پژوهش‌ها

به گزارش فرهیختگان در میان متفکران معاصر نام شهید سیدمحمدباقر صدر همواره مورد احترام و توجه اهل اندیشه و صاحب‌نظران حوزه علوم‌اسلامی و نیز علوم‌انسانی بوده است؛ اما تاکنون ایشان را -چنان‌که باید- در قامت «متفکری برای امروز» مورد بحث قرار نداده‌ایم و معمولا یا فقط مدح و ستایش یا مورد تغافل قرار داده‌ایم و به‌جای مطالعه و عبور انتقادی از او با نخواندن یا خوانش سطحی او، به‌سادگی از کنارش گذشته‌ایم. یکی از وجوه مهم و البته کمتر مورد توجه اندیشه شهیدصدر، نظریه‌پردازی تاریخی یا نظراتی است که ایشان در تحلیل تاریخ اهل‌بیت(ع) ارائه کرده است. اکنون که باب استشهاد به تاریخ اهل‌بیت باز است و غالبا ضابطه‌ای در این استنادها و استشهادها رعایت نمی‌شود، توجه به این وجه از تفکر شهیدصدر می‌تواند به «سنجش استشهادها» و «تمیز حرف حساب از ناحساب» مدد رساند. در باب این وجه از اندیشه شهیدصدر با حجت‌الاسلام سیدامید موذنی، معاون پژوهشی پژوهشگاه شهیدصدر گفت‌وگویی داشته‌ایم که از نظر شما می‌گذرد.

شیوه و روش تاریخ‌نگاری شهید صدر نسبت‌به دیگر متفکران معاصر و قبل و بعد خودش چه تمایزی دارد؟

شهید صدر اساسا تاریخ‌نگاری نکرده است و درواقع مورخ نیست. ما یک نگارش و ثبت تاریخ داریم؛ به این‌صورت که مورخینی در دوره‌های مختلف تاریخ وقایع روزگار خودشان را می‌نوشتند یا با جمع کردن بین نقل‌های مختلف تاریخی، گزارشی را از دوره‌ای تاریخی با اجتهاد خودشان فراهم می‌کردند و درواقع یک تاریخ‌نگاری دسته‌دوم یا درجه دوم را ارائه می‌دادند. هدف مورخ ثبت بیشترین حد از جزئیات مهم تاریخی براساس ترتیب زمانی یا دیگر معیارهاست. شهید صدر اما اساسا چنین کاری نکرده و وارد ثبت تاریخ نشده است. شهید صدر از هیچ دوره تاریخی گزارش تاریخی کاملی به‌دست نداده است. برخلاف بزرگان اهل تاریخ که موسوعه‌های بزرگ تاریخی نوشته‌اند و در آن سعی کرده‌اند به‌قدر توان یک دوره از حیات امت اسلام را با رویدادهای مختلفش ثبت کنند. کاری که شهید صدر کرده، نظریه‌پردازی تاریخی یا تحلیل تاریخ است که از آن جهت که در این عرصه تولید روش و نظریه کرده است، از بنیانگذاران در این عرصه محسوب می‌شود. تفاوت شهید صدر با دیگران نیز در همین نکته است؛ ما مورخ پیش از شهید صدر بسیار داشته‌ایم، اما کسانی که به تحلیل تاریخ با هدف به‌دست دادن نظریه پرداخته باشند، ‌ نداریم. هم‌دوره با شهید صدر آیت‌الله خامنه‌ای هم همین کار را کرده‌اند و به تاریخ اهل‌بیت(ع) با رویکرد تحلیلی پرداخته‌اند. سایر بزرگانی که پیش از شهید صدر یا هم‌دوره شهید صدر بوده‌اند، معمولا مواجهه‌شان با تاریخ یا از جنس تاریخ‌نگاری و گزارش تاریخ براساس رویدادهاست یا صرفا به هدف استفاده‌های محدود علمی یا اخلاقی یا غیره به گزاره‌هایی از وقایع تاریخی توجه کرده‌اند. البته پس از شهید صدر و آیت‌الله خامنه‌ای کسانی این رویکرد نظریه‌پردازی تاریخی را دنبال و آثاری هم تولید کرده‌اند که برای نمونه می‌توان به آیت‌الله شیخ محمدمهدی شمس‌الدین اشاره کرد.

این روش، علاوه‌بر اینکه مستقیما دلالت‌های تاریخی دارد، مبتنی‌بر پیش‌فرض‌هایی کلامی است، مثل اینکه ما امامت را حقیقتی واحد می‌دانیم که مصادیق مختلفی داشته است؛ یعنی همه امامان یک حقیقت واحد را تجسم می‌بخشند که اهدافی ثابت دارد. یکی دیگر از این پیش‌فرض‌ها این است که سیره اهل‌بیت برای ما الگو است و ما باید براساس آن و در خط آن زندگی کنیم. با چنین پیش‌فرض‌های کلامی شهید صدر سراغ تاریخ اهل‌بیت رفته است؛‌ یعنی سراغ آثار مورخانی که جزئیات تاریخ اهل‌بیت را موبه‌مو و لحظه‌به‌لحظه ثبت کرده‌اند، رفته و سعی کرده است بخش‌های مختلف را بررسی کند و شاخصه‌ها، جلوه‌ها و نقش‌های مشترک و هماهنگ اهل‌بیت را بیابد و در دیدگاهی کل‌نگر سامان بدهد؛ به‌گونه‌ای که همه تاریخ اهل‌بیت را به‌مثابه یک کل ببیند و حوادث و رویدادهای مختلف را ذیل آنها فهم کند. در این نگاه شهید صدر درپی این نیست که حوادث تاریخی را صرفا کنار هم بچیند، بلکه درپی آن است که حوادث تاریخی کنارهم‌ چیده‌شده را به‌گونه‌ای فهم کند که آن فهم یک دیدگاه کل‌نگر نسبت‌به همه زندگی اهل‌بیت را به محقق بدهد تا محقق بتواند براساس آن دو کار کند: یکی اینکه بخش‌های ناهویدا و ناگفته تاریخ مانند ارتباط حوادث با هم را کشف و فهم کند و دوم اینکه تاریخ را به اجتماع و اکنون انسان منتقل کند؛ به این معنا که از دل آن نگاه کل‌نگر رویکردها و قواعد کلی‌ای را استخراج کند که در همه تاریخ جاری است و براساس این قواعد، سلوک و رفتار امامان جایگاه الگویی آنان را برای امروز ما شکل می‌دهد. ما برای اینکه بتوانیم وجه الگویی امامان را درک و متناسب با تغییرات زمان پیاده‌سازی کنیم، نیازمند نظریه و نگاه کل‌نگری هستیم که بتواند اصول و شاخصه‌های حرکت تاریخی امامان را مشخص کند و جزئیات متفرق و به‌ظاهر ناهماهنگ را در ذیل خودش معنادار و منسجم سازد.

آیا این روش باعث نمی‌شود که بسیاری از جزئیات را هنگام تاریخ‌نگاری کنار بگذاریم یا خیلی از مسائل را نتوانیم در این تحلیل قرار دهیم؟ به‌تعبیری این روش موجب غفلت از جزئیات تاریخی و نادیده‌انگاری آنها نمی‌شود؟

بنابر روش شهید صدر ما تاریخ‌نگاری را حذف نمی‌کنیم و درواقع کارکردی جدید را به پژوهش تاریخی اضافه می‌کنیم. در این روش شما باید با تسلط بر جزئیات تاریخی، سراغ نظریه‌پردازی بروید. در این روش پژوهشگر یا خودش تک‌تک گزاره‌های تاریخی را مطالعه و بررسی کرده یا با معیارهایی به اجتهاد دیگر مورخان اعتماد کرده است؛ چنان‌که یک مفسر در تفسیر آیات قرآن، گاهی در تک‌تک کلمات قرآن مجتهد نیست و در فهم معنا به واژه‌شناس رجوع می‌کند. در روش شهیدصدر محقق باید به همه جزئیات مهم تاریخی احاطه داشته باشد و دوم اینکه معیارهای جزئیات یا گزاره‌های تاریخی‌ای که می‌تواند در نظریه استفاده شود را بداند و سپس از میان آن جزئیات انتخاب کند و با مقایسه و سنجش و مطالعه اینها با هم آن نگاه کلی که حاکم بر تمام این اجزاست و می‌تواند تمام این اجزا را درکنار یکدیگر معنادار کند، کشف کند. اینکه کدام‌یک از گزاره‌های تاریخی از حیث نظریه‌پردازی مورد اعتناست را شهید صدر تا حدی گفته است و شاخصه‌های دیگر نیز باید کشف شود که معلوم شود چه اجزایی از تاریخ برای ساخت نظریه تاریخی به ما کمک می‌کند.

مثلا شهید صدر اشاره می‌کند واقعه تاریخی که ما می‌خواهیم از آن استفاده کنیم باید یک امر اجتماعی تاریخی باشد؛ به این معنا که اثر فعال انسان در یک گستره انسانی باشد؛ مثلاً مرگ جناب ابوطالب یک اتفاق اثرگذار و مهم تاریخی است، اما اثر فعال انسانی نیست و نمی‌تواند در این نظریه‌پردازی کارکردی داشته باشد. یکی دیگر از این شاخصه‌ها این است که باید بین شئون مختلف امامان تمایز قائل شد و اینکه هر فعلی از چه شأنی صادر شده است را در نظر گرفت. پیامبر گاهی در مقام بیان حکم ثابت شرعی، قانونی الهی را بیان کرده است و گاهی در مقام حاکم اسلامی، قانونی را وضع کرده است که آن قانون اساساً موقت بوده و براساس اقتضائات زمان تغییرپذیر است. یکی دیگر از این شاخصه‌ها این است که امام براساس وضعیت امت، به‌عنوان مجموعه‌ای انسانی با ویژگی‌های طبیعی اقدام می‌کند و هر فعل امام باید متناسب با این وضعیت عمومی امت فهم و سنجیده شود. برای همین یکی از چیزهایی که در گفتارهای تاریخی شهید صدر بسیار برجسته است، تلاش برای فهم وضعیت روان‌شناختی امت در بازه‌های مختلف است؛ مثلا از نظر ایشان امت در دوره امام‌حسن(ع) در شرایط شک و تردید به‌سر می‌برد، اما در دوره امام‌حسین(ع)، از وضعیت شک خارج شده، اما به بی‌ارادگی مبتلاست. به هرحال بخشی از این ضابطه‌ها را شهید صدر خودش در لابه‌لای آثارش تصریح کرده و بخش‌هایی نیز قابل‌کشف است و بخشی‌هایی را نیز باید افزود. این فرآیندی است که شهید صدر برای نظریه‌پردازی تاریخی تاحدی به‌دست داده است. براساس این فرآیند احاطه بر جزئیات تاریخی به‌عنوان گام اول نظریه‌پردازی ضرورت دارد، اما اینکه خود شهید صدر در فرآورده‌ای که از این فرآیند به‌دست داده تا چه حد به این اصل پایبند بوده، چیزی است که باید توسط پژوهشگران تاریخی به بوته نقد و ارزیابی گذاشته شود.

امروزه می‌بینیم که استفاده از گزاره‌های تاریخی برای تبیین رویدادهای روز زیاد اتفاق می‌افتد. از کربلا درس مذاکره گرفتن یا صلح امام‌حسن(ع) را نتیجه نظرسنجی مردمی دانستن یا از طرفی فلان شخصیت را طلحه و زبیر و دیگری را عمار و ابوذر دانستن چیزهایی است که زیاد اتفاق می‌افتد. این نیز نوعی به امروز آوردن تاریخ است. روش شهید صدر با این موارد چه تفاوتی دارد؟

این مواردی ‌که شمردید اساسا در زمره کار علمی و پژوهشی قرار نمی‌گیرد و از این‌ جهت نمی‌توان آنها را به‌عنوان یک اندیشه تاریخی جدی گرفت. این‌ تطبیق‌ها سوءاستفاده‌های سیاسی محدود از تاریخ برای اغراض سیاسی یا اجتماعی زودگذر است و برای همین بیش از کارکرد سیاسی محدود بقایی ندارند. البته این سخنان پشتوانه‌های فکری دارند که اگر بروندادهای آنها استمرار داشته باشند و پاسخ و تبیین مناسبی در برابر آنها ارائه نشود، ممکن است به‌تدریج باور عمومی را شکل دهد و بالتبع رفتار امت را هم عوض کند. اساسا کارکرد روشی که شهید صدر برای فهم و تحلیل تاریخ ارائه کرده، همین است که جلوی سوءاستفاده‌های مقطعی گرفته شود و فهم تاریخی جامعی از حیات اهل‌بیت فراهم آید. وقتی شما تاریخ امامان را به شکل منقطع و بریده از خط سیر کامل اهل‌بیت ببینید، می‌توانید برش‌های محدود را به شکل‌های گوناگون و متناسب با اغراض و افکار خودتان تفسیر کنید؛ مثلا ‌در دوره‌ای به ترویج ادبیات مذاکره نیاز دارید، از گفت‌وگوی هدایتگرانه سیدالشهدا علیه‌السلام با بخشی از درون جامعه اسلامی، درس مذاکره در برابر کفار را می‌گیرید! اما اگر کل تاریخ اهل‌بیت را ببینید و تمایز و مقابله‌ای که همواره بین جامعه اسلامی و جهان کفر در سیره همه اهل‌بیت وجود داشته را نشان بدهید، نمی‌توانید اساسا نوع کنشگری امامان در درون جامعه اسلامی را به شکل رابطه با بیرون آن تعمیم بدهید و مثلا از مدارای امیرالمؤمنین علیه‌السلام با خلفای وقت، درس کوتاه آمدن در برابر مشرکین و کفاری را بگیرید که حتی به ظاهر هم مسلمان نیستند و با اصل وجود جامعه اسلامی ضدیت دارند. یا مثلا درباره آتش‌بس امام‌حسن علیه‌السلام با معاویه اگر رفتار امام قبل و بعد [از ایشان] را درنظر بگیرید و بر اساس خط حرکت اهل بیت، اقدامات ایشان را بخواهید تحلیل کنید می‌بینید که عدم‌گرایش مردم، همواره جزء اقتضائات زمان و ملاحظات امام معصوم است، نه‌ یگانه علت تصمیم امام. به تعبیری هرگز این خواست عمومی معیار اصلی نیست، بلکه خود این خواسته مردمی ممکن است به‌دلیل عدم‌تناسب با اصول اسلامی، قبیح و ضدارزش باشد، ولو اینکه امام را مجبور به کاری خاص بکند. توضیح آنکه وقتی اقدام امام را مبتنی‌بر نظرسنجی مردمی تحلیل می‌کنیم، گویی امام برای جنگ یا صلح یک معیار انتخاب داشته و آن هم انتخاب مردم است و مثلا اگر معاصران امام حسن علیه‌السلام واقعا توان جنگ داشتند و حتی اگر حضرت آنها را مجبور هم می‌کرد باز بر معاویه پیروز می‌شدند، حضرت به‌صرف عدم تمایل آنها دست به جنگ نمی‌زد. انگاره پشت چنین تحلیلی این است که این «عدم تمایل» خودش موضوعیت دارد و علت اقدام امام است و می‌توان آن را محوری برای تصمیم‌گیری دانست، ولو این عدم‌تمایل براساس دنیاپرستی و خودفروشی در برابر سکه‌های معاویه باشد. درواقع این تحلیل می‌خواهد به خیانت و خودفروشی اصحاب امام‌حسن علیه‌السلام قداست بدهد و از آن الگو بگیرد. درحالی که اگر رفتار امامان را با هم درنظر بگیریم و نگاه‌ کل‌نگر داشته باشیم، می‌بینیم در معیارهای ارزشی تصمیم[گیری] اهل‌بیت علیهم‌السلام، هیچ‌گاه خواست مردم به‌تنهایی «تعیین‌کننده ارزش» و «علت‌ تصمیم امام» نیست، ‌بلکه تعیین‌کننده شرایط و اقتضائاتی است که امام با ملاحظه آنها تصمیمات خود را اخذ می‌کند. مثلا امیرالمؤمنین علیه‌السلام با وجود عدم تمایل یاران، به جنگ پرداخت و در شکوه‌ای هم تصریح کرد که هر بار به جنگتان خواندم سرما و گرما را بهانه کردید. سیدالشهدا علیه‌السلام نیز به‌رغم مخالفت همه هم‌عصران دست از قیام نکشید. رفتار این دو امام، در کنار نقل‌های معتبر از علت صلح امام حسن علیه‌السلام که علت را خیانت یاران و نبود انصار و دلایل دیگر شمرده‌اند، نشان می‌دهد که خواسته مردم هیچ‌گاه به تنهایی علت جنگ یا صلح امام علیه‌السلام نیست، هرچند می‌تواند اقتضائات تصمیم امام را تعیین کند. تحلیلی که خود شهید صدر از شکل ارتباط امام و امت در ماجرای آتش‌بس امام‌حسن علیه‌السلام ارائه می‌کند این است که امام در راستای همان اهداف سه‌گانه‌ای که همه اهل‌بیت به شکل طیفی دنبال آن بودند (یعنی ١. حفظ اصل اسلام و دستاوردهای اسلامی، 2. تربیت گروه شایسته باورمند به خط اصیل اسلامی (شیعیان) و 3. به‌دست گرفتن حکومت اسلامی) وقتی می‌بیند عمده امت به خط اهل‌بیت شک کرده‌اند و توان تشخیص بین خط علوی و اموی را ندارند و از سویی عده زیادی هم به‌دلیل دنیازدگی خود را فروخته‌اند، تصمیم می‌گیرد که آتش‌بس را بپذیرد تا هم شیعیان را حفظ کند؛ چون امام حسن علیه‌السلام بر خلاف امام حسین علیه‌السلام در جایگاه خلافت و حکومت قراردارد و اگر قرار به جنگ باشد باید تا آخرین نیرو و با همه توانش بجنگد؛ و هم با پذیرش آتش‌بس به‌نوعی امت را تجربه‌درمانی کند تا خود امت با همه وجود تفاوت خط علوی و اموی را درک کند. لذا می‌بینیم در دوران امام حسین علیه‌السلام کسی به تمایز خط علوی و اموی و برتری خط علوی تردیدی ندارد و مشکل در بی‌اراده شدن و ترس امت است که سیدالشهدا برای درمان این مشکل امت، راه قیام و مبارزه تا آخرین قطره خون را انتخاب می‌کند. این تحلیل از منظر چگونگی رابطه میان امام و امت در اقدام امام است؛ یعنی جنس ارتباط، نظرسنجی و انفعال امام در برابر مردم نیست، بلکه هدایتگری امام و حرکت دادن امت توسط امام است که البته امام در این مسیر، وضعیت طبیعی امت را درنظر می‌گیرد و آن را به‌سوی همان اهداف پیش می‌برد. برای همین است که شما می‌بینید در دوره‌های بعدی دقیقا همین اهداف محقق شده است؛ هم اصل اسلام و دستاوردهای اسلامی با مدیریت امامان پابرجا باقی‌ مانده است، هم شیعیان روزبه‌روز از نظر کمی و کیفی توسعه‌ یافته‌اند، هم همواره حرکت اهل‌بیت به‌سوی تشکیل حکومت بوده است که نمونه آن را در حمایت‌های ایشان از برخی قیام‌ها می‌توان دید. انقلاب اسلامی ایران هم در راستای همین اهداف معنا پیدا می‌کند.

شهیدصدر با کسانی مانند شهید مطهری، مرحوم شریعتی، مرحوم طالقانی و جلال‌الدین فارسی هم‌دوره است که اینها هم هرکدام به شکلی تاریخ را تفسیر می‌کنند و همه‌شان نیز به‌دنبال این هستند که اجتماع خودشان را به حرکت وادارند یا به تعبیری مصلح اجتماعی باشند. اگر بخواهیم نسبت اندیشه تاریخی شهیدصدر را با عمل اجتماعی او بسنجیم از نظر شما به چه نتیجه‌ای می‌رسیم و این نسبت چگونه است؟

من در اینجا فقط به اندیشه تاریخی شهید صدر و نسبت آن با عمل اجتماعی او می‌پردازم و سایر ابعاد اندیشه او را درنظر نمی‌گیرم؛ ‌ می‌دانیم که شهید صدر هم فیلسوف است و هم فقیه و هم اصولی و هم اقتصاددان و هم در علوم‌سیاسی و جامعه‌شناسی نظرات و نظریاتی دارد که من صرفا در اینجا به جنبه اندیشه تاریخی او می‌پردازم. اتفاقا تفاوت شهید صدر با کسانی که نام بردید هم در همین است که این جامعیت در هیچ‌کدام [از آن بزرگواران] نیست، یا جنبه فقهی و عمق و اصالت دینی آنها غیر قابل مقایسه [با شهیدصدر] است یا جنبه نظریه‌پردازی در علوم‌انسانی در آنها نیست یا بسیار کم است و مهم‌تر اینکه هرچند این افراد جزء چهره‌های مؤثر در تحولات اجتماعی بوده‌اند، [هیچ‌یک] در مقام رهبری یک تحول اجتماعی بزرگ قرار نگرفتند؛ برخلاف شهید صدر که هم در عراق و هم در برخی دیگر از کشورهای عربی چنین جایگاهی داشته و از این منظر صرفا با حضرت امام(ره) قابل مقایسه است. با این توضیح از منظر همین اندیشه تاریخی و نسبت آن با عمل اجتماعی می‌توانیم چند ساحت را ببینیم. یکی ساحت اندیشه محض است. یعنی تاریخ‌‌پژوه به‌مثابه یک اندیشمند تلاش می‌کند که دارایی‌های موجود تاریخی را به‌نحوی تبیین کند که زیرساخت‌های نظری برای تغییر جامعه را فراهم کند. مثلا کاری که شهید صدر در «فدک در تاریخ» کرده این است که آن تصویر نادرست و ناواقعی از ماجرای فدک را بر اساس روایت‌های مختلف و همان نگاه کل‌نگر، به چهره اصلی خودش که یک قیام بوده بازگردانده و نشان داده که هدف اصلی حضرت‌زهرا سلام‌الله‌علیها در ماجرای فدک توجه به مساله حکومت اسلامی بوده است. شهیدصدر در کتاب «فدک در تاریخ» که مایه شگفتی است که آن را در سیزده‌سالگی نوشته، رویکرد حضرت‌زهرا(س) را بر اساس بیانات خود حضرت و تطبیق با سایر اقدامات ایشان و حضرت‌علی(ع) بررسی می‌کند و نشان می‌دهد که ما در دارایی تاریخی خودمان و در آن وجود متعالی و مقدسی که برای خودمان به‌عنوان الگو قبول داریم و بخشی از دارایی هویتی و فکری ما را شکل می‌دهد، یک شخصیت انقلابی داریم که به هیچ عنوان نسبت به واقعیت اجتماعی، بی‌واکنش نیست، بلکه با بیشترین توان برای جلوگیری از انحراف حاکمیت اقدام می‌کند. این سطح اندیشه محض است، یعنی متفکر صرفا در مقام اندیشه‌ورزی، دارایی تاریخی ما را به‌گونه‌ای روایت می‌کند که این دارایی تاریخی در نقطه آغاز تحول اجتماعی قرار می‌گیرد چون تحولات اجتماعی -حالا اگر نگوییم الزاما در اولین گام- در اولین گام‌های خودشان و به‌عنوان یک پایه اساسی، نیاز به تحول نگرش دارند. برای هر تحول اجتماعی بینش‌های انسان‌ها باید عوض شود، که بخشی از این بینش‌ها منوط به امر تاریخی است. گاهی اثر یک اندیشمند بیش از اندیشه محض است، یعنی گاهی خود آن فرد به مبلغ آن اندیشه تبدیل می‌شود و می‌تواند اندیشه را از یک امر نظری محض در کتاب به یک باور اجتماعی یا یک اندیشه اجتماعی -که در ذهن و دل عده زیادی از مردم وجود دارد- بدل کند. گاهی خود این اندیشمند یک مرتبه دیگر از تحقق اجتماعی را هم دارد و خودش برای این اندیشه‌ها انسان تربیت می‌کند و نهاد و ساختار و جریان اجتماعی می‌سازد و خودش عملا به اقدامات اجتماعی مختلف دست می‌زند یا به تعبیری خودش مصلح اجتماعی -به‌معنای واقعی کلمه- می‌شود؛ یعنی تلاش‌ها و جایگاه و امکانات او، او را در مقامی قرار می‌دهد که با موجودیت خودش می‌تواند تحولی اجتماعی را رقم بزند. تاکید می‌کنم که من صرفا دارم از زاویه اندیشه تاریخی شهید صدر صحبت می‌کنم و تنها از این منظر نسبت این مصلح اجتماعی را با اندیشه تاریخی‌اش می‌سنجم.
صدر به‌مثابه یک تحلیلگر تاریخی، در کنش سیاسی- اجتماعی به‌مثابه یک مصلح، اندیشه تاریخی مشخصی داشته که در کتاب‌ها و گفته‌های او به شکلی تا حد بسیار منسجمی بیان شده است. همین دیدگاه تاریخی در شکل اقدام اجتماعی او هم منعکس شده است. اینکه او حوزه را محور تحول جامعه می‌داند و همه ساختارهایی که می‌سازد را حول محور حوزه طراحی می‌کند ریشه در همین نگاه تاریخی دارد که براساس آن مرجعیت را امتداد تاریخی امامت می‌داند. اینکه اصلاح جامعه را از ساحت اندیشه و تغییر نگرش شروع می‌کند نیز در تحلیل تاریخی او و برداشتش از اقدامات امامان، ریشه دارد. اینکه عمل سیاسی را با حزب و تشکل اجتماعی سازمان‌دهی شده آغاز می‌کند و جماعه‌العلماء را طراحی و حزب‌الدعوه را تاسیس می‌کند ریشه در تفسیری دارد که از اقدامات سازمان‌دهی ‌شده و منظم شیعیان در سایه مدیریت ائمه ارائه داده است. این اندیشه در منظومه‌فکری آیت‌الله خامنه‌ای هم وجود دارد. اینکه صدر در برابر [رژیم] بعث کوتاه نیامد، مبتنی‌بر تحلیلی است که از جامعه خودش و نسبت آن با جامعه سیدالشهدا(ع) دارد و می‌گوید امروز نیز جامعه به همان مرض مبتلاست و همان درمان را می‌طلبد. اینکه صدر در پایان عمرش تمام دارایی فکری، معنوی، دینی و اجتماعی خودش را در اختیار انقلاب اسلامی قرار می‌دهد نیز ریشه در این داشته است که هدف حرکت اهل‌بیت را رسیدن به حکومت اسلامی می‌داند و معتقد است این حکومت اسلامی در هر جایی از دنیا که امکان تحقق پیدا کرد، همه ظرفیت‌ها باید خرج آن شود. او خودش را در اختیار این جریان اجتماعی قرار می‌دهد و شاگردانش را به آن دعوت می‌کند و برای این قضیه کشته می‌شود. این ریشه در چه چیزی دارد؟ ریشه در آن نگاه و تحلیل تاریخی [مبتنی‌بر آن] دارد. لذا تمام مراتب عمل اجتماعی صدر کاملا منسجم و متناسب و همخوان با همان تحلیل تاریخی است که او در کتاب‌های تاریخی خودش نسبت به تاریخ اهل‌بیت ارائه کرده است. البته وقتی شما این نگرش تاریخی را در کنار تحلیل سیاسی و مکتب فقهی و روش تفسیری و سایر ابعاد اندیشه‌ای صدر می‌گذارید، بسیار شکوهمند است و بازهم همین انسجام را می‌بینید و یک کل به‌هم ‌پیوسته و یک هندسه بسیار زیبا را مشاهده می‌کنید. صدر همچنان ناشناخته است؛ به این دلیل که ما به اندازه کافی او را نخوانده‌ایم و درباره او گفت‌و‌گو نکرده‌ایم. او پشت هیاهوی رسانه‌ای دیگرانی که اگرچه میهمانند اما به‌واسطه برساخت‌های رسانه‌ای غیرواقعی و غیرمتناسب با حقیقت خودشان، چهره‌های اغراق‌شده‌ای پیدا کرده‌اند، گم شده و از این‌رو ما صدر را در یک ناشناختگی و مهجوریت می‌بینیم. صدر از حیث اصلاح اجتماعی کسی است که در یکی از مهم‌ترین کشورهای منطقه در تمام این 80 سال گذشته -که صدر و آثارش در آن حضور داشته- همواره در بالاترین حد تاثیر بوده است. یعنی از زمانی که مرجع اعلای وقت آیت‌الله‌العظمی سیدمحسن حکیم بوده، به گفته فرزند ایشان یعنی شهید سیدمحمدباقر حکیم، نهادهای اجتماعیِ این مرجعیت را صدر مدیریت می‌کرده است، بعدها هم که خود او به مقام مرجعیت فقهی و رهبری اجتماعی می‌رسد و مستقیما در مبارزه با [رژیم] بعث و سایر جریان‌ها اثر می‌گذارد و رهبر جنبش اسلامی عراق می‌شود. هنوز هم شما می‌بینید که یکی از مهم‌ترین چهره‌های هویتی عراق جدید را شهیدصدر شکل می‌دهد می‌توان گفت که هیچکس نیست که به‌اندازه شهیدصدر در عراق امروز -از نظر انسجام اجتماعی و تحرک و انگیزش مردمی- اثر داشته باشد. می‌دانید که مثلا همه گروه‌های مقاومت عراق جدید، مستقیم و غیرمستقیم رهبر فکری و الگوی اصلی خودشان را شهیدصدر می‌دانند و مبارزه خود را در امتداد اقدام انقلابی شهیدصدر تعریف می‌کنند. علاوه‌بر عراق به‌عنوان یکی از کشورهای منطقه، دارایی تربیتی، دارایی فکری و دارایی اجتماعی که صدر در مکتب خودش ایجاد می‌کند، گستره اثر بسیار زیادی در جهان اسلام یافته است. صدر با «فلسفتنا» و «اقتصادنا»ی خودش در دهه‌های گذشته تبدیل به یکی از مهم‌ترین و محکم‌ترین نقاط اتکا و استدلال اسلامیون در مواجهه با مهم‌ترین جریان رقیب یعنی کمونیسم و سوسیالیسم می‌شود. در تمام جهان اسلام، ازهری‌ها [یا] اخوانی‌ها برای پایدارماندن در برابر جریان‌های کمونیستی و چپ از فلسفتنا و اقتصادنا استفاده می‌کنند و بخش زیادی از این دارایی به شکل‌های مختلف در نقاط گوناگون جهان اسلام و هرکدام با سطحی از تاثیر حضور پیدا می‌کند. اگر امام‌موسی صدر در لبنان زمینه حزب‌الله را می‌سازد تمام کسانی که در حزب‌الله فعالند و جایگاه دارند، شاگردان و متأثران از سیدمحدباقر صدر هستند؛ چه سیدعباس موسوی، چه سیدحسن نصرالله، چه شمس‌الدین و… . حتی در انقلاب اسلامی ایران بخشی از متفکرین و کسانی که در جمهوری اسلامی کار فکری می‌کنند، یا مستقلا شاگرد شهیدصدر یا به‌شدت متاثر از او هستند. در انتهای دهه 50 یعنی سال‌های 55 و 56 و 57 که منتهی به انقلاب اسلامی شد یکی از مهم‌ترین آثاری که انقلابیون ما را در ایران از حیث مبانی فکری مستحکم می‌کرد آثار شهیدصدر بود. آن شخصیتی که برای قانون اساسی ما پیش‌نویس فقهی می‌نویسد و در قانون اساسی ما موثر است، شهید صدر است. این اثر عظیم به یک جغرافیا محدود نمی‌ماند و در پاکستان و افغانستان و لبنان و ایران و جاهای دیگر تاثیر داشته است اما متاسفانه چون هیچ‌وقت آن‌گونه که باید کار تبیینی و ترویجی در مورد تاثیر [شهید صدر در این موارد] نشده، نسبت به دیگران دیده نشده است و لذا وجه اصلاح اجتماعی صدر ناگفته و مهجور و پژوهش‌نشده باقی مانده است.

 

ادامه این مصاحبه را اینجا بخوانید

شیخ علی‌اکبر دشتی محمود‌ی (ملقب به برهان) فرزند شیخ محمد دشتی در سال 1365 ق. (1945م) در نجف اشرف به‌دنیا آمد. در سال 1385ق. در دروس خارج شهید صدر حضور پیدا کرد و از آن پس همواره هم‌نشین و ملازم استاد خود شد و در همۀ مجالس استاد، حضور می‌یافت تا اینکه حزب جنایتکار بعث  او را همچون دیگر طلاب ایرانی‌الاصل تحت فشار قرار داد  و از عراق اخراج کرد. این علاقه دوسویه بود و شهید صدر نیز او را همچون فرزند خود دوست داشت و در برخی از نامه‌های خود او را «برهان حوزتي» و «برهان المحبّة و الوفاء و الإخلاص» خطاب می‌کرد.

وی پس از اخراج در شهر مقدس قم مستقر شد و به تدریس و همچنین تبلیغ در برخی شهرهای ایران پرداخت. با پیروزی انقلاب عظیم ایران بنا به اوامر استاد خود، آیت‌الله شهید سید محمدباقر صدر، با تمام توان در خدمت این انقلاب مبارک قرار گرفت و به رفع نیاز های مبرمی که آن زمان در سراسر کشور  وجود داشت، مشغول شد. از جمله در خوزستان و در زمان جنگ به‌عنوان قاضی به فعالیت پرداخت. پس از پایان جنگ، با دعوت گروهی از مؤمنان کویت، رهسپار آن دیار شد و در آنجا به پیشوایی دینی و هدایت مردم و تبلیغ دین پرداخت. وی سال‌های زیادی در کویت بود؛ اما در آنجا نیز به‌دلیل اقدامات مؤثر مذهبی از سوی دولت کویت تحت فشار قرار گرفت و به‌همراه جمعی از مؤمنان مجبور به ترک کویت شد. شیخ علی‌اکبر برهان در روز پنج‌شنبه ١۶مرداد به‌دلیل بیماری دار فانی را وداع گفت.

آنچه در ادامه می‌آید متن مصاحبۀ این عالم بزرگوار درباره ارتباطش با استاد شهید صدر است که در سال ١٣٩۵ به مناسبت سالگرد شهادت شهید صدر انجام شد.

در ابتدا از چگونگی آغاز رابطه خودتان با شهید آیت‌الله صدر بفرمایید.

ارتباط بنده با ایشان از آنجا شروع شد که با پیشنهاد آقای سید نورالدین اشکوری در کلاس‌های ایشان شرکت کردیم. بنده سطح را در نجف خدمت آقا سید کاظم حائری خواندم و بعد با توصیۀ ایشان به درس آقای صدر رفتم. خود ایشان توسط آقای اشکوری با مرحوم صدر آشنا شده بود. فقه و اصول را خدمت شهید صدر گذراندم. البته ایشان آوازۀ خوبی در حوزه نجف داشت. هرچند شاید برخی حرف‌هایی می‌زدند، اما او موردتأیید مراجعی همچون آیت‌الله‌العظمی خویی بود. بنده از سال 85 قمری در سن حدود 20 سال در درس فقه و اصول ایشان شرکت کردم و از موضوع: «أقل و أکثر» مباحث را آغاز نمودم. در آن زمان شهید صدر فقه را صبح‌ها و اصول را عصرها می‌گفتند.

آیا ارتباط شما محدود به شرکت در همین دو درس بود؟

ما به غیر از شرکت در درس شهید صدر، شب‌های پنج‌شنبه در منزل آقای اشکوری با ایشان جلسه داشتیم. مجلسی عمومی برگزار و مباحثی در آن مطرح می‌شد که شاید برخی از آنان چاپ شده باشد. برای مثال بنده در آن جلسات سؤالی را مطرح کردم که در وضع امروز و در این مرحله وظیفۀ طلاب چیست؟ که ایشان شروع به سخن کرد و هفته‌های بعد نیز با درخواست شرکت‌کنندگان این مباحث ادامه داشت.

از آن پاسخ های شهید صدر مطلبی در ذهنتان باقی مانده است؟

ایشان در آن جلسات به اهمیت حوزۀ علمیه نجف می‌پرداخت و می‌فرمود: غرب تلاش می‌کند با تمام امکانات این حوزۀ علمیه را قلع‌وقمع کند. ایشان از کشور مصر به‌عنوان یکی از قلعه‌های جهان اسلام نام می‌برد که مورد هجمۀ غربی‌ها واقع شده بود. ایشان سخن یکی از تحلیلگران غربی را نقل می‌کرد که گفته بود: جهان اسلام دو بال به‌نام‌های الازهر شریف و حوزۀ علمیه نجف دارد که ما امروز بر الازهر مسلط شده‌ایم و رئیس این نهاد در دست ماست؛ اما هنوز نتوانستیم حوزه نجف را در دست بگیریم.

البته در گذر زمان غربی‌ها تا حدی موفق شدند و حوزۀ علمیۀ نجف را به انزوا بردند. البته انقلاب اسلامی ایران در افزایش فشارهای غربی‌ها تأثیرگذار بود؛ چراکه ترس از سرایت این انقلاب داشتند.

پس از انقلاب اسلامی ایران، فشارها در نجف بر آقای صدر بیشتر شد؟

بله؛ بعثی‌ها اصرار داشتند که آیت‌الله محمدباقر صدر را متقاعد کنند که دست از حمایت از انقلاب اسلامی بردارد و به ایشان می‌گفتند: شما را چه به ایران؟ شما عراقی هستید؛ مرجع عراق هستی و….

شما در آن دورانی که ایشان به شهادت رسیدند، در نجف بودید یا ایران؟

خیر؛ بنده در ایران بودم.

چه مقدار پیش از شهادت آیت‌الله صدر به ایران آمدید؟

بنده در سال ١٣۵١ شمسی به ایران آمدم و ایشان در سال ١٣۵٩ به شهادت رسید.

آن سال‌هایی که امام خمینی و شهید صدر در نجف بودند، آیا با هم ارتباطی هم داشتند؟

بله، میان ایشان و امام رابطۀ خانوادگی وجود داشت و عیال آقای صدر با خانوادۀ امام راحل(ره) رفت‌وآمد داشتند.

غیر از رابطۀ‌ خانوادگی چطور؟ آیا رابطۀ اجتماعی یا سیاسی با هم داشتند؟ یا شهید صدر در درس خود از امام صحبت می کرد؟

در درس به‌صورت خاص نه. البته پس از اینکه امام راحل(ره) درس ولایت فقیه را آغاز کردند، شهید صدر این نظریه را تأیید کردند و به شاگردانشان سفارش کردند که در درس امام شرکت کنند.

پس از پیروزی انقلاب اسلامی هم شهید آیت‌الله صدر به ما به‌عنوان شاگردان خود تبریک گفته و پیامی به شاگردانشان دادند و آن جمله معروف را به ما فرمودند: «ذوبوا فی الإمام الخمینی کما ذاب هو فی الإسلام؛ در امام خمینی ذوب شوید، همان‌طور که خود او در اسلام ذوب شده است». گمان نمی‌کنم کسی چنین تعبیری برای امام داشته باشد.

ایشان بر تأیید امام و انقلاب اسلامی ایران اصرار داشت؛ تا حدی که از سوی بعثی‌ها تهدید شد و عده‌ای از سوی صدام خدمت ایشان آمدند و گفتند: اگر از تأیید انقلاب اسلامی دست برنداری، نیست‌ونابودت می‌کنیم؛ اما اگر سکوت کنی و هیچ حرفی نزنی، تمام امکانات دولتی را در اختیارت قرار می‌دهیم به‌نحوی که مرجع اعلای عراق باشی. می‌گفتند: لازم نیست حتی بر ضد انقلاب ایران حرف بزنی؛ فقط ساکت باش و حمایت نکن. همان‌طوری که خیلی‌های دیگر ساکت‌اند. اما ایشان این حمایت و تأیید را وظیفۀ خود اعلام کرد که این کار، برای این شهید بزرگوار گران هم تمام شد و جان خود را داد. البته این شهادت‌ها برای آبیاری شجرۀ طیبۀ انقلاب اسلامی نیاز بود و ارزشش را داشت؛ چراکه این انقلاب نعمتی کم‌نظیر است.

جایگاه شهید صدر در آن زمان چطور بود؟ ایشان چه نقشی در آن دوره ایفا کرد که تا این اندازه از اهمیت ایشان صحبت می‌شود؟

شخصیت مرحوم آقای صدر با فکر و اندیشه‌اش جهانی شد؛ هنگامی که اصل دین، مذهب، حوزه‌های علمیه و… در سدۀ اخیر از سوی رسانه‌ها، مجلات و روزنامه‌های متعدد مورد تهاجم قرار گرفت و نظریه‌پردازی‌های بسیاری انجام شد که دین از بین برود، شهید صدر در این موضوع ورود کرد و کتاب‌هایی همچون فلسفتنا، اقتصادنا و… را به رشته تحریر درآورد تا در مقابل افکار ماتریالیستی و عقایدی که به‌دنبال جدایی دین از مردم بود، بایستد که در آن زمان بسیار اثرگذار بود؛ به‌طوری‌که برخی از شخصیت‌های بزرگ جهان اسلام ایشان را تحسین کرده و از این شهید بزرگوار به‌عنوان معلم ثانی و معلم ثالث تعبیر می‌کردند.

این کار ایشان خدمت بزرگی در جان عرب به‌حساب می‌آمد. ما در ایران نیز بزرگانی همچون علامه طباطبایی(ره) و شهید مطهری(ره) را داشتیم که کتاب‌های بسیار خوبی نوشتند؛ اما ایشان در جهان عرب به‌شکل مکتبی شمولی و فراگیر مبارزه خود را آغاز کرد و دین اسلام را به‌عنوان یک نظام جامع مطرح نمود.

کتاب‌هایی که از این شهید نام بردم، واقعاً کارهای بزرگی بود که پس از عرضۀ آنان، آن‌قدر اثرگذار بود که حتی از سوی توده‌ای‌ها و مخالفان جریانات دینی مورد تهدید قرار گرفتند. در نهایت هم که وقتی انقلاب اسلامی آغاز شد، ایشان در همان مسیر ایستاد و جان خود را نیز تقدیم کرد.

نجف اشرف در زمان شهید صدر از وضعیت علمی مناسبی برخوردار بود و بزرگان بسیاری در آن حضور داشتند؛ اما چه شد که در این میان، فقط این شهید بزرگوار در این شکل در مقابل کمونیسم و لیبرالیسم قد علم کرد و کتاب‌هایی همچون فلسفتنا، اقتصادنا و… را نوشت؟ ایشان از چه ویژگی‌های خاصی بهره‌مند بود و از چه ظرفیت‌هایی استفاده کرد؟

سؤال خوبی است. [گذشته از مسائلی که معمولاً مطرح می‌شود] مرجعیت آیت‌الله‌العظمی حکیم در موفقیت‌های شهید صدر بسیار مؤثر بود؛ چراکه ایشان مرجعی بسیار مردمی و با عظمت و با نفوذ در عراق بود و سخن ایشان از مقبولیت بالایی برخوردار بود و انجام می‌شد. عظمت آیت‌الله‌العظمی حکیم در عراق همانند زعامت فوق‌العاده آیت‌الله‌العظمی بروجردی در ایران بود و مردم بسیار به سخنان او اهمیت قائل شده و آن را انجام می‌دادند. بنده این هیبت و بزرگی را در هر دو مرجع دیدم.

آیت‌الله‌العظمی حکیم مخالفت با احزاب کفر، نفاق و… را تأیید می‌کرد و به همین دلیل آیت‌الله صدر که در آن ابتدای جوانی در سایۀ مرجعیت ایشان فعالیت می‌کرد توانست به‌خوبی از این ظرفیت استفاده کند و اثرگذار باشد.

ظرفیت دیگری که سبب موفقیت شهید آیت‌الله صدر در عراق شده بود، جماعة‌العلمایی بود که به‌شکل یک تشکل حوزوی و با حضور استوانه‌های علمی نجف راه‌اندازی شده بود و شخصیت‌هایی همچون آقا شیخ مرتضی آل‌یاسین که دایی شهید صدر نیز بود، در آن حضور داشتند.

مؤسس جماعةالعلما چه کسی بود؟

همه‌چیزِ آن توسط شهید صدر بود و آقایان هم می‌پذیرفتند. به‌عنوان مثال مقالات این تشکل را ایشان می‌نوشت و مباحث فکری را به جامعه عرضه می‌کرد؛ ولی به اسم جماعة‌العلما به‌دست مردم می‌رسید و اعضای پای آن را امضا می‌کردند. حتی ظاهراً شهید صدر ابتدا که فلسفتنا را نوشت نمی‌خواست به اسم خود منتشر کند و پیشنهاد داده بود که همان را هم به اسم جماعة‌العلما منتشر کنند،‌ اما بعداً به‌دلایلی این اتفاق نیفتاد.

این جماعت در مناسبت‌های گوناگون از مردم دعوت عمومی می‌کردند و جلسات عظیمی تشکیل می‌شد و جماعة‌العلما مباحث موردنظر خود را مطرح می‌کرد؛ البته فقط یک تجمع ساده نبود؛ جریاناتی وجود داشت و مردم نیز می‌فهمیدند. حالا ظاهرش خیلی مشخص نبود که سیاسی باشد؛ ولی پشت پرده سیاسی بود و مردم نیز استقبال کرده و می‌دانستند که این یک اتفاق سیاسی است که جریان اسلامی در عراق را به‌عنوان یک جریان قوی نشان می‌داد. درواقع یک مانور بود.

این مراسم‌ها که در کربلا و نجف برگزار می‌شد، بسیار شلوغ می‌شد و دانشجویان و اساتید دانشگاه از بغداد و شهرهای دیگر در آن حضور پیدا می‌کردند و واقعاً در آن زمان و در مبارزه با تفکرات ضددینی مؤثر بود.

این مباحثی که فرمودید همچون مرجعیت آیت‌الله حکیم، جماعةالعلما و … از مسائل بیرونی است؛ به نظر شما در خود شخصیت شهید صدر چه‌چیزهایی وجود داشت که ایشان را از دیگران متمایز می کرد و توانست این کتاب‌ها را بنویسد و آن تأثیرات را در جهان اسلام داشته باشد؟

اینها دیگر یک بصیرت و دید خدایی است. برخی از انسان‌ها زودتر از دیگران پیش‌قدم بعضی از مسائل می‌شوند که شاید در تمام رهبران دینی این نکته وجود دارد. همانند امام راحل(ره) که در سنین پایین توانست کتاب کشف‌الأسرار را بنویسد. همیشه رهبران دینی که اسمشان در تاریخ ثبت می‌شود، این خصوصیات ممتاز را داشته‌اند.

البته پرهیز از ذاتیات [منافع شخصی] یکی از ویژگی‌های بسیار مهم شهید صدر بود. اینها کار خدایی است. حضرت حق همیشه در برهه‌ای از زمان افرادی را مسخّر می‌کند که از دین و حریم الهی، دفاع کنند و اگر این اشخاص نبودند، معلوم نبود که چه اتفاقاتی رخ می‌داد. دشمنان 1400 سال است که با بدترین وسائل و شیوه در حال مبارزه با شیعه هستند و به دنبال نابودی آن می‌باشند؛ اما عده‌ای از اولیای خدا از حریم و افکار اسلام دفاع کرده و خود را سپر بلا قرار می‌دهند و جانفشانی‌های بسیاری انجام داده و می‌دهند تا اسلام حفظ شود.

البته ایشان به غیر از پرهیز از ذاتیات، نبوغ علمی هم داشت؛ اما این نبوغ به‌تنهایی کارساز نیست؛ چراکه برخی عقل و نبوغ داشته، ولی در راه غیر خدایی مصرف می‌کنند؛ اما ایشان آن را در راه خدا خرج کرد.

یکی دیگر از مسائلی که تقریباً تمام شاگردان شهید صدر (رضوان‌الله‌علیه) برآن اتفاق نظر دارند، فکر جامع ایشان بود و وقتی مبحثی از فقه یا دروس دیگر مطرح می‌کرد، با یک شمول و جامعیت آن را طرح می‌کردند. این اوصاف در کتاب‌های ایشان نیز به‌خوبی دیده می‌شود.

به نظر شما امروز اگر نظام اسلامی بخواهد از اندیشه‌های شهید صدر استفاده کند، کدام‌یک از بخش‌های اندیشه‌های این شهید بیشتر برای نظام اسلامی ضروری است و باید به آن توجه داشته باشد؟

یکی از معضلات امروز جامعه اسلامی مسئلۀ رباست که معضلی جهانی بوده و ایشان برای آن نظریه داشتند.

همچنین مسائل پولی و مالی و مباحثی از این دست از دیگر بخش‌هایی است که نظام اسلامی می‌تواند از آن استفاده کرده و به آن توجه داشته باشد.

آثار شهید صدر چه کمکی می‌تواند بکند؟ کدام بخش‌های آن و کدام اندیشه‌های شهید صدر می‌تواند در حل این معضل کمک نماید؟

ایشان در کتاب اقتصادنا، نظریه منطقةالفراغی دارد که بنا بر آن، به فقیه اختیاراتی داده می‌شود. این منطقةالفراغ به این معناست که مسائل و مشکلاتی که وجود داشته و راه حلی برای آن نیست، به فقیه تحویل داده می‌شود تا آن را حل نماید که اگر ضرورت‌ها اقتضا کرد چه کار کند؟ این خودش راه‌گشاست که آیا فقیه می‌تواند مثلاً حلالی را حرام کند. به‌عنوان مثال بگوید مردم به حج واجب نروند یا مباحث و مثال‌های دیگر. دست فقیه با این منطقةالفراغ باز است تا برخی از مشکلات را مرتفع نماید و این از مسائلی است که شهید صدر به آن قائل بوده و دیگر فقها به این شکل به آن قائل نیستند.

آن قسمتی از نظریهۀ فقهی شهید صدر که مربوط به مبحث ولایت فقیه در منطقةالفراغ می‌شود، یکی از مباحثی است که به نظر شما امروز می‌تواند راهگشا باشد؟

بله این قسمت از نظریۀ شهید صدر بسیار راه گشاست.

در پایان ضمن تشکر از لطف جنابعالی، اگر نکتۀ خاصی باقی مانده بفرمایید.

این، خدمت و کار بسیار بزرگی است که شما در حال انجام آن هستید. معرفی شهید صدر یعنی معرفی علم، معرفی دین، معرفی انقلاب و واقعاً همه چیز در آن هست.

ایشان مرجع اعلی نبودند؛ اما مرجعی بودند که در جهان اسلام از ایشان به‌عنوان مرجع بزرگ استفاده می‌شد و اگر زنده می‌ماند حتماً به آن بالاترین درجات [دنیوی و اجتماعی و سیاسی] می‌رسید؛ ولی ایشان بر روی تمام این مباحث پا گذاشت و گفت: ذوب در امام شوید. خود ایشان نیز فرمود: من یک سرباز امام هستم و این نظام را دوست دارم و آرزومندم که خدمتگزار این نظام باشم و جان و مرجعیت خود را در این راه تقدیم کرد.

ایشان به دیگران می‌فرمود: برای مرجعیت من تبلیغ نکنید؛ برای امام تبلیغ کنید. این کارها کم اتفاق می‌افتد و بسیاری از اشخاصی که با حوزه و روحانیت سر ستیز دارند، این مباحث را نمی‌بینند که این اشخاص بزرگ چطور در مواقع خطر، جان خود را تقدیم می‌کنند. این مباحث فقط در حوزه‌ها و آن هم به برکت تشیع و امام زمان (عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف) وجود دارد.

 

دکتر حسن لاهوتیان در نشست «مبانی، رویکردها و نوآوری‎های کلامی شهید صدر» به تبیین نوآوری‎های کلامی شهید صدر پرداخت.

وی گفت: خیلی متفکران ما دیدگاه‎های مشابه شهید صدر از حیث کلامی داشته‎اند، اما به‌خاطر اینکه اینها مبانی خودش را پیدا نکرده، مورد توجه قرار نگرفته است.

وی افزود: مثلاً در مسئلۀ جبر، اصولیین قائل‌اند مسئلۀ جبر یک پاسخ متفاوتی با آنچه فیلسوفان می‎گویند دارد. بحثی را تحت عنوان سلطنت بیان می‎کنند. در آثار محقق نائینی و آقای خوئی نمی‎توانیم ارتباطی با این برقرار کنیم، چون اینها مبانی لازم خودش را ندارد.

توسعه شهید صدر در مواد قضایا و طرح عنوان سلطنت

وی ادامه داد: مثلاً در قاعده وجوب: «الشیء ما لم یجب لم یوجد» می‎گویند این را قبول نمی‎کنیم. انسان نسبت به افعال خودش سلطنت دارد و وجوب بر او حاکم نیست. ما با نگاه فیسلوفانه قبول نمی‎کنیم و می‎گوییم قاعدۀ عقلی قابل تخصیص نیست.

دکتر لاهوتیان افزود: شهید صدر در همین بحث اولا بین مسئله کلامی جبر و مسئله فلسفی جبر تفکیک کرده. از حیث کلامی می‎پرسیم فاعلِ افعال انسان کیست؟ خدا یا انسان؟ اینجا امر بین الامرین مطرح می‎شود. اما یک مسئله فلسفی جبر داریم که طبق قاعده وجوب، هر کاری و هر معلولی وقتی موجود می‎شود که ضرورت پیدا کند. ما هم مثل دیگر علت‎ها در سلسله این علت‎ها وجوب پیدا می‎کنیم، فعالیت ما هم ضرورت پیدا می‎کند.

وی افزود: شهید صدر برای سلطنتی که ما بر افعال خودمان داریم در فلسفه مبنای فلسفی درست کرده.

او ادامه داد: در جایی که می‎گوییم مواد قضایا امتناع، وجوب و امکان است، شهید صدر در این حصر خدشه می‎کند. نسبت چهارمی تحت عنوان سلطنت بیان می‌کند که در رابطه بین انسان و افعال خودش است. هر فاعل مختاری با افعال خودش نسبت سلطنت دارد.

طرح توالد ذاتی و جایگاه احتمال در اندیشه شهید صدر

او گفت: مبنای دوم همین نظریه معرفت‎شناختی و توالد ذاتی است و احتمال کلاً در نظام فکری شهید صدر خیلی نقش ایفا کرده. در نظریه شناخت ایشان هست. در اصولشان احتمال را از باب حق‌الطاعه استفاده می‎کند و مطلق احتمال را منجز می‎داند. یک جای دیگر هم استفاده کرده که کلامی است.

وی ادامه داد: وقتی وارد بحث کلام می‎شویم و سؤال می‎کنیم اصلاً چرا باید سمت شناخت خدا و معرفت دین و خدا برویم؟ در کتاب کلامی از قاعده وجوب شکر منعم یا دفع ضرر محتمل که عقلاً واجب است، استفاده می‎کنند. شهید صدر در بحث حسن و قبح شرعی آنجا که به اشاعره اشکال می‎شود، از اشاعره دفاع می‎کند. می‎گوید نیاز به این دو گزاره نداریم و حتی کسانی که قائل به حسن و قبح عقلی هستند هم آنچه وجوب معرفت را برایشان ایجاد کرد، احتمال بود.

اعم دانستن واقعیت از وجود

دکتر حسن لاهوتیان در ادامه گفت: مبنای سومی شهید صدر دارد و خیلی این مبنا را تکرار می‎کند. «العالم الواقع اوسع من عالم الوجود»؛ این عبارت خیلی در آثار ایشان تکرار شده. شهید صدر قائل است واقعیت اعم از وجود است. در تاریخ فلسفی و کلامی خودمان معتزله قائل به این هستند. در کتب مرسوم فلسفی، دیدگاه معتزله را در تساوق شیء و وجود مطرح می‎کنند.

وی ادامه داد: طرح این مطلب که واقعیت اعم از وجود است و واقعیت‎‌هایی داریم که موجود نیستند، ممکن است خیلی عجیب به نظر برسد.

دکتر لاهوتیان افزود: گاه اشکال می‎کنند که شهید صدر بین نفس‌الامر منطقی و نفس‌الامر واقعی خلط کرده و نفس‌الامر را نفهمیده، درحالی‌که این در تقریرات درس خارج شهید صدر هست. شهید صدر آنجا بحث فیلسوفان را هم ذکر می‎کند.

نقد تلقی رایج از معقولات فلسفی

وی افزود: مبنای چهارم تعریفی است که از معقولات فلسفی دارند. معروف است که معقولات فلسفی عروضشان در ذهن است و اتصافشان در خارج. شهید صدر بارها با این مخالفت کرده و گفته این بی‌معناست. صدرا هم همین حرف را دارد که با اعتراض حاجی سبزواری مواجه شده. شهید صدر هم مثل ملاصدرا همین تعریف را از معقولات فلسفی دارد.

وی گفت: معقولات فلسفی‎ای که صدرا ارائه می‎دهد، در حاشیه محقق سبزواری اعتراض می‎کند که این حرف کلاً قواعد فلسفی را به هم می‎ریزد. می‎گوید این خلاف بداهت هم هست. طبق مبنای شهید صدر این اشکال سبزواری به ملاصدرا شاید وارد باشد، اما به شهید صدر وارد نمی‎شود. اشکال این است که قائل‌اید امور عدمی هم باید در خارج باشد. شهید صدر می‎گوید امور عدمی هم در خارج هستند. حاجی می‎گوید این خلاف بداهت است.

برهان نظم

دکتر لاهوتیان گفت: برهان نظم برای شهید صدر جایگاهی پیدا می‎کند که برهان صدیقین برای صدرا دارد. این برهان این‎قدر برای او اهمیت دارد.

نقد شهد صدر بر استدلال بر نبوت

وی افزود: در بحث اثبات نبوت، شهید صدر از همین توالد ذاتی استفاده کرده. یک اشکالی دارد به برهانی که از ابتدای علم کلام بوده و از آن استفاده می‎شده. متکلمین می‎گویند معجزه دلیل بر نبوت است، چون اگر خدا به یک فرد کاذب معجزه دهد، او مردم را گمراه می‎کند. گمراه کردن مردم قبیح است. خدا هم فعل قبیح انجام نمی‎دهد. این استدلال معروفی است که در باب رابطه معجزه و نبوت است.

دکتر لاهوتیان ادامه داد: شهید صدر می‎گوید این مقدمه قبح اضلال به چه درد استدلال شما می‎خورد؟ آنکه می‎آید معجزه می‎آورد و می‎خواهد گمراه کند، آیا معجزه‎اش دلالت بر نبوت می‎کند یا نه؟ اگر کرد نیازی به قبح تضلیل نداریم. قبل از اینکه بحث هدایت و تضلیل مطرح شود، بحثمان این است که آیا معجزه دلالت بر نبوت می‎کند یا نه. اگر کرد که کرد. اگر دلالت می‎کند، پس یک منشأ دیگری دارد. خود ایشان با توالد ذاتی نبوت را اثبات می‎کند. بحث جالبی هم در باب اعجاز قرآن دارند.

وی تأکید کرد: در امامت هم توالد ذاتی قابل پیگیری است. برخی شاگردان شهید صدر این را پیگیری کرده‎اند.

حسن و قبح در اندیشه شهید صدر

دکتر لاهوتیان همچنین گفت: از ولایت و سلطنت در بحث حسن و قبح استفاده می‎کنند. شیهد صدر حسن و قبح را خیلی جامع و متقن بحث کرده. نظر خودشان در ابتدا حسن و قبح عقلایی بود و متمایل به دیدگاه محقق اصفهانی بودند. در چند ماهی که درسشان حسن و قبح بود، از طرفداران حسن و قبح عقلی شدند. دیدگاه خود شهید صدر در واقع با این بحث‎ها متحول شد. بحث‎های بسیار دقیقی است.

وی افزود: بحث معناشناسی اخلاقی و معنای حسن و قبح را بحث می‎کنند. معنای مشهوری هست که حسن فعلی است که فاعل آن مستحق مدح است. قبیح نیز فعلی است که فاعل آن مستحق قدح است. شهید صدر این تعریف را رد می‎کنند و تعریف دیگری ارائه می‎دهند. حسن و قبح ضرورت‎های اخلاقی هستند که در لوح واقع ثابت‌اند. از جمله واقعیاتی هستند که وجود نیستند. برخی واقع‎ها واقع بالوجود هستند و برخی واقع بالذات. حسن و قبح واقع بالذات است. در خارج نباید دنبال آنها بگردیم.

وی تأکید کرد: برخی اساتید ما مثل آقای مصباح، حسن و قبح را ضرورت بالقیاس و یا برخی مثل دکتر حائری ضرورت بالغیر می‎دانند.

نتیجه‎گرایی اخلاقی در اندیشه شهید صدر

دکتر حسن لاهوتیان گفت: شهید صدر برای اولین بار در تاریخ فلسفه به نفع غایت‎گرایی و نتیجه‎گرایی اخلاقی برهان می‎آورند و نقد می‎کنند. اینجا می‎توان نتیجه گرفت ملاصدرا واقع‎گرای اخلاقی است.

وی افزود: در معرفت‎شناسی اخلاقی، مباحث عقل عملی را با وظیفه‎گرایی کانت مقایسه کنید. اشکالاتی که به کانت شده را با نگاه شهید صدر می‎توان پاسخ داد.

گزارش تصویری این نشست را اینجا ببینید

در نشست «مبانی، رویکردها و نوآوری‎های کلامی شهید صدر» که با همکاری بنیاد فرهنگی امامت در قم برگزار شد، پس از حجت‌الاسلام خسروپناه، حجت‌الاسلام سبحانی درباره مبانی، روش‌ها و نوآوری‎های شهید صدر سخن گفت.

شهید صدر استثنایی در میان اندیشمندان اسلامی

حجت‌الاسلام محمدتقی سبحانی بیان کرد: شهید صدر انصافاً یک نابغه و استثناء در بین اندیشمندان ما بود. متأسفانه در آستانۀ اوج بلوغ علمی دچار آن صدمه و فاجعه شهادت ایشان شدیم. من به‌عنوان کسی که از خوانندگان فعال آثار ایشان است، تردید ندارم اگر ایشان سال‎هایی می‎ماند و هم‎چنان اندیشه می‎کرد و می‎گفت و می‎نوشت، ما امروز میراث گرانسنگ بیشتری در اختیار داشتیم.

وی افزود: بحث‎های مهم و اساسی شهید صدر همچنان مکتوم و مخفی مانده است. چون موضوع جلسه بحث ولایت و توجه به سیره و آرمان‎های اسلامی اهل‎بیت(ع) است، سعی می‎کنم در ضمن اینکه به این موضوع می‎پردازم و یک طرح‌واره‎ای از اندیشه‎های شهید صدر را عرض می‎کنم، به پاره‎ای از نوآوری‎های تأسیسی بنیادی شهید صدر هم اشاره کنم. شاید سبب شود طرحی جدید در مطالعات اعتقادی و کلامی ما گشوده شود.

مواجهه شهید صدر با مکتب‎های رقیب

استاد سبحانی تصریح کرد: شهید صدر دغدغه بنیادی در حوزۀ اندیشه و فکر اسلامی دارد. آغازگر حرکت علمی او یک مواجهه نسبت به انحرافات و مکتب‎های رقیب است. اقتصادنا و فلسفتنا در اوائل دهه سوم زندگانی او نوشته شد. هر دو کتاب، پاسخی است به دو مسئله اساسی عصر او؛ مسائل بنیادینی که از غرب آمده: مارکسیسم و لیبرالیسم. شهید صدر با فلسفتنا و اقتصادانا هم طرحی از اندیشۀ اسلامی را ارائه می‎کند و هم پاسخی بنیادین به یک موج جدید از اندیشه‎های فکری و فرهنگی دارد.

توجه شهید صدر به مسائل روز

وی افزود: نهاد و بنیاد اندیشۀ صدر بر محور تفکر، بینش و اعتقادسازی بنا شده است. اگر کسی می‎خواهد شهید صدر را قرائت کند، این عنصر باید به‌عنوان عنصر اصلی شخصیت او مورد توجه قرار گیرد. هرجا صدر در روال طبیعی حوزۀ علمیه در فقه و اصول با یک مسئلۀ فکری برخورد می‎کند، یا مسیر درسش را تغییر می‎دهد یا درسش را تعطیل می‎کند یا در اولین فرصتِ تعطیلیِ درس، به آن بحث می‎پردازد. این در طول زمان با حیات علمی شهید صدر تا آخرین لحاظات حیات او همراه است.

لزوم مطالعۀ روش‎شناسی و نظریۀ امامت شهید صدر

استاد سبحانی گفت: در آثار مختلف او چه در محاضرات چه در رساله‎های کوتاه چه لابه‎لای رساله‎های اصولی او کاملاً روشن است که او مسئله امامت و ولایت دارد و به جد روی موضوع فکر می‎کند.

وی افزود: شهید صدر در بحث امامت را باید از دو منظر مطالعه کرد. یکی به‌لحاظ رویکرد امامتی او که به روش‎شناسی ویژۀ شهید صدر در حوزۀ مطالعات اسلامی برمی‎گردد و دوم به نظریۀ امامت شهید صدر. هر دو عنوان در نظر ایشان دائم در حال رشد و تکامل است.

قابل نقد بودن نظریۀ امامت شهید صدر

استاد محمدتقی سبحانی ادامه داد: از همان محاضرات، یا دیگر آثارشان اندیشۀ امامت ایشان روشن است. یک نظریه را تا آخرین بحث که در الاسلام یقود الحیاة است، می‎خواهند پیش ببرند. این کتاب بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و به‌عنوان طرحی برای جمهوری اسلامی نوشته شد. در مقدمه که مسئلۀ استخلاف الهی را مطرح می‎کنند، گریزی به مسئله امامت هم دارند. این بخش خودش یک بحث مستقلی می‎خواهد. حتماً نکات بسیار دقیق و توجهات ویژه‎ای به امامت و ولایت دارد و البته نقدهایی هم به اندیشه ایشان وارد است. ممکن است بتوان گفت اگر ابتدا و انتهای نظریه ایشان را جمع کنیم، در یک نظریه واحد قابل‌جمع نیست.

جدایی‎ناپذیری رسالت و امامت

استاد سبحانی گفت: طرح نظریۀ امامت شهید صدر تبیین امامت از درون اصل رسالت است. تمام تلاش ایشان این است که نشان دهد امامت چیزی جز رویۀ دوم رسالت نبوی نیست. بدون رسالت، امامت را نمی‎توان فهمید و بدون طرح امامت، فهم دقیق رسالت، روشن و واضح نمی‎شود. ایشان چه در بحث‎های تاریخی، چه بحث‎های تبیینی و اعتقادی، دنبال بیان این نکته است که رسالت و امامت جدایی‎ناپذیر است. در نگاه ایشان اگر کسی فهم درستی از رسالت پیامبر داشته باشد، بی‌تردید امامت را تأیید می‎کند.

وی تصریح کرد: در طرح نظریۀ امامت، ایشان معتقد است اگر کسی رسالت پیامبر و سیره و سخنان آن حضرت را به‌صورت واقعی و موضوعی دنبال کند، بی‌تردید حکم می‎کند حتماً طرحی برای بعد از پیامبر پیش‎بینی شده تا این رسالت به سرانجام خودش نزدیک شود.

وی افزود: در کتاب «ائمة اهل البیت و دورهم فی تحصین الرسالة الاسلامیة» اهل‌بیت را باید در تقویت و استمرار اسلام دید. حرف اصلی ایشان هم همین است. اگر کسی تاریخ اسلامی را مطالعه کند و گزینه‎های فراروی جامعۀ پیامبر را پیش رو بگذارد، متوجه می‎شود تنها گزینه، طرحی برای وصایت است.

ماجرای نقد شریعتی بر شهید صدر و پاسخ ایشان

وی ادامه داد: مرحوم صدر کتاب «بحث حول الولایة» را در نقد اندیشه‎های عبدالله فیاض در باب بنیاد تشیع که امامت است نوشته. وقتی این کتاب به ایران آمد، شریعتی به این مقدمه نقد نوشت. وقتی این به نجف رسید، ایشان یک پاسخ مفصل نوشت و گفت در ایران باید چاپ شود. آن‌چنان فضا به نفع دکتر شریعتی داغ بود که نزدیکان شهید صدر که می‎دانم چه کسانی بودند، توصیه کردند این پاسخ‎ها نباید در ایران چاپ شود. دوستان متن کتاب عبدالله فیاض و نقدهای شهید صدر در کتاب «بحث حول الولایة» و نقدهای شریعتی را به آن بخش ببیند. شریعتی طرحی دارد و می‎خواهد طرحش را کنار طرح شهید صدر بگذارد. طرح شریعتی می‎خواهد بین وصایت و شورا جمع کند و نقدش از این منظر به شهید صدر است. این مجموعه گویای نگاه عمیق و دقیق شهید صدر به مسئلۀ ولایت و وصایت است. خود این قابل مطالعه است. این بحث نظریه امامت از دیدگاه شهید صدر بود.

بررسی روش‎شناسی شهید صدر

استاد سبحانی سپس به بحث دوم یعنی روش‎شناسی شهید صدر پرداخت و گفت: بخش دوم به نظرم مهم‌تر است و سرآغاز یک نگاه مطالعاتی جدید به حوزۀ مطالعات اسلامی است.

این استاد حوزه و دانشگاه تأکید کرد: مرحوم صدر یکی از شخصیت‎های نادری است که در دوران معاصر ما به مسئلۀ روش‎شناسی و متدولوژی توجه کرده. حتی در بین اندیشمندان نوگرای حوزه کمتر کسی داریم که بحث روش‎شناسی را دنبال کرده باشد و نوآوری داشته باشد.

روش اصولی و روش منطقی

وی افزود: دو روش معمول در حوزه علمیه داریم؛ یکی علم اصول و دیگری منطق. اصول را فعلاً کنار می‎گذاریم. خودش داستانی دارد که شهید صدر در بحث منطقِ فهم متن و استنباط چه نگاهی دارد؛ آیا مسلک اصولیین را به‌تمام‌معنا پذیرفته یا حاشیه دارد یا تأسیس‎هایی دارد. این در جای خودش را بیان بحث شود.

مواجهه شهید صدر با دو منطق حاکم در منطق استدلال

استاد سبحانی گفت: در منطق استدلال نه منطق استنباط، مرحوم صدر در عصر خودش با دو منطق حاکم مواجه است. یکی منطق استدلالی ارسطویی و دوم منطق تجربی پوزیتویستی. می‎توانید به کتاب مبانی منقطی استقرا یا رساله‎ای که قبل از آن با عنوان “التأسیس للمنطق الذاتی” نوشت مراجعه کنید. حتماً این رساله را قبلاً بخوانید.

وی افزود: ایشان وقتی درس اصول می‎دهند، در مباحث قطع و ظن با پرسش‎هایی مواجه می‎شوند. مسائل روز را در درس مطرح می‎کنند. بحث بالا می‎گیرد. ایشان احساس می‎کند با این بحث‎های جاری اصولی این سؤالات قابل پاسخ نیست. درس را تعطیل می‎کنند یا درس به تعطیلات می‎خورد. یک گعده علمی تشکیل می‎دهند. آثار غربی‎ها و مسلمین را می‎بینند و بحث می‎کنند که مبنای حجیت قطع کجاست. ما این را راحت در اصول می‎گوییم و رد می‎شویم. قطعی که می‎گوییم هم قطع شخصی و روان‎شناختی است. این به هم ریختن اساس حجیت است. قطع در تفسیر برخی اصولیان معاصر نفی حجیت قطع است. اصلاً نفی حجیت فقه است. قطع شخصی روان‎شناختی که از ادله برای فرد قطع حاصل می‎شود و این را مبنای فهم دین قرار می‎دهد، قابل‌قبول نیست. این پرسش برای مرحوم صدر جدی می‎شود. بحث از گعده به درس خارج می‎آید. یک بار تقریر می‎شود. اولین بار رساله التاسیس للمنطق الذاتی را می‎نویسند. می‎گویند دو منطق داریم. منطق ارسطویی و منطق پوزیتویستی.

نقد منطق ارسطویی

استاد سبحانی با اشاره به دو منطق ارسطویی و پوزیتویستی ادامه داد: از دیدگاه شهید صدر این دو منطق کافی نیست و باید منطق جدیدی را تأسیس کرد. تعبیر ایشان این است که منطق ارسطویی توالد موضوعی دارد. اصطلاح توالد موضوعی و توالد ذاتی دارند. نقص بزرگ منطقی ما در حوزه استدلال این است که ارسطو آمد برای صورت، منطق و متدولوژی ارائه داد اما برای ماده کار ارسطو ناتمام ماند. تنها در صناعات خمس آن هم در برهان و جدل به ماده پرداخت. مرحوم صدر منطق ارسطو را از حیث ماده نقد می‎کند. شیوه و رویکرد ارسطو در تبیین موضوع استدلال کافی نیست. اسم این منطق جدید را توالد ذاتی می‎گذارد.

ریشه مبانی قطع اصولی

استاد سبحانی افزود: مبنای قطع اصولی ما کجاست؟ این را به تفصیل در جامعةالمصطفی در دکتری بحث کردم. قطع اصولی ما یک امر حادثی است که ریشه‎اش در یقین کلامی یعنی آثار شیخ مفید و سایر بغدادی‎های ماست. وقتی آنها می‎گفتند یقین، آن یقین همین توالد ذاتی است که مرحوم صدر می‎گوید.

ترجیح منطق متکلمانه توسط شهید صدر

وی گفت: مرحوم صدر در میانه دو یقین یعنی یقین ارسطویی و یقین متکلمانه یقین دوم را ترجیح می‎دهد. می‎گوید اولی را قبول داریم اما محدودیت دارد و مشکل تفکر را حل نمی‎کند. منطق مکمل، منطق توالد ذاتی است.

طرح مسئله استقرا

وی ادامه داد: شهید صدر در مبانی منطقی استقرا نشان می‎دهد یکی از راه‎های مهم استقراست. از حساب احتمالات استفاده می‎کند و روشن می‎کند راه و روش رسیدن به یقین لزوماً روش ارسطویی نیست.

وی گفت: ایشان معتقد است این منطق است که راه را در حوزۀ مطالعات اسلامی بازمی‎کند. منطق استقراءِ او با کل اندیشۀ او گره خورده است. معتقد است با منطق ارسطویی یا پوزیتویستی نمی‎توان فقه و تاریخ و عقاید را پیش برد.

پذیرش برهان نظم مبتنی‌بر استقراء

استاد سبحانی ضمن اشاره به منزلت استقراء در مباحث شهید صدر، افزود: اینکه این را در مسئلۀ وجود خدا تمام می‎کند و نشان می‎دهد برهان نظم یک برهان استدلالی یقینی است، از همین باب است. از نگاه ارسطویی برهان نظم یقینی نیست؛ یا تثمیل است یا استقراء. خیلی تلاش شده دلیل نظم را برهانی کنند؛ اما نشده، چون مبتنی‌بر مشاهدات و استقراء مصادیق است. از دیدگاه منطق ارسطویی برهان نظم، برهان نیست. فیلسوفان در هیچ اثر فلسفی نامی از این برهان نیاورده‎اند. چون حداکثر جدلی است، نه برهانی. مرحوم صدر در مقدمۀ الفتاوی‌الواضحة می‎گوید برهان نظم، برهان است و یقینی است، اما مبتنی‌بر منطق توالد ذاتی، نه منطق ارسطویی.

مشکل فقدان روش‎شناسی صحیح برای مطالعات اسلامی

وی افزود: از نگاه شهید صدر بسیاری از مطالعات اسلامی مکتوم مانده. دلیلش هم این است که روش‎شناسی درست برای مطالعات اسلامی نداریم.

نقد دیدگاه رایج اصولی در باب قطع

استاد سبحانی با اشاره به دیدگاه اصولی معروف در باب قطع گفت: گفته‎اند قطع چه از پریدن کلاغ حاصل شود، چه از چیز دیگر حجت است. شهید صدر می‎گوید قطعی که از تواترات و تجربیات حاصل می‎شود، با قطعی که از پریدن کلاغ حاصل می‎شود فرق دارد.

نقد کم‎اعتنایی بینادی حوزه به روش‎های تاریخی

استاد سبحانی تأکید کرد: مشکل اصلی ما در حوزۀ مطالعات تاریخی چیست؟ چرا تاریخ از منظومۀ مطالعات دینی ما بیرون رفت؟ موج جدید نقد، نقدهای تاریخی است. حوزۀ علمیه از بنیاد نسبت به روش‎های تاریخی کم‎اعتنا و کم‎مهر است؛ چون منطق تفکر ما مطالعات تاریخی را یقینی نمی‎داند؛ چون در مقدمات برهان قرار نمی‎گیرد؛ علوم ظنی است. به چه دردی می‎خورد؟!

وی افزود: قرآن کریم بسیاری از ادله و شواهد خودش را از تاریخ می‎آورد. مرحوم صدر معتقد است از طریق منطق توالد ذاتی می‎توان مطالعات تاریخی را احیا کرد. «بحث حول الولایة»، «ائمة اهل البیت و دورهم فی تحصین الرسالة الاسلامیة» و… همه مطالعۀ تاریخی است. تمام مباحث شهید صدر در حوزۀ ولایت و امامت ناظر به تاریخ است.

نگاه شهید صدر به تاریخ

استاد سبحانی گفت: می‎خواهم بگویم رویکرد روش‎شناختی ایشان به تاریخ چیست. ایشان تاریخ را منبع و مصدر می‎داند، نه اینکه صرفاً عبرت باشد. استدلال ایشان بر حقانیت ولایت و امامت مبتنی‌بر یک تحلیل تاریخی است که از منطق توالد ذاتی ایشان برمی‎خیزد. روش‎شناسی ایشان جمع شواهد و قرائن است که مجموعۀ اینها به شما یقین ذاتی می‎دهد. از تاریخ بر حقانیت امیرالمؤمنین و وجوب نص استدلال می‎کند.

وی افزود: مرحوم صدر در امامت عامه از تاریخ استفاده می‎کند. بحث حول المهدی اثبات وجود نص است. اثبات شرط عصمت است. اثبات یک طرح امامت عامه است. می‎گوید اگر کسی رسالت اسلامی و سیرۀ پیامبر و واقعیت‎های بعد پیامبر را مطالعه کند، یقین می‎کند پیامبر هم به‌صورت پیشینی و هم پسینی نگاهش مبتنی‌بر امامت بوده.

استاد سبحانی افزود: ایشان در کتاب امامان اهل بیت یک استدلال تاریخی بر حقانیت می‎کند. امامان اهل بیت، امامت خاصه است با نگاه تاریخی. چون این نگاه و رویکرد را نمی‎شناسیم، نمی‎توانیم تشخیص دهیم که ایشان به‌صراحت و اشاره می‎گوید بحثم برای اثبات ولایت اهل‌بیت است.

وی گفت: نقدهای تند نسبت به خلافت دارد. فدک در تاریخ چیست؟ فدک برای ایشان فقط یک نمونه است. صدیقۀ طاهره محور نقد را فدک می‎گذارند. مرحوم صدر نشان می‎دهد فدک در تاریخ بزرگ‌ترین علامت نقد خلافت خلفا است. نشان می‎دهد اینها اعتنایی به سنت پیامبر نداشتند. نقدها از منظر تاریخی آن‎قدر روان، منطقی، معتدل و روش‎شناسانه است. ما یک موج استبصار در جهان عرب تحت‌تأثیر آثار شهید صدر داریم. کسانی رهبر فکری بودند در مراکش و… .

دو روش اصلی امامت‎پژوهی

حجت‌الاسلام محمدتقی سبحانی گفت: امامت در تاریخ تفکر شیعه روش‎های مختلفی داشته. دو روش مهم امامت‎پژوهی داشتیم: امامت‎پژوهی کلامی یا تطبیقی که از شیخ مفید و هشام و مؤمن‌الطاق تا دوران معاصر بزرگان زیادی داشته. در دوران معاصر هم بزرگ‌ترین شخصیت علامه میرحامد حسین و مدرسۀ لکنهو بود. ادامه این راه هم در آثار مرحوم مظفر، علامه امینی و… است.

وی افزود: خط دوم، مطالعات درون‎متنی یا امامت تبیینی بوده. اینها معرفةالامام است. این را بیشتر محدثان ما داشتند؛ کلینی، علامه مجلسی، ضیاءالعالمین، مرحوم شفتی، اثبات‌الولایۀ مرحوم نمازی و….

لزوم طرح مطالعات تاریخی امامت

استاد سبحانی تأکید کرد: خط دیگری باید گشوده شود که خط مطالعات تاریخی امامت یا تاریخالامامة است. انه به این معنا که از امامت گزارش کنیم. باید ادله اثبات امامت را چه در امامت عامه چه خاصه، از درون واقعیت جهان اسلام بگیریم. می‎توان از درون متن تاریخ و مستندات تاریخی با آن واقعیت رسالت پیامبر، واقعیت اتفاقات بعد از پیامبر و واقعیت حیات پیامبر، اثبات کرد حقانیت از آنِ اهل‎بیت است.

وی در خاتمه گفت: یکی از سرآمدان آغازگر این رویکرد روش‎شناسی، مرحوم علامه شهید صدر است. متأسفانه شاگردان ایشان هم در ادامه این اندیشه‎ها تلاشی نکردند.

حجت‌الاسلام‌والمسلمین دکتر خسروپناه در نشست «مبانی، رویکردها و نوآوری‎های کلامی شهید صدر» که در قم و با همکاری بنیاد امامت برگزار شد به روش‌شناسی آثار کلامی شهید صدر پرداخت و گفت:

شهید صدر یک مکتب فکری است

حجت‌الاسلام‌والمسلمین خسروپناه در نشست «مبانی، رویکردها و نوآوری‌های کلامی شهید صدر» بیان کرد: شهید صدر یک شخص نیست؛ یک مکتب فکری است که نوآوری‎ها و نظریه‌‎پردازی‌‎های فراوانی داشته است. ایشان انصافاً شخصیتی بود که از زمان خودش جلوتر بود. حجاب معاصرت از موانع درک انسان‌های بزرگ است.

وی همچنین افزود: بحثی که دوستان ترتیب دادند، پژوهشی درباره ولایت است و نگاهی که شهید صدر به مسئله ولایت و امامت دارد.

استاد خسروپناه در تبیین این بحث در ابتدا خلاصه‌‎ای از کتاب «پژوهشی درباره ولایت» را مورد اشاره قرار داد و به تحلیل روش‎شناسی شهید صدر در این کتاب پرداخت.

تشیع یک اصل بود، نه یک پدیدۀ عارضی

حجت‌الاسلام خسروپناه در این نشست که به همت بنیاد امامت و در سالن اجتماعات این بنیاد برگزار شد، تصریح کرد: شهید صدر در کتاب پژوهشی درباره ولایت به چند نکته کلیدی اشاره دارد. یکی اینکه تشیع را نباید یک پدیدۀ ناگهانیِ شکل‎گرفته در طول تاریخ دانست. تشیع یک امر اتفاقی نیست که از طریق عبدالله‌بن‌سبا و فعالیت‎های حزبی او یا به هر دلیل به‌صورت تصادفی و رَندوم ایجاد شده باشد. تشیع یک اصل بود، نه یک پدیدۀ عارضی در جامعه اسلامی.

اینکه شیعیان به‌لحاظ تعداد و جمعیت کمترند، این اندک بودن نسبیِ افراد دلیل بر این نیست که بگوییم استثناء است و اصل نیست. تشیع یک واقعیت استثنائی نیست؛ یک اصل است. زمینه‎هایش از زمان نبی مکرم اسلام پدید آمد.

توضیح شهید صدر در مورد خلط میان اصطلاح و شکل‎گیری محتوا و نقد دیدگاه مدرسی طباطبایی

استاد خسروپناه تأکید کرد: شهید صدر این نکته را هم اشاره می‎کنند که اصطلاح شیعه و تشیع کِی به‌وجود آمد. او می‎گوید این را با محتوای تشیع خلط نکنید. برخی مواقع اصطلاح بعداً شکل می‎گیرد. آقای مدرسی طباطبایی در کتاب فرایند تکامل این خلط را دارد. می‎گوید چون اصطلاح عصمت به‌صورت یک بار معنایی خاص در زمان خاصی شکل گرفته پس این اعتقاد در زمان ائمه بین اصحابه نبوده است. این خلطِ بین شکل‎گیری اصطلاح و شکل‎گیری محتواست. این را شهید صدر توضیح می‎دهد.

پرسش شهید صدر از ولادت مذهب تشیع و شکل‎گیری گروه شیعه

او افزود: شهید صدر دو سؤال مطرح می‎کند. این دو سؤال این است که اولاً مذهب تشیع چگونه ولادت یافت و ثانیاً گروه شیعه چگونه پدید آمد.

تبیین تشیع به‌مثابۀ رهاورد طبیعی اسلام

وی در ادامه تصریح کرد: شهید صدر تحلیل زیبایی را بیان می‎کند که تشیع رهاورد طبیعی اسلام است. چون اسلامی که رسول الله بیان و معرفی کرد، این بود که جامعه جاهلی را به جامعه اسلامی دعوت کرد. این رهاورد بزرگی بود و بعد از وفات پیامبر باید استمرار پیدا می‌کرد و رسول الله هم به این نکته توجه داشت. پیامبر غیر از مقام عصمت و وحی به‌عنوان یک شخصیت تأثیرگذار اجتماعی به این توجه داشت که فرصت کافی برای حل تمام‎عیار این مسئله در زمان او وجود ندارد که جامعۀ جاهلی کاملاً جامعۀ اسلامی شود. این خودش را در حجةالوداع نشان داد.

وی افزود: تمام ریشه‎ها و زمینه‎ها و بسترهای جاهلیت باید از بین می‌رفت و این زمان می‎بُرد. چگونه اتفاق می‎افتد؟ وقتی مسئله ولایت مطرح شود. نبی اسلام به‌طور طبیعی چند راهکار پیش رو داشت. یک راهکار این بود که سکوت کند و به همان هدایت و راهبری خودش بسنده کند. بگوید ان‎شاءالله انحرافی در امت اتفاق نمی‎افتد. این کاملاً غلط بود. چون علائم فراوان عدم بلوغ امت مشاهده می‎شد. آن‎قدر عدم بلوغ آشکار است که می‎بینید خلیفۀ اول تصمیم می‎گیرد به نص خودش خلیفۀ دوم را تعیین کند. چطور خلیفۀ اول این را متوجه می‎شود، اما نبی مکرم اسلام باید سکوت کند و با سکوتش امت را به حال خودش رها کند؟! یا خلیفۀ دوم شورا تعیین می‎کند.

اقدامات نبی اکرم نشان می‎دهد فرض اول، فرض غلطی است و سکوت نکرده. پس حتماً باید یک موضع ایجابی داشته باشد. این هم دو راه دارد. یک راه در قالب نظام شورایی است. اگر این بود، باید پیامبر امت را برای نظام شورایی آماده کند. پیامبر باید جزئیات قانونی و مفاهیم فکری و مبانی نظری و قوانین اجرایی و شورا را برای ادارۀ جامعه بیان کند. اما ما اینها را مشاهده نمی‎کنیم. مسلمانان به شخص پیامبر اتکا دارند. به حاکم متکی هستند و به او اتکا دارند.

استاد خسروپناه افزود: رابطه امت با نبی گرامی اسلام نشان می‎دهد که یک رابطه مدرس و مربی نیست. فقط یک معلم نیست. نبی اسلام به تعلیم آموزه‎های دین پرداخته، به تربیت مسائل اخلاقی و سلوکی پرداخته، اما پیامبر غیر از این، شأن فرماندۀ جنگ و رئیس دولت هم هست. اتکای امت به پیامبر هم در عرصه تعلیم است، هم تربیت و هم فرمانده نظامی و هم دولتمرد و حاکمی که ادارۀ جامعه را به عهده دارد. سیره امت و امام و امت و پیغمبر این‎گونه بود. اینها نشان می‎دهد پیامبر در قالب نظام شورایی موضع ایجابی نداشته است.

وی پس از رد موضع ایجابیِ پیامبر در خصوص نظام شورایی افزود: می‎ماند یک فرض و آنکه پیامبر موضع ایجابی در مورد تعیین مصداق امام داشته باشد. آن هم تعیین امیرالؤمنین علی‌بن‌ابی‌طالب(ع) است. تشیع به این شکل تحقق پیدا کرد.

برهان سبر و تقسیم

استاد خسروپناه با ذکر این مقدمه به بررسی روش‎شناسی شهید صدر در این بحث پرداخت. او گفت: شهید صدر این بحث را مستند به حوادث تاریخی با برهان سبر و تقسیم و به‌صورت تحلیلی ارائه می‎کند. روش ایشان در کتاب «پژوهشی در باب ولایت»، یک روش برهانی‌تاریخی است؛ برهان سبر و تقسیم است. در چگونگی پیدایش تشیع با مستندات تاریخی با همین برهان بحث می‎کند. شهید صدر بدون اینکه آسیبی به بحث تقریب بزند و بخواهد تعابیر تندی نسبت به اهل‌سنت داشته باشد، این را بیان می‎کند. یک عالم اهل‌سنت هم این را بخواند، منطقی و برهانی می‎تواند حقانیت تشیع را بپذیرد.

تبیین شهید صدر از نحوه به‌وجود آمدن شیعه

این استاد حوزه و دانشگاه افزود: پرسش دوم این است که شیعه چگونه به‌وجود آمد؟ شهید صدر نشان می‎دهد پیدایش شیعه دقیقاً بعد وفات رسول الله تحقق پیدا کرد. می‎گوید دو دسته صحابه پیغمبر بودند. یک گروه طرف‌دار اجتهاد در مقابل نص بودند و یک گروه پایبند به نص. یک گروه برایشان راحت بود که بگویند در مقابل این نص حرف دیگری داریم. این گروه برای اینکه تزِ اجتهاد در مقابل نص را مستقر ‎کنند، باید اولاً سنت پیامبر را تعطیل می‎کردند.

استاد خسروپناه با تأکید بر اینکه این بحث به این شکل در کتاب شهید صدر نیست و این تفصیل از ناحیه ایشان است، افزود: دقیقاً مقابل ثقلین ایستادند. سنت پیامبر کنار رفت. دوم اینکه کتابت حدیث هم تعطیل شد. سوم اینکه نقل حدیث هم تعطیل شد. این سه کار است. دیدم برخی، اینها را یک کار حساب می‎کنند. اینها سه کار متفاوت است. در مقابل این سه کار سلبی، یک کارهای ایجابی هم انجام دادند. رأی و اجتهاد در مقابل نص را به عنوان یک اصل اصول فقهی و هرمنوتیکی تحقق دادند. دوم اینکه یک نهادی در دارالخلافه راه انداختند به‌عنوان نهاد قصه‎گویی. قصه‏ها هم همان اسرائیلیات بود که شید صدر به این اسرائیلیات اشاره دارد. حتی متأسفانه دامن شیعه را هم گرفت و برخی منابع شیعه هم به آن مبتلا شد. البته منایع اهل‌سنت خیلی بیشتر. در صحیح بخاری و صحیح مسلم خیلی فراوان از اسرائیلیات در توصیف خدای سبحان و انبیا و… استفاده کردند. فرهنگ مسیحیت و اندیشۀ یهود هم آمد.

مواجهه امامان با کج‌روی زنجیره‎ای

وی  افزود: در واقع یک اتفاقی افتاد به‌نام کج‌روی زنجیره‎ای. شیهد صدر در کتاب امامان اهل‌بیت به این نکته پرداخته. این کار سلبی و ایجابی یک کج‌روی زنجیره‎ای بود. از زمان حیات پیامبر هم شروع شد. وقتی اواخر عمر نبی مکرم اسلام است و می‎فرماید قلم و دوات بیاورید تا مطلبی بنویسم که گمراه نشوید، آن شخص می‎گوید: «ان الرجل لیهجر!» این همان اجتهاد در مقابل نص است و از زمان خود پیامبر شروع شد.

استاد خسروپناه ادامه داد: کل آموزه‎های پیامبر و حتی قرآن این‎گونه زیر سؤال می‎رود. با قصه غرانیق و… هم همین اتفاق افتاد. اینها همه استمرار همین جملۀ «ان الرجل لیهجر» است.

حجت‌الاسلام خسروپناه با تأکید بر اینکه اینها واقعیت‎های تاریخی است و تهمت یا سخن غیراخلاقی نیست، گفت: اینها در تاریخ طبری است. در منابع خود این آقایان است. اجتهاد در مقابل نص از زمان حیات نبی مکرم اسلام شروع شد و یک عده از خواص که درک می‎کردند، مقابل این قصه ایستادند. ابان‌بن‌تغلب از امام صادق علیه‌السلام سؤال کرد آیا کسانی بودند مقابل این جریان بایستند؟ فرمودند: بله. 12 نفر ایستادند. مخالفت با جریان انحراف و کج‌روی بود نه فقط خلیفه. حضرت، خالدبن‌سعید، ابوذر غفاری، مقدادبن‌اسود، بریده اسلمی و ابی‌بن‌کعب و ابوایوب انصاری و… را نام می‎برند.

روش جریان‎شناسی

استاد خسروپناه تأکید کرد: شهید صدر در اینجا دارد از روش جریان‎شناسی استفاده می‎کند. دو جریان را بیان می‎کند. این جریان، مقابل یک جریان زنجیره‎ای کج‌روی است که شهید صدر در آثار دیگر به آن پرداخته.

برخورداری از وجدان رها؛ شرط پذیرش توحید

پس از کتاب «پژوهشی درباره ولایت» نوبت به روش‎شناسی دیگر آثار شهید صدر رسید. استاد خسروپناه تأکید کرد: شهید صدر در آثار دیگرشان باز به این مسئله پرداخته و از روش‎های دیگری استفاده کرده است. مثلاً کتاب مقدمۀ اعتقادی فتاوی‌الواضحة که با عنوان «اعتقاد ما» ترجمه شده، این بحث را مقدمتاً باز می‎کند. می‎گوید اگر انسان‎ها با وجدان آزاد و رها بودند، ساده‎ترین استدلال برای ایمان آوردنشان به خالق کافی بود؛ اما این اندیشه مدرن مانع از وجدان آزاد و بی‎آلایش شده است.

وی افزود: من زمانی فکر می‎کردم در زمان ما دیگر جاهل قاصر نباشد. اگر جاهلی هم هست، با وجود این امکانات، جاهل مقصر است. بعد که در این دو دهۀ اخیر توفیق داشتم گفت‎و‎گوهای مختلفی با رهبران و ادیان داشتم، دیدم جاهل قاصر هم کم نیست. آن‎قدر رسانۀ مقابل شبهه‎پراکنی می‎کند که خیلی سخت است واقعاً انسان وجدان آزاد و رها داشته باشد.

وی ادامه داد: در برخی روشنفکران خودمان هم هستند. وقتی براهین اثبات خدا و یا حقانیت پیامبر را مطرح می‎کنند، مدام اشکال می‎کنند؛ اما وقتی تبارشناسی فوکو یا تلورانس جان لاک یا قرارداد اجتماعی هابز را می‎خواهند بگویند، به‌گونه‎ای می‎گویند که انگار اشکالی ندارد. هرجا شبهه‎ای در مورد دینداری هست، همان طرف غش می‎کنند.

روش استقراء

استاد خسروپناه گفت: شهید صدر در استدلالی که برای اثبات وجود خدا آورده، از همان اسس المنطقیة یعنی روش استقرا استفاده کرده که وقت ندارم آن را اینجا باز کنم. از روش استقرایی توالدی، نه روش اگوست کنت یا پوزیستویسم منطقی یا پساپوزیتویسم پاپر و…. یک روش استقرایی مبتنی بر توالد موضوعی و ذاتی است. یک روشی است که در بحث‎های اعتقادی به آن پرداخته. پدیده‎های هماهنگ را به عنوان دلیل ذکر می‎کند. برای بحث امامت ندیدم از این روش استفاده کند، اما به نظر می‎رسد امکان استفاده هست. اگر دانشجو یا طلبه‎ای آمادگی داشته باشد، می‎تواند بحث ولایت را با روش استقرای شهید صدر تبیین کند.

روش ساختارگرایی جامعه‎شناختی

وی ادامه داد: یک روش دیگری شهید صدر در بحث حول المهدی دارد. تحلیل عقلایی می‎کند که آیا ممکن است کسی عمر زیادی داشته باشد؟ اصلاً چرا باید عمر زیادی داشته باشد و چرا ظهور نمی‎کند؟ از یک روش ساختارگرایی جامعه‎شناختی استفاده کرده. ساختارهای جامعه اسلام را تحلیل می‎کند. ما نگاه فردی داریم و می‎گوییم افراد آماده نیستند. شهید صدر یک بحث ساختاری و اجتماعی دارد.

لزوم تحلیل روش‎های شهید صدر بر پایه مبانی فلسفی او

استاد خسروپناه افزود: ما وقتی روش ساختاری می‎گوییم، ساختارگرایی دورکیم به ذهن نیاید. آن مبانی خودش را دارد. روش استقرایی شهید صدر هم با بقیه فرق دارد و مبانی خودش را دارد. شهید صدر در کتاب‌هایش مبانی خودش را بیان کرده. حتماً باید روش‎ها را با آن مبانی فهمید. نه ساختارگرایی که مثلاً در اسکاچ پُل یا دورکیم است.

بررسی کتاب فدک در تاریخ

وی گفت: در کتاب فدک در تاریخ که شهید آن را در نوجوانی تدوین کرده و بعد تکمیل شده، شیوه تاریخی را پی‌گیری کرده است. روش جدید نیافتم. اما باز این روش تاریخی مارکس یا وبر نیست. روش تاریخی شهید صدر مبتنی بر مبانی خاص خودش است.

روش کل‎گرایانه

وی همچنین به روش کل‎گرایانه به‌عنوان یکی دیگر از روش‎های شهید صدر پرداخت و گفت: آخرین مطلب، رویکرد کل‎گرایانه‎ای است که در بحث امامت دارد و می‎گوید باید امامان را یک کل به هم پیوسته ببینیم. این در مقابل رویکرد جزءگرایانه به امامان است. شبیه بحث‎های مقام معظم رهبری در انسان 250 ساله است. خیلی هم زیبا است.

استاد خسروپناه افزود: یک جریان کج‌روی از زمان پیامبر شروع شد. شهید صدر امامان را در سه مرحله تصویر کرده. مرحله مصون‎سازی در برابر کج‎روی که از امیرالمؤمنین شروع شد تا امام سجاد. مرحله دوم، مرحله تشکیل یک جریان ایجابی است. بحث‎های مذهب جعفری از امام باقر(ع) شروع شد. در ادامه مرحله اول، تشیع عمیق‎تر و تفصیلی‎تر می‎شود. در مرحله سوم، مرحله گسترش و آمادگی برای در دست گرفتن حکومت است که از زمان امام کاظم به بعد است.

گزارش تصویری نشست را اینجا بینید

به گزارش باشگاه خبرنگاران پویا، در هفتمین نشست از سلسله‌نشست‌های «روایت حجره» با حضور آیت الله صالحی مدرس (رئیس شورای علمای شیعه افغانستان) زندگی، فعالیت‌ها، افکار و تجربیات این عالم برجسته افغانستان بررسی شد.

ولادت در خانواده‌ای مذهبی و مُحبّ اهل‌بیت علیهم‌السلام

آیت‌الله صالحی مدرس در این نشست با بیان اینکه در منطقه ترکمن ایالت پَروان افغانستان و در خانواده‌ای مذهبی به دنیا آمده است، بیان داشت: پدرم بسیار علاقه‌مند به جامعه روحانیت بود، همیشه به برگزاری مجالس امام حسین(ع) اهتمام داشت و ازاین‌رو در منطقه زندگی خویش، ایشان همواره میزبان علما و روحانیون بود.

وی بیان داشت: یکی از آیین کهن مردم متدین و عاشقان اهل‌بیت(عم) برگزاری مجالس حَمله‌ خوانی و خواندن کتاب «حمله‌ حیدری» در کنار برگزاری مراسم‌‌های ادعیه و توسل بود که یکی از مهم‌ترین شاخصه‌های شیعیان به‌شمار می‌رفت و ازاین‌رو، پدر بزرگوارم با اینکه سواد ابتدایی داشت، نیمی از این کتاب را که دارای اشعاری در مدح اهل‌بیت(ع) بود، حفظ بود.

آغاز تحصیل در میان محرومیت های تحمیلی حکومت به پیروان اهل بیت(ع)

رئیس شورای علمای شیعه افغانستان با اشاره به اینکه علم‌آموزی را در مکتب‌خانه‌های دینی آغاز نموده است، عنوان کرد: در آن زمان حکومت توجهی به مناطق مرکزی افغانستان که اکثراً شیعه‌نشین بود، نداشت و شیعیان در محرومیت شدید بدون راه‌های ارتباطی و مدارس دولتی و… ایام می‌گذراندند.

آیت‌الله صالحی مدرس شرایط سخت و عدم حضور رجال سیاسی شیعی در بدنه حکومت را سبب گرایش پیروان اهل‌بیت(عم) به تجارت و دادوستد دانست و افزود: شیعیان با روی آوردن به کارهای اقتصادی خصوصاً امور ترانسپورتی، توانمندی اقتصادی خود را ترمیم نمودند که بعدها متأسفانه در جنگ‌هایی که توسط کمونیست‌ها تحمیل گردید، درصد کثیری از آن به یغما رفت.

تهیه کتب درسی در پرتو انجام عبادات استیجاری

رئیس شورای علمای شیعه افغانستان در ادامه بیان داشت: تحصیل علوم دینی و مسیر طلبگی برای ما خاطرات فراوانی را داشته است. درس خواندن بنده با زحمت زیادی شروع شد و گاهی برای استفاده از درس استادی، مسافت زیادی به‌صورت پیاده باید طی می‌شد و بعضاً گاهی مجبور می‌شدم جهت تلمّذ دروس، بعضی شب‌ها در مسیر رفت‌وبرگشت، در منزل اقوام و دوستان بیتوته نمایم. ایشان همچنین ابراز داشت: در این دوران، مقوله‌ای تحت عنوان شهریه وجود نداشت و گاهی برای خرید کتب درسی، مجبور به انجام عبادات مستأجره، خصوصاً روزه گرفتن می‌شدم.

بعد از مدتی تحصیل، در پرتوی فضای کاملاً سنتی و مکتب‏خانه‌ها، از منطقه به شهر کابل مسافرت نمودم و خود را برای ورود به حوزه علمیه کابل آماده می‌نمودم و در این حوزه علمیه نوپا، دروس جامع‌المقدمات، سیوطی، معالم، شرح لمعه، رسائل و کفایه را با اشتیاق فراوان بعضاً مرور و به اتمام رساندم و در سال‌های بعد در دروس خارج کفایه در محضر آیت‌الله سید سرور واعظ(ره) و فلسفه را در محضر استاد بزرگوار، استاد میرعلی احمد عالم فراگرفتم. در همین ایام نیز به اشاره و علاقه فراوان سید سرور واعظ، مشغول به تدریس کتاب «رسائل» در مدرسه ایشان شدم. کرسی تدریس درس رسائل در آن زمان، جایگاه ویژه‌ای داشت که باعث توانمندی علمی و غنابخشی در اندوخته‌های علمی‌ام شد و باید گفت که تدریس در کنار تحصیل در فضای حوزه علمیه، از رموز موفقیت است.

هجرت به نجف با توصیه آیت‌الله سید سرور واعظ(ره)

رئیس شورای علمای شیعه افغانستان با بیان داشتن شوق و علاقه شدید و وصف‌ناپذیرش برای هجرت به نجف گفت: از استاد بزرگورام آیت‌الله سید سرور واعظ اجازه هجرت گرفتم که مشارٌالیه در این زمینه بیان نمود که استعداد سرشار شما در حوزه علمیه نجف شکوفا خواهد شد. از همان ابتدای ورود به حوزه علمیه نجف، با اینکه سطوح عالی را قبلاً به اتمام رسانده بودم، در حوزه نجف بار دیگر سطوح عالیه را مرور نموده و در دروس مختلف شرکت می‌جستم.

وی با اشاره به اینکه دروس کفایةالاصول را در محضر آیت‌الله شیخ صدرای بادکوبه‌ای شرکت می‌نمودم، اظهار داشت: آیت الله شیخ صدرای بادکوبه‌ای، درحدود نیم قرن مشغول به تدریس کفایةالاصول مرحوم آخوند خراسانی(ره) بود و هرچه از ایشان خواسته شد تا دروس خارج اصول و فقه را تدریس نماید، در جواب، نیاز علمی طلاب به کفایةالاصول را دلیل تدریس کفایه عنوان می کرد و به تدریس خارج فقه و اصول نمی‌پرداخت؛ یعنی ایشان براساس نیاز و ارتقای سطح علمی طلاب، اهتمام ویژه‌ای مبذول می‌داشتند.

آیت‌الله صالحی مدرس با بیان اینکه سایر دروس را در نزد استوانه‌های بزرگ حوزه علمیه نجف، حضرات آیات معظم شیخ کاظم تبریزی(ره)، شیخ مجتبی لنکرانی(ره) و محمداسحاق فیاض(مدظله) خوانده است، ابراز کرد: در همین ایام با شرکت در دروس آیت‌الله‌العظمی شهید صدر(ره) و مشاهده وزانت علمی ایشان، حضور در سایر دروس را به حداقل رساندم.

آیت‌الله‌العظمی شهید صدر(ره) و خانه‌ای در بهشت

رئیس شورای علمای شیعه افغانستان افزود: در اوایل حضور در دروس آیت‌الله‌العظمی شهید صدر(ره) که ایشان را به درستی نمی‌شناختم با توجه به اینکه برای طلاب حوزه علمیه نجف، فضای سکونت دغدغه اصلی به‌شمار می‌رفت، از ایشان پرسیدم که شما خانه و منزل مسکونی دارید و ایشان تبسّمی کرد و گفت: بله، خانه من در بهشت است. جواب حضرت استاد، روزها مرا در فکر فرو برد و همچنان تأثیر عمیقی برجاگذاشته بود که سال‌ها زندگی در پرتو منزل استیجاری و مشقّت‌های فراوان در زمان حضورم در نجف اشرف، معنا پیدا نموده بود و انگیزه مضاعفی در روند ادامه تحصیل و تدریسم شد.

ایشان نیز یادآور شد که آیت‌الله‌العظمی شهید صدر(ره) تا پایان عمر پُربار و ارزشمند خود، حاضر به داشتن منزل مسکونی نشد و در طبقه دوم مقبره مرحوم آیت‌الله مامقانی ـ که در آنجا تدریس می کرد ـ سکونت داشت.

آیت‌الله صالحی با اشاره به رویکرد اخلاقی و نبوغ فوق‌العاده آیت‌الله‌العظمی شهید صدر(ره)، ادامه داد: آیت‌الله‌العظمی شهید صدر(ره) اخلاص و ارادت خاصی به علما و خصوصاً مرحوم حضرت امام(ره) داشت که در بیاناتی که ابراز می‌فرمود، بینش سیاسی و کاربردی بودن جامعیت فقه را در دیدگاه‌های مرحوم امام متبلور می‌دانست.

رئیس شورای علمای شیعه افغانستان در پاسخ به سؤالی درباره شاگردان برجسته شهید صدر، آیت‌الله سید کاظم حائری را در درس، فضل و اخلاق شاگرد ممتاز آیت‌الله‌العظمی شهید صدر(ره) دانست و افزود: آیت‌الله سید محمود هاشمی شاهرودی هم دیگر شاگرد برجسته آیت‌الله‌العظمی شهید صدر(ره) بود که ضایعه ارتحال این عالم ربانی، جبران‌ناپذیر است.

وی با بیان اینکه آیت‌الله هاشمی شاهرودی، سال‌های متمادی در مسائل سیاسی و اجتماعی، مشاور آیت‌الله‌العظمی شهید صدر(ره) بود، گفت: آیت‌الله شاهرودی به توصیه آیت‌الله‌العظمی شهید صدر(ره) به شرکت در دروس و همراه شدن با حضرت امام(ره) و کمک به نهضت ایشان ترغیب شد.

علم آیت‌الله‌العظمی شهید صدر(ره)  از مراجع زمان خود بالاتر بود

آیت‌الله صالحی با اشاره به اینکه قبل از عزیمت به نجف، در کابل شُهرت و آوازه آیت‌الله‌العظمی شهید صدر(ره) فراگیر شده بود، عنوان کرد: حتی از نظر آیت‌الله سید سرور واعظ، آیت‌الله‌العظمی شهید صدر(ره) از لحاظ توانمندی علمی و تجزیه و تحلیل مبانی فقهی و اصولی، از مراجع زمان خود بالاتر بود.

رئیس شورای علمای شیعه افغانستان به فشارهای رژیم بعث و خانه‌نشینی علما که تحت‌فشار روزافزون دستگاه حاکم صورت گرفته بود، اظهار داشت: در آن اوضاع، آیت‌الله‌العظمی شهید صدر(ره) توصیه می‌فرمود که به فشارها بی‌اعتنا باشیم و به‌صورت عادی فعالیت‌های تحصیلی و اجتماعی خود را ادامه دهیم. مشکلات عدیده‌ای در طول تاریخ همیشه وجود داشته است. مهم این است که از نقاط عطف تاریخی، جهت تحولات ارزشی استفاده نماییم.

جایگاه و احترام استاد

آیت‌الله صالحی مدرس، احترام شدید آیت‌الله‌العظمی شهید صدر(ره) به آیت‌الله‌العظمی خوئی را یادآور شد و ابراز کرد: آیت‌الله‌العظمی شهید صدر(ره) با اینکه کرسی تدریس درس خارج فقه و اصول را داشت و در فضای علمی، جایگاه ویژه‌ای را به خود اختصاص داده بود، اما هنگام دیدار با آیت‌الله خوئی، از ابتدای فضای ورودی تا جایگاه استقرار مرجع بزرگوار، آیت‌الله‌العظمی خوئی، با حالت اشتیاق، سریع خود را در کنار ایشان می‌رساند، دو زانو نزد استاد خویش می‌نشست و با کمال احترام، دست ایشان را می‌بوسید.

اخراج از نجف اشرف و عنایات آیت‌الله‌العظمی شهید صدر(ره) و آیت‌الله هاشمی شاهرودی(ره)

آیت‌الله صالحی مدرس بیان داشت: در ادامه حضور در نجف اشرف، علاوه‌بر شرکت در دروس آیت‌الله‌العظمی شهید صدر(ره)، در دروس میرزا جواد آقای تبریزی(ره)، آیت‌الله‌العظمی خوئی و آیت‌الله شیخ عباس قوچانی و همچنین دروس حکومت اسلامی حضرت امام(ره) نیز شرکت می نمودم.

رئیس شورای علمای شیعه افغانستان با اشاره به اینکه دروس آیت‌الله‌العظمی شهید صدر(ره) از لحاظ علمی در نجف، جایگاه ویژه‌ای داشت، عنوان کرد: از دروس آیت‌الله‌العظمی خوئی، استقبال بیشتری می‌شد و کمیت شاگردان دروس آیت‌الله‌العظمی شهید صدر(ره) و مرحوم حضرت امام (ره)  نیز چشم‌گیر بود.

وی افزود: از همان اوایل حضور در نجف، در مدرسه علمیه دارالحکمه آیت‌الله‌العظمی حکیم حجره داشتم و از جانب این مرجع بزرگوار، در بخش اخذ امتحانات حوزوی، مسئولیت داشتم تا بالأخره شرایط حضور در حوزه علمیه نجف ضیق گردید و در بازگشت از زیارت کربلای معلی، اوائل ورودی شهر نجف، توسط پلیس بازداشت شدم و به مدت سه ماه در اسارت حکومت بودم. حکم طرد از کشور عراق، بالأخره صادر گردید و با اسکورت پلیس تا نقطه صفر مرزی همراهی شدیم. آیت‌الله سید محمود شاهرودی به سفارش و توصیه استاد بزرگوار، آیت‌الله‌العظمی شهید صدر، کمک فراوانی در انتقال خانواده، کتب و اثاث بنده تا نقطه صفر مرزی نمودند.

توصیه شهید صدر به آیت‌الله هاشمی شاهرودی

رئیس شورای علمای شیعه افغانستان با بیان اینکه در زمان حضور مرحوم حضرت امام(ره) در نجف، مبارزین علاقه وافری به مرحوم حضرت امام(ره) پیدا کرده بودند، خاطر نشان کرد: آیت‌الله هاشمی شاهرودی به توصیه آیت‌الله‌العظمی شهید صدر(ره) در درس مرحوم حضرت امام(ره) شرکت می‌کرد و کانون‌های خطوط فکری و مبارزاتی در حوزه علمیه نجف، جایگاه ویژه‌ای پیدا نموده بود و رژیم بعثی نیز با آگاهی به این مسائل، در جهت سرکوب، حوزه علمیه نجف را در مضیقه قرار داده بود.

آیت‌الله صالحی مدرس در پاسخ به سوالی، آیت‌الله سید محمد صدر، پدر مقتدی صدر را از لحاظ علمی، عالمی فاضل و مجتهد معرفی نمود و بیان داشت: سید محمد صدر علاوه‌بر شرکت در دروس آیت‌الله‌العظمی شهید صدر(ره)، مسئولیت امور ارتباطات دفتر آیت‌الله‌العظمی شهید صدر(ره) را برعهده داشت و به‌طور مستقیم در امورات اجرایی شرکت می‌نمود.

آیت‌الله صالحی مدرس ارادت خاص سید محمد صدر به آیت‌الله‌العظمی شهید صدر(ره) را یادآور شد و بیان کرد: آیت‌الله سید محمد صدر چندین بار توسط رژیم بعث دستگیر و زندانی شد، اما هر بار پس از آزادی مستقیم نزد آیت‌الله‌العظمی شهید صدر(ره) می‌آمد و ترس و ابایی از ارتباط با آیت‌الله‌العظمی شهید صدر(ره) و زندانی شدن مجدد نداشت که این امر، حاکی از شدت علاقه وافر ایشان به شهید صدر بود.

رئیس شورای علمای شیعه افغانستان با بیان اینکه دروس آیت‌الله‌العظمی شهید صدر(ره) از همان اوایل توسط کاست ضبط می شد، ادامه داد: این کاست‌ها در ابتدای هرشب جهت مرور دوباره در دسترس من قرار می‌گرفت و بعد از آن آقایان مسلمی کاشانی و سید محمد غروی، متون دروس را پیاده و آماده‌سازی می‌نمودند که الآن بخش اعظم این دروس و نوشتار، در چندین دفتر موجود است و متأسفانه هنوز منتشر نشده است.

تدریس حلقات آیت‌الله‌العظمی شهید صدر(ره)

آیت‌الله صالحی مدرس با اشاره به ورود خود به حوزه علمیه قم و آغاز تدریس، اظهار داشت: در حدود 22 سال تدریس در حوزه علمیه قم از افتخارات من می‌باشد که برای اولین بار، دروس حلقات آیت‌الله‌العظمی شهید صدر(ره) را در برنامه‌های تدریسی خود قرار دادم که از جهت فارسی بودن منحصربه‌فرد است و صوت آن جلسات توسط دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم ضبط و تکثیر گردیده است که اکنون در دسترس عموم می‌باشد.

رئیس شورای علمای شیعه افغانستان با بیان اینکه بیش از 500 طلبه در دروس اصول فقه او در قم شرکت داشته‌اند، ابراز کرد: پس از تدریس اصول فقه در 11 دوره، حدود 4 سال نیز در مدرسه آیت‌الله‌العظمی گلپایگانی مشغول به تدریس دروس خارج فقه و اصول بودم.

وی با اشاره به حضور خود در حوزه علمیه قم، شرکت در دروس آیت‌الله‌العظمی میرزا جوادآقای تبریزی(ره)، یادآور شد که برای تکمیل دروس آیت‌الله‌العظمی شهید صدر(ره) به توصیه ایشان در دروس آیت‌الله سید کاظم حائری شرکت جستم. و لازم می‌دانم این را هم عرض کنم که مدتی نیز جهت تکمیل دروس خارج مکاسب در درس فقه آیت‌الله‌العظمی میرزا جوادآقای تبریزی(ره) حاضر می‌‌شدم.

منبع: خبرگزاری تسنیم

 

 

او از ابتدای بلوغ، مجتهد بود و نیازی به تقلید نداشت!

روزهایی که بر ما می‌گذرد، تداعی‌گر سالروز شهادت فقیه و فیلسوف والاقدر جهان اسلام و تشیع، آیت‌الله‌العظمی سید محمدباقر صدر است. به همین مناسبت و از امروز، گفت‌وشنودهایی با شاگردان آن بزرگوار را تقدیم می‌کنیم. در مصاحبه‌ای که پیش روی شماست، حضرت آیت‌الله سید کاظم حائری به بیان خاطرات خود از سیرۀ نظری و عملی استاد پرداخته است.

حضرتعالی از چه مقطعی و چگونه با شهید آیت‌الله سیدمحمدباقر صدر آشنا شدید؟

بسم‌الله الرحمن الرحیم. بنده از دوران کودکی، با مرحوم آقای سید نورالدین اشکوری دوست بودم و رفاقت ما بسیار طولانی‌مدت بود. یک روز ایشان از من دعوت کرد تا در درس استادش شهید آیت‌الله سید محمدباقر صدر شرکت کنم و گفت که استاد دارد بحث ترتّب را می‌گوید که بحثی عمیق است و انسان به‌تنهایی نمی‌تواند آن را بفهمد… و از من خواست همراهش در درس حاضر شوم و پس از آن، یک بار دیگر درس را برایش بگویم که خوب متوجه شود. بعد هم بسیار از استادش شهید صدر برایم تعریف و تمجید کرد. البته من کسی نبودم که به‌سادگی حرف‌های کسی را تصدیق کنم!

از چه ویژگی‌هایی در شهید صدر تمجید می‌کردند؟

مثلاً می‌گفت که نبوغ ایشان بسیار بالاتر از حد تصور است و به مباحث علمی آیت‌الله خویی نقدهای علمی جدی دارد و برخی از نظرات ایشان را ابطال و مباحث جدید و دقیقی را بیان می‌کند و به‌لحاظ قدرت علمی، هماورد ندارد! من چیزی به آقای اشکوری نگفتم، ولی در دلم هم حرف‌هایش را تصدیق نکردم و همه این تعریف و تمجیدها را ناشی از تحت‌تأثیر قرار گرفتن در برابر استاد دانستم و تصور کردم مثل خیلی‌ها دچار هیجان شده و تصور می‌کند که استاد بی‌نظیری پیدا کرده و هیچ‌کس در سطح ایشان نیست! ابداً احتمال نمی‌دادم که این قضاوت‌ها صحیح باشند، اما درخواستش را هم رد نکردم و چون ایشان را انسان مؤمن و متعبد و ملتزمی می‌دانستم و رفیق قدیمی من هم بود، گفتم دلیلی برای رد درخواست ایشان وجود ندارد، ولذا همراهش رفتم و گفتم: فقط همین بحث را می‌آیم و بعد درس را مجدداً برای شما توضیح می‌دهم. در آن دوران من از شاگردان برجستۀ درس آیت‌الله‌العظمی سید محمود شاهرودی بودم و به‌لحاظ علمی، در سطحی بودم که دیگر تقریباً نیازی به حضور در درس ایشان نداشتم، اما همچنان شرکت می‌کردم؛ بنابراین فقط برای اجابت درخواست دوستم آقای اشکوری در درس شهید صدر شرکت کردم. در آن دوران سردرد شدیدی هم داشتم که مرا بی‌قرار کرده بود و واقعاً شرکت در درس برایم دشوار بود. یادم هست که وقتی درس تمام شد، برای اینکه بتوانم آن را برای آقای اشکوری تقریر کنم، با هم به خیابان می‌رفتیم و در حال راه رفتن این کار را می‌‌کردم تا شاید هوای آزاد کمکم کند که کمی سردردم بهتر شود!

احساس خودتان از حضور در درس شهید آیت‌الله صدر چه بود؟

واقعا حیرت کردم و دیدم که در صحبت‌های آقای اشکوری هیچ اغراقی وجود ندارد، درحالی‌که تصور چنین چیزی را هم نمی‌کردم! انصافاً قدرت علمی شهید صدر بی‌مانند و بحث‌های ایشان بی‌نظیر بودند.

درس را ادامه هم دادید؟

خیر. پس از اینکه بحث ترتب تمام شد، از آقای اشکوری عذر خواستم.

چرا؟

اولاً به‌دلیل مشکلات شخصی‌ای که داشتم و مانع از ادامه درس بود و دیگر سردردی که واقعاً امانم را بریده و امکان حضور در درسی در این سطح بالا را برایم ناممکن کرده بود. یک‌سری مشکلات سیاسی و اجتماعی هم داشتم که جای بحثش در اینجا نیست.

از درس شهید آیت‌الله صدر کلا منفک شدید؟

بله، تصمیم گرفتم که از درس جدا شوم، ولی استاد برایم پیغام دادند: «بعد از بحث ترتب، می‌خواهم بحث تزاحم را مطرح کنم که دقیق‌تر و بهتر است، من تضمین می‌کنم که اگر شما به‌شکل مستمر، پنج سال در این درس شرکت کنی، به اجتهاد برسی و نباید درس را رها کنی!». من به ایشان گفتم: «همۀ حرف‌های شما را قبول دارم، اما بسیار گرفتارم، از جمله سردرد عجیبی که به من امکان شرکت در درس را نمی‌دهد». البته بعدها که مشکلاتم کمتر شدند، در درس ایشان شرکت کردم.

اشاره به نبوغ ایشان کردید. برخی معتقدند که ایشان پیش از سن بلوغ به اجتهاد رسیده بود؛ آیا همین‌طور است؟

این را که ایشان قبل از سن بلوغ در تمام ابواب فقهی به اجتهاد رسیده باشد نمی‌دانم، اما قطعاً از ابتدای بلوغ از هیچ کسی تقلید نکرده بود و از زمان بلوغ در هر مسئله‌ای، به فتوای خودش عمل می‌کرد و یقیناً از کسی تقلید نمی‌کرد. اما در مورد نبوغ ایشان، این موضوع بدیهی‌تر از آن است که کسی بتواند کتمان کند. کافی است کتاب «فدک» ایشان را بخوانید تا به نبوغ ایشان پی ببرید. کتابی است کم‌حجم، اما بسیار عظیم و ارزشمند و در موضوع خودش بی‌نظیر و اگر توجه کنیم که ایشان این کتاب را در کودکی نوشته، دیگر نمی‌توانیم نبوغ شگفت‌انگیز ایشان را کتمان کنیم!

حضرتعالی در تألیف کتاب «الاسس المنطقیه للاستقرا» ــ که در واقع به‌نوعی چکیده آرا و افکار و حاصل عمر شهید آیت‌الله صدر بود ــ با ایشان همکاری کردید. این همکاری چگونه پیش آمد؟

ماجر از این قرار بود که وقتی ایشان به بحث تواتر رسید، استدلال کرد که در منطق ارسطویی (منطق صوری) گفته می‌شود که متواترات یکی از ضروریات شش‌گانه است، اما به نظر من این مطلب غلط است و تواتر جزء ضروریات نیست. ایشان به بحث حسیات و حدسیات هم اشکالاتی را وارد کرد. البته ایشان در پی انکار این مطالب نبود، بلکه می‌خواست بگوید که تواترات و حدسیات و حسیات ناشی از چیزی هستند که ایشان آن را «عقل سوم» می‌نامید. پس از درس، من اشکالاتی را مطرح و شواهدی را خلاف گفته ایشان بیان کردم. بحث ما در روزهای بعد هم ادامه یافت و سرانجام از سطح درس فراتر رفت و تبدیل به یک بحث دونفره شد و من به منزل ایشان در ابتدای خیابان عقدالسلام می‌رفتم و خدمت ایشان مشرف می‌شدم. بحث‌ها و پرسش و پاسخ‌های ما چند ماه ادامه پیدا کرد و من تمام آن مباحث را ضبط و ثبت کردم و نطفه اولیه این کتاب با این شیوه شکل گرفت. نهایتاً شهید صدر این مطالب را مرتب و منظم کردند و کتاب ارزشمندی را رقم زدند؛ کتابی که به‌قول مرحوم شیخ محمدمهدی شمس‌الدین، هنوز قدر آن به‌درستی شناخته نشده است. البته این کتاب حاصل عمر شریف شهید صدر نیست. حاصل عمر ایشان بی‌شمارند که این کتاب یکی از آنهاست.

موضوع مهمی که در ارتباط با شهید صدر مطرح می‌شود مرجعیت موضوعی یا مرجعیت صالح است که به‌درستی تبیین نشده و بسیاری درباره آن ابهام دارند. بسیار مغتنم خواهد بود که توضیحات شما را دراین‌باره بشنویم.

 

«مرجعیت صالح» و «مرجعیت موضوعی» دو موضوع هستند. شهید صدر مرجعیت صالح را دارای پنج هدف می‌دانست:

  1. گسترش احکام اسلام در بین مسلمانان و تربیت دینی هریک از آنها به ترتیبی که تضمین‌کننده التزام فرد مسلمان به احکام اسلامی در رفتار شخصی او باشد.
  2. ایجاد جبهه فکری گسترده در بین امت اسلامی که حاوی تمام مفاهیم آگاهی‌بخش اسلامی باشد، از جمله اینکه اسلام نظام کاملی است که همه عرصه‌های زندگی را دربرمی‌گیرد.
  3. تأمین پشتوانه‌های فکری‌‌اسلامی لازم برای فعالیت اسلامی، یعنی اقداماتی که هدف آن تأسیس حکومت اسلامی است. این فعالیت نیازمند اندیشه‌های جامع و گسترده اسلامی است، ولذا باید منبع موثقی وجود داشته باشد که این اندیشه‌ها از آن تغذیه و اطلاعات آگاهی‌بخش و مفید را دریافت کنند. به نظر شهید صدر، این منبع مرجعیت صالح است. مرجعیت صالح موظف است به اتکای پژوهش‌های گسترده و کافی و دقیق اسلامی در زمینه‌های اقتصادی و اجتماعی و انجام مطالعات تطبیقی بین اسلام و سایر مکاتب اجتماعی، نیازهای فعالیت اسلامی را به‌شکلی تأمین کند و دامنه فقه اسلامی را به‌شکلی گسترش دهد که قانون‌گذار فقهی بتواند همه بخش‌های زندگی بشر را پوشش بدهد. یکی دیگر از وظایف مرجعیت صالح این است که مجموعه حوزه را برای انجام این مأموریت‌های عظیم ارتقا دهد.
  4. سرپرستی و مدیریت فعالیت‌های اسلامی. مردم زیادی در راه برپایی حکومت اسلامی تلاش می‌کنند، اما عده‌ای از آنها چون اسلام را درست نمی‌شناسند، دچار اشتباهات فکری و عملی می‌شوند؛ به همین دلیل باید مرجعی وجود داشته باشد که خطا و صواب را از هم تشخیص بدهد و فعالیت‌های اسلامی را مدیریت کند و بر آنها نظارت داشته باشد.
  5. دادن نقش رهبری امت به همه جایگاه‌های علمایی از مرجع تا پایین‌ترین مرتبه علما؛ یعنی رهبری امت باید به‌دست مرجع باشد و او از طریق آنچه در اختیار دارد، با امت تعامل کند، به‌نحوی که امت احساس کند که رهبری جز این مرجعیت صالح ندارد. این کار از طریق تأمین منافع امت، توجه به مسائل مردم و حمایت از فعالان سیاسی ممکن است.

و مرجعیت موضوعی؟

شهید صدر پیشنهاد می‌داد که مرجعیت از فردی بودن به موضوعی بودن تغییر کند.

یعنی چطور؟

منظور از موضوع، نهاد و دستگاه گسترده‌ای است که مرجع در رأس آن قرار می‌گیرد و نمایندگان مرجع و کمیته‌های تخصصی در آن نهاد حضور دارند تا هریک به تناسب تخصص خود به وظایفشان بپردازند. شهید صدر معتقد بود که این نهاد باید در جایگاه مرجعیت قرار بگیرد.

به نظر شما این کار عملی است؟

خیر، به نظر من این پیشنهاد دو اشکال مهم دارد: یکی این است که امکان دارد افراد ناصالحِ ظاهرالصلاح در چنین نهادی نفوذ کنند. امکان بررسی و کنترل و رصد دقیق تمام افرادی که در این نهاد وارد می‌شوند، وجود ندارد. بعد هم ممکن است این نهاد شکل بگیرد و مشکلی را هم که به آن اشاره کردم نداشته باشد، ولی مرجعی که در رأس آن است فوت کند و مرجع بعدی به اهداف این نهاد اعتقاد یا به اعضای آن اعتماد نداشته باشد. این موضوع یک اشکال دیگر هم دارد و آن هم اینکه در کتاب و سنت دلیلی بر این نداریم که نایب امام زمان(عج) می‌تواند یک نهاد باشد.

شهید صدر برای این اشکالات پاسخی نداشتند؟

ایشان در مورد اول که مرجعیت نهاد باشد نه فرد، می‌گفت: این کار باید آرام و با زمینه‌‌سازی‌ کافی و در زمانی که مرجعیت به‌اندازه کافی قدرت پیدا کرده است، انجام شود تا در بالاترین حد ممکن از نفوذ افراد ناصالح جلوگیری شود. در مورد دوم هم می‌گفت که مرجعیت به‌عنوان نایب امام، همیشه فردی است و نمی‌تواند نهادی باشد، اما شیوه عمل و ساختار اجرایی مرجعیت می‌تواند در قالب نهاد و دستگاه صورت بگیرد.

با تشکر از فرصتی که در اختیار ما قرار دادید.

نکته‌ها و خاطره‌هایی از سال‌ها مراوده علمی، اجتماعی و سیاسی با شهید آیت‌الله سیدمحمدباقر صدر

شهید آیت‌الله سیدمحمدباقر حکیم در عداد یاران و مراودان دیرین شهید آیت‌الله‌العظمی سیدمحمدباقر صدر بود و از منش علمی و عملی وی گفتنی‌های فراوان داشت. او در دهه 1370 و طی گفت‌وشنودی، شمه‌ای از این خاطرات را بیان نمود. این مصاحبه تاریخی که می‌تواند مستند و دستمایه مناسبی برای محققان زندگی شهید صدر باشد، هم‌اینک پیش روی شماست.

با تشکر از حضرتعالی به لحاظ شرکت در این گفت‌وشنود، طبعا اولین سؤال ما این است که از چه دوره‌ای و چگونه با شهید آیت‌الله سیدمحمدباقر صدر آشنا شدید؟

بسم‌الله الرحمن الرحیم. الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین(ع). در سال 1334، یکی از طلاب علوم دینی که شهید آیت‌الله سید محمدباقر صدر را می‌شناخت، از مقام علمی ایشان ستایش زیادی کرد. من در آن زمان نزد یکی از عالمان نجف، درس کفایه را می‌خواندم و تصمیم گرفتم در درس ایشان در مسجد هندی حاضر شوم و ببینم کیفیت درس ایشان چگونه است که این دوست طلبه ما را این‌گونه شیفته خود کرده است. در درس شرکت کردم و دیدم نحوه تدریس و فهم عمیق از کتاب کفایه در آن، کاملاً با روحیه من سازگار است. البته ایشان قبلاً هم این درس را تدریس کرده بودند، ولی آن تدریس پیوسته و کامل نبود و شاید این دوره‌ای که من در آن شرکت کردم، اولین دوره پیوسته و مستمر درس کفایه ایشان بود.

هم‌‌درس‌هایتان در آن درس چه کسانی بودند؟

برخی را به‌یاد می‌آورم، از جمله شیخ عباس اخلاقی، سید فخرالدین ابوالحسن، شیخ عبدالعالی مظفر و سید نورالدین اشکوری که گاهی می‌آمدند. البته بعضی دیگر هم گاهی در درس ایشان شرکت می‌کردند.

آیا همه توانمندی و جایگاه علمی ایشان را درک می‌کردند؟

خیر، ایشان در محافل علمی چندان شناخته‌شده نبودند و فقط طلبه‌های فاضلی که از جنبه علمی پیشرفت کرده بودند عظمت علمی ایشان را درک می‌‌کردند. افرادی هم که از نزدیک با ایشان تماس داشتند، از جمله پسرعمویشان سیدموسی صدر، آیت‌الله سید موسی شبیری زنجانی، آیت‌الله سید محمد روحانی و شاگردان خصوصی آیت‌الله‌العظمی خویی بخشی از عظمت این شخصیت بی‌نظیر را دریافته بودند. بسیاری بر این اعتقاد بودند که پیشرفت علمی شهید صدر، ابداً عادی و معمولی نیست که سخنی درست به نظر می‌رسید.

از شرایط خانوادگی و تربیتی شهید آیت‌الله صدر برایمان بگویید. چون ظاهراً ایشان به این جنبه اهمیت زیادی می‌دادند.

بله، ایشان رنج‌های فراوانی دیده بودند که گاهی درباره آنها با من صحبت می‌کردند. می‌گفتند: در کودکی خدمتگزار باوفا و صدیقی داشته‌اند که او را به‌اندازه پدر و مادرشان دوست داشتند. پدر شهید صدر ویژگی‌‌های برجسته‌ای داشتند. ایشان از خاندان بزرگی بودند و به‌لحاظ علمی از امتیازات فراوانی برخوردار بودند، ولی شهید صدر خیلی کوچک بودند که ایشان از دنیا می‌رود و همان فردی که اشاره کردم (و اگر اشتباه نکنم نامش عبدالحسین بود) رسیدگی به شهید صدر را به عهده می‌گیرد.

نکته جالب این است که ظاهراً بعضی از اقوام شهید صدر مایل بودند که ایشان راه دیگری غیر از تحصیلات حوزوی را اختیار کند؛ زیرا نبوغ و استعداد فوق‌العاده‌ای داشتند و همه مطمئن بودند که ایشان به موقعیت ویژه‌ای دست پیدا می‌کند. همه فکر می‌کردند که ایشان راه پسردایی‌هایشان، جعفر آل‌یاسین و عزالدین آل‌یاسین را دنبال می‌کنند و مدارک دانشگاهی و علمی بالایی می‌گیرند. خانواده و اقوام این‌گونه پیش‌بینی می‌کردند که اگر ایشان همین مسیر را دنبال کند، هم از لحاظ علمی به مقامات بالایی دست پیدا می‌کند و هم به‌لحاظ معیشتی از رفاه بیشتری برخوردار می‌شود و فقر و سختی گذشته ایشان از بین می‌رود؛ مخصوصاً که بعضی از افراد خاندان صدر از قبیل سید محمدصادق صدر و سید محمد صدر، در دستگاه دولت موقعیت‌های خوبی داشتند، اما زندگی در حوزه‌های علمیه بسیار سخت بود؛ مخصوصاً اگر طلبه‌ای بود که کسی به‌لحاظ معیشتی به او کمک نمی‌کرد.

نظر خود ایشان چه بود؟

می‌گفتند از همان کودکی دلم می‌خواست راه اجداد خود، یعنی تحصیل علوم دینی را دنبال کنم. می‌گفتند: جز مادرم، کسی با این فکر موافق نبود و مرا یاری نمی‌کرد. مادر ایشان در این مسیر رنج‌های فراوانی را تحمل کرده بودند.

معاش خانواده ایشان در نبود پدر، چگونه تأمین می‌شد؟

ایشان می‌گفت: معاش خانواده از طریق مضاربه و به‌سختی تأمین می‌شد، اما حتی نزدیک‌ترین اشخاص به  خانواده هم از این موضوع اطلاع نداشتند! نکته جالب این است که حتی دایی ایشان آیت‌الله شیخ محمدرضا آل‌یاسین، از مراجع بزرگ آن دوره، تصور می‌کردند که این خانواده از لحاظ مالی کاملاً بی‌نیاز هستند، ولذا به آنها کمک مالی نمی‌کردند! این در حالی بود که ایشان همسایه خواهرشان بودند و فوق‌العاده هم به سید علاقه داشتند و به علم و فضیلت او معتقد بودند، منتهی عزت نفس شهید صدر مانع از این می‌شد حتی با دایی خود از سختی‌ها و نیازهای زندگی خود حرف بزنند! خانواده صدر با خاندان سید شرف‌الدین در لبنان پیوند داشتند که شاخه‌ای از آنها به ایران رفتند و در اصفهان ساکن شدند. آنها در خانواده‌های معروف علمی ریشه دارند و از بزرگ‌ترین خاندان‌های علمی در ایران بودند که در اصفهان زندگی می‌کردند.

فعالیت‌های علمی و فرهنگی شهید آیت‌الله صدر در چه زمینه‌هایی بود؟

ایشان در علوم مختلف اسلامی فعالیت می‌کردند. بخشی از این فعالیت‌ها به حوزه احکام اسلامی، بخشی به فلسفه اسلامی و قسمتی به تاریخ اسلامی و نیز تفسیر مربوط می‌شود. ایشان در همه این زمینه‌ها، نوآوری‌های بسیار داشتند؛ مثلاً در احکام اسلامی توانستند نظریه اقتصاد اسلام را ارائه و مبانی این نظریه را تدوین کنند. ایشان نظریه‌های سرمایه‌داری و سوسیالیستی را نقد و درستی نظریه اسلام را در این زمینه اثبات کرده‌اند.

ایشان در زمینه فلسفه توانستند مکتب‌های فلسفی معروفی چون ماتریالیسم دیالکتیک را نقد و بررسی کنند و پایه‌های استقرا را در منطق، استوار سازند و این روش را در اکتشافات فقهی و اصولی به‌کار گیرند و در علم کلام هم از آن استفاده کنند. بالاترین کشف علمی شهید صدر، استفاده از روش دانشمندان علوم تجربی، در مقام استدلال بر وجود خداوند است. ایشان در زمینه فقه و اصول هم توانستند مجموعه‌ای از قواعد اصولی و فقهی را تدوین و فقیهان را در راه استنباط احکام شرعی کمک کنند. در زمینه جامعه‌شناسی، ایشان مجموعه‌ای از قوانین حاکم بر تاریخ و آنچه را که از قرآن در این زمینه استنباط می‌شود و نظریه قرآنی را درباره فلسفه تاریخ کشف کردند. به این ترتیب شهید صدر را می‌توان از بزرگ‌ترین نویسندگان اسلامی در دهه اخیر دانست که آثار ایشان مورد توجه و تکریم اکثر دانشمندان اسلامی و غیراسلامی است.

تحلیل شما از نقش شهید آیت‌الله صدر در مورد انقلاب اسلامی عراق چیست؟

ایشان را می‌توان پایه‌گذار فعالیت‌های فکری و طرح‌های تشکیلاتی حرکت اسلامی در عراق و حتی پدیدآورنده انقلاب اسلامی در عراق دانست.

دلایل شما برای چنین ادعایی چیست؟

با توجه به نظریه‌هایی که ایشان از مکتب اسلام استنباط کرده و ارائه داده‌اند و نیز برداشت ایشان از جهان‌شمول بودن اسلام و موارد بسیار دیگر، می‌توان دریافت که ایشان پایه‌گذار فکر حرکت اسلامی در عراق هستند. ایشان توانستند طرح مرجعیت صالح را ارائه کنند. ایشان رهبری امت را تنها متعلق به فقهای آگاه به اسلام، یعنی دنباله خط پیامبران و ائمه اطهار علیهم‌السلام می‌دانستند. این خط، محور رهبری را در اسلام شکل می‌دهد و بر همین پایه، ایشان طرح مرجعیت صالح را بنا گذاشتند که بر مبنای آن، نقاط علمی و راهبردی این حرکت تبیین می‌شود؛ به همین دلیل ایشان با تمام وجود در کنار حرکت مرجعیت آیت‌الله‌العظمی امام سید محسن حکیم قرار گرفتند؛ زیرا مرجعیت ایشان در ایجاد تحولات فرهنگی و سیاسی در عراق سهم بسیار بزرگی داشت. شهید صدر با نقش و تأثیر تشکیلات سیاسی در اسلام و ارتباط آنها با رهبری مرجعیت و تأثیر این تشکیلات در امت اسلامی به‌خوبی آشنا بودند و مبانی فکری و تشکیلاتی را با دقت تبیین کردند.

ایشان همچنین در ایجاد انقلاب اسلامی در عراق سهم بزرگی داشتند و درواقع پدیدآورنده این انقلاب بودند؛ زیرا مجموعه‌ای از اقدامات خود را در ارتباط با ایجاد حرکت اسلامی در عراق به‌کار گرفتند و به همین دلیل هم تصمیم گرفتند از مرجعیت و رهبری امام خمینی دفاع کنند. ایشان انقلاب اسلامی را تأیید کردند؛ چون رهبر این انقلاب یک مرجع و سرآغاز آن از حوزه علمیه بود.

از موضع‌گیری ایشان در قبال انقلاب اسلامی بیشتر برایمان بگویید.

شهید صدر در شناسایی انقلاب اسلامی ایران در عراق تلاش زیادی کردند و با همه توان و امکان خود در خدمت انقلاب اسلامی قرار گرفتند و حتی نماینده‌ای را خدمت امام فرستادند که اعلام کنند: همه توان و امکان خود را در خدمت انقلاب و رهبری آن قرار خواهند داد. شهید صدر در بُعد فکری و فرهنگی هم، به نگارش قانون اساسی برای جمهوری اسلامی و نظریه فکری اسلامی پرداختند و آن را در دوره‌ای که قرار بود قانون اساسی ایران نوشته شود، برای امام خمینی فرستادند. جالب اینجاست که این قانون شباهت زیادی به قانون اساسی تدوین‌شده توسط مجلس خبرگان داشت.

شهید صدر در بُعد سیاسی هم، ملت‌های اسلامی را به حمایت از انقلاب ایران و رهبر آن دعوت کردند و به‌رغم دشمنی عراق با ایران، در نجف به پشتیبانی از انقلاب اسلامی، طلاب را به راهپیمایی تشویق کردند. ایشان در تأیید انقلاب تلگراف‌های متعددی را به ایران فرستادند و برای شهادت شهید آیت‌الله مطهری مجلس فاتحه برگزار کردند که تنها مجلس فاتحه‌ای بود که برای شهید مطهری در نجف برگزار شد.

ایشان صراحتاً اعلام کردند که آماده جنگ مسلحانه و درگیری نظامی با رژیم بعث عراق هستند و حاضرند خون خود را در راه نابودی طاغوت و اقامه حکومت اسلام و تحکیم پایه‌های اسلام در عراق هدیه کنند.

نظر ایشان درباره وحدت اسلامی چه بود؟

ایشان معتقد بودند که تفرقه در بین فرقه‌های مختلف اسلامی توسط استعمار و برای تضعیف مسلمانان به‌وجود آمده است؛ به همین دلیل ایشان بدون توجه به گرایش‌های مذهبی، از موضع کلان اسلامی کار می‌کردند و زمانی هم که با ملت عراق حرف می‌زدند، سنی و شیعه را یکسان مورد خطاب قرار می‌دادند و می‌گفتند: مسئله ما اسلام است و اختلاف مذاهب اسلامی در حدی نیست که در برخورد کلی ما نسبت به قضایای اصلی اسلام تأثیر بگذارد.

 

 

به گزارش خبرگزاری مهر: محمدعلی آذرشب، استاد دانشگاه تهران و عضو شورای عالی مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، از شاگردان شهید سید محمدباقر صدر و شهید سید محمدباقر حکیم است. وی در سالهای تحصیل خود در دانشگاه بغداد از راهنمایی ها و آموزش های شهید صدر بهره مند شده و در مقطع کارشناسی موفق به ارائه پایان نامه تحت راهنمایی شهید سید محمدباقر حکیم شده است.

در این گفتگوی تفصیلی که به بهانه سالگرد شهید سید محمدباقر صدر انجام شد، دکتر آذرشب ضمن تشریح زوایای مختلف شخصیت علمی و سیاسی شهید صدر وی را انسانی استوار و راسخ در راه علم و مبارزات سیاسی دانست که هیچ گاه حاضر نشد در برابر حکومت بعث عراق ذره ای کوتاه آمده و به خواسته صدام تن دهد همین مقاومت و پایمردی وی که برآمده از محیط تربیتی وی در خانواده ای اصیل و اهل علم بود عاملی شد تا در نهایت شهید سید محمدباقر صدر و خواهرش بنت الهدی صدر توسط رژیم بعث به شهادت برسند.

شاگرد ارجمند بارها در مصاحبه و هنگام سخن گفتن از استاد شهیدش اشک از چشمانش جاری شد تا آنجا که دقایقی گفتگو را متوقف کرده و از اتاق بیرون رفت تا برای ادامه آن مهیا شود. شخصیت علمی، انقلابی و مبارزاتی این شهید والامقام کمتر در میان شیعیان حتی در عراق شناخته شده است. خصوصا که هنوز برخی از کتب ایشان منتشر نشده یا به فارسی ترجمه نشده است.

در ادامه متن کامل گفتگو با محمد علی آذرشب از نظرتان می گذرد:

درباره شخصیت شهید صدر برایمان توضیح دهید. شهید صدر در حوزه های مختلف علمی ورود داشتند. از اقتصاد تا فقه، اصول، منطق، سیاست اسلامی و غیره و این از ویژگی‌های ایشان بود. در این باره صحبت کنید.

شخصیت شهید صدر را اگر بخواهیم در یک کلمه بیان کنم، می گویم ایشان نمونه بارز احیاگری در شخصیت های جهان اسلام بودند.

احیاگری یک مسئله اساسی در اسلام است. اصلاً هدف اسلام احیاگری است. هدف کل انبیاء و اولیاء احیاگری بوده است. احیاگری تمدن سازی نوین اسلامی است که امروز بسیار از آن صحبت می شود.

در سخنان اخیر مقام معظم رهبری در جمع مهمانان کنفرانس وحدت اسلامی، ۶ بار عبارت تمدن سازی نوین اسلامی تکرار شد. گویا رهبر انقلاب قصد داشتند بگویند که اگر می خواهید وحدتی در جهان اسلام به وجود آمده و کرامت و عزت داشته باشیم، باید احیاگری و تمدن سازی صورت گیرد تا بعد از آن جامعه اسلامی بتواند به وحدت رسیده و بین مذاهب آن تقریب به وجود آید والا هیچ یک از آسیب هایی که جهان اسلام را تهدید می کند از بین نخواهد رفت.

امروز یکی از مهمترین نیازهای جهان اسلام، احیاء احیاگران است. طرح های احیاگری که در جهان اسلام به خصوص در دو قرن اخیر به دلیل خصوصیات و ویژگی های خاص وجود داشته را باید زنده کنیم تا متناسب با نیازهای روز جامعه باشد. شهید صدر از برجسته ترین احیاگران بود.

احیاگران چه ویژگی دارند که شهید صدر را جزء آنها می دانید؟

یکی از مهمترین ویژگی های یک احیاگر این است که از منیت خود خارج شود. به عبارت دیگر انسانی که در منیت و گِل خود فرو رفته نمی تواند احیاگر باشد. به همان اندازه که توانسته خود را از منیت دور کند، می تواند احیاگر باشد.

زبان عرفان و عرفا در اسلام رهایی از منیت است. اگر بت درون انسان بشکند، می تواند انسان را در مسیر بی نهایت به سمت خدا حرکت دهد.

به طور قطع می توانم بگویم شهید صدر در زندگی خود «من» نداشت. همانطور که امام خمینی (ره) می فرمود «نگویید من، بگویید مکتب من»؛ این مسئله در وجود اجتماعی، خانوادگی، علمی، برخورد با افراد و دوستان، به طور کامل در وجود شهید صدر متجلی بود.

بعد از اوج گیری انقلاب اسلامی، شهید صدر به حامیان خود پیام داد و گفت «در امام خمینی ذوب شوید، همانطور که خودش در اسلام ذوب شد»؛ این نشان دهنده شخصیت او بود.

در دوران دانشجویی بدون استثناء هر زمان که تصمیم گرفتیم به ملاقات شهید صدر برویم، با وجود مشغله فراوان از ما استقبال می کرد. هر وقت ما را می دید انگار آشنایی قدیمی بین ما وجود داشت. این روحیه عامل مساعدی برای احیاگری بود.

من به چشم خودم دیدم شهید صدر در مراسم فاتحه خوانی یکی از دوستان وقتی وارد مجلس شد، بدون اینکه توجه به بالای مجلس بکند همانجا کنار در ورودی و در نزدیکی کفش ها روی زمین نشست. خاطرم هست هرچقدر به وی اصرار کردند که جابجا شود، نپذیرفت. این ویژگی مهمی از احیاگران است چون کسانی که منیت ندارند، عاشق هستند. عشق از رهایی منیت ها آغاز می شود.

امکان ندارد زیبایی به کسی نشان داده شود که در ظلمات منیت گرفتار است. وقتی از ظلمات منیت خارج شد، زیبایی ها را خواهد دید. همانطور که حضرت زینب (س) بعد از واقعه عاشورا فرمودند ” ما رَأَیتُ الّا جَمیلاً ” .

شهید صدر به آرمان بزرگ وابستگی داشت. طبیعت انسان ها آرمانگراست اما آرمان انسان های مختلف با هم تفاوت دارد.

وی به آرمان مطلق وابسته بود. یعنی خدا را به عنوان یک آرمان مطلق می دانست که باید به سمت او حرکت کرد. به سمت علم حرکت می کرد چون خداوند عالم مطلق بود. به سمت عدل حرکت می کرد چون خداوند عادل مطلق بود و همه صفات جلالی و جمالی خداوند را در نظر می گرفت تا به سمت آن حرکت کند.

اگر آرمان احیاگر کوچک باشد حرکت نخواهد کرد اما وقتی آرمان یک احیاگر خداوند باشد، حرکت او نیز بی نهایت خواهد بود.

شهید صدر تا پایان زندگی خود بدون توقف به دنبال آرمان بزرگ بود. انگار وجود او ذوب در آرمان حقیقی و والای انسان شده بود. به ما هم سفارش می کرد که خدا را به عنوان یک آرمان بزرگ تلقی کنید. بدون توقف به سمت او حرکت کنید.

اعتقاد داشت که نماز و روزه مظهری از عبادت خداوند است، ولی حرکت به سمت ذات خدایی اصل و اساس عبادت است.

یکی دیگر از ویژگی های شهید صدر شناخت نیازها است که در شخصیت ایشان متجلی بود.

شهید صدر استاد بزرگ فقه و اصول بود اما همین فقه و اصول را به سمتی سوق داد که پاسخگوی نیاز جامعه باشد. مکتب علمی شهید صدر در جهت پاسخ به نیازهای جامعه سوق داشت. تلاش می کرد بفهمد که در ذهن جوانان چه می گذرد و جامعه به چه سمتی حرکت می کند تا خط سیر آن را به سمت آرمان بزرگ هدایت کند.

در یک برهه ای احساس کرد که مردم به مسائل فلسفی اعتقاد دارند. آن زمان اوج شیوع فلسفه مارکسیستی در عراق، جهان عرب و حتی در ایران بود. احساس کرد که باید به این نیاز مردم پاسخ داد و همین باعث شد که کتاب «فلسفتنا» را نوشت تا با همان زبان رسا و عمیق پاسخ نیازهای این جامعه را بدهد.

تمام منابع مارکسیستی را به دست آورد و تا جایی که می توانست منابع مکتب سرمایه داری را هم جمع آوری کرد. آنها را مطالعه کرد و سعی کرد کتابهای فارسی در این باره را هم مطالعه کند.

طرحی ارائه داد برای فلسفه اسلامی در مقابل فلسفه مارکسیستی و لیبرال دموکراتیک، که این کتاب اوج گرفت و مورد استقبال بود. با زبان جهانی صحبت کرد به همین دلیل به تمام زبان های دنیا ترجمه شد. حتی با زبان فرادینی و فرامذهبی هم آن را ترجمه کردند.

بارها در عربستان سعودی این کتاب چاپ شد. این کتاب دست مردم، در حلقه های علمی، مساجد و دانشگاه ها دست به دست می چرخید.

خاطرم هست در سمیناری در کویت شرکت کردم که در آن سمینار دو نفر از کشور مراکش مرتب از کتاب فلسفتنا صحبت می کردند. از آنها سوال کردم که این کتاب را از کجا می شناسید؟ پاسخ دادند این کتاب تنها کتابی بود که می توانستیم در مقابل فلسفه مارکسیستی ارائه کرده و از آن استفاده کنیم.

شهید صدر در برهه ای از زندگی خود احساس کرد که مسئله اقتصاد، مسئله اول جامعه است و جامعه با فقر درگیر شده. این مسئله باعث شد که به دنبال اقتصاد اسلامی باشد. به همین خاطر کتاب «اقتصادنا» را نوشت. کتابی که بخش اول آن اقتصاد اسلامی و بخش دوم آن پاسخ به شبهات و نظرات مارکسیستی و لیبرال دموکراتیک است. این کتاب زائیده شناخت از نیاز جامعه بود.

از سخنان شما اینگونه بر می آید که شناخت نیازهای جامعه در حرکت آن به سمت سعادت نقش مهمی دارد. در جامعه کنونی این مسئله چقدر اهمیت پیدا می کند؟

بله. در جامعه کنونی هم شناخت نیازها اهمیت دارد. افراد نباید برای خودشان صحبت کنند بلکه باید برای دیگران و به خاطر دیگران صحبت کنند که برای این کار باید نیازهای مردم را بشناسند. این درسی است برای ما تا اول بدانیم جامعه چه چیزی را نیاز دارد بعد بر اساس آن صحبت کنیم.

آینده نگری هم یکی دیگر از ویژگی های احیاگران است. در حالی که غالباً وقتی می خواهیم از گفتمان دینی صحبت کنیم، به گذشته می پردازیم. در دانشگاه ها، گذشته تمدن اسلامی تدریس می شود. اینکه تمدن اسلامی در آندلوس یا بغداد و یا نیشابور چگونه بوده است، اما درباره آینده تمدن اسلام هیچ صحبتی نمی شود. در حالی که شهید صدر نسبت به آینده نظر داشت و می خواست آینده را در برابر امت اسلامی ترسیم کند.

نگاه فراگیر نسبت به مسائل اسلامی یکی دیگر از ویژگی های شهید صدر بود. اسلام را با ابعاد مختلف در نظر می گرفت و درباره آن صحبت می کرد. اینگونه نبود که تنها روی یک مسئله کوچک از مسائل اسلام تاکید کرده و درباره آن حرف بزند.

به تعبیر امام برخی علما فکرشان محدود به برخی مسائل کوچک از نیازهای جامعه بود اما فردی مانند شهید صدر کل مکتب اسلام را در نظر می گرفت. اگر یک بخش از اسلام را در نظر گرفته و بقیه را نادیده گرفت، این ناقص است.

یکی از مشکلات گروهک های تروریستی مانند داعش همین است که یک گوشه از اسلام را به اسم جهاد در دست گرفته و بقیه را رها کردند. یا باید تمام اسلام را بیان کرده و یا آن را رها کرد تا بخشی از آن منسوخ نشود.

اشاره خوبی کردید به ورود شهید صدر به حوزه های علمی مختلف از جمله اقتصاد، فقه، اصول و … یکی از ویژگی های ایشان این بود که ضمن ورود به حوزه های مختلف علمی، نیاز جامعه را در نظر گرفته و در هر یک از این حوزه ها نوآوری و خلاقیت به وجود می آورد. در این باره توضیح دهید.

این خصوصیت ذاتی شهید صدر بود. او به مطالعه کردن عشق می ورزید. آن زمان کتاب و روزنامه و نشریه به صورت امروزی منتشر نمی شد. کتاب های منطق و فلسفه و فقه و اصول بود، اما شهید صدر به دنبال همه چیز می رفت.

هر گوشه ای کتاب یا نوشته ای می دید، آن را مطالعه می کرد. من از سید اسماعیل صدر برادر بزرگتر شهید صدر شنیدم که می گفت هر وقت کاغذ پاره ای در هر گوشه ای به چشمش می خورد، آن را برمی داشت و مطالعه می کرد و این ویژگی از دوران کودکی با او همراه بود.

شهید صدر از سالهای ابتدایی زندگی خود کنجکاو بود. شاید در ایران کمتر کسی کتاب های تقی آرانی رهبر حزب توده ایران را خوانده باشد، اما شهید صدر فارسی یاد گرفته بود و کتاب های تقی آرانی را هم به طور کامل و با دقت مطالعه کرده بود.

عطش مسئله مهمی است. اگر عطش را در جوانان خود ایجاد نکنیم عقب خواهیم ماند. شهید صدر برای مطالعه کردن عطش داشت.

«آب کم جوی، تشنگی آور به دست

تا بجوشد آبت از بالا و پست»

عطش محور مهم تمدنی است، همان طور که هاجر (ع) عطش کرد و بعد از این عطش سعی کرد، بعد از سعی بود که زمزم منفجر شد.

نبوغ یکی دیگر از ویژگی های ذاتی شهید صدر بود. وقتی به عنوان دانشجو جواب سئوالتمان را از شهید صدر می شنیدیم، مبهوت می شدیم. مثل اینکه در مقابل کوه عظیمی ایستاده ایم.

برخی از دوستان برای رساله های دکتری یا فوق لیسانس موضوعات ادبی یا فلسفی را انتخاب می کردند و در ملاقات با شهید صدر موضوع را با ایشان مطرح می کردند.

شهید صدر منظم و مرتب پلان پایان نامه دوستان را ارائه می کرد، مثل اینکه از قبل درباره آن فکر کرده و آن را طراحی کرده بود؛ این برای ما عجیب بود.

محیط خانواده و شرایط خانوادگی وی چه نقشی در شکل گیری چنین شخصیتی داشت؟

شهید صدر در محیط خانوادگی زندگی کرد که هم اصیل و هم اهل علم و تحصیلکرده بودند.  مرحوم سیداسماعیل صدر برادر شهید صدر نمونه انسان اهل فضل و عمل بود که ما خدمت ایشان در کاظمین بسیار می رسیدیم. محیط خانوادگی شهید صدر پرورش دهنده بود که این امر بسیار موثر بود. مجموع این خصوصیات باعث شد که محمدباقر صدر در هر فضایی که وارد می شد نوآوری داشته باشد و نوآوری و ابداع به وجود بیاورد.

شهید صدر در فضای سیاسی وقت هم ورود کرده و مبارزات سیاسی گسترده ای را با حکومت بعث عراق انجام دادند. درباره مبارزات شهید صدر توضیح دهید و اینکه آیا قصد داشتند در عراق حکومت اسلامی ایجاد کنند؟

شهید صدر احیاگر بود و نسبت به مسائل اسلامی دیدگاه فراگیر داشت، امکان نداشت در مسائل سیاسی بی تفاوت باشد.

در عراق حکومتی بود که سد راه حرکت تکاملی مسلمانان بود، این سد راه باید از بین می رفت؛ در واقع کار سیاسی شهید صدر این بود که سد موجود را از بین ببرد تا جامعه اسلامی حرکت کند.

از زمان پادشاهی عراق تا جمهوریت و زمان قومی ها و بعثی ها حکومتی نیامد که مردم را به سمت کمال و رشد سوق دهد. یا به غرب و یا به شرق وابسته بود. مزدور و بی توجه به ارزش های انسانی بودند، اما شهید صدر نمی توانست نسبت به این مسئله بی تفاوت باشد، از این رو اولین چیزی که مورد توجه وی قرار گرفت تشکیل حزب و ایجاد تشکیلات منسجم بود، به همین خاطر با عده ای از علما «حزب الدعوه اسلامی» را تاسیس کردند. حزب الدعوه اسلامی سه مرحله داشت که از ویژگی های استثنایی یک حزب بود. مرحله اول فکرسازی بود. باید افراد در این مرحله ساخته می شدند تا یک پایگاه عظیم فکری شکل گرفته و جامعه اسلامی را بپذیرد تا بعد وارد مرحله شناخت سیاسی و مواضع سیاسی شود و بعد از آن به طور علنی وارد جامعه شده و صدای خود را به عنوان صدای معترض به طور رسا به گوش مردم برسانند و بعد از قوت گرفتن بتوانند دولت اسلامی در عراق تشکیل دهند.

حزب الدعوه اسلامی نشریاتی داشت که اغلب سرمقاله‌های نشریات را خود شهید صدر می نوشت. شهید صدر تلاش کرد در کنار این حزب، تحولات فکری عظیمی در حوزه علمیه ایجاد کند. سعی کرد دانشجویان علاوه بر فقه، اصول و عقاید به مسائل روز هم ورود پیدا کنند، البته با کارشکنی های زیادی مواجه شد. حوزویان نمی پذیرفتند و معتقد بودند این مسئله مناسب حوزه نیست. می گفتند طرح این مسائل بدعت در حوزه است، این موضوعات بنیان حوزه را از بین می برد؛ در حالی که طرح مسائل روز تقویت کننده بنیان حوزه بود.

زمانی از حوزه گذشته بود که این محل علمی از نیازهای جامعه فاصله پیدا کرده بود، اما شهید صدر به دنبال آن بود که حوزه علمیه را به نیازهای جامعه و مسائل روز نزدیک کند. یک دانشکده فقه با همکاری محمدرضا مظفر در عراق تاسیس کرد. یک دانشکده اصول دین در بغداد با سرپرستی سیدمرتضی عسگری تاسیس کرد و تلاش کرد برنامه های دانشکده ها و دروسی که باید در آن تدریس می شد را به اساتید آن ارائه کند.

پس شما معتقدید شهید صدر بنای ایجاد حکومت اسلامی در عراق نداشت و تنها به دنبال برداشتن موانع موجود در عراق از سر راه مسلمانان برای رسیدن به جامعه عالی اسلامی بود؟

گاهی کلمات سیاسی به منزله قدرت طلبی استنباط می شود، به همین خاطر می خواهم بگویم حرکت آقای صدر از قدرت طلبی جدا بود. حکومت هدف شهید صدر نبود، حکومت وسیله ای برای اصلاح جامعه است. حکومت نه هدف پیامبر و نه هدف انبیاء بود، بلکه حکومت را وسیله ای قرار می دادند تا یک جامعه ایده آل و خداپسند ارائه دهند. می خواهم ذهن شما از حکومت طلبی و قدرت طلبی نسبت به شهید صدر دور باشد.

اشاره خوبی به تاسیس حزب الدعوه اسلامی عراق کردید، اوضاع این حزب امروز چگونه است و چقدر در مسیری که شهید صدر آن را ریل گذاری کرده اند، حرکت می کند؟

-این سئوال سخت ترین سئوال برای من است، چون ممکن است جواب من به اغلب دوستان بربخورد، اما به طور صریح می گویم که حزب آن شرایط آرمانی که آقای صدر تاسیس کرد را ندارد. این مسائل دلایل مختلفی داشت، یکی اینکه اعضای این حزب به فساد مالی و قدرت طلبی کشیده شدند. عامل دیگر غیر از فساد ناامیدی بود. حزبی که پرچمدار مبارزه با غرب  و شرق بود به جایی رسید که برخی از اعضای آن رفتند و با آمریکا مذاکره کردند. این مسئله برای بسیاری ناامیدکننده و ناراحت کننده بود.

یکی دیگر از عوامل فروپاشی این حزب، جای خالی شخصیت های بزرگ و استخوان‌دار مانند شهید صدر، آصفی، عسگری و امثال اینها بود و باعث شد شیرازه حزب از هم بپاشد. از طرف دیگر بقایایی از حزب الدعوه امروز در حکومت عراق حضور دارند که با تشکیل حکومت جدید در عراق، این مابقی هم از بین رفته و در حکومت جدید جایی برای آنها باقی نخواهد ماند.

نگاه شهید صدر به انقلاب اسلامی و امام خمینی (ره) چگونه بود؟

شهید صدر انقلاب اسلامی ایران را به عنوان تحقق کل آرمان های خود می دانست. بالاترین آرمان وی، تشکیل حکومت اسلامی به رهبری ولی فقیه بود. در خواب هم نمی دید که چنین اتفاقی بیفتد، اما در ایران چنین مسئله ای رخ داد. با آن عظمت و شکوه مردمی و بین المللی حکومت اسلامی در ایران شکل گرفت و باعث شد شهید صدر از خود بیخود شود.

قبل از پیروزی انقلاب اسلامی برای پیروان خود پیام می داد، جزوه و کتاب می نوشت که در انقلاب اسلامی و امام خمینی (ره) ذوب شوید. حتی تئوری هایی برای قانون اساسی ایران و شکل حکومت و نیز منش سیاسی و اقتصادی جمهوری اسلامی ایران می نوشت.

بعد از شهادت آیت الله مطهری شهید صدر برای او مجلس فاتحه خوانی در عراق گذاشت، اما این فاتحه خوانی برای وی گران تمام شد. از طرف حکومت مامور به سراغ شهید صدر آمد که برای چه چنین مراسمی برگزار کردید، شهید صدر به آنها پاسخ داد که آیت الله مطهری فرزند حوزه علمیه بود. تایید این حرکت شهید صدر از سوی امام (ره) باعث شد که شهید صدر را دستگیر کنند.

به جرات می توانم بگویم شهید صدر بیشتر از آنکه شهید انقلاب عراق باشد، شهید انقلاب اسلامی ایران است.

تاثیر انقلاب اسلامی ایران به تمام طیف انقلابی و اسلامی عراق سرایت کرد. نهضت شعبانیه عراق هم در اثر انقلاب اسلامی ایران شکل گرفت. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی هیات هایی از شهرهای مختلف عراق به دیدن شهید صدر می آمدند و از او درخواست می کردند که شما هم حرکت کنید. آقای صدر کوتاه نمی آمدند و نمی گفتند الان وقت این حرف ها نیست، استقبال می کرد، آنقدر ادامه داد تا او را به شهادت رساندند.

همراهی شهید صدر با امام خمینی در سال‌های قبل از پیروزی انقلاب به خصوص در دورانی که امام (ره) در عراق در تبعید به سر می برد چگونه بود؟

مراودات زیادی با هم داشتند، مستقیم و غیرمستقیم. شاگردان مشترک بین آنها وجود داشت مانند سیدمحمود هاشمی که هم شاگرد امام خمینی (ره) بود و هم شاگرد شهید صدر. آقای اشکوری شاگرد امام (ره) و شهید صدر بود. ارتباط بین امام (ره) و شهید صدر همیشه برقرار بود. امام راحل نسبت به شهید صدر شناخت کامل داشت به همین خاطر در دوره‌ای که اخباری مبنی بر خروج شهید صدر از عراق به گوش رسید، امام خمینی (ره) پیام داد که شما به هیچ وجه عراق را ترک نکنید و در عراق بمانید و شهید صدر پاسخ داد هرگز از عراق خارج نخواهم شد.

شهید صدر به استقبال شهادت؟ رفت. خودش می دانست که شهید خواهد شد و شهادتش نتیجه ای خواهد داشت. شهادت آقای صدر در حقیقت تاجگذاری کل فعالیت های فکری، علمی و سیاسی قبلی وی بود.

در جریان مبارزات شهید صدر، آمنه خواهر محمدتقی صدر چه نقش و اثرگذاری در جریان مبارزات وی داشت؟

آمنه به دنبال مبارزات فکری بود. مدرسه ای تاسیس کرد در کاظمین با تعداد زیادی از شاگردان دختر که می توان گفت وی تربیت کننده یک نسل از زنان متدین و آگاه در عراق بود که می شناسم برخی از آنها را که مسئولیت های خوبی به دست آوردند. خواهر شهید صدر ادیب بود، برخلاف برادرش داستان‌نویسی می کرد و شعر می گفت. حتی متاهل نشد تا تمام وقت خود را برای مبارزات فکری صرف کند. آمنه شخصیت عجیبی داشت، مانند برادرش آرامش نداشت.

وقتی مسئله شهادت شهید صدر پیش آمد بسیاری از مردم عراق خبر نداشتند که چه فشارهایی بر سیدمحمدباقر صدر و خانواده اش تحمیل می شود. آمنه حرکت کرد تا مردم عراق و نجف را آگاه کند از مشکلاتی که برای آقای صدر به وجود آمده است.

معروف است در نجف به سمت حرم امیرالمومنین حرکت می کرد و فریاد می زد «وا علیا، وا حسینا، وا فاطمه الزهرا»

آمنه هم پرتوی از پرتوهای نور آل محمد (ص) بود. ما حضرت زهرا (س) و امام حسین (ع) را ندیدیم، اما اینها را دیدیم که چگونه در راه اسلام مبارزه کردند. وقتی یاد این صحنه ها می افتم منقلب می شوم.

ما به شهید صدر و ادامه راه وی بر اساس نیازهای روز جامعه نیاز داریم. شاگردهای شهید صدر و کسانی که با مکتب وی آشنا هستند نه فقط در ایران و عراق، بلکه در جهان باید به سمت احیاء این مکتب حرکت کنند. اگر شهید صدر امروز زنده بود مطالب جدیدتری غیر از مطالب گذشته ارائه می داد.

رابطه شهید صدر با موسی صدر چگونه بود. با توجه به اینکه یکی در عراق و دیگری در لبنان فعالیت می کردند؟

سیدموسی صدر از ارادتمندان سیدمحمدباقر صدر بود. خاطرم هست زمانی که سیداسماعیل صدر برادر شهید صدر از دنیا رفت، سیدموسی از لبنان و عراق آمد و در تمام مراسمات سیداسماعیل شرکت کرد.

به نظر می رسد سیدموسی هم تحت تاثیر روشنفکری و روشنگری های سیدمحمدباقر بود. خاطرم هست در برهه ای از زمان نسبت به اجتهاد سیدمحمدباقر سئوال کرد. نسبت به مواضع فکری شهید صدر آگاهی داشت، اما چون در کلاس های درس وی حضور نداشت، نسبت به اجتهاد او سئوال کرد و شهید صدر مقاله ها و دست نوشته های شاگردان خود در کلاس های درس را برای سیدموسی فرستاد و بعد از آن بود که آقا سیدموسی نسبت به مراتب علمی و اجتهادی سیدمحمدباقر هم آگاهی پیدا کرد.

در آستانه سالگرد شهادت شهید سیدمحمدباقر حکیم هستیم که از شاگردان شهید صدر بودند و در مبارزات سیاسی در عراق نقش برجسته ای داشتند. شخصیت ایشان را چطور ارزیابی می کنید؟

همین کافی است که شهید صدر در مقدمه کتاب «فلسفتنا» می گوید تو بازوی من هستی.

استاد راهنمای من برای رساله لیسانس شهید حکیم بود. هر وقت پیش او می رفتم برای راهنمایی پایان نامه ام، در جریان صحبت هایمان وقتی شهید صدر می آمدند، آیت الله حکیم صحبت با من را قطع می کرد و می گفت باید بروم. به نظر می رسید که ارتباط قوی با هم داشتند.

خاطرم هست زمانی آقاسیدمحمد باقر حکیم برای تدریس علوم قرآنی در دانشکده اصول دین بغداد دعوت شد. رفت و با آقای صدر مشورت کرد که بروم یا نه. شهید صدر تاکید کرد که حتما برو، جزوه ای هم آماده کرد و گفت این جزوه را تدریس کن و البته بعدها این جزوه به عنوان علوم قرآنی چاپ شد.

به نظر می رسد تاثیرگذاری مکتب صدر بر مکتب حکیم بسیار زیاد بود و واسطه این تاثیرگذاری آقاسیدمحمدباقر حکیم بود.

شهادت شهید صدر چگونه اتفاق افتاد؟

-قبل از شهادت شهید صدر بارها صدام پیام فرستاد که بیا و نسبت به انقلاب اسلامی ایران اعلام بیطرفی کن و بگو هیچ ارتباطی با آن ندارم، ولی شهید صدر حتی نسبت به این مسئله هم کوتاه نیامد. محمدرضای نعمانی از شاگردان شهید صدر که تا آخرین لحظه حیات با وی بود، اینها را به طور دقیق نوشته و تمام آنها چاپ شده است.

حافظ اسد هم برای آقای صدر پیام داد که به سوریه بیا، ما سوریه را به طور کامل به تو تحویل می دهیم؛ چون مایل بود سوریه در اختیار کسی قرار گیرد که از نظر علمی، فکری و روشنگری در سطح بالایی قرار دارد تا به عنوان افتخارات وی محسوب شود، اما شهید صدر قبول نکرد که عراق را رها کند.

اغلب کسانی که مسئله شهادت شهید صدر را روایت می کنند می گویند خود صدام شهید صدر و آمنه را شکنجه داد و آنها را به شهادت رساند.

بعد از شهادت شهید صدر و خواهرش، یکی از اطرافیان صدام در زندان به او گفته بود که چطور جرات کردی آقای صدر را بکشی، که صدام پاسخ داده بود او جاسوس و وابسته به ایران است، باید کشته می شد.

ماجرای نبش قبر شهید صدر و پیدا شدن پیکر وی به طور سالم از زیر خاک چطور اتفاق افتاد؟

بعد از شهادت شهید صدر دفن وی مخفیانه صورت گرفت و کسی خبر نداشت جز دفان. بعدها نشان داد که قبر شهید صدر کجاست. کسانی که نقل می کنند، می گویند جنازه شهید صدر بعد از اینکه نبش قبر شد، به طور سالم شناسایی شده و از آن محل به محل دفن فعلی در نجف منتقل شده است

از شهید صدر خاطره‌ای هم دارید؟

خاطرم هست زمانی برای ملاقات با شهید صدر رفته بودم. به ایشان عرض کردم روشی که شما برای تربیت نفس و تهذیب نفس توصیه می کنید به ما حالت صوفیگری می دهد. باید یک گوشه ای بنشینیم و مانند مرتاض‌ها خودمان را تربیت کنیم. شهید صدر پاسخ داد، عرفان و تربیت اسلام در خط زندگی است. سعی کنید کاری کنید برای خدا و هیچکس نفهمد انسان وقتی کار خیری انجام می دهد دلش می خواهد دیگران بفهمد، اما شما سعی کنید هیچ احدی از کارهایی که می کنید، باخبر نشود، با وجود اینکه شخصیت جدی داشت، اما ما با جسارت با او این گونه صحبت می کردیم و این به خاطر سن و سال کم‌مان بود. امروز پشیمان هستم از اینکه با چنین شخصیتی این گونه صحبت کردم.

خاطرم هست زمانی که می خواستم از عراق به ایران بیایم، مقلد شهید صدر بودم، اما چاپ رساله وی ممنوع بود. تعلیقه ای از شهید صدر وجود داشت که آن را در منزل یکی از شاگردانش دیدم. این تعلیقه را از اول تا پایان در یک دفتر قطور نوشتم و به شاگرد شهید صدر که سالها بعد پدر همسر من شد، گفتم می خواهم این دست نوشته از تعلیقه را با خود به ایران برده واز آن استفاده کنم. پاسخ داد فکر نمی کنم آقای صدر چنین اجازه ای بدهد، چون نمی خواهد در حضور امام خمینی (ره) و آیت الله خویی خود را مطرح کند. گفتم  من نمی خواهم کسی را مطرح کنم، این دست نوشته را برای استفاده شخصی می خواهم که پاسخ داد برای این کار از آقای صدر سئوال خواهم کرد. شهید صدر در پاسخ به این شاگرد خود گفته بود اصلا چنین کاری را نکنید، اما به خاطر اصرار وی، شهید صدر برای این کار استخاره کرد که آیه۱۵۶ از سوره اعراف در پاسخ استخاره آمده بود.

بعد از پاسخ روشن قرآن، شهید صدر اجازه داد که دست نوشته تعلیقه اش را با خود به ایران بیاورم.