یادداشت‌ها

پدیدآورنده: محمدتقی آخوندزاده

منبع: گلبرگ، فروردین ١٣٨٣، شماره ۴٩

ولادت

در تاریخ 2۵ ذوالقعده 1٣۵٣ قمری، در شهر کاظمینِ عراق، نوزادی دیده به جهان می‌گشاید که نامش را سیدمحمد باقر می‌گذارند.

این کودک دومین فرزند خانواده بود. پدر این نوزاد، آیت‌الله سید حیدر، از مجتهدان بنام و مشهور، و مادرش دخترِ آیت‌الله شیخ عبدالحسین آل یاسین، از زنان متقی و پرهیزکار بود. پس از چهار سال نوزاد دیگری در این خانواده روحانی به دنیا آمد که نام وی را آمنه بنت‌الهدی می‌گذارند. سرنوشت این برادر و خواهر از ولادت تا شهادت درهم آمیخته شد تا حماسه ای شورانگیز شود.

فقدان پدر

چند ماه از ولادت آمنه بنت‌الهدی، خواهر گران قدر سیدمحمد باقر صدر نگذشته بود که، بر باغ پرشکوفه عمرِ پدر این خواهر و برادر، برگ خزان نشست و گل‌های سعادت و خوش بختی این خانواده پژمرده شدند. رنگ یتیمی، در چهره سیدمحمدباقرِ چهار ساله و آمنه نوزاد آشکار شد. از این پس، این برادر و خواهر یتیم، سرنوشتی هم رنگ پیدا کردند و در تمام فراز و نشیب‌های زندگیِ پرملال و اندوه، شریک غم و شادی هم دیگر شدند. پس از رحلت پدر، سیدمحمدباقر و آمنه بنت‌الهدی، در سایه همت و حمایت مادری مهربان و پرهیزکار و برادر گران قدرشان، سید اسماعیل رشد و پرورش یافتند و بزرگ شدند و قدم در راه زندگی و جهاد و مبارزه نهادند.

تحصیل علم

آیت‌الله سیدمحمد باقر صدر از ابتدای پنج سالگی به مدرسه رفت و از همان ابتدا، آثار نبوغ چشم گیر و درخشانِ او نمایان شد. آوازه نبوغ بی مانند و استعداد سرشار وی از مدرسه فراتر رفت.

مسؤولان امور آموزشی و پرورش عراق که از استعداد بی کران و تیز هوشی سید محمد باقر صدر، آگاهی یافتند، تصمیم گرفتند او را به مدرسه تیزهوشان دولتی بگذارند و سپس به دانشگاه‌های اروپا اعزام کنند. اما نه تنها مادر و برادرش مخالف این امر بودند بلکه خود ایشان راضی به این کار نشد. سرانجام با راهنمایی‌های دو دایی فقیه و دانشمندش؛ آیت‌الله و شیخ محمد و آیت‌الله در شیخ مرتضی آل یاسین، تصمیم گرفتند که سیدمحمد باقر، به تحصیل علوم حوزوی و اسلامی بپردازد و نبوغ خویش را در راه نشر معارف الهی به کار گیرد.

تحصیل علوم حوزوی

آیت‌الله سیدمحمد باقر صدر، در راه تحصیل علوم دینی از همان ابتدای نوجوانی تلاش نمود. بسیار از کتاب‌های درسی فقه و اصول را که طُلاب حوزه در طول چند سال نزد استادان بزرگ می‌خوانند، بی استاد مطالعه نمود و بدین گونه درس‌های دوره سطح را، به طور شگفت انگیزی، در مدتی کوتاه گذراند. آیت‌الله سیدمحمدباقر صدر در کنار تحصیل، به آموزش و تدریس علوم مختلف به خواهر کوچکش؛ آمنه بنت‌الهدی پرداخت.

بدین وسیله، بنت‌الهدی ادبیات، تاریخ، فقه، اصول و قرآن را از برادرش آیت‌الله سیدمحمد باقر صدر آموخت.

مرجعیت بی سابقه

نایل شدن آیت‌الله صدر به درجه اجتهاد و فقاهت، پیش از بلوغ شرعی در تاریخ شیعه کم مانند و شگفت انگیز بود، اما مرجعیت این فقیه جوان و تقلیدِ مردم عراق و دیگر بلاد عربی از او بسی شگفت انگیزتر می‌نمود؛ زیرا او پیش از رسیدن به چهل سالگی از مراجع بزرگ محسوب می‌شد. بنابراین، مرجعیتِ آیت‌الله صدر و تقلید مردم از او، در تاریخ مرجعیت شیعه از حادثه‌های استثنایی و یگانه است.

شهید صدر و یاد سالار شهیدان

پس از رحلت آیت‌الله العظمی حکیم، در سال 1٣٩٠ قمری، دوران مرجعیت آیت‌الله صدر آغاز شد و بسیار از مردم عراق از او تقلید کردند. ایشان روزهای جمعه از صبح تا شب و در روزهای دیگر، یک ساعت قبل از اذانِ ظهر، درِ خانه اش را به روی مردم باز می‌کرد و آنان برای حلّ مشکلات فکری و علمی خویش به خانه او می‌رفتند.

چهارشنبه هر هفته، بعد از نماز مغرب و عشا، مجلس عزا و روضه خوانی به یاد سالار شهیدان، امام حسین علیه السلام ، در خانه اش بر پا می‌شد. بسیار از عالمان و جوانان و دانش جویان در این مجلس شرکت می‌کردند. به این وسیله آیت‌الله صدر فرهنگ حماسه و شهادت و فلسفه عاشورا را زنده نگه می‌داشت.

دستگیری آیت‌الله سیدمحمد باقر صدر

در سال 1٣٩2 قمری، رژیم بعث عراق، دستگیری و شکنجه مبارزان مسلمان را افزایش داد. شهید آیت‌الله صدر که از رهبران مبارزان مسلمان بود و به نفع اسلام و مسلمین تبلیغ می‌نمود. بر اثر بیماری در بیمارستان بستری گردید اما حکومت عراق، در بیمارستان هم ایشان را راحت نگذاشت و بر آن شد که ایشان را دستگیر کند. ابتدا بیمارستان را محاصره کرده و سپس آیت‌الله صدر را با همان بیماری و ضعف، به بخش زندانیان بیمارستان کوفه بردند و دست‌بند زدند، ولی مدتی نگذشت که مردم مسلمان با اجتماع پرشکوه و اعتراض به دستگیری ایشان، سبب آزادی آیت‌الله صدر و شکست دشمنان اسلام شدند.

فتوای آیت‌الله شهید صدر

پیش از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، شهید آیت‌الله سیدمحمد باقر صدر، از انقلاب اسلامی ایران حمایت می‌کرد و روز به روز رابطه خویش را با حضرت امام خمینی رحمهم الله افزایش می‌داد. نامه ای به امام، در پاریس نوشت و از انقلاب شکوه مند ایران ستایش کرد و آمادگی خود را با تمام شجاعت اعلام نمود. در این راه، فتوای تاریخی خود را درباره انقلاب اسلامی صادر نمود:

بسم الله الرحمن الرحیم. کسانی که در ایران برای دفاع از اسلام و مسلمین قیام کرده و کشته می‌شوند، شهید هستند و خداوند آنان را با امام حسین علیه السلام ، در بهشت محشور می‌گرداند. ان شاءالله تعالی. سیدمحمد باقر صدر.

فتوای جهاد

پس از آن که حکومتِ عراق، ظلم و ستم خویش را افزایش داد و به کشتار مردم مسلمان و روحانیان ادامه داد. آیت‌الله سیدمحمدباقر صدر در فتوایی اعلام جهاد نمود و فرمود:

بسم الله الرحمن الرحیم. بر همه ملت مبارز و مسلمان عراق واجب کفایی است که به قیام مسلحانه علیه حزب بعث و سردمداران آن دست زنند… تا خود را از چنگال این دژخیمان خون خوار نجات دهند. سیدمحمدباقر صدر.

پس از صدور این فتوا، حکومت عراق وحشت کرد و بی درنگ منزل شهید صدر را محاصره نمودند.

پیام بنت‌الهدی

بنت‌الهدی، خواهر آیت‌الله شهید صدر که همواره، هم گام و دوشادوش شهید صدر، در راه زنده نگه داشتن اسلام، مبارزه می‌کرد، در پیامی شورانگیز چنین گفت:

به خدا سوگند! من در آرزوی شهادت در راه خدا زنده ام. من تا زمانی که مطمئن هستم، کارم برای خداست، به راه خود ادامه خواهم داد؛ چه در این راه بمیرم و چه زنده بمانم، امّا شهادت آرزویی است که مُدام مرا به سوی خود می‌کشد. تا خدا چه خواهد.

جواب کوبنده

وقتی شهید آیت‌الله صدر را، حکومت عراق دستگیر کرد، رئیس سازمان امنیت نجف، از ایشان پرسید که تو عرب هستی، چرا از ایران و انقلاب آن طرف داری می‌کنی و چرا همه فعالیت‌های خودت را در راه کمک به ایران و خمینی منحصر کرده ای. چرا برای مطهری که یک آخوند فارسی زبان ایرانی بود، در نجف مجلس ختم بر پا می‌کنی و برای چه با خمینی رحمهم الله مکاتبه می‌کنی؟ آیت‌الله صدر با خشم گفت:

من یک مسلمانم و در برابر همه مسلمانانِ جهان، مسؤول هستم و باید به مسؤولیت جهانی خویش عمل کنم. و این مربوط به عرب و عجم، ایران و غیر ایران نیست. و از این راه یک قدم به عقب نخواهم گذاشت.

پیام بنت‌الهدی صدر

هنگامی که آیت‌الله سیدمحمدباقر صدر، توسط رژیم بعث عراق دستگیر شد، یکی از یاران و دوستان آیت‌الله صدر به بنت‌الهدی خواهر شهید صدر پیشنهاد کرد که مدتی سکوت نماید و پنهان شود و در برابر ظلم و ستم رژیم عراق اعتراض نکند، اما بنت‌الهدی در جواب چنین گفت:

مسؤولیت شرعی، ما را بر آن می‌دارد که در برابر ظلم و ظالم، این چنین موضع گیری کنیم. دیگر زمان سکوت به سر آمده است. ما باید صفحه دیگری از جهاد و مبارزه بگشاییم. ما سال‌های متمادی سکوت کرده ایم و هر چه بیشتر سکوت کنیم.

دشمنان ما گستاخ تر می‌شوند. چرا باید ساکت باشیم؟

آن گاه بنت‌الهدی به سوی مرقد مولا علی می‌رود و پس از زیارت، در بازار شهر ندای اللّه اکبر سر می‌دهد و علیه رژیم بعث عراق، برای مردم تبلیغ می‌کند.

شهادت

رژیم بعث عراق، در تاریخ 1۶ فروردین 1٣۵٩، آیت‌الله سیدمحمدباقر صدر و خواهرش بنت‌الهدی را دستگیر و به بغداد می‌برد. رئیس سازمان امنیت کشور عراق، آیت‌الله صدر را به مرگ تهدید می‌کند و از ایشان می‌خواهد که چند کلمه، علیه انقلاب اسلامی ایران بنویسد تا از مرگ نجات یابد. اما آیت‌الله صدر مخالفت کرده و می‌گوید: «من آماده شهادتم.» آن گاه این خواهر و برادر مجاهد و عالم را به شکنجه گاه می‌برند و به شهادت می‌رسانند. سرانجام در تاریخ 1٩ فروردین 1٣۵٩، در نیمه‌های شب جنازه آن دو شهید را به خانواده شان تحویل می‌دهند.

راهشان هم چنان پُر ره رو و پایدار باد!

پیام امام خمینی و شهادت آیت‌الله صدر

پس از شهادت آیت‌الله سیدمحمد باقر صدر و خواهر گران قدرش بنت‌الهدی صدر، حضرت امام خمینی در پیامی فرمود:

بسم الله الرحمن الرحیم. انالله و انا الیه راجعون. با کمال تأسف… مرحوم آیت‌الله شهید سیدمحمد باقر صدر و هم شیره مکرّمه مظلومه او که از معلمین دانش و اخلاق و مفاخر علم و ادب بود… با وضع دل خراشی به درجه رفیعه شهادت رسیده‌اند… . این جانب برای بزرگ داشت این شخصیت علمی و مجاهد که از مفاخر موزه‌های علمیه از مراجع دینی و متفکران اسلامی بود، از روز چهارشنبه سوم اردیبهشت به مدت ٣ روز عزای عمومی اعلام می‌کنم…. و از خداوند متعال، خواستار جبران این ضایعه بزرگ می‌باشم.

دوم اردیبهشت 1٣۵٩. روح الله الموسوی الخمینی.

آثار علمی شهید آیت‌الله صدر

اگر چه شهید آیت‌الله سیدمحمدباقر صدر، همواره در سنگر جهاد و مبارزه بود، با این وجود، 22 اثر گران بهایی از او به جای مانده که مهم ترین آنان عبارتند از:

1ـ فَدَکْ در تاریخ.

2ـ نهایت اندیشه در علم اصول.

٣ـ فلسفه ما.

۴ـ اقتصاد ما.

۵ـ فتوای روشن.

۶ـ بانک بدون ربا در اسلام.

٧ـ امام مهدی، حماسه ای از نور.

8ـ ولایت از نظر عقل و فطرت.

٩ـ نقش امامان در اسلام.

1٠ـ نظام عبادت از دیدگاه اسلام.

 

 

منبع: نامه جامعه، فروردین و اردیبهشت١٣٨۶، شماره٣١ و ٣٢

آیت‌الله شهید سید محمدباقر حکیم(ره):

شهید صدر‌(ره) در میان روشن فکران اسلامی، چه در جهان تشیع و چه در کل جهان اسلام، از یک مقبولیت ویژه و بالایی برخوردار بود. شاهد این مقبولیت ممتاز، ارتباطی است که بین شهید صدر‌(ره)، با اطراف و اکناف جهان اسلام برقرار بود. همچنین دعوت‌‌هایی که از شهید صدر برای حضور در کنفرانس‌‌های فرهنگی و سیاسی می‌شد و یا فرستادن نمایندگانی از سوی ایشان جهت حضور در این کنفرانس‌‌ها، همه شاهد موقعیت ویژه و مقبولیت این شهید بزرگوار است.[1]

شهید صدر‌(ره) پایه‌گذار فعالیت‌‌های فکری و طرح‌‌های تشکیلاتی حرکت اسلامی در عراق است. حتی می‌توان گفت او پدید آورندۀ انقلاب اسلامی در عراق است. از لابه لای کتاب‌‌ها و نظریه‌‌هایی که ایشان از مکتب اسلام بیرون کشیده و ارایه داده است؛ و از نظریات اسلامی ایشان که جوانب گوناگون زندگی را در بر می‌گیرد؛ و نیز از تصورات ایشان از زندگی و جهان شمولی اسلام و مشخص سازی این تصورات در محورهای مشخص و معین، روشن می‌شود که چگونه شهید صدر‌(ره) پایه‌گذار فکر حرکت اسلامی در عراق بود.[2]

شهید صدر سهم بزرگی در ایجاد انقلاب داشت و پدید آورنده و آغازگر انقلاب اسلامی بود؛ چرا که او مجموعه‌ای از اقدامات خویش را در ارتباط با ایجاد حرکت اسلامی در عراق به کار گرفت که آخرین آن، همان اقدام انقلابی است که باعث شد شهید صدر تصمیم بگیرد از مرجعیت و رهبری امام خمینی‌(ره) دفاع کند. او انقلاب اسلامی ایران و جمهوری اسلامی را تأیید کرد؛ چرا که انقلاب به رهبری مرجعیت بود و سرآغاز آن، حوزه علمیه بود. شهید صدر برای ایستادگی در برابر نظام طغیان گر عفلقی از ملت عراق خواست تا با بذل قربانی‌‌ها و خون‌‌های ارزشمند در این راه، یعنی در راه نابودی طاغوت‌‌ها و آزادسازی اراده ملت‌‌های محروم و مستضعف و اقامه حکومت خدا بر زمین، قدرتمند بایستند.[3]

آیت‌الله مصباح یزدی:

بدون شک شهید صدر‌(ره) نوآوری‌‌هایی در علوم اسلامی داشته‌اند که بسیار مورد استفاده واقع شده و بعداً هم واقع خواهد شد. شهید صدر‌(ره) باب‌‌هایی گشودند و قصد داشتند که آن‌‌ها را ادامه دهند و شایسته است که شاگردان ایشان ادامه دهندۀ راه آن شهید باشند و مقاصدی را که داشتند، دنبال کنند.

آیت‌الله شهید صدر‌(ره) انتظار دارند که شاگردان، نظریات ابداعی ایشان را نقادی نموده تا پخته‌تر شود و ما نیز باید در پیشگاه این استاد عظیم الشأن تواضع داشته باشیم و فرمایشات ایشان را نقل کنیم؛ ولی فکر می‌کنم که روح شهید از ما انتظار و توقع دیگری داشته باشد و آن، این که ما درباره این بحث‌‌ها مناقشه کنیم. برخی از دیدگاه‌‌ها و نظریات جدیدی که ایشان ارایه داده‌اند، امروز برای جامعه بیشتر مورد حاجت است.[4]

آیت‌الله شیخ محمدعلی تسخیری (از شاگردان شهید و دبیرکل کنگره بین‌المللی آیت‌الله شهید صدر‌(ره)):

مرحوم آقای صدر‌(ره) از آن استادهایی بودند که از یک طرف هم مادۀ علمی و هم منطق و هم منهج بحث را به شاگردان می‌دادند و از طرف دیگر، آنان را تربیت اخلاقی می‌کردند. این خصوصیات باعث می‌شد که شاگرد مجذوب استاد شود. به همین دلیل بود که خیلی‌‌ها عاشقانه در این دروس شرکت می‌کردند؛ ضمن این که فعالیت‌‌های شاگردان شهید صدر‌(ره) در حرکت اجتماعی که خود آن بزرگوار هدایت می‌کرد، کاملاً نمایان بود. شاگردان شهید صدر‌(ره) آن قدر مجذوب ایشان می‌شدند که خود شهید صدر‌(ره) توصیه می‌کردند که اگر نسبت به استادی عشق و علاقه داشتید، شخصیت مستقل خودتان را از دست ندهید و در او حل نشوید؛ چرا که وقتی آدم خودش را حل کند و جلوی استادش از بین برود، در این صورت، اگر خدای ناکرده استادش انحرافی پیدا کرد، شاگرد هم به طور طبیعی به آن انحراف کشانده می‌شود. به این جهت، مرحوم آقای صدر‌(ره) توصیه می‌کردند که شخصیت خود را حفظ کنید.

مرحوم آقای صدر‌(ره)، پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، نامه‌ای به شاگردان خود در ایران که بنده کوچک ترین آن‌‌ها بودم، فرستادند و در آن نامه تأکید کردند که شما باید در امام خمینی‌(ره) ذوب شوید به مقداری که امام در اسلام ذوب شده است. آقای صدر وقتی دیدند که آرزوی دیرینه‌اش که همانا برپایی نظام اسلامی بود به دست امام خمینی‌(ره) تحقق یافته است، به امام عاشقانه می‌نگریستند، و لذا عاشقانه به شاگردان خود نوشتند که: ذوبوا فی الامام الخمینی کما ذاب فی الاسلام.

ببینید این جا هم با این که عشق و ذوب وجود دارد، ولی ذوب آگاهانه است. به مقداری که امام در اسلام حل شده، شما هم در امام حل شوید. این نکتۀ جالبی است که شهید صدر‌(ره) هم دایماً به آن تأکید می‌کرد.[5]

ـ در مورد شیوه‌‌های تربیتی فرزندانشان شنیدیم که به همسرشان می‌فرمودند که ما باید تقسیم نفس کنیم در تربیت بچه هایمان. اگر من یک شدتی با بچه‌‌ها داشتم، شما رؤوف باش و اگر من رأفتی با بچه‌‌ها داشتم، شما جنبۀ شدتی داشته باش تا این‌‌ها فقط یک بعد از زندگی را نبینند.

ـ شهید صدر‌(ره) وقتی احساس کرد بعثی‌‌ها دارند ریشه دین را می‌زنند، طبق آموزشی که خودشان از تاریخ و نیز از روحیه مردم عراق داشتند، فرمودند: من احساس می‌کنم که این وضعیت مردم نیاز به یک خون پاک و مؤثر دارد و من از خدا می‌خواهم که آن خون باشم.[6]

آیت‌الله سید علی شفیعی:

استاد شهید [شهید صدر] نه تنها در کشف معضلات علمی و استخراج گوهرهای ذی قیمت از دریای بی کران خدادادی، نابغه است؛ که در روش‌‌ها و سبک‌‌ها و متدها نیز فردی بی نظیر و یا کم نظیر و مبتکری سازنده و معماری فکور و اندیشمند است که این ابتکار و سازندگی، یکی از مؤثرترین ابزارهای دست یابی به آفاقی جدید و نورانی از علم و دانش خواهد بود.[7]

مرحوم شهید صدر‌(ره) که خود فقیهی بزرگ و علامه‌ای عالی قدر در اسلام شناسی، تحقیق، پژوهش، نوآوری، ابتکار و خلاقیت است، در اکتشافات علمی و فکری خویش، خودبینی و خود محوری نمی کند و خویشتن را حاکم بر مدارک و نصوص شرعی نمی بیند. چه بسا نظریه‌ای را اسلامی معرفی می‌کند، هر چند مورد استنباط شخصی خود وی نباشد، یا خود استنباط دیگری داشته باشد که فواید این روش، بر فرهیختگان و ارباب تحقیق پوشیده نیست. عظمت روح، اوج فکر و اندیشه، سعۀ صدر، بها دادن به آرا و افکار دیگران، آگاهی بر نظرات صاحب نظران، اجتناب از مطلق گرایی و خود محوری در سخنان شهید صدر‌(ره) موج می‌زند و بزرگ ترین درس علمی و عملی را به دست اندرکاران پژوهش و کاوش می‌دهد.[8]

حجت‌الاسلام‌والمسلمین شیخ محمدرضا نعمانی:

شهید صدر‌(ره)، خود و همۀ وجود خود را، از آن مسلمانان شیعی و سنی به طور یکسان می‌دانست و با روحی فراخ و از جایگاه پدرانه، همه را مورد خطاب قرار می‌داد؛ این شهید والامقام، این باور را داشت که اختلافات عقیدتی و سیاسی بین مسلمانان، نباید مانع همکاری و همیاری آنان در راه خدمت به اسلام باشد و برای این امر دو مثال می‌زد: مثال اول، جنگیدن حضرت علی(ع) در زیر پرچم خلیفه اول، و مثال دوم، دفاع علمای شیعۀ عراقی از حکومت عثمانی عراق، هنگامی که با ارتش استعمار انگلیس در جنگ بود.[9]

حجت‌الاسلام‌والمسلمین سید علی‌اکبر حائری یکی از شاگردان شهید

شهید صدر‌(ره) خود را تنها در یک بخش خاص از علوم اسلامی متوقف نکرده است، بلکه در همه شعب علوم اسلامی وارد شده و بسیار عمیق و با دقت هم وارد شده است و در هر بخش که وارد می‌شود، جوانب آن را هم در نظر می­گیرد؛ از همین رو می‌بینید که دوره تدریس علم اصول ایشان، به عنوان نمونه، حدود سیزده، چهارده سال طول می‌کشد. این بدان علت بود که در هر موضوع و مسأله اصولی که وارد می‌شد، تا تمامی جوانب آن را استیعاب نمی کرد، از آن موضوع رد نمی شد. ایشان در عین حال که به فقه سنتی معتقد بود، اما به گونه‌ای همین فقه سنتی را کاملاً با نیازهای فکری زمان و مکان تطبیق می‌داد. شهید صدر‌(ره) مباحث خود را به صورت کاملاً فنّی، دسته بندی می‌کرد و دقیقاً می‌دانست که از چه نقطه‌ای وارد و از چه نقطه‌ای خارج شود تا نتیجه دلخواه خود را بگیرد.[10]

در مورد کیفیت رابطه ایشان با شاگردان، باید گفت که ایشان نه تنها یک استاد بودند، بلکه برای شاگردان خودشان یک پدر و یک مربی به حساب می‌آمدند. تلاش شهید صدر بر این بود که بر کار شاگردان خود نظارت داشته باشند و آن‌‌ها را از همه لحاظ تربیت کنند. به عنوان مثال، ایشان معتقد بودند برای این که طلبه به گونه‌ای تربیت شود که به درد اسلام بخورد و در آینده بتواند خدمت‌گزار خوبی برای اسلام باشد؛ باید حتی استراحت و خوابش هم دارای نظم و برنامه باشد و خودشان هم همه این مطالب را تذکر می‌دادند. به خاطر می‌آورم که زمانی برنامه درسی و روزانه ام را برای شهید صدر بازگو کردم. برای ایشان توضیح دادم که مثلاً از صبح تا ظهر چه درس‌‌هایی را دارم. بعد به ایشان گفتم که بعد از نماز و ناهار دو ساعت استراحت می‌کنم. مرحوم شهید صدر تا این حرف را شنیدند، تشری به من زدند و گفتند که چرا باید بعد از ظهرها عمرت را تلف کنی، برای استراحت ظهر نیم ساعت بس است. دو ساعت عمرت را تلف می‌کنی که چه؟ این تذکر پدرانه برای این بود که من از فرصت‌‌های خود به نحو شایسته‌ای استفاده کنم. به هر حال ایشان شاگردان خویش را از نزدیک زیر نظر داشتند و در زمانی که لازم بود، تذکرات دلسوزانه خود را از آن‌‌ها دریغ نمی‌کردند.[11]

همۀ جوانان و افراد جامعه را مانند فرزندان خود می‌دانست، به مشکلات و سؤالات آنان رسیدگی می‌کرد و حتی نسبت به مخالفین خود این اخلاق پدرانه را داشت. هیچ گاه برای امور شخصی خود ناراحت نمی شد؛ ناراحتی و تأثر او برای مسلمانان بود. آن شهید در همۀ جنبه‌‌های زندگی زاهد بود؛ در تهیۀ خوراکی‌‌ها و پوشیدن لباس به ساده ترین چیزها اکتفا کرد و تا آخر عمر خانۀ شخصی تهیه نکرد.[12]

استاد حسن التل:

اولین مسأله‌ای که شهید صدر‌(ره) به آن تکیه نمود، پایه‌‌ها و اساس سلوک اسلامی بود که این حقیقت، در شخصیت وی در ابعاد مختلف از جمله دعوت به سوی حرکت و رهبری و تفکر جمع گردیده بود؛ از این رو به روش دفاعی برای حفظ اسلام اکتفا ننمود و از این حالت خارج و به مبارزه طلبی زبانی ‌فکری رو آورد و نشاط اسلامی را از خندق دفاع به درگیری رو در رو و نمایان کشانید؛ به طوری که انعکاس این روش شهید صدر‌(ره)، دشمنان را به حالت تدافعی و مقابله با اسلام وادار نمود.[13]

دکتر احمد محمدعلی (رئیس بانک توسعۀ اسلامی):

شهید صدر‌(ره) به ملکیت شخصی که تضادی با روابط اجتماعی نداشته باشد، اهمیت می‌داد؛ برارزش معنوی انسان به عنوان جانشین خدا در زمین تأکید نموده و برای اخلاق اسلامی در اقتصاد نیز اهمیت قایل بود. شهید صدر‌(ره) ملکیت شخصی را حق مطلق نمی دانست و معتقد بود که این مسأله باید ارتباط تنگاتنگی با وحی داشته باشد… . توسعه باید در ارتباط با ارزش‌‌های معنوی انسان بوده و تولید و مصرف باید به عنوان ابزاری جهت خدمت به امت باشد.[14]

حجت‌الاسلام والمسلمین محمدباقر ناصری:

شهید صدر‌(ره) معتقد بودند: ما یک نظریه داریم و یک عمل، در بعد نظریه ما اسلام را داریم که به صورت نظری احکام را بیان نموده است. ولی نباید فراموش کرد که اصلاح در اسلام راه ندارد؛ چون زمان و مکان، اسلام را تحت تأثیر قرار نمی دهد و قواعد اسلام فوق تمام زمان‌‌ها و مکان هاست. قواعد اسلام برای تمام زمان‌‌ها و مکان‌‌ها وضع شده است؛ ولی از نظر عملی ما نیاز به اصلاح داریم. ما همیشه نوعی تمایل به استصحاب گرایی داریم و دوست داریم اوضاع در عمل یک نوع باشد؛ مردم به یک حال بمانند و امت تغییر نکند؛ در حالی که مردم امروز، مردم دیروز نیستند و با زبانی که ما با مردم دیروز سخن می‌گفتیم، دیگر نمی توان با مردم امروز سخن گفت، پس در وهلۀ اول باید جامعۀ خود را شناخت و راه‌‌های تلاش و عمل را فهمید؛ از مسایل اجتماعی خود آگاهی کامل داشت تا از راه ممارست و ارتباط بتوانیم بفهمیم که مردم امروز چه چیزی نیاز دارند و با چه شرایطی و …[15]

دکتر خدیجه عبدالهادی المحمید از کویت:

امروز از مفهوم آزادی سوء استفاده می‌شود و این مفهوم باعث بی بند و باری می‌گردد… خواهش می‌کنم همان گونه باشید که شهید صدر‌(ره) بود. او حکمت عالی و جوهر اسلام را آورد. شهید صدر‌(ره) قلب‌‌ها و عقل‌‌های ما را تسخیر کرد. بعد از شهادت ایشان ما توانستیم راهمان را از طریق امام خمینی‌(ره) و حضرت آیت‌الله خامنه‌ای ادامه دهیم. شهید صدر‌(ره) مسأله آزادی را به عنوان یک روش مطرح کردند، نه به عنوان یک راه درمان موقت.[16]

 

 

[1] اندیشه ماندگار، ش 2، ص 18.

[2] همان، ش 2، ص 14.

[3] همان، ش 6 ، ص 17.

[4] همان، ص 21.

[5] همان، ش 4، ص 8 .

[6] همان، ص 8 و 18.

[7] همان، ش 1، ص 18.

[8] همان، ص 18.

[9] همان، ش 2 ، ص 40.

[10] همان، ش 3، ص 5 .

[11] همان، ص 15.

[12] همان، ش 5 ، ص 30.

[13] همان، ش 1، ص 26.

[14] همان، ش 6 ، ص 17.

[15] همان، ص 47.

[16] همان، ص 23.

نویسنده: سید مرتضی مستجابی

این خط جاده­‌ها که به صحرا نوشته‌­اند / یاران رفته با قلم پا نوشته‌­اند

با نگاهی کوتاه ولی عمیق به رادمردی بزگوار، اسوه تقوا و فضیلت که به­‌راستی از مفاخر علمی به­‌شمار می­رود، ناتوانی قلم از ترسیم دورنمای دریای عظیمی که در روح آن بزرگوار موج می­زد، آشکار می‌­شود که اقیانوس در کوزه جای نگیرد و آبشار در چشمه سوزان نگذرد. مادر گیتی بزرگ­مردی این­چنین جامع فضایل و مجمع کمالات انسانی بدین آسانی­‌ها در دامن خود نمی‌پروراند. آری مرا چه زَهره که از ژرفا و پهنای اقیانوسی سخن گویم که خود هنوز به ابتدای ساحل آن نرسیده­ام. مگر نگفته­اند معرِّف باید اجلی باشد، بدیهی است امثال حقیر در این وادی بس نابخردیم که در مورد رادمردی سخن گوییم که به راستی نطق­ها و قلم­های دانشوران از آن عاجز است. بهتر آن دیدم که لب فرو بندم و سکوت کنم؛ زیرا سکوت زبان گویای دل است و ترجمان احساسات نهان.

اینک به‌­ناچار هر چند کوتاه چند نکته را یادآوری می­کنم. مطلق‌های شهید صدر چندان زیاد است که به حساب نمی‌آید. آخرین سفری که به سال ١٣۵۶ قبل از انقلاب اسلامی ایران به عراق رفتم، با چند نفر همراه، تازه به صحن مطهر امیرالمؤمنین علیه‌السلام رسیده بودم که ناگهان دو نفر روحانی جلیل‌القدر با من برخورد کردند و گفتند تو فلانی نیستی؟ گفتم: چرا! گفتند: آیت‌الله صدر منتظر توست. گفتم: من الآن وارد شده‌ام باید همراهان را سکنا دهم. گفتند: فرموده‌اند با همراهان بیایید. لذا به‌اتفاق به خانه آن محبوب بی‌تمنا رفتیم.

از نظر ظاهر، خانه بسیار کوچک ولی از نظر معنا بارگاهی نورانی بود که هر خشتی از آن با ما حرف می‌زد و با روان ما نجوا داشت. حضور شهید صدر رسیدیم گویی روحی به روان پژمانم دمیده شد، مرا در آغوش کشید و گریست و از شوق دیدار هر دو اشک ریختیم. این اشک‌ها و سوزوگدازها تا آخرین ساعت که قریب یک ماه طول کشید ادامه داشت. آیت‌الله صدر هرگاه از درس و مباحثه فارغ می‌شد سخت شیفته شنیدن اوضاع سیاسی ایران بود و عمیق فکر می‌کرد و گاهی سؤالاتی پیش می‌آمد که من از جواب آن‌ها در تکاپو می‌افتادم.

آن شهید انسانی ناشناخته بود و در کتاب‌های متعدد از قبیل تکملة الأمل و بغیة الراغبین مرحوم علامه سید شرف‌الدین عاملی به‌دقت می‌نگریست. شهید فرزند مرجوم علامه آقا سید حیدر طاب ثراه و او فرزند آیت‌الله العظمی سید اسماعیل صدر و او فرزند آیت‌الله العظمی سید صدرالدین صدر و او فرزند آیت‌الله سید صالح می‌باشد. فرزندان این خاندان همگی در کسوت روحانیت و از علمای بزرگ شیعه بوده‌اند و تعدادی از آنان از مراجع بزرگ محسوب می‌شدند که مقامات علمی و عملی و خدمات شایسته آن‌ها در روحانیت شیعه، زبان­زد و بر همگان مبرهن است.

زعامت، شجاعت، تقوا، عطوفت، استغنا، سعه صدر و تواضع آن‌ها هر کس را در مقابل هر فردی از این بیت خاضع می‌کرد. به خاطر دارم مرحوم سید محمد صدر رئیس‌الوزراء سابق عراق، در موقع صدارت از شهید معظم برای تصدی یکی از مشاغل مهم قضایی دعوت می‌کند تا از مقامات علمی و محبوبیت آن شهید بزرگوار برخوردار شود. شهید صدر که به زندگی طلبگی دل خوش کرده بود از عموزاده خود تقاضا می‌کند که مانع فعالیت‌های علمی‌اش نشوند و از اخذ حقوق مناسبی برای بهبود وضعیت مالی خانواده خود منصرف می‌شود. پاسخ شهید چنین بود: من شیفته درس و تحقیق هستم و انتظار دارم به سابقه عنایتی که در حق من دارید مرا برای ادامه تحصیل و تکمیل معلومات آزاد بگذارید.

به‌طور خلاصه او یک انسان شریف و با فضیلت و برخوردار از عواطف انسانی بود. مقام علمی و فلسفی او را از تألیفاتش می‌توان فهمید. بر هیچ کس از متفکران و اندیشمندان و فقها، بحث‌های فقهی و فلسفی آن شهید و نبوغ و اندیشه وی پوشیده نیست ولی کسی نمی‌تواند از این آثار برجسته علمی حدس بزند که وی تا چه حد انسانی والا و عنصری پراحساس و وظیفه‌شناس بود. او تجلی‌گاه یک عارف بزرگ الهی، از نمونه اجداد بزرگوارش بود و فدای عشق به هدف و عواطف سرشار مردمی گردید. او شهید شد تا زجر و شکنجه از دیگران بردارد و چگونه زیستن را به فرزندان و شاگردانش بیاموزد.

جان و دل و دیده محو جانانه شدند / وز هر چه سوای دوست بیگانه شدند

گشتیم چنان­که مدعای او بود / علم و عمل و کتاب افسانه شدند

والسلام

***

روح پرتو مقدسی از انوار الهی است که در قفس وجود انسانی پنهان و برای مدتی معین در آن به ودیعه نهاده شده است. همه ارواح از یک محل و از یک حقیقت واحد صادر شده و جمیع افراد بشر در این نعمت الهی شریک و سهیم و از این گنج شایگان به تساوی برخوردار و بهره­مند می‌باشند. اندک توجه بر اسرار کائنات به ما ثابت می‌کند که همه نورها پرتو نور اوست و ارواح ذرات مجرده هستند از آن خورشید حقیقت که منبع جمیع انوار و مصدر ارواح است یعنی تمام ارواح در معنی یک روح واحد و از یک منبع صادر گردیده و در ظاهر تعدد پذیرفته و در ابدان مختلفه ساکن گردیده است.

مولوی گوید:

منبسط بودیم و یک گوهر همه / بی‌سر و بی‌پا بُدیم آن سر همه

یک گهر بودیم همچون آفتاب / بی‌گره بودیم و صافی همچو آب

چون به صورت آمد آن نور سره / شد عدد در سایه‌های کنگره

این عقیده طبعاً حسن محبت و اخوتی در جمیع ابناء انسان تولید می‌کند و در مقابل این تصور و تفکر جمیع صفات رذیله چون بغض و حسد و خشم و نفرت مغلوب و معدوم گردیده عشق حقیقی و محبت کامل جانشین آن خواهد گشت. چون این تمایل و جذبات محبت در آدمی قوت گیرد نه‌تنها شخص نوع انسان را به نظر اخوت خواهد نگریست بلکه خلقت را یک مجسمه زیبایی و کائنات را هم سراپا حسن و زیبایی خواهد دید. ازاین‌رو جهان را نیکو و نشانه‌ای از محبت و رحمت الهی دانسته و عالم آفرینش در پرتو نور او خواهد دانست و این مقام وصله‌ای است که همه عرفا و حکما چون بدان سرمنزل یقین رسیدند و جمال غیبی را در پس پرده طبیعت دیدند بی‌اختیار زبان جانشان به توصیف عشق مشغول و آوای روحشان بر سرود محبت مترنم گردیده است و دانستند گرچه ابناء بشر در صورت متفاوت و متعددند لکن چون به معنی نگریم همه از یک مصدر جلال و از یک روح واحد می‌باشند. پس باید از عالم ظاهر و کثرت گذشته به جهان معنی و وحدت برسیم تا همه ابناء بشر را یکسان دیده برادران خود شماریم.

در معانی قسمت و اعداد نیست / در معانی تجزیه و افراد نیست

اتحاد یار با یاران خوش است / پای معنی گیر صورت سرکش است

این عقیده و فلسفه نه تنها در عالم عرفان است بلکه در زندگانی اجتماعی و معاشرت نیز اهمیت ‌فوق العاده دارد زیرا وقتی که ما همه را یکسان دانستیم با همه به محبت‌کامی رفتار خواهیم کرد و طبعاً محبت ما تولید محبت در دیگران نموده اثرات نیک آن عاید خود ما خواهد گردید.

پس اگر مایلیم مورد توجه و محبت همه عالم گردیم نخست باید به همه عالم محبت ورزیم و نیک باید تفکر کرده و دانست اگر روح عشق و محبت کامل در هر یک از ما ظاهر گردد و همه بشر از این موهبت الهی و نعمت یزدانی بهره‌مند گردند تا چه اندازه جهان خرم و آباد و جهانیان شاد و آزاد خواهند گشت. چه نیکو بود اگر ما به‌جای صفات رذیله و افعال ناپسند مانند خشم و نفرت و بغض و حسد، قلب خود را جای عشق و محبت و رحم و شفقت ساخته روح را در پرتو انوار حقیقت و راستی منور می‌گردانیدیم و به‌جای خودپرستی و خودخواهی دوست همه عالم و خیرخواه جمیع مخلوق می‌بودیم؛ زیرا ریشه همه فسادها و بنیاد همه رذائل خودخواهی است و اساس خودخواهی بر روی جهالت نهاده شده است؛ زیرا خودخواه از روی جهالت برای تحصیل سعادت و خوشی خود می‌کوشد و برای رسیدن به آن به هر وسیله که ممکن است متشبث خواهد شد و از هر گونه عملی که به منفعت او تمام شود ولو به ضرر دیگران نیز باشد مضایقه و خودداری نمی‌نماید و بسا به این خیال مرتکب اعمال ناشایسته و جنایت خواهد شد. پس پایه اعمال ناشایسته جمیعاً بر روی خودخواهی و نشان جهالت است. زیرا اگر جاهل نبود و روح عشق در وجودش می‌بود می‌دانست همان‌طورکه او یکی از افراد هیئت جامعه انسانی است خوشی او نیز باید در سعادت جامعه بشر باشد و اگر می‌دانست هر کس مایل است سعادتمند حقیقی گردد باید دیگران را سعادتمند گرداند، هرگز خودخواه نمی‌شد و به‌جای آن‌که قلب تاریک خود را مملو از این صفات رذیله نماید و برای کسب منفعت خود راه کج پوید دل را جایگاه نور ایزدی نموده و در شاهراه درستی قدم می‌زد و آن محبت و شیفتگی را که یافته بود در راه خدمت به دیگران و نوع‌پروری صمیمانه نثار جهان و جهانیان می‌نمود و از این نعمت خداوندی یکی عشق و محبت استفاده برده خود و دیگران را سعادتمند می‌ساخت. پس وقتی که جذبات عشق کامل در روح ظاهر شود چهره دلربای کائنات و سراسر موجودات طالع گردد و روی دل‌آرای عالم آفرینش از پس پرده غیبت ظهور کند آن‌گاه عشق ما توسعه یافته همه جهان را فرا خواهد گرفت و همان‌طورکه آفتاب جهان‌تاب چون طالع گردد بر همه جهان و جهانیان یکسان تابیده و از نور و حرارت خود همه موجودات را بهره‌مند می‌سازد، محبت ما نیز شامل جمیع بشر گشته به‌وسیله خدمت و محبت آنان را سعادتمند خواهد گردانید.

چون به این مقام رسیدیم و محبت کامل در نهاد ما به حد کمال رسید آن‌گاه نه‌تنها با ضعفا و زیردستان همراه و معاون خواهیم بود بلکه با جهّال و گمراهان نیز به دیده انصاف و محبت خواهیم نگریست؛ زیرا جوان‌مردی و فتوت آن است که بدی را به نیکی پاداش داده و در مقابل تنفر، محبت ورزیم؛ والا بدی در مقابل بدی مقابله به مثل است و قدر و امتیازی نخواهد داشت لکن چون در مقابل بدی و تنفر دیگران محبت و شفقت خود را ظاهر ساختیم، حقیقت جوان‌مردی و بزرگواری را آشکار کرده و نه تنها به وظیفه انسانیت خود رفتار نموده‌ایم، بلکه طرف را نیز متنبه ساخته و بسا ممکن است سبب هدایت و نجات او شده باشیم. ازاین‌رو تمام معلمین روحانی بشر سعی کرده‌اند که اول به محبت و ملایمت نواقص اخلاقی دیگران را اصلاح نمایند. جمیع انبیاء و عرفا و علما به‌وسیله همین قوه توانستند بشر را به شاهراه سعادت رهبری کنند. بزرگان عالم گفته‌اند خوشی برای کسی است که برای خوشی دیگران در کار و کوشش است. هر کس جویای سعادت و اقبال و طالب نیک­بختی است باید نخست محبت را دریافته و مطابق آن نسبت به جمیع مخلوق عمل نماید تا به سادت حقیقی نائل گردد. سعادت و بهروزی را تنها در ثروت فانی و دولت­جهانی یا درآمد مادی و خوشی جسمانی دانستن اشتباه بزرگی است.

حیات جاودانی در عشق و شفقت و مهربانی و سعادت واقعی در محبت است و بس. عشق مطقاً مقدس است خواه در مجاز خواه در حقیقت ظاهر گردد.

البته نباید خوشی جاودانی و سعادت واقعی را تنها در عشق مجازی دانست؛ بلکه باید عشق مجازی را پله‌ای فرض کرد به سوی عشق حقیقی و از این لذائذ فانی و کامیابی جسمانی به دارالملک جاودانی و عالم روحانی مقام مقدس فناناپذیری که غم و اندوه و هجر و فراق در آن‌جا راه ندارد پی برد و سعادتمند حقیقی گشته خوشی جاودانی یافت.

این همه گزاف برای آن است که بگوییم ما هنوز زنده هستیم و خواستیم جای انگشتی بر صفحه این حرکت شایسته گذارده باشیم. علی هذا از همه دست‌اندرکاران این تصمیم شایسته پوزش می‌طلبم و از خداوند منان سعادت و نیک­بختی و رسیدن به اهداف آن بزرگ‌مردان را خاضعانه خواستارم. موفق باشید.

اصفهان، سید مرتضی مستجابی

١٣٧٨/٠٨/٢٣

حجت‌الاسلام‌والمسلمین رضا اسلامی در یادداشت «چرا الگوهای وارداتی اقتصادی ناکارآمدند؟» به بررسی الگوی مطلوب اقتصادی از دیدگاه شهید صدر پرداخته که در سال ١٣٩۴ در سایت مرکز حفظ و نشر آثار آیت‌الله خامنه‌ای منتشر شده است.

رهبر معظم انقلاب در خطبه‌ی نماز جمعه‌ی تهران، به تاریخ ٢١ فروردین ۶۶ درباره‌ی شهید آیت‌الله صدر، بیانات مفصلی فرمودند که بخشی از آن بدین شرح است:

نکته‌اى که من روى آن مى‌خواهم تکیه کنم این است که حادثه‌ى شهادت این بزرگوار دو بعد دارد؛ یک بعد همینى است که گفتم، خسارت؛ یک ضایعه‌اى بود براى جهان اسلام. واقعاً «ثلُم فى الاسلام ثلمه» که «الّا یسودها شى‌ء» یک ثلمه‌اى و رخنه‌اى ایجاد کرد و ضرر بزرگى زد؛ این یک بُعد قضیه است… بعد دوم قضیه بعد سازنده‌ى این حادثه‌ى بزرگ است، این یک شهادت است؛ یک خون است؛ آن هم خونى به این طهارت، به این نفاست. اینجور این عنصر نفیس و عزیز که وجودش براى اسلام نافع بود و خودش هم مى‌دانست؛ ماند در عراق و مبارزه کرد و مقاومت کرد و تسلیم نشد تا جان خودش را داد، آن هم با این وضع. یقیناً یک بله‌ى کوچک، یک گوشه‌ى چشم نشان دادن، یک حرکت حاکى از نوعى سازشکارى جان او را حفظ مى‌کرد، مى‌توانست خودش را نگهدارد، اما او قبول نکرد؛ حاضر نشد. او به ملت خودش و مردم خودش و پیروانش توصیه کرد گفت: «ذوبوا فى الأمام الخمینى کما ذاب هو فى الاسلام» گفت شما در امام عزیز امت اسلامى ذوب بشوید، همچنانى که او خودش را در اسلام ذوب کرد؛ همان‌طورى که او خودش را تسلیم اسلام کرد تسلیم او بشوید؛ این چه روشن‌بینى عمیق و عظیمى است!؟ این چه شجاعتى است که انسان در عراق زیر سایه‌ى سنگین کدر ظلمانى آن حکومت مجرم و رژیم پلیسى و اختناق شدید بنشیند و اینجور قوى حرف بزند و از انقلاب اسلامى ایران و از رهبر این انقلاب ستایش بکند!؟ این شخصیت برجسته‌ى اوست؛ مقاومت او، شجاعت او، صراحت او، صمیمیت و انصاف او، و بالأخره شهادت او الگوست، براى همه مخصوصاً براى مجاهدین عراقى و ملت عراق بطور عموم از او درس بگیرند، خاطره‌ى شهادت او را زنده نگهدارند.

ایشان همچنین در پیامی که برای کنگره‌ی بزرگداشت شهید صدر در سال ١٣٧٩ ارسال کردند، چنین آورده‌اند:

از میان چهره‌های برجسته‌ی حوزه‌های علمیه در دهه‌های اخیر، مرحوم آیت‌الله شهید سید محمدباقر صدر قدس‌سره، یکی از ممتازترین و شگفت‌انگیزترین آن‌هاست… از جنبه‌ی علمی، جامعیت و تحقیق و نوآوری و شجاعت علمی را یکجا دارا بود. در اصول، در فقه، در فلسفه و در هر آنچه با این دانش‌ها ارتباط می‌یابد، در زمره‌ی بنیان‌گذاران و صاحبان مکتب محسوب می‌شد.

 طرح‌ریزی نظام اقتصادی اسلام، کار بزرگ شهید صدر

از جمله نوآوری‌های این شخصیت بزرگ، طرح بحث نظام اقتصادی اسلام در قالب یک مکتب جامع‌الاطراف و راه‌گشا بود. طبعاً این بحث، مقدمه‌ای درباره‌ی ضرورت مطالعه‌ی سیستماتیک آموزه‌های دینی را می‌طلبید که شهید صدر بدان وارد شدند و حتی از ارتباط نظامات مختلف در درون دین سخن ‌گفتند؛ مثل ارتباط نظام اقتصادی با نظام سیاسی و نظام امور عبادی؛[1] چنان‌که برخی اشکالات وارد بر بحث خود را که از سوی برخی افراد ابراز شده بود نیز محل نظر قرار داده و درصدد پاسخ برآمدند.[2] و نیز در مقالات ارسالی به نشریات، پاره‌ای از این مباحث را انعکاس دادند که نشان از اهتمام ایشان به طرح آن‌ها بود.[3]

شهید صدر نگاه نظام‌واره به آموزه‌های دینی را در چند جا مورد توجه قرار داده است. نخست و مفصل‌تر از همه‌جا، در طرح اقتصاد اسلامی به‌عنوان نظامی رقیب برای دیگر نظامات اقتصادی و سپس در تفسیر قرآن و نیز در سیره‌ی امامان معصوم سخن گفته[4] و فوق همه‌ی این‌ها در معرفی روش استنباط فقهی، نگاه جامع‌نگر فقها را معرفی کرده است.[5] بنابراین در چهار بخش، دیدگاه‌های ایشان را می‌توان پیگیری کرد و ما اکنون به بخش اول می‌پردازیم.

پرهیز از الگوهای وارداتی

در مقدمه‌ی چاپ دوم کتاب «اقتصادنا»، شهید صدر نخست از دو جریان حاکم در غرب، یعنی نظام اقتصادی سوسیالیستی و سرمایه‌داری سخن می‌گوید که ادعای امامت برای جهانیان را دارند و کشورهای فقیر و مسلمان را به دنبا‌له‌روی خود می‌خوانند. آن‌گاه الگوگیری و تبعیت از این نظام‌های غربی را در سه شکل و سه مرحله‌‌ی مترتب و متوالی توضیح می‌دهند. اول، تبعیت سیاسی کشورهای اسلامی از الگوی غرب؛ طوری‌که مستقیماً اقتصاد خود را بدان‌ها سپرده باشند. دوم، تبعیت اقتصادی با فرض استقلال سیاسی؛ طوری‌که خود زمامدار امور اقتصادی خود باشند، ولی در عمل، میدان اقتصاد آن‌ها جولانگاه غرب باشد. سوم، تبعیت از منهج و تفکر اقتصادی غرب، هرچند که در سیاست و اقتصاد، خود را مستقل بدانند. اینجاست که اقتصاد غربی، الگوی اقتصاد کشورهای اسلامی می‌شود و استفاده از تجارب آن‌ها در قالب نظام سرمایه‌داری یا سوسیالیستی، لازم می‌گردد. البته در کشورهای اسلامی، الگوی اقتصاد سرمایه‌داری، زودتر مطرح شد و نظام سوسیالیستی در ضدیت با آن و با فرض لزوم ایمان به امامت غرب، برای مردم جهان پیدا شد.

این هر دو نظام، ناکامی خود در ارائه‌ی الگوی موفق برای کشورهای دیگر را مستند به وجود موانع و فقدان شرایط لازم می‌کنند و بدین ‌سبب، اجازه‌ی طرح این فکر را نمی‌دهند که اصل نظام اقتصادی آن‌ها ناکارآمد است.

سپس شهید صدر اضافه می‌کنند که البته رشد اقتصادی، نیازمند الگوی مناسب است، ولی معنایش لزوم پیروی از الگوهای غربی نیست. الگوی پیشرفت باید مبتنی بر قابلیت‌ها و «استعدادهای داخلی» باشد و در این میان، «اراده‌ی مردم»، عامل تعیین‌کننده است، زیرا تا خود مردم رشد نکنند، اقتصاد آن‌ها هم رشد نمی‌کند و به تعبیری دیگر، بدون رشد فرهنگ دینی و عزم ملی، رشد اقتصادی میسر نیست.

شرط بنیادین برای موفقیت و پیشرفت

تعبیر زیبای شهید صدر چنین است:

حرکت همگانی امت شرطی بنیادین برای موفقیت‌آمیز بودن هرگونه رشد و مبارزه‌ی فراگیر برضد عقب‌ماندگی است، زیرا حرکت امت، نمایانگر رشد و نشان‌دهنده‌ی بالندگی اراده و رها شدن استعداد‌های درونی آن است و چنانچه امت، خود رشدی نکند، نمی‌تواند به فرایند رشد، دست یابد. بنابراین رشد ثروت در بیرون و بالندگی امت در درون، می‌بایست در یک راستا حرکت کنند.[6]

از اینجا می‌توانیم اهمیت و عمق بیانات مقام معظم رهبری درباره‌ی تکیه بر عزم و اراده‌ی ملی، بسیج نیروهای داخلی، تکیه بر الگوی اسلامی-ایرانی پیشرفت، اقتصاد مقاومتی، کار و سرمایه‌ی داخلی و مانند آن‌ها را دریابیم.

شهید صدر ادامه می‌دهد که برخلاف نظر اقتصاددانان غربی یا غرب‌زده، باید گفت که الگوهای اقتصادی وارداتی بدون لحاظ فرهنگ و استعدادهای داخلی، به‌هیچ‌وجه راه‌گشا نیست. علاوه بر آنکه تاریخ و تجربه‌ی حاصل از حضور استعمارگران در کشورهای فقیر، ما را بدان‌ها بدبین و حساس کرده است. اما اینکه برخی احزاب و جریانات سیاسی به‌سوی ملی‌گرایی رفته‌اند نیز خطاست، چون ملی‌گرایی مبنای فکری و فلسفی لازم برای اقتصاد را تأمین نمی‌کند. ما برای یک اقتصاد سالم، نیازمند مبانی فکری، فرهنگی و اعتقادی خاصی هستیم که ملی‌گرایی نسبت بدان، لابشرط و خنثی است.[7]

این سخن شهید صدر در واقع به اسلامی‌سازی اقتصاد به‌عنوان یک شاخه از علوم انسانی اشاره دارد، چون ما نمی‌توانیم نظام اقتصادی معینی برای خود تعریف کنیم، بدون آنکه مبانی آن را آماده کرده باشیم. البته شهید صدر در خلال بحث، میان علم اقتصاد و مکتب اقتصادی تفاوت می‌گذارد و علم اقتصاد را به‌عنوان مفسر پدیده‌ها و بیان‌کننده‌ی رابطه‌ی علّی‌ومعلولی میان دو چیز معرفی می‌کند، ولی تأکید دارد که علم اقتصاد، روشی برای حل مسائل ارائه نمی‌کند.[8] بدین لحاظ می‌توان گفت: در تفکر شهید صدر، علم اقتصاد در حدی که از طریق تجربه و استقرا به نتایج قطعی رسیده باشد، علمی است که مانند فیزیک و شیمی رابطه‌های واقعی را براساس منطق تجربی بیان می‌کند و نسبت به مبانی مختلف، لابشرط و خنثی است و حتی اگر به نتایج قطعی نرسد، به همان درصدی که وجود رابطه‌ی واقعی میان دو چیز را کشف کرده، قابل قبول است، ولی پاسخ‌گوی مشکلات اقتصادی ما نیست. درست مثل آنکه می‌گوییم: آب در صفر درجه منجمد می‌شود و در صد درجه جوش می‌آید، ولی اینکه ما الآن نیازمند کدام هستیم و چه هدفی برای استفاده از آب سرد یا جوش داریم، از محدوده‌ی علم فیزیک بیرون است. البته علم اقتصاد و مذهب اقتصادی در تفکر ایشان، دو قلمرو ذاتاً منفک از هم ندارند، بلکه موضوع و مجالات هر دو واحد است و تنها در شیوه و اهداف، از یکدیگر جدا می‌شوند.[9] تعبیر دقیق ایشان در نهایت، چنین است:

مکتب اقتصادی شامل هر اصل بنیادین در زندگی اقتصادی است که با اندیشه‌ی عدالت اجتماعی سروکار دارد. اما علم دربردارنده‌ی هر نظریه است که واقعیتی از زندگی اقتصادی را به‌گونه‌ای جدا از هر اندیشه‌ی پیشین یا آرمان عدالت، تفسیر می‌نماید.[10]

و باز در تفکیک میان مکتب اقتصادی و قوانین موضوعه در زمینه‌ی اقتصاد می‌فرماید که مکتب اقتصادی پایه و مبنای قانون می‌تواند باشد، ولی خود آن نیست. بدین‌ترتیب متمرکز بر تبیین نظام اقتصاد اسلامی می‌شود که پاسخ‌گوی مشکلات اقتصادی و راه‌گشای حیات اقتصادی سالم و صحیح است.[11]

و از آنجا که بر مبناپذیر بودن هر نظام اقتصادی و هر مکتب اقتصادی تأکید دارد، درباره‌ی مکتب اقتصادی اسلام، وجود دو شاخصه‌ی مهم، یعنی حلال و حرام را شاهد درستی دیدگاهش درباره‌ی لزوم تبیین مکتب اقتصادی اسلام می‌داند.[12]

 ناسازگاری الگوی اقتصادی غرب با جوامع اسلامی

اما ظهور الگوی التقاطی در برخی کشورها تحت عنوان سوسیالیسم عربی، ناشی از عدم ایمان به جامعیت دین برای حل مشکلات است و شهید صدر، که به‌خوبی این مشکل را ریشه‌یابی کرده است،[13] با نگاهی آسیب‌شناسانه می‌فرماید که الگوی اقتصادی غرب در قالب یکی از دو نظام معروف، اساساً با مبانی اعتقادی مسلمانان نمی‌سازد.[14]

علاوه بر آنکه گفته شد رشد اقتصادی همراهی و هم‌فکری مردم را می‌خواهد و امری تحمیلی نمی‌تواند باشد.[15] حداقل آن است که ما نباید ارتباط اقتصاد و اخلاق را نادیده بگیریم. اکنون که ما می‌توانیم از بستر اعتقادی و دینی خود برخیزیم و دستورات دینی را پشتوانه‌ی اقتصاد خود قرار دهیم و بدان رنگ قدسیت بپوشانیم، چرا به‌سوی اقتصاد غربی برویم که همه‌چیز در آن رنگ مادیت و زمینی دارد؛ غرب مادی‌گرایی که حتی مسیحیت را نیز زمینی کرده است. و باز شهید صدر به چند زبان و چند بیان تأکید می‌کند که نظام اقتصادی غرب مبتنی‌ بر ارزش‌های فکری حاکم در آنجا و مبانی انسان‌شناسی مورد قبول آن‌هاست،[16] بلکه این نظام اقتصاد آن‌هاست که انسان و جهان و اخلاق را پایه‌ریزی می‌کند.[17]

هماهنگی نظام اقتصادی با نظام اخلاقی و اجتماعی

آخرین سخن ایشان در مقدمه‌ی کتاب، که ناظر به کل مباحث محسوب می‌شود، آن است که نظام اقتصادی ما با نظام اخلاقی و نظام روابط اجتماعی به‌ناچار باید هماهنگ باشد و الگوهای وارداتی، این هماهنگی را مختل می‌کند.[18]

اما در تفاصیل بحث، همین مطلب را شهید صدر در قالب زمینه‌های شکل‌گیری مکتب اقتصادی اسلام بیان کرده و از سه عنصر یاد نموده است. اول عقیده، دوم مفاهیم که براساس عقیده شکل می‌گیرد و نظام ارزشی را نشان می‌دهد. چنان‌که مفهوم تقوا براساس اعتقاد به توحید شکل می‌گیرد و سوم عواطف که براساس دو عنصر پیشین شکل می‌گیرد و ارزش‌گذاری و اجلال و احترام به شخص متقی را باعث می‌شود.[19]

تا اینجا تأکید بر شناسایی مبانی دینی و طراحی نظام اقتصادی اسلام براساس مبانی، مورد توجهِ خاص بوده است تا کسی خیال نکند که ما الگوی پیشرفت بدون رعایت فرهنگ ملی و اعتقاد دینی خود می‌توانیم داشته باشیم و در مواضع متعدد با استفاده از آیات و روایات، این امر را توضیح داده و به‌نوعی ارتباط مکتب اقتصادی با نظام سیاسی اسلام و دیگر نظامات را تبیین کرده‌اند و جالب آنکه معتقدند تنها با همین نگاه نظام‌واره به تعالیم دینی است که می‌توان راه‌ جمع میان سودجویی فردی انسان و تأمین منافع اجتماعی پیدا کرد؛ در جایی ‌که نظام‌های رقیب در حل این مشکل درمانده‌اند.[20]

این مقدار گوشه‌ای بود از دیدگاه شهید صدر درباره‌ی نظام‌سازی که پرداختن بدان، در شرایط حاضر البته ضروری است؛ چراکه اکنون نظام جمهوری اسلامی امیدبخش ملت‌های مظلوم جهان شده است و توقع آن می‌رود که الگویی جدید و جامع براساس فقه اسلامی ارائه کند که جایگزین الگوهای رقیب و ازکارافتاده باشد.

 

پی‌نوشت‌ها

[1]. موسوعه الامام الشهید سید محمدباقر صدر، ج١٧، ص۱۶۳ و ج۳، ص۳۴.

[2]. همان، ج١٧؛ ومضات، ص۶۲؛ بارقه‌ها، ص ۶۵.

[3]. موسوعه الامام الشهید سید محمدباقر صدر، ج١٧، ص۹۱.

[4]. همان، ج٢٠، ص١٠٧ و ص١٢٨.

[5]. همان، ج١٩، ص٢۶.

[6]. همان، ج٣، اقتصادنا، ص۲۱؛ اقتصاد ما، ج١، ص ٢٠.

[7]. همان، ص٢٢و٢٣.

[8]. همان، ص۴۱۷.

[9]. همان، ص۴۱۹.

[10]. همان، ص۴۲۱.

[11]. همان، ص۴۲۳.

[12]. همان، ص۴۲۴.

[13]. همان، ص۲۳.

[14].  همان، ص۲۵.

[15].  همان.

[16].  همان، ص۲۷.

[17]. همان، ص۳۱.

[18]. همان، ص۳۴.

[19].  همان، ص۳۳۸.

[20]. همان، ص۳۴۰ـ۳۶۰.

به گزارش خبرگزاری تسنیم، از یاد نبردن و مرور زندگی آنان که در رخدادهای زمانه خود و پس از خود موثر بودند، کمترین کاری ا‌ست که می‌توانیم برای زنده نگهداشتن آرمان‌هایشان انجام بدهیم. کتاب “نا” به قلم مریم برادران که توسط انتشارات دارالصدر منتشر شده تلاشی در همین راستاست که روایت زندگی آیت الله شهید صدر ، مرجع تقلید، نظریه‌پرداز و عالمِ نابغه‌ جهان اسلام است.

در کتاب “نا” و زندگی شهید صدر، ما برای همه‌ انسان‌ها جایی داریم؛ کودک، دختر، پسر، همسر، شوهر، مادر، پدر، محصل، کاسب، خانواده، فعال سیاسی و حزبی، علاقه‌مند به فلسفه‌ صدرایی، فعال در روزنامه و نشریه، مبارز، مدرس و حتی مخالف و منتقد برای همه و همه جایی در زندگی و زمان کوتاه حیات شریف ایشان وجود دارد.

قاضی سعید قمی، به سه معنا از زمان اشاره می‌کند: زمان کثیف، زمان لطیف و زمان الطف؛ که انسان‌ها بسته به سعۀ وجودی‌شان با آنها ارتباط دارند. برای انسان‌ها بر اساس ارتباطی که با هر یک از این ساحت‌ها برقرار می‌کنند، زمان به شکل متفاوتی می‌گذرد. برای مثال، گاهی وقت‌ها زمان برای ما کُند می‌گذرد و گاهی تند؛ این کند و سریع گذشتن به واسطه‌ درکی است که ما با ساحت‌هایی از این عالم برقرار می‌کنیم و به آنها متصل می‌شویم.

در یک زندگیِ حدود چهل ساله، این همه حادثه شورانگیز رقم می‌خورد، به دلیل آن که شهید صدر در ظاهر، چهل سال زندگی کرده، اما کیفیت این زندگی به واسطه‌ اتصال با ساحت‌های دیگری از این عالم بیش از اینها است. زندگی شهید صدر آنقدر متنوع و متکثر است که ما در کتاب “نا” به اندازه چند قرن، آدم احساس می‌کنیم، زندگی مرور می‌کنیم و تعامل می‌فهمیم. اینها در ساحت زمان عادی و روزمره قابل درک نیستند.

همین که شهید صدر در آن مدت کوتاه عمرشان توانسته به اندازه چند قرن زندگی و فکر کند، زندگی‌اش را برای ما خواندنی می‌کند. گویی او برای امروز ما هم در آن چهل سال زندگی کرده و زمانی که زندگی صدر را ورق می‌زنیم احساس می‌کنیم می‌توانیم جایی در آن مجموعه متنوعی که شهید صدر حاصل کرده بود، داشته باشیم. جایگاهی که ما را در مجموعه زندگی شهید صدر به آدم‌های دیگر مرتبط می‌کند، حتی اگر پژوهشگر علوم دینی و فقه خوان نباشیم، حتی اگر کاسب باشیم…

اما سؤال آن است که شهید صدر، چطور چنین جهانی را در این چهل سال رقم زده است؟ به گمان من پاسخ این سؤال در بخش‌های آخر کتاب نا است. جایی که می‌بینیم دیگر انسان‌های متعددی با شهید صدر ارتباط ندارند. تنها کسانی که در لحظات آخر عمر شریف ایشان در کنارشان هستند و از شهادتشان باخبرند، بعضی از افراد خانواده و همسایه‌ها و دوستان‌اند؛ حتی پس شهادت صدر، تشییع جنازه‌ای هم برای او برگزار نمی‌شود، در اوج غربت به شهادت می‌رسد و تا مدت‌ها هیچ کسی از محل دفنش خبر ندارد.

اصلاً گویی اثری از شهید صدر نمی‌بینیم. رمز بقای محمدباقر صدر، رمز اینکه در زندگی و در افکار او، جا برای همه هست، همین غربت و کم شدن ارتباطات ظاهری است. شهید صدر، از خودش می‌گذرد و از زمان کثیف ما، به زمان لطیف و الطف می‌رود. به همین خاطر است که وقتی کتاب “نا” را می‌خوانیم، دوست داریم جایی در زندگی شهید صدر داشته باشیم؛ دوست داریم صدر باشیم. دوست داریم از این زمان، به زمان شهید صدر برویم.

کتاب “نا” و روایت زندگی آیت الله شهید صدر ، بعد از شهادت حاج قاسم سلیمانی، من را بار دیگر با انسان‌هایی مواجه کرد که اگر چه بسیار شبیه همه‌ ما هستند، اما به اندازه چندین قرن، زندگی می‌کنند و حادثه رقم می‌زنند. این انسان‌ها، انسان‌های تراز انقلاب اسلامی‌اند. انقلاب اسلامی هم در زمانه‌ای رخ داد که احتمال وقوع انقلابی با نام دین قابل تصور نبود. انسان‌های انقلابی، تنها یک راه داشتند؛ این که به اندازه‌ کل جهان، به اندازه‌ کل تاریخ زندگی کنند، مبارزه کنند، کار کنند و حادثه رقم بزنند. شاید به همین دلیل است که لیلی عشقی، انقلاب اسلامی را زمانی میان زمان‌ها یا زمانی فراتر از زمان‌ها می‌داند. شهید محمدباقر صدر، انسان تراز انقلاب اسلامی است، انسانی فراتر از زمان‌ها.

دکتر محمدحسین جمشیدی متولد سال ۱۳۴۰ شهرستان اقلید در استان فارس و دارای مدرک دکترای علوم سیاسی از دانشگاه تهران بود. وی از سال ۸۸ در گروه روابط بین‌الملل دانشکده علوم انسانی مشغول تدریس بود و تألیف ۴۰ کتاب و ارائه ده‌ها مقاله علمی‌پژوهشی و ترویجی در مجامع معتبر علمی را در کارنامه خود داشت. یکی از آثار ارزشمند دکتر جمشیدی کتاب زندگانی سیاسی شهید سید محمدباقر صدر است که آن را با تکیه بر تأثیرگذاری اندیشۀ آن شهید والامقام بر انقلاب اسلامی ایران نگاشته است. آنچه در ادامه می‌آید متن دیباچۀ این کتاب به‌قلم دکتر جمشیدی است که در آن به تبیین چرایی پرداخت به سیره سیاسی و علمی شهید صدر پرداخته است:

 

«وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْياءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُون‏» (و هرگز کسانی را که در راه خدا کشته شده‌اند، مرده مپندارید، بلکه آنان زندگانی هستند که در پیشگاه پروردگارشان متنعمند).

طرح مسئله

انسان‌های بزرگ می‌توانند در تغییر و تحول سرنوشت تاریخی جوامع و ملتها مؤثر و سرنوشت‌ساز باشند. بسیاری از آنان در سرتاسر تاریخ بشریت بر روی کره خاکی، توانسته‌اند روحیه، خلق‌وخو، عادات و سنن و فرهنگ ملت یا جامعه‌ای را دستخوش تحول کنند و با ایجاد دگرگونی در جوامع بشری آنها را به‌سوی تمدنی عالی‌تر سوق دهند. این نظریه براین‌اساس بیان می‌شود که جوامع انسانی در کل، دارای سیر تکاملی و روبه‌رشد هستند هرچندگاهی دچار فرازوفرود می‌گردند.

تکامل و پیشرفت جوامع بشری می‌تواند معلول علل متعددی نظیر نوع شناخت و آگاهی مردم آن جوامع، نوع رفتار، مکتب و نوع نگرش انسانها و رهبران بزرگ آنها باشد.

در این میان، یکی از عوامل مهم پیشرفت و تحول جامعه، انسانهای بزرگ یا به تعبیر دیگری قهرمانان و نوابغ هستند که با ایجاد تحول در وجود خود جامعه را نیز متحول می سازند. به بیان:

گاهی مردان بزرگی پیدا می‌شوند که اخلاق و عادات پَست و منحطی را که به منزلۀ خون کثیفی است که در رگهای مردمی هست و آنها را بیمار و ضعیف کرده، از روح آن مردم بیرون می‌کشند و به‌جای آن، خون پاکِ «اخلاق و عادات متعالی» وارد روحشان می‌کنند.[1]

در میان این نوابغ و قهرمانان، پیامبران و پیشوایان دینی، مصلحان سیاسی و اجتماعی و شهیدان راه حق و هدایت جایگاه والایی دارند؛ زیرا آنها حرکت خود و جامعه را در جهت مصالح و نیازهای واقعی جامعه تنظیم می کنند و براساس حق و حقیقت سخن می‌گویند. بیان آنها این است که «فَأَمَّا الزَّبَدُ فَيَذْهَبُ جُفاءً وَ أَمَّا ما يَنْفَعُ النَّاسَ فَيَمْكُثُ فِي الْأَرْضِ».[2] در دوران ما هم با آنکه عصر فرهنگ و ارتباطات و تحولات عظیم علمی است، همچنان اهمیت و جایگاه انسانهایی که راه تحول و حرکت را بر روی جوامع گشوده‌‌اند، در جای خود محفوظ و مطرح است و حتی به جرئت می‌توان گفت که نه‌تنها از اهمیت تأثیر این‌گونه شخصیتها کاسته نشده، بلکه با توجه به بحرانهای فردی و اجتماعی حاصل دوران جدید و تحولات عظیم علمی و ارتباطی بر اهمیت و ارزش آنها و تأثیرشان افزوده شده است. بنابراین امروزه نیز تحقیق در ابعاد زندگانی انسانهای بزرگ نیاز اساسی جامعه بشری محسوب می‌شود. این موضوع به‌ویژه زمانی اهمیت بیشتری می‌یابد که این‌گونه انسانها در دوارن معاصر نیز چون گذشته اندک هستند. انسانهایی که علاوه‌بر نبوغ و ویژگیهای برتر، راهنمایی بشریت را به‌عنوان یک رسالت، هدف اصلی خود قرار داده و در این مسئله روش آنها، روش حق و حقیقت بوده و براساس عدالت به طرح اندیشه و تحقق آن در عمل مبادرت کرده‌اند. بر همین اساس، این‌گونه افراد چونان مشعلهایی فروزان و روشنگر تلقی می‌شوند که محور استوار فیض‌رسانی به بشر در میان نسلهای گوناگون هستند و لذا بررسی زندگانی آنها به‌ویژه بااهمیت‌ترین بُعد زندگانی‌شان، یعنی بُعد سیاسی و اجتماعی، از ضروریات محسوب می‌گردد.

امام شهید ابوجعفر سید محمدباقر صدر، از جمله کسانی است که به اعتراف تمام کسانی که از او شناختی هرچند ناچیز دارند، دارای نقشی عظیم در تحکیم مبانی دینی و علمی و معرفتی در دوران جدید و دارای مكتبی فکری و علمی در جهان اسلام و نگرشی انسانی و جهانی و همه‌جانبه برای تحول انسان معاصر و هدایت او در مسیر فطرت و تکامل حقیقی است. او با ادراک صحیح جهان معاصر و با توجه به مکتب رهایی‌بخش اسلام وظیفه اساسی هدایت مردم را بر دوش کشید و در این راه خود نیز عملاً وارد جریان مبارزه با ستم و بی‌عدالتی شد و در راه تحقق عدالت و حقیقت و معنویت به مقام شهادت نایل آمد.

او همچنین با دقت، ژرف‌نگری، روشن‌بینی و واقع‌نگری، نه‌تنها به بررسی جامعه زمان خود و بحرانهای آن و ارائه درمان برای درد آن پرداخت، بلکه زندگانی خود را وقف مردم کرد و در راه احیای انسانیت و عدالت و معنویت به تعبير خود به اصل «تضحيه» و «قربانی شدن» دست یافت. این فیلسوف، متکلم، فقیه و اندیشمند در صحنه سیاسی و اجتماعی زمان نه‌تنها از نبوغ و خلاقیت عظیم خود در راه تبشیر و انزار نوع انسان به‌ویژه مسلمانان بهره‌ها گرفت، بلکه حیات طیبه‌ای را برای خود بنا نهاد که به‌راستی این حیات طیبه سرمشق و اسوۀ نیکو و عالی برای عموم انسانها، به ویژه مسلمانان است. بر همین اساس نه‌تنها شناخت و بررسی اندیشه‌های نو و بديع او برای ما و جامعه ما امری حیاتی محسوب می‌گردد، بلکه شناخت سيره سیاسی و خط‌مشی عقیدتی و مبارزاتی‌اش که سرتاسر زندگی‌اش را دربر می‌گیرد، برای ما اهمیت اساسی دارد. زیرا به تعبیر دکتر علی شریعتی:

… و نشان داده است که علاوه‌بر فرهنگ اسلامی، هم فهم زمان ما را دارد و هم درد زمانۀ ما… را حس می کند و هم با «زبان مردم این زمان» حرف می‌زند و با شيوۀ کار علمی این عصر نیز آشناست و اینهاست آنچه یک «عالم اسلامی»[3] در عصر ما بدان نیازمند است و این است آن «عالم اسلامی» که عصر ما به او احتیاج دارد.[4]

ضرورت و اهمیت پژوهش

بررسی سیره سیاسی و علمی شهید صدر از جهانی چند برای ما و جامعه ما حائز اهمیت است:

١- شخصیت و جامعیت اخلاقی و ایمانی، وجود شهید صدر را به‌گونه‌ای پر کرده بود که او در تمام ابعاد زندگانی فردی و اجتماعی می‌تواند سرمشق و الگوی کاملی برای انسانها حساب آید. به تعبیری دیگر او شخصیتی است که با تأسی به او می‌توان در زندگانی موفق و رستگار گردید و این موضوع همه بخشها و جوانب زندگانی او را دربر می‌گیرد. به‌عنوان مثال در علم‌آموزی و تحصیل و پژوهش به‌گونه‌ای بود که در موردش گفته‌اند:

فلقد كان، رحمة الله، آية في النبوغ العلمي، و اتساع الانق، و الأعبقریة الفذه و قد ظهر نبوغ منذ طفولته وبداية حياته و تحصيله العلمی…[5]

یعنی: او که رحمت خدایش بر او باد، البته آیتی در نبوغ علمی و دارای دید گسترده و در نبوغ بی‌همتا بود، و از همان اوان کودکی و آغاز تحصیلات علمی‌اش نبوغش آشكار گردید.

سید محسن امین نیز در بیان شخصیت همه‌جانبه او از چهار ویژگی اساسی «خلق شایسته»، «علم و افر»، «ورع» و «حب» یاد می‌کند. او در بیان شخصیت شهید صدر می‌نویسد:

لا يستطيع المرء أن تقدم صورة وافية من هذه الشخصية المتميزة و لكن ذلك لا يمنع من قراءة بعض عناوين هذه الشخصية، بدءاً من المميزات الخاصة بهذه الشخصية و هي مميزات الخلق النبيل، و العلم الوفيد و الورع و الحب….[6]

آری، جامعیت و کمال شخصی صدر بیانگر این امر است که او در هر بعدی از ابعاد زندگی فرد و امت می‌تواند راهگشا و اسوه‌ای نیکو برای هدایت و راهیابی او به‌سوی کمال، معنویت و اخلاق باشد.

٢- انسانهای بزرگ و اندیشمندان از ما خواسته‌اند که در پی به‌دست‌آوردن بینشی کلی و همه‌جانبه به‌ویژه نسبت به امور اجتماعی و سیاسی و جامعه خود باشیم، زیرا در سایۀ دارا بودن چنین بینشی است که می‌توانیم: «زمان کنونی را با یک دید وسيع آفاقی که علی‌الرسم هنگام بررسی آثار و مدنیتهای گذشته به‌کار می‌رود، بنگریم».

و با این درخواست خود سعی کرده‌اند نه‌تنها در نظر و ارائه دیدگاهها که در عمل و کنش خود، این دید آفافی به هستی، جامعه، انسان و سیاست را متحقق سازند و به تشخیص راه پرداخته و آن را به دیگران نیز بیاموزند، بلکه با دارا شدن چنین نگرشی همه‌جانبه، کلی و آفاقی است که می‌توانند راه را از بیراهه تشخیص دهند. کار انسانهای بزرگ در این میدان در دو بخش اساسی نظر و عمل و هریک از این دو در دو بُعد بشارت و انزار خلاصه می‌گردد. بررسی سیره سیاسی، اجتماعی و فردی این‌گونه افراد به‌معنای راهی به‌سوی دریافت بینشی وسیع و آفاقی تلقی می‌شود، همان‌گونه که شهید صدر با بیان اندیشه‌ها و سیره عملی خود با تکیه بر اصل دوراندیشی و ژرفانگری به انذار و اعلام خطر برای بشریت پرداخت و با اتکا به اصل امید و رجا به تبشیر جامعه روی آورد و بدین‌سان او با سيره سیاسی خود انذار و تبشیر را تجسم بخشید. وی نه‌تنها راه که نحوه دریافتن و شناختن راه و تمییز آن از پیراهه و کج‌راهه را نمایان ساخت. ازاین‌رو پرداختن به سیره سیاسی او، به‌معنای دریافت راه و التزامات آن است.

٣- موضوع دیگری که در اینجا حائز اهمیت است این است که حرکت شهید صدر در تاریخ بشریت الگوی سازنده و پویا تلقی می‌گردد و به‌ویژه با توجه به طرح چنین حرکتی توسط مرجعی صاحب‌نظر و اندیشمندی برجسته است که پی بردن به اهمیت آن آشکار می‌گردد. این حرکت فکری و سیاسی و مبارزاتی براساس اسلام راستین و در جهت احیای امت اسلامی شکل گرفته است و مبتنی‌بر نگرشی همه‌جانبه از هستی و جامعه و همچنين متکی بر اصلی که پیش از این مطرح شد، یعنی اصل حزم و ژرف‌نگری مورد نظر این اندیشمند است. بر همین اساس مدن أماسی از بررسی زندگانی و سيرة او، نه پرداختن به ابعاد گوناگون زندگی او که در واقع آشنایی با چنین راه و حرکتی است. به تعبیر علامه سید محمدحسین فضل الله:

بل المساله مسأله حركة الشهيد الصدر في التاريخ في الأیجائات لفکریة و الروحية و السياسية و الجهادية الى تطلقها الارشادات العميقة للملامح المضیئة في طبيعة شخصية…[7]

بلکه مسئله، مسئلۀ حرکت شهید صدر در تاریخ، در میدانهای فکری، روحی، سیاسی و جهادی است که ارشادها و آگاهیهای عمیق را برای لحظات نورانی در وجود شخصیت او به نمایش می‌گذارد. به‌ویژه آنچه در این حرکت تاریخی شهید صدر و مکتب او مورد نظر است ترکیب منطقی میان عواطف و احساسات و عقلانیت است که حرکت و مکتب او را مکتبی پویا و حرکتی سازنده و مؤثر در سرنوشت انسان قرار داده است، زیرا ترکیب عقلانیت با عواطف و احساسات و نگرشها و بینشها و ایمان و علم است که انسان می‌تواند مفهوم حرکت و توسعه را دریابد و به مکتب‌سازی و نظریه‌پردازی مبادرت کند. در مورد او به صراحت آمده است: «و کانت عاطفيته المقترجة بعقلانیته»[8] و احساسات و عواطف او با عقلانیتش آغشته بود.

۴- نکته دیگری که در این موضوع حائز اهمیت است این است که ترکیب عقلانیت با عواطف و کنش (عمل)، فرد و جامعه را از تعصيات ناروا، خمودی و جمودی برکنار می دارد. از همین روی در مکتب و حرکت صدر نمی‌توان تعصبات خشک و ناروا، خمودی، جمودی، بی‌تحرکی، اشعریگری و اخباریگری را مشاهده کرد. این نکته از نکات بسیار مثبتی است که اهمیت و ارزش بررسی سیره سیاسی این متفکر بزرگ را آشکار می‌سازد.

۵ـ مایه‌گیری مکتب و حرکت صدر از اسلام راستین و به‌ویژه اصول تشيع دوازده‌امامی و اتکای آن به جهان‌بینی توحیدی نیز از مواردی است که برای ما، ضرورت پرداختن به سيرۀ سیاسی و حرکت جهادی او را آشکار و مبرهن می‌سازد.

۶- ابتکارات و نوآوریها، جهانی و انسانی بودن حرکت صدر و ابتنای آن بر تفسير صحيح از جهان هستی، آن هم تفسیری عقلانی، برهانی، جنيۀ ديگری از اهميت مسئله را مشخص مینماید.

۷- همچنین تأثرات او از جامعه و مقتضیات زمان معاصر و تأثیراتی که به‌ویژه در مورد جامعه ما و انقلاب اسلامی ایران و نظام جمهوری اسلامی بر جای گذاشته است این معطب را مبرهن می‌سازد که به‌مراتب شایستگی آن را دارد که صفحاتی فراخور را به سیره سیاسی او اختصاص دهيم. زیرا برای ما ایرانیان، مهم‌تر از همه، مسئله ارتباط و پیوستگی شهید صدر، مکتب و حرکتش با ارزشهای انسانی‌الهی انقلاب اسلامی ایران، مردم ما و نظام جمهوری اسلامی است. اهمیت این ارتباط هم در شکل‌گیری و پیروزی انقلاب اسلامی و هم در ارائه اصول آن و هم در گسترش و توسعه آن به‌وضوح دیده می‌شود. برا نمونه هرایرد کمیجانی در مورد تأثیر او بر قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران می‌نویسد:

… نیز نقش نسبتاً ناشناخته محمد باقر صدر به‌عنوان یکی از پدرخوانده‌های فکری قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، به همان اندازه اهمیت دارد. درواقع شواهد حاکی از آن است که این آیت‌الله عرب(!) کمک عمده‌ای به چهارچوب ایدئولوژیک نظام اسلامی در ایران کرده است.[9]

نه‌تنها تأثير شهید صدر بر انقلاب اسلامی و جامعه ما که بخشی از رفتار سیاسی و مشی سیاسی او در جهت تبين انقلاب اسلامی، هدایت و راهنمایی آن و حفظ و گسترش آن می‌باشد، بلکه مهم‌تر آن این است که اهمیت انقلاب اسلامی برای شهید صدر به‌گونه‌ای بوده است که بررسی رفتار او در قبال انقلاب اسلامی یادآور رفتار هگل، فیلسوف آلمانی، نسبت به انقلاب فرانسه بلکه عاطفی‌تر و بنیاتی‌تر از آن است. از این نظر او نه‌تنها حامی انقلاب اسلامی ایران که نظریه‌پرداز آن هم می‌باشد و در این مورد دارای دیدگاههای روشن و بیبدیل است.[10] همچنین بی‌دلیل نیست که یکی از شاگردانش وضعیت روحی او را پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران این‌گونه وصف می‌کند:

… با شنیدن خبر پیروزی انقلاب اسلامی ایران، سراسر وجود شهید صدر روح شده و روحش به‌سوی ایران پرواز می‌کرد. آتش شوق در چشمان پرفروغش می‌درخشید و گویا به بالاترین آرزوی خود رسیده است.[11]

و به تعبیر علامه محمدحسين فضل الله:

فاعطاها التأيبة الکلی من فکره و مشاعره و حرکته… حتى أن شهادته في مركز التحدي الكبير للنظام الطاغي في العراق، كانت من بين العطاء الكبير الذي قدمه للثورة التي ادخلت الرعب في قلوب الحكام الظالمين في المنطقة….[12]

 

 


[1]. مرتضی مطهری، فلسفه تاريخ، ص٣٨.

[2]. رعد (۳): ۱۷

[3]. تأكيدها از دکتر علی شریعتی است.

[4]. سید محمدباقر صدر، تشیع مولود طبیعی اسلام، ترجمه على حجتی کرمانی، با نقدی از دکتر علی شریعتی، ص۱۳۷.

[5]. سيد محمود هاشمی، المعالم الفكرية لمدرسة السيد الشهيد محمد باقر صدر، در: الإمام الشهيد محمد باقر صدر، سمو الذات و خلود العطاء، ص۱۴.

[6]. السيد محسن الامین و دیگران، الصدر في روی العليا و الفکرین، در: الامام الشهيد سيد محمد باقر الصدر، سمو الذات و خلود العطاء، ص۴۳۲.

[7]. محمد الحسینی، الامام الشهید السید محمد باقر صدر، ص٣.

[8]. همان، ص۴.

[9]. هرایرد کمیجان، اسلام در انقلاب، جنبشهای اسلامی در جهان عرب (بررسی پدیده بنیادگرایی اسلامی)، ترجمه حمید احمدی، ص۱۹۸.

[10]. نک: محمد حسین جمشیدی، اندیشه سیاسی شهید رابع امام سید محمدباقر صدر، ص١٠١ـ١٣٧.

[11]. مصاحبه نگارنده با شیخ محمدرضا نعمانی.

[12]. محمد الحسینی، همان، ص٨.

 

 

دومین نشست علمی طلایه‌داران صلح و وحدت اسلامی با محوریت اندیشه‌های آیت‌الله شهید سید محمدباقر صدر(ره)، چهارشنبه ۲۶ اردیبهشت ماه ١٣٩٧ در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، سالن حکمت برگزار شد. آنچه در ادامه می‌آید پیام آیت‌الله سید کاظم حائری به این نشست است.

 

بسم الله الرحمن الرحیم
و الحمد للّه رب العالمین و الصلاة ‌و السلام علی رسوله الأمين و علی آله الغرّ المیامین.
حضار گرامی!
سلام علیکم و رحمة‌ الله و برکاته

یکی از ویژگی‌های استاد شهید ما آیت‌الله سید محمدباقر صدر قدس‌سره در کنار همۀ فضایل و محاسن انبوه و پرشمارش عبارت است از وحدت‌گرایی و رویکرد تقریبی که در همه میدان‌های فعالیت او وجود داشت؛ چه در عرصه افکار و مفاهیم و چه در عرصه فعالیت‌های عملی و اجتماعی؛‌ به‌ویژه مبارزه شجاعانه و هشیارانه‌اش با رژیم حاکم [در عراق] که به شهادت او و خواهر دانشمندش رضوان‌الله‌علیهما منجر شد.
این ویژگی را می‌توان از شاخصه‌های پیش رو به‌دست آورد:

طرح‌های تمدنی کلان او که در کتاب‌هایی چون «فلسفتنا»، «الأسس المنطقية للإستقراء»، «اقتصادنا» و «البنك اللاربوي» بازتاب یافته است. او در این طرح‌ها امت اسلام را با همه گستره پردامنه و وجود وسیعش در نظر داشت و نیازهای فکری، اعتقادی، روشی و عملی همه امت را تشخیص می‌داد و سپس به رفع نیازها و درمان دردهای آن می‌پرداخت. او نگاه خود را به زاویه اجتماعی محدودی نمی‌دوخت؛ بلکه در بررسی شرایط امت و برآورد آینده آن، نگاهی کاملاً باز داشت و توانایی‌های علمی خود را در راه خدمت به همۀ کرانه‌های وجود امت اسلام به‌کار می‌انداخت و ازاین‌رو به‌راستی نظریه‌پردازی متعلق به همه جریان‌ها و گرایش‌های مذهبی امت اسلام بود.

وقتی موج الحاد در لباس مارکسیسم در میان امت اسلام به راه افتاد، او با «فلسفتنا»ی خود به مقابله با این موج برخاست و با این اثر، ماتریالیسم دیالکتیک را که بخش اول از اصول فکری مارکسیسم بود به چالش کشید و نقطه‌ضعف‌ها و مغالطات موجود در آن را هویدا ساخت. سپس بخش اول از «اقتصادنا» را به نقد بخش دوم از مارکسیسم، یعنی ماتریالیسم تاریخی اختصاص داد تا از این رهگذر، دین مردم را از فروافتادن در باتلاق این جریان الحادی مصون سازد. همچنین به نقد مکتب اقتصادی مارکسیستی و نیز مکتب اقتصاد سرمایه‌داری پرداخت و از آن پس در جلد دوم «اقتصادنا» ساختمان کلی اقتصاد اسلامی و نظام توزیع و تولید در آن را به‌تفصیل شرح داد. بدین‌سان به نبردی سخت با دو مکتب مارکسیسم و سرمایه‌داری وارد شد و با شکست اندیشه‌های هر دو مکتب، سربلند از این میدان بیرون آمد و پیروزی درخشانی را برای اسلام به ثبت رساند و امنیت فکری را برای همه جناح‌ها و طوایف امت اسلام پدید آورد.

آنگاه که تجربه‌گرایی در علوم بلوا به‌پا کرد و روش علمی در میدان اندیشه یکه‌تازی آغاز نمود، با کتاب «الأسس المنطقية للإستقراء» نظریه‌اش در استقراء را مطرح ساخت تا عقاید اسلامی و حقانیت توحید را براساس براهینی مبتنی‌بر همان اصول و پایه‌های علوم تجربی، یعنی از رهگذر تراکم ارزش‌های احتمالی اثبات کند.

وقتی نظام بانکداری ربوی چیرگی یافت، طرح مترقی «البنك اللاربوي في الإسلام» را ارائه نمود تا همه مذاهب اسلامی را از آفت ربا حفظ کند و به امت و دنیا ثابت کند که اسلام می‌تواند هم‌پای زمان پیش برود و راه‌حل‌های جزئی برای همه مشکلات زندگی معاصر ارائه کند.

روش پژوهش؛ شهید صدر در پژوهش‌هایش تنها به بهره‌گیری از ابزارها و پشتوانه‌های علمی خاص [مذهبی] خود بسنده نمی‌کرد، بلکه هرآنچه در عرصه اندیشه اسلامی وجود داشت را به‌کار می‌گرفت تا به رأی به‌دست‌آمده ویژگی فراگیری و شمول بخشد و آن را به‌عنوان حکم اسلام در چارچوب گسترده آن ارائه کند. در این راستا در اثر بزرگش «اقتصادنا» مذاهب مختلف اسلامی را در دایره پژوهش قرار می‌دهد تا از همه آنها برای ساخت نظریه اقتصادی‌اش بهره بگیرد؛ نظریه‌ای که آن را به‌عنوان نظریه‌ عمومی اسلام و دربرگیرنده انواع مذاهب اسلامی اکتشاف کرده است. برای نمونه در بحث مالیات‌های خمس و زکات، بیان کرده است که این دو مالیات برای بالا بردن سطح زندگی فقیر و رساندن آن به سطح زندگی اغنیا، تشریع شده‌اند تا از این رهگذر مفهوم توازن اجتماعی در اسلام محقق شود. او در این راستا به منابع متعددی از میراث اسلامی استناد کرده که در این میان در کنار روایاتی از «وسائل» نقل‌ ابن‌قدامه در «المغني» که در آن نظر شافعی را نیز آورده، وجود دارد. همچنین در قانون «زمين آبادشده به‏دست بشر در هنگام فتح،‏ مِلک عمومی همه مسلمانان است» به اجماع منقول در جواهر و نیز سخن ماوردی در این‌باره و نقل‌قول وی از امام مالک، استدلال کرده است. شهید صدر در این کتاب بیان می‌کند: «کسی نمی‌تواند زمینی را به مبلغ معینی اجاره کند و سپس بدون اینکه در آن زمین کاری کند آن را به مقداری بیش از آن مبلغ به دیگری اجاره دهد» و در این حکم به فتاوای فقهای بزرگ شیعه و روایات امامان اهل‌بیت(علیهم‌السلام) و نیز به سخن سرخسی در «مبسوط» استدلال می‌کند. وی از این رهگذر به حکمی که استنباط می‌کند صبغه حکم شرعی در چارچوب کلان شریعت اسلامی می‌دهد.

به همین دلیل بود که به‌طور ویژه از کتاب «اقتصادنا» در کشورهای اسلامی استقبال شد و این کتاب به مرجعی برای فهم مکتب اقتصادی اسلام و نظریات اسلامی در این زمینه تبدیل گشته و به‌عنوان ماده درسی در شماری از دانشگاه‌های جهان اسلام به‌کار گرفته شد، هرچند به‌طور کلی همواره دیگر کتاب‌های شهید صدر نیز موردتوجه فرهیختگان، اندیشمندان، پژوهشگران و مجامع علمی در سراسر جهان اسلام بوده و هست.
روشی که شهید صدر به مسائل حساس مذهبی می‌پرداخت سومین شاخصه نشان‌دهنده این رویکرد است. او درحالی‌که به باورهای مذهبی خود افتخار می‌نمود و تثبیت و دفاع از آنها را بر عهده می‌گرفت، از این نکته غافل نبود که مخاطب خود را همه مسلمانان با هر مذهبی قرار دهد، به همین منظور از ابزارهای عمومی اثبات بهره می‌گرفت و با زبانی فراگیر و تعابیری جذاب سخن می‌گفت و از عبارات مشمئزکننده، پرهیز داشت و به همه طیف‌ها و طوایف امت اسلام با دیده احترام می‌نگریست.

به‌عنوان نمونه در کتاب «التشیع و الإسلام» با طرح سه گزینه محتمل درباره آینده دعوت اسلامی‌‌ بحث خود را آغاز می‌کند و توضیح می‌دهد که چگونه پیش روی پیامبر(ص) یکی از این سه‌ راه، یعنی «موضع سلبی و وانهادن آینده دعوت»، «موضع ایجابی در قالب نظام شورا» و «موضع ایجابی در قالب تعیین امام» وجود داشته است. سپس این احتمالات را یکی پس از دیگری بررسی و تحلیل می‌کند تا معلوم شود کدام‌یک از این گزینه‌ها به واقعیت زندگی مردم و واقعیت دین اسلام نزدیک بوده است. او در این مسیر ادله و شواهد گوناگون را برمی‌شمارد و از اندیشه‌ای آزاد و خطابی همه‌پسند بهره می‌برد و با حفظ احترام و رعایت اخلاق علمی، بی‌آنکه از عقیده خود کوتاه بیاید، مطالبش را بیان می‌کند.

همین روش در کتاب «بحث حول المهدي(ع)» نیز مشهود است. او بحث خود را با طرح پرسش‌هایی که در ذهن عموم مسلمانان و پژوهشگران وجود دارد می‌آغازد و سپس همه توان فکری و نبوغ پژوهشی خود را در مسیر پاسخ به این پرسش‌ها به‌کار می‌اندازد و اندیشه مهدویت را در قالبی عقلانی و عقلایی و نه در پوششی افسانه‌ای ارائه می‌کند و نه‌تنها عرصه را بر مخاطب تنگ نمی‌سازد، بلکه برای مخاطب خود این امکان را فراهم می‌آورد که آنچه را می‌خواند با پیشینه‌های ذهنی‌اش مقایسه کند.

بدین‌سان شهید صدر نمونه‌هایی عالی از گفت‌وگوی مذهبی برادرانه و آرام را به نمایش گذاشته است؛ گفت‌وگویی که کینه‌ورزی و ادبیاتِ تحقیرِ دیگر مذاهب یا جسارت به بزرگان دیگران جایی در آن ندارد.

دیدگاه شهید صدر به مرجعیت؛ او مرجع را رهبری برای عموم مسلمانان می‌دانست که در تلاش‌های نظری و عملی‌اش دغدغه همه امت را دارد و این‌طور نیست که تنها مرجع یک فرقه یا گروه معین باشد. بر همین اساس به مبارزه بر ضد حکومت ستمگر عراق برخاست؛‌ زیرا می‌دید نظام بعثی به زورِ سلاح بر گُرده ملت عراق سوار شده و این ملت را از ابتدایی‌ترین حقوق و آزادی‌هایش محروم ساخته است و مثلاً پخش اذان و نماز جمعه [اهل‌سنت] از رادیو را ممنوع و شعائر حسینی را به‌شدت محدود نموده، ‌مساجد را محاصره و آنها را از نیروهای امنیتی و جاسوسانش پر کرده است و مردم را وادار می‌کند که به‌زور به حزب حاکم بپیوندند. در این فضا شهید صدر بر این باور بود که این مصیبت تنها دامن یک مذهب یا قوم خاص را نگرفته، بلکه مصیبت همه ملت عراق است و ازاین‌رو موضع جهادی و اقدام دلاورانه‌اش در راستای خدمت به گستره‌ای بزرگ از مسلمانان در عراق بود و تا آخرین نفس در راه این هدف جنگید و مبارزه کرد.

راه او از آغاز همین بود و همواره در این راه پرخطر پیش رفت تا اینکه در پایان به شرف شهادت نائل آمد و زندگی‌اش را به این فوز عظیم پایان برد. او در آخرین پیامی که برای امت عراق، اعم از شیعه و سنی فرستاد، می‌گوید:

من از آن زمان که [جایگاه] خودم و مسئولیتم را در این امت شناختم، وجودم را به‌طور یکسان وقف شیعه و سنی و عرب و کُرد کرده‌ام؛ زیرا من از رسالتی دفاع کردم که همه آنها را متحد می‌کند… پس ای برادر و فرزند سنی‌مذهبم! من به همان اندازه با تواَم که با برادر و فرزند شیعی‌ام هستم. من به همان اندازه با هر دو شما هستم که شما با اسلام هستید.

این سخن از فشارها و سختی‌های جانکاهی که دیده بود ناشی نمی‌شد و برای جلب طرف‌داری و یاری دیگران یا تحریک عواطف نبود؛ بلکه این سخن از باوری ریشه‌دار در جان او نشئت می‌گرفت و براساس مسئولیتی بیان می‌شد که او در طول زندگی پربرکتش آن را بر عهده گرفته بود و حاصلِ برداشت آگاهانه‌ای بود که آن شهید بزرگوار از اسلام و اهداف بزرگ آن داشت. او روزی این عبارات را بیان کرد و آن تلاش‌ها و فداکاری‌ها را انجام داد که هنوز اختلافات طائفه‌ای بروز نیافته و ناسازگاری‌ها به مرحله درگیری و نزاع نرسیده بود؛ به‌راستی که گویی او آینده امت را به‌شکلی دقیق می‌دید.
من از همه علمای اسلام و پژوهشگران اسلامی می‌خواهم که به شهید صدر اقتدا کنند و این روحیه باز را داشته باشند و با دغدغه‌ دین و دردهای همه فرزندان امت زندگی کنند.

در پایان از خداوند متعال می‌خواهم که روح استاد ما را غرق دریای رحمت بی‌کران خویش کند و او را در اعلی‌علیین منزل دهد و ما را به ادامه راه او و گام برداشتن در مسیر او یاری نماید.

و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته
١٠شعبان‌المعظم١۴٣٩ق.
سید کاظم حسینی حائری

دکتر محمدجواد توکلی از اساتید و کارشناسان اقتصادی،[1] در نقد سخنان برخی که اقتصاد اسلامی را نفی می‌کنند، در یادداشتی با عنوان «حقیقتی به‌نام اقتصاد اسلامی» آورده است:

بسم الله الرحمن الرحیم

در دهه‌های اخیر، گروه‌های مختلفی در مورد دانش اقتصاد اسلامی تشکیک کرده‌اند. تردیدهای مطرح شده در این زمینه گاهی ناشی از عدم آگاهی کافی از مباحث اقتصاد اسلامی و پیشرفت‌های آن است. این تردیدها گاهی نیز ریشه در مشاهده مشکلات کنونی اقتصاد ایران و استناد آن به اقتصاد اسلامی دارد. نمونه اخیر چنین تشکیکی را می‌توان در سخنان حجت الاسلام و المسلمین علوی بروجردی مشاهده کرد. ایشان در مصاحبه‌ای که اخیرا داشتند، اقتصاد اسلامی را یک شوخی قلمداد کردند.

در بیانات حاج آقای علوی بروجردی به شکل ضمنی چند ادعا مطرح شده است. اول اینکه متفکران ما و از جمله متفکران اقتصاد اسلامی تحت تأثیر اندیشه‌های چپ و سوسیالیستی بوده‌اند و همین امر باعث گسترش اقتصاد دولتی در جمهوری اسلامی ایران شده است. ایشان حتی شهید صدر را به صورت ضمنی هم دارای رویکردی سوسیالیستی می‌پندارند و این ادعا را مستند به نظریه ایشان در مورد مالکیت عمومی و دولتی زمین می‌دانند. دومین ادعای ایشان این است که اقتصاد محصول سیره عقلا است و نباید از دین اسلام انتظار ارائه اندیشه اقتصادی داشت؛ به همین خاطر چیزی به اسم اقتصاد اسلامی نداریم. سومین ادعای ایشان نوعی نگاه مثبت به بانک و نظام بانکداری متعارف است. اگر بخواهم تحلیلی کلی از دیدگاه ایشان داشته باشم، ایشان به واسطه نگاه خوشبینانه به اقتصاد بازار آزاد و نگاه منفی به رویکردهای سوسیالیستی، از سمت نظام سوسیالیستی به سمت نظام بازار آزاد غش کردند و ظاهرا تمایل دارند که از اسلام نیز برداشتی سازگار با اقتصاد سرمایه‌داری ارائه کنند. ایشان دچار خلط علوم انسانی و تجربی نیز شده و تصور کردند که وقتی از علم اقتصاد اسلامی سخن می‌گوییم، این جمله شبیه ادعای فیزیک یا شیمی اسلامی است.

اقتصاد اسلامی سوسیالیستی نیست؛ مظلومیت شهید صدر

سوسیالیستی دانستن اندیشه‌های اقتصاد اسلامی، ادعایی است که از اساس باطل است. شهید صدر(ره) به عنوان پدر اقتصاد اسلامی بخش زیادی از کتاب اقتصادنا را به نقد سوسیالیسم و کمونیسم اختصاص داده است. دلیل هم این بوده است که در آن زمان عراق در معرض اندیشه‌های سوسیالیستی قرار داشته است. ایشان می‌خواست با نگارش کتاب اقتصادنا در مقابل این جریان فکری بایستد.

بحث شهید صدر در مورد مالکیت عمومی و دولتی اراضی و حصول حق اولویت بهره‌برداری در اثر احیاء  نیز رویکردی است که ایشان استدلال فقهی بر آن دارد. گذشته از اینکه ایشان مالکیت خصوصی زمین را نیز می‎پذیرند.  اتفاقا برخی یافته‌های کنونی در فضای مطالعات توسعه نیز این رویکرد را تایید می‌کنند که اراضی عمومی را باید در مالکیت عموم نگه داشت.  مناسب است که به تجربه دهه ۱۹۷۰ چین و  معجزه کشاورزی چین در آن مقطع اشاره کنم. چینی ها به جای واگذاری مالکیت زمین‌های بزرگ مشاع کشاورزی به کشاورزان، مدیریت آن را واگذار کردند. در نتیجه تولید کشاورزی آنها ۴ برابر شد.  چینی‌ها رانت زمین را واگذار نکردند که سیاستی هوشمندانه بود، آنها بدین طریق زمینه را برای خلاقیت بخش خصوصی فراهم کردند. در مقابل ما در تجربه خصوصی‌سازی‌مان تحت تاثیر اندیشه‌های بازار آزادی مالکیت بسیاری از کارخانه‌ها را به قیمت بسیار ناچیز به افراد واگذار کردیم. بسیاری از این افراد به واسطه رانت زمین کارخانه‌ها که عمدتا در محدوده شهری افتاده بودند و قیمت زیادی پیدا کرده بودند، متقاضی خرید آنها بودند. نتیجه این شد که خصوصی سازی عملا منجر به تعطیلی تولید شد. در یکی از شهرهای شمالی کشور یک کارخانه نساجی به بخش خصوصی واگذار شد. خریداران کارخانه ابتدا کارگران را به بهانه تعدیل نیرو اخراج کردند. سپس دستگاه‌ها را به بهانه تعمیر به تهران فرستاده و فروختند. آنها در نهایت زمین کارخانه را قطعه‌بندی کرده و فروختند. نتیجه چه شد ما به امید فرار از مشکلات اقتصاد دولتی کلا تولید را قلع و قمع کردیم.

سازگاری اقتصاد اسلامی با سیره عقلا

اینکه گفته شود اقتصاد محصول سیره عقلا یا اندیشه عقلایی است، نه تنها مستلزم فقدان اقتصاد اسلامی نیست؛ بلکه وجود آن را تایید می‌کند.  اقتصاد اسلامی رویکردی واقع‌گرایانه دارد که با یافته‌های عقلی سازگار است. ولی نمی‌توان هر گفتمانی که عقلا در زمانی مطرح کردند را الزاما صحیح دانست. اینکه زمانی گفتمان سوسیالیسم رایج بود و بهر حال بخشی از عقلای قوم به سمت آن تمایل داشتند و حتی آن را در بخش‌های زیادی از جهان اجرایی کردند، دلیل بر حقانیت رویکرد آنها است. اتفاقا جناب آقای علوی بروجردی هم سوسیالیسم را به عنوان یک مکتب اقتصادی می‌پذیرند و هم آن را مورد اشکال قرار می‌دهند. اگر سیره عقلا را بپذیریم، باید سوسیالیسم را هم بپذیریم، چرا که آن هم بخشی از سیره عقلا است. سیره عقلا زمانی قابل استناد است که با واقعیات تطبیق کند. در واقع عقل هنگامی که واقعیت را منعکس کند، حجت و مورد قبول است.

باید توجه داشت که در طول تاریخ اندیشه اقتصادی مکاتب مختلفی از مکتب اقتصاد کلاسیک، نئوکلاسیک و نیوکلاسیک گرفته تا مکاتب اقتصاد کینزی، تاریخی آلمان  و نهادگرایی ظهور کردند. این مکاتب هر کدام در مقاطعی توانستند واقعیات اقتصادی زمان خود را تبیین کنند و راهبردهایی برای حل مشکلات اقتصادی ارائه دهند. آنها در برهه‌هایی نیز ناموفق بودند. اقتصاد اسلامی نیز به عنوان یک مکتب اقتصادی از همان صدر اسلام مطرح شده و در دوره معاصر به همت متفکرانی همچون شهید صدر به عنوان یک اندیشه اقتصادی متمایز معرفی شده است. آیا قابل پذیرش است که بگوییم مکاتب سوسیالیستی و سرمایه‌داری مبتنی بر سیره عقلا است ولی  اقتصاد اسلامی مبتنی بر سیره عقلا نیست؟ گذشته از آنکه مکاتب اقتصادی از جهت‌رویکردهای ارزشی نیز متمایز می‌‎باشند. این مکاتب بر اساس نگرش‌های متفاوتی نسبت به ارزش‌های اقتصادی از جمله عدالت و آزادی بنا شده‌اند. حتی علم اقتصاد که حاکی از قانونمندی‌های حاکم بر رفتارهای اقتصادی و نظام اقتصادی است نیز از ارزش‌داوری خالی نیست. بدین خاطر ما الزاما با همگرایی سیره عقلا مواجه نیستیم؛ چرا که اختلاف در رویکردهای ارزشی دیرپا و مستمر است. من بخش زیادی از کتاب مبانی فلسفی و روش‌شناسی اقتصاد را به چگونگی ورود ارزش‌ها در نظریات اقتصادی اختصاص دادم.[2]

اقتصاد اسلامی سیره عقلا را می‌پذیرد؛ ولی برای تکمیل منبع عقل، از یافته‌های وحیانی هم استفاده می‌کند. همانگونه که در بیانات جناب آقای علوی بروجردی هم آمده است، اسلام در برخی موارد سیره عقلا را نمی‌پذیرد. ایشان به مساله ربا اشاره می‌کنند که شرع آن را نمی‌پذیرد. البته ایشان مدعی می‌شوند که ربا در سیره عقلا هم پذیرفتنی نیست؛ بلکه آنچه پذیرفته شده بهره است. ایشان با اشاره به تمایز بین ربا و بهره، این ادعا را مطرح می‌کنند که بهره را عقلا و به تبع اسلام می‌پذیرد. منتها ایشان بین دو مفهوم بهره و عایدی یا سود خلط می‌کنند. اسلام هیچگاه سود را نفی نکرده است. در نظریه بانکداری اسلامی هیچگاه گفته نشده است که صاحبان سرمایه سود کسب نکنند؛ بلکه عنوان شده که اگر صاحب سرمایه می خواهد سود ببرد؛ باید خود را در معرض ریسک‌های بخش واقعی قرار دهد و در سود و زیان شریک شود. این همان الگوی مشارکت در سود و زیان PLS  است که در مورد آن کتاب‌های زیادی نگاشته شده است. کتاب اخیر دکتر عسگری، محسن خان،  میراخور در مورد ثبات در تامین مالی اسلامی را ملاحظه کنید که توسط انتشارات معتبر ویلی به زبان انگلیسی منتشر شده است. در این کتاب استدلال شده است که نظام تامین مالی اسلامی باثبات تر از نظام‌ تامین مالی ربوی است.[3] اسلام می‌گوید اگر شما مالکیت پول را در قالب عقد قرض به دیگری منتقل کردی (تملیک بضمان)، عواید آن نیز به مالک جدید منتقل می‌شود. پس صاحب پول حق تقاضای سود را ندارد.

اینکه جناب آقای علوی بروجردی اسلام را تنها یک مکتب اخلاقی و تربیتی دانسته‌اند که برنامه‌ای برای اداره اقتصاد جامعه ندارد؛ نیز نادرست است. تنزل دادن اسلام به عنوان یک مکتب اخلاقی باعث نفی اقدامات پیامبر اعظم و امیرمومنان (ع) برای تشکیل حکومت اسلامی و برقراری عدالت اقتصادی است. اینکه پیامبر در آن زمان قبل از بعثت تجارت می‌کرد، دلیل بر این نیست که ما اقتصاد اسلامی نداریم. پیامبر اعظم در دوران حکم‌رانی خود تلاش کرد برخی از آموزه‌های اقتصاد اسلامی را اجرایی کند. ایشان به شدت با رواج ربا در جامعه اسلامی مقابله کرد. ایشان تلاش کرد با اجرای سیاست واگذاری اراضی در اثر احیاء، کشاورزی را در جزیره العرب گسترش دهد. اقدامات امیرمومنان برای توزیع عادلانه بیت‌المال نیز در همین راستا قرار دارد. شهید صدر به درستی این نکته را بیان می‌کنند که اسلام ریل‌گذاری‌های خاص خود در اداره اقتصاد جامعه اسلامی را دارد. این ریل‌گذاری‌ها باعث می‌شود که رفتارهای اقتصادی نیز به تبع این چارچوب‌ها و ساختارهای نهادی شکل بگیرد. در آن صورت ما شاهد نظام اقتصادی خواهیم بود که در آن علاوه بر تأمین نیازهای اقتصادی افراد جامعه، عدالت نیز به شکل کامل حکم‌فرما خواهد بود.

مکتب اقتصادی اسلام و علم اقتصاد اسلامی

اسلام آنگونه که شهید صدر بیان می‌کنند هیچگاه به دنبال ارائه علم اقتصاد به مفهوم اقتصاد اثباتی[4] نبوده است؛ هرچند که علم اقتصاد اسلامی می‌تواند پس از علمیاتی شدن راهبردهای مکتب اقتصادی اسلام، شکل بگیرد.  اسلام نوعی مکتب اقتصادی ارائه می‌دهد که بر اساس آن ساختارهای اقتصادی جامعه بنا می‌شود و در چارچوب آن رفتارها شکل می‌گیرد. سیاست‌گذاری‌های اقتصادی نیز بخشی از همین مکتب اقتصادی را شکل می‌دهد. مکتب اقتصادی شبیه چیزی است که از آن با عنوان اقتصاد هنجاری[5] یاد می‌شود. در اقتصاد هنجاری علاوه بر ارزش‌داوری، توصیه‌هایی برای ایجاد ساختارهای اقتصادی مناسب و همچنین سیاست‌ها و برنامه‌های اقتصادی ارائه می‌شود. چنین مکتب اقتصادی زمینه‌ساز تحقق علم اقتصاد اسلامی نیز خواهد بود.[6]

همه مکاتب اقتصادی نسبت به دایره حقوق مالکیت، میزان مداخله دولت و ارزش‌های محوری در نظام اقتصادی از جمله عدالت اقتصادی دیدگاه خاص خود را دارند. شهید صدر در کتاب اقتصادنا آزادی در کادر محدود، مالکیت مختلط و عدالت اجتماعی را به عنوان اصول عام اقتصاد اسلامی معرفی می‌کنند.[7] ایشان بر این نکته تاکید می‌کنند که مکتب اقتصادی و رهیافت‌های آن چارچوب مطالعات علم اقتصاد را مشخص می‌کند. من در چند مقاله  استدلال کردم که همین چارچوب‌های نهادی مورد پذیرش مکاتب اقتصادی  بر رفتار عاملان اقتصادی اثر می‌گذارد و از همین ناحیه می‌توان حتی یافته‌های علم اقتصاد را نیز به اسلامی و غیراسلامی تقسیم کرد.[8] شهید صدر در کتاب الاسلام یقود الحیاه، برخی از دستورالعمل ها و راهبردهای کلی مکتب اقتصادی اسلام جهت اداره اقتصاد جامعه را به تفصیل بیان می‌کند.[9]

شهید صدر تصریح می‌کند که اسلام اصالتا مدعی  ارائه علم اقتصاد نیست؛ اما حاوی مکتب اقتصادی است. هرچند که ایشان امکان ایجاد علم اقتصاد اسلامی را نیز می‌پذیرد. مکتب اقتصادی در دیدگاه شهید صدر روشی است که ما بر اساس ارزش عدالت برای اداره اقتصاد جامعه و حل مشکلات آن بر می‌گزینیم. مشخص است که اسلام هم برداشت خاص خود از عدالت اقتصادی را دارد و هم راهبردهایش برای حل مشکلات اقتصادی و سروسامان دادن به اقتصاد جامعه متمایز است. برای نمونه، اسلام با ممنوعیت ربا و قمار، به سمت معرفی الگوی مشارکت در سود و زیان در تامین مالی می‌رود که الگویی مترقی و پایدار است. متاسفانه عملکرد بد نظام بانکی کشور در دهه‌های اخیر و عدم اصلاح قانون عملیات بانکی بدون ربا باعث شد که ما از الگوی مشارکت در سود  و زیان فاصله بگیریم و از نتوانیم عملکرد مناسبی در این حوزه داشته باشیم. اما مشکل آنگونه که آقای علوی بروجردی می‌گویند به خاطر استفاده از عقود اسلامی نیست؛ بلکه مشکل این است که ما ساختار بانکی را از اقتصاد متعارف به عاریه گرفتیم و تنها اصلاحات ظاهری در آن ایجاد کردیم. ما چشممان را به خلق پول بانکی که خلاف عدالت و مولد ناکارآمدی و تورم است، بسته ایم و تنها با استفاده  از  عقود می‌خواهیم بانکها را کنترل کنیم.

جناب آقای علوی بروجردی به گونه‌ای نرخ بهره پایین بانکی در دنیا را علامت کارکرد مناسب نظام بانکی ربوی قلمداد کرده‌اند.کاش ایشان کتاب سرمایه در قرن بیست و یکم توماس پیکیتی را می‌خوانند.[10] پیکیتی در آن کتاب استدلال می‌کند که نظام سرمایه‌داری علیرغم اینکه نرخ بهره در آن پایین است؛ عملا به سمت نابرابری توزیعی رفته است. پیکیتی هشدار می‌دهد که این روند موجب افزایش شکاف طبقاتی و فروپاشی نظام سرمایه‌داری می‌شود. پیکیتی تنها راه نجات اقتصاد غرب را در گرفتن مالیات تصاعدی بر ثروت و از بین بردن قله های ثروت می‌داند.  این در واقع همان یافته قرآنی است که خداوند متعال می‌فرماید ثروت نباید در دست اغنیاء دست به دست شود: «كَيْ لا يَكُونَ دُولَةً بَيْنَ الْأَغْنِياءِ مِنْكُمْ» (حشر:۷).

تمایز علوم انسانی و تجربی

در بیان جناب آقای علوی بروجردی بین علوم انسانی شامل اقتصاد و علوم تجربی خلط شده است. ایشان می‌گویند همانطور که فیزیک اسلامی یا شیمی اسلامی نداریم؛ اقتصاد اسلامی هم نداریم. این در حالی است که موضوع مورد مطالعه علوم انسانی متمایز از موضوع مطالعه علوم تجربی است. در علوم تجربی، محققان به دنبال کشف قوانین طبیعت به عنوان پدیده‌ای بی‌جان می‌باشند؛ ولی موضوع مطالعه علوم انسانی، رفتار انسانی است که دارای اراده و اختیار است. رفتار انسان تحت تاثیر ساختارهای اجتماعی، سیاستی، فرهنگی و اجتماعی قرار دارد. فیلسوفان اقتصادی تأکید کرده‌اند که نمی‌توان قوانین حتمی و جهان‌شمول در مورد رفتار اقتصادی انسان ارائه داد. همانگونه که قبلا اشاره شد، امروزه حتی در مورد حتمی بودن قوانین فیزیک و شیمی نیز تردید شده است.

متاسفانه در فضای علمی کشور برخی مجذوب نوعی علم‌گرایی افراطی‌شده اند و اقتصاد را دانشی فنی همانند فیزیک و شیمی قلمداد می‌کنند.  آنها نیز به واسطه اینکه مجذوب سراب علم اقتصاد شدند، در مورد  اقتصاد اسلامی تردید می‌کنند. این در حالی است که خود اقتصاددانان غربی در مورد حتمی بودن قوانین علم اقتصاد تردید کرده اند. اخیرا دانیل هاسمن از نظریه‌پردازان فلسفه اقتصاد، با اتکا به نظریه جان استوارت میل، قوانین اقتصادی را تنها در حد قواعد تمایل می‌داند که از حتمیت برخوردار نیست.[11] حتی یکی از اساتید فلسفه فیزیک مدرسه اقتصادی لندن، کتابی به این عنوان می‌نویسد که چگونه قوانین فیزیک دروغ می‌گویند. او اثبات می‌کند که حتی قوانین فیزیک نیز حتمی نیستند؛ چرا که این قوانین دربردارنده فروضی ایده‌آل می‌باشند که امکان آزمون تجربی آنها وجود ندارد. همین مساله در مورد قوانین اقتصادی نیز مطرح است. حتی قوانین عرضه و تقاضا در اقتصاد مشروط به شرط ایده‌آل ثبات سایر شرایط می‌باشند.

تمایل  به‌سمت سرمایه‌داری برای فرار از سوسیالیسم

جناب آقای علوی بروجردی برای فرار از سوسیالیسم عملا به سمت نظام بازار آزاد و سرمایه‌داری متمایل شده اند. عجیب است که ایشان به صورت ضمنی مکاتب اقتصادی را منحصر در دو مکتب سوسیالیسم و سرمایه‌داری می‌دانند و معتقدند اگر ما بگوییم اقتصاد اسلامی مکتب متمایزی است، دچار اشتباه شدیم. این در حالی است که هم در فضای اندیشه ای و هم در عمل، اندیشه اقتصاد مختلط به عنوان ترکیبی از رویکردهای بازاری و غیربازاری مطرح است. گذشته از اینکه اقتصاد اسلامی مکتبی تلفیقی از سرمایه‌داری و سوسیالیسم نیست؛ بلکه این مکتب اقتصادی بر اساس مبانی فلسفی متمایزی بنا شده، و تحلیل‌ها و سیاست‌های اقتصادی خاص خود را دارد.

باید توجه داشت که تمایل به سرمایه‌داری در اقتصاد ایران یک سابقه تاریخی دارد. تجربه مشکلات اقتصاد ایران در سال‌های اخیر این ذهنیت را ایجاد کرده که مشکلات ریشه در این دارد که ما سیاست‌های سوسیالیستی را در اقتصادمان اجرا می‌کنیم. این برداشت از اقتصاد ایران کاملا غلط است. ما حداقل در سه دهه اخیر عملا سیاست‌های تعدیل ساختاری و بازار آزاد را اجرا کردیم.[12] ما در این سه دهه مرتب به اقتصاد کشورمان شوک های تعدیلی بازاری وارد کردیم. مرتب نرخ ارز را بالا بردیم و به تن نحیف اقتصاد کشور شوک وارد کردیم. اولین شوک تعدیلی در دوره ریاست جمهوری آقای هاشمی رفسنجانی به اقتصاد ایران وارد شد که نتیجه آن تورم حدود ۵۰ درصدی در کشور بود. ما در دوره های بعد هم چندین بار شوک تعدیل نرخ ارز را به اقتصاد کشور وارد کردیم که نتیجه آن افزایش تورم و همچنین افزایش هزینه‌های تولید کشور بوده است. سیاستگذاران ما مرتب ادعا کرده‌اند که با افزایش قیمت ارز و اساسا آزادسازی قیمت‌ها، که سیاست متاخذ از نظام بازار آزاد است، صادرات افزایش می‌یابد و واردات کم می‌شود. آنچه در عمل اتفاق افتاد تنها افزایش تورم بود؛ صادرات هم در میان مدت و بلندمدت افزایش پیدا نکرد؛ چرا که با افزایش هزینه‌های تولید در صنعت مونتاژ کشور عملا اثرات افزایش نرخ ارز خنثی شده و می‌شود.

اگر دقیق تر بخواهیم بگوییم ، اقتصاد ما ، به اصطلاح برخی اساتید، گرفتار نوعی بازارگرایی مبتذل شده است. ما بدون اینکه ساختار شفافیت اقتصادی ایجاد کنیم، با استفاده از سیاست‌های اقتصاد بازار آزاد مرتب در جامعه رانت ایجاد می‌کنیم. از آنجا که نظام بانکی و مالیاتی ما نیز ناکارآمد است، این رانت به شکلی ناعادلانه بین افراد توزیع می‌شود و ما مرتب قله ثروت را ایجاد می‌کنیم. بانکها در ۴۰ سال اخیر نقدینگی کشور را ۱۰ هزار برابر کرده‌اند در حالی که توان تولیدی ما تنها ۵ برابر شده است. خروجی این عملکرد نظام بانکی چیزی جز تورم نیست.  ما از دوره ریاست جمهوری آقای خاتمی اجازه دادیم که بانک‌های خصوصی در کشور ایجاد شوند . این غیر از سیاست بازار آزادی بود؟ آیا این هم یک سیاست سوسیالیستی بود؟ نخیر جناب آقای علوی بروجردی اشتباه به سمع شما رسانده‌اند. ما بانک‌های خصوصی را بر مبنای نظریه بازار آزاد یا نظام سرمایه‌داری ایجاد کردیم و به آنها قدرت دادیم که با خلق پول ۷ برابری در همه ارکان اقتصادی کشور تزلزل ایجاد کنند. فقط کافی است بدانید که نسبت تسهیلات به سپرده این بانکها در سالیان اخیر حدود ۶۴ درصد بوده است (نسبت به رقم حدود ۸۰ درصدی کل نظام بانکی). این بدان معناست که مشخص نیست این بانکها ۳۶ درصد از منابع خود را چه می‌کنند؟

امثال جناب آقای علوی بروجردی برداشت درستی از بانک و نظام بانکی ندارند. تصور ایشان این است که بانک واسطه وجوه است و از اعتبارش مایه می‌گذارد تا به تولید و خلق ثروت کمک کند. اگر ایشان بدانند که بانک در کشور ما مشغول خلق پول از هیچ است و بخش زیادی از پول‌های خلق شده راهی بازارهای سفته‌بازی می‌شود؛ آنگاه نظرشان در مورد بانکها عوض می‌شود. اگر ایشان بدانند که سه نوبل اقتصادی برای اندیشه حذف خلق پول در نظام بانکی به اقتصاددانان مطرح دنیا داده شده، در مورد برداشتشان  از بانک تجدید نظر می‌کند. اگر ایشان بدانند که اندیشه اصیل بانکداری اسلامی در دنیا طرفداران زیادی دارد، باز نگرششان را نسبت به بانک عوض می‌کنند. سخن بسیار است و مجال موسعی را می‌طلبد که در مورد هریک از ادعاهای مطرح شده توسط ایشان بحث و گفتگو کرد. در پایان تنها به این نکته اشاره می‌کنم که دانش اقتصاد اسلامی دانشی جوان است؛ اگر شهید صدر را به عنوان بنیانگذار دانش مدون اقتصاد اسلامی بدانیم،[13] از عمر این دانش بیش از ۶۰ سال نمی‌گذرد. این در حالی است که اقتصاد متعارف بیش از ۲۰۰ سال سابقه دارد و سرمایه‌گذاری زیادی برای رشد و توسعه آن شده است. برای اینکه ثمرات اقتصاد اسلامی در عمل نمایان شود، باید به محققان اقتصاد اسلامی بها داد و زمینه مشارکت آنان در سیاست‌گذاری اقتصادی را فراهم کرد. آنگاه خواهیم دید در طول زمان حقانیت اقتصاد اسلامی بیش از پیش نمایان خواهد شد.

به اقتصاد اسلامی باید بها داد

یکی از ظلم‌هایی که در دهه‌های اخیر به اقتصاد اسلامی شده این است که برخی ناکارآمدی‌های اقتصاد ایران به پای اقتصاد اسلامی نوشته شده است.  به جرات می‌توان گفت که در چهل سال اخیر هیچگاه مجال برای اجرای اقتصاد اسلامی فراهم نبوده است. اقتصاد ما در عمل بر اساس سیاست‌های نظام بازار آزاد، آن هم به شکلی ناقص و تقطیع شده، مدیریت می‌شود؛ ولی مشکلات به پای اقتصاد اسلامی نوشته می‌شود. حتی در فضای تولید دانش نیز اقتصاد اسلامی جایگاه چندانی ندارد.   باید پرسید که چه بخشی از بودجه‌های آموزشی و پژوهشی دانشکده‌های اقتصاد کشور و مراکز پژوهشی اقتصادی به تحقیقات اقتصاد اسلامی اختصاص یافته است؟ ما چه مقدار از محققان اقتصاد اسلامی حمایت کردیم؟ اگر تحلیلی سرانگشتی از بودجه اختصاص یافته به اقتصاد اسلامی داشته باشیم، باید بگوییم تقریبا هیچ!

منابع

پیکتی، توماس، سرمایه در قرن بیست و یکم، ترجمهً علی صباغی، محمدرضا فرهادی‌پور، آمه، تهران، ۱۳۹۴.

توکلی، محمد جواد، «بازخوانی رویکرد شهید صدر در مورد هویت علمی اقتصاد اسلامی»، روش‌شناسی علوم انسانی، شمارۀ ۹۰، ۱۳۹۶، ص۲۱۱-۲۳۶.

توکلی، محمد جواد، «بررسی امکان‌پذیری تمایز اقتصاد اسلامی اثباتی و هنجاری»، اقتصاد اسلامی، شمارۀ ۷۲، ۱۳۹۷، ص۵-۳۳.

توکلی، محمد جواد، «تحلیل انتقادی دوگان اثباتی و هنجاری در اقتصاد (بر اساس آراء شهید صدر)»، مطالعات اقتصاد اسلامی، شمارۀ ۲۱، ۱۳۹۷، ص۱۴۱-۱۶۸.

توکلی، محمد جواد، مبانی فلسفی و روش شناسی اقتصاد، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، قم، ۱۳۹۸.

شاکری، عباس، مقدمه ای بر اقتصاد ایران، رافع، تهران، ۱۳۹۵.

صدر، محمدباقر، اقتصادنا، دارالتعارف للمطبوعات، بیروت، ۱۴۰۰ق.

صدر، سیدمحمد باقر، الاسلام یقود الحیاة ( موسوعة الشهید الصدر ج ۵)، مرکز الأبحاث والدراسات التخصّصیّة للشهید الصدر، [بی جا]، [بی تا].

.Tavakoli, Mohammad Javad, «Muhammad Baqir al-Sadr; The Founder of Islamic Economics», Horizon of Thought, no.3, 2016, p.103-128

Askari، Hossein، Iqbal، Zamir، Krichene، Noureddine، Mirakhor، Abbas، The Stability of Islamic Finance_ Creating a Resilient Financial Environment for a Secure Future، Wiley and Son، Singapor، 2010.

.Hausan, D., The inexact and separate science of economics, Cambridge University Press, Cambridge,UK, 1992

 

 

[1]. دانشیار گروه اقتصاد مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره).

[2]. محمدجواد توکلی، مبانی فلسفی و روش شناسی اقتصاد، ص۱۳۹-۲۴۲.

[3]. Hossein Askari et al., The Stability of Islamic Finance_ Creating a Resilient Financial Environment for a Secure Future.

[4]. Positive Economics.

[5] . Normative Economics.

[6] . محمد جواد توکلی، «بازخوانی رویکرد شهید صدر در مورد هویت علمی اقتصاد اسلامی»، روش‌شناسی علوم انسانی، ۱۳۹۶، شمارۀ ۹۰، ص۲۱۱-۲۳۶.

[7]. محمدباقر صدر، اقتصادنا، ص۲۹۵-۳۰۵.

[8]. رک: محمد جواد توکلی، «بازخوانی رویکرد شهید صدر در مورد هویت علمی اقتصاد اسلامی»، روش‌شناسی علوم انسانی، ۱۳۹۶، شمارۀ ۹۰، ص۲۱۱-۲۳۶؛  محمد جواد توکلی، «تحلیل انتقادی دوگان اثباتی و هنجاری در اقتصاد (بر اساس آراء شهید صدر)»، مطالعات اقتصاد اسلامی، ۱۳۹۷، شمارۀ ۲۱، ص۱۴۱-۱۶۸؛ محمد جواد توکلی، «بررسی امکان‌پذیری تمایز اقتصاد اسلامی اثباتی و هنجاری»، اقتصاد اسلامی، ۱۳۹۷، شمارۀ ۷۲، ص۵-۳۳.

[9]. سیدمحمد باقر صدر، الاسلام یقود الحیاة ( موسوعة الشهید الصدر ج ۵).

[10]. توماس پیکتی، سرمایه در قرن بیست و یکم، ترجمهً علی صباغی و محمدرضا فرهادی‌پور.

[11]. D. Hausan, The inexact and separate science of economics.

[12]. رک: عباس شاکری، مقدمه ای بر اقتصاد ایران.

[13]. Mohammad Javad Tavakoli, «Muhammad Baqir al-Sadr; The Founder of Islamic Economics», Horizon of Thought, ۲۰۱۶, no.۳, p.۱۰۳-۱۲۸.

به گزارش خبرگزاری مهر، علی قجری دانشجوی دکتری دانش اجتماعی مسلمین دانشگاه تهران در یادداشتی به نقد و بررسی اندیشۀ اجتماعی شهید صدر در کتاب جامعه ما، نوشتۀ سید منذر حکیم و ترجمه مسعود فکری پرداخته است:

انتشار کتاب ارزشمند و فاخر «جامعه ما» که با تلاش مجاهدانه و قلم نیکوی استاد فاضل و دانشمند برجسته جناب سید منذر حکیم به زیور طبع آراسته شده و به لطف حضرت حق، اخیراً به جامعه علمی و فرهنگی پارسی زبانان عرضه شده است، بهانه‌ای شد تا به‌رسم قدرشناسی از این مؤلف و مترجم این اثر، به اجمال و اندازه‌ای ناچیز از دریای جوشان اندیشه رفیع علمی استاد شهید آیت الله سیدمحمدباقر صدر (ره) را مرور نمائیم. این کتاب با تبویب ارزنده، قلمی شیوا و نگاهی روش‌مند، توانسته است طی شش فصل منسجم، چارچوب اندیشۀ اجتماعی شهید صدر را -که خود ایشان تحت عنوان مستقل «مجتمعنا» و به عنوان یکی از اعضای مجموعه سه گانه آثار اصلی خود موردنظر داشته اند- ترسیم و تشریح نماید. این فرصتی مغتنم است که دانش پژوهان فاضل از حوزه و دانشگاه، بتوانند در یک کل واحد و منسجم به تصویری از بنیان‌های اندیشۀ اجتماعی شهیدصدر دست یابند. بخشی از ابعاد مهم اندیشۀ اجتماعی شهید صدر، که در این اثر نیز به خوبی موردتوجه قرار گرفته است را می‌توان در چند محور مدنظر قرار داد:

۱. «اجتماعی بودن» ویژگی ذاتی اندیشه شهید صدر است.

شهید صدر با وجود اینکه به‌عنوان یک متبحر و صاحب‌سبک در اصول و فروع علوم اسلامی شناخته می‌شود، محوریت مسائل و مشکلات اجتماعی انسان امروز را همواره چون نخ تسبیحی در اندیشه و تتبعات خود مدنظر داشته است. در بحث از بنیان‌های معرفتی انسان -که در «فلسفتنا» نضج یافته- در بحث از شیوه و الگوی زندگی اقتصادی انسان امروز -که در «اقتصادنا» ساخته و پرداخته شده-، در تأکید بر نظام‌مندی و الگومندی اندیشۀ دینی برای حیات بشر -که در «الاسلام یقود الحیات» تدارک دیده شده است-، همه و همه بر محوریت دغدغه‌ها و مفاهیم اجتماعی زیست انسان امروز، بنیان نهاده شده‌اند.

۲. «حل مسئله» رویکرد ذاتی اندیشۀ اجتماعی شهید صدر است.

هرآنچه در آثار، احوال و آرای شهید بزرگوار مرور می‌شود، زندگی او را سراسر حل مسئله می‌یابیم. شهید صدر به‌معنای دقیق کلمه فرزند زمینه و زمانه خویش است و همین امر باعث گردیده تا آثار اصلی ایشان در پاسخ به بی‌شمار مسائل حیات جمعی انسان، به‌ویژه مسلمانان قرن حاضر، شکل گیرد. در دوره‌ای که شیوع اندیشه چپ و مارکسیستی از یکسو، و قدرت‌نمایی امپریالیسم پیش روی ملل اسلامی از سوی دیگر، فردفرد مسلمانان را با شبهات و بحران‌های فکری و فرهنگی مواجه نمود، ایشان مأموریت خویش را برای پاسخ‌گویی به خلأهای فکری و مشکلات پیچیدۀ زیست انسان مسلمان در این دورۀ تاریخی قرار می‌دهند. این رویکرد شهید صدر، امروزه از دو حیث برای ما مهم و قابل توجه است: نخست از جهت «دانش» و اطلاعات غنی که ایشان به مخاطب خود عرضه می‌کند و خلأهای ذهن او را در مواجهه با مکاتب فکری و سیاسی پُر می‌نماید؛ و دوم، از جهت «بینش» و الگویی برای شیوۀ درستِ روبه‌رو شدن با مسائل هر دورۀ تاریخی که پیش روی فردفرد و کل جامعه اسلامی قرار دارد.

۳. «شیوۀ مفهوم پردازی» در مسائل اجتماعی، وجه ممیزۀ اندیشه شهید صدر در میان متفکران مسلمان است.

شهید صدر با دقت و ظرافت یک اندیشمند و پژوهشنده اجتماعی، به طراحی و تدارک مفاهیم بنیادین در مسائل اجتماعی می‌پردازد. آنچه امتیاز و فضل تقدم ایشان نسبت به سایر اندیشمندان مسلمان در حوزۀ اجتماعی است، عمق معنایی مفاهیم است؛ به عبارتی، آنجا که از توازن اجتماعی، تعاون اجتماعی، عدالت اجتماعی، نظام اجتماعی و… سخن می‌گوید، گویی دست به غنی‌سازی این مفاهیم می‌زند. شهید صدر مفاهیم را عمق و گستره‌ای توأمان می‌بخشد و پوشش تحلیلی آنها را وسیع می‌سازد، به‌نحوی که می‌توان «هر مفهوم را به‌مثابۀ یک نظریه» موردتوجه قرار داد و چارچوبی ضابطه‌مند برای تحلیل مسائل اجتماعی به‌دست داد.

۴. «اعتباربخشی دینی» به تحلیل‌های اجتماعی، از موازین روش شناسی شهید صدر است.

شهید صدر به‌عنوان یک عالم اسلامی ذالفنون، پیوندی وثیق میان مبانی اصیل و ناب اسلامی با مسائل و موضوعات اجتماعی برقرار می‌کند. ایشان هیچ مفهوم و بحث اجتماعی را بدون ارجاع به پشتوانۀ قرآنی آن صورت نمی‌دهد و به همین سبب است که گام‌های استواری در احصای نظریۀ اجتماعی قرآن پیموده است. این امر موجبات اعتباربخشی یا اعتباریابی اندیشۀ اجتماعی ایشان را به‌عنوان الگویی تراز برای اندیشۀ اجتماعی اسلامی فراهم می‌آورد. این در حالی است که قاطبۀ رویکردهای ایشان در موضوعات اجتماعی، ناظر به سطح «امت اسلامی» است؛ به بیانی، شهید صدر مسیری را در تدارک سازۀ اندیشۀ اجتماعی بر مبنای معرفت‌شناسی دینی اسلام بنیان می‌گذارد که وجه اشتراک مذاهب اسلامی است. میزان استقبال و ارجاع به اندیشه‌های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی ایشان در جغرافیای فرهنگی جهان اسلام، از مصر تا سوریه، پاکستان، ایران، عراق و … دال بر درجه اعتبار دینی اندیشۀ ایشان در میان جوامع اسلامی است.

۵. «تازگی و نو بودن» مسائل اجتماعی موردنظر شهید صدر، برای حیات امروز بشر.

هرآنچه امروز در مطالب و مباحث اجتماعی متفکران مختلف پیش می‌رویم، اهمیت صورت‌بندی و مسئله‌یابی نیم‌قرن پیش شهید صدر، بیشتر رخ می‌نمایاند. ایشان محوریت اندیشۀ اجتماعی خود را بر یک سؤال بنیادین درباره «نظام اجتماعی شایسته» قرار دادند و در پاسخ به این پرسش محوری، ده‌ها صورت‌مسئله را طراحی نموده و پاسخ می‌دهد. برمبنای همین پرسش و منطق است که مکاتب مهم اندیشۀ بشری را مورد بررسی دقیق و عمیق قرار داده و از تولّد «انسان سوم» یعنی انسان مکتب اسلام، سخن می‌گوید. امروز نیز شاهد آن هستیم که ابنای بشر در پی راه‌وروش صحیح زندگی و به‌عبارتی پرسش «چگونه زیستن» هستند. همین سبب تازگی و کاربردی بودن اندیشۀ اجتماعی ایشان برای دورۀ تاریخی حاضر و حتی نسل‌های آتی است.

۶. «مغفول ماندن» اندیشۀ اجتماعی شهید صدر، در حاشیۀ عظمت اندیشۀ فقهی و اصولی ایشان.

آنچه امروز باید بدان توجهی ژرف نمود، ناشناخته ماندن ابعاد اجتماعی شخصیت و اندیشۀ شهید صدر در حاشیۀ بلندای بنای علمی ایشان در حوزۀ فقه و اصول است. این ضرورتی بی‌بدیل است که حوزه‌های علمیه امروز در کنار دانشگاه‌ها، علاوه‌بر تعمق و تدبر در اندیشه تخصصی شهید بزرگوار در حوزه علوم اسلامی، میراث غنی ایشان در زمینه اندیشۀ اجتماعی را مورد بازخوانی، بسط و نقادی قرار دهند. شیوه‌ای که خود شهید کرراً از آن استفاده نموده و همواره سنتی حسنه در میان علمای اسلامی بوده است.

استاد شهید آیت‌الله سید محمدباقر صدر(ره) در طول پنج دهه عمر با برکت خود، پایه‌گذار بسیاری از رویکردهای نوین در جریان علمی جوامع اسلامی بوده‌اند. این مهم تا حدّی است که امام خمینی(ره) در سخنرانی پس از شهادت ایشان تأکید می‌کنند که فقدان این عالم شهید ثلمه‌ای بزرگ بر پیکر جهان اسلام است و به آحاد مسلمانان از مردم تا نخبگان در جوامع مختلف اسلامی سفارش می‌کنند که آثار این عالم برجسته را مورد توجه و مطالعه قرار دهند. آنچه امروز به‌همت مؤلف کتاب «جامعه ما» پیش روی ماست، می‌تواند زمینه‌ای بسیار مناسب برای پژوهشگران اجتماعی و علاقه‌مندان به اندیشه‌های اجتماعی متفکران مسلمان باشد و فرصتی جدید را برای بسط این اندیشه‌های نافع و راهگشا در حل و رفع مسائل اجتماعی جوامع اسلامی فراهم آورد.