گزیده‌ها

رفتارهای او روزبه‌روز جوانان و طلبه‌های بیشتری را به این مسجد می‌کشاند؛ از جوانی سیزده‌ساله که به شکایت از پدرش، که دین را قبول نداشت، دو ساعت در گوشه‌ای با او سخن می‌گفت گرفته تا پاسخ به سؤال جوانی دربارۀ امام زمان قبل از ظهور و بعد از آن، که دو روز جوابش طول می‌کشید و سرانجام جوانانی که سؤال‌هاشان از دغدغه‌ای خبر می‌داد که محمدباقر عمرش را برای آن می‌گذاشت: «چه کنیم امت اسلام آگاه شوند؟» این سؤال‌ها، حتی در زمان خستگی، او را به وجد می‌آوردند و زمان را از کفش می‌ربودند. شب‌وروزش به همین می‌گذشت، بهترین لحظات عمرش. […]

این سؤال‌ها و کنجکاوی‌ها برای او بشارت بودند. می‌گفت: «سؤال بیشتر از دعا مرا به خدا نزدیک می‌کند.»

نا، ص۱۱۱ـ۱۱۲.

زهرا بر بال خیال پاک خویش به آفاق زندگانی پیشین و دنیای پدر بزرگوارش سیر کرد؛ دنیایی که با پیوستن سَرور هستی به خداوندگارش، به یادگاری جاودان و تابناک برای این بهشتی‌‌بانو تبدیل شد که هر لحظه وی را با گونه‌‌هایی از احساس و عاطفه و رهنمایی یاری می‌‌داد و جلوه‌‌هایی از شادمانی و خوشی را در وجودش برمی‌‌انگیخت. هرچند وی به‌حساب زمانه، چند روز یا چند ماه دیرتر به پدرش پیوست، در پیوند روحی و یادمانی، حتی لحظه‌‌ای از وی جدا نبود.

بدین‌‌روی، در جان وی سرچشمه‌‌ای از نیرو جاری بود که فرونمی‌‌خشکید و قدرتی برای انقلابی کوبنده وجود داشت که پایان نمی‌‌پذیرفت. درون او پرتوهایی از نبوت و جان محمد(ص) تابیدن داشت که راه را برایش روشن می‌‌ساخت و او را به راه درست هدایت می‌‌کرد.

📚 فدک در تاریخ، ص۲۶-۲۷.

از جنبه بشری، این احساس انسانِ متمدن که دیگر به پایان راه رسیده، عاملی زیربنایی در آفرینش فضای مناسب برای پذیرش رسالت جدید، یعنی رسالت عدالت است.

این احساسِ رسیدن به پایان راه، از رهگذر تجارب گوناگون تمدنی انسان متمدن فراهم می‌آید که از رفتارهای منفی خود گران‌بار گشته و نیاز خود به یاری را دریافته و با فطرتش به جهان غیب یا سویی نامعلوم گراییده است.

از جنبه مادی، شاید وضعیت مادی زندگی جدید،‌ نسبت به وضعیت زندگی کهن در روزگارانی همچون عصر غیبت صغری، برای پیاده‌سازی آن رسالت در همه جای جهان تواناتر باشد.

این از آن رو است که مسافت‌ها کوتاه گشته و قدرتی بزرگ برای هم‌کنشی میان ملت‌های جهان پدید آمده و ابزارهایی فراهم شده که نیاز دستگاه مرکزی برای آگاهی‌بخشی به ملل جهان و پرورش آنان بر اساس رسالت تازه را برآورده می‌سازد.

📚 پژوهشی درباره امام مهدی علیه‌السلام، ص٨٢

روشن است که مهدی علیه‌السلام خود را برای یک اقدام اجتماعی محدود و نیز تغییری در یک بخش معین از جهان آماده نساخته؛ زیرا رسالت وی که خداوند او را برای آن ذخیره نموده، تغییری فراگیر در جهان و بیرون آوردن همه بشریت از تاریکی ستم به روشنای عدالت است.

برای پرداختن به چنین تغییر بزرگی کافی نیست که رسالت و راهبر صالح آمادگی یابد؛ وگرنه، این شرط در همان عصر نبوت فراهم شده بود.

این تغییر نیازمند فضای مناسب جهانی و جو عمومی سازگاری است که اوضاع و احوال عینی مطلوب برای فرایند تغییر جهانی را محقق کند.

📚 پژوهشی درباره امام مهدی علیه‌السلام، ص٨٢

پدیده‌ای که با امام جواد علیه‌السلام پدیدار شد، آن بود که ایشان به امامت رسید حال آن‌که هنوز در سن کودکی بود؛ بر این اساس که تاریخ، اتفاق و اجماع دارد که وقتی پدر ارجمند امام جواد علیه‌السلام درگذشت، ایشان بیش از هفت سال سن نداشت. این بدان معناست که ایشان پیشوایی طایفه شیعه را از نظر روحی و دینی و علمی و فکری به عهده گرفت حال آن‌که بیش از هفت سال نداشت. اگر این پدیده را که برای نخستین بار در زندگی امامان علیه‌السلام در امام جواد‌ علیه‌السلام نمود یافته، بر‌اساس حساب احتمالات بررسی کنیم، هر آینه درخواهیم یافت که این پدیده به‌تنهایی کافی است تا حقانیت خطی را که امام جواد علیه‌السلام نمایندگی می‌کرد، بپذیریم؛ زیرا چگونه ممکن است با پیش‌فرضی جز پیش‌فرض امامت واقعی بتوانیم به کسی بنگریم که بیش از هفت‌سال سن ندارد و در عین حال، پیشوایی این طایفه را در همه زمینه‌های روحی و فکری و فقهی و دینی به عهده گرفته است؟!

📚 امامان اهل‌بیت، ص۶٣٧.

اکنون به سؤال سوم می‌رسیم: آماده‌سازی راهبر منتظَر چگونه به انجام رسیده است، حال آن که وی تقریباً تنها پنج سال در زمان پدرش امام عسکری(ع) زیسته است؟

یک. امامت پیشوایان اهل‌بیت نهادی از نهادهای قدرت و نفوذ نبود که با وراثت از پدر به پسر منتقل شود و نظام حاکم از آن پشتیبانی نماید، مانند آن‌چه در پیشوایی خلفای فاطمی و خلافت عباسیان وجود داشت. امامت اهل‌بیت وفاداری پایگاه‌های گسترده مردمی خویش را از طریق نفوذ معنوی و اقناع فکری آن پایگاه‌ها نسبت به شایستگی این امامت برای پیشوایی و راهبری اسلام بر پایه‌هایی روحی و فکری، به دست می‌آورد…

دو. این پایگاه‌های مردمی از صدر اسلام بنا نهاده شد و در دوره امامان باقر و صادق علیهماالسلام شکوفا گشت و گسترش یافت…

سه. شرایط تعیین امام و شناخت شایستگی فرد برای امامت که این مکتب و پایگاه‌های مردمی آن در جامعه اسلامی به آن‌ها ایمان داشتند و تقید می‌ورزیدند، شرط‌هایی دشوار بودند؛ زیرا اینان باور داشتند که یک فرد تنها در صورتی امام است که عالم‌ترین فرد دوره خود باشد…

چهار. این مکتب و پایگاه‌های مردمی آن در راه پایداری بر عقیده خویش در موضوع امامت، فداکاری‌های بزرگی می‌نمودند؛ زیرا در نگاه خلفای وقت، آن‌ها دست‌کم از لحاظ فکری دشمن قلمداد می‌شدند…

پنج. امامانی که این پایگاه‌های مردمی به امامت ایشان ایمان داشتند، از مردم خود کناره نمی‌گرفتند و همچون حکمرانان که در برج عاج می‌نشینند، با ملت رفتار نمی‌کردند. ایشان هرگز از مردم چهره نمی‌پوشاندند…

شش. دستگاه خلافت معاصر با امامان علیهم‌السلام به ایشان و راهبری معنوی و پیشوایانه آن‌ها به‌عنوان سرچشمه خطری بزرگ برای وجود و سرنوشت خود می‌نگریست و براین‌اساس، همه تلاش خویش را به کار می‌بست تا این راهبری را از میان بردارد.

اگر این شش نکته را که حقایق تاریخی تردیدناپذیر هستند به دقت بنگریم، می‌توانیم به یک نتیجه دست یابیم: پدیدۀ امامت زودهنگام یک پدیدۀ واقعی بود و در شمار اوهام به‌شمار نمی‌رفت؛ زیرا امامی که به صحنه پای می‌نهاد و در سن کودکی خود را پیشوای معنوی و فکری مسلمانان می‌خواند و همه آن جریان گسترده، ولایت و امامت وی را می‌پذیرفتند، می‌بایست مقدار روشن و قابل‌مشاهده و بلکه عظیمی از دانش و معرفت و افق دید گسترده را می‌داشت و در فقه و تفسیر و عقاید چیره‌دست می‌بود؛ چراکه اگر چنین نبود، آن پایگاه‌های مردمی به امامتش رضایت نمی‌دادند.

📚 پژوهشی درباره امام مهدی، ص۶١-۶۴ (با تلخیص)

بارها گفته‌ایم که اگر در پی این علوم می‌رویم و خودمان را به آن‌ مجهز می‌کنیم، فقط برای این است که می‌خواهیم با استفاده از این علوم برای حمایت از اسلام به میدان جنگ با دشمنان دین و اسلام برویم؛ وگرنه، صرفِ دانستن و فهم عمیق این مطالب اصولی و فقهی دقیق و تبحر در آن‌ها هیچ تغییری در وضع اسلام ایجاد نمی‌کند، اوضاع امروز اسلام را حتی یک گام به پیش نمی‌برد، مشکلی از مشکلات مسلمانان را از میان برنمی‌دارد و دردی از دردهای امت اسلام را درمان نمی‌کند.

📚 حوزه و بایسته‌ها، ص۱۴۱.

وقتی از فرهنگ اسلامی و جایگزین کردن آن به‌جای فرهنگ غربی و یا هر فرهنگ دیگری که قرآن نیاورده است – با هر شکل و از هر منبعی – سخن می‌گوییم، از امت نمی‌خواهیم که از تمدن جدید و علوم آن دست بردارد؛ چنان‌که برخی ادعا می‌کنند که احیای فرهنگ اسلامی به‌معنای اعادۀ همان زندگی ابتدایی مسلمانان در مدینةالنبی و پس زدن دستاوردهای تمدن جدید در حوزۀ وسایل زندگی و ابزارهای رفاهی است.

🔹 این ادعا، تهمت به اسلام است؛ زیرا فرهنگ غیر از تمدن است؛ فرهنگ نگرش امت به زندگی، و تمدن روش‌های زیستن است که با تحول علوم و اکتشافات تغییر می‌کند. فرهنگ اسلامی بر پایۀ پیوند دادن زندگی انسان به آفرینندۀ حکیمی استوار است که این زندگی را خلق و بهترین نظام را برای آن وضع کرده است و باور دارد که سعادت این زندگی جز با تطبیق نظام الهی بر آن، به‌دست نمی‌آید و هدفی که باید برای این زندگی مدنظر قرار بگیرد، رضای خداوند متعال است که با برپایی جامعه‌ای عادل بر طبق نظام الهی، محقق می‌شود.

📚 بارقه‌ها، ص٣٠٧.

مى‏‌خواهيم به‌خوبى روشن شود كه ما بيش از هميشه و به‌‏خصوص در اين شرايط سخت كه با بزرگ‌ترين خطرى كه اسلام را تهديد مى‌‏كند، يعنى تهاجم صهيونيست‌‏هاى غدّار مواجه هستيم، احتياج داريم كه در برابر خداوند متعال براى نجات سرزمين مغصوبمان و بازگرداندن فلسطين به وطن اسلامى احساس مسئوليت كنيم و در اين راستا، عزم و اراده، اخلاص و تصميم براى يک تلاش مجدّانه، دورى از مظاهر پراكندگى و تفرقه و سخنان غيرمسئولانه و سپس توكل به خدا و يارى طلبيدن از او از مهم‌‏ترين عوامل پيروزى است.

✉️ بخشی از پیام آیت‌الله حکیم که شهید صدر به‌دستور ایشان متن این پیام را به رشتۀ تحریر درآورد و سید مهدی حکیم آن را در تاریخ ٢٧صفر١٣٨٩ق. به نیابت از پدر خود در صحن شریف امیرالمؤمنین خواند.

📚 بارقه‌ها، ص٣۴٩.