سعید فلاحی

نویسنده: مصطفی قلیزاده

 

نام: صدر، سید محمدباقر

نام‌های دیگر: آیت‌الله سید محمد باقر صدرنجفی

موطن: کاظمین

نام پدر: سید حیدر

تاریخ ولادت: 1353قمری

شهادت: 19/1/1359 ش.

 

علامه شهید، آیت‌الله سید محمد باقر صدر، یکی از بزرگ‌ترین اندیشمندان مسلمان – و به‌تعبیر امام خمینی: «مغز متفکر اسلامی» – در تاریخ اسلام به ویژه در قرن چهاردهم هجری است. فقیهی جامع الشرائط، فیلسوفی اجتماعی، مفسری بزرگ، متفکری آگاه به فرهنگ و علوم زمانش، نویسنده‌ای توانمند و پرکار و سیاستمداری هوشمند و شجاع و دردمند.

از میلاد تا مدرسه

سید محمد باقر صدر در تاریخ 25 ذیقعده 1353 در شهر مقدس کاظمین دیده به جهان گشود[1] و دومین فرزند خانواده بود. اجدادش همه ازعالمان دین بودند: پدرش سید حیدر که جوانمرگ شد، پدر بزرگش ‍ آیت‌الله العظمی سید اسماعیل صدر که یکی از مراجع بزرگ تقلید شیعه در نیمه اول قرآن چهارده اسلامی بود و در سال 1338 ق. وفات کرد. و دیگر اجدادش که شاخه‌هایی سرسبز و پربار از شجره پربرکت «خاندان صدر» و از تبار غیرتمند و پاک امام کاظم علیه‌السلام بوده‌اند و در سرزمین ایران، لبنان و عراق از پاسداران فرهنگ و اندیشه و دانش و دین بشمار می‌رفته‌اند.

برادر بزرگ و معلمش سید اسماعیل نیز از علما و مجتهدان پرتلاش و جوان نجف بود که در سال 1388 ق. در چهل و هشت سالگی درگذشت.

خواهرش «آمنه بنت الهدی صدر» یکی از زنان دانشمند، شاعر، نویسنده و معلم فقه و اخلاق بود که در مسیر جهاد و مبارزه، با برادرش سید محمد باقر همگام شد و سرانجام سرونشت هر دو به شهادت و سعادت ابدی ختم گشت.[2]

سید محمد باقر، از پنج سالگی به مدرسه رفت و تا یازده سالگی دوره ابتدایی را به اتمام رساند. در این دوران، نبوغ شگفت‌انگیز و استعداد سرشار خدادادی او درخشید و تعجب آموزگاران و همکلاس‌های خود را برانگیخت، بطوری که اولیای مدرسه تصمیم گرفتند او را به مدرسه کودکان تیزهوش و نابغه بگذارند تا به هزینه دولت درس بخواند و پس از طی مراحل لازم و قانونی، به دانشگاه‌های اروپا یا آمریکا اعزام کنند و در رشته‌های علوم جدید تحصیل کند و به کشور خود باز گردد.

او به تحصیل علوم دینی و پرداختن به رشته کار پدرانش گرایش داشت و از طرفی مادر و برادر بزرگش رضایت ندادند که او به پول دولت وابسته به غرب و دست‌اندرکاران خودباخته آموزش و پرورش آن روز عراق، درس ‍ بخواند…

بالاخره با راهنمایی دو دایی فقیه و دانشمندش آیت‌الله «شیخ محمد رضا آل یاسین» و آیت‌الله «شیخ مرتضی آل یاسین» به فراگیری دروس ‍ حوزوی و علوم دینی پرداخت.[3]

تحصیلات علوم دینی را با کتاب «معالم الاصول» نزد برادرش سید اسماعیل آغاز کرد و دیگر کتاب‌های دوره سطح حوزه را با شور و شوق و تلاش بسیار در مدتی کوتاه خواند و تمام کرد. او علاوه بر تحصیل، دروس ‍ ابتدایی را نیز به خواهرش بنت الهدی می‌آموخت و بنت الهدی بی‌آنکه به مدارس نامناسب دخترانه آن روز عراق پای بگذارد، نزد برادرش سید محمد باقر و گاه سید اسماعیل، قرآن، ادبیات، تاریخ، حدیث، فقه، اصول و… را آموخت.[4]

در نجف اشرف، شهر امامت و فقاهت

در سال 1365 ق. که دوازده ساله بود به همراه برادرش سید اسماعیل به نجف اشرف رفت تا در محضر اساتید بزرگ حوزه علمیه شهر امامت، به تحصیلات عالی بپردازد. او دوره عالی فقه و اصول را در نزد مرحوم آیت‌الله سید ابوالقاسم خویی و مرحوم آیت‌الله شیخ محمد رضا آل یاسین گذراند.[5] فلسفه اسلامی (اسفار ملاصدرا) را از مرحوم «شیخ صدرا بادکوبه‌ای» آموخت. و در کنار آن، طی سال‌ها، فلسفه غرب و نظرات فلاسفه غیر مسلمان را به دقت مورد تحقیق و نقد قرار داد.[6] کتاب «فلسفتنا» (فلسفه ما) گویای ابعاد گسترده اندیشه‌های فلسفی سید محمد باقر صدر است.

در دیگر رشته‌های علوم مثل حدیث، رجال، درایه، کلام و تفسیر نیز سال‌ها به تحصیل و تحقیق و مطالعه گذراند و به کمال رسید.

سید محمد باقر در طول هفده – هیجده سال تحصیل (از آغاز تا پایان) علاوه بر استفاده از هوش و استعداد و نبوغ فوق‌العاده‌اش، روزانه حدود شانزده ساعت به تحصیل و مطالعه و مباحثه و تحقیق می‌پرداخت[7] و خودش نیزهمیشه می‌گفته است که من به اندازه چند طلبه درسخوان، تلاش می‌کنم. در سایه این پشتکار جانانه بود که بر همه مشکلات فایق آمد و در کسب دانش و فضیلت به مقامی عالی دست یافت و گفته‌اند که از هنگام بلوغ شرعی، خود مجتهد شده بوده و از مجتهد دیگری تقلید نکرده است.[8]

تعلیم و تربیت

سید محمد باقر از بیست سالگی با تدریس کتاب «کفایة الاصول»[9] وتعلیم و تربیت طلاب جوان را آغاز کرد. از بیست و پنج سالگی به تدریس ‍ خارج اصول و از بیست و هشت سالگی به تدریس دوره خارج فقه بر اساس کتاب «العروة الوثقی»[10] پرداخت. بعدها فلسفه و تفسیر قرآن نیزتدریس و تعلیم، شاگردانی جوان، محقق، پرشور، متقی، متفکر، آگاه، مجاهد و سیاستمدار تربیت کرد که هر یک از آنها بعدها پرچمدار نشر علم و فرهنگ و آیین جهاد در راه خدا شدند و بعد از استادشان، راه علمی، فکر و سیاسی – اجتماعی او را ادامه دادند از جمله:

  1. سید محمد باقر حکیم
  2. سید محمود هاشمی
  3. سید کاظم حسینی حائری
  4. شیخ مهدی آصفی
  5. سید عبدالغنی اردبیلی
  6. شیخ غلامرضا عرفانیان و…[11]

حزب دعوت اسلامی

بعضی از عالمان آگاه و روشن‌بین از جمله شهید سید محمد مهدی حکیم، سید طالب رفاعی، شیخ مهدی سماوی، پس از مطالعه اوضاع سیاسی و اجتماعی عراق، به این نتیجه رسیده بودند که باید حزبی را مبتنی بر اندیشه و ایدئولوژی اسلامی تأسیس کنند تا بتوانند مبارزات مسلمانان آن سامان را سر سامان بدهند و به اهداف خود نائل آیند. پس از مطرح کردن این اندیشه با آیت‌الله صدر، «حزب الدعوة الاسلامیه» (حزب دعوت اسلامی) را در سال 1377 تأسیس کردند.[12]

آیت‌الله صدر اساسنامه‌ای را نیز بر اساس اعتقادات دینی برای حزب دعوت تنظیم کرد. حزب دعوت به فعالیت خود پرداخت آیت‌الله سید محمد باقر صدر، پنج سال بعد از تأسیس حزب، بنا به مصالحی خود را از آن کنار کشید. اما به دیگر اعضای حزب توصیه کرد که به کار خود ادامه دهند و او نیز پشتیبان آنان خواهد بود.[13]

جماعة العلماء

در سال 1958 م. «عبدالکریم قاسم»، با ظاهری پیشرو و چپ نما به حکومت عراق رسید و میدان را برای کمونیستها باز کرد. در نتیجه آن موجی الحادی و مخالف اسلام، سرزمین عراق را فراگرفت. حوادث دوران حکومت عبدالکریم قاسم، عالمان آگاه و متعهد شیعه را در آن کشور به حرکت واداشت. آنان ضروری دیدند که برنامه‌های اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فکری مکتب اسلام را هماهنگ با نیازهای حیات بشر معاصر عرضه نمایند. بدین گونه، تشکیل «جماعة العلماء فی النجف الاشرف» (جامعه روحانیت نجف اشرف) پدید آمد و عالمان بزرگی همچون شیخ مرتضی آل یاسین، شیخ محمد رضا آل یاسین، شیخ محمد رضا مظفر و شهید سید مهدی حکیم (فرزند آیت‌الله سید محسن حکیم) از اعضای اصل آن بودند.

سید محمد باقر صدر در آن زمان گرچه بخاطر جوان بودن نسبت به سایر اعضا، که کمتر از سی سال داشت، عضو جماعة العلماء نبود، ولی با آنان همکاری جدی داشت و حتی نخستین بیانیه جماعة العلماء را نیز او نوشت ! و اکثر نوشته‌های آنان به قلم او نوشته می‌شد، زیرا وی قلم توانا و نثری محکم و نو داشت و آگاهی‌های سیاسی و اجتماعی و فلسفی او نیز وسیع‌تر از دیگران بود. انتشار مجله «الاضواء» در سال 1961 ق. مهم‌ترین فعالیت فرهنگی جماعة العلماء بود که سر مقاله‌های پنج شماره اول آن تحت عنوان «رسالتنا» به قلم آیت‌الله سید محمد باقر صدر نگارش یافت. و خواهرش بنت الهدی نیز در این مجله مقالات خود را به چاپ می‌رساند.[14]

همزمان با این فعالیت‌ها، به پیشنهاد مرحوم آیت‌الله سید محسن حکیم – مرجع تقلید وقت – کتاب کم نظیر «فلسفتنا» را تألیف کرد.[15] این کتاب در دو بخش تنظیم شده است:

بخش اول: نظریه شناخت (معرفت) از دیدگاه‌های فلاسفه معاصر و در مقایسه با فلسفه اسلامی.

بخش دوم: بینش فلسفی اسلام درباره جهان و نقد و رد جهان بینی مادی و الحادی.

از آن پس به بررسی نظام‌های اقتصادی اسلام و مکاتب شرق و غرب (سوسیالیسم و کاپیتالیسم) پرداخت که حاصل این تحقیق عمیق و بی‌سابقه، کتاب پرارج «اقتصادنا» (اقتصاد ما) شد. این کتاب پرارج نخستین اثری است که سیستم اقتصادی اسلام را در طرحی علمی و محققانه ارائه کرده و دو بخش است:

بخش نخست: در این بخش مکتب‌های اقتصادی شرق و غرب را بررسی کرده و به محک نقد روشن بینانه و عالمانه زده و مردود و فاقد ارزش دانسته است.

بخش دوم: طرح تفصیلی سیستم اقتصادی اسلام.

این کتاب در سال 1381 ق. به چاپ رسید.[16]

حمایت از امام

سید محمد باقر صدر، نهضت امام خمینی در ایران را روزنه امیدی برای نجات امت اسلام می‌دانست. بنابراین از آغاز نهضت اسلامی امام در سال 1342 ش. آن را تحت نظر داشت و از امام و حرکتش حمایت می‌کرد.

در تاریخ 9 جمادالثانی 1358، حضرت امام خمینی از تبعیدگاه ترکیه به نجف اشرف منتقل شد. ورود امام به حوزه علمیه نجف، جنب و جوشی در آن ایجاد کرد. علما و روحانیون نجف درباره استقبال از امام، نظرات مختلفی داشتند. آیت‌الله صدر با اشتیاق تمام به همراه عده‌ای از علمای دیگر، در مراسم استقبال و پیشواز از امام شرکت، و شاگردان و همفکرانش ‍ را نیز به آن دعوت کرد… در تمام چهارده سال اقامت امام در نجف، سید محمد باقر با ایشان ارتباط نزدیکی داشت و به امام عشق می‌ورزید، عشقی که تا آخر عمر در بین او و امام بود.[17]

دوران مرجعیت

دوران مرجعیت آیت‌الله سید محمد باقر صدر، پس از وفات آیت‌الله حکیم (1390ق.) آغاز شد و بسیاری از مردم عراق از او تقلید کردند.[18]

در سال 1392 ق. رژیم بعث عراق، بیش از پیش از تحرک‌های ضداستبدادی حزب دعوت اسلامی و دیگر گروه‌های مبارز و مسلمان به وحشت افتاد. بنابراین با یورش به خانه‌های مبارزان و مجاهدان، عده زیادی را دستگیر و زندانی کردند. آیت‌الله صدر نیز با اینکه بیمار بود و در بیمارستان نجف بستری شده بود، تحت نظر مأموران سازمان امنیت رژیم بعث قرار گرفت. تا اینکه با اعتراض مردم و علما، سازمان امنیت دست از او برداشت.[19]

در سال 1394 ق. رژیم بعث عراق، پنج تن از شاگردان و مریدان صدر، یعنی شیخ عارف بصری، سید عزالدین قبانچی، سید عماد الدین طباطبایی تبریزی، حسین جلوخان و سید نوری طعمه، را دستگیر و اعدام کرد! این گروه شهیدان، طلایه دار شهدای انقلاب اسلامی عراق بودند. این حادثه اثر ناگوار و سنگینی بر روح آیت‌الله صدر گذاشت و مدتها به سختی متأثر و بیمار بود.

از حوادث مهم دیگر در دوران مرجعیت آیت‌الله صدر، حرکت اربعین سال 1397 بود. مردم نجف از قدیم هر سال در روز اربعین حسینی، مویه کنان و عزادار، با پای پیاده از نجف تا کربلا راهپیمایی می‌کنند. در آن سال، آیت‌الله صدر هر چه در توان داشت به هیئت‌های عزادار مساعدت کرد تا مراسم شورانگیز اربعین را هرچه باشکوهتر برگزار نمایند. آن روز دهها هزار نفر در قالب عزادارن حسینی، اعتراض خود را علیه سلطه ضد انسانی رژیم بعث عراق، اعلام کردند.

به دنبال آن قیام تاریخی، آیت‌الله صدر، را دستگیر و به سازمان امنیت بغداد منتقل کردند، در آنجا پس از بازجویی، هشت ساعت تحت شکنجه جسمی و روحی قرار دادند. آثار آن شکنجه ها، تا آخر عمر در بدنش هویدا بود و بسختی می‌توانست از پله‌ها بالا برود.[20]

تحریم پیوستن به حزب بعث

یکی از برنامه‌های خطرناک رژیم بعثی عراق، «بعثی کردن نظام آموزش و پرورش» بود. به همه دست اندرکاران امور تعلیم و تربیت از مدارس گرفته تا دانشگاهها تکلیف کردند که به حزب بعث عراق بپیوندند و برنامه‌های ضد اسلامی آن را در تمام سطوح آموزش کشور اجرا کنند… در این هنگام، آیت‌الله صدر در مقام مرجعیت و یگانه پرچمدار مبارزه با حزب کافر بعث، با صدور فتوایی، پیوستن به حزب و هر گونه همکاری با آن را تحریم کرد. این فتوا، تکلیف مردم را روشن ساخت و مردم از پیوستن به حزب و عضویت در آن پرهیز کردند. جز اندکی فرومایه و بی‌دین و ترسو.

تاءثیر فتوای آیت‌الله صدر به حدی بود که یکی از مسؤ ولان حزب در این باره، اعتراف کرد:

فتوای سید محمد باقر، همه نقشه‌های ما را نقش بر آب کرده و هیچ کس، جز عده کمی ترسو و بزدل، از پذیرفتن عضویت حزب و همکاری با آن استقبال نکرد.[21]

بدین گونه حزب بعث، دشمن اصلی خود را شناخت.

در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی

آیت‌الله صدر، از حامیان صادق امام خمینی و انقلاب اسلامی بود، امام در پاریس بود که سید محمد باقر صدر، طی نامه‌ای پشتیبانی خود را از ایشان و ملت انقلابی ایران اعلام، و از مقام از ایشان و ملت انقلابی ایران اعلام، و از مقام شهدای انقلاب، تجلیل کرد. همین فعالیت‌های او بود که ملت مسلمان عراق را به سوی حمایت از مردم ایران سوق می‌داد و رژیم آمریکایی صدام حسین – حاکم خونخوار عراق – را خشمگین می‌کرد. در شب 22 بهمن 1357 که شب پیروزی شکوهمند مردم مسلمان و انقلابی ایران به رهبری امام خمینی (ره) بر طاغوت آمریکایی – رژیم محمد رضا پهلوی – بود. آیت‌الله صدر در مسجد جواهری نجف اشرف به منبر رفت و برای مردم مسلمان عراق از انقلاب اسلامی ایران و نقش امام خمینی در احیای اندیشه‌های دینی و اصلاح امت اسلام، سخن گفت و تکلیف مردم عراق را در برابر حکومت ضد دینی بعثی، معین کرد: قیام !… قیام…

فردای آن شب، مردم عراق به دعوت رهبر خود، برای حمایت از انقلاب اسلامی ایران و رهبری امام خمینی، در بسیاری از شهرهای عراق راهپیمایی کردند.[22]

از دیگر کارهای آیت‌الله صدر، در جهت حمایت از انقلاب اسلامی ایران، تألیف سلسله کتاب‌های «الاسلام یقود الحیاة» در شش جلد بود که شامل بحث‌هایی نظیر: قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، منابع قدرت دولت اسلامی، اقتصاد جامعه اسلامی و… می‌شود.

با قرآن در صحنه

از کارهای شگفت‌انگیز آیت‌الله صدر برای بیداری مردم عراق و آماده کردن آنها برای قیام و حرکت در مقابل حکومت جائر آن کشور، برگزاری تفسیر موضوعی قرآن بود. آن هم بعد از تعطیل کردن درس خارج فقه!

در حوزه علمیه نجف کمتر دیده شده بود که یک مرجع تقلید تفسیر قرآن بگوید آن هم به جای درس خارج فقه، که این بیشتر مایه تعجب دیگران می‌شد. به طوری که برخی از شاگردان او، در این باره از وی سؤ ال کردند او جواب داد:

«برای من تدریس و تألیف و تحقیق، صورت حرفه و هدف در زندگی ندارد، بلکه ادای وظیفه شرعی به هر نحو ممکن برای من از همه چیز مهم‌تر است. امروز در این برهه از تاریخ اسلام و مسلمین، که انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی پیروز شده و پوزه قدرت‌های شیطانی شرق و غرب را به خاک مالیده و امت اسلام را در سرتاسر دنیا بیدار کرده است، من وظیفه خود می‌دانم که با تفسیر قرآن، افکار مردم مسلمان عراق را آگاه و آرمان‌های انقلابی اسلام را مطرح نمایم و با بیان مفاهیم شور آفرین، حماسی و اجتماعی قرآن کریم، دلها را برای پیوستن به انقلاب اسلامی برای ایران آماده کنم… از طرفی، درس خارج فقه و اصول، بیش از حد لازم در حوزه گفته می‌شود، اما جای تفسیر قرآن سخت خالی است !»[23]

درس تفسیر شهید صدر هر هفته دو روز از تاریخ 17 جمادی الاول تا 5 رجب 1399 طی چهارده جلسه برگزار شد[24] که بعد از آن رژیم طاغوتی صدام حسین از ترس بیداری مردم، درس تفسیر بیدارگرانه آیت‌الله صدر را به تعطیلی کشاند.

درس تفسیر قرآن جنب و جوشی در میان توده مردم به وجود آورده بود. حکومت ظالمانه صدام از این پدیده خجسته اسلام، به وحشت افتاد و برای جلوگیری از هر گونه تحرک، در یک یورش وحشیانه، همه نمایندگان آیت‌الله صدر را در تمام شهرهای کشور دستگیر و زندانی کرد. شهید صدر روز 16 رجب 1399 را روز اعتراض و اظهار انزجار از اعمال ظالمانه رژیم اعلام کرد. مردم به اطاعت رهبر و مرجع تقلید خود برخاستند، دست از کارهای خود کشیدند، بازارها را تعطیل کردند و برای بیعت با رهبرشان به خانه او شتافتند… همان شب آیت‌الله صدر دستگیر و روانه بغداد شد. در سازمان امنیت بغداد، از او خواستند که دست از پشتیبانی انقلاب اسلامی بردارد و مردم عراق را تحریک نکند. امام شجاعانه جواب داد.

«من یک مسلمانم و در برابر سرنوشت همه مسلمانان جهان – و نه تنها عراق و ایران – مسؤ ولم و باید به وظیفه شرعی خود عمل کنم و وظیفه شرعی منحصر به ایران و عراق نیست. حمایت از انقلاب اسلامی ایران و رهبری آن هم، یک وظیفه شرعی است !»[25]

همان روز بنت الهدی، به ایراد یک سخنرانی در حرم امام علی علیه السلام پرداخت و از مردم خواست که به خیابانها بریزند و در مقابل دستگیری آیت‌الله صدر، به رژیم برای ایجاد آرامش و جلوگیری از گسترش اعتراض ‍ مردم، مجبور شد که آیت‌الله صدر را آزاد کند.[26]

صدر شهادت

روز 18 رجب 1399، خانه آیت‌الله صدر و کوچه‌های اطراف آن از اول صبح تا پاسی از شب، مملو از جمعیتی بود که دیروز برای آزادی رهبرشان دست به تظاهرات اعتراض آمیز زده بودند و امروز آمده بودند تا بار دیگر با او بیعت کنند.

رژیم ستم پیشه صدام حسین، از تجدید پیمان امت مسلمان عراق با مرجع و رهبرشان، سخت به وحشت افتاد و برای قطع رابطه مردم با آیت‌الله صدر، نیروهای امنیتی را در سر کوچه آیت‌الله صدر و کوچه‌های اطراف، مستقر کردند. بدین گونه محاصره نه ماه خانه آیت‌الله صدر آغاز شد.[27]

در مدت نه ماه محاصره، رژیم با فرستادن مأموران و مزدوران خود به نزد آیت‌الله صدر، سعی کرد او را از راهی که در پیش گرفته، منصرف کند، ولی آیت‌الله صدر ثابت و استوار ایستاد و همچنان از انقلاب اسلامی ایران و امام و مردم انقلابی ایران حمایت کرد و هرگز به خواسته‌های رژیم خونخوار صدام، گردن ننهاد.[28] تا اینکه در بعد از ظهر گرم و سوزان روز شنبه 19جمادی الاول 1400 (16 فروردین 1359)، «ابوسعید» رئیس ‍ سازمان امنیت نجف، با عده‌ای از مزدوران امنیتی، آیت‌الله صدر را دستگیر و به سرعت از نجف به بغداد منتقل کرد. آیت‌الله صدر این بار می‌دانست که دیگر بر نخواهد گشت، چون وقتی ابوسعید جنایتکار گفت: «آماده باشید به بغداد برویم!» به آرامی گفت:

– «من خیلی وقت است که آماده شهادتم!»

فردای آن روز، حکومت جبار بغداد، اقدام به دستگیری بنت الهدی کرد چون بیم داشت مبادا بنت الهدی بار دیگر مردم را به اعتراض و تظاهرات دعوت کند و رژیم را رسوا نماید!

برزان ابراهیم، برادر ناتنی صدام و رئیس سازمان امنیت کشور، در زندان از آیت‌الله صدر خواست که فقط چند کلمه بر ضد امام خمینی و انقلاب اسلامی بنویسد، تا آزاد شود، وگرنه کشته خواهد شد!

آیت‌الله صدر این خواسته آن آدمکش را رد کرد و گفت:

من آماده شهادتم، هرگز خواسته‌های غیر انسانی و ضد دینی شما را قبول نخواهم کرد و راه من همان است که انتخاب کردم !…»[29]

وقتی که مزدوران بعثی، از منصرف کردن آیت‌الله صدر و خواهرش مأیوس ‍ شدند، آن دو علوی پاک‌نژاد مظلوم را در روز سه‌شنبه 23 جمادی الاول 1400 (19 فروردین 1359) زیر شکنجه به شهادت رساندند. جنازه آن دو شهید در جوار مرقد امام علی علیه السلام، در آرامگاه خانوادگی «شرف الدین» به خاک سپرده شد.[30]

امام خمینی، در پیامی که به مناسبت شهادت مظلومانه آن دو شهید داد، سوگمندانه نوشت:

«… مرحوم آیت‌الله شهید سید محمد باقر صدر و همشیره مکرمه مظلومه او که معلمین دانش و اخلاق و مفاخر علم و ادب بود، به دست رژیم منحط بعث عراق با وضع دلخراشی به درجه رفیعه شهادت رسیده‌اند. شهادت ارثی است که امثال این شخصیت‌های عزیز از موالیان خود برده اند…»[31]

باقیات صالحات

آثار قلمی متفکر بزرگ، شهید سید محمد باقر صدر، همه علمی، تحقیقی، ابتکاری، کم‌نظیر و مورد استفاده و مراجعه اندیشمندان و اهل علم و مصداق روشن «باقیات صالحات» است.

در اینجا به معرفی فهرست گونه این آثار درخشان می‌پردازیم:

  1. فدک فی التاریخ (فدک در تاریخ).
  2. غایة الفکر فی علم الاصول.
  3. فلسفتنا (فسلفه ما).
  4. اقتصادنا (اقتصاد ما).
  5. الاسس المنطقیه للاستقراء.
  6. المعالم الجدیدة للاصول.
  7. بحوث فی شرح العروة الوثقی.
  8. دروس فی علم الاصول، معروف به «حلقات».
  9. الفتاوی الواضحة، رساله عملیه شهید صدر است که در نوع خود سبک خاصی دارد.
  10. البنک اللاربوی فی الاسلام (بانک بدون ربا در اسلام).
  11. المدرسه الاسلامیة، بحث‌های اجتماعی و اقتصادی است.
  12. بحث حول المهدی علیه السلام.
  13. بحث حول الولایة.
  14. الاسلام یقودالحیاة (اسلام راهنمای زندگی).
  15. المدرسة القرآنیة، درس‌های تفسیر موضوعی قرآن.
  16. دورالائمه فی الحیاة الاسلامیه (نقش امامان در اسلام).

17 نظام العبادت فی الاسلام (نظام عبادی از نظر اسلام).

  1. حاشیه بر رساله عملیه آیت‌الله شیخ مرتضی آل یاسین، تحت عنوان «بلغة الراغبین»، که هنوز هم چاپ نشده است.
  2. حاشیه بر «منهاج الصالحین» آیت‌الله حکیم.

20 حاشیه بر مناسک حج آیت‌الله خوئی.

  1. حاشیه بر بخش نماز جمعه از کتاب شرائع الاسلام.
  2. موجز احکم الحج، مختصری از احکام حج.

آثار:

دروس فی علم الاصول

الفتاوی الواضحة

اقتصادنا

فلسفتنا

غایة الفکر فی علم الاصول

فدک فی التاریخ

الاسس المنطقیه للاستقراء

المعالم الجدیدة للاصول

بحوث فی شرح العروة الوثقی

البنک اللاربوی فی الاسلام

المدرسه الاسلامیة

بحث حول المهدی علیه السلام

بحث حول الولایة

الاسلام یقودالحیاة

المدرسة القرآنیة

دور الائمه فی الحیاة الاسلامیه

نظام العبادت فی الاسلام

بلغة الراغبین

حاشیه بر منهاج الصالحین

حاشیه بر مناسک حج آیت‌الله خوئی

حاشیه بر بخش نماز جمعه از کتاب شرائع الاسلام

موجز احکم الحج، مختصری از احکام حج

[1]. مباحث الاصول، سيد كاظم حسيني حائري، چاپ 1407، قم، مقدمه، ص 33.

[2]. شهید صدر بر بلندای اندیشه و جهاد، مصطفی قلیزاده ، سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ 1372، ص 17ـ18.

[3].  همان ، ص 23.

[4]. همان، ص 24.

[5]. مباحث الاصول، مقدمه، ص 42.

[6]. شهید صدر بر بلندای اندیشه و جهاد، ص 29.

[7]. مباحث الاصول، مقدمه، ص 44.

[8]. همان، ص 52.

[9]. از مهم ترین کتب اصول فقه شیعی، تالیف آخوند خراسانی، که محور تدریس اصول فقه در سطوح عالی حوزه‌های علمیه است.

[10]. کتابی فقهی و بسیار مهم، تالیف مرحوم آیت الله سید محمد کاظم طباطبایی یزدی.

[11]. برای اطلاع بیشتر مراجعه شود به: مباحث الاصول، ص 79 ـ 83 ؛ شهید صدر بر بلندای اندیشه و جهاد، ص 33ـ 34؛ گفتگویی با حجت الاسلام سید محمد باقر مهری، چاپ 1361 شمسی، ص20.

[12]. مباحث الاصول، ص 88 .

[13]. همان، ص 88 ـ 89؛ گفتگویی با سید محمد باقر مهری، ص 35؛ شهید صدر بر بلندای اندیشه و جهاد، ص 53 ـ 58.

[14]. التّحرک الاسلامی فی العراق، شهید سید محمد مهدی حکیم، ص 21.

[15]. همان، ص 60.

[16]. مشتاقان می‌توانند برای آشنایی بیشتر به متن کتاب، چاپ شانزدهم، بیروت، 1403 ق. یا به ترجمة آن (اقتصاد ما)جلد اوّل به قلم آقای محمد کاظم موسوی، و جلد دوّم به قلم آقای عبد العلی سپهبدی، مراجعه نمایند.

[17]. شهید صدر بر بلندای اندیشه و جهاد، ص 39.

[18]. همان، ص 61.

[19]. مباحث الاصول، ص 105 ـ 107.

[20]. همان، ص 107 ـ 109.

[21]. گفتگویی با سید محمد باقر مهری، ص 59.

[22]. شهید صدر بر بلندای اندیشه و جهاد، ص 89 ـ 94.

[23]. همان، ص 102.

[24]. المدرسة ‌القرآنیة، شهید صدر، ص 239. مجموع آن چهارده جلسه درس تفسیر قرآن در کتاب «المدرسة القرآنیة» تدوین شده است.

[25] . شهید صدر بر بلندای اندیشه و جهاد، ص 20.

[26]. همان، ص 109 ـ 122.

[27]. همان، ص 125.

[28]. همان، ص 128 ـ 135.

[29]. همان، ص 141.

[30]. همان، ص 144.

[31]. صحيفۀ نور، ج 12، ص 57

 

رادیو مناهج: پادپخش خمینی عراق حکایت زندگی بزرگ‌مردی است که نابغه حوزه علمیه نجف بود و همه وجودش را برای اسلام هزینه کرد؛ از نبوغ علمی تا جان خویش!

آنچه خواهید شنید:

 

قسمت اول:

  • نبوغ عجیب شهید صدر
  •  اجتهاد شهید صدر قبل از بلوغ
  •  ساده‌زیستی؛ سبک زندگی شهید صدر
  •  چرا شهید صدر هیچوقت خانه و ماشین نخرید؟!

قسمت دوم:

  • تأسیس «جماعه العلما»؛ اولین تشکیلات سیاسی علمای عراق
  • چرا شهید صدر مرجعیت را بر عهده گرفت؟
  • چه زمانی شهید صدر گفت: «ذوب شوید در خمینی»؟
  • طرح شهید صدر برای «مرجعیت موضوعی»

قسمت سوم:

  • کدام جریان حوزوی با شهید صدر کاری کرد تا آرزوی مرگ کند؟
  •  اقدامات شهید صدر برای تحول حوزه‌ چه بود؟
  •  شهید صدر چطور  برنامه درسی حوزه را تغییر داد؟
  •  چرا کتاب «دروس فی علم الفقه» تألیف نشد؟
  •  شهید صدر چطور امر تبلیغ را در عراق متحول کرد؟!
  •  چطور تعدادی از اهل سنت مقلد شهید صدر شدند؟

قسمت چهارم:

  • میشل عفلق که بود؟
  • محورهای مبارزه شهید صدر با حزب بعث (مشروعیت‌زدایی از حزب – نقشه‌ی کشتن صدام)
  • اقدامات حزب بعث برای ترور شهید صدر
  • سه بار بازداشت شهید صدر

قسمت پنجم:

  • حمایت شهید صدر از نهضت امام خمینی
  • چرا شهید صدر از طلاب مشهورش که حتی فارسی هم بلد نبودند، خواست تا در درس امام شرکت کنند؟!
  • ماجرای نامه اعتراضی شهید صدر به بختیار
  • شهید صدر بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران برای حمایت از آن چه کرد؟
  • حمایت فکری شهید صدر از انقلاب اسلامی ایران

قسمت ششم:

  • موضع منافقانه رژیم بعث در قبال انقلاب اسلامی ایران
  • ماجرای تلگرام مبهم امام خمینی به شهید صدر
  • جریان «گروه‌های بیعت» و ترس رژیم بعث
  • حمایت زنان انقلابی عراق از شهید صدر

قسمت هفتم:

    • چرا شهید صدر «شهادت هدفمند» را انتخاب کرد
    • محدودیت‌های شهید صدر در دوران حصر
    • محاصره غذایی منزل شهید صدر چگونه شکست؟
    • چرا رژیم بعث شهیده بنت‌الهدی را هم اعدام کرد؟

 

 

شهید سید محمدباقر صدر«اقتصادنا» را به‌منظور پاسخگویی به نیازهای ضروری اسلامی و ضرورت‌هایی که پس از تهاجم فکری تمدن‌های غربی و شرقی به دنیای اسلام به‌وجود آمد، به رشتۀ تحریر درآورد. در پی این حملات فکری، برخی از فرزندان این امت تحت‌تأثیر این افکار و ارزش‌ها قرار گرفتند و با حرارت و اشتیاق به آن‌ها گرایش یافتند.

آیت‌الله صدر در این کتاب، همراه با برخی از آثار دیگر خود، به تحلیل و نقد اصول مدارس اقتصادی سرمایه‌داری و مارکسیسم پرداخته و مکتب اقتصادی اسلام را با دقت علمی بالا مطرح کرده است. این تلاش، آغازگر بنیان‌گذاری علمی اقتصاد اسلامی بود. او در این کتاب با دلایلی روشن ثابت می‌کند که توانایی اسلام در اجرای طرح‌های توسعه اقتصادی در جهان اسلام و ادارۀ زندگی بشر، بیش از سایر مکتب‌هاست.

استاد دکتر محمد مبارک در اشاره به مطالعاتی که در زمینه اقتصاد اسلامی انجام شده، اظهار می‌دارد:

کتاب «اقتصادنا» اثر پژوهشگر اسلامی و متفکر بزرگ، سید محمدباقر صدر، اولین تلاش علمی منحصر به فرد در استخراج نظریه اقتصادی اسلام از احکام شریعت است. این کتاب با بررسی دقیق و جامع مفاهیم علم اقتصاد و اصطلاحات آن، اصول فقهی را با مفاهیم اقتصادی به‌طور خلاقانه‌ای تلفیق کرده است. مؤلف این کتاب را در دو بخش اصلی تنظیم کرده است: در بخش اول، به بررسی و نقد علمی دو مکتب اقتصادی سرمایه‌داری و مارکسیسم پرداخته و در بخش دوم، به استخراج ویژگی‌های نظریه اقتصادی اسلام از منابع اسلامی و احکام شرعی می‌پردازد.

در جلد نخست این کتاب، نگارنده به بررسی تطبیقی اقتصاد اسلامی با اقتصاد مارکسیستی و اقتصاد سرمایه‌داری با رویکردی مبنایی می‌پردازد و ساختار و چارچوب کلی و جایگاه اقتصاد اسلامی را مشخص می‌سازد. سپس در جلد دوم فرایند دستیابی به از آموزه‌های فقهی و دینی را مطرح می‌کند.

در جلد دوم به‌سراغ محتوای اقتصاد اسلامی می‌رود. رویکرد مبنایی شهید صدر و اعتقاد به انسجام منطقی میان احکام ظاهری شریعت او را بر آن داشته است که این زیربنا را از خلال احکام و آموزه‌های فقهی و دینی استخراج کند.

بدین منظور، در این جلد از اقتصادنا ابتدا فرایند دستیابی به مکتب اقتصادی را مطرح می‌کند تا روش علمی خود را روشن سازد، سپس با استفاده از آن روش، نظریه‌های اقتصاد اسلامی را کشف می‌کند و روبناهای اقتصاد اسلامی را بنا می‌نهد. او در این کتاب به سه نظریه در اقتصاد اسلامی می‌پردازد: نظریه توزیع پیش از تولید، نظریه توزیع پس از تولید و نظریه تولید. سپس در پایان کتاب به جایگاه و مسئولیت حکومت در اقتصاد اسلامی می‌پردازد.

با وجود اینکه این ابتکار، به‌گفته خود شهید صدر، تأسیس‌کننده و ابتدایی بود، اما تا به امروز جدیدترین و مهم‌ترین مطالعه در حوزه اقتصاد اسلامی به شمار می‌رود. با گذشت بیش از چهار دهه از نگارش این اثر، همچنان این کتاب در انتظار تفکر و تلاش‌های فکری از سوی اندیشمندان و نیروهای اسلامی است تا راهی را که شهید صدر گشود، ادامه داده و پروژه‌اش را در کشف ابعاد دیگر نظریه اسلامی در اقتصاد تکمیل کنند.

این کتاب با عنوان اقتصاد ما توسط سید ابوالقاسم حسینی (ژرفا) و سید محمدمهدی برهانی ترجمه و از سوی پژوهشگاه تخصصی شهید صدر منتشر شد.

 

 برای خرید این کتاب اینجا را کلیک کنید

 متن این کتاب را اینجا بخوانید

«بانک بدون ربا در اسلام»، ابتکار ارزشمند دیگری از سوی نویسنده بزرگوار شهید سید محمدباقر صدر است که نشان‌دهندۀ تعهد و پایبندی او به حقوق امت اسلامی و دین والای اسلام است. ایشان این پژوهش را در پاسخ به درخواست کمیتۀ آماده‌سازی «بیت‌التمویل کویتی» در وزارت اوقاف، که به‌منظور تدوین نظامی برای بانکی بدون ربا براساس فقه اسلامی تشکیل شده بود، به رشته تحریر درآورد. این کمیته از چندین تن از فقهای بزرگ، از جمله سید شهید، دعوت شد تا در این زمینه اثری تألیف کنند، اما میزان پاسخ‌گویی آنان به این دعوت مشخص نیست.

نویسنده محترم بار دیگر با شایستگی تمام اثبات کرده است که شریعت جاویدان اسلامی همگام با تحولات زمان پیش می‌رود و پاسخ‌گوی نیازهای نوظهور عصر است. همچنین، امت اسلامی در هر دوره‌ای باید از شریعت خود الهام بگیرد تا بتواند راه‌حل‌های دینی مناسبی برای مشکلات متعدد زندگی اجتماعی خویش بیابد.

شایان ذکر است که نویسنده، طراحی بانک بدون ربا را به‌صورت مستقل از سایر جنبه‌های جامعه انجام داده است؛ به این معنا که فرض را بر استمرار وضعیت فاسد موجود، چهارچوب اجتماعی غیراسلامی، و بقای سایر مؤسسات ربوی از جمله بانک‌های دیگر گذاشته است. از همین رو، این نظریه موجب شگفتی برخی از محافل روشنفکری در جامعۀ اسلامی شد.

شهید صدر در این زمینه چنین می‌گوید:

این ایده برای آن دسته از ذهنیت‌هایی که آکنده از روح وابستگی به نظام‌های غربی، چسبیده به واقعیت فاسد موجود، و اشباع‌شده از تصورات انسان غربی درباره زندگی و مؤسسات اجتماعی آن هستند، عجیب و غیرمنتظره به نظر می‌رسید. در همین راستا، یکی از افرادی که انحراف موجود در جهان اسلام از او وزیری در کشورش ساخته بود، با کمال سادگی و سطحی‌نگری به من گفت: وقتی نام بانک بدون ربا را شنیدم، به همان اندازه که از شنیدن عبارت دایرۀ مربع شگفت‌زده می‌شوم، حیرت کردم.

اما استاد بزرگوار، به لطف آگاهی جامع خود از فعالیت‌های بانک‌های سرمایه‌داری، ضوابط کاری آن‌ها، و توانایی‌های علمی بی‌نظیرش، خطوط کلی این بانک را ترسیم کرد و قواعد عملکرد آن را که بر پایه‌های فقهی دین مبین اسلام استوار است، شرح داد. بدین ترتیب، طرح او به‌شکلی کامل و جامع ارائه شد و توانست پاسخی مناسب به نیازهای مبرم و روبه‌افزایش جامعه اسلامی برای ایجاد و توسعه بانک‌های بدون ربا در چهارچوب نظام‌های غیراسلامی ارائه کند.

اما پس از روی کار آمدن دولت اسلامی و در دست گرفتن رهبری عمومی جامعه، نویسنده محترم اصول اساسی بانکداری در جامعه اسلامی را در پژوهشی تحت عنوان «اصول کلی بانک در جامعه اسلامی»[1] ترسیم کرد، اما فرصتی برای تکمیل این پژوهش در سطح جزئیات نیافت.

شهید صدر در این کتاب در ابتدا کلیاتی درباره معاملات بانکی از منظر فقه اسلامی و طرح ویژه خویش برای غیرربوی کردن این معاملات ارائه می‌دهد. سپس، ساختار بانکداری بدون ربا را توصیف کرده و الگویی نوین برای تنظیم روابط بانک‌ها با سپرده‌گذاران و سرمایه‌گذاران مطرح می‌کند.

در این راستا، شهید صدر سپرده‌های بانکی را به سپرده‌های ثابت و دیداری تقسیم کرده و مفهوم مضاربه در فقه اسلامی را توضیح می‌دهد. همچنین، او پیشنهاداتی درباره شرایط لازم برای سپرده‌گذاران و نحوه عضویت در معاملات مضاربه‌ای همراه با حفظ حقوق سپرده‌گذاران ارائه می‌دهد.

شهید صدر در بخش‌های بعدی، به بررسی حقوق بانک، سیاست‌های آن در راستای حذف معاملات ربوی، شرایط جذب سپرده‌های مازاد بر نیاز مردم، الزامات و شرایط قرض‌گیرندگان از بانک، و ضرورت سرمایه‌گذاری کلان برای موفقیت بانکداری بدون ربا می‌پردازد.

نوع نگاه فقهی‌فلسفی شهید صدر، باعث شده است تا در بسیاری از موارد، استخراج حکم فقهی در خصوص معاملات بانکی از سوی ایشان، بر مبنای ماهیت واقعی معاملات صورت گیرد، نه صرفاً بر اساس شکل و ظاهر آن‌ها. این رویکرد، نقشی اساسی در ارائه راه‌حل‌های کارآمد برای جایگزینی نظام ربوی با بانکداری اسلامی ایفا کرده است.

 

برای خرید این کتاب اینجا را کلیک کنید

 متن این کتاب را اینجا مطالعه کنید

 

[1]. این تحقیق، ششمین بخش از کتاب ارزشمند «اسلام، راهبر زندگی» است که ایشان در اواخر عمر شریف خود، پس از تأسیس جمهوری اسلامی ایران، و با انگیزه‌ای برخاسته از احساس دینی، جهت پاسخ‌گویی به نیازهای فکری و فرهنگی جامعه اسلامی در سایه حکومت اسلامی، به نگارش درآورد.

 

 

نویسنده: کلوری، سید رضا

منبع: معرفت، دی١٣٨۵، شماره١٠٩

مقدّمه

اصطلاح «جامعه‌شناسی معرفت» نخسین بار از سوی ماکس شلر مطرح شد. وی این علم را دانشی دانست که موضوع آن بررسی روابط و پیوندهای میان انواع زندگی اجتماعی و اقسام گوناگون معرفت هاست.

با وجود تعریف شلر از «جامعه‌شناسی معرفت»، باید گفت: این علم برخلاف بسیاری از رشته‌های فرعی جامعه شناسی، دارای تعریف و قلمرو مشخصی نیست و به عقیده برخی از نویسندگان، نمی‌توان آن را یکی از رشته‌های فرعی جامعه‌شناسی دانست، بلکه بیشتر باید آن را به یک برنامه علمی شبیه دانست.[1]

در واقع، این اصطلاح ناظر به اختلاف بر سر این مسئله است که میان شرایط اجتماعی[2] (یا عوامل غیر مادی)[3] چه نوع رابطه‌ای وجود دارد. مجموعه‌ای از مطالعات جامعه شناختی با دیدگاه‌های گوناگون به این مسئله پرداخته است که این مجموعه، «آثار جامعه‌شناسی معرفت» نامیده می‌شود.[4]

عرصه‌های ابعاد جمعی حیات انسان چنان گسترده است و در فضاهای گوناگون زندگی انسان حضور دارد که جای چندانی برای ابعاد فردی باقی نگذارده است و اهمیت پرداختن به این بعد اساسی آنگاه آشکار می‌شود که روز به روز شاهد میل گرایش‌های فردی به وجهه‌های جمعی زندگی هستیم.

فقهای اسلامی معتقدند: فقه پاسخگوی تمام نیازهای زندگی انسان در همه ابعاد و شئون است. به تعبیر دیگر، فقه علمی است برای کشف و برقراری ارتباط میان وجه فیزیکی و متافیزیکی زندگی انسان. اما چنان‌که پیداست، از گذشته‌ای دور، نگاه دسته‌ای از فقها فردگرایانه و با ادبیاتی این چنینی بوده است. و همان گونه که آیة اللّه محمّدباقر صدر اذعان می‌کند این نگاه پیامد شرایط اجتماعی ـ تاریخی دوران تکوین و تکامل این علم است. با این حال ـ همان گونه که ذکر شد ـ به تدریج، با پیدایش جایگاه ویژه و اهمیت ابعاد اجتماعی، گروهی از فقیهان نیز ناگزیر از تغییر نگرش و دست کم ادبیات خود شده‌اند و فقه برای تکامل‌های آخرین خود، گام‌های اساسی برمی دارد. البته توجه به این نکته لازم است که سراسر متون فقها و آثار فقیهان پر است از موضوعات و مسائل اجتماعی و آنان قطعاً به این جنبه توجه داشته اند، اما ادبیات و روش این علم این چنین شکل نگرفته است.

در میان اندیشمندان اسلامی، آیة اللّه محمّدباقر صدر به خوبی می‌درخشد و آثار علمی فراوان و پرمحتوایش زبان اعتراف برخی از بزرگان را به نبوغ وی گشوده است.

در میان آثار وی، کتاب الأسس المنطقیه للاستقراء اعجاب اندیشمندانی را برانگیخته است و در بسیاری مراکز علمی داخلی و خارجی تدریس می‌شود. همچنین نوآوری‌های ایشان در علم اصول فقه نیز در نوع خود کم نظیر است. کمترین شاهد آن رویاوری و توجه خاص و تدریس نسل جدیدی از فقها و اندیشمندان حوزه به آثار وی در این علم است. یکی از ابعاد امتیاز ایشان، توجه به جایگاه و نقش ابعاد اجتماعی و آشکار ساختن آن است.

مقاله حاضر در تلاش است تا به اختصار، برخی از رویکردهای اجتماعی وی درباره رابطه جامعه با معرفت و علم را از منظر ایشان آشکار سازد. این مقاله در دو بخش تنظیم شده است: بخش نخست ناظر به مبانی عقلی و منطقی در باب معرفت و از جمله مباحث معرفت شناختی است؛ و بخش دوم، که معطوف به اجتهاد و فقه و رابطه فهم اجتماعی با فقه است، به مسائل جامعه‌شناسی معرفت و علم هر دو مربوط است.

پذیرش معرفت‌های عقلی پیشین

از جمله مسائلی که در بحث جامعه‌شناسی معرفت نقش تعیین کننده دارد، موضوع معرفت‌های عقلی پیشین و پذیرش یا عدم پذیرش آن است. این موضوع نقش خود را آنجا نشان می‌دهد که می‌بینیم با پذیرش این نوع معرفت ها، بی شک مانع بزرگی بر سر راه شکل حاد جامعه‌شناسی معرفت و مهد آن یعنی پست مدرنیسم ایجاد خواهد شد و شاید تنها بخشی اندک از جامعه‌شناسی معرفت بتواند در قلمرو اندیشه و معرفت پذیرفتنی گردد؛ زیرا در این صورت و با پذیرش این اصل (معرفت‌های پیشین)، حوزه‌ای مستقل برای تعقّل بشری قایل خواهیم شد و طبعاً نسبیت‌گرایی تنها در برخی از شناخت‌ها راه پیدا خواهد کرد.

درباره مصدر معرفت و اساس آن میان مکتب عقلی و مکتب تجربی اختلاف اساسی وجود دارد و این از مهم‌ترین اختلافات فلسفی است. مکتب «عقلی» معتقد است: معرفت بشر دارای اساسی عقلی بوده و دارای جنبه قبلی است که انسان مستقل از حس و تجربه به آن معرفت دست می‌یابد. اما مکتب «تجربی» قایل است به اینکه آزمایش تنها اساس عامی است که همه رنگ‌های معرفت را، که در فکر بشری ذخیره شده، متکفّل است و نزد آدمی هیچ گونه معرفتی که قبلی باشد و مستقل از آزمایش، پیدا نمی‌شود. حتی شناخت‌هایی که به نظر می‌رسد در اعلا درجه اصالت در نفس بشر باشد، از جمله قضایای ریاضی و منطقی مانند 2=1+1 اگر تحلیل شود به تجربه‌ای بازگشت خواهد داشت که انسان در طول زندگی به دست آورده است.[5]

در این بخش، شهید صدر به بیان مطلبی می‌پردازد که با آن می‌توان این دو مکتب را به سنجش گذارد و موضعی مشخص در قبال جامعه‌شناسی معرفت اتخاذ کرد. ایشان ادعا می‌کند که مهم‌ترین نتیجه مترتّب بر مکتب تجربی آن است که همه ابتداییات شناخت بشری جزئی است؛ زیرا آغاز معرفت با حس است و حس یعنی درک جزئیات. بنابراین، ما به هیچ قضیه کلی که خارج از محیط آگاهی حسی ما قرار گرفته باشد، یقین نداریم، و به عکس، در مکتب عقلی، ما به قضایای کلی پیش از حس و تجربه یقین داریم و همان اساس تفسیر معارف پسین ماست.[6]

مقایسه و ارزیابی دو رویکرد

در توضیح این ارزیابی، شهید صدر به پذیرش قضایای حداقلی‌ای اشاره می‌کند که ملاک ارزیابی این دو رویکرد (مکتب عقلی و تجربی) است و با همین بیان، درمی یابیم که وی از قایلان مکتب عقلی است: ما وقتی مکتب عقلی و مکتب تجربی را بررسی نموده و میان آن دو مقایسه می‌کنیم، باید مقیاسی داشته باشیم که به وسیله آن این دو مکتب را ارزیابی نماییم و این مقیاس، از کمترین حد از درجات تصدیق به قضایای علوم طبیعی و قضایای منطقی و ریاضی که همه به آن اعتراف دارند، به وجود می‌آید؛ زیرا از درجه‌های تصدیق به این قضیه‌ها کمترین حدی وجود دارد که – برحسب عادت – میان پیروان مکتب عقلی و پیروان مکتب تجربی مورد اتفاق است و هر مسلکی که با این حداقل از تصدیق موافقت داشته باشد، مسلک معقول در تفسیر معرفت بشری خواهد بود و بر اساس این مقیاس، اکنون میان این دو مکتب مقایسه می‌کنیم اولا، در پرتو حداقل از درجه‌های تصدیق به قضایای علوم طبیعی که مورد اتفاق است؛ ثانیاً، در پرتو حداقل از درجه‌های تصدیق به قضیه‌های منطقی و ریاضی که مورد اتفاق است.[7]

ضرورت وجود سرآغازی برای شناخت ها

شناخت‌های بشری چه از رهگذر استنباط به دست آمده باشد و چه از طریق استقرا، باید سرآغازی از شناخت‌ها را دربر داشته باشد که آنها نتیجه شناخت دیگری نباشند؛ زیرا اگر ما این سرآغاز را نداشته باشیم، با یک سلسله غیرمتناهی مواجه خواهیم شد و دست رسی به هر شناختی متوقف خواهد بود بر تعداد شناخت‌های غیرمتناهی و در نتیجه، اصل شناخت محال خواهد گردید.[8]

به طور قطع، می‌توان گفت: شهید صدر قایل به حوزه‌ای از معرفت و شناخت (معرفت‌های پیشین) در انسان است که به هیچ وجه، در ارتباط با حس و تجربه نیست. در نتیجه، نه از جامعه اخذ شده است و نه جامعه تأثیری در آن دارد. بنابراین، بی شک بخشی از حوزه تفکر انسان مستقل و منفک از جامعه و اجتماعیات است.

مصادر معرفت

آیة اللّه صدر در بخشی از کتاب فلسفتنا[9] با بیان این نکته که تمام معرفت‌ها مبتنی بر حس و تجربه نیست، حوزه‌ای مستقل و اختصاصی برای عقل انسان تعریف می‌کند که بدین سان و با این وجه، دست کم حیطه ادراکات اولیه عقل بشر را می‌توان کاملا از جامعه جدا دانست. همچنین برخلاف آنچه دورکیم می‌گوید که مقولات عشر را برخاسته و برگرفته از جامعه و تجربه اجتماع می‌داند، آیة اللّه صدر می‌گوید: انّ المعارف البشریه لاترتکز کلّها علی الحس و التجربة، لأنّ المذهب العقلی… یقرّر وجود معارف اولیة ضروریة للعقل البشری، و هذه المعارف الضروریة لم تنشأ من الحس و لایبدو فیها شیء من التناقضات مطلقاً فلایمکن اقتلاع هذه المعارف بالعاصفة التی تثار علی الحس و الادراکات الحسّیه و ما دمنا نملک معارف فی منجاه عن العاصفة فمن المیسور أن نقیم علی أساسها معرفة موضوعیة صحیحة.[10]

همان گونه که پیداست، اولا ایشان یک سلسله معارف ضروری برای عقل بشری قایل است و ضروری بودنش بدین معناست که فارغ از ارتباط با جامعه یا عدم ارتباط با آن، همراه با عقل است. ثانیاً، همین شناخت‌های ضروری چون مصون از خطاهای ناشی از شناخت‌های حسی و تجربی است، می‌تواند مستند و اساس شناخت‌های صحیح و حقیقی گردد. بنابراین، سخن مزبور گرچه ممکن است با جامعه‌شناسی معرفت با نگاه‌های اولیه اش و دوران شکل گیری آن ناسازگار نباشد، ولی با صورت حاد جامعه‌شناسی معرفت قطعاً ناسازگار است. یعنی جایی که نسبیت گرایی موفق به تصرف اکثر اردوگاه‌های معارف بشری شده.

استقلال منطق تفکر

یکی از کتاب‌های معتبر و ماندگار شهید صدر الأسس المنطقیه للاستقراء است. موضوع محوری این اثر اشاره به این مسئله است که فکر بشر با دو گونه استدلال سروکار دارد که در میان استدلال‌های بشری، اصالت و برتری دارد:

1. استدلال از طریق استنباط (قیاس منطقی)؛

2. استدلال از طریق استقرا.

تمام سخن این اثر در بیان این مدعاست که راه استدلال استنباطی راهی است منطقی و ریشه این استدلال از آنجاست که تناقضی پیش نیاید، به خلاف راه استدلال در دلیل استقرائی که از نظر عقلی، تناقضی میان مقدّمات و کذب نتیجه نیست و آن جهشی را که در دلیل استقرائی از حکم خاص به حکم عام پیش می‌آید (مقدّمات جزئی ßنتیجه کلی) و در بنیان استدلال منطقی آن رخنه وارد می‌آورد، از راه مبدأ عدم تناقض نتوان چاره کرد.[11]

البته آیة اللّه صدر استقرا با مبنای تجربه گرایان را نمی‌پذیرد و خود برای آن مبانی‌ای ارائه می‌دهد و آن را دارای انرژی علمی تلقّی می‌کند. وی در این کتاب می‌خواهد به یک منطق و راه صحیح استدلال برای ذهن دست یابد؛ شیوه‌ای استدلالی که اساس و تکیه اصلی اش بر یک اصل بدیهی عقلی و پیشین (پیش تجربه) است؛ یعنی بدیهی ترین بدیهیات، اصل «استحاله تناقض» (استحاله اجتماع و ارتفاع متناقضین). و این رویکرد یعنی قایل شدن به استقلال منطق فکر، دست کم، در سطحی از سطوح تفکر بشری. پس در حیطه و قلمرو ذهن بشر حوزه‌ای کاملا مستقل از اجتماع دارد و این همان تنها مدرک و سند صحّت استدلال بشری است.

البته در گفته‌های شهید صدر مطلبی که بر بعد متافیزیکی معرفت دلالت کند یافت نشد، اما یکی از اساسی‌ترین نکات وی در این کتاب این است که همه امکانات معرفت را به محسوسات (حس و تجربه) محدود نکنیم؛ یعنی در سخن شهید صدر، اشاره‌ای به این معنا یافت نشد که ـ به هر حال ـ این معرفت‌های پیشین عقلی وجه متافیزیکی دارند یا اساس آنها ذهن انسان و سازوکار آن است؛ یعنی همان اختلافی که سر منشأ پیدایش و ظهور بحث جامعه‌شناسی معرفت مطرح گردید. گرچه شهید صدر به این معنا اشاره نکرده است، ولی همین که همه امکانات معرفت را محدود به حس نمی‌داند و برخلاف هیوم و مانند او، امکان هر نوع دانش متعالی از تجربه را منتفی نمی‌داند ـ بلکه آن

را اثبات می‌کند ـ دلیل روشنی است بر اینکه اگر وی در مباحث فقهی و اصولی برای اجتماع و شئون اجتماعی انسان نقش مهمی در فهم و تفسیر نصوص قایل است، بی شک با توجه به مبانی منطقی و فلسفی‌ای است که وی پذیرفته؛ یعنی با حفظ استقلال منطق ذهن و پذیرش حوزه‌های مستقل و اختصاصی برای ذهن، نقش اجتماع را می‌پذیرد.

دیگر اینکه اگرچه وی عنصر «زمان» و «مکان» را در فهم و استنباط فقیه مؤثر می‌داند، اما به معیارهای فراتاریخی نیز قایل است؛ یعنی عقل تاریخی را نمی‌پذیرد. وی می‌پذیرد که ساختارهای اجتماعی در دانش‌ها و فهم فقیه اثر می‌گذارد و نوعی فهم اجتماعی برای او پدید می‌آورد (البته در صورت توجه و قصد فقیه)، اما چنین نیست که در هر دوره، دانشی متناسب با ساختارهای اجتماعی آن دوره داشته باشیم؛ زیرا مبانی منطقی ـ فلسفی رویکرد وی مانع این نوع نگاه است.

هدف از حرکت اجتهاد

آیة اللّه شهید صدر در کتاب همراه با تحوّل اجتهاد، هدف از حرکت اجتهاد را ایجاد توانایی برای مسلمان معرفی می‌کند تا خود را با نظریه اسلام درباره زندگی منطبق گرداند و در همان جا می‌گوید: این هدف (منطبق شدن بر نظریه اسلام) دو بعد متفاوت

دارد: یکی انطباق در صحنه زندگی فردی و دیگری صحنه اجتماعی. پس از این بخش، مطالبی راعنوان می‌کندکه به نوعی ناظر به بحث حاضر (جامعه‌شناسی معرفت) است، اگرچه بیشتر با مباحث جامعه‌شناسی علم همخوانی دارد. وی می‌گوید: حرکت اجتهاد از لحاظ اصل و مبدأ و از دیدگاه نظری، هرچند هر دو صحنه انطباق را هدف خود می‌گیرد… با این همه، در مسیر تاریخی خود که در دامن تشیّع در آن زیسته، بیشترین هدف خود را همان عرصه نخستین قرار می‌دهد و بس. بنابراین، مجتهد ـ در لابه‌لای فعالیت برای استنباط احکام ـ در ذهن خود، چهره فرد مسلمانی را مجسّم می‌نماید که می‌خواهد روش و رفتار خود را بر نظریه اسلام درباره زندگی منطبق گرداند، نه اینکه چهره جامعه مسلمانانی را مجسّم نماید که می‌خواهد زندگی و روابط خود را بر بنیاد اسلام پرورش دهد. این یک بعدی اندیشیدن و تنها نیمی از هدف را گرفتن به خاطر شرایط عینی و پیشامدهای تاریخی بوده؛ زیرا حرکت اجتهاد در نزد شیعیان، از هنگامی پدید آمد که تقریباً از سیاست برکنار بودند و به خاطر وابستگی حکومت در روزگاران اسلامی و در بیشتر جاها، با حرکت اجتهاد نزد سنّیان، شیعه فقه اسلامی خود را از صحنه‌های اجتماعی به دور داشت و این برکناری از سیاست، به تدریج موجب شد دامنه هدفی که حرکت اجتهاد را پدید می‌آورد در میان امامیه محدودتر گردد و این اندیشه را پیش بیاورد که یگانه جولانگاه آن… انطباق فرد است و نه جامعه با نظریه اسلام.[12]

همان‌گونه که پیداست، شهید صدر نقش تاریخ و جریانات اجتماعی ـ تاریخی را در نوع نگرش و غلبه یافتن نوعی گرایش در اجتهاد فقهای شیعه پر اهمیت می‌خواند و همان را از عوامل جهت گیری‌های فردگرایانه آنان می‌داند. بنابراین، از نظر ایشان، تاریخ و بسترهای تاریخی در غلبه یک گرایش و حتی برخی موضوعات در اندیشه عالم، اثرگذار است. شهید صدر برای اثبات ادعای این نوع ذهنیت فردگرایانه، مثال‌هایی نیز از مسائل مطرح شده نزد فقیهان و اصولیان می‌آورد. وی بخشی از گفتوگوی اصولیان درباره «دلیل انسداد» (انسداد باب علم) را شاهدی بر ادعای خود می‌گیرد: ما تا هنگامی که می‌دانیم در شرع تکالیفی داریم و نمی‌توانیم به صورت قطعی آنها را بشناسیم، بایستی در مقام شناسایی آنها، از ظن یاری بجوییم. این اندیشه را اصولی‌ها مورد مناقشه قرار داده و گفته‌اند: «چرا نتوانیم فرض کنیم که آنچه بر مکلّف واجب است این است که در هر موردی به جای اینکه گمان را میزان قرار دهد، عمل به احتیاط کند و اگر دامن زدن به احتیاط کار را دشوار می‌سازد هر مکلّفی می‌تواند به اندازه‌ای که دشواری کار بر او کاسته گردد از احتیاطات خود بکاهد.» اکنون روحی را که در این فرضیه نهفته است بنگرید تا بدانید چگونه دیدگاه فردگرایی درباره شریعت و قانون [که خود متأثر از شرایط اجتماعی و تاریخی خاصی بوده] بر صاحبان آن تسلّط یافته؛ زیرا شریعت و قانون وقتی می‌تواند دستور به این گونه احتیاط کاری‌ها بدهد که قانون و شریعت را برای فرد صادر کرده باشد و بس، ولی اگر بخواهد برای جامعه قانون گذاری نماید چنین روشی را نمی‌تواند در پیش بگیرد؛ زیرا این فرد یا آن یکی می‌توانند همه برنامه‌های خود را بر اساس احتیاط به انجام رسانند، ولی واحد مجموع و مرکّبی که جامعه باشد، نمی‌تواند زندگی اجتماعی و اقتصادی و بازرگانی و سیاسی خود را بر پایه احتیاط بنهد.[13]

در قسمتی از بیانات شهید صدر، درباره نگرش فردگرایانه فقیهان شیعی، مطالبی آمده که حایز اهمیت است: تأثیر یک سو نگری و رسوخ فردگرایی در تفسیر شریعت، بر روش فهم نصوص شرعی نیز قابل توجه است. چنان‌که از یک سو می‌بینیم در روشنگری نصوصی، شخصیت پیامبر یا امام را به عنوان فرمانروا و سرپرست دولت ندیده می‌گیرند و در هر جا که از ناحیه پیامبر منعی صادر شده باشد ـ مثلا، منع مردم مدینه از اینکه از رسیدن زیادتی آب متعلّق به خود به دیگران جلوگیری نمایند ـ آن را بر ناروا بودن یا ناخوشایند بودن (حرمت یا کراهت) کاری در نزد پیامبر حمل می‌نمایند، با آنکه گاهی هیچ یک از این دو نبوده و بلکه پیامبر تنها به این اعتبار که سرپرست دولت بوده، از کاری نهی کرده و از منع او حکم دینی عامی به دست نمی‌آید. از سوی دیگر نیز نصوص دینی را با روح تطبیق بر واقعیت خارجی مورد تفسیر قرار نمی‌دهند تا قاعده‌ای از آن به دست آید و از این رو، بسیاری به خود اجازه می‌دهند تا موضوع واحدی را تجزیه نمایند، برای آن احکام گوناگون قایل شوند.[14]

این سخنان به روشنی گواه بر این است که شرایط تاریخی ـ اجتماعی می‌تواند پارادایمی غالب نزد اندیشمندان ایجاد کند؛ چنان‌که به گفته شهید صدر، پارادایم فردگرایی بر ذهنیت گروهی از فقهای شیعه غلبه یافته بود.

اصولا شهید صدر از جمله فقیهانی است که عنصر زمان و مکان را بسیار پراهمیت و صاحب نقش می‌داند. وی کاملا به موضوع جامعه و پیوند موضوعات فقهی با جامعه و اجتماع توجه می‌کند (چنان که مشاهده شد). او برای وجهه اجتماعی موضوعات چنان نقشی قایل است که حتی فهم نصوص دینی را نیز در ربط با زمینه‌های اجتماعی آن می‌داند: در آینده، درک ما از نصوص دینی دگرگون خواهد شد و در آن، همه جوانب شخصیت پیامبر و امام مورد توجه قرار خواهد گرفت و تجزیه‌ای که بدان اشاره کردیم به دور افکنده خواهد شد و آن هم نه بر بنیاد قیاس، بلکه بر بنیاد فهم و شناخت پایگاه و زمینه اجتماعی نصوص…؛ زیرا هر نصّی همراه با مفهوم اجتماعی خود، معنایی دارد که در بسیاری مواقع، از معنای آن وسیع تر است.[15]

طبق بیان اخیر، مفاهیمی که در نصوص می‌آید، علاوه بر مفهوم لغوی (ظهور ابتدایی) از مفاهیم دیگری نیز برخوردار است که در بیشتر اوقات، وسیع تر از معنای لغوی و سطحی است و طبیعی است که با فهم و تصور این مفاهیم ثانوی (اجتماعی)، بالتبع جهت گیری فقیه درباره حکم نیز تغییر خواهد یافت. بنابراین، موقعیت‌های اجتماعی نقش مفهوم سازی نیز برای عالم خواهند داشت.

سید محمّدباقر صدر در ادامه بحث در سیر تاریخی اجتهاد، به زمینه‌های دگرگونی یا گسترش دادن به هدف اجتهاد اشاره می‌کند. وی می‌گوید: پس از آنکه حاکمیت اسلامی بر اثر جنگ‌های نامسلمانان استعمارگر با مردم کشورهای اسلامی از میان رفت، این برکناری از صحنه سیاست و اجتماع ـ که پیش از این دامنگیر اجتهاد شیعی شده بود ـ دیگر در انحصار حرکت اجتهاد در میان شیعه نماند، بلکه به کل اسلام و همه مذاهب فقه اسلامی سرایت کرد و به جای اسلام، بنیادهای فکری دیگری را برپا داشت تا زندگی اجتماعی را بر پایه آنها استوار کند. این دگرگونی بنیادی در موقعیت مسلمانان، اثری بزرگ بر حرکت اجتهاد در میان امامیه نهاد؛ زیرا این حرکت به روشنی احساس کرد که خطری حقیقی از سوی استعمار گران و بنیادهای فکری آنان اسلام را تهدید می‌کند. و همین احساس خطر چنان تکانی به آن داد تا هوشیار گردید و توانست کیان اجتماعی مسلمانان را برای خود مجسّم نماید و به این آگاهی رسید که اسلام یک کل است و [شئون فردی آن از شئون اجتماعی اش] تجزیه‌پذیر نیست. و ما مقدّمات این امر را در روزگار خود در حرکت اجتهاد امامیه می‌بینیم. بررسی‌هایی که برای آگاهی از نظریه اسلام درباره نظام حکومتی یا شیوه اقتصادی و مانند اینها درباره مسائل اجتماعی از دید اسلام می‌بینیم، همگی نشانه‌هایی از تحوّل فکری یاد شده است.[16]

در واقع، در این بخش نیز شهید صدر با عطف توجه به اهمیت و جایگاه خاص شرایط اجتماعی و تاریخی، نشان می‌دهد که چگونه موقعیت‌های خاص سیاسی و فرهنگی دوران فقیهان توانسته است نگرش و هدف آنان و بالتبع موضوعات و مسائل علم آنان ـ یعنی فقه ـ را تحت الشعاع قرار دهد. بنابراین، موضع گیری ذهنی فقیه و اثربخشی بر اندیشه‌ها و اجتهاد او ناشی از شرایط تاریخی و اوضاع اجتماعی خاص بوده و این همان تأثیر جامعه در علم و حتی معرفت است. البته در اینجا، ذکر نکته‌ای لازم است و آن اینکه با توجه به مبانی فلسفی پذیرفته شده از سوی شهید صدر همچون پذیرش حقیقت مطلق، کلیّت، نفس الامر و نفی نسبیت‌گرایی، برای آشنایان با مبانی فلسفی صدر، این تصور پدید نمی‌آید که این سخن مستلزم باور به نوعی نسبیت گرایی در فقه شیعی باشد.[17]

تأثیر شخصیت محقق در اجتهاد

مسئله مهم و اشکال عمده در کشف یک نظام (مثل نظام اقتصادی اسلام)، خطر تأثیر شخصیت محقق در اجتهاد است؛ زیرا هر چه سلیقه محقق کمتر به قلمرو «کشف» راه یابد و عینیت و اصالت موضوع محفوظ تر بماند، اکتشاف دقیق تر و نیل به هدف موفقیت‌آمیزتر خواهد بود. این خطر موقعی بیشتر می‌شود که فاصله‌های بزرگ تاریخی، عصر حیات محقق را از دوران نصوص جدا کند و انسان به کمک آنها بخواهد مسائلی را که مولود شرایط جدید است حل و فصل نماید. از این رو، خطر اشتباه در مورد نصوص اجتماعی بیش از موقعی خواهد بود که احکام فردی (مثل وجوب توبه بر گناه کار) جستوجو می‌شود.[18] بنابراین، در نظر شهید صدر، در اجتهاد، که نوعی شناخت و معرفت روشمند است، آنجا که مربوط به موضوعات و مسائل اجتماعی باشد، احتمال خطای مجتهد به مراتب بیشتر است.

از سوی دیگر، اگر بتوانیم در کلمات و نظریات شهید صدر دلالتی بر اجتماعی بودن مقوله شخصیت پیدا کنیم و شخصیت را امری اجتماعی بدانیم و نه تنها مقوله‌ای روان شناختی، آنگاه نیز می‌توان گونه‌هایی از باور به جامعه‌شناسی معرفت را به شهید صدر نسبت داد. ولی شهید صدر مستقیماً به این مسئله نمی‌پردازد. بنابراین، قضاوت در این باره، مشروط به دانستن نگاه وی درباره شخصیت است که اگر آن را برخاسته یا، دست کم، متأثر از اجتماع و روابط اجتماعی بداند، نوعی جامعه‌شناسی معرفت را پذیرفته است.

این سخن صدر که «خطر اشتباه در مورد نصوص اجتماعی بیشتر از موقعی خواهد بود که احکام فردی جستوجو می‌شود.» با تفسیری خاص از سخن وی، می‌تواند بیانگر پذیرش تأثیر اجتماعیات در شناخت باشد؛ به این بیان که عصرها و تاریخ‌های متفاوت حیات انسان نوعی فهم عصری ایجاد می‌کند که انسان قطعاً متأثر از آن فهم است و این برداشت‌ها در تفسیر و فهم وی از متون متعلّق به گذشته، اثرگذار است. بنابراین، تاریخ، که همان گذار و ناظر به تحوّلات اجتماع و اجتماعیات است، در فهم و شناخت انسان‌ها اثر می‌گذارد و در نتیجه، اجتماع در معرفت اثرگذار است. شهید صدر در بحث «اجتهاد» و «اثر شخصیت مجتهد»، در توضیح اینکه عوامل این تأثیرگذاری در کجاست، به چهار عامل اشاره می‌کند که برخی از آنها با واسطه، به بحث حاضر مربوط است. این عوامل عبارت است از:

1. توجیه واقعیت‌ها؛

2. گنجاندن نص در چارچوب محدود؛

3. انتزاع دلایل قانونی از شرایط و مقتضیات آنها؛

4. موضع‌گیری پیش ساخته ذهنی در قبال نص.[19]

در توضیح عامل «توجیه واقعیت‌ها»، شهید صدر مطالبی را عنوان می‌کند که تا حدی با موضوع بحث حاضر مطابقت دارد. او دراین‌باره می‌نویسد: منظور کوششی است که محقق با قصد یا بدون قصد به عمل می‌آورد تا با وارد ساختن تغییراتی در نصوص و نتیجه گیری‌های غلط، روابط عینی و واقعیت‌های اجتماعی محیط خود را که از نظر نظام اسلامی غیرقانونی و محکوم است، به نحوی توجیه نموده، آنها را قانونی جلوه دهد. به عبارت دیگر، به جای آنکه روابط غلط اجتماعی را تصحیح و با محتوای حقیقی نصوص سازگار گرداند، نصوص را بر حسب آن شرایط تفسیر می‌کند. برای مثال، ایشان عده‌ای را ذکر می‌کند که ادلّه ربا را تأویل می‌کنند و نتایج غلطی می‌گیرند؛ از جمله اینکه می‌گویند: در آیه (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَ تَأْکُلُواْ الرِّبَا أَضْعَافاً مُّضَاعَفَةً)(آل عمران: 130) اسلام بهره غیرمضاعف را اجازه داده و آیه ناظر به موردی است که میزان بهره فاحش و نامعقول باشد و بهره معقول و نامعقول را عرف و شرایط اجتماعی تعیین می‌نماید.[20]

وی در پاسخ به این عده می‌گوید: تن در دادن و تسلیم شدن به روابط اجتماعی حاکم، باعث می‌شود که این قبیل اشخاص منظور آیه را درک ننمایند.[21]

بنابراین، از نظر شهید صدر، روابط عینی و اجتماعی ممکن است در فهم و شناخت محقق اثر ناخودآگاه داشته باشد. البته از گفته‌های ایشان استنباط می‌شود که می‌توان از این اثرپذیری‌ها برحذر ماند و به دور از شرایط اجتماعی، به فهم مستقلی دست یافت (چنان که خود به مثابه ناظری بیرونی به چنین فهمی دست یافته): اگر بخواهیم نظر قرآن را برکنار از اثرپذیری روابط اجتماعی و به طور صحیح درک کنیم باید به این آیه نیز (در کنار آیه پیشین که از ادلّه حرمت ربا بود و عده‌ای استفاده حلّیت بهره غیر مضاعف کرده بودند) توجه نماییم: (وَ إِن تُبْتُمْ فَلَکُمْ رُؤُوسُ أَمْوَالِکُمْ لاَ تَظْلِمُونَ وَلاَ تُظْلَمُونَ.)(بقره: 279)[22]

شهید صدر در توضیح عامل دوم (گنجاندن نص در چارچوب محدود) چنین می‌گوید: مقصود، مطالعه نص در چارچوب فکری غیراسلامی است. این چارچوب گاه ساخته واقعیت‌های اجتماعی و گاه غیر از این است. محقق می‌کوشد تا نص را ضمن چنان چارچوبی بفهمد و چون آن را با چارچوب فکری خویش ناسازگار دید، رهایش کرده و…[23]

مثال جالبی که ایشان برای این بخش ذکر می‌کند، چنین است: یکی از فقها در تعلیق و تفسیر بر نص «هرگاه صاحب زمین از عمران زمین خودداری ورزد، ولی امر زمین را از او گرفته و به حساب ملت مورد استفاده قرار می‌دهد»، می‌نویسد: «به عقیده من، اولی ترک عمل به این روایت است؛ زیرا عمل به آن مخالف اصول و ادلّه عقلی است.» منظور (این فقیه) این است که چون مالکیت خصوصی مقدّس است، پس عمل به آن مخالف اصول و ادلّه عقلی است.

از نظر شهید صدر، این برداشت نوعی چارچوب پیش ساخته ذهنی است، وگرنه هیچ دلیل عقلی بر مقدّس بودن مالکیت وجود ندارد و اصلا مالکیت خصوصی جز رابطه اجتماعی میان فرد و مال چیز دیگری نیست و آیا این رابطه چیزی جز فرض و اعتبار است؟[24]

بنابراین، طبق نظر شهید صدر، مفاهیم اجتماعی یا برخاسته از اجتماع، پیش فرض‌ها و چارچوب‌های محدودی را برای محقق ایجاد می‌کند که البته تا حدی هم محقق ناگزیر از فهم در آن قالب هاست و همین موجب خطاهایی در فهم است. بنابراین، باز گونه‌ای دیگر از تأثیر و نقش پیش ذهنیت سازی‌های اجتماعی در فهم عالِم قابل تأمّل است.

از جمله اموری که در استنباط مسائل تأثیر بسزایی دارد، مسئله «چارچوب مفهومی» است. البته این مسئله نیز از جمله موارد عامل دوم یعنی «گنجاندن نص در چارچوب محدود» است. به نظر شهید صدر، گاهی مفهوم یک کلمه در نص، در طول زمان دست خوش تطور می‌شود و چه بسا محقق به مفهوم سطحی و لغوی آن توجه کند، نه مفهوم تاریخی اش؛ یعنی گاهی سیر تاریخی و اجتماعی یک کلمه موجب گم راهی انسان در فهم درست نص می‌گردد؛ مثلا، الگوی روان شناختی کلمه بر معنای اصیل لغوی آن غالب می‌آید یا دست کم معنای اخیر با مضمون نخستین که محصول وضع اجتماعی زمان محقق است، در هم می‌آمیزد.[25]

چنان که مشاهده می‌کنیم، مؤلفه‌های زبان شناختی (از جمله معنای لغوی کلمات) در سیر تحولات و دگرگونی‌های اجتماعی تغییرپذیرند و چه بسا معنای ثانوی کلمات که متأثر از تاریخ است، بر معنای لغوی غالب گردد. و چون این مؤلفه‌ها از عناصر اصلی استنباط و تفسیر نص است، پس اجتماع بدین طریق، باز در معرفت و شناخت آدمی سهمی دارد. اما نکته قابل توجه این است که شهید صدر پیوسته این مسئله را گوشزد می‌کند که این تأثیر و تأثّرات جبری و ضروری نیست؛ یعنی گرچه اجتماع و فهم‌های عصری و مربوط به تاریخ و تحوّلات آن در استنباط انسان ذی نقش است، اما اینها بخشی و گونه‌هایی از خطاهای فهم و ذهن است و در عین حال، منطق تعقّل مستقل است و گریز از آن نیز ممکن است. یکی از دلایل این ادعا آن است که خود شهید صدر با این نگاه، عوامل شخصیتی تأثیرگذار بر اجتهاد را بررسی می‌کند که باید به عنوان راه‌های نفوذ خطا بدان‌ها توجه داشت و با نوعی خودآگاهی از آنها پرهیز کرد. دلیل این سخن بخشی از گفته‌های وی است: … معمولا محتویات حقوقی نصوص را به طور صریح و خالی از شبهات نمی‌توان استخراج نمود؛ چه، گاهی در مطالعه، مضامین گوناگون، ناهمگون و غیر حقیقی به خاطر خطور می‌کند… تذکر فوق از آن جهت بود تا از مسائل و مخاطراتی که احتمالا در راه کشف صحیح سیستم اقتصادی پیش می‌آید، در امان باشیم.[26]

عامل سوم «تجرید دلیل قانونی از شرایط و مقتضیات مربوط». شهید صدر در توضیح این عامل از عوامل خطا در استنباط مجتهد، از دلیل شرعی «تقریر» استفاده کرده، می‌گوید: گاه رفتار و رابطه‌های اقتصادی موجود (مثل روش متداول تولید سرمایه داری در صنایع استخراجی: استخدام کارگر از سوی سرمایه دار ßاستخراج منابع ßتصاحب محصول çتملّک دست مزد توسط کارگر و تملّک محصول از سوی سرمایه‌دار) در حیات محقق، آنچنان صحیح و اصیل به نظر می‌رسند که محقق عوامل ایجادکننده آنها را فراموش کرده، گمان می‌برد که روابط مزبور درست و ریشه‌دار بوده، از نظر تاریخی به عصر تشریع می‌رسد، در صورتی که چنین نبوده، روابط مزبور در واقع، موارد، عوامل و شرایط بعد از عصر تشریع می‌باشد.[27]

بنابراین، در استنباط مجتهد که نوعی شناخت در حوزه‌ای خاص است، شرایط اجتماعی عینی و روابط اجتماعی عصر و دوران وی چنان بر ذهنیت مجتهد اثرگذار است که آن نوع روابط را اصیل می‌داند و حتی می‌تواند به عصر تشریع برساند و سپس با استفاده از دلیل سنّت (تقریر) آن نوع رابطه را به شرع مستند سازد. همان گونه که دیدیم، این نوع خطای در فهم نیز مستند به جامعه است، ولی در عین حال، شهید صدر گریزی از آن برای محقق قایل است و به عبارت دیگر، جبری بودن این رابطه میان جامعه و معرفت را نمی‌پذیرد.

عامل چهارم «موضع‌گیری قبلی در برابر نص» مربوط به پیش ذهنیت‌های محقق در برابر یک نص است که این عامل نیز از عوامل خطرساز در استنباط مجتهد است و مراد این است که مجتهد با ذهنیت خاصی سراغ فهم متن رود. نکته مهم در این بخش، جایی است که شهید صدر در توضیح اینکه از صحّت نص قاطعانه نمی‌توان سخن گفت، می‌گوید: … همچنین باید افزود در مواردی نیز که به صحّت صدور نص از جانب پیامبر یا امام اطمینان حاصل نماییم، مفهوم آن را تنها در حدود مقتضیات زندگی خویش درمی یابیم و شرایط پیدایش آن را که احتمالا روشنگر مفهوم صحیح نص خواهد بود، نمی‌توانیم بشناسیم.[28]

این سخن شهید صدر به مباحث هرمنوتیک بسیار نزدیک است. شاید بتوان پذیرش نوعی فهم عصری را بدین سخن وی مستند ساخت. به هر حال، از این گفته می‌توان فهمید که فهم و شناخت ما نسبت به یک متن، محدود به مقتضیات زمان خویش است و این مقتضیات زندگی چیزی خارج از جامعه و روابط اجتماعی عصرمان نیست. پس به این اعتبار نیز فهم و معرفت ما را متأثر و بلکه مجبور به تحمّل شرایط حال جامعه می‌داند.

البته این تعابیر ظهور در نوعی جبریت هم می‌تواند داشته باشد؛ یعنی در لایه‌هایی از سطوح فهم بشری این تأثیرات حتمی است. به این معنا که هیچ محققی نمی‌تواند خارج از افق ذهنی متعلّق به فضای اجتماعی خود بیندیشد و این همان رابطه جامعه و معرفت بلکه چیزی بیش از پذیرش حداقل‌های جامعه‌شناسی معرفت است. بنابراین، باز دلایلی یافتیم که شهید صدر تا حدّی جامعه‌شناسی معرفت را پذیرفته است، مگر اینکه بگوییم منظور وی فضای درون ذهنی و حوزه زبان شناختی منفک از عینیات و اجتماعیات است که در ظاهر، چنین مطلبی نفرموده است. پس همان احتمال اول قوّت می‌یابد.

توجه به ابعاد اجتماعی در فهم نصوص

شهید صدر در مقام یک فقیه، ما را به مسئله‌ای توجه می‌دهد که به نظر ایشان، بسیاری از فقها از آن غفلت کرده اند. وی در صدد اثبات این مدعاست که مدلول اجتماعی نص، چیزی متمایز و متفاوت با مفاهیم لغوی و لفظی نصوص شرعی است و فهم و تفسیر اجتماعی نصوص دینی عنصری اساسی در اجتهاد است. سخن وی در این باره چنین است: شخصی که می‌خواهد یک نصّ دینی را بفهمد و در این راه تا فهم نهایی آن پیش برود و همه مرزهای آن را در نظر بگیرد، اگر همه دلالت‌های لفظی (وضعی و سیاقی) را در نظر بگیرد و همه مفاهیم لغوی را به حساب آورد، آیا به مقصود خود رسیده است؟ هم پاسخ مثبت می‌توان داد و هم منفی. پاسخ مثبت در فرضی است که شخصی که می‌خواهد یک نصّ شرعی را بفهمد، انسانی متّکی به لغت است و بس؛ یعنی انسانی که لغت را از راه وحی و الهام می‌شناسد. چنین فردی لغت و دلالت الفاظ را می‌شناسد، ولی هیچ آگاهی از چیز دیگر ندارد… این انسان چون بخواهد نص را بفهمد نهایت کارش این است که فقط دلالت‌های وضعی و سیاقی الفاظ را کنار هم بگذارد و ظهور لفظی را بر بنیاد آنها مشخص نماید. اما پاسخ منفی در هنگامی است که شخصی که بخواهد نصّی را بفهمد، همراه با سایر خردمندان افراد نوع خویش، در صحنه‌های مختلف زندگی به زندگی اجتماعی پرداخته باشد؛ زیرا افرادی که زندگی اجتماعی‌ای از این گونه دارند در کنار آگاهی‌ها و نقطه نظرهایی که موجب تمایز و تشخیص هر فرد از دیگران است، آگاهی مشترک و زمینه ذهنی عمومی‌ای در میانشان پدید می‌آید و آن آگاهی مشترک و زمینه ذهنی عمومی، بنیانی را تشکیل می‌دهد برای برداشت عمومی و دریافت‌های مشترک در صحنه‌های متعددی که صحنه تشریع و قانون گذاری نیز از آن جمله است. و فقیهان در فقه، به نام «مناسبت‌های حکم و موضوع» از آن یاد می‌کنند. مثال: اگر روایتی داریم که می‌گوید هر جامه‌ای آب متنجّس به آن رسیده باید جامه را شست، از همان دستور می‌فهمیم که آب متنجّس، چون به چیزی رسد آن را آلوده خواهد کرد، خواه جامه باشد یا چیز دیگر؛ زیرا مناسبت‌های حکم و موضوع، که در زمینه ذهن عرفی عموم تمرکز یافته، نمی‌پذیرد که آب متنجّس فقط جامه را آلوده سازد، نه چیز دیگر را. پس در این روایت، جامه به عنوان یک مثال آمده، نه برای محدود کردن مصداق و موضوع. مناسبت‌های حکم و موضوع در واقع، بیان دیگری است از زمینه ذهنی عمومی و پایگاه فکری مشترکی که برای تعمیم قانون در افراد وجود دارد و فقیه در پرتو آن حکم می‌کند که چیزی که می‌تواند موضوع برای آلوده شدن از راه ملاقات با آب آلوده گردد، محدوده اش وسیع تر است از آنچه در خود گفتار آمده. و این است مقصود ما از «فهم اجتماعی نص». و چنین است که می‌فهمیم «فهم اجتماعی نص» به معنای فهمیدن نص است در پرتو برداشت عمومی‌ای که بر اثر یک آگاهی عمومی و دریافتی یکسان، افراد مختلف در آن شریکند. فهم اجتماعی نص آنگاه نقش خود را آغاز می‌کند که فهم لفظ و لغوی آن، نقش خود را به پایان رسانده باشد؛ زیرا فقیه در مرحله نخست، می‌پردازد به تشخیص آنچه لغات و الفاظ نص به دست می‌دهد و سپس برداشت‌های اجتماعی را بر آن تسلّط می‌بخشد و معنای گفتار را در پرتو زمینه ذهنی اجتماعی مشترک، که مناسبت‌های حکم و موضوع باشد، به بررسی می‌گذارد تا چیزهای تازه‌ای از نص برایش آشکار گردد.[29]

بنابراین، واضح است که زمینه‌ها و ذهنیت‌های مشترکی که در اثر زندگی اجتماعی برای انسان پدید می‌آید ـ و شهید صدر آنها را عرفی می‌داند ـ در فهم نص و عملیات علمی فقیه نقشی اساسی دارد، بلکه اساساً با توجه به این جنبه اجتماعی و درک این نوع ادراک مشترک است که فقیه می‌تواند به نظر صحیح و مراد واقعی نص برسد. از این رو، می‌توان قضاوت کرد که از نظر شهید صدر، برخی از ابعاد حیات اجتماعی (آگاهی‌های مشترک و زمینه‌های ذهنی عمومی) در معرفت و فهم انسان (فقیه یا عالم) اثرگذار است. این برداشت به وضوح از این فراز از گفته‌های شهید صدر قابل استفاده است: افرادی که زندگی اجتماعی از این گونه دارند، در کنار آگاهی‌ها و نقطه نظرهایی که موجب تمایز و تشخیص هر فرد از دیگران است، آگاهی مشترک و زمینه ذهنی عمومی‌ای در میانشان پدید می‌آید و آن آگاهی مشترک و زمینه ذهنی عمومی بنیادی را تشکیل می‌دهد برای برداشت‌های عمومی و دریافت‌های مشترک در صحنه‌های متعددی که صحنه تشریع و قانون گذاری نیز از آن جمله است.[30]

حتی از ظاهر کلام وی استفاده می‌شود که این ویژگی «آگاهی‌های مشترک» خصیصه عقل بشر نیست، بلکه در اثر حیات اجتماعی پدید می‌آید؛ یعنی این نوع برداشت، از منطق مستقل عقل ناشی نشده، بلکه درک و فهمی است که به تبع روابط اجتماعی، برای عقل حاصل گردیده. بر فرض صحّت این نوع برداشت از سخن شهید صدر، شکی نیست که این ایده هرگز با جامعه‌شناسی معرفت و دست کم صورت‌های تعدیل یافته آن ناسازگار نیست، بلکه با گونه‌های تعدیل نایافته جامعه‌شناسی معرفت همسو است.

قلمرو فهم اجتماعی در استفاده از نصوص

به نظر شهید صدر، به گمان قوی، محمّدجواد مغنیه (استاد وی) نخستین کسی است که در فقه، نظریه‌ای گسترده درباره «عنصر فهم اجتماعی نصوص دینی» مطرح کرده و میان مفهوم لغوی نص با مدلول اجتماعی اش تفاوت نهاده و حدود قانونی مدلول اجتماعی را روشن کرده است.[31]

شهید صدر از کتاب فقه الامام الصادق(علیه السلام)، اثر شیخ محمّدجواد مغنیه مطلبی نقل می‌کند که بیانگر قاعده‌ای است که حدود فهم اجتماعی را در استنباط حکم از نص مشخص می‌نماید. خلاصه این قاعده چنین است که اگر نصّی مربوط به عبادت باشد باید فقط بر بنیاد لغوی و لفظی به تفسیر آن پرداخت و در فهم آن نباید به برداشت‌های اجتماعی، که پیش از آن بوده است، توسّل جست؛ زیرا نظام عبادات نظامی غیبی است که برداشت‌ها و زمینه‌های فکر اجتماعی نمی‌تواند بر آن حکم براند و با آن ارتباطی ندارد. اما اگر نصّی به یک صحنه زندگی اجتماعی مربوط باشد، از قبیل معاملات، آنگاه نقش فهم اجتماعی نص مطرح می‌شود؛ زیرا مردم در این صحنه، برداشت و زمینه فکری و ذهنی مشترکی دارند که زندگی اجتماعی ایشان و آگاهی حاصل از آن به مرزبندی آن پرداخته و آن را معیّن کرده است.[32]

ارجاع فهم اجتماعی به اصل «حجّیت ظهور»

شهید صدر این نوع فهم اجتماعی از نصوص را با ارجاع به اصل «حجّیت ظهور»، امری عقلی و ثابت و موجّه جلوه می‌دهد. وی در توضیح این ارجاع چنین می‌گوید: اما آنچه به ما اجازه می‌دهد در فهم نصوص دینی بر برداشت اجتماعی اعتماد نماییم، همان اصل «حجّیت ظهور» است؛ زیرا این برداشت نوعی ظهور در معنایی که با نص مزبور هماهنگ است، برای آن دست و پا می‌کند و این ظهور در نزد خردمندان به همان اندازه حجت است که ظهور لغوی؛ زیرا یک گوینده از این رو که فردی است که لغاتی را به کار برده و شناخته، لغاتی که در گفتارش هست، مورد توجه قرار می‌گیرد و فهمیده می‌شود و از این لحاظ که فردی است که در اجتماع زندگی می‌کند، تفسیر اجتماعی از گفتار او به عمل می‌آید و به فهم اجتماعی از گفتار او نیاز می‌افتد و شارع نیز این شیوه از فهم و تفسیر را امضا کرده است.[33]

ملاحظه می‌کنیم که در نظر شهید صدر، این فهم اجتماعی که البته در زبان بسیاری از فقها و اصولیان، به معنای «عرف و ارتکاز عقلا» و مانند آن به کار رفته، نوعی دلالت ـ در کنار دلالت‌های وضعی و سیاقی ـ برای کلام و نص ایجاد می‌کند و همان اصل «حجّیت ظهور» که مستمسک اعتماد و پذیرش دیگر دلالت‌ها بود، عامل پذیرش این نوع دلالت هم خواهد گردید و به گونه‌ای همسطح با دیگر دلالت هاست و نوعی ارتباط خاص با آنها دارد. پس شاید بتوان نظریه وی را چنین تبیین کرد: جامعه و حوزه‌های گوناگون روابط اجتماعی از طریق حوزه زبان شناختی (نفوذ و دخالت در دلالت‌های کلامی) در معرفت و شناخت و برداشت انسان‌ها تأثیر می‌گذارند. بنابراین، جامعه در حوزه‌هایی قطعاً در معرفت انسان مؤثر است. و این پذیرش حداقل‌های جامعه‌شناسی معرفت است.

اما یک سؤال: این استفاده از بیانات شهید صدر موهم این خواهد بود که به نوعی نسبیت را بپذیریم؛ یعنی باید قبول کنیم که فهم فقیهان در جوامع گوناگون، متفاوت خواهد بود، در حالی که می‌دانیم شرع و قوانین آن ناظر به حقایقی ثابت است و مبانی کلامی فقه شیعه نیز موید همین معناست.

در پاسخ می‌توان گفت: در آثار شهید صدر، مطلبی وجود دارد دال بر اینکه وی در عین پذیرش فهم و تفسیر اجتماعی، این نسبیت را نفی می‌کند؛ چرا که اصولا پذیرش این نوع نسبیت متعارض با مبانی کلامی فقه است. البته ایشان تصریح به نفی نسبیت نکرده است، ولی از کلامشان این ادعا استفاده می‌شود؛ مانند این بیان: چگونه از برداشت اجتماعی استفاده کنیم با اینکه برداشت امری ثابت نیست، بلکه به تبعیت از موقعیت‌های فکری و اجتماعی متفاوت است؟[34]

در واقع، شهید صدر پس از ارائه و تبیین بحث فهم اجتماعی، خود شبهه‌ای (استلزام فهم اجتماعی با نسبیت) مطرح می‌کند، اما به دلیل محدودیت بحث کتاب مزبور، به آن نمی‌پردازد و آن را به فرصتی دیگر موکول می‌کند. و کاملا مشخص است که این بیان فقط طرح شبهه‌ای است که قطعاً وی آن را نمی‌پذیرد و برای آن پاسخی دارد؛ زیرا مسلّماً وی قایل به چنین نسبیتی نیست، نه در حوزه فلسفه و نه فقه و اصول؛ و مباحث و آثار وی در این زمینه و روش‌های علمی و مسائل فقهی ایشان گواه این ادعاست.

احتیاط و اطمینان

شهید صدر در عین مطرح کردن بحث فهم اجتماعی نص، آن را با احتیاط بازگو می‌کند.[35] اما به رغم این احتیاط، ایمان و اطمینان دارد که این قاعده گره بزرگی از فقه گشوده است. وی در این باره می‌گوید: و آن گره این است که بسیاری احکام از راه پاسخ‌هایی که به پرسش‌های راویان داده شده بیان گردیده، نه به شکل ابتدا به ساکن و به زبان قانون گذاری. و راویان نیز در بیشتر جاها پرسش هایشان مربوط بوده به حالت‌ها و موضوعات ویژه‌ای که خود به دانستن حکم آنها نیاز داشته‌اند و پاسخ نیز مطابق پرسش آنان و در مرز آن و برای روشنگری حکم در همان حالت و موضوعی که مورد پرسش قرار گرفته، آمده است. و ما اگر در استنباط حکم از نص، تنها به فهم لغوی و تفسیر لفظی بپرازیم، معنایش این خواهد بود که آن احکام را در بسیاری از مواقع، در محدوده همان موضوعات و حالات ویژه‌ای نگه داریم که آن پرسش کنندگان در زندگی عملی خود با آن روبه رو بوده‌اند و در پرسش‌هایشان به طرح آن پرداخته اند، با آنکه گاهی اطمینان داریم که بیان احکام برای آن موضوعات و حالات ویژه، در همه موارد به خاطر اختصاص آنها به یکدیگر نیست… اما اگر از نصوص دینی فهمی اجتماعی داشته باشیم، به مرزهای راستین، که گمان می‌رود آن احکام داشته باشد، نزدیک تر خواهیم شد.[36]

به نظر شهید صدر، ظرفیت‌های حقیقی فقه و استنباط احکام شرعی در صورتی حاصل می‌آید که در راه اجتهاد از فهم و تفسیر اجتماعی بهره بجوییم. شاید بتوان از سخنان وی چنین دریافت که او در عین قایل بودن به منطق مستقل فهم و تعقّل ـ چنان‌که از مجموع و لابه‌لای نظریات ایشان قابل فهم است ـ همچنین این منطق مستقل را متأثر از اجتماع می‌داند، بدین صورت که اجتماع نوعی برداشت و فهم برای انسان‌ها ایجاد می‌کند و در معرفت آنها ذی نقش است، اما منطق مستقل فهم و چارچوب‌های اختصاصی معرفت را دچار نوسان نمی‌کند، به این معنا که ـ مثلا ـ منطق فهم مستقل است، ولی شرایط اجتماعی و بالتبع فهم اجتماعی ناشی از آن، موضوعات و دایره آن را در مسائل شناختی، گسترده یا محدود می‌کند که البته این دو نوع تأثیرگذاری تنها در مثال‌ها بیان شده که شاید گونه‌های بیش از این نیز متصور باشد. و در نهایت توجه به این مهم نیز ضروری است که شهید صدر بخشی از سطوح و ساحت‌های فهم بشری را کاملا مستقل از تأثیرات اجتماعی می‌داند که ایشان آنها را معرفت‌های پیشین و سرآغاز معرفت‌ها می‌نامد.

حاصل سخن

در مجموع، به نظر می‌رسد شهید صدر را بتوان از جمله کسانی دانست که به سطحی از تأثیر اجتماع در فهم و شناخت قایل است و قدر متیقّن سخنان وی در این نوشتار پذیرش قطعی حداقل‌هایی مؤثر از این تعامل اجتماع و شناخت بشری است که به نوعی می‌تواند حوزه‌های معرفتی ـ شناختی بسیاری را شامل شود به ویژه حوزه‌هایی که بازبان تعامل تنگاتنگ دارد، حتی حوزه‌هایی از فقه را.

چنان که پیداست، پرداختن به این موضوع مهم، آن هم با این حجم، ما را به پاسخ نهایی نمی‌رساند و این تلاش تنها روزنه‌ای است برای گام‌های بعدی و کسانی که به این مسئله و کشف آن می‌اندیشند. این کشف نیز به نوبه خود، پیدایش مسائلی نوین را در دو حوزه علوم اجتماعی ـ به ویژه جامعه‌شناسی ـ و علم فقه نوید می‌دهد.

 

[1]. عبدالرضا علیزاده، حسین اژدری زاده و مجید کافی، جامعه‌شناسی معرفت، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، 1383، ص 25.

[2]. milieu social condition.

[3]. Ideal or spritual factors.

[4]. همان، ص 25.

[5]. سید محمّدباقر صدر، مبانی منطقی استقراء، ترجمه سیداحمد فهری، تهران، انتشارات اسلامی، ص 492.

[6]. برای توضیح بیشتر، ر.ک. همان، ص 493.

[7]. همان.

[8]. همان، ص 515.

[9]. از بررسی کتاب فلستنا، اثر سید محمّدباقر صدر، مباحث جامعه‌شناسی معرفت به دست نمی‌آید و البته این کتاب مشتمل بر مطالب فراوانی در باب معرفت‌شناسی است؛ موضوعاتی از قبیل تصور و تصدیق با حرکت دیالکتیک در فکر، فلسفه مارکسیسم، تجربه، شکّاکیت، نسبیت ذاتی، نسبیت کانت و… . در میان مطالب این اثر، عامل معرفتی‌ای مطرح نمی‌شود که منشأ و سبب پذیرش جامعه‌شناسی معرفت شود؛ زیرا این اثر در بیشتر اصولش، با مبانی منطقی وی مطابقت دارد ـ همان گونه که گفته شد ـ بر اساس این مبانی مطرح شده، وجهی برای جامعه‌شناسی معرفت باقی نمی‌ماند؛ زیرا این مبانی فلسفی، با مدرنیته که خاستگاه جامعه‌شناسی است ناسازگار است.

[10]. سید محمّدباقر صدر، فلسفتنا، لبنان، دارالتعارف للمطبوعات، 1410، ج 2، ص 7.

[11]. همو، مبانی منطقی استقراء، ص 1ـ4.

[12]. سید محمّدباقر صدر، همراه با تحوّل اجتهاد، ترجمه اکبر ثبوت، تهران، روزبه، 1359، ص 8.

[13]. همان، ص 12ـ13.

[14]. همان، ص 15ـ16.

[15]. همان، ص 18.

[16]. همان، ص 9ـ10.

[17]. به دلیل رعایت اختصار، خواننده را به آثار فلسفی صدر ارجاع می‌دهیم.

[18]. سید محمّدباقر صدر، اقتصادنا، ترجمه ع. اسپهبدی، انتشارات برهان و اسلامی، 1349، ج 2، ص 37ـ 39.

[19]. همان، ص 37ـ38.

[20]. برگرفته از: همان، ص 37ـ 38.

[21]. همان، ص 38.

[22]. همان، ص 38.

[23]. همان، ص 39.

[24]. برگرفته از: همان، ص 39.

[25]. ر. ک. همان، ج 2، ص 41ـ 42.

[26]. همان، ص 36ـ37.

[27]. همان، ص 43ـ44.

[28]. همان، ج 2، ص 49.

[29]. سید محمّدباقر صدر، همراه با تحوّل اجتهاد، ترجمه اکبر ثبوت، ص 29ـ32.

[30]. همان، ص 30.

[31]. همان، ص 25.

[32]. همان، ص 32ـ33.

[33]. همان، ص 33ـ34.

[34]. همان، ص 34.

[35]. ر.ک. همان، ص 35.

[36].همان، ص 35ـ 36.

به گرازش پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ آیت‌الله شهید سید محمدباقر صدر از مراجع انقلابی و آگاه به زمان خود و از دانشمندان معاصر بود که در امر مبارزه نیز پیشگام بود. بخش مهمی از حیات شهید صدر همزمان با نهضت اسلامی و حضور امام خمینی در نجف بود و افکار و اندیشه‌های امام و شهید سیدمحمدباقر صدر اثر بسزایی در انقلابیون عراق و ایران بر جای گذاشت.

آیت‌الله مستجابی از مبارزین و علمای معاصر و یار شهید سیدمحمدباقر صدر، خاطراتی خواندنی درباره ایشان دارد. آنچه در ادامه می‌آید بخشی از یادمانده‌های آیت‌الله مستجابی است که توط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده است.

آیت‌الله مستجابی می‌گوید: شهید صدر به راستی حقیقت مجسم بود. اینجانب از بنی‌اعمام آیت‌الله شهید سید محمدباقر صدر هستم. به حکم تقارب سنی و شهرتی که فرزندان مرحوم آیت‌الله العظمی سید اسماعیل صدر طاب ثراه در نبوغ و کمال داشتند، شائق به زیارت عموزاده‌هایم بودم.

آن مرحوم در کنف برادر بزرگوار خود سید اسماعیل صدر برای ادامه‌ تحصیلات خود از کاظمین به نجف اشرف آمده بودند. رابطه‌ معنوی و ارتباط روحانی من با شهید فقید از سال‌های دور بود، زمانی که برای زیارت به اعتاب مقدسه مشرف بودم و قصد اقامت برای تحصیل نداشتم. در اولین برخورد و معارفه چنان مجذوب عواطف سرشار و محبت‌های معظم له شدم که تصمیم مرا در ماندن در نجف اشرف دوچندان کرد.

قصد اقامت در نجف اشرف برای تحصیل کردم و روزها و شب‌ها ضمن برخورداری‌ها از جو علمی و تحقیقی، سخت از مصاحبت شهید صدر برخوردار بودم. شیفتگی آیت‌الله برای پیمودن مدارج علمی و آثار نبوغ و اشتغال زیاد تحقیقاتی او از همان روزهای اول چشمگیر و جالب توجه بود. از همان روزها محاوره مشهود بود و دیدار نخستین او به هر برخورد کننده‌ای می‌فهماند که با مردی کاوشگر و دانش‌دوست روبه رو شده است. موانعی مانع تحصيل من شد و ناگزیر به بازگشت به ایران شدم. پس از چند سالی که موفق به عتبه‌بوسی آستان مقدس مولای متقیان شدم در بین فضلا و دانشمندان شهید صدر را در موقعیت بسیار عالی یافتم و متوجه شدم از حد یک طلبه‌ ساده به یک شخصیت علمی ممتاز در مجامع علمی شناخته شده است؛ یعنی آن طفل یک شبه ره صد ساله را پیموده است. در سعه‌ی صدر و مناعت و استغنای این مرد بزرگ به نقل خاطره‌ای ناگزیر هستم.

آن روزها شنیده شد مرحوم سید محمد صدر رئيس‌الوزراء عراق از معظم‌له برای تصدی یکی از مشاغل مهم قضائی دعوت کرده تا از وجود علمی و محبوبیت ایشان استفاده شود و هم با أخذ حقوق مناسبی زندگی خود را سروسامان دهد، ولی دعوت او با اعتذار و پاسخ منفی ایشان مواجه شد.

شهید صدر که به زندگی طلبگی دل خوش کرده بود تقاضای آزادی و فراغت بال برای فعالیت‌های علمی از عموزاده‌ خود می‌کند و به ایشان می‌گوید: من شیفته درس و تحقیق هستم و انتظار دارم با سابقه‌ عنایتی که در حق من دارید مرا برای ادامه‌ تحصیل و تکمیل معلومات خود آزاد بگذارید.

باری مسافرت‌های اینجانب تکرار می‌شد و در هر مرتبه از خرمن پرفیض و مهرش بهره می‌بردم، تا آخرین سفری که سال 56، قبل از پیروزی انقلاب اسلامی ایران اتفاق افتاد در صحن مطهر در بدو ورود مواجه با دو روحانی بزرگوار شدم که گفتند آقای صدر به انتظار تو هستند.

آتش شوق دیدار آن عزیز چنان از دلم زبانه کشید که مرا به دارالشرف صدر رهنمون شد.

آیت‌الله العظمی شهید صدر در اوایل نهضت امام خمینی در آن نهضت ذوب شده بود. شبی به من تلفن کرد که تو رابط بین ایران و عراق شو، تا ما بیشتر بتوانیم در این مسیر گام برداریم.

این شتاب بدان پایه رسیده بود که نتوانستم مراتب امتنان خود را از آن دو روحانی گرانمایه آیت‌آلله العظمی آقای سید محمود هاشمی و حجت‌الاسلام‌والمسلمین آقای مهری که از شخصیت‌های علمی بودند، ابراز دارم. به طور خلاصه در چند جمله باید روحیات شهید صدر را در برخورد خانوادگی و فامیلی خلاصه کنم. او یک انسان به تمام معنا بود و علاوه بر آثار برجسته قلمی و علمی از روحی بزرگ و از عواطف انسانی سرشار برخوردار بود. علم و حکمتش را از طریق تالیفات عالیقدرش همه می‌توانند بدانند ولی کسی نمی‌تواند از این آثار برجسته‌ علمی حدس بزند او تا چه حد انسان دوست و شیفته‌ی عواطف معنوی و شخصیت انسانی بود.

اینجانب از باده‌ مهرش بیشتر سر مست شده‌ام تا از عقل و حکمتش؛ به همین دلیل می‌خواهم بگویم او یک انسان فوق‌العاده بود. فوق‌العادگی شخصیتی او در نشان دادن روحیه‌ی اخلاقی و معنوی او است. او تجلی یک عارف بزرگ الهی اقتدا کرده به مولایش امام علی عليه‌السلام بود. او فدای عشق و عواطف مردمی گردید، او شهید شد تا رنج و شکنجه را از دیگران بردارد و چگونه زیستن را به فرزندانش بیاموزد.

در سال ١٣۵۶ همراه با خانواده به نجف اشرف مشرف شدم. آقای صدر مرجعی جوان و با اندیشه و رساله‌ی عملیه‌اش در دسترس مردم بالأخص جوانان قرار می‌گرفت.

شهید صدر از لحاظ عاطفی هم بی‌نظیر بود. آن قدر در تواضع بی‌نظیر بود که روزی قصد خداحافظی از خدمتش را داشتیم؛ مشاهده کردیم آن عالم فرزانه و فیلسوف کم نظیر‌، آمده در خیابان و در ماشین را گرفته تا ما سوار شویم، و این برای من همیشه یک درس ادب و احترام بوده که در همه‌ امور رهنمای من بوده است. مردم هنوز به عظمت آن شهید پی نبرده‌اند. تاریخ بعدها قضاوت خواهد کرد.

ارتباط اینجانب با آن مرد بزرگ تا آخر و قبل از شهادت برقرار بود و به صورت تلفنی از من خواسته بودند موجب اتصال و ربط بین ایران و عراق باشم.

آیت‌الله العظمی مرحوم شهید صدر تا جایی که من اطلاع دارم در اوایل نهضت امام خمینی در آن نهضت ذوب شده بود. شبی به من تلفن کرد که تو رابط بین ایران و عراق شو، تا ما بیشتر بتوانیم در این مسیر گام برداریم. من به ایشان گفتم از نظر ایران بسیار کار خوبی است و هیچ‌گونه ناراحتی نخواهد داشت. فقط شما از نظر سیاست عراق باید متوجه خودتان باشید که خدای نخواسته گزندی به شما وارد نشود. دو یا سه نامه هم به وسیله‌ای ارسال داشتند که من به جماران فرستادم. نامه‌ها مربوط به امام و اوضاع سیاسی بود.

 

کتاب «دروس في علم الأصول» یکی از آثار ارزشمندی است که توسط شهید صدر  به‌عنوان منهج آموزشی نوآورانه برای طلاب علوم دینی در حوزۀ علم اصول فقه تدوین شده است.

طلاب علوم دینی در حوزۀ علمیه معمولاً درس اصول فقه را در دو سطح مقدماتی و خارج را می‌خوانند. شیوۀ تحصیل در دوره مقدماتی این‌گونه بود که طلاب کتاب‌های معینی از علم اصول را در محضر اساتیدی کاردان فرامی‌گیرفتند تا از این رهگذر آمادگی لازم را برای حضور در دروس خارج پیدا کنند. اما شهید صدر با بررسی کتاب‌هایی که در این دوره خوانده می‌شود به این نتیجه می‌رسد که این کتاب‌ها کارایی لازم را برای آماده‌سازی علمی طلاب برای ورود به دروس خارج اصول را ندارند. او کتاب‌های رایج را که بعضی قدمتی پانصدساله داشتند، کتاب‌هایی ارزشمند و نوآورانه در زمانۀ خودشان می‌دانست که بنا به دلایل چهارگانه‌ای که برمی‌شمرد، آن‌ها را پاسخ‌گوی زمان حاضر نمی‌دانست و بر تغییر آن‌ها از برنامۀ درسی طلاب تأکید داشت. این دلایل عبارت‌اند از:

دلیل اول: بازتاب نیافتن پیشرفت‌های علم  اصول در کتاب‌های موجود؛

دلیل دوم: آموزشی نبودن  کتاب‌های موجود؛

دلیل سوم: مناسب نبودن کتاب‌های موجود برای نوآموزان؛

دلیل چهارم: ساختار نامناسب کتاب‌های موجود.

شهید صدر پس از توضیح این دلایل می‌نویسد:

این‌ها مهم‌ترین دلایلی هستند که ما را برمی‌انگیزند که به‌طور جدی به تغییر کتاب‌های درسی رایج کنونی فکر کنیم و این‌کتاب‌ها را به‌رغم برخورداری از ارزش و احترام علمی و تاریخی‌شان، شایسته تدریس نشماریم.[1]

ازاین‌رو شهید صدر کوشید تا با ارائۀ کتاب دروس فی علم الاصول کاستی‌ها و اشکالات موجود در کتاب‌های رایج را جبران کند.

او مباحث علم اصول را در سه حلقه (مرحله) تنظیم کرد که هر حلقه شامل دوره‌ای کامل از علم اصول است؛ با این تفاوت که در حلقۀ اول مطالب به‌صورت ساده و روان بیان شده تا نوآوز علم اصول با کلیات مباحث مطرح در این علم آشنا شود و چهارچوبی از آن مباحث را به ذهن بسپارد؛ در حلقۀ دوم همان موضوعات با تفصیل بیشتری ذکر شده است، اما در حلقه سوم، مسائل به‌صورت کاملاً تخصصی همراه با استدلال‌های تفصیلی بیان شده است.

همچنین شهید صدر کوشیده است عبارات کتاب را به‌گونه‌ای بنویسد که برای رساندن مفهوم موردنظر صحیح، روشن و رساننده باشند. او دراین‌باره می‌نویسد:

کتاب‌های درسی اصولی رایج، نه‌تنها از حیث معنا، بلکه از جهت عبارات نیز سخت و پیچیده‌اند و به‌همین‌دلیل معمولاً حتی پس از توضیح مطلب توسط استاد، باز هم فهم عبارت برای طلاب دشوار بوده و احساس می‌کنند که همچنان برای تطبیق مطالب بر جملات نیازمند یاری استادند. این از آن روست که عبارت به علت فشردگی زیاد یا پیچیدگی ساختار یا هر دو، به‌نوعی از معماگونگی آمیخته شده است. درحالی‌که کتاب‌های درسی‌ مورد استفاده در شیوه‌های آموزشی رایج در جهان امروز به جهت شیوایی و رسایی عبارات، چنین دشواری‌هایی ندارند.[2]

شهید صدر خود ده ویژگی برای حلقات برمی‌شمرد که این ویژگی‌ها سبب تمایز کلی این کتاب با دیگر کتاب‌های اصولی دورۀ مقدمات و سطح حوزه شده است و طلاب را برای فهم بیشتر و بهتر درس خارج آماده می‌کند. این ده ویژگی را اینجا بخوانید.

 

برای خرید کتاب اینجا را کلیک کنید

متن این کتاب را اینجا مطالعه کنید:

دروس فی علم الاصول ج١ (حلقۀ اولی و ثانیه)

دروس فی علم الاصول ج٢ (حلقۀ ثالثه)

[1]. دروس فی علم الاصول، ج١، ص٢٨.

[2]. همان، ص٣٨.