آثار

این پیشوای بزرگ از بلاغتی بی‌نظیر و احاطه‌ای کامل به شیوه‌های بیان در زبان عربی و ذهنیتی ربانی برخوردار بود که از زیباترین و ظریف‌ترین معانی در ترسیم رابطه انسان با پروردگار، دلدادگی به او، وابستگی به مبدأ و معاد پرده برمی‌داشت و ارزش‌های اخلاقی و حقوق و واجباتی را که این امور تجلی‌گاه آن‌هاست، مجسم می‌ساخت. امام علی بن حسین علیه‌السلام با بهره‌گیری از این مواهب الهی توانست از رهگذر دعا، جوّی معنوی در جامعه اسلامی بپراکند؛ جوی که وقتی توفان فریبندگی‏‌ها بر انسان مسلمان می‌‏وزد، او را استوار سازد و آن‏جا که زمین او را سوی خود می‏‌کشاند، پیوند او را به پروردگارش محکم نماید و آن ارزش‌های معنوی‌ را که انسان مسلمان بر پایه آنها رشد کرده بود، تثبیت کند تا در عصر بی‌نیازی و ثروت همان‌طور پاسدار این ارزش‌ها باشد که در زمانی که از فرط گرسنگی سنگ بر شکم می‌بست به آن‌ها پایبند و وفادار بود.
در سیره امام آمده است که ایشان در هر جمعه برای مردم خطبه می‏‌خواند و آنان را اندرز می‌‏داد و به زهد در دنیا فرامی‏‌خواند و به عمل برای آخرت برمی‌‏انگیخت و با آن قطعه‌‏های هنری از گونه‌‏گونه دعا و ثنا و ستایش گوش آنان را می‌‏نواخت؛ قطعه‌‏هایی که بندگی بی‏‌ریا برای خداوند پاک و یگانه را که هیچ همتا ندارد، نمود می‏‌بخشید.

امامان اهل بیت علیهم‌‏السلام؛ مرزبانان حریم اسلام، ص ۵٧۴.

دلیل اسلامی (بر تجسم یافتن اندیشه مهدویت در امام دوازدهم):
این دلیل در صدها روایت رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله و امامان اهل بیت علیهم‌السلام نمود می‌یابد که وجود مهدی را تعیین می‌کنند و نشان می‌دهند که او از اهل بیت و در شمار فرزندان فاطمه و از تبار حسین و نهمین فرزند نسل او است و اینکه جانشینان پیامبر دوازده تن هستند.
این روایات اندیشه عمومی مهدویت را در دوازدهمین امام از پیشوایان اهل بیت معین و مشخص می‌سازند. این احادیث به حدی انبوه از فراوانی و گسترش رسیده‌اند، به رغم آن که امامان علیهم‌السلام در طرح این موضوع در سطح عمومی احتیاط و خویشتن‌داری می‌ورزیدند تا آن بازمانده صالح را از خطر ترور یا نابودی سریع در امان دارند.
البته تنها دلیل پذیرش این سخن، وجود روایات فراوان نیست؛ بلکه ویژگی‌ها و قراینی نیز بر صحت این احادیث دلالت دارند. سخن مبارک پیامبر درباره امامان و جانشینان یا امیران پس از خود و شمردن ایشان به تعداد دوازده امام یا خلیفه و یا امیر ـ به فراخور اختلاف متن حدیث در طریق‌های گوناگونش ـ چندان پرشمار روایت شده که یکی از مؤلفان شمار آن‌ها را بیش از ۲۷۰ حدیث برشمرده که در نام‌آورترین کتب حدیث شیعه و سنی آمده‌اند، از جمله کتب صحیح بخاری، مسلم، ترمذی، ابوداود، مسند احمد و المستدرک علی الصحیحین نوشته حاکم (نیشابوری).
نکته درخور تأمل آن است که بخاری که این حدیث را نقل نموده، در عصر امامان جواد و هادی و عسکری می‌زیسته است. در این موضوع نکته‌ای عظیم نهفته؛ زیرا همین نشان می‌دهد که این حدیث از رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله به ثبت و ضبط رسیده، پیش از آن که مضمونش تحقق یابد و اندیشه وجود امامان دوازده‌گانه به صورت بالفعل پدیدار گردد. این بدان معنا است که بدون هیچ تردید، نقل این حدیث از واقعیت موجود نزد امامیان دوازده امامی اثر نپذیرفته و بازتاب آن وضعیت به شمار نمی‌آید؛ زیرا احادیث دروغینی که به رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله نسبت یافته و بازتاب یا توجیه‌گر واقعیت‌های تحقق یافته در زمان‌های بعد بوده‌اند، پیش از رخ دادن واقعیت بازتاب یافته در آن روایات، در کتب حدیث چهره ننموده و ثبت نشده‌اند. اکنون که شاهد واقعی در اختیار داریم که این حدیث پیش از کامل شدن زنجیره دوازده امام صادر شده و قبل از تحقق واقعیت حضور امامان دوازده‌گانه در کتب حدیث به ثبت رسیده، می‌توانیم به تأکید دریابیم که این حدیث بازتاب وضعیت موجود نبوده، بلکه حقیقتی ربانی است که بر زبان کسی جاری شده که از روی هوا و هوس سخن نمی‌گفته است. همو فرموده است: «جانشینان پس از من دوازده تن خواهند بود.» و واقعیت خلافت امامان دوازده‌گانه از علی تا مهدی، یگانه تطبیق عملی معقول برای این حدیث گرامی پیامبر است.

ر.ک: بحث حول المهدی (علیه‌السلام)، ص ۴۸.

به دست گرفتن اختیارات قوه مقننه و قوه مجریه به امت سپرده شده است. بنابراین مردم با شیوه‏اى که قانون اساسى آن را معین می‌کند حق به دست گرفتن این دو قوه را دارند و این حق، حق سرپرستى و خلافتى است که در منبع حقیقى قدرت‌ها، یعنی خداوند متعال، ریشه دارد. بدین‌سان امت ـ که اینچنین، اعمال قدرت مى‏کند ـ به اوج احساس مسئولیت مى‏رسد؛ زیرا درمى‏یابد که به‌عنوان خلیفه و جانشین خداوند بر روى زمین اعمال قدرت مى‏کند. پس حتی مردم نیز صاحبان حقیقى قدرت نیستند، بلکه آنان در پیشگاه خداوند در قبول بارِ امانت و قیام به وظایف خود در قبال آن مسئولند. خداوند فرموده است: «إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَهَ عَلَى السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبالِ فَأَبَیْنَ أَنْ یَحْمِلْنَها وَ أَشْفَقْنَ مِنْها وَ حَمَلَهَا الْإِنْسانُ؛ ما امانت (تکلیف‏) را بر آسمان‏ها و زمین و کوه‏ها عرضه داشتیم، پس، از برداشتن آن سر باز زدند و از آن هراسناک شدند. و انسان آن امانت را برداشت.» (سوره احزاب، آیه ٧٢)

اسلام راهبر زندگى، نگاهى فقهى و مقدماتى به پیش‏نویس قانون اساسى جمهورى اسلامى ایران‏، ص٣٢.

دعوت اسلامى، دعوتی فکری و عاطفی و یا به عبارت بهتر دعوت به یک اعتقاد با همه مفاهیم و عواطفى است که آن اعتقاد به همراه دارد. این دعوت، مانند مکاتب فلسفى صرف، دعوت فکرى محض نیست که صرفاً به دنبال تحول عقیده بر اساس آن دعوت فکرى باشد و در همین حد باقی بماند. چنان‌که در سطح دعوت‏هاى عاطفى و احساسىِ پست نیز نیست که صرفاً از احساسات بهره‌کشى مى‌کنند و به دنبال پرورش احساسات بدون تکیه بر پایه‌های فکری خاص هستند. دعوت اسلامى از روش خاصى در ترکیب اندیشه و عاطفه و شکوفا کردن احساسات و عواطف بر اساس اندیشه، برخوردار است. بدین‌سان دعوت اسلامی در کنار اهتمام به بعد عاطفى و رشد آن در شخصیت اسلامى، ماهیت فکرى خود را حفظ می‌کند؛ زیرا این دعوت، هر عاطفه‌اى را از مفهومى خاص از مفاهیمى که نسبت به زندگی، هستى و انسان دارد، الهام مى‌گیرد.

رسالت ما (جلد پنجم گزیده آثار)، ص ۴۴۴.

دلیل پیوند بین مفاهیم و عواطف در اسلام کاملًا روشن است؛ زیرا اسلام مفاهیم و افکار را جداى از عمل و پیاده شدن نمى‌خواهد، بلکه آنها را به‌عنوان نیروهاى محرکه‌ای براى ساخت یک زندگى کامل در چارچوب و قلمرو آن مفاهیم و افکار مى‌خواهد و بدیهى است که افکار و مفاهیم چنین کارکردى نخواهند داشت مگر اینکه شکلى عاطفى به خود بگیرند. وقتى افکار و مفاهیم، احساساتى مناسب خود و عواطفى پشتیبان خود ایجاد کنند، این عواطف و احساسات نقشی مثبت در جهت‌دهى حیات عملى و رفتار کلى انسان‌ها پیدا خواهند کرد. به‌عنوان مثال مفهوم مساوات که یکى از مهم‌ترین مفاهیمى است که اسلام بدان نوید داده است، نمى‌تواند در حوزه عملى، ثمره و نتیجه مطلوبى داشته باشد مگر آن‌که از آن، عاطفه و احساسى مانند حس برادرى همگانى برآید؛ همان حسى که اسلام آن را در مسلمانان پدیدار کرد و آن را به مفهوم خاص خود از مساوات، پیوند داد تا این مفهوم در قالب احساسی تپنده‌ قرار گیرد که توان ایجاد حرکت و هدایت انسان‌ها بر اساس اقتضائات آن مفهوم را داشته باشد.

رسالت ما (جلد پنجم گزیده آثار)، ص ۴۴۵.

اسلام قبل از هر چیز به آزادی رفتار عملی فرد از بندگی شهوات و بت‌ها اهتمام دارد و از آن پس به انسان اجازه می‌دهد که تا جایی که از حدود قوانین الهی خارج نشده است، هرگونه که می‌خواهد رفتار کند.
قرآن مجید می‌فرماید:
«خَلَقَ لَکُم مَّا فِی الأَرْضِ جَمِیعاً»؛ همه آنچه را در زمین است براى شما آفرید (بقره: ۲۹).
«وَسَخَّرَ لَکُم مَّا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ جَمِیعًا مِّنْهُ»؛ و همه آنچه را در آسمان‌ها است و آنچه را در زمین است از سوى خود براى شما مسخّر و رام کرد (جاثیه: ۱۳).
قرآن با این آموزه همه هستی را تحت تصرف انسان و آزادی او قرار می‌دهد، اما این آزادی، محدود به مرزهایی است که آن را با آزادی درونی از بندگی شهوت‌ها و آزادی بیرونی از پرستش بت‌ها، هماهنگ می‌سازد. اما آزادی عمل در پرستش شهوات و چسبیدن به زمین و مفاهیم زمینی و رها کردن آزادی حقیقی انسانی یا آزادی عملی در پرستش بت‌های بشری، نزدیکی جستن به آن‌ها، حرکت به دنبال منافع آن‌ها و دست برداشتن از رسالت بزرگ و حقیقی انسان در زندگی، چیزی است که اسلام هرگز اجازه نمی‌دهد؛ زیرا از سویی این کار نابود کردن عمیق‌ترین معانی آزادی انسانی است و از سوی دیگر اسلام آزادی را نه به معنای فراهم‌ کردن میدانی برای کشش‌های حیوانی در وجود انسان، بلکه جزئی از برنامه فکری و روحی کاملی می‌داند که انسانیت باید بر اساس آن بنیان بگیرد.

پژوهش‌های قرآنی، ص ۳۷۹.

انس، تنبلی، بی‌ارادگی و ایستایی، حالتی نفسانی است که اگر در جامعه‌ای رواج یابد، آن جامعه به جمود و رکود دچار می‌شود؛ زیرا در این حالت، خدای خود را از واقعیت‌ موجودش می‌سازد و وضعیت نسبی و محدود زندگی فعلی‌اش را به حقیقتی مطلق و الگویی آرمانی تبدیل می‌کند که هدفی بالاتر از آن برای خود نمی‌بیند.
این در حقیقت همان چیزی است که قرآن مجید در بسیاری از آیات مربوط به رفتار جوامع در رویارویی با انبیا، مطرح ساخته است. هنگامی که پیامبران برای این جوامع، آرمان‌هایی حقیقی را به ارمغان آوردند که از وضعیت موجود زندگی برتر و بالاتر بود و می‌خواست این واقعیت موجود را به حرکت درآورد و آن را از حالت نسبی خود جدا کرده و به وضعیتی دیگر دگرگون سازد، با جوامعی روبرو شدند که انس و الفت و سستی در آن‌ها رواج داشت و در نتیجه، مردم آن‌ها به دعوت انبیاء پاسخ منفی دادند و گفتند: ما پدران خود را بر این سنت‌ها دیده و شناخته‌ایم و به همان الگو و آرمان آن‌ها وفاداریم. سیطره واقعیت موجود بر افکار آن‌ها و نفوذ حس در خواسته‌های آنان به حدی می‌رسید که به جای اینکه انسان‌هایی اندیشمند و متفکر باشند ‌به افرادی حسی تبدیل شده بودند؛ آنان همیشه فرزند روزگار خود و واقعیت‌های آن بودند، نه صاحب و اختیاردار آن، به همین خاطر نمی‌توانستند از وضعیت موجود گامی فراتر نهند.
به قرآن کریم گوش فرا دهید که می‌فرماید: «قَالُواْ بَلْ نَتَّبِعُ مَا أَلْفَیْنَا عَلَیْهِ آبَاءَنَا أَوَلَوْ کَانَ آبَاؤُهُمْ لاَ یَعْقِلُونَ شَیْئاً وَلاَ یَهْتَدُونَ»؛ گفتند: بلکه ما از چیزی پیروی می‌کنیم که پدرانمان را بر آن یافته‌ایم؛ آیا هرچند پدرانشان اندیشه نمی‌کردند و راه نیافته بودند؟ (بقره: ۱۷۰)
… قرآن کریم نخستین علت تن دادن جامعه به الگوی پست را مطرح می‌سازد. این مردم سنتی را برپا و وضعیتی را موجود یافتند و به‌خاطر حالت انس و عادت و به حکم سستی و پوچی، به خود اجازه ندادند تا از آن عبور کنند و پا را فراتر از آن بگذارند. آنان این اوضاع را الگوی خود قرار دادند و با آن، با دعوت انبیا در طول تاریخ مبارزه کردند.

پژوهش‌های قرآنی، ص ۱۳۸.

قرآن کریم … می‌فرماید: «وَمِنَ النَّاسِ مَن یُعْجِبُکَ قَوْلُهُ فِی الْحَیَاهِ الدُّنْیَا وَیُشْهِدُ اللّهَ عَلَى مَا فِی قَلْبِهِ وَهُوَ أَلَدُّ الْخِصَامِ. وَإِذَا تَوَلَّى سَعَى فِی الأَرْضِ لِیُفْسِدَ فِیِهَا وَیُهْلِکَ الْحَرْثَ وَالنَّسْلَ وَاللّهُ لاَ یُحِبُّ الفَسَاد؛ و از میان مردم کسی است که سخنش در زندگی این دنیا خوشایند تو است، و خدا را بر آنچه در دل دارد گواه می‌گیرد و حال آنکه او سخت‌ترین دشمنان است. و چون ریاستی یابد کوشش می‌کند که در زمین فساد نماید و کِشت و نسل را نابود نماید و خداوند تباه‌کاری را دوست ندارد» (بقره: ۲۰۴-۲۰۵)
این آیه می‌خواهد بگوید: انسان اگر فرآیند تغییر را تا درون قلب خود و اعماق روحش، ژرفا نبخشد و خود را به گونه‌ای شایسته نسازد، هرگز نمی‌تواند سخنان شایسته‌ای را مطرح نماید؛ سخنان شایسته تنها زمانی می‌توانند تبدیل به ساختاری شایسته در جامعه شوند که از دلی آکنده از ارزش‌های بیان شده توسط این سخنان، ناشی شده باشند، وگرنه این سخنان، الفاظی توخالی و بدون محتوا باقی می‌مانند. بنابراین تنها دل است که به کلمات معنا می‌بخشد و به شعارها جان می‌دهد و به ساختارهای خارجی هدف و مسیر می‌بخشد.

پژوهش‌های قرآنی، ص ۱۳۴.

قرآن مجید همان‌گونه که باور انسان را از بت‌پرستی و خرد او را از خرافه‌گرایی، رهانید، اراده‌اش را نیز از سیطره شهوت نجات داد و در نتیجه، انسان مسلمان بر اثر این تربیت قرآنی، توان مقاومت در برابر شهوت‌ها را پیدا کرد و به قدرت مهار نفس و پایداری در برابر فریب‌ها و هواهای گوناگون نفسانی، دست یافت. آیه زیر یکی از نمونه‌های تقویت و تحکیم این پایداری مسلمانان، توسط قرآن کریم است:
«زُیِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَاء وَالْبَنِینَ وَالْقَنَاطِیرِ الْمُقَنطَرَهِ مِنَ الذَّهَبِ وَالْفِضَّهِ وَالْخَیْلِ الْمُسَوَّمَهِ وَالأَنْعَامِ وَالْحَرْثِ ذَلِکَ مَتَاعُ الْحَیَاهِ الدُّنْیَا وَاللّهُ عِندَهُ حُسْنُ الْمَآبِ. قُلْ أَؤُنَبِّئُکُم بِخَیْرٍ مِّن ذَلِکُمْ لِلَّذِینَ اتَّقَوْا عِندَ رَبِّهِمْ جَنَّاتٌ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا وَأَزْوَاجٌ مُّطَهَّرَهٌ وَرِضْوَانٌ مِّنَ اللّهِ وَاللّهُ بَصِیرٌ بِالْعِبَادِ؛ محبّتِ خواستنی‌ها، از قبیل زنان و فرزندان و اموال هنگفت از طلا و نقره و اسب‌هاى ممتاز و چهارپایان و زراعت، در نظر مردم جلوه داده شده است؛ (ولى) این‌ها (فقط) کالای زندگى پست (مادى) هستند؛ و سرانجام نیک، نزد خداست. بگو: «آیا شما را از چیزى که از این (سرمایه‌هاى مادى) بهتر است، آگاه کنم؟ (اینکه) براى کسانى که پرهیزکارى پیشه کرده‌اند، در نزد پروردگارشان (در جهان دیگر) باغ‌هایى است که نهرها از پاىِ درختانش می‌گذرد و همیشه در آن خواهند بود و (نیز) همسرانى پاکیزه و خشنودى خداوند (نصیب آن‌هاست). و خدا به (امور) بندگان، بیناست.» (آل‌عمران: ۱۴-۱۵)
اسلام و قرآن، با این آیه و نمونه‌هایی دیگر از تربیت و تمرین اخلاقی، توانستند انسان را از بندگی شهوت‌های درونی که در نفس آدمی ریشه دارند، رها سازند تا شهوت فقط به وسیله‌ای برای آگاه‌سازی او از خواسته‌هایش تبدیل شود، نه نیرویی انگیزاننده برای تسخیر اراده‌ انسان که او در برابر آن هیچ توانی نداشته باشد. پیامبر اکرم ‌صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم‌ این فرآیند آزادسازی انسان از اسارت خواهش‌های نفسانی را «جهاد اکبر» نامید.

پژوهش‌های قرآنی، ص ۲۵۱.