پیش‌فرض مقالات

آسیب‌شناسی تفسیر موضوعی

نویسنده: علی سراقی

فصلنامه معرفت، شماره ١٠٧

مقدّمه

تفسیر موضوعی به عنوان تفسیری برتر و یک گام به جلو برداشتن مفسّر پس از تفسیر ترتیبی، حایز اهمیت خاصی است. با توجه به اقبال فزاینده به این روش تفسیری، تبیین چیستی، تعیین مبانی، تشریح ویژگی‌ها و تذکر آسیب‌های این روش امری لازم و ضروری ‌می‌نماید. این نوشتار در صدد توضیح برخی آسیب‌های احتمالی بر سر راه مفسّر تفسیر موضوعی است.

از آن رو که تفسیر موضوعی به معنای خاص، تفسیر نوپایی است که کار و کوشش فراوانی در قبال آن صورت نگرفته است و همین امر کار کسانی را که در ردیف آغازگران آن هستند مشکل و پیچیده می‌سازد، بنابراین، مبحث آسیب‌شناسی آن نیز تنها از باب ارائه موارد مبتلا به است، نه استقرای تام. برای آسیب‌شناسی تفسیر موضوعی، ابتدا تعریف دقیق تفسیر موضوعی و شناخت مراحل آن ضروری است تا پس از آن، آسیب‌هایی را که طی این مراحل ممکن است دامنگیر فرد شود شناسایی گردد.

تعریف «تفسیر موضوعی» و مراحل آن

«تفسیر موضوعی» یعنی: کشف روشمند نظریه قرآن در مورد موضوع خاص یا مقطعی از آن[1].

انتخاب موضوع، مطالعه اکتشافی آیات، تفسیر ترتیبی آیات یا فرازهای مربوط به آنها، استخراج موضوعات مربوط به آنها و نسبت‌سنجی میان آنها، ارائه یک یا چند نظریه، تعیین موارد قطعی مرتبط با موضوع ومحک زدن نظریه از مراحل تفسیر موضوعی است.[2]

آسیب در تعریف

اگر مفسّر تعریف دقیقی از تفسیر موضوعی نداشته باشد مرتکب این اشتباه ‌می‌شود که اموری را که تفسیر موضوعی نیست از این حوزه قلمداد ‌می‌کند؛ مانند موارد ذیل که تحت عنوان تفسیر موضوعی نام برده شده اند:[3]

ـ تفسیر سور مکّیه، دکتر محمّد البهی؛

ـ امعان النظر فی نظام الآیات والسور، محمّد عنایة اللّه الهندی؛

ـ الوحدة الموضوعیة فی القرآن الکریم، دکتر محمّد حجازی؛

ـ النسخ فی القرآن، جمعی از نویسندگان؛

ـ علم المناسبات (نظم الدرر فی تناسب الآی والسور)، بقاعی؛

اصولا باید توجه داشت که «مفهوم‌شناسی» در هر علمی، مانع آسیب‌هایی ‌می‌شود که در اثر عدم شفّافیت و دقت مفاهیم پدید ‌می‌آید.

آسیب‌های مرحله انتخاب موضوع

الف. خارج بودن موضوع از دایره نظریه‌پردازی قرآن: لازم است مفسّر، هر موضوعی از مسائل مستحدث را داخل در قرآن نداند وبه ادعای شمول قرآن بر هر چیز، خود را به تکلّف نیندازد؛ زیرا قرآن یک منهج دینی دارد و تفصیل علوم بشری از مقاصد آن نیست، هرچند حقایق واصول فراوانی از اینها را ذکر کرده است. برخی به خاطر استدلال بر عجایب قدرت الهی و برانگیختن بر قبول دعوت دینی، دچار این تکلّف شده‌اند. «الاطباق الطائرة فی ضوء القرآن» و «القنبلة الذریّة فی القرآن» از جمله متونی است که در این باره نگارش شده ودچار این تکلّف گردیده است.[4]

ب. انتخاب موضوعی کلی که نتوان نظر خاصی درباره آن ارائه کرد: مثلا، «تقوا» را به طور کلی موضوع قرار دهد، بدون ایجاد ارتباطی بین آن وچیزی دیگر ـ مثلا رابطه تقوا ورزق یا تعیین بعد یا زیر موضوع خاصی از آن ـ تا بتواند نظریه‌ای درباره آن ارائه دهد.[5]

ج. عدم تعیین اهداف: در تفسیر موضوعی، باید اهداف، بحث و انگیزه‌های طرح موضوع روشن ومشخص باشد و نمی‌توان به این اکتفا کرد که ـ مثلا ـ هدف خدمت به قرآن یا نفع رساندن به مسلمانان یا صرف بحث علمی باشد. بنابراین، باید میزان نیاز زمان و جامعه به این موضوع و نقش موضوع در هدایت جامعه و جوانب ضروری، که این موضوع آنها را پوشش ‌می‌دهد، و مشکلاتی را که با این نظریه‌پردازی حل ‌می‌شود، بیان کند.[6]

د. انتخاب موضوع با پیش‌فرض ذهنی خاص: مفسّر نباید از قبل، پیش‌فرض ذهنی خاصی در موضوع داشته باشد وغرض او از طرح بحث، بیرون کشیدن آن دیدگاه از قرآن وگرفتن تأییدی از قرآن برای نظریه اش باشد؛ زیرا این کار باعث استخدام قرآن برای غرض خویش و تحریف معنوی آن و تحمیل رأی بر قرآن ‌می‌گردد. در مواردی دیده شده است که پژوهشگری از ادیان سابق، به انگیزه اثبات اینکه یهود و نصارای کنونی مؤمن، موحّد وصالح هستند، در قرآن بحث کرده است[7].

هـ. عدم انتخاب لفظ جامع: برای مثال، موضوع جنگ وصلح در قرآن کریم با الفاظ متعددی همچون «حرب، قتال ضرب، ثبات، سلام، فشل و فرار» مطرح شده است. در انتخاب موضوع، باید جامع‌ترین لفظ در موضوع را، که در اینجا «جهاد فی سبیل اللّه» است، برگزید تا عنوان و مدار بحث باشد، سپس الفاظ متقارب و مقابل آن را ضمیمه بحث کرد[8].

و. غفلت از عناوین انتزاعی: گاهی موضوعاتی در قرآن یافت ‌می‌شود که لفظ آن مستقیماً در قرآن نیست و باید از نزدیک‌ترین الفاظ قرآنی عنوانی برای آن انتزاع کرد. برای مثال، موضوع پیدایش امّت‌ها و تمدّن‌ها وطغیان وهلاکت آنها در قرآن به شیوه‌های گوناگون آمده است که ‌می‌توان عنوان «سنن الهی در پیدایش و نابودی تمدّن‌ها» را برای آن برگزید؛ زیرا لفظ «سنن» نزدیک‌ترین لفظ قرآنی موجود به این نوع است[9]. البته باید توجه داشت که عنوان منتخب یا باید عین الفاظ قرآنی یا مشتق از آنها باشد و جایز نیست در انتخاب موضوع، از لفظ قرآنی به کلمات هم معنای آن عدول کرد، بخصوص در مواردی که لفظ منتخب دارای معانی و کاربردهای متفاوتی است؛ مانند اینکه به جای انتخاب موضوع «مشورت در قرآن»، واژه «دموکراسی در قرآن» انتخاب شود، هرچند در تفسیر، اعتبار اساسی به معانی است، نه مبانی و الفاظ، اما باید توجه داشت که در قرآن کریم، دقت در تعابیر نیز مراد بوده است[10].

آسیب‌های مرحله جمع‌آوری آیات

الف. اکتفا به کتاب‌های معجم قرآن کریم: در جمع‌آوری آیات، نباید به کتاب‌های معجم قرآن اکتفا شود؛ زیرا ممکن است آیاتی مربوط به موضوع موردنظر وجود داشته باشد، بدون آنکه واژه‌های آن موضوع در آنها به کار رفته باشد؛ مثلا، آیات بسیاری بر رحمت الهی دلالت دارد، بی‌آنکه ماده «رحم» یا مشتقات آن در آنها به کار رفته باشد؛ مانند: (وَلَوْ یُؤَاخِذُ اللّهُ النَّاسَ بِظُلْمِهِم مَّا تَرَکَ عَلَیْهَا مِن دَآبَّة) (نحل: 61) یا آیه (وَلَوْ یُؤَاخِذُاللَّهُ النَّاسَ بِمَا کَسَبُوا مَا تَرَکَ عَلَی ظَهْرِهَا مِن دَابَّة) (فاطر: 45) که این دو آیه نهایت لطف ورحمت الهی نسبت به بندگان را نشان ‌می‌دهد، بی‌آنکه در آنها اشاره‌ای به واژه «رحم» شده باشد[11] همچنین اکتفا به معاجم، فرضیه‌سازی وتأیید نظریه را دچار مشکل جدّی کرده، به کلّیت تفسیر موضوعی آسیب ‌می‌زند.

ب. سهل‌گیری بیش از حد در انتخاب آیات: یکی از آسیب‌های این مرحله آن است که مفسّر به صرف احتمال اینکه شاید این آیه نیز مربوط به موضوع باشد، بدون تأمّل، دچار سهل‌گیری شده، موجب تراکم آیات فراوانی در پیش روی خود شود و احتمال عقلی را ناخودآگاه جانشین احتمال عقلایی کند که این خود، کار تحقیق را مشکل و گاهی با اموری نامربوط کُند و از مسیر خارج ‌می‌سازد. سهل‌گیری معقول در گردآوری آیات انتخاب همه آیات مربوط به موضوع است، نه هر چه عقلا احتمال ارتباط آن وجود دارد[12].

ج. سخت‌گیری و وسواس در انتخاب آیات: نقطه مقابل آسیب قبلی این است که مفسّر آیات مرتبط را به خاطر وسواس وسخت‌گیری بر سر اینکه احتمالا ارتباط چندانی با موضوع ندارد از دست بدهد و در تحقیق دست او خالی بماند. از این رو، بحث و نتیجه‌گیری بر او مشکل یا موجب نقص در نظریه‌اش شود؛ زیرا از بررسی تمام آیات مرتبط باز ‌می‌ماند[13].

آسیب‌های مرحله تفسیر ترتیبی

الف. عدم ممارست در تفسیر: اگر کسی گمان کند ‌می‌تواند بدون هیچ پیشینه تفسیری وارد حوزه تفسیر موضوعی شود و آیات را کنار هم گذاشته، نتیجه بگیرد، دچار اشتباه شده است. توجه به این اصل ضروری است که مفسّر قرآن شرایطی دارد واز جمله آنها ممارست و تمرین تفسیر است؛ یعنی باید از قبل با تفسیر ترتیبی و روش‌های تفسیری آشنا باشد وسپس به تفسیر موضوعی بپردازد، وگرنه ممکن است گرفتار لغزش یا تفسیر به رأی شود[14].

ب. پیش‌داوری در تفسیر: اندیشه از پیش رسوخ کرده در ذهن مفسّر، نتایج پژوهش او را به رنگ و بوی خود در ‌می‌آورد و به آن جهت ‌می‌دهد. برای مثال، محمّد البهی در کتاب منهج القرآنی فی تطویرالمجتمع، شیوه قرآن را در ساختن جامعه آرمانی به جای جامعه مادی توضیح ‌می‌دهد. وی تحقیق خویش را بر این باور بنیان نهاده است که آیات مدنی در پی تشکیل جامعه اسلامی است. با این روش، نخست روش جاهلی را مورد انتقاد قرار ‌می‌دهد تا زمینه نزول آیات نهی را، که آمادگی روحی بیشتری ‌می‌طلبد، فراهم آید. بدین سان، اذعان ‌می‌دارد که نزول آیات قرآن تدریجی بوده و وحی جدید همیشه بیانگر مرحله جدیدتر و متکامل‌تر عمل بر اساس ایمان ووحی به حساب ‌می‌آمده است. البهی با چنین پیش‌فرضی، به کار تفسیر و دسته‌بندی آیات ‌می‌پردازد و    روش قرآن را در کار ساختن جامعه به تصویر ‌می‌کشد و در این باره، آیاتی را آورده است که ترتیب آنها آن گونه که او تصویر کرده، دلیل علمی و مستند تاریخی وروایی یا سبب نزولی ندارد؛ مانند آنچه در زمینه حکم ربا و تدریجی بودن آن ذکر کرده و نیز آنچه درباره تشریع نماز و زکات و زمان نزول هر یک تعیین کرده، در صورتی که شناسایی زمان نزول آیات یکی از مشکل‌ترین کارها در حوزه تفسیر است[15] هرچند کلّیت رعایت تدریج در تعلیم وتربیت و اجتماعی کردن جامعه به ارزش‌ها و آموزه‌ها مورد تأیید است، ولی در هر مورد، نیازمند شواهد و قراین قطعی هستیم که در سخنان محمّد البهی یافت ‌نمی‌شود.

ج. عدم شناخت ترتیب نزول: مفسّر باید ترتیب نزول آیات را بداند تا در تفسیر دقت داشته باشد؛ زیرا در صورت عدم اطلاع، ممکن است آیه‌ای را که قید برای آیات دیگر نیست، مقیّد قرار دهد. مثال: (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَ تَأْکُلُواْ الرِّبَا أَضْعَافاً مُّضَاعَفَةً وَاتَّقُواْ اللّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ) (آل عمران: 130)؛ ای کسانی که ایمان آورده اید، ربا را چند برابر نخورید و از خدا بپرهیزید تا رستگار شوید. این آیه پیش از دیگر آیات مربوط به تحریم ربا (آیات 275ـ280 بقره) نازل شده و چون در مقام تحریم تدریجی رباست، در اینجا ربای چند برابر حرام شده، در حالی که در آیات سوره بقره مطلق ربا تحریم گردیده است، چه کم باشد و زیاد. حال اگر مفسّر به این امر واقف نباشد، ممکن است این آیه را قیدی برای آیات سوره بقره گرفته، آنها را مقیّد به این آیه بداند و در نهایت، نظریه و برداشتش این باشد که ربای چند برابری از نظر قرآن حرام است، ولی ربای کم ایرادی ندارد[16].

د. علم‌زدگی: گرایش بیش از حد در به کارگیری دانش جدید برای تفسیر قرآن، یکی از عوامل لغزش ونادیده گرفتن اصول تفسیر موضوعی است؛ زیرا به تدریج، موجب اصالت دادن به دانش جدید وغفلت از ظنّی بودن بیشتر نظریات علم تجربی ‌می‌شود وتفسیر موضوعی را دچار آسیب ‌می‌نماید[17].

دکتر خزائلی در کتاب احکام القرآن، در پرتو این دست یافت علمی، که مبدأ آفرینش انسان به موجودی ذرّه‌ای به نام سلول بر می‌گردد که در نطفه وجود دارد وهمین سلول در پی نشو ونما به دو سلول تقسیم ‌می‌گردد، در ذیل آیه (هُوَ الَّذِي خَلَقَکُم مِّن نَّفْس وَاحِدَة وجَعَلَ مِنْهَا زَوْجَهَا لِیَسْکُنَ إِلَیْهَا)(اعراف: 189) (او خدایی است که شما را از یک فرد آفرید و همسرش را نیز از جنس او قرار داد تا در کنار او بیاساید)، ‌می‌نویسد: به نظر ‌می‌رسد که مراد از «نفس واحده»، سلول، یعنی ذرّه‌ای باشد که در نطفه موجود است وپس از نشو ونما، به دو سلول تقسیم ‌می‌شود[18].

عبدالرزاق نوفل نیز در تفسیر این آیه ‌می‌نویسد: الکترون جوهر وواحد آفریده‌ها را تشکیل ‌می‌دهد وتعادل وآرامش آن با زوجش یعنی پروتون است؛ زیرا بار مثبت پروتون و بار منفی الکترون باعث تعادل وتوازن اتم ‌می‌شود[19] این در حالی است که مطالعه کامل آیه به روشنی نشان ‌می‌دهد که این تفسیرهای علمی ‌نمی‌تواند منظور خداوند باشد؛ زیرا در ادامه آیه، سخن از نیایش و درخواست‌های این زوج است و این معانی در سلول یا الکترون مطرح نیست.

نمونه دیگر این علم گرایی را ‌می‌توان در دیدگاه یکی از نویسندگان در مسئله آفرینش انسان از نگاه قرآن شاهد بود. وی ریشه این باور را که حضرت آدم ابوالبشر پدر انسان هاست و مستقیماً از خاک آفریده شده، از تورات ‌می‌داند و منشأ تقلید مفسّران از تورات را بی‌اطلاعی از دانش جدید ‌می‌شمارد وخود به حق بودن نظریه داروین دل بسته است و به قرآنی بودن این نظریه پافشاری عجیبی دارد[20].

هـ. جوّزدگی: برخی از تفسیرهایی که در قرن بیستم به وسیله مفسّران اسلامی نوشته شده، دچار نوعی غرب زدگی در تحلیل مسائل قرآنی است؛ زیرا در تحلیل مفاهیم قرآنی وقوانین اجتماعی واخلاقی آن، تحت تأثیر هجوم افکار غربی قرار گرفته و کوشیده‌اند که میان مکتب‌های غربی و مکتب وحی الهی، نوعی هماهنگی برقرار کنند و الفتی پدید آورند. این گروه در حقیقت، در کشاکش اعتقاد به اصالت قرآن و جاذبه تمدّن غربی که بر انکار ماورای ماده استوار است، قرار گرفته و برای جمع میان این دو، دست به تأویل وتصرف در آیات زده‌اند و در حقیقت، اصالت قرآن را نادیده گرفته و به اندیشه‌های بشری اصالت داده‌اند. در تفسیر، حقایقی همچون روح، فرشته، حیات برزخی ومعجزه، آنچنان دچار آشفتگی شده‌اند که همه را با شیوه‌ها واصول مادیگری توجیه و تفسیر کرده‌اند. با مطالعه برخی از تفسیرهایی که در دوران تسلط غرب بر هند و مصر در این دو نقطه نوشته شده، گسترش این فاجعه هویدا ‌می‌گردد[21].

و. عقل‌گرایی و مصلحت‌مداری: خردگرایی برخی از مفسّران اهل سنّت از جمله نوآوری‌های قرن چهاردهم وانقلاب وخیزش ایشان بر ضد متن مداری وتقلیدگرایی حاکم بر حوزه فقهی ـ تفسیری آنان به شمار ‌می‌آید. عقل‌گرایی نیز مانند علم‌گرایی نتوانست در تفسیر، حد اعتدال را رعایت کند و در مواردی، به زیاده روی منتهی گردید[22] گویا پیشتاز این خردگرایی در میان مفسّران اهل سنّت، محمّد عبده بوده که به عقیده رومی، دیگر مفسّران خردگرا او را امام خویش شناخته‌اند[23]. عبده در نظر وعمل، نص قرآن را به تبعیت از عقل ملزم دانسته وبر این باور است که در صورت ناسازگاری بین این دو، عقل بر ظاهر نص تقدّم دارد[24].

شاگرد وی، رشید رضا نیز ‌می‌گوید: مصلحت عمومی در صورت ناسازگاری با نص واجماع بر آن دو پیشی دارد[25] بر این اساس، عبده مفاسد قابل درک از سوی عقل را در تعدّد همسر با شرط رعایت عدالت درهم آمیخته است وآن را بر نص قرآنی (فَانکِحُواْ مَا طَابَ لَکُم مِّنَ النِّسَاء مَثْنَی وَثُلاَثَ ورُبَاعَ) (نساء: 3) (با زنان پاک ازدواج کنید، دو یا سه یا چهار همسر) مقدّم ‌می‌دارد و در بیان حکم ربا نیز گرفتن ربا را برای جلوگیری از انتقال مال مسلمان به کافر، مجاز شمرده است[26].

سید قطب در مقام ارزیابی و ریشه‌یابی زیاده روی عبده در عقل گرایی ‌می‌نویسد: عبده در زمانی ‌می‌زیست که عقل در اروپا به خدایی رسیده بود. در چنین شرایطی، مستشرقان اسلام را متهم ‌می‌کردند که با طرح مسئله «قضا وقدر» عقل را به تعطیلی کشانده است. عبده به رویارویی با این اتهام برخاست و در مبارزه با جمود عقل در شرق، ندانسته عقل بشری را هموزن وحی قرار داد، غافل از اینکه وحی برتر از عقل ووسیله سنجش درستی ونادرستی آن است[27].

ز. تفریط در استفاده از معلومات بشری: در نقطه مقابل علم گرایان افراطی در تفسیر، کسانی هستند که ‌می‌گویند: در فهم قرآن، نباید به غیر قرآن اشاره کرد وباید با ذهن خالی و بسیط به تفسیر پرداخت. روشن است این طرز تفکر نیز آسیبی در جهت نقص تفسیر به شمار ‌می‌آید.[28]

در نگاه شهید صدر، حرکت تفسیری در بررسی‌های موضوعی قرآن، از متن زندگی بشر و واقعیت‌های فکری موجود در آن آغاز ‌می‌شود. تفسیر موضوعی کار خود را با آشنایی و فراگیری محصول تجربه فکری بشر ودریافت افکار و محتوای آن آغاز ‌می‌کند وآنگاه به سراغ قرآن ‌می‌رود؛ البته نه با اینکه تجربه بشری بر قرآن تحمیل شود، یا انگیزه‌های تسلیم و کرنش قرآن در برابر دانش‌های بشری فراهم آید، بلکه هدف این است که تجربه بشری با مطالب قرآن در یک بستر پژوهشی قرار گیرد تا نظر قرآن به گونه‌ای روشن در برابر موضوع مورد تجربه انسان آشکار گردد[29].

وی همچنین ‌می‌افزاید: رسالت تفسیر موضوعی در هر مرحله و در هر عصری، این است که تمام میراث فرهنگی بشری و افکار و مقوله‌هایی را که خود مفسّر فراگرفته است، با خود داشته ودر پیشگاه قرآن قرار دهد تا درباره مجموعه این دستاوردهای بشری داوری کند… بنابراین، قرآن مرجع است و درباره تجربه بشری نظر ‌می‌دهد و پا به پای افزایش تجربیات بشری تا بی‌نهایت، قرآن نیز تا بی‌نهایت تداوم پیدا کرد و بر اساس تجربه انسانی، غنا و باروری و فهم صحیح قرآن میسّر ‌می‌گردد[30].

آیة اللّه جوادی آملی نیز استفاده از معلومات بیرونی را موجب رشد تفسیر ‌می‌داند و می‌گوید: «بین تحمیل و تحمّل نمودن فرق است… هر چه انسان در مدرسه جهان آفرینش از آیات کتاب تکوینی خداوند بهره ‌می‌برد، آگاهی ‌می‌یابد و قدرت تحمّل او نسبت به آیات کتاب تکوین افزون‌تر ‌می‌شود.»[31].

ح. غفلت از تناظر آیات با یکدیگر: نگاه نظام مند به مفاهیم قرآن شرط اساسی تفسیر موضوعی است. شناخت سیاق عام و توجه به پیوند نظام مند یک آیه با آیات دیگر قرآن در همان موضوع ونیز موضوعات همسو وهمانند از شرایط ویژه تفسیر موضوعی است؛ چنان که گفته شده: نگاه به کل قرآن، یکی از اصول بنیادین مفسّران موضوعی در عصر جدید است[32].

آیة اللّه مکارم شیرازی در مقدّمه تفسیر موضوعی خود، چنین ‌می‌نگارد: «همه اجزای هستی، یک واحد به هم پیوسته را تشکیل ‌می‌دهد و طرز مطالعه صحیح آنها این است که همه را در ارتباط با هم مورد بررسی قرار دهیم. در کتاب تدوین ـ یعنی قرآن مجید ـ نیز مطلب همین‌گونه است و روابط دقیق و ظریفی در میان تمام موضوعات قرآنی وجود دارد و باید آنها را در ارتباط با یکدیگر مورد تفسیر قرار داد.»[33] همچنین به گفته استاد جوادی آملی، سراسر قرآن «مثانی» است؛ یعنی به هم منعطفند و گرایش دارند و یکدیگر را روشن ‌می‌کنند، به یکدیگر تکیه ‌می‌کنند و به یکدیگر پناهنده ‌می‌شوند و این نشانه انسجام کامل قرآن است.[34]

علّامه طباطبائی نیز این مهم را چنین تذکر ‌می‌دهد: این از شگفتی‌های قرآن است که آیه‌ای از آیات آن امکان ندارد که به تنهایی به مطلبی راهنمایی نکند و معنایی را نتیجه ندهد. هر گاه آیه‌ای ضمیمه آیه مناسبی شود، حقیقتی از حقایق تازه را ارائه ‌می‌دهد وآنگاه آیه سوم آن حقیقت کشف شده را مورد تصدیق وگواهی قرار ‌می‌دهد. این از شئون و ویژگی‌های قرآن است… اگر مفسّران این راه را ‌می‌پیمودند، امروزه چشمه سارهای زلال قرآن و گنجینه‌های عظیم آن بیش از گذشته و آنچه اکنون هست، در دسترس ما قرار ‌می‌گرفت.[35]

بر این اساس، نگریستن همراه با تفکر در همه قرآن برای پژوهشگران موضوعی، از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است و نادیده گرفتن و یا کم بها دادن به سیاق عام، ارزش کار آنان را ‌می‌کاهد.[36]

آسیب‌های مرحله نظریه‌پردازی

الف. عدم التزام تام به مفاد آیات: در پرداخت نظریه، مفسّر باید التزام تام به مفاد مطالبی داشته باشد که آنها را از آیات استنتاج کرده است، نه چیزی از آن بکاهد ونه چیزی بر آن بیفزاید. همان گونه که نباید عنصر دیگری را از مصادر غیرقرآنی مثل سنّت ولغت واقتضای اصلی جزو عناصر دخیل نظریه قرار دهد، نباید هیچ گاه مفاد مفهوم از آیات را پنهان بدارد، به هر قصدی که باشد، هرچند به انگیزه وتصور دفاع از قرآن باشد؛ همان گونه که در مواردی، در شرایط زمانی خاص، بعضی از مفسّران از تقریر حقایق قرآنی درباره تعدّد زوجات و طلاق و ربا، ابا داشتند و احساس خجلت ‌می‌کردند. به همین دلیل، آنها را به نحوی تأویل ‌می‌کردند، به گونه‌ای که در حقیقت، آنها را ابطال ‌می‌نمودند. تذکر این نکته لازم است که استفاده از سنّت (و لغت وعقل) به عنوان شارح و مبیّن با قرینه و شاهد برای نص قرآنی در تفسیر موضوعی لازم است، اما نباید مقام آن از حدّ شارح فراتر رود و به عنوان عنصر و منشأ نظریه مطرح شود؛ زیرا ما در صدد کشف نظریه‌های خاص قرآن در مورد موضوع مورد نظر هستیم؛ مثلا، زمانی ما مسئله علم در قرآن را مورد بررسی قرار ‌می‌دهیم و گاهی هم علم در قرآن و روایات ویک بار هم به صورت کلی درباره علم بحث ‌می‌کنیم. در اینجا، علاوه بر نظر قرآن و اسلام، از مصادر دیگری همچون تاریخ وفلسفه هم استفاده ‌می‌شود.[37]

ب. کنار گذاشتن قرآن وغلبه دادن به امور دیگر: چنانچه مفسّر تعلیقات دیگر بحث را توسعه فراوان ببخشد این کار موجب ‌می‌شود کار از حالت تفسیر موضوعی خارج گردد و جهت قرآنی بحث کم‌رنگ شده، بیشتر نظریات صاحب بحث مطرح شود؛ چنان که از گذشته، چنین کارهایی صورت پذیرفته و امروزه نیز تحت عناوین «الدراسات القرآنیه» یا «من معانی القرآن» یا «حول القرآن» یافت ‌می‌شود. برای مثال، از دیرباز، علما بر فخر رازی و جدیداً بر شیخ طنطاوی در مورد تفاسیرشان ایراد گرفته و گفته‌اند: «فیهما کل شیء الاّ التفسیر!» از دیگر موارد مبتلابه این آسیب ‌می‌توان کتاب‌های ذیل را نام برد: الانسان فی القرآن، عباس عقّاد والیهود فی القرآن، عفیف طباره.[38]

ج. شتاب در نظریه‌پردازی: نظریه پردازی باید مبتنی بر دقت تمام وامعان نظر در تمامی آیات باشد، نه اینکه مفسّر مجموعه ای از آیات را بدون احصای کامل موارد مرتبط و استقصای کامل بحث، در نظر گرفته، حکمی صادر نماید، یا اصلی را بنا نهد؛ زیرا این امر موجب خطای در نظریه ‌می‌شود؛ مثلا، ابن فارس در کتاب الافراد ‌می‌گوید: هر جا در قرآن کریم، واژه «برّ» و «بحر» آمده، مراد از «بحر» آب است و مراد از «برّ» خاک خشک، غیر از آیه کریمه (ظَهَرَالْفَسَادُ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِمَا کَسَبَتْ أَیْدِی النَّاسِ) (روم: 41) که در اینجا مراد از آن «برّیه وعمران» است.

به دلیل آنکه ارائه این نظریه بدون بررسی کامل تمامی موارد بوده، ‌می‌بینیم که با اشکال برخورد ‌می‌کند؛ مثلا، در تفسیر آیه (أُحِلَّ لَکُمْ صَیْدُ الْبَحْرِ وطَعَامُهُ مَتَاعاً لَّکُمْ وَلِلسَّیَّارَةِ وَحُرِّمَ عَلَیْکُمْ صَیْدُ الْبَرِّ مَا دُمْتُمْ حُرُماً) (مائده: 96) شکی نیست که در این آیه، حکم فضا هم داخل در حکم حرمت است. پس اگر محرم با تیر پرنده‌ای را در هوا صید کند، کفّاره بر او واجب است. ولی بنابر تفسیر ابن فارس، چون صید بر روی خاک خشک نبوده، کفّاره‌ای بر او نیست.

همچنین کسانی که بر این نظرند که در قرآن هر جا لفظ «قلیل» آمده، دلالت بر کمتر از ده تا دارد، چون با استقرای تام نبوده، در ردّ آن این آیه دلالت دارد: (وَ قَلِیلٌ مِّنْ عِبَادِیَ الشَّکُورُ) (سبأ: 13)؛ زیرا اگر غیر از انبیا، هیچ کس را هم «شکور» ندانیم وتنها انبیا مصداق «شکور» باشند، باز تعداد بیشتر از قاعده داده شده است.[39]

د. عدم توجه به ویژگی‌های قرآن: چنانچه مفسّر از ویژگی‌های قرآن در ارائه نظریه غفلت ورزد، در استخراج حقایق و قواعد، دچار خطا ‌می‌شود. برخی از نویسندگان ویژگی‌های اصولی در این زمینه را چنین برشمرده‌اند:

1ـ قرآن اصل الاصول تمامی علوم است.

2ـ قرآن در نهایت اِحکام و اتقان است.

3ـ تکرار و زیاده در قرآن نیست.

4ـ کتاب هدایت است.

5ـ خطا در آن راه ندارد.

6ـ در بیانات قرآن، اصل بر حقیقت است.

7ـ مجاز در قرآن نوعی خاص است، نه هر مجازی.

8ـ در الفاظ قرآن، ترادف وجود ندارد.[40]

 

 

[1]. تقریرات درس استاد محمود رجبی، مؤسسه آموزشی امام خمینی (ره)، 1384.

[2]. همان.

[3]. عبدالستار فتح اللّه سعید، المدخل الی التفسیر الموضوعی، القاهره، کلیة اصول الدین، 1406ق.

[4]. همان، ص 59.

[5]. تقریرات استاد محمود رجبی.

[6]. صلاح عبدالفتاح الخالدی، التفسیرالموضوعی بین النظریة والتطبیق، اردن، دارالنفائس، ص 61.

[7]. همان، ص 62.

[8]. عبدالستار فتح اللّه سعید، پیشین، ص 60.

[9] . همان، ص 61.

[10]. همان.

[11]. کامران ایزدی مبارکه، شروط و آداب تفسیر و مفسّر، تهران، امیرکبیر، 1367، ص 15.

[12]. تقریرات درس استاد محمود رجبی.

[13]. همان.

[14]. محمّدعلی رضایی اصفهانی، درسنامه روش‌ها و گرایش‌های تفسیری، قم، مرکز جهانی علوم اسلامی، 1382، ص 490.

[15]. ابوطالب محمّدی، «منابع وروش‌های تفسیر موضوعی»، پژوهش‌های قرآنی، ش 7 و8، ص 167.

[16]. عبدالستار فتح اللّه سعید، پیشین، ص 63.

[17]. ابوطالب محمّدی، پیشین، ص 168.

[18]. همان، به نقل از: محمّد خزائلی، احکام القرآن.

[19]. عبدالرزاق النوفل، القران والعلم الحدیث، بیروت، دارالکتب العربی، ص 155.

[20]. یداللّه سحابی، خلقت انسان، تهران، شرکت سهامی انتشار، ص 7.

[21]. جعفر سبحانی، منشور جاوید، چ فرهنگ، ج 1، ص 21.

[22]. ابوطالب محمّدی، پیشین، ص 169.

[23]. همان به نقل از: فهدبن عبد الرحمن رومی، منهج المدرسة العقلیة، ص 127.

[24]. محمّد عبده، الاسلام والنصرانیة، ص 72.

[25]. محمّد رشیدرضا، تفسیر المنار، ج 5، ص 212.

[26]. فهدبن عبدالرحمن رومی، پیشین، ص 402.

[27]. سید قطب، ویژگی‌های ایدئولوژی اسلامی، ترجمه سیدمحمّد خامنه ای، تهران، کیهان، ص 62.

[28]. تقریرات درس استاد محمود رجبی.

[29]. سید محمّدباقر صدر، المدرسة القرآنیة، ص 26.

[30]. همان، ص 22.

[31]. عبداللّه جوادی آملی، تفسیر موضوعی، قم، اسراء، ج 1، ص 74.

[32]. سید محمّدباقر صدر، پیشین، ص 231.

[33]. ناصر مکارم شیرازی و دیگران، پیام قرآن، ج 1، ص 19.

[34]. عبداللّه جوادی آملی، پیشین، ج 1، ص 129.

[35]. سید محمّدحسین طباطبائی، المیزان، ج 2، ص 314.

[36]. سید ابراهیم سجادی، «شکوفایی تفسیر موضوعی…»، پژوهش‌های قرآنی، ش 7و8 (پاییز و زمستان 1375)، ص 142.

[37]. عبدالستار فتح اللّه سعید، پیشین، ص 67.

[38]. همان، ص 73.

[39]. همان، ص 74.

[40]. همان، ص 78.

این پایگاه با هدف گردآوری جامع آثار صدرپژوهان، همه آثار ارزشمند این عرصه را منتشر می‌کند و این انتشار به‌معنای تأیید محتوا از سوی پژوهشگاه تخصصی شهید صدر نیست‌.