یادداشت‌ها

بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏

إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیهِ راجِعُونَ‏

با کمال تأسف حسب گزارش جناب آقاى وزیر خارجه که از منابع متعدده و مقامات کشورهاى اسلامى به دست آورده است و حسب گزارشاتى که از منابع دیگر به دست آمد. مرحوم آیت اللَّه شهید سید محمد باقر صدر و همشیره مکرمه مظلومه او- که از معلمین دانش و اخلاق و مفاخر علم و ادب بود- به دست رژیم منحط بعث عراق با وضع دلخراشى به درجه رفیعه شهادت رسیده‏‌اند. شهادت ارثى است که امثال این شخصیت‌هاى عزیز از موالیان خود برده‏اند؛ و جنایت و ستمکارى نیز ارثى است که امثال این جنایتکاران تاریخ از اسلاف ستم پیشه خود مى‌‏برند. شهادت این بزرگواران که عمرى را به مجاهدت در راه اهداف اسلام گذرانده‏‌اند به دست اشخاص جنایتکارى که عمرى به خونخوارى و ستم‌‏پیشگى گذرانده‏‌اند عجیب نیست؛ عجب آن است که مجاهدان راه حق در بستر بمیرند و ستمگران جنایت پیشه، دست خبیث خود را به خون آنان آغشته نکنند. عجب نیست که مرحوم صدر و همشیره مظلومه‏‌اش به شهادت نایل شدند؛ عجب آن است که ملت‌هاى اسلامى و خصوصاً ملت شریف عراق و عشایر دجله و فرات و جوانان غیور دانشگاه‌ها و سایر جوانان عزیز عراق از کنار این مصایب بزرگ که به اسلام و اهل‌بیت رسول الله، صلى‌الله‌علیه‌وآله، وارد مى‌‏شود بى‏‌تفاوت بگذرند و به حزب‏ ملعون بعث فرصت دهند که مفاخر آنان را یکى پس از دیگرى مظلومانه شهید کنند. و عجب‌تر آنکه ارتش عراق و سایر قواى انتظامى آلت دست این جنایتکاران واقع شوند و در هَدم اسلام و قرآن کریم به آنان کمک کنند.

من از رده بالاى قواى انتظامى عراق مأیوس هستم؛ لکن از افسران و درجه‌داران و سربازان مأیوس نیستم و از آنان چشم‌داشت آن دارم که یا دلاورانه قیام کنند و اساس ستمکارى را برچینند همان‌سان که در ایران واقع شد؛ و یا از پادگان‌ها و سربازخانه‌‏ها فرار کنند و ننگ ستمکارى حزب بعث را تحمل نکنند. من از کارگران و کارمندان دولت غاصب بعث مأیوس نیستم؛ و امیدوارم که با ملت عراق دست به دست هم دهند و این لکه ننگ را از کشور عراق بزدایند. من امیدوارم که خداوند متعال بساط ستمگرى این جنایتکاران را درهم پیچد.

این جانب براى بزرگداشت این شخصیت علمى و مجاهد، که از مفاخر حوزه‌‏هاى علمیه و از مراجع دینى و متفکران اسلامى بود، از روز چهارشنبه سوم اردیبهشت به‌مدت سه روز عزاى عمومى اعلام مى‏‌کنم، و روز پنجشنبه چهارم اردیبهشت را تعطیل عمومى اعلام مى‌‏نمایم، و از خداوند متعال خواستار جبران این ضایعه بزرگ و عظمت اسلام و مسلمین مى‏باشم. و السلام على عباد اللَّه الصالحین.

دوم اردیبهشت ١٣۵٩

روح‌الله الموسوی الخمینى‏

نویسنده: عبدالله عاملی / مترجم: عبدالکریم زنجانی

منبع:ماهنامه شاهد یاران، شماره ١٨

آغاز آشنائی سید کامل عمیدی با شهید صدر

سید کامل عمیدی هر گاه به محل کار خود در نجف اشرف می‌آمد، نماز خود را در صحن حیدری به جا می‌آورد. در یکی از روزها، پسر عموی سید کامل وی را برای شرکت در یک عزاداری که در (بیرونی) منزل سید صدر برگزار می‌شد دعوت کرد. هر دو برای عزاداری به آنجا رفته بودند و وی در آنجا سیدصدر را دید و به ایشان سلام کرد و از همان روز به خاطر اخلاق پسندیده و تواضعی که سید صدر داشتند، به ایشان دلبستگی پیدا کرد و در تمام مجالس عزاداری که شیخ شاکر قرشی در آنها سخنرانی می‌کرد؛ حاضر می‌شد. بدین ترتیب روابط میان آن دو از سال ١٩٧٠ تا ١٩٧۴ ادامه داشت؛ تا اینکه سید کامل به شهر حله منتقل شد.

بازگشت به نجف اشرف

هنگامی که سید صدر در سال ١٩٨٠ اعدام شد؛ سید کامل عمیدی این خبر را از اخبار ساعت ٩ شب رادیو لندن شنید. در آن موقع وی در شهر حله بود. بعد از شروع جنگ میان عراق و ایران و احضار وی به خدمت وظیفه سربازی، به نجف اشرف رفت و در مقبره‌های وادی السلام، مخفی و به اتفاق برادر بزرگش و پسر عمویش (سید محمدرضا) و پسر خواهرش، سید زهیر عمیدی، نزد یکی از گورکنان به نام خلیل قزوینی مشغول به کار شد. سید کامل، داوطلبانه به جستجوی قبر سید صدر پرداخت تا اینکه در همان سال توانست توسط گورکن دیگری به نام عباس بلاش خضیر برکاوی، آن را پیدا کند. چندی بعد سید کامل عمیدی از نجف اشرف مجددا به شهر حله نقل مکان کرد.

عباس بلاش در سال ١٩٨۶ و در دوران جنگ ایران و عراق، برای گذراندن سربازی احضار شد. او چون می‌ترسید که در این جنگ کشته شود و محل قبر سید صدر گمنام بماند؛ نزد دو نفر که به آنها اعتماد داشت و عبارت بودند از هلال حسین المختار و پیرمردی به نام رویضی رفت و موضوع را به آنها اطلاع داد و وادارشان کرد که در حرم حضرت امام علی (ع) قسم یاد کنند که این راز را فاش نکند تا محل قبر را به آنها نشان دهد و پس از قسم خوردن آنها ، در نیمه‌های شب، محل قبر را به آنها نشان داد.

با خاک یکسان کردن قبرها پس از انتفاضه شعبانیه

پس از انتفاضه شعبانیه در ١۵ شعبان ١۴١١ هجری قمری مصادف با ١٩٩١/٣/١٣ میلادی، یکی از دستیاران صدام حسین به نامبرده پیشنهاد کرد «چنانچه بخواهید از شیعیان انتقام بگیرید، قبرهای آنان را نابود کنید؛ همان طور که آنها شما را ناراحت کرده اند.» پر واضح است که هر خانواده شیعه‌ای در استانهای عراق، در قبرستان وادی السلام، سهمی دارد. در پی این پیشنهاد، رژیم عراق عملا اقدام به احداث جاده‌های زیادی در این قبرستان کرد. این خیابانها باعث تغییر نشانه‌های مجموعه زیادی از قبرها، از جمله قبر شهید صدر شدند.

طی انتفاضه شعبانیه علیه رژیم صدام، مأموران امنیتی، عباس بلاش را در منطقه (خان المخضر) دستگیر و در مورد اینکه آیا درباره قبر صدر با کسی صحبتی کرده است یا نه، از او بازجوئی کردند. او مطلقا موضوع را انکار کرد و بعد از تحمل انواع شکنجه‌ها از زندان آزاد شد.

بازگشت دوباره سید کامل عمیدی به نجف اشرف

در سال ١٩٩٣ میلادی آقای سید حسین بحرالعلوم، سرهنگ حمزه عباس نسیباوی را نزد سید کامل عمیدی فرستاد تا از او بخواهد به نجف اشرف بازگردد و به عنوان راننده پیش او کار کند یک ماشین تویوتا کرونا مدل ١٩٨٢ برای او خرید. سید کامل عمیدی نزد تنی چند از علما به کار مشغول شد، از جمله سید علی بهشتی، سید حسین بحرالعلوم، سید عبد الاعلی سبزواری، سید محمدرضا خرسان، شیخ محمد رضا خرسان، شیخ محمد اسحاق فیاض و به عنوان همراه و نیز راننده سید حسین بحر العلوم و پس از درگذشت وی نزد سید بهشتی به عنوان همراه مشغول کار شد. سید بهشتی و سید بحرالعلوم و شیخ فیاض همواره برای او از فضائل شهید صدر سخن می‌گفتند. پس از شهادت سید محمد صدر، مراقبت‌های امنیتی علیه علما شدت گرفت و سید کامل عمیدی، برای رهایی از فشار و مزاحمت مأمورین امنیتی، ماهیانه جمعا ۴٨٠ هزار دینار به آنها پرداخت می‌کرد و این مبالغ را از سید علی بهشتی و شیخ محمد اسحاق فیاض و سید علی سیستانی می‌گرفت. از آقای سید علی سیستانی ١٢٠ هزار دینار و از آقای علی سبزواری ٢۵ هزار دینار می‌گرفت.

پیدا کردن مجدد قبر پس از صاف کردن آن

هنگامی که سید کامل محمد علی رحیم عمیدی موضوع با خاک یکسان کردن گور سید صدر را فهمید ؛ به این فکر افتاد که راهی برای حفظ جسد ایشان پیدا کند؛ از این رو به قبر کن اولی، یعنی عباس بلاش خضیر برکاوی نزدیک شد تا محل گور را به وی نشان دهد و جسد را به جای دیگری منتقل کنند. از سوی دیگر عباس بلاش توانسته بود مجددا از طریق گورکن دیگری به نام رسول کواخه، محل قبر سید صدر را شناسایی کند. رسول کواخه به اتفاق رویضی روی این قبر نشانه‌ای گذاشته بودند.

در ماه مارس ١٩٩۴ میلادی(رمضان شوال ١۴١۴ هجری قمری )شخصی به نام حمید علوان خویر که از دوستان عباس بلاش بود، برای او پیغام فرستاد و محل قبر سید صدر را از او سؤال کرد. وی نخست از دادن پاسخ امتناع کرد و گفت، «از این قبر چه می‌خواهید؟» این شخص پاسخ داد، «یکی از دوستان می‌خواهد آن را زیارت کند.»

چند روز بعد سید کامل عمیدی نزد عباس بلاش رفت و موضوع را با او در میان گذاشت. عباس پس از تأمل گفت، «سید کامل! این کار شما گردن زدن در پی خواهد داشت.» ولی انجام این مهم را پذیرفت و گفت، «شهید صدر در لحد به سوی ولایت و شخصی دیگر به سوی بیابان آرمیده اند. و سنگ لحد شهید صدر بسته نشده است بلکه بازمانده و خاک از هر سوی وارد آن می‌شود و بر روی ابروی سمت راست وی یک شکاف دیده می‌شود و محاسن وی نیز سوخته است. اما آن پیکر دیگر بر روی لحدش قطعه چوبی قرار داد و در یک قطعه نایلون پیچیده شده است.» سپس عباس بلاش پرسید، «آقا فتوایی از علما گرفته شده است؟» پاسخ سید کامل منفی بود.

اجازه گرفتن انتقال پیکر از مراجع و همسر سید صدر

سید کامل عمیدی نزد سیده ام‌جعفر همسر سید صدر رفت و با موضوع انتقال پیکر سید صدر را با ایشان مطرح کرد و ایشان با خارج کردن پیکر موافقت کردند و یک هفته بعد اطلاع یافتند که عمل انتقال پیکر پایان یافته است. همچنین سید مصطفی، فرزند سید محمد صدر نیز از این کار اطلاع پیدا کرد. همچنین سید کامل نزد شیخ یاسر رکابی از اهالی بصره که از شاگردان سید حسین بحرالعلوم بود، رفت و از وی خواست که از سید بحرالعلوم اجازه بگیرد و سؤال را بدین صورت مطرح کند، «قبر یکی از روحانیون توسط عوامل بعثی منهدم شده و در خیابان قرار گرفته است. آیا به من اجازه می‌دهید که پیکر ایشان را از این مکان خارج کنم و در جای دیگری که شایسته ایشان است، دفن کنم؟» سید کامل، روز بعد موضوع را پیگیری کرد و سید یاسر تاکید کرد که سید بحرالعلوم اجازه دادند و پاسخ ایشان بدین گونه بوده است، «بقای جسد در این محل، هتک حرمت ایشان است. برو آن را خارج کن، حتی اگر جسد سید محمد باقر صدر باشد» اما سید کامل می‌خواست بیشتر مطمئن شود؛ بنابراین خواست که در حضور خویش این سؤال را تکرار کند.»

در روز بعد هنگامی که سید عمیدی در محضر سید بحرالعلوم نشسته بود؛ شیخ یاسر گفت، «من دیروز از شما پرسیدم آیا جایز است جسد یکی از علماء که قبر ایشان منهدم شده و اکنون در خیابان قرار گرفته است، خارج کنیم؟»

سید بحرالعلوم پاسخ داد، «بله و به شما گفته ام که ماندن جسد در آن محل هتک حرمت ایشان است.» بنابراین سید عمیدی بیشتر اطمینان حاصل کرد. سپس سید عمیدی بیشتر اطمنیان حاصل کرد. سپس سید عمیدی موضوع را به اطلاع سید عبد الرحیم الشوکی و سید محمد صالح حکیم،برادر سید محمد سعید حکیم، مرجع کنونی واز سید محمد صالح خواست که از برادرش اجازه بگیرد؛ ولی نام صاحب جسد را به او فاش نکرد. چند روز بعد و پس از تمام شدن نماز ظهر و عصر سید محمد صالح حکیم گفت که موضوع را از برادرش سؤال کرده و ایشان اجازه انتقال را داده اند. وی از سید کامل خواست که نام صاحب پیکر را بگوید؛ اما سید کامل نپذیرفت و نامبرده بعد از سقوط رژیم صدام ، نام صاحب پیکر را فهمید.

شیخ عبدالعالی بصری هنگامی کارکردن در (بیرونی) سید محمد صدر موضوع خارج کردن جسد را با ایشان مطرح کرده بود؛ ولی او پاسخ داده بود، «او را به خدا واگذارید ؛ زیرا خداوند اولیای خویش را پنهان نمی گذارد».

خریداری یک قطعه زمین برای قبر جدید

پس از اتمام جنبه شرعی انتقال پیکر، برای تأمین مالی طرح آغاز شد و سید کامل عمیدی توانست زمینی به مساحت پنجاه متر مربع تهیه کند که هزینه آن را جبار مکاوی حلی (ابواحمد) پرداخت کرد. سپس مساحت بقعه به یکصدمترمربع رسید که توسط حاج علی عبدالله حلی با خریدن هفت قطعه مجاور تأمین شد. سپس تعداد دیگری از افراد مؤمن، چهار قطعه اهداء کردند، از جمله دکتر حسن رکابی و سید ریاض نوری که سه قطعه اهداءکرد. همچنین حاج خلیل قنبر حلی و حاج محمد تقی حلی مبالغی پول نیز اهداء کردند.

تهیه تابوت و کفن

قبل از انتقال جسد، بر حسب تصادف، جسد یکی از علمای هند برای دفن در یک مقبره خصوصی در حرم علوی به مسجد شیخ طوسی آورده شد؛ ولی به علت ممانعت رژیم، جسد وی در وادی السلام دفن شد و تابوت در مسجد شیخ طوسی باقی ماند. هنگامی که سید کامل تابوت را مشاهده کرد که قطعه پارچه‌ای بر روی آن بودو بر آن جمله «لااله الا الله محمد رسول الله» نوشته شده بود. از حاج حسن، متولی مسجد اجازه استفاده از تابوت را گرفت که این اجازه داده شد.

عملیات نخستین انتقال جسد

قرار شد انتقال پیکر در روز ٧ صفر ١۴١۵ هجری قمری مصادف با ١٧/٧/١٩٩۴ میلادی انجام شود. شاهدان این عملیات که در ساعت ٨ صبح اجرا شد، شش نفر و عبارت بودند از :

١. قبر کن اولی عباس بلاش خضیر رکابی.٢. سید کامل محمد علی رحیم عمیدی ٣. سرهنگ حمزه عباس نسیباوی (ابوهدی) ۴. ابوحیدر از دوستان ابوهدی۵. سید فاضل ابوالجسام موسوی ایحاوی از اهالی کوفه که از عملیات اخراج جسد عکس گرفت ۶. مرتضی فرزند سید کامل عمیدی.

عباس بلاش قبر را که در نزدیکی باجه اطلاعات در کنار درب ورودی غربی قبرستان وادی السلام قرار داشت؛ تعریض کرد تا امکان دفن پیکر فراهم شود ؛ سپس سید کامل عمیدی وارد قبر شد، ولی به زودی به علت شنیدن صداهایی با گریه و ترس از قبر خارج شدو پس از آرام شدن،همراه عباس بلاش مجددا وارد قبر شد. آنها سید صدر را دیدند که انگار به تازگی دفن شده بودو جسد وی رو به حرم حضرت علی (ع) قرار داشت و در کنار وی جسد یکی از شهدا که رو به بیابان بود ؛ قرار داشت. سید کامل خاک را از روی جسد سید صدر که طبق رویه معمولی دفن نشده بود؛ کنار زد.

عباس بلاش، پس از قرار دادن کفن زیر جسد، آن را به طرف چپ برگرداند تا به پشت قرار بگیرد؛ در صورتی که قبلا به طرف راست قرار داشت. وی به صورت سید صدر نگاه کرد و دید که از پشت سر، گردنش را بریده اند و سوراخی را روی ابروی راستش مشاهده کرد که پنبه پر شده بود و جای سه ضربه چاقو نیز در سینه اش دیده می‌شد و نصف موهای محاسن وی سوخته بود. وی قطعه پنبه را از روی ابرویش برداشت.ناگهان قطرات خون خود به خود جاری شدند. پس از اینکه جسد را در لبه قبر گذاشت، خونهای خشک شده آغشته به خاک را مشاهده کرد. سید کامل هنوز این خونها را همراه با پنبه و تابوت و قطعه پارچه رانزد خود نگهداری می‌کند. همچنین مقداری از محاسن سید صدر نزد حاج علی حلی نگهداری می‌شود.

هنگامی که پیکر را برداشتند احساس کردند سنگین است و سرهنگ حمزه هنگام حمل پیکر دوبار زمین خورد. سید کامل به همراه سرهنگ حمزه و ابوحیدر، پیکر را توسط یک ماشین کرونای سفید رنگ متعلق به سید حسین بحرالعلوم برای طواف به حرم حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام منتقل کردند. سید کامل قبلا از پسر خواهر خود، زهیر عمیدی، خواسته بود که جاده منتهی به مرقد حضرت علی علیه السلام را مراقبت کند. آنها سه بار جسد سید صدر را دور حرم شریف طواف دادند و برای او زیارت (امین الله) را خواندند.

آنها بعد از اینکه جنازه را از درب خروجی، بیرون بردند، یک مرد که فروشنده درب و پنجره بود؛ آنها را در حمل پیکر کمک کرد و بعدا معلوم شد که از محبین سید صدر است ؛ ولی صاحب پیکر را نمی شناخت. سید کامل قبلا از او سؤال کرده بود که آیا اطلاعی از درب و پنجره‌های منزل سید صدر که منهدم شده بود دارد یا نه تا شاید بتواند آنها را از او بخرد؛ ولی این مرد گریه سر داده بود.

پس از آن سید صدر را به وادی السلام برگرداندند و در قطعه‌ای که برای این منظور اختصاص داده بودند به خاک سپردند و به منظور پوشش، لوحی را روی آن گذاشتند که بر آن نوشته شده بود، «مرحوم سید محمد علی عمیدی : تاریخ وفات ١٩٨٠/۵/١۶ » این نام پدر سید کامل بود.

زیارت سید صدر

بعد از انتقال جسد به محل جدید، خانم سیده ام‌جعفر به اتفاق فرزندانش به زیارت آن می‌رفتند. همچنین سید عبدالرحیم شوکی و حاج جبار مکاوی حلی و حاج علی حلی و حاج خلیل قنبرو حاج محمد تقی حلی و سید علی بهشتی و فرزندش محسن و سید محمد صادق خرسان و سید شریف کاشف الغطاء و شیخ محمد اسحاق فیاض و سید مقتدی صدر و سید احمد حسنی بغدادی آن را زیارت کردند. قابل ذکر است که شیخ عبد الامیر سمیسم از طریق قبرکنان، از محل قبر سید صدر اطلاع پیدا کرد ؛ ولی چند روز بعد بازداشت شد و از سرنوشت وی خبری به دست نیامد.

حادثه‌ای برای حاج علی حلی

در سال ١٩٩۵ حاج علی حلی از سید کامل خواست تا خونهای خشک شده‌ای را که از قبر خارج کرده است به وی نشان دهد؛ به همین منظور رهسپار حله شد تا اورا ملاقات کند. هنگامی که به محل کارش رسید ؛ وی در دفتر نبود و سید کامل در دفتر به انتظار او نشست. حاج علی هنگام رسیدن به دفترش از راننده اش پرسید آیا بوی خوش به مشامش نمی رسد؟ راننده جواب مثبت داد. هنگامی که راننده وارد دفتر شد ؛ از دیدن سید کامل تعجب کرد. هر دو خاکی را که سید کامل به همرا داشت ؛ بو کردند و بوی خوشی به مشامشان رسید. راننده حاج علی علت این رایحه را پرسید، ولی حاج حلی به وی پاسخ نداد و از او خواست که تاریخ همان روز را یادداشت کند تا در موقع مناسب صاحب این خاک را به او معرفی کند.

مطابقت دادن خون

سرانجام پس از سقوط رژیم بعث، دکتر مجاهد هاشمی نمونه‌ای از خون به دست آمده از قبر سید صدر و نمونه از خون دخترشان (صبا) را گرفت و به آزمایشگاهی در لندن ارسال کرد. پاسخ اولیه حکایت از مطابقت این دو خون داشت و قرار شد گزارش پزشکی رسمی متعاقبا ارسال شود.

انتقال پیکر سید صدر در سال ١٩٩٧

پس از مدتی قبر کن اولی عباس بلاش همه جا آدرس محل جسد سید صدر را منتشر می‌کرد و دوستان او به زیارت قبر می‌رفتند؛ از جمله تعدادی از افراد پلیس امدادی، مخصوصا عبدالمنعم کاظم زبرجاوی و یک مأمور به نام حمزه. این موضوع باعث نگرانی سید کامل شد و تصمیم گرفت بدون اطلاع عباس بلاش، مجددا جسد را به جای دیگری منتقل کند و در این امر از کمک پسر خواهرش، سید زهیر عمیدی و حاج عبدالعلی عبدالحسین ابورسول که از بازرگانان بازار شورجه و یکی از نزدیکان سید خوئی وسید علی سیستانی است که به وی پول داده و برای فروش منزلش برای انجام این کار اعلام آمادگی کرد.

همچنین سید علی سید حسن عمیدی با آنها همکاری کرد؛ ولی نمی دانست که چه کسی دفن خواهد شد. همچنین عکاسی به نام محمد هانوهمراه آنها بود. این کار در تاریخ ١٩٩٧/۴/٨، یعنی ١٧ سال پس از شهادت سید صدر آغاز شد. آنها جسد را به مکانی چسبیده به مکان اول، یعنی حدود یک متر یا نیم متر دورتر از آن منتقل کردند، ولی قبر جدید به صورت یک (سرداب) کنده شد و این کار به دو روز طول کشید. آنها دراین قبر، آب مشاهده و رایحه خوشی را استشمام کردند.

این بار مجددا پیکر را کفن کردند و کفنی را بر روی کفن قبلی گذاشتند و هنگامی که به دستانش نگاه کردند؛ سید زهیر یک انگشتر عقیق در انگشت کوچک دست راست ایشان مشاهده کرد که بر روی آن تعداد شش گل و نام محمد (ص) نقش بسته بود.

پس از اتمام این کار، قبر را به صورت نبش شده باقی گذشتند و عباس بلاش را احضار کردند و به او گفتندکه سید حسین اسماعیل صدر، جسد را به مقبره خانوادگی برده است.

انگشتر سید صدر

پس از به دست آوردن انگشتر سید صدر، سید کامل عمیدی از سید حسین اسماعیل صدر در مورد انگشتر عمویش سؤال کرد و وی گفت که یک انگشتر نقره عقیق یمانی بود که بر روی آن تعداد شش گل که نام محمد(ص) در وسط آن قرار داشت؛ نقش بسته بود. سپس سید کامل انگشتر را نشان داد و نامبرده تصدیق کرد که این همان انگشتر سید صدر است. همچنین سید کامل نزد خانم سیده ام‌جعفر صدر رفت و موضوع انتقال جسد و انگشتر را به اطلاع او رساند. ایشان به اوگفت قبل از اینکه انگشتر را به من نشان بدهی، مشخصات آن را خواهم گفت که یک انگشتر عقیق یمانی بت شش ستاره است که در وسط آنها نام محمد(ص) نوشته شده است. سپس سید کامل آن را نشان داد و خانم سیده ام‌جعفر آن را به عنوان هدیه و قدردانی از زحمات ایشان به وی بخشید. سیده ام‌جعفر به من گفت، «آن شخصی که جسد را منتقل کرد؛ مورد اعتماد ماست و موضوع انگشتر صحیح است. به او اجازه دادیم که انگشتر را به عنوان قدردانی از تلاشهایشان نزد خود نگه دارد» سید عمیدی این انگشتر رابه من نشان داد و شخصا آن را بازدید و آثار خوردگی نقره آن رامشاهده کردم. در تابستان سال ٢٠٠۴ میلادی جزئیات انتقال جسد سید صدر راکه به طور خلاصه توسط سید کامل عمیدی نوشته ودر محل قبر ایشان در کنار عکسها آویزان شده است؛ به دست آوردم، متن آن را این قرار است:

بسم الله الرحمن الرحیم

«گمان نکنیدکسانی که در راه خدا کشته شده اند مرده هستند، بلکه زنده اند ونزد خدا روزی دارند.»

در تاریخ ١٩٨٠/۴/٩ در ساعت یازده ونیم شب، شهید سید محمد باقر صدر در پشت ساختمان اطلاعات قبرستان به خاک سپرده شد. مأموران امنیتی به همراه قبر کن، عباس بلاش بر جریان دفن ایشان نظارت داشتند. سید صادق صدر، پدر شهید محمد صادق صدر، حضور داشت. قبر شهید بدون بنا ماند. سالها گذشت و در این میان عباس قبر کن مراقب قبر ایشان بود و جریان را به تعداد از دوستانش ازجمله مرحوم هلال حسین و مرحوم رویضی و قبر کن رسول کواخه که در قید حیات است، اطلاع داد. او به ما گفت که مرحوم رویضی قبر کوچکی بدون ذکر نام شهید، برای او ساخته بود. پس از انتفاضه شعبانیه در سال ١٩٩١، رژیم سرنگون شده، چند خیابان در این قبرستان احداث کرد، از جمله خیابانی بر روی قبر شهید صدر و قبر ایشان در وسط این خیابان قرار گرفت.

جریان انتقال پیکر مطهر در سال ١٩٩۴ و چگونگی آغاز آن

سید کامل محمد علی عمیدی جستجو برای پیدا کردن نشانه قبر شهید را به طور داوطلبانه آغاز کرد و شخص دیگری نبود. او به این منظور به قبر کن عباس بلاش نزدیک شد و سالها با وی مراوده داشت، بدون اینکه به موضوع شهید اشاره‌ای کند تا اینکه عباس به سید کامل اطمینان کامل پیدا کرد. بالاخره روزی سید کامل موضوع دفن شهید سید محمد باقر صدر را مطرح کرد. عباس گفت، «بله، من او را دفن کردم و محل قبر او را می‌دانم.» و او را سر قبر ایشان برد و گفت، «اینجا قبر شهید صدر است.» سید کامل هر روز به منظور زیارت شهید صدر به قبر ایشان که در وسط خیابان قرار داشت، رفت وآمد می‌کرد. سپس سید کامل در مورد انتقال جسد مطهر با قبر کن هماهنگی کرد و بدین منظور قطعه زمینی را به مساحت ۵٠ متر مربع در منطقه وادی السلام که دور از انظار بود، تهیه کرد که متعلق به شخصی به نام جابر مکاوی حلی بود. سپس موضوع توسط سید کمال، نزد آیت الله العظمی سید حسین آل بحرالعلوم، بدون ذکر نام شهید و به عنوان یک روحانی که جسد وی در وسط خیابان قرار گرفته است ؛ مطرح شد که آیا انتقال جسد وی جایز است یا نه ؟ سید حسین آل بحرالعلوم دستور انتقال جسد را داد ؛ حتی اگر مربوط به شهید محمد باقر صدر باشد.

سپس سید کامل موضوع انتقال جسد شهید صدر را به آقای سید رحیم شوکی اطلاع داد و همچنین موضوع را به آقای محمد صالح حکیم، برادر مرجع دینی آقای محمد سعید حکیم، اطلاع داد که وی دستور انتقال آن را داد. سپس سید کامل هر گونه اقدام لازم همراه با هوشیاری و احتیاط را اتخاذ کرد تا در وقت مناسب، زمینه انتقال جسد فراهم شود. بدین منظور سردابی یکنفره را در مقبره فوق الذکر تهیه کرد و قبل از آن، جسد مطهر، برای طواف به حرم حضرت علی بن ابی طالب (ع) حمل شد و فقط دو نفر از اهالی مسیب که از محبین سید شهید بودند؛ همراه سید کامل در مراسم تشییع شرکت کردند. جریان انتقال جسدی در سال ١٩٩۴ اتفاق افتاد. در این عمل شجاعانه قبر کن دیگری به نام زهیر عمیدی از طرف دایی خود سید کمال مأموریت یافت تا مراقب دار و دسته رژیم سرنگون شده در منطقه خیابان و اطراف صحن شریف حیدری باشد. پیکر سید شهید بر روی ماشین که یک کرونای سفید و متعلق به سید حسین بحرالعلوم بود و آقای کامل عبیدی رانندگی می‌کرد ؛ گذاشته شد.

پس از طواف جسد، از مرقد حضرت امیرالمؤمنین (ع) به قبرستان جدید رفتند و جسد در آنجا دفن شد. طی عملیات دفن جسد، نمونه‌ای از خاک آغشته به خون مطهر شهید و قطعه‌های کوچکی از پنبه که در اطراف جسد شریف بود؛ برداشته شد.همچنین پارچه‌ای که روی تابوت گذاشته شد ؛ هدیه‌ای از هند بود. سپس قبر ایشان توسط سید کامل و خواهر زاده ایشان، سید زهیر عمیدی بنا شد، ولی نام شهید، روی قبر نوشته نشد و سید کامل، نام پدر خویش، سید محمدعلی عمیدی را به عنوان صاحب قبر نوشت.

سید کامل بار دیگر به همراه خواهرزاده اش زهیر عمیدی از طرف حاج علی عبدالله حلی مأموریت یافت قطعه‌های مجاور را با پول ایشان برای مرقد سید شهید با قیمت چند برابر خریداری کند. سپس سید کامل به خواهرزاده اش قبر کن سید زهیر عمیدی آمد و به او گفت آیا می‌توانی پیکر سید شهید را خارج کنی تا بتوانیم آن را مخفی نگه داریم و افراد قبلی که در عملیات دفن آن در سال ١٩٩۴ حضور داشتند ؛ محل دفن جدید را ندانند؛ چون وضع ما خطرناک تر شده است.

به همین منظور، آنها قبر دیگری را کنار قبر سید مربوط به سال ١٩٩۴ کندند. آنها در روز بعد با لوازم کافی برای انتقال جسد آمدند و به همراه آنان یک عکاس از بغداد به نام محمد هانوو حاج عبدابورسول و یک کارگر به نام علی سید حسن عمیدی که نمی دانست چه کسی قرار است دفن شود،آمده بودند. سپس درب قبر را به منظور انتقال جسد باز کردند. سید زهیر عمیدی و داییش سید کامل با تعجب ابرهای پراکنده‌ای را روی جسد مطهر مشاهده کردند. سپس سید زهیر به همرا داییش وارد قبر شدند و پیکر مطهر را مشاهده کردند که پس از ١٧ سال هنوز سالم و کامل باقی مانده بود. هنگام باز کردن کفن و کنار گذاشتن پنبه ها، علائم زیر توسط قبر کن، روی جسد سید شهید مشاهده شد:

١. ذبح از پشت گردن

٢. نصف محاسن شریف سوخته بود.

٣. یک شکاف بر روی ابروی راست وی وجود داشت.

۴. سه ضربه چاقو بر روی سینه شریف خورده بود.

پس از آن مراسم کفن شروع شد و نمونه هائی از کفن قبلی و قطعه‌ای از پنبه‌ها را که بر روی جسد مطهر گذاشته شده بود ؛ برداشتند. سپس سید کمال عمیدی از سید زهیر عمیدی خواست جای اثر دستبندها را جستجو کند.در این هنگام سید زهیر عمیدی انگشتری را در انگشت کوچک دست راست پیدا کرد و به سید کامل داد. جریان دفن و مخفی ساختن قبر تا روز ٢٠٠٣/۴/٩ میلادی، یعنی روز سقوط رژیم دیکتاتوری صدام ادامه داشت. سپس سیده ام جعفر،همسر سید شهید به سید کامل دستور داد تا قبر شهید را به این طور کامل بنا کند و به مردم نشان دهد و مبالغ لازم برای این کار را نیز پرداخت کرد.تذکر: به اطلاع می‌رسانم که در طی عملیات انتقال شهید در سال ١٩٩۴، حتی قبل از سقوط رژیم کافر صدامی به چند ماه، همسر شهید به اتفاق دخترانش بدون اطلاع کسی به اتفاق سید کامل عمیدی به زیارت قبر شهید می‌رفت. همچنین به اطلاع سید جعفر فرزند سید محمد باقر صدر و سید مصطفی فرزند شهید دوم محمد صادق صدر انجام گرفته است. خداوند را به خاطر انجام این کار شکر و سپاس می‌کنیم. و هو ولی التوفیق و انا لله و انا اله راجعون».

«این نوشته را حرف به حرف در عصر چهارشنبه ۵/جمادی الاول /١۴٢۵ مصادف با ٢٠٠۴/۶/٢٣ همراه با خواهرزاده‌ام سید حسین فرزند شهید علی حبل‌المتین نقل کرده‌ام.

سید محمد غروی

قبر فعلی سید صدر

پس از سقوط رژیم بعثی، سیده ام‌جعفر مبلغ ۶٠٠/٠٠ دینار برای ساختن قبر سید صدر اهدا کرد؛ ولی به علت تمایلات برخی از نیروها که مایل بودند پیکر سید صدر دوباره به دروازه شهر نجف اشرف منتقل شود تا ضریح بزرگی برای آن ساخته شود، از یک سو و خانواده صدر از سوی دیگر باعث توقف کار ساختن آن شد ؛ ولی سرانجام مسئله به نفع خانواده صدر پایان یافت و ساختن ضریح فعلی دوباره از سرگرفته شد. هزینه‌های مربوطه توسط حاج عباس میرزا جنابی حلی هدیه شده است. خانواده سید صدر از اجازه‌ای بدین شرح برای ایشان صادر کرده است.

باسمه تعالی

برادر حاج عباس جنابی حلی از ما، خانواده امام شهید سید محمد باقر صدر خواسته است اجازه ساختن مرقد شهید و بذل سعی و مال خود در این راه را به ایشان بدهیم و ما با تشکر، این اجازه را دادیم. از خداوند متعال خواستار توفیق ایشان هستیم و می‌خواهیم که در امور مهم مربوط به این کار به ما مراجعه نماید. بنابراین نامبرده از طرف ما وکیل تام الاختیار هستند که امر ساختن مرقد شایسته شهی راد به عهده بگیرند؛ به شرطی که در اجرای مناسب امر از افراط و تفریط پرهیز کند. از برادران مسئول و دیگران خواستار همکاری با ایشان هستیم. همچنین سید کامل عمیدی در اتمام این عمل شریف و فراهم کردن تسهیلات و برداشتن موانع از سر راه اتمام آن نظارت کنند تا در اسرع وقت و به بهترین نحو ممکن صورت گیرد. در خاتمه اقدام مخلصانه و مودت آمیز ایشان را ارج می‌نهیم؛ زیرا در زمانی قدم به میدان گذاشته که بقیه از این کار خودداری کرده اند و مسئولیت این کار را به عهده گرفته است؛ در حالی که مدعیان از تحمل مسئولیت، شانه خالی کرده اند. خداوند بهترین پاداش را به او بدهد و از شفاعت پدر شهیدمان بهره مند سازد.

محمد جعفر فرزند سید محمد باقر صدر

شوال ١۴٢۵ هجری قمری

همچنین خانواده شهید صدر وکالتنامه‌ای به شرح زیر برای سید کامل عمیدی صادر کرده اند:

باسمه تعالی

دیکتاتورهای ستمگر می‌خواستند در شب نهم آوریل سال ١٩٨٠، نور ایمان و اخلاص و وفاداری به میهن و امت را خاموش کنند؛ ولی خواست خداوند عزوجل این است که نور همه جا را فرا گیرد؛ به همین علت پاسخ الهی به آن همه ظلم این بود که بت طاغوت و ظلم در چنان روزی پس از بیست و سه سال سرنگون شود تا معلوم گردد که خداوند فرصت می‌دهد، ولی اهمال نمی کند.

در دوران طاغوت گروهی از مومنان با آن نور آرمیده در وادی السلام، یعنی جسد مطهر شهید سعید آیت الله سید محمد باقر صدر، عهد بسته بودند و مانع از نابودی آن شدند و در موقع مناسب به رغم همه خطرها و دلهره ها، آن را به جای دیگری منتقل کردند.

هنگامی که کابوس عراق از بین رفت و محسبان و موالیان از هر سو به دنبال سید و رهبرشان آمدند، زمان آن فرا رسیده بود که قبر شریف ایشان نشان داده شده تا چراغی باشد برای عاشقان آزادی و کرامت و انسانیت.

در رأس این مؤمنان، برادر عزیز و مجاهد حاج سید کامل محمد علی رحیم العمیدی قرار داشت که همیشه نقش بارزی در حفاظت از این بقعه مطهر و صاحبش داشته است. بدین مناسبت و برای ارجگذاری از خدمات شجاعانه و بزرگ ایشان و به علت اخلاص و وفاداری و مهارتی که دارد، خانواده شهید سید محمد باقر صدر، همسر شهید و فرزندش محمد جعفر و دخترانش، نظارت کامل بر بنای مرقد شهیدمحمد باقر صدر را به ایشان واگذار کرده اند.

وظایف وی عبارتند از :

١ نظارت بر ساختن مرقد و تجهیز آن به کلیه امکانات.

٢ تعیین کادر لازم برای انجام کار.

٣ ارتباط با مؤسسات دولتی به عنوان وکیل خانواده در صورت مقتضی.

۴ قبول هدایا و نذورات و غیره برای مرقد شریف.

۵ جلوگیری از دخالت هر طرفی که می‌خواهد بدون اجازه خانواده و هماهنگی با وی فعالیتی را در مرقد انجام دهد.

سید کامل عمیدی موظف است ما را در جریان تمامی جزئیات کار قرار دهد و همواره متعهد به حکم شرعی در موارد مسئولیت خویش باشد که انتظار ما هم چنین است. از خداوند متعال خواستار موفقیت ایشان هستیم. محمد جعفر فرزند سید شهید محمد باقر صدر ٢٠ شوال ١۴٢۵ هجری قمری

اخیرا ادعاهایی در مورد وجود پیکر سید صدر در جای دیگری مطرح شدند که باعث شد حاج عباس جنابی حلی عملیات ساختن ضریح را متوقف سازد ؛ ولی در اواخر جمادی الثانی ١۴٢۶ هجری قمری، سید کامل عمیدی خواست وجود پیکر را در مکانی که خود ادعا دارد؛ برای نامبرده ثابت کند و به همین منظور خواست شکاف کوچکی در قبر باز کند و هنگامی که رایحه معطری از قبر بلند شد، حاج عباس جنایی، مطمئن شد و طرح را ادامه داد.

تذکر:

در ماه رمضان ١۴٢٧ هجری قمری، جسد مطهر به دروازه ورودی شهر نجف اشرف منتقل شد تا نهادهای علمی و اجتماعی پیرامون آن ایجاد شود. در این مورد تمامی قطعه زمین پیرامون قبر، بدون باز کردن قبر به محل جدید انتقال داده شد.

 

 

آنچه در این فصل آمده است؛ مجموعه اطلاعاتی است که از منابع گوناگون به دست آمده است:

١. مصاحبه باسید زهیر عمیدی که در انتقال جسد در سال ١٩٩٧ کمک کرده است.

٢.مصاحبه با حاج علی عبدالله حلی

٣. مصاحبه با عباس بلاش قبر کن مصاحبه نزار حاتم خبرنگار روزنامه کویتی القبس با عباس بلاش قبر کن که در شماره مورخ ٢٠٠٣/۵/١٢ آن روزنامه چاپ شده است

۴. مصاحبه کانال تلویزیونی (العراقیه ) با سید زهیر عمیدی در تاریخ ٢٠٠۴/۴/١٨ میلادی

۵. مصاحبه عبدالرضا فرهود سردبیر مجله الکوثر با سید کامل عمیدی منتشر شده در تاریخ ١۵ جمادی الاول ١۴٢۵ هجری قمری مصادف با ٢٠٠۴/٧/۴ میلادی

۶. دو مصاحبه مفصل با سید کامل عمیدی نزد خانواده آقای صدر نگهداری می‌شود

٧. مصاحبه با سید کامل عمیدی که بر روی سایت فرهنگی والفجر گذاشته شده است و از منبع قبلی استفاده کرده است.

٨. (وجع الصدر) دردهای صدر و همسرش ام‌جعفر که از منبع قبلی استفاده شده است.

٩. مصاحبه شخصی که طی آن در مورد نوشته‌های فعلی و برخی مطالب گمشده از وی سؤال کردم.

١٠. روزنامه کویتی (القبس) شماره مورخ ٢٠٠٣/۵/١٢ با عنوان «القبس جزئیات دفن محرمانه صدر اول را فاش می‌کند» و همچنین مصاحبه کانال ماهواره‌ای (العراقیه) با سید زهیر العمیدی که در تاریخ ٢٠٠۴/۴/١٨ پخش شد.

پدیدآورنده: محمدتقی آخوندزاده

منبع: گلبرگ، فروردین ١٣٨٣، شماره ۴٩

ولادت

در تاریخ 2۵ ذوالقعده 1٣۵٣ قمری، در شهر کاظمینِ عراق، نوزادی دیده به جهان می‌گشاید که نامش را سیدمحمد باقر می‌گذارند.

این کودک دومین فرزند خانواده بود. پدر این نوزاد، آیت‌الله سید حیدر، از مجتهدان بنام و مشهور، و مادرش دخترِ آیت‌الله شیخ عبدالحسین آل یاسین، از زنان متقی و پرهیزکار بود. پس از چهار سال نوزاد دیگری در این خانواده روحانی به دنیا آمد که نام وی را آمنه بنت‌الهدی می‌گذارند. سرنوشت این برادر و خواهر از ولادت تا شهادت درهم آمیخته شد تا حماسه ای شورانگیز شود.

فقدان پدر

چند ماه از ولادت آمنه بنت‌الهدی، خواهر گران قدر سیدمحمد باقر صدر نگذشته بود که، بر باغ پرشکوفه عمرِ پدر این خواهر و برادر، برگ خزان نشست و گل‌های سعادت و خوش بختی این خانواده پژمرده شدند. رنگ یتیمی، در چهره سیدمحمدباقرِ چهار ساله و آمنه نوزاد آشکار شد. از این پس، این برادر و خواهر یتیم، سرنوشتی هم رنگ پیدا کردند و در تمام فراز و نشیب‌های زندگیِ پرملال و اندوه، شریک غم و شادی هم دیگر شدند. پس از رحلت پدر، سیدمحمدباقر و آمنه بنت‌الهدی، در سایه همت و حمایت مادری مهربان و پرهیزکار و برادر گران قدرشان، سید اسماعیل رشد و پرورش یافتند و بزرگ شدند و قدم در راه زندگی و جهاد و مبارزه نهادند.

تحصیل علم

آیت‌الله سیدمحمد باقر صدر از ابتدای پنج سالگی به مدرسه رفت و از همان ابتدا، آثار نبوغ چشم گیر و درخشانِ او نمایان شد. آوازه نبوغ بی مانند و استعداد سرشار وی از مدرسه فراتر رفت.

مسؤولان امور آموزشی و پرورش عراق که از استعداد بی کران و تیز هوشی سید محمد باقر صدر، آگاهی یافتند، تصمیم گرفتند او را به مدرسه تیزهوشان دولتی بگذارند و سپس به دانشگاه‌های اروپا اعزام کنند. اما نه تنها مادر و برادرش مخالف این امر بودند بلکه خود ایشان راضی به این کار نشد. سرانجام با راهنمایی‌های دو دایی فقیه و دانشمندش؛ آیت‌الله و شیخ محمد و آیت‌الله در شیخ مرتضی آل یاسین، تصمیم گرفتند که سیدمحمد باقر، به تحصیل علوم حوزوی و اسلامی بپردازد و نبوغ خویش را در راه نشر معارف الهی به کار گیرد.

تحصیل علوم حوزوی

آیت‌الله سیدمحمد باقر صدر، در راه تحصیل علوم دینی از همان ابتدای نوجوانی تلاش نمود. بسیار از کتاب‌های درسی فقه و اصول را که طُلاب حوزه در طول چند سال نزد استادان بزرگ می‌خوانند، بی استاد مطالعه نمود و بدین گونه درس‌های دوره سطح را، به طور شگفت انگیزی، در مدتی کوتاه گذراند. آیت‌الله سیدمحمدباقر صدر در کنار تحصیل، به آموزش و تدریس علوم مختلف به خواهر کوچکش؛ آمنه بنت‌الهدی پرداخت.

بدین وسیله، بنت‌الهدی ادبیات، تاریخ، فقه، اصول و قرآن را از برادرش آیت‌الله سیدمحمد باقر صدر آموخت.

مرجعیت بی سابقه

نایل شدن آیت‌الله صدر به درجه اجتهاد و فقاهت، پیش از بلوغ شرعی در تاریخ شیعه کم مانند و شگفت انگیز بود، اما مرجعیت این فقیه جوان و تقلیدِ مردم عراق و دیگر بلاد عربی از او بسی شگفت انگیزتر می‌نمود؛ زیرا او پیش از رسیدن به چهل سالگی از مراجع بزرگ محسوب می‌شد. بنابراین، مرجعیتِ آیت‌الله صدر و تقلید مردم از او، در تاریخ مرجعیت شیعه از حادثه‌های استثنایی و یگانه است.

شهید صدر و یاد سالار شهیدان

پس از رحلت آیت‌الله العظمی حکیم، در سال 1٣٩٠ قمری، دوران مرجعیت آیت‌الله صدر آغاز شد و بسیار از مردم عراق از او تقلید کردند. ایشان روزهای جمعه از صبح تا شب و در روزهای دیگر، یک ساعت قبل از اذانِ ظهر، درِ خانه اش را به روی مردم باز می‌کرد و آنان برای حلّ مشکلات فکری و علمی خویش به خانه او می‌رفتند.

چهارشنبه هر هفته، بعد از نماز مغرب و عشا، مجلس عزا و روضه خوانی به یاد سالار شهیدان، امام حسین علیه السلام ، در خانه اش بر پا می‌شد. بسیار از عالمان و جوانان و دانش جویان در این مجلس شرکت می‌کردند. به این وسیله آیت‌الله صدر فرهنگ حماسه و شهادت و فلسفه عاشورا را زنده نگه می‌داشت.

دستگیری آیت‌الله سیدمحمد باقر صدر

در سال 1٣٩2 قمری، رژیم بعث عراق، دستگیری و شکنجه مبارزان مسلمان را افزایش داد. شهید آیت‌الله صدر که از رهبران مبارزان مسلمان بود و به نفع اسلام و مسلمین تبلیغ می‌نمود. بر اثر بیماری در بیمارستان بستری گردید اما حکومت عراق، در بیمارستان هم ایشان را راحت نگذاشت و بر آن شد که ایشان را دستگیر کند. ابتدا بیمارستان را محاصره کرده و سپس آیت‌الله صدر را با همان بیماری و ضعف، به بخش زندانیان بیمارستان کوفه بردند و دست‌بند زدند، ولی مدتی نگذشت که مردم مسلمان با اجتماع پرشکوه و اعتراض به دستگیری ایشان، سبب آزادی آیت‌الله صدر و شکست دشمنان اسلام شدند.

فتوای آیت‌الله شهید صدر

پیش از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، شهید آیت‌الله سیدمحمد باقر صدر، از انقلاب اسلامی ایران حمایت می‌کرد و روز به روز رابطه خویش را با حضرت امام خمینی رحمهم الله افزایش می‌داد. نامه ای به امام، در پاریس نوشت و از انقلاب شکوه مند ایران ستایش کرد و آمادگی خود را با تمام شجاعت اعلام نمود. در این راه، فتوای تاریخی خود را درباره انقلاب اسلامی صادر نمود:

بسم الله الرحمن الرحیم. کسانی که در ایران برای دفاع از اسلام و مسلمین قیام کرده و کشته می‌شوند، شهید هستند و خداوند آنان را با امام حسین علیه السلام ، در بهشت محشور می‌گرداند. ان شاءالله تعالی. سیدمحمد باقر صدر.

فتوای جهاد

پس از آن که حکومتِ عراق، ظلم و ستم خویش را افزایش داد و به کشتار مردم مسلمان و روحانیان ادامه داد. آیت‌الله سیدمحمدباقر صدر در فتوایی اعلام جهاد نمود و فرمود:

بسم الله الرحمن الرحیم. بر همه ملت مبارز و مسلمان عراق واجب کفایی است که به قیام مسلحانه علیه حزب بعث و سردمداران آن دست زنند… تا خود را از چنگال این دژخیمان خون خوار نجات دهند. سیدمحمدباقر صدر.

پس از صدور این فتوا، حکومت عراق وحشت کرد و بی درنگ منزل شهید صدر را محاصره نمودند.

پیام بنت‌الهدی

بنت‌الهدی، خواهر آیت‌الله شهید صدر که همواره، هم گام و دوشادوش شهید صدر، در راه زنده نگه داشتن اسلام، مبارزه می‌کرد، در پیامی شورانگیز چنین گفت:

به خدا سوگند! من در آرزوی شهادت در راه خدا زنده ام. من تا زمانی که مطمئن هستم، کارم برای خداست، به راه خود ادامه خواهم داد؛ چه در این راه بمیرم و چه زنده بمانم، امّا شهادت آرزویی است که مُدام مرا به سوی خود می‌کشد. تا خدا چه خواهد.

جواب کوبنده

وقتی شهید آیت‌الله صدر را، حکومت عراق دستگیر کرد، رئیس سازمان امنیت نجف، از ایشان پرسید که تو عرب هستی، چرا از ایران و انقلاب آن طرف داری می‌کنی و چرا همه فعالیت‌های خودت را در راه کمک به ایران و خمینی منحصر کرده ای. چرا برای مطهری که یک آخوند فارسی زبان ایرانی بود، در نجف مجلس ختم بر پا می‌کنی و برای چه با خمینی رحمهم الله مکاتبه می‌کنی؟ آیت‌الله صدر با خشم گفت:

من یک مسلمانم و در برابر همه مسلمانانِ جهان، مسؤول هستم و باید به مسؤولیت جهانی خویش عمل کنم. و این مربوط به عرب و عجم، ایران و غیر ایران نیست. و از این راه یک قدم به عقب نخواهم گذاشت.

پیام بنت‌الهدی صدر

هنگامی که آیت‌الله سیدمحمدباقر صدر، توسط رژیم بعث عراق دستگیر شد، یکی از یاران و دوستان آیت‌الله صدر به بنت‌الهدی خواهر شهید صدر پیشنهاد کرد که مدتی سکوت نماید و پنهان شود و در برابر ظلم و ستم رژیم عراق اعتراض نکند، اما بنت‌الهدی در جواب چنین گفت:

مسؤولیت شرعی، ما را بر آن می‌دارد که در برابر ظلم و ظالم، این چنین موضع گیری کنیم. دیگر زمان سکوت به سر آمده است. ما باید صفحه دیگری از جهاد و مبارزه بگشاییم. ما سال‌های متمادی سکوت کرده ایم و هر چه بیشتر سکوت کنیم.

دشمنان ما گستاخ تر می‌شوند. چرا باید ساکت باشیم؟

آن گاه بنت‌الهدی به سوی مرقد مولا علی می‌رود و پس از زیارت، در بازار شهر ندای اللّه اکبر سر می‌دهد و علیه رژیم بعث عراق، برای مردم تبلیغ می‌کند.

شهادت

رژیم بعث عراق، در تاریخ 1۶ فروردین 1٣۵٩، آیت‌الله سیدمحمدباقر صدر و خواهرش بنت‌الهدی را دستگیر و به بغداد می‌برد. رئیس سازمان امنیت کشور عراق، آیت‌الله صدر را به مرگ تهدید می‌کند و از ایشان می‌خواهد که چند کلمه، علیه انقلاب اسلامی ایران بنویسد تا از مرگ نجات یابد. اما آیت‌الله صدر مخالفت کرده و می‌گوید: «من آماده شهادتم.» آن گاه این خواهر و برادر مجاهد و عالم را به شکنجه گاه می‌برند و به شهادت می‌رسانند. سرانجام در تاریخ 1٩ فروردین 1٣۵٩، در نیمه‌های شب جنازه آن دو شهید را به خانواده شان تحویل می‌دهند.

راهشان هم چنان پُر ره رو و پایدار باد!

پیام امام خمینی و شهادت آیت‌الله صدر

پس از شهادت آیت‌الله سیدمحمد باقر صدر و خواهر گران قدرش بنت‌الهدی صدر، حضرت امام خمینی در پیامی فرمود:

بسم الله الرحمن الرحیم. انالله و انا الیه راجعون. با کمال تأسف… مرحوم آیت‌الله شهید سیدمحمد باقر صدر و هم شیره مکرّمه مظلومه او که از معلمین دانش و اخلاق و مفاخر علم و ادب بود… با وضع دل خراشی به درجه رفیعه شهادت رسیده‌اند… . این جانب برای بزرگ داشت این شخصیت علمی و مجاهد که از مفاخر موزه‌های علمیه از مراجع دینی و متفکران اسلامی بود، از روز چهارشنبه سوم اردیبهشت به مدت ٣ روز عزای عمومی اعلام می‌کنم…. و از خداوند متعال، خواستار جبران این ضایعه بزرگ می‌باشم.

دوم اردیبهشت 1٣۵٩. روح الله الموسوی الخمینی.

آثار علمی شهید آیت‌الله صدر

اگر چه شهید آیت‌الله سیدمحمدباقر صدر، همواره در سنگر جهاد و مبارزه بود، با این وجود، 22 اثر گران بهایی از او به جای مانده که مهم ترین آنان عبارتند از:

1ـ فَدَکْ در تاریخ.

2ـ نهایت اندیشه در علم اصول.

٣ـ فلسفه ما.

۴ـ اقتصاد ما.

۵ـ فتوای روشن.

۶ـ بانک بدون ربا در اسلام.

٧ـ امام مهدی، حماسه ای از نور.

8ـ ولایت از نظر عقل و فطرت.

٩ـ نقش امامان در اسلام.

1٠ـ نظام عبادت از دیدگاه اسلام.

 

 

منبع: نامه جامعه، فروردین و اردیبهشت١٣٨۶، شماره٣١ و ٣٢

آیت‌الله شهید سید محمدباقر حکیم(ره):

شهید صدر‌(ره) در میان روشن فکران اسلامی، چه در جهان تشیع و چه در کل جهان اسلام، از یک مقبولیت ویژه و بالایی برخوردار بود. شاهد این مقبولیت ممتاز، ارتباطی است که بین شهید صدر‌(ره)، با اطراف و اکناف جهان اسلام برقرار بود. همچنین دعوت‌‌هایی که از شهید صدر برای حضور در کنفرانس‌‌های فرهنگی و سیاسی می‌شد و یا فرستادن نمایندگانی از سوی ایشان جهت حضور در این کنفرانس‌‌ها، همه شاهد موقعیت ویژه و مقبولیت این شهید بزرگوار است.[1]

شهید صدر‌(ره) پایه‌گذار فعالیت‌‌های فکری و طرح‌‌های تشکیلاتی حرکت اسلامی در عراق است. حتی می‌توان گفت او پدید آورندۀ انقلاب اسلامی در عراق است. از لابه لای کتاب‌‌ها و نظریه‌‌هایی که ایشان از مکتب اسلام بیرون کشیده و ارایه داده است؛ و از نظریات اسلامی ایشان که جوانب گوناگون زندگی را در بر می‌گیرد؛ و نیز از تصورات ایشان از زندگی و جهان شمولی اسلام و مشخص سازی این تصورات در محورهای مشخص و معین، روشن می‌شود که چگونه شهید صدر‌(ره) پایه‌گذار فکر حرکت اسلامی در عراق بود.[2]

شهید صدر سهم بزرگی در ایجاد انقلاب داشت و پدید آورنده و آغازگر انقلاب اسلامی بود؛ چرا که او مجموعه‌ای از اقدامات خویش را در ارتباط با ایجاد حرکت اسلامی در عراق به کار گرفت که آخرین آن، همان اقدام انقلابی است که باعث شد شهید صدر تصمیم بگیرد از مرجعیت و رهبری امام خمینی‌(ره) دفاع کند. او انقلاب اسلامی ایران و جمهوری اسلامی را تأیید کرد؛ چرا که انقلاب به رهبری مرجعیت بود و سرآغاز آن، حوزه علمیه بود. شهید صدر برای ایستادگی در برابر نظام طغیان گر عفلقی از ملت عراق خواست تا با بذل قربانی‌‌ها و خون‌‌های ارزشمند در این راه، یعنی در راه نابودی طاغوت‌‌ها و آزادسازی اراده ملت‌‌های محروم و مستضعف و اقامه حکومت خدا بر زمین، قدرتمند بایستند.[3]

آیت‌الله مصباح یزدی:

بدون شک شهید صدر‌(ره) نوآوری‌‌هایی در علوم اسلامی داشته‌اند که بسیار مورد استفاده واقع شده و بعداً هم واقع خواهد شد. شهید صدر‌(ره) باب‌‌هایی گشودند و قصد داشتند که آن‌‌ها را ادامه دهند و شایسته است که شاگردان ایشان ادامه دهندۀ راه آن شهید باشند و مقاصدی را که داشتند، دنبال کنند.

آیت‌الله شهید صدر‌(ره) انتظار دارند که شاگردان، نظریات ابداعی ایشان را نقادی نموده تا پخته‌تر شود و ما نیز باید در پیشگاه این استاد عظیم الشأن تواضع داشته باشیم و فرمایشات ایشان را نقل کنیم؛ ولی فکر می‌کنم که روح شهید از ما انتظار و توقع دیگری داشته باشد و آن، این که ما درباره این بحث‌‌ها مناقشه کنیم. برخی از دیدگاه‌‌ها و نظریات جدیدی که ایشان ارایه داده‌اند، امروز برای جامعه بیشتر مورد حاجت است.[4]

آیت‌الله شیخ محمدعلی تسخیری (از شاگردان شهید و دبیرکل کنگره بین‌المللی آیت‌الله شهید صدر‌(ره)):

مرحوم آقای صدر‌(ره) از آن استادهایی بودند که از یک طرف هم مادۀ علمی و هم منطق و هم منهج بحث را به شاگردان می‌دادند و از طرف دیگر، آنان را تربیت اخلاقی می‌کردند. این خصوصیات باعث می‌شد که شاگرد مجذوب استاد شود. به همین دلیل بود که خیلی‌‌ها عاشقانه در این دروس شرکت می‌کردند؛ ضمن این که فعالیت‌‌های شاگردان شهید صدر‌(ره) در حرکت اجتماعی که خود آن بزرگوار هدایت می‌کرد، کاملاً نمایان بود. شاگردان شهید صدر‌(ره) آن قدر مجذوب ایشان می‌شدند که خود شهید صدر‌(ره) توصیه می‌کردند که اگر نسبت به استادی عشق و علاقه داشتید، شخصیت مستقل خودتان را از دست ندهید و در او حل نشوید؛ چرا که وقتی آدم خودش را حل کند و جلوی استادش از بین برود، در این صورت، اگر خدای ناکرده استادش انحرافی پیدا کرد، شاگرد هم به طور طبیعی به آن انحراف کشانده می‌شود. به این جهت، مرحوم آقای صدر‌(ره) توصیه می‌کردند که شخصیت خود را حفظ کنید.

مرحوم آقای صدر‌(ره)، پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، نامه‌ای به شاگردان خود در ایران که بنده کوچک ترین آن‌‌ها بودم، فرستادند و در آن نامه تأکید کردند که شما باید در امام خمینی‌(ره) ذوب شوید به مقداری که امام در اسلام ذوب شده است. آقای صدر وقتی دیدند که آرزوی دیرینه‌اش که همانا برپایی نظام اسلامی بود به دست امام خمینی‌(ره) تحقق یافته است، به امام عاشقانه می‌نگریستند، و لذا عاشقانه به شاگردان خود نوشتند که: ذوبوا فی الامام الخمینی کما ذاب فی الاسلام.

ببینید این جا هم با این که عشق و ذوب وجود دارد، ولی ذوب آگاهانه است. به مقداری که امام در اسلام حل شده، شما هم در امام حل شوید. این نکتۀ جالبی است که شهید صدر‌(ره) هم دایماً به آن تأکید می‌کرد.[5]

ـ در مورد شیوه‌‌های تربیتی فرزندانشان شنیدیم که به همسرشان می‌فرمودند که ما باید تقسیم نفس کنیم در تربیت بچه هایمان. اگر من یک شدتی با بچه‌‌ها داشتم، شما رؤوف باش و اگر من رأفتی با بچه‌‌ها داشتم، شما جنبۀ شدتی داشته باش تا این‌‌ها فقط یک بعد از زندگی را نبینند.

ـ شهید صدر‌(ره) وقتی احساس کرد بعثی‌‌ها دارند ریشه دین را می‌زنند، طبق آموزشی که خودشان از تاریخ و نیز از روحیه مردم عراق داشتند، فرمودند: من احساس می‌کنم که این وضعیت مردم نیاز به یک خون پاک و مؤثر دارد و من از خدا می‌خواهم که آن خون باشم.[6]

آیت‌الله سید علی شفیعی:

استاد شهید [شهید صدر] نه تنها در کشف معضلات علمی و استخراج گوهرهای ذی قیمت از دریای بی کران خدادادی، نابغه است؛ که در روش‌‌ها و سبک‌‌ها و متدها نیز فردی بی نظیر و یا کم نظیر و مبتکری سازنده و معماری فکور و اندیشمند است که این ابتکار و سازندگی، یکی از مؤثرترین ابزارهای دست یابی به آفاقی جدید و نورانی از علم و دانش خواهد بود.[7]

مرحوم شهید صدر‌(ره) که خود فقیهی بزرگ و علامه‌ای عالی قدر در اسلام شناسی، تحقیق، پژوهش، نوآوری، ابتکار و خلاقیت است، در اکتشافات علمی و فکری خویش، خودبینی و خود محوری نمی کند و خویشتن را حاکم بر مدارک و نصوص شرعی نمی بیند. چه بسا نظریه‌ای را اسلامی معرفی می‌کند، هر چند مورد استنباط شخصی خود وی نباشد، یا خود استنباط دیگری داشته باشد که فواید این روش، بر فرهیختگان و ارباب تحقیق پوشیده نیست. عظمت روح، اوج فکر و اندیشه، سعۀ صدر، بها دادن به آرا و افکار دیگران، آگاهی بر نظرات صاحب نظران، اجتناب از مطلق گرایی و خود محوری در سخنان شهید صدر‌(ره) موج می‌زند و بزرگ ترین درس علمی و عملی را به دست اندرکاران پژوهش و کاوش می‌دهد.[8]

حجت‌الاسلام‌والمسلمین شیخ محمدرضا نعمانی:

شهید صدر‌(ره)، خود و همۀ وجود خود را، از آن مسلمانان شیعی و سنی به طور یکسان می‌دانست و با روحی فراخ و از جایگاه پدرانه، همه را مورد خطاب قرار می‌داد؛ این شهید والامقام، این باور را داشت که اختلافات عقیدتی و سیاسی بین مسلمانان، نباید مانع همکاری و همیاری آنان در راه خدمت به اسلام باشد و برای این امر دو مثال می‌زد: مثال اول، جنگیدن حضرت علی(ع) در زیر پرچم خلیفه اول، و مثال دوم، دفاع علمای شیعۀ عراقی از حکومت عثمانی عراق، هنگامی که با ارتش استعمار انگلیس در جنگ بود.[9]

حجت‌الاسلام‌والمسلمین سید علی‌اکبر حائری یکی از شاگردان شهید

شهید صدر‌(ره) خود را تنها در یک بخش خاص از علوم اسلامی متوقف نکرده است، بلکه در همه شعب علوم اسلامی وارد شده و بسیار عمیق و با دقت هم وارد شده است و در هر بخش که وارد می‌شود، جوانب آن را هم در نظر می­گیرد؛ از همین رو می‌بینید که دوره تدریس علم اصول ایشان، به عنوان نمونه، حدود سیزده، چهارده سال طول می‌کشد. این بدان علت بود که در هر موضوع و مسأله اصولی که وارد می‌شد، تا تمامی جوانب آن را استیعاب نمی کرد، از آن موضوع رد نمی شد. ایشان در عین حال که به فقه سنتی معتقد بود، اما به گونه‌ای همین فقه سنتی را کاملاً با نیازهای فکری زمان و مکان تطبیق می‌داد. شهید صدر‌(ره) مباحث خود را به صورت کاملاً فنّی، دسته بندی می‌کرد و دقیقاً می‌دانست که از چه نقطه‌ای وارد و از چه نقطه‌ای خارج شود تا نتیجه دلخواه خود را بگیرد.[10]

در مورد کیفیت رابطه ایشان با شاگردان، باید گفت که ایشان نه تنها یک استاد بودند، بلکه برای شاگردان خودشان یک پدر و یک مربی به حساب می‌آمدند. تلاش شهید صدر بر این بود که بر کار شاگردان خود نظارت داشته باشند و آن‌‌ها را از همه لحاظ تربیت کنند. به عنوان مثال، ایشان معتقد بودند برای این که طلبه به گونه‌ای تربیت شود که به درد اسلام بخورد و در آینده بتواند خدمت‌گزار خوبی برای اسلام باشد؛ باید حتی استراحت و خوابش هم دارای نظم و برنامه باشد و خودشان هم همه این مطالب را تذکر می‌دادند. به خاطر می‌آورم که زمانی برنامه درسی و روزانه ام را برای شهید صدر بازگو کردم. برای ایشان توضیح دادم که مثلاً از صبح تا ظهر چه درس‌‌هایی را دارم. بعد به ایشان گفتم که بعد از نماز و ناهار دو ساعت استراحت می‌کنم. مرحوم شهید صدر تا این حرف را شنیدند، تشری به من زدند و گفتند که چرا باید بعد از ظهرها عمرت را تلف کنی، برای استراحت ظهر نیم ساعت بس است. دو ساعت عمرت را تلف می‌کنی که چه؟ این تذکر پدرانه برای این بود که من از فرصت‌‌های خود به نحو شایسته‌ای استفاده کنم. به هر حال ایشان شاگردان خویش را از نزدیک زیر نظر داشتند و در زمانی که لازم بود، تذکرات دلسوزانه خود را از آن‌‌ها دریغ نمی‌کردند.[11]

همۀ جوانان و افراد جامعه را مانند فرزندان خود می‌دانست، به مشکلات و سؤالات آنان رسیدگی می‌کرد و حتی نسبت به مخالفین خود این اخلاق پدرانه را داشت. هیچ گاه برای امور شخصی خود ناراحت نمی شد؛ ناراحتی و تأثر او برای مسلمانان بود. آن شهید در همۀ جنبه‌‌های زندگی زاهد بود؛ در تهیۀ خوراکی‌‌ها و پوشیدن لباس به ساده ترین چیزها اکتفا کرد و تا آخر عمر خانۀ شخصی تهیه نکرد.[12]

استاد حسن التل:

اولین مسأله‌ای که شهید صدر‌(ره) به آن تکیه نمود، پایه‌‌ها و اساس سلوک اسلامی بود که این حقیقت، در شخصیت وی در ابعاد مختلف از جمله دعوت به سوی حرکت و رهبری و تفکر جمع گردیده بود؛ از این رو به روش دفاعی برای حفظ اسلام اکتفا ننمود و از این حالت خارج و به مبارزه طلبی زبانی ‌فکری رو آورد و نشاط اسلامی را از خندق دفاع به درگیری رو در رو و نمایان کشانید؛ به طوری که انعکاس این روش شهید صدر‌(ره)، دشمنان را به حالت تدافعی و مقابله با اسلام وادار نمود.[13]

دکتر احمد محمدعلی (رئیس بانک توسعۀ اسلامی):

شهید صدر‌(ره) به ملکیت شخصی که تضادی با روابط اجتماعی نداشته باشد، اهمیت می‌داد؛ برارزش معنوی انسان به عنوان جانشین خدا در زمین تأکید نموده و برای اخلاق اسلامی در اقتصاد نیز اهمیت قایل بود. شهید صدر‌(ره) ملکیت شخصی را حق مطلق نمی دانست و معتقد بود که این مسأله باید ارتباط تنگاتنگی با وحی داشته باشد… . توسعه باید در ارتباط با ارزش‌‌های معنوی انسان بوده و تولید و مصرف باید به عنوان ابزاری جهت خدمت به امت باشد.[14]

حجت‌الاسلام والمسلمین محمدباقر ناصری:

شهید صدر‌(ره) معتقد بودند: ما یک نظریه داریم و یک عمل، در بعد نظریه ما اسلام را داریم که به صورت نظری احکام را بیان نموده است. ولی نباید فراموش کرد که اصلاح در اسلام راه ندارد؛ چون زمان و مکان، اسلام را تحت تأثیر قرار نمی دهد و قواعد اسلام فوق تمام زمان‌‌ها و مکان هاست. قواعد اسلام برای تمام زمان‌‌ها و مکان‌‌ها وضع شده است؛ ولی از نظر عملی ما نیاز به اصلاح داریم. ما همیشه نوعی تمایل به استصحاب گرایی داریم و دوست داریم اوضاع در عمل یک نوع باشد؛ مردم به یک حال بمانند و امت تغییر نکند؛ در حالی که مردم امروز، مردم دیروز نیستند و با زبانی که ما با مردم دیروز سخن می‌گفتیم، دیگر نمی توان با مردم امروز سخن گفت، پس در وهلۀ اول باید جامعۀ خود را شناخت و راه‌‌های تلاش و عمل را فهمید؛ از مسایل اجتماعی خود آگاهی کامل داشت تا از راه ممارست و ارتباط بتوانیم بفهمیم که مردم امروز چه چیزی نیاز دارند و با چه شرایطی و …[15]

دکتر خدیجه عبدالهادی المحمید از کویت:

امروز از مفهوم آزادی سوء استفاده می‌شود و این مفهوم باعث بی بند و باری می‌گردد… خواهش می‌کنم همان گونه باشید که شهید صدر‌(ره) بود. او حکمت عالی و جوهر اسلام را آورد. شهید صدر‌(ره) قلب‌‌ها و عقل‌‌های ما را تسخیر کرد. بعد از شهادت ایشان ما توانستیم راهمان را از طریق امام خمینی‌(ره) و حضرت آیت‌الله خامنه‌ای ادامه دهیم. شهید صدر‌(ره) مسأله آزادی را به عنوان یک روش مطرح کردند، نه به عنوان یک راه درمان موقت.[16]

 

 

[1] اندیشه ماندگار، ش 2، ص 18.

[2] همان، ش 2، ص 14.

[3] همان، ش 6 ، ص 17.

[4] همان، ص 21.

[5] همان، ش 4، ص 8 .

[6] همان، ص 8 و 18.

[7] همان، ش 1، ص 18.

[8] همان، ص 18.

[9] همان، ش 2 ، ص 40.

[10] همان، ش 3، ص 5 .

[11] همان، ص 15.

[12] همان، ش 5 ، ص 30.

[13] همان، ش 1، ص 26.

[14] همان، ش 6 ، ص 17.

[15] همان، ص 47.

[16] همان، ص 23.

نویسنده: سید مرتضی مستجابی

این خط جاده­‌ها که به صحرا نوشته‌­اند / یاران رفته با قلم پا نوشته‌­اند

با نگاهی کوتاه ولی عمیق به رادمردی بزگوار، اسوه تقوا و فضیلت که به­‌راستی از مفاخر علمی به­‌شمار می­رود، ناتوانی قلم از ترسیم دورنمای دریای عظیمی که در روح آن بزرگوار موج می­زد، آشکار می‌­شود که اقیانوس در کوزه جای نگیرد و آبشار در چشمه سوزان نگذرد. مادر گیتی بزرگ­مردی این­چنین جامع فضایل و مجمع کمالات انسانی بدین آسانی­‌ها در دامن خود نمی‌پروراند. آری مرا چه زَهره که از ژرفا و پهنای اقیانوسی سخن گویم که خود هنوز به ابتدای ساحل آن نرسیده­ام. مگر نگفته­اند معرِّف باید اجلی باشد، بدیهی است امثال حقیر در این وادی بس نابخردیم که در مورد رادمردی سخن گوییم که به راستی نطق­ها و قلم­های دانشوران از آن عاجز است. بهتر آن دیدم که لب فرو بندم و سکوت کنم؛ زیرا سکوت زبان گویای دل است و ترجمان احساسات نهان.

اینک به‌­ناچار هر چند کوتاه چند نکته را یادآوری می­کنم. مطلق‌های شهید صدر چندان زیاد است که به حساب نمی‌آید. آخرین سفری که به سال ١٣۵۶ قبل از انقلاب اسلامی ایران به عراق رفتم، با چند نفر همراه، تازه به صحن مطهر امیرالمؤمنین علیه‌السلام رسیده بودم که ناگهان دو نفر روحانی جلیل‌القدر با من برخورد کردند و گفتند تو فلانی نیستی؟ گفتم: چرا! گفتند: آیت‌الله صدر منتظر توست. گفتم: من الآن وارد شده‌ام باید همراهان را سکنا دهم. گفتند: فرموده‌اند با همراهان بیایید. لذا به‌اتفاق به خانه آن محبوب بی‌تمنا رفتیم.

از نظر ظاهر، خانه بسیار کوچک ولی از نظر معنا بارگاهی نورانی بود که هر خشتی از آن با ما حرف می‌زد و با روان ما نجوا داشت. حضور شهید صدر رسیدیم گویی روحی به روان پژمانم دمیده شد، مرا در آغوش کشید و گریست و از شوق دیدار هر دو اشک ریختیم. این اشک‌ها و سوزوگدازها تا آخرین ساعت که قریب یک ماه طول کشید ادامه داشت. آیت‌الله صدر هرگاه از درس و مباحثه فارغ می‌شد سخت شیفته شنیدن اوضاع سیاسی ایران بود و عمیق فکر می‌کرد و گاهی سؤالاتی پیش می‌آمد که من از جواب آن‌ها در تکاپو می‌افتادم.

آن شهید انسانی ناشناخته بود و در کتاب‌های متعدد از قبیل تکملة الأمل و بغیة الراغبین مرحوم علامه سید شرف‌الدین عاملی به‌دقت می‌نگریست. شهید فرزند مرجوم علامه آقا سید حیدر طاب ثراه و او فرزند آیت‌الله العظمی سید اسماعیل صدر و او فرزند آیت‌الله العظمی سید صدرالدین صدر و او فرزند آیت‌الله سید صالح می‌باشد. فرزندان این خاندان همگی در کسوت روحانیت و از علمای بزرگ شیعه بوده‌اند و تعدادی از آنان از مراجع بزرگ محسوب می‌شدند که مقامات علمی و عملی و خدمات شایسته آن‌ها در روحانیت شیعه، زبان­زد و بر همگان مبرهن است.

زعامت، شجاعت، تقوا، عطوفت، استغنا، سعه صدر و تواضع آن‌ها هر کس را در مقابل هر فردی از این بیت خاضع می‌کرد. به خاطر دارم مرحوم سید محمد صدر رئیس‌الوزراء سابق عراق، در موقع صدارت از شهید معظم برای تصدی یکی از مشاغل مهم قضایی دعوت می‌کند تا از مقامات علمی و محبوبیت آن شهید بزرگوار برخوردار شود. شهید صدر که به زندگی طلبگی دل خوش کرده بود از عموزاده خود تقاضا می‌کند که مانع فعالیت‌های علمی‌اش نشوند و از اخذ حقوق مناسبی برای بهبود وضعیت مالی خانواده خود منصرف می‌شود. پاسخ شهید چنین بود: من شیفته درس و تحقیق هستم و انتظار دارم به سابقه عنایتی که در حق من دارید مرا برای ادامه تحصیل و تکمیل معلومات آزاد بگذارید.

به‌طور خلاصه او یک انسان شریف و با فضیلت و برخوردار از عواطف انسانی بود. مقام علمی و فلسفی او را از تألیفاتش می‌توان فهمید. بر هیچ کس از متفکران و اندیشمندان و فقها، بحث‌های فقهی و فلسفی آن شهید و نبوغ و اندیشه وی پوشیده نیست ولی کسی نمی‌تواند از این آثار برجسته علمی حدس بزند که وی تا چه حد انسانی والا و عنصری پراحساس و وظیفه‌شناس بود. او تجلی‌گاه یک عارف بزرگ الهی، از نمونه اجداد بزرگوارش بود و فدای عشق به هدف و عواطف سرشار مردمی گردید. او شهید شد تا زجر و شکنجه از دیگران بردارد و چگونه زیستن را به فرزندان و شاگردانش بیاموزد.

جان و دل و دیده محو جانانه شدند / وز هر چه سوای دوست بیگانه شدند

گشتیم چنان­که مدعای او بود / علم و عمل و کتاب افسانه شدند

والسلام

***

روح پرتو مقدسی از انوار الهی است که در قفس وجود انسانی پنهان و برای مدتی معین در آن به ودیعه نهاده شده است. همه ارواح از یک محل و از یک حقیقت واحد صادر شده و جمیع افراد بشر در این نعمت الهی شریک و سهیم و از این گنج شایگان به تساوی برخوردار و بهره­مند می‌باشند. اندک توجه بر اسرار کائنات به ما ثابت می‌کند که همه نورها پرتو نور اوست و ارواح ذرات مجرده هستند از آن خورشید حقیقت که منبع جمیع انوار و مصدر ارواح است یعنی تمام ارواح در معنی یک روح واحد و از یک منبع صادر گردیده و در ظاهر تعدد پذیرفته و در ابدان مختلفه ساکن گردیده است.

مولوی گوید:

منبسط بودیم و یک گوهر همه / بی‌سر و بی‌پا بُدیم آن سر همه

یک گهر بودیم همچون آفتاب / بی‌گره بودیم و صافی همچو آب

چون به صورت آمد آن نور سره / شد عدد در سایه‌های کنگره

این عقیده طبعاً حسن محبت و اخوتی در جمیع ابناء انسان تولید می‌کند و در مقابل این تصور و تفکر جمیع صفات رذیله چون بغض و حسد و خشم و نفرت مغلوب و معدوم گردیده عشق حقیقی و محبت کامل جانشین آن خواهد گشت. چون این تمایل و جذبات محبت در آدمی قوت گیرد نه‌تنها شخص نوع انسان را به نظر اخوت خواهد نگریست بلکه خلقت را یک مجسمه زیبایی و کائنات را هم سراپا حسن و زیبایی خواهد دید. ازاین‌رو جهان را نیکو و نشانه‌ای از محبت و رحمت الهی دانسته و عالم آفرینش در پرتو نور او خواهد دانست و این مقام وصله‌ای است که همه عرفا و حکما چون بدان سرمنزل یقین رسیدند و جمال غیبی را در پس پرده طبیعت دیدند بی‌اختیار زبان جانشان به توصیف عشق مشغول و آوای روحشان بر سرود محبت مترنم گردیده است و دانستند گرچه ابناء بشر در صورت متفاوت و متعددند لکن چون به معنی نگریم همه از یک مصدر جلال و از یک روح واحد می‌باشند. پس باید از عالم ظاهر و کثرت گذشته به جهان معنی و وحدت برسیم تا همه ابناء بشر را یکسان دیده برادران خود شماریم.

در معانی قسمت و اعداد نیست / در معانی تجزیه و افراد نیست

اتحاد یار با یاران خوش است / پای معنی گیر صورت سرکش است

این عقیده و فلسفه نه تنها در عالم عرفان است بلکه در زندگانی اجتماعی و معاشرت نیز اهمیت ‌فوق العاده دارد زیرا وقتی که ما همه را یکسان دانستیم با همه به محبت‌کامی رفتار خواهیم کرد و طبعاً محبت ما تولید محبت در دیگران نموده اثرات نیک آن عاید خود ما خواهد گردید.

پس اگر مایلیم مورد توجه و محبت همه عالم گردیم نخست باید به همه عالم محبت ورزیم و نیک باید تفکر کرده و دانست اگر روح عشق و محبت کامل در هر یک از ما ظاهر گردد و همه بشر از این موهبت الهی و نعمت یزدانی بهره‌مند گردند تا چه اندازه جهان خرم و آباد و جهانیان شاد و آزاد خواهند گشت. چه نیکو بود اگر ما به‌جای صفات رذیله و افعال ناپسند مانند خشم و نفرت و بغض و حسد، قلب خود را جای عشق و محبت و رحم و شفقت ساخته روح را در پرتو انوار حقیقت و راستی منور می‌گردانیدیم و به‌جای خودپرستی و خودخواهی دوست همه عالم و خیرخواه جمیع مخلوق می‌بودیم؛ زیرا ریشه همه فسادها و بنیاد همه رذائل خودخواهی است و اساس خودخواهی بر روی جهالت نهاده شده است؛ زیرا خودخواه از روی جهالت برای تحصیل سعادت و خوشی خود می‌کوشد و برای رسیدن به آن به هر وسیله که ممکن است متشبث خواهد شد و از هر گونه عملی که به منفعت او تمام شود ولو به ضرر دیگران نیز باشد مضایقه و خودداری نمی‌نماید و بسا به این خیال مرتکب اعمال ناشایسته و جنایت خواهد شد. پس پایه اعمال ناشایسته جمیعاً بر روی خودخواهی و نشان جهالت است. زیرا اگر جاهل نبود و روح عشق در وجودش می‌بود می‌دانست همان‌طورکه او یکی از افراد هیئت جامعه انسانی است خوشی او نیز باید در سعادت جامعه بشر باشد و اگر می‌دانست هر کس مایل است سعادتمند حقیقی گردد باید دیگران را سعادتمند گرداند، هرگز خودخواه نمی‌شد و به‌جای آن‌که قلب تاریک خود را مملو از این صفات رذیله نماید و برای کسب منفعت خود راه کج پوید دل را جایگاه نور ایزدی نموده و در شاهراه درستی قدم می‌زد و آن محبت و شیفتگی را که یافته بود در راه خدمت به دیگران و نوع‌پروری صمیمانه نثار جهان و جهانیان می‌نمود و از این نعمت خداوندی یکی عشق و محبت استفاده برده خود و دیگران را سعادتمند می‌ساخت. پس وقتی که جذبات عشق کامل در روح ظاهر شود چهره دلربای کائنات و سراسر موجودات طالع گردد و روی دل‌آرای عالم آفرینش از پس پرده غیبت ظهور کند آن‌گاه عشق ما توسعه یافته همه جهان را فرا خواهد گرفت و همان‌طورکه آفتاب جهان‌تاب چون طالع گردد بر همه جهان و جهانیان یکسان تابیده و از نور و حرارت خود همه موجودات را بهره‌مند می‌سازد، محبت ما نیز شامل جمیع بشر گشته به‌وسیله خدمت و محبت آنان را سعادتمند خواهد گردانید.

چون به این مقام رسیدیم و محبت کامل در نهاد ما به حد کمال رسید آن‌گاه نه‌تنها با ضعفا و زیردستان همراه و معاون خواهیم بود بلکه با جهّال و گمراهان نیز به دیده انصاف و محبت خواهیم نگریست؛ زیرا جوان‌مردی و فتوت آن است که بدی را به نیکی پاداش داده و در مقابل تنفر، محبت ورزیم؛ والا بدی در مقابل بدی مقابله به مثل است و قدر و امتیازی نخواهد داشت لکن چون در مقابل بدی و تنفر دیگران محبت و شفقت خود را ظاهر ساختیم، حقیقت جوان‌مردی و بزرگواری را آشکار کرده و نه تنها به وظیفه انسانیت خود رفتار نموده‌ایم، بلکه طرف را نیز متنبه ساخته و بسا ممکن است سبب هدایت و نجات او شده باشیم. ازاین‌رو تمام معلمین روحانی بشر سعی کرده‌اند که اول به محبت و ملایمت نواقص اخلاقی دیگران را اصلاح نمایند. جمیع انبیاء و عرفا و علما به‌وسیله همین قوه توانستند بشر را به شاهراه سعادت رهبری کنند. بزرگان عالم گفته‌اند خوشی برای کسی است که برای خوشی دیگران در کار و کوشش است. هر کس جویای سعادت و اقبال و طالب نیک­بختی است باید نخست محبت را دریافته و مطابق آن نسبت به جمیع مخلوق عمل نماید تا به سادت حقیقی نائل گردد. سعادت و بهروزی را تنها در ثروت فانی و دولت­جهانی یا درآمد مادی و خوشی جسمانی دانستن اشتباه بزرگی است.

حیات جاودانی در عشق و شفقت و مهربانی و سعادت واقعی در محبت است و بس. عشق مطقاً مقدس است خواه در مجاز خواه در حقیقت ظاهر گردد.

البته نباید خوشی جاودانی و سعادت واقعی را تنها در عشق مجازی دانست؛ بلکه باید عشق مجازی را پله‌ای فرض کرد به سوی عشق حقیقی و از این لذائذ فانی و کامیابی جسمانی به دارالملک جاودانی و عالم روحانی مقام مقدس فناناپذیری که غم و اندوه و هجر و فراق در آن‌جا راه ندارد پی برد و سعادتمند حقیقی گشته خوشی جاودانی یافت.

این همه گزاف برای آن است که بگوییم ما هنوز زنده هستیم و خواستیم جای انگشتی بر صفحه این حرکت شایسته گذارده باشیم. علی هذا از همه دست‌اندرکاران این تصمیم شایسته پوزش می‌طلبم و از خداوند منان سعادت و نیک­بختی و رسیدن به اهداف آن بزرگ‌مردان را خاضعانه خواستارم. موفق باشید.

اصفهان، سید مرتضی مستجابی

١٣٧٨/٠٨/٢٣

حجت‌الاسلام‌والمسلمین رضا اسلامی در یادداشت «چرا الگوهای وارداتی اقتصادی ناکارآمدند؟» به بررسی الگوی مطلوب اقتصادی از دیدگاه شهید صدر پرداخته که در سال ١٣٩۴ در سایت مرکز حفظ و نشر آثار آیت‌الله خامنه‌ای منتشر شده است.

رهبر معظم انقلاب در خطبه‌ی نماز جمعه‌ی تهران، به تاریخ ٢١ فروردین ۶۶ درباره‌ی شهید آیت‌الله صدر، بیانات مفصلی فرمودند که بخشی از آن بدین شرح است:

نکته‌اى که من روى آن مى‌خواهم تکیه کنم این است که حادثه‌ى شهادت این بزرگوار دو بعد دارد؛ یک بعد همینى است که گفتم، خسارت؛ یک ضایعه‌اى بود براى جهان اسلام. واقعاً «ثلُم فى الاسلام ثلمه» که «الّا یسودها شى‌ء» یک ثلمه‌اى و رخنه‌اى ایجاد کرد و ضرر بزرگى زد؛ این یک بُعد قضیه است… بعد دوم قضیه بعد سازنده‌ى این حادثه‌ى بزرگ است، این یک شهادت است؛ یک خون است؛ آن هم خونى به این طهارت، به این نفاست. اینجور این عنصر نفیس و عزیز که وجودش براى اسلام نافع بود و خودش هم مى‌دانست؛ ماند در عراق و مبارزه کرد و مقاومت کرد و تسلیم نشد تا جان خودش را داد، آن هم با این وضع. یقیناً یک بله‌ى کوچک، یک گوشه‌ى چشم نشان دادن، یک حرکت حاکى از نوعى سازشکارى جان او را حفظ مى‌کرد، مى‌توانست خودش را نگهدارد، اما او قبول نکرد؛ حاضر نشد. او به ملت خودش و مردم خودش و پیروانش توصیه کرد گفت: «ذوبوا فى الأمام الخمینى کما ذاب هو فى الاسلام» گفت شما در امام عزیز امت اسلامى ذوب بشوید، همچنانى که او خودش را در اسلام ذوب کرد؛ همان‌طورى که او خودش را تسلیم اسلام کرد تسلیم او بشوید؛ این چه روشن‌بینى عمیق و عظیمى است!؟ این چه شجاعتى است که انسان در عراق زیر سایه‌ى سنگین کدر ظلمانى آن حکومت مجرم و رژیم پلیسى و اختناق شدید بنشیند و اینجور قوى حرف بزند و از انقلاب اسلامى ایران و از رهبر این انقلاب ستایش بکند!؟ این شخصیت برجسته‌ى اوست؛ مقاومت او، شجاعت او، صراحت او، صمیمیت و انصاف او، و بالأخره شهادت او الگوست، براى همه مخصوصاً براى مجاهدین عراقى و ملت عراق بطور عموم از او درس بگیرند، خاطره‌ى شهادت او را زنده نگهدارند.

ایشان همچنین در پیامی که برای کنگره‌ی بزرگداشت شهید صدر در سال ١٣٧٩ ارسال کردند، چنین آورده‌اند:

از میان چهره‌های برجسته‌ی حوزه‌های علمیه در دهه‌های اخیر، مرحوم آیت‌الله شهید سید محمدباقر صدر قدس‌سره، یکی از ممتازترین و شگفت‌انگیزترین آن‌هاست… از جنبه‌ی علمی، جامعیت و تحقیق و نوآوری و شجاعت علمی را یکجا دارا بود. در اصول، در فقه، در فلسفه و در هر آنچه با این دانش‌ها ارتباط می‌یابد، در زمره‌ی بنیان‌گذاران و صاحبان مکتب محسوب می‌شد.

 طرح‌ریزی نظام اقتصادی اسلام، کار بزرگ شهید صدر

از جمله نوآوری‌های این شخصیت بزرگ، طرح بحث نظام اقتصادی اسلام در قالب یک مکتب جامع‌الاطراف و راه‌گشا بود. طبعاً این بحث، مقدمه‌ای درباره‌ی ضرورت مطالعه‌ی سیستماتیک آموزه‌های دینی را می‌طلبید که شهید صدر بدان وارد شدند و حتی از ارتباط نظامات مختلف در درون دین سخن ‌گفتند؛ مثل ارتباط نظام اقتصادی با نظام سیاسی و نظام امور عبادی؛[1] چنان‌که برخی اشکالات وارد بر بحث خود را که از سوی برخی افراد ابراز شده بود نیز محل نظر قرار داده و درصدد پاسخ برآمدند.[2] و نیز در مقالات ارسالی به نشریات، پاره‌ای از این مباحث را انعکاس دادند که نشان از اهتمام ایشان به طرح آن‌ها بود.[3]

شهید صدر نگاه نظام‌واره به آموزه‌های دینی را در چند جا مورد توجه قرار داده است. نخست و مفصل‌تر از همه‌جا، در طرح اقتصاد اسلامی به‌عنوان نظامی رقیب برای دیگر نظامات اقتصادی و سپس در تفسیر قرآن و نیز در سیره‌ی امامان معصوم سخن گفته[4] و فوق همه‌ی این‌ها در معرفی روش استنباط فقهی، نگاه جامع‌نگر فقها را معرفی کرده است.[5] بنابراین در چهار بخش، دیدگاه‌های ایشان را می‌توان پیگیری کرد و ما اکنون به بخش اول می‌پردازیم.

پرهیز از الگوهای وارداتی

در مقدمه‌ی چاپ دوم کتاب «اقتصادنا»، شهید صدر نخست از دو جریان حاکم در غرب، یعنی نظام اقتصادی سوسیالیستی و سرمایه‌داری سخن می‌گوید که ادعای امامت برای جهانیان را دارند و کشورهای فقیر و مسلمان را به دنبا‌له‌روی خود می‌خوانند. آن‌گاه الگوگیری و تبعیت از این نظام‌های غربی را در سه شکل و سه مرحله‌‌ی مترتب و متوالی توضیح می‌دهند. اول، تبعیت سیاسی کشورهای اسلامی از الگوی غرب؛ طوری‌که مستقیماً اقتصاد خود را بدان‌ها سپرده باشند. دوم، تبعیت اقتصادی با فرض استقلال سیاسی؛ طوری‌که خود زمامدار امور اقتصادی خود باشند، ولی در عمل، میدان اقتصاد آن‌ها جولانگاه غرب باشد. سوم، تبعیت از منهج و تفکر اقتصادی غرب، هرچند که در سیاست و اقتصاد، خود را مستقل بدانند. اینجاست که اقتصاد غربی، الگوی اقتصاد کشورهای اسلامی می‌شود و استفاده از تجارب آن‌ها در قالب نظام سرمایه‌داری یا سوسیالیستی، لازم می‌گردد. البته در کشورهای اسلامی، الگوی اقتصاد سرمایه‌داری، زودتر مطرح شد و نظام سوسیالیستی در ضدیت با آن و با فرض لزوم ایمان به امامت غرب، برای مردم جهان پیدا شد.

این هر دو نظام، ناکامی خود در ارائه‌ی الگوی موفق برای کشورهای دیگر را مستند به وجود موانع و فقدان شرایط لازم می‌کنند و بدین ‌سبب، اجازه‌ی طرح این فکر را نمی‌دهند که اصل نظام اقتصادی آن‌ها ناکارآمد است.

سپس شهید صدر اضافه می‌کنند که البته رشد اقتصادی، نیازمند الگوی مناسب است، ولی معنایش لزوم پیروی از الگوهای غربی نیست. الگوی پیشرفت باید مبتنی بر قابلیت‌ها و «استعدادهای داخلی» باشد و در این میان، «اراده‌ی مردم»، عامل تعیین‌کننده است، زیرا تا خود مردم رشد نکنند، اقتصاد آن‌ها هم رشد نمی‌کند و به تعبیری دیگر، بدون رشد فرهنگ دینی و عزم ملی، رشد اقتصادی میسر نیست.

شرط بنیادین برای موفقیت و پیشرفت

تعبیر زیبای شهید صدر چنین است:

حرکت همگانی امت شرطی بنیادین برای موفقیت‌آمیز بودن هرگونه رشد و مبارزه‌ی فراگیر برضد عقب‌ماندگی است، زیرا حرکت امت، نمایانگر رشد و نشان‌دهنده‌ی بالندگی اراده و رها شدن استعداد‌های درونی آن است و چنانچه امت، خود رشدی نکند، نمی‌تواند به فرایند رشد، دست یابد. بنابراین رشد ثروت در بیرون و بالندگی امت در درون، می‌بایست در یک راستا حرکت کنند.[6]

از اینجا می‌توانیم اهمیت و عمق بیانات مقام معظم رهبری درباره‌ی تکیه بر عزم و اراده‌ی ملی، بسیج نیروهای داخلی، تکیه بر الگوی اسلامی-ایرانی پیشرفت، اقتصاد مقاومتی، کار و سرمایه‌ی داخلی و مانند آن‌ها را دریابیم.

شهید صدر ادامه می‌دهد که برخلاف نظر اقتصاددانان غربی یا غرب‌زده، باید گفت که الگوهای اقتصادی وارداتی بدون لحاظ فرهنگ و استعدادهای داخلی، به‌هیچ‌وجه راه‌گشا نیست. علاوه بر آنکه تاریخ و تجربه‌ی حاصل از حضور استعمارگران در کشورهای فقیر، ما را بدان‌ها بدبین و حساس کرده است. اما اینکه برخی احزاب و جریانات سیاسی به‌سوی ملی‌گرایی رفته‌اند نیز خطاست، چون ملی‌گرایی مبنای فکری و فلسفی لازم برای اقتصاد را تأمین نمی‌کند. ما برای یک اقتصاد سالم، نیازمند مبانی فکری، فرهنگی و اعتقادی خاصی هستیم که ملی‌گرایی نسبت بدان، لابشرط و خنثی است.[7]

این سخن شهید صدر در واقع به اسلامی‌سازی اقتصاد به‌عنوان یک شاخه از علوم انسانی اشاره دارد، چون ما نمی‌توانیم نظام اقتصادی معینی برای خود تعریف کنیم، بدون آنکه مبانی آن را آماده کرده باشیم. البته شهید صدر در خلال بحث، میان علم اقتصاد و مکتب اقتصادی تفاوت می‌گذارد و علم اقتصاد را به‌عنوان مفسر پدیده‌ها و بیان‌کننده‌ی رابطه‌ی علّی‌ومعلولی میان دو چیز معرفی می‌کند، ولی تأکید دارد که علم اقتصاد، روشی برای حل مسائل ارائه نمی‌کند.[8] بدین لحاظ می‌توان گفت: در تفکر شهید صدر، علم اقتصاد در حدی که از طریق تجربه و استقرا به نتایج قطعی رسیده باشد، علمی است که مانند فیزیک و شیمی رابطه‌های واقعی را براساس منطق تجربی بیان می‌کند و نسبت به مبانی مختلف، لابشرط و خنثی است و حتی اگر به نتایج قطعی نرسد، به همان درصدی که وجود رابطه‌ی واقعی میان دو چیز را کشف کرده، قابل قبول است، ولی پاسخ‌گوی مشکلات اقتصادی ما نیست. درست مثل آنکه می‌گوییم: آب در صفر درجه منجمد می‌شود و در صد درجه جوش می‌آید، ولی اینکه ما الآن نیازمند کدام هستیم و چه هدفی برای استفاده از آب سرد یا جوش داریم، از محدوده‌ی علم فیزیک بیرون است. البته علم اقتصاد و مذهب اقتصادی در تفکر ایشان، دو قلمرو ذاتاً منفک از هم ندارند، بلکه موضوع و مجالات هر دو واحد است و تنها در شیوه و اهداف، از یکدیگر جدا می‌شوند.[9] تعبیر دقیق ایشان در نهایت، چنین است:

مکتب اقتصادی شامل هر اصل بنیادین در زندگی اقتصادی است که با اندیشه‌ی عدالت اجتماعی سروکار دارد. اما علم دربردارنده‌ی هر نظریه است که واقعیتی از زندگی اقتصادی را به‌گونه‌ای جدا از هر اندیشه‌ی پیشین یا آرمان عدالت، تفسیر می‌نماید.[10]

و باز در تفکیک میان مکتب اقتصادی و قوانین موضوعه در زمینه‌ی اقتصاد می‌فرماید که مکتب اقتصادی پایه و مبنای قانون می‌تواند باشد، ولی خود آن نیست. بدین‌ترتیب متمرکز بر تبیین نظام اقتصاد اسلامی می‌شود که پاسخ‌گوی مشکلات اقتصادی و راه‌گشای حیات اقتصادی سالم و صحیح است.[11]

و از آنجا که بر مبناپذیر بودن هر نظام اقتصادی و هر مکتب اقتصادی تأکید دارد، درباره‌ی مکتب اقتصادی اسلام، وجود دو شاخصه‌ی مهم، یعنی حلال و حرام را شاهد درستی دیدگاهش درباره‌ی لزوم تبیین مکتب اقتصادی اسلام می‌داند.[12]

 ناسازگاری الگوی اقتصادی غرب با جوامع اسلامی

اما ظهور الگوی التقاطی در برخی کشورها تحت عنوان سوسیالیسم عربی، ناشی از عدم ایمان به جامعیت دین برای حل مشکلات است و شهید صدر، که به‌خوبی این مشکل را ریشه‌یابی کرده است،[13] با نگاهی آسیب‌شناسانه می‌فرماید که الگوی اقتصادی غرب در قالب یکی از دو نظام معروف، اساساً با مبانی اعتقادی مسلمانان نمی‌سازد.[14]

علاوه بر آنکه گفته شد رشد اقتصادی همراهی و هم‌فکری مردم را می‌خواهد و امری تحمیلی نمی‌تواند باشد.[15] حداقل آن است که ما نباید ارتباط اقتصاد و اخلاق را نادیده بگیریم. اکنون که ما می‌توانیم از بستر اعتقادی و دینی خود برخیزیم و دستورات دینی را پشتوانه‌ی اقتصاد خود قرار دهیم و بدان رنگ قدسیت بپوشانیم، چرا به‌سوی اقتصاد غربی برویم که همه‌چیز در آن رنگ مادیت و زمینی دارد؛ غرب مادی‌گرایی که حتی مسیحیت را نیز زمینی کرده است. و باز شهید صدر به چند زبان و چند بیان تأکید می‌کند که نظام اقتصادی غرب مبتنی‌ بر ارزش‌های فکری حاکم در آنجا و مبانی انسان‌شناسی مورد قبول آن‌هاست،[16] بلکه این نظام اقتصاد آن‌هاست که انسان و جهان و اخلاق را پایه‌ریزی می‌کند.[17]

هماهنگی نظام اقتصادی با نظام اخلاقی و اجتماعی

آخرین سخن ایشان در مقدمه‌ی کتاب، که ناظر به کل مباحث محسوب می‌شود، آن است که نظام اقتصادی ما با نظام اخلاقی و نظام روابط اجتماعی به‌ناچار باید هماهنگ باشد و الگوهای وارداتی، این هماهنگی را مختل می‌کند.[18]

اما در تفاصیل بحث، همین مطلب را شهید صدر در قالب زمینه‌های شکل‌گیری مکتب اقتصادی اسلام بیان کرده و از سه عنصر یاد نموده است. اول عقیده، دوم مفاهیم که براساس عقیده شکل می‌گیرد و نظام ارزشی را نشان می‌دهد. چنان‌که مفهوم تقوا براساس اعتقاد به توحید شکل می‌گیرد و سوم عواطف که براساس دو عنصر پیشین شکل می‌گیرد و ارزش‌گذاری و اجلال و احترام به شخص متقی را باعث می‌شود.[19]

تا اینجا تأکید بر شناسایی مبانی دینی و طراحی نظام اقتصادی اسلام براساس مبانی، مورد توجهِ خاص بوده است تا کسی خیال نکند که ما الگوی پیشرفت بدون رعایت فرهنگ ملی و اعتقاد دینی خود می‌توانیم داشته باشیم و در مواضع متعدد با استفاده از آیات و روایات، این امر را توضیح داده و به‌نوعی ارتباط مکتب اقتصادی با نظام سیاسی اسلام و دیگر نظامات را تبیین کرده‌اند و جالب آنکه معتقدند تنها با همین نگاه نظام‌واره به تعالیم دینی است که می‌توان راه‌ جمع میان سودجویی فردی انسان و تأمین منافع اجتماعی پیدا کرد؛ در جایی ‌که نظام‌های رقیب در حل این مشکل درمانده‌اند.[20]

این مقدار گوشه‌ای بود از دیدگاه شهید صدر درباره‌ی نظام‌سازی که پرداختن بدان، در شرایط حاضر البته ضروری است؛ چراکه اکنون نظام جمهوری اسلامی امیدبخش ملت‌های مظلوم جهان شده است و توقع آن می‌رود که الگویی جدید و جامع براساس فقه اسلامی ارائه کند که جایگزین الگوهای رقیب و ازکارافتاده باشد.

 

پی‌نوشت‌ها

[1]. موسوعه الامام الشهید سید محمدباقر صدر، ج١٧، ص۱۶۳ و ج۳، ص۳۴.

[2]. همان، ج١٧؛ ومضات، ص۶۲؛ بارقه‌ها، ص ۶۵.

[3]. موسوعه الامام الشهید سید محمدباقر صدر، ج١٧، ص۹۱.

[4]. همان، ج٢٠، ص١٠٧ و ص١٢٨.

[5]. همان، ج١٩، ص٢۶.

[6]. همان، ج٣، اقتصادنا، ص۲۱؛ اقتصاد ما، ج١، ص ٢٠.

[7]. همان، ص٢٢و٢٣.

[8]. همان، ص۴۱۷.

[9]. همان، ص۴۱۹.

[10]. همان، ص۴۲۱.

[11]. همان، ص۴۲۳.

[12]. همان، ص۴۲۴.

[13]. همان، ص۲۳.

[14].  همان، ص۲۵.

[15].  همان.

[16].  همان، ص۲۷.

[17]. همان، ص۳۱.

[18]. همان، ص۳۴.

[19].  همان، ص۳۳۸.

[20]. همان، ص۳۴۰ـ۳۶۰.

به گزارش خبرگزاری تسنیم، از یاد نبردن و مرور زندگی آنان که در رخدادهای زمانه خود و پس از خود موثر بودند، کمترین کاری ا‌ست که می‌توانیم برای زنده نگهداشتن آرمان‌هایشان انجام بدهیم. کتاب “نا” به قلم مریم برادران که توسط انتشارات دارالصدر منتشر شده تلاشی در همین راستاست که روایت زندگی آیت الله شهید صدر ، مرجع تقلید، نظریه‌پرداز و عالمِ نابغه‌ جهان اسلام است.

در کتاب “نا” و زندگی شهید صدر، ما برای همه‌ انسان‌ها جایی داریم؛ کودک، دختر، پسر، همسر، شوهر، مادر، پدر، محصل، کاسب، خانواده، فعال سیاسی و حزبی، علاقه‌مند به فلسفه‌ صدرایی، فعال در روزنامه و نشریه، مبارز، مدرس و حتی مخالف و منتقد برای همه و همه جایی در زندگی و زمان کوتاه حیات شریف ایشان وجود دارد.

قاضی سعید قمی، به سه معنا از زمان اشاره می‌کند: زمان کثیف، زمان لطیف و زمان الطف؛ که انسان‌ها بسته به سعۀ وجودی‌شان با آنها ارتباط دارند. برای انسان‌ها بر اساس ارتباطی که با هر یک از این ساحت‌ها برقرار می‌کنند، زمان به شکل متفاوتی می‌گذرد. برای مثال، گاهی وقت‌ها زمان برای ما کُند می‌گذرد و گاهی تند؛ این کند و سریع گذشتن به واسطه‌ درکی است که ما با ساحت‌هایی از این عالم برقرار می‌کنیم و به آنها متصل می‌شویم.

در یک زندگیِ حدود چهل ساله، این همه حادثه شورانگیز رقم می‌خورد، به دلیل آن که شهید صدر در ظاهر، چهل سال زندگی کرده، اما کیفیت این زندگی به واسطه‌ اتصال با ساحت‌های دیگری از این عالم بیش از اینها است. زندگی شهید صدر آنقدر متنوع و متکثر است که ما در کتاب “نا” به اندازه چند قرن، آدم احساس می‌کنیم، زندگی مرور می‌کنیم و تعامل می‌فهمیم. اینها در ساحت زمان عادی و روزمره قابل درک نیستند.

همین که شهید صدر در آن مدت کوتاه عمرشان توانسته به اندازه چند قرن زندگی و فکر کند، زندگی‌اش را برای ما خواندنی می‌کند. گویی او برای امروز ما هم در آن چهل سال زندگی کرده و زمانی که زندگی صدر را ورق می‌زنیم احساس می‌کنیم می‌توانیم جایی در آن مجموعه متنوعی که شهید صدر حاصل کرده بود، داشته باشیم. جایگاهی که ما را در مجموعه زندگی شهید صدر به آدم‌های دیگر مرتبط می‌کند، حتی اگر پژوهشگر علوم دینی و فقه خوان نباشیم، حتی اگر کاسب باشیم…

اما سؤال آن است که شهید صدر، چطور چنین جهانی را در این چهل سال رقم زده است؟ به گمان من پاسخ این سؤال در بخش‌های آخر کتاب نا است. جایی که می‌بینیم دیگر انسان‌های متعددی با شهید صدر ارتباط ندارند. تنها کسانی که در لحظات آخر عمر شریف ایشان در کنارشان هستند و از شهادتشان باخبرند، بعضی از افراد خانواده و همسایه‌ها و دوستان‌اند؛ حتی پس شهادت صدر، تشییع جنازه‌ای هم برای او برگزار نمی‌شود، در اوج غربت به شهادت می‌رسد و تا مدت‌ها هیچ کسی از محل دفنش خبر ندارد.

اصلاً گویی اثری از شهید صدر نمی‌بینیم. رمز بقای محمدباقر صدر، رمز اینکه در زندگی و در افکار او، جا برای همه هست، همین غربت و کم شدن ارتباطات ظاهری است. شهید صدر، از خودش می‌گذرد و از زمان کثیف ما، به زمان لطیف و الطف می‌رود. به همین خاطر است که وقتی کتاب “نا” را می‌خوانیم، دوست داریم جایی در زندگی شهید صدر داشته باشیم؛ دوست داریم صدر باشیم. دوست داریم از این زمان، به زمان شهید صدر برویم.

کتاب “نا” و روایت زندگی آیت الله شهید صدر ، بعد از شهادت حاج قاسم سلیمانی، من را بار دیگر با انسان‌هایی مواجه کرد که اگر چه بسیار شبیه همه‌ ما هستند، اما به اندازه چندین قرن، زندگی می‌کنند و حادثه رقم می‌زنند. این انسان‌ها، انسان‌های تراز انقلاب اسلامی‌اند. انقلاب اسلامی هم در زمانه‌ای رخ داد که احتمال وقوع انقلابی با نام دین قابل تصور نبود. انسان‌های انقلابی، تنها یک راه داشتند؛ این که به اندازه‌ کل جهان، به اندازه‌ کل تاریخ زندگی کنند، مبارزه کنند، کار کنند و حادثه رقم بزنند. شاید به همین دلیل است که لیلی عشقی، انقلاب اسلامی را زمانی میان زمان‌ها یا زمانی فراتر از زمان‌ها می‌داند. شهید محمدباقر صدر، انسان تراز انقلاب اسلامی است، انسانی فراتر از زمان‌ها.

دکتر محمدحسین جمشیدی متولد سال ۱۳۴۰ شهرستان اقلید در استان فارس و دارای مدرک دکترای علوم سیاسی از دانشگاه تهران بود. وی از سال ۸۸ در گروه روابط بین‌الملل دانشکده علوم انسانی مشغول تدریس بود و تألیف ۴۰ کتاب و ارائه ده‌ها مقاله علمی‌پژوهشی و ترویجی در مجامع معتبر علمی را در کارنامه خود داشت. یکی از آثار ارزشمند دکتر جمشیدی کتاب زندگانی سیاسی شهید سید محمدباقر صدر است که آن را با تکیه بر تأثیرگذاری اندیشۀ آن شهید والامقام بر انقلاب اسلامی ایران نگاشته است. آنچه در ادامه می‌آید متن دیباچۀ این کتاب به‌قلم دکتر جمشیدی است که در آن به تبیین چرایی پرداخت به سیره سیاسی و علمی شهید صدر پرداخته است:

 

«وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْياءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُون‏» (و هرگز کسانی را که در راه خدا کشته شده‌اند، مرده مپندارید، بلکه آنان زندگانی هستند که در پیشگاه پروردگارشان متنعمند).

طرح مسئله

انسان‌های بزرگ می‌توانند در تغییر و تحول سرنوشت تاریخی جوامع و ملتها مؤثر و سرنوشت‌ساز باشند. بسیاری از آنان در سرتاسر تاریخ بشریت بر روی کره خاکی، توانسته‌اند روحیه، خلق‌وخو، عادات و سنن و فرهنگ ملت یا جامعه‌ای را دستخوش تحول کنند و با ایجاد دگرگونی در جوامع بشری آنها را به‌سوی تمدنی عالی‌تر سوق دهند. این نظریه براین‌اساس بیان می‌شود که جوامع انسانی در کل، دارای سیر تکاملی و روبه‌رشد هستند هرچندگاهی دچار فرازوفرود می‌گردند.

تکامل و پیشرفت جوامع بشری می‌تواند معلول علل متعددی نظیر نوع شناخت و آگاهی مردم آن جوامع، نوع رفتار، مکتب و نوع نگرش انسانها و رهبران بزرگ آنها باشد.

در این میان، یکی از عوامل مهم پیشرفت و تحول جامعه، انسانهای بزرگ یا به تعبیر دیگری قهرمانان و نوابغ هستند که با ایجاد تحول در وجود خود جامعه را نیز متحول می سازند. به بیان:

گاهی مردان بزرگی پیدا می‌شوند که اخلاق و عادات پَست و منحطی را که به منزلۀ خون کثیفی است که در رگهای مردمی هست و آنها را بیمار و ضعیف کرده، از روح آن مردم بیرون می‌کشند و به‌جای آن، خون پاکِ «اخلاق و عادات متعالی» وارد روحشان می‌کنند.[1]

در میان این نوابغ و قهرمانان، پیامبران و پیشوایان دینی، مصلحان سیاسی و اجتماعی و شهیدان راه حق و هدایت جایگاه والایی دارند؛ زیرا آنها حرکت خود و جامعه را در جهت مصالح و نیازهای واقعی جامعه تنظیم می کنند و براساس حق و حقیقت سخن می‌گویند. بیان آنها این است که «فَأَمَّا الزَّبَدُ فَيَذْهَبُ جُفاءً وَ أَمَّا ما يَنْفَعُ النَّاسَ فَيَمْكُثُ فِي الْأَرْضِ».[2] در دوران ما هم با آنکه عصر فرهنگ و ارتباطات و تحولات عظیم علمی است، همچنان اهمیت و جایگاه انسانهایی که راه تحول و حرکت را بر روی جوامع گشوده‌‌اند، در جای خود محفوظ و مطرح است و حتی به جرئت می‌توان گفت که نه‌تنها از اهمیت تأثیر این‌گونه شخصیتها کاسته نشده، بلکه با توجه به بحرانهای فردی و اجتماعی حاصل دوران جدید و تحولات عظیم علمی و ارتباطی بر اهمیت و ارزش آنها و تأثیرشان افزوده شده است. بنابراین امروزه نیز تحقیق در ابعاد زندگانی انسانهای بزرگ نیاز اساسی جامعه بشری محسوب می‌شود. این موضوع به‌ویژه زمانی اهمیت بیشتری می‌یابد که این‌گونه انسانها در دوارن معاصر نیز چون گذشته اندک هستند. انسانهایی که علاوه‌بر نبوغ و ویژگیهای برتر، راهنمایی بشریت را به‌عنوان یک رسالت، هدف اصلی خود قرار داده و در این مسئله روش آنها، روش حق و حقیقت بوده و براساس عدالت به طرح اندیشه و تحقق آن در عمل مبادرت کرده‌اند. بر همین اساس، این‌گونه افراد چونان مشعلهایی فروزان و روشنگر تلقی می‌شوند که محور استوار فیض‌رسانی به بشر در میان نسلهای گوناگون هستند و لذا بررسی زندگانی آنها به‌ویژه بااهمیت‌ترین بُعد زندگانی‌شان، یعنی بُعد سیاسی و اجتماعی، از ضروریات محسوب می‌گردد.

امام شهید ابوجعفر سید محمدباقر صدر، از جمله کسانی است که به اعتراف تمام کسانی که از او شناختی هرچند ناچیز دارند، دارای نقشی عظیم در تحکیم مبانی دینی و علمی و معرفتی در دوران جدید و دارای مكتبی فکری و علمی در جهان اسلام و نگرشی انسانی و جهانی و همه‌جانبه برای تحول انسان معاصر و هدایت او در مسیر فطرت و تکامل حقیقی است. او با ادراک صحیح جهان معاصر و با توجه به مکتب رهایی‌بخش اسلام وظیفه اساسی هدایت مردم را بر دوش کشید و در این راه خود نیز عملاً وارد جریان مبارزه با ستم و بی‌عدالتی شد و در راه تحقق عدالت و حقیقت و معنویت به مقام شهادت نایل آمد.

او همچنین با دقت، ژرف‌نگری، روشن‌بینی و واقع‌نگری، نه‌تنها به بررسی جامعه زمان خود و بحرانهای آن و ارائه درمان برای درد آن پرداخت، بلکه زندگانی خود را وقف مردم کرد و در راه احیای انسانیت و عدالت و معنویت به تعبير خود به اصل «تضحيه» و «قربانی شدن» دست یافت. این فیلسوف، متکلم، فقیه و اندیشمند در صحنه سیاسی و اجتماعی زمان نه‌تنها از نبوغ و خلاقیت عظیم خود در راه تبشیر و انزار نوع انسان به‌ویژه مسلمانان بهره‌ها گرفت، بلکه حیات طیبه‌ای را برای خود بنا نهاد که به‌راستی این حیات طیبه سرمشق و اسوۀ نیکو و عالی برای عموم انسانها، به ویژه مسلمانان است. بر همین اساس نه‌تنها شناخت و بررسی اندیشه‌های نو و بديع او برای ما و جامعه ما امری حیاتی محسوب می‌گردد، بلکه شناخت سيره سیاسی و خط‌مشی عقیدتی و مبارزاتی‌اش که سرتاسر زندگی‌اش را دربر می‌گیرد، برای ما اهمیت اساسی دارد. زیرا به تعبیر دکتر علی شریعتی:

… و نشان داده است که علاوه‌بر فرهنگ اسلامی، هم فهم زمان ما را دارد و هم درد زمانۀ ما… را حس می کند و هم با «زبان مردم این زمان» حرف می‌زند و با شيوۀ کار علمی این عصر نیز آشناست و اینهاست آنچه یک «عالم اسلامی»[3] در عصر ما بدان نیازمند است و این است آن «عالم اسلامی» که عصر ما به او احتیاج دارد.[4]

ضرورت و اهمیت پژوهش

بررسی سیره سیاسی و علمی شهید صدر از جهانی چند برای ما و جامعه ما حائز اهمیت است:

١- شخصیت و جامعیت اخلاقی و ایمانی، وجود شهید صدر را به‌گونه‌ای پر کرده بود که او در تمام ابعاد زندگانی فردی و اجتماعی می‌تواند سرمشق و الگوی کاملی برای انسانها حساب آید. به تعبیری دیگر او شخصیتی است که با تأسی به او می‌توان در زندگانی موفق و رستگار گردید و این موضوع همه بخشها و جوانب زندگانی او را دربر می‌گیرد. به‌عنوان مثال در علم‌آموزی و تحصیل و پژوهش به‌گونه‌ای بود که در موردش گفته‌اند:

فلقد كان، رحمة الله، آية في النبوغ العلمي، و اتساع الانق، و الأعبقریة الفذه و قد ظهر نبوغ منذ طفولته وبداية حياته و تحصيله العلمی…[5]

یعنی: او که رحمت خدایش بر او باد، البته آیتی در نبوغ علمی و دارای دید گسترده و در نبوغ بی‌همتا بود، و از همان اوان کودکی و آغاز تحصیلات علمی‌اش نبوغش آشكار گردید.

سید محسن امین نیز در بیان شخصیت همه‌جانبه او از چهار ویژگی اساسی «خلق شایسته»، «علم و افر»، «ورع» و «حب» یاد می‌کند. او در بیان شخصیت شهید صدر می‌نویسد:

لا يستطيع المرء أن تقدم صورة وافية من هذه الشخصية المتميزة و لكن ذلك لا يمنع من قراءة بعض عناوين هذه الشخصية، بدءاً من المميزات الخاصة بهذه الشخصية و هي مميزات الخلق النبيل، و العلم الوفيد و الورع و الحب….[6]

آری، جامعیت و کمال شخصی صدر بیانگر این امر است که او در هر بعدی از ابعاد زندگی فرد و امت می‌تواند راهگشا و اسوه‌ای نیکو برای هدایت و راهیابی او به‌سوی کمال، معنویت و اخلاق باشد.

٢- انسانهای بزرگ و اندیشمندان از ما خواسته‌اند که در پی به‌دست‌آوردن بینشی کلی و همه‌جانبه به‌ویژه نسبت به امور اجتماعی و سیاسی و جامعه خود باشیم، زیرا در سایۀ دارا بودن چنین بینشی است که می‌توانیم: «زمان کنونی را با یک دید وسيع آفاقی که علی‌الرسم هنگام بررسی آثار و مدنیتهای گذشته به‌کار می‌رود، بنگریم».

و با این درخواست خود سعی کرده‌اند نه‌تنها در نظر و ارائه دیدگاهها که در عمل و کنش خود، این دید آفافی به هستی، جامعه، انسان و سیاست را متحقق سازند و به تشخیص راه پرداخته و آن را به دیگران نیز بیاموزند، بلکه با دارا شدن چنین نگرشی همه‌جانبه، کلی و آفاقی است که می‌توانند راه را از بیراهه تشخیص دهند. کار انسانهای بزرگ در این میدان در دو بخش اساسی نظر و عمل و هریک از این دو در دو بُعد بشارت و انزار خلاصه می‌گردد. بررسی سیره سیاسی، اجتماعی و فردی این‌گونه افراد به‌معنای راهی به‌سوی دریافت بینشی وسیع و آفاقی تلقی می‌شود، همان‌گونه که شهید صدر با بیان اندیشه‌ها و سیره عملی خود با تکیه بر اصل دوراندیشی و ژرفانگری به انذار و اعلام خطر برای بشریت پرداخت و با اتکا به اصل امید و رجا به تبشیر جامعه روی آورد و بدین‌سان او با سيره سیاسی خود انذار و تبشیر را تجسم بخشید. وی نه‌تنها راه که نحوه دریافتن و شناختن راه و تمییز آن از پیراهه و کج‌راهه را نمایان ساخت. ازاین‌رو پرداختن به سیره سیاسی او، به‌معنای دریافت راه و التزامات آن است.

٣- موضوع دیگری که در اینجا حائز اهمیت است این است که حرکت شهید صدر در تاریخ بشریت الگوی سازنده و پویا تلقی می‌گردد و به‌ویژه با توجه به طرح چنین حرکتی توسط مرجعی صاحب‌نظر و اندیشمندی برجسته است که پی بردن به اهمیت آن آشکار می‌گردد. این حرکت فکری و سیاسی و مبارزاتی براساس اسلام راستین و در جهت احیای امت اسلامی شکل گرفته است و مبتنی‌بر نگرشی همه‌جانبه از هستی و جامعه و همچنين متکی بر اصلی که پیش از این مطرح شد، یعنی اصل حزم و ژرف‌نگری مورد نظر این اندیشمند است. بر همین اساس مدن أماسی از بررسی زندگانی و سيرة او، نه پرداختن به ابعاد گوناگون زندگی او که در واقع آشنایی با چنین راه و حرکتی است. به تعبیر علامه سید محمدحسین فضل الله:

بل المساله مسأله حركة الشهيد الصدر في التاريخ في الأیجائات لفکریة و الروحية و السياسية و الجهادية الى تطلقها الارشادات العميقة للملامح المضیئة في طبيعة شخصية…[7]

بلکه مسئله، مسئلۀ حرکت شهید صدر در تاریخ، در میدانهای فکری، روحی، سیاسی و جهادی است که ارشادها و آگاهیهای عمیق را برای لحظات نورانی در وجود شخصیت او به نمایش می‌گذارد. به‌ویژه آنچه در این حرکت تاریخی شهید صدر و مکتب او مورد نظر است ترکیب منطقی میان عواطف و احساسات و عقلانیت است که حرکت و مکتب او را مکتبی پویا و حرکتی سازنده و مؤثر در سرنوشت انسان قرار داده است، زیرا ترکیب عقلانیت با عواطف و احساسات و نگرشها و بینشها و ایمان و علم است که انسان می‌تواند مفهوم حرکت و توسعه را دریابد و به مکتب‌سازی و نظریه‌پردازی مبادرت کند. در مورد او به صراحت آمده است: «و کانت عاطفيته المقترجة بعقلانیته»[8] و احساسات و عواطف او با عقلانیتش آغشته بود.

۴- نکته دیگری که در این موضوع حائز اهمیت است این است که ترکیب عقلانیت با عواطف و کنش (عمل)، فرد و جامعه را از تعصيات ناروا، خمودی و جمودی برکنار می دارد. از همین روی در مکتب و حرکت صدر نمی‌توان تعصبات خشک و ناروا، خمودی، جمودی، بی‌تحرکی، اشعریگری و اخباریگری را مشاهده کرد. این نکته از نکات بسیار مثبتی است که اهمیت و ارزش بررسی سیره سیاسی این متفکر بزرگ را آشکار می‌سازد.

۵ـ مایه‌گیری مکتب و حرکت صدر از اسلام راستین و به‌ویژه اصول تشيع دوازده‌امامی و اتکای آن به جهان‌بینی توحیدی نیز از مواردی است که برای ما، ضرورت پرداختن به سيرۀ سیاسی و حرکت جهادی او را آشکار و مبرهن می‌سازد.

۶- ابتکارات و نوآوریها، جهانی و انسانی بودن حرکت صدر و ابتنای آن بر تفسير صحيح از جهان هستی، آن هم تفسیری عقلانی، برهانی، جنيۀ ديگری از اهميت مسئله را مشخص مینماید.

۷- همچنین تأثرات او از جامعه و مقتضیات زمان معاصر و تأثیراتی که به‌ویژه در مورد جامعه ما و انقلاب اسلامی ایران و نظام جمهوری اسلامی بر جای گذاشته است این معطب را مبرهن می‌سازد که به‌مراتب شایستگی آن را دارد که صفحاتی فراخور را به سیره سیاسی او اختصاص دهيم. زیرا برای ما ایرانیان، مهم‌تر از همه، مسئله ارتباط و پیوستگی شهید صدر، مکتب و حرکتش با ارزشهای انسانی‌الهی انقلاب اسلامی ایران، مردم ما و نظام جمهوری اسلامی است. اهمیت این ارتباط هم در شکل‌گیری و پیروزی انقلاب اسلامی و هم در ارائه اصول آن و هم در گسترش و توسعه آن به‌وضوح دیده می‌شود. برا نمونه هرایرد کمیجانی در مورد تأثیر او بر قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران می‌نویسد:

… نیز نقش نسبتاً ناشناخته محمد باقر صدر به‌عنوان یکی از پدرخوانده‌های فکری قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، به همان اندازه اهمیت دارد. درواقع شواهد حاکی از آن است که این آیت‌الله عرب(!) کمک عمده‌ای به چهارچوب ایدئولوژیک نظام اسلامی در ایران کرده است.[9]

نه‌تنها تأثير شهید صدر بر انقلاب اسلامی و جامعه ما که بخشی از رفتار سیاسی و مشی سیاسی او در جهت تبين انقلاب اسلامی، هدایت و راهنمایی آن و حفظ و گسترش آن می‌باشد، بلکه مهم‌تر آن این است که اهمیت انقلاب اسلامی برای شهید صدر به‌گونه‌ای بوده است که بررسی رفتار او در قبال انقلاب اسلامی یادآور رفتار هگل، فیلسوف آلمانی، نسبت به انقلاب فرانسه بلکه عاطفی‌تر و بنیاتی‌تر از آن است. از این نظر او نه‌تنها حامی انقلاب اسلامی ایران که نظریه‌پرداز آن هم می‌باشد و در این مورد دارای دیدگاههای روشن و بیبدیل است.[10] همچنین بی‌دلیل نیست که یکی از شاگردانش وضعیت روحی او را پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران این‌گونه وصف می‌کند:

… با شنیدن خبر پیروزی انقلاب اسلامی ایران، سراسر وجود شهید صدر روح شده و روحش به‌سوی ایران پرواز می‌کرد. آتش شوق در چشمان پرفروغش می‌درخشید و گویا به بالاترین آرزوی خود رسیده است.[11]

و به تعبیر علامه محمدحسين فضل الله:

فاعطاها التأيبة الکلی من فکره و مشاعره و حرکته… حتى أن شهادته في مركز التحدي الكبير للنظام الطاغي في العراق، كانت من بين العطاء الكبير الذي قدمه للثورة التي ادخلت الرعب في قلوب الحكام الظالمين في المنطقة….[12]

 

 


[1]. مرتضی مطهری، فلسفه تاريخ، ص٣٨.

[2]. رعد (۳): ۱۷

[3]. تأكيدها از دکتر علی شریعتی است.

[4]. سید محمدباقر صدر، تشیع مولود طبیعی اسلام، ترجمه على حجتی کرمانی، با نقدی از دکتر علی شریعتی، ص۱۳۷.

[5]. سيد محمود هاشمی، المعالم الفكرية لمدرسة السيد الشهيد محمد باقر صدر، در: الإمام الشهيد محمد باقر صدر، سمو الذات و خلود العطاء، ص۱۴.

[6]. السيد محسن الامین و دیگران، الصدر في روی العليا و الفکرین، در: الامام الشهيد سيد محمد باقر الصدر، سمو الذات و خلود العطاء، ص۴۳۲.

[7]. محمد الحسینی، الامام الشهید السید محمد باقر صدر، ص٣.

[8]. همان، ص۴.

[9]. هرایرد کمیجان، اسلام در انقلاب، جنبشهای اسلامی در جهان عرب (بررسی پدیده بنیادگرایی اسلامی)، ترجمه حمید احمدی، ص۱۹۸.

[10]. نک: محمد حسین جمشیدی، اندیشه سیاسی شهید رابع امام سید محمدباقر صدر، ص١٠١ـ١٣٧.

[11]. مصاحبه نگارنده با شیخ محمدرضا نعمانی.

[12]. محمد الحسینی، همان، ص٨.

 

 

دومین نشست علمی طلایه‌داران صلح و وحدت اسلامی با محوریت اندیشه‌های آیت‌الله شهید سید محمدباقر صدر(ره)، چهارشنبه ۲۶ اردیبهشت ماه ١٣٩٧ در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، سالن حکمت برگزار شد. آنچه در ادامه می‌آید پیام آیت‌الله سید کاظم حائری به این نشست است.

 

بسم الله الرحمن الرحیم
و الحمد للّه رب العالمین و الصلاة ‌و السلام علی رسوله الأمين و علی آله الغرّ المیامین.
حضار گرامی!
سلام علیکم و رحمة‌ الله و برکاته

یکی از ویژگی‌های استاد شهید ما آیت‌الله سید محمدباقر صدر قدس‌سره در کنار همۀ فضایل و محاسن انبوه و پرشمارش عبارت است از وحدت‌گرایی و رویکرد تقریبی که در همه میدان‌های فعالیت او وجود داشت؛ چه در عرصه افکار و مفاهیم و چه در عرصه فعالیت‌های عملی و اجتماعی؛‌ به‌ویژه مبارزه شجاعانه و هشیارانه‌اش با رژیم حاکم [در عراق] که به شهادت او و خواهر دانشمندش رضوان‌الله‌علیهما منجر شد.
این ویژگی را می‌توان از شاخصه‌های پیش رو به‌دست آورد:

طرح‌های تمدنی کلان او که در کتاب‌هایی چون «فلسفتنا»، «الأسس المنطقية للإستقراء»، «اقتصادنا» و «البنك اللاربوي» بازتاب یافته است. او در این طرح‌ها امت اسلام را با همه گستره پردامنه و وجود وسیعش در نظر داشت و نیازهای فکری، اعتقادی، روشی و عملی همه امت را تشخیص می‌داد و سپس به رفع نیازها و درمان دردهای آن می‌پرداخت. او نگاه خود را به زاویه اجتماعی محدودی نمی‌دوخت؛ بلکه در بررسی شرایط امت و برآورد آینده آن، نگاهی کاملاً باز داشت و توانایی‌های علمی خود را در راه خدمت به همۀ کرانه‌های وجود امت اسلام به‌کار می‌انداخت و ازاین‌رو به‌راستی نظریه‌پردازی متعلق به همه جریان‌ها و گرایش‌های مذهبی امت اسلام بود.

وقتی موج الحاد در لباس مارکسیسم در میان امت اسلام به راه افتاد، او با «فلسفتنا»ی خود به مقابله با این موج برخاست و با این اثر، ماتریالیسم دیالکتیک را که بخش اول از اصول فکری مارکسیسم بود به چالش کشید و نقطه‌ضعف‌ها و مغالطات موجود در آن را هویدا ساخت. سپس بخش اول از «اقتصادنا» را به نقد بخش دوم از مارکسیسم، یعنی ماتریالیسم تاریخی اختصاص داد تا از این رهگذر، دین مردم را از فروافتادن در باتلاق این جریان الحادی مصون سازد. همچنین به نقد مکتب اقتصادی مارکسیستی و نیز مکتب اقتصاد سرمایه‌داری پرداخت و از آن پس در جلد دوم «اقتصادنا» ساختمان کلی اقتصاد اسلامی و نظام توزیع و تولید در آن را به‌تفصیل شرح داد. بدین‌سان به نبردی سخت با دو مکتب مارکسیسم و سرمایه‌داری وارد شد و با شکست اندیشه‌های هر دو مکتب، سربلند از این میدان بیرون آمد و پیروزی درخشانی را برای اسلام به ثبت رساند و امنیت فکری را برای همه جناح‌ها و طوایف امت اسلام پدید آورد.

آنگاه که تجربه‌گرایی در علوم بلوا به‌پا کرد و روش علمی در میدان اندیشه یکه‌تازی آغاز نمود، با کتاب «الأسس المنطقية للإستقراء» نظریه‌اش در استقراء را مطرح ساخت تا عقاید اسلامی و حقانیت توحید را براساس براهینی مبتنی‌بر همان اصول و پایه‌های علوم تجربی، یعنی از رهگذر تراکم ارزش‌های احتمالی اثبات کند.

وقتی نظام بانکداری ربوی چیرگی یافت، طرح مترقی «البنك اللاربوي في الإسلام» را ارائه نمود تا همه مذاهب اسلامی را از آفت ربا حفظ کند و به امت و دنیا ثابت کند که اسلام می‌تواند هم‌پای زمان پیش برود و راه‌حل‌های جزئی برای همه مشکلات زندگی معاصر ارائه کند.

روش پژوهش؛ شهید صدر در پژوهش‌هایش تنها به بهره‌گیری از ابزارها و پشتوانه‌های علمی خاص [مذهبی] خود بسنده نمی‌کرد، بلکه هرآنچه در عرصه اندیشه اسلامی وجود داشت را به‌کار می‌گرفت تا به رأی به‌دست‌آمده ویژگی فراگیری و شمول بخشد و آن را به‌عنوان حکم اسلام در چارچوب گسترده آن ارائه کند. در این راستا در اثر بزرگش «اقتصادنا» مذاهب مختلف اسلامی را در دایره پژوهش قرار می‌دهد تا از همه آنها برای ساخت نظریه اقتصادی‌اش بهره بگیرد؛ نظریه‌ای که آن را به‌عنوان نظریه‌ عمومی اسلام و دربرگیرنده انواع مذاهب اسلامی اکتشاف کرده است. برای نمونه در بحث مالیات‌های خمس و زکات، بیان کرده است که این دو مالیات برای بالا بردن سطح زندگی فقیر و رساندن آن به سطح زندگی اغنیا، تشریع شده‌اند تا از این رهگذر مفهوم توازن اجتماعی در اسلام محقق شود. او در این راستا به منابع متعددی از میراث اسلامی استناد کرده که در این میان در کنار روایاتی از «وسائل» نقل‌ ابن‌قدامه در «المغني» که در آن نظر شافعی را نیز آورده، وجود دارد. همچنین در قانون «زمين آبادشده به‏دست بشر در هنگام فتح،‏ مِلک عمومی همه مسلمانان است» به اجماع منقول در جواهر و نیز سخن ماوردی در این‌باره و نقل‌قول وی از امام مالک، استدلال کرده است. شهید صدر در این کتاب بیان می‌کند: «کسی نمی‌تواند زمینی را به مبلغ معینی اجاره کند و سپس بدون اینکه در آن زمین کاری کند آن را به مقداری بیش از آن مبلغ به دیگری اجاره دهد» و در این حکم به فتاوای فقهای بزرگ شیعه و روایات امامان اهل‌بیت(علیهم‌السلام) و نیز به سخن سرخسی در «مبسوط» استدلال می‌کند. وی از این رهگذر به حکمی که استنباط می‌کند صبغه حکم شرعی در چارچوب کلان شریعت اسلامی می‌دهد.

به همین دلیل بود که به‌طور ویژه از کتاب «اقتصادنا» در کشورهای اسلامی استقبال شد و این کتاب به مرجعی برای فهم مکتب اقتصادی اسلام و نظریات اسلامی در این زمینه تبدیل گشته و به‌عنوان ماده درسی در شماری از دانشگاه‌های جهان اسلام به‌کار گرفته شد، هرچند به‌طور کلی همواره دیگر کتاب‌های شهید صدر نیز موردتوجه فرهیختگان، اندیشمندان، پژوهشگران و مجامع علمی در سراسر جهان اسلام بوده و هست.
روشی که شهید صدر به مسائل حساس مذهبی می‌پرداخت سومین شاخصه نشان‌دهنده این رویکرد است. او درحالی‌که به باورهای مذهبی خود افتخار می‌نمود و تثبیت و دفاع از آنها را بر عهده می‌گرفت، از این نکته غافل نبود که مخاطب خود را همه مسلمانان با هر مذهبی قرار دهد، به همین منظور از ابزارهای عمومی اثبات بهره می‌گرفت و با زبانی فراگیر و تعابیری جذاب سخن می‌گفت و از عبارات مشمئزکننده، پرهیز داشت و به همه طیف‌ها و طوایف امت اسلام با دیده احترام می‌نگریست.

به‌عنوان نمونه در کتاب «التشیع و الإسلام» با طرح سه گزینه محتمل درباره آینده دعوت اسلامی‌‌ بحث خود را آغاز می‌کند و توضیح می‌دهد که چگونه پیش روی پیامبر(ص) یکی از این سه‌ راه، یعنی «موضع سلبی و وانهادن آینده دعوت»، «موضع ایجابی در قالب نظام شورا» و «موضع ایجابی در قالب تعیین امام» وجود داشته است. سپس این احتمالات را یکی پس از دیگری بررسی و تحلیل می‌کند تا معلوم شود کدام‌یک از این گزینه‌ها به واقعیت زندگی مردم و واقعیت دین اسلام نزدیک بوده است. او در این مسیر ادله و شواهد گوناگون را برمی‌شمارد و از اندیشه‌ای آزاد و خطابی همه‌پسند بهره می‌برد و با حفظ احترام و رعایت اخلاق علمی، بی‌آنکه از عقیده خود کوتاه بیاید، مطالبش را بیان می‌کند.

همین روش در کتاب «بحث حول المهدي(ع)» نیز مشهود است. او بحث خود را با طرح پرسش‌هایی که در ذهن عموم مسلمانان و پژوهشگران وجود دارد می‌آغازد و سپس همه توان فکری و نبوغ پژوهشی خود را در مسیر پاسخ به این پرسش‌ها به‌کار می‌اندازد و اندیشه مهدویت را در قالبی عقلانی و عقلایی و نه در پوششی افسانه‌ای ارائه می‌کند و نه‌تنها عرصه را بر مخاطب تنگ نمی‌سازد، بلکه برای مخاطب خود این امکان را فراهم می‌آورد که آنچه را می‌خواند با پیشینه‌های ذهنی‌اش مقایسه کند.

بدین‌سان شهید صدر نمونه‌هایی عالی از گفت‌وگوی مذهبی برادرانه و آرام را به نمایش گذاشته است؛ گفت‌وگویی که کینه‌ورزی و ادبیاتِ تحقیرِ دیگر مذاهب یا جسارت به بزرگان دیگران جایی در آن ندارد.

دیدگاه شهید صدر به مرجعیت؛ او مرجع را رهبری برای عموم مسلمانان می‌دانست که در تلاش‌های نظری و عملی‌اش دغدغه همه امت را دارد و این‌طور نیست که تنها مرجع یک فرقه یا گروه معین باشد. بر همین اساس به مبارزه بر ضد حکومت ستمگر عراق برخاست؛‌ زیرا می‌دید نظام بعثی به زورِ سلاح بر گُرده ملت عراق سوار شده و این ملت را از ابتدایی‌ترین حقوق و آزادی‌هایش محروم ساخته است و مثلاً پخش اذان و نماز جمعه [اهل‌سنت] از رادیو را ممنوع و شعائر حسینی را به‌شدت محدود نموده، ‌مساجد را محاصره و آنها را از نیروهای امنیتی و جاسوسانش پر کرده است و مردم را وادار می‌کند که به‌زور به حزب حاکم بپیوندند. در این فضا شهید صدر بر این باور بود که این مصیبت تنها دامن یک مذهب یا قوم خاص را نگرفته، بلکه مصیبت همه ملت عراق است و ازاین‌رو موضع جهادی و اقدام دلاورانه‌اش در راستای خدمت به گستره‌ای بزرگ از مسلمانان در عراق بود و تا آخرین نفس در راه این هدف جنگید و مبارزه کرد.

راه او از آغاز همین بود و همواره در این راه پرخطر پیش رفت تا اینکه در پایان به شرف شهادت نائل آمد و زندگی‌اش را به این فوز عظیم پایان برد. او در آخرین پیامی که برای امت عراق، اعم از شیعه و سنی فرستاد، می‌گوید:

من از آن زمان که [جایگاه] خودم و مسئولیتم را در این امت شناختم، وجودم را به‌طور یکسان وقف شیعه و سنی و عرب و کُرد کرده‌ام؛ زیرا من از رسالتی دفاع کردم که همه آنها را متحد می‌کند… پس ای برادر و فرزند سنی‌مذهبم! من به همان اندازه با تواَم که با برادر و فرزند شیعی‌ام هستم. من به همان اندازه با هر دو شما هستم که شما با اسلام هستید.

این سخن از فشارها و سختی‌های جانکاهی که دیده بود ناشی نمی‌شد و برای جلب طرف‌داری و یاری دیگران یا تحریک عواطف نبود؛ بلکه این سخن از باوری ریشه‌دار در جان او نشئت می‌گرفت و براساس مسئولیتی بیان می‌شد که او در طول زندگی پربرکتش آن را بر عهده گرفته بود و حاصلِ برداشت آگاهانه‌ای بود که آن شهید بزرگوار از اسلام و اهداف بزرگ آن داشت. او روزی این عبارات را بیان کرد و آن تلاش‌ها و فداکاری‌ها را انجام داد که هنوز اختلافات طائفه‌ای بروز نیافته و ناسازگاری‌ها به مرحله درگیری و نزاع نرسیده بود؛ به‌راستی که گویی او آینده امت را به‌شکلی دقیق می‌دید.
من از همه علمای اسلام و پژوهشگران اسلامی می‌خواهم که به شهید صدر اقتدا کنند و این روحیه باز را داشته باشند و با دغدغه‌ دین و دردهای همه فرزندان امت زندگی کنند.

در پایان از خداوند متعال می‌خواهم که روح استاد ما را غرق دریای رحمت بی‌کران خویش کند و او را در اعلی‌علیین منزل دهد و ما را به ادامه راه او و گام برداشتن در مسیر او یاری نماید.

و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته
١٠شعبان‌المعظم١۴٣٩ق.
سید کاظم حسینی حائری