گزیده‌ها

خداوند متعال مقدر فرمود تا وجود هُمام این امام (امام جواد علیه‌السلام) در طول زندگی اهل‌بیت علیهم‌السلام دلیل و برهانی باشد بر درستی عقیده‌ای که ما درباره اهل‌بیت علیهم‌السلام به آن ایمان داریم.

پدیده‌ای که با این امام محقق شد، آن بود که ایشان به امامت رسید حال آنکه هنوز در سن کودکی بود؛ بر این اساس که تاریخ اتفاق و اجماع دارد که وقتی پدر ارجمند امام جواد علیه‌السلام درگذشت، ایشان بیش از هفت سال سن نداشت.

این بِدان معناست که ایشان پیشوایی طایفه شیعه را از نظر روحی و دینی و علمی و فکری در حال به عهده گرفت که بیش از هفت سال نداشت. اگر این پدیده را که برای نخستین بار در زندگی امامان علیهم‌السلام در امام جواد علیه‌السلام نمود یافته، براساس حساب احتمالات بررسی کنیم، درخواهیم یافت که این پدیده به‌تنهایی کافی است تا حقانیت خطی را که امام جواد علیه‌السلام نمایندگی می‌کرد، بپذیریم؛ زیرا چگونه ممکن است پیش‌فرضی جز پیش‌فرض امامت واقعی را درباره کسی بپذیریم که بیش از هفت سال سن ندارد و درعین‌حال، پیشواییِ این طایفه را در همه زمینه‌های روحی و فکری و فقهی و دینی به عهده گرفته است؟

قرآن کریم از رابطه‌‌‌ای مشخص سخن می‌‌‌گوید؛ رابطه‌‌‌ای میان استواری انسان‌‌‌ها و اجرای احکام خداوند با وفور نعمت‌‌‌ها و فراوانی تولید. به زبان امروز، ‌‌‌رابطه بین عدالت توزیعی و فراوانی تولید. قرآن مجید تأکید می‌‌‌کند جامعه‌‌‌ای که عدالت توزیعی بر آن حاکم باشد، در ثروت تولیدشده با تنگنا مواجه نمی‌‌‌شود و در آن جامعه کمبود محصول وجود نخواهد داشت.

قرآن مجید از عدالت در توزیع با تعبیرات گوناگون نام می‌‌‌برد: گاهی می‌‌‌فرماید: «وَ أَنْ لَوِ اسْتَقامُوا عَلَى الطَّريقَةِ لَأَسْقَيْناهُمْ ماءً غَدَقاً» (و اگر بر این راه، استواری ‌‌‌کنند، ما آبی فراوان به آنها می‌‌‌نوشانیم). گاهی می‌‌‌فرماید: «وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى‏ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا» (اگر افراد جامعه ایمان بیاورند و تقوا پیشه کنند…) و در جای دیگر می‌‌‌فرماید: «وَ لَوْ أَنَّهُمْ أَقامُوا التَّوْراةَ وَ الْإِنْجيلَ» (اگر آنان تورات و انجیل را برپا می‌‌‌داشتند…).

قوانین آسمانی برای تحکیم عدالت در توزیع و پایه‌‌‌ریزی روابط توزیعی جامعه بر مبانی عادلانه، نازل شده است. ‌‌‌قرآن می‌‌‌فرماید: اگر انسان‌‌‌ها عدالت توزیعی را پیاده کنند، دچار محدودیت در ثروت تولیدشده و کمبود محصول نمی‌‌‌شوند و دارایی و ثروت و خیرات و برکات آنها افزایش خواهد یافت.

اما انسان‌‌‌ها‌‌‌ این‌‌‌طور پنداشتند که عدالت در توزیع، ‌‌‌سبب فقر خواهد شد؛ گمان کردند که عدالت در توزیع سبب تقسیم ثروت می‌‌‌شود و در نتیجه، فقر مردم را به‌‌‌دنبال خواهد داشت؛ در صورتی که حقیقت آن است که سنت‌‌‌ها و قوانین تاریخ عکس این را ثابت می‌‌‌کند و بر این نکته تأکید می‌‌‌ورزد که اجرای شریعت آسمانی و پیاده کردن احکام آن در روابط توزیع، همواره و پی‌‌‌درپی موجب فراوانی تولید و فراوانی ثروت‌‌‌ها خواهد شد و باعث می‌‌‌شود که برکات آسمان و زمین به روی مردم گشوده شود.

سنت‌های تاریخی در قرآن کریم، ص٧١-٧٢.

رشد طبيعى جامعۀ اسلامى در بستر چارچوب اقتصادى سالم، اجازه نمى‏‌دهد كه پدیدۀ احتكار و انباشت سرمايه رخ دهد؛ پدیده‌ای که در جامعۀ سرمايه‏‌دارى روی داد و محور زندگى اقتصادى قرار گرفت.
ازاین‌رو، اجراى صحيح قواعد و اصول اقتصاد اسلامى توسط حكومت، بهترين مانع ظهور آسيب‌‏هاى ناشى از این پدیده، و بهترين راهِ حفظ توازن اجتماعى به‌شمار مى‏‌رود.

اسلام راهبر زندگی، ص۱۳۴.

گاهی این‌طور به ذهن می‌رسد که خودسازی در تاریخ اجتماع دوران محدودی دارد و پس از آن، دوره اجرا فرامی‌‌رسد که در آن به خودسازی توجه زیادی نمی‌‌شود .

اما شواهد زندگی [پیامبر و اصحاب] در مکه و مدینه، روشی را که باید در پیش گیریم برای ما آشکار می‌‌سازد و حکم می‌‌کند که ما باید پیش از هرچیز به استحکام و تقویت ایمان در دل‌‌های خودمان توجه کنیم و باید ایمان به خدا و آخرت، توجه به عبادت ، روآوری صادقانه به‌سوی خدا و خوب به‌پاداشتنِ نماز روش همه ما باشد؛ چه فرمانده و چه سرباز.

بارقه‌ها، ص٢۶٠.

شما! ای دختران فاطمه سلام‌الله‌علیها! این مسئولیت به عهده شما است که به جهان بفهمانید فرهنگ و علم حقیقی با ایمان، با دین، با رسالت آسمانی نگه داشته می‌شود، همان‌طور که مادر بزرگوار شما اینچنین آن را نگه داشت … فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها زنی عالم بود؛ الگوی والای علم و فرهنگ بود، اما نه این فرهنگی که استعمارگران برای ما می‌خواهند، نه فرهنگ هوسرانی و برهنگی، نه فرهنگ اختلاط و لاابالی‌‌‌‌‌گری، نه فرهنگ اباحی‌‌گری، بلکه فرهنگ حقیقی … فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها توانست در تاریخ اسلام ثابت کند علم با دین جمع می‌شود و فرهنگ حقیقی با ایمان به خدا و تمسک به اسلام و التزام به حجاب و عمل به شعائر دین ، توأمان است.
شما حاملان پیام و رسالت فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها هستید… .

بارقه‌ها، ص ۵٨، سخنان شهید صدر در میان گروهی از بانوان انقلابی عراق.

عدالت اسلامی در قضاوت

در تاريخ تجربۀ اسلامى، رئيس حكومت اسلامى، امام على عليه‌السلام در برابر قاضى، در كنار شهروندى كه از او به قاضى شكايت كرده و قاضى هر دو را براى داورى ميان آنها فراخوانده است، مى‌‏ايستد.

پيش از اين نيز در زمان خلافت عمر شهروندی يهودى كه در حكومت اسلامى مى‌‏زيست شكايتى تسليم خليفه كرد و عمر، آن يهودى و پسرعموى پيامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله را با هم در جلسه دادگاه احضار كرد و وقتى سخن هر دو را شنيد، در چهرۀ امام نوعى آزردگى مشاهده كرد و گمان كرد كه امام از اينكه در جلسۀ داورى در كنار يک يهودى قرار گرفته، آزرده شده است. ولى امام به عمر گفت: «من آزرده شدم؛ زيرا تو بين من و او مساوات را رعايت نكردى؛ مرا با كُنيه خطاب كردى و او را نه».

اين‌چنين حكومت اسلامى برترين نمونۀ برابرى ميان حاكمان و زيردستان در قضاوت و عدالت و همچنين الگوى حقيقى و آرامش روحى تمامى مستضعفان زمين را در زندگى خصوصى حاكمان عينيت بخشيده است؛ زيرا حاكمان مانند هر شهروند معمولى ديگرى زندگى مى‏‌كرده‌‏اند و با كاخ‌‏هاى آسمان‏‌خراش و اتومبيل‏‌هاى آخرين مدل و سفره‌‏هاى رنگين و اثاثيۀ تجملى و جواهرات و زيورآلات، امتيازى بر آنها نداشته‌‏اند.

اسلام راهبر زندگی، ص٢٠٧.

هرچند اندیشۀ مهدویت از اسلام کهن‌تر و فراگیرتر است، اما شاخصه‌های جزئی آن که اسلام مشخص کرده، بیش از هر مکتب دیگری از لحظۀ پیدایش تاریخ دینی تا کنون، آرمان‌ها و امیدهای پیوسته به این موضوع را برآورده ساخته و سرشارترین دستاوردها را به‌بار آورده و بیشترین برانگیختگی را برای احساسات ستمدیدگان و عذاب‌کشیدگان در طول تاریخ به‌همراه داشته است.

پژوهشی درباره امام مهدی علیه‌السلام، ص٣٠.

هر مسلمان بنا به ماهیت اسلامی‌اش، باید مسئلۀ امت و شئون آن را مسئلۀ اول در زندگی خود قرار دهد و با تمام توان و امکانات خود، در آن نقش ایفا کند.

بارقه‌ها، ص ٣۴٢.

از سوی دستگاه هارون‌‌الرشید، محمدبن‌‌ابی‌‌عمیر را احضار کردند و به او گفتند: تو شیعیان را می‌‌شناسی، آنها را به ما معرفی کن و خودت به سلامت برو! محمدبن‌‌ابی‌‌عمیر پیوسته این جمله را تکرار می‌‌کرد که من از شیعیان، محمدبن‌‌ابی‌‌عمیر و محمدبن‌‌ابی‌‌عمیر را می‌‌شناسم. گفتند : دیگر چه کسی؟ گفت: محمدبن‌‌ابی‌‌عمیر. گفتند: دیگر؟ گفت: محمدبن‌‌ابی‌‌عمیر و همین‌‌طور ادامه داد.

دستور دادند او را بزنند و آن قدر او را زدند تا این‌‌که از هوش رفت. محمدبن‌‌ابی‌‌عمیر می‌‌گوید: وقتی مرا می‌‌زدند، چند لحظه حالت ضعفی در من ایجاد شد و خواستم حرف بزنم و نام چند نفر از اصحاب و برادران مکتب_امام_صادق(ع) را بر زبان بیاورم. در همین حال استادم (که در آن زمان از دنیا رفته بود) در برابرم ظاهر شد و به من می‌‌گفت: حتی اگر زیر تازیانه‌‌ها جان دادی هم مبادا کلمه‌‌ای بگویی! ابن‌‌ابی‌‌عمیر می‌‌گوید: آرامش و توان و صبرم را بازیافتم و تصمیم گرفتم که هرچه شد، هیچ نگویم.

وقتی نتوانستند چیزی از زیر زبان او بکشند،‌‌ به همین صورت او را به خانه‌‌اش بردند و املاک و اموالش را مصادره کردند. او پارچه‌‌فروش بود و مال و ثروت فراوانی داشت، ولی در کمتر از یک روز به انسان فقیری تبدیل شد که دیگر هیچ‌‌یک از آن اموال را نداشت و در درگاه خانه‌‌اش می‌‌نشست و به روایات و احادیثش می‌‌پرداخت؛ با این حال اصلاً هیچ احساس شکستی نداشت؛‌‌ همچنان در بالاترین حد #مقاومت و ثبات و شجاعت بود و همچنان در اوج اعتقاد به این حقیقت بود ‌‌که خط امام جعفربن‌‌محمد الصادق(ع) آن خط صالحی است که انسان – اگر می‌‌خواهد انسانی صالح باشد – باید در راه آن ادامه مسیر بدهد و هرقدر می‌‌تواند در راه آن از مال و جانش خرج کند.

روزی یکی از کسانی که به ابن‌‌ابی‌‌عمیر مقروض بود و در پرداخت قرضش کوتاهی می‌‌کرد، نزد او آمد. پول را جلوی ابن‌‌ابی‌‌عمیر گذاشت و گفت : مرا عفو کن ای شیخ! اگر تا الآن در پرداخت قرضم تأخیر می‌‌کردم به‌‌خاطر آن بود که دستم تنگ بود، وقتی شنیدم که املاکت را مصادره کرده‌‌اند، تصمیم گرفتم خانه‌‌ام را بفروشم و حقت را بدهم تا به کار دنیایت بیاید. این فقیه صالح و این انسانی که نمونۀ دستاوردهای مکتب امام صادق(ع) است، چه گفت؟ گفت : از اساتیدم شنیدم که امام جعفر صادق(ع) می‌‌فرمود : «منزل مسکونی، برای وفای به دَین فروخته نمی‌‌شود». مالت را بردار که خدا بهترین روزی‌‌دهندگان است!

بنابراین او – با اینکه در اوج مصیبت است – نمی‌خواهد به‌اندازه سر انگشتی، حتی از دستورات و توصیه‌های اخلاقی امام صادق(ع) انحراف پیدا کند؛ وگرنه این روایت به این معناست که طلبکار نمی‌تواند بدهکار را مجبور کند که منزل مسکونی‌اش را بفروشد، اما اگر بدهکار، خودش منزلش را بفروشد تا دینش را پرداخت کند، طلبکار شرعاً می‌تواند آن مال را بگیرد، اما مکروه است. این کراهت، باعث شد این مرد مبتلا، در این لحظه طبع بلند خود را به نمایش بگذارد؛ زیرا او این زندگی را فقط برای این می‌خواهد که الگوی اخلاقی و رفتاری و شخصیتی انسان مسلمان را مجسم کند.

حوزه و بایسته‌ها، ص١٠٩_١١١.