چهرۀ ممتاز و شگفتانگیز جهان اسلام
در میان چهرههای برجستۀ حوزههای علمیه در دهههای اخیر، مرحوم آیتالله شهید سید محمدباقر صدر قدساللهروحه یکی از ممتازترین و شگفتانگیزترین آنهاست. شهید آیتالله صدر برای طلاب و فضلای جوان، بیشک یک اسوه و نمونه است. درس انسانپروری او با شهادت جانگدازش خاتمه نیافته است. آثار علمی و شیوه تحقیق او اکنون پیش روی فضلای جوان حوزههای علمیه قرار دارند.
مقام معظم رهبری
ازخودگذشتگی برای رسالت
اسلام امروز از تو اندازهای ناچیز ازخودگذشتگی میخواهد، از زمانت، از آسایشات، از منافع شخصیات، از تمایلاتت، از هوس هایت، در راه بسیجسازی همۀ نیروها و امکانات و وقتهایت، بهخاطر رسالت.
امامان اهلبیت علیهمالسلام، ص۵٣٩
سرنوشت در دستان انسان
سنتهای تاریخ نه از بالای سر انسانها، بلکه از زیر دستان آنها جریان مییابد؛ زیرا خداوند وضعیت هیچ گروهی را دگرگون نمیکند، مگر آنکه خودشان تغییرات لازم را در خود ایجاد کنند و اگر آنان در راه حق استوار باشند، آب فراوان نصیب آنها خواهد شد.
سنتهای تاریخی در قرآن کریم، ص۸۵

سخنرانی آیتالله میرباقری در چهلمین سالگر شهادت شهید سید محمدباقر صدر در تاریخ ١٩فروردین١٣٩٩ که در آن به نقش شهید صدر درارتقای سطح مواجهه اندیشه دینی با جهان پرداخته است.
أعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم والحمدلله رب العالمین و صل الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین و اللعن علی أعدائهم أجمعین. این روزها مقارن است با چهلمین سالگرد شهادت شهید بزرگوار آیت الله العظمی سید محمد باقر صدر رضوان الله تعالی علیه و مناسب هست در باب ایشان از جهات مختلف گفتگو بشود. این شخصیت هنوز برای ما شناخته شده نیست، هم به لحاظ جنبه شخصیتی و هم از لحاظ اندیشههای بزرگی که داشتند که میتواند برای دنیای اسلام و حوزههای علمیه راهگشا باشد. البته در باب ایشان طبیعتاً در طول این چهل سال زیاد صحبت شده و حرفهای خوبی هم گفته شده، همچنین آثار ایشان هم که به تدریج در اختیار حوزهها و افکار عمومی قرار میگیرد، در پرده برداری از ابعاد شخصیت ایشان به ما کمک میکند، ولی در عین حال هنوز جا برای تحلیل اندیشههای ایشان به خصوص با نگاه درجه دو و عبرت آموزی و درس گیری برای آینده علمی حوزههای علمیه وجود دارد.
شخصیت ایشان یک شخصیت جامع الاطرافی است و واقعا در طول تاریخ علمی دنیای شیعه، مثل ایشان انگشت شمار هستند، مخصوصاً با این جامعیت و این عمق به خصوص با رویکرد اجتماعی و انضمامیای که ایشان داشتند. من فقط دو سه نکته را در این فرصت در باب این شخصیت بزرگوار عرض میکنم و بقیه جنبههای وجودی ایشان را میگذارم برای کسانی که صاحب نظرند و میتوانند ر این زمینهها بحث بگویند.
ارتقای سطح مواجهه اندیشه دینی با جهان
نکته اولی که تقدیم میکنم در ارتقائی است که ایشان در مواجهه ما با دنیای غرب به ظرفیت اندیشههای دینی دادند. متعینا عرض میکنم که ایشان مسئله مستحدثه حوزههای علمیه دنیای اسلام به خصوص جامعه تشیع را ارتقاء بخشیدند. چون تفقه ما در طول تاریخ در عین این که در مسیر طبیعی خودش که تبعیت از کتاب و سنت است پیش میفته، اما در قبض و بسط این تفقه، مواجهه با رقبا و مسائل مستحدثهای که پیش میآمده بسیار اثرگذار بوده است. گرچه آنها نتوانستند مسیر تفقه شیعی را از مدار اصلی خودش که تعهد نسبت به وحی و کتاب و سنت هست منحرف بکنند، ولی این تعاملی که برقرار میشده موجب قبض و بسط تفقه دینی در جامعههای شیعی و حوزههای علمیه شده است.
یکی از برکاتی که اندیشههای مرحوم شهید صدر داشت این است که در تعاملی که بین ما و دنیای غرب به ویژه غرب مدرن هست، ایشان مسئله مستحدثه حوزه علمیه را هم برای علم فقه، هم برای علم کلام و هم برای سایر علوم اسلامی ارتقاء بخشیدند. تلقی حقیر این است تا قبل از ایشان مواجهه ما با دنیای مدرن و مسئلههایی که برای ما ایجاد میکردند نوعا از جنس موضوعات بودند، حتی در علم کلام، یک شبهه کلامی مطرح میشد و پاسخ میدادند. یک موضوعی پیش روی فقها قرار میگرفت و باید پاسخ میدادند، از ساده ترین موضوعات که در آغاز مواجهه پیش آمد مثل برق و شبکه آب بهداشتی تا ابزار حمل و نقل جدید که اتومبیل و غیره بود. خب طبیعتاً این فقه و اندیشههای فقهی پاسخ این مسائل را میداد. همچنین فقه، مسائل کلامی که پیش میآمد از موضوعات ساده تا موضوعات پیچیدهای که در مواجهه با دنیای مدرن برای دنیای اسلام پیش آمده را هم پاسخ میداد، مثل پدیدهای به اسم مجلس قانون گذاری، چون ما قبلا مجلس قانون گذاری نداشتیم و از مواجهه ما با دنیای غرب این وارد فضای اسلامی شد.
برای مثال در نهضت مشروطه در ایران یا مشابه این نهضت در سایر کشورهای اسلامی، طبیعتاً در تعامل بین نظام سیاسی کشور ما و دنیای غرب یک اتفاقاتی افتاده که حالا من نمیخواهم تحلیل کنم که چرا این نهضت مشروطه شکل گرفت، بحث من این است که سطح مواجهه ما با این واقعیت چگونه بوده و مسئله مستحدثهای که حوزهها تلاش کردند به آن پاسخ بدهند چه بوده است؟ بعضیها که اصلا به این مسائل نپرداختند اما بزرگوارانی مثل مرحوم نائینی رحمه الله هم که به جد این مسئله موضوع فکرشان شد، گرچه در آن موقع یک مجتهد جامع الشرایط بودند ولی چون هنوز جوان بودند، دوران پختگی کاملشان نبود. اما در عین حال ایشان به لحاظ اقتضاء توانایی هایشان و مواجههای که داشتند، این مسئله را مورد بحث قرار دادند و انصافا هم نوآوریهای بدیعی در این زمینه دارند که یک قسمتش در کتاب «تنبیه الامه»شان بیان شده است. وقتی آدم کتاب ایشان را مرور میکند، میبیند مسئله مستحدثه ایشان که ما باید بگردیم پاسخ دین را به آن بدهیم مثلا مشروعیت مجلس قانون گذاری است. یعنی به چه دلیل ما مجلس قانون گذاری میتوانیم داشته باشیم و چرا ضروری است که ما چنین مجلسی را برای کنترل نظام استبدادی و سلطنت استبدادی بپذیریم؟ اما در مسئله ذهنی ایشان، انسان طراحی یک نظام سیاسی جامع در مقابل نظامهای غربی را واقعا نمیبیند که ایشان بخواهند به این سمت بروند، در عرصههای دیگر هم همینطور است.
نگاه ویژه شهید صدر به مسایل مستحدثه
بنابراین مسائلی که ما با آن مواجه میشدیم کم کم به یک مسئلههای جدیتر و بزرگتر تبدیل میشدند مثل بازار بورس، بیمه، بانک و مسائلی از این دست که وارد فقه ما شدند و فقهای ما به بحث و بررسی آنها پرداختند. اما مرحوم شهید صدر توجهی که کردند این است که مسئله مستحدثه دوران ما فراتر از موضوعات است و ما با یک مذاهب روبرو هستیم. به تعبیر خود ایشان که با مسامحه میگویند ما با نظامات رو به رو هستیم، البته مذهب در نگاه ایشان کمی متفاوت با نظامات مصطلح است.
پس یعنی ایشان توجه پیدا کردند که در عرصه سیاست و اقتصاد و حتی فرهنگ، یک نظامهای مسلطی در جهان مدرن طراحی شده، که آن لایههای باطنی اعتقادات و چارچوبهای اندیشهای در آن مستور و پوشیده است و به راحتی قابل دیدن نیست و مواجهه مستقیم هم با احکام فقهی ما ندارند. لذا ارتباط آنها با مبانی دینی و با فقه ما خیلی آشکار نیست، ولی اگر ما آن چارچوبهها و مذاهب و نظامهای مسلط را قبول کردیم، آنگاه آنها مبانی خودشان را بسط خواهند داد و در عرصه عمل هم ما را ناچار به پذیرش قوانین مناسب با خودشان خواهند کرد. یعنی شریعت را هم تحت تأثیر قرار میدهند و امکان عملیاتی شدن شریعت را نمیدهند. ایشان میفرمایند: اگر این نظام، حاکم شد بر فرض که ما به همه احکام هم عمل کنیم به اسلام عمل نخواهد شد. یعنی آنها یک چارچوبهایی هستند که سیطره دارند و فرهنگ زندگی بشر را تغییر میدهند. این نظامات، مبتنی بر یک مبانی اعتقادی هستند که آن مبانی را در زندگی بشر تسری میدهند. بنابراین مسئله مستحدثه ما دیگر صرفا موضوعات نیستند بلکه ما با نظامهای مسلطی مواجهیم که آن نظامها وقتی جاری میشوند و ما آنها را میپذیریم، موضوعات مستحدثه خودشان را بر ما تحمیل کرده و ما را مجبور میکنند که گام به گام عقب نشینی کنیم و از باب شرایط اضطراری از احکام اولیه به سمت احکام ثانویه برویم.
این نکته بسیار مهمی است که ایشان به آن عنایت کردند و لذا میگویند ما در سطح مذهب اقتصادی و سیاسی باید اندیشههای اسلامی را باور کنیم و به فعلیت برسانیم و همین امر هم موجب شده که این شهید بزرگوار و این فقیه جامع ما، دنبال دستیابی به طرح نظامات و مذاهب اسلامی باشند. البته این مسیر حتما با یک دشواریهایی مواجه هست که مهم ترینش به گمان من، نرم افزار استنباط یک چنین نظامی از منابع دینی است. ایشان در این زمینه تلاش بسیار گستردهای داشتند که البته هنوز این تلاش به اتمام نرسیده و باید دقت بشود که تکمیل بشود، البته این طور نیست که این مسئله از نظر ایشان مغفول بوده باشد.
پس ما اگر بخواهیم مسئله مستحدثه خودمان را مذاهب ببینیم، در استنباط مذهب نیاز به یک ساز و کارهای جدید استنباطی داریم و آن شیوههای قدیم کافی نیستند، نه این که غلط باشند. به نظر من این توجه مهمتر از توجه اول است. ایشان تعمیق نگاه برای دستیابی به تفقه جامع دینی در مقیاس روش را تعقیب میکردند و توفیقاتی هم به دست آوردند، به خصوص در این سالهای پایانی عمر مبارکشان. این یک نکته است که میخواستم عرض کنم که این واقعا نیاز به بسط و گفتگو دارد. البته ممکن است خیلیها این را به راحتی قبول نکنند که ظرفیت مواجهه ما با مسئله مستحدثه قابل ارتقاء هست و میشود از موضوعات مستحدثه به سمت نظامات و به سمت تمامیت تمدن غرب ارتقاء پیدا کنیم. ممکن است خیلیها این را قبول نداشته باشند که ما مسئله مستحدثه مان را تمدن ببینیم با تمام ابعادش و بگوییم در مقابل این تمدن باید چه کرد.
سیر تکاملی اندیشه شهید صدر در توجه به مسئله مستحدثه
تلقی من این است که نگاه ایشان در مقدمهای که بر چاپ دوم «اقتصادنا» مینویسند، عمیق تر شده، چرا که سالها بعد است و آن تجارب قبلی را پیدا کرده اند. یعنی اگر در اقتصادنا، مسئله مستحدثهای که ایشان میبینند در حد نظامات است، آدم احساس میکند که در این مقدمه دوم کمی جدی تر به مسئله پرداختند و عنایت کردند که مسئله مستحدثه ما، تمامیت تمدن غرب است به عنوان یک مجموعهای که دارای اضلاع و ابعاد مختلف و دارای لایههای مختلفی است. ایشان در مقدمه دوم، به مسئله از اعماق ایدئولوژیک تا برنامه ریزیهای جاری توجه کردند و گفته اند که ما با یک چنین امر عظیمی مواجه هستیم و باید در مقابل آن موضع بگیریم.
این نکته اولی است که آدم در آثار ایشان به وضوح میبیند که درک ایشان از مسئلهای که ما با او روبرو هستیم و او میخواهد خودش را بر ما تحمیل کند و ما باید در مقابل او موضع فعالی داشته باشیم، درک جدیدی است. حتی در مواجهه با بانک لاربویای که ایشان بیان فرمودند، تصریح میکنند که این که ما میگوییم، نظام مالی مطلوب اسلام نیست. یعنی کاملا عنایت دارند که ما یک دوره گذار داریم و یک مرحله مطلوب، در دوره گذار، بالاخره مسئله ما این بانک است و باید بگونهای در آن تصرف کنیم که سازوکارهایش را به نفع خودمان به نسبتی تغییر بدهیم، ولی ایشان در پایان میدانند که با یک لا ربوی و اسلامی نوشتن، اقتصاد اسلامی درست نمیشود و دنبال این هستند که یک طراحیهای عمیق تری بکنند. گمان من این است که در آنجاها ایشان به این مسئله عنایت هم دارند و این در مجموع آثارشان آشکار است.
البته این اتفاق هم به راحتی نمیافتد. شما نمیتوانید به راحتی مثلا از دستکاری و تصرف در این پدیدههای نوظهور، به یک نظام عمیق و همه جانبه اسلامی برسید، بلکه آنجا باید یک تصرفات عمیق تر و همه جانبه تری در جوامع اسلامی باشد و یک تغییرات بنیادی تری اتفاق بیفتد. پس این نکته اولی است که در باب شخصیت ایشان عرض کردم. شهید صدر ظرفیت حوزههای علمی و فقهی شیعی را ارتقاء بخشیدند و توجه دادند که ما با یک مسائلی عظیم تر مواجه هستیم که باید با آنها برخورد فعال کنیم. پاسخگویی به مسائل مستحدثه در سطح موضوعات، برخورد انفعالی با مسائل کلان هست و موجب میشود که ما ولو تغییراتی در اینها ایجاد کنیم اما آن جریان تمدن غرب در جامعه ما ساری و جاری بشود و راه را بر عملیاتی شدن شریعت بندد.
نحوه تعامل دنیای اسلام با تمدن غرب از نگاه شهید صدر
اما نکته دومی که در باب شخصیت شهید صدر باید عرض کنم که البته این هم به اجمال است، این است که ایشان توجه به این داشتند که دنیای غرب که تمدن خودش را شکل داده، هیچ وجه قدرت استحاله دنیای اسلام را در نظام تمدنی خودش نخواهد داشت. به تعبیر من غرب لایههای مختلف تمدن خودش را به صورت هم افزا شکل داده و آرام آرام جغرافیای خودش را پشت سر گذاشته و وارد محیط فرهنگها و جوامع دیگر شده، بعد هم تلاش کرده که تمدن خودش را در آن جوامع بسط بدهد و همه جوامع را تحت تسخیر تمدن خودش قرار بدهد. اما این کاری که دنیای غرب انجام میدهد در تعامل با دنیای اسلام به یک توفیق نهایی دست پیدا نمیکند، یعنی آنها به هیچ وجه قدرت استحاله دنیای اسلام را در نظام تمدنی خودشان نخواهند داشت و دنیای اسلام برای حل و فصل مشکلات خودش ناچار است به فرهنگ اسلام و مذاهب اسلامی رو بیاورد، بلکه از این بالاتر دنیای غرب هم برای حل معضلات خودش ناچار است به ادیان و دین اسلام رو بیاورد. این نکته مهمی است که ایشان در مقدمه چاپ دوم «اقتصادنا» به خوبی به آن توجه دادند.
ایشان در آنجا میفرمایند: در تعامل بین ما و دنیای غرب، دنیای اسلام ابتدا مقهور به اصطلاح چیزی شده که به عنوان پیشرفت از آن یاد میشود. دنیای اسلام در مواجهههای مختلفی که با دنیای غرب داشته چه این که نظام سیاسی شان تحت تأثیر نفوذ غرب شکل گرفته باشد، یا اینکه نظام اقتصادی شان اینگونه شکل گرفته باشد یا اینکه هیچ کدام از اینها نباشد، یعنی هم نظام اقتصادی و هم نظام سیاسی شان مسیر مستقلی داشته باشد، اما شیوههای آنها را پذیرفته است.
یعنی مواجهه دنیای اسلام با دنیای غرب از منظر ایشان سه شکل داشته، گاهی در شکل تسخیر سیاسی یک جامعه بوده، گاهی به گونهای بوده که در جامعه دینی و اسلامی استقلال سیاسی برقرار بوده ولی تحت سلطه نظام اقتصادی غرب واقع شده و گاهی هیچ کدام از این دو نیست، هم استقلال سیاسی و هم استقلال اقتصادی خودش را حفظ کرده ولی چون یک اشتباه یا به تعبیر من استراتژیک داشته و خیال میکرده که راه رسیدن به پیشرفت و حل معضلات دنیای اسلام پذیرش فرهنگ غرب هست، شیوههای آنها را پذیرفته است. یعنی آن کشورهایی هم که استقلال سیاسی و اقتصادی خودشان را در مقابل دنیای غرب از دست ندادند و تحت سلطه سیاسی و اقتصادی هیچ کدام از اینها نرفتند، اما در عین حال شیوههای آنها را برای حل معضلات خودشان انتخاب کردند، حالا به اقتضاء کشورها بعضی شیوههای سوسیالیستی را قبول کردند و بعضی شیوههای لیبرالیستی، پس همه پذیرفته اند که باید آن چارچوبهای فرهنگی را، ما بپذیریم که بتوانیم از بن بستهای پیش رو عبور کنیم.
شهید صدر میفرمایند که دنیای اسلام به ناچار برمی گردد، یعنی جنبشهای اجتماعی که در دنیای اسلام برای جبران عقب افتادگی اتفاق افتاده، گرچه وارد این ورطههای پر از مخاطره و خطا شده ولی ناچاراً به سوی بنیادهای اسلامی بر میگردد و میپذیرد که راه حل مشکلات ما از پذیرش فرهنگ اسلام عبور میکند و تنها راه همین است. به تعبیر امروزیها این که ما باید در پارادایم غرب زیست کنیم تا بتوانیم مشکلات خودمان را حل کنیم ولو این که بومی سازی کنیم، ما را به هدف نمیرساند، گرچه سلطه سیاسی و اقتصادی غرب را قبول نکنیم و اجازه ندهیم آنها منابع ما را چپاول کنند و در کشور ما سرمایه گذاری کرده و از طریق تجارت آزاد اقتصاد ما را تسخیر بکنند.
یک موقعی است ما چارچوبهای فکری آنها را قبول میکنیم و در آن چارچوبها عمل کرده و ناخوداگاه در آن ورطه میافتیم، یک موقعی هم نه، میرسیم به یک نقطهای که باید بنیادهای جدیدی را بریزیم و در چارچوب مبانی اسلامی عمل بکنیم، کما این که میگویند دنیای غرب هم برای حل معضلات خودش به یک بحرانهای بزرگی میرسد که ناچار میشود به سوی ادیان برگردد.
دلیل فروپاشی شوروی از نگاه امام خمینی و شهید صدر
الان هم که الان هست این تفکر از خیلی از حرفهایی که ارائه میشود جلوتر و پیشرو تر است، ولو این که این فرمایش برای قریب به پنجاه سالِ قبلِ ایشان هست ولی نسبت به خیلی حرفها، رو به پیش است. پس باید توجه داشته باشیم که دنیای اسلام نمیتواند معضلات خودش را از طریق چارچوبهای فکری غرب حل کند، ولو استقلال سیاسی و اقتصادی خودش را حفظ بکند، چون اگر آن چارچوبها را پذیرفت این مشکلات حل نخواهد شد، حتی خود دنیای غرب هم نمیتواند به الگوهای مارکسیستی و لیبرالیستی مشکلات خود را حل کند. البته در زمان شهید صدر هنوز مارکسیسم فروپاشی نشده بود و مارکسیستها نیمی از جهان را در اختیار داشتند و عمرشان کفاف نداد که فروپاشی شوروی و کمونیسم را ببینند. ولی همان موقع میگویند: دنیای غرب هم ناچار است بیاید به سمت اسلام، همان دعوتی که حضرت امام نسبت به گرباچف کردند و فرمودند: شما ناچارید برگردید، همینطوری که مارکسیسم عمرش تمام شده، نظام سرمایه داری هم عمرش رو به پایان است. آنجا هم توضیح دادند که مشکل اصلی، مکتب فلسفی و دین حاکم شماست که آن هم مبارزه بی دلیل با خداست. امام در نامه به گرباچف فرمودند: همین موجب فروپاشی نظام سرمایه داری هم خواهد شد.
این را مرحوم شهید صدر در مقدمه چاپ دوم با یک بیان فنی توضیح دادند. ایشان فرمودند: نه الگوهای مارکسیستی و نه الگوهای لیبرالیستی برآمده از تمدن غرب نخواهند توانست معضلات بشریت را حل بکنند. حتی خود جوامع غربی با تمام تصرفاتی که کرده، تغییراتی که دادند و با تمام زیرساختهایی که از اعماق حیات اجتماعی ایجاد کردند، در این زمینه موفق نخواهند شد.
ایشان یک تفاوتی میگذارند بین دنیای اسلام و غرب، به ادبیات من، ایشان به این توجه میدهند که دنیای غرب وقتی به الگوهای پیشرفت و توسعه رسید که زیرساخت هایش را ایجاد کرد، از جمله اینکه بافت انسانی متناسب با توسعه را شکل داد. این از اصولی است که به شدت به آن توجه شده است که رسیدن به توسعه از طریق انتقال تکنولوژی واقع نمیشود، بلکه بافت نیروی انسانی و عمدتا بافت فرهنگی باید تغییر کند. به تعبیر دیگر، آدم باید آدم توسعه باشد تا با تکنولوژی توسعه و ساختارهای مدرن کنار بیاید و الا اگر آدم، آدمی است که به لحاظ روحی، فکری و مهارت هایش نمیتواند در چارچوب توسعه عمل کند، به هیچ وجه اندیشه توسعه را نخواهد پذیرفت، ولو اینکه شما به جبر تکنولوژی را منتقل کنید توسعه واقع نخواهد شد.
ایشان به این توجه دارد و میگوید غرب زیرساختهای خودش را ایجاد کرده، از جمله تحول در بافت انسانی. او انسان غربی را از آسمان جدا کرده، یعنی آورده در حیات دنیا، «وَ مَا الْحَياةُ الدُّنْيا إِلَّا لَعِبٌ وَ لَهْو» (انعام/۳۲) و توانسته انسان را در زندان محبوس کند، به تعبیر قرآن «فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطاعُوه» (زخرف/۵۴)، توانسته آنها را کوچک کند و ارتباطشان را با عالم غیب و به افقهای بزرگتر عالم حقیقت قطع بکند، وقتی آنها را در حد یک انسان محدود محاصره کرد، حالا ارام آرام توانسته با آنها یک تمدن بسازد. ولی در دنیای اسلام موفق به این کار نشدند، چون همه انبیاء سلام الله علیهم اجمعین در این منطقه که غربیها به آن خاورمیانه میگویند، ظهور کرده و تعالیمشان در مردم نفوذ کرده است. تعالیم انبیاء الهی در تار و پود امت اسلامی عمیق شده، به خصوص در حوزه نفوذ اهل بیت سلام الله علیهم، تا آنجایی که مردم هزار و چهارصد سال با عاشورا زندگی کردند و با خون و پوست و گوشتشان عجین شده است. برای همین شما نمیتوانید به راحتی مشکلات آن آدمی را که در آن افق میاندیشد، درگیریها را در مقیاس عاشورا میبیند و با عوالم غیب مانوس است، در چارچوب الگوهای خودتان حل کنید.
یعنی ایشان میگویند: گیرم به شما اجازه دادند که الگوی سرمایه داری به تمامه را در ایران پیاده کنید اما بدانید که جواب نمیدهد، چون زیرساخت هایش فراهم نیست، نه زیرساختهای سختش، بلکه زیرساخت نرمش که اصلی ترین آن بافت نیروی انسانی است. لذا میگویند: گرچه دنیای اسلام جنبشهای اجتماعی داشته و این جنبشهای اجتماعی گاهی زیگزاگی عمل کردند، یک موقعی به سمت شرق رفتند و یک موقع به طرف غرب، مثل اینکه در دوران ایشان سعی کردند برای حل معضلات خودشان الگوهای مارکسیستی یا لیبرالیستی را در حوزه سیاست و فرهنگ و حتی اقتصاد تجربه کنند، ولی به هیچ وجه در حل معضلات و عقب افتادگی دنیای اسلام موفق نخواهند شد، چون آن الگوها غیر از این که غلط و مبتنی بر یک بنیانهای سستی است، اصلاً در این منطقه جوابگو و کارامد نیست. شکست این الگوهای سوسیالیستی که معلوم شد، شکست الگوهای سرمایه داری هم معلوم خواهد شد.
پس یکی از علل اصلی عدم توفیق این الگوها در دنیای اسلام این است که زیرساختهای فکری و فرهنگی و روحی دنیای اسلام، همچنین تعالیم انبیاء و تربیت انسانیای که که نفوذ کرده، هرگز به شما اجازه نمیدهد که آن الگوها را در این منطقه پیاده بکنید و اگر پیاده هم کنید جواب نخواهید گرفت. این مثل همین است که شما با انتقال تکنولوژی بخواهید توسعه را جلو ببرید، توسعه یک پدیده به هم پیوستهای است که همه ابعاد و اضلاع اجتماعی را از عمق تا سطح به نفع آرمانهای توسعه تغییر میدهد. اینطور نیست که شما اراده کنید که توسعه را در کشوری بیاورید و این واقع بشود. لذا ایشان توجه میدهند و میگویند الگوی غربی در دنیای اسلام نه تحقق یافتنی است و نه اگر تحقق یابد، مشکلات ما را حل میکند.
علت عدم پاسخگویی الگوی غربی در خود جوامع غرب از نگاه شهید صدر
ایشان نسبت به خود دنیای غرب هم یک توجه عمیقی میدهند و میگویند: اینها میخواهند انسان را از فطرتش جدا کرده و در جنبه نفسانیات محصور کنند. بعد هم یک الگوهایی بدهند برای این که منافع متضاد این انسانهای بریده از فطرت که فقط نفسشان دارد فعالیت میکند و انسان بازار هستند، را به هماهنگی منافع برسانند. الگوهای مارکسیستی، همین کار را میخواهند بکنند، این الگوها تضاد را میخواهند به پیشرفت و تکامل تبدیل کنند. الگوهای سرمایه داری هم همین است، در این الگوها میخواهند تضاد منافع را بگونهای در مدل بازار، به هم آوایی و هم آهنگی تبدیل کنند. شهید صدر میفرمایند: که اینها توفیق این کار راه هم پیدا نخواهند کرد.
ایشان یک نقد بنیادین دارند و میگویند: اصلاً این مسیر چون خلاف مسیر فطرت انسانهاست حتی در دنیای غرب هم به چالش کشیده خواهد شد، که الان دارید آثارش را میبینید. وقتی یک پدیده بزرگ اجتماعی ظهور پیدا میکند، میبینید که بحرانهای عمیق پنهان در دنیای غرب سر بر میدارند و خودشان را نشان میدهند. همین مسئله نشان میدهند که آنها نتوانسته اند یک بافت انسانی سالمی را تربیت بکنند.
انتظار شهید صدر برای وقوع انقلاب اسلامی
علیای حال نقد ایشان در مقدمه «اقتصادنا» خواندنی است و نگاه حقیر این است که ایشان با این نگاه و توجهی که دارند و میفرمایند: به هیچ وجه این الگوها در دنیای اسلام جواب نمیدهد، گویی انتظار واقعهای مثل انقلاب اسلامی را میکشیدند. ایشان به صراحت میگویند: که حتما متفکرین دنیای اسلام به دامن اسلام برخواهند گشت و معتقدند: نهضتهای اجتماعی در دنیای اسلام به بنیادهای اصیل اسلام بر میگردد و بر آن پایههای اصیل اسلامی شکل خواهد گرفت. لذا یک طرحهایی هم داشتند برای ایجاد یک جنبش اجتماعی مبتنی بر بنیادهای اسلامی به ویژه مکتب اهل بیت و عاشورا که حالا من آن طرحها را بحث نمیکنم. به همین خاطر است که آدم احساس میکند ایشان انتظار واقعهای مثل انقلاب اسلامی را میکشیدند، آن چیزی که دنیای غرب اصلا انتظارش را نمیکشید!
دنیای غرب گمان میکرد که از دوران دین عبور کرده، تغییراتی در جهان ایجاد کرده و توانسته مسلط بشود. او فکر میکرد جامعه بشری را از اعماق وجود به حدی دگرگون کرده که انسانها به آسمان فکر نمیکنند و به خدا و انبیاء نمیاندیشند. لذا باورش نمیآمد که در دنیای شرق از اعماق جامعه ایمانی یک انقلابی شروع بشود که به یک رقابت تمدنی تبدیل بشود، اصلا باور نمیکرد!
لذا انقلاب اسلامی را هم جدی نگرفتند و حتی بعضی هایشان وقتی انقلاب اسلامی را تحلیل میکردند، میگفتند: این مسائل به خاطر سرعت اصلاحات اجتماعی است که ما داریم میکنیم! در واقع این یک سزارینی است که در مسیر توسعه غربی اتفاق افتاده است! به تعبیر دیگر چون ما سرعت حرکت جامعه را به سمت نظامهای مدرن بیش از ظرفیتش تسریع کردیم یک سزارین اتفاق افتاده، یعنی خود انقلاب اسلامی را هم نتیجه تعامل غرب با دنیای اسلام و نتیجه انفعال دنیای اسلام میدیدند و احساس نمیکردند یک جریان فعال از عمیق ترین لایههای عالم انسانی بر علیه تمامیت استکبار و شیطنتی که در طول قرنها پیش آمده، دارد اتفاق میافتد! آنها باورشان نمیآمد که تلاشی که انبیاء کردند و در عاشورا تبلور پیدا کرد و دوره اهل بیت علیهم السلام، امام باقر و امام صادق علیهماالسلام و سایر ائمه، فرهنگش شکل گرفته، دارد به یک حرکت بزرگ جهانی تبدیل میشود. لذا شوکه شدند و به نظر من تسلط خودشان را هم بر جهان از دست دادند.
این که دموکراسی را میآورند و در منطقه قربانی کرده و از نو به خاورمیانه لشکر کشی میکنند، یعنی برمی گردند به استعمار کهنه، نه مدرن در حالی که اینها وارد استعمار فرا مدرن شده بودند، ناشی از این است که در مقابل تهاجم دنیای اسلام منفعل اند. یعنی در مقابل این هجومی که دنیای اسلام به سمت آنها برده، آنها هنوز خودشان را پیدا نکرده اند. به نظر من این آخرین موجی هم که دارند ایجاد میکنند، اگر دست ساز و تدبیر شده باشد، فراتر از یک جنگ بیولوژیک و یک مواجهه جهانی با تمدن اسلامی است که این هم شکست خواهد خورد. من معتقدم به همین دلیلی که مرحوم شهید صدر میگویند، آنها نمیتوانند خودشان را در این منطقه بیاورند، پس تردید نکنید که شکست خواهند خورد، همینطوری که نتوانستند ما را در عالم دنیا محبوس کنند و نگاه ما به پنجرههای غیب، به یک حرکت بزرگ که ساختار آنها دارد میشکند، منتهی شد. ما اول ساختار را در مقیاس ملی شکستیم، بعد منطقه و بعد در دنیا داریم ساختارهای سلطه را میشکنیم و این به خاطر این است که این ظرفیت در آن ساختارها نمیتواند زندگی بکند.
فضای مجازی، ابزار تمدن غرب
در ساختارهای پیشرفته ترشان هم که ساختار حکمرانی مجازی است و انسان را در زندان طبیعت و اوهام و تخیلات میخواهد ببرد، من تردید ندارم که این بافت نیروی انسانی قبول نمیکند و شکست میخورند. ولی این پدیده را هم من در همین مقیاس میبینم، مواجههای که اینها با انقلاب اسلامی کردند از جنگ هشت ساله تا حمله مستقیم به دنیای اسلام و حادثه یازده سپتامبر و پیامدهای بعد از او، تا ایجاد داعش برای زمین گیر کردن جبهه مقاومت، همه اینها یک طرف، اما این کاری که اخیر کردند یک حرکت جهانی است برای عبور از تمدن اسلامی و قوت تمدن خودشان که بی تردید این هم شکست خواهد خورد.
پس به خلاف غربیها و دانشمندانشان که اصلا منتظر چنین واقعهای نبودند، مرحوم شهید صدر برای این واقعه ثانیه شماری میکرد و این از خود آثارشان به ویژه مقدمه چاپ دوم «اقتصادنا» معلوم است. ایشان منتظرند که یک واقعهای پیش بیاید و جنبشهای رهایی بخش دنیای اسلام و جنبشهای اجتماعی و فرهنگیای که شکل گرفته به دامان اسلام برگردد.
این دومین نکتهای است که من در باب ایشان میخواستم عرض کنم. پس در بیان ایشان کاملا پیداست که فراتر از بحث نظامات یک مواجهه تمدنی میبینند و میگویند: تمدن غرب توفیق نخواهد داشت و در تسخیر لایههای دنیای اسلام خواهد بود. لذا اگر ساز و کارهای ظاهری خودش را هم به جبر بر دنیای اسلام حاکم کند، توفیقی به دست نخواهد آورد.
همراهی تمامعیار شهید صدر با انقلاب اسلامی
از همین جا من وارد نکته سومی میشوم که در باب این شهید بزرگوار خواستم عرض بکنم. وقتی انقلاب اسلامی به دست امام شکل میگیرد، ایشان احساس میکند آن امری که سالها و سالها در اندیشه و رفتارهای اجتماعی خودشان دنبال میکردند، از موطن خودش ظهور کرد، لذا با تمام وجود میآیند و دنبال این حرکت قرار میگیرند، با این که این شخصیت، خیلی شخصیت بزرگی است. این که میگویم با همه وجود، جدی میگویم، در بیانات ایشان نسبت به حضرت امام و انقلاب اسلامی آمده که «ذوبوا فی الامام کما ذاب فی الاسلام» و حرفهای دیگری که ایشان دارند، این به خصوص در رفتار عملی شان آشکار بود. چون هیچ کسی از علمای ما، بعد از انقلاب اسلامی دروس خودش را تعطیل نکرد تا بیاید و به حل مسائل انقلاب اسلامی بپردازد اِلا ایشان، البته در مقیاس ایشان عرض میکنم چرا که ممکن است یک کسان دیگری این کار را کرده باشند. ایشان تمام درسهای خودشان را در نجف تعطیل میکنند و تفسیر موضوعی شروع میکنند برای پاسخگویی به مسائل اصیل انقلاب اسلامی.
این پیشنهاد قانون اساسی هم که میدهند یک پیشنهاد فوق العاده دقیق و عمیقی هست که پیداست در ساختار قانون اساسی ما هم به شدت اثرگذار بوده، البته این پیشنهاد را حضرت امام میدهند و ایشان هم آن را در اختیار مجموعهای قرار دادند که این مجموعه یکی از منابعی بوده که روی آن برای اصلاح و تدوین قانون اساسی تأمل شده بود. البته عمر ایشان کفاف نداد و دشمن هم ایشان را در محاصره قرار داد و پایانش هم به شهادت ختم شد.
علیای حال من احساس میکنم تنها کسی که در مقیاس ایشان تمام درسهای رسمی را تعطیل کردند و شروع کردند به تفکر و پاسخگویی به مسائل، به طوری که همه مسائل را در سطح کلان میدیدند و نظریههای کلان برای اداره جامعه دینی میدادند، ایشان هست. در طول این چهل سال، احدی را من ندیدم که این کار را کرده باشد. بله، بزرگانی انگشت شمار بودند که آمدند و خودشان را وقف این راه کرده و همه درسهای دیگر را تعطیل کردند، ولی واقعا این عجیب است که آدمی در مقیاس ایشان، رهبری حضرت امام را قبول کردند و به این شدت پشت سر حضرت امام قرار گرفتند. حتی نقل شده از ایشان که گفته بودند اگر امام الان به من دستور بدهند که بروم و در یکی از روستاهای ایران فعالیتی بکنم میپذیرم، این خیلی حرف بزرگی است! این علامت همین است که ایشان آن گم شده خودشان را اینجا پیدا کردند.
حرف شهید صدر این بود که غرب دارد ما را تسخیر تمدنی میکند و مسئله انتقال تکنولوژی و ایجاد رفاه نیست. ایشان به وضوح میفهمند که چیزی به نام مدرنیته اخلاقی و اسلامی نداریم. میفهمند که ما چالش تمدنی با غرب داریم و بنیانهای ما در ایجاد یک تمدن، متفاوت است و لذا میگویند جنبشهای اجتماعی در شکل کنونیش در دنیای اسلام تغییر خواهد کرد. یعنی توجه به این دارند که دیگر از مبارزه مسلحانه یا فرض بکنید مبارزات پارلمانتاریستی، ما باید عبور کنیم. ولی شکل این مبارزه را در مبارزه امام میبینند و میگویند: امام طراحی انقلاب اسلامی کرد. این مبارزه نه پارلمانتاریستی است و نه مسلحانه که در دنیای دو قطبی و پیچیده آن روز، با شعار نه شرقی نه غربی به پیروزی رسید. این همان گمشده ایشان است.
تسخیر لانه جاسوسی نقطه شروع جهانی شدن انقلاب اسلامی ایران
به خصوص بعد از سال ۵۸ و با اشغال لانه جاسوسی که به نظر من شهید صدر آن را خیلی پسندیدند و این واقعه به عمق جانشان نشست، انقلاب اسلامی از مرزهای خودش عبور کرد و وارد جهان شد، بعد هم به یک امر اثر گذار بر کل نهضتهای آزادی بخش تبدیل شد. همه نهضتهای آزادی بخشی که زیر چتر مارکسیستها شکل گرفته بودند آرام آرام دارند صبغه اسلامی پیدا میکنند. شما در سال ۵۸ به بعد یک نهضت مارکسیستی موفق در جهان نمیبینید، در حالی که در سال ۵۷ طبق آماری که من دیدم، کوبا در ۱۷ کشور افریقایی لشکر داشت و از مبارزات مارکسیستی دفاع میکرد! خب این از نظر ایشان خیلی پدیده مهمی است و این را با عمقشان فهم کردند. بعضی خیال میکنند که رفتار ایشان یک رفتار سیاسی است در حالی که اصلاً اینطور نیست. رفتار ایشان کاملا یک رفتار فرهنگی است، ایشان از عرصه فرهنگ وارد عالم سیاست شدند و درک میکنند که این اتفاقی که افتاده یک اتفاق بزرگ اثرگذار و ان شاء الله ماندگاری است.
وظیفه حوزه علمیه نسبت به شهید صدر
البته من همینجا اشاره بکنم که آن کاری که ایشان آغاز کردند باید حوزههای علمیه به جد ادامه میداد، نمیگویم تلاش نشده، چرا، ما در طول این چند سال دستاوردهای فراوانی داشتیم که اگر هم افزا بشود معلوم میشود که ما مرزهای دانش مدرن را شکستیم، البته نه به معنی این که قله هایش را فتح کردیم، بلکه به معنی این که اصلا از پارادایم اندیشههای غربی عبور کردیم و در چارچوب دیگری برای حل مسائل خودمان داریم میاندیشیم. ولی در عین حال آنچنان که ایشان همت کردند به نظر میآید کمتر همت شده، چون اگر با همه وجود ما چنین کاری را میکردیم قاعدتا باید به راه حلهای بهتری میرسیدیم.
البته عدهای این کار را کرده اند و من نمیخواهم الان نام ببرم. ما آدمهای بزرگی را میشناسیم که خودشان را وقف این راه کردند و اصلا مسیر طبیعی تدریس و تحصیل و زندگی خودشان را تغییر دادند. اما من معتقدم اول کسی که در مقیاس مرحوم شهید صدر کار کرد، شخص ایشان بود. چون احساس میکردند آن خطری که استحاله دنیای اسلام در نظامات غربی، بلکه تمدن غربی است و ضرورت یک حرکت اجتماعی به سوی بنیانهای اسلامی، واقع شده است. آن طرحی که ایشان گاهی در مقیاسهای کوچکتری حتی حاضر بودند خونشان را برایش بدهند، در مقیاس بزرگتری موفق شده، لذا من احساسم این است که سومین نکتهای که در باب ایشان باید تأمل بشود که این مبتنی بر همان دو گامی است که عرض کردم، مواجهه ایشان با انقلاب اسلامی در بستر مواجهه شان با تمدن غرب و جنبشهای اجتماعی داخل دنیای اسلام، برای حل معضلات دنیای اسلام و همچنین انفعال آن جنبشهای اجتماعی از اردوگاه غرب اعم از تفکر لیبرالیستی یا مارکسیستی است.
این درک عظیم و جدیای که ایشان داشتند، خیلی ایشان را رنج میداده است. دغدغه ایشان این بوده که چرا ما گاهی در مقیاس خرد فکر میکنیم و یا اگر وارد جنبشهای اجتماعی میشویم و کارهای بزرگی میخواهیم صورت بدهیم باز منفعل هستیم و روش ما روش دنیای مدرن هست! ایشان این که ما باید یک کار جدی و عمیقی در چارچوبهای اسلامی انجام بدهیم در مقیاس مواجهه با تمامیت تمدن غرب نه پاسخگویی به موضوعات مستحدثه یا نظامات مستحدثه، این را در انقلاب اسلامی یافته بودند و در مواجهه ایشان با انقلاب اسلامی از پذیرش و استقبال و دعوت به تبعیت از حضرت امام، هیچ کس دیگری به نظر من در رَدِه ایشان این کار را نکرده است.
اینکه کسی که برای خودش ایده و مسیر داشته، بعد بیاید اعلام همراهی کند و بعد هم تأملات جدی برای پاسخگویی به مسائل انقلاب اسلامی داشته باشد، خیلی مهم است. این هم بخش سوم عمر ایشان هست، طبیعی است که پایانش هم یک شهادت فوق العاده با نقطه مختصات ویژهای باشد که خدای متعال برای ایشان رقم زده و به دست یکی از خبیث ترین شخصیتهای دوران ما به شهادت رسیدند. شهادت ایشان شهادتی اثر گذار بود و ان شاء الله ترکیب شهادت و اندیشههای ایشان در دنیای اسلام به تدریج ظهور پیدا خواهد کرد. خدای متعال همه ما را موفق بدارد این که این راه را با تمام قوت ان شاء الله ادامه بدهیم و به استعلای دنیای اسلام و غلبه دنیای اسلام بر دنیای کفر بیندیشیم و در این مسیر موفق بشویم قدمهای بزرگی برداریم.
صوت جلسه را اینجا گوش کنید
منبع: پایگاه اطلاعرسانی آیتالله میرباقری
علامه شهید آیت الله سید محمد باقر صدر در دانشهایی چون اصول، فقه، فلسفه سیاست و معرفتشناسی نظریههای جدیدی ارائه کرده است.
خبرگزاری مهر، گروه دین و آئین، نگار احدپور: امروز ۱۹ فروردین سالروز شهادت آیت الله سید محمد باقر صدر و خواهر گرامیش بنتالهدی صدر به دست رژیم سفاک صدام است. علامه شهید، آیت الله سید محمد باقر صدر، یکی از بزرگترین اندیشمندان مسلمان و «نابغه مسلمان» در تاریخ اسلامی به ویژه در قرن معاصر است.
شهید صدر در دانشهایی چون اصول، فقه، فلسفه سیاست و معرفتشناسی نظریههای جدیدی ارائه کرده است. برخی از نظریههای مشهور وی عبارت است از: نظریه حق الطاعه، توالد ذاتی معرفت و منطقة الفراغ. او کتابهای فراوانی نیز نوشته است که فلسفتنا، اقتصادنا، دروس فی علم الاصول (مشهور به حلقات) و الاسس المنطقیه للاستقراء از مهمترین آنها است.
به مناسبت سالگرد شهادت این فرزند خلف اسلام، قصد داریم در گفتوگویی ویژه، بخشی از نظریات و نوآوریهای عظیم این شهید گرانقدر در ابعاد اجتماعی، اقتصادی، و فرهنگی زندگی مسلمین را تحلیل و بررسی کنیم. از همین رو، با جناب حجتالاسلام «رضا اسلامی»، مدرس خارج فقه و اصول و عضو هیأت علمی دانشگاه ادیان و مذاهب، در خصوص «نوآوری های شهید صدر در اصول فقه شیعه» به گفتوگو پرداختیم که در ادامه میخوانید:
شهید صدر در حوزه فقه و اصول صاحب یک مکتب خاص است
حجت الاسلام رضا اسلامی با بیان اینکه «شهید آیت الله سیدمحمدباقر صدر» را فراتر از مجموعه نوآوریها و ابتکارات علمی، میتوانیم صاحب یک مکتب در علم اصول بدانیم، عنوان کرد: به عبارت دیگر علم اصول توسط این بزرگوار وارد یک تحول چند جانبه گردیده و ابعاد و زوایای این تحول به حدی است که ادعا میکنیم ایشان دارای مکتبی اصولی هستند و دانش اصول در حوزه به دست ایشان ارتقا پیدا کرده است.
وی افزود: با ملاحظه آثار اصولی این شهید، پدیدار شدن مکتبی اصولی و نوآوریهای ایشان در علم اصول را به روشنی احساس میکنیم. برای این مکتب اصولی هشت محور اصلی میتوان نام برد: ساختار آفرینی، عنوان بندی، ریشهیابی، نظریه پردازی، بازآفرینی، انسجام بخشی، تاریخمندی و درسی سازی که در ادامه به تشریح هر یک میپردازیم.
این مدرس خارج فقه، با اشاره به شاخصه ساختار آفرینی آثار شهید صدر در زمینه فقه شیعه تصریح کرد: ایشان در زمینه طراحی ساختار فقه و اصول دست به نوآوری زده، ساختارهای موجود در علم اصول را بررسی و تحلیل کرده و سپس دو گونه ساختار برای علم اصول ارائه کرده است، یک ساختار برای آموزش علم اصول در حوزه و برای افرادی که در حد مبتدی یا متوسط هستند و ساختار دیگری هم برای اینکه علم اصول را به عنوان ابزاری برای علم فقه در نظر بگیریم و توقعمان در علم اصول در چینش مطالب، به گونهای باشد که به نتایج مطلوب در فقه برسد.
ساختارمندی اولین ویژگی فقه شیعه در بیان شهید صدر
اسلامی ادامه داد: شهید صدر در کتاب «حلقات الاصول»، در واقع یک کتاب درسی برای حوزههای علمیه نگارش کردند در سه حلقه و نام «الدروس فی علم الاصول» را برای آن برگزیدند.
وی افزود: در این حلقات شما میتوانید ساختار پردازی دقیق شهید صدر را ملاحظه کنید، از جمله اینکه ایشان ادله اصولی را به دو بخش ۱- ادله محرزه و ۲- اصول عملی تقسیم بندی کردند، ادله محرزه هم یا شرعی هستند و یا عقلی. سپس تقسیم بندیهایی برای ادله محرزه شرعی و ادله محرزه عقلی ارائه کردند. ایشان به اصول عملی هم که رسیدند، اقسام اصول را گفتند و بعد بحث تعارض ادله را بیان کردند.
حجت الاسلام اسلامی در ادامه با بیان اینکه علم اصول در حوزهها به عنوان علم دلیل شناسی مطرح است، گفت: علم اصول در حوزه به عنوان علم دلیل شناسی و علم فقه به عنوان علم حکم شناسی مطرح است، بر همین اساس، ادله در حکم شرعی را در علم اصول بررسی میکنیم، حکم شرعی در فقه بیان میشود و دلیل بر این حکم شرعی در علم اصول. بنابراین میتوانیم ساختار علم اصول را با محوریت ادله طراحی کنیم. این طراحی ساختار را میتوان یکی از مهمترین نوآوری و خلاقیتهای شهید صدر در علم فقه شیعه دانست.
بهرهمندی از عبارات و عناوین غیرمرسوم در حوزه
وی با اشاره به محور دوم نوآوریهای شهید صدر در اصول فقه شیعه بیان کرد: ایشان ادبیات و عناوین جدیدی را در علم اصول به کار گرفتهاند، البته برخی دیگر از علما نیز از کلمات و اطلاعات جدید استفاده نمودهاند، اما این ویژگی در آثار ایشان ملموستر است، ایشان در برخی از مباحث موجود در علم اصول، عناوین جدیدی به کار بردند که در حوزه مرسوم نبوده از جمله عبارت «وسایل الاثبات» که این عنوان را در دو شاخه وسایل الاثبات وجدانی و وسایل الاثبات تعبدی بررسی میکند.
وی افزود: شهید صدر در «وسایل الاثبات وجدانی» از «ماهیت تواتر، اجماع و سیره متشرعه» بحث میکند، قرار دادن این عناوین در علم اصول یک اتفاق ویژه بود، همچنین به کار بردن عبارت «قاعدة تنوع القیود و احکامها» از «قید وجوب و قید واجب» بحث میکند، بحث پرداختن به اقسام قیود و یک عبارتی به اسم قائده تنوع قیود، یک عنوان جدید بود.
اسلامی گفت: در برخی موارد نیز، ایشان از کلماتی در خلال بحثها استفاده میکردند که به عنوان اصطلاح مطرح شدند، از جمله اصطلاح تزاحم حفظی، اصطلاح قرن اکید، عناصر مشترکه، عناصر مشترکه، عناصر خاصه، اصطلاح قطع ذاتی و قطع موضوعی، به عبارتی، مجموعهای از عناوین و اصطلاحات جدید شکلی خاص به علم اصول ایشان داده که در برخی موارد میتوانیم آن را یک ادبیات جدید بدانیم. البته به مجرد عوض کردن عنوان و اصطلاح نمیتوانیم برای این امر بار مثبت فرض کنیم، اما در صورتی که استفاده از کلمات جدید و این تغییر ادبیات علم یک توجیهی داشته باشد و آن اصطلاح منعکس کننده یک مفهوم جدید باشد و نیاز به جعل اصطلاح باشد، در آن صورت ارزش دارد و گرنه مجرد تغییر ادبیات علم و تغییراصطلاح نه تنها مسئلهای را حل نمیکند، بلکه در برخی موارد مشکله هم میآفریند، اما در آثار شهید صدر میبینیم که این کار به مناسبت و در جای درست انجام شده، به عنوان مثال، ایشان یک قسمی از تزاحم را کشف کرده و نام آن را تزاحم حفظی گذاشتند یا بحثی در علم منطق راجع به اقسام حمل مطرح است تحت عنوان حمل الاولی و حمل الشایع.
در این بحث کلمه «کیف» اصطلاح را عوض کرده و آن چیزی که اهل منطق به آن میگویند حمل الاولی از نظر ایشان حمل الشایع هست و آن چیزی که دیگران بدان حمل الشایع میگویند، شهید صدر آن را حمل الاولی میداند.
هنر شهید صدر در خلق اصطلاحات جدید در علم اصول
وی افزود: این امر قابل توجیه هم هست، ایشان میگویند، وقتی یک عنوانی را در نظر میگیریم در حالت اول از خلال آن مفهوم مصداق را میبینیم، اما حمل الاولی منعکس کننده مصادیق است. به عنوان مثال وقتی از کلمه جز استفاده میکنیم، مصداق جز در وهله اول به ذهن متبادر میشود. چون مفاهیم فانی در مصادیق خارجی هستند، اگر به خود مفهوم توجه شود، این حالت ثانوی است، بنابراین جزءِ به حمل الاولی که شهید صدر میگوید، یعنی مصداق جزئی به حمل شایع که شهید صدر میگوید یعنی مفهوم جزئی. این تحلیل اندکی با آنچه در حوزههای علمیه میشناسند متفاوت است. بنابراین شهید صدر در خلق عناوین جدید و جعل اصطلاحات هنر و خلاقیت داشتند.
ریشهیابی و نگاه خاص و مستقل شهید صدر به مباحث
عضو هیأت علمی دانشگاه ادیان و مذاهب در ادامه با ذکر محور سوم از «نوآوری های شهید صدر در اصول فقه و شیعه» گفت: ریشهیابی مباحث محور دیگر خلاقیت این عالم برجسته در علم اصول است. در اینجا منظور توجه و تمرکز شهید صدر بر پارهای مباحث زیربنایی است که آثار و آن در مواضع دیگری از علم اصول آشکار میشود؛ در حالی که اهل علم اصول این گونه مباحث را به طور ضمنی و پراکنده مورد نظر قرار میدادند و هیچ گاه نگاه مستقل و خاص و بحثی متمرکز و منسجم راجع به آنها نداشتند. در کار شهید صدر توجه به مباحث زیربنایی که همچون اصولی برای برخی قواعد اصولی دیگر هستند، محصول تقسیمبندی و عنوانبندی خوب برای مباحث و پیدا شدن جاهای خالی برای بحث در نظام قواعد اصولی است. از این رو پس از آنکه شهید صدر شکل سنتی مباحث را در مرحله خارج دنبال کرد، به هنگام تألیف حلقات الاصول به فکر ایجاد مباحث تمهیدی درباره ماهیت حکم شرعی و اقسام و احکام آن افتاد و در این باب از قاعده اشتراک، تفاوت حکم ظاهری و واقعی، تفاوت میان دو دسته از ادله احکام، یعنی امارات و اصول، مبادی احکام تکلیفی، تفاوت احکام تکلیفی و وضعی، تخطئه و تصویب، تضاد میان احکام تکلیفی، تنافی میان احکام ظاهری، تفاوت میان قضیه خارجیه و قضیه حقیقیه در جعل حکم و تعلق حکم به عناوین ذهنی، بحث و گفتوگو کرد تا بعدها از مبنای مختار خود در مباحث تابعه و به خصوص مباحث دلیل عقلی غیرمستقل بهره مند شود.
ایجاد کرسی نظریه پردازی توسط شهید صدر
وی افزود: نظریه پردازیهای اصولی دیگر خلاقیت ایشان در علم اصول است، یکی از این نظریات معروف ایشان، نظریه «حق الطاعه» ایشان هست که ما در قالب یک نظریه مستقل در قالب یک کتاب به آن پرداختیم و پژوهشگاه علم و فرهنگ اسلامی هم آن را منتشر کرد، در آن کتاب به صورت مستقل در خصوص این نظریه بحث شده و هنوز هم با گذشته حدود ۲۰ سال از انتشار آن، بحث راجع به این موضع ادامه دارد. این نظریه ارتباطی هم با بحثهای فلسفه اخلاق پیدا میکند. نظریه دیگری وجود دارد در خصوص جمع بین حکم ظاهری و حکم واقعی که در آن اصطلاح تزاحم حفظی هم به کار رفته و این دو مورد را میتوانیم به عنوان کرسی نظریه پردازی برای شهید صدر قرار دهیم.
ترمیم و بازپروری اصول قدیمی
اسلامی خاطر نشان کرد: پنجمین محور از مکتب اصولی شهید صدر تکمیل، ترمیم، بازپروری و ارتقابخشی به مباحث سنتی علم اصول است. شهید صدر مباحثی که دیگران در علم اصول اشاره کردند را بار دیگر به شکلی فنیتر و روشنتر با بیان مقدمات اسباب دخیل در موضوع، را پرورش دادند و همان بحث کهنه و قدیمی را نو و مرتب کردند، این اتفاق که بحثهای کهنه را در قالبی جدید بریزیم و قابل دفاعش کنیم، ارزش علمی دارد. مصداق روشن این محور را در مباحث «حلقات الاصول» مشاهده میکنیم.
تفکر شهید صدر منسجم و نظاممند است
وی افزود: تفکر اصولی همچون تفکر فلسفی باید نظام مند و منسجم باشد و بروز هر گونه تنافی میان مبانی و اصول هر یک از علما، نشان از ضعف تفکر اصولی او است. از این رو میتوان گفت مجموعه اندیشههای اصولی هر یک از فقهای بزرگ یک دستگاه فکری پیچیده و سازمان یافته در معرفی نظام تشریع الهی است که اجزای مختلف آن در ارتباط طولی و عرضی با هم تعریف شدهاند؛ چون انسجام تفکر یکی از محک ها و معیارهای ارزیابی شخصیت هاست، به عنوان مثال در فلسفه، فقه، اصول و در هر رشتهای از رشتههای علمی، یکی از ابزارهایی که میتوانیم فرد را محک بزنیم تفکر منسجم اوست. اگر در درون اندیشه اصولی، فقهی، کلامی، تفسیری و فلسفی یک دانشمند موارد متعدد تنافی و ناسازگاری، یافت شود، نشانه ضعف اوست، اما در آثار شهید صدر انسجام وجود دارد، به عنوان مثال، یک بحث در اصول فقه داریم، که مطابق با اصول فقه شیعه است، مثل بحث شرط متاخر، این بحث مرتبط هست با بحث «واجب معلق»، این دو بحث مرتبط است با بحث «مقدمات مفوّته» و این سه بحث مرتبط با «اشتراط التکلیف» و در نهایت میبینیم که ارتباط تنگاتنگی بین این مباحث است.
توجه به تاریخ علم اصول و طبقه بندی علم اصول به سه دوره خاص
این مدرس خارج فقه در ادامه به تاریخ مندی تفکرات شهید صدر در حوزه اصول اشاره و عنوان کرد: ایشان به تاریخ علم اصول توجه ویژهای داشتند، عظیمترین کار شهید صدر در ریشهیابی تحولات تاریخی علم اصول، در «المعالم الجدیدة» تجلی کرد به حدی که میتوانیم او را نخستین شخصیت اصولی بدانیم که مطالعه تاریخ علم اصول را به طور رسمی و جدی دنبال کرد. از نظر شهید صدر، تاریخ علم اصول در سه دوره اصلی تقسیم بندی میشود.
دوره اول، عصر تمهیدی علم اصول که بذرهای اساسی این علم منتشر شد و اوج آن مصادف با ظهور شیخ طوسی است.
دوره دوم، عصر باروری و به ثمر نشستن بذرهای اولیه که اصول و پایههای تفکر اصولی معین و به طور گسترده در علم فقه منعکس شد. پیشوای این دوره شیخ طوسی است.
دوره سوم، عصر کمال علمی که افتتاح آن به دست وحید بهبهانی، صاحب مدرسه اصولی جدید در اواخر قرن دوازدهم بوده. بعد از او شاگردان بزرگش آن را تداوم بخشیدند تا سرانجام پس از حدود نیم قرن، این مدرسه به اوج کمال خود رسید و سه نسل از نوابغِ این مدرسه در پی هم ظهور کردند و در رأس نسل سوم، شیخ مرتضی انصاری شاگرد شریف العلماء قرار دارد.
درسیسازی مطالعات و پژوهشها در حوزه علم اصول جهت تربیت طلاب و دانشجویان
حجت الاسلام اسلامی در پایان با ذکر هشتمین شاخصه از دیدگاههای شهید صدر در حوزه علم فقه و اصول شیعه، عنوان کرد: کمتر کسی از فقهای بزرگ را میشناسیم که به فکر درسی سازی علم اصول برآمده و در عمل کتابی را با رعایت نکات آموزشی برای طلاب دوره سطح آماده کرده باشد. ایشان به درسی سازی علم اصول توجه خاص داشتند، ایشان معتقد بودند تحقیقات و پژوهشهای اصولی حد و مرز ندارد، اما زمانی که این تحقیقات قرار است در قالب کتاب درسی در اختیار دانشجویان و طلاب قرار بگیرد، لازم است این تحقیقات در قالبی دیگر مرتب سازی شوند.
منبع: خبرگزاری مهر
به مناسبت سالگرد شهادت شهید صدر (۱۹ فروردین ۱۳۵۹) بخش فقه و معارف رسانه KHAMENEI.IR پیش از این در پرونده «متفکر نابغه» به معرفی ابعاد مختلف شخصیت شهید صدر پرداخته بود. در ادامه مطالب این پرونده گفتوگویی با حجتالاسلام والمسلمین عباس کعبی درباره شخصیت علمی، مبارزاتی و تفکرات انقلابی شهید صدر با عنوان «شهید صدر؛ نابغه مبارز» منتشر میشود.
حضرت آیتالله خامنهای در پیام به کنگره بزرگداشت شهید آیتاللّه سید محمدباقر صدر، این شهید را یک نابغه نامیدند: «او بیشک یک نابغه و یک ستاره درخشان بود. از جنبه علمی، جامعیت و تحقیق و نوآوری و شجاعت علمی را یکجا دارا بود. در اصول، در فقه، در فلسفه و در هر آنچه با این دانشها ارتباط مییابد در زمره بنیانگذاران و صاحبان مکتب محسوب میشد.» ٢٩/١٠/١٣٧٩
شخصیت علمی و مبارزاتی شهید صدر دارای چه ویژگیهای برجستهای است که از او بعنوان یک نابغه نامبرده میشود؟
شهید سعید آیتالله سیدمحمد باقر صدر، فقیه مرجع و فیلسوف و متفکر اسلامی و نظریهپرداز بزرگ اسلام و اسلامشناس جامعی بود که در همه ساحتهای نظری اسلام و میدانهای عملی حضور فعال داشت؛ بهگونهای که توانست از دل جریان سنتی و اصیل حوزه نجف به زعامت مرحوم و محقق بزرگ، آیتالله خوئی، جریان انقلابی فعال همسو با اندیشههای امام خمینی رحمةاللهعلیه را در عراق بهوجود بیاورد.
با پیروزی انقلاب اسلامی، کل جریان شهید صدر در خدمت امام و انقلاب قرار گرفت و شهید صدر در تراز مرجع شناختهشده و آن متفکر بزرگ جهان اسلام در میدان خدمت به نظام و در جهت خط امام بهعنوان سرباز عمل کرد و از مرجعیت خود دست برداشت و به یاران و نیروهای خود هم گفت که هیچکس حق ندارد از مرجعیت من تقلید کند؛ چون هدف از مرجعیت پیروزی اسلام است و اسلام با مرجعیت رشید امام خمینی رحمةاللهعلیه پیروز شد و همه ما باید در خدمت مرجعیت امام خمینی باشیم.
ایشان در مشورت با امام در نجف تا پای شهادت باقی ماند و در راه تحکیم آرمانهای اسلام ناب محمدی و در مکتب اهلبیت و در دفاع از انقلاب اسلامی شهید شد و در سال منتهی به پیروزی انقلاب و در سال بعد از پیروی انقلاب، کتابهای ارزشمندی تدوین کرد که آن کتابها جزو پایههای تئوریک نظام اسلامی میتواند حساب شود.
اگر بخواهم شهید صدر را با شخصیتهای معروف انقلاب اسلامی مقایسه کنم، باید بگویم که شهید صدر از لحاظ مایه فکری، از تفکر عمیق شهید مطهری و از لحاظ تشکیلاتی، از بعد تشکیلاتی و سازماندهی شهید بهشتی برخوردار بود و از بعد مرجعیت، مرجعیتش در تراز مرجعیت امام خمینی رحمةاللهعلیه و مرحوم آیتالله خوئی و بزرگان اینچنینی بود. واقعاً نابغه متفکری بود که در سن میانسالی شهید شد و همه این دستاوردها را در ۴۷ سال عمرش بهدست آورد. یکی از بعدهای مهم شهید صدر، اخلاص و برای خدا کارکردن و ازخودگذشتن و قیام لله بود که جزو آرمانهای فکری و انقلابی امام خمینی بود.
اندیشه سیاسی شهید صدر چه خصوصیاتی دارد؟ نگاه او به نقش مردم در حکومت اسلامی چگونه بود و چه تفسیری از جایگاه ولایت فقیه داشت؟
در این زمینه ایشان چند کتاب دارد از جمله کتاب «الاسلام یقود الحیات» که جلد اول آن کتاب به نام «لمحة فقهیة تمهیدیة عن مشروع دستور الجمهوریة الأسلامیة فی ایران» (درآمدی فقهی بر قانون اساسی جمهوری اسلامی) است. آنجا دیدگاههایش را بیان کرده است. در دیدگاههای شهید صدر برمیآید که اولاً، ایشان به ولایت فقیه مانند امام خمینی رحمةاللهعلیه بدون استثنا معتقد بود؛ ثانیاً، به نقش ملت و مردم و امتسازی در شکلگیری نظام اسلامی معتقد بود؛ ثالثاً، کارویژه نظام اسلامی را رشد و بالندگی امت اسلامی در حد خلافت الهی انسان میدانست. در واقع، در اندیشه شهید صدر پیوند عمیق امت و امامت بر پایه خلافت الهی انسان و حضور مردم در صحنه جزو ارکان نظریه مردمسالاری اسلامی است. باید بگویم که ایشان به ولایت فقیه با نگاه حکومتی هم در بعد مقابله با طاغوت و هم در بعد ساخت نظام اسلامی و جامعهسازی و تمدنسازی معتقد بود.
من خاطرهای از لسان استادمان، مرحوم آیتالله شاهرودی قدساللهنفسه خدمت شما بگویم. ایشان برای من تعریف میکرد هنگامی که امام خمینی رحمةاللهعلیه بحث ولایت فقیه را در نجف شروع کردند، من سر درس امام حاضر میشدم و بحث ولایت فقیه را مینوشتم، با اینکه جزوههای درس ولایت فقیه به آنهایی که حاضر میشدند، داده میشد. بعد میگفت من نوشتههای خودم را هر روز تقدیم شهید صدر میکردم، شهید صدر با دقت میخواند و تحسین میکرد و به ما میگفت که حتماً بحث ولایت فقیه را تا آخر با امام خمینی پیگیری کنید؛ چون روش ارائه بحث ولایت فقیه امام روش حکومتی است و از دل بحث ولایت فقیه امام، تشکیل حکومت اسلامی برمیآید و تا حالا از فقهای شیعه کسی با این رویکرد تشکیل حکومت به ولایت فقیه نگاه نکرده است و معمولاً ولایت فقیه را در چهارچوب وجود حکومت جور بحث کردهاند؛ اما اینکه ولایت فقیه خودش برای مبارزه با طاغوت و تشکیل نظام اسلامی پایه شود، این از ویژگیهای ولایت فقیه امام خمینی رحمةاللهعلیه بود که در اندیشههای شهید صدر هم تبلور داشت و بعد شهید صدر هم در حد شارح اندیشه سیاسی امام خمینی رحمةاللهعلیه در عرصه دولت و در عرصه ولایت فقیه و امتسازی و تمدنسازی ظهور و بروز کرد و کتاب «الاسلام یقود الحیات» (اسلام راهبر زندگی) را نوشت.
اشارهای به کتاب لمحة فقهیة داشتید. اندیشههای شهید صدر در تدوین قانون اساسی نظام جمهوری اسلامی ایران تا چه نقش داشت؟
نسبت به اندیشههای شهید صدر در قانون اساسی، ایشان کتاب «مبانی فقهی و مبانی حقوقی قانون اساسی مطلوب نظام اسلامی» را تدوین کرده است که خیلی از این اصولی که شهید صدر تدوین کرده امروز در قانون اساسی ما هست؛ علاوه بر آن، آیتالله آقای سیدکاظم حائری، از شاگردان برجسته شهید صدر، در ابتدای انقلاب که پیشنویس قانون اساسی تدوین میشود، درس خود را تعطیل میکند و بر پایه اندیشه سیاسی شهید صدر و مبانی حکومت در اسلام، پیشنویس کامل قانون اساسی را مینویسد و از طریق شاگردانش به همه خبرگان قانون اساسی میرساند. اینگونه که من از آیتالله سیدکاظم حائری شنیدم تقریباً همه پیشنویس اصول قانون اساسی به استثنای دو ماده از آن بعداً در قانون اساسی جمهوری اسلامی آمد.
بنابراین، باید بگویم که اینهمانی بین اندیشههای فقه حقوق اساسی شهید صدر و قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران وجود دارد و امروز هم کتابهای شهید صدر بهعنوان مبانی نظری قانون اساسی جمهوری اسلامی مورد مطالعه میتواند قرار بگیرد.
سیره عملی ایشان در تأیید و تقویت انقلاب اسلامی چگونه بوده است؟
الآن آقای سیدمحمود خطیب از شاگردان شهید صدر و همکاران مرحوم آیتالله شاهرودی است او برای من تعریف میکرد که در شب ۲۲ بهمن که انقلاب داشت پیروز میشد، من خدمت شهید صدر رسیدم و دیدم ایشان فوقالعاده شادمان است و پشتسرهم ذکر الحمدلله میگفت و دستهایش را از شدت خوشحالی به هم میفشرد. من به شهید صدر عرض کردم که چه شده است؟ چرا اینقدر خوشحالی؟ باز تکرار کرد الحمدلله، الحمدلله انقلاب اسلامی ملت مکتبی ایران به رهبری امام خمینی دارد پیروز میشود و آخرین سنگرهای ستمشاهی در حال سقوط است و این انقلاب اسلامی آرزوی انبیاء را محقق خواهد کرد. شهید صدر چنین اعتقادی داشت. ایشان فرمود: «لقد حققة الاسلامیه حلول الانبیاء»؛ انقلاب اسلامی آرزوی انبیاء را محقق کرد.
همین جمله را شهید صدر در کتاب «الاسلام یقود الحیات» هم آورده است. ایشان روز پیروزی انقلاب در درس وارد میشود و به شاگردانش اشاره میکند که دیگر انقلاب اسلامی پیروز شد، هدف از مرجعیت پیروزی اسلام است، نه پیروزی اشخاص؛ از امروز همه ما باید مرجعیت امام خمینی را تبلیغ کنیم و کسی حق ندارد مرجعیت من را تبلیغ کند. بعد این را در قالب نامهای با امضای ابوکم (پدر شما)، فرستاد و اطرافیان شهید صدر گفتند که اجازه بدهید که ما شما را شخص دوم مطرح کنیم. شهید صدر فرمود نه، شخص دوم بعد از امام خمینی باید یکی از شاگردان امام خمینی باشد و در تهران هم زندگی کند که مرکز دولت اسلامی است.
من خاطره دیگری ازخودگذشتگی ایشان نقل کنم. موقعی که ایشان کتاب «الفتاوی الواضحه» را بهعنوان رساله عملیه منتشر کرد، به شاگردان اصلیشان که مروج مرجعیت ایشان بودند، میگوید بهشرطی من این مرجعیت را قبول میکنم که اگر در میانه کار کسی پیدا شد که از من برای پیروزی اسلام اولیتر باشد، همه ما باید او را تبلیغ کنیم. بعد سرش را پایین برد و با تأمل بالا آورد و فرمود مانند مرجعیت آیتالله خمینی که اگر اسلام با مرجعیت ایشان پیروز شد، همه ما باید سرباز امام شویم.
بعد از انقلاب هم آن جمله معروف شهید صدر است که میگوید: «ذوبوا فیالامامالخمینی، کما ذاب هو فیالاسلام»؛ ذوب شوید در امام خمینی همانطور که امام در اهداف اسلام ذوب شد.
به هر جهت بلافاصله بعد از پیروزی انقلاب، نامههای زیادی در پشتیبانی از انقلاب، خطاب به ملت ایران داد. بعد از اینکه ایشان تصمیم گرفت در عراق تا پای شهادت بماند، دستور داد که آیتالله سیدمحمود شاهرودی که از شاگردان برجستهاش بود، از عراق مهاجرت کند و به ایران بیاید. به ایشان هم نامهای خطاب به امام خمینی داد و ایشان را رابط خود و نهضت امام خمینی قرار داد تا آیتالله شاهرودی ادامهدهنده مکتب فکری شهید صدر باشد. حقیقتاً هم آیتالله شاهرودی در کنار امام و رهبری و در تعمیق اندیشههای فقهی حکومتی شهید صدر سنگ تمام گذاشت.
اندیشه اقتصاد اسلامی که شهید صدر در «اقتصادنا»ی خود آورده است، تا چه اندازه در فضای قانونگذاری قابل استفاده است؟
کتاب «اقتصادنا»ی شهید صدر بر پایه چرخه تولید، بازتولید، توزیع، بازتوزیع و با محوریت بهرهمندی از منابع اولیه ثروت و اقتصاد مردمی و اقتصادی که در اندیشه رهبر انقلاب معروف به اقتصاد مقاومتی است، تبلور پیدا کرده است.
شهید صدر بهخوبی از عهده تبیین مکتب اقتصادی اسلام برآمده است و اصول قانون اساسی، اصل ۴۳، ۴۴، ۴۵ و آن شاخصههای اقتصاد اسلامی بهویژه سیاستهای اصل ۴۴ که بهوسیله رهبری ابلاغ شد، اینها کاملاً با اندیشههای اقتصادی شهید صدر انطباق دارد.
چطور باید از اندیشههای شهید صدر در بحث تولید که مورد تأکید رهبر معظم انقلاب هم هست، استفاده کرد؟
مبانی نظری این نظریه کاملاً مشخص است، منتها در سیاستگذاری و خطمشیگذاری و در قوانین و مقررات و چرخه تولید و بازتولید و توزیع و بازتوزیع باید به شکل عملیاتی برای آن یک قرارگاه اقتصادی فعالی تشکیل داد و ظرفیتهای ملی و مردمی و نخبگان اجتماعی در کنار ظرفیتهای دولت اسلامی باید برای یک نهضت تولیدی بسیج شود.
چه بخشی از نوآوریهای فقهی و اصولی شهید صدر میتواند زمینهساز بهینهسازی قوانین شود؟
آن بحث نظریه منطقة الفراغ شهید صدر یا دایره مباحات عامه و رابطه بین دایره ثابت و متغیر به نقش احکام حکومتی ولیفقیه و سیاستگذاریهای ولیفقیه در اجرا و اقامه حاکمیت اسلامی و پیشبرد قوانین و مقررات اسلامی و چرخه قانونگذاری که شهید صدر بیان میکند و مبتنی بر اجتهاد اصیل متحرک زنده پاسخگو و مطابق مقتضیات زمان است، امروز هم در چرخه قانونگذاری و هم در چرخه قضایی و اجرایی میتواند مؤثر باشد بهویژه دادگاه عالی مظالم که جزو پیشنهادهای شهید صدر است، امروز در بحث مبارزه با مفاسد اقتصادی و در سلامت نظام اداری میتواند اثرگذار باشد.
شهید صدر در تحول و روزآمدشدن روشهای علمی و تحصیلی در حوزههای علمیه چه نفشی داشته است؟
الگوی تحولی شهید صدر این است که ایشان از متن حوزه اصیل و سنتی برخاست و به دستور و اجازه آیتاللهالعظمی خوئی درس خارج خود را شروع کرد و بعد هم کتابهای آموزشی حوزه، نظریهپردازی اصولی، نظریهپردازی فقهی، تربیت شاگردان بزرگ و تأکید بر آمیختگی دین و سیاست و حضور جهادی در صحنه را نوآوری کرد. همه اینها میتواند عناصر حوزه انقلابی باشد که در اندیشه شهید صدر هم هست. حقیقتاً اندیشه تحولی شهید صدر در حوزههای علمیه میتواند الگوی تحولی بزرگی باشد.
شهید صدر در چه ساحتهایی برای طلاب جوان حوزه علمیه میتواند الگو باشد؟
اول، علم شهید صدر که همان مکتب شهید صدر که مکتب تمدنی اسلام است و این مکتب تمدنی اسلام را امروز در اندیشههای امام و رهبری بهخوبی میبینیم؛ دوم، اخلاص و تقوا و پشت به دنیا کردن شهید صدر؛ سوم، روحیه جهادی شهید صدر؛ چهارم، بصیرت شهید صدر؛ پنجم، ولایتمداری شهید صدر و اینکه ذوب در ولایت بود و برای خود چیزی نمیخواست؛ ششم، روحیه فداکاری و شهادتطلبی شهید صدر برای اسلام و هفتم، تربیت شاگردان و کادرسازی شهید صدر. همه اینها میتواند برای یک طلبه امروزی و انقلابی الگو باشد.
با تشکر از وقتی که در اختیار ما قرار دادید، در پایان اگر نکتهای باقی مانده بفرمایید.
شهید صدر نابغهای بود که از خود گذشت و همه ظرفیت خود را فدای اسلام و اهلبیت و پیروزی اسلام در عصر حاضر و در دوران طاغوت کرد.
این خاطرهای را که میخواهم بگویم، زیاد گفتهاند. زمانی که ایشان احساس کرد باید حرکت حسینی کرد تا ملت عراق بیدار شود و علیه صدام شورش کند، در اوایل دهه پنجاه تصمیم میگیرد که با یاران خود در حرم امیرالمؤمنین علیهالسلام جمع شوند و علیه صدام افشاگری کنند تا صدام مجبور شود در حرم آنها را شهید کند تا بعداً از شهادت و خون شهید صدر و یارانش ملت عراق بیدار شود.
این تصمیم را میگیرد و مرحوم آقای سیدعلیرضا حائری، از شاگردان خود را به شکل محرمانه پیش حضرت امام خمینی رحمةاللهعلیه میفرستد. مرحوم آقای سیدعلیرضا حائری، داماد آیتالله مشکینی و رئیس دائرةالمعارف فقه اهلبیت بود که بعد از آیتالله شاهرودی مرحوم میشود. ایشان پیش امام میرود و تصمیم شهید صدر را برای امام میگوید، ولی امام مخالفت میکنند و میفرمایند که این حرکت زودرس است و نتیجهبخش نخواهد بود و من این را مصلحت نمیدانم. شهید صدر صرفاً بهخاطر تعبد به اندیشه امام این حرکت حسینی را انجام نداد.
نکته جالب در این خاطره این است که شهید صدر از همان اوایل آماده شهادت در راه اسلام بود و به فکر نام و شهرت و مرجعیت بههیچوجه نبود و شهادت در راه خدا را برای رشد و تعالی اسلام میخواست.
شهید سیدمحمدباقر صدر، نابغه فکری قرن معاصر، در حالی که ۴۶ سال بیشتر از عمرش نگذشته بود، رژیم بعث عراق حاضر به تحمل این شخصیت علمی و انقلابی نشده و او را در ۱۹ فروردین ۱۳۵۹ به همراه خواهرش به شهادت رساند. حضرت آیتالله خامنهای در دیدار خانوادهی این شهید والا مقام اینگونه میفرمایند: «مرحوم آقای صدر به معنای واقعی کلمه یک نابغه بود. ما در زمینهی مسائل فکری و اسلامی و در زمینهی فقه و اصول و بقیهی چیزها آدمهای پیشرفته زیاد داریم؛ منتها نابغه خیلی نادر است. ایشان جزو نادرهایی بود که حقیقتاً نابغه بود. ذهن و فکر ایشان فراتر از کارهایی که دیگران میکنند، حرکت میکرد.» ۱۳۸۳/۰۳/۱۹
به مناسبت ایام سالگرد شهادت شهید صدر بخش فقه و معارف پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR در پرونده «متفکر نابغه» به معرفی ابعاد مختلف شخصیت شهید صدر میپردازد، در این مطلب گفتاری از حجتالاسلاموالمسلمین محسن اراکی، از شاگردان شهید صدر، درباره ویژگیهای معنوی، علمی و سیاسی شهید صدر آمده است.
استاد بزرگوار، شهید اسلام و مسلمین آیتالله العظمی حاج سید محمدباقر صدر (قدس الله نفسه الزکیه) در همه ابعاد گستره وجودی شخصیت خود، ممتاز، کمنظیر یا بینظیر بود. بُعد علمی شخصیت ایشان دارای شعبههای مختلف و دامنهای گسترده است؛ بعد اخلاقی، بعد اندیشه و رفتار سیاسی، رفتار خانوادگی، معاشرت با مردم، طلاب، شاگردان و سایر شخصیتها و علمای معاصر خود، رفتار سیاسی با طاغوتهای زمان، همگی از ابعاد شخصیتی ایشان است که هر یک بهتنهایی شایسته تحقیق و بررسی است و باید درباره آن سخنهای بسیار گفته و مطالب فراوان نوشته شود. آنچه تاکنون در این باره نوشته و گفته شده در مقایسه با شایستگی شخصیت این مرد عظیم و بزرگ، بسیار اندک است.
ایشان در بعد اخلاقی فردی بینظیر یا کمنظیر بود؛ در همه جنبههای رفتاری متواضع بود و هیچگاه خود را از دیگران برتر نمیدانست. رفتارش واقعاً خاکسارانه بود و در تواضعش با دیگران خاطرات بسیاری از ایشان وجود دارد. مردی خودساخته بود و اخلاصش در علم و عمل کمنظیر و به واقع درسآموز بود.
جلوههایی از سلوک معنوی شهید صدر
مدتی نماز جماعت را خدمت شهید صدر حاضر میشدیم؛ ایشان با وجود اینکه همه شرایط نماز فراهم بود، یعنی وقت نماز شده بود و تعداد زیادی از مأمومین حاضر بودند، حدود پنج دقیقه قبل از شروع، در محل نماز مینشست و تأمل میکرد. برای من سؤال پیش آمده بود که فلسفه یا حکمت این تأمل چیست. وقتی از ایشان پرسیدم، فرمودند: «نماز ایستادن در برابر خدا و سخن گفتن با خداست؛ باید خود را برای این کار آماده کنیم، فکرمان را صاف و نیتمان را خالص کنیم، خود را برای چنین کاری آماده کنیم که کار بزرگی است و سخن گفتن با عظیم و بزرگترین بزرگان است». شیخ محمدرضا نعمانی که از همراهان ایشان تا روزهای آخر بود نیز نقل میکند که یک بار همین سؤال را از شهید صدر میپرسد و ایشان پاسخ میدهد که «من از کودکی با خودم عهد کردهام جز با حضور قلب نماز اقامه نکنم و به همین دلیل گاهی مجبور میشوم دقایقی صبر کنم تا افکاری که در ذهن دارم را کنار بزنم و حالت صفا و انقطاع برایم ایجاد بشود تا به نماز بایستم.»
شهید صدر (رحمهالله) حالت معنوی عجیبی داشت. یکی از بستگان ایشان در خواب میبیند حضرت امیر مؤمنان علی (علیهالسّلام) به او میفرماید: «به سید محمدباقر بگو چرا چند وقت است به درس ما نمیآید؟» وی خواب را برای آقای صدر نقل میکند، ایشان میفرماید: «من هر روز قبل از درس به حرم امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) میرفتم و چون ایشان باب علم نبی(صلّیاللهعلیهوآله) است، در حرم مینشستم و از ایشان مدد میخواستم و فکر میکردم؛ چند وقتی است به علت بنایی و تعمیر خانه موفق نشدم که به این منظور به حرم مشرف شوم؛ به احتمال زیاد خواب شما به این مناسبت بوده است.» به خاطر اخلاص ایشان بود که چنین جایگاه و پایگاهی نزد ائمه اطهار و امیر المؤمنین (علیهمالسّلام) پیدا کرده بود.
قدرت ذهنی ویژه شهید صدر
از امتیازات عجیب شهید صدر این بود که اگرچه درس استاد یا درس خودش را نمینوشت، به شکل عجیبی نسبت به همه مطالب حضور ذهن داشت. استاد بزرگ ما آقای آیتالله سید کاظم حائری نقل میکنند که در مباحث قطع، شهید صدر پیش از درس، اشکالی از درس قبل به آیتالله خوئی (رحمهالله) وارد میکند و ایشان جواب میدهد؛ دوباره اشکال میکند و دوباره جواب میشنود؛ این کار تا هفت بار ادامه پیدا میکند و پس از سؤال یا اشکال هفتم زمان درس میشود و آیتالله خوئی درس را شروع میکنند؛ جالب است که شهید صدر (رحمهالله) تمام این هفت سئوال و جواب را در ذهن ثبت کرده بود، بدون اینکه یادداشتی برداشته باشد.
البته حافظه ایشان درباره تمام مطالبی که میشنید و میگفت اینگونه بود؛ نقل قولهایی که ایشان از اساتید میکردند، بیشتر نقل قولهای از روی حافظه بود و هم درس خودش و هم درس استادانش را در ذهن خود به شکل عجیبی ضبط میکرد. این قدرت حفظ یا ضبط ذهنی، علاوه بر استعداد طبیعی ناشی از نورانیتی بود که خدای متعال به این مرد عنایت کرده بود.
نوآوریهای علمی شهید صدر
شهید صدر در هر عرصه علمی که وارد شده، علاوه بر احاطه و دقت، ابتکارات و ابداعات علمی کمنظیر یا بینظیری بر جای گذاشته است. ایشان در علوم مختلف مانند فقه، اصول، فقه نظام، نظام اقتصادی و مباحث اجتماعی و فلسفی ابتکارات زیادی داشت. «فلسفتنا»یی که تدوین کرد، انقلابی در عالم فلسفه بهویژه در جهان عرب بود. در عرصههای دیگر هم اینطور بود؛ «الأسس المنطقیة للاستقراء» ایشان انقلابی بنیادین در منطق فکر بشری است که متأسفانه ارزش آن دانسته نشده و درست ترویج نشده است. البته عظمت این تألیف یکی از دلایل عدم شهرت آن است؛ زیرا بسیار تخصصی است و دربردارنده مجموعهای از مباحث جدید فلسفی، ریاضیاتی و حساباحتمالاتی است. شهید صدر در این کتاب اصول معرفتشناختی را تغییر میدهد و بنیاد جدیدی را برای معرفت تجربی پیریزی میکند.
در فقه نیز ایجاد روش استنباطِ فقهِ نظام یکی از نوآوریهای مهم ایشان است. ایشان برای نخستین بار در فقه به استنباط نظام از منابع فقهی اقدام و نظریه نظام اقتصادی را مطرح کرد؛ نظامی که با روشهای اجتهادی و استنباطی متعارف، از منابع و متون استخراج شده است. در این نظام از احکام فقهی ابواب مختلف، نظام فقهی اقتصادی منسجمی ارائه شده است که براساس آن حاکمیت میتواند بهصورت نظاممند و سیستماتیک، ساختارهایی را برای مدیریت بازار، مدیریت تولید، مدیریت توزیع و مدیریت مصرف در جامعه ایجاد کند.
یافتن نظام اقتصادی منسجمی که بتواند جامعه را مبتنیبر معارف اسلامی مدیریت کند، نوآوری شهید صدر بود و هیچ فقیهی، چه شیعه و چه سنی در این تراز وارد نشده و هیچیک از فقها استنباط فقه نظام نداشتهاند.
بنیانگذاری فعالیت تشکیلاتی
شهید صدر به کار تشکیلاتی معتقد بود؛ نخستین کسی که در جهان تشیع کار تشکیلاتی را بنیان نهاده، مرحوم صدر بوده است؛ در عراق این کار تشکیلاتی بسیار بنیادین را پایهریزی کرد که البته بعدها معتقد شد هرچند باید زیر نظر مرجعیت کار کند، اما نباید به حوزهها وارد شود.
از همان اساسنامه اولیهای که شهید صدر طراحی کردند این کار تشکیلاتی باید زیر نظر ولی فقیه میبود؛ ازاینرو مرحوم شهید صدر قبل از دهه چهل، بحث ولایت فقیه را در عرصه سیاست وارد کرد. کار تشکیلاتی شهید صدر هم پیش از دهه چهل انجام گرفت و ایشان از همان وقت در عرصه سیاست مخلصانه و شجاعانه وارد شد تا درنهایت این تلاشها منجر به شهادت این بزگوار شد. شهادت مرحوم شهید صدر بهواقع شهادت انتخابی بود؛ خودشان این راه را انتخاب کردند و میدانستند که شهید میشوند و با این علم، راه جهاد و مقاومت را در پیش گرفتند و به آن شکل فجیع به شهادت رسیدند.
باور عملی شهید صدر به مقام ولایتامری امام خمینی
آیتالله العظمی سیّد محمدباقر صدر عراقی بود، اما هنگامی که قیام امام برپا شد در نامهای به شاگردان خود نوشت: «ذوبوا فی الامام الخمینی کما ذاب هو فی الاسلام…» و اعلام کرد که: «از این پس از مرجعیّت من سخن نگویید. امروز پرچم در دست امام خمینی است و او رهبر جهان اسلام است و همه باید از این پرچم حمایت کنیم.» این روحیهی کسی است که در اسلام و اهداف اسلامی فنا میشود و جهانی فکر میکند، آنچنان که ائمهی اطهار فکر میکردند.
همچنین بنده به یاد دارم که مدتی بعد از پیروزی انقلاب حجتالاسلاموالمسلمین آقای سید باقر مهری از شاگردان شهید صدر به نمایندگی از ایشان به ایران آمده و پیامی را از طرف ایشان برای امام آورده بود. بنده پیگیری کردم و وقتی از امام (رحمهالله) گرفتیم و با هم در قم به خدمت امام خمینی رسیدیم. در این جلسه آقا شیخ مرتضی شریعتی نیز حضور داشت.
پیام شهید صدر این بود که «شرایطی پیش آمده که من احساس تکلیف کردم با رژیم صدام مواجه شوم و مقابله کنم، ممکن است این مقابله منجر به شهادت من شود؛ چون شما (امام خمینی) مقام ولایت امری دارید، میخواهم این کار با اجازه شما باشد، اگر اجازه میفرمایید من این راه را ادامه دهم، وگرنه با توجه به شرایطی که امروز بر من حاکم شده است، میتوانم از عراق خارج شوم». امام خمینی (رحمهالله) فرمودند: «بگویید ایشان استقامت کنند و خدا با ایشان است». این پیام به شهید صدر رسید و ایشان عمل کردند.
مرحوم شهید صدر در آن روزگار در سطح مرجع عام شیعیان بود و دامنه مرجعیت گستردهای داشت؛ در عراق، ایران، افغانستان، پاکستان، لبنان، کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس و سطح دنیا مقلدین بسیاری داشت، اما برای انجام اقدامی سیاسی که مقابله با رژیم بعثی بود، خود را مکلف به اذنگرفتن از مرجعی که ولی امر بود میدانست. این نشانهی تواضع، تدین و تقوای فوقالعاده ایشان بود. ایشان حقیقتاً تقوا و اخلاص عجیبی داشت و همه کارهایش را با نیت خالصانه انجام میداد.
از خدای متعال میخواهیم مقام ایشان را عالیتر کند. یاد ایشان و افکارشان که همگی ناب است باید زنده بماند؛ بهویژه اینکه افکار ایشان در جهان عرب به واقع حیاتبخش و انقلابآفرین است؛ بنابراین همه جا بهویژه در جهان عرب باید بیشتر به افکار ایشان پرداخته شود. امیدواریم خدای متعال به همه ما توفیق ادامه دادن راه ایشان را بدهد؛ راه شهید صدر همان تعالیم و آموزههای بلند ائمه معصومین (علیهمالسّلام) و راه امام صادق (علیهالسّلام) و امتداد سیره علوی، فاطمی و حسینی است. ما باید این آموزهها را خوب فرا بگیریم، خوب تبیین و خوب به آنها عمل کنیم.