روش‌شناسی

نویسنده: احمدعلی یوسفی

منبع: فقه و حقوق، تابستان ١٣٨۴، شماره ۵

مقدمه

روش استنباط و دستیابی آموزه‌های نظام اقتصادی هر شریعتی امری مهم است و تفاوت در روش استنباط تمایزات فراوانی را در آموزه‌های نظام اقتصادی مستَنْبَط در پی خواهد داشت. شریعت مقدس اسلامی نیز از این امر مستثنا نیست. صاحب هر روش محصول نهایی آن روش را منتسب به اسلام می‌داند. یکی از مسائل حائز اهمیت و مورد بحث این است که اگر آموزه‌های مستَنْبَط نظام اقتصادی در زمرۀ آموزه‌های رفتاری یا مبنای بسیاری از احکام و قوانین رفتارهای اقتصادی باشد، در آن صورت در انتساب آن به اسلام باید قطع و یقین یا لااقل حجت شرعی داشته‌ باشیم. از باب مثال، در انتساب احکام و قوانینی که از مفاد خبر متواتر استنباط می‌کنیم ـ به‌لحاظ سند ـ به شریعت اسلامی یقین داریم، اما انتساب احکام و قوانینی که از مفاد خبر واحد استنباط می‌کنیم به شریعت اسلامی یقینی نیست، ولی برای عمل به مفاد آن خبر، حجت شرعی داریم. بنابراین، بدون تردید به مفاد آن عمل می‌کنیم، بلکه واجب است به مفاد آن خبر عمل کنیم.

یکی از مباحث مهم دربارۀ نظریۀ شهید صدر(ره)، استناد مذهب اقتصادی مُسْتَنْبَط به شریعت اسلامی است. به عبارت دیگر، آیا آنچه از روش شهید صدر(ره) به عنوان اقتصاد اسلامی کشف و استنباط می‌شود و مبنای احکام و قوانین رفتارهای اقتصادی قرار می‌گیرد حجت عندالله است؟ و آیا اگر اثبات شود که چنین است می‌تواند مورد عمل واقع شود؟

شایستۀ تأکید است که نویسندۀ مقاله در مقام نقد یا قبول نظریۀ شهید صدر (ره) نیست، بلکه در صدد رد تفسیرهای ناروا از نظریۀ ایشان و تصحیح آن مطابق با مبانی فقه شیعه است؛ گر چه ممکن است به حسب مورد تنها اشاره‌ای به اختلاف دیدگاه خود با دیدگاه‌ شهید صدر(ره) داشته باشد.

پیش از شروع بحث فوق، اشاره به مراتب دین برای فراهم کردن بستر بحث ضروری به نظر می‌رسد.

مراتب دین

توجه به حقیقت دین و آنچه در صحنۀ تاریخ ادیان اتفاق افتاده است، به سادگی وجود سطوح و مراتب مختلف طولی را برای دین نمایان می‏سازد که عبارت‌اند از:

١. دین نفس‌الامری: خداوند متعال انسان را آفرید و از آغاز و انجام و همۀ ابعاد وجودی جسمی و روحی او آگاهی و اطلاع کامل دارد. برای فلاح و رستگاری انسان نیز که هدف نهایی از خلقتش بود، نقشه‏ای جامع و راهی روشن در علم الهی و مشیت ربانی وجود دارد. در این نقشۀ جامع، نوع باورها و اعتقادات لازم برای فلاح و رستگاری، تمام بایدها و نبایدهای کلی و نیز احکام لازم برای روابط بین مردم، مردم با منابع و طبیعت، و مردم با دولت در تمام عرصه‏ها از جمله عرصۀ اقتصادی وجود دارد. در اصطلاح، این واقعیت را عالم واقع و نفس‏الامر می‏نامیم.

٢. دین مرسل: آنچه از سوی خداوند متعال برای هدایت انسان به سوی فلاح و رستگاری به واسطۀ رسولان الهی ارسال شده است، «دین مرسل»است. خداوند متعال در هر زمانی بخشی از آن نقشۀ جامع را به وسیلۀ رسولان خود برای هدایت مردم فرستاد. بنابراین، دین مرسل عبارت است از آموزه‌های اسلامی که در کتاب و سنت از طریق وحی و به وسیلۀ پیامبر(ص) و معصومان(ع) ارائه شده است. اما دین نفس‌الامری در علم الهی و مشیت ربانی وجود دارد. آنچه از طریق وحی و به وسیلۀ پیامبر(ص) و امامان معصوم(ع) ارائه شده، هم مطابق با دین نفس‌الامری است و هم جامع و کامل؛ گر چه دشمنان دین مانع شدند تا دین حق مرسل به عصرهای گذشته برسد. براساس ادلۀ نقلی، پیامبر اسلام (ص) خاتم رسولان است و نقشۀ سعادت بشر به نحو کامل به وسیلۀ آن حضرت ارائه شده است. در آیات قرآن می‏خوانیم: «مافرّطنا فی الکتاب من شیء (انعام: 38)؛ هیچ چیز را در کتاب فروگذار نکردیم.» نظیر این آیه در قرآن، آیات دیگری نیز وجود دارد. (نحل: 89) علامه طباطبایی در معنای «الکتاب» سه احتمال داده است: الف. مقصود از کتاب، لوح محفوظ است. یعنی آنچه مورد نیاز بشر است، همه در لوح محفوظ و نفس‌الامر وجود دارد. ب. مقصود از کتاب، قرآن مجید است. بنابراین، هر چیزی که برای سعادت دنیا و آخرت انسان لازم است، در قرآن آورده شده است. ج. هر دو معنا ممکن است مقصود باشد. (طباطبایی، 1417، 7: 82 ـ 83)

به هر حال، این آیه و نظیر آن بر وجود نقشۀ جامع برای سعادت دنیایی و آخرتی انسان، به ویژه براساس احتمال سوم، دلالت دارد. البته، اگر آیه بر احتمال اول حمل شود، در آن صورت با تمسک به روایات فراوانی می‏توان مدعی جامعیت شریعت اسلامی برای سعادت دنیوی و اخروی بشر شد. برخی از این روایات عبارت‌اند از:

امام صادق(ع) می‏فرماید: «… لیس شی الا و قد جاء فی الکتاب و جاءت فیه السنة
(مجلسی، 1362، 2: 304)؛ … هیچ چیز نیست مگر آنکه در کتاب خدا و در سنت آمده است.» همچنین در روایت دیگری معصوم (ع) می‏فرماید: «… اتی رسول الله(ص) بما استغنوا به فی عهده و بما یکتفون به من بعده الی یوم القیامة (همان: 305)؛ … رسول خدا(ص) هر چیزی را که مردم در زمانش و نیز آنچه را مردم بعد از ایشان تا روز قیامت نیاز دارند، آورده است».

نظیر این احادیث در جوامع روایی شیعه و سنی فراوان آمده است که دلالت بر جامعیت شریعت اسلامی، هم در عالم واقع و نفس‌الامر و هم در سطح دین مرسل دارد. در عالم واقع و نفس‌الامر، مبانی اعتقادی، اخلاقی، بایدهای عام، احکام انواع روابطی که بشر در ساحتهای مختلف فردی و اجتماعی برای رستگاری نیاز دارد، همسو با مبانی و بایدهای عام موجود است. همچنین این امر که انسان در هر ساحت اجتماعی همانند اقتصاد باید چه اهدافی را و چگونه دنبال کند وجود دارد؛ چرا که مقتضای جامعیت شریعت چنین است. بنابراین، در این قلمرو احکام روابط بین مردم، مردم با منابع و طبیعت، مردم با دولت در سطح خرد و کلان در عرصه‏های رفتارهای اقتصادی نیز وجود دارد.

نظریۀ شهید صدر(ره) در کشف اقتصاد اسلامی

شهید صدر(ره) برای اقتصاد اسلامی گستره و قلمرو خاصی قائل است و برآن اساس روش خاصی برای کشف آن در پیش می‏گیرد. ایشان تصریح می‏کند:

مقصود ما از اقتصاد اسلامی، مذهب اقتصادی است نه علم اقتصاد. (صدر، 1401: 151 و 179)
اما مذهب اقتصادی نزد شهید صدر(ره) چه تعریفی دارد. ایشان چند گفتار در این باره دارد که به نظر می‏رسد در مجموع به یک مفهوم اساسی و کلی بر می‏گردد. برخی عبارتهای ایشان در تفسیر مذهب اقتصادی عبارت است از:

مذهب اقتصادی برای جامعه عبارت است از: روشی که جامعه در زندگی اقتصادی و حل مشکلات عملی آن را بر می‏گزیند. (صدر، 1375: 395)

مقصود ما از مذهب اقتصادی، ایجاد اسلوبی برای تنظیم زندگی اقتصادی مطابق با عدالت است. (همو، 1401: 138)

در این دو بیان، شهید صدر مذهب اقتصادی را روش و اسلوبی برای رفع مشکلات اقتصادی معرفی می‏کند. البته در بیان دوم تعبیر «وفقاً للعدالۀ» را اضافه می‏نماید. ایشان در دو مورد دیگر از کتاب اقتصادنا دو تعبیر ذیل را برای تفسیر مذهب اقتصادی ارائه می‏دهد:

مذهب اقتصادی شامل هر قاعدۀ اساسی در زندگی اقتصادی است که مرتبط با عدالت اجتماعی است. (صدر، 1375: 362)

مذهب اقتصادی: مجموعه‏ای از نظریات اساسی است که مشکلات زندگی اقتصادی را حل می‏کند.(همان: 365)

تفاوت ظاهری دو دسته بیان ایشان در این است که در دستۀ اول مذهب را به روش ایجاد و اسلوب تفسیر می‏کند و در دستۀ دوم به قاعده یا نظریۀ اساسی. اما به نظر می‏رسد هر قاعده و نظریۀ اساسی نوعی روش و اسلوب را معرفی می‏کند. بنابراین، تفاوتی بین دو دستۀ تعریف مشاهده نمی‏شود. مثالهای ایشان روشن می‏کند که مقصود وی از مذهب اقتصادی اسلام، نظر اسلام دربارۀ اموری از قبیل مالکیت، آزادی اقتصادی، عدالت اقتصادی، دخالت دولت در اقتصاد و … است. (همان: 361 ـ 365)

ایشان این امور را امور زیر بنایی معرفی می‏کند و در فقه مرسوم و متداول موجود از همۀ این امور بحث نمی‏شود. بنابراین، با روش مرسوم استنباط در فقه موجود نمی‏توان به اقتصاد اسلامی مورد نظر ایشان دست یافت. مذهب اقتصادی نیز بر پایۀ افکار و مفاهیم معیّنی بنیان نهاده شده است. این بنیانها ممکن است اخلاقی، علمی، فلسفی و … باشد. شهید صدر(ره) در این باره می‏نویسد:

و لا شک فی ان اختیار طریقة معینۀ لتنظیم الحیاة الاقتصادیة لیس اعتباطاً مطلقاً، و انما یقوم دائماً علی اساس أفکار و مفاهیم معینة، ذات طابع أخلاقی او علمی او أی طابع آخر. و هذه الافکار و المفاهیم تکون الرصید الفکری للمذهب الاقتصادی القائم علی اساسها. (همان: 45)

بدون تردید گزینش روش معیّنی برای سامان دادن زندگی اقتصادی دل‌بخواهی نیست، بلکه براساس نظریات و مفاهیم معیّن با ویژگی اخلاقی، علمی یا با ویژگی دیگر است. این افکار و مفاهیم بنیانی موجب اعتبار نظری برای مذهب اقتصادی‌ای است که بر آن افکار و مفاهیم بنیان می‏شود.

از سوی دیگر مذهب اقتصادی یک نوع اساس و قاعدۀ نظری برای وضع قوانین مدنی در عرصۀ اقتصادی است: «کون المذهب قاعدۀ نظریۀ للقانون.» (همان: 366) بنابراین، سه مرحلۀ اساسی در عرصۀ اقتصادی مرتب بر هم وجود دارد: 1. نظریات و مفاهیم اساسی اخلاقی، فلسفی، علمی، و … 2. مذهب اقتصادی 3. قانون مدنی. مقصود از اقتصاد اسلامی مذهب اقتصادی اسلام، یعنی مرحله دوم از مراحل سه گانه است. اما راه کشف مذهب اقتصادی چیست؟ شهید صدر (ره) دو روش کلی ارائه می‌دهد که در ادامه به تبیین و کاربرد هر یک اشاره می‌شود.

روش کشف مذهب اقتصادی

شهید صدر (ره) بین روش کشف مذهب اقتصادی اسلام و سایر مکاتب بشری فرق می‌گذارد. او روش کشف مذهب اقتصادی مکاتب بشری را روش تکوین و ابداع (حرکت از زیربنا به روبنا) و روش کشف مذهب اقتصادی اسلام را روش اکتشاف (حرکت از روبنا به زیربنا) نام گذاشته است.

الف. روش تکوین و ابداع (حرکت از زیربنا به روبنا)

مذهب اقتصادی نتیجۀ طبیعی نوع نگاه محقق اقتصادی به عالم هستی و مقوله‏های اساسی آن است. یعنی هر محقق اقتصادی براساس دیدگاه دربارۀ عالم هستی و مقوله‏های اساسی آن، تلقی خود را از آنها سامان می‌دهد و بر پایۀ آنها مذهب اقتصادی خود را استنباط می‏کند و مترتب بر مذهب اقتصادی، احکام و قوانین اقتصادی را برای فعالیتهای اقتصادی خرد و کلان وضع می‏نماید. بنابراین در روش تکوین و ابداع، حرکت علمی و تحقیقی از بنیانها و زیربناها به فروع و روبناها است؛ حرکت از مرحلۀ اول از سه مرحلۀ پیشین به سمت مرحلۀ دوم است. (همان: 369 ـ 372)

به عنوان نمونه، مذهب اقتصادی مارکسیسم براساس دیدگاه مارکسیسم دربارۀ ماتریالیسم تاریخی شکل گرفت و مارکسیسم براساس این دیدگاه به الغای مالکیت خصوصی در عرصۀ فعالیتهای اقتصادی معتقد شد و اعلام کرد که هر کس باید به حسب توان و قدرت خود کار کند و به مقدار نیاز خود بهره ببرد. (همان: 217) برعکس مارکسیسم، در نظام سرمایه‏داری لیبرال، مالکیت خصوصی و آزادی اقتصادی دو رکن اساسی مذهب اقتصادی است که براساس نوع تفسیری که از انسان و جامعه دارد شکل گرفته است. (همان: 244 ـ 246) بنابراین، محقق در نظام اقتصادی سرمایه‏داری لیبرال و مارکسیسم باید از روش تکوین و ابداع برای کشف مذهب اقتصادی خود بهره ببرد.

ب. روش اکتشاف (حرکت از روبنا به زیربنا)

شهید صدر(ره) این روش را به عنوان مهم‏ترین روش تحقیق اقتصاد اسلامی و کشف مذهب اقتصادی می‏داند. محقق اقتصاد اسلامی در مرحلۀ سوم از مراحل پیش‌گفته قرار دارد، یعنی با احکام و قوانین مدنی وضع شده در عرصه فعالیتهای اقتصادی مواجه است. قانون مدنی چهرۀ روبنایی مذهب اقتصادی است و قانون مدنی در عرصۀ فعالیتهای اقتصادی مبتنی بر مذهب اقتصادی است. بنابراین، محقق اقتصاد اسلامی با جمع آوری احکام و قوانین مدنی در عرصۀ فعالیتهای اقتصادی و تنظیم و تنسیق آنها می‏تواند به قواعد اساسی و طرقی که می‏توان مشکلات اقتصادی را مطابق با اندیشه عدالت حل کرد، دست یابد. البته محقق از این طریق می‏تواند بخش اعظم مذهب اقتصادی را به دست آورد. (همان: 369 ـ 372) شهید صدر(ره) روش اکتشاف و تکوین را چنین مقایسه می‏کند:

التدرج فی عملیة تکوین البناء، تدرج طبیعی من الاساس الی التفریعات، و من القاعدۀ الی البناء العلوی… و اما فی عملیة الاکتشاف للمذهب الاقتصادی، فقد ینعکس السیر و یختلف المنطلق. (همان: 369)

حرکت در روش ساختن ساختمان، حرکت طبیعی از پایه به فروع و از زیربنا به روبناست … اما در روش اکتشاف مذهب اقتصادی، حرکت برعکس و نقطۀ شروع برخلاف روش تکوین است.

با توجه به اینکه شهید صدر(ره) مسیر طبیعی کشف مذهب اقتصادی را روش تکوین یا حرکت از زیربنا می‏داند، چرا روش اکتشاف یا حرکت از روبنا به زیربنا را برای دستیابی به مذهب اقتصادی اسلام پیشنهاد می‏کند؟

پاسخ این پرسش از نوشته‏های شهید صدر(ره) چنین است:

نصوص موجود در کتب روایی، منبع اصلی استنباط و استخراج مذهب اقتصادی اسلام‌اند. هنگام مراجعۀ مستقیم به نصوص برای یافتن پاسخهای اساسی دربارۀ مذهب اقتصادی می‏بینیم که نمی‏توان مستقیماً پاسخها را از نصوص یافت. مثلاً برای پاسخ این پرسش که اسلام مالکیت خصوصی را پذیرفته یا مالکیت عمومی را، یا منشأ مالکیت خصوصی، نیاز است یا کار و یا آزادی، نمی‏توان از نصوص موجود پاسخ روشنی یافت:

أن بعض جوانب المذهب الاقتصادی فی الاسلام، وان کان بالإمکان استنباطها مباشرۀ من النصوص، ولکن هناک من النظریات و الأفکار الأسیاسیۀ، التی یتکون منها المذهب الاقتصادی، لیس من المیسور الحصول علیها فی النصوص مباشرۀ و انما یتعین الحصول علیها بطریق غیر مباشر، ای: علی أساس اللبنات الفوقیۀ فی الصرح الاسلامی، و علی هدی الاحکام التی نظّم بها الأسلام العقود و الحقوق. (همان: 371 و 372) برخی ابعاد مذهب اقتصادی اسلام، به گونۀ مستقیم از نصوص ممکن است، اما در بسیاری از نظریات و اندیشه‏های اساسی که مذهب اقتصادی از آنها سامان می‏یابد، به گونۀ مستقیم امکان دستیابی به آنها از نصوص وجود ندارد. بنابراین، تنها راه دستیابی به آنها از طریق غیر مستقیم است، یعنی بر پایه سنگ بنای فوقانی در عرصۀ اسلامی و با توجه به احکامی که اسلام عقود و حقوق را بر پایۀ آنها نظم داده است».

بنابراین، راه دیگری برای محقق اقتصاد اسلامی باز است؛ چرا که احکام و قانون مدنی بر پایۀ مذهب اقتصادی‌ای که برای ما مجهول است، قرار گرفته‏اند. قانون مدنی، آثار، ظهور، بروز و نمود مذهب اقتصادی است؛ پس می‏توان از قانون مدنی به مذهب اقتصادی دست یافت. (همان: 371)

این مذهب اقتصادی باید دارای قوی‏ترین و تواناترین عناصر در حل مشکلات اقتصادی و تحقق بخشیدن به اهداف عالی اسلام باشد. اما آیا احکامی که یک مجتهد استنباط می‏کند، انسجام کافی برای کشف مذهب اقتصادی با ویژگیهای پیش گفته خواهد داشت؟

شهید صدر(ره) در پاسخ این پرسش مهم می‏گوید: یقیناً احکام در عالم واقع برای امر فوق انسجام کافی دارند، اما در عالم اثبات ممکن است بین احکام مستَنْبَط مجتهد، انسجام کافی برای اکتشاف مذهب اقتصادی وجود نداشته باشد. بنابراین، مجتهد نمی‏تواند از همۀ فتاوای خود به مذهب اقتصادی دست یابد و در نتیجه این پرسش باقی است که محقق اقتصاد اسلامی برای کشف مذهب اقتصادی با ویژگی پیش‌گفته چه راه دیگری در پیش دارد.

در این هنگام تنها راه صحیح آن است که محقق اقتصاد اسلامی در موارد ناهماهنگ از احکام مستَنْبَط سایر مجتهدان کمک بگیرد؛ بدین نحو که احکام مستَنْبَط خود را که در جهت اکتشاف مذهب اقتصادی با سایر احکام مستَنْبُط خود ناهماهنگ است، کنار بگذارد و به جای آن، احکام هماهنگ استنباط شدۀ سایر مجتهدان را قرار دهد. این مجموعۀ به دست آمده ممکن است بیشترین هماهنگی و انطباق را با واقع تشریع اسلامی داشته باشد؛ زیرا از روش اجتهاد اسلامی که بیشترین استناد را به کتاب و سنت دارد، کشف شده است. (همان: 369 ـ 406)

ملاحظاتی ناظر به روش شهید صدر(ره)

شهید صدر(ره) براساس تعدد فتاوای مجتهدان گوناگون دست به گزینش می‏زند و فتاوایی را که انسجام کافی و نیز تواناترین عناصر را در حل مشکلات اقتصادی و دستیابی به اهداف اسلامی دارا باشند انتخاب می‏کند. چنین مذهب اقتصادی از نظر شهید صدر (ره) بیشترین استناد را به کتاب و سنت دارد.

اولاً، فتاوای هر مجتهدی با توجه به مبانی اجتهادی وی، برای خود او حجت عندالله است. اما به چه دلیلی این مجموعۀ هماهنگ به نام مذهب اقتصادی که از فتاوای مجتهدان متفاوت به دست آمده می‏تواند حجت عندالله باشد؟ و نیز به چه دلیل، مجتهدی باید از برخی فتاوای خود صرف نظر کند و از فتاوای سایر مجتهدان ـ که مخالف با فتاوای اوست و آن را منتسب به اسلام نمی‏داند ـ استفاده کند؟

ثانیاً، تردیدی نیست که شهید صدر (ره) به مذهب اقتصادی در عالم واقع اعتقاد دارد. پس چگونه می‏توان چنین مذهب اقتصادی را به اسلام منتسب کرد؟

ثالثاً، اگر انتخاب فتاوای سایر مجتهدان به نحوی باشد که در نهایت، مذهب اقتصادی دارای تواناترین عناصر در حل مشکلات اقتصادی و دستیابی به اهداف، معیار باشد، در این صورت اهداف اقتصادی را باید کشف نمود و در صورتی که هر دلیل شرعی با آن اهداف ناسازگار باشد، باید اهداف مقدم شوند. در این حال، برای کشف آن مذهب اقتصادی که دارای تواناترین عناصر منسجم باشد، نیازی به استفاده از روش پیشین و بهره از فتاوای فقهای متعدد نیست.

اما آیا راهی برای تصحیح حجیت مذهب اقتصادی یا برخی قواعد اساسی مذهب اقتصادی وجود دارد؟ در ادامۀ بحث پاسخ این پرسش روشن خواهد شد.

حجیت مذهب اقتصادی

پیش از پاسخ پرسش پیشین، ابتدا باید پاسخ این پرسش داده ‏شود که آیا مباحثی همانند مباحث نظام اقتصادی اسلام، به ویژه مذهب اقتصادی به مفهومی که شهید صدر(ره) بیان می‌کند، نیازمند حجت عندالله است؟ یعنی همان گونه که خبر واحد عادل در استنباط احکام فرعی فقهی حجت است، در مباحث نظام هم همین گونه است؟ آیا در مباحث کشف نظام باید از روشها و ابزارهایی استفاده کرد که حجیت آنها همانند خبر واحد عادل اثبات شده باشد یا از روشهایی همانند استحسان و قیاس و … می‏توان بهره جست؟ به تعبیر فنی اصولی، آیا از ظن غیر معتبر نیز می‏توان بهره جست؟

دیدگاه عدم نیاز به حجیت در مباحث نظام اقتصادی

برخی فقیهان و اندیشمندان اسلامی، آن گاه که روش شهید صدر(ره) در کشف مذهب اقتصادی ـ روش اکتشاف ـ مورد پرسش و تردید قرار گرفت، مدعی شدند: مباحث مربوط به نظام و سیستم بر خلاف عمل افراد نیاز به حجیت ندارند و چون در مباحثی همانند کشف مذهب اقتصادی در صدد کشف واقع نیستیم، بنابراین، ولی فقیه حق دارد حتی از ظنون غیرمعتبر که از راه مصالح مرسله و امثال آن به دست می‏آید، استفاده کند. (یوسفی، 1379: 68 و 78؛ تسخیری، 10: 18 ـ 21)

توضیح این دیدگاه

بهترین توضیح این دیدگاه نقل عبارتهایی از طرفداران آن است. در پرسش و پاسخی که از آیت الله محمدعلی تسخیری درباره حجیت روش شهید صدر(ره) در کشف مذهب اقتصادی اسلام به عمل آمد، ایشان به نکاتی اشاره کردند که در روشن شدن این دیدگاه مفید است. به همین سبب اصل پرسش و پاسخ ایشان در ذیل نقل می‏شود:

پرسش: شهید صدر(ره) برای کشف قواعد مکتبی، از میان فتاوای فقهای مختلف فتاوایی را بر می‏گزیند که منسجم و هماهنگ با هم باشند تا بتوان یک اصل مکتبی را از آنها کشف کرد. به نظر می‏رسد در این روش… اشکال [ذیل] وجود داشته باشد:

دلیلی وجود ندارد که آنچه از این طریق کشف می‏شود، در واقع مطابق با مذهب اقتصادی اسلام باشد؛ یعنی این روش کاشف از واقع نیست. افزون بر این، از نظر شرعی حجیت ندارد، زیرا هر فقیهی براساس مبانی مورد قبول خود فتوا داده است و فرض بر این است که کشف براساس فتاوای یک فقیه نیست.

پاسخ: در پاسخ اشکال عرض می‏کنم: اولاً ما دنبال عمل افراد نیستیم تا صحبت از حجیت کنیم، بلکه به دنبال ارائۀ یک سیستم و نظام هستیم، و نیاز نداریم که این حجت باشد. برای شرع همین کافی است که ثابت شود آن در چارچوب اسلام است و به لحاظ این که اولاً تمام این فتواها از طریق اجتهاد و روش صحیح استخراج شده‏اند و ثانیاً دارای انسجام و هماهنگی هستند، ولی امر می‏تواند زیر بنا را از آنها کشف کند و آن را به اسلام نسبت بدهد. ولی امر می‏تواند فتوای خودش را که برای مقلدینش حجت است معیار قانون جامعه قرار دهد؛ همان کاری که امام انجام داد که ایشان «تحریر الوسیله» را زیر بنای تشکیل شورای نگهبان و … قرار داد. همین طور، ولی امر وقتی به یک سیستمی برسد و بفهمد که در چارچوب اسلام است، دستور تحکیم این سیستم را می‏دهد. برخی از فتاوایی هم که کاشفات این سیستم بوده، فتوای خودش نبوده است، اما از مجموع این احکام به این سیستم رسیده است. اینجا او حکم ولایی می‏دهد و حکم ولایی چون ابداعی است و ایجادی است کاشف نیست، بلکه ایجاد سیستم است براساس آن بینش اسلامی …بنابراین، قاعده‏ای که به عنوان زیر بنا کشف می‏شود، نه برای مجتهد حجت است و نه برای ولی امر، اما ولی امر می‏تواند به عنوان مصلحت جامعه، به عنوان یک روش مطرح کند … بنابراین، باید بین حجیت و احکام ولایی فرق گذاشت. (همان، 1379: 78 و 79)

آیت الله سید کاظم حایری که یکی از شاگردان برجستۀ شهید صدر(ره) است، برای دفاع از روش شهید صدر(ره) در پاسخ پرسش «آیا به نظر شما ولی فقیه حق استفاده از مصالح مرسله و امثال آن را دارد، اما فقیهان دیگر ندارند؟» می‏گوید: «در صورتی که راه بهتری پیدا نکند، حق دارد، اما فقیهان دیگر چنین حقی ندارند، زیرا فقیه کارش کشف واقع است.» (همان: 68)

محورهای اصلی این اظهارات به نحو ذیل خلاصه می‏شود:

  1. در نظام سازی اقتصادی به دنبال عمل افراد نیستیم، بنابراین حجیت یا عدم حجیت معنا ندارد. از این رو، وقتی فتاوای فقیهان از طریق اجتهاد صحیح استنباط شود، حاکم شرع حق دارد زیربنا را از آنها کشف کند و مبنای عمل قرار دهد.
  2. حاکم شرع می‌تواند در کشف زیربناها از ظن غیر معتبر همانند مصالح مرسله، استحسان و قیاس استفاده نماید.
  3. حاکم شرع حکم ولایی دربارۀ زیربناها می‏کند و حکم ولایی ابداعی و ایجادی است و کاشف از واقع و نفس‌الامر نیست و لذا بحث حجیت دربارۀ آن مطرح نیست.

نقد این دیدگاه

دربارۀ هر یک از این سه مطلب، باید نکاتی مورد ملاحظه قرار گیرد. مقصود این افراد از نظام اقتصادی در دفاع از نظریۀ شهید صدر(ره)، همان مذهب اقتصادی در گفتار ایشان است. این قواعد اساسی به گونه‏ای هستند که افزون بر ارتباطشان با عمل افراد و شخصیتهای حقیقی، در بر گیرندۀ رفتارهای نهادهای قانونی و شخصیتهای حقوقی نیز هستند. از باب مثال، وقتی می‏گوییم براساس مذهب اقتصادی اسلام، مالکیت مختلط پذیرفته شده است و بالملازمه مالکیت خصوصی جایز است، این قاعده کاملاً حکم رفتار افراد را در بارۀ اکتساب ثروت و دارایی بیان می‏کند و بالملازمه حکم عدم جواز تصرف دیگران و از جمله نهاد دولت و سایر نهادها را در ثروت و دارایی خصوصی افراد بیان می‏نماید. یا هنگامی که کشف کنیم براساس مذهب اقتصادی اسلام، آزادی اقتصادی نامحدود نیست، بلکه محدود به حدودی است که خدای متعال تعیین کرده است، در واقع بدین وسیله حکم رفتار اقتصادی تمام افراد و نهادهای حقوقی جامعه را بیان می‏کنیم. یعنی افراد مجاز نیستند با عمل اقتصادی خود به دیگران زیان برسانند. اگر تملک دارایی افراد مضر به حال جامعه و مردم باشد و موجب فساد در جامعه باشد، جایز نیست و… . بنابراین، در بحث نظام سازی به دنبال عمل فرد نیستیم، بلکه برعکس هر قاعده اساسی در مذهب اقتصادی آن‌چنان میدان وسیعی دارد که شامل عمل افراد، دولت و سایر نهادها و سازمانها نیز می‏شود.

بنابراین، در بحث کشف نظام، قواعد اساسی‏ای که از روبناها (احکام و قوانین اقتصادی) کشف می‏شود، باید همانند خود احکام اقتصادی حجت عندالله باشد وگرنه نمی‏تواند مبنای عمل و سیاستهای اقتصادی دولت قرار گیرد.

مطلب دوم با پذیرش دو امر صحیح است: الف. مذهب اقتصادی اسلام امر ضروری برای مردم و جامعۀ اسلامی باشد، به طوری که رفتارهای اقتصادی مردم و سیاستهای اقتصادی ضرورتاً باید بر مبنای مذهب اقتصادی شکل گیرد وگرنه مردم و نهاد سیاست‌گذار معاقب عندالله خواهند بود. ب. از طریق علم یا علمی (ظن معتبر) نتوانیم به مذهب اقتصادی اسلام دست یابیم. به عبارت دیگر، در کشف مذهب اقتصادی اسلام با انسداد باب علم و علمی (ظن معتبر) مواجه باشیم.

اگر این دو امر را بپذیریم، می‏توان پذیرفت که حاکم شرع حق دارد در کشف زیربناها و مذهب اقتصادی از ظن غیر معتبر بهره‏مند گردد. اما هیچ دلیلی وجود ندارد که سایر فقیهان چنین حقی نداشته باشند.
به نظر می‏رسد امر اول قابل قبول باشد، ولی راه کشف مذهب اقتصادی، بلکه فراتر از آن، راه کشف سایر آموزه‌های اقتصادی اسلام منسد نیست و می‏توان از طریق علم یا علمی آن را کشف نمود. اما چون این بحث هم مفصل است و همچنین تا حدی از موضوع مقاله خارج می‌شود، به آن نمی‌پردازیم و آن را به مجال و مقالی دیگر وا می‌گذاریم.

مطلب سوم دربارۀ احکام ولایی گفته شده است که ابداعی و ایجادی است و لازم نیست کاشف از واقع و نفس‌الامر باشد. این سخن را به دو معنا می‌توان حمل کرد: 1. احکامی که ولی فقیه در بارۀ افعال و روابط ارائه می دهد، نیازی نیست در واقع و نفس‌الامر حکمی داشته باشد. 2. در واقع و نفس‌الامر حکم الهی وجود دارد، اما چون حکم ولی فقیه براساس مصلحت است، نیازی به مطابقت آن با واقع و نفس‌الامر نیست.

اگر مطالب سوم را به معنای اول حمل کنیم، کاملاً با جامعیت دین ـ که پیش‏تر بیان شد ـ منافات دارد. آیاتی همانند «ما فرّطنا فی الکتاب من شیء» و روایاتی همانند «لیس شی الا و قد جاء فی الکتاب و جاءت فیه السنة» دلالت بر وجود نقشۀ جامع در عالم واقع و علم الله دارد.

این تفسیر یقیناً مخالف نظر شهید صدر(ره) است؛ چرا که پیش‌تر از ایشان نقل کردیم که مذهب اقتصادی‌ای که از روش اکتشاف حاصل می‌شود، چون از روش اجتهاد صحیح به دست می‌آید، بیشترین انتساب را به عالم واقع دارد. این سخن معنای اول را نفی می‌کند و بر خلاف نظر کسانی که می‌گویند مذهب اقتصادی نیازی به مطابقت با عالم واقع و حجیت ندارد‍، قائل به حجیت یا مطابقت آن با عالم واقع است. آنچه گذشت ـ اینکه مذهب اقتصادی مورد نظر شهید صدر(ره) نیز باید مطابق با واقع و یا حجت عندالله باشد ـ از ظاهر عبارات شهید صدر(ره) نیز برمی‌آید. برخی از این عبارات در ذیل ذکر می‌شود:

ان ‌الصورة التی نکوّنها عن المذهب الاقتصادی، لما کانت متوقفة علی‌الاحکام و المفاهیم، فهی انعکاس لاجتهاد معین، لأن تلک الأحکام و المفاهیم التی تتوقف علیها الصورة، نتیجة لاجتهاد خاص فی فهم النصوص، و طریقة تنسیقها و الجمع بینها. و مادامت الصورة التی نکوّنها عن المذهب الاقتصادی اجتهادیة، فلیس من الحتم أن تکون هی الصورۀ الواقعیة، لأن الخطأ فی ‌الاجتهاد ممکن. و لاجل ذلک کان ممکن لمفکرین اسلامیین مختلفین، أن یقدموا صوراً مختلفة للمذهب الاقتصادی فی الاسلام، تبعاً لاختلاف اجتهاداتهم، و تعتبر کل تلک الصور صوراً اسلامیة للمذهب الاقتصادی، لأنها تعبر عن ممارسة عملیة الاجتهاد التی سمح بها الاسلام و أقرها، و وضع لها مناهجها و قواعدها. و هکذا تکون الصورة اسلامیة ما دامت نتیجة لاجتهاد جائز شرعاً، بقطع النظر عن مدی انطباقها علی واقع المذهب الاقتصادی فی‌الاسلام. (همان: 383)

چون صورتی که ما از مذهب اقتصادی داریم، متوقف بر احکام و مفاهیم است، پس انعکاسی از یک اجتهاد مشخص است؛ زیرا آن احکام و مفاهیم که آن صورت متوقف بر آنهاست، نتیجۀ اجتهاد شخصی از درک نصوص، روش تنسیق و جمع بین نصوص است. هنگامی که آن صورتهای برآمده از مذهب اقتصادی را به روش اجتهاد تحصیل کنیم، مطمئن نیستیم که همان صورت واقعی از مذهب اقتصادی باشد؛ چرا که خطا در اجتهاد ممکن است. به همین سبب، امکان دارد متفکران مختلف اسلامی، به جهت اختلاف در اجتهاداتشان، صورتهای متعددی از مذهب اقتصادی در اسلام ارائه دهند. در این حال، همۀ آن صورتها صورتهای اسلامی مذهب اقتصادی به شمار می‌آیند، زیرا از طریق اجتهادی که اسلام آن را اجازه داده و تثبیت کرده و روشها و قواعد آن را وضع کرده، بیان می‌شوند. در نتیجه آن صورت تا زمانی که نتیجۀ اجتهاد شرعی و جایز باشد، با صرف‌نظر از میزان انطباقش با مذهب اقتصادی واقعی در اسلام، یک صورت اسلامی از مذهب اقتصادی است.

به نظر می‌رسد این گفتار شهید صدر(ره) ظهور روشنی داشته باشد که وی معتقد است در عالم واقع و نفس‌الامر یک مذهب اقتصادی داریم و تمام اجتهادات برای کشف همان مذهب اقتصادی در عالم واقع است. اگر ایشان معتقد نبود که در عالم واقع مذهب اقتصادی داریم، اجتهاد برای کشف آن مذهب اقتصادی و اشتباه در اجتهاد معنا نداشت؛ چون اشتباه در اجتهاد برای کشف مذهب اقتصادی هنگامی معنا دارد که معتقد باشیم در عالم واقع، اسلام دارای مذهب اقتصادی است و محقق اقتصاد اسلامی می‌تواند با روش صحیح اجتهاد در صدد کشف آن برآید. در این حال، اگر وی آن مذهب اقتصادی را کشف کند، مصیب و کاشف واقع می‌شود و اگر آنچه از روش اجتهاد صحیح تحصیل کند مطابق با واقع نباشد، حجت عندالله است. نظیر عبارتی که از شهید صدر(ره) نقل شد، عبارات دیگری در نوشته‌های ایشان وجود دارد. (همان: 379، 389، 400 و 40)

اما اگر در مطلب سوم، معنای دوم منظور باشد، باز هم حکم ولی فقیه حکم منتسب به اسلام است و خداوند به آن راضی است. ممکن است گفته شود واقع و نفس‌الامر خود حکمی در بارۀ فعلی که ولی فقیه حکم آن را بیان کرده، دارد. در این صورت، وجود حکم نفس‌الامر لغو خواهد شد. نیز ممکن است گفته شود چون حکم ولی فقیه براساس مصلحت است نیازی به مطابقت با حکم نفس‌الامر ندارد، جواب می‌دهیم که حکم نفس‌الامر نیز براساس مصلحت است. پس علت ترجیح کدام است؟ همچنین ممکن است گفته شود که نفس‌الامر حکم دارد، اما به محض این‌که ولی فقیه در بارۀ فعلی حکمی صادرمی‌کند، نفس‌الامر مطابق با حکم ولی فقیه تغییر خواهد یافت. در پاسخ این نکته نیز خواهیم گفت کسانی که آشنایی مختصری با مبانی فقه شیعه دارند خواهند پذیرفت که این مطلب نیز مطابق نظریۀ تصویب خواهد شد که زیربنای فقه اهل سنت است و فقیهان شیعه آن را نپذیرفته‌اند.

با تبیینی که ما در ادامه از حکم ولی فقیه ارائه خواهیم داد، به نظر می‌رسد که تنها راه تصحیح نظریۀ شهید صدر(ره) قائل شدن به انسداد باب علم و علمی در کشف نظامات اجتماعی و اقتصادی است. شاهد این برداشت مشکلات فراوانی است که شهید صدر(ره) در استفاده از نصوص و منابع استنباط برای کشف مذهب اقتصادی مطرح کرده‌اند.

احکام حکومتی

آیا احکامی تحت عنوان احکام حکومتی در عرض احکام اولی و ثانوی داریم یا احکام حکومتی با ویژگی خاصی همان حکم اولی یا ثانوی است؟ با توجه به مطالب ذیل پاسخ پرسش مشخص می‌شود:

  1. با بررسی دستگاه تشریع شریعت اسلامی، می‌توان به این نتیجه رسید که احکام حکومتی، جدای از احکام اولی و ثانوی نیست. احکام حکومتی، احکام مربوط به روابط حکومت با مردم و جامعه و حکومتهای دیگر است. بر این روابط، عناوینی منطبق می‌شود که با تحقق هر عنوانی بر رابطه‌ای، حکم آن عنوان نیز بر آن رابطه جاری می‌شود. از این جهت، هیچ فرقی بین احکام مربوط به روابط حکومت با مردم، جامعه و دیگر حکومتها و بین احکام مربوط به روابط و رفتارهای فردی نیست. حاکم اسلامی و تشکیلات حکومتی با توجه به تواناییهای فقهی و جهات دیگر، عناوین رفتارها و روابط حکومتی را تشخیص می‌دهد و حکم آن عنوان از ادله استنباط و استخراج و بر مصداق آن عنوان تطبیق می‌شود.

در احکام روابط اجتماعی و کلان ممکن است بسیاری از فقیهان از همان روش فقهی متداول و صحیح بهره برند و حکم فقهی این روابط را کشف کنند. چه بسا در اینجا نیز این فقیهان همانند احکام روابط فردی اختلاف نظر بیابند و دربارۀ یک نوع رابطه چه بسا ممکن است فقیهان چند نوع حکم را استنباط کنند که با هم ناسازگار باشند؛ در نتیجه اجرای همۀ این احکام به وسیله مقلدانشان، به یقین مشکلات جدی در سطح جامعه ایجاد خواهد کرد و ممکن است جامعه دچار هرج و مرج شود. برای پرهیز از این معضل و مشکل اجتماعی می‌گوییم، با توجه به اینکه ولی فقیه، هم آگاهی فقهی لازم را داراست و هم از اوضاع اجتماعی جامعه اطلاعات گسترده دارد، فقط او حق دارد حکم مستنبط خود را اجرا کند و مانع از اجرای احکام مستنبط دیگر فقیهان شود؛ یعنی به ولی فقیه در موضع ولایت چنین حقی داده شده است و فقیهان دیگر چنان حقی ندارند.

بنابراین، ولی فقیه حکم جدیدی جعل و تشریع نمی‌کند، بلکه از روش استنباط متعارف در فقه، احکام در باب روابط اجتماعی و کلان را همانند سایر فقیهان کشف می‌کند و از حق ولایت خود استفاده می‌نماید و آن را اعمال می‌کند.

  1. حکم ولایی و احکام حکومتی نیز همانند احکام رفتارها و روابط فردی تابع مصالح و مفاسدند. اگر رابطه‌ای دارای مصلحت ملزمه باشد، به یقین انجام آن از ناحیۀ حکومت و مردم واجب می‌شود، و اگر مفسدۀ ملزمه داشته باشد، انجام آن از ناحیۀ حکومت و مردم حرام است. در احکام حکومتی، حاکم اسلامی به دنبال تشخیص مصداق عنوانی است که حکم آن عنوان در شریعت مشخص شده است و با تشخیص مصداق ‌آن عنوان، حکم آن عنوان را بر آن مصداق جاری می‌کند. در واقع، عناوین روابط حکومت، ضوابط مصلحت و مفسده‌اند؛ چنان‌که در احکام فردی نیز این‌گونه است. از باب مثال، اگر فعلی مصداق نجات انسان محترم باشد، به یقین نجات انسان محترم واجب است و از حکم وجوب آن در شریعت می‌فهمیم که نجات انسان محترم، مصلحت ملزمه دارد. همچنین اگر رابطه یا رفتار حکومت اسلامی از مصادیق «حفظ و پاسداشت اقتدار مسلمانان» باشد، به یقین انجام آن رفتار هم بر مردم و هم بر حکومت واجب است و از حکم وجوب «حفظ و پاسداشت اقتدار مسلمانان» در می‌یابیم که حفظ و پاسداشت اقتدار مسلمانان، مصلحت ملزمه دارد. بنابراین، عنوان «حفظ و پاسداشت اقتدار مسلمانان» ضابطه و ملاک مصلحت است؛ پس عناوین احکام، ضوابط مصلحت و مفسده احکام‌اند و با تشخیص عناوین روابط، بالملازمه مصلحت و مفسدۀ آن عنوان را می‌فهمیم. در نتیجه، وظیفۀ حکومت، تشخیص مصلحت یا مفسده حکم نیست، بلکه تشخیص مصادیق عناوینی است که احکام آن عناوین را از شریعت می‌توان کشف کرد.

با توجه به دو مطلب بیان شده، به این نتیجه می‌رسیم که احکامی تحت عنوان احکام حکومتی در عرض احکام اولیه و ثانویه نداریم. همان‌گونه که احکام روابط و رفتارهای فردی تابع مصالح و مفاسد واقعیه است، احکام حکومتی نیز چنین است. تنها راه تشخیص مصلحت احکام رفتارهای فردی اوامر و نواهی شارع است که متوجه عناوین رفتارها می‌شود، در احکام حکومتی نیز چنین است. در احکام فردی هر یک از مقلدان فقیهان مجازند به فتاوای مقلَّدشان عمل کنند، اما در احکام حکومتی برای پرهیز از هرج و مرج همه موظف به عمل به حکم ولی فقیه‌اند.

براساس آنچه گذشت، نباید روش شهید صدر(ره) را با مبانی‌ای توجیه کرد که قریب 1400 سال معصومان(ع) و فقیهان روشن بین شیعه با آن مبانی مخالفت کردند و هیچ قرینه‌ای در گفتار شهید صدر(ره) برای این‌گونه توجیهات وجود ندارد، بلکه ـ چنان‌که گذشت ـ قرائنی برخلاف آن می‌توان یافت. به نظر می‌رسد تنها توجیه صحیح آن است که به نظر ایشان راه کشف مذهب اقتصادی و نظام‌سازی منسد است و چون علم یا راه علمی به مذهب اقتصادی ممکن نیست، ولیّ فقیه می‌تواند از ظنون غیر معتبر نیز استفاده کند. در استفاده از ظنون غیرمعتبر نیز هر فقیهی یا ولی فقیه تلاش خواهد کرد از ظنونی که احتمال اقربیت آنها به واقع بیشتر باشد استفاده کند، نه اینکه این‌گونه احکام هیچ ربطی به واقع و نفس‌الامر ندارند.

جمع‌بندی

از دیدگاه شهید صدر (ره) «مذهب اقتصادی» عبارت است از مجموعۀ نظریات اساسی مطابق با ایدۀ عدالت که به حل مشکلات اقتصادی می‌پردازد. هر مکتبی بدون «مذهب اقتصادی» مواجه با نقص و کاستی بزرگی است. دین مبین اسلام، دین خاتم و کامل است و از هیچ جهتی مواجه با نقص نیست. بنابراین، می‌توان از روش منطقی و مقبول اسلام به «مذهب اقتصادی» آن دست یافت. پس کشف مذهب اقتصادی اسلام از ضروریات غیرقابل انکار است.

برپایۀ نظر شهید صدر(ره)، «مذهب اقتصادی» در عالم واقع و نفس‌الامر به نحو کامل و منسجم وجود دارد و از طریق مراجعه به کتاب و سنت نمی‌توان به آن دست یافت. مهم‌ترین راه دستیابی به آن از طریق «قانون مدنی» است.

منظور از قانون مدنی، مجموعۀ‌ احکام و مقرارتی است که روابط مالی و حقوق شخصی افراد را تنظیم می‌کند. این مجموعۀ احکام و مقررات قابل استنباط از فقه معاملات است و نسبت به مذهب اقتصادی «روبنا» محسوب می‌شود. هر فقیهی می‌تواند با این پیش فرض که مذهب اقتصادی در عالم واقع و نفس‌الامر، کامل و منسجم است، از طریق قانون مدنی به کشف مذهب اقتصادی بپردازد.

برای تحقق این امر هر فقیه می‌تواند فتاوایی را که هماهنگ با یکدیگر است کنار هم قرار دهد و از آنها مذهب اقتصادی را کشف کند. اما کشف مذهب اقتصادی به کمک فتاوای یک فقیه امری دشوار است. برای دستیابی به مذهب اقتصادی کامل و منسجم که بتوان بر پایۀ آن مشکلات اقتصادی را حل کرد، به ناچار باید از فتاوای سایر فقیهان بهره جست. بنابراین، فقیه برای دستیابی به مذهب اقتصادی فتاوایی از سایر فقیهان را که هماهنگی بیشتری با فتاوای خود دارد گزینش می‌کند و با کنار هم قرار دادن آنها به مذهب اقتصادی دست می‌یابد. بنابراین، می‌توان از این روش به مذهب اقتصادی فراوانی دست یافت.

پرسشی که مطرح شد این است که آیا مذهب اقتصادی‌ای که با کنار هم قرار دادن فتاوای فقیهان مختلف به دست می‌آید مطابق با واقع و نفس الامر یا حجت عندالله است. برای پاسخ به این پرسش، برخی فقیهان و محققان گفته‌اند: دربارۀ‌ مباحثی همانند مذهب اقتصادی، مطابقت یا عدم مطابقت آن با واقع و نفس‌الامر و حجیت و عدم حجیت معنا ندارد؛ چرا که در این گونه مباحث به دنبال عمل افراد نیستیم. همچنین حاکم شرع حق دارد زیر بنا (مذهب اقتصادی) را از احکام کشف و مبنای عمل قرار دهد. او می‌تواند از ظن غیر معتبر همانند مصالح مرسله، استحسان و قیاس در کشف مذهب اقتصادی استفاده کند، اما سایر فقیهان چنین حقی ندارند.

این پاسخ در واقع نوعی تفسیر خاص از نظر شهید صدر (ره) است. نویسندۀ این مقاله این تفسیر از دیدگاه شهید صدر (ره) را ناروا می‌شمارد و با قرائنی از گفتار شهید صدر (ره) مدعی است:

مذهب اقتصادی مورد ادعای شهید صدر (ره) کاملاً مرتبط با عمل افراد و شخصیتهای حقیقی و حقوقی است. بنابراین، مذهب اقتصادی همانند احکام فردی یا باید مطابق با واقع و نفس‌الامر باشد یا حجت عندالله. اما چون مذهب اقتصادی از طریق مقدمات بدیهی و قطعی کشف نمی‌شود، در مطابقت آن با واقع و نفس‌الامر تردید وجود دارد. بنابراین، تنها راه تصحیح آن این است که حجت عندالله باشد، ولی کشف آن از طریق ظن معتبر ـ مراجعۀ مستقیم به کتاب و سنت ـ ممکن نیست. به عبارت دیگر، طریق علم و علمی کشف مذهب اقتصادی منسد است. از طرف دیگر، چون کشف آن برای جامعۀ اسلامی ضروری است به ناچار باید از ظن غیر معتبر استفاده کرد.

در استفاده از ظن غیر معتبر برای کشف مذهب اقتصادی تفاوتی بین ولی فقیه و غیر ولی فقیه نیست، اما در عمل و اجرا برای پرهیز از هرج و مرج، همۀ‌ ارکان حکومت موظف به عمل به مذهب اقتصادی مکشوف ولی فقیه‌اند.

بیان شد که در کشف مذهب اقتصادی فقیهان و نیز ولی فقیه مجاز نیستند از ظن غیر معتبر بهره‌مند شوند، مگر آنکه قائل به انسداد باب علم و علمی برای کشف مذهب اقتصادی باشند. اما برای اجرا و تحقق مذهب اقتصادی در هر جامعه‌ای استفاده از استحسان، قیاس و … شیوۀ عقلایی است و چاره‌ای جز استفاده از این امور نیست؛ به ویژه هنگامی که در اجرای مذهب اقتصادی یا قوانین مدنی با تزاحم مواجه شویم. یادآوری این نکته از آن جهت حائز اهمیت است که مقام کشف مذهب اقتصادی با اجرا و تحقق آن اشتباه گرفته نشود.
شایستۀ توجه است که کشف مذهب اقتصادی در منطقۀ الفراغ اتفاق نمی‌افتد، بلکه مذهب اقتصادی کشف می‌شود تا با استفاده از قواعد اساسی آن، مطابق با اهداف اقتصادی، ولی فقیه بتواند برای منطقۀ الفراغ حکم کند. به عبارت دیگر، کشف مذهب اقتصادی در منطقۀ الفراغ نیست، بلکه برای منطقۀ الفراغ است. بنابراین، باید مذهب اقتصادی را از روش مقبول و معتبر در فقه شیعه کشف کرد و آن گاه از آن برای پر کردن منطقۀ الفراغ بهره جست.

منابع

  1. قرآن مجید.
  2. صدر، محمد باقر، اقتصادنا، ایران، مکتب الاعلام الاسلامی، چاپ اول، 1375 ش.
  3. صدر، محمد باقر، المدرسة الاسلامیة، تهران، انتشارات مکتبة اعتماد الکاظمی، چاپ اول، 1401 ق.
  4. طباطبایی، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 7، لبنان، مؤسسۀ الاعلمی للمطبوعات، چاپ اول، 1417 ق.
  5. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج 2، تهران دارالکتب الاسلامیة، چاپ چهارم، 1362 ش.
  6. هادوی تهرانی، مهدی، مکتب و نظام اقتصادی اسلام، قم مؤسسۀ فرهنگی خانۀ خرد، چاپ اول، 1378 ش.
  7. یوسفی، احمدعلی، «کشف و اجرای شریعت در روابط اجتماعی»، فصلنامه قبسات، 1383، شمارۀ 32.
  8. یوسفی، احمدعلی، ماهیت و ساختار اقتصاد اسلامی، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ اول، 1379 ش.

مقاله تحلیلی پیرامون نقش شهید صدر در نظریه‌سازی اسلامی نوشتۀ باقر برّی است که در مجلۀ پگاه حوزه :: 1 اردیبهشت 1386، شماره 205 به چاپ رسیده است.

نظریه‌پردازی بر کاربست واقع‌گرایی

نظریه به مفهوم کلی‌اش، چارچوبی عام و کلی برای تفسیر است. تولید نظریه برای هر انگاره‌ای که دارای اجزای متعدد باشد، ضرورتی اساسی است. پس هرگاه به تصور و انگاره‌ای دست یافتیم که دارای اجزای متعدد است، باید چارچوب فراگیری را ترسیم کنیم که‌این اجزا را از پراکندگی و نا همسویی حفظ و انسجام آنها را تأمین کند.

منظور ما از نظریه ـ در‌اینجا ـ ساختاری فکری است مرکب از مجموعه‌ای از اصول، مبانی، نگره‌ها، مفاهیم، احکام و نصوص اسلامی ‌که در چار چوب بیان رهیافتی اسلامی ، در یکی از حوزه‌های مربوط به انسان، جامعه و هستی با یکدیگر مرتبط اند. نظریه اسلامی ، ساختار و بافت منسجم، هماهنگ و یکپارچه‌ای است که اجزای آن لباس واحدی می‌پوشند و میان آنها پیوندی برقرار است تا موضع کلی اسلام در یکی از حوزه‌های زندگی و به ویژه حوزه‌های اجتماعی به دست‌ آید.

 

فائده یک نظریه اسلامی ‌ـ پس از استحصال و ساختار بندی آن ـ‌این است که نظم و سنتی فکری و مواضع، مبانی و چار چوبی کلی برای حرکت در حوزه‌ای را که برای آن راه می‌گشاید، عرضه می‌کند و البته‌این کار را از خلال خطوط و ضوابط و معیارهای کلی شریعت مقدس انجام می‌دهد. روشن است که نظریه پردازی در حوزه دینی، بیشتر به کشف نظریه نزدیک است تا ابداع نظریه. قلمرو اجتهاد در متن دینی اجازه پردازش نظریه را به کارشناس و متخصص می‌دهد؛ ولی ‌این به معنای احداث نظریه نیست. برای الهام گیری از هر نظریه اسلامی ، باید توصیف، تحلیل و توضیحی از آن ارائه کرد که ابعاد واقعیت عینی و حوزه‌ای را که نظریه، در پی بیان نگره اسلام درباره آن است، در برگیرد.

از آن رو که نظریه‌های اسلامی  ‌بدیل نظریه‌های دیگر موجود است، باید وجه تفاوت و تضاد خود را با ‌این نظریات بیان کنند و آنها را مورد نقد قرار دهند. نظریه سازی اسلامی  ‌بر کنشی فکری، فقهی ترکیبی و آگاهانه و متخصصانه متکی است که در پرتو آن رهیافت اسلامی  ‌براساس مبانی و معیارهای مشخص کشف می‌شود.

از‌این گذشته، نضج و تبلور نظریه اسلامی  ‌و روشن شدن معایب و محاسن آن، جز با قرار گرفتن در محک و پیاده شدن در واقعیت زندگی و به طور مشخص در چار چوب دولت و نظام اسلامی ‌ امکان ندارد، زیرا پیاده شدن یک نظریه اسلامی  ‌در عرصه واقعیت و راه جستن از آن در حوزه معینش، آن را در مقام پاسخ گویی و تجربه قرار می‌دهد و پنجره‌های جدیدی را به روی خرد اجتهادی قرار می‌دهد که به تعدیل و تکامل آن می‌انجامد.

در تعامل با نصوص دینی دو کار عمده می‌توان کرد؛ یکی استنباط احکام و دیگری استحصال نظریات. اولی فقه الاحکام است و دومی‌فقه النظریة. وظیفه فقه احکام بیان مجموعه‌ای از احکام شرعی است که از شرع استنباط می‌شود و مجتهد عناصر مشترک در عملیات استنباط را در آن جست و جو می‌کند و‌این عناصر در علم اصول مشخص می‌شود تا بتواند از آن در استنباط احکام بهره برد.

فقه النظریه یا نظریه‌پردازی فقهی، به معنای فهم نصوص شریعت، به هدف کشف و استحصال نظریات اسلامی ‌ یا اجتهاد مبتنی بر قرآن، سنت و عقل، برای اکتشاف نظریات اسلامی  ‌در حوزهای مختلفی است که انتظار می‌رود، دین در آن نقش قیمومیت ‌ایفا کند. اگر هدف نهایی تعامل با نصوص دینی، استحصال و اکتشاف نظریات مبتنی بر منابع دینی (قرآن و سنت و عقل) نباشد، اجتهاد و تفقه در دین چه ثمره‌ای خواهد داشت؟!

در نظریه پردازی فقهی علاوه بر کشف ماهیت و منابع نظریه فقهی، ساز و کار و قواعد چنین کنش فقهی‌ای مورد بحث قرار می‌گیرد.‌این امور در روش شناسی ابتکاری شهید سید محمد باقر صدر که وی نام روش شناسی دقیق و واقع گرا (المنهجیة الموضوعیة) بدان داده است، معین و مشخص شده است.

امروزه ما برای شفاف سازی چنین روش شناسی‌ای به بهره گیری از تلاش‌هایی نیاز داریم که در عرصه تطبیق و اجرا مبذول شده و در فرایند آن مجموعه‌ای از مشکلات و استفهام‌ها را در برابر خرد اجتهادی قرار داده است و نظریه اسلامی  ‌باید قواعد و راه‌های پاسخ گویی به آنها را کشف کند.

ما امروز برای شفاف شدن و تکمیل ساختار روش دقیق و واقع گرا، به تجربه‌های عملی و تطبیقی بیشتر و فقه‌ورزی نظریه‌ای در پرتو روش بر ساخته شهید صدر نیازمندیم.

کلام شهید صدر نشان می‌دهد که وی ماهیت زندگی معاصر را مقتضی خروج فقه امامیه از حوزه فردی و ضرورت عرضه نظریات در مسایل جامعه و دولت می‌داند. ‌این وجوه جدید از زندگی که در دوران معاصر دیده می‌شود، در اعصار تهی گذشته (العصور الخالیه) مطرح نبوده است. نتیجه سیاست انزواطلبی سیاسی و طائفه‌ای مدرسه امامیه و گریز آن از دخالت در امور قدرت و جامعه‌ این شد که به مرور زمان، نسل‌های فقها از اهتمام به موضوعات و مسائل جامعه و دولت اسلامی ‌ شانه خالی کردند و تمام همّ خود را به فعالیت‌های شخصی فرد مسلمان مصروف ساختند.

صدر معتقد است که پس از اشغال سرزمین‌های اسلامی  ‌به دست استعمارگران، اسلام به طور کلی و مذاهب اسلامی  ‌از عرصه زندگی اجتماعی و سیاسی کنار رفت و قواعد فکری بیگانه به جای آن نشست و طبیعی بود که پس از ‌این، ذهنیت فقهی از چنین وضع دیر پایی تأثیر بپذیرد و بازتاب آن اساس فقه و اصطلاح فقه را هم در امان نگذارد و آن را منحصر به فقه احکام جلوه دهد؛ به عبارت دیگر، ‌این وضع حتی به نگاه فقیه به شریعت نیز سرایت یافت و حتی شریعت نیز مجموعه‌ای از احکام فردی و شخصی تلقی شد.

شهید صدر کمی‌ پیش از شهادتش، در درس‌های تفسیر موضوعی، بر ضرورت خارج ساختن فقه از حالت در خود فرو رفتگی و انقطاع از واقعیت و ضرورت پیمودن رهیافت واقع گرا در فقه، برای دست یافتن به نظریات اساسی اسلام و اکتفا نکردن به روبناها و جزئیات فقهی و نقب زدن از‌این رو بناها به نظریات اساسی تأکید می‌کند، «زیرا می‌دانیم که تمام مجموعه قوانین فقهی در هر کدام از ابواب زندگی، با نظریات و تحولات مشابه آن مرتبط است. بنابراین قوانین اقتصادی اسلام، با نظریه اقتصادی یا مکتب اقتصادی اسلام مرتبط است و احکام اسلام در باب ازدواج و طلاق و روابط زن و مرد، با نظریات اساسی اسلام درباره زن و مرد و نقش هر یک از آن دو ارتباط دارد.‌این نظریات اساسی و بنیادین قواعد نظری ‌این رو بناها هستند که بایدبدان پرداخت و در حد امکان به کشف آن همت گماشت».

شهید صدر کار بست روشن واقع گرای خود را در مطالعات اسلامی ‌ تعمیم بخشید و در پرتو‌این روش توانست، نظریه‌های اقتصادی اسلام را در کتاب «اقتصادنا» و نظریه اسلامی  ‌را در باب معاملات بانکی در کتاب «البنک الربوی فی الاسلام» و نظریه اسلام در باب سنت‌های تاریخ و نظریه اسلام را در باب عناصر جامعه در کتاب «المدرسة القرآنیة» و نظریه سیاسی اسلام را در کتاب «الاسلام یقود الحیاة» عرضه و تدوین کند. وی فقها و مجتهدان را به ضرورت در پیش گرفتن روش واقع گرا و نگره کلی به شریعت، حتی در تفسیر قرآن فرا می‌خواند.

سید محمد باقر صدر، روش خود را روش موضوعی نامیده است. منظور وی از روش موضوعی، روشی است که به واقعیت زندگی، جامعه و هستی توجه دارد و دارای دقت و واقع گرایی است. روشن است که هر روشی باید از دل اهداف مورد نظر بر‌اید؛ از‌این رو روش استنطاق کتاب و سنت شریف در مسیر کشف نظریات اسلام، در موضوع زندگی، جامعه و هستی، باید با ماهیت منابع دینی و مقتضیات عملیات استنطاق هماهنگ باشد. ‌این مقتضیات در درجه نخست، تعادل و توازن در ره یافتن به نصوص است و سپس رهایی از ذات گرایی و توجه به واقع و تلاش تا حد امکان برای عرضه انگاره‌هایی اسلامی ‌ است که نگره حقیقی اسلام را در برابر مسائل مطرح بیان می‌کند؛ نه ‌اینکه آرا و تفاسیری بشری عرضه کند که برای توجیه خود، به دامن نص آویزان می‌شوند.

اگر هدف، اتکا به روش نظریه پردازی فقهی اسلامی ‌در حوزه‌های زندگی و هستی و جامعه است، پس باید ‌این روش، متضمن ضوابطی باشد که بیشترین دقت و واقع نگری را در اکتشاف و نظریه سازی اسلامی ‌دارا باشد. در آثار مختلف شهید صدر سه معیار برای اکتشاف نظریه اسلامی ‌ذکر شده است.

معیار نخست. حرکت از موضوع عینی به نص

موضوعیت در حقیقت، در نسبت با موضوع خارجی تعریف می‌شود. موضوعی بودن یک روش به‌این دلیل است که می‌کوشد، ماهیت تلاشی را که به پژوهشگران اجازه می‌دهد، موضوعات خارجی‌ای را که وقایع زندگی سرشار از آن است، مطالعه کند تا موضع نظری رسالت اسلام را از آن استحصال کند.

روش، مسیر بحث را برای پژوهشگر ‌این‌گونه ترسیم می‌کند که نقطه آغاز و جهش، موضوع خارجی است و پس از آن باید به قرآن و سنت شریف توجه کرد تا نظریه اسلامی ‌فراگیری را در آن موضوع استخراج کرد. کسی که‌این مسیر را می‌پیماید و در پی تحقق قیمومت اسلام در حوزه‌های مختلف زندگی است، در می‌یابد که در دین اسلام، زندگی از عقیده و وجه اجتماعی از محتوای معنوی گسسته نیست. چنین کسی در کار کشف نظریات اسلامی ‌که زمینه ساز هماهنگی اسلام با واقعیت، زندگی و پیشرفت به سوی تحقق نقش قیمومت، هدایت و عملیات تغییر است، یکی از موضوعات مختلف زندگی که دین باید در باب آن حرفی داشته باشد، آغاز می‌کند. او باید در مرحله نخست بکوشد، مشکلات و راه حل‌هایی را که تجارب اندیشه بشری پیرامون‌این موضوع خارجی عرضه کرده و پرسش‌ها و نقاط خلا تطبیق تاریخی آن را مطالعه کند. همه ‌اینها برای آن است که در ذهنیتش نقطه جهش و آغازی مبدئی شکل گیرد تا پس از آن، از نگره‌ای اسلامی ‌و براساس احکام و مفاهیم قرآن و سنت، به مطالعه و ارزیابی همه جانبه موضوعی که در نظر دارد، بپردازد.

شهید صدر روش موضوعی یا واقع نگر خود را به حوزه تفسیر هم می‌کشاند. وی می‌گوید: تفسیر موضوعی «تفسیری است که یکی از موضوعات و مسائل عقیدتی یا اجتماعی یا هستی شناختی زندگی را طرح می‌کند و به مطالعه و ارزیابی آن از نگاهی قرآنی می‌پردازد تا نظریه‌ای قرآنی را در باب آن استخراج کند».

از نگاه شهید صدر، مفسر موضوعی قرآن، «با نص قرآنی رو به رو می‌شود؛ نه برای‌اینکه فقط نقش مستمع و دریافت کننده را داشته باشد، بلکه برای آنکه پیش روی نص، موضوع آماده‌ای را که از شمار زیادی از افکار و ‌ایستارهای بشری سیراب شده، مطرح کند و دیالوگی به شکل پرسش و پاسخ با نص آغاز کند… مفسر در پرتو دستاوردهایش از خلال تجارب بشری که در معرض خطا و صواب است، می‌پرسد و قرآن پاسخ می‌گوید. مفسر در هیأت پرسش گر و متدبر می‌نشیند و گفت و گویی را با نص قرآنی پیرامون‌ این موضوع آغاز می‌کند. هدف او از ‌این کار ‌این است که موضع قرآن کریم را نسبت به‌این موضوع کشف کند و نظریه‌ای را که می‌تواند از نص الهام گیرد، از راه مقایسه‌این نص با دیگر آموخته‌های خود، از اندیشه‌ها و رویکردهای دیگر استخراج کند؛ از‌این رو نتایج تفسیر موضوعی، همواره با جریان تجربه بشری مرتبط است، زیرا‌این تجربه بشری در تحدید و تشخیص نظریه قرآنی درباره مسائل زندگی مؤثر است».

بنابراین، هدف از روش موضوعی در تفسیر قرآن، تعیین موضع نظری قرآن و رسالت اسلامی ، نسبت به یکی از موضوعات زندگی، هستی و انسان است.‌این روش تفسیری به قرآن کریم، قدرت قیمومت، ثمردهی دائم و ابداع در حرکت زندگی می‌دهد، زیرا تجربه بشری را در متن‌ این تفسیر وارد می‌کند و با داده‌هایی که در برابر قرآن طرح می‌کند، به‌این تجربه غنا می‌بخشد تا مفسر بتواند، پاسخ‌ها و بدیل‌ها را از راه استنطاق قرآن به دست آورد. روش موضوعی در فقه نیز همین راه را می‌پیماید؛ یعنی فقیه از نقطه‌ای به نام موضوعی خارجی (واقعیت) آغاز می‌کند که باید نگره اسلام را درباره آن درک کنیم.

شهید صدر بر اهمیت اثر حرکت از نقطه موضوع خارجی سیراب از تجارب بشری در‌این روش تأکید می‌کند و می‌گوید: «این تنها راه دست یابی به نظریات اساسی اسلام و قرآن درباره موضوعات مختلف زندگی است». کسی که روش موضوعی را در پیش می‌گیرد، از موضوع خارجی آغاز می‌کند و پس از آن به فقه روی می‌آورد. اگر آن موضوع خارجی، موضوعی اقتصادی باشد و اسلام ترجیح داده باشد که در‌این حوزه حیاتی از آن راهنمایی خواسته شود، باید نخست به ماهیت‌این حوزه احاطه و تسلط داشته باشد و با ابعاد مختلف آن و مشکلاتی که تجربه بشری در‌این حوزه، بر سر راه خود دیده و راه حل‌هایی که برای آن مشکلات عرضه کرده و نیز نقاط خلا آشنایی داشته باشد تا‌ این داشته‌ها و دریافت‌ها را متوجه فقه اسلامی ‌می‌کند و در اعماق آن غور کرده، نظریات اسلام را که جوانب ‌این موضوع را بررسی کرده، کشف کند و ابهامی ‌را که پیرامون موضع دین نسبت به آن تنیده شده، بر طرف سازد.

معیار دوم. حرکت از مدلول جزئی به مدلول مشترک

پیش تر گفتیم که در روش موضوعی که شهید صدر نظریه پرداز آن است، نخست موضوعی حیاتی و واقعی در نظر گرفته می‌شود، سپس دستاوردهای اندیشه و دانش بشری پیرامون آن مطالعه می‌شود. سپس باید به سراغ نصوص اسلامی ‌رفت تا موضع و نظریه اسلامی ‌که بدیل دیگر نظریات بشری است، کشف شود؛ اما‌ این نظریه اسلامی ‌چگونه به دست می‌اید؟

راهی که شهید صدر برای استخراج نظریه از دل نصوص اسلامی ‌پیشنهاد می‌کند، ‌این است که مدلول‌های جزئی احکام و‌ایات را پشت سر نهیم و از تراکم و پراکندگی میان‌ این مدلول‌ها رهایی یابیم و تمام مجموعه‌ آیات قرآنی یا احکام تشریعی را که در موضوعی واحد مشترک اند، به گونه‌ای فراگیر مطالعه کنیم و میان آن مدلول‌ها نظم، نسق و انسجامی‌ پدید آوریم. شهید صدر درباره‌این روش نظریه پردازی می‌گوید: اعمال ‌این روش نیازمند آگاهی افزون تر به احکام و مفاهیم اسلامی ‌است که گاه در موضوعی واحد، پراکنده به نظر می‌رسند؛ در حالی که اگر با نگاهی عمیق، آگاهانه و فراگیر به مبانی، خاستگاه‌ها، مقاصد و اهداف آن نگریسته شود، منسجم و یکپارچه به نظر خواهند رسید؛ از‌این رو اجتهاد در عرصه نظریه پردازی فقهی، نیازمند تلاش‌ها و ابداعات بیشتر است، زیرا تنها مسئله گردآوری نصوص در حوزه‌ای معین در میان نیست، بلکه اجتهاد در نظریه پردازی، اجتهادی پیچیده است که در آن باید شخصیت فقیه و شخصیت مکتشف با هم جمع شوند».

برای روشن شدن گام دوم، به تجربه عملی شهید صدر در‌این زمینه از کتاب «السنن التاریخیة فی القرآن» اشاره می‌کنیم. شهید صدر در‌این کتاب، مجموعه‌ای از ‌آیاتی را که به توضیح موضوع واحدی می‌پردازد، انتخاب کرده و کوشیده است، پس از اظهار مدلول تفصیلی و جزئی‌ این ‌آیات، وجه ارتباط میان ‌این مدلول‌های جزئی را تبیین و آن را در نظم و نسق واحد عرضه کند که‌ این نظم و نسق واحد، همه خلاها را می‌پوشاند و همه پاسخ‌هایی را که برای دستیابی به نظریه فراگیر قرآنی در موضوع سنت‌های تاریخ، بدان نیاز است عرضه می‌کند. شهید صدر در‌ این کتاب، روش موضوعی خود را عملی کرده است. زیرا وی از موضوعی خارجی به نام سنت‌های تاریخ که شمار زیادی از افکار و مواضع بشری را در پشت سر خود دارد و بسیاری مکاتب و مدارس مادی گرا و پوزیتیویستی در باب آن داد سخن داده اند، آغاز کرده است. شهید صدر معتقد است که استحصال و استخراج نظریه اسلامی، امری است که نمی‌توان استغنای از آن را مفروض گرفت، «زیرا بحث در سنت‌های تاریخی ارتباط اندام وار محکمی ‌با کتاب خدا، به عنوان کتاب هدایت و رهاننده مردم از تاریکی‌ها به سوی روشنایی‌ها دارد، زیرا بعد علمی‌ بشری و تطبیقی در‌این کنش (اخراج مردم از ظلمات به نور)، تن به سنت‌های تاریخ می‌دهد، پس باید از قرآن کریم الهام گیریم و ضرورتاً قرآن کریم در‌این زمینه، انگاره‌ها و داده‌هایی دارد تا چار چوب کلی نگره قرآنی ـ اسلامی ‌به سنت‌های تاریخ را تکوین بخشد». بنابراین، ساحت تاریخ و سنت‌های تاریخی امری است که به شدت با وظیفه (کارکرد) قرآن، به مثابه کتاب هدایت و کتابی که به تغییر و تحول بخشیدن معطوف است، ارتباط دارد.

شهید صدر تأکید می‌کند که تا آنجا که می‌دانیم، قرآن کریم نخستین کتاب شناخته شده برای بشر است که بر سنت‌های تاریخی تأکید و آن را کشف و بر آن اصرار ورزیده، با همه وسائلی که در اختیار دارد ـ مانند اقناع و تفهیم ـ نگره اتفاقی بودن و غیب گرایی تسلیم جویانه را در تفسیر پدیده‌های تاریخ را رد کرده است. قرآن کریم تأکید می‌کند که ساحت تاریخی، سنت‌ها و ضوابطی دارد؛ چنان که همه ساحت‌های دیگر هستی نیز سنت‌ها و ضوابطی دارند. شهید صدر پس از طی مراحلی که در روش نظریه پردازی موضوعی اش ترسیم کرد، نظریه قرآنی سنت‌های تاریخی را چنین تدوین می‌کند: قرآن کریم نظریه تسلیم جویانه اتفاقی بودن را در تفسیر پدیده‌های تاریخی رد می‌کند. انسان‌ها عادتاً تاریخ را به وصف کومه‌ای متراکم از پدیده‌ها می‌نگریست و گاه آن را براساس صدفه تفسیر می‌کرد و گاه براساس قضا و قدر و تسلیم جویی به امر خدای سبحان. قرآن کریم با‌این نظریه مبارزه کرد و عقل بشری را توجه داد که ‌این ساحت، سنت‌ها و قوانین خود را دارد و برای آنکه بتوانی انسانی کنش گر و مؤثر باشی، باید‌این سنت‌ها را کشف کنی و آنها را به رسمیت بشناسی تا بتوانی برآن حاکم و غالب باشی؛ وگر نه آن سنت‌ها بر تو حاکم خواهد شد و تو چشمانت را بسته باشی، چشمانت را به روی‌این قوانین بگشا».

شهید صدر بر مسلمانان تأسف می‌خورد که ‌این مفهوم حیاتی را که قرآن به آن توجه داده است، تباه و ضایع کردند؛ به گونه‌ای که به عمق‌این مفهوم راه نیافتند؛ در حالی که غربیان، بحث‌های فراوانی را در‌این باب عرضه کردند و در باب فهم تاریخ و سنت‌های تاریخ مباحث متنوعی را تولید کردند و براساس همین موضوع، رویکردهای آرمان گرایی ومادیگرایی و مکتب‌های متعدد شکل گرفت که هر یک می‌کوشند، ‌این سنت‌ها را مشخص و نظریه خود را در آن باب عرضه کنند».

بنابراین در‌اینجا موضوع خارجی و واقعی‌ای که شهید صدر از آن آغاز می‌کند و به نص قرآنی می‌رسد، سنت‌های تاریخی است: و هنگامی ‌که ما ادعا می‌کنیم که بحث در سنت‌های تاریخی و ارائه نظریه‌ای کلی در باب آن، با وظیفه قرآن به وصف کتاب هدایت و دگرگونی مرتبط است، طبیعتاً مسئولیت داریم که بدیل برتر را ارائه کنیم، زیرا اسلام از ما می‌خواهد چنین بدیلی را در برابر رویکردهایی که به بحث در موضوع سنت‌های تاریخ پرداخته اند، مطرح کنیم.

هر مکتبی ـ یا هر مدرسه فکری‌ای ـ‌این پرسش را بر خود طرح می‌کند که ‌آیا تاریخ بشر دارای سنت‌ها و قوانینی است (یا خیر؟) و می‌کوشد، به ‌این پرسش پاسخ دهد. همین پرسش را در برابر قرآن هم مطرح می‌کنیم که موضع قرآن در برابر سنت‌های تاریخی چیست و قرآن در تأیید و تاکید‌این سنت‌ها یا نفی آن چه سخنی دارد؟ پاسخی که شهید صدر به‌این پرسش می‌دهد، ‌این است که نخست به سراغ‌ آیاتی می‌رویم که‌ ایده‌ای کلی درباره سنت‌های تاریخ در آن آمده و میان ‌این ‌آیات و مدلولات آن انسجام برقرار می‌کنیم تا‌ این ‌ایده کلی استخراج شود. در نتیجه از ‌این طریق روشن می‌شود که ساحت تاریخی، همانند دیگر ساحت‌ها، دارای سنت‌ها و ضوابطی است».

شهید صدر از ‌این مفهوم به عنوان مدخلی برای تکمیل نظریه پردازی اسلامی ‌در موضوع سنت‌های تاریخ و کشف ابعاد مختلف آن بهره می‌گیرد و سپس گامی ‌به پیش بر می‌دارد و شماری پرسش‌ها را بر قرآن عرضه می‌کند: سنت‌های حاکم بر تاریخ بشری کدام است؟ عوامل اصلی نظریه تاریخ کدام است؟ نقش انسان در عملیات تاریخ چیست؟ نقش آسمان یا نبوت در ساحت تاریخی چیست؟ وی همه‌ این پرسش‌ها را از خارج نص بر نص عرضه می‌کند تا نص را به سخن و نطق در آورد و نظریه اسلامی ‌را در باب سنت‌های تاریخ کشف کند. در نتیجه به تعبیر شهید صدر، به ترکیب نظری قرآنی دست می‌یابیم که هر یک از‌این مدلولات تفصیلی در آن، جایگاه مناسب خود را می‌یابد و‌این چیزی است که امروزه از آن به «نظریه» تعبیر می‌کنیم. خلاصه‌ اینکه برای به نطق آوردن نصوص قرآن کریم و سنت شریف در بسیاری قضایا و موضوعات که امروزه نیازمند فهم نگره اسلام درباره آن هستیم، می‌توانیم از همین روش شهید صدر که وی آن را روش موضوعی می‌نامد، بهره بگیریم. اهمیت ‌این روش درپر کردن خلا بزرگی است که ساز و کارهای روش شناختی اجتهاد سنتی از آن رنج می‌برد. اگر‌این روش جدید در کنار روش‌های سنتی متعارف به کار گرفته شود، آفاق و ابواب جدیدی را در برابر کنش اجتهادی خواهد گشود که ما امروزه و در عصر ظهور نظریه‌های بزرگ، به آن نیاز حیاتی داریم.

معیار سوم. حرکت از سلیقه شخصی به واقعیت

این معیار از آن رو مورد توجه است که مکتشف نظریه‌های اسلام در موضوعات مختلف زندگی، هستی و جامعه از خود می‌پرسد: از کجا مطمئن باشم که نظریه‌ای که من کشف و از منابع اسلامی ‌استخراج کردم، حقیقتاً حاکی از وجهه نظر اسلام باشد و به طور طبیعی، از دل‌ این منابع بر آمده باشد و در نتیجه، اندیشه شخصی و سلیقه‌ای من و برافکندن دریافت‌های شخصی ام برنصوص و تأویل‌های خاص من از‌ این نصوص بر نیامده باشد؟

به تعبیر دیگر، چگونه می‌توانم از لغزش گاه‌های شخصی و درونی ام هنگام عملیات کشف نظریه‌های اسلامی ‌بر حذر باشم؟‌این پرسش از مهم ترین دشواره‌ها و گردنه‌های نظریه پردازی اسلامی ‌حکایت می‌کند. رویا رویی با‌این دشواری، جز از طریق بر ساختن روشی که ضوابط متناسب با طبیعت نصوص اسلامی ‌را فراهم آورد، میسر نیست. موضوعیت روش به‌این معنا از آن رواست که یک روش، ضوابطی را فراهم سازد که نزدیک ترین نتیجه و نظریه را درباره واقعیت تشریع اسلامی ‌به دست دهد و بر آمده از افکار شخصی و ذهنیت‌های پیشین که فرد با خود دارد و می‌کوشد آن را بر موضوع فرو افکند نیست.

تفاوت میان تکوین و اکتشاف نظریه

شهید صدر به‌این نکته توجه می‌دهد که کاری که مجتهد در نظریه پردازی انجام می‌دهد، متفاوت از نظریه پردازی نظریه پردازان مکاتب بشری است، زیرا آنان مستقیماً به تکوین و ابداع نظریه اقدام می‌کنند و پس از پی ریزی یک نظریه، آن را مبنای پژوهش‌های بعدی قرار می‌دهند. باید‌این نکته را به خوبی درک کرد که بعد مکتبی (مذهبی) یک نظریه یا مجموعه نظریات در حوزه‌ای، عامل مهمی‌ در تعیین رویکرد قانون کلی در آن زمینه است و قاعده رو بنایی قانون را تشکیل می‌دهد. «مکتب و قانون، دو طبقه از ساختار نظری کامل جامعه است.‌ این ساختار بر نگره‌ای عام استوار است و طبقه‌های متعدد را شامل می‌شود که بر یکدیگر ابتنا دارد و هر طبقه پیشین، مبنا و قاعده طبقه بالاتری است که بدان اشاره شد. قانون، طبقه بالایی ‌این دو است که با مکتب( مذهب)، هماهنگ و سازکار می‌شود و در پرتو نظریات و مفاهیم اساسی‌ای که‌ این مکتب بیان می‌کند، تعیین و تحدید می‌شود. بنابراین جامعه‌ای که می‌خواهد در چار چوب مکتبی معین حرکت کند و می‌خواهد حرکتش با اصول و نظریات آن مذهب منطبق باشد، باید برای کارش از قوانینی کمک بگیرد که در آن ‌این اصول و نظریات انعکاس یافته است.

برای روشن تر شدن پیوند میان مکتب و قانون، و میزان تأثیر پذیری نظری و واقعی قانون از نظریات مکتب، شهید صدر نمونه‌هایی از مکتب سرمایه داری آزاد را مثال می‌زند و رابطه آن را با قوانین مدنی در سطح نظری و واقعی توضیح می‌دهد: «در حوزه حقوق شخصی در قانون مدنی، در صورتی می‌توانیم تأثیر مکتب سرمایه داری را در آن دریابیم که بدانیم، نظریه تعهد (التزام) را که ستون خیمه قانون مدنی است، محتوای نظری خود را در دوره‌ای که اندیشه‌های سرمایه داری بر آزادی اقتصادی متمرکز بود و اصول اقتصاد آزاد بر افکار عمومی‌سلطه داشت، از طبیعت مکتب سرمایه داری بر گرفته است. نتیجه‌ این وضع، ظهور اصل حاکمیت اراده در نظریه تعهد (التزام) بود که نشان مکتب سرمایه داری را با خود داشت، زیرا به تبع ‌ایمان سرمایه داری به آزادی و رویکرد فردی آزادی، تأکید می‌کند که اراده خاص فرد به تنهایی منبع همه تعهدات و حقوق شخصی است و اعتقاد به وجود هرگونه حقی را برای گروه فردی برگروه و فرد دیگر رد می‌کند؛ جز در صورتی که اراده‌ای آزاد پشت سر آن باشد که به موجب آن ثبت حقی را بر خود بپذیرد. روشن است که رد هرگونه حقی بر شخص جز در صورتی که خود او آزادانه تن بدان دهد، ترجمه‌ای امانتدارانه از درون مایه فکری مکتب سرمایه داری ـ یعنی آزادی اقتصادی ـ و انتقال آن از حوزه اقتصادی به حوزه حقوقی است. از‌این رو زمانی که نظریه تعهد بر مبنای مکتبی اقتصادی دیگری استوار شود، متفاوت است و گاه نقش اراده در آن بسیار کم رنگ می‌شود.

شهید صدر با توضیح رابطه‌ای که معتقد است، میان قانون مدنی و مکتب وجود دارد، نتیجه می‌گیرد که زمانی در صدد اکتشافات مکتبی بر می‌اییم که تصویر روشنی از آن یا برخی ابعادش نداریم و تصور روشنی از ساختاری که بنیان گذاران آن بنا نهاده اند در اختیار نداریم و می‌توانیم آن مکتب را از راه قانونش کشف کنیم. البته‌این در صورتی است که از قانونی که بر‌این مکتب ناشناخته استوار است، آگاهی داشته باشیم.

به‌این ترتیب، ازدیدگاه شهید صدر، عملیات اکتشاف راهی معکوس را نسبت به راه عملیات تکوین (شکل گیری) نظریه می‌پیماید؛ یعنی از رو بنا آغاز و به زیر بنا منتهی می‌شود.

نقش مفاهیم در کشف نظریه

مفاهیم اسلامی ‌چگونه در عملیات کشف نظریات اسلامی ‌در یک حوزه سهیم می‌شود؟

مشارکت مفاهیم اسلامی ‌در کشف نظریه اسلامی ‌از یک سطح تا سطح دیگر متفاوت است. گاه در یک موضوع به طور کلی بر احکام شریعت اتکا داریم و گاه در موضوعی دیگر، اساساً به مفاهیم اسلامی ‌اتکا می‌شود؛ برای مثال در نظریه پردازی اسلامی ‌موضوع سنت‌های تاریخی، شهید صدر، تنها به مفاهیم اسلامی ‌توجه می‌کند و احکام تشریعی را در تحدید جوانب و نشانه‌های نظری آن دخالتی نمی‌دهد؛ اما در نظریه پردازی مکتب اقتصادی اسلام، احکام نقش اساسی دارند؛ اما مفاهیم نقش ثانویه دارند.