گزیده‌ها

«… پس حکومت بر اساس مفهوم امام علی علیه‌السلام از اسلام نه دستاویزی است برای رسیدن به توانگریِ حرام و منصب پهناور، و نه ابزاری است برای زور و برتری و چیرگی، و نه وسیله ای است برای شکم بارگی و آسایش و سیر کردن خاندان و یاران، و نه دستگاهی است که برای طایفه ای تملق کند و یا به وسیله آن، گروهی به حساب دیگران به نان و نوا برسد؛ بلکه حکومتِ حقیقت و عدالت و اجرای درست احکام خداوند بر بندگان است. اگر این ارزش‌ها از دست برود، حکومت در دید علی علیه‌السلام و اسلام هیچ ارزشی نخواهد داشت».

«امامان اهل بیت علیهم‌السلام مرزبانان حریم اسلام»،‌ ص ٣٧٩.

«ما معتقدیم که ما از هارون الرشید برتریم، از هارون الرشید ورع و تقوایمان بیشتر است. عجب! مگر دنیای هارون الرشید به ما عرضه شد و ما نپذیرفتیم که می‌‌گوییم ورع ما از او بیشتر است؟ فرزندانم، برادرانم، عزیزانم، ای فرزندان علی علیه‌السلام آیا دنیای هارون الرشید به ما عرضه شد؟
نه، به ما یک دنیای کوچک و ناچیز و محدود عرضه شده است؛ دنیایی که خیلی زود پراکنده می‌شود و از دست می‌رود، دنیایی که وسعت دنیای هارون الرشید را ندارد. هارون الرشید به ابرها رو می‌کرد و می‌گفت: هر جا ببارید خراجتان را برای من می‌آورند. در راه چنین دنیایی موسی بن جعفر علیه‌السلام را زندانی کرد. آیا ما خودمان را امتحان کرده‌ایم؟ آیا این دنیا دست ما آمده است و موسی بن جعفر علیه‌السلام را زندانی نکرده‌ایم؟ آیا خودمان را آزموده‌‌ایم؟ از خودمان پرسیده‌‌ایم؟ آیا تا به حال چنین سؤالی را برای خودمان طرح کرده‌‌ایم؟ هر یک از ما این سؤال را از خودش بپرسد: بینه و بین الله این دنیا، دنیای هارون الرشید که او را مجبور کرد به خاطر آن موسی بن جعفر علیه‌السلام را به زندان بیندازد، پیش روی ما گذاشته شده است که خیال کنیم ما از هارون الرشید باتقواتریم؟».

بارقه‌ها، ص۵٣.

«ای امت اسلام!
ای جوانان محمد صلی‌الله‌علیه‌وآله‌و‌سلم و قرآن!
هر امتی، میلادی دارد و یادبود این میلاد اثر عظیمی در نفس انسان می‌‌گذارد. ای امت مسلمان بزرگ! روز مبعث پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌و‌سلم) ـ که نقطه عطفی در تاریخ بشریت است ـ روز ولادت تو و فجر دین بزرگ تو است؛ دینی که برایش می‌‌میری و زنده‌ می‌‌شوی. پس چه شایسته است ـ اکنون که بار دیگر در سالروز مقدس آن قرار داری ـ به گذشته درخشان از وحی خود بنگری و از نور آن وحی، مشعلی برافروزی و از تاریخ جهادت در راه حق و عدالت، برای حفظ این مشعل، نیرویی بگیری و با آن جهان را روشن نمایی و پس از قرن‌‌ها سردرگمی جامعه در ظلمات، بار دیگر در پرتو آن نور، زندگی را در این جامعه برپا کنی.

اسلام برای همه بشریت مسأله مرگ و زندگی است.
بشریت بی‌‌شک دیر یا زود، به اسلام خواهد رسید؛ زمانی که به شکست تجربه‌‌هایی که در دوران بسیار بسیار درازمدت خود، انجام داده است، ایمان بیاورد؛ دورانی که در پی یافتن آیین زندگی، پشت سر گذاشت و هم‌‌چنان این دوران را ادامه می‌‌دهد تا این‌‌که در نهایت در ساحل اسلام،‌ دین طبیعت انسانی و حیات، لنگر می‌اندازد. پس شما ـ ای مسلمانان ـ اولین کسانی باشید که در این ساحل لنگر می‌‌اندازید و جامعه اسلامی را برپا می‌کنید؛ جامعه‌ای که پرتوهای عدالت و حق را بر همه جهان ‌می‌تاباند و معجزه‌ای را که بشریت از تحقق آن ناتوان بود محقق می‌سازد و کرامت فرد و حقوق جامعه را تأمین می‌کند و در این راه نه آزادی و طبیعت فرد را و نه حیات و سعادت جامعه را فدا می‌‌کند».

بارقه‌ها، ص٣٣۴.

«… بنابراین، بزرگداشت امام حسین علیه‌السلام در روز ولادت یا شهادت یا در ایام حماسه بزرگ زندگی او، برای ما تنها یادآوری یک گذشته باشکوه نیست، بلکه این مناسبت‌ها بیانگر جزئی از بنیان اساسی وجود یک امت است؛ از این رو وقتی امت اسلام در مناسبت‌های مربوط به امام حسین و امام علی علیهماالسلام و دیگر مناسبت‌های اسلامی، به برپایی آیین‌های اسلامی می‌پردازد، در واقع وجود خودش را به عنوان یک امت تحکیم می‌کند و توجهش را به عناصر اساسی این وجود بیشتر می‌نماید».

بارقه‌ها، ص٢١٨.

«… بدین‌سان درمی‌یابیم که «صحیفه سجادیه» یک عمل اجتماعی بزرگ بود که شرایط آن برهه، امام را به انجام آن وامی‌‌داشت. افزون بر این‌ «صحیفه سجادیه» میراث ربانی بی‌نظیری است که در طول همه دوران‌ها منبع فیض و مشعل هدایت و مدرسه اخلاق و تهذیب باقی خواهد ماند و بشریت همواره به این میراث محمدی ـ علوی نیازمند می‌‌ماند و هر چه فریب شیطان و فتنه‌‌گری دنیا بیشتر شود، نیاز انسان نیز به این میراث فزون‌تر می‌گردد.
پس سلام بر اماممان، زینت عابدان، در آن روز که زاده شد و در آن روز که رسالت خویش به انجام رسانید و در آن روز که جان سپرد و در آن روز که زنده برانگیخته می‌شود».

امامان اهل بیت علیهم‌السلام؛ مرزبانان حریم اسلام، گزیده ای درباره امام علی بن حسین علیه‌السلام به عنوان مقدمه‌ای بر صحیفه سجادیه، ص۵٧۴.

«… هنگامی که از ما خواسته می‌‌شود تا به اندیشه مهدویت به عنوان تعبیری از انسانی زنده و معین که همچون خود ما زیست می‌کند و همانند ما انتظار می‌کشد، ایمان بیاوریم، هدف، القای این مطلب به ما است که اندیشه اعتراض مطلق به هر گونه ستم و بیداد که مهدی نمودبخش آن است، هم‌اکنون به صورت بالفعل در رهبر معترض منتظَر تجسم یافته است و ایمان به وی، باور به همین اعتراض زنده بالفعل و همگامی با او است؛ همو که بنابر روایت در حالی ظهور خواهد کرد که رشته بیعت هیچ ستمگری بر گردنش نیست.
در احادیث، انگیزشی همیشگی و پیوسته به انتظار فرج به چشم می‌‌خورد و از باورداران به مهدی خواسته می‌‌شود که منتظر او باشند. این انتظار، آن ارتباط روحی و پیوند وجدانی را میان ایشان و آن رهبر معترض و ارزش‌‌هایی که او به آنها اشاره دارد، محقق می‌سازد».

پژوهشی درباره امام مهدی علیه‌السلام.

آزادی به معنای پاره کردن زنجیرها از دست و پای انسان، ارزشی از ارزش‌ها و چارچوبی برای آن‌ها است، اما آزادی به تنهایی سازنده انسان نیست و نمی‌تواند الگوی آرمانی او قرار گیرد. تو نمی‌توانی با پاره کردن این اسارت‌ها، انسانی بسازی و بگویی حالا هرچه می‌خواهی بکن؛ هیچ کس نیست، نه ارباب، نه کشیش، نه پادشاه و نه طاغوتی که تو را به پذیرش دیدگاهی یا انجام کاری مجبور کند. این به تنهایی کافی نیست، پاره کردن زنجیرها و ‌بندها فقط زمینه و چارچوب رشد شایسته بشری را فراهم می‌سازد. اما بشر نیاز به مضمون و محتوا دارد. صرف توانایی بشر برای انجام دادن هر کار کافی نیست؛ این که انسان بتواند در بازار راه برود کافی نیست؛ چگونه رفتن او و اینکه با چه هدفی به بازار برود، مهم است.

پژوهش‌های قرآنی، ص ١۵٣.

«… امروزه علم، یک قدرت و سلاح است و ما باید برای خدمت به اسلام به هر سلاح ممکنی مسلح شویم، یکی از این سلاح‌ها همین علم است؛ یعنی (حتی) خود فهم اسلام فی‌نفسه به این جهت است که ابزاری باشد برای ترویج و اعتلای کلمه اسلام و تبلیغ احکام اسلام؛ ابزاری باشد برای مبارزه با جریان‌های کافری که حیات مسلمانان را از همه جهت احاطه کرده‌اند و از هر سو و هر راهی به جهان اسلام هجوم می‌آورند».

بارقه‌ها، ص٣۵.

چنان چه از تاریخ تجربه اسلامی بگذریم و به واقعیت امروزین این تجربه بنگریم، می‌بینیم که آن علوی بزرگ که مبارزه ملتش را زیر پرچم اسلام رهبری کرد تا آن که خداوند او را یاری نمود و امپراطوری شاه با تمامی گنجینه‏‌هایش به دست او افتاد و پیروزمندانه به دیار خود بازگشت، خانه‌‏ای را بر خانه قدیمی‏‌اش (در قم) ترجیح نداد، بلکه به همان خانه‌‏ای که ستم‌گران نزدیک بیست سال پیش از آن جا او را تبعید کرده بودند، بازگشت تا شاهدی باشد بر این که امام علی علیه‌السلام تنها یک فرد معین نبود که تمام شده باشد، بلکه او خط اسلام بود که هرگز پایان نمی‏‌‌پذیرد.

اسلام راهبر زندگی، ص ٢٠٨.