پیروزی و شکست جنبش فاطمی (۲)

جنبش فاطمی به یک معنا شکست خورد و به معنای دیگر پیروز شد…
پیروزی مبارزه فاطمه از این جهت بود که حقیقت را به نیرویی توانمند مجهز نمود و به توان جاودانگی آن در میدان کارزار مکتبی، توانی تازه افزود. او این پیروزی را به‌طور کلی در همه آن حرکت و به‌طور ویژه در گفت‌وگوی با صدیق و فاروق هنگام دیدار خاص آن دو تن با وی به ثبت رساند، آن گاه که به آن دو گفت: «آیا اگر سخنی از رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم برایتان نقل کنم، آن را صحیح می‌شمارید و به آن عمل می‌کنید؟» گفتند: «آری.» گفت: «به خداوند سوگندتان می‌دهم! آیا از رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم نشنیدید که فرمود: خشنودی فاطمه از خشنودی من و خشم او از خشم من است. پس هر که فاطمه را دوست بدارد، با من دوستی ورزیده و هر که او را خشنود سازد، مرا خشنود ساخته و هر که وی را به خشم آورد، مرا به خشم آورده است؟»۱ آن دو گفتند: «آری؛ این سخن را از رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم شنیده‌ایم.» فاطمه گفت: «پس خدا و فرشتگانش را گواه می‌گیرم که شما مرا خشمگین ساختید و خشنودم نکردید و هر گاه به دیدار رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم روم، نزد وی از شما دو تن گلایه خواهم نمود»۲.
این گفتار فاطمه نشان می‌دهد که وی تا چه میزان اهتمام داشت که اعتراض خود به آن دو طرف دعوا را تحکیم و تثبیت نماید و خشم و کینه‌اش را نسبت به آن دو آشکار سازد. هدف او از این اهتمام این بود که از این مبارزه به نتیجه‌ای دست یابد که ما در صدد بررسی آن و دستیابی به دیدگاهی خاص درباره آن نیستیم؛ زیرا این سخن از قلمرو عنوان این بحث بیرون است و نیز شأن خلیفه را برتر از آن می‌شمریم که با او وارد چنین مناقشاتی شویم. ما این سخن را فقط از آن روی می‌نگاریم که اندیشه‌های فاطمه علیها‌السلام و دیدگاه او را توضیح دهیم. او بر این باور بود که رهاوردش از این مبارزه، پیروزی قطعی با معیار عقیده و دین بود. مقصودم آن است که صدیق با خشمگین کردن فاطمه، سزاوار خشم خدا و رسولش شد و با آزار دادنش آن دو را آزرد؛ زیرا خدا و رسولش با خشم او به خشم می‌آیند و با رنجش وی رنجیده می‌شوند. این همان است که در سخن صحیح پیامبر به تصریح آمده است. بدین سان، روا نبود که وی خلیفه خدا و رسولش باشد؛ چرا که خداوند فرموده است:
«وَمَا کانَ لَکمْ أنْ تُؤْذُواْ رَسُولَ اللهِ وَلاَ أنْ تَنْکحُواْ أزْواجَهُ مِن بَعْدِهِ أبَداً إنَّ ذَلِکمْ کانَ عِندَ اللهِ عَظیماً؛ شما حق ندارید رسول خدا را برنجانید و مطلقاً نباید زنانش را پس از مرگ‏ او به نکاح خود درآورید؛ چرا که این نزد خدا همواره (گناهی‏) بزرگ است» (احزاب: ۵۳).
«إنَّ الَّذِین یؤْذُون اللهَ وَرَسُولهُ لَعَنَهُمُ اللهُ فِی الدُّنْیا وَالآخِرَهِ وَأعَدَّ لَهُمْ عَذَاباً مُهِیناً؛ همانا آنان که خدا و رسولش را بیازارند، خداوند در دنیا و آخرت لعنتشان کند و برای ایشان عذابی خوار کننده فراهم سازد» (احزاب: ۵۷).
«وَالَّذِینَ یؤْذُونَ رَسُولَ اللهِ لَهُم عَذابٌ ألِیمٌ؛ آنان که رسول خدا را بیازارند، ایشان را عذابی دردناک است» (توبه: ۶۱).
«یا أیها الَّذین آمنوا لاَ تَتَوَلَّواْ قَوْماً غَضِبَ اللهُ عَلَیهِمْ؛ ای ایمان آوردگان! سرپرستی مردمی که خداوند بر آنان خشم گرفته را بر خود نپذیرید» (ممتحنه: ۱۳).
«ومَنْ یحلِلْ عَلَیهِ غَضَبِی فَقَد هوی؛ هر که خشم من بر او فرود آید، در ورطه هلاکت افتاده است» (طه: ۸۱).

۱. صحیح بخاری، ج۵، ص۸۳، باب ۴۳، حدیث ۲۳۲.
۲. صحیح بخاری، ج۵، ص۵؛ و ج۶، ص۱۹۶.