مجموعه آثار شهید سید محمدباقر صدر – جلد چهاردهم: منهاج الصالحین، قسم العبادات
منهاج الصالحين ج١ قسم العبادات
مجموعه آثار شهید سید محمدباقر صدر – جلد چهاردهم: منهاج الصالحین، قسم العبادات
منهاج الصالحين ج١ قسم العبادات
مجموعه آثار شهید سید محمدباقر صدر – جلد پانزدهم: مهناج الصالحین، قسم معاملات
ای مسلمانان!
ما بیش از همیشه و بهخصوص در این شرایط سخت ـ که با بزرگترین خطری که اسلام را تهدید میکند، یعنی تهاجم صهیونیستهای غدّار، مواجه هستیم ـ نیاز داریم که در برابر خداوند متعال برای نجات سرزمین مغصوبمان و بازگرداندن فلسطین به وطن اسلامی، احساس مسئولیت کنیم و در این راستا ، عزم و اراده، اخلاص و تصمیم برای یک تلاش مجدّانه، دوری از مظاهر پراکندگی و تفرقه و سخنان غیر مسئولانه و سپس توکل به خدا و یاری طلبیدن از او، از مهمترین عوامل پیروزی است.
بارقهها، ص٣۴٩.
عموم مسلمانان وابستگی عاطفی شدید و دوستی روحانی ژرفی با این امام والا علیهالسلام داشتند و پایگاههای مردمی ایشان در هر جایی از جهان اسلام دامنه یافته بود. جایگاه والای ایشان در نظر حاجیان خانه خدا به این مطلب اشاره دارد؛ وقتی هشام بن عبدالملک حج گزارد و طواف کرد، خواست دست به حَجَر بساید. اما از انبوهیِ جمعیت نتوانست دست به حجرالاسود برساند. بنابراین منبری برایش گذاشتند و او به انتظار نشست.
آنگاه حضرت زین العابدین علیهالسلام آمد و آغاز به طواف کرد. چون به جایگاه حجر رسید، ناگهان انبوهه مردم شکافت و همه کنار کشیدند تا ایشان به حجر دست کشد. این بهخاطر معرفت عمیق و محبتی بود که نسبت به ایشان داشتند، گرچه از سرزمینها و خاندانهای گوناگون بودند. فرزدق این صحنه را در قصیده دلانگیز و پُرآوازه خود ثبت کرده است.
امامان اهل بیت علیهمالسلام؛ مرزبانان حریم اسلام، ص ۵۷۰.
وقتی گرايشها از مصلحت عمومی به مصلحت شخصی تغيير جهت پيدا میكند، هركس كه در فضايی آكنده از اين گرايش زندگی میكند، مجبور میشود كه فقط به خودش و دفاع از خودش و حفظ خودش فكر كند و اينچنين میشود كه هشتاد درصد از توان و امكاناتمان را در درگيریهای داخلی و درونگروهی هزينه میكنيم؛ درحالیكه اگر به اخلاق انسان عامل متخلق بوديم و به ديگر سخن، اخلاق فداكردن مصلحت شخصی برای مصلحت عمومی در وجودمان بود، میتوانستيم اين هشتاد درصدی را كه در درگيریهای داخلی صرف میشود، در راه خدا بهكار بيندازيم؛ برای حمايت از كل مجموعه و برای تثبيت و تقويت و رشد كل اين مجموعه، بهكار بگيريم. با اين كار خودمان هم بهره میبرديم، اگر عقلمان را بهكار میانداختيم، میديديم- حتی براساس معيارهای دنيايی و زودگذر- بیشتر بهره میبردیم.
بارقهها، ص۴۹۳.
رشد طبيعى جامعۀ اسلامى در بستر چارچوب اقتصادى سالم، اجازه نمىدهد كه پدیدۀ احتكار و انباشت سرمايه رخ دهد؛ پدیدهای که در جامعۀ سرمايهدارى روی داد و محور زندگى اقتصادى قرار گرفت.
ازاینرو، اجراى صحيح قواعد و اصول اقتصاد اسلامى توسط حكومت، بهترين مانع ظهور آسيبهاى ناشى از این پدیده، و بهترين راهِ حفظ توازن اجتماعى بهشمار مىرود.
اسلام راهبر زندگی، ص۱۳۴.
شما! ای دختران فاطمه سلاماللهعلیها! این مسئولیت به عهده شما است که به جهان بفهمانید فرهنگ و علم حقیقی با ایمان، با دین، با رسالت آسمانی نگه داشته میشود، همانطور که مادر بزرگوار شما اینچنین آن را نگه داشت … فاطمه زهرا سلاماللهعلیها زنی عالم بود؛ الگوی والای علم و فرهنگ بود، اما نه این فرهنگی که استعمارگران برای ما میخواهند، نه فرهنگ هوسرانی و برهنگی، نه فرهنگ اختلاط و لاابالیگری، نه فرهنگ اباحیگری، بلکه فرهنگ حقیقی … فاطمه زهرا سلاماللهعلیها توانست در تاریخ اسلام ثابت کند علم با دین جمع میشود و فرهنگ حقیقی با ایمان به خدا و تمسک به اسلام و التزام به حجاب و عمل به شعائر دین ، توأمان است.
شما حاملان پیام و رسالت فاطمه زهرا سلاماللهعلیها هستید… .
بارقهها، ص ۵٨، سخنان شهید صدر در میان گروهی از بانوان انقلابی عراق.
هر مسلمان بنا به ماهیت اسلامیاش، باید مسئلۀ امت و شئون آن را مسئلۀ اول در زندگی خود قرار دهد و با تمام توان و امکانات خود، در آن نقش ایفا کند.
بارقهها، ص ٣۴٢.
از سوی دستگاه هارونالرشید، محمدبنابیعمیر را احضار کردند و به او گفتند: تو شیعیان را میشناسی، آنها را به ما معرفی کن و خودت به سلامت برو! محمدبنابیعمیر پیوسته این جمله را تکرار میکرد که من از شیعیان، محمدبنابیعمیر و محمدبنابیعمیر را میشناسم. گفتند : دیگر چه کسی؟ گفت: محمدبنابیعمیر. گفتند: دیگر؟ گفت: محمدبنابیعمیر و همینطور ادامه داد.
دستور دادند او را بزنند و آن قدر او را زدند تا اینکه از هوش رفت. محمدبنابیعمیر میگوید: وقتی مرا میزدند، چند لحظه حالت ضعفی در من ایجاد شد و خواستم حرف بزنم و نام چند نفر از اصحاب و برادران مکتب_امام_صادق(ع) را بر زبان بیاورم. در همین حال استادم (که در آن زمان از دنیا رفته بود) در برابرم ظاهر شد و به من میگفت: حتی اگر زیر تازیانهها جان دادی هم مبادا کلمهای بگویی! ابنابیعمیر میگوید: آرامش و توان و صبرم را بازیافتم و تصمیم گرفتم که هرچه شد، هیچ نگویم.
وقتی نتوانستند چیزی از زیر زبان او بکشند، به همین صورت او را به خانهاش بردند و املاک و اموالش را مصادره کردند. او پارچهفروش بود و مال و ثروت فراوانی داشت، ولی در کمتر از یک روز به انسان فقیری تبدیل شد که دیگر هیچیک از آن اموال را نداشت و در درگاه خانهاش مینشست و به روایات و احادیثش میپرداخت؛ با این حال اصلاً هیچ احساس شکستی نداشت؛ همچنان در بالاترین حد #مقاومت و ثبات و شجاعت بود و همچنان در اوج اعتقاد به این حقیقت بود که خط امام جعفربنمحمد الصادق(ع) آن خط صالحی است که انسان – اگر میخواهد انسانی صالح باشد – باید در راه آن ادامه مسیر بدهد و هرقدر میتواند در راه آن از مال و جانش خرج کند.
روزی یکی از کسانی که به ابنابیعمیر مقروض بود و در پرداخت قرضش کوتاهی میکرد، نزد او آمد. پول را جلوی ابنابیعمیر گذاشت و گفت : مرا عفو کن ای شیخ! اگر تا الآن در پرداخت قرضم تأخیر میکردم بهخاطر آن بود که دستم تنگ بود، وقتی شنیدم که املاکت را مصادره کردهاند، تصمیم گرفتم خانهام را بفروشم و حقت را بدهم تا به کار دنیایت بیاید. این فقیه صالح و این انسانی که نمونۀ دستاوردهای مکتب امام صادق(ع) است، چه گفت؟ گفت : از اساتیدم شنیدم که امام جعفر صادق(ع) میفرمود : «منزل مسکونی، برای وفای به دَین فروخته نمیشود». مالت را بردار که خدا بهترین روزیدهندگان است!
بنابراین او – با اینکه در اوج مصیبت است – نمیخواهد بهاندازه سر انگشتی، حتی از دستورات و توصیههای اخلاقی امام صادق(ع) انحراف پیدا کند؛ وگرنه این روایت به این معناست که طلبکار نمیتواند بدهکار را مجبور کند که منزل مسکونیاش را بفروشد، اما اگر بدهکار، خودش منزلش را بفروشد تا دینش را پرداخت کند، طلبکار شرعاً میتواند آن مال را بگیرد، اما مکروه است. این کراهت، باعث شد این مرد مبتلا، در این لحظه طبع بلند خود را به نمایش بگذارد؛ زیرا او این زندگی را فقط برای این میخواهد که الگوی اخلاقی و رفتاری و شخصیتی انسان مسلمان را مجسم کند.
حوزه و بایستهها، ص١٠٩_١١١.
نشانی : قم، خیابان هنرستان، خیابان شهید تراب نجفزاده، خیابان شهید حسن صادقخانی، پلاک ١٩
کدپستی: ٣٧١۵٩٨۴١۴۶
تلفن: ۰۲۵۳۷۸۴۶۰۸۰
ایمیل: [email protected]