گزیده‌ها

آیا کسی والاتر از علی بن ابی طالب علیه‌السلام هست؟ هیچ کس والاتر از ایشان نیست به جز استاد ایشان (صلی‌الله‌علیه‌وآله). با این وجود ایشان معیار را حق می‌گذارد نه خود.
وقتی آن شخص نزد ایشان آمد و در جنگ جمل درباره حق از ایشان پرسید که آیا حق با این سپاه است ـ آن مرد در دوگانگی میان عایشه و علی علیه‌السلام بود ـ و خواست میان علی علیه‌السلام و عایشه بسنجد که کدام برتر هستند تا حکم کند که آیا عایشه با حق است یا علی علیه‌السلام و آیا تلاش‌های عایشه برای اسلام برتر است یا تلاش‌های علی علیه‌السلام. آن‌گاه امام به او فرمود: «حق را بشناس تا اهلش را بشناسی».
علی علیه‌السلام همواره اصرار داشت که به عملکرد شخصی خود، صبغه رسالت‌مند دهد نه صبغه بهره‌جویی‌های شخصی.

امامان اهل بیت علیهم‌السلام؛ مرزبانان حریم اسلام، ص ۲۵۶.

«وَآتَاکُم مِّن کُلِّ مَا سَأَلْتُمُوهُ وَإِن تَعُدُّواْ نِعْمَهَ اللّهِ لاَ تُحْصُوهَا؛ از آن‌چه درخواست کرده‌اید به شما داده است و اگر نعمت‌های خداوند را بشمارید، هرگز از شمارش همه آن‌ها برنخواهید آمد» [ابراهیم: ۳۴].
… منظور از درخواست در آیه شریف «وَآتَاکُم مِّن کُلِّ مَا سَأَلْتُمُوهُ»، دعا کردن به معنای درخواست لفظی نیست؛ زیرا آیه شریف از کل انسانیت سخن می‌گوید؛ چه کسانی که ایمان به خدا دارند و چه کسانی که به او ایمان ندارند؛ چه کسانی که دعا می‌کنند و چه آنان که دعا نمی‌کنند. از آن گذشته، دعا کردن همیشه به معنای به دست آوردن حتمی همان چیز درخواست شده نیست. بله، هر دعایی با اجابت همراه است، ولی نه اجابت به معنای به دست آوردن همان چیزی که در دعا درخواست شده است، درحالی‌که در این آیه می‌فرماید: «وَآتَاکُم مِّن کُلِّ مَا سَأَلْتُمُوهُ»؛ در اینجا «آتاکم؛ به شما داد»، اجابت عملی درخواست و اعطای همان چیز خواسته شده است. از این رو، به گمان قوی، منظور از سؤال در این‌جا درخواست انسانیت به‌‌عنوان یک کل، در طول تاریخ گذشته و حال و آینده، به صورت عملی و طلب تکوینی است که به‌طور مستمر و پیوسته مصداق‌های تاریخی قانون تأثیر متقابل بین تجربه و مهارت را واقعیت می‌بخشد.

 

پژوهش‌های قرآنی، ص ۱۷۹.

اسلام توانست با فرایند آزادسازى درونى و تحقق بخشیدن به مقتضیات جهاد اکبر، در دل‌هاى انسان‌هاى نیک‌سیرت، درهاى همه خیرات و عطایاى نهفته را گشوده، نیروهاى نوآورى را در نفوس، با خاستگاه‌هاى طبقاتى مختلف‏ آن‌ها در جامعه‌هاى جاهلى، شکوفا کند، تا جایى که ثروتمند در کنار فقیر در یک صف رویارویى با ظلم و سرکشى بایستد و بهره‌کش دیروز با ستم‌دیده امروز، پس از آن‌که جهاد اکبر، ارزش‌هاى بلند انسانى را در وى محقق کرد، در یک چارچوب انقلابى واحد با هم درآمیزند.

 

اسلام، راهبر زندگى، ص ۴۸.

امت، صاحب حق حاکمیت و حامل این امانت الهی است و در مقابل قانون، همه افراد در این حق مساوی هستند. هر یک از آحاد ملت حق دارد در فرایند اعمال این حق، دیدگاه‌ها و اندیشه‌های خود را بیان کند و به شکل‌های مختلف فعالیت سیاسی داشته باشد. چنان‌که هر کسی حق دارد به انجام شعایر دینی و مذهبی خود بپردازد.
حکومت موظف است برای تمام شهروندان غیر مسلمانی که انتساب سیاسی خود را به حکومت اسلامی و چارچوب ایدئولوژیک آن پذیرفته‌اند ـ گرچه خود ، از لحاظ دینی به ادیان دیگر باور دارند ـ زمینه‌های استیفای این حقوق را مهیا کند.

 

اسلام، راهبر زندگى، ص ۳۵.

امامت پیشوایان اهل بیت نهادی از نهادهای قدرت و نفوذ نبود که با وراثت از پدر به پسر منتقل شود و نظام حاکم از آن پشتیبانی نماید، مانند آن چه در پیشوایی خلفای فاطمی و خلافت عباسیان وجود داشت. امامت اهل بیت وفاداری پایگاه‌‌های گسترده مردمی خویش را از طریق نفوذ معنوی و اقناع فکری آن پایگاه‌‌ها نسبت به شایستگی این امامت برای پیشوایی و راهبری اسلام بر پایه‌هایی روحی و فکری، به دست می‌آورد.
این پایگاه‌های مردمی از صدر اسلام بنا نهاده شد و در دوره امامان باقر و صادق علیهما‌السلام شکوفا گشت و گسترش یافت. مکتبی که این دو امام در دل این پایگاه‌های مردمی سرپرستی آن را بر عهده داشتند، جریان فکری گسترده‌ای را در جهان اسلام پدید آورد و صدها تن از فقیهان و متکلمان و مفسران و دانشوران رشته‌های گوناگون معرفت اسلامی و انسانی معروف در آن روزگاران را در بر گرفت تا جایی که حسن بن علی وشاء گفته است: «به مسجد کوفه پای نهادم و دیدم که ۹۰۰ عالم بزرگ همگی می‌گفتند: جعفر بن محمد برای ما حدیث گفته است».

 

فدک در تاریخ؛ پژوهشی درباره ولایت؛ پژوهشی درباره امام مهدی علیه‌السلام، ص ۳۲۰.

زندگی امامان علیهم‌السلام سرشار از گواه‌هایی است که نشان می‌دهد نقش مشترکی که ایشان ایفا می‌کرده‌اند، نقش ایجابی بوده است.
از این شمار، یکی روابط امامان علیهم‌السلام با امت و پایگاه مردمی پُردامنه‌ای است که امامان علیهم‌السلام در دوران خود از آن برخوردار بوده‌اند. اهل‌بیت علیهم‌السلام هرگز به‌طور اتفاقی و یا به صرفِ انتساب به حضرت رسول صلی‌الله‌علیه‌وآله از این نفوذ برخوردار نبودند ـ زیرا افراد بسیاری به حضرت رسول صلی‌الله‌علیه‌وآله منتسب بودند ـ بلکه این بر پایه دهشِ ایشان بوده است و به سببِ نقش ایجابی که ایشان، علی‌رغم برکنارشدن از منصب حکومت، در میان امت ایفا می‌کردند. امت ـ غالباً ـ رهبری رایگان
به کسی نمی‌دهد و کسی پیشوایی آنان را دارا نمی‌شود و در دل‌هایشان نمی‌نشیند جز با دهشی سخاوت‌مندانه که امت در زمینه‌های مختلف آن را احساس کند و از آن در فروگشایی مشکلات خود و حفاظت رسالتش بهره‌مند شود.

 

امامان اهل بیت علیهم‌السلام؛ مرزبانان حریم اسلام، ص ۱۲۸.

خداوند متعال، منشأ تمامی قوا است.
این حقیقت بزرگ، مهم‌ترین انقلابی است که پیامبران الهی به‌خاطر رهایی انسان از بند بندگی انسان، در کارزارهای خویش انجام دادند.
حقیقت یاد شده به این معناست که انسان آزاد است و هیچ انسانی و طبقه‌ای و هیچ مجموعه‌ای بشری حق سیادت بر انسان را ندارد و سیادت، تنها از آن خداوند است. بدین‌سان بر انواع مختلف استبداد و خودکامگی و شکل‌های مختلف استثمار و بهره‌کشی و سلطه انسان بر انسان مهر پایان زده می‌شود.

 

اسلام راهبر زندگی؛ مکتب اسلام؛ رسالت ما، ص ۳۰.

دعوت اسلامی حرکت خود برای ایجاد تغییر ریشه‌ای در زندگی امت را از کجا آغاز می‌کند؟ و اقدام اساسی در این حرکت چیست؟
… اما جواب اسلام به این سؤال، کاملاً روشن و دقیق و مبتنی بر دیدگاه کلی اسلام به تاریخ انسان و جامعه است که خداوند متعال در این آیه شریفه تبیین فرموده است: «إِنّ اللهَ لَا یُغَیّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتى یُغَیّرُواْ مَا بِأَنفُسِهِمْ؛ بى‌تردید خداوند سرنوشت قومى را تغییر نمى‌دهد تا این‌که آن‌ها وضع خود را تغییر دهند» [رعد: ۱۱]. این آیه شریفه بیان می‌کند که تحول اجتماعی تنها از طریق تغییر اوضاع نفوس بشری محقق می‌شود؛ یعنی با تغییر محتوای درونی انسان، اعم از افکار و احساسات.
بنابراین، کیان فکری و روحی انسان عامل اصلی بنا و نوسازی در تاریخ جوامع است. این دقیقاً سرّ انقلاب بزرگی است که اسلام در این امت پدید آورد؛ درحالى‌که نه بهره‌ای از سیاست داشت و نه در عرصه بین‌المللی خبری از آن بود و نه برای حیات دنیوی معنایی جز تفاخر و برتری‌جویی می‌شناخت، حتی به‌خاطر تسلط بسیار روح قبیله‌گرایی در جان امت، اندیشه وحدت قومی در تنگنا قرار گرفته بود. در این اوضاع بود که همین امت، به سروری امت‌های روی زمین رسید و زمام امور بین‌المللی را به‌دست گرفت و تبدیل به مبلغی آرمانی برای دینی جهانی شد که حد و مرزهای قومی را به رسمیت نمی‌شناخت، تا چه رسد به حدود قبیله‌ای. همه این انقلاب و تحول بزرگ در بازه زمانی کوتاهی صورت پذیرفت که در طی آن هیچ‌یک از شرایط مادی تغییر نکرد و تنها علت آن ایجاد تغییر در محتوای درونی فکری و عاطفی امت بود. این تغییر همان است که خداوند متعال در قرآن کریم از آن به‌عنوان تعلیم و تزکیه یاد می‌کند: «لَقَدْ مَنّ اللهُ عَلى الْمُؤْمِنینَ إِذْ بَعَثَ فیهِمْ رَسُولًا مِّنْ أَنفُسِهِمْ یَتْلُواْ عَلَیْهِمْ ءَایَاتِهِ وَ یُزَکّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکتَابَ وَ الْحِکمَهَ وَ إِن کاَنُواْ مِن قَبْلُ لَفی ضَلَالٍ مّبینٍ؛ خداوند بر مؤمنان منت نهاد هنگامى که در میان آن‌ها، پیامبرى از خودشان برانگیخت که آیات او را بر آن‌ها بخواند، و آن‌ها را پاک کند و کتاب و حکمت بیاموزد هر چند پیش از آن، در گمراهى آشکارى بودند» [آل‌عمران: ۱۶۴].

 

بارقه‌ها، ص ۳۰۹.

طبیعی بود که ایمان ملت مسلمان ایران به رسالت بزرگ تاریخی‏‌اش و آگاهی‌اش به این‌که اسلام سرنوشت بزرگ او است، افزون شود؛ زیرا این ملت به واسطه اسلام و نیروی مرجعیتی که اسلام آن را بنیان نهاد و به رهبری امام خمینی، توانست سنگین‌‏ترین زنجیرها را پاره کند و بندهای سهمگین اسارت را از پای گرفتاران درهم بکوبد. بنابراین اسلام نه تنها به مثابه یک رسالت، بلکه عامل رهایی و تنها نیروی موجود در صحنه بود که توانست پیروزی را برای این ملت بزرگ به ارمغان آورد. به همین دلیل طرح جمهوری اسلامی به عنوان شعار، هدف و حقیقت، توسط مرجعیت حکیمانه، تعبیری زنده از وجدان امت و نتیجه طبیعی و زیبای مبارزه او و تضمینی برای استمرار این ملت در راه پیروزی که اسلام فراروی او قرار داده است، به‌شمار می‏‌رود.

 

اسلام راهبر زندگی؛ مکتب اسلام؛ رسالت ما، ص ۲۸.