گزیده‌ها
یادبود میلاد دین بزرگ

[vc_row][vc_column][rt_blockquote_style blockquote_content=”وقتی مسلمانان در ماه مبارک رمضان و شب قدر، مراسم برپا می‌کنند در واقع در این مراسم لحظات یادبود میلاد دین بزرگی را سپری می‌کنند که این امت را پدید آورد و محتوای کامل آن را در صحنه تاریخ به او بخشید. پس این ماه مبارک رمضان و به طور خاص شب قدر است که شاهد ولادت این دین و نزول آن بر انسان که در قرآن متجلی شد، بوده است. به همین دلیل شب قدر از هزار ماه بهتر است؛ چرا که یک روز از زندگی امتی دینی که در دستان خود دینی دارد که برایش راه را روشن و اهداف را معین می‌کند، در زندگی امت‌ها و ملت‌ها از هزار ماه زندگیِ امتی گم‌شده که نه هدفی دارد و نه راهی، پر خیر و برکت‌تر است …
قرآنی که خداوند متعال در شب قدرِ ماه مبارک رمضان فروفرستاد، بدین جهت در این شب مبارک نازل شد که رهبر دینی را به وجود بیاورد و از این رو مجموع قرآن در ماه مبارک رمضان بر شخص پیامبر نازل شد تا او را با دین بپروراند و برای رهبری امت در نبرد با جاهلیت‌های زمین، آماده کند، سپس (دوباره) در طول بیست و سه سال از عمر تبلیغ دین به تدریج نازل شد تا امت را پرورش دهد و لشکری آگاه بسازد که بتواند از دین جدید پاسداری کند. بدین‌سان قرآن کریم دو بار نازل شد؛ یک بار مجموع قرآن و برای آماده‌سازی رهبر و یک بار جزء‌جزء و تدریجی برای آماده ساختن امت.
… همان‌طور که قرآن دو بار، یک بار برای آماده‌سازی رهبر و یک بار برای مهیا کردن امت نازل شد و از این رهگذر، نقش عظیم خود را ایفا کرد امروز نیز چنین است و باید برای این‌که قرآن بار دیگر نقش خود را ایفا کند، ابتدا رهبران صالح و سپس امت آگاه ایجاد شود؛ بنابراین تنها راه پیش روی مسلمانان این است که قرآن با عقول آن دسته از آنها که برای تعالی به سطح رسالت اسلامی و ذوب شدن در چارچوب آن توانایی دارند، به‌خوبی آمیخته شود تا از این رهگذر بتواند رهبری آگاهی را بیابد که راه آن را به سوی قلوب و عقول مردم هموار کند و بدین‌سان، قرآن به تدریج به ساخت و تربیت امت بپردازد.

بارقه‌ها، ص ٢۶١ـ٢۶۵.”][/vc_column][/vc_row]

[vc_row][vc_column][rt_blockquote_style blockquote_content=”«أَفَلَمْ یَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَتَکُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ یَعْقِلُونَ بِهَا؛ آیا آنان در زمین سیر نکردند، تا دل‌هایى داشته باشند که با آن تعقل کنند (وحقیقت را با آن درک نمایند)» (حج:۴۶).
… قرآن فقط به تشویق مردم به بررسی طبیعت و اسرار آن، بسنده نکرده، بلکه این مطلب را با ایمان به خدا نیز پیوند داده و اعلام فرموده است که دانش بهترین دلیل برای ایمان به خدا است و انسان هر چه بر دامنه اکتشافات خود بیفزاید و در میدان علم به پیش بتازد، ایمانش قوی‌تر می‌شود؛ زیرا بر نشانه‌های عظمت الهی و حکمت صنع و تدبیر او آگاهی می‌یابد. خداوند متعال می‌فرماید: «سَنُرِیهِمْ آیَاتِنَا فِی الآفَاقِ وَفِی أَنفُسِهِمْ حَتَّى یَتَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَوَلَمْ یَکْفِ بِرَبِّکَ أَنَّهُ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ؛ به‌زودى نشانه‌‏هاى خود را در کرانه‌ها(ی هستی) و در درون جان‌هایشان به آن‌ها نشان مى‌‏دهیم تا براى آنان آشکار گردد که او حق است؛ آیا کافى نیست که پروردگارت بر همه چیز شاهد و گواه است؟» (فصلت:۵٣).
بدین‌وسیله قرآن مفهوم همراهی ایمان و دانش را ارائه کرد و بیان نمود که اعتقاد به خداوند با علم در یک خط به پیش می‌رود و پرده‌برداری از اسباب و قوانین هستی، باور دینی را استحکام می‌بخشد؛ زیرا حکمت پروردگار و تدبیر او را نمایان می‌سازد.
امتی که دست‌پرورده این کتاب ارجمند الهی بود، بر پایه این موضع قرآنی که تقلید را نفی و به اندیشه و تفکر تشویق می‌کرد، به جای باور به خرافه‌هایی چون جغد و دیو (که در جاهلیت رایج بود)، خاستگاه دانش و فرهنگ در جهان شد و حتی مورخان اروپایی نیز به این حقیقت اعتراف کردند. وزیر و مورخ فرانسوی، «دوری» می‌گوید: «پیامبر اسلام قبایل عرب را گرد هم آورد و امتی یگانه تشکیل داد که پرچم تمدن را در سراسر زمین برافراشت و در قرون وسطا، در بین همه امت‌ها، تنها متخصصان علوم و دانش‌ها بودند و به وسیله آنان ابرهای تیره و سیاه بربریت و وحشی‌گری که تمام اروپا را دربرگرفته بود، از بین رفت».

پژوهش‌های قرآنی، ص٢۵٠.”][/vc_column][/vc_row]

[vc_row][vc_column][rt_blockquote_style blockquote_content=”قرآن کریم در ضمن بیان یکی از سنت‌های تاریخ به ما آموخته است که جایگاه هر گروهی در ترکیب فرعونی جامعه بیداد، با موقعیت آن پس از فروپاشی ظلم نسبت معکوس دارد. این مفهوم سخن خداوند متعال است که می‌فرماید: «وَنُرِیدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّهً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ؛ و اراده ما بر این است که بر کسانی که در روی زمین به استضعاف دچار شدند منت نهیم و آنان را پیشوایان و وارثان زمین قرار دهیم» (قصص:۵).
خداوند سبحان می‌خواهد این دسته ششم را که در نقطه فرودست ترکیب قرار داشت، به پیشوایی رسانده، وارث زمین قرار دهد. این رابطه‌ای دیگر و سنتی دیگر از سنت‌های تاریخ است که به خواست خداوند درباره آن سخن خواهیم گفت.
بنابراین تا به حال به این نتیجه رسیدیم که شکوفایی رابطه انسان و طبیعت با مقدار ظلم و ستم در جامعه نسبتی معکوس و با میزان عدل و دادگری در جامعه نسبتی مستقیم دارد.
جامعه فرعونی، تکه‌تکه و پراکنده است و قابلیت‌ها، نیروها و امکانات خود را از دست می‌دهد و به همین سبب، آسمان نزولات و زمین، برکات خود را از آن دریغ می‌کند. اما جامعه عادلانه به‌کلی برعکس است. در این جامعه همه قابلیت‌ها، اتحاد یافته، فرصت‌ها و امکانات به‌طور مساوی تقسیم می‌شوند. این جامعه‌ای است که روایات از آن سخن گفته‌اند؛ روایات با تبیین دوران ظهور امام مهدی ـ علیه‌الصلاه والسلام ـ درباره آن توضیح داده و گفته‌اند که در سایه امام مهدی علیه‌السلام خیرات و برکات زمین و آسمان شکوفا می‌شود و این تنها به‌خاطر آن است که عدالت همیشه و تا ابد نسبت مستقیم با شکوفایی رابطه انسان و طبیعت دارد».

پژوهش‌های قرآنی، ص٢٠٢.”][/vc_column][/vc_row]

[vc_row][vc_column][rt_blockquote_style blockquote_content=”«وَیَسْتَعْجِلُونَکَ بِالْعَذَابِ وَلَن یُخْلِفَ اللَّهُ وَعْدَهُ وَإِنَّ یَوْمًا عِندَ رَبِّکَ کَأَلْفِ سَنَهٍ مِّمَّا تَعُدُّونَ؛ از تو درخواست عذاب زودرس خداوند را دارند. خداوند در وعده خویش تخلف نمی‌‌کند. و همانا یک روز نزد پروردگارت مثل هزار سال از سال‌هایی است که شما می‌شمارید»(حج:۴٧).
ما می‌گوییم اگر انسان به مقابله با سنت‌های تاریخی نوع سوم، برخیزد، از سوی همان سنت‌ها دچار عذاب می‌شود و به زودی به مجازات می‌رسد. اما کلمه «به زودی» در اینجا به معنای سرعت تاریخی است، نه سرعت عادی در زندگی معمولی. آیه شریف هم همین را می‌گوید و در اینجا از عذابی حرف می‌زند که در راستای عذاب‌های گروهی قرار دارد و بر جوامع ستم‌کار گذشته نازل شده است. قرآن مجید در ادامه، از مردم زمان پیامبر ‌صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم‌ سخن می‌گوید که انتظار عذاب زودرس داشتند و می‌گفتند: ‌پس این عذاب کجاست و چرا همین الآن بر ما نازل نمی‌شود؟ ما به تو کفر ورزیدیم؛ با تو به مبارزه برخاستیم؛ به تو ایمان نیاوردیم؛ گوش‌هایمان را بر صوت قرآن بستیم؛ پس چرا عذاب بر ما فرود نمی‌آید؟‌ قرآن در اینجا از سرعت در مقیاس تاریخ سخن می‌گوید؛ سرعتی که ‌با سرعت معمولی عادی تفاوت دارد: «وَیَسْتَعْجِلُونَکَ بِالْعَذَابِ وَلَن یُخْلِفَ اللَّهُ وَعْدَهُ؛ خدا از وعده‌اش تخلف نمی‌کند»؛ زیرا این، سنت تاریخی است و سنت تاریخی ثابت و قطعی است، ولی «وَإِنَّ یَوْمًا عِندَ رَبِّکَ کَأَلْفِ سَنَهٍ مِّمَّا تَعُدُّونَ؛ یک روز، در مقیاس سنت‌های تاریخی نزد پروردگار، هزار سال است»؛ (چرا نزد پروردگار گفته شده؟)؛ زیرا سنت‌های تاریخ، همان‌گونه که در قرآن آمده است، ‌از کلمات پروردگار است؛ بنابراین در کلمات پروردگار، یعنی در سنت‌های الهی، یک روز که مهلتی کوتاه است، به اندازه هزار سال است.
در آیه‌ای دیگر عبارت پنجاه‌هزار سال آمده است، اما این در قیامت است، نه در دنیا و جمع بین دو آیه یا دو کلمه از همین طریق است.
«تَعْرُجُ الْمَلَائِکَهُ وَالرُّوحُ إِلَیْهِ فِی یَوْمٍ کَانَ مِقْدَارُهُ خَمْسِینَ أَلْفَ سَنَهٍ. فَاصْبِرْ صَبْرًا جَمِیلاً. إِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعِیداً. وَنَرَاهُ قَرِیباً. یَوْمَ تَکُونُ السَّمَاء کَالْمُهْلِ؛ فرشتگان و روح در روزی که اندازه‌اش پنجاه‌هزار سال است، به سوی او بالا می‌روند. پس به زیبایی شکیبا باش. آن‌ها آن روز را دور می‌بینند. و ما آن را نزدیک می‌بینیم. روزی که آسمان مثل فلز گداخته است»(معارج:۴ـ٨).
این آیه ناظر به روز قیامت است؛ روزی که آسمان مثل فلز گداخته می‌شود. روز قیامت پنجاه‌هزار سال برآورد شده است. اما در آیه پیشین سخن از زمان نزول عذاب گروهی بر طبق سنت‌های تاریخ است که می‌فرماید: «وَإِنَّ یَوْمًا عِندَ رَبِّکَ کَأَلْفِ سَنَهٍ مِّمَّا تَعُدُّونَ».
پس این، نوع سوم سنت‌های تاریخی است که عبارتند از رویکرد‌هایی عینی در حرکت انسان، در مسیر تاریخ و نیز ترکیب وجودی بشر؛ سنت‌هایی که در کوتاه‌مدت، چالش‌پذیر و در بلند‌مدت غیر قابل چالش هستند. با این توضیح که کوتاهی و بلندی زمان در اینجا بر اساس تصورات ما در زندگی معمولی، یکی‌ـ‌دو روز نیست. یک روز در کلمات خدا و سنت‌های او همچون هزار سال در حساب ما است.

پژوهش‌های قرآنی، ص١١۵.”][/vc_column][/vc_row]

[vc_row][vc_column][rt_blockquote_style blockquote_content=”عبادت در اصل، تجلی‌گر رابطه انسان و پروردگار است و سبب پایداری و استواری این رابطه می‌شود. اما عبادت در شریعت اسلامی به‌گونه‌ای طراحی شده است که در بیشتر موارد، ابزاری برای رابطه انسان با هم‌نوع نیز هست و این همان چیزی است که ما از عنوان «جنبه اجتماعی عبادت» مد نظر داریم.
در برخی از عبادات خود تجمع و گردآمدن و ایجاد ارتباط اجتماعی میان عبادت‌کنندگان فرض شده است؛ مانند جهاد که جنگجویانی را که با جنگیدنشان خدا را عبادت می‌کنند، بر آن می‌دارد که در میان خود، روابطی را برپا کنند که در میان واحدهای لشکرهای نظامی برقرار است.
اما برخی دیگر از عبادات، به‌خودی‌خود موجب جمع شدن نیستند، اما با وجود این، به شکلی به یکی از روش‌های تجمع پیوند خورده‌‌اند تا از این رهگذر، رابطه انسان با پروردگار در یک عمل و عبادت مشخص با رابطه انسان با هم‌نوع بیامیزد. … تا آنجا که واجبی مانند روزه که در طبیعت خود عملی کاملاً فردی است نیز به عید فطر پیوند خورده است؛ عید فطری که جلوه اجتماعی این واجب قرار داده شده است و روزه‌‌داران را در شادی پیروزی بر شهوت‌ها و امیال گرد هم می‌‌آورد و متحد می‌‌سازد.

الفتاوی الواضحه (رساله عملیه شهید صدر)، بخش نظام عبادت در اسلام، موضوع جنبه اجتماعی عبادت، ص٧٧٧. “][/vc_column][/vc_row]

[vc_row][vc_column][rt_blockquote_style blockquote_content=”… و سپس دورانی سخت‌تر از این می‌آید که در آن معروف به منکر و منکر به معروف تبدیل می‌شود که این همان تغییر اساسی مبنا(ی زندگی) است.
در چنین وضعیتی (وضعیت تغییر مبنا) حوزه نباید خود را به موعظه کردن مردم با بهره‌گیری از روش‌های فردی که در دوران پیش از ورود به عصر استعمار به کار می‌رفت مشغول کند؛ زیرا وقتی که مثلاً حوزه با یک تاجر رباخوار مواجه می‌شود و او را نصیحت می‌کند، چه‌بسا حتی او (متأثر شود و) گریه هم بکند، اما وقتی به جامعه برمی‌گردد، می‌بیند که همه وجودش با ربا گره خورده است و اصلاً نمی‌تواند آن را کنار بگذارد؛ چراکه ربا قانون شده است و این ربا است که رواج و حاکمیت دارد و او تنها در صورتی می‌تواند از ربا دست بردارد که زندگی را طلاق بدهد و گوشه‌نشینی و عزلت از زندگی (اجتماعی) را اختیار کند.
زن هم همین‌طور است؛ وقتی می‌خواهد وارد جامعه شود و با مردم زندگی کند، خودش را مجبور به ترک حجاب و دین می‌بیند؛ چون جامعه بی‌حجابی را بر او تحمیل می‌کند و چون بی‌حجابی به قانون جامعه بدل شده است؛ البته نه قانون رسمی که بر اوراق ثبت شده باشد، بلکه این قانون طبیعت گرایش رایج و سیاست فکری و عملی و اجتماعی فرهنگ حاکم است. پس جامعه به این زن این طور تحمیل می‌کند که یکی از این دو راه را برگزیند: یا باحجاب باشد و گوشه‌نشینی اختیار کرده و همه میدان‌های فعالیت را رها کند و یا ـ اگر می‌خواهد که وجود و حیات داشته باشد ـ حجاب و کرامت و دینش را رها کند و بی‌حجاب و بی‌کرامت و بی‌دین به این میدان‌ها قدم بگذارد. سایر امور هم همین‌گونه است. در چنین وضعیتی ما نباید به موعظه و تهذیب فردی، بیاندیشیم؛ چرا؟ چون تهذیب فردی تنها در صورتی می‌تواند (در چنین جامعه‌ای) موفق و مؤثر باشد که ظرفیت و توانی در حد ازخودگذشتگی و جانبازی به فرد بدهد.

(انتشار به مناسبت ٢١تیر؛ سالگرد فاجعه حمله به مسجد گوهرشاد و روز ملی عفاف و حجاب)

بارقه‌ها، سخنرانی‌هایی درباره فرایند اصلاح حوزه، سخنرانی دوم: نقش حوزه در امت، تاریخ: ۲اسفند۱۳۴۸ش، ص‌۴٣٩.”][/vc_column][/vc_row]

[vc_row][vc_column][rt_blockquote_style blockquote_content=”خداوندا! همواره به یاد ما بیاور که علی‌بن‌ابی‌طالب علیه‌الصلاه‌و‌السلام وقتی با عمرو‌بن‌عبدود می‌جنگید، وقتی لحظه‌ای برای خودش غضبناک شد، دست از کشتن عمرو‌بن‌عبدود کشید تا غضبش برای خداوند متعال بازگردد و برای خدا رنج بکشد.
خداوندا! همواره آن لحظه را به یاد ما بیاور تا همواره رنج و دردمان برای خدا باشد، نه برای خودمان، برای اسلام باشد، نه منافعمان، برای کل این کیان باشد، نه فقط وجود خودمان.

بارقه‌ها، ص ۴۸۰٫”][/vc_column][/vc_row]

[vc_row][vc_column][rt_blockquote_style blockquote_content=”شما! ای دختران فاطمه سلام‌الله‌علیها! این مسئولیت به عهده شما است که به جهان بفهمانید فرهنگ و علم حقیقی با ایمان، با دین، با رسالت آسمانی نگه داشته می‌شود، همان‌طور که مادر بزرگوار شما اینچنین آن را نگه داشت … فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها زنی عالم بود؛ الگوی والای علم و فرهنگ بود، اما نه این فرهنگی که استعمارگران برای ما می‌خواهند، نه فرهنگ هوسرانی و برهنگی، نه فرهنگ اختلاط و لاابالی‌‌‌‌‌گری، نه فرهنگ اباحی‌‌گری، بلکه فرهنگ حقیقی … فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها توانست در تاریخ اسلام ثابت کند علم با دین جمع می‌شود و فرهنگ حقیقی با ایمان به خدا و تمسک به اسلام و التزام به حجاب و عمل به شعائر دین ، توأمان است.
شما حاملان پیام و رسالت فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها هستید… .

بارقه‌ها، ص ۵٨، سخنان شهید صدر در میان گروهی از بانوان انقلابی عراق.”][/vc_column][/vc_row]

[vc_row][vc_column][rt_blockquote_style blockquote_content=”برای آشنایی با نظریه بانک اسلامی باید بین دو رویکرد مختلف به صورت بنیادی تفاوت قائل شویم:
۱⃣ رویکرد کسی که می‏‌خواهد بانکداری بدون ربا را در ضمن یک برنامه‌ریزی جامع برای جامعه اسلامی طراحی کند. یعنی پس از آن که زمام رهبری یک‌پارچه همه نهادهای جامعه اسلامی را به دست گرفت، نظریه‌ اسلامی‏‌اش برای بانک را به عنوان جزئی از نظریه کامل اسلامی برای همه جامعه مطرح کند.
۲⃣ رویکرد کسی که قصد دارد برای تأسیس بانکی اسلامی به صورت مستقل از دیگر جنبه‌‏های جامعه طرح‌ریزی کند. یعنی قصد دارد در شرایطی چنین بانکی را ترسیم کند که وضعیت فاسد و چارچوب اجتماعی غیراسلامی جامعه ادامه دارد و دیگر نهادهای ربوی اعم از بانک و غیربانک به‌جای خود باقی هستند و روح و مضمون نظام سرمایه‏‌داری در زندگی اقتصادی، فکری و اخلاقی مردم کاملاً جاری است.
این دو رویکرد اختلاف اساسی با هم دارند؛ زیرا در سطح رویکرد دوم ، عادتاً در فرآیند برپایی الگوی اسلامی بانک ، صرفاً به حل تناقض اول بین بانک سرمایه‌‏داری و بانک اسلامی بسنده می‌شود؛ یعنی تناقض بانک سرمایه‌داری با احکام شریعت اسلامی و قانون مدنی در فقه اسلامی؛ ازاین رو همه تلاش‌ها تنها صرف این می‏شود که ساختاری از نظام بانک‌داری شکل بگیرد که بر اساس قرضِ ربوی نباشد و در عین حال ساختاری ارائه شود که با زندگی و حرکت در ضمن چارچوب غیراسلامی جامعه و زمینه‏‌های عقایدی آن تناسب داشته باشد و بتواند پس از برپایی، پا‌به‌پای بانک‌‏های دیگر که فعالیت‏های ربوی دارند، به حرکت خود ادامه دهد.
بی‌شک در چارچوب چنین رویکرد محدودی نمی‌‏توان تناقض دوم یعنی تناقض بانک اسلامی با نظام سرمایه‏‌داری را نیز حل کرد و نمی‏توان بین نقش بانک و عملکرد آن و بین اصولی که مکتب اقتصادی اسلام بر پایه آن استوار است ، وفق داد یا روح کلی این مکتب اقتصادی را در واقعیت بانک بدون ربا، پیاده نمود؛ حتی تحریم ربا را (نیز نمی‌توان به شکل واقعی پیاده ساخت)؛ زیرا اگرچه تحریم ربا در بانک بدون ربا یی که در کشور یا جامعه غیراسلامی تأسیس می شود، به ساختاری قانونی درمی‌آید، اما هرگز با همان روح و مضمون مکتبی خود در ساختار این بانک محقق نمی‌شود.
توضیح آن که رفع تناقض اول به‌تنهایی چیزی جز رهایی از یک ساختار قانونی غیرشرعی نیست و رهایی از چنین قانونی ـ مانند معاملات ربوی ـ نمی تواند همه نتایج حقیقی خود را به ثمر برساند و همه اهداف آن مکتب اقتصادی که این نوع تعامل را تحریم کرده محقق کند، مگر این که این تغییر به پس‌زمینه‌های این قانون نیز سرایت کرده و مضمون کلی آن را ریشه کن کند و نیز اقتصاد اسلامی به صورت کامل تمامی ابعاد زندگی را فرابگیرد، تا به حکم پیوستگی ارگانیک اجزاء آن، اهداف و دستاوردهای موردنظر، محقق شود؛ زیرا نظام اسلامی یک کل است که اجزاء آن با یکدیگر مرتبط هستند و اجرای هر جزء، امکان موفقیت اجرای جزء دیگر را فراهم و به اجرای نقش اسلامی مقرر آن کمک می‏کند.

👈 اما در سطح رویکرد اول از آنجاکه منظور، تأسیس بانکی اسلامی در جامعه‏‌ای اسلامی است ـ نه بانکی اسلامی در جامعه‏‌ای غیر اسلامی ـ در این صورت تنها رهایی از تناقض اول کافی نیست ، بلکه بایستی هر دو تناقض بین بانک سرمایه‌‏داری و بانک اسلامی حل شود تا از این رهگذر به بانک حقیقی اسلامی دست یابیم که بخش اصلی در طرح کامل اقتصاد جامعه اسلامی را شکل دهد، نه اینکه صرفاً وصله‌پینه کردن همان بانک سرمایه‏‌داری باشد.

اسلام راهبر زندگی، مبانی کلی بانک در جامعه اسلامی، ص٢٣٩.”][/vc_column][/vc_row]

[vc_row][vc_column][rt_blockquote_style blockquote_content=”امام در این مقام با مسئولیت‌های بسیار بزرگ و بسیار مهمی روبه رو بود. نخست و پیش از هر چیز -به عنوان مسأله اصلی در این نقش- بر عهده ایشان بود که به تشیع، چارچوب و ویژگی‌های تفصیلیِ مشخص دهد و کار را از حیطه عمل یک یا دو یا سه نفر درآورد و به عملی تبدیل سازد که در یک گروه نمود می‌یابد و اسلام را در چهره حقیقی‌اش نمود می‌بخشد.

امام باقر(ع) از دو راه به این مهم پرداخت: یکی از راه آگاهی‌بخشی و پرورش گسترده و متنوع درون مکتب خود؛ و دیگری از راه رودررویی با امت بر اساس این چارچوب.

سخنانی از شهید سید محمد باقر صدر درباره امام باقر(ع)،
کتاب «امامان اهل بیت»، ص۵۰۹.”][/vc_column][/vc_row]