رسانه‌ی KHAMENEI.IR به مناسبت سالروز شهادت شهید آیت‌الله سیدمحمدباقر صدر، در ۱۹ فروردین‌ماه ۱۳۵۹، روایت حضرت آیت‌الله خامنه‌ای از زندگی شهید صدر و ویژگی‌های این شهید والامقام را به همراه فیلمی از  دیدار خانواده شهید صدر با رهبر انقلاب اسلامی در نماهنگ «نابغه علمی و انقلابی» منتشر کرد.

 

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای:

شهید صدر بی‌شک‌ یک‌ نابغه‌ و یک‌ ستاره‌ درخشان‌ بود. از جنبه‌ علمی، جامعیت‌ و تحقیق‌ و نوآوری‌ و شجاعت‌ علمی‌ را یکجا دارا بود. در اصول، در فقه، در فلسفه‌ و در هر آنچه‌ با این‌ دانشها ارتباط می‌یابد در زمره‌ بنیانگذاران‌ و صاحبان‌ مکتب‌ محسوب‌ می‌شد. ۱۳۷۹/۱۰/۲۹

 

رسانه‌ی KHAMENEI.IRبه مناسبت سالروز شهادت شهید آیت‌الله سیدمحمدباقر صدر، در ۱۹ فروردین‌ماه ۱۳۵۹،روایت آیت‌الله خامنه‌ای از زندگی شهید صدر و ویژگی‌های این شهید والامقام را مرور کرده است.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: «شهید صدر بی‌شک‌ یک‌ نابغه‌ و یک‌ ستاره‌ درخشان‌ بود. از جنبه‌ علمی، جامعیت‌ و تحقیق‌ و نوآوری‌ و شجاعت‌ علمی‌ را یکجا دارا بود. در اصول، در فقه، در فلسفه‌ و در هر آنچه‌ با این‌ دانشها ارتباط می‌یابد در زمره‌ بنیانگذاران‌ و صاحبان‌ مکتب‌ محسوب‌ می‌شد.» ۱۳۷۹/۱۰/۲۹
 
https://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/home/rect-1-n.gif مرحوم آیت‌الله سیدمحمدباقر صدر «یکی از چهره‌های برجسته‌ی جهان اسلام بود.» ۱۳۶۶/۰۱/۲۱ «در میان‌ چهره‌های‌ برجسته‌ی‌ حوزه‌های‌ علمیه‌ در دهه‌های‌ اخیر مرحوم‌ آیت‌الله‌ شهید سید محمدباقر صدر (قدس‌ الله‌ روحه) یکی‌ از ممتازترین‌ و شگفت‌ انگیزترین‌ آنهاست.» ۱۳۷۹/۱۰/۲۹ ایشان «صرفاً یک روحانی نبود، یک مجتهد فقط نبود، بلکه یک امیدی بود برای آینده‌ی اسلام و بخصوص برای آینده‌ی عراق و ملت عراق.» ۱۳۶۶/۰۱/۲۱ از ویژگی‌های کم‌نظیر ایشان این بود که «فقاهت اسلامی را با اندیشه‌ی جدید و نوآوری در مسائل و با شجاعت و با دیانت و تقوا همراه داشت.» ۱۳۶۶/۰۱/۲۱ لذا «از جنبه‌ علمی، جامعیت‌ و تحقیق‌ و نوآوری‌ و شجاعت‌ علمی‌ را یکجا دارا بود. در اصول، در فقه، در فلسفه‌ و در هر آنچه‌ با این‌ دانشها ارتباط می‌یابد در زمره‌ بنیانگذاران‌ و صاحبان‌ مکتب‌ محسوب‌ می‌شد.» ۱۳۷۹/۱۰/۲۹ و از سوی دیگر «سیّدمحمّدباقر صدر نمودار یک متفکّر اسلامی به معنای درست کلمه بود؛ او کسی بود که اندیشه‌ی اسلامی را در مقابل ایدئولوژی‌های وارداتی غرب و شرق، با سینه‌ی برافراشته‌ای در مقابل جوانهای جوینده و خواهنده نگاه داشت.» ۱۳۵۹/۲/۵ بنابراین «هر مجمع‌ علمی‌ حق‌ دارد که‌ به‌ فرآورده‌ی‌ انسانی‌ بزرگی‌ چون‌ این‌ عالم‌ بزرگوار به‌ خود ببالد. او بی‌شک‌ یک‌ نابغه‌ و یک‌ ستاره‌ درخشان‌ بود.» ۱۳۷۹/۱۰/۲۹ ایشان «یک شخصیّت جامع‌الاطراف و استثنائی بود.» ۱۳۶۳/۱/۱۹
 
* عالمی معروف به فقاهت و تقوا
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای خاطره ملاقات با شهید صدر در نجف را این‌گونه نقل می‌کنند: «من در سال ۱۳۷۷ هجری قمری که میشود سال ۱۳۳۶ [هجری شمسی]» ۱۳۶۳/۱/۱۹ «آمدم عراق و آن وقت آنجا شهید آقاى آقا سیّدمحمّدباقر صدر را دیدم.» ۱۳۸۳/۳/۱۹ «بنده مثلاً هجده نوزده سالم بود و آقاى آقا سیّدمحمّدباقر صدر ۲۴ سالش بود.» ۱۳۸۳/۳/۱۹ «البتّه ننشستیم [صحبت کنیم]؛ در آن جلسه، همین‌طور دیدم ایشان را. ایشان یک جوانى بود که محاسنش هم دیر درآمده بود و آن سال که بنده ایشان را دیدم، محاسن خیلى درست‌وحسابى هم نداشت.» ۱۳۹۵/۵/۲۵ در واقع تصویری که شهید صدر آن روزگار داشت، یک چهره علمی و فاضل بود، «میگفتند ایشان خیلى فاضل است، خیلى پیش‌رفته است!» ۱۳۸۳/۳/۱۹ از درس‌های معروف آن دوران «ایشان آن وقت درس آقاى خویى میرفتند.» ۱۳۹۵/۵/۲۵ اما با وجود سن کم، او را مجتهد می‌دانستند «با اینکه جوان بود امّا یک چهره‌ی ممتاز حوزه‌ی علمیّه‌ی نجف بود. همان وقت گفته میشد که او یک مجتهد در علوم اسلامی و یک فقیه است.» ۱۳۶۳/۱/۱۹ «در همان سن این مرد معروف بود به فضل و تسلط بر مبانی اسلامی و فقاهت.» ۱۳۶۶/۰۱/۲۱ اجتهاد ایشان مورد تأیید افراد فراوانی بود، «من تعجب میکردم که یک مرد جوانی در این سن چطور مورد احترام قاطبه‌ی فضلاست، اما بود. از افراد متعددی در آن روز ما می‌شنیدیم که ایشان یک مجتهد قوی است.» ۱۳۶۶/۰۱/۲۱ لذا «علاوه بر اینکه از خانواده‌ی علم و تقوا و دارای دودمان بسیار شریف و اصیلی بود، خود او هم در میان چهره‌های ممتاز حوزه‌ی علمیّه‌ی نجف، یک چهره‌ی استثنائی بود که میدرخشید.» ۱۳۶۳/۱/۱۹

شهید صدر در سن جوانی دارای تألیفات بود و جلسات تدریس او مورد توجه قرار گرفت، «همان وقت کتابهایی نوشته بود ارزشمند و کم‌نظیر؛ همان وقت شاگردانی داشت، حوزه‌ای داشت؛ همان وقت به عنوان یک متفکّر و یک فقیه، در نجف از او اسم برده میشد؛ با اینکه جوان بود، امّا احترام پیرها را به خودش جلب میکرد. اینها چیزهایی بود که انسان خیلی آسان از شخصیّت او و از محیط زندگی او میفهمید.» ۱۳۶۳/۱/۱۹ علاوه بر مسائل علمی «در همان اوقات معروف به تقوا و دیانت هم بود؛ یعنی به عنوان یک چهره‌ی متدین متقی و یک جوان نازنین، در حوزه‌ی نجف معروف بود.» ۱۳۶۶/۰۱/۲۱ لذا ایشان واقعاً «یک سرمایه‌ای بود، یک گنجی بود.» ۱۳۶۳/۱/۱۹
 
* نابغه دوران حوزه‌های علمیه
وجه تمایز شهید صدر با دیگران این است که «مرحوم شهید صدر قطعاً یک نابغه بود.» ۱۳۹۵/۵/۲۵ «ما در زمینه‌ی مسائل فکری و اسلامی و در زمینه‌ی فقه و اصول و بقیّه‌ی چیزها، آدمهای پیشرفته زیاد داریم؛ منتها نابغه خیلی نادر است. ایشان جزو نادرهایی بود که حقیقتاً نابغه بود. ذهن و فکر ایشان فراتر از کارهایی که دیگران میکنند حرکت میکرد.» ۱۳۸۳/۳/۱۹ درواقع «علماى بزرگ ما، مثل همین مراجع بزرگى که در این صد سال اخیر در ایران و عراق وجود داشتند، همه مردمان بزرگى بودند، استعداد داشتند؛ منتها نابغه یک خصوصیّاتى دارد که در اغلب این افراد، انسان این نبوغ را احساس نمیکند.» ۱۳۹۵/۵/۲۵ اما «آن نبوغ، یک چیز دیگرى بود که در ایشان وجود داشت.» ۱۳۹۵/۵/۲۵


وقتی از نبوغ صحبت می‌کنیم یعنی «کارى که از عهده‌ى او برمى‌آمد، از عهده‌ى خیلى از فقها و علما و متفکّرین حوزه‌هاى ما برنمى‌آید: فضاى دید بسیار وسیع، فهم نیازهاى دنیاى اسلام، پاسخگویى سریع و آماده به خواسته‌ها.» ۱۳۹۵/۵/۲۵ و در همین جهت «استعداد خارق‌العاده‌ و پشتکار کم‌نظیر او از وی‌ عامل‌ ذوفنون‌ و ژرف‌نگری‌ پدید آورده‌ بود که‌ دید نافذ و ذهن‌ جستجوگرش‌ در آفاق‌ علوم‌ متداول‌ حوزه‌ها محصور نمانده‌ و هر آنچه‌ را که‌ برای‌ یک‌ مرجع‌ بزرگ‌ دینی‌ در دنیای‌ متنوع‌ امروز سزاوار است‌ به‌ حیطه‌ تحقیق‌ و مطالعه‌ کشیده‌ بود و سخنی‌ نو و فکری‌ بکر و اثری‌ ماندگار در آن‌ می‌آفرید.» ۱۳۷۹/۱۰/۲۹ به عنوان نمونه «ایشان همین «البنک اللّاربوى» را در جواب درخواست دولت پاکستان نوشت؛ آن‌طور که شنیدم، آنها میخواستند یک کار این‌جورى درست کنند، ایشان بلافاصله این [کتاب‌] را فراهم کرد و براى آنها فرستاد.» ۱۳۹۵/۵/۲۵ همچنین ایشان در علوم مرسوم حوزوی تألیفاتی نو و ابتکاری داشتند، مانند تألیف کتابی در «اصول فقه» که با عنوان «حلقات شهید صدر» معروف است، «ترتیبى که مرحوم شهید صدر براى تبویب اصول مشى کرده، بسیار خوب و منطقى است؛ این حتّى از ترتیبى که مرحوم مظفر و بعضى دیگر عمل کرده‌اند، و همچنین از ترتیب قدیم کتابهاى اصولى ما بمراتب بهتر است.» ۱۳۷۸/۶/۲۹ در واقع در اصول فقه «چه لزومی دارد ما این همه در مباحثِ غیر لازمِ اصولِ، معطّل شویم؟ در این زمینه، مرحوم شهید صدر (رضوان اللَّه علیه) کار خوبی کرده‌اند. آن کاری که ایشان در باب اصول کردند و آن پیشنهادی که در زمینه‌ی درس و تعلیم اصول دادند، پیشنهاد خوبی است.» ۱۳۷۴/۹/۱۳

البته همه اینها را در سن کم داشت، «طول عمر کوتاه ولی پُربرکت این مرجع اسلامی نشان‌دهنده‌ی یک عنایت و لطف ویژه‌ی خدا بود. آن وقتی که این شهید عزیز شربت شهادت را به دست اشقیاء رژیم عراق نوشید، از کسانی که در رتبه‌ی علمی او بودند سنّ بسیار کمتری داشت؛ کمتر مرجعی، کمتر عالم بزرگی، در سنین او به رتبه‌های علمی او نائل شده بود.» ۱۳۶۳/۱/۱۹ ایشان نه تنها در علوم اسلامی مقام اجتهاد داشت بلکه یک «نظریه‌پرداز» بود، «حکومت و نظام اجتماعى، بدون نظریّه امکان ندارد که باقى بماند؛ اوّلاً به وجود بیاید، یا باقى بماند، یا رشد بکند. این آدم، آدم نظریّه‌پرداز بود.» ۱۳۹۵/۵/۲۵ «سیّدمحمّدباقر صدر کسی بود که به دنیا میگفت اگر قرار است نظام اسلامی و جمهوری اسلامی در عراق و در سایر نقاط عالم برقرار بشود، بر روی پایه‌های فلسفتنا و اقتصادنا است.» ۱۳۹۵/۵/۲۵ لذا «شخصیّت آقاى صدر، حالا اگر نگوییم بى‌نظیر، حدّاقل یک شخصیّت کم‌نظیر بود.» ۱۳۹۵/۵/۲۵ «واقعاً یک نابغه‌اى بود، مسائل را میفهمید، مسائل را حدس میزد.» ۱۳۹۵/۵/۲۵
 
* احیای اسلام از جهت ایمان فکری و انقلابی
کار بزرگ شهید صدر احیای دوباره اسلام بود، ایشان از دو عامل برای این منظور استفاده کرد، «اوّل از ناحیه‌ی تزریق ایمان علمی و فکری، دوّم از ناحیه‌ی تزریق ایمان انقلابی.» ۱۳۶۳/۱/۱۹ ایشان در زمینه ایمان علمی و فکری «شاید بیست سال یا بیشتر ــ شاید حدود سی سال ــ تلاش و مجاهدت کرده بود.» ۱۳۶۳/۱/۱۹ ایشان می‌دانست که «نسل جدید و تحصیل‌کرده و با معارف و فرهنگ شرق و غرب آشناشده و مکتبهای اقتصادی و سیاسی را شناخته و با فلسفه‌های گوناگون اُنس‌پیداکرده را نمیشود با اندوخته‌ها و ذخیره‌های فکری صد سال و دویست سال قبل، بدون فعّالیّت و تلاش علمی مدرن قانع کرد و مؤمن کرد.» ۱۳۶۳/۱/۱۹ لذا برای این منظور دست به تألیف زد، «کتاب اقتصادنای او، کتاب فلسفتنای او و کتابها و جزوه‌های فراوان دیگر او و بحثهای فکری او، همه تلاشهای موفّقی بودند برای تزریق ایمان علمی و فکری به نسلهای روبه‌رشد مسلمان.» ۱۳۶۳/۱/۱۹

در واقع «مسئله‌ی این متفکّر بزرگ فقط مسئله‌ی آشنایی با علوم سنّتی حوزه‌های علمیّه نبود؛ با علوم جدید، با افکار نو، با نیازهای روزبه‌روز امّت اسلامی آشنا بود.» ۱۳۶۳/۱/۱۹ نظرات شهید صدر گستره وسیعی دارد، «در زمینه‌ی اقتصاد، در زمینه‌ی سیاست، در زمینه‌ی فلسفه، در زمینه‌ی انقلاب و در زمینه‌ی مسائل قرآنی و مسائل فقهی، در همه‌ی زمینه‌ها حرف دارد. [ایشان] یک عالِم صامت نبود؛ یک عالِم ناطق و مبیّن و صاحب‌نظر در همه‌ی زمینه‌ها بود.» ۱۳۶۶/۱/۳۰ در نتیجه «فیلسوف بود، اقتصاددان بود، مسائل اجتماعی را میفهمید، سیاست را درک میکرد، فقه اسلامی را در همه‌ی زوایای زندگی انسان با دید فعّال و با استنباط زنده حاضر میکرد و تحقّق میبخشید.» ۱۳۶۳/۱/۱۹ همچنین «کار سیاسی کرده بود، کار تشکیلاتی کرده بود، در مسائل سیاسی عراق وارد شده بود، مسائل جهانی اسلام را فهمیده بود و دانسته بود.» ۱۳۶۶/۰۱/۲۱
 
* اعتقاد راسخ به ولایت فقیه
البته باید توجه داشت «روح همه‌ی فعّالیّتهای او که به آنها جان میداد، ارزش مضاعف میداد، فعلیّت میداد، آنها را به صورت ذخیره‌های آینده‌ی اسلام مشخّص میکرد، روحیه‌ی انقلابی او بود.» ۱۳۶۳/۱/۱۹ با اینکه «ایشان در نجف ارتباط تام‌وتمامى با امام نداشتند؛ به طور معمول، یک ارتباط خیلى ضعیفى با بیت امام و با تشکیلات امام [داشتند]، ارتباطشان خیلى زیاد نبود؛ ولیکن بمجرّد اینکه انقلاب شد و امام آمدند ایران، ایشان آن حرف معروف را زد» ۱۳۹۵/۵/۲۵ ایشان به شاگردان خود و همه مردم و امت گفت: «ذوبوا فی الأمام الخمینی کما ذاب هو فی الاسلام» ۱۳۶۶/۰۱/۲۱ یعنی «ذوب بشوید در امام خمینى، همچنان که او در اسلام ذوب شده.» ۱۳۹۵/۵/۲۵ به عبارتی «همان‌طوری که او خودش را تسلیم اسلام کرد تسلیم او بشوید.» ۱۳۶۶/۰۱/۲۱ باید به عمق این حرف در آن شرایط توجه کرد، «این چه شجاعتی است که انسان در عراق زیر سایه‌ی سنگین کدر ظلمانی آن حکومت مجرم و رژیم پلیسی و اختناق شدید بنشیند و اینجور قوی حرف بزند و از انقلاب اسلامی ایران و از رهبر این انقلاب ستایش بکند؟!» ۱۳۶۶/۰۱/۲۱ روشن‌بینی شهید صدر را از همین سخن می‌توان فهمید، زیرا «این خیلى شناخت لازم دارد، خیلى فهمِ اوضاع لازم دارد که بفهمد مسئله‌ى انقلاب چیست.» ۱۳۹۵/۵/۲۵

او کسی بود که «انقلاب اسلامی را با آغوش باز پذیرفت و در حسّاس‌ترین زمان و در هنگامی که هنوز چشمهای تهدیدگر از این انقلاب بدرستی چیزی نمیدانستند، او با دید نافذ خود نسبت به آن یک قضاوت عمیق و مثبت و قطعی کرد.» ۱۳۶۳/۱/۱۹ و این در حالی است که «ما کسانى را داریم که تا همین امروز که قریب چهل سال از انقلاب میگذرد، هنوز درست نفهمیده‌اند این انقلاب چه بود و چه شد و چه اتّفاقى افتاد و این زلزله‌اى که در دنیا به‌‌وجود آمد اصلاً چه بود.» ۱۳۹۵/۵/۲۵ اما «این آدم، آن روز درک کرد انقلاب را و مسائل و مفاهیم انقلاب را. اینها نبوغ است.» ۱۳۹۵/۵/۲۵ از جمله علتهای دشمنی با شهید صدر همین مسئله بود، «گرایش و دلبستگی شهید آیت اللَّه صدر به اولین شکوفه‌ی انقلاب اسلامی در ایران، و عقیده‌ی راسخ او به «ولایت فقیه» یعنی حکومت اندیشمندان اسلام شناس، توجیه کننده‌ی موضع وحشیانه و قساوت‌آمیز عمال بیگانه در عراق نسبت به این اسلام شناس بزرگ است.» ۱۳۶۱/۱/۱۹
 
* درخشش در مجاهدت علمی و سیاسی
در کنار نابغه بودن ویژگی مهم شهید صدر عمل به نظریات و گفته‌های خود بود، «در بین روشنفکرهای مسلمان و چهره‌های معروف داریم، در بین هندی‌ها داریم، در بین ایرانی‌ها داریم، در بین عربها داریم که اینها یک عمر راجع به احیای فکر اسلامی، بازگشت به قرآن، ایجاد یک انقلاب، مبارزه با استکبار و از این قبیل حرفها گفته بودند و نوشته بودند… بعد، انقلاب به وجود آمد… نشستند در خانه‌هایشان، احیاناً کتاب هم علیه انقلاب نوشتند… امّا کسی که عملش فکر او را تصدیق میکند، بلکه با مُهر شهادت و با مُهر خون پای نوشته‌های او ممهور میشود و امضا میشود، این فکر یک فکر تضمین‌شده است و جاذبه‌ی این فکر برای همه زیاد است. شهید صدر این[جوری] است؛ خون او سخنان او را، فکر او را، اسلام‌خواهی او را، دعوت او به نظام اسلامی را و احیای قرآن را اثبات کرد و تضمین کرد، تصدیق کرد، و این چیز بسیار باارزشی است.» ۱۳۶۶/۱/۳۰ ایشان خود را از مسائل جامعه دور نگه نمی‌داشت «در هنگامی‌ که‌ حوزه‌ کهن‌ نجف، در بوته‌ آزمایش‌ مواجهه‌ با امواج‌ بیداری‌ اسلامی‌ و انقلابی‌ قرار گرفت، این‌ شخصیت‌ بیدار و آگاه‌ قدم‌ در راه‌ مجاهدتی‌ علمی‌ و سیاسی‌ نهاد و درخشش‌ معنوی‌ خود را مضاعف‌ ساخت. بینش‌ عمیق‌ او نیاز زمان‌ را حس‌ کرد و در راهی‌ که‌ اجداد طاهرینش‌ به‌ روی‌ پیروان‌ و جانشینان‌ خود گشوده‌ بودند، گامی‌ استوار نهاد.» ۱۳۷۹/۱۰/۲۹ و تا آخرین مرحله یعنی شهادت در راه خدا پیش رفت، «و چه‌ زود پاداش‌ این‌ فداکاری‌ عظیم، یعنی‌ محنت‌ و سپس‌ شهادت‌ در راه‌ خدا را دریافت‌ کرد.» ۱۳۷۹/۱۰/۲۹

شهادت او مقارن شده بود با سالهای ابتدایی انقلاب اسلامی، «آن اوّل انقلاب، خبر شهادت ایشان براى ما بسیار ضربه‌ى سنگینى بود؛ چون ایشان واقعاً یک عمود فکرى بودند براى نظام اسلامى و جامعه‌ى اسلامى.» ۱۳۸۳/۳/۱۹ زیرا «از قبل از انقلاب، ما از کتابهاى ایشان و فعّالیّتهاى بسیار باارزشى که ایشان داشتند مطّلع بودیم، اینها را میدانستیم؛ بعد هم که انقلاب پیروز شد، ایشان پیامهاى بسیار خوبى دادند. خیلى امید بود به آقاى صدر.» ۱۳۸۳/۳/۱۹ اما اگر «این‌ جوهره‌ علم‌ و تحقیق‌ و این‌ ذخیره‌ تمام‌ نشدنی‌ انسانی، با دست‌ پلید جنایتکاران‌ از حوزه‌ علمیه‌ ربوده‌ نمی‌شد، جامعه‌ شیعی‌ و اسلامی‌ می‌توانست‌ در آینده‌ نزدیکی‌ شاهد اوج‌ دیگری‌ در قلمرو مرجعیت‌ و ریاست‌ علمی‌ و دینی‌ باشد.» ۱۳۷۹/۱۰/۲۹
 
* شهادت در اثر شکنجه‌های وحشیانه
اهمیت شهادت شهید صدر در این است که «اول ملّت اسلام باید سربلند باشد که متفکّرانش، پیشوایان و پیشروانش حاضرند در راه آرمانها و عقاید خود و در راه هدفهاى والاى اسلامىِ خود مجاهدت کنند و جان بر سر این کار بگذارند.» ۱۳۶۰/۱/۲۱ اما «شخصیّت این عالم روحانى چگونه شخصیّتى بود که یک دستگاهى اجازه داشته باشد یک چنین شخصیّتى را دستگیر کند، به زندان بیندازد و بعد هم آن‌طورى که نقل کرده‌اند، با شکنجه‌‌هاى وحشیانه او را به قتل برساند که وقتى دوستان و نزدیکان او با زحمتِ زیاد میتوانند به جسد پاک و مطهّر او دست پیدا کنند، آثار شکنجه‌‌هاى سخت را بر بدن او ببینند؟» ۱۳۶۴/۱/۲۳ لذا «ملّت اسلامى ما، ملّت ایران، ملّت عراق، حق‌طلبان دنیا، انسانهاى خیرخواه عالَم، حق دارند اگر به داعیه‌‌ى سازمانهاى مدّعى طرف‌دارى از حقوق بشر با سوء ظن نگاه کنند و از آنها باور نکنند.» ۱۳۶۴/۱/۲۳ «واقعاً یکی از بزرگترین جرائم رژیم عراق این بود که این شخصیت بزرگ را این‌جور با این وضع فجیع به شهادت رساند و از بشر و از امت اسلامی او را گرفت.» ۱۳۶۶/۰۱/۲۱ اینکه «دستگاهى بیاید یک چنین شخصیّت عظیم و مغتنمى را این‌طور نابکارانه از دست اسلام و جامعه‌‌ى اسلامى بگیرد و نعمت وجود او را از مسلمانان سلب بکند! این نشان‌دهنده‌ى عمق خباثت آن دستگاه است.» ۱۳۶۴/۱/۲۳

رژیم بعث خباثت را از حد گذرانده بود، «بحث اختلاف نظر سیاسی مطرح نیست؛ خب در همه جای دنیا حکومتها با مخالفین خودشان یک برخوردهای خشنی گاهی دارند، اما در همه جای دنیا هم روی شخصیتهای علمی برجسته و بزرگ یک ملاحظاتی هست. اینجور راحت گلهای استثنائی را پرپر نمی‌کنند، این‌جور راحت یک نهال استثنائی، یک انسان استثنائی را قلع و قمع نمی‌کنند و رژیم مجرم و قسی القلب و شقی حاکم بر عراق این کار را کرد، و به خود او هم اکتفا نکرد؛ خواهر او که او هم یک زن برجسته‌ای بوده آن‌طوری که نقل می‌کنند واقعاً مناسب و زیبنده‌ی خواهری مرحوم صدر بوده، او را هم با وضع فجیعی شهید کرد.» ۱۳۶۶/۰۱/۲۱ باید گفت «لعنت بر رژیم مزدور صدّام که متفکّر بزرگ و ارزنده‌اى را از امّت اسلامى گرفت؛ و ننگ باد بر کسانى که از چنین رژیمى حمایت میکنند که متفکّر برجسته‌ى اسلامى مانند آیت‌اللّه سیّد‌محمّدباقر صدر و نیز خواهر مؤمن و فاضل او را میگیرند، میربایند و زیر شکنجه میکُشند.» ۱۳۶۰/۱/۲۱ چرا که «عظمت این عالم بزرگ نشان‌دهنده‌‌ى عمق خباثت قاتلین او است. شخصیّت بى‌نظیرى که حوزه‌هاى علمیّه و دستگاه‌هاى علمى و مربّیان و معلّمان، سالیان درازى باید کار کنند و زحمت بکشند تا یک چنین شخصیّت بزرگى را بسازند و تحویل جهان اسلام بدهند» ۱۳۶۴/۱/۲۳
 
* تلاش استکبار برای تکرار نشدن انقلاب در عراق
تحلیل ما این است «همان‌طور که امام فرمودند، ما در مقابل این حادثه از اینکه یکی از فرزندان اسلام و پیشگامان راه خدا شربت شهادت نوشیده است متأسّف نیستیم؛ شهادت، میراث اجداد سیّدمحمّدباقر صدر است… امّا تأسّف ما از این است که ملّت اسلام نداند که دشمن چه میکند و چرا میکند، و تأسّف ما از آن است که عالَم اسلام در مقابله‌ی با حملات خصمانه‌ی دشمن برنیاید.» ۱۳۹۵/۵/۲۵ نباید عاملان شهادت شهید صدر را فقط رژیم بعث دانست، زیرا صدام «یک آلت بی‌اراده بود؛ سگ درنده‌ای بود که او را به جان این انسان شریف و این سیّد ارزنده و این شهید بزرگوار و خواهر فاضل و ادیب و شاعر و مؤمن و مجاهدش انداختند. تنها او مقصّر نیست؛ مقصّر صهیونیسم بین‌الملل است؛ مقصّر شبکه‌های جاسوسی آمریکا است.» ۱۳۹۵/۵/۲۵ لذا «قاتل شهید صدر فقط صدّام نیست؛ همه‌ی پشتیبانان سیاسی جهانی صدّام و همه‌ی کسانی که رژیم بعث را به نحوی تأیید کردند، در خون شهید صدر شریکند و سیاست‌بازان و طرّاحان سیاستهای استعماری، یقیناً در توطئه‌ی این قتل شرکت داشتند.» ۱۳۶۳/۱/۱۹

جلوگیری از تکرار انقلاب، نقشه استکبار بود، «مقصّر آن قدرتی است که انقلاب اسلامی را در ایران دید، ضربتش را چشید و برای اینکه این ضربت در عراق تکرار نشود، سیّدمحمّدباقر صدر را ــ آن کسی را که میتوانست محور حرکات مردمی در عراق باشد ــ به قتلگاه کشانید.» ۱۳۹۵/۵/۲۵ زیرا «آنها دیده بودند که وقتی یک عالم آماده میشود که فداکاری بکند، آب و رنگ زیبا و جلوه‌کننده و مؤثّر فداکاری و مجاهدت را هم به سلاح مجهّز علم و دانش می‌آمیزد، چگونه این سلاح بُرنده میشود و چگونه آثار فراموش‌نشدنی به جای میگذارد. تجربه‌ی ایران آنها را بیدار کرد، فهمیدند بایستی این منادی بزرگ حق و صدق را از سرِ راهِ خودشان بردارند و بظاهر برداشتند.» ۱۳۶۳/۱/۱۹

این برخورد خباثت‌آلود، همیشه در سیاست استعماری وجود داشته، «البتّه ما تعجّب نمیکنیم که شخصیّتی با این عظمت، به دست جلّادان دست‌نشانده‌ی عراق به شهادت برسد؛ اگر زنده میماند، [موجب] تعجّب بود. استعمار جهانی مدّتهای متمادی زحمت کشید تا اندیشه‌ی اسلام را از تحرّک و نشاطی که تهدیدکننده‌ی قدرتهای متجاوز است برکنار بدارد و متأسّفانه در مدّت درازی موفّق هم شده بود. استعمار فهمیده بود که قرآن، تسلّط سلطه‌گران بزرگ جهانی و غاصبان حقوق ملّتها را بر ملّتهای مسلمان نمیپذیرد.» ۱۳۶۳/۱/۱۹ در حقیقت «استعماری که با چند کشیشِ ساده میتوانست در اقصیٰ‌نقاط دنیا، در آفریقا، در آمریکای لاتین، در مناطق آسیای دور، هدفهای استعماری خودش را پیش ببرد… در کشورهای اسلامی، همین استعمار دچار موانع سخت شده بود؛ این موانع عمدتاً از اسلام سرچشمه میگرفت؛ لذا بود که به فکر اسلام افتادند… در چند ده سال اخیر، جلوه‌های زندگیِ دوباره‌ی اسلام همه جا دیده شد و شهید صدر یکی از برترینِ این جلوه‌ها بود.» ۱۳۶۳/۱/۱۹ از همین‌رو علت شهادت ایشان را باید به خوبی فهمید، «هوشمندان و صاحبنظران عراق و نیز سراسر سرزمینهای اسلامی باید دانسته باشند که آن بزرگ مرد در راه ترویج اسلام و قرآن و تلاش برای پیاده کردن حکم خدا و مبارزه با کفر و الحاد و ظلم و طغیان و استکبار به شهادت رسیده است.» ۱۳۶۱/۱/۱۹ در نتیجه «این دشمنى فقط با اسلام است و با پرچم‌داران راستین اسلام؛ و اگر مى‌بینید امروز با روحانیّون مبارز و متعهّد و در خط، این‌همه دشمنى و خصومت میشود، هیچ سرّى جز این ندارد.» ۱۳۶۰/۱/۲۱ اما قاتلان شهید صدر مرتکب اشتباه شدند، «حاکمان خودکامه‌ی عراق گمان می‌بردند که با شهید کردن این اندیشمند مبارز و انقلابی خواهند توانست از نفوذ و پیشرفت تفکر اسلامی در میان مردم عراق جلوگیری کنند. اما با شهادت این عالم ربانی، مردم عراق بیدارتر و آن حاکمان ستمگر، رسواتر و نضج اندیشه‌های اسلامی در آن کشور، بیشتر شد.» ۱۳۶۱/۱/۱۹ و «مرحوم آیت‌اللّه شهید سیّدمحمّدباقر صدر (رضوان اللّه علیه)، به قدر عظمت علمی و فکری‌اش و استحکام شخصیّتش، در مسئله‌ی عراق تأثیر خواهد داشت… واقعاً در مشخّص کردن و واضح کردن جریان اسلامی در صحنه‌ی مبارزه‌ی عراق نقش داشت.» ۱۳۶۶/۱/۳۰
 
* ارزش صبر خانواده شهید صدر
خانواده شهید صدر در سال ۱۳۸۳ با رهبر انقلاب اسلامی دیدار داشتند و رهبر انقلاب چنین فرمودند: «ما، هم به وجود مرحوم شهید آیت‌اللّه آقای سیّدمحمّدباقر صدر به خاطر شخصیّت علمی و جهادی و فکرىِ ایشان افتخار میکنیم ــ ایشان مایه‌ی افتخار همه‌ی ما بودند ــ و هم به شما افتخار میکنیم؛ چون شما در بیست‌وچند سالِ گذشته زحمات زیادی متحمّل شدید و سختی‌های فراوانی کشیدید، امّا صبر کردید. شما از خانواده‌ی بزرگی هستید و صبر و کرم و بزرگواری سجیّه‌ی خانواده‌ی شما است. پس از شهادت مرحوم آیت‌اللّه صدر، شما در آن شرایط سخت در نجف زندگی کردید، بعد هم شوهران این دخترخانم‌ها شهید شدند و هر کدام به نحوی گرفتار شدید، امّا همه‌ی اینها را تحمّل کردید. واقعاً صبر شما برای ما خیلی ارزش دارد… این خانمهایی که در آن محیط اِرعاب و خفقان صبر کردند و در دوره‌ی جوانی، شوهرهایشان به شهادت رسیدند و بچّه‌هایشان مانده‌اند، پیش خدای متعال خیلی ارزش دارند. این صبری که شما کردید، نزد خدای متعال خیلی ارزش دارد.» ۱۳۸۳/۳/۱۹

از دیدگاه رهبر انقلاب «حادثه‌ی شهادت این بزرگوار دو بعد دارد؛ یک بعد خسارت است؛ یک ضایعه‌ای بود برای جهان اسلام. واقعاً «ثلُم فی الاسلام ثلمة» که «لا یسدّها شی‌ء» یک ثلمه‌ای و رخنه‌ای ایجاد کرد و ضرر بزرگی زد؛ این یک بُعد قضیه است… بعد دوم قضیه بعد سازنده‌ی این حادثه‌ی بزرگ است، این یک شهادت است؛ یک خون است؛ آن هم خونی به این طهارت، به این نفاست.» ۱۳۶۶/۰۱/۲۱ پرهیز از حرکت سازشکارانه، اهمیت کار شهید صدر بود، «این عنصر نفیس و عزیز که وجودش برای اسلام نافع بود و خودش هم می‌دانست؛ ماند در عراق و مبارزه کرد و مقاومت کرد و تسلیم نشد تا جان خودش را داد، آن هم با این وضع. یقیناً یک بله‌ی کوچک، یک گوشه‌ی چشم نشان دادن، یک حرکت حاکی از نوعی سازشکاری جان او را حفظ می‌کرد، می‌توانست خودش را نگهدارد، اما او قبول نکرد؛ حاضر نشد.» ۱۳۶۶/۰۱/۲۱ «بی‌شک، شاگردان آن شهید ــ چه شاگردانی که او را دیدند و از محضر او استفاده کردند، چه کسانی که در پرتو راهنمایی‌های او حرکت میکنند ــ راه او را ادامه خواهند داد و شهید صدر بعد از شهادتش زنده است و زنده‌تر است.» ۱۳۶۳/۱/۱۹
 
* معرفی الگوی شهید صدر
درست است که «آیت اللَّه صدر در زندان شهید و غریبانه دفن شد، اما نام درخشان وی، مرزها را در نور دید و در اقطار عالم، قلب مسلمانان حقیقت خواه را متوجه خود ساخت، ملتها یاد او را گرامی داشتند و به چشم شهیدی بزرگ به او نظر کردند و بدین‌صورت اندیشه‌های متین و مستحکم او، درخشندگی و جلای «شهادت» نیز یافت و عمق و تأثیر بیشتر گرفت.» ۱۳۶۱/۱/۱۹ وظیفه‌ای که در قبال این متفکر اسلامی داریم این است که «زندگی او، افکار او، روشهای او و پیام او بایستی معرّفی بشود و روی آن کار بشود.» ۱۳۶۶/۱/۳۰ «این نسل جوان که دل پاکی دارد و احساسات آماده‌ای دارد، احتیاج به الگو دارد. ما الگوسازی را نباید دست‌کم بگیریم. الگو همان «کونوا دُعاةَ النّاسِ بِغَیرِ اَلسِنَتِکُم» است؛ این یک دعوت عملی است. خب کدام الگو بهتر از شهید صدر؟» ۱۳۶۶/۱/۳۰ همچنین «شهید آیت‌الله‌ صدر برای‌ طلاب‌ و فضلای‌ جوان، بی‌شک‌ یک‌ اسوه‌ و نمونه‌ است. درس‌ انسان‌پروری‌ او با شهادت‌ جانگدازش‌ خاتمه‌ نیافته‌ است. آثار علمی‌ و شیوه‌ تحقیق‌ او اکنون‌ پیش‌ روی‌ فضلای‌ جوان‌ حوزه‌های‌ علمیه‌ قرار دارد و انگشت‌ اشاره‌ او آنان‌ را به‌ راه‌ عظمت‌ و مجد علمی، همراه‌ با روشن‌بینی‌ و جهان‌ نگری‌ هدایت‌ می‌کند.» ۱۳۷۹/۱۰/۲۹ زیرا «حوزه‌های‌ علمیه‌ امروز نیز محتاج‌ شهید صدر و هر عنصر با همت‌ و پرتوانی‌ هستند، که‌ راه‌ علمی‌ و اسلام‌شناسی‌ و جهان‌نگری‌ او را دنبال‌ کند.» ۱۳۷۹/۱۰/۲۹

شهید صدر الگوی همگان می‌تواند باشد، «شهید صدر اگر از یک کشور دور‌افتاده هم بود، اگر عرب هم نبود، اگر عراقی هم نبود، اگر مال اقصیٰ‌نقاط دنیا هم بود، جا داشت که همه‌ی ملّتهایی که برای انقلاب میخواهند کار کنند و به آن فکرها متّکی هستند، چهره‌ی او را زنده نگه دارند.» ۱۳۶۶/۱/۳۰ احیای تفکرات شهید صدر، احتیاج به کار عمیق و فراوان دارد، «من تأیید میکنم همه‌ی تلاشهایی را که برای احیای این چهره‌ی منوّر و مقدّس انجام میگیرد و فکر میکنم که آنچه هم انجام میگیرد، همه‌ی آنچه ممکن است نیست؛ بیشتر از این میتوان برای این شهید کار کرد؛ کارهای عمیق و پُرجاذبه؛ کتابهای او را [باید] باز کرد، تبیین کرد، ورق‌ورق کرد و فرستاد به بازارهای فکری دنیا و برای جوانها… مخصوصاً آن فکرهای انقلابی سیاسی.» ۱۳۶۶/۱/۳۰

ملاحظه‌ای که باید داشت این است که «آن مقداری که ما از شخصیت ایشان می‌دانیم یقیناً کمتر از آنی است که بود؛ دلیلش هم این است که هر وقت هر مقاله‌ای یا نوشته‌ای از ایشان را منتشر کردند و جدیداً یک چیزی از ایشان دست ما آمده، باز احساس احترام بیشتری نسبت به ایشان پیدا کردیم.» ۱۳۶۶/۰۱/۲۱ در این راستا «هر چه ما در این شخصیّت بزرگ و مخصوصاً خون مطهّر این شهید عزیز بگوییم، کم گفته‌ایم. باید این شهید را زنده نگه داشت؛ اگر احیای شهید وجود نداشته باشد و به عنوان یک مسئولیّت پذیرفته نشود، تأثیرات او ضعیف خواهد شد. این وظیفه‌ی همه‌ی ما است.» ۱۳۶۶/۱/۳۰

شهید صدر در همه جهات الگو است، «مقاومت او، شجاعت او، صراحت او، صمیمیت و انصاف او، و بالأخره شهادت او الگوست، برای همه مخصوصاً برای مجاهدین عراقی و ملت عراق بطور عموم از او درس بگیرند، خاطره‌ی شهادت او را زنده نگهدارند.» ۱۳۶۶/۰۱/۲۱ شهید صدر در حقیقت «یکی از چهره‌های برجسته و ماندگار تاریخ شد و نه‌فقط چهره‌ی خود این بزرگوار عزیز، بلکه این مقطع از تاریخ عراق را در سرتاسر تاریخ کشورهای اسلامی و کشور عراق، ثابت و ماندگار کرد… واقعاً یک ضایعه‌ی بزرگی بود شهادت ایشان؛ نه‌فقط برای عراقی‌ها، بلکه برای جهان اسلام.» ۱۳۶۶/۱/۳۰

در کلام آخر باید گفت «ان‌شاءالله خداوند درجات آن شهید عالى‌قدر را عالى کند؛ خداوند اجر داد به این مرد بزرگ که شهادت را نصیب او کرد؛ آن هم آن شهادت دشوارى که ایشان مبتلا شد و دچار [آن‌] شد. و امیدواریم که ان‌شاءالله خداى متعال روزبه‌روز روح ایشان را به خودش نزدیک‌تر و مقرّب‌تر کند و درجات ایشان را عالى‌تر کند و ان‌شاءالله با اجداد طاهرینشان محشور بشوند.» ۱۳۹۵/۵/۲۵

به گزارش رحا مدیا، حجت الاسلام دکتر محمد زارعی، پژوهشگر پژوهشگاه آیت‌الله شهید سید محمدباقر صدر، در گفت‌وگو با رسانۀ رحا به تبیین ابعاد شخصیتی و علمی شهید صدر پرداخت و افزود: شهید صدر پدر علم اقتصاد اسلامی است.

وی در معرفی اجمالی نَسَبی شهید صدر گفت: شهید صدر از یک خانواده بسیار جلیل‌القدر است که اجدادش به امام کاظم علیه‌السلام می‌رسند. بخشی از این خانواده در طول تاریخ در منطقه لبنان و جبل عامل بودند و بخشی به ایران و اصفهان آمدند و اجداد و پدر ایشان در کاظمین و نجف ساکن شدند. خانواده‌ای علمی و همه از علمای دین بودند. جد بزرگ ایشان از کسانی بودند که مثل خود شهید صدر قبل از دوران بلوغ به مرحله اجتهاد رسیده‌بود.

او افزود: شهید صدر در نجف ساکن می‌شود. از همان سنین کودکی نبوغ خاصی داشته و بین اساتید زبانزد بوده است. دوره کودکی را در دبستانی که توسط مرحوم مظفر تأسیس شده بود درس می‌خواند و سریع هم تمام می‌کند و زود وارد تحصیلات حوزوی می‌شود. و چون استعداد خوبی داشته خیلی از درس‌ها را بدون استاد خوانده‌است.

زارعی درباره ویژگی‌های سیاسی شهید صدر گفت: از همان دوره جوانی فعالیت‌های سیاسی در عراق را آغاز می‌کند و حزب «الدعوة» را تأسیس می‌کند. بعدها از این حزب کناره‌گیری می‌کند و حوادث متعددی اتفاق می‌افتد تا به پیروزی انقلاب اسلامی ایران می‌رسد که در آن زمان به‌خاطر نبوغی که داشته، وجاهت خاصی در جهان اسلام داشته است. این نبوغ و ظرفیت و نفوذ را در راستای حمایت از جمهوری اسلامی به کار می‌بندد و در نهایت هم به‌خاطر همین حمایت به‌دست دژخیمان حزب بعث و صدام ملعون به شهادت می‌رسد.

وی در درباره کتاب‌های شهید صدر گفت: شهید صدر کتاب‌های متعددی از همان دوره جوانی نوشته که اولین کتاب «فدک در تاریخ» است که وقتی این کتاب را دایی او، مرحوم آل یاسین می‌بیند، می‌گوید این کتاب را کسی غیر از مجتهد نمی‌تواند بنویسد!

زارعی یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های اندیشه‌ای شهید صدر را جامعیت شمول بودن وی ذکر کرد و گفت: در کنار اینکه یک فقیه و اصولی و یک فعال سیاسی است، کتاب «فلسفتنا» را نوشته، یک نظریه‌پرداز در عرصه سیاسی و اجتماعی هست، یک اقتصاددان است که اگر پدر علم اقتصاد اسلامی را برای او در نظر بگیریم اغراق نکردیم.

زارعی درباره شرایط زمانی که شهید صدر اقدام به نوشتن مباحث اقتصادی کرده گفت: کل عالم اسلامی با اندیشه‌های غربی درگیر شده بود. با نظام سرمایه‌داری غربی واندیشه‌های سوسیالیستی شرقی درگیر بوده است. هر دو اندیشه در آن نفوذ کرده و یک عقب ماندگی از سال‌ها پیش نسبت به مسائل اقتصادی و به تبعش سیاسی ایجاد شده بود.

وی با بیان این نکته که می توان در هفت گام اندیشه‌های اقتصادی شهید صدر را تدوین و بازخوانی کرد، خاطرنشان کرد: گام اول اثبات ضرورت توجه به اقتصاد اسلامی است. ضرورت رفتن به اقتصاد اسلامی برای برون‌رفت. شهید صدر اثبات می‌کنه که ما راهی جز رفتن به‌سمت اقتصاد اسلامی نداریم. شهید صدر راز عقب‌ماندگی اقتصادی را از مانی می‌دانست که جامعه اسلامی در را به روی اندیشه غربی باز کرد.

وی در بیان گام دوم ابراز کرد: شهید صدر ماهیت اقتصاد اسلامی را تبیین می‌کند که منظور چیست. اساسی را مطرح می‌کند که ما اگر بخواهیم از اقتصاد اسلام حرف بزنیم باید بین مکتب اقتصاد و بین علم اقتصاد تفکیک کنیم. مکتب اقتصادی چهارچوب‌ها را برای رسیدن به عدالت تبیین می‌کند. علم اقتصاد علمی است که پدیده‌هایی که در جامعه اتفاق می‌افتد مثل تورم، عرضه و تقاضا را را بررسی می‌کند. اسلام مکتب اقتصادی دارد و مذهب اقتصادی با علم اقتصاد فرق دارد. تعریف اقتصاد اسلامی از نظر شهید صدر روش اسلامی تنظیم زندگی اقتصادی مبتنی بر اندیشه‌های اسلامی است.

پژوهشگر حوزوی گام سوم را ویژگی‌های اقتصاد اسلامی دانست و تصریح کرد: شمول و جامعیت اقتصاد اسلامی، اخلاقی بودن اقتصاد اسلامی، به‌هم پیوستگی اجزا اقتصاد اسلامی و نیاز آن به نظریه‌پردازی را از ویژگی‌های اقتصاد اسلامی است. اقتصاد اسلامی متناسب با تحولات بشر قابلیت تطبیق دارد.

حجت‌الاسلام زارعی با اشاره به گام چهارم که اصول اساسی اقتصاد اسلامی است، به مالکیت چندگانه اشاره کرد و گفت: اقتصاد سرمایه‌داری تکیه و مبنایش بر مالکیت خصوصی است. البته ناگزیر است که بعضی مواقع به آن تن بدهد؛ اما اصل را بر مالکیت خصوصی گرفته است. از طرفی اقتصاد مارکسیستی مالکیت خصوصی را نفی می‌کند؛ اما اقتصاد اسلامی هم مالکیت خصوصی را دارد و هم مالکیت عمومی را قبول دارد.

وی افزود: شهید صدر اصل آزادی اقتصادی را به‌عنوان یکی از اصول مطرح می‌کند؛ اما این با آزادی غربی فرق دارد. آزادی در محدوده مشخص است و به‌معنای بی قیدی نیست.

گام پنجمی که زارعی به آن اشاره کرد قواعد کلی است که در اقتصاد اسلامی با آن مواجه هستیم. شهید صدر در کتاب «اسلام راهبر زندگی» تحت سیزده قاعده بیان کرده است که شامل قواعدی همچون توزیع و مبادله مصرف می‌شود.

وی درباره گام ششم گفت: مسئولیت‌های کلانی است که حکومت دارد. بحث تأمین اجتماعی و ایجاد تعادل و توازن در اجتماع، بحث مراقبت از بخش عمومی است. نظارت بر روند تولید و محافظت از ارزش‌های مبادلاتی است که این‌ها عناوین مباحثی است که خود شهید صدر مطرح کرده است.

زارعی گام هفتم را نظریاتی خواند که شهید صدر اختصاصاً درباره نظام مالی در اسلام مطرح کرده و افزود: کتاب بانکداری بدون ربا است که خیلی هم شناخته شده‌است. این را به پاسخ درخواست جمعی از علما در کویت آن را نوشت. بانکداری اسلامی فقط منحصر به بانکداری بدون ربا نیست و شاخصه‌های دیگری دارد.

منبع: مجله حوزه، شماره 79-80

ترجمه: آرش مردانی‌پور

با تشکر از حضرت عالی که مصاحبه با مجلّه حوزه را پذیرفتید در آغاز شمّه‌ای از زندگی تحصیلی و علمی خود را بیان کنید و چه درس‌هایی را از محضر مبارک علاّمه شهید سید محمد باقر صدر رحمة اللّه علیه بهره برده‌اید.

تحصیل حوزوی من در سال 1969م. برابر هـ.ق. در نجف اشرف در دوره مرجعیت مرحوم آیت اللّه العظمی سیّد محسن حکیم قدس سره آغاز شد. در آغاز مانند هر طلبه‌ای مقدمات و سطح را نزد استادان بزرگوار از جمله: حضرت شیخ محمد سعید نعمانی سید محمّد غروی شیخ هادی قرشی شهید سید مجید حکیم و… فرا گرفتم.

پس از به پایان بردن کفایه و مکاسب از علامه شهید سید محمد باقر صدر رحمة اللّه علیه اجازه خواستم در بحث خارج ایشان شرکت کنم.

ایشان به یکی از شاگردان برجسته خود گفت از من فقه و اصول را امتحان بگیرد.

آن آقا برابر دستور شهید صدر از من امتحان گرفت و نتیجه را به ایشان اعلام کرد و آن شهید بزرگوار هم اجازه داد که در بحث خارج ایشان حضور بیابم و موفق شدم چهار سال از محضر مبارک ایشان بهره ببرم. علامه شهید بر آن بود که برنامه‌ای ویژه بریزد که طلبه‌ها را برای شرکت در درس خارج بیازماید و آنان که شایستگی شرکت را دارند شناسایی کند و با این تدبیر از کسانی که شایستگی شرکت در درس خارج را نداشتند جلو بگیرد.

چگونه با شهید صدر آشنا شدید.

از آغاز ورود به حوزه نجف اشرف با این انسان والا آشنا شدم بدین‌گونه: در اوان ورود به حوزه نجف من و گروهی از طلاب شهر نعمانیه به خاطر شور و شوق و اهتمامی که از ایشان برای بیداری دینی و آینده‌نگری جهت برپایی حکومت اسلامی سراغ داشتیم به محضر آن بزرگوار شرفیاب شدیم. از وی خواستیم که ما را راهنمایی کند و پند دهد.

آن بزرگوار درخواست مارا پذیرفت و از بایدها و نبایدها سخن گفت و افزود:

(از شما می‌خواهم افزون بر انجام بایدها و پرهیز از نبایده زودتر از یک سال به شهر خود نعمانیه برنگردید؛ زیرا از یک سو در این مدت بهره‌ای بسیار از فرهنگ فکری و فقهی اسلامی فرا خواهید گرفت که شما را در پاسخ به پرسش‌هایی که می‌شود توانا خواهد ساخت و از دیگر سوی ماندن شما در حوزه نجف به مدت یک سال نگاه اجتماعی مردم شهر را نسبت به شم دگرگون خواهد کرد و محبت و اعتماد ایشان را نسبت به شم استوار خواهد ساخت.)

در واقع این دستورالعمل برای ما بسیار سخت بود؛ زیرا به دوری از خانواده و دوستان هنوز عادت نکرده بودیم. با این حال برخی از م تصمیم گرفتیم دستور شهید صدر را اجرا کنیم و شکر خدا موفق شدیم یک سال تمام در نجف بمانیم.

وی از حال ما با خبر بود. پس از به پایان رسیدن یک سال پیام فرستاد که اکنون می‌توانید به شهر خود نعمانیه بروید و با خانواده و دوستان خود دیدار کنید و درباره آنچه باید کرد ما را رهنمون شد و تشویق کرد تا سربازانی برای اسلام و برای خدمت به مسلمانان باشیم.

این چنین پیوند من با شهید صدر برقرار شد و روز به روز قوت گرفت و استوار تا روز شهادت او.

حضرت عالی تا واپسین روزها درکنار شهید صدر به سر برده‌اید آن بحران بزرگ و حالت‌های روحی سیّد شهید را شرح کنید و این که برخورد وی با بعثیان چگونه بود.

نمی‌توان آن گونه که باید و شاید این فاجعه عظیم را شرح کرد و درد و رنج آن عزیز را نمایاند بویژه در این گفت‌وگو نشاید که به همه زوایای آن فاجعه دردناک اشاره داشت. به گوشه‌هایی از آن قصه پرغصه در کتاب: (الشهید صدر سنوات المحنة وایام الحصار) پرداخته‌ام ولی اگر لازم باشد در این گفت وگو بگویم باید به اختصار بگویم:

حکومت تبهکار بعث دریافته بود که سیّد شهید دو ویژگی دارد:

نخست ایشان مرجعی است که آهنگ برانداختن حکومت بعث و بر پایی حکومت اسلامی در عراق را دارد.

دوم ایشان شخصیت برجسته‌ای است که می‌تواند ادامه دهنده حقیقی انقلاب اسلامی در ایران به رهبری امام خمینی قدس سره باشد و می‌تواند مردم عراق را به آن حرکت بزرگ تاریخی پیوند دهد و به دفاع از آن برخیزد و به فداکاری در راه آن بپردازد و از نظر فکری پشتیبانش باشد. بر رژیم بعث محتوای ژرف پیام‌های آن شهید بزرگوار که در تأیید انقلاب اسلامی به گونه آشکارا و بدون هیچ گونه ملاحظه و احتیاطی صادر می‌کرد پوشیده نبود.

اگر تاریخ عراق را بازبینی کنیم. درخواهیم یافت که شهید صدر تنها مرجعی است که آشکارا در کنار انقلاب اسلامی ایران و پیشوای آن امام خمینی قدس سره ایستاد. این امر رژیم بعث عراق را وا داشت که هرچه بیشتر در پی انتقام از آن سید بزرگوار باشد. یکی از شرط‌های رژیم بعث برای دست برداشتن از آزار و اذیت وی و خانواده اش و به شهادت نرساندن وی این بود که ایشان از تأیید انقلاب اسلامی ایران و رهبر عزیز آن دست بردارد. این را می‌شود از لابه‌لای مذاکره‌ها و گفت وگو‌های نمایندگان رژیم بعث با سیّد شهید دریافت. ولی آن انسان والا مقدار بر خلاف تمام گرفتاری‌های جانکاه از پاسخ به این خواسته سر باز زد و هیچ گاه دست از تأیید حرکت امام خمینی (قدس سره) سر باز نزد. وی بر این باور بود که امام خمینی با انقلاب خود خواست و آرمان پیامبران بزرگ الهی را تحقق بخشید.

رژیم بعث برای واداشتن سیّد شهید به پذیرش شرط‌های خود طرح‌ها و برنامه‌‌های بسیاری را اجرا کرد از آن جمله:

١. قطع آب و برق و تلفن به مدت یک ماه.

٢. جلوگیری از رسیدن مواد غذایی به مدت یک هفته.

٣. جلوگیری از رساندن دارو از جمله قرص‌های فشار خون که برای آن شهید عزیز و مادر گرامی‌اش که نزدیک به هفتاد سال سن داشت بسیار بسیار ضروری بود.

به یاد دارم آن صحنه‌‌های غم‌انگیزی را که سیّد شهید را در تنگنا قرار می‌داد و آن وقتی بود که می‌دید فشار خون مادرش بالا رفته و نزدیک است از هوش برود یا دختر بچه‌ای را می‌دید که از درد شکم رنج می‌برد یا از درد دندان فریاد می‌زد و… ولی آن سیّد مهربان نمی‌تواند کاری بکند.

۴. رژیم بعث جنگ روانی شدیدی علیه شهید صدر به راه انداخت که گونه‌‌های گوناگون داشت: اتهام سیاسی تهدید اعدام تهدید به بی‌حرمتی به عرض و ناموس و…

بر سیّد شهید پوشیده نبود که رژیم بعث هیچ پروایی در اجرای تهدید‌های خود ندارد. او خوب می‌دانست که این رژیم تنها به سرکوب و کیفر‌های دهشت‌انگیز باور دارد با این حال دست از موضع و تکلیف شرعی خود بر نمی‌داشت و تکلیف شرعی خود را در موضع گیری علیه رژیم خون آشام بعث و پشتیبانی از حرکت حماسی امام خمینی می‌دانست.

او می‌گفت: (آیا عاقلانه است که مرجع دینی چون آقای خمینی حکومت اسلامی بر پا کند که از رؤیا‌های ما بود اکنون به تأیید و پشتیبانی وی نپردازیم چون رژیم بعث بر ما غضب خواهد کرد.)

شهید صدر با شجاعتی که از تکلیف شرعی سرچشمه می‌گرفت پایداری بسیار کرد و این یک حرکت عاطفی و مصلحتی نبود و دلیل بر درستی این سخن پایداری ایستادگی و اصرار و تسلیم نشدن آن شهید عزیز بود تا این که به لقای پروردگار خود پیوست که این را خود برگزیده بود.

از ویژگی‌های اخلاقی و معنوی و راز و نیاز‌های علامه شهید اگر خاطره‌ای دارید برای ما و دیگر دوستاران آن عزیز بگویید.

اخلاق او جبلّی بود. با تعارف که در ورای خود آنچه برابر با واقع نیست پنهان می‌کند ناآشنا بود. مردم را از ژرفای قلب خویش و زوایای جانش دوست می‌داشت.

آنچه برای خود دوست می‌داشت برای دیگران نیز دوست می‌داشت و آنچه برای خود نمی‌پسندید برای دیگران نیز نمی‌پسندید. دیگران را بر خود برتری می‌داد. در این باره شواهدی است که با یاد کرد آنها سخن به درازا می‌کشد.

امّا درباره راز و نیاز وی با خدا آنچه مرا تکان داد ملزم کردن خویش بود به این که نماز را بر پا ندارد جز با خشوع و انقطاع تمام.

این چیزی است که جز اندکی از خداجویان و بندگان بدان نرسند؛ زیرا نماز راستین نمازی است که دل در آن بر آفریدگارش اقبال کند و به رغم دل‌مشغولی‌ها و دشواری‌هایی که می‌خواست بر تمام زوایای پاک آن پاک سرشت چیره شود می‌کوشید که در هنگام نماز از همه چیز دوری جوید و (انقطاع الی اللّه) را حاصل کند.

از زهد علامه شهید بگویید بویژه از آن نمونه‌هایی که حوزویان را به کار آید.

زهد آن گونه که از سخنان ائمه هدی(ع) بر می‌آید آن است که خار و خس دنیّ بر انسان مالک نشود و زاهد راستین آن نیست که نداشته باشد بلکه آن است که مالک باشد بی آنکه مملوک باشد.

با سیّد شهید زیستم در حالی که مالک چیزی که چشم‌گیر باشد نبود. آنچه که دیگر مراجع در اختیار داشتند او در اختیار داشت: از دارایی شخصی حقوق شرعی هدیه‌‌ها و دهش‌ها و… ولی همیشه یک حالت داشت.

شهید صدر منزل شخصی نداشت با اینکه می‌توانست از دارایی شخصی خود خانه‌ای بخرد. این واقعیت با خط شریف آن عزیز در نامه‌ای که در بخش مدارک کتابی که درباره وی نگاشته‌ام آمده و ثبت شده است. در طول زندگی و در هنگام شهادت مستأجر بود نه مالک.

اتومبیل هم نداشت. با این که شخص نیکوکاری اتومبیل خود را به وی بخشید که در زمان خود گران‌قیمت بود و به آن نیاز بسیار داشت با این همه آن را فروخت و بهای آن را بین طلبه‌‌ها و نیازمندان پخش کرد.

در همه جنبه‌های زندگی چنین بود. زندگی خصوصی وی نیز بر همین روش بود. اهل و عیال و فرزندان خود را بر این رویه پرورش داده بود.

او در تمام کردار و رفتار هدفدار بود و قصد خدمت به دین حنیف و رسالت مقدس آن را داشت. بر این نظر بود که سطح زندگی مرجع نباید بیش از سطح زندگی تهی‌دستان باشد. او به سبب برخی از جنبه‌های منفی که از رفتار بعضی از کسان تراویده بود و مردم را تحریک می‌کرد و اعتماد آنان را به عالمان دین سست و لرزان می‌ساخت در پی چاره‌جویی کار آمد بود و یکی از راه‌هایی را که پیش گرفته بود تا چاره این درد بشود همانا هم‌سطح کردن زندگی خود با زندگی تهی دستان و طلبه‌ها بود.

بسیار غمگسار مردم بود و این از درخشان‌ترین نقطه‌های زندگی اوست. غمگساری وی در سطحی نبود که تعارف اقتضا کرده باشد بلکه غمگساری راستین بود. گرفتاری‌های مردم را در می‌یافت و از اوضاع و احوال آنان پرسش می‌کرد و با آنان همدردی می‌کرد و این امر سبب شد هر که وی را ببیند دوست بدارد و به گونه‌ای شگفت دلباخته او شود.

کدام یک از ویژگی‌های آن شهید عزیز اثری ژرف در دل و جان شما باقی گذارده است.

مهم‌ترین ویژگی که مرا شیفته سیّد شهید کرد از خودگذشتگی و جان‌نثاری وی در راه هدف مقدس بود. درمثل آن گاه که مرجعیت آیت اللّه حکیم از سوی رژیم بعث عراق مورد تهاجم قرار گرفت با تمام توان در کنار آن بزرگوار ایستاد با این که بسیار احتمال داشت که این کار به شهادت او بینجامد.

ییا آنگاه که امام خمینی قدس سره با رهبری پربرکت خود پیروزی بزرگی برای اسلام در ایران به ارمغان آورد با خط شریف خود به شاگردانش در ایران نوشت:

(بر هر یک از شما و برهر فردی که بخت بلندش زیستن در پرتو این تجربه پیشاهنگ را نصیبش کرده واجب است تمام نیروی خود را و هرگونه توش و توانی که دارد در حمایت این حرکت مقدس به کار گیرد و از هیچ تلاشی دریغ نورزد و آنچه دارد در اختیار این تجربه قراردهد. پس نباید از داد و دهش باز ایستاد. این ساختمان برای اسلام برافراشته می‌شود و نباید در بذل و دهش حد و مرزی شناخت. رایت این امر با نیروی اسلام به اهتزاز در آمده نباید از کمک به آن اندکی غافل شد. باید بر محور مرجعیت آقای خمینی که در ایران امروز امید‌های اسلام را مجسم ساخته گرد آمد و برای آن اخلاص ورزید و منافع آن را حمایت کرد و در وجود سترگ وی محو شد به آن اندازه‌ای که خود در هدف بزرگش محو گردیده است.)

این متن به معنای چشم‌پوشی از موجودیت مرجعی خود و محو شدن در رهبری امام خمینی است. این حرکت را ما طلاب علوم اهل بیت باید گرامی بداریم اهل بیتی که به از خود گذشتن فراخوانده‌اند و این عین از خودگذشتگی است.

بارها آن شهید مظلوم سخنی به این مضمون تکرار می‌کرد: (اگر امام خمینی از من بخواهد برای خدمت به اسلام در یکی از روستا‌های ایران سکنی گزینم هیچ تردیدی در پذیرش این خواسته به دل راه نخواهم داد.)

از حجت‌الاسلام‌والمسلمین سید عبدالهادی شاهرودی امام جمعه کنونی علی آباد کتول و یکی از طلاب مقرب وی شنیدم که گفت: (در زمانی پیش از پیروزی انقلاب اسلامی شهید صدر به ما گفت: با من برخورد عاطفی و شخصی نکنید و نگذارید وابستگی‌تان به من حجابی در برابر واقع‌بینی شود بلکه بایسته است معیار مصلحت اسلام باشد. بنابراین هر مرجع دیگری بتواند به اسلام خدمت کند و هدف‌های آن را محقق سازد باید در کنار آن ایستاد و از آن دفاع کرد و در آن محو گردید.)

او پایبند این رفتار و کردار بود زیرا می‌دید مرجعیت و مقام‌های دینی دکان کاسبی نیست بلکه مسؤولیتی سنگین است و دیگر آن که هدف باید اسلام باشد نه چیز دیگر و ما جز سربازانی که باید وظیفه خود به بهترین وجه ادا کنیم چیز دیگری نیستیم.

آنچه مر افزون بر جنبه رفتاری و اخلاقی شیفته و دلباخته آن عزیز کرد بی‌توجهی به اندیشه بیت علمی و دینی بود؛ از این روی خود را به بهانه این که به یک بیت علمی و دینی نامدار نسب می‌برد برتر از دیگران نمی‌دید و چون این گونه بود برتری جویی نمی‌کرد بلکه فروتن و آسان گذار بود.

از جایگاه علمی وی در بین علمای شیعه و اهل سنت بگویید.

بی‌گمان آنچه سید شهید در میدان‌های گونه‌گون علمی: فقه اصول اقتصاد فلسفه منطق… نوشت بیان گر جنبه‌هایی از ژرف اصالت و نوآوری و آفرینندگی است که شخصیت علمی سید شهید را برجسته می‌کند.

در این جا نمی‌خواهم ادعای بی‌جا کنم زیرا کتاب‌های وی در دسترس ماست و این گفته‌ها را تأیید می‌کند. من به عنوان طلبه به رهبران دینی و فکری خود که ابتکار به خرج می‌دهند و بر اعتلای سطح دانش حوزه به عنوان یک مجمع علمی – اسلامی ممتاز می‌افزایند به خود می‌بالیم. کتاب‌های سید شهید در عصرحاضر نقطه عطف بزرگی در ترقی و تکامل تشکیل می‌دهند و این را به گونه فشرده و مختصر حضرت آیت اللّه سید کاظم حائری در مقدمه کتاب اصولی خویش آورده است و به نوآوری‌های آن شهید اشاره دارد.

امّا جایگاه علمی و تأثیر فکری وی در بین علمای شیعه و سنی باید گفت: بسیاری از اندیشه وران و علمای دینی را مجذوب خود کرده بود از جمله دکتر محمد شوقی خنجری استاد علم اقتصاد و مشاور رئیس جمهور مصر انور سادات سخت تحت تأثیر اندیشه‌‌های روشن و شفاف شهید صدر قرار گرفته بود.

او وقتی دریافته بود که شهید صدر در دانشگاهی تحصیل نکرده و مسجد با روح ایمانی و ارزش‌های اسلامی خود دانشگاه او بوده شگفت‌زده می‌شود و می‌گوید: (مساجد صدها بار از دانشگاه‌های جهان بهترند.)

وی از افکار و دریافت‌های ژرف تازه‌ترین نظریه‌‌های پیچیده ریاضی در (الأسس المنطقیّة) شگفت زده شده بود.

از مبارزات سیاسی شهید صدر و دیدگاه‌های وی بگویید.

می‌توان دیدگاه‌های سیاسی شهید صدر را در چند محور خلاصه کرد:

  1. باور به برپایی حکومت اسلامی داشت تا به آنچه خداوند نازل کرده فرمان براند و نمونه‌ای ایده‌آل باشد برای واداشتن ملت‌های دیگر در پیمودن همان راه.
  2. بر این اعتقاد بود که همه تلاش‌های اسلامی باید تحت اشراف و زیرنظر مرجعیّت باشد و یا از موافقت آن برخوردار.
  3. به این باور بود که ساختار اوضاع بویژه در عراق فعالیت تشکیلاتی اسلامی را می‌طلبد.
  4. پشتیبانی از جمهوری اسلامی را در ایران بر هر مسلمانی واجب می‌دانست و بر تمام مراجع دیگر نیز لازم می‌دانست که با مرجعیت امام خمینی در همه مواضع همنوا شوند.
  5. در زمینه فعالیت سیاسی در آغاز جوانی حزبی اسلامی بنیان نهاد و آن را (حزب الدعوة الاسلامیه) نامید و شرح این را در کتاب خود: (الشهید الصدر سنوات المحنة وایام الحصار) یادآور شده ام.
  6. مبارزه مسلحانه را در عراق لازم می‌دانست و بر این نظر بود که تلاش‌های مردم در اوضاع سیاسی و امنیّتی عراق باید مسلحانه باشد؛ زیرا رژیم بعث به هیچ مفهومی از آزادی باور ندارد و هیچ اعتنایی به رأی ملّت و اراده او نمی‌کند و جز زبان زور هیچ زبانی را نمی‌فهمد.

درحوزه نجف گویا کسانی که به مخالفت با آرا و افکار ایشان برخاسته‌اند از ویژگی‌های اینان اگر امکان دارد بگویید.

بله با اندیشه‌‌های نو ایشان بسیاری مخالفت می‌کردند. با طرح‌های ایشان برای دگرگون ساختن نهاد مرجعیت گروهی مخالف بودند گروهی مرجعیت دینی را برای فرزندان و نوادگان خود به ارث می‌خواستند و می‌خواستند این نهاد در انحصار خانوادگی یا گرایش ویژه باشد درحالی که سید شهید برای درآوردن مرجعیت از حالت فردی و نهادینه کردن آن برنامه‌ریزی می‌کرد. این طرح در آنچه به عنوان (مرجعیت واقع گرا) نوشته روشن است.

بدین بحث باید پرداخت زیرا نمایان گر بذر نیکو و پروژه گران بهایی است که می‌شود آن را اجرا کرد و رویّه‌ای بنا نهاد که نهاد مرجعیت رو به کمال رود و هر مرجعی که زمام را در دست می‌گیرد ساختمان مرجعیت سابق را کمال بخشد نه این که پس از وفات مرجع پیشین از صفر شروع کند.

اما نسبت به حوزه و دگرگونی آن تلاش‌های سید شهید ابعاد اساسی چندی را در بر می‌گرفت از جمله: تغییر کتاب‌های درسی و تبدیل آنها به کتاب‌های درسی روشمند که هم روحِ مبانی پیشین را در خود داشته باشد و هم آخرین دستاوردهایی که علم اصول فقه منطق و… بدانها رسیده‌اند.

وی در پی آن بود که نیرو‌های کار آمد و شایسته از جوانان دانشگاه و روشنفکران را به حوزه جذب کند تا مشارکتی فعال در راه ترقّی سطح حوزه علمیه به گونه‌ای که متناسب به خواسته‌‌های زندگی و تکامل آن و نیاز‌های جامعه باشد پدید آید.

وی می‌کوشید تا همه نیاز‌های مادی طلاب را برآورد به گونه‌ای که طلبه بتواند تمام وقت خود را به درس و تحصیل علم ویژه کند.

بر اساس اندیشه‌هایی که در دگرگونی حوزه داشت کتاب (دروس فی علم الاصول) را نگاشت و بر آن بود کتاب: (دروس فی علم الفقه) را نیز بنگارد به گونه‌ای که پله پله از فتوای محض شروع کند تا به مرحله استدلال عمیق برسد تا فراگرفتن بحث‌های خارج که از عمق بیشتری برخوردارند بر طلبه آسان گردد. لکن با تأسف فراوان دست جنایت بعثیان پیش از این که آن عزیز بتواند طرح خود را به اجرا در آورد او را در ربود.

رژیم بعث چه شگردهایی برای خاموش کردن این شعله‌ی فروزان به کار بست.

حزب بعث در حالی به قدرت رسید که اندیشه‌‌های الحادی در تار و پود آن تشکیلات شوم رسوخ کرده بود و بر آن بود این اندیشه نامبارک را در بین جوانان مسلمان نفوذ دهد و آنان را از اسلام جدا کند. برای رسیدن به این هدف شوم تلاش بسیار کرد از جمله:

  1. در افتادن با مرجعیت دینی حوزه علمیه؛ زیرا تنها نهاد نیرومندی بود که با اندیشه‌‌های الحادی حزب بعث در افتاده بود.
  2. مخالفت سخت با حرکت اسلامی و کوشش در راه نابودی و خاتمه دادن بدان با بهره‌گیری از ابزارها و روش‌ها گوناگون.
  3. اعدام هزاران تن از بهترین طالب علمان و مؤمنان که پایه‌‌های مرجعیت را تشکیل می‌دادند.
  4. بیرون راندن عالمان و طلاب از عراق و پراکنده ساختن آنان برای خالی کردن حوزه‌‌های علمیه عراق از نیرو‌های کارآمد و ناتوان ساختن حوزه‌ها از ادامه راه.
  5. بیرون راندن بسیاری از شیعیان برای از اکثریت انداختن شیعیان و از هم گسستن جمع و تشکیلات شیعی به بهانه ایرانی الاصل بودن آنان.
  6. مبارزه با همه شعائر و نمود‌های دینی چون مراسم امام حسین(ع) حتی اذان نماز جمعه و همچنین گسترش تسلط خود بر مراکز علمی ـ دینی مانند دانشگاه فقه در نجف اشرف و مساجد و حسینیه ها.
  7. پی‌گیری طلبه‌‌های عراقی به بهانه وابستگی آنان به احزاب دینی یا واداشتن آنان به خدمت در نظام و…

با این وجود شهید صدر اصرار داشت راه را ادامه دهد و ادای تکلیف کند و دستاوردها (هر چه خواهد گو باش!).

بر این اساس در ابعادی چند برای پایان دادن حاکمیت حزب دست نشانده بعث و برپایی حکومت اسلامی در عراق به تکاپو پرداخت و برخلاف این که امکانات مادی مجال کافی نمی‌داد توانست در دانشگاهها، مدارس، ارتش، در بین توده مردم، زمینه‌سازی کند.

با آن که رژیم بعث نتوانست دست‌آویز و مدرکی که شهید صدر را محکوم کند به چنگ بیاورد ولی نیک دریافته بود که وجود او خطر بسیار برای حاکمیت او دارد؛ از این روی چند حرکت تبهکارانه انجام داد: تحت نظر قرار دادن ایشان اعدام همه نمایندگان و تعقیب آنان و… که با شهادت آن مظلوم و خواهر مظلومه‌اش این حرکت پایان یافت.

شهید صدر چند بار بازداشت شد و اگر از این بازداشت‌ها خاطره‌ای دارید بیان کنید.

وی چند بار بازداشت شد بدین شرح:

نخست در سال 1392هـ.ق برابر با 1971م. هنگامی که ناظم گزارِ جنایت‌پیشه رئیس سازمان امنیت عراق بود.

دوم در قیام جاودان صَفر سال 1397هـ.ق برابر 1977م.

سوم در رجب 1399هـ.ق. برابر 1979م. پس از دست یازیدن به قیام بزرگی که خواب از چشمان حاکمان بعثی ربود و نزدیک بود که بنیان حکومت آنان را برکند.

چهارم آخرین بار در سال برابر با 1980م. که به شهادت آن عزیز انجامید و شرح این درد جانکاه را در کتاب خود: (الشهید الصدر سنوات المحنه و ایام الحصار) آورده‌ام.

از رابطه شهید صدر با امام خمینی اگر خاطره و مطلبی دارید بیان کنید.

رابطه شهید صدر با امام خمینی رابطه منحصر به فرد بود. این پیوند تنها یک پیوند عاطفی و احساسی نبود بلکه بر ارزیابی ویژه از امام استوار بود.

شهید صدر به عنوان پشتیبانی از حرکت امام و اندیشه‌‌های آن بزرگ مرد پس از انتشار کتاب (حکومت اسلامی) امام از شاگردان خود خواست در بحث‌های امام شرکت بجویند و در آن زمان می‌گفت:

(امام کسی است که امیدها بدو بسته است برای این که با روشنی به برپایی حکومت اسلامی فرا می‌خواند و از این راه در برابر گروه‌هایی که ممکن نمی‌دانند برپایی حکومت اسلامی را پیش از قیام مهدی(عج) به چالش‌گری پرداخته است.)

امام از جهت دوراندیشی و دریافت نیازها و خواسته‌‌های عصر و حکمت و شجاعت که شهید صدر در او می‌شناخت برای آن شهید عزیز همیشه تحسین برانگیز بود.

از آخرین لحظه‌‌های زندگی علامه شهید و آخرین سفارش‌‌های آن مصلح بزرگ و دل مشغولی‌‌‌های وی در آن لحظه‌‌های بحرانی اگر مطلبی خاطره و نکته‌ای دارید بیان کنید.

سخن در این باره به گونه‌ای که تمام زوایای مطلب و اوضاع زمانی را در بر بگیرد آسان نیست ولی بسیار فشرده و مختصر می‌توان گفت:

سیر انقلاب اسلامی عراق سیّد شهید را ناگزیر ساخت که جانفشانی و شهادت را به گونه (اندیشه شده) برگزیند به گونه‌ای که شهادت او جریانی همیشه جاندار توفنده و شاداب باشد تا برای برانداختن نظام بعثی عراق و بر پا داشتن حکومتِ راستین اسلام ملت عراق را برانگیزد. طرح او در تشکیل رهبری سیاسی انقلابی به نام (رهبری جانشین) خلاصه می‌شود که مسؤولیت رهبری انقلابی اسلامی عراق را به عهده می‌گرفت که از اشخاصی تشکیل می‌شد. قرار بود پس از شکل گرفتن سیّد شهید به کار‌های زیر دست یازد:

  1. اعلامیه‌ای گفتاری و نوشتاری خطاب به ملت عراق بفرستد و به آنان سفارش کند که از (رهبری جانشین) فرمان برند و تمام دستور‌های آن را به کار بندند.
  2. به امام خمینی نامه‌ای بنویسد و از وی درخواست کند به اعضای رهبری توجه ویژه داشته باشد و از آنان با مهربانی‌های پدرانه و انقلابی پشتیبانی کند.
  3. سید شهید روزی از روزه بین دو نماز مغرب و عشاء به صحن شریف امام علی(ع) برود و در یک سخنرانی انقلابی به حاکمان بعثی هجوم برد و جنایت‌های آنان را بر شمارد و به ملت رهبری و ضرورت اجرای فرمان‌های آن را گوشزد کند. وی گفت:

( چنان سخن خواهم گفت که رژیم بعث ناگزیر مرا در صحن امام علی(ع) به شهادت برساند و رهبری جانشینی باید از این واقعه برای شدت بخشیدن به انقلاب و ادامه آن بهره بجوید.)

ضروری بود همه اعضای رهبری در عراق نباشند؛ از این روی سید شهید به یکی از کاندیداها گفت: به عضویت این جمع درآید و از عراق خارج شود ولی وی به علت‌هایی که مربوط به خود اوست دو دلی کرده بدین ترتیب خواست سیّد شهید محقق نشد و نقشه او ناکام ماند.

پس از این تنها یکی از دو راه را در پیش داشت یا تسلیم در برابر رژیم بعث و پذیرش همه شرط‌های آن که در این باره می‌گفت: (هرگز امکان ندارد مرجعیت را خوار و زبون کنم و به انقلابیان و به شهیدانی که برای انقلاب دعوت کردم و پاسخ گفتند و به مبارزه برخاستند خیانت کنم و سپس پیشاپیش کسانی باشم که عقب می‌کشند و در می‌مانند در برابر دست یافتن به چند سال زندگی که هیچ ارزشی ندارد.)

راه دوم شهادت بود هر چند به نوعی باشد که نمی‌پسندید یعنی کشته شدن در ساختمان سازمان امنیت و این تنها راهی بود که پیش روی داشت و برگزید پس از آن که تک و تنها و بی‌یار و یاور مانده بود. شرح این قصه پرغصه را در کتاب خود (سنوات المحنه) آورده‌ام.

اگر درباره چگونگی به شهادت رساندن آن سید مظلوم و به خاکسپاری وی مطلبی دارید بیان کنید.

آنچه از شاهدان عینی دریافتم این است که جنایتکار خیره سر صدام تکریتی خود آن سید شهید و خواهر گرامیش را پس از شکنجه‌‌های فراوان و با بدترین شیوه ه به قتل رساند.

سیّد شهید را با بند‌های آهنی بسته بوده‌اند و صدام جنایت پیشه با تازیانه بر سر و صورت وی می‌کوبیده و می‌گفته است: (تو مزدور ایرانیان هستی و می‌خواهی برای آنان درعراق انقلاب اسلامی بر پاکنی.)

شهید بنت الهدی با برادر عزیزش در یک اتاق بوده‌اند. شهید بنت الهدی در گوشه اتاق به خاطر شکنجه‌‌های زیاد و بریدن پستان بی‌هوش بوده و هر آنچه در پیرامونش می‌گذشته متوجه نبوده و پس از این مراحل صدام جنایت پیشه با تیر به زندگی آن دو عزیز خاتمه می‌دهد. آنچه را نقل کردم از منبعی آگاه و آشنا به جریان و مراحل تحقیق و شکنجه آنان به گونه خطی ثبت شده و در نزد من موجود است و به خواست خد در آینده نشر خواهم داد.

اگر درباره قهرمانی‌های شهید بنت الهدی مطلبی شنیده‌اید و از مبارزات و نستوهی‌های او چیزی دیدهاید و خاطره‌ای دارید بیان کنید.

نمی‌توان به این سرعت و در این مجال اندک درباره آن زن قهرمان مطلب درخوری گفت که تمام زوایای وجودی آن بزرگ زن را در بر بگیرد. آنچه در این مجال بایسته است گفته شود خاطراتی است که از آن قهرمان دارم که به زودی إن شاء اللّه در کتابی نشر خواهم داد که شاید بتواند این بزرگ قهرمان را به جامعه اسلامی بشناساند.

به نظر حضرت عالی برای احیای شخصیت شهید صدر و نشر افکار و اندیشه‌‌های ویژه وی حوزه‌‌های علمیه چه باید بکنند اگر پیشنهاد و یا طرحی در این‌باره دارید بیان کنید.

شهید صدر در همه ابعاد یگانه بود و ویژگی‌های منحصر به فرد داشت. در جانفشانی فداکاری ایثار مردم دوستی عشق به اهل بیت تبحّر در معارف اسلامی و… و این بی‌سابقه نیست. مکتب اهل بیت از این بزرگمردان و الگو‌های بدیع و ایده‌آل بسیار پروریده و به جامعه انسانی تحویل داده است.

شهید صدر نقش خود را به گونه کامل ایفا کرد و بر این اساس به عالمان و فاضلان موارد زیر را پیشنهاد می‌کنم:

  1. اهتمام به مکتب فقهی اصولی فلسفی و فکری وی که همچنان نو و گنجینه‌هایی هستند که ناشناخته مانده‌اند و نیازمند است کسی برای کشف آنها همت بگمارد و به جامعه و مراکز علمی بشناساند.
  2. چاپ و نشر هر آنچه که مربوط به شرح حال شخصی و مواضع فکری اوست. زیرا شهید صدر یک شخص نیست بلکه نمایان گر یک وضعیت خاص مذهب اهل بیت و مکتب نبوی اسلامی است. من هیچ مرجع شیعی در تاریخ عراق نمی‌شناسم بدین گونه و با این پای فشاری شهید شده باشد و شهادت را برگزیند و این چیزی است که زیبنده و سزاوار است از آن پیروی کنیم و بدان فخر بورزیم.

حضرت عالی کتاب ارزنده‌ای درباره رنجه دردها و جهاد سیاسی و اجتماعی و جایگاه علمی و معنوی آن شهید عزیز و سرفراز نوشته‌اید از ویژگی‌های این کتاب اگر امکان دارد خلاصه‌ای بیان کنید.

این کتاب تمام ویژگی‌های شهید صدر را در بر دارد و از تاریخ زندگی سراسر جهاد و فداکاری وی حکایت می‌کند و تنها یک گزارش مختصر و گذرایی از زندگی پر بار اوست آن هم از مهم‌ترین و خطیرترین مراحل زندگی وی.

این اثر نمایش‌گر مرحله رویارویی مستقیم شهید صدر با تبهکارترین رژیمی است که کشور عراق به خود دیده است.

این کتاب در بردارنده خلق و خوی اوست. امیدوارم که اهل ایمان به طور اعمّ و فرزندان ملت عراق به طور اخصّ از آن بهره جویند.

فیلم‌