[vc_row][vc_column][vc_column_text]زنانی از یاران و خویشانش همچون ستارگانی پراکنده، بدون چینشی از پیش آماده، و البته همگی همسان در این خیزش و خروش، گرداگرد وی را گرفته بودند. پیشوای ایشان در این میان، یورش بزرگی را که در پی آن بود و توان و توشهاش را فراهم میساخت، پیش چشم میآورد و هر چه بیشتر آن را تصور میکرد، بر دلیری و همتش افزوده میشد و نیروی حق در وجودش افزون میگشت و برای ادامۀ حرکت، صلابتی بیشتر مییافت و در مسیر دفاع از حقوق غصبشده برانگیختهتر میگشت و تکاپویش در این خیزش، بیشتر میشد و دلیریاش در این موقعیت بیمانگیز شدت میگرفت. گویا وی در این لحظه، قلب همسر بزرگوار خویش را به عاریت گرفته بود تا به رویارویی با آن وضعیت دردناک برخیزد و در برابر آنچه دست «روزگار» برایش تقدیر نموده بود، مقاومت نماید. نه؛ از خداوند متعال برای این تعبیر آمرزش میخواهم! باید گفت: آنچه «خداوند تقدیرگر حکیم» برایش مقدر فرموده بود؛ یعنی آن رنجهای لرزهافکن که کوه را فرو میپاشید و صخرههای عظیم را از جای برمیکند.
… گزارش تاریخ به ما نشان میدهد که فاطمه زنانی از خاندان و یارانش را با خود همراه کرده بوده؛ چنان که پیشتر گذشت. این که وی آن زنان را با خویش همراه نمود و نیز راه ورود همگانی را برگزید، از آن رو است که میخواست مردم را آگاه سازد و توجه آنها را به آن حرکتِ همراه بانوان برانگیزد تا همگان در مسجد گرد آیند و برای خبر یافتن از قصد وی به سوی مسجد بشتابند و ببینند او چه خواهد گفت و چه خواهد کرد. بدینسان، آن دادرسی علنی میگشت و در میانۀ آن آشوبگاه، همۀ مسلمانان همه چیز را میشنیدند.
فدک در تاریخ، ص ۲۸[/vc_column_text][/vc_column][/vc_row]