گزیده‌ها

حب خدا بود که سبب می‌شد علی(ع) همواره شجاعانه و قهرمانانه عمل کند. این شجاعت، شجاعت درندگان و شجاعت شیران نیست؛ بلکه شجاعت ایمان و حب خداست. چرا؟ زیرا این شجاعت فقط شجاعت میدان جنگ نبود، بلکه گاهی شجاعت نپذیرفتن و رد کردن و گاهی شجاعت صبر بود.

علی‌بن‌ابی‌طالب(ع) الگوی والای شجاعتِ مبارزه در میدان جنگ را به نمایش گذاشت. در آستانۀ شصت‌سالگی بود که کمر همت بست و به خوراج یورش برد و با چهارهزار نفر جنگید. این قلۀ شجاعت در میدان مبارزه است؛ چون حب خدا او را سرمست کرده و نمی‌گذارد اصلاً به این مطلب توجه کند که آنها چهارهزار نفرند و او یک نفر.

او قلۀ شجاعت در صبر است؛ قلۀ سکوت و چشم‌پوشی از حق خویش است. در اوج جوانی، نه در کوران پیری، به حکم اسلام از حقش چشم پوشید. در اوج جوانی بود و شور جوانی همۀ وجودش را پُر کرده بود؛ اما چون اسلام به او گفت : «سکوت کن؛ تا زمانی که اینها به شعائر ظاهری اسلام و دین عمل می‌کنند، برای حفظ اساس اسلام از حقت بگذر» سکوت کرد. تا زمانی که آنها به شعائر ظاهری اسلام و دین عمل می‌کردند، او سکوت کرد و این‌چنین قلۀ شجاعت در صبر نیز بود.

اگر اجراى نظريۀ اسلامى صددرصد در همان خط شايسته پياده مى‌‏شد، مى‌‏ديديم كه تفاوت در سطح اجرا نيز به‌اندازۀ تفاوت در سطح نظريه است؛ اما به‌‏هرحال اجراى نظريۀ اسلامى از اصلِ نظريه انحراف بسيار بزرگى پيدا كرد.

على‏‌رغم اين انحراف و با اين‏كه پياده‌‏سازى نظريۀ اسلامى در زمانى رخ داد كه هنوز دوره‌‏اى فرانرسيده بود كه عصر رنسانس و آزادانديشى و تجدد و آزادى و حقوق بشر و آزادى بيان ناميده مى‌‏شود و با اینکه هنوز انسان‏‌هاى اين كرۀ خاكى با اين مفاهيم آشنا نشده بودند، تفاوت بسيارى در سطح اجراى نظريه وجود دارد.

وقتى از يک‌سو زندگى اسلامى و زندگى مسلمانان را كه در كشورهايى كه توسط مسلمانان فتح شده، مى‌‏بينيم و از سوى ديگر فجايع و رسوايى‌‏هاى استعمار را مشاهده مى‌‏كنيم ـ اين رسوايى‌‏هايى كه پس از آنچه آن را عصر رنسانس ناميدند و بعد از سر دادن شعار آزادى و حقوق بشر روى داده ـ وقتى بين اين دو اجرا مقايسه مى‏‌كنيم، مى‌‏بينيم كه تفاوت‌‏ها بسيار زياد است. هرگز در تاريخ اسلام اين اتفاق نيفتاده است كه خارج از محدودۀ مشخص سياسى يک نفر را بگيرند و يک‌يک اعضاى بدنش را بسوزانند؛ بلايى كه تا همين اواخر در آمريكا بر سر سياهپوستان مى‏‌آوردند.

اين نوع توهين به ساحت انسان در سراسر تاريخ اسلام، به‌هيچ‌وجه اتفاق نيفتاده است.

همان‌طور که شواهد بسیاری وجود دارد که رسول خدا(ص) امام علی(ع) را به‌گونۀ ویژه آماده ساخت تا رهبری دعوت را پس از وی به‌دست گیرد، شواهد پرشمار دیگری که تعدادشان از آن شاهدها کمتر نیست وجود دارد که نشان می‌دهد رسول راهبر(ص) این برنامه را اعلان نیز نمود و راهبری دعوت فکری و سیاسی را به‌طور رسمی به امام علی(ع) سپرد….

بدین‌سان، تشیع درون ساختار دعوت اسلامی و در قالب طرحی نبوی پدید آمد که پیامبر آن را به فرمان خداوند برای نگاهبانی از آینده این دعوت برنهاده بود.

پژوهشی درباره ولایت، ص۵٧-۵٨.

تعادل اجتماعى در جامعه با اقدامات زير انجام مى‏‌پذيرد:

اولًا: فراهم شدن حداقل آسايش و رفاه براى هريک از افراد جامعه كه اين كار با ارتقای سطح معيشت كسانى كه وضعيت زندگی‌شان از اين حد پايين‏‌تر است صورت مى‏‌گيرد.
در حديثى امام موسى‌بن‌جعفر عليهماالسلام درباره مسئوليت حاكم در مورد اموالِ زكات فرمود:

«إنّ الوالي يأخذُ المِال فَيُوجّهه الوَجه الذي وَجّهه الله لَه عَلى ثَمانية أَسهُم لِلفُقراء وَالمَساكِين … يُقسّمها بَينَهم بِقدرِ مَا يَستغنَون فِي سِنتِهم بِلا ضِيق وَلا تقتير، فإن فَضل مِن ذَلك شَي‏ء ردّ إلى الوالي وإن نَقص مِن ذلك شَي‏ء وَلم يكتفوا بِه كان عَلى الوَالي أن يُموّنهم مِن عِندهِ بِقدرِ سِعَتهِم حَتى يستغنوا»؛ همانا زمامدار، مال `{`زكات‏`}` را از مردم می‌گيرد و آن را در آنچه خدا دستور داده به مصرف مى‌رساند؛ آن را هشت سهم كرده، فقرا، مساكين… و در ميان آنان و به‌اندازه‏‌اى كه هزينه‏‌هاى سال خود را بى‏‌هيچ تنگدستى و فشارى داشته باشند تقسيم كند. اگر چيزى از آن باقى ماند، به زمامدار برمى‏‌گردد و اگر كم بود و نتوانستند بدان بسنده كنند، بر زمامدار است كه از نزد خود به اندازه‏‌اى كه بى‏‌نيازشان كند، به ايشان بپردازد.

اين حديث به‌روشنى بيان مى‏‌كند كه هدف نهايى‏‌اى كه اسلام درصدد تحقق آن است و مسئوليت آن را به عهده حاكم گذاشته، بى‏‌نيازى هر فرد در جامعه اسلامى است.

ثانياً: براساس قاعده يازدهم تعيين حدود خرج كردن و جلوگيرى از بالا رفتن فوق‌العاده سطح زندگى اقتصادى و تجاوز از حد معقولى از رفاه كه در جامعه امكان‏‌پذير است. با اين دو امر، تعادل اجتماعى در سطح زندگى اقتصادى مردم تحقق مى‏يابد.

ثالثاً: جلوگيرى از احتكار ثروت و انباشته شدن سرمايه در دست طبقه‏‌اى خاص و تلاش در جهت تهيه امكانات كار و فرصت توليد براى همه مردم…

خداوند متعال مقدر فرمود تا وجود هُمام این امام (امام جواد علیه‌السلام) در طول زندگی اهل‌بیت علیهم‌السلام دلیل و برهانی باشد بر درستی عقیده‌ای که ما درباره اهل‌بیت علیهم‌السلام به آن ایمان داریم.

پدیده‌ای که با این امام محقق شد، آن بود که ایشان به امامت رسید حال آنکه هنوز در سن کودکی بود؛ بر این اساس که تاریخ اتفاق و اجماع دارد که وقتی پدر ارجمند امام جواد علیه‌السلام درگذشت، ایشان بیش از هفت سال سن نداشت.

این بِدان معناست که ایشان پیشوایی طایفه شیعه را از نظر روحی و دینی و علمی و فکری در حال به عهده گرفت که بیش از هفت سال نداشت. اگر این پدیده را که برای نخستین بار در زندگی امامان علیهم‌السلام در امام جواد علیه‌السلام نمود یافته، براساس حساب احتمالات بررسی کنیم، درخواهیم یافت که این پدیده به‌تنهایی کافی است تا حقانیت خطی را که امام جواد علیه‌السلام نمایندگی می‌کرد، بپذیریم؛ زیرا چگونه ممکن است پیش‌فرضی جز پیش‌فرض امامت واقعی را درباره کسی بپذیریم که بیش از هفت سال سن ندارد و درعین‌حال، پیشواییِ این طایفه را در همه زمینه‌های روحی و فکری و فقهی و دینی به عهده گرفته است؟

قرآن کریم از رابطه‌‌‌ای مشخص سخن می‌‌‌گوید؛ رابطه‌‌‌ای میان استواری انسان‌‌‌ها و اجرای احکام خداوند با وفور نعمت‌‌‌ها و فراوانی تولید. به زبان امروز، ‌‌‌رابطه بین عدالت توزیعی و فراوانی تولید. قرآن مجید تأکید می‌‌‌کند جامعه‌‌‌ای که عدالت توزیعی بر آن حاکم باشد، در ثروت تولیدشده با تنگنا مواجه نمی‌‌‌شود و در آن جامعه کمبود محصول وجود نخواهد داشت.

قرآن مجید از عدالت در توزیع با تعبیرات گوناگون نام می‌‌‌برد: گاهی می‌‌‌فرماید: «وَ أَنْ لَوِ اسْتَقامُوا عَلَى الطَّريقَةِ لَأَسْقَيْناهُمْ ماءً غَدَقاً» (و اگر بر این راه، استواری ‌‌‌کنند، ما آبی فراوان به آنها می‌‌‌نوشانیم). گاهی می‌‌‌فرماید: «وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى‏ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا» (اگر افراد جامعه ایمان بیاورند و تقوا پیشه کنند…) و در جای دیگر می‌‌‌فرماید: «وَ لَوْ أَنَّهُمْ أَقامُوا التَّوْراةَ وَ الْإِنْجيلَ» (اگر آنان تورات و انجیل را برپا می‌‌‌داشتند…).

قوانین آسمانی برای تحکیم عدالت در توزیع و پایه‌‌‌ریزی روابط توزیعی جامعه بر مبانی عادلانه، نازل شده است. ‌‌‌قرآن می‌‌‌فرماید: اگر انسان‌‌‌ها عدالت توزیعی را پیاده کنند، دچار محدودیت در ثروت تولیدشده و کمبود محصول نمی‌‌‌شوند و دارایی و ثروت و خیرات و برکات آنها افزایش خواهد یافت.

اما انسان‌‌‌ها‌‌‌ این‌‌‌طور پنداشتند که عدالت در توزیع، ‌‌‌سبب فقر خواهد شد؛ گمان کردند که عدالت در توزیع سبب تقسیم ثروت می‌‌‌شود و در نتیجه، فقر مردم را به‌‌‌دنبال خواهد داشت؛ در صورتی که حقیقت آن است که سنت‌‌‌ها و قوانین تاریخ عکس این را ثابت می‌‌‌کند و بر این نکته تأکید می‌‌‌ورزد که اجرای شریعت آسمانی و پیاده کردن احکام آن در روابط توزیع، همواره و پی‌‌‌درپی موجب فراوانی تولید و فراوانی ثروت‌‌‌ها خواهد شد و باعث می‌‌‌شود که برکات آسمان و زمین به روی مردم گشوده شود.

سنت‌های تاریخی در قرآن کریم، ص٧١-٧٢.

رشد طبيعى جامعۀ اسلامى در بستر چارچوب اقتصادى سالم، اجازه نمى‏‌دهد كه پدیدۀ احتكار و انباشت سرمايه رخ دهد؛ پدیده‌ای که در جامعۀ سرمايه‏‌دارى روی داد و محور زندگى اقتصادى قرار گرفت.
ازاین‌رو، اجراى صحيح قواعد و اصول اقتصاد اسلامى توسط حكومت، بهترين مانع ظهور آسيب‌‏هاى ناشى از این پدیده، و بهترين راهِ حفظ توازن اجتماعى به‌شمار مى‏‌رود.

اسلام راهبر زندگی، ص۱۳۴.

گاهی این‌طور به ذهن می‌رسد که خودسازی در تاریخ اجتماع دوران محدودی دارد و پس از آن، دوره اجرا فرامی‌‌رسد که در آن به خودسازی توجه زیادی نمی‌‌شود .

اما شواهد زندگی [پیامبر و اصحاب] در مکه و مدینه، روشی را که باید در پیش گیریم برای ما آشکار می‌‌سازد و حکم می‌‌کند که ما باید پیش از هرچیز به استحکام و تقویت ایمان در دل‌‌های خودمان توجه کنیم و باید ایمان به خدا و آخرت، توجه به عبادت ، روآوری صادقانه به‌سوی خدا و خوب به‌پاداشتنِ نماز روش همه ما باشد؛ چه فرمانده و چه سرباز.

بارقه‌ها، ص٢۶٠.

شما! ای دختران فاطمه سلام‌الله‌علیها! این مسئولیت به عهده شما است که به جهان بفهمانید فرهنگ و علم حقیقی با ایمان، با دین، با رسالت آسمانی نگه داشته می‌شود، همان‌طور که مادر بزرگوار شما اینچنین آن را نگه داشت … فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها زنی عالم بود؛ الگوی والای علم و فرهنگ بود، اما نه این فرهنگی که استعمارگران برای ما می‌خواهند، نه فرهنگ هوسرانی و برهنگی، نه فرهنگ اختلاط و لاابالی‌‌‌‌‌گری، نه فرهنگ اباحی‌‌گری، بلکه فرهنگ حقیقی … فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها توانست در تاریخ اسلام ثابت کند علم با دین جمع می‌شود و فرهنگ حقیقی با ایمان به خدا و تمسک به اسلام و التزام به حجاب و عمل به شعائر دین ، توأمان است.
شما حاملان پیام و رسالت فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها هستید… .

بارقه‌ها، ص ۵٨، سخنان شهید صدر در میان گروهی از بانوان انقلابی عراق.

عدالت اسلامی در قضاوت

در تاريخ تجربۀ اسلامى، رئيس حكومت اسلامى، امام على عليه‌السلام در برابر قاضى، در كنار شهروندى كه از او به قاضى شكايت كرده و قاضى هر دو را براى داورى ميان آنها فراخوانده است، مى‌‏ايستد.

پيش از اين نيز در زمان خلافت عمر شهروندی يهودى كه در حكومت اسلامى مى‌‏زيست شكايتى تسليم خليفه كرد و عمر، آن يهودى و پسرعموى پيامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله را با هم در جلسه دادگاه احضار كرد و وقتى سخن هر دو را شنيد، در چهرۀ امام نوعى آزردگى مشاهده كرد و گمان كرد كه امام از اينكه در جلسۀ داورى در كنار يک يهودى قرار گرفته، آزرده شده است. ولى امام به عمر گفت: «من آزرده شدم؛ زيرا تو بين من و او مساوات را رعايت نكردى؛ مرا با كُنيه خطاب كردى و او را نه».

اين‌چنين حكومت اسلامى برترين نمونۀ برابرى ميان حاكمان و زيردستان در قضاوت و عدالت و همچنين الگوى حقيقى و آرامش روحى تمامى مستضعفان زمين را در زندگى خصوصى حاكمان عينيت بخشيده است؛ زيرا حاكمان مانند هر شهروند معمولى ديگرى زندگى مى‏‌كرده‌‏اند و با كاخ‌‏هاى آسمان‏‌خراش و اتومبيل‏‌هاى آخرين مدل و سفره‌‏هاى رنگين و اثاثيۀ تجملى و جواهرات و زيورآلات، امتيازى بر آنها نداشته‌‏اند.

اسلام راهبر زندگی، ص٢٠٧.