گزیده‌ها

بخشی از گفتارهای شهید صدر درباره رویکرد کل‌گرا به زندگی امامان اهل بیت علیهم‌السلام:
«… رویکردی که می‌خواهم با شما از آن سخن گویم، رویکردی است که به‌جای دیدگاه جزءگرا، بر پایه دیدگاهی کل‌گرا به زندگی و تاریخ هریک از امامان علیهم‌السلام می‌پردازد. یعنی به امامان علیهم‌السلام همچون یک کل به‌هم‌پیوسته می‌نگرد و در مطالعه این کل، بر آن است تا نشانه‌های عمومی و هدف‌های مشترک و سبک و سیاق اصیل آن (کل به‌هم‌پیوسته) را آشکار سازد و پیوستگی مراحلش را فهم کند، سپس نقشی را بررسی کند که امامان علیهم‌السلام همگی در زندگی اسلامی ایفا کردهاند. با این سخن نمی‌خواهم بررسی زندگی امامان علیهم‌السلام را از دیدگاه جزءگرا، یعنی مطالعه جداگانه هر امام رد کنم؛ بلکه این بررسی جزءگرا نیز خود برای انجام بررسی همه‌نگر از امامان علیهم‌السلام به‌عنوان یک کل، بایسته است؛ چراکه ناگزیر باید در آغاز، امامان علیهم‌السلام را جداگانه به‌گونهای بررسی کنیم که گسترده‌ترین بُرد ممکن از زندگی هر یک را با همه نشانه‌ها و هدف‌ها و فعالیت‌های انبوهش دربر گیرد تا پس از آن بتوانیم همه را هم‌چون یک کل بررسی کنیم و نقش مشترک همه ایشان و نشانه‌ها و هدف‌ها و همبستگی را که این نقش مشترک حاکی از آن است، کشف و استنباط کنیم».

امامان اهل بیت علیهم‌السلام مرزبانان حریم اسلام، ص١٢٠.

بخشی از گفتارهای شهید صدر درباره رویکرد کل‌گرا به زندگی امامان اهل بیت علیهم‌السلام:
«… در اینجا به پنداری‌ رایج نزد بسیاری‌ از مردم برمی‌خوریم که عادت دارند از امامان علیهم‌السلام به‌‌‌‌عنوان اشخاصی‌ صرفاً مظلوم یاد کنند که از مرکز رهبری‌ کنار زده شدند و امت هم این برکنارشدن را پذیرا شد و بدین سبب ایشان گونه‌‌‌گونه فشار و محرومیت را به خود دیدند. این مردم معتقدند نقش امامان علیهم‌السلام در زندگی‌شان به سبب کنار زده شدن از عرصه حکومت، بیشتر نقشی‌ سلبی‌ بوده و حالِ ایشان حال مالکی‌ بوده که مِلکش را غصب کرده‌‌اند و دیگر امیدی‌ به پس گرفتن آن ندارد.
این تفکر ـ افزون بر نادرستی‌ نظری‌ ـ از سویه عملی‌ نیز نادرست است؛ چراکه این تفکر سبب می‌شود که انسان، کناره‌‌گیری‌، انزوا و موضع سلبی‌ را در برابر مشکلات امت و عرصه‌‌های‌ رهبری‌ بپسندد. از این‌‌رو من معتقدم از ضرورت‌‌های‌ اسلامی‌ کنونی‌ ما این است که نادرستی‌ این تفکر را ثابت کنیم و زندگی‌ امامان علیهم‌السلام را بر پایه دیدگاهی‌ کل‌گرا بررسی‌ کنیم تا نشان دهیم ایشان در طول یک خط در راستای‌ رسالت خود عملکردی‌ ایجابی‌ داشته‌‌اند و روشن سازیم که ایشان در پاسداری‌ از رسالت و عقیده، نقش فعالانه و مشترکی‌ را ایفا کرده‌‌اند.»

امامان اهل بیت علیهم‌السلام مرزبانان حریم اسلام، ص١٢٣.

«… بر این اساس ما اذعان داریم که یک انقلاب حقیقی، هیچ‌گاه از وحی و نبوت و گستره آن دو در زندگی انسان، جدا نیست. چنان‌که نبوت و رسالت الهی، هیچ‌گاه از انقلاب اجتماعی علیه بهره‌‏کشی و رفاه‌‏طلبی و سرکشی جدا نیست».

اسلام راهبر زندگی، ص١٧٩.

«… در کتاب دوم، اندیشه «خداوند» مرتبه‌ای فراز شده و این از آن روست که نمودار قومی از این اندیشه برکنده شده است. بِدین ترتیب که «الهِ» ارائه شده از سوی شاگردان حضرت مسیح علیه‌‌السلام برای جهان، الهی جهانی است که میان ملت‌‌‌‌ها تفاوتی در آن نیست. اما این الهی ـ که اله سراسر جهان است ـ از قلمرو نزدیک به ذهن محسوس انسان دور نشده و به‌‌‌‌طور کامل از عالم حس، مجرد نشده است. بلکه بر پیوندی بس استوار با انسانِ حسی باقی مانده است؛ آن‌‌چنان که گویی پدر اوست. از همین رو در اناجیل بارها از انسان با تعبیر «پسر خدا» یاد می‌‌‌شود. البته مسیحیت رسمی این انسان را به عیسی‌‌بن‌‌مریم تفسیر می‌کند، ولی گمان نمی‌کنم مقصود آن چنین باشد. تعبیر اناجیل چنین است که انسان ـ هر انسانی ـ پسر خداست، نه این‌‌که به‌‌طور ویژه عیسی‌‌بن‌‌مریم پسر خدا باشد؛ چراکه درباره خداوند، اندیشه یک پدر برای تمامی بشریت را به دست می‌‌دهد و نه اندیشه آفریننده، سرور مطلق و توانای بخشنده بزرگ. این، اندیشه پدری است که دارای پسرانی است و این پسران زبان‌‌‌های گوناگون دارند، رویکردهای گوناگون دارند و مذهب‌‌های گوناگون دارند. ازین روست که باید برادری کنند؛ چراکه همگی پسران یک پدر هستند.
اما کتاب سوم، کتاب نبوتِ اسلام، اندیشه یکتاپرستی را در روشن‌‌ترین و گسترده‌‌ترین گونه ممکن از تنزیه به دست میدهد؛ تنزیهی که همواره در برانگیختن انسان توانا می‌‌ماند، چون این اندیشه از رنگ پدری و رابطه‌‌‌های مادی با انسان، سراسر جدا است. «خداوند» از هر گونه رابطه مادی با هر انسانی مجرد است؛ حتی با ارجمندترین انسان بر روی زمین و حتی با خود صاحب رسالت، حضرت محمد بن عبدالله صلی‌الله‌علیه‌وآله‌و‌سلم.»
بخشی از گفتارهای شهید سید محمد باقر صدر درباره دلایل تجدید و تغییر در نبوت؛

امامان اهل بیت علیهم‌السلام مرزبانان حریم اسلام، ص١١١.

«… خلافت عباسی چگونه برخاست؟ چگونه شکل گرفت؟ بر اساس دعوتی که به رهبری الرضا من آل محمد (برگزیده از آل محمد) صلی‌الله‌علیه‌وآله‌و‌سلم فرا می‌‌خواند. یعنی این جنبش از عظمت این رویکرد و گردآمدن مسلمانان پیرامون آن به نفع خود سود جست. آنان شیعه نبودند. بیشترشان شیعه نبودند. اما می‌دانستند که رویکرد شایسته و حقیقی و محکم و استوار در علی علیه‌السلام و در یاران آگاه علی علیه‌السلام و در فرزندان علی علیه‌السلام نمایان می‌‌شود. از این رو بسیاری از اهل‌سنت یاران امامان علیهم‌السلام بودند، بلکه برخی از پیشوایان اهل‌سنت نیز از یاران بزرگ امام صادق علیه‌السلام بودند.
امامان علیهم‌السلام در این اندیشه بودند که اسلام را به مجموع امت اسلامی ارائه دهند و الگویی والا و برنامه ای والا برای مسلمانان باشند. امامان علیهم‌السلام در دو خط عمل می کردند: خط ساختن شیعیان شایسته و خط ارائه الگوی والا به تمام مسلمانان، گذشته از شیعه یا سنی بودنشان».

امامان اهل بیت علیهم‌السلام مرزبانان حریم اسلام، ص٢٨٠.

«سرمایه‌داری بیش از هر گرایش دیگری از دارایی اسلام باخبر است و می‌داند اسلام قدرتی نهفته در نفوس بشری دارد و از نظامی برخوردار است که جبروت سرمایه‌داری را از بین خواهد برد. از این رو سرمایه‌داری با هیچ چیز به اندازه اسلام نمی‌جنگد و از هیچ چیز به اندازه سیطره اسلام که یاور ضعیفان و آزادی‌بخش ملت‌ها است، نمی‌هراسد. به همین دلیل با همه توانش با اسلام جنگید و تلاش کرد همه عرصه‌ها را از اسلام خالی کند تا میدان برایش باز شود و بتواند استثمارگری کرده و حقوق ضعیفان را پایمال کند. در این راستا مسلمانان را نسبت به دینشان و اسلامشان، بی‌تفاوت ساخت و تلاش کرد اسلام را در نگاه مسلمانان به یک رابطه سطحی بین انسان و خدا تبدیل کند و همه مظاهر درخشان اسلام را که به‌شدت از آن می‌هراسد و منافع و اهدافش را تهدید می‌کند از آن بگیرد.»

بارقه‌ها، ص٣١٣.

«امامان علیهم‌السلام برای برپایی پایه های حکومت شایسته به دست خود، تنها قیام با شمشیر و پیروزی مسلحانه موقت را کافی نمی‌‌دیدند. برپایی و نهادینه‌‌سازی چنین حکومتی در نظر ایشان تنها بر آماده سازی حمله نظامی متوقف نیست. بلکه پیش از آن بر آماده سازی سپاهی عقیدتی متوقف است که به امام و عصمت ایشان ایمانی مطلق دارد و هدف‌های بزرگ ایشان را کاملاً درک می کند و پشتیبان برنامه ایشان در عرصه حکومت است و از دستاوردهای امام برای امت نگهبانی می نماید».

امامان اهل بیت علیهم‌السلام مرزبانان حریم اسلام، ص١٣١.

«همان‌‌‌گونه که امامت تداوم نقش نبوت به‌شمار می‏‌رود، در عصر غیبت‌، مرجعیت نیز تداوم‌‌‏بخش نقش امامت است و مسئولیت این رسالت بزرگ را بر عهده دارد. در این راستا، مرجعیت در طول تاریخ در جهت برپایی حکومت صالح و یا تمهید مقدمات آن به اشکال مختلف اقدامات گوناگونی انجام داده است. علمای شیعه ـ به همراه تمامی صالحان و مستضعفان این امت شایسته ـ همواره در حال رد و انکار جلوه‌‏های مختلف باطل به سر بردند و در سراسر زندگی‌شان بر وابستگی به حکومت پیامبران و امامان علیهم‌السلام پافشاری نمودند؛ حکومت حق و عدلی که تمامی نیکان و صالحان بشری برای برپایی آن جهاد و مبارزه کردند».

اسلام راهبر زندگی، نگاهی فقهی و مقدماتی به پیش‌نویس قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، ص٢٧.

«… انسانِ حکومت اسلامی، که از آغازین روزهای حیات امت اسلامی، حرکت خود را برای ساختن دوباره تاریخ آغاز کرد، در سراسر آن مدتی که هدف حقیقی او خداوند متعال بود، هرگز شعله حرکت در او خاموش نشد و از عدل مطلقی که این هدف بزرگ مظهر آن است، نیرویی برای مبارزه بی‌‌‌‌امان و حرکت وقفه‌‌‌ناپذیر بر ضد ظلمِ ستم گران و تکبرِ گردن‌‌کشان به دست می‌‌‌‌‌‌‌آورد، آن هم نه تنها در روستا یا جزیره خودش یا در میان افراد قبیله‌‌‌‌‌‌اش، بلکه در سراسر گیتی».

اسلام راهبر زندگی، ص١٩٩.