نویسنده: جواد سلیمانی
منبع: تاریخ اسلام درآینه پژوهش، سال هفتم، شماره اول، پیاپی ٢۵، بهار ١٣٨٩
چکیده
گستردگی دامنۀ تاریخ و احاطه نداشتن بر آن، ناممکن بودن آزمایش نظریههای تاریخی ، آن گونه که در علوم تجربی مقدور است و خطاپذیری ویژه گزارههای تاریخ، فرایند اثباتِ قانونمندی و استخراج سنّتهای حاکم بر تاریخ را از طریق مطالعاتِ تاریخی و اجتماعی بسیار دشوار ساخته است؛ به گونهای که بسیاری از نظریههای مدعیان کشفِ قوانین تاریخ، پس از مدتی باطل میشوند. در چنین شرایطی، استمداد از آموزههای خطاناپذیر وحی میتواند راه گشای مسیری باشد که علم توانایی ایجاد آن را ندارد.
در این نوشتار، نگرشها و استنباطهای قرآنی شهید صدر ـ قدّس سرّه ـ دربارۀ اصل سنّتمند تاریخ و برخی از سنّتهای حاکم بر آن به صورت مختصر، منظم و منسجم بیان شده است. شهید صدر در برخی از حوزههای فلسفه تاریخ، دیدگاههای بدیعی را از قرآن مجید استنباط کرده است که شایستۀ توجه و بررسی میباشد.
مقدمه
فلسفۀ تاریخ به دو بخش نظری و علم تاریخ تقسیم میشود؛ موضوع فلسفۀ نظری تاریخ حوادث و رخدادهایی است که در تاریخ بشر تحقق یافته است؛ ولی فلسفۀ علم تاریخ دربارۀ گزارهها، اسناد و آثار برجای مانده از تاریخ سخن میگوید و به بررسی روش پژوهش درتاریخ، میزان واقع نمایی گزارههای تاریخی و حجیت آنها میپردازد. شهید صدر در کتاب ارزشمند سنتهای اجتماعی و فلسفه تاریخ در مکتب قرآن[1] به فلسفۀ نظری تاریخ اهتمام ورزیده است، نه فلسفه علم تاریخ. از منظر شهید صدر، مهم ترین پرسشهای فلسفۀ تاریخ به شش پرسش اساسی باز میگردد که عبارتاند از:
١. آیا از نظر مفاهیم قرآنی، تاریخ بشری سنّتهایی دارد؟
٢. آیا تاریخ بشری دارای قوانینی حاکم بر مسیر حرکت و تحول آن است؟
٣. تاریخ بشری چگونه آغاز شده است؟
۴. رشد و تحوّل این تاریخ چگونه صورت گرفته است؟
۵. عوامل اصلی نظریۀ تاریخ چیست؟
۶. انسان در کار تاریخ چه نقشی دارد؟[2]
ایشان سعی میکند در این کتاب به این پرسشها براساس قرآن مجید پاسخ مناسبی بدهد.
۱. امکان استخراج سنتهای تاریخی از قرآن
شهید صدر پیش از پاسخ به پرسش اول، یک شبهۀ مبنایی مطرح میکند و آن اینکه قرآن کتاب هدایت و ارشاد است، نه یک کتاب علمی و آکادمیک که ما از آن توقع کشف قوانین علمی داشته باشیم. بنابراین، توقع کشف قوانین علمی از قرآن نابجاست.
ایشان در رفع این شبهه میگوید بین صحنۀ تاریخ با دیگر صحنههای طبیعت و وجود، یک تفاوت اساسی و جوهری وجود دارد؛ صحنۀ تاریخ، صحنۀ تحول و دگرگونی جوامع است و رسالت قرآن به منزلۀ کتاب هدایت و ارشاد دگرگون سازی بشر است. بنابراین، میتوان قوانین حاکم بر تحولات و دگرگون شدن جوامع را از درونِ کتابی که رسالتش دگرگون سازی جوامع بشری است استخراج کرد. دگرگون سازی موضوعی است که قرآن آن را با تعبیر «بیرون آوردن مردم از دل تاریکیها به جهان نور و روشنایی» بازگو میکند.[3]
هدایت و دگرگون سازی در قرآن
از منظر شهید صدر، قرآن کتاب دگرگون سازی است و خداوند انبیا را برای دگرگون سازی فرستاده است. هدف از دگرگون سازی نیز همان خارج کردن از ظلمت به نور است که شهید صدر در صفحه ٧۶ کتاب سنتهای اجتماعی در مکتب قرآن بدان اشاره کرده است. آیات زیر این معنا را میرسانند:
ـ کِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَیْکَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ (ابراهیم: ١)
ـ أَنْ أَخْرِجْ قَوْمَکَ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ (ابراهیم: ۵)
ـ هُوَ الَّذی یُصَلِّی عَلَیْکُمْ وَ مَلائِکَتُهُ لِیُخْرِجَکُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ (احزاب: ۴٣)
ـ هُوَ الَّذی یُنَزِّلُ عَلى عَبْدِهِ آیاتٍ بَیِّناتٍ لِیُخْرِجَکُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ (حدید: ٩)
ـ لِیُخْرِجَ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّور (طلاق: ١١)
ابعاد دگرگون سازی در قرآن
ایشان معتقد است دگرگون سازی و ایجاد تغییر بنیادی جامعه در قرآن کریم، دو بُعد دارد:
الف: … دستورها، روشها و قوانینی که عمل تغییر و دگرگو ن سازی جامعه را هموار میسازد این بُعد از تحوّل و تغییر، بُعد الهی و آسمانی دگرگون سازی است که در قالب «دین و مکتب» نمایان میشود و از ناحیۀ خداوند به پیامبرش ارسال شده و با نزول آن تمام سنتها و قوانین مادّی تاریخ را به رویارویی و مبارزه فراخوانده است؛ زیرا این دین و مکتب از شرایطی که در آن نازل شد، از محیط و اجتماعی که در آن قرار گرفت و از شخصی که موظّف به تحمّل رنجها و دشواریهای تبلیغ آن شد، بزرگتر، برتر و فراتر بود.[4]
ب. عمل تغییر و دگرگون سازی در قالب یک اقدام عملی از طرف گروهی از مردم که متشکل از «پیامبر(ره) و صحابه و یاران» آن حضرت بودهاند؛ این بخش از تغییر و دگرگون سازی باید در قالب یک اقدام عملی در مواجهه با موجهای گوناگون اجتماعی و درگیر با انواع مبارزهها، رقابتها و نبردهای ایدئولوژیک، اجتماعی، سیاسی و نظامی بررسی شود. در چنین نگرشی، پیامبر و یاران و صحابه اش را مردمی همانند دیگر مردمان خواهیم یافت که سنّتهای تاریخی حاکم بر سایر جمعیتها و گروهها و تودهها در گذر زمان بر آنان نیز حاکم و غالب بوده است.[5]
رابطه و ویژگی ابعاد دگرگون سازی
بنابراین، تغییر و تحوّلی که قرآن انجام داده است و آن دگرگون سازی که پیامبر(ره) عامل و منشأ آن بوده است، دو جنبه دارد: الف: جنبه خدائی که عبارت است از فوق تاریخ؛ ب: جنبۀ تاریخی که عبارت است از کوشش و تلاش بشری یک گروه از جامعه، در برابر تلاشها و کوششهای گروههای دیگر؛ سنتهای تاریخ و قوانین و ضوابطی که خداوند متعال برای تنظیم پدیدهها و نمادهای هستی در صحنه موسوم به تاریخ وضع کرده، حاکم بر این بخش است از این روی، قرآن کریم هنگامی که بُعد دوم تغییر و تحوّل اجتماعی را مطرح میسازد، از افراد و اشخاص سخن میگوید، نه از رسالت آسمانی؛ سخن از آدمیانی به میان میآورد که با ویژگیهای انسانی و بشری، محکوم همان قوانینی هستند که بر جوامع دیگر حاکم بوده است».[6]
به نظر میرسد منظور شهید صدر از «رسالت آسمانی» همان بعد اول دگرگون ساز، روشها، برنامهها و رویۀ دگرگون سازی است. شاید هم عنصر سوّمی باشد که همان نیّات و اهداف الهی است که خداوند در پی تحقق آن در بستر تاریخ است. و قرآن برنامۀ آن تحول آسمانی و پیامبران مجریان آنند. بنابراین، قرآن میتواند کتابی باشد که از آن فلسفۀ تاریخ استخراج شود.[7]
۲.رابطه رسالت آسمانی با سنّتهای تاریخی
پیش تر بیان شد که منظور شهید صدر از رسالت آسمانی، همان مکتب و دین است، که یکی از دو رکن دگرگون سازی به شمار میآید و ادیان و کتابهای آسمانی از جمله قرآن مجید عهده دار بیان آن میباشند. اکنون این پرسش مطرح میشود که چه رابطهای بین رسالت آسمانی و سنّتهای تاریخی وجود دارد؟ آیا رسالت آسمانی مانند اصحاب و مجریان دین محکوم سنّتهای تاریخی بوده و گاه مقهور مخالفان میشوند و شکست میخورند یا همواره غالب و پیروز هستند؟ شهید صدر در پاسخ به این پرسش میفرمایند:
قرآن مجید آنجا که میخواهد سخن از شکست مسلمانان در جنگ اُحد به میان آورد ـ شکستی که پس از کسب آن پیروزی بزرگ و قاطع در جنگ بدر گرفتارش شدند ـ این خسارت و شکست را چگونه مطرح میکند؟ آیا میگوید که رسالت آسمانی پس از پیروزی و موفقیت در جنگ بدر، دچار شکست و ناکامی در جنگ احد شد؟ خیر؛ زیرا رسالت آسمانی فراتر و برتر از مقیاسها و معیارهای شکست و پیروزی به مفهوم مادی این واژه است. رسالت آسمانی شکست نمی خورد و هرگز شکست نخواهد خورد؛ آنکه شکست میخورد و گرفتار خسران و هزیمت میشود، انسان است؛ حتی اگر این انسان مجسم کنندۀ رسالت آسمانی باشد؛ چرا که این انسان تحت حکومت و سیطرۀ سنّتها و قوانین تاریخ ا ست.»[8]
اما رسالت آسمانی مافوق سنّتهای تاریخ است؛ بنابراین، از منظر این سخن، در قرآن یک رسالت آسمانی داریم و یک سنّتهای تاریخی که سنّتهای تاریخی بر انسان و تاریخ مادی سیطره دارد، ولی بر رسالت آسمانی سیطره ندارد. شاید عدّهای از مسلمانان بر اثر سستی شکست بخورند؛ ولی خداوند رسالت خویش را توسط نسل دیگر به انجام میرساند.
۳. سیطرۀ سنّتهای تاریخ بر همۀ انسانها، أعم از مؤمن و غیرمؤمن
دیگری که شهید صدر بر آن تأکید میورزد، مسئله عمومیت سنّتهای تاریخ است؛ ایشان معتقد است سنّتهای تاریخ برای همه افراد وجود دارد. برای نمونه، همه انسانها بر اساس سنت آزمایش آزموده خواهند شد و یا همه به تعالیم انبیا دست خواهند یافت. استدلال ایشان بر این حقیقت استناد به این آیه است: «این روزگاران، حکومتها را به تناوب میان مردم میگردانیم». ( آل عمران: ١۴٠)
در این مقام، از آنان با وصف و خصوصیّت مردمی و بشری سخن آغاز کرده، این گونه میفرماید که این قضیّه در حقیقت ارتباطی قطعی با سنتهای تاریخ دارد؛ زیرا مسلمانان در جنگ بدر ـ آنجا که شرایط لازم و منطقی پیروزی با همان معیارها و مقیاسهایی که سنّتهای تاریخی برای موفقیت تعیین کرده است وجود داشت ـ پیروز شدند. از طرف دیگر، پس از جنگ مذکور، در جنگ احد، آنجا که شرایط به گونهای ترتیب یافته بود که براساس قوانین و معیارهای سنّت تاریخ محکوم و مجبور به شکست میشدند، شکست خوردند: «اگر (در جنگ احد) آسیبی به شما میرسد، (در جنگ بدر) به آن گروه (دشمن) نیز آسیبی همانند آن رسیده است و این روزگاران پیروزیها (را به تناوب) میان مردم میگردانیم…». (آل عمران:١۴٠)[9]
قرآن در این تقریر میخواهد بگوید که پس چنین مپندارید که پیروز شدن یک حق خدایی برای شما مسلمانان است؛ خیر، پیروزی یک حق طبیعی برای شماست تا آن اندازه و در صورتی که بتوانید شرایط لازم و کافی آن را براساس ٧٩ منطق سنّتهای تاریخ ـ همان سنّتهایی که خداوند به طور تکوینی وضع کرده است، نه تشریعی[10] فراهم آورید و چون در غزوۀ احد شرایط پیروزی برایتان فراهم نبود، شکست خوردید.[11] حتی قرآن افقی دورتر را نشان میدهد و همین گروه انسانی، یعنی مسلمانان را که پاک ترین و بی آلایش ترین گروهها در صحنه تاریخ بودهاند، تهدید میکند و این خطا را متوجه آنان میسازد که اگر وظیفه و رسالت خود را به انجام نرسانند، رسالت آسمانی تعطیل نخواهد شد؛ بلکه گروه دیگری جایگزین آنان خواهد شد؛ زیرا سنّتهای تاریخی آنان را برکنار خواهد کرد و گروههای دیگری را که شرایط بهتر و برتری را برای ایفای نقش خود فراهم آورده باشند، یعنی شرایط لازم برای ارائه چهرۀ یک ملت شاهد و حاضر در صحنه را داشته باشند، بر سر کار خواهد آورد. بنابراین، این «استبدال» و جایگزینی در صورتی که امّت اسلام، شرایط حتمی «امت شهید» بودن را احراز نکنند، قطعی و لازم الاجرا است؛ همان گونه که خداوند در قرآن کریم میفرماید: «إِلاَّ تَنْفِرُوا یُعَذِّبْکُمْ عَذاباً أَلیماً وَ یَسْتَبْدِلْ قَوْماً غَیْرَکُمْ…» (توبه: ٣٩) و «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا مَنْ یَرْتَدَّ مِنْکُمْ عَنْ دینِهِ فَسَوْفَ یَأْتِی اللَّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَهُ …» (مائده: ۵۴).[12]
سنّت شکست ناپذیری رسالت آسمانی
قرآن مجید در این باره میفرماید:
اگر برای جهاد بیرون نروید، خدا شما را به عذابی دردناک شکنجه میکند و گروهی دیگر را جایگزین شما میسازد و شما (نمی توانید) آسیبی به او برسانید و خداوند بر هر چیز تواناست.(توبه: ٣٩)
از این آیه شریفه به دست میآید که رسالت آسمانی که پیامبران در پی تحقق آنند، تحت سیطره اقبال و ادبار امتها نیست. اگر امّتها به رهبران دینی و آسمانی خیانت کنند و در مسیر حق و عدالت گام برندارند و در مبارزه با باطل از خود سستی نشان دهند، خداوند امّت دیگری را جایگزین آنها خواهد کرد که رسالت آنها را تعقیب کند و دین خدا را یاری رساند. همچنین در آیهای دیگر آمده است:
ای کسانی که ایمان آورده اید! از شما هر کس که از دینش بازگردد، سپس خداوند گروهی دیگر را خواهد آورد که دوستش بدارند و او (نیز) آنان را دوست بدارد؛ در برابر مؤمنان نرم و فروتن و در برابر کافران تند و خشن باشند؛ در راه خداوند جهاد کنند و از سرزنش هیچ نکوهش گری پروا نداشته باشند. این موهبت خداست که به هر کس بخواهد میدهد و خداوند گشایش بخش داناست.(مائده: ۵۴)[13]
شهید صدر پس از بیان این مطلب که قرآن کتاب دگرگون سازی است و تغییر و تحول در بُعد عملی به دست انسانهایی است که آنها خود تحت سلطۀ قوانین تاریخ قرار دارند، به ضرورت ترسیم این قوانین برای هدایت انسانهایی که قصد تحول دارند اشاره میکند:
قسمت عملی برنامۀ تغییر و تحوّل (خروج از ظلمت به نور) یعنی بخش انسانی که باید این برنامه را در خود پیاده کند، در برابر سنّتها و قوانین تاریخ تسلیم و مطیع است. از این رو، قرآن کریم باید در این زمینه رهنمودها و ترسیمهایی داشته باشد تا چهارچوب کلّی نظریۀ قرآنی و اسلامی در خصوص سنّتهای تاریخ مشخص شود.[14]
اصل سنّتمند تاریخ در قرآن
در قرآن به گونههای مختلف به سنّتمند تاریخ اشاره شده است. یکی از آیاتی که اصل سریان سنّتهای تاریخ را در میان امتهای گذشته بیان میکند، این آیه است: «پیش از شما سنّتهایی بوده است. پس در روی زمین بگردید و بنگرید که سرانجام تکذیب کنندگان ـ دین و پیامبر خدا ـ چگونه بوده است».( آل عمران: ١٣٧)
این آیه، هم بر جریان سنّتها و قوانین تاریخ تأکید دارد و هم بر پیگیری و پژوهش حوادث و رویدادهای تاریخی به منظور کشف و استخراج آن سنتها و قوانین و عبرت گرفتن از آن حوادث و رویدادها پافشاری میکند.[15] در برخی آیات مصداقهایی از سنت بیان و تصریح شده است که این جزو قوانین تغییرناپذیر الهی است. «پیش از تو رسولانی مورد تکذیب واقع شدند. پس در برابر این تکذیب و اذیت و آزاری که شدند صبر و شکیبایی کردند تا آن گاه که یاری ما به آنان رسید. کلمات خدا را تغییردهندهای نیست و پارهای از اخبار پیامبران برای تو رسیده است». (انعام: ٣۴)
این آیه برای رسول خدا توضیح میدهد که بر او سنّت و قانونی جاری است که پیامبران گذشته نیز که با تجربۀ او آمیزش داشتهاند و در معرض آن سنت و قانون بودهاند، بزودی نصر و یاری و پیروزی نهایی نصیبشان خواهد شد؛ ولی نصر و یاری و پیروزی نهایی شرایطی مانند صبر، پایداری، ثبات قدم و غیره دارد و از آنجا که تنها راه رسیدن به این نصر یا تحصیل این یاری و پیروزی، همین صبر و مقاومت است، میفرماید: «فَصَبَرُوا عَلى ما کُذِّبُوا وَ أُوذُوا حَتَّى أَتاهُمْ نَصْرُنا وَ لا مُبَدِّلَ لِکَلِماتِ اللَّهِ … » (انعام: ٣۴).[16]
شهید صدر معتقد است «کلمه» در آیه مزبور نشانگر یک قانون و رابطه و سنّتی تغییرناپذیر است. از این روی، رابطۀ بین صبر و استقامت در راه دعوت الهی و نصرت و پیروی الهی را مصداقی از سنّت میشمارد:
بنابراین، خدا پیامی و «کلمهای» دارد که در طول تاریخ هیچ گونه تغییر و تبدیلی در آن نیست و این پیام و «کلمه» بدون تغییر و تبدیل عبارت است از رابطۀ استوار و پیوند مستقیمی که بین نصر و پیروزی و یاری خداوند با مجموعهای از شرایط و قضایا برقرار است و در خلال آیات پراکندهای توضیح داده شده و به طور اجمالی در اینجا گردآوری شده است.[17]
سپس به آیات ذیل به منزلۀ نمونهها و مصادیق سنّت استشهاد میکند: «فَلَمَّا جاءَهُمْ نَذیرٌ ما زادَهُمْ إِلاَّ نُفُوراً. اسْتِکْباراً فِی الْأَرْضِ وَ مَکْرَ السَّیِّئِ وَ لا یَحیقُ الْمَکْرُ السَّیِّئُ إِلاَّ بِأَهْلِهِ فَهَلْ یَنْظُرُونَ إِلاَّ سُنَّتَ الْأَوَّلینَ فَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَبْدیلاً وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَحْویلاً» (فاطر: ۴٢ ـ ۴٣).
«وَ لَوْ قاتَلَکُمُ الَّذینَ کَفَرُوا لَوَلَّوُا الْأَدْبارَ ثُمَّ لا یَجِدُونَ وَلِیًّا وَ لا نَصیراً. سُنَّۀ اللَّهِ الَّتی قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلُ وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّۀ اللَّهِ تَبْدیلاً…» (فتح: ٢٢ ـ ٢٣).[18]
این آیات اصل قانونمندی تاریخ را به طور صریح بیان میکند.
قرآن و ترغیب به کشف قوانین تاریخ
شهید صدر میفرماید:
در بررسی قرآن مجید به آیات دیگری برخورد میکنیم که مسئله کاوش، مطالعه و اندیشیدن درباره حوادث و رویدادهای تاریخی را به منظور تحصیل یک نظریۀ مبتنی بر استقراء و با هدف استخراج و کشف قوانین و سنن، مورد تأکید و تحریض و ترغیب قرار میدهند. آیات زیر در همین زمینه است: «أَ فَلَمْ یَسیرُوا فِی الْأَرْضِ فَیَنْظُرُوا کَیْفَ کانَ عاقِبَۀ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ دَمَّرَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ وَ لِلْکافِرینَ أَمْثالُها» (محمد: ١٠). «أَ فَلَمْ یَسیرُوا فِی الْأَرْضِ فَیَنْظُرُوا کَیْفَ کانَ عاقِبَۀ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ…» (یوسف: ١٠٩). «فَکَأَیِّنْ مِنْ قَرْیَۀ أَهْلَکْناها وَ هِیَ ظالِمَۀ فَهِیَ خاوِیَۀ عَلى عُرُوشِها وَ بِئْرٍ مُعَطَّلَۀ وَ قَصْرٍ مَشیدٍ أَ فَلَمْ یَسیرُوا فِی الْأَرْضِ فَتَکُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ یَعْقِلُونَ بِها أَوْ آذانٌ یَسْمَعُونَ بِها فَإِنَّها لا تَعْمَى الْأَبْصارُ وَ لکِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتی فِی الصُّدُورِ» (حج٢٢/ ۴۵ ـ ۴۶).[19]
«وَ کَمْ أَهْلَکْنا قَبْلَهُمْ مِنْ قَرْنٍ هُمْ أَشَدُّ مِنْهُمْ بَطْشاً فَنَقَّبُوا فِی الْبِلادِ هَلْ مِنْ مَحیصٍ. إِنَّ فی ذلِکَ لَذِکْرى لِمَنْ کانَ لَهُ قَلْبٌ أَوْ أَلْقَى السَّمْعَ وَ هُوَ شَهیدٌ» (ق۵٠/ ٣٧ ـ ٣۶).
از مجموع این آیات … به دست میآید قرآن به نحوی مؤکد بیان میکند که صحنۀ تاریخ دارای قوانین و سنن و ضوابطی است؛ درست مانند دیگر صحنهها و میدانهای جهان هستی که آیینها و سنتهای خاص خود را دارند.[20]
پیشگامی قرآن در هشدار به قانونمندی و دعوت به کشف سنتهای تاریخ
از منظر شهید صدر، قرآن اولین کتاب آسمانی است که بشر را به سنتمند تاریخ هشدار میدهد و تشویق به کشف آنها میکند، و آنچه توجه دنیای غرب به این مقوله را نشان میدهد، متأخر و مرهون تأثّر از هشدارهای قرآنی است. به دیگر سخن، این مفهوم قرآنی، گشایش و فتح بزرگی از ناحیۀ این کتاب مقدس به شمار میآید؛ زیرا قرآن نخستین کتابی است که در دنیای فرهنگ و معارف بشری، بر این مفهوم ـ یعنی قانونمند و سنت دار بودن تاریخ ـ تأکید کرده، و اصرار بر قطعیّت، اطلاق و شمول آن دارد و از هر وسیلۀ قانع کننده و تفهیم کنندهای استفاده کرده است تا در برابر نظریۀ بی حساب بودن رویدادهای تاریخی یا نظریۀ اسلامی مستند کردن تفسیر رویدادها و حوادث تاریخ به جهان غیب ایستادگی کند.[21]
به تعبیر شهید صدر، انسان عادی و ابتدایی، زمانی حوادث و رویدادهای تاریخ را در قالب یک تودۀ متراکم، بر پایۀ تصادف و اتفاق تفسیر میکرد و گاهی بر اساس قضا و قدر و تسلیم پذیری در برابر اوامر خداوند متعال مورد تجزیه و تحلیل قرار میدهد؛ قرآن کریم خرد و اندیشۀ بشر را در این جهت بیدار میکند که صحنه تاریخ، سنّتها و قوانینی دارد و تو به عنوان یک انسان برای آنکه انسانی فعّال، کارا و مؤثر باشی، باید آن سنن و قوانین را کشف کنی … تا بتوانی حاکم بر آنها باشی وگرنه محکوم آن سنن و قوانین خواهی شد… .
این فتح و گشایش پرارجی که قرآن کریم بیان میکند، همان زمینهای است که فکر بشر را بیدار کرد و چند قرن بعد بدین ضرورت نائل آمد که حتماً بکوشد تا تاریخ را به صورت علمی بفهمد و این در شرایطی بود که هشت قرن از نزول قرآن میگذشت. شروع بدین ضرورت نیز به دست خود مسلمانان صورت گرفت چه ابن خلدون به تلاش در خصوص بررسی تاریخ و کشف سنن و قوانین آن پرداخت و حداقل چهار قرن بعد، فکر و اندیشۀ اروپاییان در آغاز باصطلاح نهضت بدین سو گرایید که همان مفهوم قرآنی را که مسلمان گم کرده و نتوانسته بودند در اعماق آن فرو بروند به دست آورند.[22]
از منظر این فیلسوف قرآنی تاریخ «این مفهوم قرآنی را مکتبهای فکری غرب در اوایل دوران نهضت فرا گرفت و بحثها و پژوهشهای متنوع و مختلفی پیرامون شناخت تاریخ و فهمیدن سنّتها و قوانین تاریخ در آنجا آغاز شد. بر این اساس، گرایشهای ایدئالیستی، ماتریالیستی و میانه رو و مکتبهای فکری متعددی پدید آمد که هر یک از آنها در جهت تبیین و تعیین قوانین و سنتهای تاریخ تلاش و کوشش میکرد. شاید ماتریالیسم تاریخی مشهورترین این مکتبها و گسترده ترین و مؤثرترین آنها در خود تاریخ به شمار آید. بنابراین، همۀ این جدّ و جهدهای انسانی در حقیقت ادامۀ همان بیدارسازی است که قرآن انجام داد و این مجد و عظمت اختصاصاً متعلق به قرآن است که برای نخستین بار این طرز تفکر را در صحنۀ بینش و شناخت بشر مطرح کرد.[23]
ضرورت آگاهی از سنن الهی
شاید برخی گمان کنند دانستن سنتهای الهی حاکم بر تاریخ ضرورتی ندارد؛ این سنّتها چه ما بدانیم و چه ندانیم و چه بخواهیم و چه نخواهیم، در تاریخ جریان دارد و علم و جهل ما دربارۀ آنها در اعمال و رفتار و سرنوشت ما نقشی ندارد. شهید صدر این تفکر را نپذیرفته، معتقد است آگاهی از قوانین حاکم بر تاریخ و استثناناپذیر بودن آنها موجب میشود انسان توقعات و رفتار خود را بر اساس آن تنظیم کند و در مسیر زندگی به سعادت نایل آید و انرژی و نیرویش تلف نشده و توقع نابجا و خلاف قانون حاکم بر تاریخ از خدا نداشته باشد. از هنگام بیان سنّت امداد الهی و پیروزی اهل حق در صورت استقامت و تحمل شداید میفرماید:
پیروزی و یاری خداوند نزدیک است؛ ولی راه مخصوصی دارد (قرآن میخواهد اینطور بگوید) چه، یاری خدا و پیروزی، یک امر بخشیدنی نیست، به طور اتفاقی و تصادفی هم حاصل نمی شود. یک پدیده کور و بی هدف هم نیست. پیروزی و یاری خدا نزدیک است؛ ولی به جادّه آن هدایت شو؛ همان جادهای که باید بدانی سنّتها و قوانین تاریخ بر آن حاکم است و باید بپذیری که منطق تاریخ در آن جاری است. اینها را باید بدانی و باور کنی تا بتوانی نصر و یاری خداوند متعال را فراهم آوری.
گاهی ممکن است که دارو نزدیک بیمار باشد؛ اما اگر بیمار از آن معادلۀ علمی که ثابت کند این دارو میکروب بیماری اش را میکشد و از بین میبرد، مطلع نباشد، نخواهد توانست این دارو را هر چند که نزدیکش هم باشد، مصرف کند. بنابراین، آگاهی از سنّتها و آیینهای تاریخ است که امکان پیروزی را در اختیار انسان قرار میدهد».[24]
تمایز قوانین تاریخ با سایر علوم از حیث طرح در قرآن
از منظر شهید صدر «سنن و قوانین تاریخ با قوانین فیزیک، شیمی، هیأت و علوم جانوری و گیاهی تفاوت دارد؛ چه اینکه این گونه سنّتها و قانونها داخل در محدودۀ تأثیر مستقیم روی کار تاریخ نیستند؛ ولی آن قوانین و سنن تاریخی مستقیماً روی کار تغییر و دگرگون سازی ـ در بعد انسانی و بشری ـ تأثیر دارند. بدین لحاظ، ناگزیر باید از قرآن این انتظار را داشته باشیم که در این خصوص، خطوط کلّی و نظریات عمومی را ارائه دهد».[25]
محدودۀ طرح قوانین تاریخ در قرآن
شهید صدر پس از بیان ضرورت ترسیم قوانین حاکم بر تاریخ در قرآن برای دگرگون سازی جامعه، انتظار کشف تمام جزئیات تاریخ و قوانین آن را امری ناشایست میداند:
این نیز شایسته نیست که متوقع باشیم قرآن به یک کتاب درسی در زمینۀ علم تاریخ و قوانین مبدّل شود؛ به گونهای که تمام جزئیات و موارد تفصیلی تاریخ و قوانین آن را ـ حتّی آن جزئیات و مواردی که پیامبر(ره) در کار تطوّر و تحوّل جامعه به انجام آنها مبادرت نورزید ـ را در برداشته باشد …. قرآن در محدودۀ دگرگون سازی عملی جامعه، پیامهای خود را در ارتباط با صحنۀ تاریخ بیان میکند و سنّتها و قوانین تاریخ را در حدّی که اقدامات عملی پیامبر(ره) برای دگرگون سازی را روشن کند و به میزانی که توجیه کننده، هدایتگر و آفرینندۀ یک بصیرت و آگاهی مناسب جهت رویدادها، شرایط و اوضاع و احوال باشد، بیان میدارد.[26]
این سخن بیانگر آن است که از منظر این دانشمند بزرگ، همۀ قوانین حاکم بر تاریخ در قرآن بیان نشده است؛ بلکه تنها قوانینی را که دانستن آنها موجب میشود عناصر انقلابی اقدامهای پیامبر(ره) در جهت تحول را درک کنند و خود نیز با توجه به همین قوانین در جهت اصلاح جوامع عمل کنند، طرح کرده است. بنابراین، سنّتها و تاریخهای بیان شده در قرآن توجیه گر حرکت رسول خدا(ره) و چراغ فروزانی برای رهروان راه او به شمار میآیند؛ اما تمام سنّتهای تاریخ را تشکیل نمی دهند، و امکان یافتن و راه کشف سنّتهای دیگر برای محققان باز است.
سنتهای تاریخی درقرآن
شهید صدر بعد از بیان امکان و ضروت طرح قوانین تاریخ در قرآن، برای هدایت و راهنمایی انسانهای اهل حق در جهت اصلاح اجتماعی و خروج مردم از ظلمات به سوی نور، اصل قانونمندی تاریخ از منظر قرآن را مسلم گرفته و به گونۀ بیان قوانین حاکم بر تاریخ در قرآن میپردازد. ایشان سه شیوۀ بیان را در قرآن معرفی میکند، و پس از آن، به برخی از سنّتهای حاکم بر تاریخ اشاره میکند:
قرآن مجید طی آیات مختلفی، به زبانهای متفاوت و متعدّد در مقام توضیح و متبلور ساختن این حقیقت که تاریخ قوانین و سننی دارد برآمده است…
١. در پارهای از آیات با ریخت و ساختار کلی آمده است، یعنی به طور کلّی به سنّت تاریخی معینی اشاره شده است.
٢. در برخی از آنها در سطح عمومی یعنی به صورت مورد و مصداق و نمونه مطرح شده است.
٣. و در گروه سوم از آیات، وادار کردن به استقرای شواهد تاریخی و کاوش و جست وجوی استقرایی آنها به منظور دست یافتن به سنّت تاریخی دیده میشود».[27]
در ظاهر شهید صدر درصدد بیان و ارائه شواهد قانونمندی تاریخ از منظر قرآن است؛ ولی در عمل پس از بیان شیوۀ بیان سنّتمند تاریخ در قرآن مجید، به شرح برخی سنّتهای الهی حاکم بر تاریخ به شیوه اول و دوم میپردازد.
الف) بیان سنّت بصورت معین
شهید صدر چند سنّت ذیل را به منزلۀ مصداقهای معین بیان یک سنّت در قرآن معرفی میکند.
١. «اجل» همگانی یک جامعه
برخی از آیات قرآن مجید از مرگ امّتها خبر میدهند و یکی از سنّتهای الهی را نابودی امّتها مطرح میکنند؛ یعنی همان گونه که عمر هر انسانی آغاز و انجامی دارد، جوامع نیز عمر داشته و پس از پایان یافتن عمرشان، به مرگ مبتلا میشوند. به این دو آیه توجه کنید:
ـ «لِکُلِّ أُمَّۀ أَجَلٌ إِذا جاءَ أَجَلُهُمْ فَلا یَسْتَأْخِرُونَ ساعَۀ وَ لا یَسْتَقْدِمُونَ» (یونس: ۴٩).
ـ «وَ لِکُلِّ أُمَّۀ أَجَلٌ فَإِذا جاءَ أَجَلُهُمْ لا یَسْتَأْخِرُونَ ساعَۀ وَ لا یَسْتَقْدِمُونَ» (اعراف: ٣۴).
در این دو آیه شریفه ملاحظه میکنیم که «اجل» به «امت»، یعنی به وجود دسته جمعی تودۀ مردم نسبت داده شده است و نه به این یا آن فرد خاص. بنابراین، غیر از اجل فردی، یعنی مقطع زمانی محدود و حتی انفرادی که هر انسانی به مثابه یک فرد دارد، اجل و موعد دیگری هم هست که با وجود دسته جمعی افراد مرتبط است و این وجود دسته جمعی، جامعهای را تشکیل میدهد که افراد آن یک امت واحد قومی بوده؛ از طریق روابط و پیوندهای مبتنی بر اصول و آرمانهای برخاسته از نیروها و استعددهاشان با یکدیگر تماس و ارتباط دارند. قرآن از جامعهای با این شرایط و مشخصات تعبیر به «امّت» میکند[28] و آن را دارای مرگ و زندگی و حرکت میداند.[29]
غیر از دو آیۀ یاد شده، آیات ذیل نیز دارای همین پیام هستند:
«وَ ما أَهْلَکْنا مِنْ قَرْیَۀ إِلاَّ وَ لَها کِتابٌ مَعْلُومٌ * ما تَسْبِقُ مِنْ أُمَّۀ أَجَلَها وَ ما یَسْتَأْخِرُونَ» (حجر: ٣ـ ۴)؛ (هیچ جامعهای را نابود نکردیم مگر اینکه دارای سندی مشخّص بود. هیچ امّتی از اجل خود به پیش و پس نمی افتند»
ـ «ما تَسْبِقُ مِنْ أُمَّۀ أَجَلَها وَ ما یَسْتَأْخِرُونَ» (مؤمنون: ۴٣).
بدین ترتیب، همان گونه که میبینیم، یک فرد به دلیل اینکه حرکت و پویایی دارد، پس زنده است و سپس میمیرد. جامعه و امت نیز واحدی زنده است و سپس گرفتار مرگ و نابودی میشود و همان گونه که مرگ یک فرد، تابع و تحت تأثیر قانون و أجل و سنّت معینی است که فرا میرسد، امتها و جامعهها نیز دارای أجلها، موعدها و مقاطع زمانی دقیق و معینی هستند و قوانین و سنّتهایی وجود دارد که أجل هر امت یا جامعه را تعیین میکند.[30]
٢. سنّت مرگ و زندگی جوامع
بازگشت این سنّت همان گونه که خود شهید صدر در انتها اشاره میکند، به همان سنّت أجل جوامع است؛ لکن از آنجا که مؤلف آن را به صورت جداگانه مطرح کرده است، ما نیز از همین روش استفاده میکنیم:
آیا در حقیقت آسمانها و زمین و هر چیز که خدا آفریده است ننگریستهاند و (نمی اندیشند که) شاید اجل و موعدشان نزدیک شده باشد، پس به چه سخنی غیر از این ایمان میآورند. (اعراف: ١٨۵)
ظاهر این آیه به اجل و مقطع زمانی و موعدی اشاره میکند که انتظار میرود نزدیک باشد یا مردم را تهدید میکند و اخطار میدهد که نزدیک است و فاصلۀ چندانی ندارد. این همان اجل اجتماعی و موعد و مقطع زمانی جامعه است، نه اجل فردی؛ زیرا یک جامعه همگی معمولاً یکجا و در یک وقت نمی میرند و این جامعه بر اساس وجود معنوی و کلی خود ممکن است اجلش نزدیک شود. پس اجل اجتماعی، حالتی است دامنگیر یک جامعه؛ نه عارض بر این فرد یا آن شخص. دلیل آن هم این است که اگر با عینک فردی مردم را مورد بررسی قرار دهیم و به مثابه یک فرد مطالعه کنیم، معمولاً اجل فردی هر کس با دیگری تفاوت و اختلاف دارد؛ ولی اگر با عینک اجتماعی به مردم بنگریم و آنان را به عنوان یک مجموعه واحد مربوط به یکدیگر در ظلم و عدل و شادی و غم در نظر بگیریم، یک اجل و یک مقطع زمانی بیشتر نخواهد داشت. این همان اجل اجتماعی و موعد محتوم یک جامعه است. بدین ترتیب، آیه شریفهای که مطرح شد نیز از نظر دلالت در سیاق آیات پیشین قرار میگیرد».[31]
٣. سنت کیفر دنیوی جوامع
شهید صدر با استشهاد به برخی آیات معتقد است جوامع در همین دنیا عذاب میشوند و این عذاب تنها شامل کسانی که مرتکب اعمال ظالمانه شدهاند، نمی شود؛ بلکه حتی بی گناهان را نیز دربرمی گیرد.
پروردگارت آمرزنده و پر مهر است. اگر آنان را به دستاوردهایشان مؤاخذه کند، در عذابشان تسریع خواهد کرد؛ امّا موعدی دارند و غیر از او پناهگاهی نخواهند یافت، و آن جوامع را چون ستم کردند، نابودشان کردیم و برای نابودی شان موعدی مقرر داشتیم».(کهف: ۵٨ ـ ۵٩)[32]
یا اینکه میفرماید:
اگر خداوند مردم را به دستاوردهایشان مؤاخذه میکرد، بر پشت زمین جنبدهای را وا نمی گذاشت؛ ولی آنان را تا موعد مقرر به تأخیر میاندازد. پس چون موعدشان فرا رسد، به یقین که خداوند به بندگانش بیناست». (فاطر: ۴۵)
از این آیه شریفۀ میتوان استفاده کرد که تاریخ و جامعه غیر از تک تک افراد، بر اثر اعمال ناشایست خود مستوجب عذاب خواهند شد. در چنین صورتی وقتی عذاب الهی نازل میگردد، کل جامعه را در بر میگیرد.[33]
قرآن کریم در این دو آیه شریفه از آن سخن به میان آورده است که اگر خداوند متعال میخواست مرم را به سبب نارواییها و ظلم و ستمهایی که مرتکب شدهاند و به خاطر آنچه انجام دادهاند و حاصل کار زشت و نکوهیده شان، مورد بازخواست و مؤاخذه قرار دهد، در سطح همۀ تودههای مردم هیچ جنبندهای را فروگذار نمی کرد؛ یعنی همه را نابود و هلاک میفرمود.
سپس یک پرسش مقدر را مطرح کرده و به آن پاسخ میدهد: « تصور این مفهوم قرآنی که از آیات مذکور استفاده میشود، شاید دشوار باشد؛ چرا که همۀ مردم معمولا ستمگر و ظالم نیستند. در میان همین مردم، پیامبران، امامان و جانشینان آن بزرگواران نیز وجود دارند. پس آیا میتوان موضوع را به پیامبران و پیشوایان عادل و صالح مؤمنان تعمیم داد و آن شخصیتهای والا را نیز مشمول هلاک و نابودی تصور کرد؟».[34]
شهید صدر در پاسخ به این پرسش ابتدا میفرماید شمول این آیه موجب شده است تا برخی با استشهاد به این دو آیه، از اصل عصمت انبیاء انتقاد کنند و به دنبال آن، به عذاب اخروی انبیا تن دهند.[35] ولی ایشان معتقد است این آیات ناظر به عذاب دنیوی جوامع است و عذاب دنیوی جوامع بر خلاف عذاب اخروی، به تصریح قرآن مجید، شامل بی گناهان نیز میشود و با عصمت انبیا و امامان علیهم السلام منافاتی ندارد. آنچه با عصمت منافات دارد، عذاب فردی اخروی است که تنها بر اثر گناه و عصیان محقق میشود. از این روی، میفرمایند: «حقیقت امر این است که این دو آیه سخن از کیفر دنیایی میگویند نه عقوبت و کیفر در آخرت».[36]
تفسیر شهید صدر دربارۀ شمول عام عذاب بر همۀ افراد جامعه در دو آیۀ شریفۀ (کهف: ۵٨ ـ ۵٩ و فاطر: ۴۵) بدین صورت است:
سخن از نتیجۀ طبیعی و پیامد قهری دستاوردهای یک امّت و یک جامعه از کانال ستم و سرکشی و طغیان است که در چنین صورتی، این پیامد طبیعی صرفاً دامنگیر فقط یک گروه خاص از آن جامعه یعنی ظالمان و ستم پیشگان نخواهد بود؛ بلکه همۀ افراد و اعضای آن را با آنکه هویت هر یک از آنان و نحوۀ رفتار و سلوک آنان مانند یکدیگر نیست، دربر میگیرد. ما میبینیم آنجا که ملت بنی اسرائیل به علت ظلم و طغیان و تمردی که مرتکب شده است، گرفتار و فاجعۀ سرگردانی و راه گم کردن میشود، این تنها ستمگران و ظلم پیشگان از بنی اسرائیل نیستند که بدین بلا در میافتند، بلکه این بلا و گرفتاری شامل شخصیتی چون موسی(ره) هم میشود که پاک ترین، وارسته ترین و دلیرترین مردم در صحنۀ رویارویی با ظلم و طاغوتها بود.[37]
شهید صدر در ادامه به ابتلای جامعۀ اسلامی به خلیفۀ ظالمی چون یزید بر اثر انحراف و کجروی مثال میزند:
کسی مانند یزیدبن معاویه بر مسند خلافت وحکومت آن تکیه میزند و بر خون و مال و ناموس و عقایدشان فرمانروایی میکند. این فاجعه و این بلا در آن هنگام فقط بر سر ظالمان و بدکاران از جامعه مذکور فرود نیامد؛ بلکه حتی شامل امام حسین(ره) نیز شد که پاک ترین، بهترین، وارسته ترین و عالی ترین مردم بود. آری، فاجعۀ حکومت عنصر فاسدی چون یزید، امام معصومی چون امام حسین(ره) را نیز در تنگنا قرار داد و آن بزرگوار و یاران و خاندانش را گرفتار آن کشتار بی رحمانه و قساوت آمیز ساخت.[38]
سپس برای صحت مدعای خود به دو آیه دیگر از قرآن استشهاد میکند: «بر اساس این منطق و این سنّت، چون در دنیا بر جامعهای عذابی وارد شود، قانون و سنّت تاریخ چنین ایجاب میکند که این عذاب فقط شامل بدکاران و ستمگران آن اجتماع نمی شود و همه طبقات را فرا میگیرد و از همین روست که قرآن کریم میفرماید: بپرهیزید از آشوبی که البته تنها به ستم پیشگان شما نمی رسد و بدانید که خداوند سخت کیفر دهنده است.(انفال: ٢۵)
شهید صدر این آیه را با آیۀ شریفه «هیچ حاملی بار گناه دیگری را برنمی دارد»( فاطر: ١٨) مقایسه کرده، نتیجه میگیرد که کیفر آخرت همواره بر سر عامل مستقیم گناه وارد میشود؛ ولی کیفر دنیایی حوزهای گسترده تر را فرا میگیرد و سطحی وسیع تر از آن را تحت تأثیر قرار میدهد. بدین ترتیب، دو آیۀ کریمهای که مطرح شد کهف: ۵٨ ـ ۵٩ و فاطر: ۴۵ سخن از سنّتهای تاریخ میگوید نه از عقوبت و عذاب اخروی یا کیفر بر براساس موازین و مقیاسهای روز رستاخیز».[39]
۴. فروپاشی جوامع بر اثر طرد پیامبران
به باور شهید صدر، یکی از سنّتهای معین در قرآن، سنّت فروپاشی جوامع بر اثر طرد انبیای الهی است. البته مقصود ایشان از فروپاشی، همان از بین رفتن انسجام اجتماعی آنهاست. ایشان برای اثبات مدعای خود به آیه ذیل استشهاد میفرماید: «نزدیک بود که تو را از آن سرزمین آواره کنند تا بیرونت سازند و در آن صورت چیزی پس از تو نمی زیستند. سنّت فرستادگان ما پیش از تو نیز همین بود و در سنّت ما تغییری نمی یابی» (اسراء: ٧٧ ـ ٧۶) سپس در تبیین این سنّت در آیۀ مزبور میفرماید:
مردم مکه تلاش میکنند تو را از آنجا برکنند تا آن دیار را ترک گویی؛ چرا که از نابود کردن تو و سخن و پیام و دعوت و مأموریت تو ناامید شدهاند و بدین جهت یک راه بیشتر برای آنان نمانده است و آن اینکه تو را از مکّه بیرون کنند… در چنین حالتی، مخالفان، دیری نخواهند پایید و زود از بین خواهند رفت. منظور از دیر نپاییدن و زود از میان رفتن این نیست که عذابی از آسمان بر آنان نازل خواهد شد؛ چه اینکه مردم مکه پس از نزول این آیۀ شریفه، او را در خصوص ادامۀ اقامت در آن شهر به تردید و وحشت انداختند و به دنبال آن، پیامبر از مکه خارج شد. او که در مکه پناهگاه و امنیتی نداشت، آن شهر را به مقصد مدینه ترک کرد و عذابی هم از آسمان بر اهل مکه نازل نشد.
مقصود از دیر نپاییدن ـ به احتمال بیشتر ـ این است که آن مردم پس از اخراج رسول خدا(ره) به صورت یک جمعیت مخالف مقاوم باقی نخواهند ماند؛ یعنی موقعیت اجتماعی آنان ـ و نه موقعیت مردمی و بشری آن جامعه ـ در هم خواهد ریخت و نتیجۀ عمل ناپسند آنان ـ که طرد و اخراج پیامبر باشد ـ فرو پاشیدن کیان اجتماعی و از بین رفتن انسجام و هم گرائی آن جمعیّت خواهد بود. در این صورت، دیری نخواهد پایید؛ چرا که این پدیدۀ نبوت که مخالفان و دشمنان متشکل آن نتوانستند محاصره اش کنند، بزودی مخالفان و دشمنانش را به عنوان یک هدف به لرزه و تزلزل خواهد افکند و آن جامعه را تکان خواهد داد و این موضوعی بود که عملاً به وقوع پیوست.
مردم مکّه پس از اخراج و طرد رسول خدا(ره) از آن شهر، دیری نپاییدند و طولی نکشید که مکّه موقعیّت خود را به عنوان کانون مبارزه و مخالفت با آن حضرت، از دست داد و سالی چند نگذشت که تبدیل به بخشی از دارالاسلام شد و در قلمرو دولت اسلامی جا گرفت. این است که آیۀ شریفۀ مورد بحث یکی از سنّتهای تاریخی را مطرح میکند و با تأکید میگوید: «وَ لا تَجِدُ لِسُنَّتِنا تَحْویلاً؛ در سنت ما تغییری نمی یابی».[40]
ب. بیان سنّت در قالب مصداق
شهید صدر به برخی از سنّتها اشاره میکند که در قرآن به صورت مصداق بیان شده است:
١. سنت تأثیر زیربنایی انسان در تغییرهای اجتماعی
برخی مکتبهای بشری اراده و اختیار انسان را مقهور اراده و اختیار جامعه، و اراده افراد را محکوم اراده جامعه و تاریخ میدانند. به دیگر سخن، افراد را روبنا و جامعه و تاریخ را زیربنای تغییرهای تاریخ میشمارند.[41] لکن شهید صدر معتقد است از منظر قران یکی از سنّتهای الهی در تاریخ این است که تغییرهای اجتماعی به دست انسانها و با اراده و اختیار افراد انجام میشود، نه جامعه و تاریخ. بنابراین، نه تنها اراده افراد محکوم اراده جامعه نیست، بلکه انسانها سنگ بنای تغییرهای اجتماعی به شمار میآیند. به این آیه توجه کنید: «إِنَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِم…» (رعد: ١١).
شهید صدر با توجه به آیه مزبور میفرماید: «محتوای درونی و روانی و فکری انسان زیربنا، و وضع اجتماعی روبنا را تشکیل میدهند. این روبنا جز به تبع تغییر در پایه و دگرگونی در زیربنا، تغییر و دگرگونی نخواهد پذیرفت.
آیۀ اخیر رابطۀ بین وضع روحی، معنوی و فکری انسان با وضع اجتماعی، و به سخن روشن تر رابطۀ بین درون و بیرون انسان را مطرح میکند. بیرون انسان را عوامل درونی او میسازد و با درون مرتبط است. از این روی، اگر درون جامعه تغییر کند، وضع خارجی و برونی جامعه و مناسبات اجتماعی و معیارهای برقراری روابط اجتماعی افراد جامعه با یکدیگر نیز تغییر خواهد یافت و دگرگون خواهد شد. پس این یک سنّت تاریخی و یکی از قوانین و آیینهای تاریخ است که پایه و زیربنا را با روبنا پیوند میدهد. به این آیه شریفه نیز توجه کنید: « ذلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ لَمْ یَکُ مُغَیِّراً نِعْمَۀ أَنْعَمَها عَلى قَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ وَ أَنَّ اللَّهَ سَمیعٌ عَلیمٌ»(انفال: ۵٣).[42]
٢. سنّت یاری و نصرت اهل حق
خداوند میفرماید: «أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّۀ وَ لَمَّا یَأْتِکُمْ مَثَلُ الَّذینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِکُمْ مَسَّتْهُمُ الْبَأْساءُ وَ الضَّرَّاءُ وَ زُلْزِلُوا حَتَّى یَقُولَ الرَّسُولُ وَ الَّذینَ آمَنُوا مَعَهُ مَتى نَصْرُ اللَّهِ أَلا إِنَّ نَصْرَ اللَّهِ قَریبٌ» (بقره: ٢١۴).
شهید صدر بر این باور است که این آیه بیانگر سنت یاری و نصرت الهی به مؤمنان پس از تحمل سختیها و استقامت در راه حق است و بر این نکته تأکید میکند که نصرت الهی و پیروزی و راه یافتن به بهشت برای هر امت مؤمنی حاصل نمی شود؛ بلکه تنها برای کسانی حاصل میشود که در راه حق استقامت، و سختیهای تکان دهنده را تحمل میکند از این روی، میفرماید:
در اینجا قرآن این مسئله را که مسلمانان امیدوار باشند سنّت تاریخ دربارۀ آنان استثناپذیر باشد، نفی و انکار کرده، این پرسش را مطرح میکند که آیا با توجه به اینکه شما به آن شرایط زیستی که جامعههای پیشین (که پیروز شدند و به بهشت دست یافتند) با همۀ سختیها و فشارها و ناملایمات در حدّ زلزله و تشنّج شدیدی ـ به تعبیر قرآن ـ که گرفتار آمدند، دچار نشده اید که این طمع را در دل میپرورانید سنّت و قانون و آیین تاریخ دربارۀ شما استثنا قائل شود و پیروز و کامیاب وارد بهشت شوید؟[43]
سپس میفرماید:
حالاتی دشوار و طاقت فرسا چون «بأساء» (جنگ) و «ضرّاء» (قحطی) که در صورت گسترده تر و عمیق تر شدن به سطح زلزله و تکانهای شدید جامعه را متلاطم میکند، در حقیقت به منزلۀ مدرسۀ یک جامعه و امتحان و آزمایشی از اراده و تصمیم یک ملّت و امّت است تا میزان مقاومت و ثبات و پایداری آن به محک تجربه درآید و به تدریج بتواند قدرت و توان لازم برای «امّت وسط» شدن در جهان و در میان مردم جهان را به دست آورد.[44]
٣. مبارزه پیامبران با خوش گذرانان
شهید صدر معتقد است یکی از سنّتهای تاریخ مبارزه پیامبران و مترفان و مسرفان است. ایشان در دو بخش کتاب به این سنّت میپردازد؛ ابتدا در بحث سنتهایی که در قالب مصداق بیان شدهاند و سپس در بحث سمبلهای ساختگی. ایشان در این باره به آیات متعددی که بیانگر درگیری این گروه با پیامبران است استشهاد میکند: «وَ ما أَرْسَلْنا فی قَرْیَۀ مِنْ نَذیرٍ إِلاَّ قالَ مُتْرَفُوها إِنَّا بِما أُرْسِلْتُمْ بِهِ کافِرُونَ. وَ قالُوا نَحْنُ أَکْثَرُ أَمْوالاً وَ أَوْلاداً وَ ما نَحْنُ بِمُعَذَّبینَ» (سبأ: ٣۵ـ ٣۴).
در طول تاریخ رابطهای نیز بین مقام نبوّت و موقعیت اعیان و اشراف و خوش گذرانان و اسراف پیشگان هر جامعه و ملّتی وجود داشته است. این رابطه یک سنّت تاریخی و یکی از قوانین و آیینهای تاریخ را مینمایاند و نه یک پدیده را که به طور مقطعی و تصادفی در تاریخ روی داده باشد؛ زیرا اگر تصادفی و اتفاقی بود و سنّت همیشۀ تاریخ نبود، به صورت کلّی و فراگیر مطرح نمی شد: «وَ ما أَرْسَلْنا فی قَرْیَۀ مِنْ نَذیرٍ إِلاَّ قالَ مُتْرَفُوها…».[45]
بنابراین، یک رابطۀ منفی در حدّ طرد و نفی و تعارض بین موقعیت اجتماعی نبوت و موقع اجتماعی مترفان وجود دارد. در حقیقت، این رابطه به نقش پیامبری در جامعه و نقش اعیان و اشراف خوش گذران و اسراف پیشه در جامعه بستگی دارد. در واقع، بخشی از یک دید کلّی و موضوعی یک جامعه را تشکیل میدهد … نقیض طبیعی امر نبوت و پیامبری، عبارت است از جایگاه و موقعیت اجتماعی اعیان و اشراف و خوش گذرانان.
در آیۀ شریفه زیر نیز خداوند میفرماید:
«وَ إِذا أَرَدْنا أَنْ نُهْلِکَ قَرْیَۀ أَمَرْنا مُتْرَفیها فَفَسَقُوا فیها فَحَقَّ عَلَیْهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْناها تَدْمیراً. وَ کَمْ أَهْلَکْنا مِنَ الْقُرُونِ مِنْ بَعْدِ نُوحٍ وَ کَفى بِرَبِّکَ بِذُنُوبِ عِبادِهِ خَبیراً بَصیراً» (اسراء: ١٧ ـ ١۶). در این آیه نیز رابطهای معیّن میان ظلم و ستمی که غلبه و سیطره مییابد با نابودی و هلاکتی که جامعه شدیداً به سوی آن کشیده میشود، مطرح شده است. این رابطه نیز ـ همان گونه که آیه مزبور تأکید میکند ـ رابطهای مطلق و فراگیر در طول تاریخ است که سنّتی از سنن و قوانین تاریخ را تشکیل میدهد».[46]
ایشان با استناد به اینکه دین نابودگر سمبلهای دروغین در جامعه و تاریخ است و نابودی سمبلهای مذکور با منافع اشراف و خوش گذرا نها سازگاری ندارد، میفرماید:
درست در همان موقعی که هر یک از این سمبلهای دروغین در خلال شرایط تغییر و تحوّل خود ـ بنحوی که قبلاً شرح دادیم ـ به یک تندیس تبدیل میشود، گروهی از مردم به دلیل اینکه منافع ، موجودیت مادی و دنیایی و امکانات عیاشی و خوش گذرانی آنان بستگی به بقای آن سمبل تندیس شده پیدا کرده و با آن گره خورده است، حامیان و مدافعان طبیعی یک سمبل میشوند. این گروه که ارتباط مصلحتی و پیوند تاکتیکی با تندیس معیّنی برقرار کردهاند، از این جهت همیشه رودرروی پیامبران میایستند تا از منافع خود و از امور دنیوی و شرایط خوش گذرانی و اعیان و اشرافی خویش پشتیبانی کنند.[47]
شهید صدر معتقد است این درگیری و رویارویی فراگیر تنها یک امر عادتی و اتفاقی نیست؛ یعنی این طور نیست که به طور استثنا یک گروه از مترفان در تاریخ با پیامبران همراه گردند؛ بلکه یک سنّت استثناناپذیر است. از این روی، در ادامه میفرماید:
قرآن کریم در همین زمینه پرده از روی یکی از سنّتها و قوانین تاریخ برداشته است و آن اینکه پیامبران، همواره با طبقه اشراف و خوش گذران جامعۀ خود به عنوان یک قطب مبارزاتی رویاروی بودهاند و این گروه همیشه در مقابل پیامبران جبهه گیری و صف آرائی کردهاند. برای اینکه پرواضح است پس از تغییر حالت یک سمبل و تبدیل آن به یک تندیس، چه کسی از آن بهره برداری میکند؟ همان کس که در جمع اشراف و خوش گذرانان جامعه است و همان اشراف و ثروت اندوزانی که به حساب تودۀ مردم عیاشی میکنند و وجود آن تندیس را بهانه و توجیه کنندۀ وجود خویش در جامعه قرار دادهاند. بدین ترتیب، طبیعی خواهد بود که این طبقۀ اعیان و اشراف و خوش گذران و این گروه همیشه برخوردار، در خط مخالف پیامبران قرار گیرند و این موضوعی است که ما در این سخنان خداوند متعال ملاحظه میکنیم.[48]
ایشان در این فراز افزون بر آیۀ ٣۴ و ٣۵ سورۀ سبأ، به آیات ذیل استشهاد میفرماید:
«و کذلک ما أرسلنا من قبلِک فی قَریَه من نذیر إلا قال مُترَفُوها إنّا وجدنا آبائَنا علی أمَّه و إنّا علی آثارهم مُقتَدون …».
«سأَصرِف عن آیاتی الّذین یَتَکبَّرون فی الأرض بغیر الحقّ و إن یَرَوا کلَّ آیه لایُؤمِنُوا بها و إن یَرَوا سبیلَ الرُّشدَ یتَّخِذُوه سبیلا ذلک بأنّهم کَذَّبُوا بآیاتنا و کانُوا عنها غافلین».
«وقال المَلأُ من قومه الّذین کَفَرُوا و کَذَّبُوا و أَترَفناهم فِی الحَیاهِ الدُّنیا ما هذا إلا بَشَر مِثلُکم یأ کل مِمَّا تأکلون منه و یَشرَبُ مِمَّا تَشرَبُون…» (مؤمنون: ٣٣).[49]
۴. سنّت تأثیر عدالت در رفاه اجتماعی
یکی از قوانین حاکم بر تاریخ این است که رعایت تقوا و دستورهای دینی موجب افزایش نعمتهای مادی و معنوی میشود. شهید صدر با استناد به سه آیۀ مزبور، این سنّت را بیانگر تأثیر عدالت در توزیع و عمل به دین در گسترش تولید و رفاه مادی جامعه میداند؛ خداوند میفرماید:
«وَ لَوْ أَنَّهُمْ أَقامُوا التَّوْراۀ وَ الْإِنْجیلَ وَ ما أُنْزِلَ إِلَیْهِمْ مِنْ رَبِّهِمْ لَأَکَلُوا مِنْ فَوْقِهِمْ وَ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ …» (مائده: ۶۶)
«وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ وَ لکِنْ کَذَّبُوا فَأَخَذْناهُمْ بِما کانُوا یَکْسِبُونَ» (اعراف: ٩۶)
«وَ أَنْ لَوِ اسْتَقامُوا عَلَى الطَّریقَۀ لَأَسْقَیْناهُمْ ماءً غَدَقاً» (جن: ١۶)
این سه آیه نیز از رابطهای معیّن سخن به میان میآورد. این رابطه عبارت است از رابطۀ بین پایداری و اجرای احکام خدا و پیاده کردن اوامر الهی در صحنۀ عمل با فراوانی خیرات و برکات و تولید. اگر بخواهیم به زبان امروز مطرح کنیم، باید بگوییم رابطۀ بین عدالت در توزیع و فراوانی تولید. در اینجا ملاحظه میشود که قرآن کریم با تأکید این منطق را مطرح میفرماید که اگر در جامعهای عدالت در توزیع حاکم باشد، محصول و نتیجۀ مستقیم آن، فراوانی تولید خواهد بود.
قرآن، عدالت در توزیع را یک بار با عبارت: «لَوِ اسْتَقامُوا عَلَى الطَّریقَۀ لَأَسْقَیْناهُمْ ماءً غَدَقاً… » و یک مرتبه نیز با عبارت: «وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى آمَنُوا وَ اتَّقَوْا…» و بار دیگر با عبارت: «وَ لَوْ أَنَّهُمْ أَقامُوا التَّوْراۀ وَ الْإِنْجیلَ…» بازگو میکند»[50]
ایشان پس از بیان این سنّت به شرح بیشتر این سنّت میپردازد:
دلیل این رابطه ـ یعنی رابطه بین عدالت در توزیع و فراوانی تولید ـ هم این است که ادیان آسمانی برای برقرار کردن عدالت در توزیع و به منظور ایجاد روابط عادلانه در توزیع آمدهاند. اگر جامعه، عدالت توزیع را رعایت کند و موازین آن را در نظر بگیرد، نه تنها از جهت ثروت حاصله گرفتار تنگنا نخواهد شد و مردم از این جهت به فقر و تنگدستی نخواهند افتاد، بلکه حتی ثروت و مال و خیرات و برکات جامعه، افزایش هم خواهد یافت؛ ولی مردم چنین میپندارند که عدالت در توزیع موجب فقر و تنگدستی مردم میشود. در حالی که براساس قانون و سنّت تاریخ، حقیقت و واقعیت عکس این برداشت را مورد تأکید قرار میدهد. سنّت تاریخ به تأکید میگوید که پیاده کردن ادیان و مذاهب الهی و آسمانی و کاربرد جدّی و محکم دستورها و احکام دینی در روابط توزیع، همیشه و به طور مستمر فراوانی تولید، ازدیاد محصول و افزایش ثروت را به بار میآورد و نهایتاً به گشایش درهای خیر و برکت از آسمان و زمین بر روی مردم منتهی میشود و این نیز یکی دیگر از سنّتها و قوانین تاریخ است.[51]
نتیجه
در مجموع نوآوریهای شهید صدر در فلسفۀ تاریخ از منظر قرآن مجید را که بیشتر حول محور سنتهای الهی در تاریخ مطرح شده است، بدین شرح میتوان بیان کرد:
الف) یکی از نوآوریهای شهید صدر شیوۀ پاسخ دادن وی به بحث امکان استخرج سنتهای تاریخی از قرآن است. معمولاً عالمان اسلامی با تکیه بر دستورهای قرآن مجید به عبرت آموزی از سرگذشت پیشینیان و بیان آنها و اموری این چنین به اثبات امکان مذکور میپردازند؛ ولی شهید صدر با توجه به هدف از قرآن در دگرگون سازی جوامع، توضیح سنّتها و قوانین حاکم بر تاریخ را برای مؤمنان یک ضرورت عقلی میشمارد.
ب) معین کردن محدودۀ بیان سنتهای تاریخ در قرآن، از دیگر نو آوریهای شهید صدر است.
ج) طرح بحث شیوۀ بیان سنن تاریخی در قرآن، از دیگر ویژگیها و ابتکارهای ایشان به شمار میآید.
د) طرح بحث و بیان ویژگیهای سنّتهای الهی از دیگر نوآوریهای این شهید است؛ به گونهای که در آثار دیگر عالمان دینی دیده نشده است و اگر کسانی بعدها آن را مطرح کردهاند، با اقتباس از شهید صدر بوده است.
ه) قرآن برای اولین بار بر قانونمندی تاریخ تأکید ورزیده و بشر را به آموختن و کشف این قوانین و عبرت آموزی از آن ترغیب کرده است. در حالی که دنیای غرب چندین قرن بعد از قرآن متوجه این حقیقت شده، و به کشف قوانین حاکم بر تاریخ اهتمام ورزیده است.
و) هر جامعهای مانند افرادش عمر، مرگ و زندگی دارد و زندگی جوامع به برقراری انسجام اجتماعی شان، و مرگ شان به تفرقه و جدایی شان بستگی دارد.
جوامع افزون بر کیفر اخروی، در این دنیا نیز مورد عقاب و عذاب الهی قرار میگیرند. امتهایی که از پیامبران شان روی برمی گردانند، به فروپاشی انسجام اجتماعی مبتلا میشوند.
از منظر قرآن، زیربنای دگرگونیهای اجتماعی، انسانها و تغییرهای درونی آنهاست. به دیگر سخن، تحول، صورت اجتماع روبنا و روح افراد زیربنای تغییرهای اجتماعی میباشند.
ی) یکی از سنن الهی حاکم بر تاریخ، نصرت و پیروزی اهل حق در مبارزه با اهل باطل است؛ ولی این سنّت مشروط به پایمردی و تحمل شداید و بلاها و استقامت در میدان جهاد با کفر است.
ک) منازعه مترفان و خوش گذرانان با صاحبان دعوت آسمانی از سنتهای حاکم بر تاریخ است.
به رغم پندار مادی گرایان، رعایت عدالت در توزیع درآمدهای جامعه موجب افزایش تولید و محصولات و رفاه اجتماعی میشود و دریچههای گنجینههای الهی را به روی مردم باز میکند.
[1] این کتاب ابتدا در قالب درس هایی ارائه شده که با عنوان المدرسه القرآنیه چاپ شده است. سپس آقای جلال الدّین الصغیر بر این مجموعه سخنرانی ها تعلیقاتی نوشته و آن را با عنوان السنن التاریخیه و الفلسفه الاجتماعیه فی المدرسه القرآنیه چاپ کرده است. سپس این اثر را جناب آقای حسین منوچهری با عنوان سنّتهای اجتماعی و فلسفة تاریخ در مکتب قرآن چاپ کرده است.
[2] رک: سیدمحمدباقر صدر، سنتهای اجتماعی و فلسفه تاریخ در مکتب قرآن، ص٧١
[3] رک: همان، ر.ک: ٧۶ ـ ٧٣
[4] ر.ک همان، ص ٧۶
[5] ر.ک: همان ،ص ٧٧
[6] ر.ک: همان،ص ٧٨
[7] همان، ص٧٨
[8] ر.ک: همان، ص٧٨ ـ ٧٩
[9] همان، ص ٧٩
[10] راد از آن، حالتی است که خارج از اصل چیزی بر آن وارد میشود. برای توضیح دو اصطلاح «تکوینی» و «تشریعی» میگوییم که مثلاً دین در ذات انسان، امری تکوینی است؛ زیرا اصلی و از طبیعت انسان تفکیک ناپذیر است. اما نماز خواندن امری تشریعی؛ چرا که بنا بر ارادة شارع که یک عامل خارجی و جدا از ذات انسان است وضع شده است. (پاورقی علی الصغیر)
[11] شهید صدر، سنتهای اجتماعی و فلسفه تاریخ در مکتب قرآن، ص ٨١ ـ ٨٠.
[12] همان، ص ٨٠
[13] رک: همان، ص٨١
[14] همان، ص٨٢
[15] همان، ص ٩۵
[16] همان، ص ٩۵- ٩۶
[17] همان، ص ٩۶
[18] همان، ص ٩۶- ٩٧
[19] همان، ص١٠۵ـ ١٠۴
[20] همان،ص ١٠۶ـ١٠۵
[21] همان، ص ١٠۶
[22] همان، ص ١٠٧ ـ ١٠۶
[23] همان، ص ١٠٩ ـ ١٠٧
[24] همان، ص ١٠٠
[25] همان، ص ٨٢
[26] همان،ص ٨٢
[27] همان،ص٨۴
[28] ظاهراً آن شهید بزرگوار پایة اصلی و محور اساسی تشکیل جامعه ها را ایده ها و آرمان ها قرار میدهد. (پاورقی، علی الصغیر)
[29] همان، ص ٨۶ ـ ٨۵
[30] همان، ص٨٧ ـ ٨۶
[31] همان، ص ٨٧ ـ ٨٨
[32] همان، ص ٨٨
[33] همان، ص ٨٨
[34] همان، ص ٨٩
[35] رک: همان، ص ٨٩
[36] همان، ص ٨٩. گروهی از مفسران قرآن مجید با این سخن موافق نیستند و معتقدند عقوبت و کیفری که در آیة شریفه بدان اشاره شده است، همان کیفر اخروی و عقوبت روز قیامت است. تنها شهید صدر و تعدادی از مفسران معاصر عکس این عقیده را بیان کرده اند. آنچه به وضوح از حقیقت عدل الهی و بدیهی بودن عصمت پیامبران برمی آید این است که منظور از این کیفر، چیزی جز کیفری که سنتهای تاریخ در همین زندگی دنیا میدهد، نیست؛ زیرا محاکمه و رسیدگی به حساب و کتاب در آخرت، مربوط به یکایک افراد است که هر کس اگر نیکوکار باشد به ثواب میرسد و اگر بدکار باشد به کیفر و عقاب؛ به استناد این اصل قرآنی که «وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى» (انعام ۶/ ١۶۴) و (اسراء ١٧/ ١۵) کسی شریک در عقوبت دیگری نخواهد بود. در صورتی که در اینجا موضوع مردم به عنوان یک مجموعه مطرح است و غالباً گروهی از افراد خوب و صالح نیز داخل این مجموعه وجود دارد. (پاورقی علی الصغیر).
[37] همان، ص ٨٩-٩٠
[38] همان، ص٩٠ – ٩٢
[39] همان، ص ٩٣ ـ ٩٢
[40] همان، ص ٩۵ ـ ٩٣
[41] ر.ک : نگارنده، جواد سلیمانی، «مقاله قانونمندی جامعه و تاریخ از منظر عقل و دین»، تاریخ در آینه پژوهش، ش ١۵، ص ١١٩ ـ ١١٨.
[42] همان، ص ٩٧ ـ ٩٩
[43] همان، ص ١٠٠ـ ٩٩
[44] همان، ص ١٠٠
[45] همان، ص ١٠١
[46] همان، ص ١٠١ـ١٠٢
[47] همان، ص ٢٢٩
[48] همان، ص ٢٢٩- ٢٣٠
[49] همان، ص ٢٣١ -٢٣٠
[50] همان، ص ١٠٢ ـ ١٠٣
[51] همان،ص ١٠۴