بر خلاف آزادی در تمدنهای غربی که از رهایی شروع میشود و در نهایت ـ همانطور که خواهیم دید ـ به انواع بندگی و عبودیت میانجامد، آزادی گسترده اسلامی از عبودیت و بندگی خالص برای خداوند متعال آغاز شده، به رهایی از همه بندگیهای خوار میانجامد…
اسلام عملیاتش برای آزادسازی انسان را از درونمایه و محتوای داخلی خود او آغاز میکند؛ زیرا معتقد است آزادی بخشیدن به انسان فقط به این نیست که به او بگویند: «این تو و این راه! برو بهسلامت»، بلکه انسان زمانی حقیقتاً آزاد میشود که بتواند بر راهش چیره باشد و با تصمیمگیری در تعیین راه و ترسیم شاخصهها و جهتگیریهای آن، از انسانیت خود پاسداری کند و این پیش از هر چیز نیازمند آن است که انسان از بندگی شهوتهایی که در نفسش فوران میکنند، آزاد گردد تا از آن پس، شهوت فقط وسیلهای برای آگاهسازی انسان نسبت به تمایلاتش باشد، نه نیرویی محرک که اراده او را در تسخیر خود درآورده، هرگونه توان و نیرویی را از او سلب کند؛ زیرا اگر شهوتها اینچنین شوند، انسان آزادیاش را از همان ابتدای راه از دست میدهد و اینکه دستانش باز باشند در واقعیت تغییری ایجاد نمیکند؛ زیرا خرد و همه مفاهیم انسانیاش که او را از حیوان جدا میسازند اسیر و از کار افتادهاند.
پژوهشهای قرآنی، مقاله «آزادی در قرآن»، ص ٣٧٣.