اخبار

هم‌زمان با ایام مبارک رمضان
طرح غرفۀ مجازی پژوهشگاه شهید صدر در دوران تعطیلی نمایشگاه کتاب

به گزارش روابط عمومی پژوهشگاه تخصصی شهیدصدر، هم‌زمان با ایام ماه مبارک رمضان و با توجه به تعطیلی نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران و نمایشگاه بین‌المللی قرآن کریم، پژوهشگاه تخصصی شهید صدر در نظر دارد در راستای حمایت از کتاب‌خوانی و پویش #در_خانه_بمانیم، همه محصولات خود را (شامل آثار شهید صدر به زبان عربی، ترجمه این آثار به زبان فارسی و پژوهش‌های مرتبط با اندیشه شهید صدر) با تخفیف ویژه در فروشگاه مجازی خود عرضه کند.

این پژوهشگاه با شعار در خانه بمانیم تا کرونا را شکست دهیم و با بهره‌گیری از فضای مجازی از مخاطبان خود دعوت می‌کند تا از غرفه مجازی انتشارات دارالصدر دیدن کنند و کتاب‌های موردنیاز خود را از این طریق تهیه نمایند.

در این غرفه تمامی آثار شهید صدر با ۲۵٪ تخفیف عرضه می‌شود و ارسال سفارش‌ها به سراسر کشور رایگان است.

زمان: ماه مبارک رمضان
نشانی غرفه: https://www.mbsadr.ir/shop

#نمایشگاه_مجازی_کتاب
#در_خانه_بمانیم
#کتاب_بخوانیم

در یادداشت زیر حجت‌الاسلام والمسلمین مجتبی الهی خراسانی رئیس میز توسعه و توانمندسازی علوم اسلامی دفتر تبلیغات اسلامی قم به این بحث می‌پردازد که اندیشه‌ها و آموزه‌های شهید صدر چگونه می‌تواند به حکمرانی خوب در ایران کمک کند؟

حکمرانی خوب چیست؟

چندی است مفهوم حکمرانی در ادبیات علمی رشته‌های علوم سیاسی، مدیریت و جامعه‌شناسی رایج شده و در مطالعات اقتصادی و حقوقی نیز به کار گرفته می‌شود. مفهوم حکمرانی(Governance) هم‌خانواده با با مفهوم حکومت (Goverment) اما متفاوت از آن است. حکمرانی به جای تمرکز بر دولت، قدرت را در داخل و خارج از اقتدار رسمی و نهادهای حکومت و در قالب سه رکن: «حکومت»، «بخش خصوصی» و «جامعه مدنی» جریان می‌دهد. به علاوه شالودۀ حکمرانی، فرآیند تصمیم‌سازی و اجرای تصمیمات است که مشخص می‌کند چگونه سه بازیگر یادشده با اولویت‌ها و سلایق متفاوت، به هماهنگی می‌رسند. سازمان ملل متحد حکمرانی را چنین معرفی کرده است: «حکمرانی مجموعه‌ای از اقدامات فردی و نهادی، عمومی و خصوصی برای برنامه‌ریزی و اداره مشترک امور است، و فرآیند مستمری از ایجاد تفاهم میان منافع متفاوت و متضاد است که در قالب اقدامات مشارکتی و سازگار حرکت می‌کند، و شامل نهادهای رسمی و ترتیبات غیررسمی و سرمایه اجتماعی شهروندان است».

به این ترتیب فضای حکمرانی دیگر فضای دولت محور نیست و نقش دولت در اجتماع مورد باز تعریف قرار می‌گیرد. در تعریف حکمرانی، دولت می باید بسیاری از تصدی‌گری‌ها را کنار بگذارد، اگرچه باید همچنان سه انحصار را به طور قانونی برای خود نگاه دارد: خدمات عمومی، امنیت و خشونت. بنابراین، یک حکومت / دولتِ خوب، شرط حکمرانی خوب است.

حکمرانی خوب یا مطلوب (Good governance)، در یکی دو دهۀ اخیر به شدت مورد توجه محققان علوم اجتماعی قرار گرفته و آنها در تحقیقات خود نشان داده‌اند که حکمرانی خوب، از اصول رشد و توسعه در کشورهاست و بی‌توجهی به آن، یکی از مهمترین موانع رشد کشورهای فقیر در دهه‌های اخیر بوده است.

کمیسیون اقتصادی، اجتماعی آسیا و اقیانوس آرام (ESCAP) حکمرانی خوب را با پی‌ریزی سه نوع رابطه توسط حکومت/ دولت، میسّر می‌داند: الف) روابط توسعه‌ای در حوزۀ اقتصاد، برای نیل به حداکثر رشد اقتصادی؛ ب) روابط شهروندی بر اساس مشارکت و حفظ حقوق شهروندان؛ ج) روابط اجتماعی بر اساس حقوق و آزادی‌های اساسی و مشارکت حداکثری مردم در ادارۀ کشور.

این کمیسیون عوامل مؤثر در تقویت این اصول را چنین تبیین نموده است: عدالت و مساوات حقوقی و فرصت‌های برابر، وفاق عمومی و همگرایی با آرمان‌های جامعه، مسئولیت پذیری، قانون‌مداری به مدد دستگاه قضائی و پلیس سالم و مستقل، مشارکت آزاد و منسجم مردم در امور جامعه، شفافیت و دسترسی به اطلاعات، پاسخگویی نهادهای حکومتی، کارایی و اثربخشی.

نگرش و بینشِ توحیدی به هستی و انسان، زیرساخت اعتقادی برای حکمرانی خوب

علامه شهید صدر با بررسی ژرف‌اندیشانۀ منابع اسلامی، مسیری تکاملی را در ساخت نظریه عام سیاسی و در واقع طرح حکمرانی اسلامی، پیمود و در سه مرحله آن را تدوین و به ترتیب در کتاب‌های «الأسس الاسلامیه» (۱۳۷۸ ق)، «تعلیقات منهاج الصالحین» (۱۳۹۵ ق) و «الفتاوی الواضحة» (۱۳۹۶ ق)، و اندکی پیش از شهادتش به شکل نهایی در «الإسلام یقود الحیاة» (۱۳۹۹ ق) منتشر ساخت.

زیرساخت‌های بینشی و نگرشی در نظریۀ حکمرانی شهید صدر، بر سه رکن اعتقادی استوار است:

رکن نخست نظریۀ سیاسی علامه شهید صدر، بینش و نگرش توحیدی بر پایه نظام الهی احسن در جهان هستی و سنن تخلف‌ناپذیر او در روابط و مناسبات حاکم بر هستی از جمله انسان و جوامع بشری و محیط زیست اوست. جهان هستی، هویتی هدفدار، هماهنگ و قانون‌مند دارد و از معنا، شعور و ادراک برخوردار، و مسئولیت‌آفرین است. انسان در روابط سه‌گانه‌اش با خود، هم‌نوعان و طبیعت، به طور جبری بر رابطۀ مرکزی خداوند با هر سه و ارادۀ تکوینی الهی متکی است.

رکن دوم این نظریه، حاکمیت مطلق خدا بر جهان و انسان هم در بُعدِ تکوینی (جبری بر اساس سنن الهی) و هم در بعد تشریعی (اختیاری بر اساس احکام الهی) است. از این رو انتخاب شایستۀ انسان در این روابط سه‌گانه با خود، هم‌نوعان و طبیعت و رابطۀ چهارم با مرکزیت عالم یعنی خداوند به طور شایسته، در گروی محور قراردادن و هماهنگی با ارادۀ تشریعی خداوند است. با شناخت سنن تکوینی و تشریعی حاکم بر هستی، هم می‌توان در ساخت باورها و ارزش‌ها، و هم در عرصه‌های هنجاری و رفتاری (مانند: حقوق، اخلاق، نظام‌های سیاسی، قوانین اجتماعی) و حتی آینده‌پژوهی از آن بهره جست.

رکن سوم نظریۀ سیاسی ایشان، اصل کرامت ذاتی، فطری و عمومی انسان است که خداوند بر اساس قدرت عقل، اختیار و آزادی به او عنایت کرده و درنتیجه، به وی نیروی تفسیر و تغییر جهان داده و او را بر سرنوشت خویش، حاکم کرده است.

فلسفۀ سیاسی شهید صدر، ترسیم کنندۀ اصول و ویژگی‌های حکمرانی خوب

وی در آخرین حلقۀ تطور، فصلی را در کتاب «الإسلام یقود الحیاة» با عنوان «خلافة الإنسان و شهادة الأنبیاء»، نقش مشارکت و انتخاب مردمی در حکمرانی، نقش فقیهان و ولایت ایشان در حکومت، و سپس ترکیب خلافت الهی مردم با رهبری شاهدان آگاه را ترسیم کرده است.

شهید صدر با زیربنای اعتقاد به توحید و عدل فراگیر، سه اصل را ساخته است؛ نخست، حاکمیت مطلق خدا بر جهان؛ دوم، سنت‌های حاکم بر هستی؛ و سوم، آزادی و اختیار انسان. حاصل این اصول، پذیرش خلافت و جانشینی همۀ انسان‌ها از سوی خدا به صورت تکوینی و فطری و همراه با تأیید شرعی است و یکی از ابعاد این خلافت، اداره سرنوشت مشترک جمعی یعنی حکومت است. از این رو حاکمیت، حق مردم و همزمان مسئولیت آنان به عنوان جانشینان خدا بر روی زمین است. این حق اولاً ناشی از حق حاکمیت الهی است که تحت عنوان استخلاف و استئمام به انسان واگذار شده است و از این رو اعتباری، نسبی ومحدود است. وظیفۀ حکومت، پاسداری از حقوق، شؤون و مصالح عمومی و مصالح دین الهی است.

هدف از جانشین سازیِ انسان توسط خداوند بر زمین (استخلاف)، این است که انسان ارزش‌هایی را مشابه و همسو با آنچه از خداوند تجلی می‌یابد، در وجود خود به عنوان خلیفه خدا، تبلور بخشد؛ آن چنان که صفات عدالت، علم، قدرت، بخشش، رحمت بر مستضعفان و سخت‌گیری بر ظالمان و مستکبران و… در اهداف و ارزش‌ها و رفتارهای جامعۀ بشریِ خلیفة اللهی، بازتاب یابد. نامتناهی بودن صفات جمال و مکارم اخلاقی خداوند، ایجاب می‌کند جامعۀ بشری حرکتی پیوسته و مستمر به سوی این هدف نامتناهی فراهم سازد و ساختار روابط اجتماعی خود را در ابعاد چهارگانۀ پیش‌گفته، هماهنگ با این هدف، شکل دهد.

درک خلافت انسان و باور به آن، به نتایجی منتهی می‌شود که در ادبیات حکمرانی، تضمین‌کنندۀ یک حکمرانی خوب خواهد بود:

الف) جامعۀ بشری وابسته به مرکزیت خدای تعالی است که او را جانشین خود بر روی زمین قرار داده است.

ب) روابط اجتماعی باید برپایۀ اخلاص در توحید باشد و با نفیِ هرگونه سلطه‌جویی و استثمار، برادری عمومی را در همۀ ابعاد، تحقق بخشد.

ج) لازمۀ خلافت انسان، قابل اعتماد بودن و امانتداری اوست و ازین رو قرآن خلافت انسان را «امانت» خوانده است. امانت، مسؤولیت آور است ومسؤولیت از یک طرف تقید به قانون وعدالت می‌آورد؛ و از سوی دیگر، مسئولیت بدون آزادی، معنا ندارد. خداوند، موجود آزاد ومختاری روی زمین قرار داد تا بتواند با آزادی، خود راهش را برگزیند.

اما غیر از خط خلافت، سنت الهی خط دیگری را رقم زده که خط شهادت (گواهی) انبیا و امامان و صالحان است که نظارت بر چگونگی جانشینی (استخلاف) و راهنمایی امانتداری (استئمان) را بر عهده دارد. شهادت در سه مرحله (با حفظ مراتب) از انبیا آغاز، با امامان معصوم ادامه می‌یابد و در دوران غیبیت امام عصر عج به فقهای صالح منتهی می‌شود. علامه شهید صدر سه مسؤولیت مشترک برای شاهدان برشمرده است:

الف) دریافت و فراگیری محتوای رسالت وحیانی و حفظ و مراقبت از آن؛

ب) راهنمایی و نظارت بر رفتار انسان‌ها برای ایفای نقش خلافت الهی و قلمروی مرتبط با رسالت وحیانی؛

ج) مراقبت از سلامت مسیر و اتخاذ تدابیر پیشگیری و اصلاح انحراف در آن.

در اندیشۀ نهایی شهید صدر، در زمان غیبت امام زمان (عج)،حکومت از دو خط خلافت انسان (با مسئولیت تشکیل حکومتی مشتمل بر قوای مقننه و مجریه) و خط شهادتِ مرجع فقیه عام شامل مسئولیت نظارت شرعی بر حکومت و بیان احکام و قضاوت تشکیل می‌شود و آن را «جمهوری اسلامی» می‌نامد.

حاصل آنکه در فلسفۀ سیاسی شهید صدر، استخلاف و استئمان الهیِ انسان، به «معنای توحیدی»، «رشد اخلاقی»، «سلامت و تساوی روابط»، «برادری و نفی سلطه‌جویی»، «مسئولیت‌پذیری»، «آزادی مسئولانه»، «عدالت فراگیر» و «حاکمیت قانون» منتهی می‌شود. اینها همان است که در ادبیات سیاسی و اجتماعی معاصر، اصول و ویژگی‌های حکمرانی خوب، محسوب می‌شود.

 

منبع: خبرگزاری مهر

مصاحبه با دکتر آذرشب

دکتر محمدعلی آذرشب در سال ١٣٢۶ش. در کربلا به دنیا آمد. تحصيلات ابتدايى و متوسطه را در دبستان و دبيرستان مُخَيَّم گذراند و سپس در دانشكدۀ فنى بغداد در رشته راه و ساختمان (عمران) پذيرفته شد. وى به تقاضاى علامه سيد‌‎ مرتضى عسكرى كه آن زمان سرپرستى دانشكده اصول دين و مدارس امام جواد(ع) در بغداد را بر عهده داشت، به تدريس فيزیک و شيمى در دبيرستان امام جواد(ع) پرداخت و هم‌زمان، به تحصيل در دورۀ شبانۀ دانشكده اصول دين مشغول شد. او علاوه‌بر تدريس و تأليف و ترجمه، مسئولیت‌هاى اجرايى متعددى مانند معاون آموزشى و همچنين معاون پژوهشى دانشكدۀ ادبيات و علوم انسانى دانشگاه تهران، رايزنى فرهنگى جمهوررى اسلامى در سودان (خارطوم) و در دمشق (سوريه) و معاون بين‌الملل مجمع تقريب بين مذاهب اسلامى را بر عهده گرفته است. آنچه در ادامه می‌آید متن مصاحبه با ایشان درباره مرحوم آیت‌الله اشکوری است.

 برای اولین سؤال اجازه بدهید بپرسم که شما پیش از اینکه داماد مرحوم آقای اشکوری شوید، آیا ایشان را می‌شناختید؟

بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم. الحمد لله و السلام و الصلاة علی رسول الله. ما با مرحوم آقای اشکوری به‌عنوان اینکه ایشان شاگرد آقای صدر هستند، در عراق آشنا شدیم. من در ایران با دختر ایشان ازدواج کردم، ولی در عراق با ایشان آشنا شدم. من آن زمان در عراق دانشجوی دانشگاه بودم و به‌هرحال در نجف تنها به آقای صدر دسترسی داشتیم.

شما از بغداد به نجف تشریف می‌آوردید؟

بنده تنها نبودم، عده‌ای جمع می‌شدیم و به نجف می‌رفتیم و به ‌دنبال این بودیم شخصی را ببینیم که با افکار و منش آقای صدر آشنا باشد تا با نظرات ایشان بیشتر آشنا شویم. آشنایی ما با آقای صدر به این صورت بود که ایشان به ما احساس عزت، کرامت و شخصیت بخشید. دین در عراق توأم با خرافات پیرمردها و پیرزن‌ها و به‌طور کامل از صحنۀ اجتماعی دور بود. هیچ حرفی برای زندگی نداشت. زمانی که در عراق بودیم، کسانی که برای زندگی حرف داشتند، بیشتر چپی‌ها و مارکسیست‌ها و حزب کمونیست و یا لیبرال‌های وابسته به غرب بودند. حزب کمونیست در عراق یکی از مهم‌ترین و بزرگ‌ترین و قوی‌ترین احزاب کمونیست خاورمیانه بود. آنها در زمینۀ فلسفه و جهان‌بینی، اقتصاد و عدالت اجتماعی سخن می‌گفتند.

گفتمان اسلامی، گفتمانی نبود که در این‌گونه موارد ورود پیدا کند. طبیعی بود که انسان در این اضاع، هیچ عزتی از وابستگی به دین و اسلام احساس نمی‌کرد. ما از ترس آخرت و خشم خدا نماز می‌خواندیم و روزه می‌گرفتیم. آشنایی با تفکر آقای صدر ابتدا با کتاب «فلسفتنا» آغاز شد.

«فلسفتنا» با قدرت هرچه تمام‌تر وارد شد و با تمام افکار و اندیشه‌های موجودی که خودشان را یکه‌تاز میدان کرده بودند، مبارزه کرد. پس از آن هم کتاب «اقتصادنا» منتشر شد. تمام وجود این شخص مالامال از عزت و افتخار بود. این اتفاق در زمانی بود که ما در کربلا دوران دبیرستان را می‌گذراندیم. وقتی وارد دانشگاه شدیم، آنجا صحنۀ درگیری و تقابل فکری زیادی بود.

در دانشگاه بغداد؟

بله، من در دانشکدۀ فنی بغداد بودم. ما نیاز بیشتری به آشنایی با افکار آقای صدر داشتیم. هیچ‌چیز جز آقای صدر نداشتیم. عده‌ای از بچه‌ها بودیم. مجموعه‌ای از دوستان هم از کربلا و جاهای دیگر آمده بودند. ما در دانشگاه با هم ارتباط داشتیم و پیگیر بودیم خدمت آقای صدر برسیم. چند بار در نجف خدمت ایشان رسیدیم. دسته‌جمعی رفتیم. وقتی آنجا می‌رفتیم، از سخنانی که از ایشان می‌شنیدیم، مات‌ومبهوت می‌شدیم، مجذوب ایشان می‌شدیم. یکی از کسانی که با ما می‌آمد، آقای ابراهیم جعفری بود که نخست وزیر عراق شد.

آرام‌آرام احساس کردیم که نباید زیاد مزاحم ایشان شویم. سؤال کردیم که با چه کسی ارتباط برقرار کنیم تا بتواند مسیری برای ارتباط با آقای صدر باشد؟‌ آقای اشکوری را معرفی کردند. در آن هنگام آقای اشکوری در حله بود؛ شهری بین کربلا و نجف. ‌در حله خدمت ایشان می‌رسیدیم. خصوصیاتی که ما در آقای اشکوری دیدیم، تقریباً نمونۀ کوچکی از آقای صدر بود. خیلی علاقه‌مند بود که با جوان‌ها همراه شود. هیچ احساس نمی‌کردیم که مزاحم ایشان هستیم. نوعی احساس قرابت و صمیمیت با ایشان می‌کردیم. ما سؤالات خود را با ایشان مطرح می‌کردیم. بیشتر مطالبی که می‌گفتند، بازگو کردن سخنان آقای صدر بود و اغلب هم درباره زندگی ائمه(عهم) بود.

آقای اشکوری در حله چه‌کار می‌کردند؟

نمایندۀ آقای حکیم در حله بودند.

پس شما برای اینکه با جریان شهید صدر ارتباط پیدا کنید، به حله می‌رفتید و این جریان فکری را از طریق آقای اشکوری دنبال می‌کردید؟

بله، تمام مطالبی که ایشان درباره زندگی ائمه(عهم) فرموده بودند، جمع کردیم و به‌صورت کتاب شد. یکی از عزیزان ـ خداحفظش کند ـ  آمد و کتاب را از من گرفت و به‌نام خودش چاپ کرد. حالا مهم نیست. گفت: این حرف‌ها حرف‌های شماست، گفتم: اینها حرف‌های شهید صدر است که من از سخنان آقای اشکوری جمع کرده‌ام.

 

شما با شناسنامه ایرانی در عراق زندگی می کردید؟

بله، قبل از اینکه به ایران بیایم، مسائل زیادی برایم رخ داد. من مقلد آقای صدر بودم. هنوز مرجعیت آقای صدر مطرح نشده بود. آن زمان احکام شرعی خود را از آقای اشکوری می‌شنیدم. دیدم در ایران دسترسی به آقای صدر و احکام فقهی نخواهم داشت، متوجه شدم آقای صدر حاشیه‌ای بر منهاج‌الصالحین آقای حکیم زده است. منهاج‌الصالحین را برداشتم و سه‌چهار شبانه‌روز در منزل آقای اشکوری، این متن را با حاشیه آن در دفترچه‌ای نوشتم. به آقای اشکوری گفتم: می‌خواهم این دفترچه را با خود به ایران ببرم. گفت: باید از آقای صدر اجازه بگیرم، چون ایشان راضی نیست که به‌خاطر وجود آقای خویی(ره) مرجعیتش در عراق و در ایران به‌خاطر وجود آقای خمینی(ره) مطرح شود. آقای صدر اجازه نداد و فرمود: به‌هیچ‌وجه. من گفتم به آقای صدر بگویید اگر به‌دلیل جهل به مسئله، خلاف فتوای ایشان عمل کردم، شما مسئول هستید. فکر می‌کنم آقای اشکوری این موضوع را با آقای صدر سه‌بار تکرار کرد. می‌خواهم بگویم که آقای صدر چقدر از مرجعیت برحذر بود. گفت: باشد، بعد از نماز استخاره می‌کنم. استخاره کرد و این آیۀ مبارک آمد که من در همان موقع آن را پشت کتاب نوشتم و تا الآن هم آن کتاب را دارم:‌ «وَ كَأَيِّنْ مِنْ نَبِيٍّ قاتَلَ مَعَهُ رِبِّيُّونَ كَثيرٌ فَما وَهَنُوا لِما أَصابَهُمْ في‏ سَبيلِ اللَّهِ وَ ما ضَعُفُوا وَ مَا اسْتَكانُوا وَ اللَّهُ يُحِبُّ الصَّابِرينَ». گفت: بسیار خوب کتاب را با خود ببر. من هم کتاب را به ایران آوردم.

از مواقعی که به منزل آقای اشکوری در حله می‌رفتید، خاطره‌ای ندارید؟‌

خاطرۀ خاصی ندارم، ولی چیزی که برای ما محسوس بود، این بود که وقتی نزد آقای اشکوری می‌رفتیم، می‌دیدیم این روحانی با دیگر روحانیون فرق دارد. این را با تمام وجود لمس می‌کردیم. ایشان دین را به‌عنوان دکان مطرح نمی‌کرد، بلکه به‌عنوان آرمان مطرح می‌نمود. این برای ما خیلی مهم بود. ما جوان بودیم. آرمان‌خواه بودیم. ایشان آرمان‌خواه بودند و این را ازآقای صدر فراگرفته بودند؛ حتماً از آقای صدر الهام گرفته بودند. آقای اشکوری هم آرمان‌خواه و هم جوان‌پسند بودند. علاقه‌مند بودند که با جوانان، دانشجویان و دانش‌آموزان بنشینند و صحبت کنند. تمام وقت خود را برای این کار صرف می‌کردند. ما نمی‌دیدیم که این سید زمانی را برای استراحت و تفریح خود در نظر بگیرد.

ایشان وقتی صحبت می‌کرد، گویی در مورد پاسخ سؤال‌هایی که در ذهن ما بود، صحبت می‌کرد. گویی می‌دانست که در ذهن ما چه می‌گذرد. این همان چیزی بود که نزد آقای صدر هم احساس می‌کردیم، ولی نزد آقای اشکوری به‌علت معاشرت زیادی که داشتیم، این را بیشتر می‌فهمیدیم. رابطۀ ایشان با مردم بسیار خوب بود. ایشان نمایندۀ آقای حکیم در حله بود، ولی از کربلا، بغداد و جاهای مختلف جمع می‌شدیم و خدمت ایشان می‌رسیدیم. ایشان نسبت به همه احساس مسئولیت می‌کرد.

با وجود اینکه ایشان نمایندۀ آقای حکیم بودند، افکار آقای صدر را انتقال می‌دادند؟

خوب است نکته‌ای را در اینجا عنوان کنم: وقتی آقای اشکوری پس از سقوط رژیم بعث به‌نمایندگی از آقای سید کاظم حائری به نجف رفت، به ایشان گفته بود: درست است که من به‌عنوان نماینده شما می‌روم، ولی من مبلّغ افکار و اندیشه‌های امام خمینی(ره) خواهم بود. ایشان هم گفته بودند: این کار را بکنید. همچنین گفته بودند: هر کس که نزد من بیاید، من او را به آقای خامنه‌ای(مد) ارجاع می‌دهم. سید کاظم حائری نیز پاسخ داده بود: همین کار را بکن!

من خودم چندبار به آنجا رفتم و دیدم همین کار را می‌کند. بنابراین درست است که ایشان نمایندۀ آقای حکیم و حائری بود، ولی خط فکری خود را دنبال می‌کرد.

در مجموع آنچه درباره حله به یاد دارم، این است که ایشان توجه زیادی به مسائل فرامذهبی، فرادینی و حتی گاهی جهان‌بینی‌ها و مطالب جهان‌شمول داشت، ایشان در سطح بالایی با ما صحبت می‌کرد.

آقای اشکوری چند وقت بعد از شما به ایران آمدند؟

فکر کنم چند ماه. من همین که شنیدم ایشان به ایران آمده است، به خدمتشان رفتم. خانه‌ای در قم گرفته بودند. جای وسیعی بود، ولی مخروبه بود. به‌طور مرتب نزد ایشان می‌رفتم، تا اینکه دیگر به فکر ازدواج افتادم. من کسی را نداشتم که دخترشان را از ایشان برایم خواستگاری کند، بنابراین خودم نامه نوشتم.

چه شد که ایشان از قم به قزوین رفت؟

به‌طور دقیق در یادم نیست. فکر کنم برای ادارۀ مدرسۀ دعوت شدند؛ مدرسه‌ای در قزوین به‌نام مدرسه صالحیه
وجود دارد که ایشان برای مدیریت آن مدرسه دعوت شد.

وقتی ایشان به قزوین رفت، دو خط فکری را دنبال کرد: یک خط، معرفی آقای صدر بود و خط دیگر، برخورد با افکاری که به نظر ایشان التقاطی بود. در مسئلۀ دوم برخوردهایی با برخی افراد که هنوز هم زنده‌اند داشت. وقتی که انقلاب مقداری پیشرفت کرد و مردم قیام کردند، وارد ضدیت با رژیم نیز شد. صحبت‌های پرشوری هم می‌کرد که باعث شد ایشان به درگز تبعید شود.

از سفرهای تبلیغی خارج از کشور مرحوم اشکوری بفرمایید؟

بنده در دفتر رهبری بودم و فرصتی پیش آمد که رهبری به برزیل نماینده اعزام کنند. در این زمینه حمایت کردم و ایشان نیز به برزیل رفت. اخباری که می‌رسید نشان می‌داد که ایشان بسیار موفق بودند؛ به‌ویژه برای لبنانی‌ها و عرب‌های مقیم برزیل بسیار مفید بودند. بعد از اینکه از برزیل برگشتند، فرصتی ایجاد شد برای اینکه به سوریه بروند.

آن دوره که ایشان به سوریه رفتند، شما رایزن فرهنگی بودید؟

رایزنی من تمام شده بود. در آنجا با هم نبودیم؛ البته من زیاد به سوریه رفت‌وآمد می‌کردم. توضیحاتی نیز درباره وضعیت سوریه به ایشان می‌دادم و ایشان هم تا حدود زیادی موفق بود، اما با دکان‌دارها و کسانی که احساس می‌کردند، منافعشان با آمدن آقای اشکوری در خطر افتاده است، درگیری زیادی داشت.

گویا مقام معظم رهبری(مد) تعبیری درباره آقای اشکوری می‌گویند که شما راوی آن تعبیر برای آقای اشکوری می‌شوید.

ممکن است، چون من با آقا خیلی رفت‌وآمد داشتم و همه‌چیز را هم برای آقای اشکوری نقل می‌کردم؛ ولی اکنون در یاد ندارم چه جمله‌ای منظور شماست.

ایشان کاملاً آقای اشکوری را می‌شناخت، البته نمی‌دانستند من داماد آقای اشکوری هستم. یک‌بار میهمانی افطاری آقا بود و من هم دعوت شده بودم. افطاری عمومی بود. به آقای اشکوری گفتم: شما هم می‌آیید برویم؟ گفت می‌آیم. با اینکه مدعو نبود، ولی گفت می‌آیم. وقتی که به حسینیه آمدیم، خیلی شلوغ بود و همه سر سفره نشسته بودند. آقا ما را از دور دید. اشاره کرد بیایید. من و آقای اشکوری آمدیم خدمت آقا نشستیم. آقا آنجا فهمید که من داماد آقای اشکوری هستم. ایشان خیلی نزد آقای اشکوری نسبت به من اظهار لطف کردند. صحبت‌هایی بین آقا و آقای اشکوری درباره مسائل حقوقی و شرعی شد. آقا ایشان را به آقای تسخیری ارجاع دادند و گفتند: درباره این موضوع، هرچه نظر آقای تسخیری است، بپذبرید.

خدا رحمتشان کند. اگر نکته‌ای درباره آقای اشکوری در خاطر دارید که ما نپرسیدیم لطفاً بفرمایید.

هرچقدر درباره آقای اشکوری صحبت می‌کنم، در ذهنم ٔآقای صدر مجسم می‌شود. ایشان پرتوی از آقای صدر در دل‌سوزی، مردم‌داری، آرمان‌خواهی، فکر والا و ذهن وقاد بود.

پژوهشی درباره امام مهدی (عج) اثر استاد شهید آیت‌الله سید محمدباقر صدر، به‌رغم حجم اندک خود، یکی از مهم‌ترین آثار معاصر درباره اندیشه مهدویت است. ترجمه‌های چندباره این کتاب به زبان‌های گوناگون، نقد و بررسی آن از سوی علمای مذاهب مختلف و استقبالی که اندیشمندان اسلامی از مضامین و شیوه پژوهش این کتاب داشته‌اند، گواه اهمیت این اثر ارجمند است. شاید کمتر کتابی بتوان پیدا کرد که به‌رغم حجم اندک در عمده کتاب‌های هم‌موضوع پس از خود به‌عنوان منبع پژوهشی تأثیر گذاشته باشد.

شهید صدر در این کتاب به شماری از پرسش‌هایی که ذهن علم‌گرا و مادی‌نگر انسان امروز ممکن است نسبت به مهدویت و باور به امام مهدی(ع) در اندیشه اسلامی داشته باشد، پاسخ می‌دهد. شهید صدر در ابتدا با توضیحی کوتاه درباره اندیشه مهدویت و ریشه‌های آن در تاریخ، شماری از پرسش‌هایی را که ممکن است درباره امام مهدی(ع) به ذهن برسد برمی‌شمارد و هر یک را در فصلی به میدان بررسی می‌کشد و پاسخ می‌دهد. این پرسش‌ها به‌ترتیب عبارتند از: چگونه این عمر بلند برای مهدی فراهم شدە است؟ چرا این همه پافشاری برای بلندی عمر مهدی؟ آمادە‌سازی راهبر منتظَر چگونه به انجام رسیدە است؟ چگونه باور کنیم که مهدی وجود یافته است؟ چرا هنوز این راهبر ظهور نکردە است؟ آیا یک فرد می‌تواند این همه نقش ایفا کند؟ روش تغییر در روز موعود چیست؟

این کتاب با چکیدگی و درعین‌حال عمق و دقت در جوانب گوناگون و با بهره‌گیری از زبان نو و ادبیات استدلالی، به این پرسش‌ها، نه به‌شکل سنتی و با استفاده از ادلۀ‌ نقلی محض، بلکه به‌گونه‌ای هماهنگ با فضای علمی رایج در جهان معاصر و مبتنی بر روش تجربی پاسخ می‌دهد. ازاین‌رو این کتاب کوچک همچون دیگر دستاوردهای فکری شهید صدر مورد توجه ویژه فرهیختگان و اندیشمندان جهان اسلام قرار گرفت و به‌شکل مجزا بارها به چاپ رسید. شهید صدر در یکی از نامه‌های خود به مرحوم شیخ علی اسلامی به استقبال گسترده از این کتاب اشاره کرده و می‌گوید: «بحث حول المهدی را دوباره در بغداد چاپ کردیم و استقبال از آن بی‌نظیر بود و در کمتر از یک هفته بیش از ده‌هزار نسخه آن به فروش رفت و این نشان می‌دهد که امت چه اندازه به این موضوع نیاز دارد».

بیان خردپذیر و استدلال‌های نوین شهید صدر عالمان اهل‌سنت را نیز به شگفتی و تقدیر از این کتاب واداشت و کسانی چون استاد حامد حفنی داود بر این کتاب مقدمه نوشتند. دکتر حامد حفنی، فارغ‌التحصیل الازهر و رئیس گروه زبان عربی دانشکده زبان دانشگاه عین‌شمس قاهره و از چهره‌های برجسته تقریب بین مذاهب اسلامی در مصر بود. مقدمه او دربردارنده مطالبی مهم در تبیین نگرش اهل‌سنت به مهدویت است و نیز به‌خوبی نشان می‌دهد که منطق سلیم و زبان شیوا و بی‌تعریض در بحث از باورهای مذهبی تا چه حد می‌تواند در تقریب بین مذاهب اسلامی مؤثر باشد و فضایی مساعد را برای گفت‌وگو درباره تفاوت‌های فکری و اعتقادی میان مذهب‌های گوناگون اسلامی بگشاید.

او درباره این کتاب می‌نویسد: «استاد محمدباقر صدر، دانشمندی متبحر و شخصیتی درخشان است که اندیشه معاصر به‌وجود او مباهات می‌کند. ویژگی کتاب‌ها و پژوهش‌ها و مقاله‌های او واقع‌گرایی، دوری از جانبداری و تأثیر نپذیرفتن از عاطفه و منافع شخصی است…او در کتابی که درباره موضوع بسیار مهم «مهدی» نوشته است، اندوخته‌ای جدید را به این بحث گرانقدر افزوده است… ازآنجاکه این مسئله از امور مربوط به مسائل معنوی و اعتقادی است، تلاش برای استدلال بر آن یکی از سخت‌ترین کارها، حتی برای راسخان در علم است. البته منظورم از استدلال در این باره، استدلال علمی است که متفکران معاصر و به‌ویژه رئالیست‌ها و تجربه‌گرایان و عمل‌گراها و دیگر زیردسته‌های ماتریالیسم را قانع می‌کند. در این میان علامه صدر با مهارت عالمی اصیل توانسته از پس این مهم برآید و مطالب پراکنده نقلی و عقلی علوم شرعی و علوم طبیعی را گرد هم آورد و به‌شکلی کم‌نظیر از همه‌جانبگی ارائه کند. او به لطف استعداد ذاتی و با بهره‌ از روش‌های علمی اکتسابی، توانسته است این اعجاز را در چهره‌ای علمی بررسی کند؛ درست مانند همان کاری که طبیعت‌شناس یا شیمیدان در آزمایشگاهش انجام می‌دهد تا مخالفان و منکرانش را با آزمایش قانع کند. من دست او را به‌گرمی می‌فشارم و برای این موفقیت بزرگ در تفسیر موضوع اعجازین مهدویت به او تبریک می‌گویم و نمی‌توانم ستایش خودم را بر حماسه دستان پرتوان علامه صدر در دفاع از امر اعجازین امام مهدی کتمان کنم؛ دفاعی با روشی علمی و همراه با ادبیاتی هماهنگ با روح اندیشه معاصر.»

پژوهشی درباره مهدی(ع) به‌رغم حجم اندک، از سطح والایی از نوآوری در محتوا و روش بحث از مسائل اعتقادی برخوردار است و همانند دیگر آثار استاد شهید آیت‌الله سید محمدباقر صدر، جایگاهی والا یافته و همواره مورد توجه و مراجعه علاقه‌مندان و اندیشه‌ورزان بوده و بااین‌همه مایه شگفتی است که آن شهید والامقام چنان‌که خود بیان می‌کند این اثر گرانبها را تنها در پنج روز به رشته تحریر درآورده است.

شایان ذکر است که شهید صدر ابتدا این کتاب را به‌عنوان دیباچه‌ای بر کتاب «موسوعة الإمام المهدي (عج)» تألیف شاگردش، شهید بزرگوار آیت‌الله سید محمد صدر، به رشته تحریر در آورد و بعدها به‌صورت اثری مستقل و با نام «بحث حول المهدي(ع)» به چاپ رسید. موسوعة الإمام المهدي (عج) اثری ارجمند دربارۀ موضوعات گوناگون مرتبط با اندیشه مهدویت است که چهار جلد چاپ‌شدۀ آن به ترتیب با عناوین تاریخ دوران غیبت صغری، تاریخ دوران غیبت کبری، تاریخ پس از ظهور و روز موعود در اندیشه دینی و مادی، به بررسی جنبه‌های مختلف این اندیشه می‌پردازد.

شهید سید محمدباقر صدر در پاسداشت از این اثر گرانقدر و برای تکمیل جنبۀ‌ تحلیلی و اقناعی آن، مقدمه‌ای برای این کتاب می‌نویسد و در پایان با تأکید بر ویژگی جامعیت و عمق این اثر، آن را دائرة‌المعارفی بی‌نظیر در موضوع خود می‌نامد و می‌گوید:

«در این جا به همین بیان مختصر از این اندیشه‌ها بسنده می‌کنم و شرح گسترده و مباحث مربوط به آن‌ها را به کتاب ارجمندی وامی‌گذارم که اکنون پیش روی ماست؛ دائرة‌المعارفی گران‌بها درباره امام مهدی(ع) که یکی از فرزندان و شاگردان عزیز ما، یعنی علامه پژوهشگر سید محمد صدر – خدایش نگاه دارد – تألیف نموده است.»

آیت الله عباس کعبی عضو مجلس خبرگان رهبری در گفتگو با خبرنگار حوزه اندیشه خبرگزاری تقریب پیرامون فضایل علمی و اخلاقی شهید صدر و فعالیت‌های تقریبی ایشان گفت: متفکر بزرگ اسلام شهید صدر و خواهر شهیده مظلومش بنت‌الهدی اسوه و الگو برای حوزه‌های علمیه و و امت اسلامی هستند، آنها همچنان در جریان‌سازی و بازسازی امت اسلامی، زنده کردن فرهنگ جهاد و مقاومت، شهادت‌طلبی، حرکت امت اسلامی به‌سوی وحدت و نیز تمدن‌سازی اسلامی، تأثیرگزار هستند.
وی با اشاره به حفظ اصالت‌های حوزوی و برخورداری از عمق اسلام‌شناسی شهید صدر در مقاطع گوناگون به‌ویژه فقه و اصول علوم انسانی، اظهار داشت: ایشان با آشنایی به مقتضیات زمان و شناسایی تهدیدات و فرصت‌های فراروی امت اسلامی توانستند، جریان علمایی زنده و اثربخشی را بر پایه آموزه‌های ناب محمدی(ص) و مکتب اهل‌بیت علیهم‌السلام ایجاد کنند.
آیت‌الله کعبی ادامه داد: جریان پویا و فعال فکری وابسته به شهید صدر می‌تواند در ایجاد تحولات بزرگ امت اسلامی و تلاش برای حرکت در مسیر انقلاب اسلامی و تعمیق معرفتی تأثیر موفقی داشته باشد؛ شهید صدر علاوه‌بر برخورداری از دانایی و پارسایی از اخلاص بالایی برخوردار بودند که این  اخلاص امروز هم الهام‌بخش است.
عضو مجلس خبرگان رهبری تصریح کرد: شهید صدر در زمان خود مرجع تقلید پرطرف‌داری بود، اما بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به‌صراحت اعلام کردند که حضرت امام خمینی(ره) مرجعیت دینی امت اسلامی است و اسلام نیز با مرجعیت ایشان پیروز شد و همه ما باید برای پیروزی اسلام در مسیر امام خمینی(ره) حرکت کنیم؛ او یک اخلاص فوق‌العاده داشت و برای اسلام از جان مایه گذاشت.
وی با بیان اینکه رژیم صدام ملعون پیشنهادات و گزینه‌هایی به شهید صدر ارائه کرد که یکی از آن کوتاه آمدن از مسیر مبارزات و تبلیغ و ترویج اسلام در میان کشورهای عربی بود، ادامه داد: شهید صدر هیچ‌وقت با طاغوت عراق و صدام کافر سازش نکرد و داوطلبانه و حسین‌گونه تا پای شهادت ایستاد و همواره در طول عمر کوتاه خود به این می‌اندیشید که چگونه به راه امام، فکر امام و جمهوری اسلامی خدمت کند.
آیت‌الله کعبی با اشاره به کتاب‌های «لمحة فقهیة تمهیدیة عن مشروع دستور الجمهوریة» و «الاسلام یقود الحیاة» تصریح کرد:از این دو کتاب می‌توان به‌عنوان کتاب‌هایی اثرگذار برای ترویج گفتمان انقلاب اسلامی و راه‌حل‌هایی که روبه‌روی نظام جهوری اسلامی بر پایه اسلام است، استفاده کرد.
وی در پایان خاطرنشان کرد: شهید صدر هم در علم و عمل و هم در مسیر تربیت ارکان نظام مقدس جمهوری اسلامی فداکاری کرد؛ بنابراین ایشان می‌تواند برای نسل جوان حوزه‌های علمیه نجف، قم و جهان اسلام الگو باشد.

سید حسن نصرالله در جشن نیمه‌شعبان و هم‌زمان با چهلمین سالگرد شهادت شهید صدر:

شهید سید محمدباقر صدر فیلسوف و اندیشمند اسلامی بزرگی بود که همه بر نبوغ و خارق‌العادگی و نوآوری و تحول‌آفرینی‌اش در عرصه فلسفه و اندیشه اجماع‌نظر دارند.

«سید حسن نصرالله» دبیرکل حزب‌الله لبنان، شب گذشته (١٩فروردین ١٣٩٩) به‌مناسبت فرارسیدن نیمه شعبان (سالروز میلاد باسعادت حضرت صاحب العصر و الزمان مهدی موعود عج) به سخنرانی پرداخت و در آن به مهم‌ترین موضوعات فرهنگی فعلی در منطقه و لبنان پرداخت. وی در ابتدای سخن خود با اشاره به ‌هم‌زمانی این مناسبت با سالگرد شهادت استاد شهید آیت‌الله العظمی سید محمدباقر صدر به بزرگداشت این عالم گرانقدر و بررسی شماری از ویژگی‌های او پرداخت. مشروح سخنان او درباره شهید صدر بدین شرح است:

نهم آوریل مصادف با سالگرد حادثه‌ای دردناک و درعین‌حال ارجمند است؛ یعنی سالگرد شهادت آیت‌الله العظمی سید محمدباقر صدر و خواهر فاضل، عالم، مجاهد و فداکار ایشان سیده آمنه صدر که به بنت‌الهدی معروف است. این حادثه شهادتی عظیم و نیز مصیبت و فاجعه‌ای بزرگ بود. باید در این مناسبت به نسل‌های فعلی که با این امام بزرگ زندگی نکردند و در دوران او نبودند، یادآوری کنیم و بگوییم که شهید سید محمدباقر صدر فیلسوف و اندیشمند اسلامی بزرگی بود که همه بر نبوغ و خارق‌العادگی و نوآوری و تحول‌آفرینی‌اش در عرصه فلسفه و اندیشه اجماع‌نظر دارند. او مرجعی بزرگ و رهبری شجاع و انقلابیِ بی‌باکی بود که باقدرت در قلب حوادث عراق، منطقه و جهان اسلام حضور داشت و دستاورهای بزرگی،‌ به‌ویژه برای دفاع از اسلام در آن دوران، به ثمر رساند و قدرت و تأثیرات و ثمرات بی‌پایان آن دفاع همچنان ادامه دارد. از جمله دستاوردهای او این بود که قدرت اسلام برای پیشبرد زندگی بشر را اثبات نمود و نیز جوانان مسلمان را بیدار کرد که باید عهده‌دار مسائل و دغدغه‌های امت شوند و تا سرحد شهادت برای امت مجاهدت کنند.

چه‌بسا بزرگ‌ترین ویژگی او که ـ همواره و امروز بیش از فردا ـ نیاز داریم از آن درس بگیریم اخلاص شدید او برای خدا، اسلام و امت بود. او کاملاً خود را فنا کرده بود؛ برای او «من»‌ و منیت و شخص و مناسبات و اعتبارات شخصی و فردی هیچ جایی نداشت و همه زندگی‌اش فقط برای خدا و اسلام و هدف بود. او همواره آماده بود که آبرو و جایگاه و خون پاکش را در این راه بدهد و درنهایت نیز چنین کرد.

بزرگترین شاهد اخلاص و فنا و ذوب شدن شهید صدر در هدف این بود که وقتی انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی پیروز شد، او این اتفاق را این‌طور تبیین کرد که امام خمینی آرمان‌های انبیای الهی را تحقق بخشیده است و نیز تأکید کرد که ایشان همان هدفی را محقق کرد که شهید صدر در تمام زندگی‌اش برای آن تلاش می‌کرد. از این رو بود که شهید صدر از خاستگاه اخلاص اسلامی، امام خمینی و انقلاب و جمهوری اسلامی در ایران را به شکل مطلق تأیید کرد و وجود خود را در خدمت امام خمینی به‌عنوان پیشوا و رهبر امت و آرمان اسلامی و نیز رهبر مظلومین و مستضعفین و مجاهدان و انقلابی‌های سراسر جهان قرارداد.

از شهیدصدر دو عبارت معروف است. عبارت اول این است که به همه باورمندان به خودش و بلکه به همه مؤمنان گفت: «در امام خمینی ذوب شوید؛ همان‌طور که او در اسلام ذوب شده است». این فراخوان به ذوب شدن در امام خمینی به این معنا بود که باید در ولایت و رهبری امام ذوب شوند و بپذیرند که امام خمینی پرچمدار اسلام در این زمان است و همه ما باید زیر پرچم او باشیم و این کاری بود که خود شهید صدر نیز انجام داد و به همین دلیل نیز عبارت دوم را گفت و آن اینکه «اگر امام خمینی به من دستور دهد که در یکی از روستاهای ایران ساکن شوم و در همان‌جا به اسلام خدمت کنم، ذره‌ای در قبول این دستور درنگ نمی‌کنم. سید خمینی همان چیزی را محقق کرده است که من برای محقق‌شدنش تلاش می‌کردم». خوب؛ گوینده این سخن کیست؟ آیا ‌طلبه‌ کوچکی مثل من چنین حرفی را زده است یا یکی از مراجع بزرگ چنین سخنی گفته است؟ و می‌دانیم که معمولاً یا غالباً وقتی کسی در جایگاه مرجعیت قرار می‌گیرد خودش را اعلم از دیگران می‌داند یا دست‌کم خود را از نظر علمی هم‌ردیف دیگران می‌شمارد. حال این مردی که قلۀ علم و فکر و فهم و فقه و اصول و فلسفه و تاریخ‌شناسی و بصیرت و پیشوایی بود، می‌گوید: «اگر تشخیص امام خمینی که من به رهبری‌اش سر سپرده‌ام این باشد که به روستایی در ایران بروم و عالم یا امام جماعت آن روستا باشم، من حاضرم این کار را بکنم». این گواه اخلاص و پاکی و طهارت است. در روایت است که ابلیس هشت‌هزار سال خدا را عبادت کرد تا جایی که ملائک، دیگر او را از اجنه نمی‌دیدند و او را از فرشتگان می‌دانستند. اما ابلیس در آزمون «من» و شخصیت شکست خورد؛ او در امتحان تکبر و خودپسندی مردود شد. این چیزی است که قرآن درباره آن با ما سخن می‌گوید. چرا در چند فراز قرآنی در سوره‌های مختلف بر یادکرد داستان آدم و ابلیس اصرار شده است؟ زیرا درس تربیتی و تاریخی آن، همین است. ابلیس نپذیرفت بر آدم سجده کند؛ چون خود را از آدم برتر می‌دانست. شاهد اخلاص این است که وقتی خودت را داناتر و بالاتر و تواناتر و شایسته‌تر می‌دانی و پیشینه بلندبالایی هم داری، اما تشخیص می‌دهی که باید از فلان رهبر یا پیشوا پیروی کنی و در دستاوردی که او به بار آورده دنباله‌رواش باشی، چنین کاری را بکنی و تسلیم او باشی. این کاری است که شهید سید محمدباقر صدر رضوان‌الله‌علیه انجام داد. این درس بزرگ اوست که در این روز باید یادآوری کنیم.

همچنین باید لطف و منّتی را که این امام شهید بر ما در لبنان دارد نیز یادآوری کنیم و به آن توجه داشته باشیم؛ زیرا بسیاری از فعالیت‌های اسلامی و جهادی و دینی و معنوی در لبنان وجود دارد، از این امام شهید نشأت گرفته است و ریشه آن به دوران پس از شهادت او و به سال ١٩٨٢ باز می‌گردد که حزب‌الله تأسیس شد؛‌ زیرا اکثریت کسانی که نسل مؤسس حزب‌الله را شکل دادند از شاگردان یا شاگردانِ شاگردان و مقلدان شهید صدر بودند و او مرجع دینی آن‌ها بود. اکثر آن‌ها ـ احتیاط می‌کنم و می‌گویم اغلب و اکثر آن‌ها ـ از پیروان مکتب فکری او بودند و به رهبری فکری و سیاسی او در امت باور داشتند. چنین افرادی اغلبیت کسانی را شکل می‌داند که این حرکت ایمانی و جهادی مستمر و مبارک را به راه انداختند. همین‌ها نیز اولین کسانی بودند که دعوتِ اخلاص امام شهید سید صدر را که به ذوب شدن در امام خمینی فراخوانده بود، مخلصانه به گوش گرفتند و در امام و رهبری و ولایت او ذوب شدند و به جزیی جدایی‌ناپذیر از این حرکت بزرگ تبدیل شدند؛ حرکتی که ا‌ن‌شاءالله زمین را برای صاحب این شب و مناسبت مبارک، یعنی نیمه‌شعبان آماده می‌کند.

برای شهید عظیم و خواهر عالم و شهیدش، علو درجات و رحمت و ریحان و رضوان الهی را مسئلت می‌کنیم و همواره با او عهد می‌بندیم که تا زنده هستیم قلب‌ها و عقل‌های ما از فکر و اخلاص و ایمان و ندا و پیام‌های او آکنده خواهد بود.

«غازگر یک پایان» مستندی جامع از زندگی پرفرازونشیب نابغه کم‌نظیر اسلام علامه شهید آیت‌الله سید محمدباقر صدر

به‌زودی از سیمای جمهوری اسلامی ایران

 

حجت‌الاسلام‌والمسلمین محمد حسین مختاری، رئیس دانشگاه مذاهب اسلامی به مناسبت ۱۹ فروردین، سالروز شهادت آیت‌الله سید محمدباقر صدر، در یادداشتی نهضت امام خمینی(ره) از نگاه شهید صدر را بررسی کرده است.

شهید صدر شخصیتى چند بُعدى داشت، یک فرد نبود بلکه با صیقل دادن درون خود، آیینه تمام نماى مکتب نجات‌بخش اسلام ناب محمدى (صلی الله علیه و آله وسلم)‌ و مذهب اهل بیت رسول الله (صلی الله علیه و آله وسلم) بود و به تحقیق می‌توان گفت او یک امت بود و رژیم جنایتکار بعثی عراق با به شهادت رساندن او یک امت را به مسْلخ برد و از کار انداخت؛ زیرا امت بی‌روح و اراده، دیگر چیزى نیست جز ابزار دست شرورترین افراد بشر و نامردترین حکام تاریخ.

اخلاص و وفاى شهید صدر برخاسته از توحید خالص و عشق او به پروردگار مهربان بود و این یکرنگى به او صفایى ویژه بخشیده بود او در عبادت و بندگى خداوند صفا داشت، با بندگان خداوند و شاگردانش باوفا و باصفاى خاصى رفتار می‌کرد؛ به حدى که به آن‌ها عشق مى‌ورزید. او ملت اسلام و ملت عراق را بسیار دوست می‌داشت و از عمق جان به آن‌ها محبت می‌کرد.

یکى از جملات جاودانه او چنین بود: «اى ملت آبا و اجدادم، همانا با تأکید می‌گویم که من با شما هستم و تا آخر نیز با شما خواهم بود و در مصائب و مشکلات شما را رها نخواهم کرد و به زودى خون خود را براى خدا به جهت رهایى شما فدا خواهم کرد.»

اخلاص شرط اصلى و بی‌بدیل تمامى فعالیت‌هاى زندگى یک طلبه و روحانى

شهید صدر به خوبى دریافته بود که اخلاص شرط اصلى و بی‌بدیل تمامى فعالیت‌هاى زندگى یک فرد طلبه و روحانى است؛ زیرا بدون اخلاص کارهاى علمى و اجتماعى عالمى که به ظاهر وارث رسالت سنگین انبیای الهى است نه تنها هیچ ارزشى ندارد، بلکه در بسیارى از مواقع مضر و هلاکت‌بار است.

او حتى از این‌که مبادا کارهاى گذشته‌اش بدون اخلاص بوده یا چه بسا شهرت جهانى آثار فکرى‌اش مانع اخلاص در او می‌شده، ناراحت و نگران بود. آن شهید عزیز با نوشتن کتاب “اقتصادنا” و “فلسفتنا” و دفاع جانانه و پیروزمندانه از مکتب اقتصادى و فکرى اسلام، طومار مدعیان جهانى بودن تمدن‌هاى آن زمان شرق و غرب را در هم پیچیده بود و کوس رسوایى آنان را به صدا درآورد.

 نهضت امام خمینی(ره) روزنه امید نجات امت اسلامی از نگاه شهید صدر

آن عالم شهید یکى از مصادیق آیه شریفه «وَ جَعَلَنی‌ مُبارَکاً أَیْنَ ما کُنْتُ»بود. او پیوند عمیقى با حضرت امام خمینى(ره) بنیان‌گذار کبیر انقلاب اسلامى داشت و این پیوند بر اساس ارزیابى ویژه از امام استوار بود. لذا با تمام وجود حاضر به همکارى و فداکارى در راه آرمان‌هاى بلند امام خمینى(ره) بود.

سید محمد باقر صدر، نهضت امام خمینی(ره) در ایران را روزنه امیدی برای نجات امت اسلامی می‌دانست. بنابراین از آغاز نهضت اسلامی امام در سال ۱۳۴۲ ش آن را تحت نظر داشت و از امام و حرکتش حمایت می‌کرد. آیت الله صدر با اشتیاق تمام به همراه عده ای از علمای دیگر، در مراسم استقبال و پیشواز از امام در نجف شرکت، و شاگردان و همفکرانش را نیز به آن دعوت کرد… در تمام چهارده سال اقامت امام در نجف، سید محمد باقر با ایشان ارتباط نزدیکی داشت و به امام عشق می‌ورزید،  عشقی که تا آخر عمر در بین او و امام بود.

سید محمد باقر صدر، در دورانی که امام خمینی(ره) در پاریس اقامت داشت، طی نامه ای پشتیبانی خود را از ایشان و ملت انقلابی ایران اعلام، و از مقام شهدای انقلاب، تجلیل کرد. همین فعالیتهای او بود که ملت مسلمان عراق را به سوی حمایت از مردم ایران سوق می‌داد.

در شب ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ که شب پیروزی شکوهمند مردم مسلمان و انقلابی ایران به رهبری امام خمینی (ره) بر طاغوت آمریکایی بود. آیت الله صدر در مسجد جواهری نجف اشرف به منبر رفت و برای مردم مسلمان عراق از انقلاب اسلامی ایران و نقش امام خمینی در احیای اندیشه ‌های دینی و اصلاح امت اسلام، سخن گفت و تکلیف مردم عراق را در برابر حکومت ضد دینی بعثی، معین کرد.

از دیگر کارهای آیت الله صدر، در جهت حمایت از انقلاب اسلامی ایران، تألیف سلسله کتابهای «الاسلام یقود الحیاه» در شش جلد بود که شامل بحثهایی نظیر: قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، منابع قدرت دولت اسلامی، اقتصاد جامعه اسلامی و … می‌شود.

مبارزات شهید سید محمد باقر صدر متأثر از انقلاب اسلامی

مى توان گفت كه مبارزات شهید سید محمد باقر صدر متأثر از انقلاب اسلامى در ایران قبل و بعداز پیروزى و شخصیت امام روح الله خمینى در زمان حضور در نجف و بعد از آن تا پیروزى انقلاب اسلامى بوده است؛ و این مبارزات یكى از دلایل عمده شهادت وى بود. این مبارزات در ابعاد و مسیرهاى مختلفى جریان داشت ولى در آخر به یك مسیر سرازیر مى شده و آن اقامه حكومت اسلامى بود.

امام راحل، شهید صدر را متفكر و نخبه اسلامى معرفی کردند

ارتباط امام خمینى(ره) و شهید صدر بسیار قوى بود، به‌صورتى كه امام خمینى وى را متفكر و نخبه اسلامى در بسیارى از علوم و دانش‌هاى زمانه خود مى‌دانست. شهید صدر ایستادگى و پایدارى را با توجه به مرجعیت امام خمینى(ره) در قبل و بعد از انقلاب و در هنگام شهادت، پیرامون امام و انقلاب و دولت اسلامى كه وى آنرا هدف اصلى مى شمرد، داشت.

شهید صدر در نامه‌اى كه بعداز پیروزى انقلاب به شاگردان خود در ایران مى‌نویسد، كه در آن تجارب و عبارت‌هاى بزرگى براى متصدیان امور وجود دارد مى‌گوید: «برهمه شما و كسانى كه در سایه این تجربه زندگى مى‌كنند، واجب است كه تمام توان خود را از خدمات و امكان در خدمت به این تجربه قرار مى‌دهند تا اهداف اسلامى به قوت اقامه گردد.» و درجاى دیگر آن نامه مى‌گوید: «در صورتى كه آقاى خمینى به بنده دستور زندگى در یك روستایى در ایران دهد و در آنجا خدمت به اسلام نمایم در آن هیچ شك نمى‌كنم زیرا آنچه بنده در راه آن كوشش مى نمودم، بوسیله آقاى خمینى تحقق یافت».

دیدگاه شهید صدر درباره تقریب و وحدت بین مذاهب

شهید سیّد محمّد باقر صدر از منادیان وحدت اسلامی بود. او همانند دیگر مصلحان و متفکران اسلامی از اوضاع نابسامان و آشفته جامعه های اسلامی و اختلاف های تأسف بار مسلمانان رنج می‌برد و در اندیشه اصلاح جهان اسلام بود.

او برای تحقّق این هدف مقدس از همه تواناییهای موجود سود جست. همه توان علمی و عملی خود را به کار گرفت تا این آرمان بلند جامه عمل بپوشد. نخستین گام را در مجلّه (الاضواء) با نگارش مقاله: (رسالتنا یجب ان تکون قاعدة للوحده) برداشت. وی در این مقاله عالمان دینی و امّت اسلامی را به همدلی و همراهی فراخواند و به مبانی اتحاد سببها و انگیزه های جدایی اشاره کرد و امت اسلامی را از پیامدهای زیانبار جدایی پرهیز داد.

شهید صدر هیچ گاه از این آرمان مقدّس چشم نپوشید. در واپسین روزهای زندگی هنگامی که منزل ایشان در محاصره نیروهای بعثی بود سه پیام ارزشمند ضبط و برای مردم عراق فرستاد. در آخرین پیام همه مردم عراق؛ شیعه و سنّی کرد و عرب را مورد خطاب قرار داد و با توجّه به موقعیت بحرانی و حساس عراق آنان را به یکدلی و یگانگی در برابر استبداد و استعمار فرا خواند:

من از زمانی که خودم را شناختم و به مسئولیتم در میان امّت پی بردم به گونه یکسان برای شیعه سنّی عرب و کرد تلاش کرده‌ام و از هر پیامی که سبب همبستگی آنان گردد و از هر عقیده‌ای که آنان را یکدل و همراه گرداند به دفاع و پشتیبانی برخاسته‌ام. با اندیشه و تمام هستی خود تنها برای اسلام زیسته ام همان اسلامی که راه رهایی و هدف همگان است.

تقریب و وحدت بین مذاهب دارای شاخصه‌های متعددی است که از آن جمله می‌توان به احترام به عقاید دیگران و برخورد محترمانه و محبت‌آمیز با مخالفان اشاره کرد.

یکى از ویژگی‌هاى اخلاقى شهید آیت الله العظمى صدر احترام به آرا و نظریه‌های علماى دیگر بود.اگر خطا و بطلان نظریه‌ای هم براى او واضح بود، هرگز آن را سبک نمی‌شمرد و مسخره نمی‌کرد؛ با این‌که این مسائل، امرى رایج بین اکثر علماى بزرگ بود و از تعبیراتى مانند «هذا مما یضحک به الثکلى» یا «هذا ممّا لا یصدر عمن له ادنى معرفه» از آن یاد می‌کنند. شهید صدر همواره به افکار دیگران احترام می‌گذاشت و از صاحبان آن افکار ستایش می‌کرد. او این شیوه را با برادران اهل سنت نیز رعایت می‌کرد و باعث تألیف قلوب و جذب آن‌ها شده بود.

شهید صدر(ره) در برخوردهاى علمی و غیر علمى، به عالمان و هم‌چنین توده مردم اهل سنت احترام می‌گذاشت. بی‌احترامى به باورهاى آنان را روا نمی‌دانست، بر این اساس در آثار خود از خلفا به احترام یاد می‌کرد… سید حسین صدر در این باره می‌نویسد: بحث‌هایش از نظر مذهبى داراى هیچ‌گونه تفرقه‌افکنى و طعن به برادران اهل سنت نبود، بلکه همواره نشان‌گر چهره اصیل مکتبى و اصیل مقوله‌ها و اندیشه‌هاى اسلامى بود و به همین خاطر بود که مورد قبول برادران علماى اهل سنت نیز قرار گرفت تا جایى که در مشکلات مختلف به ایشان رجوع کرده و نظر ایشان را می‌خواستند.

با نگاهى به تاریخ در می‌یابیم که از میان نوشته‌ها، سخن‌ها و گفت‌وگوها آن‌هایى مفید و ثمربخش بوده‌اند که ادب را نگه داشته‌اند و از مرز اعتدال نگذشته‌اند.

نمونه‌هاى آن را می‌توان در المراجعات سید شرف‌الدین و برخورد شهید صدر(ره) با دکتر تیجانى سماوى دید، آن‌جا که دکتر تیجانى می‌گوید: از گفتار و کردارش بسیار لذت بردم… در این برخورد بود که یقین کردم شیعیان مسلمانند و تنها خدا را می‌پرستند و به رسالت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) ایمان دارند.

تیجانى که باورهاى وهابیت به مذاقش خوش آمده است با یک برخورد حساب شده و محبت‌آمیز در عقاید پیشین خود شک می‌کند و به مسلمان بودن شیعیان یقین پیدا می‌کند و در ادامه از دیدار خود با شهید صدر(ره) چنین می‌گوید: من یقین کردم اگر یک ماه با او باشم شیعه خواهم شد، تصحیح میگرفتم چند روزى در خدمت ایشان باشم، در این مدت هرگز به او نگاه نمی‌کردم مگر این‌که در رویم تبسم می‌کرد و می‌فرمود: امرى دارى، چیزى می‌خواهى… .

تیجانى به مدت چهار روز در خدمت شهید صدر(ره) می‌ماند و از همه شبهاتى که دارد می‌پرسد از جمله: از شهادت به ولایت على در اذان، عزادارى، آراستن مزار امامان و اولیای خدا به طلا و نقره، توسل و تبرک، عقیده شیعه نسبت به صحابه و… .

شهید صدر بدون این‌که به عقاید دیگران بی‌احترامى کند به گونه‌ای مستدل و مختصر به پرسش‌هاى او پاسخ می‌دهد.

شهید صدر در پیامى خطاب به ملت عراق می‌فرماید: «اخى السنى و اخى الشیعى و اخى الکردى و اخى الترکمانى؛ برادر سنى‌ام و برادر شیعه‌ام و برادر کردى‌ام و برادر ترکمنى‌ام!…» که این‌ها همه نشان‌دهنده روح بلند و عطوفت پیامبرگونه آن شهید سعید بود.

آری شهید صدر تنها به اصلاح و سازندگی جوامع شیعی نمی‌اندیشید چرا که او یک مصلح و منادی وحدت به معنای واقعی کلمه بود. مصلح مسلمان به هر مذهبی که وابسته باشد نمی‌تواند در برابر دیگر مسلمانان بی‌تفاوت باشد.

 

منبع: خبرگزاری آنا

او از ابتدای بلوغ، مجتهد بود و نیازی به تقلید نداشت!

روزهایی که بر ما می‌گذرد، تداعی‌گر سالروز شهادت فقیه و فیلسوف والاقدر جهان اسلام و تشیع، آیت‌الله‌العظمی سید محمدباقر صدر است. به همین مناسبت و از امروز، گفت‌وشنودهایی با شاگردان آن بزرگوار را تقدیم می‌کنیم. در مصاحبه‌ای که پیش روی شماست، حضرت آیت‌الله سید کاظم حائری به بیان خاطرات خود از سیرۀ نظری و عملی استاد پرداخته است.

حضرتعالی از چه مقطعی و چگونه با شهید آیت‌الله سیدمحمدباقر صدر آشنا شدید؟

بسم‌الله الرحمن الرحیم. بنده از دوران کودکی، با مرحوم آقای سید نورالدین اشکوری دوست بودم و رفاقت ما بسیار طولانی‌مدت بود. یک روز ایشان از من دعوت کرد تا در درس استادش شهید آیت‌الله سید محمدباقر صدر شرکت کنم و گفت که استاد دارد بحث ترتّب را می‌گوید که بحثی عمیق است و انسان به‌تنهایی نمی‌تواند آن را بفهمد… و از من خواست همراهش در درس حاضر شوم و پس از آن، یک بار دیگر درس را برایش بگویم که خوب متوجه شود. بعد هم بسیار از استادش شهید صدر برایم تعریف و تمجید کرد. البته من کسی نبودم که به‌سادگی حرف‌های کسی را تصدیق کنم!

از چه ویژگی‌هایی در شهید صدر تمجید می‌کردند؟

مثلاً می‌گفت که نبوغ ایشان بسیار بالاتر از حد تصور است و به مباحث علمی آیت‌الله خویی نقدهای علمی جدی دارد و برخی از نظرات ایشان را ابطال و مباحث جدید و دقیقی را بیان می‌کند و به‌لحاظ قدرت علمی، هماورد ندارد! من چیزی به آقای اشکوری نگفتم، ولی در دلم هم حرف‌هایش را تصدیق نکردم و همه این تعریف و تمجیدها را ناشی از تحت‌تأثیر قرار گرفتن در برابر استاد دانستم و تصور کردم مثل خیلی‌ها دچار هیجان شده و تصور می‌کند که استاد بی‌نظیری پیدا کرده و هیچ‌کس در سطح ایشان نیست! ابداً احتمال نمی‌دادم که این قضاوت‌ها صحیح باشند، اما درخواستش را هم رد نکردم و چون ایشان را انسان مؤمن و متعبد و ملتزمی می‌دانستم و رفیق قدیمی من هم بود، گفتم دلیلی برای رد درخواست ایشان وجود ندارد، ولذا همراهش رفتم و گفتم: فقط همین بحث را می‌آیم و بعد درس را مجدداً برای شما توضیح می‌دهم. در آن دوران من از شاگردان برجستۀ درس آیت‌الله‌العظمی سید محمود شاهرودی بودم و به‌لحاظ علمی، در سطحی بودم که دیگر تقریباً نیازی به حضور در درس ایشان نداشتم، اما همچنان شرکت می‌کردم؛ بنابراین فقط برای اجابت درخواست دوستم آقای اشکوری در درس شهید صدر شرکت کردم. در آن دوران سردرد شدیدی هم داشتم که مرا بی‌قرار کرده بود و واقعاً شرکت در درس برایم دشوار بود. یادم هست که وقتی درس تمام شد، برای اینکه بتوانم آن را برای آقای اشکوری تقریر کنم، با هم به خیابان می‌رفتیم و در حال راه رفتن این کار را می‌‌کردم تا شاید هوای آزاد کمکم کند که کمی سردردم بهتر شود!

احساس خودتان از حضور در درس شهید آیت‌الله صدر چه بود؟

واقعا حیرت کردم و دیدم که در صحبت‌های آقای اشکوری هیچ اغراقی وجود ندارد، درحالی‌که تصور چنین چیزی را هم نمی‌کردم! انصافاً قدرت علمی شهید صدر بی‌مانند و بحث‌های ایشان بی‌نظیر بودند.

درس را ادامه هم دادید؟

خیر. پس از اینکه بحث ترتب تمام شد، از آقای اشکوری عذر خواستم.

چرا؟

اولاً به‌دلیل مشکلات شخصی‌ای که داشتم و مانع از ادامه درس بود و دیگر سردردی که واقعاً امانم را بریده و امکان حضور در درسی در این سطح بالا را برایم ناممکن کرده بود. یک‌سری مشکلات سیاسی و اجتماعی هم داشتم که جای بحثش در اینجا نیست.

از درس شهید آیت‌الله صدر کلا منفک شدید؟

بله، تصمیم گرفتم که از درس جدا شوم، ولی استاد برایم پیغام دادند: «بعد از بحث ترتب، می‌خواهم بحث تزاحم را مطرح کنم که دقیق‌تر و بهتر است، من تضمین می‌کنم که اگر شما به‌شکل مستمر، پنج سال در این درس شرکت کنی، به اجتهاد برسی و نباید درس را رها کنی!». من به ایشان گفتم: «همۀ حرف‌های شما را قبول دارم، اما بسیار گرفتارم، از جمله سردرد عجیبی که به من امکان شرکت در درس را نمی‌دهد». البته بعدها که مشکلاتم کمتر شدند، در درس ایشان شرکت کردم.

اشاره به نبوغ ایشان کردید. برخی معتقدند که ایشان پیش از سن بلوغ به اجتهاد رسیده بود؛ آیا همین‌طور است؟

این را که ایشان قبل از سن بلوغ در تمام ابواب فقهی به اجتهاد رسیده باشد نمی‌دانم، اما قطعاً از ابتدای بلوغ از هیچ کسی تقلید نکرده بود و از زمان بلوغ در هر مسئله‌ای، به فتوای خودش عمل می‌کرد و یقیناً از کسی تقلید نمی‌کرد. اما در مورد نبوغ ایشان، این موضوع بدیهی‌تر از آن است که کسی بتواند کتمان کند. کافی است کتاب «فدک» ایشان را بخوانید تا به نبوغ ایشان پی ببرید. کتابی است کم‌حجم، اما بسیار عظیم و ارزشمند و در موضوع خودش بی‌نظیر و اگر توجه کنیم که ایشان این کتاب را در کودکی نوشته، دیگر نمی‌توانیم نبوغ شگفت‌انگیز ایشان را کتمان کنیم!

حضرتعالی در تألیف کتاب «الاسس المنطقیه للاستقرا» ــ که در واقع به‌نوعی چکیده آرا و افکار و حاصل عمر شهید آیت‌الله صدر بود ــ با ایشان همکاری کردید. این همکاری چگونه پیش آمد؟

ماجر از این قرار بود که وقتی ایشان به بحث تواتر رسید، استدلال کرد که در منطق ارسطویی (منطق صوری) گفته می‌شود که متواترات یکی از ضروریات شش‌گانه است، اما به نظر من این مطلب غلط است و تواتر جزء ضروریات نیست. ایشان به بحث حسیات و حدسیات هم اشکالاتی را وارد کرد. البته ایشان در پی انکار این مطالب نبود، بلکه می‌خواست بگوید که تواترات و حدسیات و حسیات ناشی از چیزی هستند که ایشان آن را «عقل سوم» می‌نامید. پس از درس، من اشکالاتی را مطرح و شواهدی را خلاف گفته ایشان بیان کردم. بحث ما در روزهای بعد هم ادامه یافت و سرانجام از سطح درس فراتر رفت و تبدیل به یک بحث دونفره شد و من به منزل ایشان در ابتدای خیابان عقدالسلام می‌رفتم و خدمت ایشان مشرف می‌شدم. بحث‌ها و پرسش و پاسخ‌های ما چند ماه ادامه پیدا کرد و من تمام آن مباحث را ضبط و ثبت کردم و نطفه اولیه این کتاب با این شیوه شکل گرفت. نهایتاً شهید صدر این مطالب را مرتب و منظم کردند و کتاب ارزشمندی را رقم زدند؛ کتابی که به‌قول مرحوم شیخ محمدمهدی شمس‌الدین، هنوز قدر آن به‌درستی شناخته نشده است. البته این کتاب حاصل عمر شریف شهید صدر نیست. حاصل عمر ایشان بی‌شمارند که این کتاب یکی از آنهاست.

موضوع مهمی که در ارتباط با شهید صدر مطرح می‌شود مرجعیت موضوعی یا مرجعیت صالح است که به‌درستی تبیین نشده و بسیاری درباره آن ابهام دارند. بسیار مغتنم خواهد بود که توضیحات شما را دراین‌باره بشنویم.

 

«مرجعیت صالح» و «مرجعیت موضوعی» دو موضوع هستند. شهید صدر مرجعیت صالح را دارای پنج هدف می‌دانست:

  1. گسترش احکام اسلام در بین مسلمانان و تربیت دینی هریک از آنها به ترتیبی که تضمین‌کننده التزام فرد مسلمان به احکام اسلامی در رفتار شخصی او باشد.
  2. ایجاد جبهه فکری گسترده در بین امت اسلامی که حاوی تمام مفاهیم آگاهی‌بخش اسلامی باشد، از جمله اینکه اسلام نظام کاملی است که همه عرصه‌های زندگی را دربرمی‌گیرد.
  3. تأمین پشتوانه‌های فکری‌‌اسلامی لازم برای فعالیت اسلامی، یعنی اقداماتی که هدف آن تأسیس حکومت اسلامی است. این فعالیت نیازمند اندیشه‌های جامع و گسترده اسلامی است، ولذا باید منبع موثقی وجود داشته باشد که این اندیشه‌ها از آن تغذیه و اطلاعات آگاهی‌بخش و مفید را دریافت کنند. به نظر شهید صدر، این منبع مرجعیت صالح است. مرجعیت صالح موظف است به اتکای پژوهش‌های گسترده و کافی و دقیق اسلامی در زمینه‌های اقتصادی و اجتماعی و انجام مطالعات تطبیقی بین اسلام و سایر مکاتب اجتماعی، نیازهای فعالیت اسلامی را به‌شکلی تأمین کند و دامنه فقه اسلامی را به‌شکلی گسترش دهد که قانون‌گذار فقهی بتواند همه بخش‌های زندگی بشر را پوشش بدهد. یکی دیگر از وظایف مرجعیت صالح این است که مجموعه حوزه را برای انجام این مأموریت‌های عظیم ارتقا دهد.
  4. سرپرستی و مدیریت فعالیت‌های اسلامی. مردم زیادی در راه برپایی حکومت اسلامی تلاش می‌کنند، اما عده‌ای از آنها چون اسلام را درست نمی‌شناسند، دچار اشتباهات فکری و عملی می‌شوند؛ به همین دلیل باید مرجعی وجود داشته باشد که خطا و صواب را از هم تشخیص بدهد و فعالیت‌های اسلامی را مدیریت کند و بر آنها نظارت داشته باشد.
  5. دادن نقش رهبری امت به همه جایگاه‌های علمایی از مرجع تا پایین‌ترین مرتبه علما؛ یعنی رهبری امت باید به‌دست مرجع باشد و او از طریق آنچه در اختیار دارد، با امت تعامل کند، به‌نحوی که امت احساس کند که رهبری جز این مرجعیت صالح ندارد. این کار از طریق تأمین منافع امت، توجه به مسائل مردم و حمایت از فعالان سیاسی ممکن است.

و مرجعیت موضوعی؟

شهید صدر پیشنهاد می‌داد که مرجعیت از فردی بودن به موضوعی بودن تغییر کند.

یعنی چطور؟

منظور از موضوع، نهاد و دستگاه گسترده‌ای است که مرجع در رأس آن قرار می‌گیرد و نمایندگان مرجع و کمیته‌های تخصصی در آن نهاد حضور دارند تا هریک به تناسب تخصص خود به وظایفشان بپردازند. شهید صدر معتقد بود که این نهاد باید در جایگاه مرجعیت قرار بگیرد.

به نظر شما این کار عملی است؟

خیر، به نظر من این پیشنهاد دو اشکال مهم دارد: یکی این است که امکان دارد افراد ناصالحِ ظاهرالصلاح در چنین نهادی نفوذ کنند. امکان بررسی و کنترل و رصد دقیق تمام افرادی که در این نهاد وارد می‌شوند، وجود ندارد. بعد هم ممکن است این نهاد شکل بگیرد و مشکلی را هم که به آن اشاره کردم نداشته باشد، ولی مرجعی که در رأس آن است فوت کند و مرجع بعدی به اهداف این نهاد اعتقاد یا به اعضای آن اعتماد نداشته باشد. این موضوع یک اشکال دیگر هم دارد و آن هم اینکه در کتاب و سنت دلیلی بر این نداریم که نایب امام زمان(عج) می‌تواند یک نهاد باشد.

شهید صدر برای این اشکالات پاسخی نداشتند؟

ایشان در مورد اول که مرجعیت نهاد باشد نه فرد، می‌گفت: این کار باید آرام و با زمینه‌‌سازی‌ کافی و در زمانی که مرجعیت به‌اندازه کافی قدرت پیدا کرده است، انجام شود تا در بالاترین حد ممکن از نفوذ افراد ناصالح جلوگیری شود. در مورد دوم هم می‌گفت که مرجعیت به‌عنوان نایب امام، همیشه فردی است و نمی‌تواند نهادی باشد، اما شیوه عمل و ساختار اجرایی مرجعیت می‌تواند در قالب نهاد و دستگاه صورت بگیرد.

با تشکر از فرصتی که در اختیار ما قرار دادید.