سعید فلاحی

نویسنده: محمد علی تسخيرى

منبع: فصلنامه اقتصاد اسلامی، شماره 10،

چکیده

این مقاله، شیوه شهید صدر رحمه‌الله در کشف مکتب اقتصادی اسلام را در گام‌های ده گانه ذیل توضیح می‌دهد:

  1. جدایی علم و مکتب؛
  2. تفاوت قائل شدن بین مکتب و قانون، و روبنا شمردن قانون؛
  3. تأکید بر این که وظیفه پژوهشگر اسلامی، کشف و یافتن مکتب است و نه ایجاد آن؛
  4. تأکید بر کل گرایی برای کشف مکتب؛
  5. تأکید بر این که افزون بر احکام، مفاهیم نیز در کشف نظریّه مکتبی نقش دارند؛
  6. تکیه بر مناطق آزاد فقهی؛
  7. نیاز به اجتهاد پیچیده برای پرداختن به متون دینی و کشف مضمون آن ها؛
  8. توجّه به خطرهای تهدید کننده اجتهاد؛
  9. ضرورت آزادی و حقّ انتخاب (البتّه در چارچوب اجتهادهای گوناگون)؛
  10. غفلت نکردن از لغزشگاه‌های واقعیّت‌های اجرایی.

در پایان، به طرح دو اشکال درباره فایده و مشروعیّت روش شهید صدر رحمه‌الله در کشف مکتب پرداخته، به آن‌ها پاسخ می‌دهد.

پیش درآمد

از جمله نمودهای محسوس در اندیشه‌های امام شهید صدر رحمه‌الله، نظریه پردازی‌های او است. کسانی که او را شناخته و پای درسش نشسته اند، در هر کدام از ابعاد گسترده این اندیشه پربار، آشکارا با این پدیده روبه رو شده اند.

او همچنان که به لحاظ فکری و فلسفی، نظریّه پردازی می‌کرد، از نظر فقهی و اصولی نیز به ارائه نظریّه‌های نو می‌پرداخت و حتّی هنگامی که به تدریس تاریخ می‌پرداخت یا می‌کوشید رابطه میان بشر، آفریدگار و مسؤولیّت هایش را مطرح سازد، نظریّه‌ای را طرح ریزی می‌کرد که تاریخ، انسان و هدف از آفرینش انسان را در چارچوب پیوند میان مقولات «جانشینی خدا و شهادت»، در بر می‌گرفت.

شیوه شهید صدر رحمه‌الله در کشف مکتب اقتصادی اسلام

می توان این شیوه را در گام‌های ده گانه ذیل فشرده ساخت:

  1. کوشش داشت مباحث علمی و مکتبی را بر این اساس که علم مربوط «به آن چه هست» و مکتب بر «آن چه باید باشد» انگشت می‌گذارند، از یک دیگر جدا سازد. از این جا است که «مکتب، عهده دار پرداختن به موضوع عدالت اجتماعی است؛ حال آن که علم، ارائه دهنده تفسیر واقعیّت به گونه‌ای جدا از عدالت اجتماعی است».[1]
  2. همچنان که میان مکتب و قانون، تفاوت قائل شد؛ زیرا مکتب، عبارت از مجموعه نظریّه‌های اساسی است که به مشکلات زندگی اقتصادی می‌پردازند؛ حال آن که قانون (مدنی) بر جزئیّات روابط مالی افراد و حقوق شخصی و عینی ایشان انگشت می‌گذارد و می‌گوید:

درست نیست که پژوهشگر اسلامی همچنان که برخی نویسندگان اسلامی انجام می‌دهند مجموعه‌ای از احکام اسلام را که در واقع، به مفهوم امروزی، هم طراز قوانین مدنی هستند، بر اساس متون شرعی و فقهی و به صورت مکتب اقتصادی اسلام، مطرح سازد، گو این که پیوندهای نیرومندی میان آن دو برقرار است؛ زیرا هر دو به ارگانیسم نظری واحدی تعلّق دارند؛[2]

بنابراین، قانون، روبنای مکتب به شمار می‌رود.

  1. تأکید کرده که آن چه پژوهشگر اسلامی انجام می‌دهد، به مفهوم تکوین و ایجاد یک مکتب آن چنان که نظریّه پردازان مکاتب وضعی انجام می‌دهند نیست؛ بلکه در حقیقت، کشف و یافتن مکتب است؛ زیرا اقتصاد کامل و تمام عیاری که وضع شده و او وظیفه دارد حقیقت آن را دریابد و شالوده اش را مشخّص سازد، در برابرش قرار دارد و از همین رو است که این دو عمل [نظریّه پردازی پژوهشگر مسلمان (کشف کننده) از یک سو و نظریّه پردازی دیگری (ایجادگر) از سوی دیگر [ویژگی‌های متفاوتی دارند.

نظریّه پرداز ایجادگر برای وضع نظریّه‌های کلّی مکتب، پیش از هر چیز از شناخت وضع موجود آغاز می‌کند تا روبناهای آن و قوانین جزئی تر را بر آن شالوده قرار دهد؛ حال آن که نظریّه پرداز کشف کننده، کار خود را با فرود آمدن از طبقات بالا به منظور کشف اعماق نظری آن آغاز می‌کند و امکان دارد که کشف کننده، افزون بر یافتن خطوط اصلی نظریّه از میان متون [فقهی و شرعی] موفق شود بر واقعیت‌های علمی (از جمله کشف دیدگاه اسلام درباره نظریّه جمعیّتی مالتوس) که نظریّه مکتبی بر آن مبتنی شده است نیز واقف شود.

  1. او تأکید کرده که برای کشف مکتب، طرح یکایک احکام جزئی، راه به جایی نمی‌برد؛ بلکه باید هر کدام را به صورت جزئی از کل و جنبه‌ای از بافت کلّی و به هم پیوسته، مطالعه کنیم تا سرانجام به کشف قاعده عامی که از کل سرچشمه گرفته باشد، نایل آییم.[3]

5 . همچنان که احکام [شرعی و فقهی] و مفاهیم نیز در کشف نظریّه مکتبی نقش دارند، مقصود از مفاهیم، هر یک از دیدگاه‌های اسلامی است که به تفسیر یک واقعیّت هستی، اجتماعی یا تشریعی می‌پردازند؛ برای مثال، اعتقاد به پیوند جهان هستی با خداوند متعالی، مفهوم معیّنی از هستی است یا اعتقاد به این که مجموعه بشر، پیش از وصول به مرحله عقل، از مرحله فطرت گذر کرده است نیز خود مفهومی اسلامی از تاریخ و جامعه به شمار می‌رود و اعتقاد به این که مالکیّت، حقّی ذاتی نیست و روندی در جهت جانشینی انسان برای مالی است که به خداوند متعالی تعلّق دارد نیز مفهومی در خصوص مالکیّت است. همه این مفاهیم می‌توانند ما را در کشف و ارائه مکتب، یاری رسانند.

  1. آن شهید رحمه‌الله بر آن است:

در این جا و در جریان کشف مکتب اقتصادی اسلام باید به مناطق آزاد [فقهی] توجّه کنیم با این توضیح که نظام اقتصادی، مشتمل بر دو جنبه است: جنبه‌ای که به طور کامل بدان پرداخته شده و جنبه دیگری که تصمیم‌گیری درباره آن به دولت اسلامی، واگذار شده و منطقه آزاد فقهی به شمار می‌رود. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله جنبه نخست را خود اجرا کرد و در جایگاه ولّی امر، به پر کردن جنبه دوم نیز پرداخت و به رغم این که فرمان‌ها و اوامری که بر اساس ولایت امری صادر می‌شوند، احکام ثابتی به شمار نمی‌روند، چنین فرمان‌هایی (فرمان‌های پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله درباره پر کردن منطقه آزاد فقهی) می‌تواند روشنایی بخش و الهام بخش روش‌های انجام این کار، متناسب با تحقّق اهداف عالی اقتصادی باشند.[4]

  1. آن مرحوم رحمه‌الله یادآور شده از آن جا که احکام و مفاهیم، دروازه‌های ورود ما به محورهای مکتب است و نیز از آن جا که متون دینی اغلب به طور مستقیم این احکام و مفاهیم را در اختیار ما قرار نمی‌دهند و به اجتهاد پیچیده‌ای برای پرداختن به آن متون و کشف مضمون آن‌ها نیاز است:

تصویری که از مکتب اقتصادی [اسلام] ایجاد می‌کنیم، چون در پیوند با احکام و مفاهیم است، در واقع بازتاب اجتهاد معیّنی است و تا وقتی که جنبه اجتهادی دارند نمی‌توان قاطعانه به واقعی بودن این تصویر حکم داد؛ زیرا امکان بروز خطا در اجتهاد به عمل آمده وجود دارد؛ به همین دلیل، ممکن است اندیشه وران گوناگون اسلامی، متناسب با اجتهادهای خود، تصویرهای متفاوتی را از مکتب اقتصادی آن ارائه دهند که البّته هر کدام از آن ها، تصویری اسلامی به شمار می‌رود؛ زیرا بیانگر اعمال روند اجتهادی است که خود اسلام آن را روا و مقرّر داشته و بدین ترتیب، تصویر ارائه شده اسلامی است چون برآیند و نتیجه اجتهاد شرعا جایز است.[5]

می بینیم که در این جا اجتهاد در دو مرحله صورت می‌گیرد:

مرحله نخست، مرحله کشف حکم یا مفهوم از میان متون؛

مرحله دوم، مرحله استنباط و برداشت خطّ مکتبی از مجموعه احکام و مفاهیمی است که به نظر کشف کننده در عرصه مورد نظر با یک دیگر هماهنگ هستند که البّته و به طوری که توضیح خواهیم داد، همین جنبه در کشف خطوط و محورهای مکتب، نقطه ضعف تلّقی شده است.

  1. مرحوم شهید صدررحمه‌الله از خطرهایی سخن به میان آورده که عمل اجتهاد را به ویژه در مورد احکامی که به جنبه‌های اجتماعی زندگی انسان مربوط می‌شوند تهدید می‌کنند:

به همین دلیل، خطر خود محوری در روند کشف مکتب اقتصادی اسلام، شدیدتر از همین خطر بر روند اجتهاد در زمینه‌های احکام فردی و جزئی است.[6]

به نظر آن شهید رحمه‌الله خطرهای دیگر عبارتند از:

أ. توجیه وضع موجود؛

ب. جداسازی استدلال شرعی از وضعیّت زمان و مکان؛

ج. پیش داوری درباره متون.[7]

  1. از جمله مهم ترین مراحل این شیوه، موضوعی است که مرحوم شهید رحمه‌الله از آن با عنوان «ضرورت خود محوری» یاد می‌کند. او یادآور می‌شود که اجتهاد در کشف جزئیات احکام تا هنگامی که کشف کننده به وظیفه خود عمل می‌کند و در چارچوب کتاب و سنّت و طبق شرایط کلّی که نمی‌توان آن‌ها را نادیده گرفت، به ترسیم موضوع و مشخص ساختن ویژگی‌های آن می‌پردازد، ویژگی شرعی و اسلامی دارد؛ ولی در عین حال، کشف کننده احکام [= مجتهد]، با چنین اجتهادی، به مرحله ایجاد و ارائه ایده کلّی درباره اقتصاد اسلامی (مکتب اقتصادی اسلام) می‌رسد که در آن، احکام و مفاهیمی را که به مدد اجتهاد استنباط شده اند، همگی در شمار ساز و کارهای اقتصاد اسلامی به شمار می‌آیند و تصاویر متعدّدی از این اقتصاد را تشکیل می‌دهند که جملگی شرعی و اسلامی هستند و ما می‌توانیم در هر عرصه‌ای قوی ترین و تواناترین آن‌ها در حلّ مشکلات جامعه اسلامی و تحقّق اهداف عالیه اسلام را برگزینیم؛ بنابراین کشف کننده [= مجتهد] گستره انتخاب شخصی میان داده‌های گوناگون را دارد؛ بنابراین (و البّته در چارچوب اجتهادهای مختلف) آزاد است و حق انتخاب دارد.

او می‌افزاید: این کشف کننده که در این جا خود مؤلّف هم کشف کننده است، به فتواهای مجتهد معیّنی مقیّد نیست و برای رسیدن به آن چه درنظر دارد، حتّی به فتواهای خودش نیز پایبند نمی‌ماند.

برای توجیه این آزادی عمل، یادآور می‌شود که این موضوع در برخی حالت ها، یگانه راه کشف نظریّه اسلام و شالوده‌های مکتبی در اسلام است و در توضیح مطلب به موارد ذیل اشاره می‌کند:

أ. احکامی که مسلمانان درباره آن‌ها اتّفاق نظر داشته و تاکنون نیز موضوعیّت و قطعیّت خود را حفظ کرده اند، از پنج درصد مجموعه احکام فراتر نمی‌روند.

ب. پروسه اجتهاد، عملیّات پیچیده‌ای است که از هر سو در معرض تردید قرار دارد و مجتهد به رغم هر نتیجه‌ای که بدان دست یابد نمی‌تواند درباره صحّت آن، قاطعانه اظهار نظر کند؛ ولی با این حال، اسلام اجازه داده که همین نظر روا داشته شود و برای مجتهد نیز گستره معیّنی را معیّن کرده است که می‌تواند بر اساس گمان و استنباط خود و در چارچوب قواعدی که در علم اصول فقه از آن سخن به میان آمده، به اجتهاد بپردازد.

ج. بنابراین طبیعی است که هر مجتهدی، یک سری خطاها و مخالفت‌هایی با شرع واقعی اسلام داشته باشد؛ هر چند عذر وی موجّه شمرده شود.

د. این نیز طبیعی و منطقی است که واقعیّت شرع اسلام به نسبت‌های متفاوتی میان نظریّات مجتهدان، پراکنده باشد (و واقعیّت شریعت با آن تصویر اجتهادی که از سوی مجتهد ترسیم می‌شود، تفاوت داشته باشد).

ه . بنابراین ضرورتی ندارد که مجموعه احکام بر گرفته از اجتهادِ هر یک از مجتهدان، مکتب اقتصادی کامل و پایه‌های همسان و هماهنگ با ساختار آن احکام و چند و چون آن‌ها را منعکس سازد.

و. در این جا امکان دارد موضع کسی که در پی کشف مکتب اقتصادی اسلام باشد، با موضع مجتهدی که در پی کشف احکام جزئی شرع است، تفاوت داشته باشد بدین معنا که موضع وی در جایگاه مجتهدی که حکم شرع را کشف می‌کند، به نتیجه‌ای انجامد که از نظر همسویی با خط مکتبی، با احکام دیگر هماهنگ نباشد؛ حال آن که موضع وی در جایگاه فقیه و نظریّه پرداز، مجموعه هماهنگ و همسویی از احکام را برگزیند؛ حتّی اگر برخی از آن ها، نتیجه گیری‌های مجتهدان دیگری باشد. او در حذف نتایج ناهماهنگ و عناصری که با مجموعه‌های دیگر همخوانی ندارند و نیز جایگزینی آن‌ها با عناصر و احکامی که هماهنگی بیش تری داشته باشند، آزادی عمل و امکان اعمال سلیقه خویش را دارد.

عمل تلفیق و گردآوری اجتهادهای متعدّدی که هماهنگی و همخوانی بیش تری دارند، به منظور فراهم آوردن پشتوانه نظری یک مجموعه منسجم، صورت می‌گیرد.

ز. تأکید می‌کند: کم ترین نکته‌ای که درباره این مجموعه می‌توان گفت، این است:

تصویری است که می‌تواند در به تصویر کشاندن شریعت اسلام، کاملاً صادق باشد؛ ولی امکان صداقت و درستی آن بیش از امکان صداقت هر یک از تصاویر فراوان دیگری که فقه اجتهادی از آن‌ها سرشار است، نیست؛ ولی با وجود این، توجیه‌های شرعی خود را دارد؛ زیرا گویای اجتهادهای اسلامی مشروعی است که جملگی از کتاب و سنّت مایه گرفته اند و به همین دلیل، جامعه اسلامی امکان می‌یابد که از میان الگوهای فراوان اجتهادی شرعی که یکی از آن‌ها باید از سوی امّت انتخاب شود، آن را برگزیند.[8]

  1. و سرانجام درباره آن چه (فریب واقعیّت‌های اجرایی) می‌نامد، هشدار می‌دهد و منظور وی آن است که اسلام طّی ده‌ها سال، وارد عرصه اجرایی شده و چه بسا تلاش برای کشف مکتب اقتصادی آن، با عطف توجه به همین نکته صورت می‌گیرد؛ ولی تأکید می‌کند که نظریّه پرداز کشف کننده، در کار ارائه تصویر مکتب اسلام، تواناتر است؛ زیرا واقعیّت‌های اجرایی چه بسا محتوای پربار یک متن نظری را منعکس نسازند و اجرای شخصی موضوعی نیز کشف کننده [= مجتهد] را فریب دهد و برای مثال، او را با توجّه به این که در صدراسلام افراد در بهره مندی از ثروت، آزادی کامل داشتند (وارد جزئیات مطلب نمی‌شویم) به این سوق دهد که وجود عناصر سرمایه داری در این مکتب را نتیجه‌گیری کند.

این بود شیوه شهید صدر رحمه‌الله در کشف مکتب اقتصادی اسلام که طّی ده نکته، کوشیدیم به امانت آن را مطرح سازیم اکنون می‌کوشیم به دو ایرادی که به این کار گرفته اند، پاسخ گوییم.

ایراد نخست، درباره فایده این عمل؛

ایراد دوم، درباره مشروعیّت (اسلامی) آن.

ایراد نخست: فایده این کار

برخی منتقدان بر این باورند که این کار، تلف کردن وقت و انرژی است؛ چرا که وقتی به حکم اسلامی در موارد گوناگون اقتصادی رسیده باشیم، چه نیازی به این کار که فقط از پایه‌های تئوریک این احکام سخن به میان می‌آورد و چیزی به تکالیف فرد و جامعه نمی‌افزاید، وجود خواهد داشت. مگر نه این که خود دین و شریعت، شناخت اوضاع کلّی اقتصاد و حقایق جهان و روابط انسان با طبیعت و با همنوع خود چنان که هست را بر عهده گرفته و صورت کلّی مکتب رفتار شایسته و بایسته را ارائه داده و آن گاه این احکام را برای ما در نظر گرفته که یگانه وظیفه ما در صورتی که بخواهیم با باورهای خود هماهنگ باشیم و اهداف شریعت را تحقّق بخشیم، به مورد اجرا گذاشتن آن‌ها است؛ پس دیگر چه نیازی به این کوشش خسته کننده برای شناخت پایه‌های نظریّه‌ای است که به هر حال از آن پیروی می‌شود؟

این فحوای ایراد اوّل بود.

در پاسخ به آن می‌گوییم:

تأمّل در نتایج سترگی که این کار دست کم در عرصه نظری به جای گذاشته و ملاحظه استقبال گسترده از این پژوهش گران سنگ، ابتکاری و پیشاهنگ که اکنون دانشگاه‌های اسلامی در سرتاسر جهان، مراکز تخصّصی اقتصاد و پژوهش‌های گوناگون اقتصاد اسلامی نمی‌توانند از آن و نتایج حاصل از آن بی نیاز باشند و این مطلب، حتّی درباره آن دانشگاه‌هایی صدق می‌کند که به نوعی به تعصّب ورزی ضدّ فقه اهل بیت علیه السلام و فتواهای مجتهدان این فقه معروفند و تعصّبشان به حدّ تکفیر و ردّ آن‌ها نیز می‌رسد، این کتاب ارزشمند (اقتصادنا) را تدریس می‌کنند و مطالب آن را در معرض بحث و بررسی علمی قرار می‌دهند و دیگران نیز به ترجمه آن به زبان خود اقدام کرده اند تا از محتوای پربارش استفاده کنند؛ همچنان که اندیشه وران غربی نیز به تأمّل و دقّت در آن پرداخته اند تا ویژگی‌های اسلام اصیل را از آن میان دریابند. همه این استقبال ها، ما را بر آن می‌دارد تا ایراد را چندان به جا و وارد ندانیم.

به نظر ما، نتایج سترگی را می‌توان از این کار (نظریّه پردازی مکتب اقتصادی اسلام) به دست آورد که در موارد ذیل، خلاصه می‌شوند:

1. امکان بررسی مقایسه‌ای اسلام با مکتب‌های دیگر

مقایسه میان مکتب‌های گوناگون را نمی‌توان بر اساس چند و چون جزئیّات هر مکتب انجام داد و تفاوت آن‌ها فقط هنگامی آشکارا روشن می‌شود که مقایسه صورت گرفته، میان محورهای اصلی هر کدام از مکتب‌ها باشد؛ زیرا همچنان که خود مرحوم صدر رحمه‌الله نیز هنگام سخن گفتن از رابطه مکتب و قانون به این مسأله اشاره کرده است اجتهادهای گوناگون کاربردی، ممکن است به تفاوت‌های ظاهری بینجامد؛ ولی اساس مکتبی آن‌ها یکی باشد و حتما به ناشفّافی مرزها در اجرا و بدفهمی و حتّی نوعی تلفیق و التقاط میان مکتب‌های متضاد منجر می‌شود؛ چیزی که نزد بسیاری از اندیشه وران، آنان که افکاری را طرح کرده و به اجرای آن‌ها فراخوانده اند، به عیان دیده ایم؛ از جمله به طور مثال، ایده (اسلام سرمایه داری) و (سوسیالیسم اسلامی) و …، تا جایی که برخی‌ها تصوّر کرده اند هیچ گونه تضاد و تناقضی میان «اسلام» و «کمونیسم» وجود ندارد! این درآمیختگی عجیب و غریب، بی هیچ تردیدی زاییده ناآگاهی از ویژگی‌های اصلی اسلام و دیدگاه‌های مکتبی آن است. جهان اسلام از «التقاط»، «تلفیق»، «ترکیب‌های متناقض» و … رنج برده و هنوز هم رنج می‌برد؛ بدین سبب، کوشش‌های شهید صدر رحمه‌الله به گونه بسیار جالبی در جهت طرح واقعیّت ها، تعیین مرزهای عمومی و مشخّص کردن مواضع قرار گرفته است و معتقدیم که ما به ادامه این شیوه به منظور کشف و دستیابی دیگر ویژگی‌های اسلامی و تغذیه روحی و معنوی نسل‌های مسلمان و از آن جا واکسینه کردن آنان در برابر هر گونه انحراف و آشفتگی فکری نه تنها در عرصه اقتصاد بلکه در عرصه‌های دیگر زندگی، به شدّت نیاز داریم و در عین حال نباید از نقش این گونه مطالعات و بررسی‌ها در بیان برتری نظری اسلام در مقایسه با دیگر مکتب‌ها غافل ماند.

2. تأثیرگذاری بر روند استنباط احکام فرعی

به گمان ما، این کار (نظریّه پردازی درباره مکتب) می‌تواند حتّی بر روند استنباط احکام نیز تأثیری واقعی به جای گذارد با این توضیح:

أ. ممکن است مجتهد خود به قاعده‌ای که به این روش استنباط می‌کند به باور ویژه‌ای دست یابد و با فراوانی احکامی که چنان قاعده‌ای را نشان می‌دهد، بدان ایمان بیاورد و همین نکته او را متقاعد سازد که شارع مقدّس، در صدور احکام فرعی بسیاری، همین قاعده را مبنای عمل قرار داده است و در این صورت، این اعتماد و اطمینان خاطر بر روند استنباط او اثر می‌گذارد و پیامدهای آن در عرصه‌های گوناگونی که چه بسا بر اثر ضعفی در دولت، از آن‌ها آگاه می‌شود، نمود می‌یابد.

ب. و چه بسا دید و سلیقه خاصّی را در وی به دنبال آورد که مواضع او را حتّی درباره عملیّات متداول استنباط نیز تغییر دهد؛ چرا که دید و سلیقه فقهی، با استحسانی که شرعا نهی شده است، تفاوت دارد. چنان چه این سلیقه، به ریشه‌های شرعی قابل قبول مستند نبود، چه بسا سند یا دلالتی، قدرت لازم برای مطرح شدن را نمی‌یافت.

چه بسا برخورد شهید صدر رحمه‌الله با دو روایت محمد بن فضیل درباره «منع فروش دَین به بهایی کم تر از آن» و «ملاک بودن قیمت اسمی برای بدهکار» و پذیرش آن‌ها به رغم کاستی‌هایی که در استدلال برای این دو روایت وجود دارد، از جمله ناشناختگی محمد بن فضیل، از همین جنبه ناشی می‌شود. وی رحمه‌الله می‌گوید:

من شخصا به لحاظ درونی، و نه به لحاظ فقهی نمی‌توانم با پذیرش رأی مخالف، کنار بیایم و در خود وشمّ فقهی خود چیزی نمی‌بینم که آشکارا ترک این دو روایت و پذیرش دیدگاه مخالف آن‌ها را توجیه کند.[9]

اطمینان خاطر و پذیرش درونی وی ممکن است از تأثیر محورهای اصلی مکتبی، در عرصه توزیع پس از تولیدی ناشی باشد که بدان دست یازیده بود.

به هر حال نمی‌توان تأثیر درک خطوط و محورهای اصلی مکتب در شکل دهی به ذوق و شمّ فقهی مجتهدان را که خود دارای نقشی در نتایج استنباط احکام است، منکر شد.

3. تأثیر سترگ بر روند اجرای شریعت اسلام

وقتی نقش نظریّه پردازی در روند اجرا را درک کنیم، پذیرش این ویژگی، کاملاً روشن به نظر می‌رسد؛ به طور مثال، هنگامی که دولت اسلامی شکل می‌گیرد و ولّی امر، عهده دار حکومت می‌شود، کار اجرای احکام اسلامی، مستلزم پشتوانه عظیمی از نظریّات و دیدگاه‌های اسلامی است که با توّجه به محورهای اصلی و اساس دیدگاه‌های اسلامی و مصالح عالیه اسلام و امت اسلامی و با در بر گرفتن انگیزه‌ها و موانع گوناگون و به قصد اجرا در جامعه و تحقّق ویژگی‌های پویای جامعه اسلامی به مهم ترین مشکلات و مسائل زندگی پرداخته اند.

تردیدی نیست که نظریّه مکتب اقتصادی اسلام، جای خالی مهمّی را در این روند پر می‌کند و به سوی تحقّق حالتی ایده آل، سوق می‌دهد.

ما ان شاءاللّه در این باره و ضمن پاسخ به ایراد دوم، با تفصیل بیش تری سخن خواهیم گفت.

ناگفته نماند کسانی که این گونه ایراد می‌گیرند، به رغم این که در زمان مطرح شدن این پژوهش تعدادشان بسیار بود، اکنون دیگر، وجود آن چنانی ندارند. این امر نیز در فضای ناآشنایی که هنگام طرح این اندیشه و پژوهش‌ها وجود داشت تا حدودی طبیعی است. متأسفانه هنوز هم به رغم نیاز مبرم و گسترده و نیز وجود انگیزه‌های عینی بسیار نیرومند، امثال چنین مباحثی مطرح نشده اند.

مرحوم شهید صدر رحمه‌الله نیز خود، کار صورت گرفته را صرفا کار و کوششی تلقّی کرده که باید فعّالیّت‌ها و تلاش‌های دیگری که از برداشت‌های متفاوتی در هماهنگی میان احکام نشأت گرفته باشد، آن را همراهی و تکمیل کنند؛ ولی بدبختانه هنوز دیگرانی را ندیده ایم که به ارائه این برداشت‌های متفاوت اقدام کرده باشند و از خداوند متعالی مسألت داریم که این آرزو را تحقّق بخشد تا مطالعات و پژوهش‌های به عمل آمده، سرچشمه پرباری در جهت اجرای احکام اسلام و تحقّق آینده درخشان حکومت فراگیر اسلامی باشد.

ایراد دوم: میزان مشروعیّت این عمل

چه بسا، این مهم ترین ایرادی باشد که با ملاحظه این کار ابتکاری، به ذهن خطور کند. پیش از این به دو نوع اجتهاد در مراحل گوناگون این کار اشاره داشتیم:

نوع نخست در عرصه استنباط احکام فرعی از میان متون اصلی (کتاب و سنّت) و بر اساس علم اصول فقه است که اجتهاد مشروع و درستی شمرده می‌شود و هیچ تردیدی هم در آن وجود ندارد و حتّی اگر احتمال مخالفت آن با واقعیّت اسلام نیز وجود داشته باشد، حجّت بودن نتیجه استنباط، محرز است و در صورت مخالفت با واقعیّت شرع نیز مجتهد را معذور می‌دارد و مکلّف را نیز به احکام عامل می‌کند.

نوع دوم در عرصه استنباط محورهای نظری احکام و مفاهیم است که ایراد مزبور نیز به این نوع، مطرح، و گفته می‌شود که چنین اجتهادی، حتّی اگر احکام یاد شده از سوی مجتهد خبره در هر دو عرصه، استنباط شده باشد، به حجّت قطعی نمی‌انجامد. چگونه می‌تواند حجّیت داشته باشد حال آن که خود مجتهد نیز برخی از آن احکام را نپذیرفته و از مجتهدان دیگر گرفته است؛ زیرا با دیگر احکامی که بیانگر یک خط تئوریک تلقّی می‌شوند، هماهنگی بیش تری دارند.

در توضیح مطلب می‌توان گفت:

استنباط خطّ تئوریک (نظری)، به معنای وصل به چیزی است که عرفا یا عقلاً لازمه کلّی این احکام یعنی محور فراگیر و نظری است. می‌دانیم که بسیاری از آن احکام در پی نبود دلیل اجتهادی در مورد آن ها، با بهره‌گیری از اصول عملی از قبیل: «استصحاب»، «تخییر» و «احتیاط» نتیجه‌گیری شده اند.

این نیز مسلّم است که بنا به تأکید اصولی ها، لوازم و پیامدهای اصولی، حجّت به شمار نمی‌رود و حتّی اگر هم فرض کنیم که احکام اکتشافی همگی از امارات که پیامدها و لوازم آن حجّت تلقّی می‌شوند، ناشی شده باشد و درباره این که پیامد جمع میان دو حکم، از نظر حجّت بودن در دیدگاه متداول عرفی از سوی شارع، به رسمیّت شناخته شده است، تردیدی واقعی وجود دارد که به هر حال، نتیجه شک در حجیّت این پیامد (یعنی محور نظری استنباطی) است و شک در این حجیّت نیز به تعبیر اصولی‌ها کافی است تا عدم چنین حجیّتی را مسلّم فرض کنیم.

راه حل کدام است؟

گفته بودیم که وقتی این ایراد حتّی در صورتی که همه احکام از سوی مجتهدی استنباط شده باشد که در پی استنباط خطوط و محورهای مکتبی (نظری) است وارد باشد، در حالتی که این مجتهد، احکامی را برگزیند که ثمره اجتهاد دیگران است و خودش به آن‌ها ایمان ندارد، ایراد مزبور به طریق اَوْلی وارد است، و چنان چه محورها و خطوط استنباطی، حجیّت و معذوریّت و صحّت انتساب به اسلام را از دست بدهند، چگونه می‌توان آن‌ها را نظریّه‌ای اسلامی تلقّی کرد؟!

پاسخ به این ایراد، به این شرح است:

ما نیز می‌پذیریم که اصول عملی، لوازم و پیامدهای خود را ثابت نمی‌کنند؛ همچنان که بر این باوریم دلیل حجیّت داشتن، پیامد جمع میان دو اماره را نیز ثابت نمی‌کند و بر این نیز واقفیم که تردید در حجّت داشتن، برای قطعی دانستن عدم چنین حجیّتی کافی است؛ با این حال می‌گوییم که در عرصه نظریّه ها، چنان که در عرصه احکام عملی فرعی به عنصر حجیّت به شکل دقیق آن نیاز است، نیازی نیست و فقط صحّت انتساب آن به اسلام کافی است و این جا است که ما با مطرح کنندگان ایراد یاد شده، اختلاف نظر داریم. امام شهید صدر رحمه‌الله دقیقا بر همین نکته انگشت گذاشته است:

و به همین خاطر، این امکان وجود دارد که اندیشه وران گوناگون اسلامی در پی اختلاف اجتهادهای خویش، تصاویر مختلفی از مکتب ارائه دهند که هر کدام از آن ها، تصاویری اسلامی از مکتب اقتصادی هم شمرده شود.

تو گویی آن استاد فقید رحمه‌الله در پی آن بود که موارد ذیل را تأکید کند:

نخست: همه نتایج ناشی از اجتهاد مادام که اسلام آن‌ها را روا داشته است شرعی و اسلامی به شمار می‌روند.

دوم: مجموعه اسلام [و احکام اسلامی] به نسبت‌های متفاوتی در این جا و آن جا، پراکنده است.

سوم: کم ترین چیزی که درباره تصویر استنباطی از مجموعه احکام هماهنگ با یک دیگر می‌توان گفت، این است که می‌تواند واقعیّت شریعت اسلام را صددرصد صادقانه ارائه دهد و امکان درستی و صادقانه بودن آن کم تر از هر تصویر ارائه شده دیگری از میان تصاویر فراوانی که در فقه اجتهادی می‌توان سراغ کرد، نیست و بدین ترتیب، توجیه‌های شرعی خود را دارد؛ زیرا بیانگر اجتهادهای مشروع اسلامی برداشت شده از محتوای کتاب و سنّت و در حال و هوای آن است.

حاصل مطلب این که این میزان از نزدیکی و پیوند با واقعیّت اسلامی، وابستگی عرفی قابل قبولی به اسلام فراهم می‌آورد و مادام که میزان احتمال واقعیّت اسلامی آن به اندازه احتمال هر تصویر ارائه شده دیگری است نمی‌توانیم این پیوند و نزدیکی را نفی کنیم.

افزون بر این، اگر ما نتیجه‌گیری پیشین را به این گفته شهید صدر رحمه‌الله ضمیمه کنیم که می‌فرماید:

این یگانه وسیله‌ای است که می‌توان از طریق آن به «اصول کلّی اسلام» که برای تنظیم زندگی اجتماعی خود و تحقّق ضرورت‌ها و فوایدی که در سخن از فایده و ثمره این تلاش‌ها بدان اشاره کردیم، برسیم. در این صورت، پذیرش شرعی این وابستگی و نزدیکی را به لحاظ عقلی نیز درک می‌کنیم؛ حتّی اگر قرار باشد از باب «مقدّمات دلیل انسداد» که در این گونه موارد می‌پذیریم، باشد.

به هر حال، این پرسش به جای خود باقی است. بر فرض که اسلامی بودن این کار (نظریّه پردازی) را پذیرفته باشیم، حجیّت مطلوب را که هدف ما است و بدان وسیله می‌توانیم در صورت مخالفت این تصویر با اسلام واقعی که اجرای آن از ما خواسته شده است، عذر تقصیر به خداوند آوریم، کجا باید فراهم کنیم؟

از آن مهم تر، چگونه باید این کار را به عنصر «بسندگی شرعی» (تنجیز) و «الزام اجتماعی» که در این جا مورد نیاز است، بیاراییم؟

در این مورد می‌گوییم: میان حکم عملی فردی و روند اجتماعی حکومت، تداخل صورت گرفته و این دو با هم در آمیخته شده اند. اگر ما در مرحله نخست اجتهاد به حجیّت برخاسته از اطمینان قطعی درباره حکم استنباطی یا حجیّت حاصل یک ظنّ معتبر نیاز داریم در این جا به چنین حجیتّی نیاز نداریم؛ زیرا آن چه به این محورها و نظریّات مکتبی، ویژگی الزام و ناگزیری اجرای آن‌ها را می‌بخشد، حکم ولی امر است که به صورت سیاست کلّی در آمده و کشور در پرتو آن اداره می‌شود. حکم ولایی نیز به سبب آیه «اطیعوا اللّه و اطیعوا الرسول واولی الامر منکم»، «الزام آور» است و «بسندگی شرعی» دارد. بدیهی است که ولّی امر نیز در پرتو پایبندی به «شورا» و توجّه به رهنمون‌هایی که شرع مقدّس در اختیارش گذاشته است و نیز با توجّهی که به مصالح عالیه امّت دارد می‌تواند فرمانی صادر کند و خطوط و محورهای اساسی برتر را در جهت تحقّق آن مصالح حتّی اگر خود شخصا به حجّیّت هر یک از احکام مطرح شده نرسیده باشد شالوده سیاست‌های [اقتصادی] قرار دهد. او حتّی می‌تواند امّت را به حکم شرعی استنباطی بر اساس شرع و از سوی مجتهد دیگری ملزم سازد؛ همچنان که می‌تواند همه امّت را به عمل به فتواهای خویش (پس از تبدیل آن‌ها به احکام حکومتی) ملزم کند و در این صورت، دیگر مجتهدان نیز وظیفه دارند در جهت تحقّق وحدت روش اجتماعی و بنا به مقتضیات اطاعت از ولیّ امر، فعّالیّت‌های اجتماعی خود را بر اساس آن‌ها سامان بخشند. در این صورت، اگر ولّی فقیه، عمل به این محورها را درست تشخیص داد، فرمان‌های خود را برای کاربست آن‌ها و اعطای حجیّت لازم به آن‌ها صادر می‌کند.[10]

در پایان از خداوند متعالی می‌خواهیم که به ما توفیق اجرای احکام الاهی در روی زمین، و ادامه راه آن استاد شهید رحمه‌الله را عنایت فرماید و اهداف والایی را که در سر می‌پروراند، تحقّق بخشد.

 

 

 

[1] اقتصادنا، ص 362.

[2] همان، ص 366 365.

[3] همان، ص 376.

[4] همان، ص 380.

[5] همان، ص 383.

[6] همان، ص 384.

[7] همان.

[8] همان، ص 401.

[9] البنک اللاربوی فی اسلام، چاپ کویت، ص 160.

[10] پس از نوشتن این بخش مقاله، مجلّه وزین اقتصاد اسلامی، شماره 8، سال دوم، صفحه 13 را مطالعه، و ملاحظه کردم که حضرت آیت اللّه سید کاظم حائری، عین همین اشکال را با خود مرحوم آیت اللّه شهید صدرمطرح کرده و فرموده‌اند:

من این اشکال را با خود وی مطرح و عرض کردم: شما بعضی فتاوای دیگران را که گاه خود شما آن‌ها را قبول ندارید، با برخی فتاوای خودتان جمع کرده در کنار هم قرار می‌دهید؛ آن گاه قدر مشترک و جامعی از آن‌ها می‌گیرید و زیربناها را کشف می‌کنید. این کار شما چه حجیّت و اثری دارد؟ شهید صدر فرمود: نظر من این است که ما چیزی نسبتا منسجم و معتدل به نام مکتب اقتصادی ارائه دهیم. دیگران هم با جمع احکام، زیربناهایی را ارائه دهند؛ آن گاه ولی فقیه هر دو را ملاحظه می‌کند و هر کدام را پسندید، در جایگاه ولایت اجرا می‌کند.

 

نویسنده: ابوالقاسم یعقوبی

منبع: مجله حوزه / شماره ٧٩-٨٠

بسیارند کسانی که در بررسی مسائل سیاسی اجتماعی و اقتصادی آهنگ گشودن راه دارند؛ اما نقطه آغاز را درست نمی یابند و یا از شروع آن در هراسند و اگر هم دشواری شروع را برخود هموار سازند در عرضه آنچه بدان دست یافته‌اند راه احتیاط می‌پویند و همواره در ابراز آن گرفتار دغدغه و تردیدند.

شهید سید محمد باقر صدر از اندک فقیهان فرزانه‌ای بود که گامهای شایسته و پرباری در شناساندن مفاهیم ومعارف دینی برداشت و گرههای بسیاری را با سخن و قلم خویش گشود.

او به درستی و تمام و کمال دردها را می‌شناخت و راه درمان می‌پویید. راه ورود و خروج مباحث را عالمانه می‌دانست. آنچه را بدان دست می‌یافت با روشنی و شهامت ابراز می‌کرد. افکار و اندیشه‌ها را به تکاپو و تلاش وا می‌داشت. زمان و زمینه‌ها را در نظر می‌گرفت و با تیزنگری مکتب اسلام را با چهره‌ای منطقی و همگام با زمان و دگرگونیهای آن مطرح می‌ساخت. از تکرار آنچه دیگران گفته و یا نوشته بودند پرهیز داشت و راههای پیموده نشده را می‌پیمود.

از جمله راههای ناپیموده‌ای که ایشان با دقت و درستی پیمود و شیوه و روش آن را به دیگران آموخت مسائل اقتصادی اسلام بود. بررسیهای عالمانه و فقیهانه استاد نقطه عطفی در طرح این گونه مباحث گردید و نوآوریهای بسیاری از ایشان به یادگار ماند که هر کدام به نوبه خود پشتوانه‌ای سرشار از فرهنگ گرانمایه تشیع به شمار می‌رود. افزون بر نوشته‌ها و مقاله‌های پراکنده درباره مباحث و راههای اساسی اقتصاد اسلامی از کتاب پرمایه اقتصادنا باید یاد کرد که پس از گذشت سالها از نگارش آن هنوز همچنان در صدر نوشته‌های اقتصاد اسلامی است و به گفته یکی از شاگردان آن شهید:‌ «… هنوز هم ابعاد ژرف این کتاب حتی در جوامع خود ما شناخته نشده است».[1]

یا به گفته شاگرد دیگر آن شهید: «به نظر من مانند کتاب اقتصادنا پیش از آن مانندی نبوده است و پس از آن نیز در این مدت ربع قرن هنوز نوشته‌ای جامع و کامل دیده نشده است».[2]

افزون بر این نوشته‌های اقتصادی شهید صدر بویژه (اقتصادنا) آفریننده جریان تفکر اسلامی شد و روزنه‌ای امیدبخش به سوی شیفتگان فرهنگ دینی باز کرد و آنان را به مطالعه و جست وجوی نوین در منابع دینی واداشت: «حداقل از زمانی که کتاب (اقتصادنا) توسط شهید سید محمد باقر صدر تألیف و انتشار یافت این انتظار در قاطبه اهل فکر در کشورهای اسلامی پدید آمد که می‌توان براساس (اقتصاد اسلامی) به بررسی مسائل اقتصادی کشورهای اسلامی پرداخت و برای آنها در وهله اول راه حلهای نظری و در نهایت با تشکیل یک کشور اسلامی سیاستهای عملی و قابل اتخاذ برای رفع مشکلات اقتصادی به دست آورد».[3]

در این نوشتار سیری کوتاه و نگاهی گذرا داریم بر شیوه‌های بررسی مسائل اقتصادی از دیدگاه این فقیه وارسته و بر این باوریم که اندیشه‌ها و نوشته‌های ایشان برای جامعه اسلامی بویژه حوزویان و دانشگاهیان کارآمد و راهگشاست و برای نظام اسلامی و کارگزاران آن الهامبخش.

ما برآنیم که با این نوشتار روشها و شیوه‌های نوین استاد شهید را در زمینه مکتب اقتصادی اسلام بنمایانیم ولی از آن جا که این مباحث بسیار گسترده‌اند به نَمی از یمْ بسنده می‌کنیم و تنها به نقطه‌ها و نکته هایی خواهیم پرداخت که جنبه کلیدی و زیربنایی دارند.

پیش از ورود به اصل مطلب به سه ویژگی کلی از ویژگیهای نوشتاری شهید صدر در این زمینه اشارت می‌کنیم:

 

١. نگرش فراگیر و سیستمی

گسترش دانشهای بشری و به کارگیری شگرف ابزار و وسائل جدید در پژوهشها هر روز به روی دانشوران و پژوهشگران افقهای تازه‌ای گشوده و می‌گشاید. در سده اخیر بر اثر پاره‌ای رخدادها و نهضتهای علمی و مکتبی که در جهان روی داد این افقها رو به گسترش نهاد و در آثار محققان بازتاب چشمگیری یافت و آنان را وادار به آفرینش شیوه‌های نوین در طرح مباحث و مسائل کرد.

این واقعیت در ساختار پژوهشی حوزه‌های علوم دینی نیز بی تأثیر نبود و عالمان تیزنگر و فقیهان زمان شناس و واقع بین را بر آن داشت که در روشن گری دریافتهای دینی و ترسیم چهره اسلام راستین شیوه‌های نوینی را برگزینند.

از جمله آن فقیهان نوآور و پیشتاز استاد شهید سید محمد باقر صدر بود. این بزرگمرد افزون بر فراگیری دانشهای حوزوی و تسلط و اشراف کامل بر آنها دارای سبک و روش نوینی در طرح مسائل فقهی و معارف دینی بود. تنها به این دلخوش نبود که فرعی بر فروع بیفزاید و یا تعلیقه و حاشیه‌ای بر حاشیه‌ها بیفزاید بلکه همگام با زمان و نیازها و با به کارگیری شیوه‌های نوین و روشمند به منابع و معارف دینی روی آورد و آنها را به شکلی سیستمی و سامان‌مند ارائه داد. این نگرش فراگیر و سیستمی به مسائل در همه زمینه‌های سیاسی اجتماعی و فرهنگی در تفکر و آثار ایشان جلوه‌ای ویژه به خود گرفته است؛ اما در زمینه بررسی مسائل اقتصادی نمودی چشمگیرتر دارد.

استاد شهید بین اقتصاد اسلامی و مسائل عقیدتی اخلاقی عاطفی و نیز دولت و نظام سیاسی پیوندی نزدیک قائل است و بر این باور است که اقتصاد اسلامی را نباید جدای از دیگر اجزای دین بررسی کرد بلکه این بخش از دین را با توجه به مجموعه سیستم و نظام سیاسی و اجتماعی شریعت باید مورد شناخت و بررسی قرار داد. ایشان ابراز می‌دارد: بین شکل عمومی نظام اسلامی و پایه خاصی که بر آن استوار است گونه‌ای پیوستگی وجود دارد که نادیده گرفتن این نکته در بررسیهای اقتصادی پژوهشگر را دچار تردید و تعارض در نصوص خواهد کرد. بر همین اساس علامه شهید در نوشته‌ها و بررسیهای اقتصادی طرحی سازمان یافته ارائه می‌دهد و می‌نویسد:

در شناخت اقتصاد اسلامی مجاز نیستیم که آن را به گونه‌ای ناپیوسته به سایر ارکان دین بررسی کنیم؛ مثلا نظر اسلام درباره تحریم ربا یا تجویز مالکیت خصوصی را جدای از روش عمومی اقتصاد اسلامی نباید بررسی کنیم…. بلکه لازم است شناخت ما نسبت به اقتصاد اسلامی در چهارچوب شکل عام اسلامی باشد که همه جوانب گوناگون زندگی فردی و اجتماعی را در نظر گرفته است…. روشن است که تصویر یک پدیده در ضمن شکل عمومی و در قالب یک نظام با تصویر آن به گونه مستقل تمایز دارد.[4]

بدین سان می‌یابیم که اقتصاد اسلامی جزئی از کل است و پژوهشگری که در پی کشف مکتب اقتصادی اسلام است می‌بایست با این نگرش سیستمی و آیین‌مند مطالعه‌ها و بررسیهای خویش را جهت بخشد تا به نتیجه شایسته دست یابد.

٢. مکتب اقتصادی

استاد شهید در مباحث اقتصادی بر این باور است که محقق باید پیش از هر چیز بین مقوله علم اقتصاد و مکتب اقتصادی فرق بگذارد و از به هم آمیختن آن دو در بررسیها بپرهیزد تا فهم بحثهای اقتصادی بر او آسان گردد.

ایشان افزون بر سایر نوشته‌ها در دو مورد از کتاب (اقتصادنا) به این بحث پرداخته و میزان و معیار بازشناسی آن دو را به دست داده است:

علم اقتصاد عبارت از علمی است که حیات اقتصادی و پدیده‌ها و جلوه‌های آن را تفسیر کرده ارتباط آن پدیده‌ها را با اسباب و عوامل کلی که بر آن حاکم است بیان می‌دارد…. اما سیستم اقتصادی عبارت از شیوه‌ای است که جامعه ترجیح می‌دهد در زندگی اقتصادی و گشودن گرههای علمی خویش از آن پیروی کند.[5]

گر چه علم اقتصاد سیاسی در سده‌های اخیر پدید آمده و در طلیعه عصر سرمایه داری رشد و رونق چشمگیری یافته است لکن ریشه‌های علمی آغازین آن به دورترین دوره‌های تاریخ می‌رسد. تمام تمدنها در گستره‌ای که در اختیار داشته‌اند تفکر اقتصادی داشته‌اند براساس زمان و نیازهای خویش از سیاستها و برنامه ریزیهای خرد و کلان اقتصادی بهره می‌برده‌اند. علم اقتصاد براساس مکتبهای اقتصادی شکل می‌گرفته است؛ از این روی می‌بینیم علمای اقتصاد هر کدام مکتب ویژه‌ای داشته‌اند و اقتصاد دانانی چون: آدام اسمیت کینز ریکاردو مارکس و… هر یک دارای مذهب و سلوک ویژه‌ای بوده‌اند که بر آن اساس دانشهای اقتصادی خویش را شکل داده و مطرح کرده‌اند.

علم و مکتب اقتصادی با این که وجوه مشترکی دارند لکن فرقهای آن دو از یکدیگر به طور کامل روشن است. علم اقتصاد از ابزار تولید و چگونگی اثر گذاری آنها بر یکدیگر و نیز بهره هریک در گونه‌های مالکیت بحث می‌کند ولی مکتب اقتصادی در مورد درست یا نادرست بودن گونه‌های مالکیت سخن می‌گوید. علم اقتصاد در الگوی توزیع کالا بحث می‌کند ولی مکتب اقتصادی از بین این الگوها خوب و بدها را نشان می‌دهد و….

شهید صدر با توجه به جدا بودن این دو مقوله از یکدیگر شاخص و معیار روشنی برای مرزبندی آن دو بیان کرده است که یادآوری آن خالی از فایده نیست:

مکتب اقتصادی… به هر قاعده اساسی اقتصادی که با ایده عدالت اجتماعی ارتباط یابد اطلاق می‌گردد. علم اقتصاد شامل هر نظریه‌ای است که رویدادهای عینی اقتصادی را به دور از هرگونه اندیشه عدالت خواهانه و پیش ساخته ذهنی تفسیر کند؛ از این روی مفهوم عدالت مرز بین مکتب و علم و به منزله شاخصی است که افکار مکتبی را از نظریات علمی جدا می‌کند.[6]

شاید انگیزه این که گروهی اقتصاد اسلامی را نپذیرفته‌اند آن باشد که پنداشته‌اند هدف از اقتصاد اسلامی علم اقتصاد است لکن از این نکته غفلت داشته‌اند که فرق است بین علم اقتصاد و مکتب اقتصادی. در اسلام علم اقتصاد نداریم اما مکتب و سیستم اقتصادی داریم و این مرزبندی یکی از نوآوریهای شهید صدر است. البته نباید چنین پنداشت که اسلام چون مکتب اقتصادی دارد پس جنبه علمی ندارد و نمی تواند و نباید از علم اقتصاد و شاخه‌های مربوط به آن بهره گیرد بلکه به گفته شهید صدر اساس پیشرفت عناصر پویا و دگرگون شونده مکتبی در مباحث اقتصادی به گسترش بحثهای علمی و استفاده بهینه از علم و تکنولوژی پیشرفته مربوط می‌شود و نظام و دولت اسلامی باید سیاست اقتصادی خویش را بر اساس مکتب و با کمک گرفتن از دانشهای اقتصادی پیش برد.[7]

٣. واقعیت‌نگری

سیر و شتاب دگردیسیها در جامعه‌های بشری امری است قطعی و انکار ناپذیر. دگرگونیها و شتاب روز افزون آنها در بستر زمان در تمام زوایای زندگی دیدگاهها روابط اجتماعی و اقتصادی و… واقعیتی است که نمی توان آن را نادیده گرفت.

نقش زمان و نیازهای آن در ساختار بینش و تأثیر آن در نوع برداشت انسان نیز جای تردید نیست. پژوهشگران و محققانی که برای حلّ دشواریهای اجتماعی سیاسی فرهنگی و اقتصادی جامعه تلاش می‌ورزند بدون در نظر داشتن این واقعیت دگردیسی به نتیجه شایسته و دلپذیر نخواهند رسید.

بنابراین اهمیت دادن به نقش زمان و مکان در پژوهشها گام نخستین و راز موفقیت در پاسخ گویی به پرسشهای نوین و پدیده‌های نوپیداست. حوزه‌های علمی و فقیهان درد‌مند که مدافع راستین جامع بودن دین و خاتم بودن شریعت هستند و(فقه را تئوری کامل اداره انسان و اجتماع از گهواره تا گور می‌دانند) آن گاه می‌توانند فقه را عملی سازند و آن را از حاشیه به متن زندگی مردم و جامعه وارد سازند که در اجتهاد و پژوهشهای خود از دو عنصر اساسی و بنیادی زمان و مکان کمک بگیرند و با توجه به واقعیتهای جاری دست به پژوهش در منابع دینی بزنند. تمام تلاش و توان امام خمینی در این قرن آن بود که این اندیشه را به حوزه‌ها بباوراند.

 

او با روشنی پویایی فقه اسلام را در بینش و روش عملی خویش به اثبات رساند. از ویژگیهای شهید صدر که در تمام پژوهشها و نوشته‌ها بویژه بررسیهای اقتصادی وی جلوه دارد توجه به نقش زمان و مکان است:

کار تحقیق مسائل فقهی از واقعیتهای عینی شروع می‌شود منتهی نه به آن محدودیتهایی که در زمان شیخ طوسی یا محقق حلی بود؛ زیرا واقعیت‌های زندگی آنها فقط می‌توانست نیازهای زمان خود آنها را کفایت کند و برای زمان ما مسائل آن زمان کافی نیست.[8]

این شیوه و روش را در تمام پژوهشهای ایشان به روشنی می‌توان دید. استاد شهید نه تنها در پژوهشها و بررسیهای نظری و علمی این گونه می‌اندیشید و واقعیت نگری داشت بلکه در ارائه طرحهای عملی و راههای اجرایی دیدگاههای فقهی و مکتبی نیز به این مسأله توجه داشت. در مثل مطرح کردن (بانک بدون ربا در اسلام) شرایط حاکم بر جامعه را در نظر می‌گرفت.

در اوایل دهه 1960م. هنگامی که دولت کویت از ایشان می‌خواهد درباره بانک اسلامی بدون ربا طرحی ارائه دهد این درخواست را می‌پذیرد لکن در آغاز کتاب (بانک بدون ربا در اسلام) می‌نویسد:

گفت وگوی ما در این جا بر سر طرح بانک اسلامی با توجه به وضعیت دوم [نظام غیر اسلامی] است؛ زیرا فرض بر این است که واقعیت اجتماعی ما در همه امور اقتصادی اجتماعی فکری و سیاسی خود غیر اسلامی است. اگر می‌خواستیم طرح بانک اسلامی را در چارچوب وضعیت اولی [نظام اسلامی] بریزیم گفت وگوی دیگری می‌داشتیم.[9]

سیاستگذاری برنامه ریزی و پژوهش در زمینه مسائل اقتصادی اسلام در جامعه‌ای که همه تلاشها و دادوستدهای مردم آن براساس رباخواری است و سیستم سرمایه داری به تمام معنی بر زندگی فکری و اخلاقی و اقتصادی آنان حاکم است با جامعه‌ای که امور کلی و برنامه ریزیهای جزیی آن براساس اصول اسلام پایه ریزی شده و مسائل اقتصادی به عنوان جزئی از آن کل به شمار می‌رود با یکدیگر تفاوت اساسی دارند. به دیگر سخن جامعه‌ای که اسلام و آیینهای آن در حاشیه است و مسلمانان از مجاری امور به دورند با جامعه‌ای که حکومت اسلامی و قانونهای آن روح زندگی مردم را تشکیل می‌دهد هر کدام نیازهای ویژه خود را داراست و انتظارها از حوزه و حوزویان نیز در هر یک از این دو جامعه به گونه‌ای است:

در بیش‌تر رساله‌های عملیه همان صورت محدود نخست یاد شده است؛ زیرا رساله‌ها برای دیندارانی تدوین گردیده که بیش‌تر در جامعه هایی می‌زیند که اسلام در سازندگی آنها نقش بسیار دارد. از این روی این رساله‌های عملیه نمی توانند اقتصاد اسلامی را در چهارچوب صحیح و اصلی خود به جامعه ارائه دهند و بدین ترتیب قانونها و آیینهای اقتصادی اسلام که عهده دار رفاه و سعادت جامعه وملت می‌تواند باشد در پشت پرده ابهام باقی خواهد ماند….[10]

پیام این فقیه ژرف اندیش و آینده نگر در این سخن آن است که حوزه‌های علوم دینی در این زمان باید در چگونگی آموزش و شیوه پژوهشهای دینی در همه زمینه‌ها بویژه در زمینه مسائل اقتصادی اسلام تجدید نظر کنند. در گذشته به بهانه این که پیاده کردن اقتصاد اسلامی و سایر احکام اجتماعی اسلام پشتوانه اجرایی لازم دارد زمینه عرضه طرحها و شیوه‌های اجرایی قانونهای اجتماعی و اقتصادی اسلام آماده نبود و عذرها نیز پذیرفته می‌شد اما در این روزگار که قانون اساسی براساس اسلام تدوین شده است و با اشراف ولی فقیه و نظارت فقهای شورای نگهبان اجرا می‌شود هیچ گونه عذر و بهانه‌ای شنیدنی نیست. شایسته است حوزه‌های علمی آموزشها و پژوهشگران مسلمان پژوهشهای خود را به گونه‌ای جهت و سامان دهند که راهگشای تنگناهای قانونی و اجرایی نظام اسلامی باشد بویژه در زمینه قانونهای اقتصادی اسلام که نسبت به دیگر مسائل فقهی کم‌تر بدانها پرداخته شده است.

البته معنای این سخن آن نیست که تلاش پیشینیان ارج نهاده نشود؛ چه این که آنان نیز در ظرف زمان خویش انجام وظیفه کرده‌اند بلکه مقصود آن است که مطالب کهن را می‌توان در قالبی جدید و نو و با زمان و نیاز مطرح کرد تا ضمن پایبندی بر فقه سنتی و جواهری پویایی و همگامی آن با نیازهای عصر نیز نموده شود و وانمود نشود که فقه ناتوان از پاسخ گویی است.

بررسی روش‌مند

استاد شهید با این سه ویژگی که بدان اشارت کردیم: (نگرش فراگیر و نظامواره واقعیت نگری و اعتقاد به مکتب اقتصادی در اسلام) و توانایی و توان مندی علمی و فقهی که دارا بود پژوهشها و بررسیهای اقتصادی را به گونه‌ای روش‌مند آغاز کرد و با پردازش و پیرایش جدید به اهل پژوهش عرضه کرد. در این جا به شرح دو عنصر بنیادی در تفکر ونوشته‌های اقتصادی ایشان می‌پردازیم که هر یک از آن دو زیر مجموعه‌ها و در حقیقت شاخه‌های روش تحقیق به شمار می‌روند:

الف. اجتهاد و اکتشاف در مسائل اقتصادی.

ب. جایگاه دولت در نظام اقتصادی اسلام.

اجتهاد و اکتشاف

مهم‌ترین و بنیادی‌ترین روش و مبنی برای شناخت مکتب اقتصادی اسلام اجتهاد است. اجتهاد بر حسب مِتُد و روش مطالعه‌ای که هر مجتهد دارد گونه گون است؛ از این روی هرگونه اجتهادی که براساس قواعد کتاب و سنت شکل بگیرد معتبر و قانونی است. به همین دلیل؛ یعنی به خاطر آزادی نظر علمی و اجتهادی در اسلام در مسائل اقتصادی نیز الگوهای اقتصادی بسیاری به وجود می‌آید.

پژوهشگر در زمینه سیستم اقتصادی اسلام باید توانایی لازم برای دریافت و استخراج احکام اقتصادی اسلام را داشته باشد تا بتواند مکتب اقتصادی اسلام را روشن و ترسیم کند و افزون بر این از دیدگاههای فقیهان آگاهی کامل داشته باشد تا در ارائه الگوی اقتصادی بتواند از میان چند دیدگاه یکی را برگزیند؛ زیرا چه بسا خود به نظر روشنی دست نیابد و ناگزیر باشد برای ارائه سیستم و مکتب اقتصادی اسلام از اجتهاد دیگران سود جوید گرچه مخالف نظر شخصی او نیز باشد.

مجتهد قلمرو کارش آفرینش نیست. آنچه می‌تواند انجام دهد کشف و دریافت است. احکام و آراء فقهی فقیهان روبناست که از این روبناها مجتهد به زیربنا؛ یعنی مکتب اقتصادی اسلام دست می‌یابد.

بنابراین همواره باید اجتهاد مجتهد با اکتشاف او همراه باشد تا بتواند راهگشایی و نوآوری داشته باشد. شهید صدر این راه را (فرایند کشف) می‌نامد و خود بر این اساس به بررسی گسترده در اقتصاد اسلام می‌پردازد و چون از مکتبهای اقتصادی گوناگون آگاهی کامل داشته و آرای فقها را نیز به درستی و فراگیر می‌دانسته است به آسانی و روشنی از عهده این فرایند کشف برآمده و یافته‌های خود را در (اقتصادنا) ارائه داده است. خود در شرح این مبنی و روش می‌نویسد:

اگر قرار باشد فقیه از تفقه در احکام گام را فراتر بنهد و به تأملات نظری درباره سیستم اقتصادی بپردازد باید احکام هماهنگ و محکم را نقطه شروع کار خویش قرار دهد. در صورتی که این گونه احکام را بتواند از میان همان احکامی که پایه اجتهادی خود را بر آنها قرار داده برگزیند و کشف بنیادهای اصلی اقتصادی را از آنها بیاغازد و بدون برخورد به ناسازی و ناسازگاری به انجام رساند مجال گرانبهایی به چنگ آورده است؛ چه در این حال محقق هم به عنوان مجتهد دریافت کنندهِ احکام و هم کشف کننده دیدگاه‌ها بوده و این دو جنبه در شخص او وحدت یافته است.

البته اگر فرصت یاده شده دست نداد. … در این حال بهترین کمک گیری از احکام مورد استفاده دیگران خواهد بود….

این تمام آن کاری است که درباره کشف اقتصاد اسلامی باید به عمل آورد.[11]

براساس این بینش برای شناخت سیستم و مکتب اقتصادی اسلام تنها به روبنا نمی توان بسنده کرد؛ زیرا چه بسا در مواردی اختلاف آرا و فتوای فقیهان که از ظاهر نصوص و بدون توجه به سایر جنبه‌ها گرفته شده پژوهشگر را دچار سر درگمی و ناسازگارگویی گرداند و نتواند به راه‌حلّی در زمینه مسائل اقتصادی اسلام دست یابد؛ از این روی باید به تلاشی گسترده و همه سویه رو آورد تا بتواند از اجتهاد به اکتشاف برسد:

نه تنها در مورد یکی از روبناهای مستقیم اقتصادی یعنی قانون مدنی باید به بررسی پرداخت بلکه در تمام روبناهای دیگر نیز باید همین کار را ادامه داد تا با دستاوردهای پرمایه‌تر و بیش‌تر بتوانیم زیربنا را بررسی کنیم. به این ترتیب روش مطالعه در اکتشاف به صورت حرکت از روبنا به زیربنا خواهد بود.[12]

کاربرد اصطلاح: روبنا و زیربنا در نوشته‌های اقتصادی شهید صدر و مشی و استنباط ایشان بر این پایه در سراسر مباحث کتاب (اقتصادنا) دیده می‌شود. وی در هر بحثی نخست روایات و نصوص مربوط به آن را نشان می‌دهد آن گاه به دیدگاه فقهای بزرگ و فتواهای گوناگون نظر می‌افکند و از مجموع اینها به قانون و قاعده اقتصادی می‌رسد.

مفاهیم رهگشا

در فرایند کشف به روش اجتهادی دو نکته را نباید از یاد برد:

1 . مفاهیم رهگشا

2 . بازدارنده‌های رهزن.

استاد شهید با اشاره به بحث مفاهیم و بازدارنده‌ها در جریان کشف مکتب اقتصادی اسلام از منابع دینی و دیدگاه فقیهان این دو نکته را به خوبی روشن کرده است. مفاهیم بر دو قسم هستند: مفاهیم ثابت و مفاهیم نسبی و دگرگونی پذیر. فقیه آن گاه خواهد توانست به اصل و قاعده راهگشا در پژوهشها دست یابد که مفاهیم به کار رفته در مکتب را به درستی درک و فهم کند؛ در مثل مفهوم (فقر) موضوع پاره‌ای از احکام فقهی قرار گرفته که بدون شناخت دقیق آن حکم درست و رهگشا و فتوای برابر با واقع نمی توان داد. فقیه باید در آغاز مفهوم فقر و فقیر را روشن سازد تا در برابرسازی حکم دائمی واجب بودن زکات بر این موضوع دچار تردید و سرگردانی نگردد.

شهید صدر می‌گوید:

این مفهوم نسبی است و به معنای نداشتن سطح زندگی در ردیف نوع مردم هر زمان است. بنابراین ممکن است فردی در نیازمندیهای فردی دارا باشد؛ اما در نیازمندیهای رفاهی تهی دست.[13]

کسی که در صدد کشف مکتب اقتصادی اسلام است باید این گونه مفاهیم را در گام نخست مرزبندی و جایگاه هر یک را به درستی روشن سازد.

چگونگی نگرش فقیه به این گونه مفاهیم و موضوعها مانند: مالکیت مطلق خداوند جانشینی انسان آزادی او در محدوده معین سرمایه داری تجارت شیوه تولید شیوه توزیع روابط اقتصادی حاکم نقش اقتصاد در سیاست و فرهنگ و… زمینه‌ای است برای چگونگی استنباط او. به همین جهت شهید صدر آن اجتهاد را سودمند می‌داند که بتواند مجتهد را به مرحله اکتشاف برساند و یکی از پایه‌ها و عوامل کشف مکتب اقتصادی اسلام را برای فقیه شناخت صحیح مفاهیم می‌شمارد:

مفاهیم که منظور از آن آراء و نظریات تفسیر کننده رویدادهای طبیعی اجتماعی و یا تشریعی است و جزء مهمی از فرهنگ اسلامی را به وجود آورده نیز می‌تواند برای اکتشاف مکتب اقتصادی… مورد استفاده قرار گیرد؛ مثلا این امر که جهان هستی به خداوند بستگی دارد حاکی از بینش خاصی است که اسلام درباره جهان هستی دارد یا این که جامعه قبل از رسیدن به دوره حاکمیت عقل و اندیشه از مرحله حاکمیت فطرت و غریزه گذشته دید اسلام را نسبت به جامعه می‌رساند. همچنین این موضوع که مالکیت حق ذاتی نبوده بلکه امری است جانشینی تصور اسلام را از مالکیت نشان می‌دهد….[14]

اکنون به پاره‌ای از مفاهیم از دیدگاه شهید صدر اشاره می‌کنیم:

1 . خلافت انسان

انسان جانشین و خلیفه خداوند در زمین است. در این نگرش انسان پیش از آن که به زمین پیوند بیابد به آسمان پیوند خورده است و پیش از آن که به ماده چشم بدوزد به جهان غیب دل بسته و ایمان دارد. فرد مسلمان با این پشتوانه معنوی و آسمانی به عمران و آبادی زمین دست می‌زند و همین است معنای جانشینی انسان در روی زمین که تعهدآور و حرکت آفرین می‌شود. توجه به این حقیقت به فقیه مجال می‌دهد تا در شیوه نگرش به مسائل اقتصادی اسلام همه سویهای زندگی را بررسی کند و جایگاه هر یک از مسائل را به درستی بشناسد و با در نظر گرفتن مجموعه جهان بینی و تفسیری که از خدا و انسان و جهان دارد به کشف مکتب اقتصادی بپردازد. شهید صدر این نکته را به روشنی بیان کرده است:

من مفهومی بهتر و توانبخش‌تر از مفهوم (خلافة الله) نمی شناسم که آن همه تأکید بر نیروی انسان و قدرتهای او نماید و آن را خلیفه و جانشین و حاکم مطلق در جهان قرار داده باشد همان گونه که مفهوم (خلافة اللّه) دورترین مفهومی است از تسلیم بودن مطلق در برابر قضاوقدر؛ چه آن که مفهوم خلافت مسؤولیت را در برابر آنچه بر او جانشین و خلیفه شده ایجاد می‌کند و مسؤولیت بدون آزادی و احساس اختیار و قدرت بر حاکمیت در زمین امکان ندارد….[15]

پذیرش کلمه (لا اله الا اللّه) به این معناست که در آغاز انسان را از درون آزاد می‌سازد و در مرحله بعد به عنوان نتیجه آزادگی انسان را وا می‌دارد که ثروتها و گنجینه‌های جهان را از مالکیت غیرخدا آزاد سازد؛ زیرا که در این جهان بینی: «العباد عباد الله والمال مال اللّه»[16] است. این باور در فقیه دیدگاهی ایجاد می‌کند تا شیوه استنباط و پژوهشهای خود را در راستای تبلور و تجسّم جانشینی انسان به کار برد. و همین دیدگاه سبب می‌شود که فقیه در اجتهاد به اکتشاف برسد و از مجموع روبناها نصوص و دیدگاههای دیگر فقیهان به کشف مکتب و سیستم اقتصادی دست یابد.

عدالت اجتماعی

عدالت اجتماعی نمادی از جانشینی انسان در زمین است.

کشف مکتب اقتصادی اسلام بدون توجه به مفهوم عدالت اجتماعی به معنای گسترده آن نشاید. روشن است اگر پژوهشگر و فقیه بخواهد سیستم اقتصادی اسلام را از جنبه نظری روشن کند و راههای اجرایی آن را نیز بجوید باید به این اصل بزرگ در تمام مراحل پژوهشی و استنباطی توجه داشته باشد. شهید صدر می‌نویسد:

ساختمان اقتصاد اسلامی از سه اصل تشکیل یافته که بر طبق آن محتوای سیستم اقتصادی اسلامی مشخص می‌شود….

1 . اصل مالکیت مختلط

2 . اصل آزادی اقتصادی در کادر محدود

3 . اصل عدالت اجتماعی.[17]

مقصود از عدالت اجتماعی مفهوم مجرد عام آن نیست بلکه منظور از آن واقعیتی است که مانند روح درکالبد احکام اسلامی جلوه گر است.

در نظام اقتصادی اسلام عدالت مفهوم ویژه خود را دارد و در برگیرنده عدالت در شیوه توزیع مواد اولیه و توزیع ثروتهای تولید شده می‌شود. آنچه در سلامت بخشی نظام اقتصادی جامعه نقش بنیادی دارد مسأله توزیع عادلانه منابع طبیعی و ثروتهای اولیه است. اگر این منابع از ابتدا به درستی تقسیم نگردد و در انحصار افراد و یا گروههای خاصی قرار گیرد اختلاف طبقاتی پدید می‌آید و راه را برای زورمندان و زرمداران هموار می‌سازد.

از این روی شهید صدر به انتقاد از مکتب سرمایه داری که توزیع را ویژه درآمد ملی دانسته و از توزیع منابع تولید سخنی به میان نیاورده و شعار آزادی اقتصادی سر می‌دهد پرداخته و دیدگاه اسلام را در زمینه توزیع عادلانه منابع اولیه چنین بیان می‌دارد:

[اسلام] توزیع ثروت را نه به مفهوم محدود آن یعنی توزیع محصول بلکه به مفهوم وسیع‌تر و عمیق‌تری که توزیع عوامل تولید باشد منظور داشته و با وضع یک سلسله مقررات ایجابی ثروتهای طبیعی و منابع تولید را بر چند نوع تقسیم نموده و هر کدام را با عنوانهای: مالکیت خصوصی مالکیت عمومی مالکیت دولت و اباحه عمومی از یکدیگر متمایز ساخته و برای هر یک قواعدی خاص در نظر گرفته است. به این جهت برخلاف اقتصاد سیاسی کلاسیک که در آن بحث تولید مقام اول را حائز است در اسلام بحث توزیع سرآغاز مطالعات اقتصادی بوده و مباحث تولید در مرحله بعدی قرار دارد.[18]

بی گمان پژوهشگر و مجتهدی که می‌خواهد مکتب اقتصادی اسلام را ترسیم کند و مبانی نظری و عملی آن را بجوید باید پیش از آن عدالت اجتماعی را به معنای اصلی و گسترده آن تفسیر کند تا بتواند در شیوه استنباط و استخراج آن را به کار بندد و نتیجه شایسته و عملی به دست آورد.

عدالت اجتماعی بر دو اصل استوار است:

١. همکاری همگانی

٢. برابری اجتماعی

همکاری همگانی: یعنی افراد جامعه نسبت به یکدیگر احساس مسؤولیت داشته باشند. به همین جهت اسلام از ثروتمندان خواسته است که از آنچه دارند به نیازمندان بدهند و از انباشت ثروت و زیاده روی در مصرف بپرهیزند.

توجه اسلام به این عامل روحی و روانی در جهت تحقق اقتصاد اسلامی و جلوه گری عدالت اجتماعی نقش مؤثری در پیوندهای اقتصادی جامعه ایفا می‌کند و آنچه امروز اقتصاد اروپا و آمریکا را دچار بحران کرده نبود این عامل است.

اسلام در این زمینه تنها به تشویق انفاق و نکوهش اسراف بسنده نکرده بلکه بسیاری از واجبهای مالی را از عبادات شرعی قرار داده است.

این ویژگی در اقتصاد اسلامی تضمین کننده و پشتوانه مهمی برای عدالت اجتماعی و اقتصادی به شمار می‌رود و به گفته شهید صدر:

اسلام در سیستم و تعالیم خویش به سازمان دادن نمای خارجی جامعه اکتفا نمی کند بلکه به اعماق روحی و فکری آن نفوذ کرده تا از این رهگذر بین انباشته‌های درونی و روشهای اقتصادی و اجتماعی اتخاذ شده توافق و هماهنگی به وجود آورد.[19]

این مفهوم که بیش‌تر جنبه اخلاقی و روحی دارد در بسیاری از موارد به کشف مکتب اقتصادی اسلام کمک می‌کند.

برابری ثروت: اسلام برابری اجتماعی را به عنوان اصلی در سیاست اقتصادی خود ضروری می‌بیند. اسلام به این واقعیت طبیعی توجه دارد که افراد انسانی از جهت کارآیی فکری و بدنی با یکدیگر فرق دارند. این گونه جدایی خود به خود سبب می‌شود که باز ده اقتصادی سعی و کوشش همه انسانها یکسان نباشد. طبیعی است در چنین جامعه‌ای شماری به عنوان پر درآمد و گروهی به عنوان کم درآمد پیدا می‌شوند. از سوی دیگر همواره در جامعه‌ها افراد ناتوان تهی دست و فرسوده‌ای هستند که یا از کار افتاده‌اند و یا ابزار کار در اختیار ندارند و از به دست آوردن کم‌ترین وسایل زندگی ناتوانند.

در برابر این واقعیت طبیعی چه باید کرد؟ آیا باید تماشا گر بود تا پردرآمدها غرق در نعمت و کم درآمدها گرفتار رنج و محنت و محرومیت و ذلت گردند؟ یا راه حل و روزنه امیدی برای این مشکل اجتماعی و اقتصادی وجود دارد؟

اسلام در تعالیم برجسته اقتصادی خویش راههایی را برای تعدیل ثروت و توازن آن در سطح جامعه پیش بینی کرده است. از جمله دولت اسلامی و زمامداران جامعه را مسؤول به وجود آوردن موازنه اجتماعی و اقتصادی کرده و از آنان خواسته است:

1 . در برابر نیازها و نیازمندان برنامه ریزی و سیاستگذاری کنند.

2 . بخشهای تولید توزیع و مصرف را نیز کنترل و هدایت کنند تا برابری ایجاد شود.

مقصود از توازن اجتماعی توازن افراد جامعه از حیث سطح زندگی و نه از جهت درآمد است و مقصود از سطح زندگی این است که سرمایه به اندازه‌ای در دسترس افراد باشد که بتوانند متناسب با مقتضیات روز از مزایای زندگی برخوردار گردند…. توازن جمعی منحصر به زمان محدود و لحظه معین نیست بلکه هدفی مهم و اساسی است که دولت باید برای نیل به آن از طریق مختلف قانونی اقدام نماید. شاید دلیل تحریم اسراف همین باشد؛ زیرا با این کار از یک طرف از مصارف زائد طبقه مرفه جلوگیری و از طرف دیگر سطح زندگی طبقه پایین ترقی کرده است و به این ترتیب سطوح مختلف را به یکدیگر نزدیک نموده و از شکاف طبقاتی می‌کاهد…. دولت موظف به پیاده کردن توازن جمعی و نزدیک ساختن طبقات مختلف به یکدیگر و افزایش سطح زندگی مردمان کم درآمد است.[20]

شناخت و بررسی مکتب اقتصادی اسلام بدون توجه به این مفاهیم اعتقادی اخلاقی اجتماعی و اقتصادی نشاید؛ از این روی فقیه و یا هر پژوهشگری که در این راه گام می‌نهد نخست باید جایگاه مفاهیم و کاربرد هر یک را به گونه‌ای علمی و سیستمی در ساختار اقتصاد اسلامی معین سازد تا بتواند درجریان اجتهاد و پژوهش به راههای عملی و گره گشا دست یابد.

آنچه گفتیم نیمی از راه است. تنها شناخت مفاهیم راهگشا کافی نیست بلکه پژوهشگر باید در کنار کشف و شناخت مفاهیم رهگشا از بازدارنده‌های رهزن نیز غافل نماند. چه بسا در سیر پژوهش برای شخصیت پژوهشگر ذهنیتها و بازدارنده هایی رخ نماید که او را از مسیر تحقیق درست باز دارد و در نتیجه جریان اکتشاف او از مکتب اقتصادی گرفتار آفت و ضعف گردد. در این جا نگاهی داریم به پاره‌ای از این بازدارنده‌ها از دیدگاه استاد شهید:

بازدارنده‌های رهزن

پیش از این یادآور شدیم که مجتهد به یاری نصوص کتاب و سنّت با یاری از دیدگاه فقیهان کار پژوهشی خود را می‌آغازد و از مجموعه آنها به نتیجه گیری قواعد اساسی می‌پردازد. در این مرحله است که اجتهاد او به اکتشاف نیز می‌انجامد. از آن جا که گاهی محتوای حقوقی نصوص روشن و خالی از شبهه نیست چه بسا در سیر تحقیق و اجتهاد ناسازگاری در جمع نصوص رخ نماید و اجتهاد را از صورت یک امر ساده به صورت پیچیده در آورد و از سوی دیگر طرح اقتصاد اسلامی به استناد احکام و مفاهیم دینی تنظیم می‌شود و اینها همه دستاورد شیوه اجتهادی شخص مجتهد است و اشتباه نیز در اجتهاد مجتهد متصور است. در این صورت است که اشکال عمده در کشف سیستم از این راه پیدا می‌شود. به هر نسبت که سلیقه شخص محقق و مجتهد کم‌تر به قلمرو کشف راه یابد اکتشاف دقیق‌تر و موفقیت آمیزتر خواهد بود و هر چه پژوهشگر با واقعیتهای صدور نصوص آشناتر باشد و خود را از پیش داوریها دور نگه دارد به کشف سالم و کامل‌تری دست خواهد یافت. بنابراین باید سرچشمه خطرها و بازدارنده‌ها را که ممکن است برای محقق در فرایند کشف اقتصادی اسلام پیش آید بشناسیم.

در دیدگاه علامه شهید صدر این بازدارنده‌ها و خطرها از این قرارند:

١. توجیه گری: پژوهشگر در زمینه کشف مکتب اقتصادی اسلام خواسته یا ناخواسته گاه به توجیه رویدادهای اجتماعی محیط خود می‌پردازد و نصوص مکتب را با در نظر گرفتن شرایط اجتماعی که در آن می‌زید به بوته بررسی می‌نهد. به جای این که پیوندهای غلط اجتماعی و اقتصادی را رنگ دینی و شرعی بدهد و محتوای صحیح به قالبهای نادرست وارد کند با پدید آوردن دگرگونیهایی در نصوص و نتیجه گیریهای غلط واقعیتهای عینی را تأیید می‌کند. ظاهر برخی از نصوص شرعی را بدون توجه به نصوص دیگر مطرح سازد و نتیجه نادرست فقهی از آن می‌گیرد. این خطر گریبانگیر کسانی است که اسلام را در همه زمینه‌ها انعطاف پذیر می‌دانند.

شهید صدر این خطر را در قالب مثال این گونه ترسیم می‌کند:

برای مثال می‌توان ذکر کرد که عده‌ای ادله حرمت ربا را تأویل نموده و نتایج غلطی را مطرح کرده‌اند از جمله اظهار می‌دارند که اسلام بهره غیر مضاعف را اجازه داده و معتقدند نهی آیه کریمه: (یا ایها الذین آمنوا لاتأکلوا الرّبا اضعافا مضاعفة واتقوا اللّه لعلّکم تتّقون.)[21] ناظر به موردی است که میزان بهره فاحش و غیرمعقول است و به نظر ایشان بهره معقول و نامعقول را عرف و شرایط اجتماعی تعیین می‌نماید…. اگر بخواهیم نظر قرآن را بر کنار از اثرپذیری روابط اجتماعی و به طور صحیح درک کنیم باید به این آیه نیز توجه نمائیم که: (…وان تبتم فلکم رؤوس اموالکم لاتظلمون و لاتُظلمون.)[22]

در این صورت معلوم می‌شود که مسأله مبارزه با نوع معینی از ربای دوران جاهلیت یعنی ربای مضاعف نیست… بلکه مسأله‌ای از مکتب اقتصادی (که نظریات ویژه نسبت به سرمایه دارد) مورد نظر بوده… از این رو هرگونه افزایش غیر قانونی را ولو ناچیز باشد محکوم نموده….

رسالت محقق در کشف سیستم اقتصادی اسلامی آن است که در پی یافتن راه حلهایی برای رفع مشکلات اقتصادی باشد که با ایده عدالت و ملاکهای حلال و حرام در اسلام تعیین شده است. لازمه چنین پژوهشی آن است که قوانین اسلام را در آغاز به درستی فهم کند و سپس آن را در قالبهای درخور اجرا و عملی ارائه دهد و اگر بخواهد وضعیت موجود جامعه و روابط اقتصادی آن را توجیه کند به طور قطع کشف او از سیستم اقتصادی اسلام ناقص و ناتمام خواهد بود و چه بسا بدعت و تشریع را نیز به دنبال داشته باشد.

٢. یکسو نگری: پژوهشگری که در پی کشف مکتب اقتصادی اسلام است باید خود را از هرگونه چارچوب فکری محدود و پیش ساخته رها سازد تا بتواند نصوص و دلیلهای شرعی را به درستی فهم و درک کند و براساس آن به کشف سیستم اقتصادی اسلام بپردازد.

یکی از بازدارنده‌های کشف یکسونگری و محدوداندیشی مجتهد است. مجتهدی که جز در آن چهارچوب نیندیشد با چارچویی از پیش سامان یافته به استقبال نصوص شرعی برود و هر دلیل و نصّی که با تفکر پیش ساخته خویش سازگار بیابد بپذیرد و هر چه در آن چارچوب نگنجد رها کند و به نصوصی رو آورد که با فکر او همآهنگ باشد یا دست کم با اندیشه او برخورد نداشته باشد به کشف دست نمی یابد.

این خطر متوجه کسانی است که همه نصوص شرعی را با معیار:

(حلال محمد حلال الی یوم القیامة.) محک می‌زنند و هیچ گونه تغییر در احکام شریعت را در هیچ شرایطی نمی پذیرند.

در مثل اگر کسی مالکیت خصوصی را از رابطه اختصاصی جدا نکند و در ذهن خود مالکیت خصوصی را مقدس و محترم بشمارد ناگزیر بسیاری از نصوص را از حوزه استدلال خارج خواهد کرد و حتی آنها را خلاف شرع و عقل هم خواهد دانست.

شهید صدر می‌نویسد:

یکی از فقها در تعلیق و تفسیری که بر نصّ: (هرگاه صاحب زمین از عمران و آبادی آن خودداری ورزد ولی امر زمین را از اوگرفته و به حساب ملت مورد استفاده قرار می‌دهد) می‌نویسد: (به عقیده من اولی ترک عمل به این روایت می‌باشد؛ زیرا عمل به آن مخالف اصول و ادله عقلی است.[23]

چون به نظر او مالکیت خصوصی در همه جا محترم است نقض آن کاری است غیر عقلی و همین چهارچوب در استنباط از نص شرعی اثر می‌گذارد و مانع فهم حقیقی نصوص می‌شود. باید پرسید آیا مالکیت خصوصی جز (رابطه اجتماعی میان فرد و مال) چیز دیگری است و آیا این رابطه جز فرض و اعتباری است که جامعه و یا قانونگذار برای هدفی خاص وضع می‌کند؟ استاد شهید می‌افزاید:

بسیارند کسانی که از این هم پیش‌تر رفته و انتزاع مال از مالک را حرام دانسته و می‌گویند: (غصب عقلا قبیح است…) این استدلال نیز صحیح نیست چه غصب انتزاع مال است از کسی بدون علت. بدیهی است که قانون باید تعیین کند که آیا در فلان مورد انتزاع صحیح بوده است یا خیر….[24]

همه فقیهان و اندیش وران اسلامی مالکیت خصوصی را در اسلام پذیرفته‌اند ولی این به آن معنی نیست که در کنار هرگونه رابطه اختصاصی بشر به چیزی مالکیت خصوصی را بتوان اثبات کرد. در هم آمیختن بین این دو موضوع سبب می‌شود که انسان پژوهشگر نتیجه نادرست از نصوص به دست آورد و نتواند به مکتب صحیح و کامل اقتصادی اسلامی دسترسی پیدا کند.

پاره‌ای از چارچوبهای دیگری که شاید مانع استنباط درست از نصوص شود چهارچوب لغوی است. چه بسا واژه‌ای در سیر تاریخی و اجتماعی خود دگرگونیهایی داشته باشد که توجه به معنای کنونی محقق را از مفهوم تاریخی آن باز دارد و در نتیجه سبب گمراهی در فهم درست از نصوص گردد:

برای نمونه کلمه (اشتراکیت) را می‌گوییم. این کلمه در اعصار مختلف مفاهیم متفاوتی داشته ولذا مضامین و تعابیر بسیاری از عنوان کنونی آن مستفاد می‌شود….

همین طور کلمه (رعیت)… از این روی موقعی که نصوصی مشتمل بر کلمات (اشتراکیت) و (رعیت) را می‌بینیم؛ مثلا این دو نصّ که (الناس شرکاء فی الماء والنار والکلأ) (وان للوالی علی الرعیة حقا) چه بسا اشتباهاً آنها را به همان معانی که در شرایط اجتماعی خاص داشته‌اند گرفته و در تفسیر نصوص مزبور چنان معانی در نظر بگیریم.[25]

به هر حال گنجاندن مفهوم و معنای نص و دلیل شرعی در چارچوب محدود و خاص لغوی یا تاریخی و مانند آن زمینه کج فهمی و بدفهمی از نصوص می‌شود و محقق را دچار استنباط نادرست می‌سازد.

٣. پیراستن دلیل شرعی از شرایط صدور: نادیده گرفتن اوضاع و احوال و شرایط صدور نصوص شرعی و تجرید دلیل از زمینه‌ها و مقتضیات مربوط به آن یکی دیگر از بازدارنده‌های استنباط و اکتشاف است که شاید پژوهنده را راهزن شود و او را از کشف درست مکتب اقتصادی باز دارد.

گاهی پژوهشگر زمان خود را در نظر می‌گیرد و به جریانی که در آن زندگی می‌کند اصالت می‌دهد و چنین می‌پندارد که این رفتار از عصر تشریع تاکنون به همین شکل استمرار داشته است مثلا استخراج معدن به شیوه کنونی را در نظر می‌گیرد و نتیجه می‌گیرد که در آن عصر هم چنین بوده و سکوت شارع از آن دلیل بر درستی آن است بنابراین هرکس به هر وسیله و ابزاری که در اختیار دارد می‌تواند دست به استخراج معادن بزند و از آن سود ببرد.

گاهی عکس این است. پژوهنده رفتاری را از عصر تشریع به دست می‌آورد که معصوم(ع) در برابر آن سکوت کرده و با سکوت آن عمل را روا و جایز شمرده است بدون این که شرایط زمانی و مکانی و ویژگیهای مربوط به آن حادثه و واقعه را ملاحظه کند آن حکم را به زمانهای بعدی هم گسترش می‌دهد. از باب نمونه اگر شخصی در زمان پیامبر(ص) در هنگام بیماری آبجو نوشید و حضرت وی را از این کار باز نداشت بنابراین برای افراد سالم در دیگر زمانها هم جایز است که آبجو بنوشند!

این گونه استدلال کردن و نتیجه گرفتن پیراستن دلیل شرعی از شرایط صدور آن است و خطرآفرین.

شهید صدر به این خطر اشاره کرده و می‌نویسد:

تقریر یکی از مظاهر (سنّت) است و منظور از آن سکوت پیامبر(ص) یا امام(ع) است نسبت به کاری که با اطلاع ایشان انجام گرفته به گونه‌ای که سکوت آنان کاشف از موافقت و اجازه اقدام به آن کار محسوب شود.[26]

بنابراین همان گونه که در فهم آیات قرآن ملاحظه مناسبتها و شرایط نزول آیات راهگشای فهم دقیق و صحیح آن است شرایط صدور روایات و ویژگیهای پرسش کننده و یا موضوع مورد پرسش نیز در فهم و استنباط فقیه و پژوهشگر دخالت فراوان دارد. چه بسا توجه نکردن به این نکته محقق را به روا شمردن امری بکشاند که صددرصد با روح و مذاق شریعت ناسازگار باشد!

رعایت این نکته در بررسی مسائل اقتصادی اسلام نیز بسیار مفید و رهگشا خواهد بود.

۴. موضع گیری پیشین: در سیر کشف مکتب اقتصادی اسلام پژوهنده را خطر دیگری نیز تهدید می‌کند و آن موضع گیری ذهنی و روحی پیشین است. چه بسا زاویه دید و نظر شخصی مجتهد و محقق سبب شود که در تفسیر نصوص و ارزیابی آنها دچار انحراف و برداشت ناسازگار با روح شریعت گردد. این بازدارنده و خطر در احکام فقهی فراوان است و چشم پوشی از آن در روش تحقیق و استنباط پیامدهای ناگواری را به دنبال دارد.

استاد شهید ضمن برشمردن بازدارنده‌های کشف این خطر را این گونه ترسیم می‌کند:

دو نفر را در نظر می‌گیریم که در نصوص مطالعه می‌کنند یکی بیش‌تر به جنبه‌های اجتماعی و سیاسی احکام و مفاهیم متوجه است و دیگری به جنبه‌های فردی آنها. اگر چه هر دو نصوص واحدی را مطالعه می‌نمایند ولی نتیجه گیریهای مختلفی خواهند داشت که به همان موضع گیری ذهنی ایشان مربوط بوده و چه بسا در این گونه موارد سایر جنبه‌ها را از نظر مکتوم دارند.[27]

از این گونه است روش تفکر کسانی که همه گفتار و رفتار پیامبر(ص) را به عنوان تبلیغ احکام و حکم جاودانی و دگرگون ناپذیر پنداشته‌اند و جنبه رهبری و زمامداری سیاسی ایشان را نادیده گرفته‌اند.

صاحبان این اندیشه وقتی با این سخن پیامبر(ص) روبه رو می‌شوند: (از بخشیدن آب مازاد نباید امتناع ورزید و روییدنی مازاد را نباید داد وستد نمود.)[28] نهی آن حضرت را حمل بر نهی کراهتی می‌کنند؛ زیرا به نظر اینان بعید می‌نماید که مالک اگر آب زیادی بر نیازش را به دیگران ندهد در هر زمان و مکان مرتکب فعل حرام شده باشد.

اما آن که جنبه سیاسی و رهبری پیامبر را در کنار جنبه تبلیغی آن حضرت در نظر دارد این گونه سخنان را از پیامبر(ص) به عنوان ولی امر و رئیس حکومت اسلامی و به استناد اختیارهای شخصی وی براساس تأمین مصالح جامعه تفسیر می‌کند و آن را به یاری دیگر سخنان همانند به عنوان یک اصل اساسی در استنباط خود به کار می‌بندد. روشن است توجه به این دو جنبه در کنار یکدیگر دستاوردهای گوناگونی دارد که در ترسیم و ارائه سیستم اقتصاد اسلامی نباید از آن چشم پوشید. از این گونه موارد در فقه فراوان است که در بخش دوم نوشتار به آن خواهیم پرداخت.

به هر حال تأثیر نگرش پیشین فقیه و پژوهشگر در چگونگی استنباط و اکتشاف او جای انکار ندارد و چگونگی موضع پیشین در نتیجه گیری پسین امری روشن است.

نقش دولت اسلامی در نظام اقتصادی

عنصر دوم برای کشف مکتب اقتصادی اسلام از دیدگاه شهید صدر نقش و جایگاه دولت اسلامی است. در باور ایشان بدون شناخت جایگاه دولت و ولی امر درنظام اقتصادی اسلام نمی توان به بررسی کامل و جامع اقتصاد اسلامی دست زد؛ زیرا بخش مهمی از احکام پایدار و ناپایدار اسلام در زمینه مسائل اقتصادی در ارتباط با نظام و حاکمیت اسلامی است که مفهوم و معنای واقعی خود را پیدا می‌کنند و تنها زمانی عینیت می‌یابندکه قانون و شیوه و شکل حکومت براساس ایدئولوژی اسلامی پایه ریزی شده باشد و مجریان نیز افرادی صالح کارشناس کاردان و امین ومتعهد باشند:

بنابراین در صورت عدم وجود حاکم شرع و یا اجتماع اسلامی که امکان اجرا شدن قوانین در آن نباشد قسمت اعظم و عمده این پدیده‌های متحرک روح کارآیی و فعال و زنده خود را از دست داده و به صورت انسانی بی روح درخواهند آمد. به عنوان مثال اختیاراتی را که حاکم شرع در مورد وضع قوانینی که مانع از احتکار مواد ضروری و مصرفی اجتماع می‌شود داراست و همچنین ممانعت و جلوگیری از هرگونه اجحاف و گرانفروشی و یا کم فروشی و یا اخلال نمودن در عرضه و تقاضا که همه این قوانین در صورت وجود حاکم شرع کارآیی و قابلیت اجرایی خود را خواهند داشت در حقیقت اجرای این قوانین به وجود حاکم شرع در اجتماع اسلامی ارتباطی مستقیم دارد که از حدود اختیارات اجرایی یک فرد متدین درجامعه غیراسلامی خارج است.[29]

بر پایه این بینش شناخت جایگاه دولت در نظام اقتصادی اسلام برای کشف مکتب اقتصادی و تشکیل دولت اسلامی برای اجرای کامل قانونهای اقتصادی اسلامی یک ضرورت و گام نخستین است. تنها با این نگرش است که می‌توان پرسشهای بسیاری از مخالفان را پاسخ داده و ناسازگاری نظری و عملی موجود در زندگی اقتصادی مسلمانان را از میان برداشت و توانایی و توان مندی سیستم اقتصادی اسلامی را نشان داد؛ چه این که اسلام خواهان اصل توان مندی در همه زمینه‌ها و از جمله مسائل اقتصادی است. به دیگر سخن رابطه نظام و حکومت اسلامی با مکتب اقتصادی اسلام مانند رشته‌ای که تمام اجزای آن مجموعه به آن پیوند خورده است به گونه‌ای که بدون وجود آن رشته مهره‌ها و اجزاء ارزش و مفهوم واقعی خود را از دست خواهند داد. به همین جهت در ساختار تفکری و تحلیل اندیشه‌های اقتصادی شهید صدر مسأله حکومت و نقش آن در امور اقتصادی و قدرت آن در تحقق عدالت اجتماعی و اقتصادی نقشی است بنیادی و اساسی. ایشان با طرح و پرورش این اندیشه بسیاری از ناسازیها و ناسازگاریهای موجود در نصوص شرعی را از میان برداشته و بر این باور است که بدون درنظر گرفتن نقش دولت و ولی امر در مسائل اقتصادی کشف مکتب اقتصادی اسلام به عنوان یک سیستم رهگشا و کارساز نشاید؛ از این روی در تمام مباحث اقتصادی به گونه‌ای از عنصر دولت و نقش ولی امر سخن به میان آورده است. در این جا به چند موضوع و محور اساسی از آن مباحث گسترده نگاهی گذرا خواهیم داشت:

احکام پایدار و ناپایدار

درباره احکام شرع و پایداری و ناپایداری آنها دیدگاههای گوناگونی وجود دارد:

گروهی بر این باورند که احکام شرعی پایدارند و هیچ گونه ناپایداری و دگرگونی در بستر زمان و مکان در آنها رخ نمی دهد. اینان به ظاهر جمله معروف: (حلال محمد حلال الی یوم القیامة و حرامه حرام الی یوم القیامة) استدلال می‌کنند. گروهی هم بر این باورند که احکام شرعی مقطعی و انعطاف پذیرند و با دگرگونی شرایط زمانی و مکانی دگرگون می‌شوند.

گروهی بر این باورند که احکام شریعت اسلام دوگونه است: برخی پایدارند و در هیچ شرایطی دگرگون نمی شوند و پاره‌ای از احکام ناپایدار و دگرگونی پذیرند. از بین این سه دیدگاه اولی و دومی ناسازگار با معیارهایند و دیدگاه سوم هماهنگ با معیارها و همسو با جاودانگی شریعت و خاتمیت دین.

این دیدگاه از آن جهت که برابر و هماهنگ با فطرت بشری است و با نیازهای پایدار انسان همسویی دارد با فرهنگ دین سازگارتر است و طرفداران بیش‌تر و قوی‌تری دارد.

شهید صدر در بررسیهای دینی از جمله مسائل اقتصادی این نظریه را می‌پذیرد و درباره آن چنین اظهار نظر می کند:

پدیده‌های ثابت دستورات و احکامی هستند که روابط مستقیم ثروت در جامعه را بر وفق موازین عدالت اجتماعی و متناسب با خلیفة اللّه بودن انسان در زمین تنظیم می‌کنند این پدیده‌ها را می‌توان از قرآن کریم و سنّت پیامبر(ص) استخراج نمود. نمونه بارز این پدیده‌ها همانا ارتباط دادن مالکیت به دو رکن اساسی اقتصاد اسلامی یعنی کار و احتیاج می‌باشد.

دسته دوم عناصری هستند متحرک در زمینه توزیع و تنظیم روابط توزیع که به علت تحولات و تغییرات در فرایند تولید و قدرتی که این تحولات از لحاظ ایجاد فرصتهای تازه بهره برداری دارند وجودشان ضروری است…. نمونه این نوع احکام همانا عمل حاکم شرع بوده که بیان کیفیت و اندازه تصرف در ثروتهای طبیعی و یا تعیین مقدارزمینی که یک فرد می‌تواند برای احیاء نمودن به تصرف خویش درآورد می‌باشد که این مقدار را حاکم شرع با در نظر گرفتن وضع جامعه و قدرت یک فرد از لحاظ مادی و یا از لحاظ قدرت تولیدی تعیین می‌نماید تا به تدریج به وسیله این اعمال امکان ایجاد طبقه استثمارگر و محتکر مواد تولیدی از بین برود.[30]

قلمرو ترخیص (منطقة الفراغ)

روشن شد که نظام اجتماعی و احکام شرعی بخشهای پایدار و ناپایدار دارد. در این جا می‌افزاییم که بخش احکام ناپایدار همان بخشی است که به ولی امر و حاکم اسلامی واگذار شده تا با الهام از مجموعه شریعت و با کمک از بخش ثابت احکام شرعی و براساس مصلحت جامعه دست به جعل و وضع قوانین بزند و همواره پویایی مکتب و هماهنگی دین با پیشرفت جامعه بشری و حل دشواریهای زندگی را مدّنظر داشته باشد. این مسؤولیت و وظیفه را شهید صدر به عنوان قلمرو ترخیص و آزادی نظر قانونی (منطقة الفراغ)32 نامیده و بر این باور است: فقیه جامع الشرایطی که به عنوان ولی امر و حاکم اسلامی مورد پذیرش قرارگرفته است و دارای ملاکها و ویژگیهای لازم برای این امر مهم است می‌تواند و اجازه دارد تا با در نظرگرفتن شرایط زمان و مکان و با کمک گرفتن از جنبه‌های ثابت دین و احکام کلی حاکم بر مجموعه شرع خلأهای قانونی را پر کند. البته به نظر ایشان دایره این مسؤولیت در محدوده احکامی است که از سوی شرع حکم الزامی وجود نداشته باشد و امری مباح باشد.

به هرحال چه این مسؤولیت را محدود بدانیم و چه ولایت مطلقه فقیه را بپذیریم در هر حال اصل این مسأله در نگرش به احکام شرعی دگرگون آفرین خواهد بود. و بدون توجه به این محور بسیاری از مشکلات که از آن جمله است مشکلات و گرههای اقتصادی همچنان ناگشوده خواهند ماند. بر اساس این بینش است که استاد شهید توانسته خطوط اقتصادی اسلامی را با در نظر گرفتن نقش دولت در امور زندگی مردم ترسیم کند و مکتب اقتصادی اسلام را از لابه لای متون و نصوص شرعی و دیدگاه فقیهان با نگهداشت مصالح و منافع جامعه اسلامی کشف کند:

بررسی مکتب اقتصادی اسلام بدون در نظرگرفتن قلمرو ترخیص و آزادی نظر قانونی فقیه و راه حلهایی که در عمل برای رفع نابسامانیهای اقتصادی از آن حاصل می‌شود ناممکن است؛ زیرا اگر این اهرم قانونی به شایستگی به کار گرفته شود فعالیتهای اقتصادی را به بهترین وجه می‌تواند زیرپوشش و ارشاد و کنترل درآورد. روشن است که دور شدن از این اصل و بسنده کردن به عناصر استاتیک حقوقی و غفلت از عنصرهای دینامیک شرعی موجب ناهماهنگیهایی در اجرای حقوق و قوانین خواهد شد.[31]

از آن جا که دین جاودانه است و اختصاص به عصر و زمان محدود و معینی ندارد و از سوی دیگر جامعه‌های انسانی همیشه در حال دگرگونی و از حالی به حالی شدنند اسلام مبادی قانون گذاری نظام اجتماعی و اقتصادی را به گونه‌ای بیان کرده است که مصداقهای نو و موضوعهای جدید در هر زمینه‌ای زیر پوشش قانون شریعت قرارگیرد. بر این مبنی دست حاکم اسلامی را باز گذاشته تا هیچ گاه در عمل به بن بست و با کمبود قانون روبه رو نگردد. از این نکته می‌توان به اهمیت و جایگاه قلمرو ترخیص در اکتشاف و شکل گیری مکتب اقتصادی اسلام پی برد و آن را در زیرسازی و ساختار نظام اقتصادی عنصری بنیادی و اساسی دانست:

لازم است به این ترخیص در اکتشاف مکتب اقتصادی بسیار اهمیت دهیم؛ زیرا یک بخش از مکتب اقتصادی را تشکیل می‌دهد. زیرا مکتب اقتصادی در اسلام دارای دو بخش است: یکی از سوی اسلام به صورت حتمی و همیشگی پر گردیده که تغییر و تبدیل در آن راه ندارد بخش دیگر قلمرو ترخیص در مکتب را تشکیل می‌دهد که اسلام کار مهم پرسازی آن را به دولت یا ولی امر واگذار نموده تا بر طبق اهداف عمومی اقتصاد اسلامی و مقتضیات آن را در هر زمانی پرسازد.[32]

دامنه ولایت ولی امر

پیامبر اکرم(ص) در دوران رسالت عهده دار سه منصب بود:

1 . روشن گری احکام و تبلیغ ارزشها.

2 . داور و مرجع اختلافها و کشمکشها.

3 . اداره امور سیاسی و اجتماعی و سرپرستی و زعامت مردمان.[33]

قانونی را که خود آورده بود مجری آن نیز بود و برای تحقق آرمانها و عینیت بخشیدن به هدفهای الهی خویش حکومت اسلامی تأسیس کرد. وظیفه سه گانه آن حضرت پس از او در باور شیعیان به علی(ع) و یازده فرزندش سپرده شد. آن بزرگواران نیز در حد امکان و با توجه به شرایط حاکم بر زمان خود به روشن گری و تبلیغ دین پرداختند و اگر موقعیت مناسب می‌یافتند اداره جامعه را نیز عهده دار می‌شدند. این سیر تا زمان غیبت کبرا ادامه داشت و پس از آن این مقام به فقیه جامع الشرایط سپرده شده است.

حال پرسش این است: دامنه این ولایت کجاست؟ روشن است در دائره احکام تبلیغی فقیه حق تصرف و تغییر ندارد. او تنها ابلاغ کننده و روشن گر احکام ثابت و همیشه پایدار شریعت و دین است. اما احکامی که از سوی پیامبر(ص) و امام علی(ع) و… از جایگاه ولایت صادر شده و براساس اقتضای عصر و زمان بوده است درخور دگرگونی و برابرسازی با عصرهای دیگرند و انعطاف می‌پذیرند. مصداق یابی و موضوع شناسی در این مقوله‌ها کار فقیه و ولی امر است. وی باید احکام ناپایدار را درهر زمان با سیر تکاملی جامعه برابری دهد:

نوع احکام و قوانینی که پیامبر(ص) با آن قلمرو ترخیص را پر ساخته طبیعت آنها دائمی نیست؛ زیرا این احکام مربوط نمی شود به جنبه تبلیغی آن حضرت تا عام و ثابت و همیشگی باشند بلکه این احکام از ناحیه حیثیت ولایی و حاکمیت آن بزرگوار صادر شده و لازم است در هر عصری مطابق شرایط آن عصر اجرا گردد.[34]

نظام اقتصادی اسلامی بر پایه عدالت اجتماعی استوار شده و این مفهوم در هر زمانی مصداقهای ویژه خود را داراست از این روی باید امور جامعه به کسی سپرده شود که خود عادل است و عالم تا بتواند با آگاهی و پاکی جامعه را به سمت و سوی ارزشها و اجرای عدالت پیش ببرد. در این صورت است که احکام صادره از سوی او گرچه در دائره امور مباح انجام گرفته باشد عنوان واجب بودن و یا حرام بودن به خود می‌گیرند و بر مردمان و حتی فقیهان دیگر پیروی از فقیه حاکم و ولی امر مسلمانان لازم و واجب می‌گردد.

شهید صدر این نکته را از آیه شریفه: (یا ایها الذین آمنوا اطیعوا الله واطیعوا الرسول واولی الأمر منکم)[35] استفاده کرده و می‌نویسد:

این نص به وضوح بر وجوب فرمانبری از والیان امر دلالت دارد…. هر چند در تعیین و ترسیم شرایط و صفات آن بین مسلمانان اختلاف است اما در اصل همه برآنند که این حق برای مقتدران بلند مرتبه اسلامی هست تا آنان برای حکومت و اداره جامعه و ایجاد توازن اسلامی و تعدیل ثروت و… در امور دخالت کنند.[36]

بر این اساس دامنه اختیارهای ولی امر و دولت مشروع و اسلامی بسیارگسترده است. وظیفه دولت اسلامی تأمین سطح زندگی مناسب برای افراد است و این مسؤولیت به عنوان (ضمان اعاله)[37] در سخنان شهید صدر مطرح شده است.

این مفهوم به تناسب رفاه و آسایش عمومی درخوری هماهنگی با هر محیط را دارد و با شرایط روز و نیازهای زمان سنجیده می‌شود. هم نیازمندیهای درجه یک را در بر می‌گیرد و هم نیازمندیهای درجه دو را و تشخیص درجه یک و دو نیز به عهده دولت است.

اساس تئوریک این اصل (تأمین اجتماعی و ایجاد موازنه اقتصادی) که دولت را به طور مستقیم مسؤول ایجاد و پیاده کردن آن می‌داند باید در حق مشترک جامعه در منابع ثروت جست وجو کرد؛ زیرا منابع یاد شده برای استفاده و بهره برداری همه مردم آفریده شده است: (هو الذی خلق لکم ما فی الأرض جمیعاً.)[38]

این دولت است که باید زمینه بهره برداری از این منابع را برای همگان فراهم سازد. در توزیع منابع اولیه باید عدالت پاس داشته شود تا امکان بهره مندی و مشارکت برای همه ممکن گردد و تنها شماری خاص از آن برخوردار نشوند.

گویاترین دلیل و مستندترین نص تشریعی این مسأله را می‌توان در قرآن مجید یافت که با روشنی می‌فرماید:

وما افاء اللّه علی رسوله منهم فما اوجفتم علیه من خیل ولا رکاب ولکنّ الله یسلط رسله علی من یشاء والله علی کل شیء قدیر ما افاء الله علی رسوله من اهل القری فللّه وللرسول ولذی القربی والیتامی والمساکین وابن السبیل کی لایکون دولة بین الأغنیاء منکم.[39]

و آنچه خدا از مالهای آنان به پیامبرش به غنیمت داد نه بر آن اسب تازاندید و نه شتر بلکه خدا پیامبرانش را بر هر کس بخواهد چیره گرداند و خدا بر هر چیزی تواناست. آنچه خدا از مالهای اهالی آن دهکده‌ها به پیامبرش غنیمت داد از آن خدا و از آن پیامبر و از آن خویشاوندان پیامبر و یتیمان و بیچارگان و راه ماندگان است تا میان توانگران شما دست به دست نگردد.

شهید صدر از آیات بالا ید و ضمان را که حق مشترک جامعه در ثروتهاست استفاده می‌کند و می‌نویسد:

قسمت آخر آیه: (کی لایکون دولة بین الأغنیاء منکم) جنبه عمومی بودن (فیء) را تشریح و تفسیر می‌کند؛ چه از این راه حق مشترک جامعه در سرمایه‌های طبیعی تضمین و از احتکار سرمایه‌ها به وسیله اقلیت جلوگیری می‌شود و ضرورت مصرف آنها برای رفع نیازمندی نیازمندان تأمین می‌گردد تا بدین وسیله تمام افراد از منابع طبیعی و خدادادی منتفع شده و سهم خویش را دریافت کنند.[40]

این حکم نه تنها مسلمانان بلکه افراد زنهاری و غیرمسلمانی را که در قلمرو حکومت اسلامی می‌زیند و به انگیزه هایی ناتوان و کم درآمد و یا بی درآمدند نیز شامل است و برخی از فقیهان مانند: شیخ حرعاملی در وسائل الشیعه بر این معنی فتوا داده‌اند.[41]

به تناسب این وظیفه مهم و مسؤولیت اساسی دولت یعنی ایجاد برابری اجتماعی و رفاه عمومی اسلام اختیارها و توانهای قانونی و اجرایی مناسبی به آن داده است که با عملی ساختن آنها پیوندهای اقتصادی جامعه تنظیم می‌شود و خلأها و فاصله‌های طبقاتی کاهش می‌یابد.

نظارت

براساس این اختیارها هر جا که تشریع قانونی سبب به هم زدن برابری اقتصادی شود نظارت عادلانه دولت و برنامه ریزی صحیح آن می‌تواند آن را کنترل و هدایت کند و بدین وسیله به حل مشکل بپردازد. در مثل اگر تشریع قانون مضاربه اجاره مزارعه مساقات و… سبب پیدایش سرمایه داران بزرگ گردد بر دولت است که آن را کنترل کند و نظام عادلانه صحیح اسلام را به وجود آورد. همه این اختیارها را می‌توان از عناصر پایدار و ناپایدار اسلام در زمینه ثروت و اقتصاد استفاده کرد.

محدوده اختیارات دولت اسلامی نه تنها به اجرا درآوردن احکام ثابت اسلام در زمینه‌های اقتصادی است بلکه هم مجری احکام ثابت تشریعی است و هم وضع کننده قانونها و آیینهای تازه‌ای که بنابر نیازهای زمان و ضرورت اجتماعی باید تدوین گردد. این ویژگی عنصر پرتکاپویی است که در حقوق و اقتصاد اسلامی وجود دارد و سیستم اقتصاد اسلامی را همواره هم در سطح نظری و هم در میدان واقعیتها و شرایط عینی به تکاپو وا می‌دارد و هماهنگ با زمان می‌سازد.

براساس این حقی که دولت اسلامی داراست اگر اصلی از اصول اقتصادی اسلام به شیوه نادرست مورد استفاده قرار گیرد به گونه‌ای که مصالح جمعی و عدالت اجتماعی را تهدید کند دولت اسلامی و ولی امر می‌تواند جلو پیاده شدن آن اصل را بگیرد و یا آن را محدود سازد در مثل درگذشته احیاء و بهره برداری از طبیعت برای افراد محدود بود ولی امروز با وسائل پیشرفته و تواناییهای مالی و فنی گروه کوچکی می‌توانند با وسائل اندک زمینهای بسیاری را در انحصار خود بگیرند و آن را احیا کنند. روشن است که مسؤولیت دولت براساس ایجاد موازنه اجتماعی در این شرایط به او این اجازه را می‌دهد که حدّ و مرزی برای احیای اراضی تعیین کند.[42]

نرخ‌گذاری

بی گمان همان گونه که تولید کار ارزنده است و ارزش و اجرت دارد توزیع نیز کار ارزنده‌ای است و به عنوان یک عامل مؤثر در تنظیم زندگی جامعه باید روی آن حساب کرد. اصل اولی حکم می‌کند که تولید گر می‌تواند به هر قیمت که بخواهد جنس و کالای تولید شده خود را بفروشد و یا به شخصی دیگر به عنوان توزیع کننده منتقل سازد تا او با استفاده آن کالا را به دست مردم برساند.

اما در نظام اقتصادی سالم همان گونه که روی تولید نرخگذاری عادلانه می‌شود روی توزیع نیز قیمت گذاری می‌شود. از این روی در جامعه اسلامی هر کسی حق ندارد کار یا کالای خود را به هر قیمت که می‌خواهد بفروشد. اگر حکومت اسلامی احساس کرد که عرضه و تقاضای آزاد در حال بر هم زدن برابری و تعادل اقتصادی است و منشأ فساد و اخلال می‌شود می‌تواند با نرخگذاری عادلانه آن را تنظیم کند. این مطلب در سخنان فقیهان دیده می‌شود از جمله امام خمینی می‌نویسد:

للأمام(ع) و والی المسلمین ان یعمل ما هو صلاح المسلمین من تثبیت سعر او صنعة او حصر تجارة او غیرها مما هو دخیل فی النظام و صلاح للجامعة.[43]

امام(ع) و والی مسلمانان می‌تواند آنچه به صلاح مسلمانان باشد از قبیل نرخگذاری در اجناس صنایع شغلها و مانند آن انجام دهد و مصلحت جامعه و نظام اجتماعی را مقدم بدارد.

به هر حال پایدار کردن قیمتها در جامعه میانه گرا و دارای روح برابری در جهت مصلحت نظام و مردم از سوی حکومت صالح و سالم کلید حلّ بسیاری از نابهنجاریهای اقتصادی است.

شهید صدر از جمله شؤون و وظایف دولت اسلامی را جلوگیری از احتکار و از بین بردن تورم ساختگی قیمت و ارزش حقیقی و واقعی به کار دادن تولید را از حالت سرمایه داری و عوارض منفی آن دور ساختن و برابری ثروت در میان اجتماع به وجود آوردن می‌داند.

وظیفه دولت است… که از احتکار و سایر عواملی که باعث بر هم خوردن توازن اجتماعی است جلوگیری به عمل آورد. هنگام تعیین ارزش کالا دولت همواره باید بر آن نظارت داشته باشد تا بتواند از تورّمهای ساختگی کالا (که معمولا در اجتماعهای سرمایه داری سرمایه داران به آن دست می‌زنند و اجناس و فراورده‌های خود را احتکار می‌نمایند) جلوگیری نماید؛ زیرا در حال تورّم است که بر حسب قانون عرضه و تقاضا به علت کمبود عرضه و ازدیاد تقاضا به قیمت آن افزوده می‌شود و درمقابل دستمزد کارگران پایین می‌آید. زیرا کارگر به علت نبودن کار برای امرار معاش حاضر است به نازل‌ترین قیمت برای کارفرما کار کند.[44]

افزون بر آنچه گفته شد مسؤولیتهای دیگری نیز بر عهده دولت اسلامی است که شهید صدر به آن پرداخته که فهرست وار به آنها اشاره می‌کنیم:

* نظارت بر حرکت تولید جامعه

* تعیین خط مشی سیاسی اقتصادی درجهت رشد درآمدها

* نظارت بر دادوستدها

* جلوگیری از احتکارها در تمام صحنه ها.

* ایجاد زمینه اشتغال برای افراد توانا.

* زیرپوشش گرفتن از کار افتادگان.

* بستن مالیات بر اندوخته‌های راکد و متراکم.

* کوتاه کردن دست واسطه‌ها بین تولید و مصرف.[45]

و….

این بود نگاهی به دیدگاهها و روشهای بررسی شهید صدر در مسائل اقتصادی و کشف مکتب اقتصادی اسلام.

 

 

[1] مجموعه مقالات فارسی، ج274/1 بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی.

[2] مباحث الاصول، حائری 64/1.

[3]. مجموعه مقالات فارسی، ج30/1.

[4] اقتصاد ما، شهید سید محمد باقر صدر ترجمه سید کاظم موسوی و اسپهبدی ج371/1.

[5] همان مدرک ج7/1 ـ 13; ج11/2 ـ 20.

[6] همان مدرک.

[7] مجموعه آثار شهيد صدر، مقاله مبانی اقتصاد درجامعه اسلامی ترجمه هادی انصاری16/.

[8] سنتهای تاريخ در قرآن، سيد محمد باقر صدر دفتر تبليغات اسلامی حوزه علميه قم.

[9] بانک اسلامی، سيد محمد باقر صدر ترجمه ح.1. خنجی انتشارات الفتح.

[10] مجموعه آثار شهيد سيد محمد باقر صدر، مقاله مبانی اقتصادی در جامعه اسلامی، ترجمه هادی انصاری10/ با تصرف.

[11] اقتصاد ما، ج54/2 با تصرف.

[12] اقتصاد ما، ج25/2.

[13] همان مدرک ج337/2.

[14] همان مدرک 31/2.

[15] اسلام و مکتبهاى اقتصادى، سيد محمد باقر صدر ترجمه محمد نبى زاده29/.

[16] ‌مجموعه آثار شهيد صدر، مقاله ‌تصويرى از اقتصاد اسلامى، ترجمه دکتر جمال موسوى8/ ـ 9.

[17] اقتصاد ما، ج354/1.

[18] همان مدرک ج65/2.

[19] همان مدرک ج381/1.

[20] همان مدرک ج331/2.

[21] سوره ‌آل عمران، آيه 130.

[22] سوره ‌بقره، آيه 279.

[23] ‌اقتصاد ما، 2 /٣٩ ـ 40.

[24] همان مدرک 41/2.

[25] همان مدرک.

[26] همان مدرک 43/.

[27] همان مدرک 43/.

[28] همان مدرک 44/.

[29] همان مدرک48/.

[30] همان مدرک.

[31] ‌مجموعه آثار شهيد صدر، مقاله: ‌مبانى اقتصادى درجامعه اسلامى،9.

[32] همان مدرک15/.

[33] ‌اقتصاد نا، سيد محمد باقر صدر 400/ 721 دارالتعارف بيروت.

[34] ‌اقتصاد ما، 35/2.

[35] سوره ‌نساء، آيه 59.

[36] ‌اقتصادنا،301/.

[37] ‌اقتصاد ما، ج323/2.

[38] سوره ‌بقره، آيه 29.

[39] سوره ‌حشر، آيه 7.

[40] ‌اقتصاد ما، ج326/2.

[41] ‌اقتصادنا، 666; ‌وسائل الشيعه، شيخ حر عاملى ج49/11.

[42] ‌اقتصاد ما، ج93/2.

[43] ‌تحرير الوسيله، امام خمينى ج626/2.

[44] ‌مجموعه آثار شهيد صدر، مقاله: ‌مبانى اقتصادى در جامعه اسلامى،38/.

[45] همان مدرک، مقاله ‌تصويرى از اقتصاد اسلامى،36/.

 

خانم دکتر مریم برادران نویسندۀ کتاب نا (زندگی‌نامۀ مستند شهید سید محمدباقر صدر) در مراسم افتتاحیۀ دومین کمپین کتاب‌خوانی همپات از تجربیات خود در نوشتن این کتاب می‌گوید. این مراسم به‌صورت برخط در تاریخ سیزدهم بهمن ١۴٠٢ برگزار شد.

نخستین دورۀ جایزه جهانی شهید صدر (ره)  از سوی سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی با هدف ایجاد مرجعیت علمی حوزه‌های علمیه در علوم اسلامی در پژوهش‌های آکادمیک، انگیزه بخشی در اندیشه‌ورزان حوزۀ علوم انسانی و ایجاد رویکرد جهانی‌اندیشی در پژوهش‌های این حوزه برگزار شد.

درباره علت نام‌‌گذاری این جایزه به شهید والامقام سید محمدباقر صدر آمده است:

آیت‌الله سید محمدباقر صدر شخصیتی کم‌نظیر […] نه‌تنها برای محافل علمی‌دانشگاهی جهان اسلام، بلکه برای همه بخش‌های اسلام‌شناسی، ایران‌شناسی، عراق‌‌شناسی، عرب‌شناسی و دانشکده‌های شرق‌شناسی جهان کاملاً شناخته شده است و اساساً جایگاه یکی از نظریه‌پردازان شاخص اندیشه اسلامی معاصر را دارا می‌باشد؛ ازاین‌رو اختصاص جایزه به‌نام ایشان کاملاً معنادار و موجه می‌نماید.

در آیین اختتامیۀ این جایزه با قرائت پیام آیت‌الله‌العظمی مکارم شیرازی و سخنرانی مدیر حوزه‌های علمیۀ قم، آیت‌‌الله اعرافی، برگزیدگان معرفی شدند.

دبیر جایزه جهانی شهید صدر با بیان اینکه ۴۲۳ اثر به دبیرخانه جایزه شهید صدر رسید اظهار داشت: از کشور‌های مختلف آثاری به دبیرخانه رسید و پس از بررسی آثار در کمیته‌های هشت‌گانه، داوران دیدگاه‌های خود را به رؤسای کمیته‌ها ارائه و در شورای کمیته‌ها برندگان مورد ارزیابی قرار گرفت که در نهایت در شورای سیاست‌گذاری افراد برگزیده انتخاب شدند. افزون بر برندگان داخلی، از کشور لبنان و عراق افرادی به عنوان برنده معرفی خواهند شد.

در این دوره هیچ‌یک از آثار حائز رتبۀ اول نشد و دیگر برگزیدگان این دوره عبارت‌اند از:

نفر دوم: سیدحمیدرضا حسنی از ایران برای نظریه «روش‌شناسی اجتهادی شهید صدر به‌مثابۀ روش تولید علوم انسانی‌اسلامی»

نفر سوم: ابوالقاسم علیدوست از ایران برای نظریه «جایگاه مصلحت در فرایند استنباط در فقه»

شایسته تقدیر: طیبه دهقان‌پور از ایران برای نظریه «بازخوانی و بومی‌سازی نظریه سرمایه فرهنگی پیر بوردیو با تکیه بر مبانی فلسفی علامه طباطبایی»

شایسته تحسین: خالد غفوری الحسنی از عراق با نظریه «اطروحة لتصویر منهج البحث فی العلوم الاسلامیة من خلاق الافادة من المنهجین التجریبی و الاحصائی»

شایسته تحسین: محمود حکمت‌نیاز از ایران برای نظریه «مبانی آزادی بیان و ساختار حقوقی آن»

شایسته تحسین: حبیب فیاض از لبنان برای نظریه «فلسفة التدین/ نظریة الاولیة للانتقال بالحبث»

برگزیده ویژه بخش شهید صدر: حجت‌الاسلام‌والمسلمین سعید بهمنی برای نظریه «نظریه مفاهیم بنیادین قرآن؛ رهیافتی برای بازآفرینی علوم انسانی براساس قرآن»

در این مراسم از دو کتاب «جایزه جهانی شهید صدر؛ اهداف، رویکردها، ضرورت‌ها و امتیازات» و «آثار برگزیده نخستین دوره جایزه جهانی شهید صدر» که شامل نظریه‌ها و اندیشه‌های علوم انسانی‌اسلامیِ شایسته ارائه جهانی است، رونمایی و فراخوان دومین دوره این رویداد نیز منتشر شد.

 

 

به گزارش پژوهشگاه مطالعات تقریبی ۹ شهریور سالروز ربوده شدن امام موسی صدر و فقدان عالم برجسته جهان اسلام است عالمی که مرجع دینی و سیاسی شیعیان بود که پس از هجرت از ایران به لبنان، مجلس اعلای شیعیان لبنان را تأسیس کرد و رهبری فکری و سیاسی شیعیان این کشور را عهده‌دار شد.  به همین مناسبت به بازنشر مصاحبه حسن باقری از سایت پژوهشگاه مطالعات تقریبی با آیت‌الله سید نورالدين اشکوری مدير مؤسسه شهید صدر می‌پردازیم.

نقش شهید صدر را در حرکات تقریبی در جهان اسلام چگونه  می‌‌بینید؟

رفتار شهید صدر عملاً باعث تحکیم وحدت بین سنّی و شیعه شد. بخصوص در ابتدای آن سه پیامی که شهید صدر در هنگام محاصره توسط صدام فرمودند: یا ابناء علی و عمر. ‌ایفرزندان علی(ع) و عمر.  که آن پیام خود به نوعی علاوه بر همبستگی شیعه و سنّی حس استکبار ستیزی را در آن‌ها تقویت می‌‌کرد.  ارتباطات شهید صدر با بزرگان و اندیشمندان جهان اسلام و عرب فوق العاده و دوستانه بود. محمد المبارک نویسنده مشهور عرب در کتاب نظام الاسلام الاقتصاد علاوه بر تمجید از شخصیت شهید صدر بیان می‌‌کند که نوشتار شهید صدر بزرگترین و بارزترین نوشتار در صدر اقتصاد اسلامی است. اما در بحث وحدت عملی یک نکته قابل توجه وجود دارد و آن اینکه باید افکار و نوشته‌ها و کتب متفکران شیعه و سنی با هم مبادله شود که شهید صدر در حد اعلی به این موضوع می‌‌پرداخت. کتب شهید صدر به شدت در مجامع برادران مسلمان سنی رواج داشت. درکتاب «الحرکات الاسلامیه المعاصره فی الوطن العربی» یک امار موجود است،که این آمارگیری توسط ناسیونالیست‌ها و سوسیالیست‌های عرب که به نوعی مخالف اسلام هستند صورت پذیرفت.   با موضوع پر طرفدارترین کتب بین برادران اهل سنت که ترتیب کتب اینگونه بود. ۱-قران مجید با ۷۳% ۲-کتب شهید صدر با ۵۴% ۳-کتب سید قطب با ۳۵% ۴- کتب دکتر علی شریعتی با ۳۱%.

به واقع کدام وحدت عملی بالاتر از این می‌‌توان یافت که کتب یک نویسنده شیعه آنچنان مورد استقبال برادران اهل سنت قرار گیرد که بالاتر از تمامی کتبی قرار گیرد که نویسندگان عرب نوشته اند.  پس یکی از پل‌های ارتباطی بین برادران شیعه و سنی شرکت در تامین نیازهای روز اسلامیون است که در این جهت شهید صدر در راس وحدت اسلامی است.

به نظر حضرتعالی اندیشه شهید صدر در جهان اسلام تا چه حد به مرحله اجرا و تطبیق رسیده است؟

ابتدا باید با قطع نظر از تطبیق به وجوب عرضه کردن مکتب اسلام در مقابل مکاتب کفر بپردازیم. بنابراین ارائه دادن مکتب جامعی از اسلام در مقابل مکاتب الحادی و کفر بسیار حائز اهمیت است و در اولویت قرار دارد.

در حقیقت شهید صدر طرحی جامع از نظر اقتصاد ، فلسفه و جامعه شناسی ارائه داده است و بطور موازی جوابگوی مکاتب انحرافی برآمده است. و اما در جواب اینکه آیا افکار شهید صدر به مرحله تطبیق رسیده است باید بگویم که سال‌ها پیش از انقلاب اسلامی شهید صدر طرح بانکداری اسلامی بدون ربا را ارائه دادند که این طرح همان موقع به مرحله اجرا رسید و در بعضی از کشورها شعبه‌هایی از بانکداری اسلامی برقرار شدو هم اکنون بانکداری اسلامی در ایران متأثر از طرح بانکداری اسلامی شهید صدر می‌باشد.  و نمونه دیگر تطبیق جمهوری اسلامی ایران است.

شهید صدر بعد از پیروزی انقلاب شش جزوه برای نیاز جمهوری اسلامی نوشت که این شش جزوه در یک مجلد بنام «الاسلام یقودالحیاه» به چاپ رسیده است. یعنی اسلام زندگی را رهبری می‌‌کند و آن مجلد را برای امام خمینی (ره) فرستاد که اگر با تفکر در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران بنگریم می‌‌بینیم که طرح‌های شهید صدر در آن‌ها گنجانده شده است.

آیا امید دارید شخصیتی چون شهید صدر دوباره در جهان اسلام پدیدار شود؟ اگر جواب شما منفی است دلائل عدم پیدایش شخصیت‌های مثل شهید صدر را چه می‌دانید؟

باید یک اصل را بپذیریم که با افزایش جمعیت جهان بر تعداد متفکران و اندیشمندان جهان اسلام نیز افزوده می‌‌شود و این متفکران اسلام را طبق نیاز روز به مردم ارائه می‌‌دهند.  اما شهید صدر دارای نبوغ فوق العاده‌ایبود.

امروزه بعضی از بزرگان و اندیشمندان اسلامی بر این باورند که نابغه‌ای چون شهید صدر در فقه و اصول و علوم اسلامی دیده نشده است.

و این نبوغ بیش از آن رشد طبیعی دانشمندان است که در ابتدا بیان کردم و لذا آنچه شهید صدر ارائه کرد با آنچه که در عصر او ارائه می‌‌شد بسیار فاصله داشت اما اینکه در آینده شهید صدری دیگر خواهد آمد بستگی به این دارد که خداوند متعال به فقها و دانشمندان چنین نبوغی را عنایت بفرمایند.

امروزه گروهی ازاندیشمندان وصاحبنظران تقریب نظری ووحدت عملی را ازضروریات اسلام می‌‌دانند، نظر حضرتعالی دراین زمینه چیست؟

در ابتدا باید بگویم که در وحدت نه قرار است شیعه سنی شود و نه قرار است سنی شیعه شود. با این توضیح تقریب در نظر منظور تقریب در عقاید نیست چه آنکه پیامبر وصیت کرد و طی آن خلیفه بعد از خود را تعیین کرد و ۱۲ امام یعنی امیر المومنین (ع) و ۱۱ فرزند معصومش را در وصیت خود تعیین نمود این‌ها بر حسب وصیت پیامبر امام و خلیفه هستند این عقیده و نظر ماست. برادران اهل سنت این عقیده ران می‌‌پذیرند ضمن اینکه ان‌ها نهایت احترام را به امام معصوم ما دارند و خلفای پیامبر را ۴ نفر می‌‌دانند. پس ما در تفصیلات واجبات فقهی البته در فروع با ان‌ها تفاوت‌هایی داریم.

منظور از وحدت آن است که همه مذاهب اسلامی در برابر دشمنان اسلام در صف واحدی بایستندو گفتگوی در احکام و عقاید به جایی نرسد که بین مذاهب مخصوصاً شیعه و سنی درگیری بوجود بیاید و الفاظی متبادر شود که موجب نفرت هریک از دیگری بشود و این وحدت به صراحت در قران امده است.  چنانچه آمده است واعتصمو به حبل الله جیعاً و لاتفرقوا.  به عبارتی وحدت بین مذاهب اسلامی بنابر سخن صریح قران واجب است.

پس اگر چه مسلمانان دسته هاو گروه‌های مختلفی هستند و در مسایل اجتماعی و سیاسی نظرهای متفاوتی دارند اما در یک چیز باید وحدت کامل داشته باشند و آن صف آرایی در برابر کفر و دفاع از حریم اسلام است.

به نظر شما دشمنان اسلام اعم ازداخلی و خارجی تا چه حد ایجاد فتنه میان مسلمانان موفق شده‌اند؟

فتنه‌های دشمنان اسلام در گذشته کارساز بوده است به طوری که با این فتنه و دسیسه‌ها توانستند افرادی غیر اسلامی را در راس امور کشورهای اسلامی قراربدهند و طبعاً حاکمان غیر اسلامی به دلیل عدم شناخت کافی از اسلام حقیقی جامعه را به خیر و صلاح نخواهند رساند، پس در این جهت دشمنان اسلام موفق بوده اند.  عصر حاضر عصر بیداری مسلمانان اسلام است. چرا که دشمنان اسلام نسبت به گذشته قویتر و مدرنتر شده‌اند و در مواردی با سیاست‌های مدرن خود حکومت‌های کشورهای مسلمان را تحریک کرده و به جنگ با هم وا داشته است.  اما اگر ملت‌های مسلمان بیدار باشند و با هوشیاری کامل مسایل را رصد کنند و در مسیر تفرقه حرکت نکنند تمام فتنه انگیزی دشمنان خنثی خواهد شد که البته به حمدا… در این مسیر گام‌های خوبی برداشته شده است برای مثال امروزه در مقابل استکبار جهانی یعنی امریکا و صهیونیسم صفی مشترک از شیعه و سنی دیده می‌‌شود و یا در موضوع غزه که مسلمانان این سرزمین‌ها را بدون هیچ گناهی می‌‌کشند، می‌‌بینیم که اتحادی بین تمام مسلمانان جهان در مقابل اسراییل غاصب شکل گرفته است و یا در عراق گروه‌های مختلف شیعه و سنی یکصدا مرگ بر آمریکا می‌گویند. و در تمامی کشورهای سنی هر وقت راه تنفسی باز می‌‌شود مردم فریاد مرگ بر استکبار سر می‌‌دهند.  ایران هم که همچنان پرچمدار مقابله با استکبار در جهان است.  پس بعبارت دیگر فتنه‌های دشمنان اسلام در سطح حاکمان موثر بوده اما در سطح ملت‌های مسلمان خنثی بوده است.
س. حضرتعالی در بحث فتنه حاکمان کشورهای اسلامی را مقصر می‌‌دانید با این توضیح حرکات انتحاری وهابیون که اکثر توسط افرادی از بطن جامعه انجام می‌‌شود را چگونه تفسیر می‌کنید؟
ببینید در بحث تاثیر فتنه‌های دشمنان یک اصل وجود دارد قران جامع بین مسلمانان است.  هر اندازه که فاصله بین مسلمانان و قران پیش بیاید فتنه ،اثر پذیر است.  اما در جواب شما باید بگویم که وهابیت یعنی حاکمان زور و نه ملت‌های سنی.  ابتدا بگویم که وهابیت را انگلیس برقرار کرد و حکومت حجاز را انگلیس به وهابیت اهدا کرد و الان هم حکومت‌ها هستند که دست وهابیت را باز می‌‌گذارند.  در واقع وهابیت یک مجموعه کوچکی در حجاز است و سنی‌های حجاز دشمن وهابیت هستند اما وهابیت با خشونت و ثروتی که از منابع نفتی بدست اورده و پشتوانه ابر قدرت‌ها توانسته بر سرزمین حجاز مسلط شود.

اگرتقریب رایک نیاز ضروری می‌‌دانید که باید به صورت یک فرهنگ در جامعه دراید، چه راهکاری را برای رسیدن به این فرهنگ پیشنهاد دارید؟

در اینجا تجمیع ۲ نکته بسیار حائز اهمیت است:۱- تولی و تبری: یعنی نسبت به دوستان اسلام محبت و نسبت به دشمنان

اسلام بیزاری بجوییم ۲- اختلافات بین شیعه و سنی ملت شیعه و سنی را از هم دور نکند.
به عبارتی باید ارتباطات سنی و شیعه را هم در رفت و آمد و تماس با هم و مبادله نظرات افزایش داد.

در غزه باوجود جنگ و قحطی شاهد پرورش نسلی از قاریان جوان قران هستیم، مردم شیعه باید این فداکاری‌های قرانی را ببینند و باور کنند و در مجامع خود باز گو یند ما در دفاع از ارزش‌های اسلامی با آن‌ها یکی هستیم راهکار بنده این است که برای حفظ امیزش بین شیعه و سنی باید برادران سنی را به کشورمان بیاوریم تا آن‌ها نیز دست اوردهای شیعه را ببینند.  
ببینند که شایعاتی که علیه شیعه می‌‌شود دروغ است از جمله بحث خان الامین.  یا اینکه شیعه زیارتگاه ائمه را می‌‌پرستند وآن‌ها را طواف می‌‌کنند. حال آنکه به وقت اذان در ایران توده عظیمی از مردم به صفوف نماز جماعت می‌‌پیوندند و در جای جای ایران و از جمله در خود حرم ائمه مثل مشهد و قم نماز جماعت برگزار می‌‌شود.

 

به گزارش خبرگزاری رسا، استاد حوزه علمیه قم گفت: نبوغ فوق‌العاده علمی، حس مسئولیت‌پذیری و شجاعت سه ویژگی بارز و مطرح شهید صدر است.

حجت‌الاسلام سید محمد صادق علم‌الهدی، استاد سطح عالی حوزه علمیه قم، در گفت‌و‌گو با خبرنگار خبرگزاری رسا گفت: نبوغ فوق‌العاده علمی، حس مسئولیت‌پذیری و شجاعت سه ویژگی بارز و مطرح شهید صدر است.

وی در ادامه به تشریح نبوغ فوق‌العاده علمی شهید صدر پرداخت و افزود: نبوغ ایشان به همراه پشتکار بسیار از ویژگی‌های برجسته این شهید است و همه به آن اذعان دارند و کمتر کسی است که درباره شخصیت شهید صدر مطالعه کند و نبوغ وی برایش محرز نشود.

این مدرس حوزه علمیه قم اظهار داشت: شهید صدر در اکثر علوم اسلامی این نبوغ را به کار گرفته و توانسته است آثار و برکات فراوانی به ویژه در علم اصول، فقه، منطق و فلسفه بر جای گذارد.

وی با اشاره به نبوغ شهید صدر در علم اصول خاطر نشان کرد: شخصیت علمی شهید صدر به طور کامل در علم اصول دیده می‌شود و مباحث ایشان با سایر بزرگان این علم تمایز بارزی دارد.

حجت الاسلام علم‌الهدی یادآور شد: شهید صدر در علم اصول صاحب سبک است و نو آوری‌های فراوان دارد، علم اصول ایشان کاملا منسجم است و یک حلقه کاملا متصل از ابتدای علم اصول تا انتهای علم اصول به دور از هرگونه زوائد و بحث‌های بدون ثمره عملی به صورت کاربردی به دست وی شکل گرفته است.

وی اضافه کرد: شخصیت شهید آیت‌الله صدر در حجاب جوانی و معاصر بودن مستور شده است، زیرا تمام برکات و فضائل ایشان تا قبل از پنجاه سالگی است و معاصر بودن نیز مانع از شناخت دقیق ایشان شده است.

وی تأکید کرد: اگر شهید صدر بود، حوزه‌های علمیه بر مدار اندیشه‌های ایشان می‌اندیشید و افکار و مطالب ایشان محور درس‌های خارج بود و‌ایبسا ایشان مرجع علی الاطلاق جهان تشیع می‌شدند.

این استاد سطح عالی حوزه علمیه قم تصریح کرد: تمام دوستان طلبه‌ایکه بنا دارند در زمینه علم اصول به جایی برسند و صاحب فکر و اندیشه‌ایشوند، حلقات شهید راه بسیار مناسبی است، مسیر را کوتاه می‌کند و دارای ظرایف، ریزه کاری‌ها و دقایقی است که ندانستنش مشکل‌ساز است.

وی بیان داشت: شهید صدر به درستی فهمیده بود که طلبه قبل از درس خارج نیازمند چیست و هدفش این بوده که مطالبی را که طلبه از ابتدای علم اصول تا حضور در درس خارج نیاز دارد در سه حلقه تدوین کند.

مدیر مدرسه آیت‌الله لنگرودی ابراز داشت: هر حلقه مطالبی گسترده تر و عمیق تر از حلقه قبلی دارد و به ویژه حلقه ثالثه ایشان که در اواخر عمر ایشان در اوج پختگی تدوین شده است از عمق و دقت نظر بیشتری برخوردار است.

وی تأکید کرد: توصیه بنده به طلاب این است که حلقات را جدی بگیرند و در کنار درس‌های دیگر به آن بپردازند و از این سفره‌ایکه پهن شده است، بهره ببرند.
این مدرس حوزه علمیه قم خاطر نشان کرد: حس مسؤولیت، دغدغه شدید اجتماعی و حس عاطفی قوی نسبت به جامعه از دیگر ویژگی بارز شهید صدر است که در ایشان مشاهده می‌شود.

وی اضافه کرد: ایشان هیچ‌گاه خود را فارغ از جامعه نمی‌دانست و درد‌های اجتماع، درد وی بود و در بیانیه ها، مقالات و سخنرانی‌ها به وضوح از مشکلات جامعه مسلمین به ویژه جامعه آن روز عراق می‌نالد و آن‌ها را درد خود می‌داند.

حجت الاسلام علم‌الهدی بیان داشت: کتاب فلسفتنا، اقتصادنا و کتاب‌های دیگر ایشان در پاسخ به شبهات فکری روز، نشان از همین دغدغه دارد و از ایشان یک شخصیت کم نظیر ساخته است.
وی اضافه کرد: عالم اگر دغدغه اجتماعی نداشته باشد، علمش آن گونه که باید و شاید به کار نمی‌آید و شهید صدر درکنار دانش وسیعش، دغدغه عمیق اجتماعی برای خدمت به مردم داشت و به این ویژگی باید در زمان مناسب پرداخته شود.

این استاد سطح عالی حوزه علمیه قم، شجاعت و تهور را از دیگر ویژگی‌های بارز شهید صدر عنوان کرد و گفت: شهید صدر شهادت را با چشم می‌دید و به وضوح نقطه پایان خود را می‌دانست.

وی بیان داشت: شهید صدر با وجود تهدیدها، دست‌گیری‌ها و حصر‌ها در مقابل اشقی الاشقیاء زمان، صدام ایستاد و در بیانیه‌ایهر گونه همکاری با حزب بعث را تحریم کرد.

مدیر مدرسه آیت‌الله لنگرودی تأکید کرد: کسی که این بیانیه را نوشته به وضوح شهادت خود را امضا کرده است و این نشان از شجاعت و تهور ایشان دارد.

وی تصریح کرد: مرحوم شهید صدر از یک بیت اصیل، خاندان شناخته شده و مطرح علمی برآمده است و این از ویژگی‌های ایشان است.

حجت الاسلام علم‌الهدی اضافه کرد: در خاندان صدر علمای برجسته فراوانی وجود دارد که نمونه بارز آن شهید صدر است، که اصالت، نجابت و جوهره ذاتی آن خاندان در ایشان به ارث رسیده است.

این استاد سطح عالی حوزه علمیه قم در پایان گفت: ساده زیستی، روح تعبد، استفاده از وقت از دیگر ویژگی‌های این شهید بزرگوار است و با گذشت سی سال از شهادت ایشان، فقدانشان به ویژه برای جامعه امروز عراق بیش از گذشته احساس می‌شود.

حجت‌الاسلام‌والمسلمین رضا اسلامی در یادداشت «چرا الگوهای وارداتی اقتصادی ناکارآمدند؟» به بررسی الگوی مطلوب اقتصادی از دیدگاه شهید صدر پرداخته که در سال ١٣٩۴ در سایت مرکز حفظ و نشر آثار آیت‌الله خامنه‌ای منتشر شده است.

رهبر معظم انقلاب در خطبه‌ی نماز جمعه‌ی تهران، به تاریخ ٢١ فروردین ۶۶ درباره‌ی شهید آیت‌الله صدر، بیانات مفصلی فرمودند که بخشی از آن بدین شرح است:

نکته‌اى که من روى آن مى‌خواهم تکیه کنم این است که حادثه‌ى شهادت این بزرگوار دو بعد دارد؛ یک بعد همینى است که گفتم، خسارت؛ یک ضایعه‌اى بود براى جهان اسلام. واقعاً «ثلُم فى الاسلام ثلمه» که «الّا یسودها شى‌ء» یک ثلمه‌اى و رخنه‌اى ایجاد کرد و ضرر بزرگى زد؛ این یک بُعد قضیه است… بعد دوم قضیه بعد سازنده‌ى این حادثه‌ى بزرگ است، این یک شهادت است؛ یک خون است؛ آن هم خونى به این طهارت، به این نفاست. اینجور این عنصر نفیس و عزیز که وجودش براى اسلام نافع بود و خودش هم مى‌دانست؛ ماند در عراق و مبارزه کرد و مقاومت کرد و تسلیم نشد تا جان خودش را داد، آن هم با این وضع. یقیناً یک بله‌ى کوچک، یک گوشه‌ى چشم نشان دادن، یک حرکت حاکى از نوعى سازشکارى جان او را حفظ مى‌کرد، مى‌توانست خودش را نگهدارد، اما او قبول نکرد؛ حاضر نشد. او به ملت خودش و مردم خودش و پیروانش توصیه کرد گفت: «ذوبوا فى الأمام الخمینى کما ذاب هو فى الاسلام» گفت شما در امام عزیز امت اسلامى ذوب بشوید، همچنانى که او خودش را در اسلام ذوب کرد؛ همان‌طورى که او خودش را تسلیم اسلام کرد تسلیم او بشوید؛ این چه روشن‌بینى عمیق و عظیمى است!؟ این چه شجاعتى است که انسان در عراق زیر سایه‌ى سنگین کدر ظلمانى آن حکومت مجرم و رژیم پلیسى و اختناق شدید بنشیند و اینجور قوى حرف بزند و از انقلاب اسلامى ایران و از رهبر این انقلاب ستایش بکند!؟ این شخصیت برجسته‌ى اوست؛ مقاومت او، شجاعت او، صراحت او، صمیمیت و انصاف او، و بالأخره شهادت او الگوست، براى همه مخصوصاً براى مجاهدین عراقى و ملت عراق بطور عموم از او درس بگیرند، خاطره‌ى شهادت او را زنده نگهدارند.

ایشان همچنین در پیامی که برای کنگره‌ی بزرگداشت شهید صدر در سال ١٣٧٩ ارسال کردند، چنین آورده‌اند:

از میان چهره‌های برجسته‌ی حوزه‌های علمیه در دهه‌های اخیر، مرحوم آیت‌الله شهید سید محمدباقر صدر قدس‌سره، یکی از ممتازترین و شگفت‌انگیزترین آن‌هاست… از جنبه‌ی علمی، جامعیت و تحقیق و نوآوری و شجاعت علمی را یکجا دارا بود. در اصول، در فقه، در فلسفه و در هر آنچه با این دانش‌ها ارتباط می‌یابد، در زمره‌ی بنیان‌گذاران و صاحبان مکتب محسوب می‌شد.

 طرح‌ریزی نظام اقتصادی اسلام، کار بزرگ شهید صدر

از جمله نوآوری‌های این شخصیت بزرگ، طرح بحث نظام اقتصادی اسلام در قالب یک مکتب جامع‌الاطراف و راه‌گشا بود. طبعاً این بحث، مقدمه‌ای درباره‌ی ضرورت مطالعه‌ی سیستماتیک آموزه‌های دینی را می‌طلبید که شهید صدر بدان وارد شدند و حتی از ارتباط نظامات مختلف در درون دین سخن ‌گفتند؛ مثل ارتباط نظام اقتصادی با نظام سیاسی و نظام امور عبادی؛[1] چنان‌که برخی اشکالات وارد بر بحث خود را که از سوی برخی افراد ابراز شده بود نیز محل نظر قرار داده و درصدد پاسخ برآمدند.[2] و نیز در مقالات ارسالی به نشریات، پاره‌ای از این مباحث را انعکاس دادند که نشان از اهتمام ایشان به طرح آن‌ها بود.[3]

شهید صدر نگاه نظام‌واره به آموزه‌های دینی را در چند جا مورد توجه قرار داده است. نخست و مفصل‌تر از همه‌جا، در طرح اقتصاد اسلامی به‌عنوان نظامی رقیب برای دیگر نظامات اقتصادی و سپس در تفسیر قرآن و نیز در سیره‌ی امامان معصوم سخن گفته[4] و فوق همه‌ی این‌ها در معرفی روش استنباط فقهی، نگاه جامع‌نگر فقها را معرفی کرده است.[5] بنابراین در چهار بخش، دیدگاه‌های ایشان را می‌توان پیگیری کرد و ما اکنون به بخش اول می‌پردازیم.

پرهیز از الگوهای وارداتی

در مقدمه‌ی چاپ دوم کتاب «اقتصادنا»، شهید صدر نخست از دو جریان حاکم در غرب، یعنی نظام اقتصادی سوسیالیستی و سرمایه‌داری سخن می‌گوید که ادعای امامت برای جهانیان را دارند و کشورهای فقیر و مسلمان را به دنبا‌له‌روی خود می‌خوانند. آن‌گاه الگوگیری و تبعیت از این نظام‌های غربی را در سه شکل و سه مرحله‌‌ی مترتب و متوالی توضیح می‌دهند. اول، تبعیت سیاسی کشورهای اسلامی از الگوی غرب؛ طوری‌که مستقیماً اقتصاد خود را بدان‌ها سپرده باشند. دوم، تبعیت اقتصادی با فرض استقلال سیاسی؛ طوری‌که خود زمامدار امور اقتصادی خود باشند، ولی در عمل، میدان اقتصاد آن‌ها جولانگاه غرب باشد. سوم، تبعیت از منهج و تفکر اقتصادی غرب، هرچند که در سیاست و اقتصاد، خود را مستقل بدانند. اینجاست که اقتصاد غربی، الگوی اقتصاد کشورهای اسلامی می‌شود و استفاده از تجارب آن‌ها در قالب نظام سرمایه‌داری یا سوسیالیستی، لازم می‌گردد. البته در کشورهای اسلامی، الگوی اقتصاد سرمایه‌داری، زودتر مطرح شد و نظام سوسیالیستی در ضدیت با آن و با فرض لزوم ایمان به امامت غرب، برای مردم جهان پیدا شد.

این هر دو نظام، ناکامی خود در ارائه‌ی الگوی موفق برای کشورهای دیگر را مستند به وجود موانع و فقدان شرایط لازم می‌کنند و بدین ‌سبب، اجازه‌ی طرح این فکر را نمی‌دهند که اصل نظام اقتصادی آن‌ها ناکارآمد است.

سپس شهید صدر اضافه می‌کنند که البته رشد اقتصادی، نیازمند الگوی مناسب است، ولی معنایش لزوم پیروی از الگوهای غربی نیست. الگوی پیشرفت باید مبتنی بر قابلیت‌ها و «استعدادهای داخلی» باشد و در این میان، «اراده‌ی مردم»، عامل تعیین‌کننده است، زیرا تا خود مردم رشد نکنند، اقتصاد آن‌ها هم رشد نمی‌کند و به تعبیری دیگر، بدون رشد فرهنگ دینی و عزم ملی، رشد اقتصادی میسر نیست.

شرط بنیادین برای موفقیت و پیشرفت

تعبیر زیبای شهید صدر چنین است:

حرکت همگانی امت شرطی بنیادین برای موفقیت‌آمیز بودن هرگونه رشد و مبارزه‌ی فراگیر برضد عقب‌ماندگی است، زیرا حرکت امت، نمایانگر رشد و نشان‌دهنده‌ی بالندگی اراده و رها شدن استعداد‌های درونی آن است و چنانچه امت، خود رشدی نکند، نمی‌تواند به فرایند رشد، دست یابد. بنابراین رشد ثروت در بیرون و بالندگی امت در درون، می‌بایست در یک راستا حرکت کنند.[6]

از اینجا می‌توانیم اهمیت و عمق بیانات مقام معظم رهبری درباره‌ی تکیه بر عزم و اراده‌ی ملی، بسیج نیروهای داخلی، تکیه بر الگوی اسلامی-ایرانی پیشرفت، اقتصاد مقاومتی، کار و سرمایه‌ی داخلی و مانند آن‌ها را دریابیم.

شهید صدر ادامه می‌دهد که برخلاف نظر اقتصاددانان غربی یا غرب‌زده، باید گفت که الگوهای اقتصادی وارداتی بدون لحاظ فرهنگ و استعدادهای داخلی، به‌هیچ‌وجه راه‌گشا نیست. علاوه بر آنکه تاریخ و تجربه‌ی حاصل از حضور استعمارگران در کشورهای فقیر، ما را بدان‌ها بدبین و حساس کرده است. اما اینکه برخی احزاب و جریانات سیاسی به‌سوی ملی‌گرایی رفته‌اند نیز خطاست، چون ملی‌گرایی مبنای فکری و فلسفی لازم برای اقتصاد را تأمین نمی‌کند. ما برای یک اقتصاد سالم، نیازمند مبانی فکری، فرهنگی و اعتقادی خاصی هستیم که ملی‌گرایی نسبت بدان، لابشرط و خنثی است.[7]

این سخن شهید صدر در واقع به اسلامی‌سازی اقتصاد به‌عنوان یک شاخه از علوم انسانی اشاره دارد، چون ما نمی‌توانیم نظام اقتصادی معینی برای خود تعریف کنیم، بدون آنکه مبانی آن را آماده کرده باشیم. البته شهید صدر در خلال بحث، میان علم اقتصاد و مکتب اقتصادی تفاوت می‌گذارد و علم اقتصاد را به‌عنوان مفسر پدیده‌ها و بیان‌کننده‌ی رابطه‌ی علّی‌ومعلولی میان دو چیز معرفی می‌کند، ولی تأکید دارد که علم اقتصاد، روشی برای حل مسائل ارائه نمی‌کند.[8] بدین لحاظ می‌توان گفت: در تفکر شهید صدر، علم اقتصاد در حدی که از طریق تجربه و استقرا به نتایج قطعی رسیده باشد، علمی است که مانند فیزیک و شیمی رابطه‌های واقعی را براساس منطق تجربی بیان می‌کند و نسبت به مبانی مختلف، لابشرط و خنثی است و حتی اگر به نتایج قطعی نرسد، به همان درصدی که وجود رابطه‌ی واقعی میان دو چیز را کشف کرده، قابل قبول است، ولی پاسخ‌گوی مشکلات اقتصادی ما نیست. درست مثل آنکه می‌گوییم: آب در صفر درجه منجمد می‌شود و در صد درجه جوش می‌آید، ولی اینکه ما الآن نیازمند کدام هستیم و چه هدفی برای استفاده از آب سرد یا جوش داریم، از محدوده‌ی علم فیزیک بیرون است. البته علم اقتصاد و مذهب اقتصادی در تفکر ایشان، دو قلمرو ذاتاً منفک از هم ندارند، بلکه موضوع و مجالات هر دو واحد است و تنها در شیوه و اهداف، از یکدیگر جدا می‌شوند.[9] تعبیر دقیق ایشان در نهایت، چنین است:

مکتب اقتصادی شامل هر اصل بنیادین در زندگی اقتصادی است که با اندیشه‌ی عدالت اجتماعی سروکار دارد. اما علم دربردارنده‌ی هر نظریه است که واقعیتی از زندگی اقتصادی را به‌گونه‌ای جدا از هر اندیشه‌ی پیشین یا آرمان عدالت، تفسیر می‌نماید.[10]

و باز در تفکیک میان مکتب اقتصادی و قوانین موضوعه در زمینه‌ی اقتصاد می‌فرماید که مکتب اقتصادی پایه و مبنای قانون می‌تواند باشد، ولی خود آن نیست. بدین‌ترتیب متمرکز بر تبیین نظام اقتصاد اسلامی می‌شود که پاسخ‌گوی مشکلات اقتصادی و راه‌گشای حیات اقتصادی سالم و صحیح است.[11]

و از آنجا که بر مبناپذیر بودن هر نظام اقتصادی و هر مکتب اقتصادی تأکید دارد، درباره‌ی مکتب اقتصادی اسلام، وجود دو شاخصه‌ی مهم، یعنی حلال و حرام را شاهد درستی دیدگاهش درباره‌ی لزوم تبیین مکتب اقتصادی اسلام می‌داند.[12]

 ناسازگاری الگوی اقتصادی غرب با جوامع اسلامی

اما ظهور الگوی التقاطی در برخی کشورها تحت عنوان سوسیالیسم عربی، ناشی از عدم ایمان به جامعیت دین برای حل مشکلات است و شهید صدر، که به‌خوبی این مشکل را ریشه‌یابی کرده است،[13] با نگاهی آسیب‌شناسانه می‌فرماید که الگوی اقتصادی غرب در قالب یکی از دو نظام معروف، اساساً با مبانی اعتقادی مسلمانان نمی‌سازد.[14]

علاوه بر آنکه گفته شد رشد اقتصادی همراهی و هم‌فکری مردم را می‌خواهد و امری تحمیلی نمی‌تواند باشد.[15] حداقل آن است که ما نباید ارتباط اقتصاد و اخلاق را نادیده بگیریم. اکنون که ما می‌توانیم از بستر اعتقادی و دینی خود برخیزیم و دستورات دینی را پشتوانه‌ی اقتصاد خود قرار دهیم و بدان رنگ قدسیت بپوشانیم، چرا به‌سوی اقتصاد غربی برویم که همه‌چیز در آن رنگ مادیت و زمینی دارد؛ غرب مادی‌گرایی که حتی مسیحیت را نیز زمینی کرده است. و باز شهید صدر به چند زبان و چند بیان تأکید می‌کند که نظام اقتصادی غرب مبتنی‌ بر ارزش‌های فکری حاکم در آنجا و مبانی انسان‌شناسی مورد قبول آن‌هاست،[16] بلکه این نظام اقتصاد آن‌هاست که انسان و جهان و اخلاق را پایه‌ریزی می‌کند.[17]

هماهنگی نظام اقتصادی با نظام اخلاقی و اجتماعی

آخرین سخن ایشان در مقدمه‌ی کتاب، که ناظر به کل مباحث محسوب می‌شود، آن است که نظام اقتصادی ما با نظام اخلاقی و نظام روابط اجتماعی به‌ناچار باید هماهنگ باشد و الگوهای وارداتی، این هماهنگی را مختل می‌کند.[18]

اما در تفاصیل بحث، همین مطلب را شهید صدر در قالب زمینه‌های شکل‌گیری مکتب اقتصادی اسلام بیان کرده و از سه عنصر یاد نموده است. اول عقیده، دوم مفاهیم که براساس عقیده شکل می‌گیرد و نظام ارزشی را نشان می‌دهد. چنان‌که مفهوم تقوا براساس اعتقاد به توحید شکل می‌گیرد و سوم عواطف که براساس دو عنصر پیشین شکل می‌گیرد و ارزش‌گذاری و اجلال و احترام به شخص متقی را باعث می‌شود.[19]

تا اینجا تأکید بر شناسایی مبانی دینی و طراحی نظام اقتصادی اسلام براساس مبانی، مورد توجهِ خاص بوده است تا کسی خیال نکند که ما الگوی پیشرفت بدون رعایت فرهنگ ملی و اعتقاد دینی خود می‌توانیم داشته باشیم و در مواضع متعدد با استفاده از آیات و روایات، این امر را توضیح داده و به‌نوعی ارتباط مکتب اقتصادی با نظام سیاسی اسلام و دیگر نظامات را تبیین کرده‌اند و جالب آنکه معتقدند تنها با همین نگاه نظام‌واره به تعالیم دینی است که می‌توان راه‌ جمع میان سودجویی فردی انسان و تأمین منافع اجتماعی پیدا کرد؛ در جایی ‌که نظام‌های رقیب در حل این مشکل درمانده‌اند.[20]

این مقدار گوشه‌ای بود از دیدگاه شهید صدر درباره‌ی نظام‌سازی که پرداختن بدان، در شرایط حاضر البته ضروری است؛ چراکه اکنون نظام جمهوری اسلامی امیدبخش ملت‌های مظلوم جهان شده است و توقع آن می‌رود که الگویی جدید و جامع براساس فقه اسلامی ارائه کند که جایگزین الگوهای رقیب و ازکارافتاده باشد.

 

پی‌نوشت‌ها

[1]. موسوعه الامام الشهید سید محمدباقر صدر، ج١٧، ص۱۶۳ و ج۳، ص۳۴.

[2]. همان، ج١٧؛ ومضات، ص۶۲؛ بارقه‌ها، ص ۶۵.

[3]. موسوعه الامام الشهید سید محمدباقر صدر، ج١٧، ص۹۱.

[4]. همان، ج٢٠، ص١٠٧ و ص١٢٨.

[5]. همان، ج١٩، ص٢۶.

[6]. همان، ج٣، اقتصادنا، ص۲۱؛ اقتصاد ما، ج١، ص ٢٠.

[7]. همان، ص٢٢و٢٣.

[8]. همان، ص۴۱۷.

[9]. همان، ص۴۱۹.

[10]. همان، ص۴۲۱.

[11]. همان، ص۴۲۳.

[12]. همان، ص۴۲۴.

[13]. همان، ص۲۳.

[14].  همان، ص۲۵.

[15].  همان.

[16].  همان، ص۲۷.

[17]. همان، ص۳۱.

[18]. همان، ص۳۴.

[19].  همان، ص۳۳۸.

[20]. همان، ص۳۴۰ـ۳۶۰.

نویسنده: علی فتحی،

فصلنامه معرفت، شماره ١٠٧

مقدّمه

در عصر حاضر، نیاز به تفسیر موضوعی بر کسی پوشیده نیست و در واقع، نیاز به آن جوشیده از نیاز به عرضه اسلام و مفاهیم قرآن به صورت «نظریه‌های نظام یافته» است. از این رو، معلوم نمودن دیدگاه قرآن کریم در میان دیدگاه‌های دیگر و موضوعات بشری، برای کسانی که جویای نظر قرآن هستند، نه تنها دارای اهمیت، بلکه امری ضروری است.

دو روش اساسی برای تفسیر قرآن برحسب اختلاف مذاهب و مکاتب و نحوه برداشت و روش کار، وجود دارد: تفسیر «ترتیبی» (گسسته یا تجزیه ای) و دیگری تفسیر «موضوعی» (پیوسته یا توحیدی). تفسیر «موضوعی» عبارت است از: کشف روشمند نظریه قرآن درباره موضوع خاصی از قرآن یا مقطعی از یک موضوع. طبق این تعریف، تفسیر موضوعیِ واژگان قرآنی و تفسیر موضوعیِ سوره‌ای هرگز نمی‌تواند بیانگر دیدگاه قرآن در هر موضوعی باشد.

ضابطه‌مندی در تفسیر شرط اساسی دست‌یابی به معارف قرآن کریم است و هر دو روش یاد شده (تفسیر ترتیبی و تفسیر موضوعی) علاوه بر معیارهای مشترک، دارای ضوابط و معیارهای خاصی است. مفسّر باید معیارهای لازم را به دقت در تفسیر خود مراعات نماید؛ چرا که بدون رعایت ضوابط و پیمودن تمام مراحل لازم و اساسی، ‌نمی‌توان به فهم درستی از قرآن دست یافت. در تفسیر موضوعی، با توجه به تعریف یاد شده، باید مراحل ذیل، به دقت، طی شود.

الف. گزینش موضوع

در قرآن مجید، موضوعات گوناگونی مطرح گردیده است. مفسّران تفسیر موضوعی نیز به انگیزه‌های گوناگون، موضوعاتی از قرآن را برای تفسیر انتخاب ‌می‌کنند. مفسّر باید پیش از هر چیز، با دقت تمام، موضوع مورد تحقیق را مشخص نماید.

در این مرحله، توجه به چند نکته اساسی ضروری است:

1ـ روشن ساختن معنای موضوع منتخب و اوصاف آن از حیث اطلاق و تقیید، تا تداخلی در مباحث صورت نگیرد. برای نمونه، محدوده بحث در هر یک از عناوین «عدالت اجتماعی در قرآن» و «عدالت الهی در قرآن» متفاوت است.[1]

2ـ تعیین دقیق قلمرو موضوع؛ باید حدّ و مرز موضوع و ابعاد آن از حیث معنا و وصف به طور کامل، مشخص گردد؛ و از نظر مفهوم، ابعاد مجهول و چهارچوب نظری شفّاف بوده و در آن هیچ ابهامی وجود نداشته باشد. مسئله محوری و ریز کردن موضوع در این مرحله، بسیار حایز اهمیت است.

3ـ موضوع موردنظر از مسائلی باشد که قرآن مجید به جوانب گوناگون آن به حد کافی پرداخته است. از این رو، ‌نمی‌توان به صرف اشاره و یا به خاطر وجود یک واژه، یک آیه و یا بخشی از آیه درباره مسئله ای، آن را به عنوان یک موضوع قرآنی برای پژوهش تعیین کرد.[2]

4ـ موضوع منتخب باید گره‌ای از مشکلات علمی یا عینی جامعه را بگشاید و فایده علمی و عملی یا یکی از آن دو را در پی داشته باشد؛ زیرا قرآن مجید، هم سیراب کننده عقول بشر است و هم راهنمای عملی انسان‌ها، و در حیطه «ارزش‌ها» و «دانش‌ها» سخن دارد. به تعبیر شهید صدر، موضوعات تفسیر موضوعی برگرفته از نیازهای جامعه بشری است و حول مسائل حیات، ایدئولوژی، جامعه، هستی و مانند آن متمرکز است.[3]

5ـ شایسته است که موضوع منتخب از موضوعات زنده و نو باشد. موضوعاتی زنده‌اند که به یکی از نیازهای کنونی انسان در عرصه حیات فکری و عملی مربوط بوده و در سرنوشت بشر و اجتماع دخیل باشد. برخی مسائل هم گرچه صبغه کهن و پیشینه تاریخی بلندی دارند، اما آدمی خود را همچنان به طرح آن مسائل نیازمند ‌می‌بیند. این مسائل برای بشر، جاودانه و زنده‌اند و زنده بودن آنها مدیون نگرشی مستحدث بدان هاست؛ موضوعاتی همچون خدا، خاتمیت، فطرت، معاد، هدف زندگی، فلسفه آفرینش، جبر و اختیار، با وجود پیشینه کهن، از مسائل جاودانه و زنده بشر به شمار ‌می‌آیند.[4]

6ـ موضوع تکراری نباشد؛ یعنی موضوعاتی که قبلا تحقیق و بررسی شده و یا قطعیت آنها ثابت گردیده، نیاز به تکرار تحقیقات ندارند. البته تکرار پژوهش درباره موضوعاتی که از متغیّرهای گوناگون مکانی و زمانی تأثیر ‌می‌پذیرند، از این قاعده مستثناست.

رعایت مشخصه‌های یاد شده در انتخاب موضوع بسیار حایز اهمیت است. اما اینکه برخی گفته‌اند: عنوان موضوع باید لزوماً واژه قرآنی صریح یا مشتق از آن باشد و نباید از آن عدول کرد و بنابراین، به جای «شورای قرآنی» ‌نمی‌توان واژه «دموکراسی» را به عنوان موضوعی قرآنی مطرح کرد،[5] سخنی قابل دفاع نبوده و ناشی از نگرش سطحی و نگارش معجمی به موضوعات قرآنی و برداشت ناصواب از تفسیر موضوعی است. تفسیر موضوعی ـ چنان که بیان شد ـ کشف نظریه قرآن درباره موضوعی است که قرآن در حدّ قابل توجهی بدان پرداخته، خواه لفظ آن موضوع در قرآن آمده باشد یا نیامده باشد. بنابراین، هیچ اشکالی ندارد واژه‌هایی مانند «دموکراسی» برای تحقیق در تفسیر موضوعی انتخاب شود. تفسیر موضوعی در واقع، گفتوگو و محاوره با قرآن و به سخن درآوردن آن است، آن هم به گونه‌ای فعّال با کاربرد هدفدار متن قرآن به منظور کشف حقیقتی از حقایق بزرگ زندگی. امیرالمؤمنین(علیه السلام)می فرماید: «ذلک القرآن فاستنطقوه….»[6] واژه «استنطاق» (باز پرسیدن و به سخن درآوردن)، شگفت انگیزترین تعبیر در زمینه تفسیر موضوعی است که خود، گفتوگو با قرآن کریم و طرح مشکلات در پیشگاه این کتاب آسمانی به منظور یافتن پاسخ‌ها و راه حل‌های قرآنی برای آنها محسوب ‌می‌شود.[7] بر اساس این دیدگاه عمیق و صحیح، دامنه انتخاب موضوعات و به تبع آن، عناوین آنها بسیار وسیع‌تر خواهد بود. بنابراین، فرقی ‌نمی‌کند که موضوع موردنظر از خارج قرآن، و از مسائل عینی برگرفته شده باشد، یا از خود قرآن.

قرآن کریم به موضوعات فراوانی پرداخته است. برای نمونه، استاد شهید مطهّری فهرستی از سرفصل‌ها و موضوعات محوری کلیات را برشمرده است تا پژوهندگان مباحث قرآنی را به موضوعات عمده و قابل توجه رهنمون سازد.[8] شهید سید محمّدباقر حکیم نیز فهرستی اجمالی از موضوعات قرآنی در کتاب علوم قرآنی خود ارائه نموده است.[9]

نکته: در مرحله گزینش موضوع، علاوه بر آنچه گذشت، موارد دیگری نیز هست که رعایت آنها بر غنای هرچه بیشتر پژوهش ‌می‌افزاید؛ از جمله:

الف. ادراکی بودن موضوع؛ بدین معنا که مفسّر آن موضوع را با تمام وجود ادراک کرده باشد. در غیر این صورت، جهت گیری و هدف پژوهش برای وی مبهم خواهد بود.

ب. بسیط بودن موضوع؛ سزاوار است موضوع حالت ترکیبی نداشته باشد؛ زیرا در موضوعات ترکیبی، دست یابی به یک نتیجه و نظریه واحد چندان آسان نیست،[10] و در صورتی که موضوع منتخب، یک واژه و اصطلاح قرآنی باشد، ابتدایی‌ترین شیوه در گردآوری آیات، گزینش بر اساس لفظ آن، به روش معجمی و یافتن واژه‌های مشابه ـ و تمامی مشتقّات آن ـ مترادف و متضاد است که در فهم دقیق معنای موضوع و تبیین ابعاد گوناگون آن، نقش فراوان دارد. گرچه نباید به آن اکتفا کرد ـ زیرا بسیاری از آیات مربوط به موضوع با این روش مورد غفلت قرار ‌می‌گیرد ـ اما اساساً این روش در هیچ پژوهش معنایی، کفایت ‌نمی‌کند و تنها برای تحقیقاتی کارآمد است که بر مبنای فراوانی یک یا چند واژه و نتیجه گیری و یا برای اطمینان بیشتر از جمع‌آوری آیات مربوط پس از بررسی محتوایی قرآن صورت ‌می‌گیرد.

ب. مطالعه اکتشافی

سرآغاز پژوهش موضوعی و مواد اولیه آن، گردآوری آیات است. نوع گزینش آیات و یا فرازهای مرتبط، در باروری نظریه نهایی قرآن، نقش اساسی دارد. از این رو، گردآوری آیات مرتبط، شرط لازم ارائه نظر قرآن درباره هر موضوع است. برای نیل به این مقصود، عمل به چند نکته ضروری است:

  1. گردآوری همه آیات (نفیاً و اثباتاً)[11]

هر پژوهشی برای اینکه به نتیجه صحیح برسد، باید مواد اولیه (اطلاعات) آن، کامل و کافی باشد. در غیر این صورت، منجر به تعمیم‌های ناروا و نتایج نادرست خواهد شد. ضرورت این مسئله در پژوهش‌های موضوعی قرآن، بسیار روشن است؛ چرا که تفسیر موضوعی در صدد ارائه نظر قرآن کریم، این وحی الهی است، که در سرنوشت میلیون‌ها انسان تأثیرگذار است.

داده‌های اولیه در تفسیر موضوعی، آیات مرتبط با موضوع است و از این رو، بررسی هر موضوع از نظر قرآن، محتاج استقرای کامل و احصای آیات متعلّق به موضوع منتخب است. البته آیاتی که با بیانی صریح به موضوع پرداخته باشد، در اولویت قرار دارد. ولی در این مرحله، از آیات احتمالی و همچنین هر آیه یا فرازی که به نوعی مرتبط با موضوع باشد نیز نباید غافل شد. در غیر این صورت، ممکن است نظریه‌ای به قرآن نسبت داده شود که ناصواب و چه بسا منجر به تحریف موضع قرآن نسبت به موضوع منتخب گردد.[12]

  1. گردآوری بر اساس محتوای آیات

برای کشف نظر قرآن در یک موضوع، اعتماد به معجم‌های موضوعی و فرهنگ الفاظ به تنهایی کافی نیست؛ چرا که گاهی آیات در عین ارتباط معنایی، لفظ مشترکی ندارند. از این رو، در گردآوری آیات، تنها نباید به ظواهر و الفاظ مشابه اکتفا شود، بلکه باید به مفاهیم آیات توجه نمود و آیاتی را انتخاب کرد که مفاهیم آنها با هم مرتبط و معانی آنها دارای وحدت موضوعی یا حکمی باشند.

  1. دقت در گزینش آیات

گزینش دقیق آیه‌ها و فرازها از شروط اساسی در پژوهش موضوعی قرآن است. گردآوری آیات بدون دقت کافی کارآیی چندانی ندارد. اعمال دقت در این مرحله، زمینه را برای مراحل بعدی، تفسیر، جمع‌بندی و در نهایت، ارائه نظریه فراهم ‌می‌کند. در این زمینه، توجه به نکات ذیل، مؤثر است:

اول. از جمع‌آوری آیات غیر مرتبط با موضوع، باید اجتناب کرد؛ وجود هر آیه یا فراز بی‌ارتباط، موجب تحریف نظر قرآن خواهد بود. از سوی دیگر، غفلت از آیات مرتبط با موضوع ـ هرچند در حد بسیار کم ـ ممکن است در مواردی منجر به «تفسیر به رأی» شود که آن هم باهر نوع تبیینی، باطل و منهیٌ عنه است.

تشخیص میزان ارتباط آیات با موضوع، نیازمند تخصص، معلومات قرآنی و تفسیری کافی، مطالعه عمیق آیات به شیوه «قرآن به قرآن» و تفکر نظام‌مند است. درست به همین دلیل، گزینش آیات پیرو ذهنیت پژوهشگر موضوعی قرآن است و برخی از آیاتی که از نظر یک مفسّر، کاملا مرتبط است و به همین دلیل، توسط وی ضبط ‌می‌گردد، از نظر دیگری، بی‌ربط ‌می‌نماید و فرو گذاشته ‌می‌شود. برای نمونه، آیاتی که شهید سید محمّدباقر صدر از آنها در باب سنّت‌های تاریخی یا عناصر جامعه بهره برده است، چه بسا از نظر برخی دیگر، بی‌ارتباط قلمداد گردد، و یا مواردی را که علّامه طباطبائی، در تفسیر آیاتی مدّنظر قرار داده با آیاتی که دیگران در تفسیر همان آیات آورده‌اند، متفاوت است. پیچیدگی و دشواری تفسیر موضوعی در این مرحله، کاملا عینی است؛ هر قدر ذهن پژوهشگر موضوعیِ قرآن دقیق‌تر و با آیات گوناگون قرآنی مأنوس‌تر باشد و در پرتو نظریه‌ها و الگوهای معرفتی سازمان یافته‌تر باشد، در بصیرت و گزینش آیات مرتبط از غیر آن، موفق‌تر خواهد بود.

دوم. از پاره پاره کردن آیات و یک آیه باید پرهیز کرد. در استفاده از فرازهای آیات، باید ادلّه، قراین و شواهد کافی ارائه داد و بدون دلیل و قرینه، ‌نمی‌توان آیه یا آیاتی را تقطیع کرد.[13]

ج. رعایت ترتیب آیات بر حسب زمان نزول آنها در صورت امکان[14]

گرچه رعایت این مسئله در بیشتر موضوعات قرآن ممکن نبوده و یا ضروری نباشد، ولی در برخی موارد، از قبیل احکام شرعی در نسبت دادن نظری به قرآن تأثیر بسزا دارد؛ همانند احکامی که به تدریج تشریع گردیده‌اند؛ مانند: آیات حرمت خمر و ربا. این امر ‌می‌تواند در تشخیص آیات ناسخ و منسوخ، محکم و متشابه، مطلق و مقید، و عام و خاص و به طور کلی، در نحوه تفسیر آیات راهگشا باشد. ترتیب آیات برحسب زمان نزول (و مکی و مدنی بودن آنها) از این جهت نیز مهم است که اغلب آیاتی که در مکّه نازل شده مربوط به مبانی اساسی و کلی شریعت است و آیات مدنی حدود و جوانب دیگر تشریع را به طور معیّن و مشخص بیان ‌می‌کند.[15] نیز شناخت آیات مکّی و مدنی مرتبط با موضوع منتخب و ملاحظه فضای نزول آیات، منجر به شناخت هرچه بهتر روش قرآن در طرح موضوعات گوناگون اعتقادی، اخلاقی و عبادی ‌می‌گردد. از این رو، تأمّل و دقت نظر در مکّی و مدنی بودن آیات در تفسیر موضوعی، یک امر ضروری است.[16]

ممکن است کسانی تفسیر موضوعی را آزاد از قیود زمان، مکان و محدویت‌های عبارتی بدانند و بر این باور باشند که خصوصیات زمانی و مکانی آیات در تفسیر موضوعی، الغا ‌می‌شود و لبّ معانی به دست آمده به صورت نظریه ارائه ‌می‌گردد.[17] بر این اساس، ترتیب آیات بر حسب نزول، محل تأمّل و مناقشه است؛ ولی این مطلب نادرستی است که تفسیر موضوعی آزاد از قیود زمان و مکان است. اگر مقصود معنایی مشابهِ مورد مخصّص نیست یا سبب نزول موجب انحصار نیست، در تفسیر ترتیبی نیز چنین است. و اگر به معنای آن باشد که نظریه علمی، زمان و مکان ندارد کلیّت هم ندارد و در میان نظریات علمی نیز موارد مقیّد یافت ‌می‌شود. به هر حال، در خصوص آیات، اگر ترتیب نزول را بتوان اثبات کرد، بسیار مهم است، ولی سخن بر سر اثبات زمان و مکان نزول اکثر قریب به اتفاق آیات با تکیه بر شأن نزول هاست؛ زیرا اعتبار آنها مورد تردید است؛ اما در عین حال، توجه به آنها و نسبت سنجی میان آنها و عبارات، شواهد و ظرافت‌های آیات در ساختن نظریه قرآنی (فرضیه) ارزشمند است، هرچند پشتوانه تأیید نظریه، قطعیات آیات است.

د. تفسیر ترتیبی تمام آیات گردآوری شده

روشن است که در این مرحله، باید اصول حاکم بر تفسیر، شرایط و ضوابط آن به دقت رعایت گردد؛ چرا که تفسیر ترتیبی، زیربنای اصلی تفسیر موضوعی است و از این رو، هرگونه کاستی و خطا در این مرحله به نادرستی تفسیر موضوعی ‌می‌انجامد؛ چرا که تفسیر موضوعی یک گام پس از تفسیر ترتیبی و گامی پیشرفته‌تر از آن است. از این رو، تفسیر ترتیبی مقدّمه تفسیر موضوعی، و تفسیر موضوعی متأخّر از آن است. و چون دامنه بحث در تفسیر ترتیبی، محدود و هدف آن کشف مراد آیات قرآن ـ نه بیان نظریه جامع قرآن ـ است، ‌نمی‌تواند به تنهایی بیانگر دیدگاه جامع قرآن در یک موضوعی باشد. اما پیش نیاز اساسی روش موضوعی است. بنابراین، مفسّر باید پس از آشنایی با مضمون آیات و با سرمایه تفسیر ترتیبی، به سراغ تفسیر موضوعی برود.

در تفسیر ترتیبی نباید از توجه به جغرافیای آیات غفلت ورزید؛ چرا که چهره موجود قرآن کریم، که آیاتش با ترتیب خاص خود، بسان «خط و خال و چشم و ابروست»، در جایگاه نیکوی خود قرار گرفته و باید پرده از رخ زیبای چنین چهره‌ای به یک سو نهاد که چرا فلان کلمه و یا جمله و یا آیه پیش از دیگر کلمات و جمله‌ها و آیات سامان گرفته است.[18] توجه به نظم و ترتیب حاکم، دقت در شیوه بیانی قرآن و ملاحظه ارتباط و تناسب آیات و سور، در این مرحله اهمیت فراوان دارد. پس از فهم صحیح هریک از آیات، ‌می‌توان نکات قابل استفاده در موضوع منتخب را گردآوری کرد.

همچنین برخی از پژوهشگران قرآنی پس از مرحله جمع‌بندیآیات جمع‌آوری شده، مراحل دیگری (مرحله جمع‌آوری روایات و به دست آوردن نظر معصومان (علیهم السلام) در آن زمینه و مرحله جمع‌بندیآنها) را نیز جزو مراحل تفسیر موضوعی برشمرده‌اند.[19] اما به نظر ‌می‌رسد بحث مربوط به گردآوری و جمع‌بندی روایات وارد شده از جمله مراحل تفسیر موضوعی نباشد، مگر به این معنا که در تفسیر ترتیبی آیات جمع‌آوری شده، روایات ذیل آن نیز مدّنظر قرار گیرد که در آن صورت نیز در همین مرحله ـ یعنی مرحله تفسیر ترتیبی ـ به عنوان قرینه‌های منفصل در فهم و تفسیر آیات مورد استفاده قرار ‌می‌گیرند. البته اگر بخواهیم نظری را به قرآن و عترت ـ هر دو ـ نسبت دهیم، باید تمام مراحل مذکور در تفسیر موضوعی را در روایات نیز مراعات نماییم و سپس با محوریت و اصالت دیدگاه قرآن، نظریه به دست آمده از روایات را بر آن عرضه نموده، دیدگاه نهایی را ارائه دهیم. شاید سخن آن محقق ارجمند ناظر به همین معنا باشد.

بهترین روش تفسیر ترتیبی «تفسیر قرآن به قرآن» است؛ زیرا مسیر عبور از آیات جمع‌آوری شده به یافته‌های نو، تفسیر قرآن به قرآن است. مراد از «تفسیر قرآن به قرآن»، فهم جمعی آیات قرآن و تبیین برخی از آیات فرعی به وسیله آیات اصلی و محوری[20] و کشف روشمند ارتباط معنایی آیات قرآن است. در این مرحله، باید ابتدا فهم جمعی آیات گردآوری شده را به دست آوریم و سپس میان مطالب فهم شده، جمع‌بندیمنطقی صورت گیرد؛ به این معنا که آیات جمع‌آوری شده ـ نه هر کدام به تنهایی، بلکه تا آنجا که میان آنها پیوندی ‌می‌توان یافت ـ مرتبط با یکدیگر ملاحظه شوند و از میان آنها، مطلق به مقیّد، متشابه به محکم و عام به خاص ارجاع داده شود و آیات ناسخ و منسوخ از هم جدا گردند تا در فهم و تفسیر دیدگاه قرآن، خطایی صورت نپذیرد. مواردی هم که در ابتدای نگاه، موهم تناقض و اختلاف ‌می‌نماید، شناسایی و جمع منطقی و عرفی آن ارائه گردد. در تفسیر قرآن به قرآن، سه امر اساسی باید مراعات گردد:

  1. ملاحظه قراین پیوسته آیات: قراین پیوسته متصلْ به کلام و پیوند خورده به آن است. این قراین از ابتدا در دلالت الفاظ و عبارات بر مقصود، ایفای نقش ‌می‌کند و مراد گوینده را تعیین ‌می‌نماید و به قراین لفظی و غیر لفظی تقسیم ‌می‌گردد.
  2. تکیه بر اصل سیاق: «سیاق» به عنوان تنها قرینه لفظی پیوسته، عبارت است از: ساختاری کلی که بر مجموعه‌ای از کلمات یا جملات و یا آیات سایه ‌می‌افکند و در فهم مراد خداوند از آنها، تأثیر فراوان دارد.
  3. توجه به قراین ناپیوسته: در برابر قراین پیوسته، قراینی وجود دارد که از کلام جداست، ولی در فهم بهتر مراد خداوند، نقش دارد.[21]

نکته: بی‌دقتی در گزینش آیات، مصداق «ضرب قرآن به قرآن» ‌می‌گردد که این گونه برخورد با آیات قرآن، بر اساس روایات مأثوره، مردود شمرده شده است: «ما ضرب رجل القرآن بعضه ببعض إلاکفر.»[22] و «ضرب قرآن» به این معناست که هماهنگی آیات برهم زده شود، ارتباط میان ناسخ و منسوخ، پیوند تخصیصی عام و خاص، رابطه تقییدی مطلق و مقیّد و پیوستگی صدر و ذیل آیات نادیده گرفته شود و هر آیه‌ای بدون مناسبت، با آیات دیگری پیوند داده شود، به گونه‌ای که معنای آیات از مسیر اصلی خود خارج گردد.[23]

هـ . سازمان‌دهی مجموعه مطالب

پس از احاطه بر مفاهیم آیات به طور مجموعی، نوبت به سازمان‌دهی مجموعه مطالب به دست آمده ‌می‌رسد. مطالب به دست آمده از آیات جمع‌آوری شده وقتی ‌می‌تواند مقدّمات نظریه‌ای را تشکیل دهد که قبلا سازمان‌دهی شده باشد؛ زیرا سازمان‌دهی مجموعه مطالب به دست آمده مقوّم و اساس ارائه نظریه است. در این مرحله، باید عناصر محوری مشخص باشد و موضوعات مربوط استخراج شود و دیگر عناوین فرعی بر پایه آنها تفسیر گردد. این ترتیب و سازمان‌دهی با ملاحظه رابطه منطقی بین عناصر صورت ‌می‌گیرد.

و. ارائه نظریه

تئوری (نظریه) در لغت، به معنای اندیشیدن و تحقیق آمده و از «تئوریای» یونانی گرفته شده است.[24] با گسترش علوم، این واژه نیز توسعه یافته و به اندیشیدن و تحقیق و نظریه پردازی درباره هر مسئله‌ای اطلاق شده است.

در خصوص تعریف «نظریه»، وحدت نظر وجود ندارد. در این مقال، تنها به ذکر یک نمونه، که به حقیقت نظریه نزدیک‌تر است، اکتفا ‌می‌شود: «نظریه، همنگری جامع قضایای متعدد در قالب یک مجموعه پیوسته و منطقی است که به کمک آن، ‌می‌توان برخی از پدیده‌ها را تبیین کرد.» این تعریف به حقیقت نظریه نزدیک‌تر است.[25]

مفهوم نظریه در تحقیقات علمی، از جایگاه ویژه‌ای برخوردار است. برداشت دوگانه‌ای از این مفهوم وجود دارد: یک برداشت عامیانه است که به جای «نظر» به کار ‌می‌رود. دوم برداشت صحیح و علمی از این مفهوم است؛ بدین معنا که نظریه جنبه تبیینی دارد و بنیاد هر فعالیت علمی را تشکیل ‌می‌دهد.[26]

ویژگی‌های نظریه

به طور کلی، ‌می‌توان گفت: یک نظریه علمی مقبول دارای ویژگی‌های ذیل است:

1ـ مبیّن پدیده یا روابط علّی و معلولی بین پدیده‌ها و متغیّرهاست.

2ـ از ترکیب مفاهیم، قضایا و قوانین ویژه خود، که به صورت نظام یافته درباره یک واقعیت به وجود ‌می‌آید و یک مجموعه واحد را تشکیل ‌می‌دهد، حاصل شده است.

3ـ قدرت پیش بینی و آینده‌نگری دارد؛ زیرا ماهیت شیء یا رابطه بین متغیّرها را بیان ‌می‌کند.

4ـ نظریه باید کلی باشد و بر تمام مصادیق خود تطبیق کند؛ وجود حتی یک مورد تناقض، ارزش آن را از بین ‌می‌برد.

بنابراین، نظریه باید قابلیت تعمیم و فراگیری داشته باشد، گرچه تعمیم این ویژگی به همه نظریات علمی صحیح نیست.

5ـ دقیق، روشن و مشخص بیان شود و دو پهلو نباشد.

6ـ با سایر نظریه‌های علمی مسلّم و قطعی و نیز امور بدیهی، در تضاد و تعارض نباشد.

7ـ قابلیت داوری و ارزیابی تجربی را دارا باشد. در نظریه تجربی و علمی، این ویژگی مورد پذیرش است؛ چنان که معمولا در نظریه‌های علمی، نظریه‌های موجود در قلمرو تجربه را مطرح ‌می‌کنند؛ ولی اندیشمندان مسلمان و موحّد، نظریه‌های فراتجربی را در حوزه دین ‌می‌پذیرند. همچنین در حوزه علوم عقلی و انسانی، این ویژگی فراگیر نیست؛ زیرا عمده نظریه‌های دینی، علوم عقلی و انسانی، فراتجربی است و قلمرو عمده نظریه‌های قرآنی، فراتر از دایره علوم تجربی است. از این رو، ویژگی یاد شده از جانب بسیاری از اندیشمندان پذیرفته نشده است. بنابراین، تجربه داوریِ تجربی نه انحصاری است و نه در همه معارف ‌می‌توان داوری تجربی داشت.

مراد از «نظریه» در تفسیر موضوعی عبارت است از: کشف پیوند کلی آیات یک موضوع در سراسر قرآن، و ارائه نظریه واحد از آن مجموعه، به گونه‌ای که ویژگی‌های کلی نظریه را هم داشته باشد.

در نظریه‌پردازی قرآنی، توجه به چند نکته اساسی، ضروری است:

  1. تعیین چهارچوب کلی نظریه از خود قرآن: به این معنا که نظریه قرآنی باید طبق اصول کلی و خدشه‌ناپذیر خود قرآن، ارائه گردد. از این رو، ‌نمی‌توان یک نظریه خاص بیرونی را محور دیدگاه‌های قرآنی قرار داد.
  2. پرهیز از دخالت هرگونه گرایش و پیش داوری در نظریه: در این مرحله، نظریه ارائه شده، باید آیینه تمام‌نمای آیات مرتبط با آن باشد، نه اینکه ما یک نظریه‌ای را از پیش خود یا از دیگران ارائه نماییم و آیات را بر اساس آن تبیین کنیم، که در این صورت، مسلّماً از مصادیق بارز «تفسیر به رأی» و «تحمیل نظریه بر قرآن» خواهد بود.[27] به هر حال، دخالت پیش‌فرض‌های ذهنی و سلایق شخصی نه تنها از منظر شرع، بلکه از نظر عقل و هرمنوتیک عقلانی نیز امری ناپسند است.[28]

نمی‌توان معتقد شد که قرآن و سنّت را، چه از لحاظ مفاهیم و مفردات و چه به لحاظ قضایای تصدیقی آن در پرتو نظریات غیردینی ـ که بیشتر آنها صبغه ظنّی دارند ـ ‌می‌فهمیم و آن نظریات و فرضیه‌های علمی جدید فهم ما را از الفاظ کتاب و سنّت تغییر ‌می‌دهد؛[29] زیرا الفاظ کتاب ظهوراتی دارد که بدون تکیه بر علوم تجربی و سایر معارف بشری، حجت است. وانگهی، علوم تجربی و فرضیات علمی، که ظنّی است، ‌نمی‌تواند در ظهورات الفاظ و قضایای تصدیقی تصرف نماید.

بر اساس دیدگاه مزبور، اگر امروز نظریه‌های علمی، انسان را از نسل میمون معرفی ‌می‌کند، باید همه جا در آیات قرآن «انسان» را این گونه بفهمیم، و اگر در آینده مطلب دیگری گفتند، باید انسان را در قرآن به گونه دیگری بشناسیم!

و حال آنکه این گونه تفسیر در واقع، به کامل‌ترین و وسیع‌ترین نوع، «تفسیر به رأی» است؛ چرا که وقتی گفتیم فهم کتاب و سنّت همه جا مبتنی بر فهم‌های دیگر بشری و علوم تجربی و فرضیه‌های علمی است، که ظنّی و نقدپذیر است، التزام به تفسیر به رأی گریزناپذیر ‌می‌گردد، در حالی که تفسیر به رأی از نظرگاه عقل و شرع، ممنوع و حرام است.[30]

  1. سازگاری با سایر مسلّمات و نظریه‌های قطعی قرآنی و اسلامی: همان‌گونه که در ویژگی‌های نظریه گفته شد، نظریه نباید با سایر مسلّمات و بدیهیات در تضاد و تعارض باشد. بنابراین، نظریه حاصل از تفسیر موضوعی نباید با دیگر نظریات مسلّم و قطعی اسلامی، قرآنی و عقلی، ناسازگار باشد؛ زیرا سراسر قرآن با یکدیگر هماهنگ است: (وَلَوْ کَانَ مِنْ عِندِ غَیْرِاللّهِ لَوَجَدُواْ فِیهِ اخْتِلاَفاً کَثِیراً.) (نساء: 82)

ناگفته نماند که هیچ ضرورتی ندارد نظریه قرآنی حتماً با دیگر نظریه‌های علمی، اجتماعی، اخلاقی و حقوقی هماهنگی داشته باشد؛ چرا که بیشتر این نظریه‌ها غیرقطعی و احیاناً در حد یک فرضیه هستند. اما نظریه‌های قرآنی، در صورت رعایت دقیق ضوابط و شرایط در همه مراحل آن، به طور عموم ‌می‌توانند قطعی بوده باشند.

  1. التزام کامل به عناصر قرآنی: در پژوهش موضوعی قرآن، باید تا آخر، سایه به سایه آیات قرآن حرکت کرد و نباید از قلمرو قرآن خارج شد؛ چرا که فرض ما تفسیر موضوعی قرآن و کشف نظریه آن درباره موضوع خاصی است، نه ارائه نظریه حتی اسلام و مانند آن.[31]
  2. تأمّل و تأنّی تام و کافی پیش از ارائه نظریه: در ارائه نظریه، نباید شتاب کرد، بلکه باید در مراحل طی شده، تأمّلی دوباره داشت.[32] و دقت کرد که آیا نظریه ارائه شده ویژگی‌های کلی نظریه ـ مانند کلیّت و نداشتن مورد نقض ـ را داراست؟
  3. بررسی امکان نظریه‌پردازی‌های هستی شناختی و ارزشی: بر خلاف نظر برخی، نظریه‌ها لزوماً، به ویژه نظریه‌های قرآنی، هستی‌شناسانه نیست، بلکه ارزشی هم ‌می‌تواند باشد. هر کدام از این دو با سه رویکرد قابل ارزیابی است: 1. کارکردی؛ 2. علّی؛ 3. غایی. این موارد در جای خود، قابل بحث و بررسی است.

ز. تعیین موارد قطعی مرتبط با موضوع

در این مرحله، مجموعه دلالت‌های مرتبط با موضوع، استخراج، و مفادهای قطعی آیات یا فرازهای مربوط تعیین ‌می‌گردد و همین قطعیات، مبنای نظریه قرار ‌می‌گیرد.

ح. سنجش نظریه

ارزیابی و سنجش نظریه، دو مرحله متمایز و مهم دارد: ارزیابی پیشین و ارزیابی پسین.

  1. سنجش پیشین: هر چه مطالعه پیشین، دقیق‌تر و جامع‌تر انجام گیرد، نظریه مصاب‌تر خواهد بود. این ارزیابی، از آغاز انتخاب موضوع تا هنگام ارائه نظریه است و همه ابعاد و اضلاع موضوع را ـ در تمام مراحل ـ شامل ‌می‌شود؛ به این معنا که پژوهشگر موضوعی، تمام مراحل یاد شده را ارزیابی ‌می‌کند:

الف. ارزیابی مرحله انتخاب موضوع که آیا شاخص‌های ذکر شده را داراست، یا نه؟

ب. سنجش آیات جمع‌آوری شده و ارزیابی مرحله گردآوری آیات نقش عمده‌ای در بهره‌وری سایر مراحل پژوهش موضوعی دارد. آیات جمع‌آوری شده باید از حیث کفایت، دقت، روشنی ارتباط با موضوع منتخب و سایر ویژگی‌ها، ارزیابی گردد.

ج. ارزیابی پردازش و تفسیر آیات و ارزیابی منطق پژوهش، اهمیت فراوانی در توفیق مرحله تحلیل دارد. آیا ضوابط و قواعد تفسیر، به دقت رعایت شده است؟

  1. ارزیابی پسین: مراد از «ارزیابی پسین» آن است که پژوهشگر موضوعی پس از ارائه نظریه قرآن درباره آن موضوع، آن را در دو مرحله ذیل، ارزیابی کند:

الف. رویکرد مثبت: در این رویکرد، باید ارتباط مجموعه معلومات را مشخص کنیم؛ بدین صورت که آیا این نظریه مجموعه موارد یاد شده را پوشش ‌می‌دهد و با همه آنها سازگار است یا نه؟ در این مرحله، یک مورد نقض نیز نظریه را باطل ‌می‌کند، و در صورتی که قابل تعدیل باشد باید تعدیل گردد، وگرنه ارزش نظریه‌ای نخواهد داشت.

ب. رویکرد منفی: در این مرحله، باید توجه کرد که در صورت نبود این نظریه، تناسب دیگری در بین نباشد و مجموعه حاضر کاملا بی‌ربط باشد.

نکته مهم در این مرحله، توجه دوباره به نظریه ارائه شده است که باید از دایره آراء شخصی بیرون باشد و حتی از جمله مباحث علمی جدید منطبق با آیات قرآن نباشد، و گرنه یا «تفسیر به رأی» و یا «تطبیق آیات با علوم جدید» و در نهایت، یک «دیدگاه تحمیلی بر قرآن» خواهد بود. تفسیر موضوعی بیانگر رویکرد قرآن نسبت به موضوعی خاص یا مسئله‌ای از مسائل و واقعیات خارجی است و نه تطبیق دهنده مباحث علوم روز با آیات قرآن. بنابراین، نظریه قرآنی باید برآمده از زلال وحی الهی باشد تا بتواند به عنوان دیدگاه قرآن مطرح گردد. البته در مرحله ارائه نظریه، گاه ‌می‌توان مستقیماً اصل نظریه را از یک یا چند آیه و یا از یک یا چند فرازی از یک آیه یا تعدادی آیات به دست آورد؛ ولی در هر صورت، باید مراحل یاد شده را به دقت طی نمود تا بتوان آن را به عنوان نظریه قرآن مطرح کرد.

ط. ارائه نظریه نهایی

پس از طی مراحل یاد شده، پژوهشگر موضوعی با بررسی نظریه و ارتباط آن با موارد قطعی و عناصر سازمان یافته، نظریه قرآن کریم را در ارتباط با موضوع منتخب ارائه ‌می‌نماید. اگر موضوعی در قرآن با رعایت دقیق مراحل یاد شده تحقیق گردد، ‌می‌تواند یک تحقیق نسبتاً کامل و بیانگر دیدگاه قرآن مجید باشد. این دیدگاه ‌می‌تواند معیار و میزان دیگر دیدگاه‌ها در آن زمینه نیز قرار گیرد.

نکته: در پایان، یادآوری چند مطلب ضروری ‌می‌نماید:

اول. رعایت حزم و احتیاط معقول: هرچند با رعایت دقیق ضوابط و با تدبّر و استمداد از قرآن و عترت، ‌می‌توان از طریق تفسیر موضوعی، پاسخی کامل، خدشه‌ناپذیر و متناسب با هر زمان ارائه داد، ولی با این همه، با توجه به وسعت و ژرفای معارف والای قرآنی و بضاعت ناچیز بشر، احتمال اینکه مفسّر موضوعی از دست یابی به ژرفای بحر عمیق قرآن بی‌بهره بماند، بعید نیست؛ چرا که «کتاب اللّه بحره عمیقٌ، و فهمه دقیقٌ، لا یصل إلی فهمه إلاّ من تبحّر فی العلوم، و عامل اللّه بتقواه فی السّرّ والعلانیة، و أجله عند مواقف الشبهات.»[33] از این رو، به طور طبیعی دقت و احتیاط معقول اظهارنظر و نظریه پردازی در وحی را ‌می‌طلبد. به دلیل آنکه تفسیر موضوعی در صدد ارائه نظر قرآن (وحی الهی) است، باید در تمام مراحل، به ویژه در مرحله ارائه نظریه نهایی، حزم و احتیاط به طور کامل و معقول رعایت گردد.

دوم. ضرورت آگاهی از دیگر علوم و پژوهش‌های انسانی و تجربی مرتبط با موضوع: بی‌تردید، آگاهی از پژوهش‌های دیگر مرتبط با موضوع، راه را برای درک معارف بلند قرآن کریم هموار ‌می‌سازد. و این غیر از دخالت آنها در نظریه‌پردازی است. همان‌گونه که گفته شد، هرنوع دخالت بیرونی و پیش داوری مخل نظر ناب قرآن مجید خواهد بود.

سوم. حضور ذهن پیوسته با موضوع در تمام مراحل: در سراسر جریان پژوهش موضوعی، باید سعی کنیم بر مفاهیمی که از بررسی آیات قبلی به دست آورده‌ایم، تسلّط کامل و حضور ذهن داشته باشیم و سؤالاتی را نیز که برایمان مطرح شده است، همواره تا آخر کار به یاد داشته باشیم. بدین‌سان، ‌می‌توان به نظم‌ها و هماهنگی‌هایی که بین آیات قرآن وجود دارد، به آسانی پی برد.

سایر منابع

1ـ محمد بسام الشویکی، ابحاث فی التفسیرالموضوعی، دمشق، دارالعصمیة، 1422 ق.

2ـ احمد جمال العمری، دراسات فی التفسیرالموضوعی للقصص القرآنی، قاهره، مکتبة الخانجی، 1406 ق.

3ـ روش‌های تحقیق در علوم تربیتی و رفتاری، ترجمه حسن پاشا شریفی و نرگس طالقانی، چ سوم، تهران، رشد، 1369.

4ـ احد فرامرز قراملکی، روش‌شناسی مطالعات دینی، مشهد، دانشگاه علوم اسلامی رضوی، 1380.

5ـ فرامرز رفیع‌پور، کندوکاو و پنداشته‌ها، تهران، شرکت سهامی انتشار، 1367.

6ـ کارل ریمون پوپر، منطق اکتشاف علمی، ترجمه سیدحسین کمالی، تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، 1370.

7ـ تقی آزاد ارمکی، نظریه در جامعه‌شناسی، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، 1375.

 

[1]. حبیب اللّه زارعی، «تفسیر موضوعی؛ پیشینه، اقسام و روش‌ها»، مجله معرفت، ش 96 (آذر 1384)، ص17.

[2]. عبداللّه جوادی آملی، تفسیر موضوعی قرآن در قرآن، چ دوم، قم، اسراء، 1378، ج 1، ص 393ـ396.

[3]. سید محمّدباقر صدر، المدرسة القرآنیة، دارالکتاب الاسلامی، 1424 ق، ص 17.

[4]. سید هدایت جلیلی، روش شناسی تفاسیر موضوعی، تهران، کویر، 1372، ص 187.

[5]. عبدالستار فتح اللّه سعید، المدخل الی التفسیرالموضوعی، ط. الثانیه، قاهره، دارالتوزیع و النشر الاسلامیه، 1406 ق، ص 59.

[6]. نهج البلاغه، تحقیق محمّد عبده، بیروت، الدار الاسلامیه، 1412 ق، خ 151، ص 257.

[7]. ر.ک. محمّدباقر صدر، سنّت‌های اجتماعی و فلسفه تاریخ در مکتب قرآن، ترجمه حسین منوچهری، تهران، مرکز نشر فرهنگی رجاء، 1369، ص 49ـ50.

[8]. مرتضی مطهّری، مجموعه آثار، چ هشتم، تهران، صدرا، 1378، ج 2، ص 218 / سیدموسی صدر، «فهم قرآن از دیدگاه شهید مطهّری»، مجله پژوهش‌های قرآنی، ش 17 و 18 (بهار و تابستان 1378)، ص 23.

[9]. سید محمّدباقر حکیم، علوم قرآنی، ترجمه محمّدعلی لسانی فشارکی، تهران، تبیان، 1378، ص 364ـ367.

[10]. محمدرضا حافظ نیا، مقدّمه‌ای بر روش تحقیق در علوم انسانی، چ دهم، تهران، سمت، 1383، ص 88.

[11]. عبداللّه جوادی آملی، زن در آیینه جلال و جمال، چ چهارم، تهران، مرکز نشر فرهنگی رجاء، 1374، ص 51.

[12]. زیاد خلیل محمّد الدغامین، منهجیة البحث فی التفسیرالموضوعی للقرآن الکریم، دارالبشیر، 1416 ق، ص 35 / عبدالستار فتح اللّه سعید، پیشین، ص 74.

[13]. بهروز یداللّه پور، مبانی و سیر تاریخی تفسیر موضوعی قرآن، قم، دارالعلم، 1383، ص18.

[14]. زاهربن عواض الالمعی، دراسات فی التفسیرالموضوعی للقرآن الکریم، ریاض، مطابع الفرزدق، 1405ق، ص22.

[15]. مصطفی مسلم، مباحث فی التفسیرالموضوعی، ط. الثالثه، دمشق، دارالقلم، 1421ق، ص37.

[16]. زیاد خلیل محمّد الدغامین، پیشین، ص40 و 41.

[17]. محمّدعلی رضایی، روش‌ها و گرایش‌های تفسیری قرآن، قم، مرکز جهانی علوم اسلامی، 1382، ص48.

[18]. سید محمّدباقر حجتی، «گفت‌وگو»، مجله بیّنات، ش10 (1375)، ص112.

[19]. عبداللّه جوادی آملی، زن در آیینه جلال و جمال، ص51.

[20]. عبداللّه جوادی آملی، تفسیر موضوعی قرآن در قرآن، ج 1، ص 393ـ396.

[21]. محمود رجبی و دیگران، روش شناسی تفسیر قرآن، قم، پژوهشکده حوزه و دانشگاه، 1379، ص 118.

[22]. محمّدبن مسعودبن عیّاش (العیّاشی)، تفسیر العیّاشی، بیروت، مؤسسة الاعلمی، 1411 ق، ج 1، ص 12 / محمّدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 92، ص 39.

[23]. عبداللّه جوادی آملی، تفسیر موضوعی قرآن کریم، ج 1، ص 395.

[24]. علی اکبر دهخدا، لغت نامه، تهران، چاپخانه مجلس، 1335، ج 14، ص 276.

[25]. غلامعباس توسّلی، نظریه‌های جامعه شناسی، تهران، سمت، 1376،ص 24ـ25.

[26]. ر.ک. محمدرضا حافظ نیا، پیشین، ص 34ـ36.

[27]. ر.ک. ابوطالب محمّدی، «منابع و روش‌های تفسیر موضوعی در سده چهاردهم»، مجله پژوهش‌های قرآنی، ش 7 و 8 (پاییز و زمستان 1375)، ص 167ـ174.

[28]. ر.ک. محمّدحسن قدردان قراملکی، «اسلام و تکثّر قرائت‌ها»، مجله قبسات، ش 18 (زمستان 1379)، ص 98.

[29]. عبدالکریم سروش، قبض و بسط تئوریک شریعت، تهران، 1375، ص 190، 206 و 280.

[30]. سید شهاب الدین حسینی، نگاهی نو به تفسیر المیزان، قم، نورگستر، 1380، ص 266.

[31]. ر.ک. صلاح عبدالفتاح الخالدی، پیشین، ص 76.

[32]. همان، ص 77.

[33]. بدرالدین محمّدبن عبداللّه الزرکشی، البرهان فی علوم القرآن، بیروت، دارالفکر، 1408 ق، ج 2، ص 175.

نویسنده: سعد غنامی؛ مترجم: محمد جواد برهانی.

منبع : مجله کوثر معارف، بهار ١٣٨٨ – شماره ٩

مقدمه

سید محمدباقر صدر با توجه به ویژگی‌هایی که او را در جهان فکری اسلامی معاصر و در مسیر علمی اش متمایزمی سازد، شخصیت منحصر به فرد و خاص محسوب می‌گردد. او در بسیاری از عرصه‌های شناختی اسلامی و انسانی، پیشگام، مبدع و نوآور است. وی چهره‌ای جدید به میدان علمی حوزة العلمیة بخشید که با حجم و محیط بیرونی آن ارتباط تنگاتنگ و مرتبط داشت و در برگیرنده تمام مشکلات جامعه و دولت و امت اسلامی بود. او مرجع دینی به شمارمی رود و اندیشمندی است که به حقیقت رویارویی اسلام با فلسفه و عقاید دیگران پی برد و اسلام را به عنوان جایگزین و ناجی بشریت از تمامی بحران‌هایی که با آن دست به گریبان بود مطرح کرد.

او پیشوایی است که در برابر سلطان ظالم و مستبد فریاد حق سر داد و به شیوۀ اجداد پاک و مطهرش استعانت جست: «لَا أُعْطِيكُمْ بِيَدِي إِعْطَاءَ الذَّلِيلِ وَ لَا أَفِرُّ فِرَارَ الْعَبِيد (مفید، ارشاد١٤١٤: ٩٨/٢)؛ نه همچون انسان‌های خوار و ذلیل تسلیم شما می‌گردم و نه همچون بردگان فرار می‌کنم»

شهید صدر خونش را پیشکش کرد تا با قلمش در هم آمیزد و بدین وسیله به امت شیوه‌ای نشان داد که راه را بر آنان روشن نماید. او بین گذشته و حال ارتباط برقرار نمود و راه را برای آینده روشن ساخت. او ضمیر و باطن امت و مدافع آن و چون سینه‌ای بود که از این قلب امت اسلامی محافظت کرد.

ویژگی‌ها و نشانه‌های اسلوب شهید صدر

سید صدر پایه‌ها و قانونهای عام، کلی و فراگیری را برای ورود به هر علمی از جمله تاریخ مشخص نموده و معتقد است دو راه برای برخورد با علوم مختلف از جمله علم تاریخ وجود دارد: راه اول: نگرش جزئی گرا و تخصصی؛ راه دوم: نگرش کلی گرا یا موضوعی. در چارچوب راه اول یعنی اسلوب جزئی گرا، او با تاریخ همکلام می‌گردد و با ابزار و وسایلی که به آن باور دارد، به تفسیر حوادث و وقایع تاریخی می‌پردازد، ولی در حدی که فقط مدلول آن واقعۀ تاریخی خاص که از آن قصد نتیجه‌گیری دارد روشن و مشخص گردد. پس هدف از هر گامی که در این روش برداشته می‌شود، فهمیدن آن قسمت از تاریخ است که مورخ یا پژوهشگر باید با آن با تمامی وسایل ممکن و در دسترس روبه رومی شود.

پس هدف در اینجا جزئی و خاص است، چرا که پیوسته در کنار فهم آن قسمت یا آن متن می‌ماند و معمولاً از آن تجاوز و عبور نمی‌کند و پا را از آن فراتر نمی‌نهد. نتیجۀ این شیوه آن است که بر حجم بسیار زیادی از شناخت‌ها و مدلولهای تاریخی به صورت بسیار پراکنده و فراوان دست می‌یابیم، بدون اینکه از وجوه ارتباط بین این شناخت‌ها و مدلول‌ها و افکار گوناگون پرده برداشته باشیم.

این شیوه آثار خاص خود را دارد و نتیجۀ آن سردرگمی و بروز تناقضات بی شمار در تفسیر و توضیح بسیاری از قضایای تاریخی است. چرا که کافی است مورخ یا پژوهشگر بر مطلبی دست پیدا کند که عقیده و نظرش را تأیید می‌کند تاآن را اعلام کرده و انصار و پیروانی گرداگردش جمع گردند.

اما در چارچوب گرایش و راه دوم نظریۀ توحیدی «کلی گرا» مورخ تاریخ را به سبک و اسلوب روش اول بررسی نمی‌کند، بلکه تلاشش بررسی موضوع‌های تاریخی و هدفش از این بررسی مشخص کردن دیدگاه نظری اسلام از این واقعیت است. تفاوت قائل شدن بین این دو روش بنا بر اعتقاد شهید صدر در چارچوب حقیقت عملی و کاربردی امکان پذیر نیست، چرا که نگرش توحیدی در بیان و مشخص کردن مدلول حادثه‌ای که می‌خواهد با آن نوعی تعامل و ارتباط داشته باشد، به شیوۀ جزئی گرا نیازمند و محتاج است.

این همان روشی است که شهید صدر در سلوک علمی خود در پیش گرفته و تفاوت‌های بسیار گسترده و وسیعی بین دو روش قائل شده است، چرا که روش جزئی گرا در بیشتر موارد سلبی و منفی است. علت هم آن است که این روش سعی دارد مطلبی را که جدا و مشخص کرده، بدون در نظر گرفتن فرضیه‌‌ها و پیشنهاد‌ها، در نظر آورد و تلاش می‌کند فقط با در نظر گرفتن وسایلی که در دست دارد نتیجه‌گیری کند. ولی این عمل را در روش دوم روش کلی گرا نمی‌بینیم، چرا که پژوهشگر از یک متن و مطلب تحقیقی شروع نمی‌کند، بلکه خط سیرش رااز واقعیت زندگی آغاز می‌کند. او سپس نظرش را بر موضوعی متمرکز می‌کند و هر آنچه را بررسی‌ها و تطبیق‌های تاریخی از پرسش‌ها و جاهای خالی مطرح کرده است، مدنظر قرار می‌دهد.

آنگاه و بعد از این مرحله به سراغ آن حادثۀ خاص می‌رودودر برابر آن متن، موضوعی آماده و مشخص را که با افکار و موضع گیری‌های بشری واضح و روشن گردیده مطرح می‌نماید و در چارچوب نتیجه‌ای که از خلال تجربه‌های بشریت به دست آورده، شروع به بازپرسی آن متن و حادثه می‌نماید. این همان روشی است که آن را در کتاب فدک فی التاریخ می‌یابیم. او قضیۀ فدک را مطرح می‌کند و برای آن عنوانی خاص را برای بررسی شرایط مؤثر در آن واقعه بیان می‌دارد، یعنی: قضیۀ فدک در پرتو شرایط وضعی.

اهل بیت(ع)، تنوع شرایط و وحدت هدف

موضوع کتاب «اهل البیت» نیز تنوع ادوار و وحدت هدف است. شهید با صراحت از نوع روشی که در پیش گرفته سخن می‌راند: «این روش است که زندگی تمام ائمه را در بر می‌گیرد و تاریخ آن را بر اساس دیدگاه کلی بررسی می‌کند، یعنی به ائمه(ع) مانند یک کل مرتبط و به هم پیوسته می‌نگرد و این کل را بررسی می‌کند و ویژگی‌های عمومی، اهداف مشترک و طبع اصیل آن را مشخص می‌نماید و بدین وسیله ارتباط بین گام‌های آن را در پی آن نقشی که همۀ ائمه در زندگی اسلامی بر عهده داشته اند روشن می‌سازد و به آن پی می‌برد. منظورم این نیست که زندگانی ائمه(ع) را بر اساس روش جزئی گرا بررسی نکنیم، یعنی بررسی هر یک از ائمه(ع) به طور جداگانه، بلکه خود این بررسی جزئی گرا برای تحقق یک بررسی کامل و فراگیر همساز و همخوان با هم مانند یک مجموعه لازم و ضروری به نظر می‌رسد.

بنابراین، ناگزیر ابتدا باید هر یک از ائمه(ع) به طور جداگانه بررسی شوند، به نحوی که تا جایی که امکان دارد این بررسی زندگی هر امام و فعالیت‌ها و اهداف و تحرکات آن را در بر گیرد تا بعد از این تا مرحله قادر باشیم آن را چون یک کل مرتبط بررسی کنیم و به نقش مشترک ائمه(ع) و اهداف و ویژگی‌ها و پیوند بین آن‌ها دست یابیم. آنگاه باید به بررسی اوضاع و احوال ائمه(ع) بر طبق این دوگرایش بپردازیم. در گرایش اول با بعضی اختلاف‌ها در احوال سلوک ائمه(ع) و تفاوت در روش‌ها و نیز تناقض در ناحیۀ شخص بین نقش‌‌هایی که ائمه(ع) بر عهده داشتند مواجه می‌شویم.

به عنوان مثال، امام حسن(ع) با معاویه صلح کرد، در حالی که امام حسین(ع) با یزید به جهاد پرداخت. زندگی امام سجاد(ع) بر پایۀ دعا استوار بود، حال آنکه زندگی امام باقر(ع) بر پایۀ حدیث و فقه بنا نهاده شده بودو. . . . اما در چارچوب گرایش دوم، آنگاه که تلاش می‌کنیم به ویژگی‌های کلی و نقش مشترک ائمه(ع) چون یک کل یکپارچه و مرتبط دست یابیم، تمامی این تفاوت‌ها، اختلاف‌ها و تعارض‌ها از میان رخ بر می‌بندد. چرا که بر طبق این روش، این تفاوت‌ها تنها تعابیری مختلف از یک حقیقت واحدند و تعابیر نیز به خاطر اختلاف شرایط و ویژگی‌‌هایی که که بر هر امام گذشته و اسلام و تشیع با آن دست به گریبان بوده و منحصر به دورۀ یک امام بوده تا امام دیگر؛ در اختلاف و تعارض بوده اند. بنابراین، از طریق بررسی ائمه(ع) از دیدگاه کلی می‌توانیم به نتایج ارزشمندتر و والاتر از بررسی جزئی دست یابیم، چرا که ارتباط بین اعمال و رفتار ائمه(ع) را از این طریق کشف می‌کنیم و بدان پی خواهیم برد» (صدر، اهل البیت تنوع ادوار و وحدة هدف ١٩٧٩: ١٥٣).

بنابراین، در اینجاست که تاریخ با واقعیت و واقعیت با زندگی پیوند می‌خورد، چرا که حقایق تاریخی از واقعیت سرچشمه گرفته و به تاریخ منجر و منتهی می‌گردد، نه اینکه از تاریخ شروع شود و به تاریخ ختم گردد، زیرا در این صورت عمل منقطع وجدای از واقعیت است، بلکه این امر از واقعیت سرچشمه می‌گیرد و به تاریخ ختم می‌گردد. چرا که همان گونه که سید صدر قدس سره معتقد است،«امکان پذیر نیست از تاریخ انتظار توضیحی شفاف و روشن برای هر چیزی داشته باشیم» (صدر، فدک فی التاریخ ١٤١٥ ٦٣).

معنای تاریخ ازدیدگاه شهید صدر

بحث و بررسی معنای تاریخ برای مشخص کردن جایگاه امت در کشاکش تحول و دگرگونی تاریخ و جایگاه آن نسبت به ارزش‌های همراه و همسو با هویتش از خلال دیدگاه کلی به تاریخ تحقق نمی‌یابد؛ دیدگاهی که جنبۀ اجتماعی را با جوانب روحی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی درآمیزد. نیاز به این دیدگاه فراگیر تاریخی در خلال کلمات شهید صدر (قدس سره) آمده و مشخص و آشکار است.

معنای تاریخ در نزد شهید صدر نقطۀ آغازین برای شروع عمل است نه صرف یک اصطلاح، چرا که همۀ انسان‌ها به اسم تاریخ به حرکت و تکاپو در می‌آیند؛ به ویژه مسلمانان که تاریخ در دیدگاهشان از ایمان به پروردگار نشأت می‌گیرد و این امر به تاریخ معنایی غیر از آنچه در غرب مصطلح است می‌بخشد. بدین گونه معنای تاریخ دربر گیرندۀ ارتباط انسان با انسان و عالم طبیعت و خداوند است و جانشینی انسان در زمین از طرف خداوند بلند مرتبه از این رابطۀ سه طرفه سرچشمه می‌گیرد تا در تاریخ نمود یابد و بروز کند.

اما فلسفۀ تاریخ در غرب معنای تاریخ را فقط محدود به ارتباط انسان با انسان و انسان با طبیعت می‌داند. از اینجاست که سید صدر اعتقاد دارد ارتباط عقیدتی و عقیدۀ اسلامی با زندگی اجتماعی و با تاریخ ارتباطی موجود و پویاست، چرا که عقیده در روش و سلوک مسلمانان تأثیر می‌گذارد و ذهنیت آن‌ها را تشکیل می‌دهد. ارتباط بین عقیده و زندگی اجتماعی بر حسب شرایط دور و نزدیک می‌گردد ولی هرگز از بین نمی‌رود و غیرممکن است این اتفاق رخ دهد، چرا که نابودی آن به معنای نابودی و جدایی امت از تاریخ است.

سید صدر معتقد است تلاش برای تحقق فرهنگ اسلامی واجب شرعی و عاملی اساسی از عناصر تشکیل دهندۀ معنای تاریخ است. چرا که معنای تاریخ در نزدوی فقط یک مسئلۀ صرف نظری نیست، بلکه دارای جنبه‌ای عملی نیز هست. این جنبۀ عملی به سهم خود، عامل اصلی و از عوامل تشکیل دهندۀ معنای تاریخ است. پس ارتباط شریعت با واقعیت به وجود آورندۀ معنای تاریخ است (نخبة من الباحثین، دراسات فی حیاته وفکره ١٤١٦: ٢٤١).

طرح فلسفی سید صدر در مورد تاریخ و نقاط تمایز و تفاوت آن با دیگر طرح‌ها در اینجا به روشنی واضح و نمایان است. معنای تاریخ آن گونه که سید صدر بیان می‌کند، تنها بیان صرف یک واقعۀ تاریخی و «بازتاب حوادث یک مرحلۀ تاریخی» نیست، بلکه معنا و مفهوم تاریخ در دیدگاه سید صدر از مقومات و تکیه گا‌‌هایی بهره می‌برد که آن را از نفس تاریخ نویس و نیز از کلیت یا نسبیت مرحلۀ تاریخی جدا می‌سازد، چرا که در دیدگاه اسلامی مصدر و منبع معنای تاریخ قرآن کریم است. در اینجا فلسفۀ تاریخ بر یک چارچوب فکری کلی که قرآن کریم آن را مطرح می‌کند استوار است و این دیدگاه مانع از انحراف در نگرش به تاریخ می‌شود، همان گونه که مانع تسلیم امت در برابر واقعۀ تاریخی فاسد چون انحطاط و عقب ماندگی و دنباله روی کورکورانه می‌گردد. قابل توجه آن است که سید صدر معنای تاریخ رااز گذر بیان غایت و نهایت تاریخ بیان می‌کند. پس معنای تاریخ در نزد سید صدر با توجه به هدف و غایت تاریخ مشخص می‌گردد.

با یادآوری تأکید و توجه سید صدر به رابطۀ سه جانبۀ بین خداوند و انسان و طبیعت، این جریان به طور کامل آشکار و روشن می‌گردد، چرا که شهید صدر هدف غایی تاریخ را در عامل ایمان به خداوند می‌طلبد. یعنی حرکت تاریخ و پویایی آن تحت تأثیر سه نوع ارتباط قرار دارد که عبارت انداز: ارتباط انسان با انسان؛ ارتباط انسان با طبیعت؛ و ارتباط انسان با خداوند عزوجل. تمامی این رابطه‌ها نیز جزء سنت‌های الهی در جهان هستی محسوب می‌گردد. رابطۀ انسان با خداوند عزوجل او را موجودی آمیخته و داخل در طبیعت و هستی و در عین حال و در همان وقت برتر و والاتر از این دو قرار می‌دهد، چرا که انسان متصف به خلافت الهی در طبیعت و هستی است. به همین سبب، سید صدر معتقد است انسان عامل اصلی و اساسی در حرکت تاریخ است و تاریخ معنایش را از ارتباط انسان با خداوند کسب می‌نماید و از این ارتباط، عقلانیتی محکم حاصل می‌گردد: خدای یکتا، بشریت واحد و سرنوشت یکسان؛ گرایش تاریخ به سوی هدف خدایی.

سید صدر از بیان مراحل مختلف تاریخی غافل نشده، بلکه به تحلیل و توضیح آن‌ها پرداخته و بیان کرده است که بشریت مرحلۀ اول در این مسیر یعنی «مرحلۀ حضانت» را سپری کرده و آنگاه به «مرحلۀ فطرت و وحدت و انسجام و عدم اختلاف در بین مردم» و سرانجام به «مرحلۀ اختلاف و گستردگی» می‌رسد که در تمامی زندگی او رخنه است.

مرزهای گسترۀ تاریخ

گسترۀ تاریخ عبارت است از محیطی که دربر گیرندۀ اتفاق‌ها و حوادث تاریخی مورد توجه تاریخ نگار و مورخان است و آن مجموعه‌ای از اتفاق‌ها و رویدادهاست که مورخان در کتاب‌های خود به ثبت و نگارش آن می‌پردازند. محیطی که سرشاراز این حوادث مورد اهتمام مورخان است، محیط تاریخی نامیده می‌شود(صدر، مقدمات فی التفسیر الموضوعی للقرآن ١٩٧٥: ٥٤).

در اینجا سؤالی مطرح می‌شود: آیا همۀ اتفاق‌های تاریخی محکوم و مقید به سنت‌های تاریخ هستند؟ مسلماً بخش و مقدار مشخص و معینی از حادثه‌ها و قضیه‌های تاریخی تحت تسلط سنت‌های تاریخ اند، ولی حوادثی نیز وجود دارند که منطبق بر سنت‌های تاریخی نیستند، بلکه قانون‌های فیزیکی، قانون زندگی یا قانون‌های دیگری مرتبط با سایر گستره‌های جهان هستی بر آن تأثیرگذارند. به عنوان مثال، وفات ابوطالب و خدیجه (س) در یک سال مشخص حادثۀ تاریخی مهمی است که به نگارش تاریخ نویسان درآمده است از آن مهم تر اینکه این اتفاق دارای بعدی در تاریخ است که آثار بسیاری متأثر از آن اند، ولی این حادثه تحت حکم سنت‌های تاریخی نیست، بلکه قانون حیات بر آن حکم فرماست و بنا را بر این قرار داده که ابوطالب(ع) از دنیا برود و در همان زمان مشخص خدیجه (س) نیز وفات یابد. این حادثه در چارچوب حوادث مورخان واقع می‌گردد، ولی آنچه بر این واقعه حکم فرماست قانون‌های فیزیکی بدن ابوطالب(ع) و خدیجه (س)،یعنی قوانین زندگی اند که بیماری و پیری را با شرایط خاص و در ویژگی‌های مشخص بر این دو بزرگوار تحمیل کرده اند.

قیدوبندهای منهج تاریخی تاریخ‌نویس و روایتگر

سید صدر کتاب مستقلی برای بیان سبک تاریخ و قانون‌ها و نوامیس تاریخی که بنیان فکری خود را در بررسی قضایای تاریخی و حرکت تاریخ بر اساس آن بنا نهاده، مشخص نکرده است. شاید علت آن نیز نکاتی باشد که بعضی از پژوهشگران مطرح نموده اند. «این قضیه به بعضی از علت‌ها بازمی‌گردد؛ از جمله:

۱. عامل مرتبط به مسئلۀ اولویت‌ها، چرا که سید صدر نه تنها به مجال صرف نظری اهمیت چندانی نمی‌داد، بلکه به بررسی مباحثی می‌پرداخت که پیوسته در زمینۀ تفکر اسلامی مطرح می‌باشد و به طور روزانه و همیشگی مبتلابه حرکت‌ها و جنبشهای اسلامی در زندگی واقعی بود.

۲. عامل نگرش اسلامی به حوادث و قضیه‌‌ها؛ دیدگاهی فراگیر که در آن جنبۀ شناختی با جنبه‌های سیاسی و اجتماعی جمع می‌گردد و این موضوعی است که در نوشته‌‌ها و آثار شهید صدر به وضوح نمایان است، به نحوی که فلسفۀ تاریخ ستون فقرات افکار او به شمار می‌رود و این موضوع به طور آشکار یا ضمنی در ساختارهای نوشتاری ایشان برای تفکر اقتصاد اسلامی و فکر سیاسی نمایان است. حتی این موضوع در نوشته‌‌هایی از سید صدر که در ظاهر ارتباط چندانی با فلسفۀ تاریخ ندارد،مانند اصول فقه و عبادات، نیز به چشم می‌خورد و نمایان است» (نخبة من الباحثین، دراسات فی حیاته وفکره ١٤١٦: ١٩٢).

شهید صدر در بررسی و پیگیری مباحث تاریخی از شیوه‌های علمی استفاده می‌کند و این مباحث را در گسترۀ مباحث علمی و تحلیل عمیق مطرح می‌سازد و موضوع را بر طبق منطقی علمی بررسی می‌نماید. پژوهشگر به ندرت این شیوه را در نوشته‌های سابق و نیز در بررسیهای تحلیلی حقیقت تاریخی و فلسفی در حرکت پویای تاریخ می‌یابد. سید صدر بعد ازاینکه شیوه‌های کلی در بررسی هر علمی از علوم مختلف را مشخص می‌کند، به بررسی شیوۀ تاریخی می‌پردازد. این امر نیزاز طریق «دوری از پیش زمینه‌های فکری و لجاجت در حکم و آزادی در تفکر امکان پذیر است، چرا که این موارد شرطهای اصلی برای زندگی فکری بارور و مهارت و تخصص در هر نوع بررسی عقلی با هر موضوعی هستند. پس این امور شروط اصلی و اساسی برپایی یک بنای تاریخی محکم و استوار برای قضایا و حوادث پیشینیان است» (شهید صدر، فدک فی التاریخ ١٤١٥: ٤٥).

در اینجا شهید صدر شرطهای عمومی را مشخص می‌نماید که عبارت انداز: دوری از پیش فرضهای فکری و آزادی در تفکر و اندیشه. پس این دو شرط از شروط اساسی برای ورود به هر علمی است. آنگاه که بخواهیم عمق حوادث تاریخی و اسرار تاریخی را با ورود به علم تاریخ بررسی کنیم و زمان را در این زمینه بازپرسی کنیم، باز وضع به همین صورت است و لازم است که به این دو شرط مجهز و مسلح باشیم و از دیدگاه شهید صدر این دو شرط لازم، اساسی و ضروری اند.

نتیجۀ مطلوب و مورد انتظار این دو شرط چنین است: در این زمینه گامهای پیشینیان را دنبال می‌کند و ویژگیهای شخصیتی آن‌ها را بررسی می‌نماید. همچنین به منظور بررسیهای کامل و فراگیر راجع به هر موضوعی گسترش و وسعت می‌یابد و با تاریخی و اجتماعی و میزان تأثیرگذاری آن در زندگی عامۀ مردم یا در زندگی خاصی که مورد نظر پژوهشگر است آشنا می‌گردد. این آشنایی مدار و محوری برای بحث و بررسی وی به شمار می‌رود، همچون زندگی دینی، اخلاقی، سیاسی ودیگر نواحی مختلفی که جامعۀ انسان از آن تشکیل یافته است (شهید صدر، فدک فی التاریخ ١٤١٥: ٤). البته این موضوع باید به دور از پیش زمینه‌های فکری و احساسات و عواطف باشد. بدین صورت، شهید صدر هدف از بررسیهای تاریخی و چارچوب کلی را که این بررسی‌ها را در بر می‌گیردمشخص می‌نماید و پا را از ویژگی‌هایی این مدرسه فراتر نمی‌نهد.

فراگیر بودن دیدگاه مورخ

این ویژگی دیگری است که شهید صدر آن را اضافه می‌کند و این قیدی مرتبط و مفروض بر مورخ است. توضیح اینکه گاهی مورخ به این موضوع عادت می‌کند که تلاشش و عملش را به سمت و سوی محدودی که در آن نه حرکت و تکاپویی وجود دارد و نه تأثیر بر جامعۀ انسانی منحصر می‌سازد، چرا که تاریخ جامد و ایستا تحرک و پویایی چشمگیری را که انتظارش می‌رود به جامعه نمی‌دهد و افراد جامعه را تشویق به پیمودن راه برای رسیدن به کمال نمی‌نماید.

شهید صدر این موضوع را به این صورت بیان می‌دارد: «علت‌هایی که بین ناقدان و آزاداندیشان در عمل نقد مانع ایجاد می‌کند، واقعاً فراوان است. تاریخ نگاران عادت کرده اند که به جنبه‌های خاصی از مقطعی که تاریخ آن را می‌نگارند تأکید و توجه نمایند. آنگاه که پژوهشگر برداشت‌ها و باورهایش را در موضوعی گسترش می‌دهد، سعی دارد تاریخ را به گونه‌ای بسازد که زیبایی هنری و فنی در آن به چشم آید. این تصور، در بیشتر مواقع تصویری دروغین است که در آن چیزی از معانی زندگی دنیایی واقعی مردم و جنبه‌های سرشار از شادی و نشاط و پویایی، به چشم نمی‌خورد» (شهید صدر، فدک فی التاریخ ١٤١٥: ٤٧).

تاریخ برای به چالش کشاندن دیگران نیست. سید صدر برای شیوه‌ای که رسم نموده قیدی را مشخص کرده است. پژوهشگر از احساسات و عواطف و محاسبۀ دیگران به دور است، چرا که حکم به خیر یا شر دیگران، بنا به اعتقاد صدر، از شیوه‌های بحث علمی در تاریخ نیست: «آنگاه که به بررسی تاریخ می‌پردازیم، نه برای این است که مشخص نماییم حقیقت امر خیر بوده یا شر و این به سبب محدود کردن بررسی در چارچوب شیوه‌های بحث خالص و صرف علمی است.

همچنین این امر نه برای جمع آوری فرضیه‌‌ها و احتمالاتی است که بر تاریخ محتمل می‌باشد تا هرآنچه لازم است در محک بحث و نقد حذف گردد و آنچه شایستۀ دقت و عنایت است باقی بماند، بلکه این مطلب بدان سبب است که از احساسات و عواطف و آنچه از تاریخ به ما رسیده الهام بگیریم و با الهام‌گیری از آن، تاریخ گذشتگان خود را طلب نماییم. »(صدر، فدک فی التاریخ ١٤١٥: ٤٦).

مورخ «تاریخ نویس» و روایتگر

آخرین ویژگی که سید صدر برای روش علمی در تاریخ بیان می‌نماید این است که پژوهشگر در این زمینه باید مورخ باشد نه روایتگری که از عالم ذهنش الهام می‌گیرد و چاره‌ای ندارد جز اینکه تمرکز خود را فقط بر حوادث و رویدادهای تاریخی قرار دهد. تاریخ در نظر سید صدر عبارت است از نوعی مسئولیت پذیری که امانتداری باید آن را از هر طرف احاطه کند تا بحث و بررسی موافق با اساس علمی و بر پایۀ روشهای علمی باشد. سید صدر این مطلب را این گونه بیان می‌کند:

اگر می‌خواهی در اندیشه ات آزاد و مختارباشی و تاریخ نگار دنیای مردم باشی نه روایتگری که مطالبش را از دنیای ذهنش می‌گیرد، در این صورت احساسات و عواطف را کناری بنه یا جای جای نفست را از آن پر کن، چرا که نفست ملکی فقط متعلق به توست و نه هیچ کس دیگر. ولی برای تفکرت که با آن به بررسی مسائل مورد نظر می‌پردازی استثنا قائل باش، چرا که بعد از اینکه مسئولیت تاریخ را به عهده گرفتی و به خود تعهد دادی تا امانتداری باشی که در بحث و بررسی همۀ شرط‌هایی را که بر بنیان‌هایی صحیح استوار است رعایت می‌کند، دیگر تفکر قلمر و منحصر به فرد تو نیست (صدر، فدک فی التاریخ ١٤١٥: ٤٦).

بیان تاریخی به خودی خود عوامل نهضت یا اسباب ضعف و انحطاط را مشخص نمی‌سازد، چرا که دیدگاه در آن محدود به تاریخ افرادی از قبیل پادشاهان، قهرمانان و بزرگانی است که در آن دورۀ تاریخی معروف و مشهور بوده اند. بدین منوال امکان ندارد از طریق بیان کردن تاریخ عده‌ای از افراد که در دامن ملتی زیسته اند، ویژگیهای تاریخی آن ملت را بیان نماییم. در حالی که اگر روش دیدگاه فلسفی به تاریخ را بر گزینیم و آن را منبع اصلی بحث و بررسی قرار دهیم، قطعاً جهت گیریهای این ملت و تاریخش را به واسطۀ شناخت اسباب و عوامل مؤثردر حرکت تاریخ خواهیم شناخت. این امر نیازمند نگرش فراگیر و دیدگاهی وسیع و گسترده به تاریخ است، به نحوی که تمامی جوانب زندگی را در بر گیرد و بین همۀ آن‌ها پیوند و ارتباط برقرار سازد.

تجربۀ تاریخی و اهمیت آن

سید صدر از طریق بحث نظری در تفسیر موضوعی می‌کوشد مطلبی رابرای فهمیدن نظر قرآن در این موضوع بیان نماید. او سعی می‌کند برای درک علل و عوامل نهضت و نابودی آن از قرآن مدد جوید. او قانونهای کلی برای درک فلسفۀ تاریخ را از قرآن می‌گیرد. پس نقطۀ شروع عمل سید از قرآن است که باطل در هیچ کجای بحث آن راه ندارد. وی از قانونهای کلی که قرآن برای رشد و هدایت تاریخ به آن‌ها اشاره کرده آغاز می‌نماید؛ قانون‌هایی مانند وعدۀ خداوند به پیروزی مستضعفان بر ظالمان و نابودی باطل و تغییر شرایط با تغییر جامعه. تمامی این اصول کمک و مساعدتی برای رسیدن به هدف است و چارچوبهای کلی برای شناخت فلسفۀ تاریخ و سیر حرکتی آن را مشخص می‌نماید. پس این عمل یک بحث صرف و خالص تاریخی نیست، یعنی توضیح و بیانی برای تاریخ، مراحل، گرایش‌ها و معنای آن نیست تا از این طریق به یک نظر کلی دربارۀ تاریخ دست یابد. از نظر سید صدر و دیدگاه گسترده و اعتقادش به درهم آمیختگی اصول کلی علوم باعث گردیده که او از جنبۀ تاریخی در پژوهشهایش غافل نگردد. وی در اینجا به کشف تجربۀ تاریخی از دیدگاه نظری قرآن در توضیح ویژگی‌ها و نقاط ضعف و قوت تاریخ ملت‌ها می‌پردازد و بدین صورت مسیر صحیحی را که نمایانگر تاریخ ملتهاست بیان می‌دارد.

وی به بررسی چارچوب‌ها و قوانینی می‌پردازد که در مسیر تاریخی ملت‌ها از اهمیت بسیار ویژه‌ای برخوردار است و برای توضیح این قوانین و چارچوب‌ها از حجم بسیار زیادی از آیات قرآنی کمک می‌گیرد.

تجربۀ تاریخی و ارزش و اهمیت آن از جملۀ این قانونهاست که در تأیید آن سید صدر به این آیۀ شریفه استناد می‌نماید: «وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ إِلاَّ رِجالاً نُوحي‏ إِلَيْهِمْ مِنْ أَهْلِ الْقُرى‏ أَ فَلَمْ يَسيرُوا فِي الْأَرْضِ فَيَنْظُرُوا كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَدارُ الْآخِرَةِ خَيْرٌ لِلَّذينَ اتَّقَوْا أَ فَلا تَعْقِلُون‏ (یوسف: ١٠٩)؛ و ما نفرستادیم پیش از تو، جز مردانی از اهل آبادی‌ها که به آنهاوحی می‌کردیم! آیا (مخالفان دعوت تو) در زمین سیر نکردند تا ببینند عاقبت کسانی که پیش از آن‌ها بودند چه شد؟! و سرای آخرت برای پرهیزکاران بهتر است! آیا فکرنمی کنید. »

آیات شریفۀ دیگری نیز این مطلب را تأیید می‌کندکه «گسترۀ تاریخ مانند دیگر گستره‌های جهان هستی، دارای سنت‌ها و قانونهای خاصی است. »پس نه امری در جهان اتفاقی و بی برنامه رخ می‌دهدو نه تسلیم شدن و ضعف نشان دادن معنایی دارد، بلکه هر چیزی در جهان هستی به طور مشخص و از پیش برنامه ریزی شده، طبق قوانین جهان هستی در حرکت و تکاپو است و همۀ انسان‌ها در این زمینه یکسان، برابرو مساوی اند: «وَ لَقَدْ كُذِّبَتْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِكَ فَصَبَرُوا عَلى‏ ما كُذِّبُوا وَ أُوذُوا حَتَّى أَتاهُمْ نَصْرُنا وَ لا مُبَدِّلَ لِكَلِماتِ اللَّهِ وَ لَقَدْ جاءَكَ مِنْ نَبَإِ الْمُرْسَلينَ  (انعام: ٣٤)؛ پیش از تو نیز پیامبرانی تکذیب شدند و در برابر تکذیب‌ها، صبر و استقامت کردند و (در این راه) آزار دیدند، تا هنگامی که یاری ما به آن‌ها رسید. (تو نیز چنین باش! و این، یکی از سنتهای الهی است) و هیچ چیزنمی تواند سنن خدا را تغییر دهد و اخبار پیامبران به تو رسیده است. »این آیه نیز به قلب پیامبر(ص) قدرت و نیرو بخشید و باعث قوت قلب ایشان گردید، این آیه از تجارب گذشته با پیغمبر (ص) سخن می‌گوید و عاقبت عمل ایشان را به این قانون پیوند داده و توضیح می‌دهد سنتی الهی وجود دارد که هم بر ایشان و هم بر پیغمبران قبل از ایشان جاری گشته و آن این است که پیروزی و موفقیت سرانجام حاصل خواهد گشت.

ولی این پیروزی شرایط وضع شده و مشخص خاص خود را دارد، یعنی صبر، پایداری و کامل کردن تمامی شرط‌ها. این همان راه رسیدن به به موفقیت است به همین سبب است که خداوند در قرآن می‌فرماید: «فصبروا علی ما کذبوا وأوذوا حتی أتاهم نصرنا ولا مبدل لکلمات اللّه»(صدر، مقدمات فی التفسیر الموضوعی للقرآن ١٩٧٥: ٣٨) بنابراین، در طول تاریخ قانون ثابت و ماندگاری از جانب خداوند وجود دارد و این قانون بر پایۀ ارتباط بین پیروزی و موفقیت با مجموعه‌ای از شروط، رخداد‌ها و ویژگی‌ها استوار است که در آیات پراکنده‌ای در قرآن بیان گردیده و در اینجا به طور اجمال جمع آوری شده است.

در این صورت، قانونهای الهی ثابت، پایدار و بدون تغییر و تحول اند و دیگر اتفاق، پیشامد و رویداد ناگهانی و بی هدف در مسیر حرکت تاریخ معنایی ندارد. این قانون، قانونی الهی است که از آن به «سنت الله»تعبیرمی شود، یعنی پا برجا بودن انسان در ربط به خداوند و اینکه هرآنچه در جهان رخ می‌دهد و به وقوع می‌پیوندد، فقط با اراده و تدبیر خداوند عزوجل انجام می‌پذیرد. آزادی انسان نیز مدار و محور حرکت تاریخ است. پس انسان نمی‌تواند منتظر نتیجه و پاداشی باشد مادامی که کاری انجام نداده و شروط را برای برای رسیدن به هدف فراهم و آماده نکرده باشد.

تاریخ و ملت‌‌ها نه شخصیت فردی

سید صدر معتقد است اسلام الگو و اسوه‌ای در ساخت تاریخ امت اسلامی به شمار می‌رود، ولی این امر فقط به علت وجود امری خاصی در امت صدر اسلام نبوده، بلکه به سبب یکپارچگی امت و رهبر و ذوب شدن رهبر در امت و امت در رهبر است: «رسول خدا(ص) روح خود را در آن عصر دمید و امت اسلامی نیزاز آن تأثیرپذیرفت و همرنگ و همسوی روح عظیم الهی آن گردید و حتی گروهی از افراد پاک، خالص و برگزیدۀ نبی (ص) در این روح اسلامی فانی گشتند و به همین علت هیچ گرایشی و سمت و سویی نداشتند مگر به سمت آفریدگار بی همتایی که انوار هستی از او درخشیدن گرفته و به سوی او نیز باز می‌گردد. »چنین جامعه‌ای که تلاشش برای نابود کردن منافع فردی و عمل به صلاح امت و همۀ بشریت است، قابل تقدیر و تعجب است. سید به جامعه‌ای استنادمی کند و که پیوسته در تلاش و تکاپوست «و در این زمینه هدفش جهاد به نفع مصالح نوع بشریت است که معنای این امر نادیده گرفتن و انکار مذهب فردگرایی و منافع فردی در دنیا و خارج ساختن آن از حساب اعمال انسان است؛ (می گوییم) دورانی که تمامی این مفاخردر آن یکجا جمع گردیده شایستۀ تقدیر و تقدیس و اعجاب و بزرگداشت است» (صدر، فدک فی التاریخ ١٤١٥: ٤٨).

به همین سبب می‌بینیم سید با قدرت و صلابت به موضوعی می‌پردازد که بسیاری از ما را یارای پرداختن به آن نیست؛ سید اول سؤال را مطرح می‌نماید: «درست است که اسلام در زمان دو خلیفۀ اول و دوم بر همه جا مسلط بود و فتوحات پی درپی ادامه داشت و زندگی به دید نیک و خیر آن در جریان بود و جای جای آن شکوفا از برانگیختگی فراگیر روحی و رنگ نورانی و درخشان قرآنی بود، ولی آیا منطقی و امکان پذیر است قبول کنیم تنها علت و تفسیر این امر وجود ابوبکر (صدیق) و عمر (فاروق) بر مسند خلافت بوده است؟» (صدر، فدک فی التاریخ ١٤١٥: ٥٠).

سید صدر در اینجا می‌خواهد شخصیتهای فردی را انکار کند. پس بدین صورت پاسخ می‌گوید: «برای حکومتی که در روزگار این دو خلیفه به آن رنگ و بوی مشخص و معروف بر پا شده بود، هیچ مجد و برتری و سروری در تاریخ ثبت نخواهد شد، مادامی که تمامی اعمال و حرکات جنگ و نیازها و تجهیزات و وسایل آن بیشتر با عمل اجتماعی به وسیلۀ ملتی انجام پذیرفت که شخصیت خود را با کارهای عملی و بالفعل ماندگار و جاودان نمود و آن را بیان کرد و آشکار ساخت.

ولی این امت هیچ اشاره‌ای به شخصیت حاکمی نداشت که نه شعله‌ای از آتش جنگ به او رسیده بود و نه به طور مستقل پیشنهادی ارائه داد. امر فتوحات بدون حتی کوچکترین بهره و نصیبی برای او به دست آمد و حاصل گشت» (صدر، فدک فی التاریخ ١٤١٥: ٥٠).

به همین سبب، سید صدر معتقد است فتوحات و گسترش آن به دو سبب به دست آمد:عامل اول: وعدۀ قطعی خدا و پیغمبرش به فتح امپراتوریهای کسری و قیصر که دلهای مسلمانان با این خبر به لرزه در آمد و سرشار از ایمان و یقین به آن گردید.

عامل دوم: عاملی دیگری که وسایل پیروزی را برای مسلمانان فراهم نمود و آنان را در جبهه‌های نبرد به پیروزی رساند نیز به هیچ صورتی، چه مستقیم و چه غیرمستقیم، به خلافت و حکومت شورا مربوط نمی‌شود. این عامل همان نام نیکی است که پیامبر در جای جای دنیا و کشورهای متمدن آن زمان اسلام منتشر ساخته بود. بنابراین، مسلمانان به سمت فتح و گشایش هیچ کشوری رهسپار نشدند مگر اینکه پیشاپیش آنها ارتشی دیگر از تبلیغات و ترویج‌ها برای دعوتشان و اصول دینشان در حرکت بود(ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه ١٩٦٢: ٢١٠/١٦).

ولی با وجود، این سید صدر ستودن و ارزشمند دانستن موضوعی را که در امر فتوحات مخصوص دولتمردان است ترک نمی‌کند. «در جریان فتوحات مورد دیگری است که عمل به آن مخصوص حاکمان است نه بقیۀ مسلمانان که کارهای دیگر را در این زمینه به انجام می‌رسانند و آن عبارت است از انتشار و گسترش روح اسلامی بعد از فتوحات و نهادینه کردن ارزشهای قرآنی در سرزمینهای فتح شده و ریشه دار کردن فهم درونی و دینی در مردم و این امر فراتر از معنای شهادتین است. نمی‌دانیم آیامی توانیم برای دو خلیفه اول در این زمینه مهارتی قائل شویم یا خیر. »

ارتباط بین اسلام و تاریخ

پس سید صدر بدین گونه ارتباط بین اسلام و تاریخ را نمایان می‌سازد. از آنجاکه اسلام آخرین دین و تکمیل کنندۀ همۀ ادیان و رسالتهای قبل از خود است، دیدگاه تحول دائمی و پیوستۀ حرکت تاریخ را مطرح می‌نماید. پیوستگی و پشت سر هم آمدن ادیان و رسالت‌ها در دیدگاه صدر نشانگر این است که تاریخ در یک پویایی و حرکت مستمر و پیوسته است و دارای معنا و مفهوم است و به معنای یک حرکت بی برنامه و مضطرب نیست. «تاریخ ده ستون دارد: یکی انسان است و دیگری نیروهای مادی که تاریخ را در بر گرفته است. همان گونه که نیروهای مادی و شرایط شکل‌گیری و محیط در انسان تأثیرمی گذارد، انسان نیز بر نیروها و شرایط اطراف خود تأثیرگذار است.

هیچ توجیهی وجود ندارد که این حرکت و پویایی از ماده و محیط شروع می‌شود و به انسان منتهی می‌گردد، مگر اینکه به همان اندازه توجیه برای عکس این جریان وجود داشته باشد. بنابراین، انسان و ماده در طول تاریخ در گذر زمان با یکدیگر در تعامل بوده اند. در این چارچوب انسان قادر است که در جریان تاریخ سهمی بیشتری از یک طوطی داشته باشد، مخصوصاً آنگاه که به بررسی عامل ارتباط بین این فرد و آسمان می‌پردازیم. در این صورت، این ارتباط به عنوان نیروی جهت دهنده به حرکت تاریخ وارد عرصه می‌گردد. این همان امری است که در تاریخ پیامبران و به ویژه در تاریخ پیامبر خاتم تحقق پیدا کرده است؛ چرا که حضرت محمد(ص) به حکم ارتباط دینی و رسالت خود با آسمان، عنان حرکت تاریخ را به دست گرفت و گسترۀ فرهنگی عظیمی را به وجود آورد که شرایط محیطی در بر گیرندۀ آن دوره به هیچ عنوان و تحت هیچ شرایطی قادر به انجام و ایجاد آن نبود (صدر، البحث حول المهدی (عج) ١٤١٧: ١٢٣).

ارتباط بین دولت و تاریخ

از آنجا که دولت در فلسفه و دیدگاه سید صدر وسیلۀ شرعی و ضروری برای تغییر است، ارتباط مستقیم با خلافت الهی انسان و نیز با تاریخ دارد. دولت نه تنها عاملی اساسی در طرح فرهنگ اسلامی، بلکه عامل بنیادی در خود اسلام نیز به شمار می‌رود.

سید صدر در زمینۀ ارتباط دولت با حرکت و پویایی تاریخ در محور افکار صرف و محض نماند، بلکه نظریه اش در مورد دولت و تاریخ را با واقعیت‌هایی که امت با آن زندگی می‌کرد پیوند داد. وی معتقد بود که دولت اسلامی نیرویی قدرتمند برای ر‌هایی از عقب ماندگی است. مبارزه با عقب ماندگی در دیدگاه صدر معنای خاص خود را دارد، چرا که معنای آن صرف تحولات اقتصادی و اجتماعی نیست، بلکه درگیری فرهنگی فراگیری است که هدفش قرار دادن ملت در خط سیری است که به او اجازۀ رهبری دنیا را می‌دهد. به این صورت، سید صدر نظریه اش در مورد دولت و تاریخ را به پدیده‌ای که خود شاهد ظهور و پیشرفت آن بوده مرتبط می‌سازد؛ یعنی انقلاب اسلامی و دولتش در ایران. او از طرح قانون اساسی جمهوری اسلامی آغاز می‌کند. این ساختار در ضمن پس زمینۀ فکری که درخواست‌ها و نیازهای این مرحله را به اصول کلی شریعت به هدف حرکت بشریت در طول تاریخ «الگوی برتر» پیوندمی زد، کامل می‌گردد(صدر، اهل البیت تنوع ادوار ووحدة هدف ١٩٧٩: ١٧٥).

سنت‌های تاریخی در قرآن

شهید صدر با طرح چند سؤال وارد این مبحث می‌گردد: آیا تاریخ بشر در مفهوم قرآن کریم دارای سنت‌هایی است؟ آیا قوانینی دارد که بر مسیر، حرکت و تغییر و تحول و پیشرفت آن ناظر و حاکم باشد؟ قانون‌ها و سنت‌هایی که بر تاریخ بشری حکم فرمایند کدام اند؟ تاریخ بشریت چگونه آغاز گردیده، چگونه رشد یافته و پیشرفت و تغییر کرده است؟ عوامل اصلی در نظریۀ تاریخ کدام اند؟ نقش انسان در عمل تاریخ چیست؟

محیط تاریخی مانند محیطهای ستاره شناسی و گیاه شناسی دربرگیرندۀ بسیاری از ویژگیهاست و این ویژگی‌ها دارای سنن و نوامیس و قانونهای خاص خودند.

«بحث و بررسی در سنتهای تاریخی دارای ارتباط تنگاتنگ و محکم با کتاب خداوند به عنوان کتاب هدایت و خارج کنندۀ انسان‌ها از تاریکی و ظلمت به نور و روشنایی می‌باشد، چرا که جنبۀ عملی این فرایند، یعنی جنبۀ بشری آن، تابع و پیرو سنت‌ها و قوانین تاریخ است. بنابراین، لاجرم باید در این زمینه از قرآن الهام بگیریم و قرآن کریم نیز قاعدتاً باید در این زمینه دارای تصورات و امکانات و اندوخته‌های برای شکل دهی چارچوب کلی دیدگاه قرآنی و اسلامی از سنتهای تاریخی باشد (صدر، مقدمات فی التفسیر الموضوعی للقرآن ١٩٧٥: ٣٠).

از جمله آیات کریمه‌ای که این تفکر کلی یعنی وجود سنت‌ها و قوانین خاص برای تاریخ را الهام می‌بخشد، این آیات اند «وَ لِكُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ فَإِذا جاءَ أَجَلُهُمْ لا يَسْتَأْخِرُونَ ساعَةً وَ لا يَسْتَقْدِمُونَ (اعراف: ٣٤)؛ برای هر قوم و جمعیتی، زمان و سرآمد (معینی) است و هنگامی که سرآمد آن‌ها فرا رسد، نه ساعتی از آن تأخیر می‌کنند، و نه بر آن پیشی می‌گیرند. «قل قُلْ لا أَمْلِكُ لِنَفْسي‏ ضَرًّا وَ لا نَفْعاً إِلاَّ ما شاءَ اللَّهُ لِكُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ إِذا جاءَ أَجَلُهُمْ فَلا يَسْتَأْخِرُونَ ساعَةً وَ لا يَسْتَقْدِمُونَ (یونس: ٤٩)؛ بگو: «من (حتی) برای خودم زیان و سودی را مالک نیستم، (تا چه رسد برای شما!) مگر آنچه خدا بخواهد. (این مقدارمی دانم که) برای هر قوم وملتی، سرآمدی است. هنگامی که اجل آن‌ها فرا رسد، (وفرمان مجازات یا مرگشان صادر شود،) نه ساعتی تأخیرمی کنند، و نه پیشی می‌گیرند!» در این دو آیۀ کریمه مشاهده می‌کنیم که اجل ملت‌ها از این دیدگاه که در برگیرندۀ گروهی از مردم هستند، برای آن‌ها تعیین شده نه برای این فرد یا آن فرد به تن‌هایی.

بنابراین، در اینجا علاوه بر اجل محدود و قطعی برای هر انسان به تن‌هایی و به خودی خود، اجل و وعده گاه دیگری برای اجتماع انسانی این افراد و برای امت وجود دارد؛ امت به معنای اجتماع تشکیل شده که بر پایۀ مجموعه‌ای از نیروها و توانایی‌ها شکل گرفته است. این جامعۀ انسانی که قرآن کریم ازآن به امت تعبیر می‌کند، دارای اجل، مرگ، زندگی و حرکت است. همان گونه که فرد در حرکت و تکاپوست و از زندگی به مرگ می‌رسد، امت نیز زنده است و زندگی و مرگ اورا در می‌نوردد. همان طور که مرگ افراد تابع زمان، قانون و اصول خاص است، ملت‌ها نیز اجلهای مشخص و قانونمندی دارند. تاریخ دارای سنت‌ها و قانونهای ماورای قانون‌های فردی و شخصی است که در افراد و هویت فردی آن‌ها حکم فرماست. این قانون‌ها کلی، حاکم و مسلط بر تاریخ اند. آنگاه سید صدر به بیان بسیاری از این آیه‌ها می‌پردازد که آن‌ها را محور بحث و بررسی خود قرار داده است.

قرآن کریم به شدت بر این نکته تأکید می‌کند که محیط و میدان تاریخی دارای سنت‌ها و قانون‌هایی خاص خود است، همان گونه که بقیۀ میادین جهان هستی نیز دارای قانون‌ها و سنتهای منحصر به خودند. قرآن در این زمینه با تمامی امکاناتی که برای قانع کردن و فهماندن در اختیار دارد، با دو دیدگاه تصادفی بودن تاریخ یا دیدگاه غیبی بودن حوادث و تسلیم در برابر آن‌ها، در تفسیر و توضیح وقایع به شدت مقابله می‌کند. انسان عادی حوادث تاریخی را به صورت تلی متراکم از اتفاقات و حوادث، گاهی بر اساس اتفاق و پیش آمد و گاهی بر اساس قضا و قدر و تسلیم در برابر تقدیر خداوند تفسیرمی نماید. قرآن کریم در برابر این دیدگاه اتفاقی و تصادفی بودن حوادث یا دیدگاه تسلیم در برابر قضا و قدر به مقابله بر می‌خیزد و عقل بشری را به سمت این نکته معطوف می‌سازد که میدان تاریخ سنت‌ها و قانونهای خاص خود را دارد. برای اینکه بتوانی انسانی مؤثر و تأثیرگذار باشی، ناگزیر باید این سنت‌ها و قانون‌ها را کشف کنی و بشناسی تا بتوانی بر آن‌ها استیلا یابی، وگرنه آن‌ها بر تو مستولی می‌گردند، در حالی که تو چشمهایت را بسته‌ای (صدر، مقدمات فی التفسیر الموضوعی للقرآن ١٩٧٥: ٤٣).

سید صدر معتقد است سنتهای تاریخی در قرآن دارای ویژگی‌های خاصی هستند:

اول: این سنت‌ها و قوانین دارای چارچوب علمی و قانونمندند. دوم: دارای جنبۀ الهی اند. سوم: دارای جنبۀ انسانی اند.

سنتهای تاریخی قانون مندند، یعنی یک ارتباط کورکورانه و دارای جنبۀ موضوعی و غیر علمی نیستند که در برابر حالتهای عادی و معمولی که طبیعت و هستی درآن در جریان است و بر قانونهای کلی وارد می‌گردند،بی تغییر راکد و ایستا باقی بمانند.

گویا تأکید بر جنبۀ علمی و قانونمندی در این سنت‌ها، تأکیدی بر جنبۀ علمی قانونهای تاریخی است، چرا که مهم ترین ویژگی که قانون مندی علمی را از فرضیه‌ها جدا می‌سازد قانون مداری، پیوستگی و عدم ایستایی و رکود است.

همچنین این سنت‌ها دارای جنبۀ ربانی و الهی است، چرا که نمایانگر حکمت خداوند و تدبیر نیکویش بر محیط تاریخی است و مرتبط با خداوند است. وقتی انسان خواستار استفاده از قانونهای وضعی جهان هستی باشد، این جنبۀ ربانی در صدد پیوند انسان به خداوند و فهماندن این نکته به اوست که کمک گرفتن از نظام کامل در محیطهای گوناگون و متنوع جهان هستی و استفاده از قوانین و سنتهای مختلفی که بر این میدان‌ها حکم فرماست، به معنای دوری و عزلت از خداوند نیست.

نیز این سنت‌ها دارای جنبه‌ای انسانی است، چون انسان را از نقش مثبتش جدا نمی‌سازد و اراده و اختیار انسان را در این زمینه به تعطیلی و خاموشی نمی‌کشاند و بیش از پیش بر مسئولیت انسان در میدان تاریخ تأکید می‌نماید. بنابراین، این درون انسان است که محیط بیرونی او را درارتباط با درونش شکل می‌دهد و آنگاه که مطلبی مرتبط با نفس انسان و عالم درونی او تغییر می‌یابد، اوضاع و احوال آنان، ارتباطهایشان و روابطی که آن‌ها را به یکدیگر پیوند می‌دهد نیز تغییرمی یابد.

انواع سنت‌های تاریخی

نوع اول: به صورت قضیه‌های شرطی است. در این نوع، سنتهای تاریخی به صورت یک مطلب شرطی نمایان می‌شود که در میدان تاریخی بین دو یا چند رویداد ارتباط برقرار می‌سازد و به ارتباط موضوعی بین شرط و «جواب شرط»

می پردازد و بر این نکته تأکیدمی کند که جواب شرط در صورت تحقق شرط به وقوع می‌پیوندد. این اسلوب را در بسیاری از قانون‌ها و سنتهای طبیعی و جهانی در بسیاری دیگر از میدان‌ها نیز می‌یابیم. از جمله این آیۀ کریمه است که فحوای آن سنتهای تاریخی به زبان قضایای شرطی است: «لَهُ مُعَقِّباتٌ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ يَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ وَ إِذا أَرادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ سُوْءاً فَلا مَرَدَّ لَهُ وَ ما لَهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ والٍ  (رعد: ١١)؛ برای انسان، مأمورانی است که پی درپی، از پیش رو، و از پشت سرش او را از فرمان خدا [حوادث غیر حتمی ]حفظ می‌کنند (اما) خداوند سرنوشت هیچ قوم (وملتی) را تغییر نمی‌دهد مگر آنکه آنان آنچه را در خودشان است تغییر دهند! و هنگامی که خدا ارادۀ سوئی به قومی (به خاطر اعمالشان) کند، هیچ چیز مانع آن نخواهد شد و جز خدا سرپرستی نخواهند داشت. »

نوع دوم: آن است که سنتهای تاریخی شکل یک رویداد بالفعل، حاضر و محقق الوجود را به خود بگیرد. برای این نوع قانونهای طبیعت و جهان هستی نیز نمونه‌ها و نشانه‌‌هایی می‌یابیم. به عنوان مثال، هنگامی که ستاره شناس در پرتو قانونهای گردش افلاک حکمی صادر می‌کند مبنی بر اینکه خورشید در فلان روز در کسوف قرار خواهد گرفت، انسان در وقوع یا عدم وقوع آن هیچ نقشی ندارد.

سنت‌های تاریخی و آزادی انسان

در اینجا سؤالی به این صورت مطرح می‌گردد: آیا اعتقاد به وجود سنتهای الهی در حرکت تاریخ آزادی انسان را محدود و اراده اش را ناتوان و ضعیف می‌سازد؟ سید صدر مسئلۀ آزادی انسان را جداگانه بررسی نمی‌کند، بلکه آن را به تاریخ و واقعیت یعنی به قضا و قدر خداوند و به خلافت الهی انسان در زمین مرتبط می‌سازد. نمود پیدا کردن خلافت الهی انسان در طول تاریخ قطعاً مبتنی بر این نکته است که انسان در این زمینه مسئول است و اوست که تاریخ را دارای طبیعتی می‌سازد که در برگیرندۀ همۀ پیش ساختارهای تغییر است. پس حقیقت این آزادی که به وجود انسان معنا می‌بخشد، از عالم غیب یعنی از خلافت الهی انسان در زمین به دست می‌آید. معنای خلافت الهی انسان این است که انسان صرف جسم و ماده نیست، بلکه از جهتی انسان دارای جنبۀ روحانی و معنوی است که او را به عالم غیب مرتبط می‌سازد. از جهتی دیگر، سید صدر مانند بسیاری از مذاهب دیگر که بین تأیید یا رد آزادی انسان سر در گم اند، مسئلۀ آزادی انسان را به صورت ساختگی و صوری مطرح نمی‌کند، بلکه مسئلۀ آزادی را در افق نمایاندن خلافت انسان بر انسان مطرح می‌نماید. پس آزادی در نظر سید صدر ساختگی و ایستانیست، بلکه آزادی مستمری در تغییر طبیعت به نفع انسان و دگرگونی و تغییر جامعه و ارتباط آن با ارزشهای الهی است. به این صورت، سید صدر معنای تاریخ را به خلافت انسان و به آزادی مربوط می‌سازد. پس انسان و تاریخ هیچ معنایی ندارند مگر با ارتباط و پیوندشان به خداوند. بنابراین، ایمان به خداوند است که به انسان آزادی می‌بخشد و به هستی و تاریخ معنا می‌دهد.

به این صورت، تاریخ از دیدگاه سید صدر در معرض تصادف و اتفاق و تسلیم اسبابی خارج از ارادۀ انسانی نیست. تاریخ تابع نظام و متوجه هدفی خاص است، ولی عقلانیت تاریخ که معنایش را از آن می‌گیرد، خود بسنده و متکی به خود نیست، بلکه حقیقتش را از خداوند دریافت می‌کند.

سید صدر گرایش‌هایی را در جواب این سؤال توضیح می‌دهد و دست بر سرچشمه و منشأ این توهم می‌گذاردومی گوید: «این تصور نشأت گرفته از محدود کردن دیدگاه مان بر شکل دوم از انواع سنتهای تاریخی است، یعنی محدود کردن دیدگاه مان به سنت تاریخی بیان شده به نظریۀ بالفعل بودن، حاضر بودن و محقق الوجود بودن این سنت‌ها. اگر دیدگاه مان را بر این شکل از سنت‌های تاریخی محدود کنیم و اگر معتقد باشیم این نظریه است که تمامی میادین تاریخی را در بر می‌گیرد و هیچ جایی برای نظریه‌های دیگر قائل نباشیم؛ در این صورت این توهم وارد است. ولی با توجه به شکل اول از انواع سنت تاریخی که در آن سنتهای تاریخی به عنوان یک قضیۀ شرطیه مطرح می‌شود، می‌توانیم این توهم را باطل گردانیم و در بسیاری از مواقع، شروط این قضایای شرطی بیان کنندۀ ارادۀ انسان و اختیار وی است» (صدر، مقدمات فی التفسیر الموضوعی للقرآن ١٩٧٥: ٧١).

سید صدر این گونه اعتقاد دارد که قرآن این توهم را برطرف می‌سازد. سید این موضوع را از طریق تأکید قرآن بر این نکته که محور و اصل در تسلسل اعداد و قضایا همان ارادۀ انسان است، بررسی و حل و فصل می‌نماید. سنن تاریخی مافوق در ارادۀ بشری در جریان نیستند، بلکه تحت اراده و اختیار اویند، چرا که خداوند احوال ملتی را تغییر نمی‌دهد مگر آنکه خود را تغییر دهند: «وَ أَنْ لَوِ اسْتَقامُوا عَلَى الطَّريقَةِ لَأَسْقَيْناهُمْ ماءً غَدَقاً »(جن: ١٦). پس دراین زمینه جهت گیریهای مثبتی برای انسان وجود دارد که نمایانگر آزادی، اختیار و قدرت ارادۀ اوست و این جهت گیری‌ها در ضمن ارتباط سنتهای تاریخی، جزاهای «قسمت جواب شرط جملۀ شرطی» مناسب آن و معلولهای «جواب ن‌هایی شرطیۀ» مناسب آن پیگیری می‌گردد. بنابراین، اراده و اختیار انسان جایگاه اصلی و اساسی در تصور قرآن از سنتهای تاریخی دارد.

تفسیر فلسفی دربارۀ انحطاط و عقب ماندگی مسلمانان

مادامی که مسلمانان در زندگی سیاسی، اقتصادی و اصول «ارزشی» خود از امت فاصله بگیرند و جهت حرکت تاریخ و معنای آن را تغییر دهند و بالعکس نمایند، به سوی ضعف و انحطاط گام برمی دارند. مسئلۀ انحطاط «برای نخستین بار در اولین ظهورش قبل از نهضت فرهنگی اسلامی ظاهر گردید، آنگاه که خلافت به پادشاهی تبدیل گشت. در اینجا بود که مبحث انحطاط مطرح گشت که محورش درگیریهای قبیله‌ای «نژادی» بود. این امر در تناقض کامل با جهان شمولی امت و گشایش در برابر تمام ملت‌ها و فرهنگ‌ها قرار داشت. امت از دیدگاه اسلامی نه تنها به هویت قومیت‌ها و ملت‌ها خاتمه نمی‌دهد، بلکه این هویت‌ها و اصالت‌ها را به هدف ن‌هایی که تاریخ به سوی آن در حرکت است مرتبط می‌سازد و بدین سبب امت در گسترش اسلام و یا فتوحات با استعمار که مشخصۀ آن سوء استفاده از ملت‌ها و از بین بردن فرهنگشان است تفاوت بسیاری دارد؛ چرا که امت اسلامی بر مبداء «شناخت» استوار است و این امر به معنای این آیۀ شریف است: « يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ أُنْثى‏ وَ جَعَلْناكُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ (حجرات: ١٣)؛‌ای مردم! ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و شما را تیره‌ها و قبیله‌ها قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید (این‌ها ملاک امتیاز نیست). گرامی ترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست. »

پس شناخت یک ارزش روحی، اخلاقی، سیاسی و فرهنگی است که به امت عنوان جهانی و فراگیر می‌دهد که از طرفی عوامل تاریخی بر آن تأثیر می‌گذاردو از طرف دیگر از آن تأثیر می‌پذیرد. بنابراین، امت و اسلام به هم پیوسته و مرتبط هستند و این همان چارچوب شرعی، سیاسی و فرهنگی برای حرکت ملتهای اسلامی در طول تاریخ است. به همین سبب، سید صدر اعتقاد دارد که نژادپرستی و تبعاتش از جدایی دین از سیاست و از بین بردن یکپارچگی جهان اسلام نه تنها خطری برای وحدت عالم اسلامی، بلکه خطری بزرگ برای خود اسلام نیز به شمار می‌رود. از این روست که سید صدر معتقد است با وجود اینکه امت در این زمان یک واجب شرعی و مطلب عمومی، فراگیر و تاریخی است، ولی بازسازی آن با توجه به موانع خارجی که به این فهم رسیده است که وحدت جهان اسلام یعنی مطرح کردن نمونۀ فرهنگی اسلامی در برابر نمونه‌های غربی، مستلزم جهاد فراگیر و دائمی است.

پس فقط جهاد است که می‌تواند ملت اسلامی را به صحنۀ تاریخ باز گرداند، چرا که جهاد با توجه به نیروی گسترده و فراوانی که در اختیار دارد، حرکت تاریخ به سوی نمونه‌های عالی و برتر را شدت می‌بخشد و این نیرویی است که به مسلمانان اجازۀ عبور از خطرات و تهدیدهای موجود را اعطا می‌کند. بنابراین، وجود امت و آگاهی از نمونه‌های عالی و برتر، همراه یکدیگر و در ارتباط با هم اند. بر همین اساس، سید صدر به ارتباط بین وحدت امت، شهادت امت، سیادت امت و وحدت بشریت معتقد است. پس از بین رفتن امر به معروف و نهی از منکر در امت به معنای از بین رفتن سروری، رسالت و نابود شدن نمونۀ فرهنگ اسلامی است.

از این رو، امت بخش اصلی و اساسی عقیدۀ اسلامی است و نیز طرح فرهنگی است که در مسیر معنای تاریخ گام بر می‌دارد و از آن جهت که امت در مسیر معنای تاریخ سیر می‌کند، پس امت همان چارچوب سیاسی و فرهنگی است که وحدت بشریت در آن محقق و موجود می‌گردد. اندیشمندان مسلمان فراوانی دربارۀ امت نگاشته اند، ولی بیشتر این نوشته‌ها ساختار دفاعی و ستایشی دارد، حال آنکه شهید صدر نظریه‌ای را دربارۀ امت مطرح کرده و آن را در جنبه‌های مختلف عقیدتی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی بیان نموده است.

کتاب‌نامه

١. قرآن کریم.

٢. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغة، تحقیق: محمد ابوالفضل إبراهیم، دار إحیاء الکتب العربیة، ١٩٦٢.

٣. صدر، محمدباقر، أهل البیت تنوع أدوار ووحدة هدف، بیروت، دار التعارف ١٩٧٩.

٤. صدر، محمدباقر، البحث حول المهدی (عج)، تحقیق: عبدالجبار شرارة، مرکز الغدیر للدراسات الإسلامیة، ١٤١٧ق.

٥. صدر، محمدباقر، فدک فی التاریخ، تحقیق: عبدالجبار شرارة، مرکز الغدیر للدراسات الإسلامیة، اول، ١٤١٥,

٦. صدر، محمدباقر، مقدمات فی التفسیر الموضوعی للقرآن، بیروت، دارالتوجیه الإسلامی، ١٩٧٥.

٧. صدر، محمدباقر، لمحة تمهیدیة عن دستور الجمهوریة الاسلامیة، بیروت، دارالتعارف، ١٩٧٩.

٨. مفید، أبی عبدالله محمد بن محمد بن النعمان عکبری بغدادی، الإرشاد، تحقیق: مؤسسة آل البیت(ع) لتحقیق التراث، بیروت، دار المفید للطباعة والنشر، دوم، ١٤١٤ق.

٩. نخبة من الباحثین، دراسات فی حیاته وفکره، دار الاسلام، لندن، ١٤١٦ق.