گزیده‌ها

«و چون بخواهیم جامعه‌‌ای را نابود سازیم، به نازپروردگان غافل آن فرمان می‌دهیم؛ پس آن گاه که در آن گناه کنند، سخن درباره آنان تحقق می‌یابد و آنان را به کلی نابود می‌کنیم» [اسراء: ۱۶].
این نیز یکی دیگر از سنت‌های تاریخ است که به صورت قضیه‌ای شرطی بیان شده است و بین دو پدیده نسبت برقرار کرده است: روی کار آمدن فاسقان و نازپروردگان غافل در جامعه که به نابودی و متلاشی شدن آن منجر می‌شود.

پژوهش‌های قرآنی، ص ١٠۶.

خداوند متعال، حقیقت مطلق بی‌حد و مرزی است که با صفات ثبوتی خود، همه آرمان‌های انسان را که جانشین خدا بر زمین است، دربر دارد: درک، دانش، توانایی، نیرومندی، دادگری و بی‌نیازی.
این بدان معناست که راه رسیدن به این حقیقت مطلق نیز بی‌حد و مرز است. حرکت به‌سوی او، به‌معنای حرکت دائمی، تدریجی و بی‌توقف امری نسبی به‌سوی حقیقت مطلق است:
«ای انسان، همانا تو با تلاشی سخت به‌سوی پروردگار خود در حرکتی و او را ملاقات خواهی کرد» [الانشقاق: ۶].

حرکت به سوی حقیقت مطلق آرمان‌هایی را پیش روی مسیر بشریت قرار می‌دهد که از ویژگی‌های آن حقیقت مطلق برگرفته شده است؛ آرمان‌هایی چون درک، دانش، توانایی و دادگری. بنابراین حرکت به‌سوی حقیقت مطلقی که دانش، توانایی، دادگری و بی‌نیازی محض است، یعنی سراسر مسیر بشریت مبارزه پی‌درپی و همیشگی در برابر هر گونه نادانی، ناتوانی، ستم و فقر است.
ازآنجاکه مسیر مرتبط با این مطلق، چنین اهدافی را دارد، تقویت‌کننده خود معبود نیست، بلکه جهادی پیوسته برای انسان و کرامت او و تحقق آرمان‌هایش است.

«و هرکه بکوشد، تنها برای خود می‌کوشد؛ زیرا خدا از جهانیان کاملاً بی‌نیاز است» [العنكبوت: ۶].

«هرکس هدایت شود، به سود خود اوست، و هر کس بیراهه رود، تنها به زیان خودش گمراه می‌شود» [الزمر: ۴۱].

انسان و عبادت، ص ۴۳.

همان‌طور که می‌دانیم، معمولا بهتر است عبادات مستحبی، پنهان بماند. برخی از عبادات، همچون روزه‌داری اساسا سرشتی پنهانی دارند؛ زیرا روزه‌داری، یک خودداری درونی است و نمی‌توان از بیرون آن را کنترل کرد. عبادات دیگری هم هست که فضایی نهانی و دور از محیط عمومی برای آنها در نظر گرفته شده است، همچون نماز شب که پس از نیمه‌شب ادا می‌شود. همه اینها برای آن است که بُعد غیبی عبادت تقویت گردد و هرچه بیشتر با احساس مسئولیت درونی پیوند بخورد.
بنابراین فعالیت‌های عبادی، احساس مسئولیت را در آدمی تقویت و نهادینه می‌کند و او عادت میکند که بر اساس احساس مسئولیت درونی خود، به انجام کارهایش بپردازد. بدین‌سان این احساس مسئولیت درونی، تضمینی محکم را برای پایبندی فرد درستکار به حقوق و تکالیفش فراهم می‌آورد.

انسان و عبادت، ص ۵۶.

عبادت در زندگی بشر و مسیر تمدنی او ضرورتی ثابت است؛ زیرا اساساً زمانی یک مسیر وجود خواهد داشت که مطلقی در میان باشد که آدمی به‌سوی آن کشش داشته باشد و آرمان‌هایش را از آن بگیرد. جز خداوند متعال نیز هیچ مطلقی ظرفیت ندارد که مسیر بس طولانی بشریت را دربر بگیرد و بی‌شک همه مطلق‌های ساختگی هریک به‌شکلی مانع رشد مسیر بشری می‌شوند. بنابراین ارتباط با مطلق حقیقی، نیازی ثابت است؛ چنانکه انکار مطلق‌های ساختگی نیز، نیازی ثابت است. در عین حال، ارتباط با مطلق حقیقی، تنها وقتی ممکن است که شیوه‌ای عملی و کاربردی به تقویت و نهادینه‌سازی این ارتباط بپردازد. این شیوه عملی همان عبادت است.

انسان و عبادت، ص ۴۹.

غیبی‌بودن عبادات، با نقشی که برای آنها در نظر گرفته شده است، ارتباطی نظام‌مند دارد؛ زیرا همانطور که پیش از این دریافتیم، نقش عبادات تقویت ایمان و نهادینه‌سازی ارتباط با حقیقت مطلق است.
بر این اساس هر چه عنصر فرمانبرداری و اطاعت در عبادت پررنگ‌تر باشد، تأثیر آن در تقویت ارتباط میان عبادت‌گزار و پروردگارش بیشتر خواهد بود. اگر عبادت‌گزار تمام جنبه‌های عبادت را درک کند و حکمت‌ها و منافع همه جزئیات آن برایش روشن باشد، عنصر فرمانبرداری و اطاعت در عبادت کمرنگ می‌شود و انگیزه دستیابی به منافع و مصالح آن عبادت در او قوت می‌گیرد. در این صورت، دیگر عبادت بیش از آن که عملی برای خدا باشد، به کاری تبدیل می‌شود که عبادت‌گزار در پی منافع و آثار آن است.

انسان و عبادت، ص ۶۰.

دوگانگی میان عبادت و فعالیت‌های گوناگون زندگی موجب ناکارآمدی عبادت و از کارافتادن نقش تربیتی و سازنده آن خواهد شد و دیگر عبادت نمی‌تواند انگیزه افراد را متحول و دگرگرا کند و آنها را وادار سازد که کاری را با ازخودگذشتگی و عبور از منافع محدود خود انجام دهند. خداوند متعال که از بندگان خود بی‌نیاز است، در پی آن نبوده است که از رهگذر عبادت‌شدن، جایگاه خود را تقویت کند تا از این رو آنها را به چنین عبادتی امر نماید. اینکه خداوند متعال خود را هدف و سرانجام مسیر بشریت قرار داده تنها برای این نبوده است که آدمی فقط به هنگام عبادت در برابر او سر فرود آورد؛ بلکه به‌دنبال آن است که با عبادت، انسان‌های درستکاری تربیت شوند که بتوانند با گذشتن از خود، در این مسیر بشری بیشتر نقش ایفا کنند. این تنها وقتی به بهترین شکل محقق می‌شود که روح عبادت به تدریج، به دیگر فعالیت‌های زندگی نیز تسرّی پیدا کند.

انسان و عبادت، ص ۶۳.

آیت الله شهید سید محمدباقر صدر:

وقتى انسان به بلايى دچار می‌شود، بايد در كنار اين‏كه تصميم به مقاومت در برابر اين ابتلا می‌گيرد، به ميزان مسئوليت خود در ايجاد اين مصيبت هم بيانديشد. چقدر از مسئوليت اين بلا به عهده اوست؟ او در برابر اين مصيبت چقدر مقصر است؟
قرآن كريم به روشنى بيان می‌كند كه همه ابتلائات و مصائب، نتيجه كارهايى است كه خود مردم انجام داده‏‌اند: «هر مصيبتى به شما برسد به دليل اعمالى است كه انجام داده‏‌ايد»[شوری: ۳۰]؛ همه مصائب به دليل اعمالى است كه مردم مرتكب شده‏‌اند.
«فساد، در خشكى و دريا به خاطر كارهايى كه مردم انجام داده‏‌اند، آشكار شده است؛ تا خدا بعضى از اعمالشان را به آنان بچشاند» [روم: ۴۱].

بارقه‌ها، ص ۴۳۱.

آیت الله شهید سید محمدباقر صدر:

«فساد، در خشكى و دريا به خاطر كارهايى كه مردم انجام داده‏‌اند، آشكار شده است؛ تا خدا بعضى از اعمالشان را به آنان بچشاند»[روم: ۴۱].
خداوند متعال می‌فرمايد: تا عملشان را به آنان بچشاند. خود عمل انسان‏ها به مصيبت تبديل می‌شود، به ابتلا تبديل می‌شود، اين عملى كه فرد در رفاه انجام می‌داد و نمی‌دانست كه همين عمل چطور پيش خواهد رفت، چطور پيچيده خواهد شد و همين عمل چطور به چيزى بر ضد او تبديل خواهد شد. خيال می‌كرد كه اين كار، عملى ساده و در سطحى معمولى است، گمان می‌كرد يک آشوب ساده در يک ماجراى خاص است، يک بلوا در ماجرايى خاص است، يک غيبت ساده از يک شخص معين است، يک بی‌حرمتى و پرده‏‌درى ساده نسبت به يک فرد مشخص است، اما همين اتفاق‏‌ها به‏‌تدريج متراكم می‌شود. سپس خود همين كارها به مصيبت، به ابتلا و به بلا تبديل می‌شود. وقتى اين كارها به ابتلاها و مصائب تبديل شد، اينجا است كه انسان پيامد و اثر آن‏ها را احساس می‌كند. لِيُذِيقَهُمْ بَعْضَ الَّذِي عَمِلُوا؛ تا خدا بعضى از اعمالشان را به آنان بچشاند.
ما اگر واقعا به قرآن كريم ايمان داريم، بايد احساس كنيم كه هر مصيبتى كه بر سر مسلمانان می‌آيد، جزئى از [جزاى‏] كارى است كه خود مسلمانان انجام داده‏‌اند و ما هم جزئى از مسلمانان هستيم‏.

بارقه‌ها، ص ۴۳۲.

اگر به شعار آسمانی «لا اله الا الله» بنگریم درمی‌یابیم که این شعار از سویی مسیر بشریت را به مطلق حقیقی پیوند زده و ازسوی دیگر همه مطلق‌های ساختگی را انکار کرده است.
تاریخ مسیر بشریت نیز نشان دهنده ارتباط منسجم میان پیوند آگاهانه به خداوند متعال و انکار معبودهای ساختگی است؛ به هر میزانی که آدمی از معبود حقیقی دور شود، گرفتار سردرگمی در میان خدایان و معبودهای پراکنده می‌گردد. بنابراین انکار و اثباتی که در شعار «لا اله الا الله» در کنار هم قرار گرفته‌اند، دو روی یک حقیقت‌اند. حقیقتی که آدمی در مسیر طولانی‌ای که در پیش دارد، از آن بی‌نیاز نیست. چراکه فقط این حقیقت توانایی نجات مسیر بشریت از گم‌گشتگی را دارد و سبب می‌شود همه توانایی‌های نوآورانه انسان شکوفا شود و از مطلق‌های دروغینِ دست‌و‌‌پاگیر رها گردد.

انسان و عبادت، ص ۴۶.