آثار

عمر خود را تلف می‌کنی؟!

مرحوم شهید صدر نه‌تنها برای شاگردهایش استاد بود، بلکه پدر، مربی و فردی صاحب‌رسالت نیز بود. درباره آیندۀ طلاب دل‌سوز بود و تلاش می‌کرد به‌گونه‌ای تربیت شوند که برای اسلام مفید باشند.

برایشان توضیح دادم: «از صبح که از خواب بیدار می‌شوم، نماز و تعقیبات نماز را انجام می‌دهم و سپس چند لقمه‌ای به دهان می‌گذارم و مشغول مطالعه و نوشتن درس دیروز می‌شوم. سپس وقت درس شما می‌شود و پس از آن هم به امور مباحثه و مطالعۀ پس از درس مشغول می‌شوم. ظهر که به خانه برمی‌گردم، نماز می‌خوانم و ناهار می‌خورم و یکی دو ساعت استراحت می‌کنم و می‌خوابم».

تا گفتم دو ساعت می‌خوابم و استراحت می‌کنم، ایشان ناراحت شد و به من تشر زد: «دو ساعت عمر تلف می‌کنی و ظهرها می‌خوابی؟! برای اینکه انسان نیروی خود را از نو به‌دست آورد و مشغول کار شود، نیم ساعت خوابِ ظهر کافی است. چطور دو ساعت عمر تلف می‌کنی و می‌خوابی؟!»

📚 آن‌روز‌ها، ص٣٣.

امتی برتر از هزاران

وقتی مسلمانان در ماه مبارک رمضان و شب قدر، مراسم می‌گیرند درواقع در این مراسم لحظات یادبود میلاد دین بزرگی را سپری می‌‌‌‌کنند که این امت را پدید آورد و محتوای کامل آن را در صحنۀ تاریخ به او بخشید.

بنابراین، این ماه مبارک رمضان و به‌‌‌‌طور ویژه شب قدر است که شاهد ولادت این دین و نزول آن بر انسان که در قرآن متجلی شد، بوده است و به همین دلیل این شب قدر از هزار ماه برتر است؛ زیرا یک روز از زندگی امتی دینی که در دستان خود دینی دارد که برایش راه را روشن و اهداف را معین می‌‌‌‌کند، برای زندگی امت‌‌‌‌ها و ملت‌‌‌‌ها از هزار ماه زندگیِ امتی گم‌‌‌‌شده که نه هدفی دارد و نه راهی، پُرخیروبرکت‌‌‌‌تر است.

📚 بارقه‌ها، صفحه ٢۶١

امام مهدی علیه‌السلام، نوری برای فرونشاندن آتش درونی انسان

مهدی علیه‌السلام در پی یک خلأ بزرگ که نتیجه نگونساری و بحران نفس‌گیر تمدنی است، رخ خواهد نمود.

این خلأ زمینه را فراهم می‌سازد تا آن رسالت تازه گسترش یابد و این شکست و نگونساری، فضای روانی را برای پذیرش آن رسالت مهیا می‌سازد.

این نگونساری رخدادی نیست که به‌صورت تصادفی در تاریخ تمدن انسانی روی داده باشد؛ بلکه پیامد طبیعی تضاد‌های تاریخِ گسسته از خداوند متعال است که سرانجام راه‌حلی نهایی برای آن یافت نمی‌شود و بدین روی،‌ آتشی برافروخته می‌گردد که همه چیز را از میان می‌برد.

در آن حال، نوری می‌درخشد و آن آتش را فرومی‌نشاند و عدل آسمان را بر زمین استقرار می‌بخشد.

📚 پژوهشی درباره امام مهدی علیه‌السلام، ص٩١-٩٢

تغییر نگرش به صبر

صبر یک ارزش بزرگ اخلاق اسلامی است، اما همین ارزش، در نتیجۀ شرایط عقب‌‏ماندگی جهان اسلام، چهره‏‌ای منفی به خود گرفته است؛ زیرا صبر در این شرایط به‌معنای خواری و تحمل ناگواری‌‏ها با روحیۀ بی‌‏تفاوتی و عدم تعامل با موضوعات مهم امت اسلام و دغدغه‌‏های بزرگ آن، تبدیل شده است.

با این وضعیت تا امت اسلام درکش را نسبت به صبر تغییر ندهد و باور نکند که صبر عبارت است از شکیبایی در انجام وظیفه و تحمل سختی‏‌ها در راه مقاومت در برابر ظلم و سرکشی و صرف‌نظر کردن از دغدغه‏‌های کوچک به‌خاطر دغدغه‏‌های بزرگ، هرگز نخواهد توانست جنبشی فراگیر را در حیاتش محقق سازد.

📚 اسلام راهبر زندگی، ص٢٢۵-٢٢۶.

نگاهِ جامعِ اسلام به حقایق مادی و روحانی

اسلام، هم به حقايق روحانى اذعان دارد و هم به حقايق مادى، و تنها تمامى اين حقايق را به يک علت مشترک نسبت مى‏دهد كه خداوند متعال باشد. بنابراين گوهر نگاه روحانى به هستى عبارت است از فهم پيوند زندگى و هستى به خداوند و نشئت گرفتن آن از قدرت و تقدير او.

مطابق اين تفسير، مى‏توان هستى را به‌طوركلى، امرى روحانى دانست؛ زيرا چنين رابطه‌اى با آفريدگار، يعنى رابطۀ آفرينش و ابداع، شامل ماده هم مى‏شود، چنان‌كه شامل روح نيز مى‏شود و تدبير آن، تمامى موجودات و حقايق هستى را زير نفوذ خود دارد. اين نگرش روحى كه حقيقت بزرگ هستى در آن متبلور است، نظريه‏اى صرف نيست، بلكه با بُعد عملى انسان ارتباط كاملى دارد و موضع او را درباره جهانى كه در آن زندگى می‌كند و نيز زندگى خود معين می‌سازد. انسان با اين نظريه يا در پرتو آن، جهت‌گيرى كلى فعاليت و حركت خود را روشن خواهد كرد.

📚 اسلام راهبر زندگى، ص۴۵٢.

نتیجۀ وادادگی در برابر غرب

اگر می‌خواهید فرجام ما در عراق یا مصر یا ایران یا هر نقطۀ دیگری از جهان اسلام را ببینید، به آن دسته از کشورهای اسلامی نگاه کنید که از اروپا بیشتر استقبال کردند و در برابر تمدن اروپا از خود وادادگی بیشتری نشان دادند؛ به ترکیه و فرجام ترکیه نگاه کنید: وادادگی در برابر تمدن اروپا و دوری از اسلام.

این کشور زمانی از کشورهایی بود که بر جهان حکومت می‌کرد، اما نسبت به تمدن اروپا پذیرش و وادادگی بیشتری داشت و در نتیجه، عاقبتش این شد که می‌بینید. [صرفاً به این دلیل که] شکل‌پذیری و هویت‌پذیری آنها از ما بیشتر بود.

 

📚 حوزه و بایسته‌ها، ص١۴۶-١۴٧.

فاطمه سلام‌الله‌علیها، معیاری برای همیشه

فاطمه زهرا علیها‌السلام در اسلام یک اسوه بود؛ در جهاد برای اسلام، در صبر بر مصائب اسلام الگو بود. در همۀ سختی‌ها، در همۀ مشکلات، در کنار پدرش بود. در جنگ‌ها همراه پدرش شرکت می‌‌کرد، زخم‌‌هایش را مداوا می‌‌نمود، غصه‌‌هایش را برطرف می‌‌ساخت، همواره در کنارش بود.

رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله‌ در سختی‌‌ها با بودن او آرامش می‌‌گرفت، در لحظات بسیار طاقت‌‌‌‌فرسا با او قوت می‌گرفت. او به‌معنای حقیقی کلمه یک زن مسلمان مجاهد بود. این از یک‌سو.

از سوی دیگر، فاطمه زهرا علیها‌السلام زنی عالم بود؛ الگوی والای علم و فرهنگ بود، اما نه این فرهنگی که استعمارگران برای ما می‌خواهند، نه فرهنگ هوسرانی و برهنگی، نه فرهنگ اختلاط و لااُبالیگری، نه فرهنگ اباحیگری؛ بلکه فرهنگ حقیقی.

📚 بارقه‌ها، صفحه ۵۸.

مضامین سیاسی در ساختار عقیدتی حکومت اسلامی

مضامين سياسى در ساختار عقيدتى حكومت اسلامى نقش بزرگى در پرورش تمامى استعدادهاى نيک انسان و به‌كارگيرى آنها در خدمت او ايفا مى‌‏كنند.

يكى از اين مضامين، ريشه‌‏كن كردن تمامى مناسبات استثمارى حاكم بر جوامع جاهلى توسط حكومت اسلامى است.

يكى ديگر از مضامين سياسى حكومت اسلامى، وضعيت واقعى زندگى فرمانروا و فرمانروايان در حكومت اسلامى است؛ زيرا آنها در زندگى خصوصى و رفتار با مردم و مسكنى كه در آن زندگى مى‌‏كنند و روابطشان با ديگران همانند شهروندان معمولى زندگى مى‏‌كنند.

يكى ديگر از مضامين سياسى حكومت اسلامى، مناسبات آن با ديگر ملت‏‌ها در عرصه بين‏‌المللى است؛ چراكه حكومت اسلامى در عرصه بين‌‏المللى، همچون تمدن غربى، نه بر اساس استثمار و مكيدن خون ملت‌‏هاى ضعيف و نه بر اساس منافع متقابل، چنانكه اين تمدن مدعى آن است، بلكه بر اساس حق و عدل و يارى مستضعفان جهان رفتار مى‌‏كند.

📚 اسلام راهبر زندگی، ص٢٠۵-٢٠٩ با تلخیص.

علی علیه‌السلام، مظهر امتدادیافتۀ خط اسلام تا امروز

چنانچه از تاريخ تجربۀ اسلامى بگذريم و نظرمان را به واقعيت اين تجربه در وضعيت فعلى معطوف كنيم، خواهيم ديد كه آن علوى بزرگ [امام خمینی]- كه رهبرىِ پيكار ملتش را زير پرچم اسلام به عهده گرفت تا آنجاکه خداوند او را يارى نمود و امپراطورى شاه با تمامى گنجينه‌‏هايش به‌دست او افتاد و پيروزمندانه به ديار خود بازگشت- خانه‏‌اى را بر خانۀ قديمى‌‏اش ترجيح نداد، بلكه به همان خانه‌‏اى بازگشت كه ستمگران نزديک بيست سال قبل او را از آنجا تبعيد كرده بودند تا شاهدى باشد بر اينكه امام على عليه‌السلام تنها يک فرد معين نبود كه تمام شده باشد، بلكه او مظهر خط اسلام بود كه پايان نمى‌‏پذيرد.

بدون شک اين خط كه حكومت اسلامى آن را عينيت بخشيد، نيروهاى شگفت‏‌انگيزى را در شهروندان شكوفا و آنها را با روحيۀ معنوى سترگى تقويت مى‏‌كند و هر فرد را چنان مى‌‏سازد كه احساس كند پاسخ مثبت دادن به فعاليت‏‌هاى سازنده‌‏اى كه حكومت اسلامى آن را رهبرى مى‌‏كند، پاسخ مثبت دادن به كرامت و عزت او بر روى زمين است.

📚 اسلام راهبر زندگی، ص٢٠٨-٢٠٩.