گزیده‌ها

باید آزمود، باید تأمّل کرد، باید تدبر کرد، باید اندیشید؛ تا بلکه مطمئن شویم که ما از قاتلان حسین علیه‌السلام نیستیم.
همین که امام حسین علیه‌السلام را دوست بداریم، همین که امام حسین علیه‌السلام را زیارت کنیم، همین که بر امام حسین علیه‌السلام بگرییم، همین که پیاده به زیارت امام حسین علیه‌السلام برویم، همه این ها کارهایی والاست، خوب است، عالی است، ارزشمند است، اما این کار ارزشمند، ضامن و دلیل کافی نیست تا ثابت کند که ما در قتل امام حسین علیه‌السلام هم دست نیستیم؛ زیرا امکان دارد انسانی همه این کارها را از روی عاطفه انجام دهد و در همان هنگام در قتل امام حسین علیه‌السلام هم دست شود.
باید از خود حساب بکشیم، باید در کردارمان تأمل کنیم، باید در زندگی مان با میزان بیشتری از اندیشه و ژرف نگری و همه جانبگی موضع گیری کنیم و برای همه پیامدها و شرایط آماده باشیم؛ تا مطمئن شویم که ما ـ از دور یا نزدیک، به طور مستقیم یا غیرمستقیم ـ در قتل امام حسین علیه‌السلام حضور نداریم.

امامان اهل بیت علیهم السلام مرزبانان حریم اسلام، ص ۵۱۷.

حسین علیه‌السلام حکومت اسلام را به پا نداشت، اما برای حکومت اسلام تاریخ نهاد و حقایق زرین آن را نگاشت و نظام آن را با جوهری از خون پاک برای همیشه روزگار ثبت کرد.
روز طفّ، تاریخی شکوهمند برای روز غدیر بود و آن خون پاکی که بر زمین کربلا جاری شد، برهانی بود بر این‌که روح اسلام فراتر از منطق جبهه مخالف و حکومت‌های آن است.
روز طفّ روز قیامت کبری بود که شرف حکومت و اعتبار حاکمان را بر باد داد و حقایق اسلام را در عرصه‌ای خونین و هراسناک ـ با قهرمانی بی‌نظیری در تاریخ انسان ـ برای مسلمانان آشکار نمود.
امام به این بسنده نکرد، بلکه در آن جایگاه والا از همه انسانیت یاری خواست و صدای الهی‌اش در پی کمک و یاری پژواک انداخت. این‌چنین تاریخ اسلام از فداکاری‌های کریمانه و ایثارهای نیک‌خواهانه و جنبش‌های توانمند آزادی‌خواه سرشار شد. این صدا در گوش انسانیت طنین‌انداز خواهد ماند و آدمیان را سوی مرگ برخواهد انگیخت تا برایشان زندگی بیافریند و سوی فداکاری خواهد انگیخت تا کرامتشان را به دستشان دهد و به آنان خواهد آموخت که چگونه فرد زندگی‌اش را به امت تقدیم می‌کند و جزئی از زندگی سراسر امت می‌شود.

امامان اهل بیت علیهم‌السلام مرزبانان حریم اسلام، ص ۵۶۱.

حسین علیه‌السلام کسی است که همه قداست‌های انسانیت را در یگانگیِ معجزه‌آسای خود خلاصه کرد. حیاتی در روح بی‌همتای او موج می‌زد که زندگی می‌ساخت؛ ازاین‌رو بر او گران آمد که این حیات را تنها برای خود بخواهد، پس آن را به عقیده‌ها بخشید و به نسل‌ها ارزانی داشت. این‌چنین زندگی حسین علیه‌السلام در هستی گستره یافت و از زندگی محدود یک انسان به زندگی گرانمایه و جاویدِ الگوی والای اسلام تبدیل شد و چنان وجدانی نیک‌خواه در دل نسل‌های آگاه بنی‌آدم ادامه یافت.
این‌چنین، عقیده، بالندگی و آمادگی خود برای جاودانگی را از روح و خون حسین علیه‌السلام گرفت، هم‌چنان‌که حسین علیه‌السلام بنیان و وجدان خود را از عقیده گرفته بود. از آن پس عقیده با حیات درخشان حسینی زندگی کرد، هم‌چنان‌که حسین علیه‌السلام با حیات عقیدتی پاک زندگی گذراند.

امامان اهل بیت علیهم‌السلام مرزبانان حریم اسلام، ص ۵۵۷.

حسین علیه‌السلام، چراغ فروزنده انسانیت، نور خود را بر شبی از شب‌های قیرگون آدمی تاباند تا بر او بامدادی تابناک و درخشان بیافریند و او را در راه رسیدن به انسانیت دست گیرد و به جلای ناب اسلامی بپالاید و حقوق فردی و اجتماعی‌اش را به دستش دهد، پس از آن‌که حکومت‌های ترس‌افکن و برده‌ساز آن‌ها را از او برگرفته بودند، حکومت‌هایی که هیچ‌گاه به نگاه اسلام در حکمرانی و نظام‌مندی باور نداشتند.

امامان اهل بیت علیهم‌السلام مرزبانان حریم اسلام، ص ۵۵۷.

اعتماد امت به امام زین العابدین علیه‌السلام ـ با وجود رویکردها و مذاهب گوناگون ـ تنها در سویه فقهی و روحی خلاصه نمی‌شد، بلکه امت به ایشان در جایگاه مرجع و رهبر و پناهگاهی برای همه دشواری‌ها و قضایای زندگی، به عنوان امتداد پدران پاک ایشان ایمان داشتند.
ازاین‌رو می‌بینیم وقتی عبدالملک با تهدید پادشاه روم رویارو شد که می‌خواست از نیاز مسلمانان به دریافت نقدینگی از سرزمین روم سوءاستفاده کند و این‌گونه مسلمین را خوار کند و شرایطی بر ایشان بگذارد، عبدالملک سرگشته ماند و زمین برایش به تنگ آمد؛ هم‌چنان که در روایت آمده است. او گفت: خود را نحس‌ترین زاده‌ای که در اسلام زاده شده، می‌بینم. سپس اهل اسلام را گرد آورد و از آنان مشورت خواست. اما نزد هیچ یک از آنان اندیشه‌ای نیافت تا به کار بندد. آن قوم به او گفتند: تو خود رأی و راه نجات از این ماجرا را خوب می‌شناسی. گفت: وای بر شما، آن کس کیست؟! گفتند: باقیمانده اهل‌بیت پیامبر. گفت: راست می‌گویید.
این شد که به امام زین العابدین علیه‌السلام پناه آورد. ایشان آموزه‌های ویژه خود را به فرزند خود حضرت محمد بن علی، امام باقر علیه‌السلام، داد و ایشان را ره‌سپار کرد. این‌گونه ایشان برای نقدینگی اسلامی برنامه‌ای نو ریخت و آن وضعیت را چاره کرد.

امامان اهل بیت علیهم‌السلام مرزبانان حریم اسلام، ص ۵۷۰.

واقعه طفّ یک سوگنامه گذرا نیست که فقط در مرحله‌ای مشخص از تاریخ روی داده باشد. بلکه صورتی کامل از پیکره یافتن نبرد حق و باطل است. صحنه‌ای واقعی و زنده است که نقش‌های آن را همه طبقات بشر با سن‌ها و جنس‌های گوناگون ایفا می‌کنند. معصومی که کوتاهی و خطا نمی‌کند، مجرمی که از پست‌ترین و فجیع‌ترین کارها ابایی ندارد، زن، کودک شیرخوار، پیرمرد سالمند، توبه‌کار و گنه‌کار، همه در آن هستند. هم والایی و بلندمرتبگی در آن هست و هم پستی و فرومایگی.

امامان اهل بیت علیهم‌السلام مرزبانان حریم اسلام، ص ۴۸۴.

این واقعه (واقعه طفّ) تعبیری از یک مرحله تاریخی نیست، تعبیری از حال یک امت است که حاکمانش آن را از جاده صحیح به کج برده‌اند و آن را از رسالت و عقیده‌اش دور کرده‌اند، تا جایی که امتی مرده شد که به هیچ چیز نمی‌اندیشد جز به این اندک نفسی که بالا و پایین می‌شود … ترس به اندازه‌ای توصیف‌ناپذیر این امت را فرا گرفت، آن‌چنان که می‌دانست به حق عمل نمی‌شود و از منکر جلوگیری نمی‌شود، اما ایستاده بود و تکان نمی‌خورد. این امت اجلش فرا رسیده بود و مرده بود؛ گرچه بدن‌هایشان متحرک بود.

امامان اهل بیت علیهم‌السلام مرزبانان حریم اسلام، ص ۴۸۴.

ما در برابر خدای متعال نسبت به هر انسانی که از دین منحرف شود پاسخگو هستیم. ما نسبت به هر انسانی در دورترین نقطه جهان اسلام که علی‌رغم وجود امکانات، منحرف است، مسئول هستیم؛ چه برسد به آن کسانی که در وطن ما، در کشور ما و در میان مردم ما زندگی می‌کنند.
چگونه می‌توانیم ادعا کنیم که از دعوت‌کنندگان به خدای متعال هستیم درحالی‌که در کشور ما کسانی وجود دارند که از اسلام هیچ چیز نمی‌دانند و ما اصلاً به آنها فکر هم نمی‌کنیم؟

بارقه‌ها، ص ۴٠.

این که عدل، اصل دوم از اصول دین قرار داده شده و به این وسیله از دیگر صفات الهی متمایز گردیده، اتفاقی نبوده است، بلکه این کار به این دلیل بوده است که به مدلول عملی یکی از مهم ترین صفات خداوند و نقش آن درجهت‌‏دهی به خط سیر انسان تأکید شود؛ زیرا عدل ، در مسیر تکامل انسان و قیام این مسیر بر اساس قسط، شرط اساسی برای رشد هر ارزش والای دیگری است و جامعه بدون عدل و قسط، فضای ضروری برای پویایی آن ارزش ها و بروز استعدادهای والا را از دست خواهد داد.

اسلام راهبر زندگی، ص١۵٧.