آثار

«خداوند متعال مقدر فرمود تا وجود هُمام این امام (امام جواد علیه‌السلام) در طول زندگی اهل بیت علیهم‌السلام دلیل و برهانی باشد بر درستی عقیده‌ای که ما درباره اهل بیت علیهم‌السلام به آن ایمان داریم. پدیده‌ای که با این امام پدیدار شد، آن بود که ایشان به امامت رسید حال آن که هنوز در سن کودکی بود؛ بر این اساس که تاریخ، اتفاق و اجماع دارد که وقتی پدر ارجمند امام جواد علیه‌السلام درگذشت، ایشان بیش از هفت سال سن نداشت.
این بِدان معناست که ایشان پیشوایی طایفه شیعه را از نظر روحی و دینی و علمی و فکری به عهده گرفت حال آن که بیش از هفت سال نداشت. اگر این پدیده را که برای نخستین بار در زندگی امامان علیهم‌السلام در امام جواد علیه‌السلام نمود یافته، بر اساس حساب احتمالات بررسی کنیم، درخواهیم یافت که این پدیده به تنهایی کافی است تا حقانیت خطی را که امام جواد علیه‌السلام نمایندگی می‌کرد، بپذیریم؛ زیرا چگونه ممکن است پیش فرضی جز پیش فرض امامت واقعی را درباره کسی بپذیریم که بیش از هفت سال سن ندارد و در عین حال، پیشواییِ این طایفه را در همه زمینه‌های روحی و فکری و فقهی و دینی به عهده گرفته است؟! …».

اعتکاف… عبادتی است که بر اساس قرآن و سنت و اجماع مشروعیت دارد. به نظر می‌رسد شریعت اسلامی پس از آن‌که اندیشه رهبانیت و کناره‌گیری از زندگی دنیا را باطل اعلام کرد و آن را اندیشه‌ای منفی و خطا و رهبانیتی برساخته خواند، اعتکاف را تشریع فرمود؛ تا ابزاری موقت و عبادتی محدود باشد که گاهی برای سفر تا آستان الهی انجام پذیرد؛ سفری که انسان در آن پیوند خویش با پروردگار را تعمیق بخشد و توشه‌هایی را بیندوزد که عبادت به او ارزانی می‌دارد؛ تا از آن پس، با قلبی باثبات‌تر و ایمانی کارآمدتر به زندگی عادی و کار روزانه خود بازگردد.

ر.ک الفتاوی الواضحه (رساله عملیه شهید صدر)، ص ٧٠١.

حکومت اسلامی در نگاه امام (علی علیه‌السلام) از خود اسلام جدایی‌پذیر نبود؛ هم‌چنان‌که عقیده اسلامی در نگاه ایشان از آگاهی اسلامی کامل نسبت به همه جنبه‌های زندگی جدایی نداشت. امام به این بسنده نمی‌کرد که مسلمانان اسلام را فقط همچون عقیده‌ای در دل و واژگانی بر زبان بفهمند؛ وگرنه چرا ایشان در خلافت خود به آن جنگ‌ها درافتاد و به آن درگیری‌ها دچار شد؟ حال آن‌که اسلام ـ به عنوان عقیده‌ای در دل‌ها و واژگانی بر زبان‌ها ـ جای اختلاف و کشمکش نبود؟ آیا همه این‌ها به این خاطر نبوده که امت به‌طور صحیح از اسلام آگاه شود و اسلام به درستی بر امت اجرا گردد؟!
این کاملاً همان کاری بود که امام علیه‌السلام پس از عهده‌داری حکومت و به‌دست گرفتن زمام رهبری سیاسی انجام داد. ایشان پیش از هر چیز هدف حکومت اسلامی صحیح را اعلان کرد و رسالت مقدس خود را مشخص نمود. ایشان با اشاره به کفش خود فرمود: «این کفش نزد من بهتر از ولایت بر شماست؛ اگرنتوانم حقی را بر پا دارم و باطلی را از بین ببرم».
این‌گونه امام هدف اساسی برای حکومت اسلام را وضع کرد که جنبه ایجابی‌ آن برپاداری دادگری و عدالت و جنبه سلبی‌اش از میان برداشتن باطل است.

امامان اهل بیت علیهم‌السلام؛ مرزبانان حریم اسلام، ص٣٧٨.

ما نیازمند آن هستیم که به جای اخلاقِ ترجیح مصلحت شخصی، اخلاقِ فداکاری داشته باشیم. ما نیاز داریم که آمادگی این را داشته باشیم که مصلحت عمومی کیان را بر مصلحت شخصی این یا آن فرد ترجیح بدهیم. ما باید اخلاق گذشتن از مصالح شخصی در راه مصالح عمومی را داشته باشیم. اما آن چیزی که الآن ما با آن زندگی می‌کنیم، آن چیزی که الآن در وجود ما هست، عمدتاً ترجیح مصلحت شخصی بر مصلحت عمومی است.
ما تا الآن برای مصالح خودمان زندگی می‌کردیم و وقتی بین مصالح شخصی‌مان با مصالح عمومی تعارضی پیش می‌آمد، مصلحت عمومی را ترجیح نمی‌دادیم.
این گرایش اخلاقی، این رویکرد اخلاقی که تمایل به مصلحت شخصی، نه مصلحت عمومی، در آن محوریت دارد سبب می‌شود که بیشتر توان و امکانات و ظرفیت‌های ما در راه حفظ و حمایت از مصالح شخصی صرف شود.
وقتی گرایش‌ها از مصلحت عمومی به مصلحت شخصی تغییر جهت پیدا می‌کند، هر کس که در فضایی آکنده از این گرایش زندگی می‌کند، مجبور می‌شود که فقط به خودش و دفاع از خودش و حفظ خودش فکر کند و این‌چنین می‌شود که هشتاد درصد از توان و امکاناتمان را در درگیری‌های داخلی و درون‌گروهی هزینه می‌کنیم؛ درحالی‌که اگر به اخلاق انسان عامل متخلق بودیم و به دیگر سخن، اخلاق فدا کردن مصلحت شخصی برای مصلحت عمومی در وجودمان بود، می‌توانستیم این هشتاد درصدی را که در درگیری‌های داخلی صرف می‌شود، در راه خدا به‌کار بیاندازیم؛ برای حمایت از کل مجموعه و برای تثبیت و تقویت و رشد کل این مجموعه، به‌کار بگیریم. با این کار خودمان هم بهره می‌بردیم، اگر عقلمان را به‌کار می‌انداختیم، می‌دیدیم- حتی بر اساس معیارهای دنیایی و زودگذر- بیشتر بهره می‌بردیم؛ بیشتر از بهره‌ای که در حال درگیری و نزاع و اختلاف در داخل مجموعه‌ای که در معرض فروپاشی و نابودی است، نصیبمان می‌شود.

بارقه‌ها، ص ۴۹۳.

زمانی که در نتیجه انحراف مسلمانان، بلا و عذاب بر آنان واقع شده، یزید‌بن‌معاویه به حکومت رسید و با مال و جان و آبرو و عقاید ایشان هر چه خواست کرد، این بلا تنها به ستم‌کاران جامعه اسلامی اختصاص نیافت؛ امام حسین علیه‌السلام را نیز که پاک‌ترین، عادل‌ترین و بهترین آن‌ها بود، دربرگرفت و آن امام معصوم همراه با یاران و اهل‌بیتش به فجیع‌ترین شکل به شهادت رسیدند.
این‌ها همه، منطق سنت تاریخ است. هنگامی که بر اساس سنت تاریخ، در این دنیا عذاب بر جامعه‌ای نازل شود، تنها به ستم‌کاران آن جامعه اختصاص ندارد. به همین خاطر قرآن کریم در آیه ‌دیگری می‌فرماید: «وَاتَّقُواْ فِتْنَهً لاَّ تُصِیبَنَّ الَّذِینَ ظَلَمُواْ مِنکُمْ خَآصَّهً وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ شَدِیدُ الْعِقَابِ؛ از فتنه‌ای که فقط به ستمکاران اختصاص ندارد، پرهیز کنید و بدانید که همانا خداوند سخت مجازات کننده است». (انفال:۲۵) در صورتی که خود قرآن در جای دیگر می‌فرماید: «وَلَا تَزِرُ وَازِرَهٌ وِزْرَ أُخْرَى؛ هیچ‌کس بار گناه دیگری را بر دوش نخواهد گرفت». (فاطر:۱۸) آری مجازات اخروی فقط بر شخص گناه‌کار وارد خواهد شد، ولی مجازات دنیایی دامنه‌اش از این وسیع‌تر است.

پژوهش‌های قرآنی، ص ۶۹.

ما معتقدیم که ما از هارون الرشید برتریم، از هارون الرشید ورع و تقوایمان بیشتر است. عجب! مگر دنیای هارون الرشید به ما عرضه شد و ما نپذیرفتیم که می‌‌گوییم ورع ما از او بیشتر است؟ فرزندانم! برادرانم! عزیزانم! ای فرزندان علی علیه‌السلام آیا دنیای هارون الرشید به ما عرضه شد؟
نه، به ما یک دنیای کوچک و ناچیز و محدود عرضه شده است؛ دنیایی که خیلی زود پراکنده می‌شود و از دست می‌رود، دنیایی که وسعت دنیای هارون الرشید را ندارد. هارون الرشید به ابرها رو می‌کرد و می‌گفت: هر جا ببارید خراجتان را برای من می‌آورند. در راه چنین دنیایی موسی‌بن‌جعفر علیه‌السلام را زندانی کرد. آیا ما خودمان را امتحان کرده‌ایم؟ آیا این دنیا دست ما آمده است و موسی‌بن‌جعفر علیه‌السلام را زندانی نکرده‌ایم؟ آیا خودمان را آزموده‌‌ایم؟ از خودمان پرسیده‌‌ایم؟ آیا تا به حال چنین سؤالی را برای خودمان طرح کرده‌‌ایم؟ هر یک از ما این سؤال را از خودش بپرسد: بینه و بین الله این دنیا، دنیای هارون الرشید که او را مجبور کرد به خاطر آن موسی‌بن‌جعفر علیه‌السلام را به زندان بیندازد، پیش روی ما گذاشته شده است که خیال کنیم ما از هارون الرشید باتقواتریم؟

بارقه‌ها، ص۵٣.

این روز ( عید مبعث) با رخدادهایی که در بر داشت، روز سرآمد تاریخ بشر است؛ زیرا در این روز بشر توانست به اوجی برسد که ده‌ها هزار رسالت و نبوت زمینه آن را برای انسان فراهم آورده بود. انسان در این روز ﴿قَابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنَى﴾ [تا آن جا بالا رفت که فاصله‌اش با حق به قدرِ طول‏ دو انتهاى‏ کمان یا نزدیک‌تر (نجم، آیه ۹)] شد و این در شخص پیامبرمان حضرت محمد صلی‌الله‌علیه‌وآله نمود یافت.
اگر از نظر دستاوردها به این روز بنگریم نیز همین طور است. می‌توانیم تصور کنیم که چه مقدار شگرفی از طاعات و عبادات و چه انبوه سرشاری از کردار متعالی، به تمامی معنای تعالی اخلاقی، از پس این روز و به یُمن این روز به تحقق رسید.
می‌توانید در هم شکستن تاج‌و‌تخت‌ها و به زیر آمدن گردن‌کشان و سرآمدن روزگاران سرکشی و ستمی را که همگی به برکت این روز محقق شد تصور کنید.
نیز می‌توانید همه ازخودگذشتگی‌های شگفت و دلیری‌های جانبازانه در راه برپایی دادگری در زمین را که به‌خاطر این روز انجام شد، پیش چشم آورید.
پس چه بر اساس رویدادها و چه بر اساس برآیندها این روز را ارزیابی کنیم، در هر حال این روز، روز سرآمد تاریخ انسانیت است. این روز، روز «نبوت خاتم» است.

امامان اهل بیت علیهم‌السلام؛ مرزبانان حریم اسلام، ص ١٠١.

وقتی به عبادت‌های گوناگون در دین اسلام می‌نگریم، در آن‌ها عنصر جامعیت و دربرگرفتن جنبه‌های مختلف زندگی را مشاهده می‌کنیم. عبادات در اسلام به اشکال خاصی از شعائر دینی منحصر نشده‌اند و تنها در اعمالی مانند رکوع و سجود و ذکر و دعا که جلوه‌های تعظیم خداوند متعال را به نمایش می‌گذارند، محدود نگشته‌اند؛ بلکه به همه بخش‌های فعالیت انسانی گسترش یافته‌اند.
برای نمونه: جهاد، یک عبادت است درحالی‌که فعالیتی اجتماعی است؛ زکات عبادت است، حال‌آن‌که فعالیتی اجتماعی ـ مالی است، خمس نیز عبادتی است که درعین‌حال فعالیتی اجتماعی ـ مالی است؛ روزه عبادت است و هم‌زمان یک نظام غذایی است؛ وضو و غسل عبادت‌اند و ضمناً دو شکل نظافت بدن هستند.
این جامعیت در عبادت، یک رویکرد کلی در تربیت اسلامی را نشان می‌دهد که هدف آن، این است که همه اعمال و فعالیت‌های انسان را با خداوند متعال پیوند بدهد و هر گونه تلاش صالح او را در هر عرصه‌ای به عبادت تبدیل کند. برای اینکه پایه ثابت این رویکرد بنیان نهاده شود، عبادات غیرقابل‌تغییر، در جنبه‌های گوناگون فعالیت انسانی تقسیم شده‌اند تا زمینه‌ای باشند برای تمرین دادن انسان بر این که روح عبادت را به همه فعالیت‌های شایسته خود ببخشد و تا وقتی مشغول انجام عملی صالح برای خداوند متعال است، روح مسجد را به مکان فعالیت خود در مزرعه یا کارخانه یا مغازه یا دفتر، بدمد.

ر.ک: الفتاوی الواضحه (رساله عملیه شهید صدر)، ص ۷۷۱.

عزیزان! هر امتى در نتیجه به هم پیوستن دو عامل به وجود مى‏آید: عامل اندیشه سازنده و رهبرى حکیمانه. به هر اندازه که اندیشه، ظرفیت سازندگى داشته باشد و رهبرى، روح آن اندیشه را مجسم کند، امت رشد مى‏کند و استوار مى‏شود. و هر چقدر اندیشه دینى از وسعت در افق و انسانیت در مفاهیم بهره‏مند باشد و هر اندازه در رهبرى وسعت قلب و واقع‏گرایى در عمل، وجود داشته باشد، امت گسترش مى‏یابد و ابعاد آن مشخص مى‏گردد.
بنابراین، اندیشه دینى و رهبرى، بنیان اساسى وجود یک امت و تعیین ابعاد مکانى و زمانى آن است.
ما برای وجودمان هر دو جنبه فکری و رهبرانه این بنیان اساسى را داریم؛ اندیشه دینى (ما) همانا اسلام است که هسته معنوى و نظرى امت را ایجاد کرد و عناصر فکرى امت را به او بخشید. عامل رهبرى نیز در قهرمانان دین، کسانى چون حسین علیه السلام و دیگر شاگردان‏ رهبر اعظم، رسول خدا صلى‌الله‌علیه‌وآله نمایان مى‏شود؛ کسانى که بنیان بشرى امت را تأسیس، راهش را معین و آن اندیشه را مجسم کردند و پشتوانه‏اى از آرمان و ایثار را برایش فراهم نمودند.
حال که امت با ولادت اندیشه رسالت‌مند و رهبرى که آن اندیشه را به ظهور مى‏رساند، متولد مى‏شود؛ پس طبیعى است که امت اسلامى روزى مانند این روز مبارک را جشن بگیرد؛ چراکه ولادت حسین و پدر حسین علیهما‌السلام به نوعى به معناى ولادت خود امت است.
اگر روز مبعث روز ولادت اندیشه‏اى آسمانى است که در دین بزرگ اسلام ظهور یافته، پس این ایام مبارک ولادت (معصومین علیهم السلام‏) روزهایى است که رهبران فرخنده دین را به آن عطا و بدین‏وسیله بنیان اساسى وجود امت را تکمیل کرده است و از پى آن، اندیشه با رهبرى پیوند خورده و در نتیجه، امتى به وجود آمده که «بهترین امتى است که براى مردم پدیدار شده است» (آل‌عمران:١١٠).
بدین ترتیب احساس مى‏کنیم با تمام وجود به این مناسبت‏هاى مبارک تعلق داریم و وابستگى ما به آن‏ها یک وابستگى حیاتى است؛ زیرا این ایام، مناسبت‏هاى مربوط به وجود بزرگ‏تر ما به‌عنوان یک امت زنده و پویا است؛ امتى که علَم اسلام و مشعل توحید را به دست داریم و بر روى زمین از پیام آسمان دفاع مى‏کنیم.
بنابراین، بزرگداشت حسین علیه السلام در روز ولادت یا شهادت یا در ایام حماسه بزرگ زندگى او، براى ما تنها یادآورى یک گذشته باشکوه نیست، بلکه این مناسبت‏ها بیانگر جزئى از بنیان اساسى وجود یک امت است؛ ازاین‌رو وقتى امت اسلام در مناسبت‏هاى مربوط به امام حسین و امام على علیهماالسلام و دیگر مناسبت‏هاى اسلامى، به برپایى آیین‏هاى اسلامى مى‏پردازد، در واقع وجود خودش را به‌عنوان یک امت تحکیم مى‏کند و توجهش را به عناصر اساسى این وجود بیشتر مى‏نماید.

بارقه‌ها، ص ٢١٨.