نویسنده: ابوطالب محمدی
فصلنامه پژوهشهای قرآنی، پاییز و زمستان ١٣٧۵، شماره ٧
کار تفسیر و پژوهش در هر متن تفسیرپذیر، بر مجموعهای از (پیششناختها) و (شرایط) و (ضوابط) و نیز (ابزار رهگشا و روشنگر) متکی است.
هر یک از این عناصر جایگاه و نقش خاص خود را داراست هرچند تفکیک میان (شرایط) و (ضوابط) و (ابزار) برای برخی چندان آشنا نباشد!
اگر تفاوت و تمایز این عناصر را در قالب مثالی جستوجو کنیم میتوانیم بگوییم که فراگیری یک زبان شرایطی دارد که برخورداری از استعداد و شوق و تلاش در شمار آن شرایط به حساب میآید و ضوابطی دارد که از آن جمله فراگیری مرحله به مرحله و حرکت از ساده به سمت پیچیدهها و به کارگیری تدریجی قواعد دستوری است و ابزاری دارد که جوینده را درمیدان فراگیری یاری میدهد مانند کتابهای لغت و دستور زبان، منابع کمک آموزشی، مکالمه با اهل زبان و…
کار تفسیر قرآن نیز شرایطی دارد که آشنایی با فرهنگ ومعارف عمومی دین و استعداد و توان ادراکی و تحلیلی، از آن شمار است، ضوابطی دارد که از آن جمله میتوان (تمسک نکردن به عموم عام قبل از جستوجو از مخصص)، (استدلال نکردن به مطلق قبل از اطمینان به وجود نداشتن مقید و قید) و … را یاد کرد. و در این میان برای تفسیر، ابزاری وجود دارد، مانند لغت، عرف، شأن نزول، روایات، تاریخ و…
از این روست که برخی مفسران، پیش شرط رویآوری به تفسیر موضوعی قرآن را، آگاهی از یک دوره تفسیر ترتیبی دانستهاند.[1] و در بررسی منابع و ابزار معرفتی تفسیر، در کنار لغت و شأن نزول و تاریخ، از خود قرآن به عنوان بهترین وسیله تفسیر یاد کردهاند.
اکنون، در این تحقیق همّت خویش را به بررسی ابزار معتبر در تفسیر موضوعی قرآن، معطوف میداریم و تحقیق در شرایط و ضوابط را به مجالی دیگر وا مینهیم.
1. کاربرد قرآن در تفسیر موضوعی قرآن
بخشی از آیات و مفاهیم و معارف قرآن، خود وسیلهای برای درک و تفسیر و توضیح بخشی دیگری از آیات و پیامهای آن است. چنانکه برخی مفسران براین باورند که در اصل این روش، همان چیزی است که ائمه (ع) پیمودهاند و به پیروان خود نمایاندهاند.[2] وبرخی دیگر اظهار داشتهاند که روی آوری به غیر قرآن، برای تفسیر قرآن، به فساد و کجی منتهی میشود.[3]
اگر به طور مطلق نپذیریم که قرآن باید فقط با خود قرآن تفسیر شود، قدر مسلّم این است که قرآن خود از مهمترین منابع و ابزار تفسیر آیات خویش است؛ زیرا سیاق آیات، قیدهای ناظر به اطلاق، تخصیصهای متوجه به عموم و… برای درک مفاهیم قرآنی، وسیلهای کارآمد و بیبدیل است.
تفسیر قرآن به قرآن، به مطالعه متشابه در پرتو محکم، عام در مقایسه با خاص، مطلق در کنار مقید و…، خلاصه نمیشود، بلکه نویسندگان چون مؤلف (اضواء البیان) گونههای تفسیر قرآن با قرآن را بیش از بیست گونه دانستهاند.[4]
اوج حضور قرآن به عنوان وسیله تفسیر، در (تفسیر قرآن به قرآن) و در تفسیر بیانی در خور مطالعه است که دو گونه از اقسام مختلف تفسیر موضوعی را تشکیل میدهد.
عنوان تفسیر قرآن با قرآن، امروز زینت بخش آثار قلمی چندین مفسر بزرگ است و در تمامی آنها آیاتی از قرآن، مفسر بخشی از آیات شناخته شده است. نمونه بارز این گونه تفسیر را میتوان در تفسیر شنقیطی، به نام (اضواء البیان) شاهد بود.
از سوی دیگر در نمودن نمونهای آشکار از (تفسیر بیانی) به اثر عائشه عبدالرحمن (التفسیر البیانی للقرآن الکریم) باید اشاره کرد.
٢. بهرهگیری از سنّت در بررسی موضوعی معارف قرآن
مفسران، سنت را از ابزار تحقیق در تفسیر به شمار آوردهاند، بدین دلیل که خداوند میفرماید:
(وانزلنا الیک الذّکر لتبین للنّاس ما نزّل الیهم) نحل / 44
ما این یاد [قرآن] را بر تو نازل کردیم تا آنچه به سوی مردم نازل شده است برای آنان روشن سازی.
پس پیامبر مفسر است و بدون سخنان او نمیتوان به گنجینه معارف قرآن، راه یافت.
ولی در عمل، مفسران خود را در بهرهگیری از سنت با بازدارندههایی رو به رو دیدهاند، به همین دلیل میزان استفاده آنان از سنت، متفاوت است.
نویسنده (الفرقان فی تفسیرالقرآن) مینویسد:
(سنت وقتی میتواند در خدمت تفسیر قرار گیرد، که ناسازگاری و مخالفت با قرآن نداشته باشد.)[5]
عبده و رشید رضا، معتقدند:
(از آن جا که روایات موجود، گرفتار ضعف سندی و اشکال محتوایی هستند، نه تنها کلید فهم مراد الهی نیستند که چون حجابی جلو درک صحیح مقاصد قرآنی را سد میکنند.)[6]
برخی دیگر از کاوشگران مباحث قرآنی و الهی اظهار داشتهاند:
(احادیثی که موضوعشان تعبیر برخی آیات قرآنی است، گاهی تفسیرهایی میکنند که نمیتوان امروز قبول کرد.)[7]
٣. استفاده از آرای مفسران در تفسیر موضوعی
تئوری پردازان تفسیر موضوعی، مراجعه به تفاسیر و آرای مفسران را به قصد
دریافت معانی الفاظ، رابطه بین واژههای جمله، پیوند آیات[8]و آشنایی با زوایای مختلف موضوع مورد مطالعه، سودمند دانستهاند.[9]
سعید حوّی نویسنده (الاساس فی التفسیر) تفسیر ابن کثیر و تفسیر نسفی (عمربن محمد نسفی 462 ـ 538هـ) را مبنای کاوشهای خود در تفسیر موضوعی قرار داده است.[10]نامبرده فهم و نظر این دو مفسر را بیچون چرا پذیرفته است و با آرای آنان، به مطالعات موضوعی پرداخته است، این درحالی است که در اصل برخی مفسران چون علامه طباطبایی، آرای دیگران را نقل میکند، ولی هرگز آنها را به طور مطلق مبنا قرار نداده است، بلکه پس از نقد و بررسی نظر برتر را برگزیده و با دلیل پایههای آن را مستحکم میسازد.
بنت الشاطی مینویسد:
(غرض از نقل آرای مفسران این است که نظر سازگار با نص را از بین اسرائیلیات و تأویلات مذهبی، بیابیم.)[11]
در برخی تحقیقات و پژوهشهای تفسیری دیگران، چون محمد عبده و شهید صدر دیدگاه مفسران دیده نمیشود.[12]
بنابراین، آرایی که مفسران در تفسیر ترتیبی اظهار داشتهاند نزد همگان مبنا و ملاک شناخته نشده است و شماری از مفسران موضوعی یا به نقل اقوال نپرداختهاند ویا به منظور نقد وبررسی یادکردهاند.
۴. نقش لغت، از نگاه مفسران موضوعی
لغت عرب، از ابزار مشترک ومورد قبول مفسران است و در تفسیر ترتیبی وموضوعی کاربرد انکار ناپذیر و گستردهای دارد. نظریه پردازان تفسیر موضوعی نیز بر استفاده از لغت پافشاری دارند.
بلی اشکال بهرهگیری از لغت، در پژوهشهای قرآنی محققان، متفاوت است. برخی مانند نویسنده: (التحقیق فی کلمات القرآن الکریم) معتقد است که فهم معارف قرآن در گرو آشنایی با مفاهیم کلمهها و واژه هاست وخود نیز جهت یافتن معنی حقیقی و اصلی هر واژه از کتابهای لغت مانند صحاح اللّغة جوهری، لسان العرب ابن منظور، مجمع البحرین طریحی و… استفاده میکند و آنگاه استعمال آن واژه را در قرآن به بررسی مینشیند،[13]تا معانی مقصود ازکلمات را درکلّ قرآن به دست آورد.[14] ولی امین الخولی[15] یکی از پیشگامان تفسیر موضوعی ـ ادبی، از اتّکا به آرای اهل لغت نگران است، زیرا معتقد است که واژههای عربی در مسیر تاریخ در سایه نهضتهای فکری، سیاسی، دینی، بر زبان امتهای مختلف ازنظر رنگ، نژاد، و… جاری شده ازاین طریق دلالت آنها دستخوش دگرگونیها و تغییراتی گردیده است. به همین سبب مفسّر ناگزیر است که مدلول و معنی استعمالی این کلمات را در زمان نزول قرآن به دست آورد و آن گاه به سراغ قرآن برود تا ببیند که آن کلمات برای افاده چه معانی به کار رفته است.
۵. مددگیری از تاریخ در تفسیر موضوعی
به کارگیری تاریخ در تفسیر سابقه طولانی دارد. آیات زیادی وجود دارد که وقایع تاریخی را به روش مخصوص قرآن، یادآوری کرده است.
در نگاه مفسران موضوعی، اسباب نزول، مکان نزول، سرگذشت امّتها و انبیاء پیشین[16]، ترتیب نزول و محیط مادی و معنوی سرزمین عربی در زمان نزول قرآن، همه از مصادیق تاریخی و در خدمت آشنایی با معارف قرآن است.[17]
امین الخولی مینویسد:
(آشنایی با محیط جغرافیایی عرب زمان نزول، از وسائل ضروری درک مفاهیم قرآن است. زیرا تمثیلها و تشبیههای قرآنی که مواد آنها را پدیدههای جوّی، طبیعی و زیستی تشکیل میدهد وقتی قابل فهم است که ما با حیات مادی عربهای آن زمان آشنا باشیم. وقتی از اماکنی چون حجر، احقاف، مدین، محل سکونت ثمود و عاد، شناخت کافی نداشته باشیم، نمیتوانیم مراد قرآن را در این رابطهها به دست آوریم واندرز و هدایت لازم را دریابیم.)[18]
آشنایی با فرهنگ عقیدتی و اجتماعی اعراب عصر نزول نیز ابزاری رهگشاست و هر آنچه با حیات عرب آن عصر ارتباط داشته، برای پی بردن به مقاصد قرآن مفید و ثمر بخش است.[19]
بعضی از مفسران موضوعی به صورت مبالغهآمیزی براستفاده از تاریخ پافشاری دارند. البته برخی رعایت شرایط مکی و مدنی را در کارهای تفسیرخویش مورد توجه قرار دادهاند و کسانی هم مطالعه گام به گام نزول وحی را مبنای درنگهای قرآنی خود دانسته ند.[20]
در مجموع میتوان گفت که دخالت دادن تاریخ به معنای وسیع آن درحوزه تفسیرموضوعی، کار پیچیده وحساسی است زیرا با توجه به فاصله طولانی زمانی میان مفسران قرن 14، با صدر اسلام و سردرگمیها و غلطاندازیهایی که در تاریخ و تاریخنگاری رخنه کرده است، به دست آوردن تاریخ صحیح، کار دشوار است. حتّی در اسباب نزول که قلمرو محدودتر و مشخصتری نسبت به کلّ مباحث تاریخی دارد و میبایست دقیقتر و در خور اعتمادتر باشد، این سردرگمی وجود دارد و تشخیص اسباب نزول واقعی کاری است کارستان و دشوار.
۶. کارکرد عقل در تفسیر موضوعی
کم نیست مواردی که قرآن با تعابیر مختلف، انسانها را به تعقل و اندیشیدن فراخوانده است. از جمله در آیات مربوط به حجّ، حقوق خانواده، مسائل مربوط حقوق زنان و… میفرماید:
(کذلک یبین اللّه لکم آیاته لعلّکم تعقلون) بقره/ 242
اینچنین، خداوند آیات خود را برای شما بیان میکند شاید خرد را کار بندید.
وبعد از رهنمودهای مختلف در زمینههای تاریخی، عبادی، دشمن شناسی و… میگوید:
(قد بینالکم الآیات ان کنتم تعقلون) آل عمران/ 118
براستی که این آیات را برای شما روشن بیان کردیم اگر خرد را کار بندید.
در این آیات عقل وسیله رهیابی به معارف حقیقی شناخته شده است.[21]
و از این روست که در بیشتر تفاسیر جز تفاسیر روایی به گونهای از رهنمودهای عقل و دلایل عقلانی در فهم قرآن، بهرهگیری شده است.
شهید صدر مینویسد:
(روش جزءنگری در تفسیر قرآن چندین قرن بر تفسیر نگاری حاکمیت داشت واین ناشی از گرایش به تفسیر روایی وحدیثی بود که با ترکیب ومقایسه مفاهیم قرآن برای دستیابی به دیدگاه قرآنی، ناسازگاری داشت.)[22]
این سخن بدان معناست که میبایست مرز متنگرایی را شکست وبا به کارگیری عقل، به سازماندهی معانی قرآنی پرداخت. برهمین اساس عقلگرایی در تفسیر عقلانی جدید که بر پایه وحدت موضوع در سورهها و بررسی موضوعی معارف قرآن، استوار است، اصلی از اصول تفسیر موضوعی را تشکیل میدهد.
در نگاه برخی مفسران قرن 14، نه تنها عقل ابزار کارآمدی است که چه بسا عقل بر ظاهر قرآن حکومت دارد و در صورت تعارض با ظاهر شرع، بایستی شرع به گونهای تفسیر شود که با عقل سازگار آید، بدین علّت که خود قرآن لزوم عمل به عقل را سفارش کرده است و نمیتواند توصیه خود را لغو کند.[23]
رشد عقلگرایی در تفسیر، زیادهرویهایی را در پی داشت که نقدهایی را متوجه خود ساخت و مفسرانی را واداشت تا از این پدیده در تفسیر، به عنوان یک لغزش یاد کنند.[24]
٧. بهرهبری از دانش تجربی در تفسیر موضوعی
قرآن دانش را وسیلهای برای اندیشه و درک برتر میشناسد:
(و تلک الامثال نضربها للنّاس وما یعقلها إلاّ العالمون) عنکبوت/ 43
این مثالها را برای مردم میزنیم و جز دانایان آنها را در نمییابند.
و از سوی دیگر قرآن از خشیت دانشمندان در مقابل عظمت الهی سخن به میان میآورد:
(انّما یخشی اللّه من عباده العلماء) فاطر/ 28
از میان بندگان خدا، تنها دانشمندان از او در خشیّتاند.
این سخن دانشمندان را به مطالعه هستی دعوت میکند تا دامنه دانش و تعقل خود را گسترش دهند. سپس یافتههای عقلانی و کشفیات علمی خود را برای شناخت مسبب الاسباب به کار گیرند، تا همگام با فزونی معرفت، خشیت الهی نیز در آنها، افزایش یابد.[25]
بنابراین، هر دانشی که وسیله تعقل درآیات الهی باشد میتواند در خدمت فهم قرآن برآید و مفاهیم، اسرار و حکمتهای آن را آشکارتر سازد.
پس از این مقدمه کوتاه به سراغ دیدگاه مفسران تفسیر موضوعی میرویم تا نوع داوری آنان را درباره علوم مورد توجه قرار دهیم.
واقعیت این است که مفسران در این زمینه متفاوت سخن گفتهاند و شخصیتهای پرآوازهای چون شلتوت، رشید رضا، امین الخولی، عباس محمود عقاد، زرقانی و سید قطب با تفسیر علمی به مخالفت برخاستهاند.[26]
بعضی چون محمد عبداللّه دراز، مصطفی صادق رافعی و محمد احمد عمراوی، راه اعتدال ومیانه روی را پیش گرفتهاند.[27] و دستهای چون محمد عبده، عبدالرحمن کواکبی، عبدالعزیز اسماعیل، حنفی احمد و عبدالرزاق نوفل، راه افراط را پیمودهاند.[28]
مفسران تفسیرموضوعی از سویی میگویند: این برای ماکافی است که قرآن سخن ناسازگار با علم ندارد و منادیان تفسیر علمی بایستی این مطلب را مورد توجه قرار دهند.[29] از سوی دیگر عملاً در تفسیر، از دانش جدید بهره بردهاند واین امر شگفتی بعضی را برانگیخته است.[30]
امّا آنچه این دوگانگی در گفتار و عمل مفسران را توجیه میکند این است که منکران استفاده ازعلم، نگران به کارگیری نظریات علمی به صورت ناسنجیده و بیمعیار بودهاند و مخالفتی با حضوراند یشمندانه در محضر قرآن نداشتهاند.
استاد جوادی آملی که از مخالفان تفسیر علمی است، اظهار میدارد:
(قرآن در دلالتش به چیزی نیاز ندارد و کسی حقّ ندارد چیزی از یافتههای بشری را بر وحی تحمیل کند… ولی تحصیل علوم، ظرفیت دل را گسترش میدهد ومایه تحمل صحیح و قابل توجه معارف قرآن میشود… وتحمّل علوم قرآنی در پرتو علوم و معارف بشری رواست.)[31]
ملاکهای دستهبندی و گونههای تفسیری
تحقیقات و دستآوردهای ناشی از آن در بخش تفسیر موضوعی در قرن 14، سبک و شیوه همسانی نداشته و هر مفسری، دیدگاهی از دیدگاههای قرآنی را به گونه مورد پسندش توضیح داده است.
تقسیم و دستهبندی تفاسیر موضوعی نیز همچو دیگر مباحث این حوزه معرفتی، هنوز به اصول مندی لازم نرسیده است، ولی به اجمال میتوان گفت که نوع نگرش به تفسیر موضوعی و تعریفی که مفسر برای آن دارد، از جمله عوامل مؤثر بر ساختار و محتوای آن است.
چنانکه گفته شد در تعریف تفسیر موضوعی دو دیدگاه وجود دارد. بعضی مطالعه تجربه بشری و نظرقرآن را همزمان و به صورت مقایسهای سفارش میکنند. و برخی تنها روی موضوعات قرآنی و استقراء و جمعآوری تمام آیات متعلق به یک موضوع، اصرار میورزند.
این دو نگرش، تفاوتهایی را در متن کار تفسیری باعث شده است که به مواردی از آن اشاره خواهیم داشت.
الف. تفسیر موضوعی استقرائی و تفسیر موضوعی گزینشی
کسانی که تلقی دوم را پذیرفتهاند، در مقام تحقیق باید اهتمام خود رامتوجه شناسایی ارتباط و پیوستگی تمامی آیاتی که ممکن است ناظر به هم باشند، بکنند.
عفت شرقاوی[32]و مکارم شیرازی[33] که در تعریف تفسیر موضوعی استقراء کل قرآن و جمعآوری تمام آیات وابسته به یک موضوع را لازم دانستهاند، در عمل نیز به شناسایی و گردآوری تمام آیات مربوط به یک موضوع، پرداخته و تقریباً با روش همانندی، به ذکر آیات و تفسیر مفردات هر آیه پرداختهاند.[34] ولی درّاز مینویسد:
(ضروری نمیدانم که به گونه فراگیر تمام آیات مربوط به یک موضوع راگردآورم، بلکه به آیاتی توجه دارم که بیانگر قواعد رفتار است.)[35]
شهید صدر که عینیتها و نیازهای بیرونی را زمینه ساز طرح سؤال از قرآن میداند، نیز از روش گزینش آیات استفاده کرده و درمباحث (المدرسة القرآنیة) درپرتو آیات معدودی، مطالب را تشریح میکند.
مقالات تفسیری که درآن مشکلی به بحث گرفته شده و در نهایت با مطرح شدن آیهای نظر قرآن بازگو میشود، ازمصادیق روشن تفسیر موضوعی ـ گزینشی است.[36] وپایه گذار این روش سید جمال الدین است.[37]
ب. تفسیر موضوعی ـ سیستمی و تفسیر موضوعی غیرسیستمی
برخی مفسران به کشف و شناسایی عناوین، توجه بیشتری مبذول داشتهاند تا سازماندهی منطقی وعلمی عناوین؛ مثلاً (پیام قرآن) چهل عنوان مختلف و مربوط به باب شناخت را تحت عنوان کلی (40 نکته قرآنی درباره اهمیت علم و آگاهی) مطرح میکند.[38]
ولی درّاز، مسأله سازماندهی مطالب را مهم میشمارد و مینویسد:
(به جای طرح مسائل بر اساس نظم سور قرآن ویا حروف ابجد، نظام منطقی را برگزیده و درکاروی متنهای قرآنی بر پایه نوع علاقه که اساس سازماندهی بین آنها به حساب میآید، در فصلها گنجانده میشود، و جهت سهولت دستیابی به مطالب، عناوین فرعی نیز داخل و هر دسته ازآیات، انتخاب میشود.)[39]
توجه واهتمام ویژه نویسنده، به تنظیم منطقی مطالب در (در دستور الاخلاق فی القرآن) به روشنی دیده میشود و این روش جاذبه خاصی را در کار تفسیر موضوعی پدید آورده است.
در کتاب (المدرسة القرآنیة) نیز پیوند منطقی مطالب، اساس فصلبندی را تشکیل داده و ساختمان کلی این اثر از توازن علمی خوبی برخوردار شده است.
ج. تفسیر موضوعی برونگرا و تفسیر موضوعی درونگرا
سومین تقسیم استوار بر دو نوع تلقی از تفسیر موضوعی، روش مقایسهای (برون گرا) با سبک متن گرا (درون گرا) است.
برخی از مفسران یکسره به سراغ قرآن رفته و به جمع آوری آیات به صورت موضوعی پرداخته و سپس به مطالعه و تفسیر واژهها و… همّت گماردهاند. برخی دیگر، دردست داشتن تجربیات بشری را به هنگام روی آوری به تفسیر موضوعی قرآن، برای مفسر ضروری شمردهاند.
محمد البهی بیش از ده سوره قرآن را برپایهاند یشه وحدت موضوع در سورههای قرآن تفسیرکرده است و مسأله (روش قرآن در ایجاد دگرگونی در جامعه) را نیز به صورت موضوعی به مطالعه گرفته است بدون این که تجربه بشری را دراین رابطه یادآور شود واین مثال روشنی است برای تفسیر درون گرا واز همین گونه است بررسیهای موضوعی استاد جوادی آملی که درآن نمودهای مقایسه و تطبیق مشهود نیست.
نوع دوّم، نه تنها مثالها و مصادیق فراوانی دارد که خوددارای دو گونه عمده میباشد:
یکی از گونههای تفسیرمقایسه ای، مقایسه بین قرآن و سایر کتابهای آسمانی است از قبیل: (درمقایسه میان تورات، انجیل، قرآن و علم) تألیف دکتر موریس بوکای، ترجمه مهندس دبیر، که درآن آیات علمی این سه کتاب به صورت مقایسهای به مطالعه گرفته شده و به صورت مکرر خدشهناپذیری دیدگاههای علمی قرآن مورد تأکید قرار گرفته است.
کتاب (محمد فی التّوراة والانجیل والقرآن) اثر ابراهیم خلیل و (المسیح فی القرآن والانجیل) تألیف عبدالکریم خطیب.
نوع دیگر تفسیر مقایسه ای، مقایسه نظریه قرآن با دیدگاه شخصیتها ومکتبهای زنده دنیاست. این گونهای از تفسیر، در آثار علامه طباطبایی، شهید صدر، محمد عبداللّه دراز، عباس محمود عقاد و سید قطب، دیده میشود.
تفسیر (فی ظلال القرآن) اثر سید قطب (دستور الاخلاق فی القرآن) از محمد عبداللّه دراز، (الفلسفة القرآنیة)، (الانسان فی القرآن) از عباس محمود عقاد، بحثهای موضوعی تفسیرالمیزان و مباحث قرآنی شهید صدر این شیوه را با شدّت و ضعف به کار بستهاند.
علامه طباطبایی در ارزیابی نظر قرآن درباره زن، نخست، شخصیت زن را در عرف و قضاوت ملّتها و جوامع مختلف در ادوار گوناگون عربی و غیرعربی، پیش روی مطالعه کننده قرار میدهد وآن گاه منطق وباور قرآن را باز میگوید و برتری انکارناپذیر قرآن را در نگاه عادلانه به زن و مرد و شخصیت انسانی آن دو به تصویر میکشد.[40]
شهید صدر تحت عنوان (چهارچوب کلی اقتصادی اسلامی) به مشکل بنیادین در زندگی اقتصادی بشر اشاره کرده، مینویسد:
(انسان دوگونه خواسته دارد: خواسته های طبیعی وخواسته های اجتماعی که با همکاری جامعه درخور تأمین است و هر کدام نیاز به قوانینی دارد واجرای آن قوانین نیازمند انگیزه رعایت است.
انگیزه پی گیری خواسته های طبیعی، مشکلی ندارد. مهم ایجاد انگیزه رعایت مصالح اجتماعی است که بیشتر با انگیزه حفظ مصالح فردی و خواسته های طبیعی در تضاد است. مثلاً تضمین دآامد کارگر درایام تعطیلی با مصلحت شخصی صاحب کار سازگاری ندارد. انگیزه شخص موقع رویارویی با این تضاد، افراد را وا میدارد که مصالح شخصی شان را بر مصالح دیگران مقدم دارند.
این تناقض در زندگی همه انسانها مطرح است وبایستی انگیزه تأمین مصالح جمعی در آنها به وجود آید.
مارکسیسم به این مشکل توجه کرده وحل آن را به شکل گیری جامعه بیطبقه متوقف میداند، که درآن مالکیت جمعی پدید آمده و انگیزه فردی جای خود را به انگیزه اجتماعی داده باشد. ولی مادیت تاریخی پایه علمی ندارد. انگیزه فردی هیچ گاه ازبین نمیرود، بنابراین حل مشکل دراین مکتب میسر نخواهد بود.
پیشرفتهای علمی نیز نمیتواند این تضاد را حل کند؛ زیرا وظیفه علم کشف واقعیتهاست و نمیتواند به فرد انگیزه ایجاد دگرگونی در وضعیت موجود دهد و تنها این است که میتواند این مشکل را حل کند. دین با مطرح کردن زندگی ابدی که محرومیت از لذتهای مادی محدود، پاداشش نعمتهای ابدی است، دید انسان را درباره مصالحش تغییر میدهد. در پرتو این تحول، انسان رعایت مصالح دیگران را، پاسداری از مصالح شخصی خود میشمارد.
قرآن بر این مطلب اصرار دارد و در پی این است که دیدگاه فرد را نسبت به مصالحش تغییر دهد. قرآن در این باره میفرماید:
(ما کان لأهل المدینة ومن حولهم من الاعراب ان یتخلّفوا عن رسول اللّه ولایرغبوا بانفسهم عن نفسه ذلک بأنّهم لایصیبهم ظمأ ولانصب ولا مخمصة فی سبیل اللّه ولایطؤن موطئاً یغیظ الکفار ولاینالون من عدو نیلاً الا کتب لهم به عمل صالح ان الله لایضیع اجر المحسنین* ولاینفقون نفقة صغیرة ولاکبیرة ولایقطعون وادیاً الاّ کتب لهم لیجزیهم اللّه أحسن ماکانوا یعملون) توبه / 120 و 121
سزاوارنیست که اهل مدینه وبادیه نشینانی که پیرامون آنان هستند، از دستور رسول خدا تخلف کنند وبرای حفظ جان خویش، از جان او چشم بپوشند! این به خاطر آن است که هیچ تشنگی و خستگی و گرسنگی در راه غیرخدا به آنان نمیرسد و هیچ گامی که موجب خشم کافران میشود بر نمیدارند و غنیمتی از دشمن نمیگیرند، مگر این که به خاطر آن، عمل صالح برای آنها نوشته میشود، زیرا خداوند پاداش نیکوکاران را تباه نمیکند.)
شهید صدر، علاوه براین آیه از آیات سورههای: مؤمن/ 40، فصلت/ 46، زلزله/ 6، آل عمران/ 169 نیز سود برده است.[41]
با همین سبک و شیوه، به بررسی اساس و ریشه مشکلات اقتصادی از نگاههای مختلف در جوامع انسانی پرداخته و دیدگاه سرمایه داری ومارکسیسم را در زمینه حل این مشکل توضیح میدهد ودر نهایت نظر قرآن را به عنوان نظر برتر ارائه میدهد.[42]
2. تفسیر ترتیبی ـ موضوعی و تفسیر موضوعی خالص
سه نوع تقسیمی که تا حال مطرح گردید و به گونهای به نوع برداشت و تلقی، از
تفسیر موضوعی مربوط میشد. در حقیقت محور واحدی داشت و به همین دلیل ما هر سه تقسیم را، تقسیم تفاسیر موضوعی برپایه تعریف مفسران از تفسیر موضوعی دانستیم.
دومین محور برای تقسیم مطالعات قرآن، استقلالی یا ضمنی بودن پژوهش موضوعی است. بدین معنی که گاه در لابهلای تفسیر ترتیبی، مفسّر به تحقیق موضوعی میپردازد و گاه به صورت مستقل به تحقیق موضوع از نگاه قرآن همّت میگمارد.
دکتر محمد ابراهیم شریف این تقسیمبندی را مورد توجه قرار داده و تفسیر شلتوت را مصداق تفسیر (ترتیبی ـ موضوعی) دانسته است واظهارنظر محققی را نقل میکند که گفته است آمیختگی تفسیر ترتیبی با تفسیر موضوعی ازآن رو اهمیت دارد که این گونه تفسیر نه کاستی تفسیر ترتیبی را دارد ونه کاستی تفسیر موضوعی مستقل را[43] پردازش نسبی موضوعات قرآنی در متن تفسیر ترتیبی تاریخ طولانی دارد، ودر تفسیر ابن کثیر، فخر رازی، قرطبی وآلوسی، نمونههایی برای آن به چشم میآید.[44] ولی در قرن چهارده، رویکرد به مطالعات موضوعی در متن تفسیر ترتیبی، به گونهای بسیار آشکار مشهود است.
شاید به این دلیل که در این قرن بیشتر مفسران، توجه به اصلاح زندگی فردی و اجتماعی داشته و رسیدن به این هدف را در پرتو قرآن و استنباط و ارائه دیدگاههای آن جستوجو کردهاند و بر پایه چنین هدفگیری، این روش را برگزیدهاند. بین مفسران این قرن که در اثنای تفسیر ترتیبی، به کشف نظریات قرآن در زمینههای مختلف پرداختهاند، علامه طباطبایی و سید قطب توجه جدیتری به این روش داشتهاند، بویژه علامه که مباحث موضوعی بسیاری را تحت عناوین: قرآنی، فلسفی، اجتماعی، عقلی، قرآنی و تاریخی و روائی به بحث گذاشته است.
3. نقش گرایشهای مفسر، در پیدایش گونههای تفسیری
گرایشها و رویکردها یکی دیگر از مبانی دستهبندی تفسیر موضوعی است. به این معنی که علاقهمندی مفسر، به زاویهای از زوایای زندگی ویا به دانشی از دانشهای بشری، وی را براین واداشته که گرایشش را در تفسیر دخالت داده وبراساس آن سمت و سوی حرکت پژوهشی خود را تعیین کند وبه همین دلیل کلمه (الاتجاه) که به مفهوم روی آوردن و متوجه شدن است،[45] پیشوند بخشهایی از تفاسیر ویا عنوان پژوهشهای تفسیر شناسی در عصر حاضر، قرار گرفته است، از قبیل: (الاتجاه العلمی)، (اتجاهات التفسیر فی القرن الرابع عشر) و (اتجاهات التفسیر فی العصر الحدیث).
جهت گیریهایی که در قرن چهارده درحوزه تفسیر موضوعی رخ نموده عبارتند از:
* تفسیر موضوعی ـ اجتماعی
حرکت عمدهای که در قرن چهارده مفسران را متوجه خود ساخت، جهت گیری اجتماعی است که به برکت آن تحقیقات همه جانبهای در زمینه دیدگاههای اجتماعی قرآن صورت گرفت. حاصل این پژوهشها کتابهای چندی است که در زمینه های حکومت، وحدت، آزادی، تعلیم و تربیت، اصلاحات اقتصادی، حقوق زن از دیدگاه قرآن، تدوین یافت.
نگرش نو به مسائل اجتماعی قرآن که از مصادیق بارز تفسیر موضوعی شمرده شده است،[46] در اواخر قرن 19 و اوایل قرن بیست شکل گرفت. ویکی ازعوامل روی آوری مفسران به این نوع از مباحث، قرار گرفتن آنان درمصاف با فرهنگ استعماری غرب بود؛ زیرا آنان دراین پژوهش برتری ذخایر فرهنگی خود و استقلال علمی جوامع اسلامی را جستوجو میکردند.[47]
سید جمال الدین اسدآبادی در شمار پیشتازان این حرکت تفسیری است وپس از وی محمد عبده، طنطاوی جوهری، اقبال، عبد الحمید بادیس را باید یاد کرد.[48]
تبیینهای قرآنی متکی بر مسائل اجتماعی، سالهای متمادی به صورت پراکنده ادامه یافت و تا مدّتها روشمند نشد. از این رو مالک بن نبی در روزگار خود از رشد نکردن روش تفسیر با گرایش اجتماعی اظهار تأسف داشت.
به هرحال دراز، در شمار نخستین کسانی است که قبل از ورود به تفسیر، دیدگاه قرآن را در زمینه مسائل اجتماعی و اخلاقی مورد بررسی قرار میدهد و به تأسیس روش ومنهج نیز دست میزند. [49]
* تفسیر موضوعی ـ علمی
تفسیر علمی، نوع دیگری از گونههای تفسیر موضوعی است که بر پایه توجه به دانش جدید شکل گرفته است. و انگیزه پایهگزاران آن نیز رویارویی با استعمار و اثبات سازگاری قرآن با کاروان تمدن[50]و اثبات اعجاز علمی این کتاب آسمانی[51] و شناخت خداوند، بوده است.[52]
البته این حرکت تفسیری، درکنار همه دقّتها و راهگشاییهایش، خالی از زیاده روی و شتابزدگی نبوده است وچهبسا برداشتهایی به نام دیدگاه علمی قرآن به ثبت رسید که برای آشنایان به تفسیر و اصول آن، غیرقابل قبول مینمود! به همین دلیل برخی در تعریف تفسیر علمی گفتهاند:
(تفسیر علمی، تفسیری است که به قصد استنباط مسائل علوم و آراء فلسفی، در آن اصطلاحات علمی بر تعبیرات قرآنی تحمیل میشده است.)[53]
وجود افراط و شتاب زدگی در برخی تفاسیر علمی سبب شد که شماری با آن به مخالفت برخیزند.[54]
با این که انکار وجود برخی دیدگاههای علمی در قرآن دشوار است و مخالفتهایی که دیده میشود عمدتاً ناظر به آثار مکتوبی است که فرضیههای علمی را بر قرآن تحمیل کردهاند و یا به گونه سطحی وغیر مستدل آرای علمی را به انظار قرآنی پیوند زدهاند، در حالی که این هر دو بر اساس پیش شرطهای تفسیر علمی، قابل قبول نیست.[55]
اینگونه است که فردی چون (شلتوت) که از مخالفان تفسیر علمی شمرده شده است، محمد ابراهیم شریف پس از مطالعه در آثار وی بدین نتیجه میرسد که شلتوت تفسیر قرآن را با حقایق تثبیت شده علمی را روا میدانسته است.[56]
به هرحال تفسیر علمی همانند هر حرکت علمی دیگر، بدون طرح قبلی تولد یافت و به همین دلیل دستخوش زیادهرویهایی شد، ولی به تدریج ضوابط بایستهای برای آن پیشنهاد گردید و مفسران علمی مقصودشان را از تفسیر علمی توضیح دادند.
دکتر عدنان شریف در تعیین قلمرو تفسیر علمی مینویسد:
(اگر علم عبارت است از قواعد مورد اجماع متخصصان و مورد قبول عقل که منطق، حواس، تجربه وزمان، درستی آنها را ثابت کرده باشد، جز علوم طبیعی مادی از قبیل فیزیک، شیمی، پزشکی، نجوم و…، تحت این عنوان باقی نمیماند.)[57]
دکتر موریس بوکای نیز، دیدگاه علمی قرآن را در همین دایره جستوجو میکند، وی مینویسد:
(کسی که برای اولین بار با چنین متنی (قرآن) روبهرو میشود، آنچه جلب توجهش می کند، فراوانی موضوعهای آن است بدین شرح: آفرینش، نجوم، شرح پارهای مطالب راجع به زمین، طبقه حیوان، طبقه نبات و تولید مثل انسان. در حالیکه خطاهای علمی عظیمی در عهدین وجود دارد، در اینجا اثری از آن خطاها دیده نمیشود.)[58]
ییوسف مروه، با توضیح بیشتری به مسأله پرداخته، مینویسد:
(به طور دقیق، 670 آیه در کلّ قرآن به صورت پراکنده وجود دارد و دیدگاههای علمی مختلفی را، به بحث گرفته است که عبارتند از:
ریاضی با 61 آیه، فیزیک با 64 آیه، اتمشناسی با 5 آیه، شیمی و نسبیت با 62 آیه، نجوم با 100 آیه، هواشناسی و آبشناسی با 14آیه، زیست شناسی با 36 آیه، جغرافی با 73 آیه و…)[59] 61
گام بعدی که در جهت روشمند شدن تفسیر علمی برداشته شده است، ارائه توصیهها و پیشنهادهای ذیل است:
- در هر مسأله بایستی تمام آیات مرتبط به آن جمعآوری شود و آیات در پرتو یکدیگر مورد مطالعه قرار گیرند.[60]
- آیه زمانی میتواند به وسیله نظریه علمی تفسیر شود که آن نظریه علمی به مرحله قطعیت و تثبیت رسیده باشد.[61] و متخصصان درباره آن اختلافی نداشته باشند.[62]
از جمله کتابهایی که با گرایش علمی به تفسیر قرآن یا آیاتی از آن پرداختهاند به کتابهای ذیل میتوان اشاره کرد: قرآن و روان شناسی، تحقیق دکتر محمد عثمان نجاتی، ترجمه عباس عرب، (من علم الطب القرآنی) نوشته دکتر عدنان شریف، (الاسلام فی عصر العلم) تدوین یافته به وسیله محمد احمد غمراوی و….
* تفسیر ادبی ـ موضوعی
رویکرد به ادبیات عرب، گرایش دیگری است که اساس پیدایش تفسیر(ادبی ـ موضوعی) قرآن را تشکیل داده است. امین الخولی که از طرّاحان تفسیر ادبی است، قرآن را کتابی ادبی ومایه پایداری و جاودانگی ادبیات عرب دانسته است. از نگاه وی، مطالعه ادبی قرآن، حقیقت تفسیر را تشکیل داده و دسترسی به مسائل قانونی، عقیدتی، اخلاقی واجتماعی [قرآن] را میسر میسازد.
امین الخولی، تفسیر مورد نظرش را بر دو پایه استوار میداند:
(1. بررسی مسائل پیرامونی مفسر بایستی، نخست، به مطالعه دانشهایی که امروزه نام(علوم قرآن) را به خود گرفته است، بپردازد [که شامل اسباب نزول، شناخت آیات مکی و مدنی، محکم و متشابه و… است] و همچنین با سفر به عمق تاریخ به قصد دسترسی به زمان ومکان نزول قرآن، محیط عصر نزول قرآن را در دو بعد مادی و معنوی به مطالعه گیرد ونیز در پرتو آشنایی با زبان، ادبیات، آداب و عرف رایج آن زمان جامعه غربی، به صورت کامل، نایل آمده و از این طریق ذوق و سلیقه انسان عصر نزول را درخود پدید آورد.
- بررسی محتوایی قرآن
در قدم دوّم، خود قرآن را به مطالعه گرفته و مفهومشناسی را در بخش واژهها وکلمات، در پرتو لغت عرب زمان نزول قرآن و استعمالهای مختلف خود قرآن، پیگیری نماید ودر فهم جملهها ومرکبات کتاب وحی از علم نحو، بلاغت بهره گیرد. و مطالعه قرآن را به صورت موضوعی وجهه همت خود قرار دهد.)[63]
روش پیشنهادی امین الخولی، طرفدارانی پیداکرد که یکی ازآنان عایشه بنت الشاطی، نویسنده معروف مصری است. وی که اثر تفسیری خویش را به استادش امین الخولی اهدا میکند، درمقدمه به روش پیشنهادی امین الخولی، اشاره دارد و براین که کار تفسیر او بر روش مورد قبول استادش استوار است، تأکید میورزد.[64]
بنت الشاطی که چهارده سوره کوچک قرآن را به روش ادبی ـ ترتیبی، تفسیرکرده است، بر موضوعی بودن کار تفسیری خویش سخت معتقد است.[65]ولی (دغامین) این نامگذاری را واقعبینانه نمیداند،[66] شاید بدین دلیل که در تفسیر بنت الشاطی موضوع شکافی صورت نگرفته است.
در این نوع تفسیر واژهها با توجه به استعمالهای مختلف آن درکلّ قرآن، معنی شناسی میشود. به همین دلیل امین الخولی، طرح و شیوه پیشنهادی خود را به صورت ناقص، در مفردات راغب، مشاهده میکند؛ زیرا دراین اثر قدیمی، راغب اصفهانی از لغت و استعمالهای همانند، در فهم معانی واژههای قرآنی، بهره گرفته است.[67]براین اساس اطلاق تفسیر موضوعی، براین کاوش ادبی، به لحاظ بررسی یک لغت وموارد استعمال آن در سراسر قرآن است.
بر پایه این تصور از تفسیر موضوعی، (التحقیق فی کلمات القرآن الکریم) اثر حسن مصطفوی و (اضواء البیان) تفسیر محمد امین شنقیطی، را نیز باید جزء تفاسیر موضوعی ـ ادبی شمرد، زیرا درهر دو، کاوشهای محققانه لغوی و تتبع کلّ قرآن به قصد شناخت استعمالهای همانند، جهت فهم معنی کلمات، انجام شده است.
تفسیر شناسانی که پدیده تفسیرموضوعی را، مورد مطالعه قرار دادهاند، تلاشهای تفسیری را که در آنها معنی شناسی واژههای قرآنی با جمعآوری تمام آیات است همواره به عنوان یکی از مصادیق تفسیر موضوعی معرفی کردهاند.[68]
ناهنجاریها در تفسیر موضوعی
تفسیر و تفسیرنگاری، دشوارترین کار فکری، درحوزه پژوهشهای اسلامی است، زیرا مخلوقی به تبیین کلام خالق دست میزند که درباره او گفته شده است (ومااوتیتم من العلم الا قلیلاً) (اسراء /85)، به تبیین کتابی مینشیند که مشتمل بر محکمات و متشابهات است و دارای ظاهر و باطن است. افزون بر این، مفسر همواره در معرض این خطر قرار دارد که یافتههای مختلف ذهنی خود را به جای مراد الهی قالب زده، در دسترس دیگران قرار دهد، وبدین وسیله گناهی را مرتکب شود که پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) درباره آن، سختترین هشدارها را داده و گناه چنین مفسری را، نابخشودنی و کیفر او را سنگین دانستهاند.
توجه به خطر راه یافت لغزش در تفسیر موضوعی، این خواست را در پی دارد که ریشهیابی لغزشها، در تفسیر موضوعی با عنایت ویژهای از سوی پاسداران معارف قرآنی، انجام گیرد و راههای در خور پذیرشی برای جلوگیری از تکرار آن ارائه گردد تا هم روند انحرافی در تفسیر، مهار شود و هم دیدگاههای قرآنی به گونهای که هست در اختیار تشنهکامان زلال قرآن، قرار گیرد.
محورهای عمدهای که روی آوردن بدانها، لغزشهای تفسیرموضوعی را در پی داشته عبارتند از:
- پیشداوریها
پیشداوری و پیش فرض، معنی وسیعی دارد. در بیشتر لغزشهای فکری،اندیشهای از پیش رسوخ کرده در ذهن مفسر، نتایج پژوهش او را به رنگ و بوی خود در میآورد وبدان جهت میدهد.
محمد بهی در کنار تفسیر برخی سوره های قرآنی، زیر عنوان (تفسیر موضوعی) بررسی موضوعی نیز دارد به نام (منهج القرآنی فی تطویر المجتمع).
وی دراین کتاب شیوه قرآن را در ساختن جامعه آرمانی به جای جامعه مادی، توضیح میدهد. نامبرده تحقیق خویش را براین باور بنیاد نهاده است که آیات مدنی در پی تشکیل جامعه اسلامیاند، با این روش که نخست روش جاهلی رامورد انتقاد قرار میدهد تا زمینه نزول (نهی) که آمادگی روحی بیشتری را میطلبد، فراهم آید. بدین ترتیب، نزول آیات قرآن تدریجی بوده و وحی جدید، همیشه بیانگر مرحله جدید و متکاملتر عمل براساس ایمان ووحی به حساب میآمد.
محمد بهی با چنین پیش فرضی به کار تفسیر و دسته بندی آیات میپردازد و روش قرآن را در کار ساختن جامعه به تصویر میکشد ودراین جهت آیاتی را آورده است که ترتیب آنها (آن گونه که او تصویر کرده است) دلیل علمی ومستند تاریخی و روایی و سبب نزولی ندارد، مانند آنچه در زمینه ربا وحکم تدریجی آن یاد کرده است[69] و نیز آنچه در زمینه تشریع نماز و زکات و زمان نزول هر یک تعیین کرده است، درصورتی که شناسایی زمان نزول آیات، یکی از مشکلترین کارها در حوزه تفسیر قرآن است.
علمزدگی
رویکرد بیش ازاند ازه دربه کارگیری دانش جدید، برای تفسیر قرآن، یکی از عوامل لغزش ونادیده گرفتن اصول تفسیر موضوعی است.
دکتر خزائلی، در پرتو این دست یافت علمی، که مبدأ آفرینش انسان به موجود ذره ایی سلول نام برمی گردد، که در نطفه وجود دارد وهمین سلول در پی نشو ونما، به دوسلول تقسیم میگردد، در تفسیر آیه ذیل مینویسد:
(هوالذی خلقکم من نفس واحدة وجعل منها زوجها لیسکن الیها) اعراف / 189
او خدایی است که همه شما را از نفس واحدی آفرید، و همسرش را نیز از جنس او قرار داد.
به نظرمیرسد که مراد از (نفس واحده) سلول، یعنی ذرهای باشد که در نطفه موجود است و پس از نشوونما به دو سلول تقسیم میشود.)[70]
عبدالرزاق نوفل از این هم جلوتر رفته و در تفسیر آیه فوق و آیات مشابه آن (نساء / 1 وانعام /98) مینویسد:
(الکترون، جوهر و واحد آفریدهها را، تشکیل میدهد و تعادل و آرامش آن با زوج آن یعنی پروتون است زیرا بار مثبت پروتون و بار منفی الکترون، باعث تعادل و توازن اتم میشود.)[71]
این درحالی است که مطالعه همه آیه به روشنی نشان میدهد که این تفسیرهای علمی نمیتواند منظور خداوند باشد، زیرا در ادامه آیه سخن از نیایش و درخواستهای وعکسالعملهای این زوج است واین معانی در سلول یا الکترون مطرح نیست.
(هو الّذی خلقکم من نفس واحدة وجعل منها زوجها لیسکن الیها فلمّا تغشّیها حملت حملاً خفیفاً فمرّت به فلمّا اثقلت دعوا اللّه ربّهما لئن آتیتنا صالحاً لنکونن من الشّاکرین. فلمّا اتیهما صالحاً جعلا له شرکاء فیما آتیهما فتعالی اللّه عمّا یشرکون) اعراف/ 189 ـ 190. او خدایی است که همه شما را از یک فرد آفرید و همسرش را نیز از جنس او قرار داد تا درکنار او بیاساید. سپس هنگامی که با او آمیزش کرد، حملی سبک برداشت که با وجود آن، به کارهای خود ادامه میداد وچون سنگین شد، هر دو از خداوند و پروردگار خود خواستند: اگر فرزند صالحی به ما دهی از شاکران خواهیم بود، امّا هنگامی که خداوند فرزند صالحی به آنان داد، برای خدا در این نعمت که به آنان بخشیده بود همتایانی قائل شدند. خداوند برتر است ازآنچه همتای او قرار میدهند.
نمونه دیگر این علمگرایی را میتوان در دیدگاه یکی از نویسندگان در مسأله آفرینش انسان از نگاه قرآن شاهد بود.
وی ریشه این باور را که آدم پدر انسانهاست و مستقیماً ازخاک آفریده شده است، در تورات یافته و منشأ تقلید مفسران را از تورات بیاطلاعی از دانش جدید میداند و خود، بر حق بودن نظریه داروین دل بسته و به قرآنی بودن این نظریه، پافشاری عجیبی دارد.[72]
عقلگرایی و مصلحتمداری
خردگرایی برخی مفسران اهل سنت، از جمله نوآوریهای قرن چهارده و انقلاب و خیزش ایشان بر ضد متنمداری و تقلیدگرایی حاکم بر حوزه فقهی ـ تفسیری آنان به شمار میآید.
عقلگرایی در تفسیر، مثل علمگرایی، نتوانست حدّ اعتدال را رعایت کند و در مواردی به زیاده روی منتهی شد.
گویا پیشتاز این خردگرایی در میان مفسران اهل سنت عبده بود که به عقیده رومی، دیگر مفسران خرد گرا، او را امام خویش شناختهاند[73] عبده در تئوری و عمل، نص قرآن را به تبعیت از عقل ملزم دانسته و بر این باور است که در صورت ناسازگاری، عقل بر ظاهر نص، تقدم دارد.[74]
شاگرد وی، رشید رضا نیز مینویسد:
(مصلحت عمومی در صورت ناسازگاری با نص واجماع، برآن دو پیشی دارد.)[75]
براین اساس عبده مفاسد قابل درک از سوی عقل را در تعدد همسر، با شرط رعایت عدالت، در هم آمیخته وبر نص قرآن (فانکحوا ماطاب لکم من النّساء مثنی و ثلاث… ) (نساء/ 3)[76]و در بیان حکم ربا نیز گرفتن ربا را جهت جلوگیری از انتقال مال مسلمانان به کفار مجاز شمرده است.[77]
حنفی احمد در بررسی موضوعی آیات علمی قرآن تنها بدین دلیل که پرتاب سنگ توسط پرندگان، سرعتی را که باعث درهم کوبیده شدن ارتش ابرهه گردد، ندارد، میگوید مقصود از (طیراً ابابیل) سنگهایی بوده که پرندهوار در آسمان حرکت میکرده است و…[78]
سید قطب درمقام ارزیابی وریشه یابی زیاده روی عبده در عقلگرایی مینویسد:
(عبده در زمانی میزیست که عقل در اروپا به خدایی رسیده بود. درچنین شرایطی مستشرقان، اسلام را متهم میکردند که با طرح مسأله (قضا) و (قدر) عقل وخرد را به تعطیلی کشانده است. عبده به رویاروی با این اتهام برخاست و درگرماگرم مبارزه با جمود عقل در شرق، ندانسته عقل بشری را هم وزن وحی قرار داد، غافل ازاین که وحی برتر از عقل است و وسیله سنجش درستی و نادرستی دریافتهای عقلی است و نه همسنگ آن!)[79]
نفوذ اندیشههای بیگانه در تفسیر موضوعی
در قرن 14، دراثر هجوم سنگین تفکر غرب همزمان با تضعیف شدید یافتهها و باورهای دینی درمیان مسلمانان، شاهد نفوذ باورهای بیگانه در فرهنگ جوامع اسلامی و از آن جمله آرای تفسیری برخی مفسران موضوعی هستیم.
باور لیبرالیستی و تفکر سوسیالیستی و کمونیستی از جمله اندیشههای نفوذی بیگانه در قلمرو فرهنگ خودی است.
الف. گرایش لیبرالیستی
نویسنده کتاب (بازگشت به قرآن) در مباحثی تحت عنوان آزادی از دیدگاه قرآن، ضمن پاسخ و پرسشی فرضی مینویسد:
(بعد از فوت پیغمبران، مقامات دینی و مقدسین، انواع فشارها و اجبار وحدود و تعزیرات را بر سرمردم آورده و زندگی را بر منکرین و منحرفین سیاه وخونین میکردند، این چه آزادی و اختیار است که شاه میبخشد و شیخ علیشاه میگیرد.
دیدبان: عمل مقامات دینی ومقدسین را، نباید پای خدا و انبیاء بگذاری. حساب آنها جداست. مگر بعد ازموسی(ع) نمیدیدی که بعضی ازعلمای یهود پیغمبرانشان را میکشتند ووقتی عیسی آمد، روحانیت رسمی یهود ومتولیان معبد و محراب، حکم ارتداد او را صادر کرده و…
کسانی که میخواهند به تصورخودشان برای دلسوزی به خلق یا اجرای امر خدا، مردم را به عنف، مؤمن یا عامل بدین نمایند ومانع گناه بشوند، دایههای مهربانتر از مادرند. نمیدانند که اگر خدا میخواست، خودش مردم را مجبور به اسلام و اطاعت میکرد.)
این نویسنده برای اثبات این باور یک سویه خود به بخشی از آیات قرآن تمسّک جسته است بدون آن که زمان و شرایط و مورد نزول آن آیات را مورد توجه قرار دهد.
وی در یک استدلال دیگر مقصودش را به صورت روشن بیان میدارد:
(وقتی خدا طبق آیات و تذکرات مکرر قرآن به پیغمبرش اجازه تحمیل عقیده و مؤمن سازی اجباری را نمیداده و میگفته است تو فقط (بشیر) و (نذیر) یا هادی و تذکر دهنده بوده و وظیفه پیغمبران ابلاغ روشن است: (ما علی الرّسول الاّ البلاغ المبین) (شوری/ 48)، به طریق اولی مقامات دینی و دنیایی، مأموران اجرا نبوده حقّ الزام فکری و عملی دین و تحمیل و تفتیش عقائد را ندارد.)[80]
این نویسنده آگاهانه و یا از روی ناآگاهی، به دلیل دلمشغولی به فرهنگ لیبرالیسم، میان آیات و پیامهای قرآن جدایی افکنده و برخی را پذیرفته و بعضی را نادیده گرفته است. و توجه نکرده است که آیات مورد استشهاد او مربوط به صدر اسلام و روزگار بییاوری و ضعف نظامی و نیروی انسانی مسلمانان بوده است و نمیتوان آنها را در همه شرایط و برای همه مکانها و زمانها تعمیم داد. افزون براین مایه شگفتی است که چرا این نویسنده آیاتی چون: (وقاتلوهم حیث ثقفتموهم و اخرجوهم من حیث اخرجوکم) (191/ بقره) ونیز آیاتی چون (وقاتلوهم حتّی لاتکون فتنة و یکون الدّین للّه) (بقره/ 193) و همچنین آیات حدود و قصاص و… را نادیده گرفته است!
آیا این نوع نگرش به قرآن و تفسیر آن، مصداق ایمان به بعضی و کفر به بعصی دیگر نیست!
و آیا این روش، تحمیل باورهای خویش بر قرآن به حساب نمیآید.!
آیا این نویسنده وهمانندهایش معتقدند که دیات و قصاص وحدود و… ساخته و پرداخته مقامات دینی است و دین اصولاً اجرائیات ندارد وبه فرد آزادی عمل میدهد تا درمسیر گناه تا هرجا میخواهد پیش رود!
آیا جزاین است که لیبرالیسم قوانین ساخته عقل وخرد را همراه با نفی حاکمیت شرع و قوانین واحکام خدائی ومقررات دینی، میپذیرد و معتقد است که با همفکری عدهای میشود قوانین تأمین کننده سعادت زندگی را قانونگذاری کرد.
تأثیرگذاری این گونه اندیشهها از لیبرالیسم غربی، روشنتر ازآن است که بشود بر آن سرپوش نهاد و در کوتاه سخن میتوان به سخن شهید دکتر بهشتی اشاره داشت:
(حدود الهی بر ما تحمیل نیست، برای این که از دیدگاه اسلام، انسان دین را آزادانه و آگاهانه انتخاب میکند. وقتی انسان دین را انتخاب میکند به یکیک آوردهای اسلام با تمام وجود عشق میورزد و… اسلام مخالف آزادی است که انسان را به تباهی میکشاند و با اجرای قاطع حدود از تباهیها پیشگیری به عمل میآورد.)[81]
ب. رویکرد ماتریالیستی
در سده چهارده، غرب برای جهان دو ارمغان فکری ارائه کرده است، تفکر لیبرالیستی و اندیشه ماتریالیستی. هردو تفکر در جهت پایان بخشیدن به سلطه مذهب در زندگی فردی و اجتماعی، همانند بود و براین اساس بایستی در همه حوزههای فکری راه مییافت!
نویسنده کتاب (برداشتهایی درباره فلسفه تاریخ از دیدگاه قرآن) از کسانی است که غبار باورهای بیگانه بر دامان تحقیقاتش نشسته و تلاش دارد تا کمون اولیه را در محتوای آیات قرآن جست وجو کند. وی در ذیل آیه:
- (ان لک الا تجوع فیها ولاتعری. وانّک لاتظمؤا فیها و لاتضحی) طه/ 118
تو در بهشت گرسنه و برهنه نخواهی شد و در آن تشنه نمیشوی و آفتاب آزارت نمیدهد.
مینویسد:
(دربهشت نخستین چنانکه گذشت و ازآیات قرآن برمی آید نه محدودیتی بود ونه تملک خصوصی و نه سلطه شخصی و نه استثمار انسان از انسان. فرزندان آدم در این بهشت در کمال آزادی، به هرجا که میخواستند میرفتند و از هر چه میخواستند میخوردند و انسان توانسته بود… برادر وار به اشتراک زندگی کند.)[82]
سپس با استفاده از آیات : بقره/ 36 و طه / 117 ـ 121، که مسأله لغزش آدم در اثر وسوسه شیطان و هبوط آدم و حوا را از بهشت، مطرح میکند، مینویسد:
(طبقه قبلی که درآن برادری و برابری حاکم بود، با نزدیک شدن آدم به درخت ممنوعه که هدف ازآن کسب ملک و ثروت و قدرتی بود که کهنه نشود و کاهش نیابد، تغییر کرد وبه جای آزادی و برادری و اشتراک و فراوانی و آسودگی، ظلم و محرومیت و گرسنگی و تشنگی و برهنگی و سرانجام، عداوت وجنگ و ستیز بین فرزندان آدم پدید آمد.
در شرایط جدید وسوسه شیطان ممکن شد وانسانها اصول ومناسبات اولیه، بین انسان و طبیعت را زیر پا نهادند و در نتیجه طبقه ثروت مند ومحروم به وجود آمد. این دو گروه که قبلاً برادر بودند ودر صلح به سر میبردند، به جنگ و دشمنی با یکدیگر واداشته شدند.
حرکت بعدی جامعه انسانی ازاین به بعد، تحت تأثیر این تضادها ادامه یافت. وجود این خصومتها و تضادها، موجبات بعثت پیغمبران را فراهم آورد.)[83]
بدین ترتیب تعابیر ومبانی کمونیستی، مهر تفسیری میخورد و گویی آنچه در مکتب مارکس بدان سفارش شده، شکل گرفته است، که گفتهاند :
(برای مبارزه با دین باید منابع ایمان تودهها را با مفاهیم مادی توضیح داد.)[84]
گسترش و سایهافکنی اندیشههای کمونیستی بر فضای روشنفکری و محافل استثمارستیز که سرمایهداری را مشکل اصلی جوامع میپنداشتند و در فراسوی نگاهشان، مکتب اقتداریافتهای را جز مکتب مارکسیسم نمیدیدند، باعث میشد که ستیزه گران با حاکمیت کاپیتالیسم با گرایش به توجیه باورهای مارکسیستی، جامعه را بدان باورها سوق دهند. البته این اقدام به معنای ناباوری به اسلام وخدا و قیامت نیست، بلکه بیشتر جنبه التقاط و تأثیر پذیری و پیش داوری تحقیقی دارد.
این نمونهها که در زمینه لغزشها یاد شد، هشداری است به همه قرآن پژوهان بویژه درمیدان پژوهشهای موضوعی که ضوابط و ملاکهای مستحکمی را پایه رویکرد تفسیری خود قرار دهند و تلاش کنند که زلال پیام وحی را آن گونه که میبایست، هرچه نابتر و پالودهتر از پیشداوریها و گرایشهای فردی واجتماعی، مورد بررسی و شناسایی قرار دهند.
[1]. جوادی آملی، عبدالله، زن در آیینه جلال و جمال، مرکز فرهنگی رجاء / 49.
[2]. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیرالقرآن، بیروت، مؤسسه الاعلمی، 1/ 12.
[3]. صادقی، محمد، الفرقان فی تفسیر القرآن بالقرآن، انتشارات فرهنگ اسلامی، 1/ 16.
[4]. شنقیطی، محمدامین، اضواء البیان فی ایضاح القرآن بالقرآن، عالم الکتب، 1/ 7 ـ 30.
[5]. صادقی، محمد، الفرقان فی تفسیر القرآن، 1/16.
[6]. رشید رضا، تفسیرالمنار، بیروت، دارالمعرفة، 1/10.
[7]. موریس بوکای، مقایسه میان تورات، انجیل، قرآن و علم، ترجمه مهندس دبیر، دفتر نشر فرهنگ/ 329.
[8]. دغامین، زیاد خلیل، منهجیة البحث فی التّفسیرالموضوعی للقرآن الکریم، دارالبشیر / 43.
[9]. مصطفی مسلم، مباحث التفسیر الموضوعی، دمشق، دارالقلم / 37.
[10]. سعید حوی، الاساس فی التّفسیر، دمشق، دارالسلام، 1/ 11.
[11]. عایشه عبدالرحمن، التفسیر البیانی للقرآن الکریم، 1/10.
[12]. مراجعه شود: به المدرسة القرآنیة، از صدر ومنهج القرآن فی تطویر المجتمع، ازمحمد البهی.
[13]. آقای حسن مصطفوی کارش را به عنوان تفسیر موضوعی معرفی نکرده است، ولی ازآن نظر که این، گونهای از تحقیق مشابه تفسیر بیانی است و تفسیر بیانی از انواع تفسیر موضوعی شمرده شده است، میشود گفت: (التّحقیق فی کلمات القرآن الکریم) یک نوع بررسی موضوعی درمفاهیم قرآنی است.
[14]. مصطفوی، حسن، تهران، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1/2 و3.
[15]. امین الخولی، التفسیر ومعالم حیاته و منهجه الیوم/ 41 ـ 44 به نقل از: رومی، فهد بن عبدالرحمن، اتجاهات التفسیر فی القرن الرابع عشر / 893 ـ 895.
[16]. دغامین، زیاد خلیل، منهجیة البحث فی التّفسیر الموضوعی للقرآن الکریم/ 39 ـ 41.
[17]. همان والتّفسیر ومعالم حیاته و منهجه الیوم / 36 و 37 به نقل از : اتجاهات التفسیر فی القرن الرابع عشر، 3/ 887 و 890 و 891.
[18]. امین الخولی، التفسیر ومعالم حیاته و منهجه الیوم/ 39 ـ 41 به نقل از اتجاهات التفسیر فی القرن الرابع عشر، 3/ 890 و 891.
[19]. همان.
[20]. برای آشنایی با نقش تاریخ در تفسیر ازنگاه این دو مفسر، مراجعه شود به (بازگشت به قرآن) از بازرگان ومنهج القرآنی فی تطویر المجتمع ازمحمد بهی.
[21]. طباطبایی، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، 2/ 250.
[22]. صدر، محمدباقر، المدرسة القرآنیة.
[23]. مغنیة، محمد جواد، تفسیرالکاشف، 1/ 16؛ محمد عبده، الاسلام والنصرانیة/ 72 ـ 75 به نقل از: منهج المدرسة العقلیة الحدیثة فی التّفسیر / 287.
[24]. سید قطب، ویژگیهای ایدئولوژی اسلامی، ترجمه محمد خامنه ای، مؤسسه کیهان/ 62.
[25]. صادقی، محمد، الفرقان فی تفسیرالقرآن بالقرآن والسنة، قم، انتشارات فرهنگ اسلامی، 1365، 24/ 331.
[26]. ابوحجر، احمد عمر، التفسیر العلمی للقرآن فی المیزان، بیروت، دار قتیبه/ 275 ـ 334.
[27]. همان/ 219 ـ 263.
[28]. همان/ 169 ـ 211.
[29]. همان/ 302 ـ 306.
[30]. محمد البهی، منهج المدرسة العقلیة الحدیثة فی التّفسیر / 273.
[31]. جوادی آملی، عبدالله، تفسیر موضوعی قرآن مجید، مرکز نشر فرهنگی رجاء، 1/ 74.
[32]. شرقاوی، عفت، قضایا انسانیة فی اعمال المفسرین، بیروت، دارالنهضة العربیة/ 198 ـ 107.
[33]. مکارم شیرازی، ناصر، پیام قرآن، قم، مدرسه امیرالمؤمنین، 1/ 21.
[34]. از باب نمونه مراجعه شود به: پیام قرآن 1/ 127 ـ 137 و شرقاوی، عفت، قضایا انسانیة فی اعمال المفسرین / 111 ک 149.
[35]. دراز، محمد عبدالله، دستور الاخلاق فی القرآن / 9 ـ 10.
[36]. مکارم شیرازی، ناصر، پیام قرآن، 1/29.
[37]. محمد ابراهیم شریف، اتجاهات التجدید فی تفسیرالقرآن الکریم فی مصر، مصر، دارالتراث / 467.
[38]. مکارم شیرازی، ناصر، پیام قرآن، 1/ 54 ـ 98.
[39]. دراز، محمد عبدالله، دستور الاخلاق فی القرآن، بیروت، مؤسسه الرسالة / 10.
[40]. طباطبایی، محمد حسین، المیزان فی تفسیرالقرآن، 2/ 261 ـ 277.
[41]. صدر، محمدباقر، اقتصادنا، المجمع العلمی للشهید الصدر/ 321 ـ 329.
[42]. همان/ 346 ـ 372.
[43]. محمد ابراهیم شریف، اتجاهات التجدید فی تفسیرالقرآن الکریم فی مصر، مصر، دارالتراث/ 436 ـ 438.
[44]. بیومی، محمد رجب، التفسیر القرآنی، مصر، المؤسسة العربیة الحدیثة/ 92.
[45]. خلیل الجر، فرهنگ لاروس، ترجمه حمید طبیبیان.
[46]. مجله (قضایا اسلامیة)، شماره 2، مقاله (نحو تفسیر اجتماعی للقرآن الکریم) از عبدالجبار رفاعی/ 12، 191 ـ 195.
[47]. شرقاوی، عفت، الفکر الدینی فی مواجهة العصر / 228 ـ 291.
[48]. همان/ 193
[49]. دراز، محمد عبدالله، دستور الاخلاق فی القرآن/ 9.
[50]. شرقاوی، عفت، الفکر الدینی فی مواجهة العصر/ 446 و 452.
[51]. عدنان شریف، من علم الطب القرآنی، بیروت، دارالعلم للملایین / 15.
[52]. دراز، محمد عبداللّه، مدخل الی القرآن الکریم، کویت، دارالقلم، دارالقرآن الکریم / 176؛ مطهری، مرتضی، آشنایی با قرآن، 4/ 197.
[53]. ذهبی، محمد حسین، التفسیر والمفسرون، داراحیاء التراث العربی/ 379؛ المحتسب، عبدالمجید عبد السلام، اتجاهات التفسیر فی العصر الحدیث، بیروت، دارالفکر / 247.
[54]. قضایا انسانیة فی اعمال المفسرین/ 88. جهت آشنایی بیشتر باموضع گیریهای مختلف درقبال تفسیر علمی مراجعه شود به التفسیر العلمی للقرآن فی المیزان / 275 ـ 334.
[55]. محمد عبدالله دراز، مدخل الی القرآن الکریم، قسمت پاورقی/ 176 و 177.
[56]. محمد ابراهیم شریف، اتجاهات التجدید فی تفسیر القرآن الکریم فی مصر/ 434.
[57]. عدنان شریف، من علم الطلب القرآنی/ 9.
[58]. موریس بوکای، مقایسهای میان تورات، انجیل، قرآن و علم، ترجمه مهندس دبیر، دفتر نشر فرهنگ اسلامی/ 73.
[59]. یوسف مروه، العلوم الطبیعیة فی القرآن، بیروت، مطابع الوفاء/ 76.
[60]. غمراوی، محمد احمد، الاسلام فی عصرالعلم/ 250 ـ 258، به نقل از اتجاهات التجدید فی تفسیرالقرآن الکریم فی مصر/ 676 و 677؛ حنفی احمد، التفسیر العلمی للآیات الکونیة فی القران، ط 2. مصر، دارالمعارف/ 6؛ مقایسهای میان تورات، انجیل، قرآن وعلم/ 269؛ عبدالرزاق نوفل، بین الدین والعلم/ 144 ـ 146 به نقل از: التفسیر العلمی للقرآن الکریم فی المیزان/ 210.
[61]. عبدالعزیز اسماعیل، الاسلام والطب الحدیث، ترجمه: سید غلامرضا سعیدی، انتشارات برهان/ 14.
[62]. سیدالاهل، من اشارات العلوم فی القرآن/ 59 و 60 به نقل از اتجاهات التجدید فی تفسیرالقرآن الکریم فی مصر/ 677؛محمد عبدالله دراز، مدخل الی القرآن الکریم، پاورقی، / 177؛ عدنان شریف، من علم الطبّ القرآنی/ 26.
[63]. لجنة ترجمة دائرة المعارف الاسلامیة، ابراهیم خورشید، دکتر عبدالحمید یونس، حسن عثمان، دائرة المعارف الاسلامیة، ط1، بیروت، دارالکتب اللبنانی، 7/ 68 ـ 100.
[64]. عایشه عبدالرحمن، التفسیر البیانی للقرآن الکریم، 1/ 10 و 13.
[65]. همان، 1/ 18.
[66]. دغامین، زیاد خلیل، منهجیة البحث فی التفسیر الموضوعی للقرآن الکریم/ 39.
[67]. لجنة ترجمة …، دائرة المعارف الاسلامیة، 7/ 96.
[68]. لجنة ترجمة …، اصول التفسیر ومناهجه/ 66 و (مباحث فی التفسیر الموضوعی) / 23.
[69]. محمد البهی، المنهج القرآنی فی تطویر المجتمع، بیروت، دارالفکر/ 11.
[70]. خزائلی، محمد، احکام القرآن، سازمان چاپ وانتشارات جاویدان، 1/ 17.
[71]. عبدالرزاق نوفل، القرآن والعلم الحدیث، بیروت، دارالکتب العربی/ 155 ـ 157.
[72]. سحابی، یداللّه، خلقت انسان، تهران شرکت سهامی انتشار/ 101 ـ 105.
[73]. رومی، فهد بن عبدالرحمان، منهج المدرسة العقلیة الحدیثة فی التفسیر/ 287.
[74]. عبده، محمد، الاسلام والنصرانیة/ 72 و 73 به نقل از: منهج المدرسة العقلیة الحدیثة فی التّفسیر/ 287.
[75]. محمد رشید رضا، المنار، 5/ 212.
[76]. همان، 4/ 349.
[77]. محمد رشید رضا، تاریخ الاستاذ الامام، 1/ 944، به نقل از: منهج المدرسة العقلیة الحدیثة فی التفسیر/ 402.
[78]. حنفی احمد، التفسیر العلمی للآیات الکونیة، دارالمعارف المصریة به نقل از: التفسیر العلمی للقرآن فی المیزان/ 202.
[79]. سید قطب، ویژگیهای ایدئولوژی اسلامی، ترجمه محمد خامنهای، مؤسسه کیهان/ 62 ـ 64.
[80]. بازرگان، مهندس مهدی، بازگشت به قرآن، چاپخانه رشدیه، 4/ 90 و 192 و 257.
[81]. سخنرانیهای شهید بهشتی، انتشارات سید جمال، مقاله (لیبرالیسم) / 85 ـ 106.
[82]. پایدار، حبیب اللّه، برداشتهایی درباره فلسفه تاریخ از دیدگاه قرآن، / 79 ـ 81.
[83]. همان/ 81 و 82 و 147.
[84]. مارکس ومارکسیسم/ 284 ضمیمه چهاردهم به نقل از: شهید مطهری، علل گرایش به مادی گری، دفتر انتشارات اسلامی/ 22.