إنّ آثارنا تدلّ علینا فانظروا بَعدنا إلی الآثار
در میان گویشهای ترکی و آذری، ترکی استانبولی از ظرافت و لطافت خاصی برخوردار است. همچنین پس از عربی و فرانسوی، از نظر وسعت زبان، فزونی واژهها و گستردگی کلمات، سومین زبان در جهان بهشمار میآید. همانگونه که حکومت طولانی خلفای عثمانی بر کشورهای عربی موجب شد واژههای ترکی فراوانی وارد مکالمات روزمره عربی شود، واژههای عربی و غربی فراوانی نیز وارد زبان ترکی شد و بر گستردگی و وسعت آن افزود.
در میان کتابخانههای قدیمی و ارزشمند استانبول، در کتابخانه کهنسال و گرانسنگ «سلیمانیه» بیش از چهارصد هزار نسخه خطی محافظت میشود. این کتابخانه با این آثار خطی گرانبها، بر تارک همه کتابخانههای جهان میدرخشد و در هیچ کشوری، از نظر نسخ خطی، کتابخانهای به این گستردگی وجود ندارد.
این کتابخانه با این عظمت و ارزش، چشم به راه پژوهشگری از شرق یا خاورشناسی از غرب میباشد که به این کشور کهنسال گام نهد و به هنگام بازدید از مراکز توریستی به این کتابخانه نیز سری بزند، کتابهای غبارگرفته آن را مشاهده کند و پس از غبارروبی از معارف والای آن بهره بگیرد.
به جز برخی توریستها و تعدادی از پرورشیافتگان مدارس «امام خطیب» کسی استعداد بهرهوری از اینهمه آثار بینظیر فرهنگی اسلام را ندارد.
زیرا اقدام خیانتبار «آتاترک» در مورد تغییر حروف عربی به حروف لاتین، ارتباط عمیق کشور کهنسال ترکیه را با آثار گرانبهای اسلامی خود درهم گسست و نسل جدید را با اندوختههای علمی و آثار تدوین شده پربار نیاکان خود بیگانه ساخت.
این اقدام خیانتبار آتاترک که «انقلاب حرف» نام گرفت، موجب فاصله گرفتن نسل جدید از معارف والای اسلامی شد و در مقابل، راه را برای نفوذ اندیشههای پوچ شرق و غرب هموار نمود. از اینرو متاع شرق و غرب، یعنی افکار پوچ امپریالیستی از یک سو و تبلیغات فریبنده کمونیستی از سوی دیگر، در اعماق دل جوانان رخنه کرد و گروه بیشماری را بهسوی خود جلب نمود.
در ایام اقامت نگارنده در استانبول (١٣۵۴ ـ ١٣۵٩ش) دو حادثه شگفتآور رخ داد:
١. در میان جناح دست راستی حاکم P. (حزب عدالت، به ریاست سلیمان دَمیراَل) و اقلیت چپگرای معترض C.H.P. (حزب جمهوری خلق، به ریاست بُلَند اِجِوِ) اختلافی پدید آمد و به توقیف روزنامههای چپی منجر شد.
نگارنده احتمال نمیداد که تعداد روزنامههای چپ در ترکیه از تعداد انگشتان تجاوز کند، ولی با کمال تعجب در روزنامههای رسمی و نیمهرسمی آمار وحشتناکی را مشاهده کرد که حاکی از انتشار ٩۶ روزنامه چپی فقط در استانبول بود! و این از رشد خزنده افکار سوسیالیستی در میان نسل نوخاسته و پرخاشگر کشور حکایت میکرد.
٢. کودتای خونینی در افغانستان روی داد و جلاد دستنشانده خونآشامی به نام «ببرک کارمل» روی کار آمد و یک مرتبه همه دیوارهای استانبول، صحنه تبلیغات پوچ، ولی پر زرقوبرق این دستنشانده روس شد. کمونیستها در یک بسیج همگانی همهجا روی دیوارها نوشته بودند: «ای ملت خوشبخت افغان! اینک دروازههای بهشت به روی شما گشوده شده است. از این فرصت طلایی استفاده کرده، از مرام نجاتبخش لنین و استالین با آغوش باز استقبال کنید»! این تعبیرها عمق فاجعه را به خوبی نشان میداد و از رشد خزنده افکار چپ در میان قشر جوان حکایت میکرد.
نسل نوخاسته که با روح پرخاشگر خود، از پوچگرایی غرب به ستوه آمده و از معارف والای اسلام نیز بیگانه و دور بود، تنها راه نجات خود از نظام بورژوازی غرب را در پیروی از افکار بهظاهر مترقیانه چپ جستوجو میکرد و از همسویی نظام لائیکی حاکم، با افکار سوسیالیستی در نفی مذهب معجون شفابخشی در عالم خیال ساخته، به آن امید بسته بود.
نگارنده در کنار تصدی امور شیعیان، برای پرکردن خلأ عقیدتی و فرهنگی نسل جوان، مرکز «انتشارات زمان» را تأسیس و بیش از پنجاه مجلد از آثار ارزشمند جهان تشیع را به زبان ترکی ترجمه و در تیراژ وسیعی منتشر نمود. تیراز ثابت این مرکز ٢٠٠٠٠ مجلد بود و برخی از منشورات آن سه تا پنج بار تجدید چاپ شد. خوشبختانه پس از گذشت ربع قرن، هنوز آثار منتشر شده این مرکز در جوامع ترکیه مشهود است.
در این راستا برای مبارزه با افکار چپ، ترجمه کتاب بینظیر «اقتصادنا» را برای رهنمون شدن نسل جوان به سوی معارف حیاتبخش اسلام، در دستور کار مرکز انتشاراتی قرار دادم.
در آن ایام جوان پرشوری به نام عبدالرحمن که فارغالتحصیل دانشکده حقوق، پرورشیافته استاد حاتمی و مؤسس بنیاد فرهنگی عظیم «انتشارات هجرت» بود، به اینجانب مراجعه کرد و از گرایش نسل جوان به نظام فاسد شرق و خلأ کتابی برای پویندگان نظام اقتصادی اسلام سخن گفت و اظهار داشت:
در کشور کهنسالی چون ترکیه که پادشاهان عثمانیِ آن قرنهای متمادی طلایهدار ممالک اسلامی در شرق و غرب بودند، جوانان دستهدسته به نظام کمونیستی گرایش پیدا میکنند و در اثر بسته بودن باب اجتهاد، علمای ما دست روی دست نهاده تماشاگر صحنه هستند و کاری از دست آنها برنمیآید، جز اینکه اشک حسرت بریزند و آه سردی از اعماق دل برآورند. شما که باب اجتهاد را مفتوح میدانید، در برابر تهاجم افکار کمونیستی چه کردهاید؟
گفتم: انفتاح باب اجتهاد ار مفاخر جهان تشیع است و فقهای برجسته ما در طول قرون و اعصار، با استفاده از چهار منبع محکم و استوار (قرآن، سنت، اجماع و عقل) بر مشکلات جهان اسلام فائق آمده و حکم هر پدیدهای را با استفاده از این چهار منبع استخراج مینمایند.
گفت: شما از برکت فقه اهلبیت(ع) به این نتیجه ارزشمند رسیدهاید، ما پیروان مکتب خلفا چه کنیم؟
گفتم: الحمد لله در میان شما نیز شخصیت برجستهای چون استاد «صدرالدین یوکْسَل» هست که باب اجتهاد را مفتوح میداند و کتاب ارزشمندی در این رابطه تألیف کرده است[۱].
اظهار داشت: البته ما نیز به وجود دانشمندان آزاداندیشی چون صدرالدین یوکسل افتخار میکنیم ولی تعداد چنین افرادی در میان ما از شمار انگشتان تجاوز نمیکند. تازه این کتاب ارزشمند ایشان در جامعه ما جا نیفتاده و با مخالفتهای شدیدی مواجه گشته است. علاوه بر این، اگر باب اجتهاد را مفتوح بدانیم، باز هم مشکل ما حل نمیشود؛ زیرا در حال حاضر ما مجتهدی نداریم که از ابواب مختلف فقه و فرمولهای اقتصادی جهان آگاهی داشته باشد و بتواند در مقابل مکتبهای اقتصادی جهان، قوانین اقتصادی اسلام را بهصورت کلاسیک و قانونمند ارائه دهد.
گفتم: ما خدا را سپاس میگوییم که بر ما منت نهاد و فقهای بزرگواری را به ما عطا فرمود که از دیرزمان باب اجتهاد را مفتوح دانستهاند. آنها در همه ابواب فقه، اجتهاد نموده، از جمله در زمینه «اقتصاد» نیز آثار مبوّب و منظمی را به رشته تحریر درآوردهاند و جوانان ما را در برابر سردرگمی بیمه کردهاند.
وی از شنیدن این خبر بسیار خرسند شد و درحالیکه از خوشحالی در پوست نمیگنجید، گفت: شما را به خدا، هرچه زودتر با ایران تماس بگیرید و از حوزه علمیه بخواهید که یک نمونه از این کتابها را در مورد مسائل اقتصادی اسلام، برای ما ارسال کنند، تا آن را ترجمه کرده، در اختیار قشر جوان قرار دهیم و آنها را از خطر سقوط در دامن کمونیسم نجات دهیم.
به دنبال این تقاضای ایشان، کتاب «اقتصادنا» را از لابهلای کتابهای کتابخانه بیرون آوردم به ایشان تقدیم نمودم. او هرگز تصور نمیکرد که در اسلام کتابی در زمینه اقتصاد به این بزرگی و گستردگی تألیف شده باشد و نسخهای از آن در کتابخانه «اهلبیت»[۲] موجود باشد. ایشان از اینکه چنین کتاب ارزشمندی در این موضوع تألیف شده و نسخهای از آن در استانبول موجود است، بسیار خوشحال شد.
در مورد مؤلف آن پرسید، گوشهای از شخصیت برجسته مؤلف بزرگوار را برایش شرح دادم و گفتم که ایشان هماکنون درحوزه کهنسال نجف اشرف هستند و در این حوزه هزار ساله جهان تشیع به تألیف، تدریس، تربیت شاگرد و نشر معارف اسلامی مشغولاند.
گفت: آیا من میتوانم این نسخه را با خود ببرم، آن را بررسی کنم، سپس در مورد ترجمه آن تصمیم بگیرم؟ گفتم: مانعی نیست. سرانجام کتاب گرانسنگ اقتصادنا را بهعنوان نفیسترین گنجینهای که در عمرش با آن روبهرو شده بود، برداشت و به راه افتاد.
روز بعد با قیافه خسته ولی شادابِ عبدالرحمن مواجه شدم. وی اظهار داشت: دیشب تا صبح نخوابیدم، فرازهایی از کتاب را به دقت مطالعه کردم و آن را فوق آرزوی خود یافتم. من هرگز تصور نمیکردم که در جهان اسلام فقیه آزاداندیشی چون آیت الله صدر وجود داشته باشد که هم بر ابواب مختلف فقه مسلط بوده و هم از مکتبهای اقتصادی جهان آگاه باشد؛ من هرگز باور نمیکردم که شخصی با چنین قدرت استنباط احکام و توانایی بهکارگیری آیات و احادیث و احکام فقهی برای قانونمند کردن مکتب اقتصادی اسلام وجود داشته باشد که علاوه بر پاسخگویی به نیازهایی جامعه، مبانی دو مکتب شرق و غرب را نیز به صورت عالمانه رد کند.
آنگاه اضافه کرد: اگر ما به ترجمه کتاب بپردازیم، شما میتوانید اجازه چاپ و نشر آن را از مؤلف بزرگوار برای ما بگیرید؟
گفتم: شما مشغول ترجمه شوید، انشاءالله پیش از آنکه ترجمه به پایان برسد، من اجازه کتبی مؤلف را برای شما خواهم گرفت.
پرسید: آیا شما شخصاً ترجمه آن را بهعهده میگیرید؟
گفتم: اولاً، چنین کار بزرگ و دقیقی با توجه به اشتغالات فراوان، از عهده من خارج است. ثانیاً، ترجمه این کتاب نیاز مبرمی به آگاهی گسترده از فرمولهای اقتصادی مکتبهای مختلف جهان دارد و تسلط بر دو زبان عربی و ترکی برای ترجمه چنین کتابی کافی نیست.
سرانجام با مشورت یکدیگر، مترجم امین و شایستهای برای این کار انتخاب کردیم و ترجمه کتاب در مدت کوتاهی، با دقت و اتقان انجام یافت. همچنین شخص دیگری مقابله کلمه به کلمه آن را بهعهده گرفت، سپس یکی از اساتید دانشکده اقتصاد، آن را با دقت تمام از نظر بهکارگیری صحیح فرمولهای اقتصادی بررسی نمود. تصحیح نهایی کتاب را شخصاً بهعهده گرفتم و در مدت شش ماه با دقتی هرچه تمامتر آن را مهیای نشر نمودم.
آنگاه نامهای به محضر آیهالله صدر ارسال نموده، از محضر ایشان تقاضا کردم که اجازه نشر کتاب را بهعنوان مدیر انتشارات هجرت مرقوم فرمایند. ایشان نیز اجازه ترجمه و نشر کتاب را بهعنوان حقیر ارسال نمودند.
ناشر در مورد عنوان مؤلف با من مشورت کرد و گفت: کتاب اقتصادنا کتاب بسیار ارزشمندی است، ولی با کمال تأسف افق فکری کشور ما بسیار محدود است. اگر معلوم شود که مؤلف کتاب یک فقیه شیعی است، با نشر کتاب مخالفت میکنند و نمیگذارند در جامعه شناخته شود و جایگاه رفیع خود را باز یابد. لذا اگر شما موافقت نمایید ابتدا عناوین: «آیهالله»، «سید» و «محمد باقر» را از نام مؤلف حذف کنیم سپس هنگامی که کتاب منتشر شد و جای خود را باز کرد، عنوان کامل مؤلف را درج میکنیم. با پیشنهاد ایشان موافقت نمودم و عنوان مؤلف در روی جلد کتاب: «محمد ب. الصدر» ثبت گردید. اگرچه منظور ما از حرف اختصاری «ب»، «باقر» بود، ولی خواننده ترک زبان آن را «محمد بن الصدر» تصور میکرد.
در پشت جلد کتاب نیز شرح حال مؤلف به صورت فشرده مطرح شد، ولی در این شرح حال به تاریخ تولد، شخصیت برجسته و آثار ارزشمند ایشان بسنده شد و حتی به محل سکونت ایشان (نجف اشرف) اشاره نشد.
چاپ اول کتاب در ٧٢٠ صفحه وزیری منتشر شد، طرح روی جلد به سبک کتابهای دانشگاهی انتخاب شد و نام: «ISLAM EKONOMI DOKTRINI» (دکترین اقتصاد اسلام) برای آن برگزیده شد.
در نخستین روزهایی که ترجمه کتاب آغاز گردید، نگارنده برای تشویق ناشر، تعداد پانصد جلد آن را خریداری کرده، پول آن را پیش از چاپ تقدیم نمودم. او نیز به دیگر ناشران مراجعه کرد و از چاپ کتابی به این نام و نشان خبر داد و آن را پیشفروش کرد. هر ناشری ٣٠ ـ ۴٠ جلد از آن را خواستار شد، در نتیجه قسمت عمده کتاب قبل از انتشار پیشفروش گردید.
هنگامی که کتاب منتشر شد با استقبال پرشوری مواجه گردید و همه نسخههای آن در مدت کوتاهی نایاب شد.
دانشکده اقتصاد استانبول بین اقامتگاه نگارنده و مسجد ایرانیان استانبول[۳] قرار داشت؛ لذا هر روز در مسیر خود به مسجد، سری به دانشکده میزدم و با چند تن از اساتید دانشگاه ملاقات میکردم و به هر یک از آنان نسخهای از کتاب اقتصادنا اهداء و اظهار میکردم: استاد! با توجه به رشته تخصصی شما، این کتاب به خدمت شما تقدیم میشود، بعد از یک هفته خدمت میرسم و از نقطهنظرهای شما در مورد مطالب کتاب اطلاع حاصل میکنم.
در آن ایام دانشکده اقتصاد استانبول ٢٣ تن استاد داشت که همه آنها در رشته اقتصاد متخصص و از موقعیت ممتازی برخوردار بودند و تقریباً همه آنها گرایش چپ داشتند. هر یک از آنها هنگامی که کتاب ٧٢٠ صفحهای و پرحجم «دکترین اقتصاد اسلام» را مشاهده میکردند، شدیداً تکان میخوردند و با ناباوری آن را بهدست میگرفتند، ورق میزدند و شگفتزده میپرسیدند: یعنی اسلام در مورد اقتصاد اینقدر مطلب دارد؟
پس از یک هفته، هر یک از این اساتید را ملاقات کرده، با اظهارات بسیار شگفت آنان مواجه شدم. همگی بدون استثناء، در مورد عظمت مؤلف و ارزش والای کتاب سخن میگفتند و ابراز میکردند که این کتاب ما را سردرگم کرده است، ما هرگز احتمال نمیدادیم که اسلام یک چنین مطالب روشن، گسترده و آکادمیک در مورد اقتصاد داشته باشد.
نگارنده هنگامی که شگفتزدگی پرفسورهای اقتصاد را مشاهده کردم، تصمیم گرفتم که از این وضع بحرانی و شگفتزده آنان بهرهبرداری نمایم. از این رهگذر تالار اجتماعات هتل شرایتون استانبول را کرایه و در سی روزنامه کثیرالانتشار استانبول آگهی تشکیل «سمینار کتاب اقتصادنا» را منتشر نمودم و از ٢٣ تن استاد کرسی اقتصاد و دیگر اندیشمندان معروف استانبول دعوت کردم که در این سمینار شرکت کنند و برداشتهای خود را از کتاب اقتصادنا اعلام نمایند.
روز موعود فرا رسید، سمینار کتاب اقتصادنا در سطح بسیار گستردهای برگزار شد. همه ٢٣ استاد یاد شده در این سمینار شرکت کردند و با سخنرانیهای پرشور خود، عظمت والای کتاب اقتصادنا را بیان کردند و شگفتزدگی خود را از مطالب آن ابراز و شخصیت برجسته مؤلف را ستودند.
در این سمینار گذشته از ٢٣ استاد کرسی اقتصاد، سه استاد گرانقدر دیگر سخنرانی کردند که هر سه از مفاخر جهان تشیع بهشمار میرفتند: پرفسور عبدالباقی گلپنارلی[۴]، پرفسور دکتر حسین حاتمی[۵]، شادروان عباس افعالی[۶].
در این سمینار از طرف سی روزنامه کثیرالانتشار خبرنگار و فیلمبردار شرکت کردند و گزارشهای جالبی تهیه نمودند.
پس از انتشار اخبار سمینار و با توجه به تیراژ میلیونی برخی از آنها، موج گستردهای در سطح کشور پدید آمد و کتاب اقتصادنا با فرهنگ ترکیه درآمیخت.
اسلوب زیبا، تعابیر شیوا و مطالب بلند کتاب از یک سو و شخصیت ممتاز و بسیار والای مؤلف از دیگر سو، همچنین اتقان و استحکام ترجمه از سوی دیگر، موجب شد که همه نسخههای کتاب در مدت کوتاهی نایاب شود و مرکز انتشاراتی هجرت ناگزیر از تجدید چاپ گردد.
سپس در فاصله کوتاهی کتاب گرانبهای البنک اللاربوی ترجمه و به پیوست کتاب اقتصادنا در ١١٠٠ صفحه چاپ و منتشر گردید.
پس از اینکه کتاب جایگاه رفیع خود را در میان اقشار مختلف بازیافت، دیگر نیازی به تقیه نبود و ناشر با اشتیاق و افتخار، روی جلد کتاب صریحاً عنوان «آیه الله سید محمدباقر صدر» را نوشت.
نمونه چاپ اول کتاب بهدست مؤلف رسیده بود. برخی از شیعیان کرکوک عراق که به زبان ترکی سخن میگویند، آن را خوانده و کیفیت بسیار بالای ترجمه را به عرض ایشان رسانده بودند.
نگارنده نمونه چاپ دوم را نیز در فروردین ١٣۵٧ – به هنگام تشرف خود به عتبات عالیات – به محضر معظم له تقدیم نمودم.
در آن ایام شهید صدر میزبان آیهالله حاج سید رضا صدر بودند. هر دو بزرگوار اصرار فرمودند که در مدت اقامتم در نجف اشرف در محضر ایشان باشم. استنکاف شدید اینجانب به جایی نرسید و سرانجام مقرر شد که ظهرها در خدمت ایشان باشم.
از این رهگذر، در مدت توقف ده روزهام در نجف اشرف، همه روزه ظهرها در خدمت ایشان بودم و از سجایای اخلاقی و ملکات نفسانی بسیار والای ایشان بهرهها بردم و نکتهها آموختم.
روزهای اقامت اینجانب در نجف اشرف مصادف با ایام فاطمیه (اوایل جمادی الثانی) بود و حوزه علمیه به مناسبت ایام شهادت حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها تعطیل بود.
ایشان در آن ایام از تعطیلات حوزه استفاده کرد و تألیف کتاب ارزشمند بحث حول المهدی را به پایان رساند و برای چاپ به ایران فرستاد [۷].
شهید صدر این کتاب را بهعنوان مدخل کتاب ارزشمند موسوعه الإمام المهدی[۸] اثر ارزشمند پسر عموی دانشمندش شهید آیهالله سید محمد صدر به رشته تحریر درآورده بود. دیدار این شهید نیز یکی از رهآوردهای باارزش آن سفر بود و خاطرات جالبی از ایشان دارم که به یک نمونه اشاره میکنم:
یک روز ظهر که طبق معمول در محضر شهید صدر بودم به من فرمود: این پسر عموی ما آقا سید محمد صدر، در این چند روز محبت خاصی به شما پیدا کرده است، لذا به هر نحوی که صلاح میدانید در رابطه با یک موضوع بسیار مهم با ایشان مذاکره کنید. ایشان مدتی است دست از تألیف کشیده و علت آن را به کسی نمیگوید. امتثال امر نمودم و در یک دیدار خصوصی از ایشان پرسیدم: پس از انتشار اثر گرانبهای موسوعه الإمام المهدی به چیزی مشغول هستید؟
فرمودند: نه. پرسیدم: چرا؟
اظهار داشتند: من این چهار مجلد را با قصد قربت نوشتم و سعی کردم که در طول نگارش قصد قربتم را حفظ کنم، ولی دیگر قصد قربتم نمیآید؛ زیرا هنگامی که قلم بهدست میگیرم در جلو چشمم مجسم میشود که چند روز دیگر این کتاب نیز به بازار میآید، در ویترین کتابفروشیها جای میگیرد و سیل نامه و تلگراف بهعنوان تشویق و تمجید از داخل و خارج سرازیر میشود.
حقیر از ایشان برای این روح بسیار عالی ستایش فراوان نمودم، آنگاه با تقدیم مقدمهای اظهار داشتم: این طرز تفکر بسیار فوقالعاده است و برای خود من درس بزرگی است، ولی فراموش نکنید که شیطان برای هر فرد ترفند خاصی دارد و برای شما نیز از شگرد خاصی استفاده کرده است. شیطان راههای زیادی را آزموده و به این نتیجه رسیده است که نمیتواند این صفا و اخلاص را از شما بگیرد، لذا در ذهن شما چنین ترسیم کرده که شما اخلاص لازم را دیگر ندارید و با این دام سهمگین قلم را از دست شما گرفته است.
آنگاه این سخن مولای متقیان امیر مؤمنانعلیه السلام را یادآور شدم:
تَعَلَّمُوا العِلمَ وَلَو لِغَیرِ اللهِ، فَإنَّهُ سَیَصیرُ لله[۹]؛ دانش را فراگیرید، اگرچه برای خدا نباشد، که سرانجام در راه خدا قرار میگیرد.
به هر حال کلام مولا در دلش اثر کرد و تصمیم گرفت که بار دیگر قلم را در دست بگیرد و جهان تشیع را از قلم شیوای خود بهرهمند نماید.
نتیجه آن قول و قرار تألیف موسوعه فقهی ارزشمند ایشان ما وراء الفقه شد که حدود پانزده مجلد آن چاپ شده است.
در اسفندماه ١٣٧۶ یک بار دیگر توفیق عتبهبوسی مولای متقیان نصیبم شد. ظهر دوازدهم ذیالقعده ١۴١٨ در حرم مطهر امیر مؤمنانعلیه السلام ایشان را که به شدت از طرف مأمورین امنیتی مراقبت میشد، ملاقات نمودم و ضمن گفتوگوی کوتاهی از ایشان پرسیدم: پس از کتاب موسوعه الإمام المهدی تنها یک جزوه کوچک بهنام بحث حول الرجعه از شما بهدست ما رسیده است، دیگر چه اثری منتشر نمودهاید؟ فرمودند: یک دوره فقه استدلالی نوشتم. گفتم: منظور من کتابهای عقیدتی است.
فرمودند، آن بر خلاف تقیه است، دیگر نمیتوانم در این مسائل قلم بزنم، حتی آثار فقهی ما را اجازه نمیدهند که از کشور خارج شود. شما اگر میتوانید ببرید، هر قدر بخواهید تقدیم میکنم.
گفتم: ما نیز متأسفانه به شدت تحت مراقبت هستیم و پنج نفر مأمور امنیتی در اتوبوس همراه ما میباشند.
این آخرین دیدار ما با ایشان بود. پس از مراجعت ما، سه فقیه نامدار در فاصله کوتاهی به شهادت رسیدند[۱۰].
شهید سید محمد صدر مورد عنایت خاص استاد بزرگوارش شهید آیهالله صدر بود و یکی از شاگردان نخبهای بود که استاد به آیندهاش امیدوار بود، اما متأسفانه دست جنایتپیشه دژخیم زمان او را نیز از دست ما گرفت.
در آن اقامت ده روزهام در فروردین ١٣۵٧ از محضر آیهالله صدر تقاضا کردم که اجازه ترجمه، چاپ و نشر همه آثارش را به ترکی استانبولی به آقای عبدالرحمن، مدیر انتشارات هجرت مرحمت فرماید. ایشان فرمودند: من صلاح نمیدانم که یک چنین اجازه مطلقی به یک ناشر سنی بدهم. من اجازه ترجمه، چاپ و نشر همه آثارم را به شما میدهم، شما هر کتابی را به هر کسی طلاح دیدید اجازه دهید. آنگاه یک اجازه مطلق و کلی با خط شریف خود نوشته به اینجانب مرحمت فرمودند.
پس از مراجعت به استانبول ناشر یاد شده در صدد برآمد که کتاب فلسفتنا را نیز به ترکی ترجمه کند. آن نیز دقیق و متین ترجمه و منتشر شد.
هنگامی که ترجمه فلسفتنا منتشر شد، پدرم عازم عتبات بود، نسخهای از آن را توسط پدرم به محضر ایشان ارسال نمودم، ولی متأسفانه پدرم هنگامی به نجف اشرف رسیده بود که خانه شهید صدر در محاصره مأمورین بعثی بود.
پدرم نقل کرد که یک روز در خدمت مرحوم شیخ بهاءالدین دلشاد بودم، به ایشان گفتم که من یک جلد ترجمه کتاب فلسفتنا آوردهام، آیا ممکن است شما این کتاب را به محضر آیهالله صدر برسانید؟
ایشان با شنیدن این خبر به شدت دچار ترس و وحشت شدند و گفتند: هرگز اسم ایشان را به زبان نیاورید و با احدی در این رابطه صحبت نکنید و آن کتاب را حتماً در چاه و یا رودخانه بیندازید.
این تعبیر برای پدرم بسیار شگفتانگیز بود؛ زیرا ایشان با آن اختناق خاص عفلقی آشنا نبود و تصور نمیکرد که با یک کتاب علمی چنین برخورد حادی شود. لذا ترجمه کتاب فلسفتنا هرگز به دست مؤلف نرسید و پس از مدت کوتاهی خبر جانگداز شهادت آن نابغه بزرگ جهان تشیع انتشار یافت و همه شیعیان جهان، از جمله شیعیان آن سامان را در غمی جانکاه فرو برد.
به هر حال کتابهای شهید صدر در سطح گستردهای در استانبول چاپ و منتشر شد و اگر کسی ادعا کند که ترجمههای ترکی آثار شهید صدر در تیراژی وسیعتر از متن عربی و ترجمه فارسی منتشر شده است، شاید به دور از واقعیت نباشد و اگر ادعا شود که ترجمه ترکی آنها به استواری متن عربی و متقنتر از ترجمه آنها به هر زبان دیگر است، گزافه نخواهد بود.
عناوین آثار شهید صدر که به ترکی استانبولی ترجمه شده به قرار زیر است:
- ISLAM EKONOMI DOKTRINI (دکترین اقتصادی اسلام)، ترجمه محمد کَسْکین و سعد الدین اَرْگُون، ویراسته ابراهیم یتیش، چاپ اول: ١٩٧٨م، ٧٢٠ صفحه وزیری و چاپ دوم: ١٩٧٩م، ٧۶٠ صفحه وزیری با تجدید نظر و ۴۶ مورد اضافات به قلم مؤلف.
- FAIZSIZ BANKA (بانک بدون ربا)، ترجمه بشیر اَریار سوی، ویراسته صدرالدین یُوکْسَل و خلیل گُوَنْج، چاپ اول: ١٩٧٩م، ٣۴۴ صفحه وزیری و به پیوست آن گفتار تنی چند از دانشمندان در رابطه با شخصیت مؤلف.
- ISLAM VE FILOZOFI (اسلام و فلسفه)، ترجمه عبدالرحمن ساری اوغلی، چاپ اول: ١٩٨٠م، جلد اول: ٢٧٢ صفحه وزیری[۱۱] و به پیوست آن ترجمه گفتار تنی چند از دانشمندان جهان در مورد شهید صدر، از جمله: دکتر احمد النجّار، دکتر عبدالستار جواری، استاد اکرم زعیتر (خاورشناس) و دکتر محمد المبارک (رئیس دانشکده تحقیقات اسلامی مکه مکرمه).
نویسنده: علیاکبر مهدیپور
[۱] . «صدرالدین یوکسل» از چهرههای درخشان جهان اسلام، اهل دیار بکر، شافعی مذهب، مقیم استانبول و در آستانه صد سالگی است و آثار ارزشمند فراوانی به رشته تحریر درآورده است که یکی از آنها در رابطه با مفتوح بودن باب اجتهاد است.
[۲] . «کتابخانه اهلبیت(ع)» حدود چهل سال پیش، توسط حاج میرزا مجید واعظی (متوفای ١۴١۴ق) در کنار مسجد ایرانیان بنیاد گردید.
[۳] . مسجد ایرانیان حدود دویست سال پیش در عهد قاجار، با توافق دو دولت ایران و ترکیه، در داخل سرای والده خان در محله چاکماکچیلار استانبول تأسیس شده و توسط جمعیت خیریه ایرانیان اداره میشود.
[۴] . عبدالباقی گلپنارلی (١٣١٧ – ١۴٠٣ق) بزرگترین محقق ترکزبان بود که بیش از یکصد جلد کتاب ارزشمند در دفاع از حریم تشیع از خود به یادگار نهاد. کتاب مستقلی در شرح حالش به قلم پرفسور دکتر علی آلپ ارسلان، در ١۶٣ صفحه، از طرف وزارت فرهنگ و هنر ترکیه منتشر شده و فشردهای از بیوگرافی ایشان به قلم اینجانب، در مستدرکاتِ أعیان الشیعه، ج ٣، ص ١١۵ ـ ١١٧ آمده است.
[۵] . دکتر حسین حاتمی استاد بلامعارض کرسی تدریس در دانشکده حقوق استانبول، صاحب آثار ارزشمند، تبریزی الأصل، متولد و مقیم استانبول میباشد (مستدرکات أعیان الشیعه، ج ۵، ص ١٣٩).
[۶] . حاج عباس افعالی شبستری (١٣٣۶ – ١٣٩٨ق) از پرورشیافتگان مکتب حاج میرزا کاظم مجتهد شبستری و صاحب آثار ارزشمندی است که اسامی ده اثر ایشان در مستدرکات أعیان الشیعه، ج ۵، ص ٢۴٧ ذکر شده است.
[۷] . بحث حول المهدی از آثار ارزشمند شهید صدر است. برای اولین بار در بغداد، در ٩۴ صفحه رقعی، در سال ١٣٩٨ق توسط افست مینا چاپ شد، سپس دهها بار در ایران تجدید چاپ گردید. این کتاب ارزشمند به زبانهای مختلف جهان ترجمه شده است. کتابشناسی توصیفی شش ترجمه فارسی، دو ترجمه انگلیسی، یک ترجمه اردو، یک ترجمه تایلندی آن در کتابنامه حضرت مهدیعلیه السلام، ج ١، ص ١۵۴، ٢۴۴ و ج ٢، ص ٧۴١ آمده است.
[۸] . موسوعه الإمام المهدی شامل چهار مجلد به شرح زیر میباشد: ١ـ تاریخ الغیبه الصغری، ٢ـ تاریخ الغیبه الکبری، ٣ـ تاریخ ما بعد الظهور، ۴ـ الیوم الموعود. کتابشناسی متن عربی و ترجمه فارسی آنها در کتابنامه حضرت مهدیعلیه السلام، ج ١، ص ٢١١ و ج ٢، ص ٧٩٧ آمده است.
[۹] . ابن ابی الحدید، شرح نهجالبلاغه، ج ٢٠، ص ٢۶٧.
[۱۰] . حضرات آیات: حاج شیخ مرتضی بروجردی، حاج میرزا علی غروی و حاج سید محمد صدر(قدس الله اسرارهم).
[۱۱] . ترجمه فلسفتنا در دو مجلد منتشر شد، مشخصات جلد اول در متن آمده است و مشخصات جلد دوم در دسترس نبود. همچنین جزوه کوچکی از شهید صدر، تحت عنوان «جمهوری اسلامی» به دست ما رسید، به ترکی ترجمه، چاپ و منتشر گردید که مشخصات آن نیز در دسترس نیست.