حب خدا بود که باعث میشد علی علیهالسلام همواره شجاعانه و قهرمانانه عمل کند. این شجاعت ـ شجاعت علی علیهالسلام ـ شجاعت درندگان، شجاعت شیران، نیست، بلکه شجاعت ایمان و حب خدا است. چرا؟ زیرا این شجاعت فقط شجاعت میدان جنگ نبود، بلکه گاهی شجاعت نپذیرفتن و رد کردن بود، گاهی شجاعت صبر بود.
علی بن ابیطالب علیهالسلام مَثل اعلای شجاعتِ مبارزه در میدان جنگ را به نمایش گذاشت. در آستانه شصت سالگی بود که کمر همت بست و به خوراج یورش برد و با چهار هزار نفر جنگید. این قله شجاعت در میدان مبارزه است؛ چون حب خدا او را سرمست کرده است و نمیگذارد اصلاً به این مطلب توجه کند که آنها چهار هزار نفرند و او فقط یک نفر.
او قله شجاعت در صبر است، قله سکوت و چشمپوشی از حق خویش است؛ در اوج جوانی ـ نه در کوران پیری ـ به حکم اسلام از حقش چشم پوشید. در اوج جوانی بود و شور جوانی همه وجودش را پر کرده بود، اما چون اسلام به او گفت: سکوت کن، تا زمانی که اینها به شعائر ظاهری اسلام و دین عمل میکنند، برای حفظ اساس اسلام از حقت بگذر، سکوت کرد. تا زمانی که آنها به شعائر ظاهری اسلام و دین عمل میکردند، او سکوت کرد و اینچنین قله شجاعت در صبر نیز بود. این شجاعت شیران درنده نیست؛ شجاعت مؤمنی است که عشق خدا سرمستش کرده است.
بارقهها، ص ۴۷.