آثار

مرجعیت فکری و سیاسی اهل‌بیت علیهم‌السلام

امامت اهل‌بیت علیهم‌السلام و امام علی علیه‌السلام که در همان پدیده طبیعی (تشیع) مجسم می‌شود، از دو مرجعیت حکایت دارد: یکی مرجعیت فکری و دیگری مرجعیت در عمل رهبری و اجتماعی.

این هر دو مرجعیت در شخص رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله نمود یافته بودند و در پرتو مطالعاتی که از شرایط زمانه ارائه نمودیم، ناگزیر باید آن پیامبر بزرگوار امتداد شایسته این هر دو را طراحی می‌نمود تا از سویی مرجعیت فکری، همه خلأهای ذهنی را که ممکن بود برای مسلمانان پیش آید، پر کند و آموزه‌های مناسب و دیدگاه اسلام را درباره مسائل نوپدید در ساحت اندیشه و عمل ارائه نماید و مشکلات و پیچیدگی‌های قرآن کریم را که نخستین منبع در مرجعیت فکری اسلام است، تفسیر کند و از سوی دیگر مرجعیت رهبری اجتماعی، دنباله حرکت و پیشوایی تجربه اسلامی را در مسیر اجتماعی آن پی گیرد.
نمونه اصلی این سخنان نبوی در زمینه مرجعیت فکری، حدیث ثقلین است.
و اما نمونه اصلی سخن پیامبر در زمینه مرجعیت در عمل راهبری اجتماعی، حدیث غدیر است.

📚 پژوهشی درباره ولایت، ص۶٩-٧٠.

دستاورد خلافت در اسلام

دستاورد مفهوم انسانى خلافت در اسلام اين است كه خداوند متعال، حكومت كردن بر افراد و اداره جامعه و رهبرى هستى و آبادانى طبيعى و اجتماعى آن را به جماعت بشرى واگذار كرده است و حكومت مردم بر مردم و مشروعيت عهده‌دارى حكومت از سوى مردم، به‌عنوان جانشين خدا بر روى زمين، بر همين شالوده استوار است.

📚 اسلام راهبر زندگی، ص۱۵۰.

ای امت مسلمان بزرگ
روز مبعث پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله روز ولادت تو و فجر دین بزرگ توست.

بارقه‌ها، ص٣١۴

بهای خون حسین علیه‌السلام روشنگری در طول تاریخ

ممکن نيست بهای خون امام حسين علیه‌السلام اين باشد که فقط بنيان بنی‌اميه را به لرزه انداخته يا حقيقت بنی‌اميه را آشکار کرده يا تنها وجدان نسلی از امت اسلام را زنده کند. اين در بهای خون پاک امام حسين علیه‌السلام کافی نيست، بلکه بهای خون امام حسين علیه‌السلام، که گران‌سنگ‌ترين خونی است که در راه اسلام ريخته شده، اين است که در گذر تاريخ درون همۀ نسل‌های امت اسلام را همچنان به حرکت درآورد و روشنگری کند و برانگيزاند و پاک و پاکيزه گرداند .

بايد امروز وجدان ما را، وجدان يکايک ما را تکان دهد؛ همچنان که سيزده قرن پيش وجدان مسلمانان را تکان داد.

بايد در هر کجا که با فريبندگی و گمراه‌سازی و هراساندن روبه‌رو می‌شويم، وجدان يکايک ما را تکان دهد.

📚 امامان اهل‌بیت، ص۵٣٩-۵۴٠.

تفاوت خلافت الهی با حکومت‌های دموکراتیک غربی

بدين‌سان خلافت و جانشينى با مفهوم قرآنى و اسلامى آن از حكومت‏ مردم در نظام‌‏هاى دموكراتيک غربى متمايز مى‌‏شود؛ زيرا در اين نظام‌‏ها مردم اختياردار حكومت هستند و چنين نيست كه به نيابت از خداوند اِعمال حاكميت كنند. نتيجه اين نگرش اين است كه مردم در قبال كسى مسئول نبوده، در حكومت به معيارى واقعى ملزم نيستند، بلكه كافى است كه بر چيزى توافق كنند، هرچند با مصلحت و كرامتِ همه يا بخشى از مردم در تضاد باشد؛ به این دلیل که خود آنان از مصلحت و كرامت خويش صرف‌نظر كرده‌اند.

اما آن حكمرانى مردم كه بر پايۀ خلافت الهى استوار است، چنين نيست. چنين حكومتى مسئول است و مردم در چنين حكومتى ملزم هستند كه حق و عدالت را اجرا و ظلم و سركشى را طرد كنند و چنين نيست كه بين ستم كردن و عدالت ورزيدن مخير باشند.

📚 اسلام راهبر زندگی، ص١۵٢-١۵٣

پذیرش امام مهدی علیه‌السلام در پی خلأ تمدنی

چه روشی را می‌توانیم تصور کنیم که آن فرد (امام عصر علیه‌السلام) از رهگذر آن، عدالت را به پیروزی نهایی می‌رساند و نظام‌های ظالمانه فراروی خویش را سرنگون می‌سازد؟
پاسخ مشخص به این پرسش با شناخت زمان و مرحله‌ای ارتباط دارد که قرار است امام مهدی(ع) در صحنه حضور یابد….
در این جا، تنها یک فرض اساسی را می‌توان در پرتو احادیث مربوط و تجارب ناظر به فرایندهای تغییر بزرگ در تاریخ، پذیرفت. آن فرض این است که مهدی علیه‌السلام در پی یک خلأ بزرگ که نتیجه نگونساری و بحران نفس‌گیر تمدنی است، رخ خواهد نمود. این خلأ زمینه را فراهم می‌سازد تا آن رسالت تازه گسترش یابد و این شکست و نگونساری، فضای روانی را برای پذیرش آن رسالت مهیا می‌سازد. این نگونساری رخدادی نیست که به صورت تصادفی در تاریخ تمدن انسانی روی داده باشد؛ بلکه پیامد طبیعی تضاد‌های تاریخِ گسسته از خداوند متعال است که سرانجام راه‌حلی نهایی برای آن یافت نمی‌شود و بدین روی،‌ آتشی برافروخته می‌گردد که همه چیز را از میان می‌برد. در آن حال، نوری می‌درخشد و آن آتش را فرومی‌نشاند و عدل آسمان را بر زمین استقرار می‌بخشد.

📚 پژوهشی درباره امام مهدی علیه‌السلام، ص٩١-٩٢.

لحظه‌ای از وی جدا نبود

زهرا بر بال خیال پاک خویش به آفاق زندگانی پیشین و دنیای پدر بزرگوارش سیر کرد؛ دنیایی که با پیوستن سَرور هستی به خداوندگارش، به یادگاری جاودان و تابناک برای این بهشتی‌‌بانو تبدیل شد که هر لحظه وی را با گونه‌‌هایی از احساس و عاطفه و رهنمایی یاری می‌‌داد و جلوه‌‌هایی از شادمانی و خوشی را در وجودش برمی‌‌انگیخت. هرچند وی به‌حساب زمانه، چند روز یا چند ماه دیرتر به پدرش پیوست، در پیوند روحی و یادمانی، حتی لحظه‌‌ای از وی جدا نبود.

بدین‌‌روی، در جان وی سرچشمه‌‌ای از نیرو جاری بود که فرونمی‌‌خشکید و قدرتی برای انقلابی کوبنده وجود داشت که پایان نمی‌‌پذیرفت. درون او پرتوهایی از نبوت و جان محمد(ص) تابیدن داشت که راه را برایش روشن می‌‌ساخت و او را به راه درست هدایت می‌‌کرد.

📚 فدک در تاریخ، ص۲۶-۲۷.

جايگاه مردمی امام رضا علیه‌السلام

وقتی فضل‌بن‌سهل فرستادگان خود را سوی کوفه راهی کرد تا برای وليعهدی علی‌بن‌موسی علیه‌السلام بيعت بگيرند، کوفیان سر باز زدند و گفتند: «ما با علی‌بن‌موسی برای خلافت بيعت می‌کنيم، نه برای وليعهدی».
اين نهايت شور و حرارت در خط مکتب امام علی علیه‌السلام بود؛ آنان نمی‌پذيرفتند که با امام رضا علیه‌السلام برای وليعهدی بيعت کنند، بلکه می‌خواستند با ايشان به‌عنوان خليفه بيعت کنند.
نمونه‌های ديگری نيز از رشد اين پايگاه‌های مردمی در دست است…

📚 برای اطلاع از این نمونه‌ها، نک: امامان اهل‌بیت، ص۶١٧-۶١٩.

تربیت اسلامی متناسب با جامعۀ امروزی (٣)

بنابراین، به‌ناچار باید این دو اقدام را انجام دهیم:

یک: وقتی به شخصی می‌گوییم که این زغال افروخته را بگیر و حتی اگر دستت سوخت باز هم آن را رها نکن، … در کنار این به او بگوییم که این اسلام،‌ این زغال را در دست تو به نور و رفاه و خوشبختی بدل می‌سازد؛ نه بعد از مرگ؛ چون این انسان در عالم حس و جهان مادی زندگی کرده است.

این سخن [که فقط بعد از مرگ این کارها را برای تو می‌کند] هیچ زمان کافی [و مؤثر] نخواهد بود، حتی در زمان خود پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله؛ بلکه به او می‌گوییم تو امروز این زغال افروخته را به‌دست بگیر و [همین] فردا اسلام راه خوشبختی را پیش روی تو می‌گشاید، … بدبختی و ذلت امروز تو ناشی از اسلام نیست، بلکه زیر سر دشمنان اسلام است، ناشی از فاصله بین تو و اسلام است.

البته این‌که فقط به‌صورت نظری این اسلام را برای او بیان کنیم، کافی نیست؛‌ … بلکه باید به جامعه نشان بدهیم که این قرآن آماده اجراست،‌ آماده است که مشکلات شما را در هرجا و در هر زمان حل کند و وارد زندگی شود….

اقدام دوم این است که ما به دیگر بخش‌های جامعه بپردازیم و با همراهی این مجاهدان تلاش کنیم که همه بخش‌های جامعه را به اجرای اسلام نزدیک کنیم؛ یعنی پس از آن مرحله [اول] نیازمند این هستیم که اسلام را بر دیگر افراد جامعه که به سطح جهاد نرسیده‌اند، تطبیق و اجرا کنیم و در این صورت همه افراد را مصون خواهیم کرد.

با این دو اقدام می‌توانیم نقش خودمان را به‌عنوان واعظ و تحول‌آفرین و حافظ و حامی واقعی اسلام‌ ایفا کنیم.

📚 حوزه و بایسته‌ها، ص۷۷-۷۹