نویسنده: سید عبدالعزیز حکیم
منبع: ماهنامه شاهد یاران، شماره ١٨
من از دوران کودکی، آیتالله صدر را میشناختم و خانواده ما با خانواده ایشان رفت و آمد داشت. همیشه احساس میکردم که ایشان یک فرق مهمی با بقیه روحانیونی که با آنها برخورد داشتم، دارد. کسانی هم که ایشان را میشناختند. همیشه از تفکر و درایت و ایمان ایشان، تعریف میکردند. پس از رحلت پدرم، علاقه من به ایشان بسیار بیشتر شد و جزو کسانی بودم که با آیتالله صدر کار میکردند و من این را از الطاف الهی میدانم.
مبارزات سیاسی
آیتالله صدر از سال ١٩۵٨ میلادی و پس از کودتادی عبدالکریم قاسم در عراق، مبارزات خود را آغاز کرد و همین سالها بود که دو کتاب مهم «فلسفتنا» و «اقتصادنا» را نگاشت. شهید صدر علیه مارکسیسم، فعالیت زیادی میکرد و چند تن از علمای نجف، به دعوت ایشان جامعه روحانیت مبارز را سازماندهی کردند و از همین رو جان ایشان هم مانند سایر علمایی که در مبارزات شرکت داشتند، در معرض خطر جدی قرار گرفت. شهید صدر در جوانان مکتبی و مسلمان، تأثیر فراوانی را بر جا نهاده بود و لذا حکومت سعی داشت ایشان را طرد کند و ما حتی از منابع موثقی شنیده بودیم که کمونیسم بین الملل مطالعه کتابهای ایشان را تحریم کرده است. مبارزات آیتالله صدر ابتدا در سایه مرجعیت آیتالله حکیم و پس از فوت ایشان، همچنان ادامه پیدا کرد و همه حکومتهای عراق، به ویژه حکومت بعث، شدیداً از طرف ایشان احساس خطر میکردند، به همین دلیل بارها ایشان را دستگیر کردند و شکنجه دادندو اهانتهای بسیاری را نسبت به به ایشان روا داشتند. من و بسیاری از جوانان مسلمان و مکتی عراق اعتقاد داشتیم که آقای صدر رهبر حقیقی و تنها کسی است که میخواهد در عراق، دولتی اسلامی را اقامه کند.
تأثیر انقلاب ایران
شهید صدر قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، به طور محدودی از انقلاب تأثیر میگرفت، ولی بعد از پیروزی، این تأثیر به شکل بسیار بارزی جلوه کرد. شهید صدر پیوسته به فکر امام خمینی (ره) و مردم ایران بود. او تنها کسی بود که پس از سفر امام (ره) از نجف اشرف، درسهایش را در حوزه تعطیل و این مسئله را به شکلی واضح مطرح کرد.بعدها هم با امام و شخصیتهای دیگر انقلاب اسلامی در پاریس، تماسهای مکرر داشت و همین امر، موجبات ناراحتی شدید حکومت بعث عراق و رژیم کافر صدام را فراهم آورد. آیتالله صدر همچنین به هنگام اوجگیری انقلاب مردم مسلمان ایران علیه شاه، نامهای نوشت و برای مردم ایران فرستاد. آیتالله صدر به این ترتیب در خط دفاع از اسلام و انقلاب اسلامی حرکت میکرد. او جوانها را خصوصا در روزهای جمعه در مجالس جمع میکرد و برای آنها از انقلاب اسلامی ایران و امامت امت سخن میگفت و از آنها میخواست که در این خط حرکت کنند. شهید صدر اولین کسی بوبد که به مناسبت شهادت آیتالله مطهری، در نجف اشرف مجلس فاتحهای برگزار کرد و حکومت بعث به شدت از این اقدام ناراحت شد.
ایشان ورود به حزب بعث عراق را آشکار تحریم کرد. همچنین پیوسته مردم عراق را به پشتیبانی از مردم مسلمان ایران و امام امت، تشویق میکرد. ایشان در همان شب پیروزی انقلاب اسلامی، در مسجد جواهری نجف اشرف برای طلاب سخنرانی و خداوند را برای این پیروزی، شکر کرد. سپس عدهای از طلاب و نزدیکانش را به بعضی از شهرهای عراق فرستاد تا در آنجا مردم را به دفاع از خط ولایت فقیه و انقلاب اسلامی تشویق کنند.
تحریم نماز جماعت بعثیون
از فعالیتهای مبارزاتی شهیدصدر علیه رژیم بعثی، تحریم نماز جماعت به امامت کسانی بود که از سوی مراجع انتخاب نشده بودند. این اقدام برای دولت خیلی گران تمام شد، چون حکومت بعث با تلاش پیگیر و در طی سالها توانسته بوبد مزدورانش را در بعضی از مساجد بگذارد و مردم را خدعه و نیرنگ جذب کند و لذا فتوی تحریم چنین نمازی، مشکلاتی را برای حکومت بعث ایجاد کرد.
مبارزه مسلحانه
شهید صدر به تدریج با شخصیتهای اسلامی داخل و خارج عراق ارتباط برقرار کرد و از آنها خواست که علیه رژیم کافر صدام از مرحله مبارزات سیاسی، وارد مبارزات مسلحانه شوند، در نتیجه، حرکت و شعارهای علما علیه این رژیم، صوت علنی و آشکار پیدا کرد و اعلامیههایی علیه حکومت در میان مردم پخش شدند. از مهم ترین اقدامات شهید صدر در این مرحله، مهیا کرد طلاب و روحانیون متعهد برای شهادت بود. ارتباطات ایشان با انقلابیون به صورت خاص و مخفی و یا طی دروس عام ایشان انجام میشدند. کلاسهای درس ایشان ظاهرا تفسیر موضوعی قرآن، ولی عملا در سیاسی بود حکومت بعث هم متوجه این جریان شده بود و بسیاری از مزدورانش را میفرستاد تا این جریانات را زیر نظر داشته باشند. شهید صدر در تمام جلسات خاص و گاهی در درس تفسیر قرآن، صراحتا اعلام میکرد که برای شهادت آماده است و این سخن در مخاطبان وی تأثیر فراوان داشت. امام در آخرین تلگرامی که برای شهید صدر فرستادند، از وی خواستند که در عراق بماند و نجف را ترک نکند. جوانان مسلمان و مبارز عراقی، بسیار تحت تأثیر این پیام قرار گرفتند و گرد آیتالله صدر جمع شدند و اعلام کردند که از وی حمایت خواهند کرد. پس از این جریان، یک هفته طول نکشید که رژیم بعث، آیتالله صدر را دستگیر کرد.
واپسین روزها
صبح روز دوم رجب بود که مزدوران بعثی به سرکردگی «ابوسعد»، رئیس سازمان امنیت نجف، خیابانهای منتهی به خانه آیتالله صدر را محاصره کردند. آیتالله صدر به هنگام دستگیری، درباره کافر بودن رژیم بعث با مأموران صحبت کرد. پس از بازداشت آیتالله صدر و دو تن از طلبههای وی، تظاهرات مهمی در نجف، کربلا، کاظمین و شهرهای دیگر عراق صورت گرفت و حکومت بعثی از ترس گسترش تظاهرات، پس از حدود ١٢ ساعت، ایشان را به خانه اش برگرداند، اما خانه و همه کوچهها و خیابانهای منتهی به آن را تحت نظر گرفت.
این وضعیت تا روز جمعه ٢١ رجب ادامه پیدا کرد. در این روز رژیم بعثی، حدود ٨٠ تا ١٠٠ نفر را که در خانه آیتالله صدر جمع شده بودند، دستگیر کرد. این مسئله، شهیدصدر را بسیار ناراحت کرد. آیتالله صدر در حدود نه ماه با اعضای خانواده اش که متشکل از پنج کودک، یک مادر پیر، خواهرش و یکی از طلبه هایش بود، در خانه اش تحت مراقبت و کنترل شدید قرار داشت. اتفاق جالبی که در آن شرایط سخت روی داد این بود که در ماه اول یا دوم محاصره منزل آیتالله صدر، آقای دعایی به نجف آمد و آشکارا قصد رفتن به خانه آیتالله صدر را داشت که که در اثر ورود ایشان جنجالی به پا شد. مأموران سازمان امنیت بسیار برآشفته شدند و همه بی سیمهای سازمان به کار افتادند. همین امر نشان میداد که رژیم بعث چقدر از این گونه رشادتها میترسد. آیتالله صدر و مردم، بسیار از این حرکت تقدیر کردند و شجاعت آقای دعایی را ستودند، اما مزدوران رژیم، ایشان را برگرداندند.
با وجود کنترل شدید، من توانستم به هر شکل ممکن با آیتالله صدر تماس بگیرم. غیر از چند تن از انقلابیون، هیچ کس از این ارتباط اطلاع پیدا نکرد. شهید صدر حتی در آن محاصره قوی هم، همچنان مردم را به حرکت تشویق میکرد. مردم عراق سالها بود که حرکت مسلحانهای انجام نداده بودند و جز به فتوای مرجع مورد قبول و تقدیرشان، نمیشد آنها را به حرکت درآورد.
فتوای قتال و عفو حکومتی!
شهید صدر به شکلی آشکارا فتوای مبارزه مسلحانه و کشتن برخی از مسئولین را طبق ضوابط معین، صادر کرد و ما این فتاوی را به اطلاع مجریان امور رساندیم. همزمان با محاصره منزل آیتالله صدر، دستگیریها و زندانها و شکنجههای جوانان و مبارزان عراقی ادامه داشت. در روزهای عید بود که بعضی از مسئولین حکومتی، مسئله عفو از جانب حکومت را مطرح کردند. شهیدصدر چندان به این مسئله اعتنا نکرد و بار دیگر برای مردم درباره آزادی و ایمان و اعتقاد به مکتب سخن گفت. آیتالله صدر همچنان بر مواضع خود استوار ماند و محاصره خانه تا ماه ربیع الثانی سال ١٣٩٩ ادامه پیدا کرد.
مذاکره
دولت عراق یکی از مزدوران خود به نام شیخ عیسی خاقانی را نزد آیتا لله صدر فرستاد تا حمایت و تأیید وی را برای رژیم بعث جلب کند، ولی شهید صدر او را رد کرد. در آن روزها، محاصره منزلاتدکی رفع شد و به بعضی از مردم اجازه داده شد که وارد خانه آیتالله صدر شوند. حکومت بعث امیدوار بود با طولانی شدن محاصره، آیتالله صدر از مبارزه منصرف شود و چند تن را هم فرستاد و از وی خواست دست از حمایت از جمهوری اسلامی بردارد. همچنین از وی خواست فتوای تحریم ورود به حزب بعث را لغو و مبارزه مسلحانه را تحریم کند تا جوانان علیه رژیم بعثی فعالیت نکنند، اما در هیچ یک از این زمینهها موفق نشد و آیتالله صدر همچنان به پشتیبانی از امام و حکومت جمهوری اسلامی ادامه داد.
سرانجام رژیم عراق نتوانست استقامت و ثبات قدم وی را بشکند و آیتالله صدر را همراه با خواهرش، بنت الهدی، بازداشت و شکنجه کرد و به شهادت رساند. گفتهاتد که صدام شخصا آیتالله صدر و خواهرش را به شهادت رسانده است.
سلوک اخلاقی
آیتالله صدر اخلاق عالیهای داشت و رفتارش در برابر همه مردم، از بزرگ و کوچک، مانند انبیاء بود. یادم هست در یازده سالگی، کتاب بسیار کوچکی را درباره آموزش نماز خواندن نوشتم که بیشتر از ده صفحه نمیشد. در عالم کودکی فکر کردم بهترین کسی که میتواند کتاب مرا تصحیح کند، آقای صدر است. روزی که نزد ایشان رفتم، داشت درس خارج میداد. با آنکه مرتبهام بسیار پایین بود، ایشان بسیار محترمانه از من استقبال کرد و کتابم را گرفت و بعد از چند روز با تصحیحاتی که بر آن نوشته بود، به من برگرداندو گفت، «اگر پدرت این کتاب را چاپ نکرد، من حاضرم چاپ کنم.» کسی را ندیدهام که با یک کودک این طور رفتار کند. او میتوانست پیگیری کار مرا به یکی از شاگردانش بسپارد، اما این کار را نکرد و برای همیشه، خاطرهای بسیار دلپذیر و مؤثر را در ذهن من باقی گذاشت.