اخبار

دکتر محمدحسین جمشیدی متولد سال ۱۳۴۰ شهرستان اقلید در استان فارس و دارای مدرک دکترای علوم سیاسی از دانشگاه تهران بود. وی از سال ۸۸ در گروه روابط بین‌الملل دانشکده علوم انسانی مشغول تدریس بود و تألیف ۴۰ کتاب و ارائه ده‌ها مقاله علمی‌پژوهشی و ترویجی در مجامع معتبر علمی را در کارنامه خود داشت. یکی از آثار ارزشمند دکتر جمشیدی کتاب زندگانی سیاسی شهید سید محمدباقر صدر است که آن را با تکیه بر تأثیرگذاری اندیشۀ آن شهید والامقام بر انقلاب اسلامی ایران نگاشته است. آنچه در ادامه می‌آید متن دیباچۀ این کتاب به‌قلم دکتر جمشیدی است که در آن به تبیین چرایی پرداخت به سیره سیاسی و علمی شهید صدر پرداخته است:

 

«وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْياءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُون‏» (و هرگز کسانی را که در راه خدا کشته شده‌اند، مرده مپندارید، بلکه آنان زندگانی هستند که در پیشگاه پروردگارشان متنعمند).

طرح مسئله

انسان‌های بزرگ می‌توانند در تغییر و تحول سرنوشت تاریخی جوامع و ملتها مؤثر و سرنوشت‌ساز باشند. بسیاری از آنان در سرتاسر تاریخ بشریت بر روی کره خاکی، توانسته‌اند روحیه، خلق‌وخو، عادات و سنن و فرهنگ ملت یا جامعه‌ای را دستخوش تحول کنند و با ایجاد دگرگونی در جوامع بشری آنها را به‌سوی تمدنی عالی‌تر سوق دهند. این نظریه براین‌اساس بیان می‌شود که جوامع انسانی در کل، دارای سیر تکاملی و روبه‌رشد هستند هرچندگاهی دچار فرازوفرود می‌گردند.

تکامل و پیشرفت جوامع بشری می‌تواند معلول علل متعددی نظیر نوع شناخت و آگاهی مردم آن جوامع، نوع رفتار، مکتب و نوع نگرش انسانها و رهبران بزرگ آنها باشد.

در این میان، یکی از عوامل مهم پیشرفت و تحول جامعه، انسانهای بزرگ یا به تعبیر دیگری قهرمانان و نوابغ هستند که با ایجاد تحول در وجود خود جامعه را نیز متحول می سازند. به بیان:

گاهی مردان بزرگی پیدا می‌شوند که اخلاق و عادات پَست و منحطی را که به منزلۀ خون کثیفی است که در رگهای مردمی هست و آنها را بیمار و ضعیف کرده، از روح آن مردم بیرون می‌کشند و به‌جای آن، خون پاکِ «اخلاق و عادات متعالی» وارد روحشان می‌کنند.[1]

در میان این نوابغ و قهرمانان، پیامبران و پیشوایان دینی، مصلحان سیاسی و اجتماعی و شهیدان راه حق و هدایت جایگاه والایی دارند؛ زیرا آنها حرکت خود و جامعه را در جهت مصالح و نیازهای واقعی جامعه تنظیم می کنند و براساس حق و حقیقت سخن می‌گویند. بیان آنها این است که «فَأَمَّا الزَّبَدُ فَيَذْهَبُ جُفاءً وَ أَمَّا ما يَنْفَعُ النَّاسَ فَيَمْكُثُ فِي الْأَرْضِ».[2] در دوران ما هم با آنکه عصر فرهنگ و ارتباطات و تحولات عظیم علمی است، همچنان اهمیت و جایگاه انسانهایی که راه تحول و حرکت را بر روی جوامع گشوده‌‌اند، در جای خود محفوظ و مطرح است و حتی به جرئت می‌توان گفت که نه‌تنها از اهمیت تأثیر این‌گونه شخصیتها کاسته نشده، بلکه با توجه به بحرانهای فردی و اجتماعی حاصل دوران جدید و تحولات عظیم علمی و ارتباطی بر اهمیت و ارزش آنها و تأثیرشان افزوده شده است. بنابراین امروزه نیز تحقیق در ابعاد زندگانی انسانهای بزرگ نیاز اساسی جامعه بشری محسوب می‌شود. این موضوع به‌ویژه زمانی اهمیت بیشتری می‌یابد که این‌گونه انسانها در دوارن معاصر نیز چون گذشته اندک هستند. انسانهایی که علاوه‌بر نبوغ و ویژگیهای برتر، راهنمایی بشریت را به‌عنوان یک رسالت، هدف اصلی خود قرار داده و در این مسئله روش آنها، روش حق و حقیقت بوده و براساس عدالت به طرح اندیشه و تحقق آن در عمل مبادرت کرده‌اند. بر همین اساس، این‌گونه افراد چونان مشعلهایی فروزان و روشنگر تلقی می‌شوند که محور استوار فیض‌رسانی به بشر در میان نسلهای گوناگون هستند و لذا بررسی زندگانی آنها به‌ویژه بااهمیت‌ترین بُعد زندگانی‌شان، یعنی بُعد سیاسی و اجتماعی، از ضروریات محسوب می‌گردد.

امام شهید ابوجعفر سید محمدباقر صدر، از جمله کسانی است که به اعتراف تمام کسانی که از او شناختی هرچند ناچیز دارند، دارای نقشی عظیم در تحکیم مبانی دینی و علمی و معرفتی در دوران جدید و دارای مكتبی فکری و علمی در جهان اسلام و نگرشی انسانی و جهانی و همه‌جانبه برای تحول انسان معاصر و هدایت او در مسیر فطرت و تکامل حقیقی است. او با ادراک صحیح جهان معاصر و با توجه به مکتب رهایی‌بخش اسلام وظیفه اساسی هدایت مردم را بر دوش کشید و در این راه خود نیز عملاً وارد جریان مبارزه با ستم و بی‌عدالتی شد و در راه تحقق عدالت و حقیقت و معنویت به مقام شهادت نایل آمد.

او همچنین با دقت، ژرف‌نگری، روشن‌بینی و واقع‌نگری، نه‌تنها به بررسی جامعه زمان خود و بحرانهای آن و ارائه درمان برای درد آن پرداخت، بلکه زندگانی خود را وقف مردم کرد و در راه احیای انسانیت و عدالت و معنویت به تعبير خود به اصل «تضحيه» و «قربانی شدن» دست یافت. این فیلسوف، متکلم، فقیه و اندیشمند در صحنه سیاسی و اجتماعی زمان نه‌تنها از نبوغ و خلاقیت عظیم خود در راه تبشیر و انزار نوع انسان به‌ویژه مسلمانان بهره‌ها گرفت، بلکه حیات طیبه‌ای را برای خود بنا نهاد که به‌راستی این حیات طیبه سرمشق و اسوۀ نیکو و عالی برای عموم انسانها، به ویژه مسلمانان است. بر همین اساس نه‌تنها شناخت و بررسی اندیشه‌های نو و بديع او برای ما و جامعه ما امری حیاتی محسوب می‌گردد، بلکه شناخت سيره سیاسی و خط‌مشی عقیدتی و مبارزاتی‌اش که سرتاسر زندگی‌اش را دربر می‌گیرد، برای ما اهمیت اساسی دارد. زیرا به تعبیر دکتر علی شریعتی:

… و نشان داده است که علاوه‌بر فرهنگ اسلامی، هم فهم زمان ما را دارد و هم درد زمانۀ ما… را حس می کند و هم با «زبان مردم این زمان» حرف می‌زند و با شيوۀ کار علمی این عصر نیز آشناست و اینهاست آنچه یک «عالم اسلامی»[3] در عصر ما بدان نیازمند است و این است آن «عالم اسلامی» که عصر ما به او احتیاج دارد.[4]

ضرورت و اهمیت پژوهش

بررسی سیره سیاسی و علمی شهید صدر از جهانی چند برای ما و جامعه ما حائز اهمیت است:

١- شخصیت و جامعیت اخلاقی و ایمانی، وجود شهید صدر را به‌گونه‌ای پر کرده بود که او در تمام ابعاد زندگانی فردی و اجتماعی می‌تواند سرمشق و الگوی کاملی برای انسانها حساب آید. به تعبیری دیگر او شخصیتی است که با تأسی به او می‌توان در زندگانی موفق و رستگار گردید و این موضوع همه بخشها و جوانب زندگانی او را دربر می‌گیرد. به‌عنوان مثال در علم‌آموزی و تحصیل و پژوهش به‌گونه‌ای بود که در موردش گفته‌اند:

فلقد كان، رحمة الله، آية في النبوغ العلمي، و اتساع الانق، و الأعبقریة الفذه و قد ظهر نبوغ منذ طفولته وبداية حياته و تحصيله العلمی…[5]

یعنی: او که رحمت خدایش بر او باد، البته آیتی در نبوغ علمی و دارای دید گسترده و در نبوغ بی‌همتا بود، و از همان اوان کودکی و آغاز تحصیلات علمی‌اش نبوغش آشكار گردید.

سید محسن امین نیز در بیان شخصیت همه‌جانبه او از چهار ویژگی اساسی «خلق شایسته»، «علم و افر»، «ورع» و «حب» یاد می‌کند. او در بیان شخصیت شهید صدر می‌نویسد:

لا يستطيع المرء أن تقدم صورة وافية من هذه الشخصية المتميزة و لكن ذلك لا يمنع من قراءة بعض عناوين هذه الشخصية، بدءاً من المميزات الخاصة بهذه الشخصية و هي مميزات الخلق النبيل، و العلم الوفيد و الورع و الحب….[6]

آری، جامعیت و کمال شخصی صدر بیانگر این امر است که او در هر بعدی از ابعاد زندگی فرد و امت می‌تواند راهگشا و اسوه‌ای نیکو برای هدایت و راهیابی او به‌سوی کمال، معنویت و اخلاق باشد.

٢- انسانهای بزرگ و اندیشمندان از ما خواسته‌اند که در پی به‌دست‌آوردن بینشی کلی و همه‌جانبه به‌ویژه نسبت به امور اجتماعی و سیاسی و جامعه خود باشیم، زیرا در سایۀ دارا بودن چنین بینشی است که می‌توانیم: «زمان کنونی را با یک دید وسيع آفاقی که علی‌الرسم هنگام بررسی آثار و مدنیتهای گذشته به‌کار می‌رود، بنگریم».

و با این درخواست خود سعی کرده‌اند نه‌تنها در نظر و ارائه دیدگاهها که در عمل و کنش خود، این دید آفافی به هستی، جامعه، انسان و سیاست را متحقق سازند و به تشخیص راه پرداخته و آن را به دیگران نیز بیاموزند، بلکه با دارا شدن چنین نگرشی همه‌جانبه، کلی و آفاقی است که می‌توانند راه را از بیراهه تشخیص دهند. کار انسانهای بزرگ در این میدان در دو بخش اساسی نظر و عمل و هریک از این دو در دو بُعد بشارت و انزار خلاصه می‌گردد. بررسی سیره سیاسی، اجتماعی و فردی این‌گونه افراد به‌معنای راهی به‌سوی دریافت بینشی وسیع و آفاقی تلقی می‌شود، همان‌گونه که شهید صدر با بیان اندیشه‌ها و سیره عملی خود با تکیه بر اصل دوراندیشی و ژرفانگری به انذار و اعلام خطر برای بشریت پرداخت و با اتکا به اصل امید و رجا به تبشیر جامعه روی آورد و بدین‌سان او با سيره سیاسی خود انذار و تبشیر را تجسم بخشید. وی نه‌تنها راه که نحوه دریافتن و شناختن راه و تمییز آن از پیراهه و کج‌راهه را نمایان ساخت. ازاین‌رو پرداختن به سیره سیاسی او، به‌معنای دریافت راه و التزامات آن است.

٣- موضوع دیگری که در اینجا حائز اهمیت است این است که حرکت شهید صدر در تاریخ بشریت الگوی سازنده و پویا تلقی می‌گردد و به‌ویژه با توجه به طرح چنین حرکتی توسط مرجعی صاحب‌نظر و اندیشمندی برجسته است که پی بردن به اهمیت آن آشکار می‌گردد. این حرکت فکری و سیاسی و مبارزاتی براساس اسلام راستین و در جهت احیای امت اسلامی شکل گرفته است و مبتنی‌بر نگرشی همه‌جانبه از هستی و جامعه و همچنين متکی بر اصلی که پیش از این مطرح شد، یعنی اصل حزم و ژرف‌نگری مورد نظر این اندیشمند است. بر همین اساس مدن أماسی از بررسی زندگانی و سيرة او، نه پرداختن به ابعاد گوناگون زندگی او که در واقع آشنایی با چنین راه و حرکتی است. به تعبیر علامه سید محمدحسین فضل الله:

بل المساله مسأله حركة الشهيد الصدر في التاريخ في الأیجائات لفکریة و الروحية و السياسية و الجهادية الى تطلقها الارشادات العميقة للملامح المضیئة في طبيعة شخصية…[7]

بلکه مسئله، مسئلۀ حرکت شهید صدر در تاریخ، در میدانهای فکری، روحی، سیاسی و جهادی است که ارشادها و آگاهیهای عمیق را برای لحظات نورانی در وجود شخصیت او به نمایش می‌گذارد. به‌ویژه آنچه در این حرکت تاریخی شهید صدر و مکتب او مورد نظر است ترکیب منطقی میان عواطف و احساسات و عقلانیت است که حرکت و مکتب او را مکتبی پویا و حرکتی سازنده و مؤثر در سرنوشت انسان قرار داده است، زیرا ترکیب عقلانیت با عواطف و احساسات و نگرشها و بینشها و ایمان و علم است که انسان می‌تواند مفهوم حرکت و توسعه را دریابد و به مکتب‌سازی و نظریه‌پردازی مبادرت کند. در مورد او به صراحت آمده است: «و کانت عاطفيته المقترجة بعقلانیته»[8] و احساسات و عواطف او با عقلانیتش آغشته بود.

۴- نکته دیگری که در این موضوع حائز اهمیت است این است که ترکیب عقلانیت با عواطف و کنش (عمل)، فرد و جامعه را از تعصيات ناروا، خمودی و جمودی برکنار می دارد. از همین روی در مکتب و حرکت صدر نمی‌توان تعصبات خشک و ناروا، خمودی، جمودی، بی‌تحرکی، اشعریگری و اخباریگری را مشاهده کرد. این نکته از نکات بسیار مثبتی است که اهمیت و ارزش بررسی سیره سیاسی این متفکر بزرگ را آشکار می‌سازد.

۵ـ مایه‌گیری مکتب و حرکت صدر از اسلام راستین و به‌ویژه اصول تشيع دوازده‌امامی و اتکای آن به جهان‌بینی توحیدی نیز از مواردی است که برای ما، ضرورت پرداختن به سيرۀ سیاسی و حرکت جهادی او را آشکار و مبرهن می‌سازد.

۶- ابتکارات و نوآوریها، جهانی و انسانی بودن حرکت صدر و ابتنای آن بر تفسير صحيح از جهان هستی، آن هم تفسیری عقلانی، برهانی، جنيۀ ديگری از اهميت مسئله را مشخص مینماید.

۷- همچنین تأثرات او از جامعه و مقتضیات زمان معاصر و تأثیراتی که به‌ویژه در مورد جامعه ما و انقلاب اسلامی ایران و نظام جمهوری اسلامی بر جای گذاشته است این معطب را مبرهن می‌سازد که به‌مراتب شایستگی آن را دارد که صفحاتی فراخور را به سیره سیاسی او اختصاص دهيم. زیرا برای ما ایرانیان، مهم‌تر از همه، مسئله ارتباط و پیوستگی شهید صدر، مکتب و حرکتش با ارزشهای انسانی‌الهی انقلاب اسلامی ایران، مردم ما و نظام جمهوری اسلامی است. اهمیت این ارتباط هم در شکل‌گیری و پیروزی انقلاب اسلامی و هم در ارائه اصول آن و هم در گسترش و توسعه آن به‌وضوح دیده می‌شود. برا نمونه هرایرد کمیجانی در مورد تأثیر او بر قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران می‌نویسد:

… نیز نقش نسبتاً ناشناخته محمد باقر صدر به‌عنوان یکی از پدرخوانده‌های فکری قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، به همان اندازه اهمیت دارد. درواقع شواهد حاکی از آن است که این آیت‌الله عرب(!) کمک عمده‌ای به چهارچوب ایدئولوژیک نظام اسلامی در ایران کرده است.[9]

نه‌تنها تأثير شهید صدر بر انقلاب اسلامی و جامعه ما که بخشی از رفتار سیاسی و مشی سیاسی او در جهت تبين انقلاب اسلامی، هدایت و راهنمایی آن و حفظ و گسترش آن می‌باشد، بلکه مهم‌تر آن این است که اهمیت انقلاب اسلامی برای شهید صدر به‌گونه‌ای بوده است که بررسی رفتار او در قبال انقلاب اسلامی یادآور رفتار هگل، فیلسوف آلمانی، نسبت به انقلاب فرانسه بلکه عاطفی‌تر و بنیاتی‌تر از آن است. از این نظر او نه‌تنها حامی انقلاب اسلامی ایران که نظریه‌پرداز آن هم می‌باشد و در این مورد دارای دیدگاههای روشن و بیبدیل است.[10] همچنین بی‌دلیل نیست که یکی از شاگردانش وضعیت روحی او را پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران این‌گونه وصف می‌کند:

… با شنیدن خبر پیروزی انقلاب اسلامی ایران، سراسر وجود شهید صدر روح شده و روحش به‌سوی ایران پرواز می‌کرد. آتش شوق در چشمان پرفروغش می‌درخشید و گویا به بالاترین آرزوی خود رسیده است.[11]

و به تعبیر علامه محمدحسين فضل الله:

فاعطاها التأيبة الکلی من فکره و مشاعره و حرکته… حتى أن شهادته في مركز التحدي الكبير للنظام الطاغي في العراق، كانت من بين العطاء الكبير الذي قدمه للثورة التي ادخلت الرعب في قلوب الحكام الظالمين في المنطقة….[12]

 

 


[1]. مرتضی مطهری، فلسفه تاريخ، ص٣٨.

[2]. رعد (۳): ۱۷

[3]. تأكيدها از دکتر علی شریعتی است.

[4]. سید محمدباقر صدر، تشیع مولود طبیعی اسلام، ترجمه على حجتی کرمانی، با نقدی از دکتر علی شریعتی، ص۱۳۷.

[5]. سيد محمود هاشمی، المعالم الفكرية لمدرسة السيد الشهيد محمد باقر صدر، در: الإمام الشهيد محمد باقر صدر، سمو الذات و خلود العطاء، ص۱۴.

[6]. السيد محسن الامین و دیگران، الصدر في روی العليا و الفکرین، در: الامام الشهيد سيد محمد باقر الصدر، سمو الذات و خلود العطاء، ص۴۳۲.

[7]. محمد الحسینی، الامام الشهید السید محمد باقر صدر، ص٣.

[8]. همان، ص۴.

[9]. هرایرد کمیجان، اسلام در انقلاب، جنبشهای اسلامی در جهان عرب (بررسی پدیده بنیادگرایی اسلامی)، ترجمه حمید احمدی، ص۱۹۸.

[10]. نک: محمد حسین جمشیدی، اندیشه سیاسی شهید رابع امام سید محمدباقر صدر، ص١٠١ـ١٣٧.

[11]. مصاحبه نگارنده با شیخ محمدرضا نعمانی.

[12]. محمد الحسینی، همان، ص٨.

 

 

نشست زندۀ اینستاگرامی صفحۀ رسمی پژوهشگاه شهید صدر، با عنوان «صحبت صدر٢؛ آثار شهیدصدر را چرا و چگونه بخوانیم» برگزار شد.

دومین نشست «صحبت صدر»‌ با موضوع «آثار شهید صدر را چرا و چگونه بخوانیم»، با حضور حجج‌اسلام سید امید مؤذنی و علی شاملو، چهارشنبه ٧ مهرماه ١٣٩٩ برگزار شد.

حجت‌الاسلام سید امید مؤذنی، معاون پژوهشی پژوهشگاه شهید صدر،  در نشست «آثار شهیدصدر را چرا و چگونه بخوانیم» گفت: شهید صدر از آخرین افراد علمی سلسله صدر است که در ۲۰۰ سال گذشته در تمام سطوح علمی حضور داشته‌اند. از سوی بزرگان این سلسله، تأکید شده که نسب آنها تا امام کاظم(ع) همه مجتهد بوده‌اند. ایشان ۴۵ سال عمر کردند و از موارد شگفت‌انگیز زندگی وی، در این عمر بابرکت اقدامات و تلاش‌های ویژه و بی‌بدیل علمی و سیاسی ایشان است.

وی افزود: در تاریخ شیعه شاید دو یا سه نفر هستند که هم‌زمان یا پیش از بلوغ مجتهد بوده‌اند، آن هم در برخی دوره‌ها چون کتب و مطالب سبک‌تر بوده مجتهد می‌شدند، ولی ایشان در دوره پس از مرحوم نائینی و انصاری، پیش از چهارده‌سالگی به اجتهاد می‌رسند و همچنین اجازۀ اجتهاد را در سنین بلوغ از آیت‌الله‌العظمی خویی دریافت می‌کنند؛ آیت‌الله خویی با اینکه هزاران شاگرد داشتند و از پرشاگردترین علما هستند، به ۴ نفر اجازه اجتهاد دادند و یکی از آنها شهید صدر است؛ اجازه‌ای که در روند طبیعی حوزه حداقل ۲۰ سال درس حوزوی لازم دارد.

مکتب‌آفرینی شهیدصدر

حجت الاسلام مؤذنی بیان کرد: ایشان نظریه‌پرداز و نوآور در همه عرصه‌های علوم اسلامی است و به تعبیر رهبر معظم انقلاب در همۀ علوم حوزوی مکتب آفرید و دانش را به مرز جدیدی رساند. اینکه اقتصاد اسلامی به عنوان یک مکتب در برابر مکاتب دیگر مطرح شود، کار شهید صدر است؛ این مسئله سبب شد تا برخی نظریه‌پردازان اقتصاد غربی از نظریه وی تمجید کرده‌اند؛ بنابراین اگر کسی اقتصادنای او را خوانده باشد، نمی‌تواند منکر اقتصاد اسلامی شود. همچنین در بحث فلسفه هم صدر بعد از ملاصدرا مکتب فلسفی آفرید؛ لذا در ذیل صدرا تعریف نمی‌شود در حالی که فلاسفه میان این دو چیز متفاوتی از ملاصدرا ارائه نکردند.

وی با اشاره به جنبه شخصیتی صدر، اضافه کرد: شهید صدر مؤسس یک حزب مهم یعنی حزب‌الدعوة در عراق است و جماعت العلماء را در ذیل مرجعیت آیت‌الله حکیم راهبری کرده است که شبیه جامعه مدرسین به اضافه دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم است؛ وی کتاب «فدک در تاریخ» را در ۱۳ سالگی نوشت و در این سن درصدد تبیین نظام سیاسی مأخوذ از زندگی حضرت زهرا بود؛ یعنی معتقد بود تلا‌ش حضرت زهرا(س) را نباید صرفاً تظلم‌خواهی فردی مادی تلقی کنیم.

معاون پژوهشی پژوهشگاه شهید صدر، در نشست اینستاگرامی «آثار شهیدصدر را چرا و چگونه بخوانیم» گفت: در سن ۲۱ سالگی اصول حکومت اسلامی را نوشت و در این سن همچنین مبارزه جدی با جریان کمونیستی و چپ داشت؛ بارها و بارها در حصر و زندان افتاد، به همین دلیل تعبیر «خمینی عراق» در قریب به شهادتش رایج شد که البته این اصطلاح از لحاظ تاریخ‌پژوهی باید بررسی شود؛ زیرا برخی آن را علیه صدر هم به کار می‌بردند. او چهره بین‌المللی عربی بود و علت اینکه خیلی افراد گمان نمی‌کردند فعالیت‌های او به شهادت منجر شود، همین جنبه بین‌المللی شخصیت اوست؛ البته صدام در نهایت مجبور شد او را شهید کند که به احتمال زیاد با تحریک استکبار جهانی رخ داده و تصمیم او به تنهایی نیست.

کتاب«نا» برای همه اقشار

معاون پژوهشی پژوهشگاه شهید صدر در نشست «آثار شهیدصدر را چرا و چگونه بخوانیم» با اشاره به کتاب «نا» نوشته مریم برادران، بیان کرد: ما شناخت مناسبی در فضای علمی دینی حتی دانشجویی و طلبگی با شهید صدر نداریم که عمدتاً هم به خاطر عربی بودن آثار آن شهید است؛ لذا خانم برادران در این کتاب بنا را بر این گذاشت تا با شش هفت هزار صفحه مطالعه و ارتباط با دختر و همسر شهید صدر آن را تألیف کند. کتاب تلاش کرده است تا واقعیت باشد؛ لذا هیچ گزاره‌ای بدون استناد تاریخی نیست در عین حال ادبیات داستانی روان و خواندنی و جذاب دارد.

وی اظهار کرد: هر کسی که در زندگی، مسئله هدف و اینکه انسان در حوزه ارتباطاتش چه الگوها و نمونه‌هایی را باید داشته باشد. برایش مهم است می‌تواند پاسخ پرسش‌هایش را از کتاب بگیرد؛ صدر الگوی درست زیستن استآ لذا کتاب مخصوص کسانی که فقط دغدغه دینی دارند نیست و هر کسی که دنبال معنایابی در زندگی است خوب است آن را مطالعه کند.

حجت الاسلام مؤذنی اضافه کرد: در کتاب «شرح صدر»، محمدرضا نعمانی که همراه شهید صدر در حصر خانگی بوده این کتاب را به‌عنوان خاطرات نوشته و البته از منابع دیگری هم بهره برده است، ولی از حیث روایت، روایت خود اوست. ویژگی کتاب آن است که حجم زیادی از اسناد در آن آمده. از جمله نامه‌های متعدد خطاب به شاگردان و … که برای مطالعات تاریخی مناسب است. کسی بخواهد یک دوره آشنایی معمولی با اندیشه شهید صدر داشته باشد و بعد وارد حوزه تخصصی شود کتاب «بارقه‌ها»، کتاب مفیدی است؛ زیرا گفتارها و نوشته‌های مردمی شهید صدر است و هندسه اندیشه او را نشان می‌هد همچنین «اسلام راهبر زندگی» با اینکه مباحث تخصصی دارد، ولی آن هم بخشی از اندیشه شهید را بازگو می‌کند.

شهید صدر و انقلاب

وی افزود: این کتاب شش فصل دارد که شش جزوه شهید برای جمهوری اسلامی بوده و از جمله پیش‌نویس قانون اساسی در آن بیان شده است؛ بنده معتقدم که نمایندگان مجلس ایران اگر توجه مجددی به مباحث اقتصادی صدر و این پیش‌نویس داشته باشند، رویکردهای جدیدی در حوزه اقتصادی خواهیم داشت. برای مطالعات قرآنی شهید صدر هم کتاب «سنت‌های تاریخی در قرآن» کتاب مناسبی است، سنت‌های تاریخی در قرآن کریم کتاب بسیار مهمی است و آقای بهمنی ده سال روی آن مطالعه دارد تا روش تفسیری ایشان را تبیین کند؛ این کتاب در نمونه‌های متعدد نشان داده که چگونه از قرآن می‌توان نظریه ارئه کرد و آن را وارد صحنه زندگی کنیم.

حجت الاسلام مؤذنی اظهار کرد: مباحث تفسیری و روش تفسیری او در اصول و سپس فقه بنیاد نهاده شده است؛ لذا برای آشنایی با صدر باید این منظومه را کنار هم بخوانیم، زیرا اندیشه وی بسیار منسجم و هماهنگ است و معمولاً در آثار مختلف او تناقض و تضاد دیده نمی‌شود. همچنین کتاب «امامان اهل بیت(ع) مرزبان اسلام» هم نگاه کل‌نگر به حیات اهل بیت(ع) داشته و معتقد است باید کل اهل بیت(ع) را در یک اندیشه منسجم فهم کنیم.

وی در پایان تأکید کرد: نظریه تاریخی منسجم در این کتاب نیست، ولی ایده‌های اصلی و نکات محوری نظریه‌پردازی در تاریخ اهل بیت(ع) را بیان کرده و موارد زیادی یافت می‌شود که برای پژوهش در مورد تاریخ اهل بیت(ع) افق‌گشاست؛ مثلاً وی در پی کشف روش‌شناسی امت در دوره‌های مختلف بوده است؛ می‌گوید امام به وضعیت روحی و روانی امت خود آگاه است و متناسب با آن تصمیم می‌گیرد. البته رفتار صدر هم در ذیل این رفتار تاریخی تنظیم شده بود؛ مثلاً ایشان در مورد معنای تقیه که بحث کرده است این تقیه را نسبت به عموم مردم می‌داند و نه صرفا حاکمان دوره ائمه(ع).

دومین نشست علمی طلایه‌داران صلح و وحدت اسلامی با محوریت اندیشه‌های آیت‌الله شهید سید محمدباقر صدر(ره)، چهارشنبه ۲۶ اردیبهشت ماه ١٣٩٧ در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، سالن حکمت برگزار شد. آنچه در ادامه می‌آید پیام آیت‌الله سید کاظم حائری به این نشست است.

 

بسم الله الرحمن الرحیم
و الحمد للّه رب العالمین و الصلاة ‌و السلام علی رسوله الأمين و علی آله الغرّ المیامین.
حضار گرامی!
سلام علیکم و رحمة‌ الله و برکاته

یکی از ویژگی‌های استاد شهید ما آیت‌الله سید محمدباقر صدر قدس‌سره در کنار همۀ فضایل و محاسن انبوه و پرشمارش عبارت است از وحدت‌گرایی و رویکرد تقریبی که در همه میدان‌های فعالیت او وجود داشت؛ چه در عرصه افکار و مفاهیم و چه در عرصه فعالیت‌های عملی و اجتماعی؛‌ به‌ویژه مبارزه شجاعانه و هشیارانه‌اش با رژیم حاکم [در عراق] که به شهادت او و خواهر دانشمندش رضوان‌الله‌علیهما منجر شد.
این ویژگی را می‌توان از شاخصه‌های پیش رو به‌دست آورد:

طرح‌های تمدنی کلان او که در کتاب‌هایی چون «فلسفتنا»، «الأسس المنطقية للإستقراء»، «اقتصادنا» و «البنك اللاربوي» بازتاب یافته است. او در این طرح‌ها امت اسلام را با همه گستره پردامنه و وجود وسیعش در نظر داشت و نیازهای فکری، اعتقادی، روشی و عملی همه امت را تشخیص می‌داد و سپس به رفع نیازها و درمان دردهای آن می‌پرداخت. او نگاه خود را به زاویه اجتماعی محدودی نمی‌دوخت؛ بلکه در بررسی شرایط امت و برآورد آینده آن، نگاهی کاملاً باز داشت و توانایی‌های علمی خود را در راه خدمت به همۀ کرانه‌های وجود امت اسلام به‌کار می‌انداخت و ازاین‌رو به‌راستی نظریه‌پردازی متعلق به همه جریان‌ها و گرایش‌های مذهبی امت اسلام بود.

وقتی موج الحاد در لباس مارکسیسم در میان امت اسلام به راه افتاد، او با «فلسفتنا»ی خود به مقابله با این موج برخاست و با این اثر، ماتریالیسم دیالکتیک را که بخش اول از اصول فکری مارکسیسم بود به چالش کشید و نقطه‌ضعف‌ها و مغالطات موجود در آن را هویدا ساخت. سپس بخش اول از «اقتصادنا» را به نقد بخش دوم از مارکسیسم، یعنی ماتریالیسم تاریخی اختصاص داد تا از این رهگذر، دین مردم را از فروافتادن در باتلاق این جریان الحادی مصون سازد. همچنین به نقد مکتب اقتصادی مارکسیستی و نیز مکتب اقتصاد سرمایه‌داری پرداخت و از آن پس در جلد دوم «اقتصادنا» ساختمان کلی اقتصاد اسلامی و نظام توزیع و تولید در آن را به‌تفصیل شرح داد. بدین‌سان به نبردی سخت با دو مکتب مارکسیسم و سرمایه‌داری وارد شد و با شکست اندیشه‌های هر دو مکتب، سربلند از این میدان بیرون آمد و پیروزی درخشانی را برای اسلام به ثبت رساند و امنیت فکری را برای همه جناح‌ها و طوایف امت اسلام پدید آورد.

آنگاه که تجربه‌گرایی در علوم بلوا به‌پا کرد و روش علمی در میدان اندیشه یکه‌تازی آغاز نمود، با کتاب «الأسس المنطقية للإستقراء» نظریه‌اش در استقراء را مطرح ساخت تا عقاید اسلامی و حقانیت توحید را براساس براهینی مبتنی‌بر همان اصول و پایه‌های علوم تجربی، یعنی از رهگذر تراکم ارزش‌های احتمالی اثبات کند.

وقتی نظام بانکداری ربوی چیرگی یافت، طرح مترقی «البنك اللاربوي في الإسلام» را ارائه نمود تا همه مذاهب اسلامی را از آفت ربا حفظ کند و به امت و دنیا ثابت کند که اسلام می‌تواند هم‌پای زمان پیش برود و راه‌حل‌های جزئی برای همه مشکلات زندگی معاصر ارائه کند.

روش پژوهش؛ شهید صدر در پژوهش‌هایش تنها به بهره‌گیری از ابزارها و پشتوانه‌های علمی خاص [مذهبی] خود بسنده نمی‌کرد، بلکه هرآنچه در عرصه اندیشه اسلامی وجود داشت را به‌کار می‌گرفت تا به رأی به‌دست‌آمده ویژگی فراگیری و شمول بخشد و آن را به‌عنوان حکم اسلام در چارچوب گسترده آن ارائه کند. در این راستا در اثر بزرگش «اقتصادنا» مذاهب مختلف اسلامی را در دایره پژوهش قرار می‌دهد تا از همه آنها برای ساخت نظریه اقتصادی‌اش بهره بگیرد؛ نظریه‌ای که آن را به‌عنوان نظریه‌ عمومی اسلام و دربرگیرنده انواع مذاهب اسلامی اکتشاف کرده است. برای نمونه در بحث مالیات‌های خمس و زکات، بیان کرده است که این دو مالیات برای بالا بردن سطح زندگی فقیر و رساندن آن به سطح زندگی اغنیا، تشریع شده‌اند تا از این رهگذر مفهوم توازن اجتماعی در اسلام محقق شود. او در این راستا به منابع متعددی از میراث اسلامی استناد کرده که در این میان در کنار روایاتی از «وسائل» نقل‌ ابن‌قدامه در «المغني» که در آن نظر شافعی را نیز آورده، وجود دارد. همچنین در قانون «زمين آبادشده به‏دست بشر در هنگام فتح،‏ مِلک عمومی همه مسلمانان است» به اجماع منقول در جواهر و نیز سخن ماوردی در این‌باره و نقل‌قول وی از امام مالک، استدلال کرده است. شهید صدر در این کتاب بیان می‌کند: «کسی نمی‌تواند زمینی را به مبلغ معینی اجاره کند و سپس بدون اینکه در آن زمین کاری کند آن را به مقداری بیش از آن مبلغ به دیگری اجاره دهد» و در این حکم به فتاوای فقهای بزرگ شیعه و روایات امامان اهل‌بیت(علیهم‌السلام) و نیز به سخن سرخسی در «مبسوط» استدلال می‌کند. وی از این رهگذر به حکمی که استنباط می‌کند صبغه حکم شرعی در چارچوب کلان شریعت اسلامی می‌دهد.

به همین دلیل بود که به‌طور ویژه از کتاب «اقتصادنا» در کشورهای اسلامی استقبال شد و این کتاب به مرجعی برای فهم مکتب اقتصادی اسلام و نظریات اسلامی در این زمینه تبدیل گشته و به‌عنوان ماده درسی در شماری از دانشگاه‌های جهان اسلام به‌کار گرفته شد، هرچند به‌طور کلی همواره دیگر کتاب‌های شهید صدر نیز موردتوجه فرهیختگان، اندیشمندان، پژوهشگران و مجامع علمی در سراسر جهان اسلام بوده و هست.
روشی که شهید صدر به مسائل حساس مذهبی می‌پرداخت سومین شاخصه نشان‌دهنده این رویکرد است. او درحالی‌که به باورهای مذهبی خود افتخار می‌نمود و تثبیت و دفاع از آنها را بر عهده می‌گرفت، از این نکته غافل نبود که مخاطب خود را همه مسلمانان با هر مذهبی قرار دهد، به همین منظور از ابزارهای عمومی اثبات بهره می‌گرفت و با زبانی فراگیر و تعابیری جذاب سخن می‌گفت و از عبارات مشمئزکننده، پرهیز داشت و به همه طیف‌ها و طوایف امت اسلام با دیده احترام می‌نگریست.

به‌عنوان نمونه در کتاب «التشیع و الإسلام» با طرح سه گزینه محتمل درباره آینده دعوت اسلامی‌‌ بحث خود را آغاز می‌کند و توضیح می‌دهد که چگونه پیش روی پیامبر(ص) یکی از این سه‌ راه، یعنی «موضع سلبی و وانهادن آینده دعوت»، «موضع ایجابی در قالب نظام شورا» و «موضع ایجابی در قالب تعیین امام» وجود داشته است. سپس این احتمالات را یکی پس از دیگری بررسی و تحلیل می‌کند تا معلوم شود کدام‌یک از این گزینه‌ها به واقعیت زندگی مردم و واقعیت دین اسلام نزدیک بوده است. او در این مسیر ادله و شواهد گوناگون را برمی‌شمارد و از اندیشه‌ای آزاد و خطابی همه‌پسند بهره می‌برد و با حفظ احترام و رعایت اخلاق علمی، بی‌آنکه از عقیده خود کوتاه بیاید، مطالبش را بیان می‌کند.

همین روش در کتاب «بحث حول المهدي(ع)» نیز مشهود است. او بحث خود را با طرح پرسش‌هایی که در ذهن عموم مسلمانان و پژوهشگران وجود دارد می‌آغازد و سپس همه توان فکری و نبوغ پژوهشی خود را در مسیر پاسخ به این پرسش‌ها به‌کار می‌اندازد و اندیشه مهدویت را در قالبی عقلانی و عقلایی و نه در پوششی افسانه‌ای ارائه می‌کند و نه‌تنها عرصه را بر مخاطب تنگ نمی‌سازد، بلکه برای مخاطب خود این امکان را فراهم می‌آورد که آنچه را می‌خواند با پیشینه‌های ذهنی‌اش مقایسه کند.

بدین‌سان شهید صدر نمونه‌هایی عالی از گفت‌وگوی مذهبی برادرانه و آرام را به نمایش گذاشته است؛ گفت‌وگویی که کینه‌ورزی و ادبیاتِ تحقیرِ دیگر مذاهب یا جسارت به بزرگان دیگران جایی در آن ندارد.

دیدگاه شهید صدر به مرجعیت؛ او مرجع را رهبری برای عموم مسلمانان می‌دانست که در تلاش‌های نظری و عملی‌اش دغدغه همه امت را دارد و این‌طور نیست که تنها مرجع یک فرقه یا گروه معین باشد. بر همین اساس به مبارزه بر ضد حکومت ستمگر عراق برخاست؛‌ زیرا می‌دید نظام بعثی به زورِ سلاح بر گُرده ملت عراق سوار شده و این ملت را از ابتدایی‌ترین حقوق و آزادی‌هایش محروم ساخته است و مثلاً پخش اذان و نماز جمعه [اهل‌سنت] از رادیو را ممنوع و شعائر حسینی را به‌شدت محدود نموده، ‌مساجد را محاصره و آنها را از نیروهای امنیتی و جاسوسانش پر کرده است و مردم را وادار می‌کند که به‌زور به حزب حاکم بپیوندند. در این فضا شهید صدر بر این باور بود که این مصیبت تنها دامن یک مذهب یا قوم خاص را نگرفته، بلکه مصیبت همه ملت عراق است و ازاین‌رو موضع جهادی و اقدام دلاورانه‌اش در راستای خدمت به گستره‌ای بزرگ از مسلمانان در عراق بود و تا آخرین نفس در راه این هدف جنگید و مبارزه کرد.

راه او از آغاز همین بود و همواره در این راه پرخطر پیش رفت تا اینکه در پایان به شرف شهادت نائل آمد و زندگی‌اش را به این فوز عظیم پایان برد. او در آخرین پیامی که برای امت عراق، اعم از شیعه و سنی فرستاد، می‌گوید:

من از آن زمان که [جایگاه] خودم و مسئولیتم را در این امت شناختم، وجودم را به‌طور یکسان وقف شیعه و سنی و عرب و کُرد کرده‌ام؛ زیرا من از رسالتی دفاع کردم که همه آنها را متحد می‌کند… پس ای برادر و فرزند سنی‌مذهبم! من به همان اندازه با تواَم که با برادر و فرزند شیعی‌ام هستم. من به همان اندازه با هر دو شما هستم که شما با اسلام هستید.

این سخن از فشارها و سختی‌های جانکاهی که دیده بود ناشی نمی‌شد و برای جلب طرف‌داری و یاری دیگران یا تحریک عواطف نبود؛ بلکه این سخن از باوری ریشه‌دار در جان او نشئت می‌گرفت و براساس مسئولیتی بیان می‌شد که او در طول زندگی پربرکتش آن را بر عهده گرفته بود و حاصلِ برداشت آگاهانه‌ای بود که آن شهید بزرگوار از اسلام و اهداف بزرگ آن داشت. او روزی این عبارات را بیان کرد و آن تلاش‌ها و فداکاری‌ها را انجام داد که هنوز اختلافات طائفه‌ای بروز نیافته و ناسازگاری‌ها به مرحله درگیری و نزاع نرسیده بود؛ به‌راستی که گویی او آینده امت را به‌شکلی دقیق می‌دید.
من از همه علمای اسلام و پژوهشگران اسلامی می‌خواهم که به شهید صدر اقتدا کنند و این روحیه باز را داشته باشند و با دغدغه‌ دین و دردهای همه فرزندان امت زندگی کنند.

در پایان از خداوند متعال می‌خواهم که روح استاد ما را غرق دریای رحمت بی‌کران خویش کند و او را در اعلی‌علیین منزل دهد و ما را به ادامه راه او و گام برداشتن در مسیر او یاری نماید.

و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته
١٠شعبان‌المعظم١۴٣٩ق.
سید کاظم حسینی حائری

به گزارش «فرهیختگان»، در میان متفکران معاصر نام شهید سید محمدباقر صدر همواره مورد احترام و توجه اهل اندیشه و صاحب‌نظران حوزه علوم‌اسلامی و نیز علوم‌انسانی بوده است؛ اما تاکنون ایشان را -چنان‌که باید- در قامت «متفکری برای امروز» مورد بحث قرار نداده‌ایم و معمولا یا فقط مدح و ستایش یا مورد تغافل قرار داده‌ایم و به‌جای مطالعه و عبور انتقادی از او با نخواندن یا خوانش سطحی او، به‌سادگی از کنارش گذشته‌ایم. یکی از وجوه مهم و برجسته اندیشه شهیدصدر نظریه‌پردازی در اقتصاد و نتیجه آن، کتاب اقتصادنا است. آیا اقتصادنا حرفی برای امروز ما دارد و می‌شود به آن امیدی داشت؟ چرا اخیرا موافقان اقتصاد بازار -مانند استاد سید جواد علوی‌بروجردی- تلویحا به تخطئه مباحث اقتصادی شهید صدر پرداخته‌اند؟ آیا شهید صدر مقابل سرمایه‌داری ایستاده است؟ در باب این وجه از اندیشه شهیدصدر با حجت‌الاسلام سیدامید موذنی، معاون پژوهشی پژوهشگاه شهیدصدر گفت‌وگویی داشته‌ایم که از نظر شما می‌گذرد.

گفتید که وقتی نگرش تاریخی صدر را درکنار تحلیل سیاسی و مکتب فقهی و روش تفسیری و سایر ابعاد اندیشه‌ای صدر می‌گذارید انسجام دارد و یک هندسه به‌دست می‌دهد. این روزها آیت‌الله علوی بروجردی در نفی اقتصاد اسلامی پیامبر را مرشد معنوی و اقتصاد اسلام را هم همان اقتصاد عقلایی یا اقتصاد بازار آزاد معرفی کردند و در لابه‌لای بحث‌شان هم تلویحا شهیدصدر را به کمونیسم و سوسیالیسم متهم کردند. شهیدصدر به‌ پدر اقتصاد اسلامی معروف است و تقریبا همچنان مهم‌ترین اثر در اقتصاد اسلامی همین اقتصادنای شهید صدر است. اگر بخواهیم براساس آن انسجامی که شما گفتید به جایگاه پیامبر و نسبت آن با اقتصاد بپردازیم، چه رهیافت‌هایی در این اندیشه شهیدصدر می‌یابیم؟

اتفاقا من فکر می‌کنم بحثی که اخیرا مطرح شد، یکی از کارکردهای خوبش این بود که به ما نشان داد هنوز هم به همین بحث‌هایی که صدر حدودا 60 سال قبل در اقتصادنا و فلسفتنا مطرح کرده، نیاز داریم. ما خیلی زود از صدر عبور کردیم؛ یعنی از کنار صدر گذشتیم، درحالی‌که در خیلی از این عرصه‌ها و دانش‌هایی که سال‌ها قبل صدر برای ما بنیادهایش را گذاشت، نیاز به اندیشه‌ورزی و تامل بیشتری داشته‌ایم. به‌نظر من صدر روزی را می‌دید که ما با کسانی از درون حوزه مواجه شویم که این مباحث را انکار کنند و برای همین از زاویه‌های مختلف به این بحث‌ها و پایه‌ها و مبانی و روش پژوهش درباره آنها پرداخت. این بحث‌ها به ما نشان داد که ما هنوز چقدر به صدر نیاز داریم و باید همچنان در صدر بمانیم؛ یعنی به‌نظر من هنوز در سیر اندیشه حوزوی دوره پساصدر آغاز نشده است. به تعبیر برخی از اساتید قم، ما هنوز در بخش زیادی از حوزه‌های اندیشه دینی در دوره پیشاصدری هستیم و هنوز حتی به صدر نرسیده‌ایم. یکی از چیزهایی که این قضیه را به‌خوبی نشان داد، همین بحث اخیر بود. گفت‌وگوهای اخیر نشان داد که هنوز بحث‌های شهید صدر زنده و ضروری است. اینکه ما چون اجمالا باور داریم یا دوست داریم که اسلام حکومت داشته باشد، بگوییم اسلام و فقه حکومتی داریم با اینکه بتوانیم با مبانی راسخ فقهی، اصولی، تفسیری و تاریخی اثبات کنیم که اسلام در تاریخ خودش در مقام حکومت بوده است و پیامبر در واقعیت اجتماعی خودش در مقام حکومت بوده و فعل و رفتار حکومتی داشته و از پایگاه قدرت و از پایگاه مدیریت سیاسی یک جامعه تصمیم می‌گرفته و کنش داشته، متفاوت است. این کاری است که صدر کرده و این اندیشه‌ها را با روش‌های متقن علم معتبر امروز حوزه اثبات کرده است. یک بخش از اهمیت امروز صدر همین دستاوردهای علمی و پژوهشی است که صدر به‌عنوان یک دارایی مهم فکری به ما داده است.

یعنی ما پس از صدر اثر بنیادی درخوری در عرصه علوم‌انسانی نداشته‌ایم؟

قطعاً داشته‌ایم و اتفاقات خوب بسیاری افتاده است،‌ اما مشکل این است که این پژوهش‌ها معمولاً از جهات مختلف بنیادی یا روشی ناتمام است. امروزه بخش زیادی از پژوهش‌ها و تلاش‌های علمی‌مان در عرصه علم دینی مبتنی‌بر یک‌دسته بنیادهای پژوهش‌نشده یا پژوهش‌های غیرمتقن است. پژوهش‌هایی داریم، ولی در فضای علمی متقن و معتبر نیست؛ چون موضوع ساده‌انگاری شده یا پژوهش مبتنی‌بر پیشفرض‌های اثبات‌نشده پیش رفته است. برای همین این پژوهش‌ها نیز در جهان علم پذیرفته نشده و تبدیل به جریان علمی نشده است. شهید صدر اما این کار را در 60 سال پیش انجام داده و اتفاقا در جهان علم هم، برخلاف فضای درونی حوزه، تا حد زیادی جا افتاده است؛ یعنی جهانِ علم کارهای او را به‌مثابه یک اقدام علمی پژوهشی درست پذیرفته، درباره آن پژوهش کرده و تا حدی جریان پیدا کرده است؛ چه در فضای عمومی جهان اسلام و چه در فضای اندیشه‌ای بیرون از جهان اسلام. چنان‌که مثلا مارک بلاگ در کتاب «اقتصاددانان بزرگ جهان» از شهید صدر به‌عنوان تنها اندیشمند مسلمان صاحب‌نظریه در میان ٢٢٠ اقتصاددان جهان نام می‌برد یا در دانشگاه‌های اروپا در همین سال‌های اخیر و به‌طور خاص بر پایه اقتصادنا پژوهش‌های متعددی انجام شده است.

اما درباره بیانات آیت‌الله علوی بروجردی، باید گفت تعابیر ایشان از زوایای مختلفی قابل‌بررسی است؛ مثلا از زاویه فلسفه علم و بحث‌های معرفت‌شناسی ایشان می‌گوید که اسلام نمی‌تواند اقتصاد داشته باشد، چون بیشتر از 20 قاعده تاسیسی ندارد. خب کسانی که درباره مکاتب علمی مطالعه کرده‌اند، می‌دانند که اساسا مکاتب در پایه‌های اساسی خود، گزاره‌های فراوانی ندارند. مگر اقتصاد آزاد که جناب علوی بروجردی آن را به‌عنوان اقتصاد عقلایی معرفی می‌کند چند گزاره بنیادی دارد؟ هاـ‌جون‌چانگ در «٢٣گفتار» خود اصول نولیبرالیسم را همین مقدار می‌داند که از آنها هم باز تعداد کمتری از گزاره‌ها را می‌توان گزاره‌های هویتی نولیبرالیسم شمرد. گذشته از اینکه در اینجا بحث تفاوت میان دانش هنجاری و اثباتی یا به‌تعبیر شهید صدر تفاوت میان مکتب و علم وجود دارد که اساسا بسیاری از مواردی‌ که جناب علوی به‌عنوان شاهد مثال برای نفی وجود اقتصاد اسلامی به آنها مثال می‌زند مواردی است که شهید صدر خودش آنها را برشمرده و نشان داده که نسبت اینها با اندیشه اسلامی نسبت غیرمستقیم است و مستقیما به اسلامی یا غیراسلامی موصوف نمی‌شود. یا مثلا از منظر فلسفه فقه اگر بخواهیم به بیانات آقای علوی بروجردی نگاه کنیم باید ببینیم آیا احکام پراکنده و بدون نظام اساسا می‌تواند غایت شارع از جعل حکم را محقق کند؟ آیا این احکام هیچ نقشی در تربیت انسان ندارد و صرفا دستوراتی برای امتحان تعبد خلق است و هیچ مصلحتی ورای آنها نیست؟ اگر با این مبنا که گزاره‌های تاسیسی اندک است، بخواهیم وجود مکتب اقتصادی اسلام را نفی کنیم، طبیعتا مکتب اخلاقی اسلام را هم باید نفی کنیم؛ چون گزاره‌های تاسیسی اخلاق در اسلام هم فراوان نیست و در این‌صورت پیامبر(ص) حتی یک مرشد معنوی دارای اندیشه اخلاقی خاص هم نخواهد بود و نهایتا‌ یک واعظ اخلاقی است که در سطح یک راهب یا خطیب صرفا به مردم هشدارهایی می‌دهد. اینها نمونه‌ای از بحث‌هایی است که نمی‌توان بدون توجه به آنها درباره اقتصاد اسلامی بحث کرد. اما در پاسخ به اینکه چه نسبتی میان جایگاه پیامبر و اقتصاد وجود دارد، شهید صدر پیامبر اسلام را پیشوای بزرگ‌ترین انقلاب بشری می‌شمارد که تحول بنیادین انسان را براساس دگرگون‌سازی نگرش و عواطف انسانی رقم زد‌؛ یعنی اگر پیامبر دنبال تحقق عالی‌ترین سطح کمال انسانی برای بشر بود، ‌این را صرفا از رهگذر موعظه پیگیری نمی‌کرد. تاریخ پیامبر و شئون مختلفی که آن حضرت در آن ایفای نقش کرده‌اند نشان می‌دهد حضرت درپی تغییر وضعیت فاسد موجود و حرکت دادن جامعه به‌سمت ایجاد یک جامعه آرمانی انسانی بوده است. بر این اساس در عرصه اقتصاد نیز حرکت جامعه به‌سوی ارزش‌هایی چون عدالت ازجمله اهداف پیامبر بوده که ایشان برای آن هم به‌عنوان پیامبر قوانینی الهی را ابلاغ کرده و هم به‌عنوان حاکم، خود قوانین و دستوراتی را وضع و تدابیری را اجرا کرده است. شهیدصدر در بخش‌های مختلف آثار خود توضیح می‌دهد که چگونه بین ابعاد مختلف جامعه هماهنگی وجود دارد و اگر اسلام بازسازی کل بنای اجتماعی را به‌عهده نگیرد،‌ نمی‌تواند مسلمانی حقیقی را پرورش دهد. اخلاق حتی به همان معنای فردی و محدودش هم زمانی امکان تحقق دارد که در جامعه عدالت وجود داشته باشد که ازنظر صدر این عدالت در عرصه اقتصادی با توازن اقتصادی و تکافل اجتماعی محقق می‌شود، آن‌هم نه صرفا با ابزارهای تقنینی، بلکه با اقداماتی اجرایی که شارع در اختیار حاکم قرار داده و این مجموعه برپایه ویژگی‌های تربیتی انسان مسلمان می‌تواند حرکت جامعه را به‌سوی عدالت تسهیل کند. شهیدصدر بر همین اساس میان دو شأن ولایت امری و پیامبری پیامبر اسلام تفاوت قائل است و این تفاوت را به عرصه تقنین هم آورده و نشان می‌دهد چگونه بسیاری از اوامر و اقدامات آن حضرت، نه در مقام تبلیغ احکام ثابت دین، که از پایگاه ولی امر انجام شده است. صدر معتقد است شریعت اسلام محدوده‌ای دارد که در نصوص تقنینی برای آن حکم الزامی قرار داده نشده تا ولی امر خودش براساس مکتب اسلام، مصالح و اقتضائات زمان شایسته‌ترین قوانین را برای آن محدوده وضع کند. این محدوده طبق تبیین شهیدصدر از منظر هستی‌شناختی منطبق‌بر محدوده تحول‌پذیر ساختار ارتباطی انسان و طبیعت و انسان و همنوع است و از نگرش تشریعی دایره موسوم به مباحات عامه را دربرمی‌گیرد. و اساسا شهیدصدر توضیح می‌دهد که گذشته از اینکه سلوک و سیره پیامبر و اهل‌بیت(ع) چنین چیزی را نشان می‌دهد، اگر ما چنین منطقه‌ای را در احکام شرعی و چنین جایگاهی را برای پیامبر اکرم و ائمه هدی درنظر نگیریم،‌ خاتمیت و فراگیری اسلام را نقض کرده‌ایم.

آیا شهیدصدر چیزی از این موارد را هم بیان کرده است؟ مثلاً از قوانین حکومتی پیامبر که در زمره احکام ثابت شرعی نیست ایشان کدام را بیان می‌کند؟

به‌عنوان مثال شهیدصدر قانون مُمَلِّکیت احیا را ازجمله قوانین حکومتی پیامبر می‌شمارد که پیامبر از رهگذر آن جامعه را برای احیای اراضی و افزایش تولید محصولات کشاورزی، برانگیخت. اما این قانون ولایی نمی‌تواند براساس اصول مکتب اقتصادی اسلام که درپی توازن اجتماعی است، در عصر ابزارهای پیشرفته همچنان پابرجا بماند، زیرا با اصل عدالت در تضاد است؛ چون در زمان پیامبر و در دوره ابزارهای ساده، امکان احیای غیرطبیعی و هنگفت زمین برای کسی فراهم نبود و مالک شدن زمین توسط احیاکننده منجربه تملک بخش گسترده‌ای از منابع طبیعی توسط عده‌ای محدود نمی‌شد، درحالی‌که در دوران پس از انقلاب صنعتی، چنین اتفاقی روی می‌دهد و از این‌رو احیا در این شرایط نمی‌تواند چیزی بیش از حق اولویت را برای احیاگر به ارمغان ‌آورد تا با این ‌تدبیر توازن اقتصادی در جامعه حفظ شود. این یک نمونه است و صدر از دل متون متقن و قطعی اسلامی ده‌ها نمونه دیگر از قوانین و تصرفات اقتصادی پیامبر را مثال می‌زند و در کنار آیات قرآن و سایر گزاره‌های تقنینی اسلامی و با روش جزءبه‌کل نشان می‌دهد که احکام اقتصادی اسلام در چارچوب مکتبی قرار دارد که پیامبر هم درپی تحقق آن در جامعه بود. این مکتب اقتصادی سه رکن اساسی دارد؛ مالکیت چندگانه، آزادی اقتصادی در قلمرو محدود و عدالت اجتماعی. همه این ارکان به‌تنهایی می‌توانند ساختار اقتصادی کاملا متفاوتی را رقم بزنند که عنوانی مجزا از سایر مکاتب را به‌خود اختصاص دهد. البته مکتب هم با نظام اقتصادی متفاوت است و شهید صدر درباره نظام اقتصادی اسلام تفصیلاتی را به‌دست نداده و صرفا در سطح مکتب اقتصادی به تفصیل سخن گفته است. درباره علم اقتصاد هم ایشان اصول و فرض‌هایی را مطرح کرده است که باید به‌طور تفصیلی به آن پرداخت. در هرحال ازنظر صدر، سیره پیامبر، یک تجلی اخلاقی محض که در تاریخ جامانده، نیست، بلکه انقلابی اساسی در حیات بشری و وضع اصول بنیادین زیست شایسته انسانی است که همچنان با برخورداری همزمان از ارکان ثابت و محدوده‌های منعطف قابلیت پیاده‌سازی در جامعه بشری را دارد، بلکه یگانه راه سعادت او در همه عرصه‌ها، ازجمله اقتصاد است.

اگر بخواهیم به شکل انضمامی‌تری بحث کنیم باید بپرسیم امروزه دقیقا این مکتب اقتصادی گفته‌شده صدر کجاست؟ می‌دانم که ما در وضع قوانین‌مان سراغ صدر و مکتب اقتصادی صدر نرفته‌ایم و حتی همان بانک‌داری بدون ربایی را که او نوشته بود هم درست و اصولی به بحث و تطبیق نگذاشتیم. سوال من این است که وجوه انضمامی‌تر این اندیشه اقتصادی کجاست؟ الان ما اگر بخواهیم مشکل اقتصادی کشور را حل کنیم، صدر به چه کار ما می‌آید؟

ببینید بخش زیادی از مشکلات فعلی ما ریشه در همین رویکرد‌های کلان دارد. یعنی واقعا خود همین که بنیادهای نظری و سپس ساختارهای تقنینی و اصول رفتاری ما تغییر کند، بخش زیادی از وضعیت اقتصادی متحول می‌شود. مثلا در مکتب اقتصادی صدر با اینکه دولت، باید بسیار فعال و اثرگذار باشد و اختیارات و دارایی‌های فراوانی هم برای تغییر اقتصادی دارد، اما هیچ‌گاه دولت محتکر نیست و نمی‌تواند احتکار قدرت و منابع کند و باید ذیل مکتب و اصول اقتصاد اسلامی در پی تحقق مثلا کارمحوری در جامعه باشد که یکی از اصول اقتصاد اسلامی همین کارمحوری است. دولت باید دولت توانمندی باشد که فعالانه حضور پیدا کند و اهداف اقتصاد اسلامی را در جامعه پیاده کند. این دولت دنبال گسترش دولت یا بیشتر شدن سرمایه دولت و… نیست، بلکه یک‌سری ماموریت‌های مشخصی از طرف مکتب در قبال امت برای او تعریف شده است که باید از آن دارایی‌ها و توانایی‌ها و اختیارات برای تحقق آن مکتب استفاده کند. آن مکتب چیست؟ توازن اجتماعی، تکافل، امکان فعالیت اقتصادی در حد استعدادها و توان‌ها، کارمحوری در جامعه و مثلا جلوگیری از اسراف و تبذیر. یعنی دولت قدرت دارد اما احتکار قدرت ندارد. اقتدار دارد، ولی این اقتدار ذیل مکتب مشخص‌شده‌ای است و اگر از آن مکتب فاصله بگیرد و خلاف آن عمل کند، امت باید بازخواستش کند و تغییرش دهد و شهید صدر روش‌های تغییرش را نیز در سه سطح بیان کرده است. مقصود اینکه توجه واقعی به همین بنیادها می‌تواند بخش زیادی از وضعیت فعلی را تغییر بدهد. ما هنوز در وضعیت اقتصاد اسلامی نیستیم. ما همچنان در بسیاری از بخش‌های اقتصادی با افکار لیبرالی و نولیبرالی داریم فکر و برنامه‌ریزی می‌کنیم و هر جا هم که با ظاهر شرع به مشکل می‌خوریم آن را اسلام‌مالی می‌کنیم و فقط صورت شرعی‌اش را به‌نحوی سامان می‌دهیم. گام اول واقعا همین است که تغییر رویکرد اتفاق بیفتد که البته حضور نسل جوان معتقد به اقتصاد اسلامی در فضای علمی کشور نوید این را می‌دهد که می‌توان به این تغییر رویکرد امیدوار بود.

ببینید به‌عنوان مثال مبحث «کار» که شما اشاره کردید، امروزه مهم‌ترین بحث جامعه ما و رایج میان نحله‌های چپ و راست است. این دولت چگونه تبدیل به یک کارآفرین می‌شود؟ مدل‌هایی که ما درست کرده‌ایم تاکنون تبدیل به یک سرمایه‌داری اسلامی شده است. البته لفظش پارادوکسیکال است اما ما استفاده می‌کنیم یعنی مسلمان سرمایه‌داری را که قدرت دارد، تربیت کردیم بعد خود آن باعث شکاف طبقاتی و مشکلات فقر و… در جامعه شده است. شهید صدر برای حل این مشکل و ترمیم این سرمنشأ آسیب‌ها، راهکاری دارد؟

در اندیشه صدر بین نظریه، مکتب، قانون و دستورالعمل‌ها هم از حیث جایگاه نظری و هم از حیث نسبت آنها با ساحت واقعیت و پایگاه استفاده از آنها برای مدیریت جامعه، تمایز وجود دارد. چیزی که شما سوال می‌کنید یک امر کاملا ناظر بر واقعیت اکنون است. مهم این است که از حیث مکتب کار اتفاق بیفتد و این کار باید به‌سمت توازن اجتماعی باشد، باید منابع طبیعی در خدمت این اتفاق باشد، باید دارایی دولت، انفال و اینها به این سمت برود که فضای فعال شدن امت را فراهم کند. اینها کلیاتی است که در مکتب می‌آید. وقتی اینها می‌خواهد به قانون تبدیل شود، تبدیل شدن اینها به قانون نیاز به حضور کارشناسی دارد که این کارشناس وضعیت اکنون جامعه را بسنجد و متناسب با آن اصول تصمیم بگیرد. جامعه‌ای که زمین‌های کشاورزی گسترده دارد با جامعه‌ای که امکان معدن گسترده دارد با جامعه‌ای که هیچ‌کدام از اینها را ندارد، از حیث ساختارهای قانونی و نهادهای اجرایی کاملا متفاوت است و نمی‌توان برای همه اینها یک الگو پیشنهاد داد. در هریک از اینها حاکمیت و امت به‌شکلی می‌تواند کارمحوری را ایجاد کند که با دیگری متفاوت است. ما نمی‌توانیم به‌صورت پیش‌فرض، قانون‌ها یا نهادهایی را تصور کنیم که به‌شکل ثابت در همه جوامع منجر به کارمحوری شوند. اینجاست که نقش کارشناس و ترکیب کارشناس و فقیه در اندیشه شهیدصدر اتفاق می‌افتد. در مدل قانونگذاری صدر فقیه یگانه نیست و به‌تنهایی قانونگذاری نمی‌کند. بلکه مجلسی قانونگذاری می‌کند که درک درستی از مکتب اسلام، اقتضائات زمان، موضوع قانونگذاری و مصالح عالیه دارد و با دریافت درستی از همه اینها روشی را پیدا می‌کند که این روش می‌تواند آن اهداف را پیاده کند. این کاملا متغیر است و نمی‌توان آن را به‌شکل ثابت طراحی کرد. حتی خود شهید صدر وقتی می‌خواهد نمونه حضور  این قانون‌ها را مثال بزند تاکید می‌کند که این مثال است و این مثال نمی‌تواند همیشه و در همه جوامع حضور داشته باشد. مثلا شهیدصدر مثال می‌زند که وقتی سرمایه‌های مالی جامعه به هر دلیلی به‌سمت بانک‌ها و دریافت سود از بانک برود و وضعیت جامعه به‌گونه‌ای شود که سرمایه‌ها به‌جای اینکه به‌سمت کار و تولید بروند، به‌سمت انباشت شدن در بانک‌ها برود و از بانک سود بگیرند، شهید صدر می‌گوید که ما اینجا می‌توانیم از ابزار مالیات بر سرمایه استفاده کنیم تا جهت حرکت سرمایه را از سود بانکی به کار و تولید تغییر دهیم. این ابزار مالیات بر سرمایه که اینجا استفاده می‌شود یک راه‌حل همیشگی نیست، مقطعی است. با توجه به این ویژگی و با توجه به اینکه ما دنبال این هستیم که سرمایه، تولید سرمایه نکند و سرمایه تبدیل به کار و از طریق کار تبدیل به پول شود و کار محور تحرک اقتصادی جامعه شود، براساس این باید راهکارهایی را پیدا کنیم. یک مثال در این وضعیتی که صدر طراحی می‌کند وضع مالیات بر سرمایه است. آیا این راهکار صدر برای حل همیشگی مساله است؟ نه، صدر می‌گوید که در اقتضائات مختلف باید نشست و بررسی کرد. چنانکه در سیره پیامبر هم ایشان در دوره خودش وقتی دید زمین‌های بسیار وجود دارد و بخش زیادی از مردم کار نمی‌کنند و فعالیت‌های اقتصادی در جامعه کم است، با ابزار مالکیت اجازه داد هر کسی هرچقدر زمین را که احیا کرد، مالک آن شود. درواقع مالکیت را تبدیل به ابزار تشویقی برای توسعه فعالیت کشاورزی در جامعه کرد. اما آن ابزار همان‌طور که توضیح دادم امروز دیگر نمی‌تواند به کار بیاید.

اینجا می‌شود گفت که آن رویکرد کل‌نگر بهتر دیده می‌شود. چراکه اگر بخواهیم یک ویژگی از پیامبر را به الان تطبیق بزنیم به‌نوعی لیبرالیسم بدل می‌شود.

بله، هر کسی که زمین را احیا کرد، حقی خواهد داشت، اما آیا الزاما آن حق مالکیت زمین است؟ یا صرف حق اولویت در تصرف کافی است؟ آیا هر کسی زمین را احیا کرد، حتی به‌شکل غیرمتوازن، ولو با اینکه بتواند در حق بخش زیادی از جامعه اجحاف کند و توازن اجتماعی بین‌نسلی را به هم بزند، باز هم باید اجازه داشته باشد که با ابزارهایی که در اختیار دارد، مالک زمین شود؟ دراین‌صورت آیا مساله عدالت در توزیع منابع طبیعی دچار اختلال جدی نمی‌شود؟ یکی از بحث‌های مهم شهید صدر همین بحث توزیع پیش از تولید است. در اقتصادهای رایج دنیا درباره توزیع پس از تولید بحث فراوان شده است، ‌اما آن نقطه اساسی که اتفاقا در بحث عدالت بسیار مهم است همین توزیع پیش از تولید است. پیامبر یک رویکرد کلان اقتصادی را ایجاد کرده بود که ما باید از کل رفتارهای پیامبر و کل تشریع، آن رویکرد یا مکتب را کشف کنیم. شهید صدر تا سطح مکتب را در اقتصاد اسلامی گفته است که البته طرح او هم قابل اصلاح و پیشرفت است. اما در سطح نظام، نهاد و قوانین که حالا نهادهایی مثل بانک یا هر نهاد دیگری با چه ساختار و قوانینی باید درراستای آن مکتب ایفای نقش کنند، کاملا متغیر است و اصلا ولی‌فقیه و جریان کارشناسی و مجلس قرار است در این ساحت حضور پیدا کند که اول مکتب را تلقی کند و اقتضائات زمان را درک کند و متناسب بین اقتضائات و وضعیت موجود به شیوه تدبیر اقتصادی جامعه برسد. شهید صدر می‌گوید که ما در یک انقلابی هستیم که می‌خواهیم وضعیت موجود را به وضعیت مطلوب برسانیم. این وضعیت مطلوب با مکتب و گزاره‌های توصیه‌ای که ما داریم، مشخص است. حالا ما باید نسبت به وضعیت موجود شناخت داشته باشیم و با خلاقیت بشری راهکارها و ابزارهای مشروعی را که در دل این مکتب و این نظام تشریع برای ما وجود دارد، برای تحقق این مکتب استفاده کنیم.

به گزارش فرهیختگان در میان متفکران معاصر نام شهید سیدمحمدباقر صدر همواره مورد احترام و توجه اهل اندیشه و صاحب‌نظران حوزه علوم‌اسلامی و نیز علوم‌انسانی بوده است؛ اما تاکنون ایشان را -چنان‌که باید- در قامت «متفکری برای امروز» مورد بحث قرار نداده‌ایم و معمولا یا فقط مدح و ستایش یا مورد تغافل قرار داده‌ایم و به‌جای مطالعه و عبور انتقادی از او با نخواندن یا خوانش سطحی او، به‌سادگی از کنارش گذشته‌ایم. یکی از وجوه مهم و البته کمتر مورد توجه اندیشه شهیدصدر، نظریه‌پردازی تاریخی یا نظراتی است که ایشان در تحلیل تاریخ اهل‌بیت(ع) ارائه کرده است. اکنون که باب استشهاد به تاریخ اهل‌بیت باز است و غالبا ضابطه‌ای در این استنادها و استشهادها رعایت نمی‌شود، توجه به این وجه از تفکر شهیدصدر می‌تواند به «سنجش استشهادها» و «تمیز حرف حساب از ناحساب» مدد رساند. در باب این وجه از اندیشه شهیدصدر با حجت‌الاسلام سیدامید موذنی، معاون پژوهشی پژوهشگاه شهیدصدر گفت‌وگویی داشته‌ایم که از نظر شما می‌گذرد.

شیوه و روش تاریخ‌نگاری شهید صدر نسبت‌به دیگر متفکران معاصر و قبل و بعد خودش چه تمایزی دارد؟

شهید صدر اساسا تاریخ‌نگاری نکرده است و درواقع مورخ نیست. ما یک نگارش و ثبت تاریخ داریم؛ به این‌صورت که مورخینی در دوره‌های مختلف تاریخ وقایع روزگار خودشان را می‌نوشتند یا با جمع کردن بین نقل‌های مختلف تاریخی، گزارشی را از دوره‌ای تاریخی با اجتهاد خودشان فراهم می‌کردند و درواقع یک تاریخ‌نگاری دسته‌دوم یا درجه دوم را ارائه می‌دادند. هدف مورخ ثبت بیشترین حد از جزئیات مهم تاریخی براساس ترتیب زمانی یا دیگر معیارهاست. شهید صدر اما اساسا چنین کاری نکرده و وارد ثبت تاریخ نشده است. شهید صدر از هیچ دوره تاریخی گزارش تاریخی کاملی به‌دست نداده است. برخلاف بزرگان اهل تاریخ که موسوعه‌های بزرگ تاریخی نوشته‌اند و در آن سعی کرده‌اند به‌قدر توان یک دوره از حیات امت اسلام را با رویدادهای مختلفش ثبت کنند. کاری که شهید صدر کرده، نظریه‌پردازی تاریخی یا تحلیل تاریخ است که از آن جهت که در این عرصه تولید روش و نظریه کرده است، از بنیانگذاران در این عرصه محسوب می‌شود. تفاوت شهید صدر با دیگران نیز در همین نکته است؛ ما مورخ پیش از شهید صدر بسیار داشته‌ایم، اما کسانی که به تحلیل تاریخ با هدف به‌دست دادن نظریه پرداخته باشند، ‌ نداریم. هم‌دوره با شهید صدر آیت‌الله خامنه‌ای هم همین کار را کرده‌اند و به تاریخ اهل‌بیت(ع) با رویکرد تحلیلی پرداخته‌اند. سایر بزرگانی که پیش از شهید صدر یا هم‌دوره شهید صدر بوده‌اند، معمولا مواجهه‌شان با تاریخ یا از جنس تاریخ‌نگاری و گزارش تاریخ براساس رویدادهاست یا صرفا به هدف استفاده‌های محدود علمی یا اخلاقی یا غیره به گزاره‌هایی از وقایع تاریخی توجه کرده‌اند. البته پس از شهید صدر و آیت‌الله خامنه‌ای کسانی این رویکرد نظریه‌پردازی تاریخی را دنبال و آثاری هم تولید کرده‌اند که برای نمونه می‌توان به آیت‌الله شیخ محمدمهدی شمس‌الدین اشاره کرد.

این روش، علاوه‌بر اینکه مستقیما دلالت‌های تاریخی دارد، مبتنی‌بر پیش‌فرض‌هایی کلامی است، مثل اینکه ما امامت را حقیقتی واحد می‌دانیم که مصادیق مختلفی داشته است؛ یعنی همه امامان یک حقیقت واحد را تجسم می‌بخشند که اهدافی ثابت دارد. یکی دیگر از این پیش‌فرض‌ها این است که سیره اهل‌بیت برای ما الگو است و ما باید براساس آن و در خط آن زندگی کنیم. با چنین پیش‌فرض‌های کلامی شهید صدر سراغ تاریخ اهل‌بیت رفته است؛‌ یعنی سراغ آثار مورخانی که جزئیات تاریخ اهل‌بیت را موبه‌مو و لحظه‌به‌لحظه ثبت کرده‌اند، رفته و سعی کرده است بخش‌های مختلف را بررسی کند و شاخصه‌ها، جلوه‌ها و نقش‌های مشترک و هماهنگ اهل‌بیت را بیابد و در دیدگاهی کل‌نگر سامان بدهد؛ به‌گونه‌ای که همه تاریخ اهل‌بیت را به‌مثابه یک کل ببیند و حوادث و رویدادهای مختلف را ذیل آنها فهم کند. در این نگاه شهید صدر درپی این نیست که حوادث تاریخی را صرفا کنار هم بچیند، بلکه درپی آن است که حوادث تاریخی کنارهم‌ چیده‌شده را به‌گونه‌ای فهم کند که آن فهم یک دیدگاه کل‌نگر نسبت‌به همه زندگی اهل‌بیت را به محقق بدهد تا محقق بتواند براساس آن دو کار کند: یکی اینکه بخش‌های ناهویدا و ناگفته تاریخ مانند ارتباط حوادث با هم را کشف و فهم کند و دوم اینکه تاریخ را به اجتماع و اکنون انسان منتقل کند؛ به این معنا که از دل آن نگاه کل‌نگر رویکردها و قواعد کلی‌ای را استخراج کند که در همه تاریخ جاری است و براساس این قواعد، سلوک و رفتار امامان جایگاه الگویی آنان را برای امروز ما شکل می‌دهد. ما برای اینکه بتوانیم وجه الگویی امامان را درک و متناسب با تغییرات زمان پیاده‌سازی کنیم، نیازمند نظریه و نگاه کل‌نگری هستیم که بتواند اصول و شاخصه‌های حرکت تاریخی امامان را مشخص کند و جزئیات متفرق و به‌ظاهر ناهماهنگ را در ذیل خودش معنادار و منسجم سازد.

آیا این روش باعث نمی‌شود که بسیاری از جزئیات را هنگام تاریخ‌نگاری کنار بگذاریم یا خیلی از مسائل را نتوانیم در این تحلیل قرار دهیم؟ به‌تعبیری این روش موجب غفلت از جزئیات تاریخی و نادیده‌انگاری آنها نمی‌شود؟

بنابر روش شهید صدر ما تاریخ‌نگاری را حذف نمی‌کنیم و درواقع کارکردی جدید را به پژوهش تاریخی اضافه می‌کنیم. در این روش شما باید با تسلط بر جزئیات تاریخی، سراغ نظریه‌پردازی بروید. در این روش پژوهشگر یا خودش تک‌تک گزاره‌های تاریخی را مطالعه و بررسی کرده یا با معیارهایی به اجتهاد دیگر مورخان اعتماد کرده است؛ چنان‌که یک مفسر در تفسیر آیات قرآن، گاهی در تک‌تک کلمات قرآن مجتهد نیست و در فهم معنا به واژه‌شناس رجوع می‌کند. در روش شهیدصدر محقق باید به همه جزئیات مهم تاریخی احاطه داشته باشد و دوم اینکه معیارهای جزئیات یا گزاره‌های تاریخی‌ای که می‌تواند در نظریه استفاده شود را بداند و سپس از میان آن جزئیات انتخاب کند و با مقایسه و سنجش و مطالعه اینها با هم آن نگاه کلی که حاکم بر تمام این اجزاست و می‌تواند تمام این اجزا را درکنار یکدیگر معنادار کند، کشف کند. اینکه کدام‌یک از گزاره‌های تاریخی از حیث نظریه‌پردازی مورد اعتناست را شهید صدر تا حدی گفته است و شاخصه‌های دیگر نیز باید کشف شود که معلوم شود چه اجزایی از تاریخ برای ساخت نظریه تاریخی به ما کمک می‌کند.

مثلا شهید صدر اشاره می‌کند واقعه تاریخی که ما می‌خواهیم از آن استفاده کنیم باید یک امر اجتماعی تاریخی باشد؛ به این معنا که اثر فعال انسان در یک گستره انسانی باشد؛ مثلاً مرگ جناب ابوطالب یک اتفاق اثرگذار و مهم تاریخی است، اما اثر فعال انسانی نیست و نمی‌تواند در این نظریه‌پردازی کارکردی داشته باشد. یکی دیگر از این شاخصه‌ها این است که باید بین شئون مختلف امامان تمایز قائل شد و اینکه هر فعلی از چه شأنی صادر شده است را در نظر گرفت. پیامبر گاهی در مقام بیان حکم ثابت شرعی، قانونی الهی را بیان کرده است و گاهی در مقام حاکم اسلامی، قانونی را وضع کرده است که آن قانون اساساً موقت بوده و براساس اقتضائات زمان تغییرپذیر است. یکی دیگر از این شاخصه‌ها این است که امام براساس وضعیت امت، به‌عنوان مجموعه‌ای انسانی با ویژگی‌های طبیعی اقدام می‌کند و هر فعل امام باید متناسب با این وضعیت عمومی امت فهم و سنجیده شود. برای همین یکی از چیزهایی که در گفتارهای تاریخی شهید صدر بسیار برجسته است، تلاش برای فهم وضعیت روان‌شناختی امت در بازه‌های مختلف است؛ مثلا از نظر ایشان امت در دوره امام‌حسن(ع) در شرایط شک و تردید به‌سر می‌برد، اما در دوره امام‌حسین(ع)، از وضعیت شک خارج شده، اما به بی‌ارادگی مبتلاست. به هرحال بخشی از این ضابطه‌ها را شهید صدر خودش در لابه‌لای آثارش تصریح کرده و بخش‌هایی نیز قابل‌کشف است و بخشی‌هایی را نیز باید افزود. این فرآیندی است که شهید صدر برای نظریه‌پردازی تاریخی تاحدی به‌دست داده است. براساس این فرآیند احاطه بر جزئیات تاریخی به‌عنوان گام اول نظریه‌پردازی ضرورت دارد، اما اینکه خود شهید صدر در فرآورده‌ای که از این فرآیند به‌دست داده تا چه حد به این اصل پایبند بوده، چیزی است که باید توسط پژوهشگران تاریخی به بوته نقد و ارزیابی گذاشته شود.

امروزه می‌بینیم که استفاده از گزاره‌های تاریخی برای تبیین رویدادهای روز زیاد اتفاق می‌افتد. از کربلا درس مذاکره گرفتن یا صلح امام‌حسن(ع) را نتیجه نظرسنجی مردمی دانستن یا از طرفی فلان شخصیت را طلحه و زبیر و دیگری را عمار و ابوذر دانستن چیزهایی است که زیاد اتفاق می‌افتد. این نیز نوعی به امروز آوردن تاریخ است. روش شهید صدر با این موارد چه تفاوتی دارد؟

این مواردی ‌که شمردید اساسا در زمره کار علمی و پژوهشی قرار نمی‌گیرد و از این‌ جهت نمی‌توان آنها را به‌عنوان یک اندیشه تاریخی جدی گرفت. این‌ تطبیق‌ها سوءاستفاده‌های سیاسی محدود از تاریخ برای اغراض سیاسی یا اجتماعی زودگذر است و برای همین بیش از کارکرد سیاسی محدود بقایی ندارند. البته این سخنان پشتوانه‌های فکری دارند که اگر بروندادهای آنها استمرار داشته باشند و پاسخ و تبیین مناسبی در برابر آنها ارائه نشود، ممکن است به‌تدریج باور عمومی را شکل دهد و بالتبع رفتار امت را هم عوض کند. اساسا کارکرد روشی که شهید صدر برای فهم و تحلیل تاریخ ارائه کرده، همین است که جلوی سوءاستفاده‌های مقطعی گرفته شود و فهم تاریخی جامعی از حیات اهل‌بیت فراهم آید. وقتی شما تاریخ امامان را به شکل منقطع و بریده از خط سیر کامل اهل‌بیت ببینید، می‌توانید برش‌های محدود را به شکل‌های گوناگون و متناسب با اغراض و افکار خودتان تفسیر کنید؛ مثلا ‌در دوره‌ای به ترویج ادبیات مذاکره نیاز دارید، از گفت‌وگوی هدایتگرانه سیدالشهدا علیه‌السلام با بخشی از درون جامعه اسلامی، درس مذاکره در برابر کفار را می‌گیرید! اما اگر کل تاریخ اهل‌بیت را ببینید و تمایز و مقابله‌ای که همواره بین جامعه اسلامی و جهان کفر در سیره همه اهل‌بیت وجود داشته را نشان بدهید، نمی‌توانید اساسا نوع کنشگری امامان در درون جامعه اسلامی را به شکل رابطه با بیرون آن تعمیم بدهید و مثلا از مدارای امیرالمؤمنین علیه‌السلام با خلفای وقت، درس کوتاه آمدن در برابر مشرکین و کفاری را بگیرید که حتی به ظاهر هم مسلمان نیستند و با اصل وجود جامعه اسلامی ضدیت دارند. یا مثلا درباره آتش‌بس امام‌حسن علیه‌السلام با معاویه اگر رفتار امام قبل و بعد [از ایشان] را درنظر بگیرید و بر اساس خط حرکت اهل بیت، اقدامات ایشان را بخواهید تحلیل کنید می‌بینید که عدم‌گرایش مردم، همواره جزء اقتضائات زمان و ملاحظات امام معصوم است، نه‌ یگانه علت تصمیم امام. به تعبیری هرگز این خواست عمومی معیار اصلی نیست، بلکه خود این خواسته مردمی ممکن است به‌دلیل عدم‌تناسب با اصول اسلامی، قبیح و ضدارزش باشد، ولو اینکه امام را مجبور به کاری خاص بکند. توضیح آنکه وقتی اقدام امام را مبتنی‌بر نظرسنجی مردمی تحلیل می‌کنیم، گویی امام برای جنگ یا صلح یک معیار انتخاب داشته و آن هم انتخاب مردم است و مثلا اگر معاصران امام حسن علیه‌السلام واقعا توان جنگ داشتند و حتی اگر حضرت آنها را مجبور هم می‌کرد باز بر معاویه پیروز می‌شدند، حضرت به‌صرف عدم تمایل آنها دست به جنگ نمی‌زد. انگاره پشت چنین تحلیلی این است که این «عدم تمایل» خودش موضوعیت دارد و علت اقدام امام است و می‌توان آن را محوری برای تصمیم‌گیری دانست، ولو این عدم‌تمایل براساس دنیاپرستی و خودفروشی در برابر سکه‌های معاویه باشد. درواقع این تحلیل می‌خواهد به خیانت و خودفروشی اصحاب امام‌حسن علیه‌السلام قداست بدهد و از آن الگو بگیرد. درحالی که اگر رفتار امامان را با هم درنظر بگیریم و نگاه‌ کل‌نگر داشته باشیم، می‌بینیم در معیارهای ارزشی تصمیم[گیری] اهل‌بیت علیهم‌السلام، هیچ‌گاه خواست مردم به‌تنهایی «تعیین‌کننده ارزش» و «علت‌ تصمیم امام» نیست، ‌بلکه تعیین‌کننده شرایط و اقتضائاتی است که امام با ملاحظه آنها تصمیمات خود را اخذ می‌کند. مثلا امیرالمؤمنین علیه‌السلام با وجود عدم تمایل یاران، به جنگ پرداخت و در شکوه‌ای هم تصریح کرد که هر بار به جنگتان خواندم سرما و گرما را بهانه کردید. سیدالشهدا علیه‌السلام نیز به‌رغم مخالفت همه هم‌عصران دست از قیام نکشید. رفتار این دو امام، در کنار نقل‌های معتبر از علت صلح امام حسن علیه‌السلام که علت را خیانت یاران و نبود انصار و دلایل دیگر شمرده‌اند، نشان می‌دهد که خواسته مردم هیچ‌گاه به تنهایی علت جنگ یا صلح امام علیه‌السلام نیست، هرچند می‌تواند اقتضائات تصمیم امام را تعیین کند. تحلیلی که خود شهید صدر از شکل ارتباط امام و امت در ماجرای آتش‌بس امام‌حسن علیه‌السلام ارائه می‌کند این است که امام در راستای همان اهداف سه‌گانه‌ای که همه اهل‌بیت به شکل طیفی دنبال آن بودند (یعنی ١. حفظ اصل اسلام و دستاوردهای اسلامی، 2. تربیت گروه شایسته باورمند به خط اصیل اسلامی (شیعیان) و 3. به‌دست گرفتن حکومت اسلامی) وقتی می‌بیند عمده امت به خط اهل‌بیت شک کرده‌اند و توان تشخیص بین خط علوی و اموی را ندارند و از سویی عده زیادی هم به‌دلیل دنیازدگی خود را فروخته‌اند، تصمیم می‌گیرد که آتش‌بس را بپذیرد تا هم شیعیان را حفظ کند؛ چون امام حسن علیه‌السلام بر خلاف امام حسین علیه‌السلام در جایگاه خلافت و حکومت قراردارد و اگر قرار به جنگ باشد باید تا آخرین نیرو و با همه توانش بجنگد؛ و هم با پذیرش آتش‌بس به‌نوعی امت را تجربه‌درمانی کند تا خود امت با همه وجود تفاوت خط علوی و اموی را درک کند. لذا می‌بینیم در دوران امام حسین علیه‌السلام کسی به تمایز خط علوی و اموی و برتری خط علوی تردیدی ندارد و مشکل در بی‌اراده شدن و ترس امت است که سیدالشهدا برای درمان این مشکل امت، راه قیام و مبارزه تا آخرین قطره خون را انتخاب می‌کند. این تحلیل از منظر چگونگی رابطه میان امام و امت در اقدام امام است؛ یعنی جنس ارتباط، نظرسنجی و انفعال امام در برابر مردم نیست، بلکه هدایتگری امام و حرکت دادن امت توسط امام است که البته امام در این مسیر، وضعیت طبیعی امت را درنظر می‌گیرد و آن را به‌سوی همان اهداف پیش می‌برد. برای همین است که شما می‌بینید در دوره‌های بعدی دقیقا همین اهداف محقق شده است؛ هم اصل اسلام و دستاوردهای اسلامی با مدیریت امامان پابرجا باقی‌ مانده است، هم شیعیان روزبه‌روز از نظر کمی و کیفی توسعه‌ یافته‌اند، هم همواره حرکت اهل‌بیت به‌سوی تشکیل حکومت بوده است که نمونه آن را در حمایت‌های ایشان از برخی قیام‌ها می‌توان دید. انقلاب اسلامی ایران هم در راستای همین اهداف معنا پیدا می‌کند.

شهیدصدر با کسانی مانند شهید مطهری، مرحوم شریعتی، مرحوم طالقانی و جلال‌الدین فارسی هم‌دوره است که اینها هم هرکدام به شکلی تاریخ را تفسیر می‌کنند و همه‌شان نیز به‌دنبال این هستند که اجتماع خودشان را به حرکت وادارند یا به تعبیری مصلح اجتماعی باشند. اگر بخواهیم نسبت اندیشه تاریخی شهیدصدر را با عمل اجتماعی او بسنجیم از نظر شما به چه نتیجه‌ای می‌رسیم و این نسبت چگونه است؟

من در اینجا فقط به اندیشه تاریخی شهید صدر و نسبت آن با عمل اجتماعی او می‌پردازم و سایر ابعاد اندیشه او را درنظر نمی‌گیرم؛ ‌ می‌دانیم که شهید صدر هم فیلسوف است و هم فقیه و هم اصولی و هم اقتصاددان و هم در علوم‌سیاسی و جامعه‌شناسی نظرات و نظریاتی دارد که من صرفا در اینجا به جنبه اندیشه تاریخی او می‌پردازم. اتفاقا تفاوت شهید صدر با کسانی که نام بردید هم در همین است که این جامعیت در هیچ‌کدام [از آن بزرگواران] نیست، یا جنبه فقهی و عمق و اصالت دینی آنها غیر قابل مقایسه [با شهیدصدر] است یا جنبه نظریه‌پردازی در علوم‌انسانی در آنها نیست یا بسیار کم است و مهم‌تر اینکه هرچند این افراد جزء چهره‌های مؤثر در تحولات اجتماعی بوده‌اند، [هیچ‌یک] در مقام رهبری یک تحول اجتماعی بزرگ قرار نگرفتند؛ برخلاف شهید صدر که هم در عراق و هم در برخی دیگر از کشورهای عربی چنین جایگاهی داشته و از این منظر صرفا با حضرت امام(ره) قابل مقایسه است. با این توضیح از منظر همین اندیشه تاریخی و نسبت آن با عمل اجتماعی می‌توانیم چند ساحت را ببینیم. یکی ساحت اندیشه محض است. یعنی تاریخ‌‌پژوه به‌مثابه یک اندیشمند تلاش می‌کند که دارایی‌های موجود تاریخی را به‌نحوی تبیین کند که زیرساخت‌های نظری برای تغییر جامعه را فراهم کند. مثلا کاری که شهید صدر در «فدک در تاریخ» کرده این است که آن تصویر نادرست و ناواقعی از ماجرای فدک را بر اساس روایت‌های مختلف و همان نگاه کل‌نگر، به چهره اصلی خودش که یک قیام بوده بازگردانده و نشان داده که هدف اصلی حضرت‌زهرا سلام‌الله‌علیها در ماجرای فدک توجه به مساله حکومت اسلامی بوده است. شهیدصدر در کتاب «فدک در تاریخ» که مایه شگفتی است که آن را در سیزده‌سالگی نوشته، رویکرد حضرت‌زهرا(س) را بر اساس بیانات خود حضرت و تطبیق با سایر اقدامات ایشان و حضرت‌علی(ع) بررسی می‌کند و نشان می‌دهد که ما در دارایی تاریخی خودمان و در آن وجود متعالی و مقدسی که برای خودمان به‌عنوان الگو قبول داریم و بخشی از دارایی هویتی و فکری ما را شکل می‌دهد، یک شخصیت انقلابی داریم که به هیچ عنوان نسبت به واقعیت اجتماعی، بی‌واکنش نیست، بلکه با بیشترین توان برای جلوگیری از انحراف حاکمیت اقدام می‌کند. این سطح اندیشه محض است، یعنی متفکر صرفا در مقام اندیشه‌ورزی، دارایی تاریخی ما را به‌گونه‌ای روایت می‌کند که این دارایی تاریخی در نقطه آغاز تحول اجتماعی قرار می‌گیرد چون تحولات اجتماعی -حالا اگر نگوییم الزاما در اولین گام- در اولین گام‌های خودشان و به‌عنوان یک پایه اساسی، نیاز به تحول نگرش دارند. برای هر تحول اجتماعی بینش‌های انسان‌ها باید عوض شود، که بخشی از این بینش‌ها منوط به امر تاریخی است. گاهی اثر یک اندیشمند بیش از اندیشه محض است، یعنی گاهی خود آن فرد به مبلغ آن اندیشه تبدیل می‌شود و می‌تواند اندیشه را از یک امر نظری محض در کتاب به یک باور اجتماعی یا یک اندیشه اجتماعی -که در ذهن و دل عده زیادی از مردم وجود دارد- بدل کند. گاهی خود این اندیشمند یک مرتبه دیگر از تحقق اجتماعی را هم دارد و خودش برای این اندیشه‌ها انسان تربیت می‌کند و نهاد و ساختار و جریان اجتماعی می‌سازد و خودش عملا به اقدامات اجتماعی مختلف دست می‌زند یا به تعبیری خودش مصلح اجتماعی -به‌معنای واقعی کلمه- می‌شود؛ یعنی تلاش‌ها و جایگاه و امکانات او، او را در مقامی قرار می‌دهد که با موجودیت خودش می‌تواند تحولی اجتماعی را رقم بزند. تاکید می‌کنم که من صرفا دارم از زاویه اندیشه تاریخی شهید صدر صحبت می‌کنم و تنها از این منظر نسبت این مصلح اجتماعی را با اندیشه تاریخی‌اش می‌سنجم.
صدر به‌مثابه یک تحلیلگر تاریخی، در کنش سیاسی- اجتماعی به‌مثابه یک مصلح، اندیشه تاریخی مشخصی داشته که در کتاب‌ها و گفته‌های او به شکلی تا حد بسیار منسجمی بیان شده است. همین دیدگاه تاریخی در شکل اقدام اجتماعی او هم منعکس شده است. اینکه او حوزه را محور تحول جامعه می‌داند و همه ساختارهایی که می‌سازد را حول محور حوزه طراحی می‌کند ریشه در همین نگاه تاریخی دارد که براساس آن مرجعیت را امتداد تاریخی امامت می‌داند. اینکه اصلاح جامعه را از ساحت اندیشه و تغییر نگرش شروع می‌کند نیز در تحلیل تاریخی او و برداشتش از اقدامات امامان، ریشه دارد. اینکه عمل سیاسی را با حزب و تشکل اجتماعی سازمان‌دهی شده آغاز می‌کند و جماعه‌العلماء را طراحی و حزب‌الدعوه را تاسیس می‌کند ریشه در تفسیری دارد که از اقدامات سازمان‌دهی ‌شده و منظم شیعیان در سایه مدیریت ائمه ارائه داده است. این اندیشه در منظومه‌فکری آیت‌الله خامنه‌ای هم وجود دارد. اینکه صدر در برابر [رژیم] بعث کوتاه نیامد، مبتنی‌بر تحلیلی است که از جامعه خودش و نسبت آن با جامعه سیدالشهدا(ع) دارد و می‌گوید امروز نیز جامعه به همان مرض مبتلاست و همان درمان را می‌طلبد. اینکه صدر در پایان عمرش تمام دارایی فکری، معنوی، دینی و اجتماعی خودش را در اختیار انقلاب اسلامی قرار می‌دهد نیز ریشه در این داشته است که هدف حرکت اهل‌بیت را رسیدن به حکومت اسلامی می‌داند و معتقد است این حکومت اسلامی در هر جایی از دنیا که امکان تحقق پیدا کرد، همه ظرفیت‌ها باید خرج آن شود. او خودش را در اختیار این جریان اجتماعی قرار می‌دهد و شاگردانش را به آن دعوت می‌کند و برای این قضیه کشته می‌شود. این ریشه در چه چیزی دارد؟ ریشه در آن نگاه و تحلیل تاریخی [مبتنی‌بر آن] دارد. لذا تمام مراتب عمل اجتماعی صدر کاملا منسجم و متناسب و همخوان با همان تحلیل تاریخی است که او در کتاب‌های تاریخی خودش نسبت به تاریخ اهل‌بیت ارائه کرده است. البته وقتی شما این نگرش تاریخی را در کنار تحلیل سیاسی و مکتب فقهی و روش تفسیری و سایر ابعاد اندیشه‌ای صدر می‌گذارید، بسیار شکوهمند است و بازهم همین انسجام را می‌بینید و یک کل به‌هم ‌پیوسته و یک هندسه بسیار زیبا را مشاهده می‌کنید. صدر همچنان ناشناخته است؛ به این دلیل که ما به اندازه کافی او را نخوانده‌ایم و درباره او گفت‌و‌گو نکرده‌ایم. او پشت هیاهوی رسانه‌ای دیگرانی که اگرچه میهمانند اما به‌واسطه برساخت‌های رسانه‌ای غیرواقعی و غیرمتناسب با حقیقت خودشان، چهره‌های اغراق‌شده‌ای پیدا کرده‌اند، گم شده و از این‌رو ما صدر را در یک ناشناختگی و مهجوریت می‌بینیم. صدر از حیث اصلاح اجتماعی کسی است که در یکی از مهم‌ترین کشورهای منطقه در تمام این 80 سال گذشته -که صدر و آثارش در آن حضور داشته- همواره در بالاترین حد تاثیر بوده است. یعنی از زمانی که مرجع اعلای وقت آیت‌الله‌العظمی سیدمحسن حکیم بوده، به گفته فرزند ایشان یعنی شهید سیدمحمدباقر حکیم، نهادهای اجتماعیِ این مرجعیت را صدر مدیریت می‌کرده است، بعدها هم که خود او به مقام مرجعیت فقهی و رهبری اجتماعی می‌رسد و مستقیما در مبارزه با [رژیم] بعث و سایر جریان‌ها اثر می‌گذارد و رهبر جنبش اسلامی عراق می‌شود. هنوز هم شما می‌بینید که یکی از مهم‌ترین چهره‌های هویتی عراق جدید را شهیدصدر شکل می‌دهد می‌توان گفت که هیچکس نیست که به‌اندازه شهیدصدر در عراق امروز -از نظر انسجام اجتماعی و تحرک و انگیزش مردمی- اثر داشته باشد. می‌دانید که مثلا همه گروه‌های مقاومت عراق جدید، مستقیم و غیرمستقیم رهبر فکری و الگوی اصلی خودشان را شهیدصدر می‌دانند و مبارزه خود را در امتداد اقدام انقلابی شهیدصدر تعریف می‌کنند. علاوه‌بر عراق به‌عنوان یکی از کشورهای منطقه، دارایی تربیتی، دارایی فکری و دارایی اجتماعی که صدر در مکتب خودش ایجاد می‌کند، گستره اثر بسیار زیادی در جهان اسلام یافته است. صدر با «فلسفتنا» و «اقتصادنا»ی خودش در دهه‌های گذشته تبدیل به یکی از مهم‌ترین و محکم‌ترین نقاط اتکا و استدلال اسلامیون در مواجهه با مهم‌ترین جریان رقیب یعنی کمونیسم و سوسیالیسم می‌شود. در تمام جهان اسلام، ازهری‌ها [یا] اخوانی‌ها برای پایدارماندن در برابر جریان‌های کمونیستی و چپ از فلسفتنا و اقتصادنا استفاده می‌کنند و بخش زیادی از این دارایی به شکل‌های مختلف در نقاط گوناگون جهان اسلام و هرکدام با سطحی از تاثیر حضور پیدا می‌کند. اگر امام‌موسی صدر در لبنان زمینه حزب‌الله را می‌سازد تمام کسانی که در حزب‌الله فعالند و جایگاه دارند، شاگردان و متأثران از سیدمحدباقر صدر هستند؛ چه سیدعباس موسوی، چه سیدحسن نصرالله، چه شمس‌الدین و… . حتی در انقلاب اسلامی ایران بخشی از متفکرین و کسانی که در جمهوری اسلامی کار فکری می‌کنند، یا مستقلا شاگرد شهیدصدر یا به‌شدت متاثر از او هستند. در انتهای دهه 50 یعنی سال‌های 55 و 56 و 57 که منتهی به انقلاب اسلامی شد یکی از مهم‌ترین آثاری که انقلابیون ما را در ایران از حیث مبانی فکری مستحکم می‌کرد آثار شهیدصدر بود. آن شخصیتی که برای قانون اساسی ما پیش‌نویس فقهی می‌نویسد و در قانون اساسی ما موثر است، شهید صدر است. این اثر عظیم به یک جغرافیا محدود نمی‌ماند و در پاکستان و افغانستان و لبنان و ایران و جاهای دیگر تاثیر داشته است اما متاسفانه چون هیچ‌وقت آن‌گونه که باید کار تبیینی و ترویجی در مورد تاثیر [شهید صدر در این موارد] نشده، نسبت به دیگران دیده نشده است و لذا وجه اصلاح اجتماعی صدر ناگفته و مهجور و پژوهش‌نشده باقی مانده است.

 

ادامه این مصاحبه را اینجا بخوانید

به گزارش خبرگزاری ایکنا مریم برادران که با کتاب «ر» در بخش مستندنگاری نهمین جایزه ادبی جلال آل‌احمد برگزیده شده بود، آثار فراوانی در حوزه زندگی‌نامه مستند از شهدا در کارنامه دارد. کتاب «نا» اثر جدیدی از وی است که به زندگی شهید محمدباقر صدر پرداخته است. مریم برادران، نویسنده و پژوهشگر، در گفت‌وگو با ایکنا درباره کتاب «نا» گفت: این کتاب زندگی‌نامه مستندی از علامه محمدباقر صدر است که در شانزده بخش به نگارش درآمده و در قالبی داستانی ابعاد گوناگون زندگی محمدباقر صدر را روایت کرده است.

روند شکل‌گیری کتاب «نا»

وی در ادامه با اشاره به تمایز این کتاب با آثار دیگر مانند «شرح صدر» افزود: کتاب «شرح صدر» نیز مربوط به زندگی شهید محمدباقر صدر است و از سوی یکی از شاگردان ایشان، به‌نام شیخ محمدرضا نعمانی، به نگارش درآمده و ارزش کتاب «شرح صدر» به همین است که نویسنده از نزدیک با شخصیت شهید صدر آشنا بوده است؛ اما کار من براساس مطالعه مستندات در حد امکان جامع است که با کمک کارشناسان پژوهشگاه شهید صدر و تأیید خانواده، سندیت آنها محرز شد.

برادران ادامه داد: پژوهشگاه شهید صدر، منابع موردنیاز را در اختیارم گذاشت و به همین دلیل از نظر دسترسی به منابع مشکلی نداشتم، اما برخی کتاب‌ها ترجمه نشده بود. برای مثال کتاب عربی چهار جلدی «السیره و المسیره فی حقایق و وثاق» نوشته ابوزید عاملی را ترجمه و استفاده کردم که به عنوان یکی از مهم‌ترین منابع کتاب «نا» است. البته با فاطمه خانم صدر، همسر گرامی محمدباقر صدر نیز مکالماتی داشتم و همه اینها باعث شد این اثر شکل بگیرد.

شهید صدر عالمی همه‌جانبه‌نگر

وی تصریح کرد: این کتاب، نگاه جامع در حد مقدوری به زندگی شهید صدر است و در آن سعی کردم به جوانب گوناگون زندگی او از جمله ارتباط خانوادگی نیز بپردازم که شاید در سایر کتاب‌ها به این صورت مورد توجه قرار نگرفته باشد.

این نویسنده افزود: این اثر را طوری نوشتم که به‌ویژه جوانان و دانشجویان بتواند از آن بهره‌مند شود. ان‌شاءالله سایر افراد در حوزه عمومی نیز می‌توانند با آن ارتباط برقرار کنند.

نویسنده کتاب «ر» در پاسخ به سؤالی مبنی‌بر اینکه زندگی شهید صدر چه نکات برجسته و بارزی داشت که توجه شما را جلب کرد، گفت: زندگی شهید صدر در همه موارد برجسته و درس‌آموز است. درواقع او عالمی است که همه انسان‌ها برایش مهم هستند؛ امت اسلامی، شاگردانش، استادش و هر بشری که بنده خداست. با اینکه شاید مهم‌ترین هدفش مطالعه، علم‌آموزی و نظریه‌پردازی بوده و فعالیت‌های بسیاری حتی در حوزه سیاست داشته، اما توجه لطیف به خانواده را از زندگی‌اش حذف نکرده است. او مرد مهربان جامعی است که به همه مسائل توجه می‌کرده و البته خانوادۀ همراهی نیز داشته است.

تمام زندگی‌اش وقف مطالعه و تفکر بود

وی ادامه داد: فارغ از اینکه این شخص با چه رویکردی زندگی کرده و به‌عنوان یک عالم دینی یا حتی سیاسی شناخته می‌شود، من او را یک متفکر به‌تمام‌معنا یافتم. کسی که تمام زندگی‌اش را وقف مطالعه کرد و بیش از مطالعه تفکر کرده است. یکی از خاطراتی که بسیار درخشان است و در پشت جلد کتاب نیز آمده، دقیقاً به همین مسئله اشاره دارد که: یکی از شاگردانش، از او سؤال می‌کند اگر کسی از شما بپرسد محمدباقر صدر چگونه محمدباقر صدر شد، چه می‌گویید؟ تأکید شهید صدر بر این است که من همیشه با کتاب زندگی کرده‌ام و بیش از این، تفکر کرده‌ام. مسئله‌ای که در جامعه ما و حتی جامعۀ علمی ما، بسیار مغفول مانده است.

برادران افزود: شهید صدر همواره به شاگردانش تأکید می‌کرد که تفکر باعث نوآوری خواهد شد. ازاین‌رو این بُعد از شخصیت شهید صدر بسیار برجسته و درخشان، بی‌زمان و بی‌مکان، فرازمانی و فرامکانی است و باید توجه ویژه‌ای به آن داشت.

بنت‌الهدی و شهید صدر مکمل یکدیگر

وی در پاسخ به اینکه آیا پیش از نگارش کتاب، درباره شخصیت شهید صدر، پیش‌زمینه ذهنی داشتید که پس از نگارش اثر تغییر کند، بیان کرد: من هم مانند بسیاری، او را به‌عنوان عالمی می‌شناختم که به همراه خواهرش بنت‌الهدی به شهادت رسید و درباره شهرت دو اثر «فلسفتنا» و «اقتصادنا» نیز شنیده بودم و همین‌طور تصویری که در ذهنم داشتم مربوط به عکسی بود که در حال نوشتن است؛ بنابراین پیش از نگارش اثر، شناختم محدود بود.

این نویسنده درباره خواهر شهید صدر نیز گفت: درباره خواهر شهید صدر نیز مطالبی در این کتاب آمده است، زیرا مکمل هم بودند و نمی‌شد به زندگی ایشان توجهی نکرد. من در این اثر تلاش کردم اطلاعات مفید، منسجم و نسبتاً جامعی نسبت به اعضای خانواده بیابم و بنویسم تا تصویر واضح و واقعی از وی ارائه شود و اغراقی در میان نباشد. چون شکر خدا برای اعضای خانواده صدر نیز بسیار مهم بود که نسبت به این دو شخصیت، غلوی صورت نگیرد و هرآنچه ارائه می‌شود واقعی باشد. آنها نگران بودند، چون متأسفانه درباره چنین افرادی این اشتباهات صورت می‌گیرد.

زندگی‌نامه‌نویسی گنجینه‌ای از سابقۀ تاریخی‌ملی که به آن توجه نمی‌شود

وی در ادامه درباره وضعیت کتاب‌های ژانر خاطره، بیوگرافی و زندگی‌نامه در کشورمان گفت: من اطلاعات کاملی در این زمینه ندارم؛ اما یکی از دغدغه‌ها و علاقه‌مندی‌های خودم زندگی‌نامه‌نویسی و زندگی‌نامه‌خوانی است. معتقدم این آثار، گنجینه‌ای از یک سابقه تاریخی و سرمایه ملی است و متأسفانه در کشورمان توجه چندانی به آن نمی‌شود. وقتی درباره آدم‌ها و شخصیت‌های خاص، به‌ویژه درباره آدم‌های متفکر، نوشته می‌شود آن‌وقت می‌توان درباره آنها حرف زد. درواقع تا از آنها نوشته نشود و در حافظه‌های تاریخی صرفاً شفاهی بمانند، قابل گفت‌وگو و نقادی نخواهند بود؛ باید از بزرگان و نخبگان و اندیشمندان نوشت. این کار، هم ثبت بخشی از تاریخ است، هم تجربۀ زیسته‌ای است که درس‌آموز خواهد شد و بستری برای نقد و بررسی موشکافانه آثار ایشان فراهم می‌کند.

برادران ادامه داد: یکی از مشکلاتی که ما در زندگی‌نامه‌نویسیِ شخصیت‌های بزرگ داریم، این است که این افراد یا بازماندگانشان بسیاری از مسائل را مطرح نمی‌کنند، فقط به این دلیل که ریا نشود. درصورتی‌که به این مسئله توجه ندارند که تجربه‌های زیستی و اندیشه‌ای آنها می‌تواند برای یک جامعه مفید و مؤثر باشد و باید آن را سخاوتمندانه‌تر در اختیار دیگران قرار دهند. به نظرم دیگر زمان این بزرگواری‌ها گذشته و باید گفت‌وگو‌های شفاف آغاز شود. ما بزرگان زیادی داریم که گنجینه‌اند، اما حاضر به گفت‌وگو نیستند. زندگی‌نامه خودنوشت هم در جامعه ما بسیار کم‌رنگ است، درحالی‌که هرآنچه از این ژانر در کشورمان نوشته شده موردتوجه مخاطبان قرار گرفته و جزو آثار پرفروش بوده است.

زندگی‌نامه‌نویسی، ضرورتی برای تمدن‌سازی

وی یادآور شد: نگارش زندگی‌نامه و تجربه‌های زیستی در میان همه افراد و طبقات و حتی سیاستمداران کشورمان دیده نمی‌شود، درحالی‌که این رخداد می‌تواند تجربه‌هایی برای آیندگان به‌ارمغان بیاورد. همین امر باعث شده کتابخانه منِ‌نوعی، مملو از زندگی‌نامه‌های شخصیت‌های خارجی باشد؛ زیرا ما هنوز نوشتن را جدی نگرفته‌ایم و باور نداریم نوشتن، بخش مهمی در تمدن‌سازی است و درواقع از نوشتن زندگی‌نامه و توضیح خودمان گریزان و نگرانیم.

کتاب «نا»، زندگی‌نامۀ شهید صدر به‌قلم مریم براداران منتشر شد.

«نا» در عربی به‌معنای «ما» است؛ ضمیر اول شخص جمع یا متکلم مع‌الغیر. «نا» یادآورِ سه‌گانۀ شهید صدر است که بیشتر، او را به آنها می‌شناسند: فلسفتنا، اقتصادنا و مجتمعنا.

مریم برادران ساعت‌ها و روزها، خوانده و دیده و شنیده و سپس با قلمی روان و صمیمی به روایتِ خوانده‌ها و دیده‌ها و شنیده‌هایش از زندگی مردی پرداخته که او را تنها با نام دو کتابش فلسفتنا و اقتصادنا می‌شناخته.

کتاب «نا» روایتی نه‌چندان بلند، اما واقع‌نما، مستند و پرجزئیات از شهید صدر است که با دوری از زیاده‌پردازی و اغراقگری، در شانزده فصل به شرح زندگی او پرداخته است.

نویسنده در طول نوشتن این کتاب با خانوادۀ شهید صدر به‌ویژه همسر بزرگوار شهید در ارتباط بوده و از دقت و سخنان آنان بهره برده است. خود او در مقدمه کتاب می‌نویسد:

شب سوم شعبان متن کتاب را تمام کردم. بعدازظهر بود که به فاطمه خانم زنگ زدم که هم سال نو و تولد امام حسین(ع) را تبریک بگویم و هم خبر بدهم متن تمام شده. چند سؤال هم داشتم که پرسیدم و جواب گرفتم. مشتاق بود نوشته‌ام را زودتر بخواند….
متن را برای فاطمه صدر فرستادم. روز بعد زنگ زد. شماره را که روی صفحۀ گوشی دیدم، همۀ بدنم یخ کرد، جواب ندادم، اضطراب عجیبی بود. خودم را دلداری دادم و چند دقیقه بعد شماره‌شان را گرفتم. گوشی را برداشت و بعد از سلام و احوالپرسی، با همان صدای گرم پر از انرژی و امید همیشگی و سخاوت ذاتی این خانواده، تشکر کرد و با مهربانی گفت: «وقتی می‌خواندم، با شما حرف می‌زدم که انگار همه‌جا حضور داشتید.» شرمنده شدم و البته از چیزهایی که در این مدت شناخته بودم، نباید چیزی جز این را انتظار می‌داشتم.

کتاب «نا» در ٢١۶ صفحۀ رقعی و در شانزده فصل در پاییز ١٣٩٩ توسط پژوهشگاه شهید صدر روانۀ بازار کتاب شد. علاقه‌مندان برای خرید آنلاین این کتاب با ١٠درصد تخفیف می‌توانند به فروشگاه سایت پژوهشگاه مراجعه کنند.

نشست زندۀ اینستاگرامی صفحۀ رسمی پژوهشگاه شهید صدر، با عنوان «صحبت صدر؛ روحانیت چنان‌که صدر می‌گفت» با محوریت کتاب حوزه‌وبایسته‌ها برگزار شد.

نخستین نشست «صحبت صدر»‌ با موضوع «روحانیت چنان‌که صدر می‌گفت»، با حضور حجج‌الاسلام محمدمهدی رفیع‌پور و محمدرضا زائری و اجرای دکتر علی جعفرآبادی، پنجشنبه ١٧ مهرماه برگزار شد.

تحول در جامعه باید منشأ حوزوی داشته باشد

حجت‌الاسلام‌والمسلمین محمدمهدی رفیع‌پور، استاد کلام و فلسفه حوزه علمیه، در نشست «صحبت صدر؛ روحانیت چنان‌که صدر می‌گفت»، بیان کرد: پیش‌فرض مرحوم صدر بدون آنکه از واژۀ فلسفۀ فقه استفاده کرده باشد، مسائلی است که امروز با این عنوان در حوزه سرفصل دارد؛ از نظر شهید صدر اگر تحولات جامعۀ اسلامی بخواهد به سرانجام برسد و ریشه و اصالت داشته باشد، باید منشأ حوزوی داشته باشد؛ این دیدگاه برخلاف کسانی است که از حوزه نومید شده‌اند؛ لذا به‌دنبال تربیت نسل جوانی از طلاب تحول‌خواه بودند.

رفیع‌پور با بیان اینکه کتب آموزشی حوزه باید براساس مهندسی کلی فقه، متحول و حرکت ما گام‌به‌گام انجام شود، تصریح کرد: شهید صدر در فقه و رشته‌های دیگر موفق به نوشتن متنی برای آموزش حوزوی نشدند، ولی در اصول این کار انجام شد. دو نگاه به صدر وجود دارد، برخی می‌خواهند همه تحولات را براساس مبانی و دیدگاه‌های ایشان پیش ببرند که با وجود احترام به این دیدگاه معتقدم ایشان با حکومت اسلامی همانند دوره بعد از انقلاب درگیر نبودند و از طرفی شرایط خیلی عوض شده و امروز توقعات از حوزه خیلی زیاد است؛ لذا خوانش دوم از ایشان درست است و آن اینکه مطالب ایشان مقدمه و گام نخست است، نه اینکه آن را گام نهایی تلقی کنیم.

تحول‌خواهی فقه با بازتاب اجتماعی

این استاد حوزه علمیه اضافه کرد: شهید صدر اگر در میان ما بودند، امروز  خودشان در برخی مواضع علمی‌شان بازنگری می‌کردند؛ زیرا ایشان تحول‌خواه و به‌دنبال اجتهاد سامان‌یافته بود؛ امروز چهل سال از دوره شهادت ایشان گذشته و باید ببینیم آیا فقه شیعه پاسخ‌گو هست یا همانند فقه اهل‌سنت تکرار مطالب قدیمی است. ایشان معتقد است که نباید به دامان نظامات غربی بیفتیم، بلکه با استفاده از مبانی اسلامی و علوم روز، پویایی در فقه خودمان ایجاد کنیم که نماد این تحول‌خواهی در «اقتصادنا» دیده می‌شود. امروز باید به تأسی از آن شهید در علوم سیاسی، روان‌شناسی، جامعه‌شناسی کتبی مانند اقتصادنا داشته باشیم، ولی علی‌رغم سروصداهایی که داشتیم کار نشده است؛ البته حوزه کارهای خوبی در چهل سال کرده و زحمات را نباید نادیده گرفت، ولی در حد موردانتظار نبوده است.

رفیع‌پور با بیان اینکه توضیحات و نگاه صدر فضای علوم انسانی اسلامی است، گفت: رشته فقه در اندیشه ایشان خیلی جدی است، حتی همین فقه فردی سنتی، ولی معتقد است که باید آفاق و ابواب فقه را توسعه دهیم؛ زیرا علم تمدن‌ساز فقه است، ولی نه فقه فردی و سنتیِ صرف که به چشم‎انداز اجتماعی و بازتاب اجتماعی آن توجه ندارد؛ دیدگاه ایشان در فهم اجتماعی نص و جهت‌گیری آیندۀ حرکت اجتهاد غیر از فقهی است که در جواهر و عروه بحث شده است.

فقه را جذاب کنیم

این استاد حوزه علمیه اضافه کرد: الآن وقتی کلمه فقه در جامعه مطرح می‌شود عمدتاً جنبه فردی و سلبی آن به اذهان متبادر می‌شود، فقهی که قصد دارد خط قرمز بکشد و تحریم و محدودیت ایجاد کند؛ لذا فقه، فقیه و فقاهت برای جامعه جذاب نیست؛ بلکه آن را پس می‌زند، چون ما نتوانستیم فقه فردی را اجتماعی و بر آن اساس جامعه را اداره کنیم. فقهی که جامعیت دارد و نیازهای عصر جدید در آن دیده شود جذابیت دارد و می‌تواند انسان معاصر را با فواید فتوا اقناع کند؛ امروز نگاه از بالا به پایین و «از ما به یک اشاره/ از تو به سر دویدن» جواب‌گو نیست.

رفیع‌پور اظهار کرد: شهید صدر در عین اینکه بر فقه به‌عنوان دانش تمدن‌ساز تأکید دارد، درعین‌حال معتقد به تحول است؛ ما از سخنان ایشان بخش اول را گرفته و فقیه را همه‌کاره و قانون‌گذار می‌دانیم، ولی تحول در راستای فهم اجتماعی و تغییر متون فقهی با رویکرد اجتماعی را مورد بی‌توجهی قرار داده‌ایم. البته سخن از صدر است، ولی مقام معظم رهبری و امام خمینی(ره) هم مجتهدان تحول‌خواه هستند؛ امام در اواخر عمر بحث زمان و مکان را مطرح و رهبری فقه پویا را مورداشاره قرار دادند؛ لذا این یک مسیر است تا طلاب جوان بتوانند در آن حرکت کنند.

وی در پایان نشست مجازی «صحبت صدر؛ روحانیت چنان‌که صدر می‌گفت» تأکید کرد: از نگاه شهید صدر حوزه جایی نیست که افراد عمرشان را در آنجا تلف کنند، صدر نمی‌خواهد از فقه و حوزه عبور کند و آن را بی‌خود بداند، بلکه بر سامان دادن فقه و حوزه تأکید دارد؛ متأسفانه الآن چون حوزه پاسخ‌گو نیست حتی خیلی از هم‌لباسی‌های ما امید خیری به آن ندارند، ولی امید هست و باید تلاش بیشتری کنیم.

تحول به‌معنای کنار گذاشتن همۀ گذشته نیست

حجت‌الاسلام‌والمسلمین محمدرضا زائری، مدیرمسئول مجلۀ خیمه و فعال فرهنگی و رسانه‌ای، دومین سخنران نشست «صحبت صدر؛ روحانیت چنان‌که صدر می‌گفت» در پاسخ به این پرسش که اقتصاد اسلامی داریم؟ گفت: در اینکه امثال شهید صدر دغدغه بحث اقتصاد اسلامی و مبنای تئوریک و نظری برای اداره جامعه داشتند شکی نیست، ولی مهم‌ترین رویکرد ایشان به بحث امت است. من «اقتصادنا»ی او را «اقتصاد الامة الاسلامیه» می‌بینم نه «اقتصاد الاسلام». الآن تسامحی به کار می‌رود و آن است که به‌جای اقتصاد مسلمین می‌گوییم اقتصاد اسلامی و به آن حکم می‌کنیم؛ صدر گفت فلسفه و اقتصاد مسلمین نه اقتصاد و فلسفۀ اسلام.

وی افزود: گفتارهای شهید صدر برای قبل از تشکیل جمهوری اسلامی است؛ لذا به جدّ معتقدم که اگر امروز هم شهید صدر، امام موسی صدر و امام خمینی(ره) حضور داشتند از تعابیر متناسب با روز بهره می‌بردند؛ بنابراین نباید باری را بر دین تحمیل کنیم که نتواند به مقصد برساند و نباید در مخاطب توقعی ایجاد کنیم که نتواند محقق شود؛ فرقی اساسی بین سال ۴۹ و ۵۹ و ۹۹ وجود دارد؛ الآن چهل سال کارنامه جلوی ماست و نمی‌توانیم فقط شعار دهیم و حرف بزنیم.

زائری تصریح کرد: شهید صدر بایسته‌هایی برای حوزه از جمله در تربیت طلاب تعریف کرده است؛ رهبر معظم انقلاب هم بر تحول تأکید دارند، ولی تا سخن از تحول می‌شود، برخی طوری رفتار می‌کنند که گویا مراد از تحول این است که هیچ‌چیزی در حوزه به‌درد نمی‌خورد و باید همه را رها کرد؛ همچنین این دغدغه وجود دارد که آیا جریان حکومتی خاصی دنبال این بحث نیستند و نمی‌خواهند نظام و ساختار حوزه را بهم بریزند؟ اگر کسانی به‌نام تحول، کارهای غلطی کردند، بعد از آن ممکن است نگرانی و تردید در بحث تحول دامن زده شود.

 

تحول حوزه باید درونی باشد

مدیر مسئول و صاحب‌امتیاز ماهنامۀ خیمه با بیان اینکه اگر بخواهد اتفاقی در حوزه بیفتد باید در متن حوزه باشد و نه از خارج حوزه، اظهار کرد: یکی از بزرگ‌ترین ایرادات این است که یک شخصیت سیاسی و اجتماعی از بیرون بخواهد درباره تحول در حوزه حرف بزند و یا موج ایجاد کند. امید به تحول باید به نهادها و شخصیت‌های داخل حوزه وابسته باشد؛ ارزش شهید صدر این است که خودش برآمده از خاندان نهصدسالۀ مرجعیت است و حوزوی کامل و مطلق از بُن و اساس است، نه اینکه صرفاً یک نابغه دینی باشد؛ صدر رویکرد کاملاً انتقادی جدی دارد و تعبیر دارد که حوزه را باید کوبید و از نو ساخت، ولی باز نومید نیست و رویکرد عملگرایی دارد و اینکه حوزه را نهاد تبلیغی می‌داند ناشی از رویکرد عملگرایانه اجتماعی وی است.

زائری تصریح کرد: وی فقه را نقطه وصل اسلام به جهان می‌داند و درعین‌حال بین مبانی نظری و عرصه اجرا معتقد به اعتدال است؛ نگاه وی این است که حوزه باید با جذابیت فقه جامعه را اداره کند و زمانی جذاب می‌شود که بتواند به‌خوبی جامعه را اداره کند. فقه اگر کاربرد مؤثر در زندگی نداشته باشد به‌درد نخواهد خورد؛ تفاوت امام(ره) و رهبر انقلاب و شهید صدر با خیلی از فقهای ما در این است که معتقدند فقه اگر خود را در زندگی نشان ندهد و صرفاً در فضای کتب و تدریس باشد مفید نخواهد بود.

فقه بریده از زندگی کارآمد نیست

وی اضافه کرد: امروز مسئله مخاطب ما این است که روزی که من گرفتار مشکلاتی مانند ناتوانی در ازدواج، نداشتن شغل و… بودم حوزه کجا بود؛ امروز مخاطب انتخاب می‌کند، لذا ما باید کارآمدی فقه را در مقام رقابت با دیگران نشان دهیم؛ اگر طبق نظر صدر قبول داریم که فقه در همه عرصه‌ها جواب می‌دهد، باید این جواب آزموده، دیده و شنیده شود و خود را ثابت کند.

زائری در پایان سخنان خود در نشست «صحبت صدر؛ روحانیت چنان‌که صدر می‌گفت»  بیان کرد: یکی از مشکلات امروز این است که می‌گوییم ما جای ائمه(ع) نشسته‌‍‌ایم، ولی کمتر کارهای آنها را در مواجهه با مردم می‌کنیم و برخی مواقع فقط توقع داریم سخنان ما را اطاعت کنند؛ الآن رابطۀ حوزه و روحانیت گاهی چنین رابطه‌ای است؛ بنابراین بحث کارآمدی خیلی مهم است و جذابیت فقه در اینجا باید دیده شود. شهید صدر فرموده که اجتهاد مسیر تطبیق دین با زندگی است و فقه و فقاهت و اجتهاد، هدف نیست، بلکه مسیری برای نشان دادن حضور اسلام در زندگی است؛ وی واقعاً به اثرگذاری فقه اعتقاد دارد و بر ضرورت فهم اجتماعی نص تأکید دارد. زیرا وقتی فهم اجتماعی به‌وجود آید بسیاری از مسائل عوض خواهد شد.

 

 

دکتر محمدجواد توکلی از اساتید و کارشناسان اقتصادی،[1] در نقد سخنان برخی که اقتصاد اسلامی را نفی می‌کنند، در یادداشتی با عنوان «حقیقتی به‌نام اقتصاد اسلامی» آورده است:

بسم الله الرحمن الرحیم

در دهه‌های اخیر، گروه‌های مختلفی در مورد دانش اقتصاد اسلامی تشکیک کرده‌اند. تردیدهای مطرح شده در این زمینه گاهی ناشی از عدم آگاهی کافی از مباحث اقتصاد اسلامی و پیشرفت‌های آن است. این تردیدها گاهی نیز ریشه در مشاهده مشکلات کنونی اقتصاد ایران و استناد آن به اقتصاد اسلامی دارد. نمونه اخیر چنین تشکیکی را می‌توان در سخنان حجت الاسلام و المسلمین علوی بروجردی مشاهده کرد. ایشان در مصاحبه‌ای که اخیرا داشتند، اقتصاد اسلامی را یک شوخی قلمداد کردند.

در بیانات حاج آقای علوی بروجردی به شکل ضمنی چند ادعا مطرح شده است. اول اینکه متفکران ما و از جمله متفکران اقتصاد اسلامی تحت تأثیر اندیشه‌های چپ و سوسیالیستی بوده‌اند و همین امر باعث گسترش اقتصاد دولتی در جمهوری اسلامی ایران شده است. ایشان حتی شهید صدر را به صورت ضمنی هم دارای رویکردی سوسیالیستی می‌پندارند و این ادعا را مستند به نظریه ایشان در مورد مالکیت عمومی و دولتی زمین می‌دانند. دومین ادعای ایشان این است که اقتصاد محصول سیره عقلا است و نباید از دین اسلام انتظار ارائه اندیشه اقتصادی داشت؛ به همین خاطر چیزی به اسم اقتصاد اسلامی نداریم. سومین ادعای ایشان نوعی نگاه مثبت به بانک و نظام بانکداری متعارف است. اگر بخواهم تحلیلی کلی از دیدگاه ایشان داشته باشم، ایشان به واسطه نگاه خوشبینانه به اقتصاد بازار آزاد و نگاه منفی به رویکردهای سوسیالیستی، از سمت نظام سوسیالیستی به سمت نظام بازار آزاد غش کردند و ظاهرا تمایل دارند که از اسلام نیز برداشتی سازگار با اقتصاد سرمایه‌داری ارائه کنند. ایشان دچار خلط علوم انسانی و تجربی نیز شده و تصور کردند که وقتی از علم اقتصاد اسلامی سخن می‌گوییم، این جمله شبیه ادعای فیزیک یا شیمی اسلامی است.

اقتصاد اسلامی سوسیالیستی نیست؛ مظلومیت شهید صدر

سوسیالیستی دانستن اندیشه‌های اقتصاد اسلامی، ادعایی است که از اساس باطل است. شهید صدر(ره) به عنوان پدر اقتصاد اسلامی بخش زیادی از کتاب اقتصادنا را به نقد سوسیالیسم و کمونیسم اختصاص داده است. دلیل هم این بوده است که در آن زمان عراق در معرض اندیشه‌های سوسیالیستی قرار داشته است. ایشان می‌خواست با نگارش کتاب اقتصادنا در مقابل این جریان فکری بایستد.

بحث شهید صدر در مورد مالکیت عمومی و دولتی اراضی و حصول حق اولویت بهره‌برداری در اثر احیاء  نیز رویکردی است که ایشان استدلال فقهی بر آن دارد. گذشته از اینکه ایشان مالکیت خصوصی زمین را نیز می‎پذیرند.  اتفاقا برخی یافته‌های کنونی در فضای مطالعات توسعه نیز این رویکرد را تایید می‌کنند که اراضی عمومی را باید در مالکیت عموم نگه داشت.  مناسب است که به تجربه دهه ۱۹۷۰ چین و  معجزه کشاورزی چین در آن مقطع اشاره کنم. چینی ها به جای واگذاری مالکیت زمین‌های بزرگ مشاع کشاورزی به کشاورزان، مدیریت آن را واگذار کردند. در نتیجه تولید کشاورزی آنها ۴ برابر شد.  چینی‌ها رانت زمین را واگذار نکردند که سیاستی هوشمندانه بود، آنها بدین طریق زمینه را برای خلاقیت بخش خصوصی فراهم کردند. در مقابل ما در تجربه خصوصی‌سازی‌مان تحت تاثیر اندیشه‌های بازار آزادی مالکیت بسیاری از کارخانه‌ها را به قیمت بسیار ناچیز به افراد واگذار کردیم. بسیاری از این افراد به واسطه رانت زمین کارخانه‌ها که عمدتا در محدوده شهری افتاده بودند و قیمت زیادی پیدا کرده بودند، متقاضی خرید آنها بودند. نتیجه این شد که خصوصی سازی عملا منجر به تعطیلی تولید شد. در یکی از شهرهای شمالی کشور یک کارخانه نساجی به بخش خصوصی واگذار شد. خریداران کارخانه ابتدا کارگران را به بهانه تعدیل نیرو اخراج کردند. سپس دستگاه‌ها را به بهانه تعمیر به تهران فرستاده و فروختند. آنها در نهایت زمین کارخانه را قطعه‌بندی کرده و فروختند. نتیجه چه شد ما به امید فرار از مشکلات اقتصاد دولتی کلا تولید را قلع و قمع کردیم.

سازگاری اقتصاد اسلامی با سیره عقلا

اینکه گفته شود اقتصاد محصول سیره عقلا یا اندیشه عقلایی است، نه تنها مستلزم فقدان اقتصاد اسلامی نیست؛ بلکه وجود آن را تایید می‌کند.  اقتصاد اسلامی رویکردی واقع‌گرایانه دارد که با یافته‌های عقلی سازگار است. ولی نمی‌توان هر گفتمانی که عقلا در زمانی مطرح کردند را الزاما صحیح دانست. اینکه زمانی گفتمان سوسیالیسم رایج بود و بهر حال بخشی از عقلای قوم به سمت آن تمایل داشتند و حتی آن را در بخش‌های زیادی از جهان اجرایی کردند، دلیل بر حقانیت رویکرد آنها است. اتفاقا جناب آقای علوی بروجردی هم سوسیالیسم را به عنوان یک مکتب اقتصادی می‌پذیرند و هم آن را مورد اشکال قرار می‌دهند. اگر سیره عقلا را بپذیریم، باید سوسیالیسم را هم بپذیریم، چرا که آن هم بخشی از سیره عقلا است. سیره عقلا زمانی قابل استناد است که با واقعیات تطبیق کند. در واقع عقل هنگامی که واقعیت را منعکس کند، حجت و مورد قبول است.

باید توجه داشت که در طول تاریخ اندیشه اقتصادی مکاتب مختلفی از مکتب اقتصاد کلاسیک، نئوکلاسیک و نیوکلاسیک گرفته تا مکاتب اقتصاد کینزی، تاریخی آلمان  و نهادگرایی ظهور کردند. این مکاتب هر کدام در مقاطعی توانستند واقعیات اقتصادی زمان خود را تبیین کنند و راهبردهایی برای حل مشکلات اقتصادی ارائه دهند. آنها در برهه‌هایی نیز ناموفق بودند. اقتصاد اسلامی نیز به عنوان یک مکتب اقتصادی از همان صدر اسلام مطرح شده و در دوره معاصر به همت متفکرانی همچون شهید صدر به عنوان یک اندیشه اقتصادی متمایز معرفی شده است. آیا قابل پذیرش است که بگوییم مکاتب سوسیالیستی و سرمایه‌داری مبتنی بر سیره عقلا است ولی  اقتصاد اسلامی مبتنی بر سیره عقلا نیست؟ گذشته از آنکه مکاتب اقتصادی از جهت‌رویکردهای ارزشی نیز متمایز می‌‎باشند. این مکاتب بر اساس نگرش‌های متفاوتی نسبت به ارزش‌های اقتصادی از جمله عدالت و آزادی بنا شده‌اند. حتی علم اقتصاد که حاکی از قانونمندی‌های حاکم بر رفتارهای اقتصادی و نظام اقتصادی است نیز از ارزش‌داوری خالی نیست. بدین خاطر ما الزاما با همگرایی سیره عقلا مواجه نیستیم؛ چرا که اختلاف در رویکردهای ارزشی دیرپا و مستمر است. من بخش زیادی از کتاب مبانی فلسفی و روش‌شناسی اقتصاد را به چگونگی ورود ارزش‌ها در نظریات اقتصادی اختصاص دادم.[2]

اقتصاد اسلامی سیره عقلا را می‌پذیرد؛ ولی برای تکمیل منبع عقل، از یافته‌های وحیانی هم استفاده می‌کند. همانگونه که در بیانات جناب آقای علوی بروجردی هم آمده است، اسلام در برخی موارد سیره عقلا را نمی‌پذیرد. ایشان به مساله ربا اشاره می‌کنند که شرع آن را نمی‌پذیرد. البته ایشان مدعی می‌شوند که ربا در سیره عقلا هم پذیرفتنی نیست؛ بلکه آنچه پذیرفته شده بهره است. ایشان با اشاره به تمایز بین ربا و بهره، این ادعا را مطرح می‌کنند که بهره را عقلا و به تبع اسلام می‌پذیرد. منتها ایشان بین دو مفهوم بهره و عایدی یا سود خلط می‌کنند. اسلام هیچگاه سود را نفی نکرده است. در نظریه بانکداری اسلامی هیچگاه گفته نشده است که صاحبان سرمایه سود کسب نکنند؛ بلکه عنوان شده که اگر صاحب سرمایه می خواهد سود ببرد؛ باید خود را در معرض ریسک‌های بخش واقعی قرار دهد و در سود و زیان شریک شود. این همان الگوی مشارکت در سود و زیان PLS  است که در مورد آن کتاب‌های زیادی نگاشته شده است. کتاب اخیر دکتر عسگری، محسن خان،  میراخور در مورد ثبات در تامین مالی اسلامی را ملاحظه کنید که توسط انتشارات معتبر ویلی به زبان انگلیسی منتشر شده است. در این کتاب استدلال شده است که نظام تامین مالی اسلامی باثبات تر از نظام‌ تامین مالی ربوی است.[3] اسلام می‌گوید اگر شما مالکیت پول را در قالب عقد قرض به دیگری منتقل کردی (تملیک بضمان)، عواید آن نیز به مالک جدید منتقل می‌شود. پس صاحب پول حق تقاضای سود را ندارد.

اینکه جناب آقای علوی بروجردی اسلام را تنها یک مکتب اخلاقی و تربیتی دانسته‌اند که برنامه‌ای برای اداره اقتصاد جامعه ندارد؛ نیز نادرست است. تنزل دادن اسلام به عنوان یک مکتب اخلاقی باعث نفی اقدامات پیامبر اعظم و امیرمومنان (ع) برای تشکیل حکومت اسلامی و برقراری عدالت اقتصادی است. اینکه پیامبر در آن زمان قبل از بعثت تجارت می‌کرد، دلیل بر این نیست که ما اقتصاد اسلامی نداریم. پیامبر اعظم در دوران حکم‌رانی خود تلاش کرد برخی از آموزه‌های اقتصاد اسلامی را اجرایی کند. ایشان به شدت با رواج ربا در جامعه اسلامی مقابله کرد. ایشان تلاش کرد با اجرای سیاست واگذاری اراضی در اثر احیاء، کشاورزی را در جزیره العرب گسترش دهد. اقدامات امیرمومنان برای توزیع عادلانه بیت‌المال نیز در همین راستا قرار دارد. شهید صدر به درستی این نکته را بیان می‌کنند که اسلام ریل‌گذاری‌های خاص خود در اداره اقتصاد جامعه اسلامی را دارد. این ریل‌گذاری‌ها باعث می‌شود که رفتارهای اقتصادی نیز به تبع این چارچوب‌ها و ساختارهای نهادی شکل بگیرد. در آن صورت ما شاهد نظام اقتصادی خواهیم بود که در آن علاوه بر تأمین نیازهای اقتصادی افراد جامعه، عدالت نیز به شکل کامل حکم‌فرما خواهد بود.

مکتب اقتصادی اسلام و علم اقتصاد اسلامی

اسلام آنگونه که شهید صدر بیان می‌کنند هیچگاه به دنبال ارائه علم اقتصاد به مفهوم اقتصاد اثباتی[4] نبوده است؛ هرچند که علم اقتصاد اسلامی می‌تواند پس از علمیاتی شدن راهبردهای مکتب اقتصادی اسلام، شکل بگیرد.  اسلام نوعی مکتب اقتصادی ارائه می‌دهد که بر اساس آن ساختارهای اقتصادی جامعه بنا می‌شود و در چارچوب آن رفتارها شکل می‌گیرد. سیاست‌گذاری‌های اقتصادی نیز بخشی از همین مکتب اقتصادی را شکل می‌دهد. مکتب اقتصادی شبیه چیزی است که از آن با عنوان اقتصاد هنجاری[5] یاد می‌شود. در اقتصاد هنجاری علاوه بر ارزش‌داوری، توصیه‌هایی برای ایجاد ساختارهای اقتصادی مناسب و همچنین سیاست‌ها و برنامه‌های اقتصادی ارائه می‌شود. چنین مکتب اقتصادی زمینه‌ساز تحقق علم اقتصاد اسلامی نیز خواهد بود.[6]

همه مکاتب اقتصادی نسبت به دایره حقوق مالکیت، میزان مداخله دولت و ارزش‌های محوری در نظام اقتصادی از جمله عدالت اقتصادی دیدگاه خاص خود را دارند. شهید صدر در کتاب اقتصادنا آزادی در کادر محدود، مالکیت مختلط و عدالت اجتماعی را به عنوان اصول عام اقتصاد اسلامی معرفی می‌کنند.[7] ایشان بر این نکته تاکید می‌کنند که مکتب اقتصادی و رهیافت‌های آن چارچوب مطالعات علم اقتصاد را مشخص می‌کند. من در چند مقاله  استدلال کردم که همین چارچوب‌های نهادی مورد پذیرش مکاتب اقتصادی  بر رفتار عاملان اقتصادی اثر می‌گذارد و از همین ناحیه می‌توان حتی یافته‌های علم اقتصاد را نیز به اسلامی و غیراسلامی تقسیم کرد.[8] شهید صدر در کتاب الاسلام یقود الحیاه، برخی از دستورالعمل ها و راهبردهای کلی مکتب اقتصادی اسلام جهت اداره اقتصاد جامعه را به تفصیل بیان می‌کند.[9]

شهید صدر تصریح می‌کند که اسلام اصالتا مدعی  ارائه علم اقتصاد نیست؛ اما حاوی مکتب اقتصادی است. هرچند که ایشان امکان ایجاد علم اقتصاد اسلامی را نیز می‌پذیرد. مکتب اقتصادی در دیدگاه شهید صدر روشی است که ما بر اساس ارزش عدالت برای اداره اقتصاد جامعه و حل مشکلات آن بر می‌گزینیم. مشخص است که اسلام هم برداشت خاص خود از عدالت اقتصادی را دارد و هم راهبردهایش برای حل مشکلات اقتصادی و سروسامان دادن به اقتصاد جامعه متمایز است. برای نمونه، اسلام با ممنوعیت ربا و قمار، به سمت معرفی الگوی مشارکت در سود و زیان در تامین مالی می‌رود که الگویی مترقی و پایدار است. متاسفانه عملکرد بد نظام بانکی کشور در دهه‌های اخیر و عدم اصلاح قانون عملیات بانکی بدون ربا باعث شد که ما از الگوی مشارکت در سود  و زیان فاصله بگیریم و از نتوانیم عملکرد مناسبی در این حوزه داشته باشیم. اما مشکل آنگونه که آقای علوی بروجردی می‌گویند به خاطر استفاده از عقود اسلامی نیست؛ بلکه مشکل این است که ما ساختار بانکی را از اقتصاد متعارف به عاریه گرفتیم و تنها اصلاحات ظاهری در آن ایجاد کردیم. ما چشممان را به خلق پول بانکی که خلاف عدالت و مولد ناکارآمدی و تورم است، بسته ایم و تنها با استفاده  از  عقود می‌خواهیم بانکها را کنترل کنیم.

جناب آقای علوی بروجردی به گونه‌ای نرخ بهره پایین بانکی در دنیا را علامت کارکرد مناسب نظام بانکی ربوی قلمداد کرده‌اند.کاش ایشان کتاب سرمایه در قرن بیست و یکم توماس پیکیتی را می‌خوانند.[10] پیکیتی در آن کتاب استدلال می‌کند که نظام سرمایه‌داری علیرغم اینکه نرخ بهره در آن پایین است؛ عملا به سمت نابرابری توزیعی رفته است. پیکیتی هشدار می‌دهد که این روند موجب افزایش شکاف طبقاتی و فروپاشی نظام سرمایه‌داری می‌شود. پیکیتی تنها راه نجات اقتصاد غرب را در گرفتن مالیات تصاعدی بر ثروت و از بین بردن قله های ثروت می‌داند.  این در واقع همان یافته قرآنی است که خداوند متعال می‌فرماید ثروت نباید در دست اغنیاء دست به دست شود: «كَيْ لا يَكُونَ دُولَةً بَيْنَ الْأَغْنِياءِ مِنْكُمْ» (حشر:۷).

تمایز علوم انسانی و تجربی

در بیان جناب آقای علوی بروجردی بین علوم انسانی شامل اقتصاد و علوم تجربی خلط شده است. ایشان می‌گویند همانطور که فیزیک اسلامی یا شیمی اسلامی نداریم؛ اقتصاد اسلامی هم نداریم. این در حالی است که موضوع مورد مطالعه علوم انسانی متمایز از موضوع مطالعه علوم تجربی است. در علوم تجربی، محققان به دنبال کشف قوانین طبیعت به عنوان پدیده‌ای بی‌جان می‌باشند؛ ولی موضوع مطالعه علوم انسانی، رفتار انسانی است که دارای اراده و اختیار است. رفتار انسان تحت تاثیر ساختارهای اجتماعی، سیاستی، فرهنگی و اجتماعی قرار دارد. فیلسوفان اقتصادی تأکید کرده‌اند که نمی‌توان قوانین حتمی و جهان‌شمول در مورد رفتار اقتصادی انسان ارائه داد. همانگونه که قبلا اشاره شد، امروزه حتی در مورد حتمی بودن قوانین فیزیک و شیمی نیز تردید شده است.

متاسفانه در فضای علمی کشور برخی مجذوب نوعی علم‌گرایی افراطی‌شده اند و اقتصاد را دانشی فنی همانند فیزیک و شیمی قلمداد می‌کنند.  آنها نیز به واسطه اینکه مجذوب سراب علم اقتصاد شدند، در مورد  اقتصاد اسلامی تردید می‌کنند. این در حالی است که خود اقتصاددانان غربی در مورد حتمی بودن قوانین علم اقتصاد تردید کرده اند. اخیرا دانیل هاسمن از نظریه‌پردازان فلسفه اقتصاد، با اتکا به نظریه جان استوارت میل، قوانین اقتصادی را تنها در حد قواعد تمایل می‌داند که از حتمیت برخوردار نیست.[11] حتی یکی از اساتید فلسفه فیزیک مدرسه اقتصادی لندن، کتابی به این عنوان می‌نویسد که چگونه قوانین فیزیک دروغ می‌گویند. او اثبات می‌کند که حتی قوانین فیزیک نیز حتمی نیستند؛ چرا که این قوانین دربردارنده فروضی ایده‌آل می‌باشند که امکان آزمون تجربی آنها وجود ندارد. همین مساله در مورد قوانین اقتصادی نیز مطرح است. حتی قوانین عرضه و تقاضا در اقتصاد مشروط به شرط ایده‌آل ثبات سایر شرایط می‌باشند.

تمایل  به‌سمت سرمایه‌داری برای فرار از سوسیالیسم

جناب آقای علوی بروجردی برای فرار از سوسیالیسم عملا به سمت نظام بازار آزاد و سرمایه‌داری متمایل شده اند. عجیب است که ایشان به صورت ضمنی مکاتب اقتصادی را منحصر در دو مکتب سوسیالیسم و سرمایه‌داری می‌دانند و معتقدند اگر ما بگوییم اقتصاد اسلامی مکتب متمایزی است، دچار اشتباه شدیم. این در حالی است که هم در فضای اندیشه ای و هم در عمل، اندیشه اقتصاد مختلط به عنوان ترکیبی از رویکردهای بازاری و غیربازاری مطرح است. گذشته از اینکه اقتصاد اسلامی مکتبی تلفیقی از سرمایه‌داری و سوسیالیسم نیست؛ بلکه این مکتب اقتصادی بر اساس مبانی فلسفی متمایزی بنا شده، و تحلیل‌ها و سیاست‌های اقتصادی خاص خود را دارد.

باید توجه داشت که تمایل به سرمایه‌داری در اقتصاد ایران یک سابقه تاریخی دارد. تجربه مشکلات اقتصاد ایران در سال‌های اخیر این ذهنیت را ایجاد کرده که مشکلات ریشه در این دارد که ما سیاست‌های سوسیالیستی را در اقتصادمان اجرا می‌کنیم. این برداشت از اقتصاد ایران کاملا غلط است. ما حداقل در سه دهه اخیر عملا سیاست‌های تعدیل ساختاری و بازار آزاد را اجرا کردیم.[12] ما در این سه دهه مرتب به اقتصاد کشورمان شوک های تعدیلی بازاری وارد کردیم. مرتب نرخ ارز را بالا بردیم و به تن نحیف اقتصاد کشور شوک وارد کردیم. اولین شوک تعدیلی در دوره ریاست جمهوری آقای هاشمی رفسنجانی به اقتصاد ایران وارد شد که نتیجه آن تورم حدود ۵۰ درصدی در کشور بود. ما در دوره های بعد هم چندین بار شوک تعدیل نرخ ارز را به اقتصاد کشور وارد کردیم که نتیجه آن افزایش تورم و همچنین افزایش هزینه‌های تولید کشور بوده است. سیاستگذاران ما مرتب ادعا کرده‌اند که با افزایش قیمت ارز و اساسا آزادسازی قیمت‌ها، که سیاست متاخذ از نظام بازار آزاد است، صادرات افزایش می‌یابد و واردات کم می‌شود. آنچه در عمل اتفاق افتاد تنها افزایش تورم بود؛ صادرات هم در میان مدت و بلندمدت افزایش پیدا نکرد؛ چرا که با افزایش هزینه‌های تولید در صنعت مونتاژ کشور عملا اثرات افزایش نرخ ارز خنثی شده و می‌شود.

اگر دقیق تر بخواهیم بگوییم ، اقتصاد ما ، به اصطلاح برخی اساتید، گرفتار نوعی بازارگرایی مبتذل شده است. ما بدون اینکه ساختار شفافیت اقتصادی ایجاد کنیم، با استفاده از سیاست‌های اقتصاد بازار آزاد مرتب در جامعه رانت ایجاد می‌کنیم. از آنجا که نظام بانکی و مالیاتی ما نیز ناکارآمد است، این رانت به شکلی ناعادلانه بین افراد توزیع می‌شود و ما مرتب قله ثروت را ایجاد می‌کنیم. بانکها در ۴۰ سال اخیر نقدینگی کشور را ۱۰ هزار برابر کرده‌اند در حالی که توان تولیدی ما تنها ۵ برابر شده است. خروجی این عملکرد نظام بانکی چیزی جز تورم نیست.  ما از دوره ریاست جمهوری آقای خاتمی اجازه دادیم که بانک‌های خصوصی در کشور ایجاد شوند . این غیر از سیاست بازار آزادی بود؟ آیا این هم یک سیاست سوسیالیستی بود؟ نخیر جناب آقای علوی بروجردی اشتباه به سمع شما رسانده‌اند. ما بانک‌های خصوصی را بر مبنای نظریه بازار آزاد یا نظام سرمایه‌داری ایجاد کردیم و به آنها قدرت دادیم که با خلق پول ۷ برابری در همه ارکان اقتصادی کشور تزلزل ایجاد کنند. فقط کافی است بدانید که نسبت تسهیلات به سپرده این بانکها در سالیان اخیر حدود ۶۴ درصد بوده است (نسبت به رقم حدود ۸۰ درصدی کل نظام بانکی). این بدان معناست که مشخص نیست این بانکها ۳۶ درصد از منابع خود را چه می‌کنند؟

امثال جناب آقای علوی بروجردی برداشت درستی از بانک و نظام بانکی ندارند. تصور ایشان این است که بانک واسطه وجوه است و از اعتبارش مایه می‌گذارد تا به تولید و خلق ثروت کمک کند. اگر ایشان بدانند که بانک در کشور ما مشغول خلق پول از هیچ است و بخش زیادی از پول‌های خلق شده راهی بازارهای سفته‌بازی می‌شود؛ آنگاه نظرشان در مورد بانکها عوض می‌شود. اگر ایشان بدانند که سه نوبل اقتصادی برای اندیشه حذف خلق پول در نظام بانکی به اقتصاددانان مطرح دنیا داده شده، در مورد برداشتشان  از بانک تجدید نظر می‌کند. اگر ایشان بدانند که اندیشه اصیل بانکداری اسلامی در دنیا طرفداران زیادی دارد، باز نگرششان را نسبت به بانک عوض می‌کنند. سخن بسیار است و مجال موسعی را می‌طلبد که در مورد هریک از ادعاهای مطرح شده توسط ایشان بحث و گفتگو کرد. در پایان تنها به این نکته اشاره می‌کنم که دانش اقتصاد اسلامی دانشی جوان است؛ اگر شهید صدر را به عنوان بنیانگذار دانش مدون اقتصاد اسلامی بدانیم،[13] از عمر این دانش بیش از ۶۰ سال نمی‌گذرد. این در حالی است که اقتصاد متعارف بیش از ۲۰۰ سال سابقه دارد و سرمایه‌گذاری زیادی برای رشد و توسعه آن شده است. برای اینکه ثمرات اقتصاد اسلامی در عمل نمایان شود، باید به محققان اقتصاد اسلامی بها داد و زمینه مشارکت آنان در سیاست‌گذاری اقتصادی را فراهم کرد. آنگاه خواهیم دید در طول زمان حقانیت اقتصاد اسلامی بیش از پیش نمایان خواهد شد.

به اقتصاد اسلامی باید بها داد

یکی از ظلم‌هایی که در دهه‌های اخیر به اقتصاد اسلامی شده این است که برخی ناکارآمدی‌های اقتصاد ایران به پای اقتصاد اسلامی نوشته شده است.  به جرات می‌توان گفت که در چهل سال اخیر هیچگاه مجال برای اجرای اقتصاد اسلامی فراهم نبوده است. اقتصاد ما در عمل بر اساس سیاست‌های نظام بازار آزاد، آن هم به شکلی ناقص و تقطیع شده، مدیریت می‌شود؛ ولی مشکلات به پای اقتصاد اسلامی نوشته می‌شود. حتی در فضای تولید دانش نیز اقتصاد اسلامی جایگاه چندانی ندارد.   باید پرسید که چه بخشی از بودجه‌های آموزشی و پژوهشی دانشکده‌های اقتصاد کشور و مراکز پژوهشی اقتصادی به تحقیقات اقتصاد اسلامی اختصاص یافته است؟ ما چه مقدار از محققان اقتصاد اسلامی حمایت کردیم؟ اگر تحلیلی سرانگشتی از بودجه اختصاص یافته به اقتصاد اسلامی داشته باشیم، باید بگوییم تقریبا هیچ!

منابع

پیکتی، توماس، سرمایه در قرن بیست و یکم، ترجمهً علی صباغی، محمدرضا فرهادی‌پور، آمه، تهران، ۱۳۹۴.

توکلی، محمد جواد، «بازخوانی رویکرد شهید صدر در مورد هویت علمی اقتصاد اسلامی»، روش‌شناسی علوم انسانی، شمارۀ ۹۰، ۱۳۹۶، ص۲۱۱-۲۳۶.

توکلی، محمد جواد، «بررسی امکان‌پذیری تمایز اقتصاد اسلامی اثباتی و هنجاری»، اقتصاد اسلامی، شمارۀ ۷۲، ۱۳۹۷، ص۵-۳۳.

توکلی، محمد جواد، «تحلیل انتقادی دوگان اثباتی و هنجاری در اقتصاد (بر اساس آراء شهید صدر)»، مطالعات اقتصاد اسلامی، شمارۀ ۲۱، ۱۳۹۷، ص۱۴۱-۱۶۸.

توکلی، محمد جواد، مبانی فلسفی و روش شناسی اقتصاد، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، قم، ۱۳۹۸.

شاکری، عباس، مقدمه ای بر اقتصاد ایران، رافع، تهران، ۱۳۹۵.

صدر، محمدباقر، اقتصادنا، دارالتعارف للمطبوعات، بیروت، ۱۴۰۰ق.

صدر، سیدمحمد باقر، الاسلام یقود الحیاة ( موسوعة الشهید الصدر ج ۵)، مرکز الأبحاث والدراسات التخصّصیّة للشهید الصدر، [بی جا]، [بی تا].

.Tavakoli, Mohammad Javad, «Muhammad Baqir al-Sadr; The Founder of Islamic Economics», Horizon of Thought, no.3, 2016, p.103-128

Askari، Hossein، Iqbal، Zamir، Krichene، Noureddine، Mirakhor، Abbas، The Stability of Islamic Finance_ Creating a Resilient Financial Environment for a Secure Future، Wiley and Son، Singapor، 2010.

.Hausan, D., The inexact and separate science of economics, Cambridge University Press, Cambridge,UK, 1992

 

 

[1]. دانشیار گروه اقتصاد مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره).

[2]. محمدجواد توکلی، مبانی فلسفی و روش شناسی اقتصاد، ص۱۳۹-۲۴۲.

[3]. Hossein Askari et al., The Stability of Islamic Finance_ Creating a Resilient Financial Environment for a Secure Future.

[4]. Positive Economics.

[5] . Normative Economics.

[6] . محمد جواد توکلی، «بازخوانی رویکرد شهید صدر در مورد هویت علمی اقتصاد اسلامی»، روش‌شناسی علوم انسانی، ۱۳۹۶، شمارۀ ۹۰، ص۲۱۱-۲۳۶.

[7]. محمدباقر صدر، اقتصادنا، ص۲۹۵-۳۰۵.

[8]. رک: محمد جواد توکلی، «بازخوانی رویکرد شهید صدر در مورد هویت علمی اقتصاد اسلامی»، روش‌شناسی علوم انسانی، ۱۳۹۶، شمارۀ ۹۰، ص۲۱۱-۲۳۶؛  محمد جواد توکلی، «تحلیل انتقادی دوگان اثباتی و هنجاری در اقتصاد (بر اساس آراء شهید صدر)»، مطالعات اقتصاد اسلامی، ۱۳۹۷، شمارۀ ۲۱، ص۱۴۱-۱۶۸؛ محمد جواد توکلی، «بررسی امکان‌پذیری تمایز اقتصاد اسلامی اثباتی و هنجاری»، اقتصاد اسلامی، ۱۳۹۷، شمارۀ ۷۲، ص۵-۳۳.

[9]. سیدمحمد باقر صدر، الاسلام یقود الحیاة ( موسوعة الشهید الصدر ج ۵).

[10]. توماس پیکتی، سرمایه در قرن بیست و یکم، ترجمهً علی صباغی و محمدرضا فرهادی‌پور.

[11]. D. Hausan, The inexact and separate science of economics.

[12]. رک: عباس شاکری، مقدمه ای بر اقتصاد ایران.

[13]. Mohammad Javad Tavakoli, «Muhammad Baqir al-Sadr; The Founder of Islamic Economics», Horizon of Thought, ۲۰۱۶, no.۳, p.۱۰۳-۱۲۸.