آثار

تأمین اجتماعى در مارکسیسم، تنها وظیفه حکومت است اما در اسلام هم وظیفه افراد جامعه است و هم وظیفه حکومت. ازاین‌رو اسلام دو اصل وضع کرده است:
الف: اصل کفالت همگانى‏
ب: اصل تأمین اجتماعى‏
اصل کفالت همگانى یعنى اینکه هر فرد مسلمان مسئول است که معیشت و زندگى دیگران را در محدوده‌ای معین و مطابق توانایى‏اش تأمین کند.
اجراى این اصل حتى در شرایطى که مردم فاقد حکومتى اسلامى باشند، بر مسلمانان واجب است. در حدیث آمده است:
«أیّما مُؤمن مَنع مُؤمناً شَیئاً مِمّا یَحتاجُ إِلیهِ وَهوَ یَقدر عَلیهِ مِن عِنده أَو مِن عِند غَیره أَقامه الله یَومَ القِیامَه مُسودّاً وَجهُه مُزرقه عَیناه‏ مَغلولَه یَداه إِلى عُنُقه. فَیُقال: هَذا الخائِن الذِی خَان الله وَرَسولَه ثُمّ یؤمر بِه إلى النّار؛ هر مؤمنى که بتواند نیاز مؤمن دیگر را رفع کند، خواه از خودش و خواه از دیگرى (و با وساطت‏) و چنین نکند، خدا در روز قیامت او را با چهره سیاه و چشمان برگشته و دست‌هاى به گردن آویخته محشور می‌کند و گفته می‌‏شود: «این خائنى است که به خدا و رسول خدا خیانت کرده است»؛ آنگاه فرمان می‌رسد که او را در آتش افکنند.» (١)
اصل تأمین اجتماعى نیز بیان‌کنندۀ مسئولیت حکومت در این زمینه است. این اصل حکومت را ملزم می‌سازد که از محل درآمدهای مالکیت حکومتی و مالکیت عمومى و درآمدهای بودجه، سطحی از زندگی مرفه و آبرومندانه را براى همه فراهم کند.

(١) الکافی، ج٢، ص٣۶٧.

برای مطالعه بیشتر ر.ک: اقتصاد ما (٢)، ص ٣٨۶، اصل تأمین اجتماعی.

اسلام، راهبر زندگى؛ مکتب اسلام؛ رسالت ما، ص٣٧٢.

هر چند اسلام و تمدن غربی هردو مسأله آزادی را مطرح کرده‌اند اما مبنای فکری آزادی در این دو طرز تفکر متفاوت است. مبنای فکری آزادی در اسلام، عبودیت و بندگی برای خدا و ایمان به اوست، درحالی‌که مبنای فکری آزادی در تمدن غربی، ایمان به انسان و تسلط او بر خود است؛ چراکه این تمدن در ارزش‌ها و حقایق ورای ابعاد مادی وجود انسان تردید رواداشت.
بنابراین آزادی در اسلام از اعتقاد به توحید و یقین ثابت به سیطره خدا بر جهان هستی نشأت می‌گیرد و هر قدر این یقین در نفس مسلمان ریشه‌دار و بینش توحیدی او محکم شود، روح او اوج می‌گیرد، احساسش به کرامت و آزادیش عمق پیدا می‌کند و اراده‌اش در برابر سرکشی و بی‌عدالتی و به بردگی کشیدن دیگران سرسخت می‌شود: «وَالّذِینَ إِذَا أَصَابَهُمُ الْبَغْیُ هُمْ یَنتَصِرُونَ؛ و کسانى که چون ستم بر ایشان رسد، یارى مى‌جویند (و به انتقام برمى‌خیزند)» (شوری: ۳۹).

اسلام، راهبر زندگى؛ مکتب اسلام؛ رسالت ما، ص ۳۵۳.

حب دنیا دو درجه دارد:
درجه اول که در آن حب دنیا، محورِ انسان است، در منش و رفتار فرد، اصل، حب‏ دنیا است‏. هرجا مصلحت شخصى اقتضا کند تحرکى انجام دهد، انجام مى‌دهد و هر جا مصلحت شخصى در این باشد که بنشیند و آرام بگیرد، آرام مى‌گیرد. هر جا مصلحت این است که پایبندى به احکام شرع نشان دهد، چنین می‌کند و همین‌طور … . اصل، دنیا است. اما ممکن است گاهى از دنیا فارغ و به کارهاى پاک و طاهر دیگرى مشغول شود. گاهى براى رضاى خداى سبحان نماز مى‌گزارد، گاهى براى خداوند متعال روزه مى‌گیرد، اما سریعاً به همان محور بازمى‌گردد و به همان اصل خودش مى‌چسبد. لحظاتى از قلمرو آن شیطان خارج مى‌شود، ولى دوباره خیلى سریع به شیطان بازمى‌گردد. این درجه اول این بیمارى فاجعه‌بار است؛ بیمارى حب دنیا.

بارقه‌ها، ص ۴۳.

حب دنیا دو درجه دارد:
… اما درجه دوم این بیمارى سخت که درجه کشنده آن است، آن وقتى است که‏ این حب دنیا انسان را کور مى‌کند، همه مجارى دید او را مى‌بندد، نسبت این انسان با دنیا مثل رابطه سیدالموحدین و امیرالمؤمنین با خداى متعال مى‌شود که هیچ نمى‌دید، مگر این‌که خدا را همراه با آن و قبل از آن و پس از آن و درون آن مى‌دید. حب دنیا در درجه دوم خودش به جایى مى‌رسد که انسان هیچ چیز نمى‌بیند، مگر این‌که دنیا را درون آن و قبل از آن و پس از آن و همراه آن مى‌بیند. حتى اعمال صالح هم در نگاه او دنیایى مى‌شود، این اعمال براى او تبدیل مى‌شود به یک لذت دنیایى، یک مصلحت شخصى، حتى نماز و روزه و بحث و درس و همه و همه براى او دنیایى مى‌شود. جز از مجراى دنیا نمى‌تواند چیزى را ببیند، نمى‌تواند به چیزى نگاه کند جز از این منظر که این کار چقدر به او بهره مى‌دهد، آیا مشتى مال یا قدرى جاه به او مى‌دهد یا نه؟ فقط چند روز مى‌تواند این کارها را ادامه دهد.
… هر دو این درجات کشنده است، اما درجه دوم مرگ‌بارتر است؛ ازاین‌روست که رسول خدا صلى‌الله‌علیه‌وآله فرمود: «حب دنیا سرچشمه هر گناه است».

بارقه‌ها، ص ۴۳.

امام صادق علیه‌السلام فرمود: «دنیا هم‌چون آب دریا است؛ هر که از آب دریا بیشتر بنوشد بیشتر تشنه مى‌شود» . انسان هر چقدر از آب دریا بیشتر بنوشد بیشتر تشنه مى‌شود. این‏طور نگو: «من همین یک مشت از مال دنیا را بگیرم بعد از دنیا رو مى‌گردانم، همین مرتبه از جاه و مقام دنیا را به دست بیاورم بعد به سوى خدا مى‌روم». مسأله این‌طور نیست؛ هر چقدر از مال دنیا، از جاه دنیا، از مقامات این دنیاى فانى، بیشتر پیدا کنى، تشنگى و حرصت به مقدار و مرتبه بعدى، بیشتر مى‌شود؛ (چراکه) «دنیا هم‌چون آب دریا است»، «حب دنیا سرچشمه هر گناه است».

بارقه‌ها، ص ۴۴.

بسیاری اوقات از طرف تردیدافکنان چنین مطرح می‌شود: چگونه ممکن است مشکلات اقتصادی زندگی در پایان قرن بیستم بر اساس آموزه‌های اسلام حل شود درحالی‌که پس از گذشت نزدیک چهارده قرن، در روابط اجتماعی و اقتصادی، گسترش و پیچیدگی‌هایی پدید آمده و همچنین در نتیجه این تحولات، انسان امروزی با مشکلاتی روبه‌رو شده است؟!
پاسخ این شبهه این است: اسلام همواره قادر است زندگی انسان‌ها را در درون چارچوب‌های زنده خود، رهبری و سازماندهی کند؛ زیرا احکام اسلام درباره ثروت، نمایان‌گر اقتصاد اسلامی است و این احکام، دو نوع عنصر را دربر دارند:
یکی عناصر ثابت که عبارت از احکامی است درباره زندگی اقتصادی انسان که بدان‌ها در کتاب و سنت تصریح شده است.
دیگری عناصر متحرک و انعطاف‌پذیر که عبارت است از احکامی که مطابق مقتضیات زمان، از شاخصه‌های کلی در فقه اسلامی که در حوزه احکام ثابت قرار دارند، استنباط می‌شوند.
بنابراین در عناصر ثابت فقه اسلامی، عناصری وجود دارد که نقش شاخصه‌های کلی را ایفا می‌کنند و می‌توان به آن‌ها برای تعیین عناصر انعطاف‌پذیر و متحرکی که در شرایط خاصی بدان‌ها نیاز است، به مثابه پایه و اساس تکیه کرد.
اقتصاد اسلامی و به تعبیری دیگر اقتصاد جامعه اسلامی تنها هنگامی صورت کامل به خود می‌گیرد که این دو نوع عنصر در ترکیبی واحد که روح واحد و اهداف مشترکی بر آن حاکم است، به هم درآمیزند.

اسلام، راهبر زندگى؛ مکتب اسلام؛ رسالت ما، ص ۵۸.

… وقتى با بلا روبه‌رو مى‌شویم، بررسى جنبه شخصى بلا، یک کار ضرورى و فورى است؛ یعنى این‌که خودمان را بیازماییم، احساسمان را نسبت به این بلا بعد از وقوع آن بسنجیم و کارهایمان را که زمینه‌ساز وقوع آن بوده است بررسى کنیم. نباید اندوه و واکنش‌هاى عاطفى، ما را از این حساب‌رسى سخت، بازدارد.
چگونه ممکن است که از خداوند متعال توقع فرج و گشایش داشته باشیم، چگونه ممکن است که از خداوند متعال انتظار رحمت داشته باشیم، درحالی‌که از هشدارهاى خداوند متعال (بلاها)، متأثر نمى‌شویم؛ هشدارهایى که خداوند متعال مى‌خواهد به‌وسیله آن‌ها ناپاکى را از پاکى جدا کند و بار دیگر درهاى توبه و تطهیر را پیش روى ما بگشاید. اولین شرط این‌که به صورت حقیقى از خداوند متعال، رحمت و امداد و یاریش را براى صبر و استوارى و ادامه مسیر طلب کنیم – اولین شرط این طلب حقیقى – این است که در برابر این هشدارها واکنش نشان بدهیم و با خدا زندگى کنیم و بار دیگر صفحات زندگى و اعمالمان و آن‌چه انجام داده‌ایم و خواهیم داد را بررسى کنیم.

بارقه‌ها، ص ۴۶۶.

مأمون در دشواری هایی که دولت وی را تهدید می کرد، به امام رضا علیه‌السلام پناه می برد .
از جمله یک بار مأمون به ایشان عرض کرد: شیعیان شما در یک جایی علیه ما شورش کرده اند، آیا نامه ای به آنان می نویسید؟ زیرا اگر شما بنویسید قبول می کنند. به آنان بنویسید از بلوا علیه ما دست بردارند! (١)
بار دیگر وقتی بود که فضل بن سهل ترور شد و مردم شنیدند که او ترور شده . اهالی خراسان ترور وی را کاری از سوی مأمون تفسیر کردند و ازاین‌رو انبوهی از مردم به پا خاستند و بر در کاخ مأمون در انتظار ایستادند تا او بیرون بیاید و خشم خود را بر سرش خالی کنند و از او انتقام بگیرند . مأمون از در پشتی خارج شد و به خانه امام ـ که در همسایگی وی بود ـ رفت و به ایشان پناه بُرد . آن گاه امام بیرون آمد و انبوه مردم را به یک فرمان پراکنده کرد. (٢)
این یعنی در همان سرزمینی که مأمون در آن حکومت می کرد و در واقع در همان شهری که حکومت را به مأمون داده بود و با نیرو و سپاه او را یاری می کرد، در همان سرزمین، پشتوانه مردمی و اجتماعی امام به چنین حدی رسیده بود؛ بگذریم از پشتوانه علمی و فکری ایشان و پیشوایی علمی و فکری ایشان که خود نمونه های بسیاری از آن سراغ دارید .

(١) الکافی، ج٨، ص١۵١، ح١٣۴.
(٢) همان، ج١، ص۴٩٠.

امامان اهل بیت علیهم السلام؛ مرزبانان حریم اسلام، ص۶١٨.

پایگاه‌های مردمی موجود در جهان اسلام زمینه به حکومت رسیدن امام را مانند دیگر رهبران فراهم می‌ساختند. برای امام رضا امکان‌پذیر بود که حکومت را به شیوه منصور یا به شیوه ابوسرایا یا به شیوه امین و مأمون به دست گیرد. این امکان وجود داشت؛ زیرا پایگاه‌های انبوهی در میان بودند که می‌توانستند با سپاهی بزرگ ایشان را یاری کنند و هم‌چنین با اموال بسیار به ایشان کمک رسانند.
اما چنین پایگاه‌هایی برای حکومتی که امام رضا می‌خواست، بنیانی شایسته نبودند؛ زیرا این پایگاه‌ها با مکتب امام علی یک ارتباط فکری کلی و مبهم و یک ارتباط عاطفی و هیجانی نیرومند داشتند‌… این سطح از ارتباط می‌توانست زمینه را برای یک حکومت پابرجا و نیرومند و مقتدر فراهم کند، هم‌چنان که برای حکومت عباسیان کرد… اما این پایگاه‌ها با چنین وضعیتی نمی‌توانستند زمینه حکومت امام علی را که برنامه فرزندان او بود، فراهم کنند.
ازاین رو می‌بینیم انقلاب‌های دیگری که به دست مسلمانان مخلص امام علی پا می‌گرفت، بسیاری از اوقات حتی در درون پایگاه‌های مردمی خود دچار تناقض‌های داخلی می‌شد و گاه‌گاه به کژروی‌هایی درمی‌افتاد. این بِدان خاطر بود که آن پایگاه‌ها از برنامه (مکتب امام علی) آگاه نبودند. هیجان داشتند اما آگاه نبودند. هیجان، زیربنایی راستین برای اسلام نیست. بلکه بنای راستین برای اسلام بر مبنای آگاهی گذاشته می‌شود.

امامان اهل بیت علیهم‌السلام؛ مرزبانان حریم اسلام، ص ۶۲۲.