نویسنده: محمد عبد اللاوی
شهید آیت الله سید محمد باقر صدر درباره فلسفه تشریع عبادات، مجموعه کاملی را ارائه کرد که باعث پیریزی یک نظام فلسفی مبتنی بر ارتباط انسان با غیب و تاریخ گردید؛ این برداشت فلسفی از تشریع عبادات، بر اساس خواستههای شریعت و از راه تفسیرهای انجام گرفته برای آیات قرآنی و احادیث شریف بهوجود آمده است. (بهنظر میرسد صحیح «بهوجود آمده است» باشد. م.) فلسفه عبادات که شهید صدر آن را مطرح میکند بهطور کلی، چه از جهت منطق و چه از جهت غایت حول محور تقوی میچرخد.
از همینجا، جنبههای اجتماعی و سیاسی عبادات آشکار میشود؛ زیرا آنگونه که شهید صدر تقوی را تحلیل نموده است، تنها یک حالت عاطفی و آرامبخش نیست تا آدمی برای برطرف نمودن غصههای زندگی، بدان پناه ببرد؛ بلکه تقوی، محل تلاقی «عبادات» و«معاملات» است و به این خاطر، گستره تقوی تمام زوایای زندگی اجتماعی را دربر میگیرد.
در پرتو این دیدگاه، مییابیم که عبادتها فقط یک خط عمودی یعنی رابطه میان انسان و خدا نیست؛ معنویت در عبادات، چند بُعدی است و بهخلاف معنویتهای موجود بودایی، مسیحیت و مذاهب دیگری که حالت آرامبخشی آخرتاندیشی و اجتماعگریزی دارند، معنویت اسلام دارای ویژگیها و ابعادی گوناگون است؛ این معنویت، ریشه در زندگی اجتماعی دارد و جریانی همراه با ایمان است که همه زوایای زندگی را فرا میگیرد و انسان را وا میدارد تا نسبت به مسایل اجتماعی و حوادث تاریخی حساس باشد.
در نتیجه، عبادات به این معنا یک حالت انفعالی نیست؛ بلکه به معنای حضور انسان باتمام ابعاد جسمی و عقلی و عاطفی است و این حالت غیر از حالتهای عاطفی و انفعالی است که عقل در آن نقشی ندارد؛ زیرا غایب بودن عقل، به معنای جریان یافت هرجومرج در حرکت «امت» میباشد و این، در تضاد جدی با عباداتی است که خدای متعال در نظامی بینظیر وضع کرده است؛ بنابراین، عاطفههای پدید آمده بهواسطه عبادت، عاطفههایی خودجوش و بیحساب نیست؛ بلکه در چارچوب احکام شرعی و بر اساس نوع نگاه اسلام به هستی و زندگی است، لذا مطابق تحلیل شهید صدر نمیتوان از بعد روحانی یا مادی و یا ایدهآلیستی و یا رئالیستی به بررسی عبادات پرداخت. فلسفه مستنبِط از عبادات، فلسفه بینظیری است و مفاهیم فلسفه غربی این قابلیت را ندارد که برای عبادات چارچوب مناسبی بسازد و این سخن با توجه به ویژگیهای عاطفی، ارزشی و عقلانی قطعی و نیز با توجه به عنایتی که عبادات به حرکت تاریخی دارد، روشن میشود.
طبق تحلیل شهید عبادتها، واجبهای شرعی، با توان پاسخگویی به نیازی حتمی در نظام هستی است که انسان، به حکم انسانیت خویش آن را احساس میکند و بنابر این تحلیل، موجود نسبی از طریق عبادات با موجود مطلق ارتباط برقرار میکند.
«و نظام عبادی در شریعت اسلام یکی از بخشهای ثابت و لا یتغیری است که از نحوه زندگی روزمره و دگرگونیهای اجتماعی، جز مقداری اندک تأثیر نمیپذیرد.. ([۱]) در نظام عبادات، انسان عصرِ اتم و فضا باید نماز بخواند و روزه بگیرد و به حج برود، همانگونه که انسان در عصر آسیاب دستی نماز میخواند و روزه میگرفت و به حج میرفت… و از این نتیجه میگیریم که نظام عبادی، نیاز ثابتی را در زندگی انسان برطرف میسازد؛ زیرا رفع نیاز بهگونه ثابت، به معنای وجود نیاز ثابت است»([۲]).
تردیدی نیست که مکتبهای فلسفی، رابطه انسان با موجود مطلق را بر اساس نظریههای متافیزیکیشان پیریزی کردهاند؛ اما اسلام این رابطه را از طریق عبادات برقرار کرده است؛ کما اینکه آن را بهطور کلی و مجمل بیان نکرده است تا انسانها در چگونگی انجام آن حیران و سرگردان بمانند و در وادی شرک و بدعت فرو غلطند و اسلام ثابت کرده است که جز از طریق دین و آن هم با انجام واجبات شرعی. راهی برای ارتباط با موجود مطلق وجود ندارد.
نسبی بودن انسان او را موجودی نیازمند به خدای متعال قرار میدهد، ولی با عقل محض نمیتوان چارچوبهای این ارتباط را معین ساخت؛ زیرا عقل در درک امور غیبی عاجر است؛ لذا شهید صدر با نظر به ویژگیهای نظام عبادی، آن را مجموعهای میداند که در آن دیدگاه اسلام نسبت به مسأله متافیزیک طرح میشود.
اجتهادی ندانستن عبادات و امور مربوط به عالم غیب، نظیر ذات خدای سبحان و صفات الهی به معنای توفیقی بودن احکام شرعی، میباشد و با تفسیری فلسفی و روشنشناسانه این دیدگاه قرآنی، بدین معناست که اسلام موضعی نقادانه در شناختشناسی دارد؛ موضعی که فکر فلسفی به برخی جوانب آن نیز پی نبرده بود، بهجز در عصر جدید که آغاز اینگونه نظر انداختن بر شناخت، به وسیله ایمانوئل کانت، فیلسوف آلمانی صورت گرفت؛ در مقابل، قرآن کریم، جنبههای علمی زندگی را اجتهادی دانسته است. یعنی به عقل بر اساس خواستههای شرع و اقتضاهای زمانی، اجازه دخالت داده؛ در نتیجه احکام مربوط به معاملات، احکامی توافقی و مرتبط با منطقه فراغ است که شارع حدود و مبادی آن را مشخص کرده است.
قرآن کریم، در باب عبادات و امور غیبی، به در اختیار گذاردن مبادی عام آن بسنده نکرده، بلکه آنها را در کاملترین شکل بهگونهای که هیچ نوع تغییری ممکن نباشد، عرضه کرده و به همین خاطر، بعد از کلام خدا، جای سخنی برای بشر باقی نخواهد ماند؛ زیرا هرگونه تلاشی برای به عقل کشیدن عباداتِ فرا عقلی بهناچار انسان را از منطقی بودن خارج میسازد؛ شهید صدر میفرماید:
«نظام عبادی در شریعت اسلام، یکی از بخشهای ثابت و لایتغیری است که از نحوه زندگی روزمره دگرگونیهای اجتماعی، جز مقداری اندک تأثیر نمیپذیرد؛ به خلاف دیگر جوانب تشریع، مثل معاملهها و عقد و قراردادها که انعطافپذیر و متغیر است و روشهای پژوهشی و اجرای آنها از شرایط اجتماعی در حال تغییر، متأثر میشود و این بدان معناست که شریعت، نماز و روزه و حج و زکات و دیگر عبادات را بهعنوان نسخهای زماندار و محدود به شرایطی که شریعت در تاریخ خود پشت سر نهاده، به حساب نیاورده است و چنانچه آن عبادات را بر انسانهایی واجب کرد که با ابتداییترین وسایل شخم میزدند، آنها را بر مردمان این عصر نیز که در جستوجوی راهی برای به حرکت درآوردن و استخدام وسایل با نیروی اتم هستند، واجب ساخته است»([۳]).
بدینترتیب، از منظر شهید، قرآن کریم مجموعه منظمی ارائه میدهد که در آن علاوه بر شریعت، عقل و واقعیتهای زندگی نیز نقش ایفا میکنند. از جنبه فلسفی و عقیدتی میتوان گفت: این نظریه بر دو «دید» پایهریزی میشود؛ اول: شناختشناسانه که در نقد عقل و توانایی محدود آن در امور غیبی تبلور مییابد؛ دوم: دید اجتماعی که تلاش میکند با دور ساختن امت از تمامی اختلافهایی که نتیجه پراکندگی اجتماعی و سیاسی است، وحدت امت را تضمین نماید.
اگر عقل به اسم منطق یا اجتهاد، در عبادات دخالتی ندارد؛ اما در تحلیل ارتباط میان عبادات و زندگی اجتماعی و پرده برداشتن از بعدهای مختلف عبادات ونتیجههای آن دخالت دارد؛ پس دامنه عبادات، از بحثهای طرح شده در فروعات فقهی گستردهتر بوده میتواند به دورنماهای مورد توجه انسان در حرکتش بهسوی مطلق، جهتدهی کند و آن را بهگونهای سامان میدهد که در فعالیتهای تمدنی بشر، اثر مثبت برجا میگذارد.
«علت به نابودی افتادن و به بنبست رسیدن انسان، از اینرو به آنرو شدن مستمر و همراه با گمراهی است که او را به موجودی مطلق متصل نمیسازد تا بتواند در مسیر دشوار وطولانیاش بر او تکیه زند و از اطلاق و شمولیتش، یاری و مدد گیرد و از رهآورد اتصال به آن مطلق، از هدف درکی روشن پیدا کند و حرکتش را به تمامی هستی و به ازل و ابد ارتباط دهد و با آن هماهنگ سازد و موقعیتش را نسبت به مطلق و نیز رابطهاش را با نظام حاکم بر کل هستی، نوسازی کند بنابراین، حرکت در گمراهی و بدون اتصال به مطلق، حرکتی کورکورانه است که چون ریشهای در معرض باد، از اشیاء پیرامونش، اثر میپذیرد، بیآنکه در آنها تأثیری بر جای گذارد. در طول تاریخ و در مسیر بزرگ انسانی، هیچ نوآوری و پیشرفت و گسترش و انتقال آن یافت نمیشود جز آنکه از تکیه بر مطلق و پیوند با او در حرکتی هدفدار، ناشی میشود»([۴]).
بنابراین، رابطه انسان با مطلق، از طریق عبادات، متفاوت با رابطه از راه گمانهزنیهای متافیزیکی است که یا از واقعیت فرار میکند یا در برابرش خاضع میشود و به توجیه میپردازد. عبادت انقلاب روح علیه ماده است، اما نه برای رد ماده، بلکه برای خاضع ساختن آن در برابر ارزشهای الهی.
«رفتن به سوی مطلق، تماماً علم و تماماً قدرت است، تمام آن عدل و تمام آن بینیازی است و این، یعنی در مسیر انسان مبارزهای مستمر، در برابر هر جهل، ناتوانی، ستم و نیازمندی وجود دارد و تا این هدفها، برای حرکت در مسیر مطلق وجود دارد، دیگر این حرکت، ساختن خدای خیالی محسوب نمیشود، بلکه جهادی است مستمر بهخاطر انسان و بهخاطر کرامت او و برای محقق ساختن آن سخن والا که «هرکس تلاشی میکند، برای خود تلاش میکند، خداوند از جهانیان بینیاز است([۵]). این در حالی است که مطلقهای خیالی و خدایان دروغین، نمیتوانند این حرکت را با تمام چشماندازهایش دربر گیرند؛ چراکه مطلقهای ساختگی تولید ذهنِ انسان عاجز یا ساخته نیازِ انسان نیازمند یا ستمِ انسان ظالم است؛ پس این خدایان در ارتباطی تنگاتنگ با نادانی و ستمگری است و نمیتوانند در مبارزه همیشگی انسان با این کژیها، خیری عاید او گردانند»([۶]).
ارتباط از راه عبادات با خدای سبحان، به معنای انقلابی ریشهای علیه تمامی مطلقهای ساختگی و خیالی است و این ارتباط، رهایی از همه مانعهایی است که خود را چون گردنههایی صعبالعبور نشان میدهد.
«ارتباط با خدای متعال با وصف مطلق بودنش چون تمامی چشماندازهای حرکت انسان را فرا میگیرد به معنای آن است که تمامی آن خدایان خیالی را که ایجادکننده حالت غلوآمیز و کاذبی در رشد و اوجگیری انسان است، انکار میکند و علیه هرگونه بتپرستی و خدای ساختگی در جنگی مستمر و نبردی دائم فرو میرود؛ به این ترتیب، با ایجاد رابطه با مطلق، آدمی از سراب آن مطلقهای دروغین رهایی مییابد. آنهایی که مانع حرکت او به سمت خدا میشوند وهدفش را دروغین جلوه داده، از حرکت بازش میدارند»([۷]).
بدینگونه، بندگی، آدمی را بهسوی کمال میبرد و هر قدر با بندگی؛ بیداری و آگاهی، ژرفای بیشتری یابد، پیشرفت او به سمت کمال بیشتر میشود و این بهخلاف تفکر رئالیستی و اثباتگری است که پیشرفت را از منظری مادی مینگرد و آن را با نفی وجود خدای سبحان و خدا کردن انسان همراه میداند».
آنگونه که شهید مطرح کرده «حرکت بهسوی مطلق» و «عبادت» در تفکر اسلامی، دو مفهوم مرتبطند؛ زیرا جانشینی خدا برای انسان محقق نمیگردد، جز بعد از برقراری ارتباط با خدای متعال.
پس، وجه تمایز و برتری عبادات، فراگیری و شمولیت آن است که سبب میشود انسان کارها و فعالیتهایش را بر اساس ایمان به خدای سبحان انجام دهد.
«در این معنی، شریعت اسلام از دو جهتگیری دیگر، تفاوت پیدا میکند؛ جهتگیری اول: اعتقاد به جدایی بین عبادات و زندگی؛ وجهتگیری دوم: محدود ساختن زندگی در چارچوب تنگی از عبادات؛ چنانچه راهبان و متصوفان، این کار میکنند»([۸]).
این، بدان معناست که انسان مسلمان در یک حالت تناقض درونی بهسر نمیبرد؛ تناقضی بین روح و جسمش، بین ارزشهای دینی و نیازهای اجتماعی، اقتصادی وسیاسیش.
از ناحیه فلسفی، نتیجه نبود جدایی بین عبادت و زندگی و نبود گرایش روحی به شیوه تصوف فلسفی این میشود که طرز فکر مستنبط از اسلام از ثنویت رویگردان است؛ چنانچه در قالب ایدهآلیستی، مادیگرایی یا عقلگرایی نیز نمیگنجد.
«شریعت اسلام، این جهتگیری را نیز نمیپذیرد (منظور جدایی عبادات از زندگی اجتماعی است)؛ زیرا شریعت عبادتها را برای زندگی میخواهد و نمیشود که بهخاطر عبادات، زندگی را از انسان بگیرد. شریعت، در عینحال، بر اینکه انسان صالح، روح عبادت را در تمامی کارها و فعالیتهایش جاری سازد حریص است ولکن نه بدان معنی که از فعالیتهای گوناگون در زندگیش دست بکشد و خود را بین دیوارهای پرستشگاه محصور کند، بلکه، یعنی فعالیتهایش را به عبادات تبدیل کند»([۹]).
اگر قوانین نظری، منطق یا مجموعه منظم مفهومی و ارزشی نباشد تا در پیریزی شالودههای جامعهای نو بر آن تکیه شود، نمیتوان برای تغییر وضع موجود کاری انجام داد؛ اما مفهومها و ارزشهای اساسی مربوط به عبادتها در چنان شکل هماهنگی وجود دارد که مجموعه نظمیافته فراگیری را ایجاد میکند؛ بهطوریکه میان دین و دنیا جدایی نمیافکند کما اینکه قطعیت و اعتبار این نظم و هماهنگی ـ از نظر عقل ـ کمتر از قطعیت و اعتبار نظمهای موجود در نظریات علمی نیست، بلکه از اعتبار و ژرفایی بیشتر برخوردار میباشد؛ زیرا رابطههایی قدسی و روحانی را نو میکند که دارای امتدادهایی اجتماعی و سیاسی بوده و این امتدادهای اجتماعی و سیاسی، حالت اثرپذیری از رابطه میان انسان و خدای متعال و تأثیرگذاری در آن را دارد؛ بنابراین، طبق این طرز فکر آشکار میشود که دیدگاه شهید صدر در عبادات نتیجه حتمی، برای خواستههای شریعت است؛ پس این دیدگاه، دیدگاهی عاطفی یا صرفاً روحانی نیست، بلکه تا حد زمینهسازی فکری برای مشخص کردن شیوه نگاه اسلام به هستی، انسان و امت و نیز رابطهاش با دیگر ملتها و تاریخ پیش میرود و نمیتوان پذیرفت: مفاهیم، احکام و ارزشهای دقیقی چون مفاهیم، احکام و ارزشهای مربوط به عبادات، در حالتی از بیحسابی و بههمریختگی قرار داشته و در ضمن نظریهای نکتهسنجیده شده، هماهنگ نشده باشد.
تمام نوشتههای شهید صدر، ما را به فهم این نکته رهنمون میسازد که به برکت احکام و مفاهیم دینی، شناخت مسلمانان از واقعیت ژرفا مییابد و درست در همین وقت، به برکت تحلیل و تفسیر واقعیت، بر اساس اقتضاهای شریعت، شناختشان نسبت به هدفهای دین، عمق پیدا میکند.
یافتن درکی صحیح از محتوای عبادتها و بعدهای تمدنی آن، بهمعنای دخالت در دگرگون ساختن ظاهر یا بنیان آنها به شیوه اجتهاد نیست. طرز فکر دینی که شهید صدر بدان پرداخت معتقد است: عبادتها، فریضهای الهی است که مسلمانان باید مطابق آن را ادا کنند.
«اگر جزئیاتی را که هر عبادت و آداب آن دارد، بررسی کنیم، با یاری از علم جدید، فراوان میتوانیم حکم خدا و رازهایی را بشناسیم که دین در این خصوص، در قانونگذاری خود بهدنبال آن بوده و علم توانسته آن را آشکار سازد؛ اما با وجود این، در جاهای فراوانی با نکتههایی غیبی در عبادت برخورد میکنیم؛ که انسان پرستشگر نمیتواند به راز آن آگاهی یابد و از آن تفسیری مادی و محسوس داشته باشد؛ چرا نماز مغرب سه رکعت و نماز ظهر بیشتر از آن است؟ برای چه هر رکعت نماز، یک رکوع دادر؛ نه دو رکوع و دو سجده دارد؛ نه یک سجده؟ و پرسشهایی دیگر از این دست، که امکان طرح آن وجود دارد.
این بخش غیر قابل تفسیر را بخش غیبی آن مینامیم… و از اینجا میتوان این بخش غیبی را ـ بهمعنای ذکر شدهاش ـ وصف فراگیر و عامی در عبادات اعتبار کرده، از سیمای عمومی آن بهحساب آورد، این حالت غیبی و بخش ماورائی ارتباطی تام با عبادتها و نقش آنها دارد؛ زیرا ـ همانطور که سابقاً فهمیدیم ـ نقش عبادات، تأکید ایمان و ارتباط با مطلق و پابرجا ساختن عملی این ارتباط میباشد و هرچه در عبادت، عنصر گردن نهادن و تسلیم شدن بزرگتر باشد در عمق دادن به رابطه بین بنده و خدایش اثر سازندهتری دارد و اگر آنچه را پرستشگر انجام میدهد، با تمام ابعاد آن مفهوم گردد و حکمت و مصلحت جزء جزء آن روشن باشد، عنصر تسلیم و گردن نهادن خرد و کوچک میشود و انگیزههای منفعتجویانه و مصلحتآمیز بر آن میشورد وبالاخره اینکه اینگونه عبادت، در آن اندازه که عابد از پرستش خود انتظار نفع دارد و میخواهد از آثارش سود برد، مؤثر واقع نمیشود.
بدین ترتیب، خلاصه میکنیم که این بخش از عبادتها، با نقش تربیتی آن در محکمسازی رابطه بین فرد و پروردگارش و استوار ساختن رابطه میان او و مطلقش، ارتباط تنگاتنگی دارد»([۱۰]).
علاوه بر این، شهید معتقد است، رجوع کردن به نصوص دینی، ما را یاری میدهد به آسانی به رابطه میان عبادت و زندگی اجتماعی و سیاسی بهعنوان رابطهای تأکید شده در شریعت پیبریم و بفهمیم که این رابطه حاصل یک فکر اجتهادی صرف نیست؛ توضیح آنکه به ثمر نشستن ارزشها و مفاهیمی که مجتهد از عبادتها بهدست میآورد تا به کمک آنها امت را در حرکت و دوبارهسازی تمدن اسلامیاش، پشتیبانی کند، منوط به شرطهایی است که از یک سو در خواستههای شریعت وجود دارد و از سوی دیگر در مقتضیات شرایط اجتماعی و تاریخی موجود است.
جدایی میان دین و دنیا یا برقراری ارتباطی غیر مستحکم و از هم گسسته بین آن دو، بهوسیله حکومتهای منحرف علت برای به خاموشی گراییدن آن شعله مقدس روحی شد و این نیز سبب برای عقبماندگی امت اسلام گردید. جدایی دین و دنیا خیلی زود در تاریخ اسلام، آغاز شد. تبدیل دولت اسلامیِ تأسیس شده بر پایه تقوا و همراه با ارزشهای الهی به حکومتی وراثتی و شاهنشاهی، جز بیانی صریح از جدایی دین از حکومت یا قرار دادن دین در خدمت حاکمان نبود.
طرز فکر شهید بهگونهای است که از سرحدّ وضعیت موجود میگذرد و تلاش دارد تا امت اسلام را از راه ربط دادن بین دین و دنیا، بر اساس موازین نص و عقل و اقتضاهای زندگی، به راه اسلام بازگرداند؛ یعنی در این راه، از دو عنصر تعبد و اجتهاد استفاده میکند.
شهید صدر تلاش کرد تا از نظریه جزءنگری که با شمولیت اسلام در تضاد است، دوری گزیند، از همینجا میتوانیم اهمیت تحلیل شهید سید محمد باقر صدر از عبادتها را بهخوبی بفهمیم؛ این تحلیل نگاهی از سرِ آگاهی و هوشیاری به اسلام دارد و از منظری فقهی و فلسفی که فاصلهای میان پرستش و زندگی اجتماعی نمیاندازد، احکام اسلام و مسایل جامعه را بههم ربط میدهد.
بنابراین، پهنه گستردهای که حرکتِ امت و استمرار آن، در عرصه تاریخ دارد از چشماندازها و آرزوهای افراد جامعه اسلامی تا خداوند متعال، امتداد مییابد، آن چشماندازی که با تمام قوا در عباداتی ظهور مییابد که نقطه آغازین حرکت برای گذر از تمامی شکلهای خودکمبینی است.
پس، عبادات علاوهبر بعد معنوی و ماورایی آن، دربردارنده دو پایه ارزشی دیگر، یعنی وحدت و حرکت نیز میباشد، وحدت، واجبی شرعی و ضرورتی اجتماعی و تاریخی است تا امت اسلامی بتواند با هر نوع مبارزهجویی رویارویی کند و حرکت امت و دگرگونیاش نیز با توجه به نقش آن، نتیجه وحدت امت میباشد.
«ملاحظه میکنیم که عبادات، هرگاه در حد و اندازه شرعی آن انجام گیرد، با توجه به تعبیر عملی بودن آن از ارتباط با مطلق در خود، پذیرش و رد را به شکل عملی جای داده و درهم آمیخته است، پس پرستش از ناحیه انسان تأکیدی همیشگی بر ارتباط داشتن با خدای متعال و انکار هر مطلق دیگر از مطلقهای ساختگی است.
و لذا نمازگزار، وقتی نماز خود را با «الله اکبر» آغاز میکند، این انکار را تأکید میکند… وقتی از چیزهایی که بر او حلال بوده، دوری میگزیند و بهخاطر خدا و مبارزه با شهوتها وسلطهجوییهای آن، حتی از نیازهای ضروری زندگی اجتناب میکند، باز بر این انکار تأکید دارد.
عبادات، در مرحله عمل و در تربیت نسلهایی چند از مؤمنان، بهوسیله پیامبر اکرم(ص) و پیشوایان گرامی بعد از ایشان، موفق نشان داده؛ کسانی که نماز در جانهاشان بهعنوان رد بر هر عنصر شر و خوارکننده آن تجسم یافته و مطلقهای کسری و قیصر و هر مطلق زاییده از فکر و خیال محدود انسان، در برابر راهشان حقیر و کوچک شده است.
در پرتو این سخن درمییابیم که عبادت در زندگی انسان و راه تمدنیاش، ضرورتی ثابت است؛ زیرا هیچ راهی بدون مطلقی که بدان پیوندی سخت خورد و از آن مطلق، نمونه و الگوی مناسب خود را بطلبد، وجود ندارد و هیچ مطلقی جز مطلق حق ـ سبحانه ـ نمیتواند این راه را با امتداد طولانی آن، پوشش دهد و دیگر مطلقهای ساختگی، حتماً بهگونهای مانع از رشد و تکامل این سیر میشوند… و اگر برای ارتباط با مطلق، در مقام عمل قرار نگیریم تا این رابطه مستمراً تأکید شود و عمق بیشتری بیابد، ارتباط با مطلق تنها لقلقه زبان خواهد بود و در مقام عمل قرار گرفتن در واقع همان عبادت کردن است؛ بنابراین عبادت نیازی ثابت است»([۱۱]).
در نظر شهید، اصرار ورزیدن بر بعد اجتماعی و تمدنی عبادات بدان معنی نیست که تحلیل آن، از نقطهنظر یک وظیفه اجتماعی یا سوسیولوژی محض صورت گرفته باشد یا با گرایشی اجتماعی یا تاریخی که دین را تنها بهعنوان یک پدیده اجتماعی تفسیر میکند و پیدایش و شعائر آن را به تعامل اجتماعی یا به عوامل تاریخی باز میگرداند، تحلیل شده باشد بلکه، برعکس توجه به بعد اجتماعی و تمدنی عبادات، در قالب اجتهاد و با توجه به اهداف شریعت صورت گرفته است.
بنابراین، شهید تحلیل خود را درون چارچوب تنگ انتخاب، میان عبادات بهعنوان عبادات محض یا بهعنوان مسئولیت اجتماعی صرف مطرح نکرده است؛ زیرا در نظر شهید این چارچوب تنگ با مقاصد شریعت و فلسفه وجود اسلام، تناقض ریشهای دارد و از نگاهی ناقص و غیر شرعی به عبادات منشأ میگیرد و نیز دوگانگی و شکافی را ایجاد میکند که در اسلام واقعی، هیچ اثری از آن یافت نمیشود.
«عبادات در اصل، رابطه انسان و خدا را بر عهده میگیرد و این رابطه را ماندگار و ریشهدار میسازد. اما علاوه بر آن، بهگونهای در شریعت، طراحی شده که در بیشتر اوقات ابزاری میشود برای پیوند میان مؤمنان با برادران دینی خود و منظور ما از بعد اجتماعی عبادات، جز این نکته نیست… .
عبادات بهنحوی است که مستقیماً، تجمع و اتحاد داشتن را واجب نمیکند اما بهگونههای مختلف با نوعی از تجمع و اتحاد، برای ایجاد پیوندی مستحکم میان انسان و پروردگارش و ایجاد رابطه با برادرانش، آن هم با کاری واحد (عبادت) در ارتباط میباشد.
و بدین ترتیب ملاحظه میکنیم که در کنار رابطه عبادی میان انسان پرستشگر و پروردگار او در یک کار عبادی واحد، غالباً رابطه اجتماعی، خود را به شکلهای گوناگون نشان میدهد و این نیست جز بهخاطر تأکید بر اینکه داشتن رابطه عبادی با خدا، دارای نقش اجتماعی در زندگی انسان میباشد و این رابطه موفق بهحساب نمیآید؛ جز هنگامی که از روابط اجتماعی همراه با خود توجیهی شایسته ارائه دهد»([۱۲]).
بنابراین، در نگاه شهید صدر، اسلام عقیده است و شریعت، دین است و دولت؛ تا آنجا که مسلمان هر کاری به قصد قربت انجام دهند، عبادت محسوب میشود. در نظر شهید چنانچه نمیتوان مفهوم عبادت را تنها از بعد روحانی یا سیاسی محض طرح کرد؛ همینطور رابطه انسان با طبیعت و جامعه از بعد مادی یا ایدهآلیستی محض طرح نمیگردد و باید گفت: نگاه اسلام به عبادت نگاهی کلی و با شمول است که از آن میتوان فلسفهای از نوع اسلامی، استنباط کرد که در سطح مفاهیم از غنای زیادی برخوردار باشد و بتواند با تمام مکتبهای فلسفی معاصر، بهگونهای قوی و ریشهای روبهرو گردد.
بنابراین، در نگرش شهید، اسلام بر مقصد تأکید دارد و نگاهش به عبادت فارغ از توجه به هدفها و غایتها نمیباشد؛ پس تأکید بر بعد اجتماعی عبادات، بیگانه از بعد معنوی آن نیست؛ یعنی آنگونه نیست که پناه شعارهای جدید بر عبادات افزوده شده باشد؛ بلکه عنصری است جوهری و مورد توجه شارع. پس نقش اجتماعی، سیاسی و اقتصادی عبادات نفیکننده تعبدی نیست که بهعنوان پایه و سرآغاز بر مسلمانان واجب شده، بلکه آن را تأکید میکند و به فراگیری اسلام و به شیوهاش در یکپارچه کردن امت و به راه پیشنهادیاش برای ادامه حیات امت در گذر تاریخ ربط میدهد و در این میان، نوعی هماهنگی بین جانب نامتغیر و ثابت در عبادات و بین تلاش برای ادامه حیات امت بهعنوان یک واجب دینی در امتداد تاریخ مشاهده میکنیم و لذا، این ادامه حیات در مجموعه منظم عبادات از نماز گرفته تا حج، برای خود تکیهگاه و نقطه اتکایی مییابد؛ امت اسلامی نیز از آن جهت که امت جانشین است، تحقق همیشگی دارد و این نتیجه جدلی و غیرواقعی بودن نزاعی است که در یک سوی آن، مفهوم امت بهعنوان جامعهای باز و دربرگیرنده همه ملتهای مسلمان و در سوی دیگر، گرایش قبیلهای دیروز و ملیگرایانه امروز بهعنوان جامعهای بسته، قرار دارد. عبادات بهخاطر دربر داشتن شعائر و واجباتی ثابت، هرچند شرایط و اوضاع و احوال، تغییرهای فراوانی دارد، با آمادهسازی امت و بیدارسازی و قرار دادن آن در وضعیت همیشه آماده برای مبارزه به تحقق امت کمک میکند.
شهید سید محمد باقر صدر، در ضمن تصوری کلی از شریعت و بهدست آوردن قاعدهای روشن در تعامل و مواجهه با واقعیتهای زندگی و نصوص دینی به تبیین مفهومی عبادات پرداخت؛ او در مواجهه با واقعیتهای زندگی امت، نه بهشیوه سوسیالیستی عمل کرد و نه به شیوه متافیزیکی چون فیلسوفان مسلمان در قرنهای گذشته و نوگرایان جهان اسلام، آنانکه به دیدگاه جزءنگر (که تلاش بیثمری در تطبیق مفاهیم غربی بر واقعیتهای زندگی امت اسلامی دارد) شناخته شدهاند؛ پس دیدگاه شهید همانند شیوه متافیزیکی با آرزوهای ملتهای مسلمان بیگانه نیست و به روحیات مردم و اشتیاق آنان برای پیاده کردن ارزشهای اسلامی نزدیکتر است.
اما فیلسوفان مسلمان در گذشته و نوگرایان عصر ما، مردم را از فاصلهای دور خطاب میکنند و مشکلاتی را به مردم نسبت میدهند که در واقع مشکل آنان نیست.
اینگونه نگاه فراگیر به نصوص دینی نظریه شهید صدر را از استحکام و قوت خاصی برخوردار ساخته است. او در معرض تغییر رأی نیست، بلکه توانایی باقی ماندن بر یک موضع فکری معین و جلوگیری از آشفته و بههم پاشیده شدن آن را در برابر گرایشها و جهتگیریهای گوناگون و بعضاً مخالف دارد؛ در نتیجه قرائت او از نصوص دینی، قرائتی جزءنگر و گزینشی نیست، بلکه قرائتی است اجتماعی و تاریخی که از موضعی اساساً تعبدی و ایمانی به حرکت درمیآید([۱۳]).
معنای این سخن آن است که هدفهای شریعت که بهوسیله آنها بر بعد اجتماعی و سیاسی عبادات تأکید میشود، منبعهای خارجی برای تشریع نیست، بلکه بخشی از مصادر اصلی در تشریع اسلامی بهحساب میآید؛ در غیر این صورت، تلاش در جهت استنباط نقشهای اجتماعی برای عبادت، نمیتوانست تلاشی مجتهدانه باشد؛ یعنی موضعی باشد از سر تعبد و شناختِ از نص؛ بنابراین حکمی که شهید صدر و دیگر متفکران متعهد، در خصوص ارتباط بین عبادت و زندگی اجتماعی و با عنوانهای خواستههای دین، یکپارچگی امت و استمرار آن بدان دست یافتهاند، از ناحیه فقهی، حکمی شرعی محسوب میگردد و از ناحیه فلسفی و روششناسی، نتیجه حتمی برای همهجانبه بودن اسلام و حرکت مستمر داشتن امت اسلام قلمداد میشود.
این طرز فکر شهید، در جبههگیری همهجانبهای با دید لاییکی بود که زیر چتر نوگرایی فعالیت داشت و نیز در ضدیت با فکر اسلامی سستی که زیر چتر اجتهاد کار میکرد؛ هر دو گروه را نام اسلام، از راه متزلزل ساختن مقوله «اسلام دین و دولت است» و فارغ ساختن آن از مضامین و ابعاد گوناگونش بهدنبال به انزوا کشاندن این دین الهی از واقعیتهای زندگی بودند.
اما اشتباه و کجروی این دو موضع از جنبه روششناسی و فلسفی آشکار میشود؛ زیرا:
اولاً: مقوله «اسلام دین و دولت است» و نتیجه آن یعنی، ربط داشتن عبادات به زندگی اجتماعی و سیاسی هر دو جزئی از یک کل و بخشی حیاتی از یک مجموعه بهحساب میآیند و هر تلاشی برای ایجاد فاصله بین اسلام و دنیا و میان عبادت و زندگی اجتماعی و سیاسی تلاش موضوعی از ناحیه علمی؛ یعنی از نظرگاه فلسفه علوم شمرده نمیشود؛ زیرا این کوشش، در واقع همان روش جزءنگر است که از طریق افکاری فرودست افتاده به تحلیل اسلام میپردازد.
پس این دو موضع، با روش علمی که معقتد است: تحلیل برای تمام پدیدهها باید کلی و همهجانبه باشد، نه گزینشی و جزءنگرانه در تناقض است.
ثانیاً: مقوله «اسلام دین و دولت است» و آنچه از نظر سیاسی و فرهنگی و اقتصادی از آن بهدست میآید، پشتوانه فلسفی دارد که شهید صدر در شناخت و تئوریپردازی آن سهیم بوده و این پشتوانه فلسفی، دارای چارچوبی معرفتشناسانه و اجتماعی و متافیزیکی میباشد که با تمام چارچوبهای فلسفی طرح شده از زمان افلاطون تا به حال تفاوت دارد؛ زیرا فلسفه در گذشته و حال بین مادیگرایی یا ایدهآلیستی، بین تقدم واقعیتها بر اندیشه یا تقدم اندیشه بر واقعیتها و بین تمرکز یافتن بر جانب روحی در زندگی انسان یا برجانب مادی در نوسان بوده است؛ لذا این گرایشهای فلسفی، تکبعدی بوده و نظری یکسویه داشتهاند، اما فلسفه اسلامی معاصر، بهطوریکه در فکر شهید صدر تبلور مییابد و از مقوله «اسلام دین و دولت است» و نیز از همجوئی عبادات و سیاست استنباط میشود، بر دارا بودن دید کلی و ترکیبی نسبت به عموم پدیدههای انسانی تأکید دارد و به تبعیت از آن بر اصطکاک، تعامل و تأثیر متقابل بین فکر و ماده و بین بعدهای مادی و معنوی در زندگی جامعهها تأکید میکند.
شهید صدر ـ در ضمن طرحی که برای فلسفه اسلامی معاصر ارائه داد ـ فلسفه مارکسیستی را چون دیگر فلسفههایی میبیند که هرکدام به گرد یکی از دو فلک مادی یا ایدهآلیستی میچرخد و معتقد است: این فلسفه، بهرغم برنامههایی که برای تعامل و همکاری بین نهادهای اقتصادی و نهادهای فرهنگی و سیاسی ارائه کرد، برای مشکل انسان چارهاندیشی ناقصی داشت؛ بنابراین در فلسفه شهید صدر، در صورتیکه بین عالم شهود و عالم غیب ارتباط برقرار نکنیم و از مرحله نظر مارکسیستها که انسان را به مجموعهای از رابطههای اجتماعی محدود میکند، نگذریم، جایی برای سخن گفتن از نگاهی فراگیر و مجموعهای کامل باقی نمیماند؛ این فلسفه (مقبول در نظر شهید) رابطههای اجتماعی را تنها بعدی از بعدهای انسان میبیند و برنامه پیشنهادی «فطرت» یا «طبیعت بشری» را در برابر «گرایش اجتماعی» قرار میدهد که وجه تمایز فکر غربی؛ بهویژه فکر مارکسیستی میباشد، «فطرت» از بخشهایی اساسی از جمله بعد اجتماعی بهره میبرد و لذا بهجای این بیان که «اجتماع، طبیعت آدمی را میسازد»، باید گفت ـ در نگاه شهید ـ انسان اجتماع را بهوجود میآورد و بدین شکل جانشینیاش را برای خدا، در این عالم خاکی تفسیر میکند.
بهتحقیق: تأثیرگذارترین عنصر در آدمی، بعد روحی است که به جامعه سرشت و خویی بالاتر از بیولوژی میدهد.
بنابراین، این نظریه، بین جانب روحی و جانب اجتماعی جدایی نمیاندازد و مهمترین چیزی که نظریه شهید را از دیگر نظریهها متمایز میسازد، تلاش مستمری است که شهید مبذول میدارد تا نحوه نگاهش را در سیاق تعبیر «اسلام دین و دولت است» قرار دهد؛ تعبیری که به پیوند خوردن حتمی عبادت و زندگی اجتماعی میانجامد. بهطور کلی رابطه عالم شهود و غیب و تعبیر «اسلام دین و دولت است» (به بیان شهید شمولیت اسلام) و آنچه بر آن مترتب است؛ یعنی پیوند خوردن عبادتها و زندگی اجتماعی، چارچوب عامی برای فلسفه اصیل اسلامی میسازند که بعد روحیاش، آنچنان صلاحیت و شایستگی والایی را بدان میبخشد که بتواند از مرز مکتبهای فلسفی غرب که بر نقد صرف بنا شدهاند عبور نماید و در ربتهای بالاتر قرار گیرد.
این عقلانیت که در اساس و جوهر و هدف، با عالم غیب همخوانی دارد، تمام ابعاد اسلام را تقسیمبندی و موقعیتسنجی میکند ولذا، این عقلانیت، عقیده، عبادت و معاملهها را در خود جای میدهد. عقلانیت اسلامی، بر مسلمانان واجب میکند تا با غیر خدای سبحان، دوستی و محبت نداشته باشند وهیچ فلسفه یا ایدئولوژی را بهغیر از اسلام نپذیرند.
چنانچه سابقاً گذشت، چون این عقلانیت، عقلانیتی اسلامی است، بر جنبه غیبی تمرکز مییابد و اثر بعد غیبی وقتی آشکار میشود که با جنبه عقلی در هم میآمیزد و عقل را پشتیبانی میکند و در مسیر عبور از وضعیت موجود و ازبین بردن مانعها و نیرنگهای کافران، کرانههایی نامحدود فراروی عقل میگشاید؛ پس عبادات به عقلانیت هویتی میبخشد که عقلانیتهای غربی از آن محروم ماندهاند؛ بنابراین، این حالت غیبی که عقلانیت در عبادات، بر آن استوار میگردد، حالت راحتطلبی و مبنی بر رهاسازی کارها و به همسپاری آنها نمیباشد، بلکه حالت مبارزهجویانه و مبتنی بر توکل است که بین امدادهای غیبی و قانونهای حاکم بر دگرگونیهای اجتماعی و تاریخی آشتی میدهد.
شهید صدر میگوید «در یک عالم اسلامی، نگاه انسان به آسمان قبل از نگاه به زمین ممکن است به موضعی سلبی در برابر زمین و ثروتها و برکتهای آن، منجر شود و این موضع در اموری چون زهد، قناعت و تنبلی ظهور یابد.
امّا هنگامی که به زمین چارچوب آسمانی زده شود و بهکار با جهان مادی و طبیعت، صفت واجب و مفهوم عبادت داده شود، آنگاه نگاه انسان مسلمان به غیب به یک انرژی بهحرکت درآورنده و نیروی جلوبرندهای، جهت مشارکت، آن هم در گستردهترین مقیاس ممکن، برای بالابردن سطح اقتصادی تبدیل میشود»([۱۴]).
بنابراین، آن نوع عاطفهای که وجود آن در عبادات انکار میشود، هرگاه در معنای صحیح اسلامی آن لحاظ شود، عاطفهای کور و خودجوش نیست، بلکه با عقلانیتی همراه است که در چارچوب اسلام معنی پیدا میکند؛ بهگونهای که انسان مسلمان با اسلام آوردنش بهطور کلی چه در زمینه معرفتی و چه در عمل، فکر و روحش متعلق به خدا میشود.
پس این نوع فکر که به عبادتها بر اساس افقهای اجتماعی و تمدنی آن نگاه میکند خود را با پشتوانهای فلسفی و اسلامی معرفی میکند که هرکدام از دو گرایش عقلی و روحی را، پشتسر میگذارد یعنی از سد انتخاب غیر منطقی میان عقلانیت غربی و یا معنویت اسلامی میگذرد.
شیوه فکر غربی، بعد از آنکه راه انتخاب را یکی از این دو معرفی میکند، تلاش فراوانی میکند تا خود را تنها فکری مطرح سازد که از عقلانیت بهره میبرد و غیر خود را فکری خرافی یا روحانی معرفی میکند که برای تمدنسازی توان لازم را ندارد.
امّا مطابق استنباط شهید، نوع نگاه اسلام به رابطه میان ماوراء و طبیعت و هدفهای اجتماعی و سیاسی که اسلام به نظام عبادی خود واگذار کرده، دلیل بر آن است که هیچ نوع تناقضی میان بعد غیبی و بعد اجتماعی و سیاسی در زندگی مسلمانان یافت نمیشود.
بنابراین، آنطور که از نوشتههای شهید صدر بهدست میآید: یکتایی خدا و بندگی انسانی که دنیایی است و اینجا زندگی میکند، بیانی دقیق و روشن از پیوند میان دین و دنیاست؛ زیرا این دو، از دو بعد متداخل برخوردارند: بعد غیبی و بعد اجتماعی ـ سیاسی؛ خدای واحد (معبود واحد) و امت واحد و لذا یکتایی و بندگی به زندگی اجتماعی اثری خاص میبخشد و برای مبارزه نیروی آزاد شده بزرگی را همراه دارد؛ بههمین خاطر، انسان مؤمن در برابر هیچ نیرویی؛ جز در برابر خدای سبحان تسلیم نمیشود.
با توجه به این توضیحات و بر اساس مکتوبات شهید، اسلام در معیارهایی که با آنها فرهنگها و مکتبهای فلسفی و سیاسی و نیز جوامع بنا شده بر اساس این فرهنگها و مکتبها، دستهبندی میشود، بهصورت ریشهای تغییر ایجاد میکند؛ از یک سو، برخی جامعهها را جاهلی میداند؛ جامعههایی که حیات خود را با ارزشهای الهی پایهریزی نمیکنند و در آن استبداد و طغیانگری از سر ناز و نعمت و به بردگی کشیدن ملتهای دیگر وجود دارد و از سوی دیگر: در برخی جامعهها، یکتایی خدا و بندگی انسان معیار واقع میشود که عقلانیتی جهادگر و آزادیخواه در پی دارد؛ لذا دوباره تکرار میکنیم که از نظرگاه اسلام، هیچ تناقضی بین بخشهای غیبی و عقلی و سیاسی عبادات وجود ندارد.
شهید آیت الله سید محمد باقر صدر در عبادات ـ از ناحیه روششناسی و شرعی ـ از دو عامل اساسی سخن میگوید که مفهومی اسلامی را برای حرکت مستمر امت شکل میدهند و آن دو عامل: یکی «اجتهاد» است و دیگری «جهاد» و «اجتهاد» در اینجا، شناخت رابطه عبادت و واقعیتهای زندگی امت است و معنای «جهاد» مبارزه در برابر واقعیتهای بیمار و فاسد جامعه و قد برافراشتن در برابر عیبهای موجود و کوشش در جهت تغییر آنها میباشد.
این موضع، در واقع پاسخی است به روشنفکر غربگرا که میخواست قدرت دین را در چهره ظاهری عبادتها محصور کند و تواناییهای اجتماعی و تمدنیاش را از طریق نگاه ناقص جزءنگری به اسلام، از آن سلب کند.
آنچه گذشت روشن میکند که عبادت در نظر شهید، به معنای کنارهگیری و بیطرفی نیست؛ عبادت جزیی از منطق و روش اسلام در تغییر وضع موجود و بناسازی امت و دولت میباشد و روشی در قانونگذاری و در مبارزه است که اسلام از همان آغاز رسالت در مکه، آن را مطرح ساخته است.
وبدینترتیب عبادات بهعنوان نتیجه قطعی برای اعتقاد به توحید پا به عرصه میگذارد تا روحیه انقلابی ریشهدار و فراگیرِ اسلام را پشتیبانی کند و آن را در مسایل اجتماعی و سیاسی و اقتصادی و فرهنگی مطرح سازد. عقیده به توحید انکار تمام شکلهای مادی و معنوی بتهاست و عبادات در نظمی الهی و دقیق با این انکار همراه میشود و آن را در تمامی جنبهها عملی میسازد و از راه تربیت و آگاهسازی مستمر مسلمانان، انکار بتها را در تمام ابعاد زندگی، متبلور میسازد.
«اگر شعار اصلی «لا إله إلا الله» را ملاحظه کنیم که از ناحیه آسمان، بدین منظور طرح شده، مییابیم که خداوند در این شعار، میان تقویت حرکت انسان به سوی مطلق حق از یک سو و انکار هر مطلق دروغین از سوی دیگر، همراهی برقرار میکند و تاریخ این حرکت، در متن زندگی و گذر زمان تکرار شده تا پیوند تنگاتنگ میان این انکار و آن ارتباط مستحکم و آگاهانه با خدای متعال را تأکید کند. به همان مقدار که انسان از معبود حق دور میشود، در گمراهی خدایان و ربهای گوناگون فرو میرود؛ پس انکار و اثباتی که در «لا إله إلا الله» در هم ادغام شدهاند، دو روی یک حقیقتند، حقیقتی که انسان در مسیر خود و در راه طولانی که پیشروی دارد، از آن بینیاز نمیشود؛ زیرا این حقیقت واحد، تنها حقیقت شایسته برای نجات انسان از خطر گمراهی و نابودی است؛ کما اینکه انسان را در بهکار انداختن تمام توان ابداعگری که دارد و رهاسازی آن از هر مطلق دروغین و بازدارنده، یاری میدهد»([۱۵]).
بنابراین شهید صدر، نه تنها دین را جدای از سیاست نمیبیند، بلکه سیاست را جزئی از دین میشناسد و این بدان معناست که مسلمانان باید در چارچوب کامل و فراگیر دین زندگی کنند و بر این اساس، شهید عبادات را بهعنوان انقلابی در ارزشها و مفاهیم ارائه نمود؛ زیرا عبادات وقتی در قالب شمولیت دین، فهم و استنباط شوند، امت را تا درجه سربرافراشتن و مقابله تمدنی با غرب، پیش میبرد و بهدنبال آن در ارتباطهای ظالمانه میان مستکبران و مستضعفان میتواند حرف خود را بزند و فکر اسلامی نیز در خصوص استبدادی که جهان اسلام را فرا گرفته، حرف آخر و سخن قطعی خواهد داشت.
در نتیجه روشن میشود که برای متمایز ساختن فکر متعهد شهید از دیگر فکرها، باید به فراگیری دین در نظریه شهید توجه کافی مبذول داشت که به مقتضای آن میبایست به اسلام با دید یک کل با جزءهایی به هم مرتبط نگریسته شود و لذا، عقیده و عبادت و شریعت، دارای جزءهایی درهم وارد و متداخل میباشد و بههمین خاطر، مجالی برای جدایی انداختن بین دین و دنیا و میان عبادت و زندگی اجتماعی پیش نمیآید. و ـ چنانچه از نوشتههای شهید آشکار میشود ـ اگر نظریه «فراگیری دین» را بپذیریم، نتیجه حتمی آن، ارائه نقطه شروعی برای دوبارهسازی دولت اسلامی است که وحدت ملتهای مسلمان را در ضمن زندگی اجتماعی و فرهنگی و سیاسی و اقتصادی در قالب امت اسلامی و نه قومیت تضمین میکند.
بنابراین، فراگیری اسلام، جوهر و حقیقت آن است بهطوریکه اسلام جز با آن، اسلام نمیشود، شهید صدر معتقد است: هر نوع خللی در «فراگیری اسلام» وارد شود، خللی است که در کل احکام اسلام وارد شده و سبب میشود تا احکام اسلامی از تأثیرگذاری در وضعیت موجود بازماند([۱۶])؛ به بیانی دیگر، دستیازیدن به «فراگیری اسلام» در واقع دستیازی به روح شریعت و به صلاحیتدار بودنش برای هر زمان و مکانی میباشد.
بدینترتیب، جدا کردن دین از سیاست، و عبادت از زندگی اجتماعی نوعی دستکاری در شریعت بهحساب میآید و همیشه و همه زمان، این جداسازی، با فاصله افتادن میان حکومت و مردم، ملازم و همراه بوده و نمیتوان پادشاهی را که بعد از دولت اسلامی شکل گرفت، نمونهای برای گفته «اسلام دین و دولت، و سیاست و عبادت است»، قلمداد نمود؛ ـــــ به معنای سوسیولوژی، معنایی که از دیدگاه اسلام نسبت به واقعیتها بهدور میباشد.
در نظر شهید، این تناقض ساختگی، میان عبادتها و امور مربوط به زندگی، وحدت و سرنوشت امت اسلامی را به مخاطره میاندازد و اساساً، وحدت امت از فرهنگی وجود میگیرد که نگاه انسانِ جهان اسلامی را به هستی و زندگی یکپارچه میکند و بدان وحدت میبخشد و اساس و پایه این فرهنگ از عقیده و عبادات بهوجود میآید، پس هر نوع جدایی انداختن میان عبادات و زندگی اجتماعی، در حقیقت، جدا ساختن روح از بدن است.
عبادات در قله انکار «تابع بودن» قرار دارد و اسلام، آنطورکه شهید صدر در لابهلای نوشتارهایش در اقتصاد و سیاست و فرهنگ مطرح کرده، به انکار تنها، اکتفا نمیکند، بلکه در کنار آن، راه حل مناسب پیشنهاد میکند و افکاری ارائه میدهد که در مقابل تهاجم سیاسی، فرهنگی و اقتصادی مقابله کند.
بنابراین، امت اسلامی، بدان اندازه که اندیشه خود را با مفاهیم دینی اشباع کند، پیشرفت میکند و ترقی مییابد و به همان اندازه که دم ناسازگاری با معارف و دستورات دینی بزند، عقبگرد میکند و به سقوط کشانده میشود و در اینجا، اهمیت عقیده و عبادت در مشخص ساختن ذهنیت انسانِ جهان اسلامی و آمادهسازی او برای ایجاد دگرگونی در وضعیت اجتماعی و سیاسی آشکار میشود. عقیده و عبادات، زمینهساز شروع تحول در وضعیت موجود میشوند؛ زیرا به برکت عقیده و عبادات، دیدگاه مسلمانان نسبت به واقعیتها در تمامی جنبهها مشخص میگردد.
هر تمدنسازی، نیازمند گذر از مرحله عقل فردی و رسیدن به روح جمعی است؛ زیرا کار برای دگرگونسازی جامعه، آمادهسازی همهگیری را میطلبد و شریعت اسلام، این مورد ارزشی را بهعنوان یک ارزشی اخلاقی صرف و مرتبط با ضمیر فردی مطرح نساخته، بلکه آن را از حوزه اخلاق پیشتر برده و روح جمعی را در قالب عقیده و احکام و واجبهای شرعی ریخته است و از جمله این واجبات، عبادتهاست که جز با دید یک کل و شیئ یکپارچه، یعنی جز با توجه به جنبههای غیبی و اجتماعی و سیاسی آن، بدان نمیتوان نگریست.
تحقیقاً! در کنار پایههای روحانی و غیبی، تأکید داشتن بر جنبههای اجتماعی و سیاسی عبادات، برای ساختن فرد و جامعه طرحی فلسفی و اجتماعی ارائه میدهد و ملتهای مسلمان را برای مبارزه فرهنگی و سیاسی و اقتصادی با غرب آماده میسازد.
پس، ایجاد هر نوع فاصله، میان عبادات و مسایل مورد توجه امت، ایجاد هرجومرج فکری است که نمیتواند فهم درستی از واقعیت و وضعیت ملتهای مسلمان در مواجهه با دیگر تمدنها بهدست دهد. این طرح اسلامی و دارای بعد تعبدی، روش الهی را آنجا که میخواهد از تمام نیروهای موجود به نفع مردم بهره گیرد، روشن میسازد.
این فاصلهاندازی میان واقعیتهای زندگی و عبادات، نتیجه داشتن اندیشههایی یکسویه در نصوص دینی و گرایش فقهی است که در دوران عقبافتادگی گسترش یافته بود.
این نظریه اسلامی که شهید آن را ارائه داده، حد و اندازه واقیعتها را بدانها بازگردانده است؛ زیرا این نظریه نتیجه تعامل میان اسلام و واقعیتها با رعایت حدود ایمان و اصول روششناسی میباشد و نیست این تعامل، جز بیانی دیگر از اجتهاد که شهید صدر با یاری از آن توانست به اسلام بهلحاظ فراگیری آن بنگرد و از همینجا، شهید صدر توانست اعتقادی راسخ به فراگیری اسلام پیدا کند.
هیچ نوع نگاهی به انسان و زندگی او را واقعگراتر و انقلابیتر از نوع نگاه اسلام ـ آنگونه که شهید صدر بیان میکند ـ نمیشناسم و این واقعگرایی انقلابی در تحلیل شهید، از عبادات و رابطه آن با زندگی، آشکار میشود؛ آنجا که عبادات را که بالاترین سطح از معنویت و تجرد نفسی و فکری را در پی دارد، با امور مورد توجه امت در عرصههای سیاسی و اقتصادی و فرهنگی پیوند میدهد و بین آنها همجوشی برقرار میکند.
در نگاه شهید دین اسلام، دینی است کامل که به فعالیتها قالب میدهد و به مسلمانان امکان میدهد تا با پشتوانهای عقیدتی به حرکت درآیند؛ نه آنکه در حالتی از بههمریختگی و غوغاسالاری باشند یا بخواهند با مضمحل ساختن عقیده و عبادات و عبور از روی آنها، به حرکت خود ادامه دهند، بنابراین مطابق نظر شهید، اسلام چارچوبی رسم کرده که مسلمانان در آن با عقیده و عبادات زیست کنند؛ این چارچوب با تمامی دیدگاههای فلسفی غرب؛ چه مادیگرایانه و چه ایدهآلیستی آن در تناقض است؛ در نظر اسلام، یک مسلمان میبایست با عقیده و عبادات با توجه به بعدهای معنوی و اجتماعی آن انس و تعامل داشته باشد، و شریعتی که خداوند برای ما انسانهای زمینی فرستاده تا خدایی شویم جز به همین شکل مورد بحث نمیتواند باشد.
بنابراین، عبادات علاوه بر بعد غیبی آن نوعی تجربه و ورود به صحنه در فعالیتهای اجتماعی و سیاسی و در مجال فکر و عاطفه نیز میباشد([۱۷]) و این ویژگی در عبادات مسلمانان را از امکانات قابل توجهی برخوردار میسازد تا برای مبارزه و کار و تلاش در راستای دگرگون ساختن اوضاع نابسامان جامعه و عبور از این مرحله برای بهوجود آوردن امت و دولتی شایسته آماده گردند.
نگاه به آینده مسلمانان در داشتن امتی یکپارچه، آرزویی غبارگرفته نیست؛ در اسلام ـ آنطور که از فکر شهید صدر آشکار میشود ـ برنامهها و طرحهایی وجود دارد که به وحدت امت و یکپارچگی آن منجر میشود([۱۸]). اسلام به پیروان خود، طریقه حرکت صحیح را نشان میدهد و در حالت انفعالی و عاطفی صرف رها نمیسازد و در این راستا در اسلام، برنامههایی برای به حرکت درآوردن نیروهایی که در ضمیر افراد جامعه اسلامی نهفته است، وجود دارد و عبادات نیز در عرصه اجتماع به انقلابی متفاوت با دیگر انقلابها میانجامد؛ چراکه عبادات پیوندی عقلانی و شرعی با عالم ماوراء دارد.
بنابراین، امت اسلامی نتیجه حتمی و منطقی برای ختم نبوت و همهجانبه بودن اسلام میباشد([۱۹]) و وجود و بقاء خود را جز با جهادی دائمی نمیتواند محقق سازد و از عوامل این بقاء و استمرار وجود، عبادت است و لذا «امت و جهاد» دو مفهوم پیونددار و بههم گره خوردهاند و اسلام این پیوند را از طریق احکام شرعی خود در عرصههای سیاسی و اقتصادی و نیز از راه تشریع عبادات ایجاد کرده است، پس این جهاد یا مبارزه اجتماعی، علاوه بر اینکه در پایههای عاطفی خود از اسلام کمک میگیرد، در زمینههای فکری و نظری نیز از اسلام مدد میگیرد و با توجه به اینکه عقیده و عبادات نگاه انسان مسلمان را به هستی و زندگی شکل میدهد، سزاوار است هر مکتب اجتماعی و سیاسی که میخواهد در جهان اسلام بهوجود آید، در ضمن نمونه اسلامی متافیزیک (رابطه داشتن دنیای مادی با عالم ماوراء) شکل گیرد.
هرگاه انسان با مشکل تئوریپردازی برای واقعیت مواجه شود و یا نتواند به تعامل با هستی و انسانیت خویش بپردازد و به بیانی دیگر نتواند مفهوم هستی و زندگی را بهدرستی بشناسد، در نتیجه، هم تئوری و هم کارش ناقص از آب درآید، دچار خودباختگی میشود؛ شهید صدر بهخاطر همین مشکل که مکتبهای فلسفی غرب از مارکسیستی و اگزیستانیالیستی و غیر آن دارند، آنها را در تحلیل و چارهاندیشی برای خودباختگی و بحران تمدنی، ناتوان معرفی میکند([۲۰])؛ اما در دیدگاه اسلامی ریشه بحران تمدنی را باید در انقطاع انسان از خدا جستوجو کرد و اسلام این مشکل را از راه عقیده و عبادات که انسان را مستمراً با جهان غیب در ارتباط قرار میدهد حل کرده است و این، راز ایستادگی انسان مسلمان است که او را وا میدارد تا مبارزهطلبی نماید و در برابر نیروهای شر مقاومت کند.
عبادت، با خود این پیام را دارد که در سختترین حالات نیز امکان تعبیر و تحول وجود دارد و از اینجاست که باید گفت: ناامیدی و احساس عجز داشتن امری نامفهوم میگردد؛ زیرا این امور، با عبادت و جانشینی انسان از ناحیه خدا در تناقضند. از طریق انجام عبادات، جهشی عقلی در ذهنیت امت اسلامی رخ میدهد و در پی آن عقل و اندیشه مسلمانان، تمامی تصورهای غیر اسلامی درباره هستی و انسان را مردود میشناسد و با توجه به این ساخت جدید از شخصیت، ایجاد تغییر، همه جوانب و مظاهر پدیدهها و رفتارها را در بر میگیرد و آنها را بهکلی دگرگون میسازد.
بنابراین، در این دید، عبادات با نظر به ابعاد معنوی و مادی آن، مسئولیتپذیری توأم با ایمان را درپی دارد ولذا محصور ساختن عبادات در جانب تعبدی و صوری و جدای از زندگی، نتیجه یک فکر منحط است و در حق اسلام و مسلمانان و سرنوشت امت، خیانتی بزرگ قلمداد میگردد.
توقعاتی که اسلام برای انجام دگرگونی در جامعه و نیز ایجاد امت جهانی دارد؛ گاه در نگاه اول در برابر دشواریهای موجود، امری نشدنی بهنظر میآید؛ لیکن در پرتو تصوری که اسلام از رخدادها و حادثهها و رابطه دین و دنیا ارائه میدهد، این بلندنظری معقول و منطقی میگردد.
بنابراین، اسلام در برابر محصور دانستن همه چیز به عالم ماوراء و نیز در برابر داشتن تفسیری مبتذل از پدیدههای مادی بهگونهای که بخواهیم آنها را صرفاً دنیایی و اینجهانی بدانیم، ایستادگی کرده و نظراتی اینگونه را محقر و فرومایه بهحساب آورده است؛ زیرا قرآن کریم، ماوراء را به هستی ربط میدهد؛ بهنحوی که تحقق امدادهای غیبی را منوط به شرطهایی کرده که پایه آنها عمل انسان میباشد. قرآن کریم بهحرکت درآمدن انسان و ورود به عرصه را زمینهای برای ورود الهی به عرصه و ظهور اراده خداوند در کارها معرفی میکند؛ چنانچه پایداری انسان در راه خدا، از انگیزههای واردِ عمل شدن خدا میباشد؛ این نحوه نگرش شهید به تاریخ و به عبادات در حوزه فلسفه اسلام شکل گرفت؛ فلسفهای که میان دو بعد مادی و روحانی فاصلهای نمیاندازد و لذا اگر از زاویه فراگیر بودن دین به عبادات توجه شود؛ میبینیم چگونه روحیه نقدگرایانه مؤمنان را تقویت میکند و به آگاهیشان نسبت به ریشه حادثهها، عمق میدهد و این دو عامل در انجام هر نوع تغییری لازم و ضروری است.
عبادات بدین معنا، ضمیر مسلمانان را بهجنبش و حرکت در آورده به مبارزه سرعت میبخشد و امتهای اسلامی را شتابان بهسمت خیزشی برای ساختن امت و دولت اسلامی سوق میدهد و بنابر تعبیر شهید برای نیروهای پنهان در شئون مختلف امت اسلامی راه میگشاید و عرصه ظهور فراهم میکند([۲۱]).
بدینترتیب: چه در نظر شریعت، چه عقل و چه از لحاظ روششناسی، هیچ پایه و اساسی برای جدایی افکندن میان عبادات از یک سوی و زندگی اجتماعی و حرکت تاریخ از سوی دیگر، وجود ندارد؛ زیرا علاوه بر آنکه عبادات رابطه صحیح انسان با خدا را تبیین میکند؛ بعد از آنکه این رابطه در قالب عقیده و عبادات صورت به خود گیرد، از آن رابطه دیگری بهوجود میآید و آن، رابطه انسان با انسان است و این، بهخاطر زمینهها و تواناییهای روحی است که از طریق عقیده و عبادات در نزد افراد جامعه اسلامی بهوجود میآید و شرع به فعلیت رساندن این تواناییها را در وضعیت موجود از راه ملتزم ساختن امت به رفع نیازهای خود، واجب کرده است.
نتیجه میگیریم که عبادات با این نگاه، هم عقل هم عاطفه و هم مبارزه است، و هر دیدگاهی که بخواهد در تقابل با این دیدگاه قرار گیرد، خارج از قاعده و نوعی تسلیم نسبت به پیشآمد موجود قلمداد میگردد. جامعه اسلامی، اگر بتواند میان بعد دنیایی و روحانی رابطه برقرار کند، در مبارزه چنان روشی بهدست میآورد که آن را از دیگر انواع ایجاد تغییر و تحول در جامعه که در اندیشه معاصر بدان پرداخته شده، متمایز میسازد؛ زیرا ایجاد تغییر و تحول در جامعه اسلامی، حالتی مستمر است و از این حالت که منشأی الهی دارد تغییر و تحولی تاریخی و نامحدود حاصل میشود، اما مفهوم انقلاب و ایجاد تحول در مکتبهای فلسفی غرب، به حکم نسبی بودن اندیشه بشری و نسبی بودن اهداف انسان، مفهومی است دارای دلالت، جنبهها و نتیجههای شدیداً نسبی؛ شهید صدر در اینباره میگوید: «نمونه برتری که ریشه در حق و حقیقت دارد و با توجه به واقعیتهای زندگی مردم تعریف میشود، در هر عصر و زمانی بهصورت ثابت و اثرگذار میباشد و حرکت تاریخی نیز در سایه این نمونه برتر دارای حرکتی دائم و همیشگی میباشد»([۲۲]).
اما حرکت تاریخی که بر رابطه میان ماوراء و طبیعت استوار میباشد، حرکتی است که بهسمت موجود مطلق پیش میرود.
«نمونه برتر و حقیقی، خداوند متعال است. آن تناقضی که در نمونههای برتر نسبی بدان برمیخوردیم، در این نمونه به زیباترین شکل برطرف خواهد شد. در توضیح باید گفت: در انسان وجود ذهنی محدود است و نمونه میبایست نامحدود باشد و چگونه میتوان محدود و نامحدود را با هم جمع کرد و چگونه میتوان بین این دو هماهنگی ایجاد کرد؛ اما این هماهنگی را… در نمونه برتری که خداوند متعال است، خواهیم یافت. به چه دلیل؟ زیرا نمونه برتر از دستآوردهای انسان و از تراوشهای ذهنی او نیست… نمونه برتر موجودی مطلق در خارج با قدرت و علم و عدل مطلق است، این موجود عینی، بیتردید نمونه برتر است؛ اما هنگامی که انسان میخواهد از این نور الهام بگیرد؛ وقتی میخواهد به پرتوهایی از این نور تمسک جوید، طبعاً این تمسک جز به مقید و به مقدار محدودی از نور نمیباشد؛ الا اینکه، او به تفاوتی که میان آنچه بدان تمسک کرده و آنچه مطلق واقعی است پی میبرد، گرچه نمونه برتر و عالی خارج از محدوده ذهنی اوست، ولی به دستهای از نور تمسک میجوید و این دسته نور، مقید است، اما نمونه برتر، مطلق است.
از اینجاست که اسلام پیروان خود را به تفکیک قائل شدن دائمی، میان وجود ذهنی و خداوند متعال که نمونه برتر است، تشویق نموده و حتی میان «اسم» و «مسمی» فرق گذاشته و تأکید کرده که نباید «اسم» را پرستید و باید پرستش برای «مسمی» باشد؛ چراکه «اسم» تنها نمایی و وجودی ذهنی برای خداوند سبحان میباشد و این در حالی است که نماهای ذهنی همیشه محدودند؛ پرستش باید برای «مسمی» باشد، نه «اسم»؛ زیرا «مسمی» مطلق است و «اسم» مقید و محدود.
هرگاه انسان با آگاهی موضوعی از نمونه برتر، در این راه پیش رود، این پیشروی، مسئولانه خواهد و در زبان فقه عبادت محسوب خواهد شد با نوعی از عبادت که آدمی بهوسیله آن، دارای امتداد در خطی طولانی و دارای انسجام با پهنای هستی میگردد… .
و چون خدای متعال مطلق است، پس این راه نیز پایان نمیپذیرد و در این راه، به همان اندازه که بهسوی خداوند، حقیقتاً گام مینهیم، در حال نزدیک شدن به او هستیم، و لیکن این نزدیک شدن نسبی باقی میماند… چراکه محدود به مطلق نمیرسد… پس در اینجا فاصله طولانی میان انسان و نمونه برتر فاصلهای نامتناهی است؛ یعنی با توجه به اینکه این راه ممتد و ادامهدار، راهی است بینهایت، برای انسان مجال نوآوری و حرکت به سمت بینهایت و زمینه تغییر تکاملی بدان سمت را فراهم خواهد نمود.
بنابراین، پایه اعتقادی که فعالیتهای سیاسی و اقتصادی و فرهنگی مسلمانان بر آن استوار است، مرجع تضمینکننده برای پایداری در مبارزه است و هرنوع جدایی افکندن ـ هرچند کوچک ـ میان بعد معنوی و فعالیتهای زندگی، به خاموشی گراییدن شعله مبارزه در اندیشه و ذهنیت افراد امت اسلامی میانجامد.
پس این پایه معنوی و نیز التزام کامل و متعبدانه به نص، دو قاعده کلی بهحساب میآیند که از آن میتوان روش ارتباط میان دین و دنیا بهشکل عام و ارتباط میان عبادت و زندگی اجتماعی را بهشکل خاص فهمید.
حرکت امت اسلامی و استمرار آن اگر با یک تشویق جدی همراه نگردد که مؤمنان را به اهتمام نسبت به سرنوشت و حرکت امت و فناسازی خود در راه آن فراخواند، با گردنهها و مانعهای فراوانی برخورد میکند و هرگاه عبادات در چارچوب فراگیر اسلام فهمیده شود، میتواند بالاترین نشق را در آمادهسازی مسلمانان و بهحرکت درآوردن آنان برای ملتزم شدن به پیشفرضهای وحدت، ایفا کند.
از آنچه گذشت روشن میشود که «شهید آیتالله سید محمد باقر صدر» بهجای طرحی ناقص، عبادات را در شکل اسلامی و کامل آن ارائه کرده، چنانچه به انجام رسیدن این طرح، در ضمن کاری اجتهادی و با عنایت به شرطهایی بوده که شریعت، برای اجتهاد قرار داده؛ یعنی در چارچوب روشمند و معرفتشناسانه عامی که در مسأله ایجاد رابطه میان عقل و نص و واقعیت موجود، تبلور مییابد.
پس در تحلیل شهید، آشکارا روشن میشود که پیوند عبادات با زندگی اجتماعی، صرفاً یک واجب شرعی نیست، بلکه علاوه بر آن، منظومه اسلام، آن را از بعد روششناسی و معرفتشناسی و با قطع نظر از عقیده پژوهشگر و دیدگاهش نسبت به اسلام حتمی و ضروری ساخته است.
بدینترتیب، هر نوع جدایی افکندن میان عبادات و زندگی اجتماعی به هرجومرج و بههمریختگی در منظومه اسلام منجر خواهد شد؛ چراکه این فاصلهافکنی، ریشه در قرائتی غیر شرعی و نیز غیر علمی از قرآن کریم و سنت شریف دارد.
([۱]) ر.ک: نظام العبادات فی الإسلام، الفصل الخامس، ص ۱۴۵، نشر منظمه الإعلام الإسلامی، طهران ۱۴۰۴ق، آنجا که «شهید صدر» ارتباط میان حج وبیداری تاریخی را مطرح میکند.
([۳]) الشهید السید محمدباقر الصدر، الفتوی الواضحه، ص ۷۰۴، دار التعارف للمطبوعات، الطبعه الثامنه، بیروت ۱۹۸۳م.
([۵]) «من جاهد فإنّما یجاهد لنفسه إنّ الله لغنی عن العالمین» سوره عنکبوت، آیه ۶٫
([۶]) الشهید السید محمد باقر الصدر، الفتاوی الواضحه، ص ۷۱۰ و ۷۱۱٫
([۱۰]) نظام العبادات فی الإسلام، ص ۳۲ ـ ۳۳٫
([۱۳]) ر.ک: التفسیر الموضوعی للشهید السید محمد باقر الصدر، دار التعارف للمطبوعات، بیروت ـ الطبعه الثانیه ۱۹۸۱م.
([۱۴]) السید محمد باقر الصدر، اقتصادنا (المقدمه ص: ن)، دارالفکر، الطبعه السادسه، بیروت ۱۹۷۴م.
([۱۵]) نظام العبادات فی الإسلام، ص ۲۱ ـ ۲۲٫
([۱۶]) ر.ک: اقتصادنا (الاقتصاد الإسلامی جزء من کل) ص ۲۶۹ ـ ۲۷۷٫
([۱۷]) ر.ک: نظام العبادات فی الإسلام (خاصه الملامح الخاصه لتشریع کل عباده).
([۱۹]) ر.ک: (للشهید) (خلافه الإنسان وشهاده الأنبیاء) فصل الوصایه علی الثوره ممثله فی الإمام، ص ۳۱؛ و فصل المرجعیه بوصفها المرحله الثالثه من خط الشهاده، ص ۳۵، نشر قسم الإعلام الخارجی لمؤسسه البعثه، تهران.
([۲۰]) نظام العبادات فی الإسلام (الإیمان بالله، هو العلاج)، ص ۱۹ ـ ۲۲٫