گزیده‌ها

پذیرش امام مهدی علیه‌السلام در پی خلأ تمدنی

چه روشی را می‌توانیم تصور کنیم که آن فرد (امام عصر علیه‌السلام) از رهگذر آن، عدالت را به پیروزی نهایی می‌رساند و نظام‌های ظالمانه فراروی خویش را سرنگون می‌سازد؟
پاسخ مشخص به این پرسش با شناخت زمان و مرحله‌ای ارتباط دارد که قرار است امام مهدی(ع) در صحنه حضور یابد….
در این جا، تنها یک فرض اساسی را می‌توان در پرتو احادیث مربوط و تجارب ناظر به فرایندهای تغییر بزرگ در تاریخ، پذیرفت. آن فرض این است که مهدی علیه‌السلام در پی یک خلأ بزرگ که نتیجه نگونساری و بحران نفس‌گیر تمدنی است، رخ خواهد نمود. این خلأ زمینه را فراهم می‌سازد تا آن رسالت تازه گسترش یابد و این شکست و نگونساری، فضای روانی را برای پذیرش آن رسالت مهیا می‌سازد. این نگونساری رخدادی نیست که به صورت تصادفی در تاریخ تمدن انسانی روی داده باشد؛ بلکه پیامد طبیعی تضاد‌های تاریخِ گسسته از خداوند متعال است که سرانجام راه‌حلی نهایی برای آن یافت نمی‌شود و بدین روی،‌ آتشی برافروخته می‌گردد که همه چیز را از میان می‌برد. در آن حال، نوری می‌درخشد و آن آتش را فرومی‌نشاند و عدل آسمان را بر زمین استقرار می‌بخشد.

📚 پژوهشی درباره امام مهدی علیه‌السلام، ص٩١-٩٢.

لحظه‌ای از وی جدا نبود

زهرا بر بال خیال پاک خویش به آفاق زندگانی پیشین و دنیای پدر بزرگوارش سیر کرد؛ دنیایی که با پیوستن سَرور هستی به خداوندگارش، به یادگاری جاودان و تابناک برای این بهشتی‌‌بانو تبدیل شد که هر لحظه وی را با گونه‌‌هایی از احساس و عاطفه و رهنمایی یاری می‌‌داد و جلوه‌‌هایی از شادمانی و خوشی را در وجودش برمی‌‌انگیخت. هرچند وی به‌حساب زمانه، چند روز یا چند ماه دیرتر به پدرش پیوست، در پیوند روحی و یادمانی، حتی لحظه‌‌ای از وی جدا نبود.

بدین‌‌روی، در جان وی سرچشمه‌‌ای از نیرو جاری بود که فرونمی‌‌خشکید و قدرتی برای انقلابی کوبنده وجود داشت که پایان نمی‌‌پذیرفت. درون او پرتوهایی از نبوت و جان محمد(ص) تابیدن داشت که راه را برایش روشن می‌‌ساخت و او را به راه درست هدایت می‌‌کرد.

📚 فدک در تاریخ، ص۲۶-۲۷.

جايگاه مردمی امام رضا علیه‌السلام

وقتی فضل‌بن‌سهل فرستادگان خود را سوی کوفه راهی کرد تا برای وليعهدی علی‌بن‌موسی علیه‌السلام بيعت بگيرند، کوفیان سر باز زدند و گفتند: «ما با علی‌بن‌موسی برای خلافت بيعت می‌کنيم، نه برای وليعهدی».
اين نهايت شور و حرارت در خط مکتب امام علی علیه‌السلام بود؛ آنان نمی‌پذيرفتند که با امام رضا علیه‌السلام برای وليعهدی بيعت کنند، بلکه می‌خواستند با ايشان به‌عنوان خليفه بيعت کنند.
نمونه‌های ديگری نيز از رشد اين پايگاه‌های مردمی در دست است…

📚 برای اطلاع از این نمونه‌ها، نک: امامان اهل‌بیت، ص۶١٧-۶١٩.

تربیت اسلامی متناسب با جامعۀ امروزی (٣)

بنابراین، به‌ناچار باید این دو اقدام را انجام دهیم:

یک: وقتی به شخصی می‌گوییم که این زغال افروخته را بگیر و حتی اگر دستت سوخت باز هم آن را رها نکن، … در کنار این به او بگوییم که این اسلام،‌ این زغال را در دست تو به نور و رفاه و خوشبختی بدل می‌سازد؛ نه بعد از مرگ؛ چون این انسان در عالم حس و جهان مادی زندگی کرده است.

این سخن [که فقط بعد از مرگ این کارها را برای تو می‌کند] هیچ زمان کافی [و مؤثر] نخواهد بود، حتی در زمان خود پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله؛ بلکه به او می‌گوییم تو امروز این زغال افروخته را به‌دست بگیر و [همین] فردا اسلام راه خوشبختی را پیش روی تو می‌گشاید، … بدبختی و ذلت امروز تو ناشی از اسلام نیست، بلکه زیر سر دشمنان اسلام است، ناشی از فاصله بین تو و اسلام است.

البته این‌که فقط به‌صورت نظری این اسلام را برای او بیان کنیم، کافی نیست؛‌ … بلکه باید به جامعه نشان بدهیم که این قرآن آماده اجراست،‌ آماده است که مشکلات شما را در هرجا و در هر زمان حل کند و وارد زندگی شود….

اقدام دوم این است که ما به دیگر بخش‌های جامعه بپردازیم و با همراهی این مجاهدان تلاش کنیم که همه بخش‌های جامعه را به اجرای اسلام نزدیک کنیم؛ یعنی پس از آن مرحله [اول] نیازمند این هستیم که اسلام را بر دیگر افراد جامعه که به سطح جهاد نرسیده‌اند، تطبیق و اجرا کنیم و در این صورت همه افراد را مصون خواهیم کرد.

با این دو اقدام می‌توانیم نقش خودمان را به‌عنوان واعظ و تحول‌آفرین و حافظ و حامی واقعی اسلام‌ ایفا کنیم.

📚 حوزه و بایسته‌ها، ص۷۷-۷۹

تربیت اسلامی متناسب با جامعۀ امروزی (٢)

این‌که مسلمانان صدر اسلام جانشان را فدای اسلام می‌کردند… به‌خاطر بهشت و جهنم نبود، بلکه به‌خاطر این بود که به اسلام عشق می‌ورزیدند و می‌دیدند جاهل بودند که اسلام آمد و آن‌ها را عالم کرد، پراکنده بودند که اسلام آمد و آن‌ها را یکپارچه کرد….

اما امروز اسلام کجاست؟ چطور در راه اسلام فداکاری کنند؟ اسیرِ دست‌بسته‌ای که غرق ذلت و پستی است، چگونه ممکن است احساس کند که اسلام به او چیزی داده است؟! و واقعاً اسلام به او چه داده است؟!

بله، اسلام مقصر نیست. اسلام به او چیزی نداده است؛‌ چون ظالمان مانع از این شدند که اسلام به او چیزی بدهد، اما در هر صورت نتیجه این بوده که اسلام وضعیت او را عوض نکرده و درعین‌حال از او می‌خواهد که زغال افروخته و آتش را به‌دست بگیرد؛ به او گفته می‌شود : این زغال افروخته را بگیر و من [در مقابل] به تو چیزی نمی‌دهم. این منطقی و معقول نیست.

پس این موعظه و این درخواست از مردم که شما در حد فداکاری و ازخودگذشتگی هواخواه اسلام باشید، اما اسلام در برابر به شما چیزی نمی‌دهد، کاری ناشدنی و غیرممکن است.

📚 حوزه و بایسته‌ها، ص٧۶-٧٧

تربیت اسلامی متناسب با جامعۀ امروزی(۱)

زن وقتی می‌خواهد وارد جامعه شود و با مردم زندگی کند، خود را مجبور به ترک حجاب و دین می‌بیند؛ چون جامعه بی‌حجابی را بر او تحمیل می‌کند…. پس جامعه به این زن این طور تحمیل می‌کند که یکی از این دو راه را برگزیند: یا باحجاب باشد و گوشه‌نشینی اختیار کرده و همه میدان‌های فعالیت را رها کند و یا – اگر می‌خواهد که وجود و حیات داشته باشد – حجاب و کرامت و دینش را رها کند و بی‌حجاب و بی‌کرامت و بی‌دین به این میدان‌ها قدم بگذارد.

در چنین وضعیتی ما نباید به موعظه و تهذیب فردی، بیندیشیم؛ چرا؟ چون تهذیب فردی تنها در صورتی می‌تواند موفق و مؤثر باشد که ظرفیت و توانی در حد ازخودگذشتگی و جانبازی به فرد بدهد…

معلوم نیست که حتی اگر خود ما هم مخاطب حکمی شرعی باشیم که به موجب آن باید تمام زندگی را تعطیل کنیم، به چنین حکمی عمل خواهیم کرد یا نه؟ [آن وقت] توقع داریم که این زن در آن سطح از آگاهی [دینی] به این حکم گردن نهد و از آن اطاعت کند!

پس اسلام چگونه می‌تواند این‌چنین فردی را به سطح ازخود‌گذشتگی‌های بزرگ ارتقا بدهد؟!

📚 حوزه و بایسته‌ها، ص٧٣-٧۶

جهت‌دهی انگیزه‌های فردی در راستای رسالت اسلامی

سومین عنصر معنوی‌‏ای که هر نهضتی بدان نیاز دارد، انگیزه‌‏های فردی است؛ زیرا انسان‏‌های عادی هرچند دارای انگیزه‌‏های آرمانی باشند، انگیزه‌‏های شخصی آنها اثر بسزایی در زندگی و حرکتشان دارد.
رسالت، انگیزه‌‏های آرمانی و روح ایثار و فداکاری را می‌‏طلبد و دعوت به رسالت نیز مقداری انگیزه‌‏های فردی می‌‏خواهد تا حرارت و نیرو و شور آن را افزایش دهد؛ ازاین‌‏رو می‌بینیم که دعوتگران هر رسالتی بسیاری از اوقات پس از گذشت زمانی اندک یا طولانی از دعوت یا پیروزی‌شان، غرق در انگیزه‌‏های فردی می‏‌شوند؛ آن انگیزه‌‏های آرمانی به‌تدریج فرومی‏‌نشیند و جای خود را به انگیزه‌‏های شخصی می‏‌دهد، و پس از آنکه انگیزه‏‌های آرمانی در نفوس آنان فروکش کرد، رسالت بهانه و وسیله‌‏ای می‌‏شود برای پرداختن به انگیزه‌‏های شخصی.

اما اسلام با دیگر رسالت‏‌ها فرق دارد ؛ زیرا اسلام انگیزه‏‌های خودخواهانه و آرمانی را هم‌زمان به نفع مکتب به خدمت می گیرد. با این توضیح که ماهیت رسالت اسلامی، انسان مسلمان را به این حقیقت قانع می‌سازد که داشتن اخلاص برای این رسالت و دعوت به آن و ایثار و فداکاری در راهش، پیش از آنکه دستاوردی آرمانی یا اجتماعی باشد، فایده‌ای شخصی است، و پیش از آنکه احساس آرمانی یا شوری حماسی باشد، سودی است در جهت پاداش و نعمتی که حدی ندارد. بدین سان رسالت اسلامی همۀ انگیزه‌‏های انسانی را به‌نفع اسلام بسیج می‏‌کند و از انگیزه‌‏های خودخواهانه، انگیزه‏‌های خیرخواهانۀ هم‌ساز با مقتضیات انگیزه‏‌های آرمانی می‏‌سازد.
بنابراین رسالت اسلامی رسالت عقیده و ایمان، رسالت آرزو و امید، و رسالت بسیج همه انگیزه‌‏ها و نیروهای انسانی است.

📚 رسالت ما، ص١١٠-١١١.

حکومت بر مردم بر پایۀ خلافت الهی

اينكه خداوند خليفه‏‌اى در زمين برگزيد معنايش اين نيست كه اين كار صرفاً گزينش خليفه‌‏اى بوده است و بس، بلكه اين گزينش شامل اعطاى تمامى شئونى است كه به مستخلِف (خداوند) برمى‌‏گردد….

دستاورد مفهوم انسانىِ خلافت در اسلام اين است كه خداوند متعال حكومت كردن بر افراد و ادارۀ جامعه و رهبرىِ هستى و آبادانى طبيعى و اجتماعى آن را به جماعت بشرى واگذار كرده است

و حكومت مردم بر مردم و مشروعيت عهده‌دارى حكومت از سوى مردم، به‌عنوان جانشين خدا بر روى زمين، بر همين شالوده استوار است.

📚 اسلام راهبر زندگی، ص١۵٠

باید همه توان‌ها را به میدان بیاوریم!

حملۀ اسرائیل سینه‌های همۀ ما را نشانه گرفته است؛ پس باید همۀ توان‌ها را برای جلوگیری از تجاوز بی‌رحمانه و دفاع از مقاومت شریف به میدان آوریم…

✉️ پاسخ شهید صدر به نامۀ سید جعفر شرف‌الدین در پی حملۀ اسرائیل به جنوب لبنان
السیرة و المسیرة، ج٣، ص۴۴۴.