گزیده‌ها

خداوند متعال مقدر فرمود تا وجود هُمام این امام (امام جواد علیه‌السلام) در طول زندگی اهل‌بیت علیهم‌السلام دلیل و برهانی باشد بر درستی عقیده‌ای که ما درباره اهل‌بیت علیهم‌السلام به آن ایمان داریم. پدیده‌ای که با این امام پدیدار شد، آن بود که ایشان به امامت رسید حال آنکه هنوز در سن کودکی بود؛ بر این اساس که تاریخ، اتفاق و اجماع دارد که وقتی پدر ارجمند امام جواد علیه‌السلام درگذشت، ایشان بیش از هفت سال سن نداشت.

این بِدان معناست که ایشان پیشوایی طایفۀ شیعه را از نظر روحی و دینی و علمی و فکری به عهده گرفت حال آنکه بیش از هفت سال نداشت. اگر این پدیده را که برای نخستین بار در زندگی امامان علیهم‌السلام در امام جواد علیه‌السلام نمود یافته، بر اساس حساب احتمالات بررسی کنیم، درخواهیم یافت که این پدیده به‌تنهایی کافی است تا حقانیت خطی را که امام جواد علیه‌السلام نمایندگی می‌کرد، بپذیریم؛ زیرا چگونه ممکن است پیش‌فرضی جز پیش‌فرض امامت واقعی را درباره کسی بپذیریم که بیش از هفت سال سن ندارد و درعین‌حال پیشواییِ این طایفه را در همۀ زمینه‌های روحی و فکری و فقهی و دینی به عهده گرفته است؟!

برای مطالعه چهار پیش‌فرض محتمل و اثبات حقانیت تشیع بر اساس شیوه حساب احتمالات به کتاب امامان اهل‌بیت علیهم‌السلام مرزبانان حریم اسلام،‌ ص۶٣٧-۶۴٢ مراجعه کنید.

وقتی امامان را همچون يک کل بررسی می‌کنيم و ميان اين فعاليت‌ها پيوند برقرار می‌کنيم و می‌بينيم که اين سه فعاليت (حفظ اصل دستاوردهای اسلامی، تربیت گروه شایسته، تلاش برای به‌دست گرفتن حکومت) در سه نسل انجام پذيرفته، خود را برابر برنامه‌ای پيوسته می‌يابيم که هر بخشش بخش ديگر را کامل می‌سازد و هدفش آن است که تواتر اين روايات را در گذر نسل‌ها حفظ کند تا به سطحی از روشنی و شهرت برسند و دسيسه‌های پنهان و آشکار را به چالش بکشند.

به عقيدۀ من، وجود نقش مشترک در کارکرد تمامی امامان تنها يک فرض نيست که ما برای اثبات آن در پی توجيه‌های تاريخی باشيم، بلکه اين امری است که عقيده و انديشۀ امامت به‌خودی‌خود آن را فرض می‌دارد؛ چون امامت در همۀ موارد، نظر به مسئوليت‌ها و شروطش امری واحد است. پس هرقدر هم نمودهای ظاهری‌اش به‌سبب شرايط و ملزومات گوناگون باشد، بايد در رفتارها و نقش‌های امامان بازتابی واحد يابد.

بنابراين امامان بايد مجموعه واحدی با اجزای پيوسته بسازند تا هر جزء از آن واحد، نقش جزء ديگر را پی گيرد و کارکردش را کامل کند.

امامان اهل‌بیت علیهم‌السلام، ص۱۲۲.

ای مسلمانان!
ما بیش از همیشه و به‌خصوص در این شرایط سخت ـ که با بزرگ‌ترین خطری که اسلام را تهدید می‌کند، یعنی تهاجم صهیونیست‌های غدّار، مواجه هستیم ـ نیاز داریم که در برابر خداوند متعال برای نجات سرزمین مغصوبمان و بازگرداندن فلسطین به وطن اسلامی، احساس مسئولیت کنیم و در این راستا ، عزم و اراده، اخلاص و تصمیم برای یک تلاش مجدّانه، دوری از مظاهر پراکندگی و تفرقه و سخنان غیر مسئولانه و سپس توکل به خدا و یاری طلبیدن از او، از مهم‌ترین عوامل پیروزی است.

بارقه‌ها، ص٣۴٩.

نظام اسلامی فرد مسلمان را براساس نگاه دینی به زندگی و هستی تربیت می‌‌کند. انسان در این نگاه دینی درمی‌‌یابد که در حال پیمودن مسیری طولانی است که مرگ آن را پایان نمی‌‌دهد و تنها انتقال از مرحله‌‌ای معین از این مسیر به مرحلۀ دیگری است که افقش وسیع‌‌تر، میدانش بازتر و بقایش بیشتر است.

بر پایه درک ادامه واقعی این مسیر، انسان احساس می‌‌کند که این مرحله کوتاه که مرگ پایانش می‌‌دهد، همه میدان پیش رو و تنها فرصت او برای ابراز و رشد دادن وجودش نیست و مراحل غیبی دیگری در این مسیر در انتظار اوست و ایجاب می‌‌کند که انسان به آینده خود در آن مراحل نیز اهتمام داشته باشد.

برای کسی که ایمان به آن مراحل غیبی و امتداد مسیر در آن‌‌ها، با جان و روح او آمیخته است، طبیعی است که نسبت به مرحله پیش از مرگ در این مسیر پذیراتر بوده و افقش وسیع‌‌تر، پیشرفتش گسترده‌‌تر و ارزیابی‌‌اش نسبت به این مرحله و انگیزه‌‌ها و ترغیب های همراه آن، عمیق‌‌تر باشد و درنتیجه، آمادگی فداکاری برای آن مراحل غیبی که به آن‌‌ها ایمان دارد، در جانش ایجاد شود.

وقتی انسان پذیرای فداکاری در راه نادیده‌‌ها و گذشتن از چیزهای محسوس برای اهداف نامحسوس شود، می‌‌تواند نسبت به ارزش‌‌های اخلاقی – که همگی مبتنی بر فداکاری برای رسیدن به هدف نادیدنی بزرگ‌‌تر هستند – نیز پذیرش داشته باشد؛ درنتیجه اخلاق و معیارهای اخلاقی از لحاظ عملی ممکن می‌‌گردد. اما بدون این پایه که دین آن را به انسان ارزانی می‌‌کند، اخلاق پشتوانه واقعی و نیروی اصلی‌‌اش را از دست می‌‌دهد؛ چنان‌‌که تجربه تاریخ بشری نیز به‌‌وضوح عمق ارتباط دین با ارزش‌‌های اخلاقی را در زندگی امت‌‌ها و ملت‌‌ها نشان می‌‌دهد.

بارقه‌ها، ص١٢٠

کسی که به‌دقت در ماجرای فدک و تحولات و گونه‌های مبارزاتی آن می‌نگرد، تنها درخواست یک زمین را در آن نمی‌بیند؛ بلکه مفهومی گسترده‌تر از اینها در ذهنش تجلی می‌یابد که هدفی را در دل خود دارد که برانگیزانندۀ یک انقلاب است و در پی بازپس گرفتن قدرت غصب‌شده و حاکمیت ازدست‌رفته و شکوه بزرگ و به راه آوردن امتی است که به قهقرا بازگشته بودند.

براین‌اساس، فدک مفهومی نمادین دارد که به معنایی بزرگ اشاره می‌کند و مقصود از آن، فقط همان قطعه‌زمین غصب‌شده در حجاز نیست. و همین معنای نمادین فدک بود که آن مبارزه را از یک دادخواهی عادی با افقی محدود و دایره‌ای تنگ، به انقلابی با قلمروی وسیع و آفاقی گسترده تبدیل نمود.

هریک از مستندات تاریخی مسلّم در این موضوع را که می‌خواهید بررسی کنید. آیا ستیزی مادی یا اختلاف درباره فدک به‌معنای محدود و واقعیت کم‌دامنه آن را می‌بینید؟! آیا مسابقه‌ای را شاهد هستید که برای دستیابی به محصولات آن زمین درگرفته است؟! محصولاتی که هرقدر هم در برآورد آن، مبالغه و اغراق شود، بازهم آن‌قدر نیست که دو طرف، ارزشی برایش قائل بوده باشند.

هرگز چنین نیست! این دادخواهی، قیامی بر ضد بنیان‌های حکومت بود؛ فریادی بود که فاطمه می‌خواست با آن، بنیادی را که سنگ‌بنای تاریخ بعد از سقیفه بود، از جای برکند. برای اثبات این سخن،‌ کافی است به خطبۀ حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها در مسجد و در برابر خلیفه و پیشاپیش آن جمع انبوه مهاجران و انصار نظر بیفکنیم که بیش از هرچیز بر مدار ستایش علی و تحسین مواضع جاودان وی در اسلام و اثبات حق اهل‌بیت می‌چرخد.

حضرت زهرا در این خطبه اهل‌بیت را وسیله‌های رسیدن به خدا در میان بندگان، برگزیدگان ویژه خدا، جایگاه قداست الهی، حجت غیبی او و وارثان خلافت و حکومت پیامبرانش می‌شمرد و همچنین مسلمانان را توجه می‌بخشد که به نگون‌بختی دچار گشته‌اند، نسنجیده تصمیم گرفته‌اند، به دوران پیشینیانشان بازگشته‌اند، در پی سراب رفته‌اند و کار را به‌دست نااهل سپرده‌اند. این خطبه از فتنه‌ای که مردم به آن درافتاده‌اند و از انگیزه‌هایی که باعث شد کتاب خدا را کنار نهاده و با حکم آن در مسئله خلافت و امامت به مخالفت برخیزند، سخن می‌گوید.

پس مسئله، میراث و هدیه [نبوی] نبود، مگر به همان اندازه که این دو، با موضوع سیاست کلان، پیوند می‌یافت. مسئله در دیدگاه حضرت زهرا، مطالبه زمین و خانه نبود؛ بلکه از نگاه او مسئله، مسئلۀ اسلام و کفر، ایمان و نفاق، و تعیین صریح و شورا بود.

فدک در تاریخ، ص٧٢

جنبۀ عاطفی، برجسته‌ترین جنبۀ انقلاب فاطمه بود. جای شگفتی نیست که فاطمه بیشترین کوشش خود را برای به‌دست‌آوردن قلب مردم به‌کار گیرد؛ زیرا قلب، اولین حاکم در کشور جان انسان و گهواره‌ای طبیعی است که روح انقلاب در آن رشد می‌کند.

آن بهشتی‌بانو در رنگ‌آمیزی آن تصویر هنری جذاب، کامیاب بود؛ تصویری که احساسات را برانگیخت و عواطف را جلب نمود و بر قلب‌ها چیره گشت. این برترین سلاحی است که یک زن در وضعیتی همانند آنچه فاطمه در آن قرار داشت، در اختیار دارد.

فدک در تاریخ، ص١٧٩

فقیر کسی است که در سطحی از معیشت قرار ندارد که بتواند نیازهای ضروری و کمالی خود را در سطح متناسب با حجم ثروت در سرزمینش برآورده سازد. یا به دیگر سخن، فقیر کسی است که در سطحی از معیشت زندگی می‌کند که میان سطح زندگی او با توانگران جامعه اسلامی فاصله‌ای عمیق وجود دارد.

… اسلام برای فقر مفهومی مطلق و معنایی ثابت در همه اوضاع و احوال در نظر نگرفته است؛ مثلاً نگفته است: فقر یعنی عدم توانایی در تأمین ساده [و حداقلی] نیارهای اساسی، بلکه همانطور که در احادیث آمده است، اسلام فقر را به‌معنای قرار نداشتن [فرد] در سطح معیشت [عمومی] مردم شمرده است و بنابراین، هر اندازه که سطح معیشت [در جامعه] بالا برود، مضمون واقعی فقر نیز گسترش می‌یابد.

این انعطاف در مفهوم فقر، به اندیشۀ توازن اجتماعی وابسته است؛ زیرا اگر اسلام به‌جای این مفهوم، به فقر مفهومی ثابت و مطلق می‌بخشید – که عبارت است از ناتوانی از تأمین ساده نیازهای اصلی – و مسئولیت زکات و اموالی از این دست را درمان این مفهوم ثابت از فقر می‌دانست، هرگز نمی‌توانست با استفاده از زکات برای ایجاد توازن اجتماعی در سطح معیشت، اقدام کند و بی‌شک شکاف میان سطح معیشت خانواده‌های مستحق زکات و مانند آن با سطح عمومی معیشت توانگران که همواره در حال رشد و پیش‌روی است، بیشتر و بیشتر می‌شد.

بارقه‌ها، ص١۶٨.

هنگامی که از ما خواسته می‌‌شود تا به اندیشه مهدویت به‌عنوان تعبیری از انسانی زنده و معین که همچون خود ما زیست می‌کند و همانند ما انتظار می‌کشد، ایمان بیاوریم، هدف، القای این مطلب به ماست که اندیشه اعتراض مطلق به هر گونه ستم و بیداد که مهدی نمودبخش آن است، هم‌اکنون به‌صورت بالفعل در رهبر معترض منتظَر تجسم یافته است و ایمان به وی، باور به همین اعتراض زنده بالفعل و همگامی با اوست؛ همو که بنابر روایت در حالی ظهور خواهد کرد که رشته بیعت هیچ ستمگری بر گردنش نیست.

در احادیث، انگیزشی همیشگی و پیوسته به انتظار فرج به چشم می‌‌خورد و از باورداران به مهدی خواسته می‌‌شود که منتظر او باشند. این انتظار، آن ارتباط روحی و پیوند وجدانی را میان ایشان و آن رهبر معترض و ارزش‌‌هایی که او به آنها اشاره دارد، محقق می‌سازد.

پژوهشی درباره امام مهدی علیه‌السلام.

عموم مسلمانان وابستگی عاطفی شدید و دوستی روحانی ژرفی با این امام والا علیه‌السلام داشتند و پایگاه‌های مردمی ایشان در هر جایی از جهان اسلام دامنه یافته بود. جایگاه والای ایشان در نظر حاجیان خانه خدا به این مطلب اشاره دارد؛ وقتی هشام بن عبدالملک حج گزارد و طواف کرد، خواست دست به حَجَر بساید. اما از انبوهیِ جمعیت نتوانست دست به حجرالاسود برساند. بنابراین منبری برایش گذاشتند و او به انتظار نشست.
آن‌گاه حضرت زین العابدین علیه‌السلام آمد و آغاز به طواف کرد. چون به جایگاه حجر رسید، ناگهان انبوهه مردم شکافت و همه کنار کشیدند تا ایشان به حجر دست کشد. این به‌خاطر معرفت عمیق و محبتی بود که نسبت به ایشان داشتند، گرچه از سرزمین‌ها و خاندان‌های گوناگون بودند. فرزدق این صحنه را در قصیده دل‌انگیز و پُرآوازه خود ثبت کرده است.

امامان اهل بیت علیهم‌السلام؛ مرزبانان حریم اسلام، ص ۵۷۰.

دكترين حكومت اسلامى، نظام پادشاهى، نظام ديكتاتورى فردى با شكل‏‌هاى مختلف آن و نظام اريستوكراسى را مردود مى‏‌شمارد و شكل جديدى از حكومت را ارائه مى‌‏دهد كه تمامى نقاط مثبت نظام دموكراتيک را داراست با تفاوت‏‌هايى در ساختار كه عدم انحراف آن را تضمين مى‏‌كند:

در نظام دموكراتيک، مردم منشأ سلطه هستند، درصورتى‌كه در نظام اسلامى، مردم در جايگاه خلافت الهى و مركز مسئوليت در مقابل خداوند هستند.

قانون اساسى در نظام‏‌هاى دموكراتيک، ساختۀ انديشۀ انسان است و در بهترين فرض و در حالت آرمانى، ترجمان حكومت اكثريت بر اقليت است؛ درصورتى‌كه بخش‌‏هاى ثابت قانون اساسى اسلامى را شريعت الهى و عدالت او تشكيل مى‏‌دهد و اين مسأله، بى‏‌طرفى و عدم جانبدارى قانون اساسى را تضمين مى‏‌كند.

اسلام راهبر زندگی، ص٣٨.