به مناسبت سالروز شهادت شهید صدر، شبکه قرآن سیمای جمهوری اسلامی گفتوگویی با حضرت آیتالله شیخ محییالدین آموزگار (مازندرانی) از شاگردان دیرین شهید آیتالله سید محمدباقر صدر را پخش خواهد کرد. در این برنامه، وی که بیش از ده سال محضر آیتالله شهید سید محمدباقر صدر را درک کرده و از شاگردان بسیار نزدیک او بوده است به ذکر خاطرات خود از شخصیت، اندیشه و سیره آن شهید والامقام میپردازد.
آشنایی بیشتر با آیتالله محییالدین آموزگار:
آیت الله محییالدین فقیه مازندرانی فرزند بهاءالدین فقیه مازندرانی در سال 1364هـ.ق (1944 م) در خانواده ای مذهبی و دوستدار دانش و فضیلت چشم به جهان گشود و در ابتدای جوانی خود به تحصیل علوم دینی پرداخت.
مقدمات را در محضر عموی خود شیخ محمد کاظم فقیه و شیخ محمد علی افغانی (مرحوم مدرس) آموخت. بخشی از دروس سطوح (کفایه و مکاسب) را نزد سید کاظم حائری و بخشی از مکاسب را نیز از محضر آیت الله شیخ میرزا جواد تبریزی فراگرفت. رسائل را در محضر شیخ محمد علی مدرس افغانی و سید نورالدین اشکوری و شیخ ملاصدرا بادکوبهای آموخت. در مباحث خارج اصول آیتالله خویی و همچنین مباحث خارج اصول و خارج فقه شهید سید محمدباقر صدر و مباحث خارج فقه امام خمینی (رضواناللهعلیهماجمعین) حضور یافت.
وی بیش از ده سال ملازم شهید صدر بود و از نزدیکان و معتمدین ایشان به شمار میرفت. وی در عراق فعالیتهای گستردهای داشت و سالها در نجف اشرف به دو زبان فارسی و عربی به سخنرانی و تبلیغ معارف دینی مشغول بود. فعالیتهای روشنگرانه او باعث شد که رژیم بعثی عراق وی را چندین بار دستگیر و در سال 1975 م از عراق تبعید کند. وی پس از دو سال به عراق بازگشت، اما دوباره در رجب سال 1399ق. تبعید شد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران او نیز همچون دیگر شاگردان شهید صدر و بنا به دستور اکید آن شهید والامقام به حمایت همهجانبه از انقلاب اسلامی ایران، با تمام وجود به خدمت به انقلاب پرداخت و مسئولیتهای گوناگونی را در نظام اسلامی به عهده گرفت؛ از جمله مدتی در دادگاه انقلاب شاهرود به قضاوت مشغول شد.
نامههای بسیاری بین او و شهید صدر تبادل شده است که همگی نشان از رابطه عاطفی عمیق شهید صدر با شاگردان است. شهید صدر در یکی از نامههای خود خطاب به وی مینویسد:
«امید من و نور دیدهام ابومحمدعلی! خداوند تو را حفظ کند و از بدیها در امان بدارد.
سلام بر تو ای فرزند عزیزم؛ سلامی به وسعت دلتنگی و اشتیاقم برای تو و دیگر عزیزان همراه تو (که خداوند همهتان را محفوظ بدارد)
این چند سطر را در روز یکشنبه شانزدهم شوال مینویسم درحالیکه حدود یک سال از جدایی ما میگذرد؛ یک سالی که چقدر طولانی گذشت! چندی قبل داشتم به همین دوری فکر میکردم که ناگهان خبر خوش احتمال بازگشت تو به عراق به من رسید و از این خبر خوش به حدی خرسند شدم که کسی این خوشحالی را درک نمیکند، مگر پدری که از فرزند عزیزش جدا شده باشد و سپس ناگهان بارقهای از امید دیدار بر دلش بتابد…».