نویسنده: غلامعلی عزیزیکیا
منبع: ماهنامه معرفت، مرداد و شهریور ١٣٧٩، شماره ٣۵
تفسیر و انواع آن
تفسیر قرآن کریم همزاد قرآن و به هدف بیان مراد خدای متعال از آیههای نورانی آن است. نخستین بیانگر معارف وحیانی فرو فرستنده قرآن ـ خدای متعال ـ است که فرمود: «ثُمَّ اِنَّ عَلینا بَیانَه» (قیامة: ١٩) پیامبر اکرم(ص) نیز اولین بشری است که به تفسیر قرآن آگاهی یافته و مؤمنان را بدان رهنمون شده است: «و اَنزلنا اِلیکَ الکتابَ لِتُبیِّنَ لِلنّاسِ ما نُزّل اِلَیهم…» (نحل: ۴۴) پس از ایشان، جانشینان معصوم او مفسّران واقعی و آگاه بر همه معارف قرآناند که در زمانهای مناسب و با توجه به فهم مخاطبان، اندکی از آن را باز گفتهاند.
دانش تفسیر در میان مسلمانان، در آغاز به صورت روایاتی پراکنده درباره شأن نزول یا معانی تکواژهها و اندکی در باب مفاد آیهها شکل گرفت و سینه به سینه نقل میشد تا آن که برخی از مؤلفان، کتابهای «غریب القرآن» را ـ که در شرح واژگان مشکل قرآن است ـ پدید آوردند و گروهی دیگر به جمع روایات شأن نزول و غیر آن دست زدند. این روند سه سده به درازا کشید و در ابتدای سده چهارم هجری، تفسیرهای کاملتری از آنچه موجود بود به بازار آمد که نمونه برجسته آن جامع البیان عن تأویل آی القرآن تألیف ابوجعفر محمد بن جریر طبری است. این تفسیر و همانندهای آن، همه قرآن را از آغاز تا انجام آیه به آیه مورد بحث و بررسی قرار دادهاند.
در یک تقسیم بندی کلی، تفسیر قرآن کریم به دو شکل قابل بررسی است:
الف ـ تفسیر ترتیبی
در این نوع از تفسیر، که سابقه بیش از ده قرن دارد، مفسّر از ابتدای قرآن به بحث و بررسی مفاد آیهها میپردازد و آیه به آیه کار خود را ادامه میدهد تا تمامی آیههای قرآن را تفسیر کند و به طور معمول، کمتر اتفاق میافتد که در ضمن تفسیر یک آیه، از آیههای دیگری نیز سخن به میان آید و از آن استفاده شود، جز اندکی از آیههایی که درباره فروع فقهی است و به ناچار، لازم است آیههای عام و خاص، ناسخ و منسوخ، مجمل و مبین و… در کنار هم قرار گیرند تا حکم واقعی مورد نظر قرآن کریم استخراج گردد.
ویژگیهای تفسیر ترتیبی
١) امتیازات: گرچه برخی از قرآن پژوهان معتقدند که برخی از آیههای قرآن از جایگاه اولیه خود جدا شده و از سیاق اصلی خود برخوردار نیست، اما این سخن در لزوم توجه به جایگاه آیهها به هنگام تفسیر خللی ایجاد نمیکند؛ زیرا آنچه گفته شده درباره همه آیههای قرآن نیست و تنها اندکی از چندین هزار آیه قرآن را دچار چنین مشکلی میکند، آن هم نه به طور یقینی، بلکه به گمانی که از برخی قراین حاصل آمده است. بنابراین، در تفسیر ترتیبی، به جایگاه آیه توجهی جدّی میشود که مفسران از این نکته به «رعایت سیاق» تعبیر کردهاند. چه بسا آیه ای با توجه به آیههای قبل یا بعد از آن مفادی داشته باشد، ولی هنگامی که از آن فضا جدا میشود چنین پیام و مفادی از آن مستفاد نگردد. این یکی از برترین مزایای تفسیر ترتیبی است که عموم مفسران به آن توجه کردهاند. شهید صدر(ره) نیز به این مطلب به طور کامل آگاه بوده و در بحثهای اصولی خود نیز بدان پرداخته است.[1]
٢) کاستیها: درتفسیر ترتیبی ـ که به طور غالب، وجود داشته است و صرف نظر از تفسیرهایی که حالت موضوعی نیز دارند ـ مفسّر تلاش میکند تا ظاهر آیه را بفهمد و از ارتباط دادن آن به آیههایی که به نوعی با آن در ارتباط است و روی هم رفته یک نظام معرفتی را تشکیل میدهد و در یک یا چند موضوع، نظریه ای را ارائه میکند، خودداری مینماید. در این صورت، نمیتوان با این تفسیر، نظریه قرآن را درباره موضوعهای گوناگون مورد نیاز به دست آورد و فهم ما از آیههای قرآن کامل نخواهد بود. به فرض اگر آیههای مربوط به شفاعت در قیامت را، که در سورههای قرآن جای گرفته، در جای خود تفسیر کرده، با یکدیگر مرتبط نکنیم، نظریه قرآن کریم درباره شفاعت روشن نخواهد شد و فهم هر آیه از این موضوع، فهم جزء کوچکی از مجموعه است که بدون توجه به دیگر اجزا، ناقص و بعضاً انحرافی خواهد بود.
ب ـ تفسیر موضوعی
تفسیر موضوعی نام مجموعه بحثهایی است که درباره موضوعی از موضوعهای مطرح شده در قرآن با تدبّر و تعمّق در کل قرآن کریم صورت میگیرد و در پرتو آن، همه آیههایی که به نوعی به موضوع نظر مرتبط است بررسی و استنطاق میشود. در این تفسیر، به ترتیب آیهها ـ در قرآن ـ نظر نمیشود و آیههای مربوط به بحث از هر جای قرآن هم زمان مورد مطالعه و کاوش قرار میگیرد.
پیشینه تفسیر موضوعی: از زمانی که نخستین آیههای الهی بر پیامبر اکرم(ص) فرود آمد تا آن هنگام که مأموریت پیک وحی (جبرئیل) پایان یافت، افزون بر بیست سال فاصله شد و در این میان، شرایط مختلفی پدید آمد؛ حوادثی مانند فشارها و مخالفتهای کافران در شهر مکّه (زادگاه اسلام)، هجرت پیامبر(ص) و مؤمنان، تشکیل جامعه اسلامی در مدینه، درگیریهای متعدد با کافران و منافقان و کتابیان، فتح مکّه و شکل گرفتن تدریجی قوانین عبادی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی اسلام.
پیک وحی همواره در این شرایط و حوادث، به اقتضای حال، بخشهایی از قرآن را برای هدایت جامعه اسلامی بر پیامبر(ص) عرضه میکرد و بدین سان، معارف قرآن در مناسبتها و با شرایط زمانی گوناگون تبیین شد. این ویژگی سبب گردید تا یک موضوع در موارد متعددی و هر بار با توجه به نیاز موجود، به بخشی از آن پرداخته شود و یا موضوعهای گوناگونی که به نوعی با یکدگر مرتبطاند به شکل جدا از هم بیان گردد، به گونه ای که اگر کسی جویای دیدگاه قرآن درباره موضوع خاصی باشد، نمیتواند به یک مورد بسنده کند، بلکه لازم است به همه آیههایی که ـ بیواسطه یا باواسطه ـ درباره موضوع مورد نظر اوست بنگرد و تفسیر هر یک را در جایگاه خود بررسی کند. آن گاه از مجموع آنها، دیدگاه قرآن را استخراج نماید. کاوش در هر بخشی از قرآن ما را در فهم آیهها در محدوده همان بخش یاری میکند، اما به فهم نظریه قرآن درباره موضوعهای مطرح شده در آن آیهها نمیرساند؛ زیرا ممکن است دربخش یا بخشهای دیگری از قرآن، آیههایی باشد که به طور مستقیم یا غیر مستقیم به مطالب مورد بررسی ما مرتبط باشد.
مفسّران واقعی قرآن (پیامبر(ص) و اهل بیت او(ع)) از دیرباز مطالب قرآن را به شکل موضوعی نگریسته و مردم را با آن آشنا کردهاند. توجه به ناسخ و منسوخ و محکم و متشابه از ابتداییترین شکلهای نگرش موضوعی به قرآن است. اگر به آیه منسوخ ـ به تنهایی ـ نگاه کنیم، به نظری مخالف آنچه مقصود قرآن است، میرسیم. همین گونه است اگر به آیه متشابه بدون در نظر گرفتن آیه ای محکم، مراجعه کنیم. بیشتر کسانی که به انحرافهای مذهبی دچار شدهاند از افرادی هستند که بدون نگرش جامع به قرآن و تنها با استناد به برخی از آیهها، مطلبی را برداشت کردهاند و از هدف قرآن در آن موضوع دور ماندهاند. هشدارهای بسیاری در این باره از پیشوایان دینی(ع) رسیده و آنان، خود در عمل، شیوه همه سونگری را در تبیین معارف قرآنی به خوبی تعلیم دادهاند.
نمونههایی از نگرش موضوعی در دوران صدر اسلام: در آنچه از پیشوایان دینی: در زمینه برداشت از آیههای قرآن نقل شده، نوعی نگرش موضوعی به چشم میخورد. گرچه این نگاه بسته به نیاز آن زمان، بیشتر درباره موضوعهای فقهی یا اعتقادی بوده، اما نشانگر لزوم مرتبط ساختن آیههای مربوط به یک موضوع و نتیجه گیری از آن هاست. نمونه آن در احکام، استنباط کمترین زمان بارداری در زنان از این سه آیه شریف است:
١ )«والوالداتُ یُرضعنَ اَولادهُنَّ حَولَینِ کاملَینِ…» (بقره: ٢٣٣)؛
٢) «و حَملُه و فِصالُه ثَلاثونَ شَهراً» (احقاف: ١۵)؛
٣) «و فِصالُه فی عامَینِ.» (لقمان: ١۴)
در دو آیه، مدت زمان شیردهی به کودک دو سال کامل ذکر شده و در آیه دیگر، مجموع دوران بارداری و شیردهی سی ماه دانسته شده است. در این صورت، ممکن است زنی شش ماه باردار و دو سال نیز دوران شیردهی اش باشد که در مجموع، سی ماه خواهد شد.[2]
همچنین استنباط میزان حدّ دزدی از دو آیه ذیل است:
ـ «و السّارقُ و السّارقَةُ فاقطعوا اَیدیهما»؛ (مائده: ٣٨)
«وَ اَنَّ المساجِدَللّهِ فَلا تدعوا مَع اللّهِ اَحداً.» (جن: ١٨)
در یک آیه، به قطع دست دزد فرمان داده شده، اما موضع بریدن را مشخص نکرده است. اما در آیه دیگر، مساجد ـ یعنی مواضعی از بدن را که در موقع سجده بر زمین گزارده میشود ـ از آنِ خداوند دانسته و یکی از آنها کف دست (راحة) است. بنابراین، بیش از چهار انگشت در حدّ دزدی بریده نمیشود تا کف دست برای سجده کردن باقی بماند.[3]
نمونه کلامی نگرش یاد شده نیز از حضرت علی(ع) در بحث عدم رؤیت خداوند نقل شده است،[4] بدین صورت آیه «وجوهٌ یومئذ ناضرةٌ الی ربِّها ناظرةٌ» (قیامه: ٢٢ و ٢٣) به نظر به «چگونگی ثواب دادن خداوند» تفسیر شده، در آن هنگام که فرشتگان به بهشتیان میگویند: «سلامٌ علیکم طِبتم فادخُلوها خالدینَ.» (زمر: ٧٣) هم چنین «ناظرة» در بعضی از لغات، به معنای «منتظره» آمده است؛ مانند آیه «فناظرةٌ بِمَ یَرجعُ المرسَلونَ» (نمل: ٣۵) که در هر دو صورت، با آیه «لا تُدرکُه الاَبصارُ و هو یُدرکُ الاَبصارَ» (انعام: ١٠٣) تنافی نخواهد داشت. آیه «و لَقد رآهُ نَزلةً اُخری» (نجم: ١٣) نیز درباره دیده شدن جبرئیل توسط حضرت محمد(ص) است که در آیه دیگر نیز به آن اشاره شده است: «ما زَاغَ البَصرُ وَ ما طَغی لَقد رأی مِن آیاتِ رّبه الکُبری.» (نجم: ١٧ و ١٨)
مفسران پیرو مکتب اهل بیت: نیز همواره به ضرورت نگرش موضوعی به قرآن آگاه بوده و در تبیین برخی از موضوعهای مورد نیاز از آن بهره بردهاند. مسائل مورد اختلافی همچون شفاعت، افعال و صفات خداوند و امامت تنها از راه تفسیر موضوعی، تبیین علمی شده و دیدگاه قرآن از میان آیههای گوناگون مربوط به آن استخراج گردیده است. این روش در لابهلای تفسیرهای ترتیبی مفسران شیعه به چشم میخورد؛ افزون بر این که برخی از قرآن پژوهان شیعی اساس کار خود را بررسی موضوعی و دسته بندی شده بخشهایی از قرآن کریم قرار داده اند؛ مانند محمد بن ابراهیم نعمانی از شاگردان مرحوم کلینی که در نیمه اول قرن چهارم میزیسته است. قسمتی از تفسیر منسوب به او بر جای مانده و به نامهای گوناگون منتشـر شده است. همـه آن قسمت باقی مانده، که بیشتر روایی است، در جـلد ٩٣ بحارالانوار ص ١ ـ ٩٧ آمده است و یا شریف رضی(ره) که در کتاب حـقائق الـتأویل عن متشابه التنزیل بسیاری از موضوعهای قابل بحث آیاتِ بحث انگیز قرآن را مورد بررسی موضوعی قرار داده است.
تفسیر موضوعی با گذشت زمان، نه تنها رشد و شکوفایی نیافت، بلکه شعلههای هدایت آن رو به خاموشی گرایید و وجه غالب کارهای تفسیری مفسران گرایش ترتیبی شد. اما با پیشرفت سریع دانشها در قرن چهاردهم و ظهور مکاتب مختلف فکری در کنار آن، که باورها و گرایشهای خود را در موضوعهای علوم انسانی به شکلی منسجم عرضه میکردند و محصولات خود را با تکیه بر دانش بشری و نه برگرفته از وحی آسمانی به بازار معارف روانه مینمودند، قرآن پژوهان مسلمان ـ اعم از شیعه و سنّی ـ را بر آن داشت که معارف قرآنی را به شکلی نو بررسی کرده، به تشنگان معارف وحیانی عرضه نمایند. بدین روی، تفسیر موضوعی دیگرباره، مورد توجه عالمان قرار گرفت و روز به روز ابعاد جدیدی از آن در حوزه گسترده فرهنگ اسلامی ـ قرآنی آشکار گردید و اینک در نیمه اول قرن پانزدهم، نمونههای متـعددی از کـاوشهای موضوعی در تفسیر قرآن در دست است و امید میرود با تلاش محـققان افقهای جدیدی از آن پدیدار گردد تا اندکی از پرسشهای بی شـمار نسل کنونی را پاسخ گو باشد.
ویژگیهای تفسیر موضوعی: در تفسیر موضوعی، تلاش بر این است که دیدگاه ویژه قرآن درباب موضوع مورد پرسش از لابهلای آیههای گوناگون فهم و استخراج شود؛ آیههایی که به نوعی بازگوکننده نگرش قرآن به موضوع مورد پژوهش است. این کار تنها در سایه پژوهش موضوعی سامان مییابد و به سخنی، نقش انحصاری تفسیر موضوعی در باب بیان دیدگاههای قرآنی را نمایان میسازد؛ زیرا جز با کنار هم نهادن آیههای مربوط به یک موضوع و تفسیر و کشف ارتباط میان آنها، نمیتوان قرآن را به سخن آورد و پاسخ پرسشهای گوناگون خود را دریافت.
به رغم کارکرد انحصاری تفسیر موضوعی ـ که بیان شد ـ کارامدی این شیوه در فهم درست هر آیه از آیههای جدا شده از متن قرآن مورد تأمّل جدی است؛ زیرا چنان که در توضیح ویژگی تفسیر ترتیبی گفته شد، هر آیه در جایگاه خود دارای سیاق ویژه ای است و آیههای قبل و بعد در تبیین مفاد آن مؤثرند، در حالی که در تفسیر موضوعی، به هیچ روی مورد توجه قرار نمیگیرد و مراد خداوند از آیه به دست نمیآید و این از کاستیهای قابل توجه تفسیر موضوعی است.[5]
پیشنهادات کاربردی برای زدودن کاستیهای دو شیوه
صاحب نظران تفسیر، راههایی ـ نظری یا عملی ـ برای زدودن کاستیهای هر دو شیوه تفسیر ارائه کرده و در واقع، شیوه صحیح فهم قرآن را شیوه ای میدانند که مزایای هر یک از دو روش ترتیبی و موضوعی را داشته و از کاستیهای آن دو مصون باشد. راههای یاد شده از این قرار است:
١ـ تفسیر آیهها در جایگاه خود با در نظر گرفتن آیههای مرتبط با آن
برخی از قرآن پژوهان برای حفظ مزایای تفسیر ترتیبی و جبران کاستیهای نگرش موضوعی، این شیوه را برگزیدهاند. این شیوه را، که میتوان «ترتیبی ـ موضوعی» نامید، تا اندازه ای نیازهای جدید را پاسخ گو و راهبردی برای کشف نظریههای قرآنی در موضوعهای گوناگون است. در این شیوه، آیهها به ترتیب متن قرآن، مورد بحث و بررسی قرار میگیرد و به مناسبت موضوع مورد بحث در آیه، قابل تفصیل است، با این ویژگی که اگر در آیه ای، بحثی موضوعی انجام گرفت، با پیشرفت تفسیر و مطرح شدن آیههای مشابه آن، دیگر بار تکرار نمیشود. به فرض، اگر ده آیه درباره موضوع «شفاعت» وجود داشته باشد، مفسر میتواند در ذیل یکی از آیهها، همه بحث موضوعی مرتبط با آن را بیاورد یا یکی از کلیدیترین آیههای موضوع را انتخاب و مجموعه بحث را مطرح کند و شاید بتوان مجموعه این بحث موضوعی را به عنوان سخنی مستقل در کنار آیه بیان کرد. تفسیر گران سنگ المیزان اثر مرحوم علاّمه طباطبائی نمونه بارزی از تفسیر ترتیبی ـ موضوعی است که در ضمن تفسیر ترتیبی، بسیاری از موضوعهای مربوط به آیه را به یکی از راههایی که بیان شد، مطرح کرده است.
٢ـ مکمّل قرار دادن هر یک از دو شیوه ترتیبی و موضوعی
شهید صدر(ره) از قرآن پژوهانی است که برای پاسخ گویی به نیاز زمان، با اصل قراردادن تفسیر ترتیبی و حفظ میراث گران بهای پیشینیان، نگرش موضوعی را در کامل کردن شیوه ترتیبی مؤثر دانسته و آن را گامی فراتر از تفسیر ترتیبی تلقی کرده است. این بدان روست که بدون توجه به قرینههای مؤثّر در فهم آیه و دلالتهای گوناگون الفاظ و عبارات و ظهور آنها، امکان فهم صحیح و کامل مراد خداوند از آیه فراهم نمیشود و تلاش برای درک پیامهای آیه عقیم خواهد ماند. بنابراین، تفسیر ترتیبی در فهم مفاد آیه، تنها راه است، اما برای استخراج نظریههای قرآنی درباره موضوعهای متعدد زندگی، کافی نیست و نیاز به مکمّل دارد و مکمّل آن چیزی جز دسته بندی آیههای مربوط به یک موضوع و نگاه جمعی به آیهها و مرتبط نمودن آنها به یکدیگر نخواهد بود.
یادکرد این نکته ضروری است که در این فرض، لازم نیست همه آیههای قرآن را به ترتیب تفسیر کنیم تا مقدمه ای برای تفسیر موضوعی مورد نظرمان باشد؛ چه این کار زمان درازی میطلبد و کمتر برای صاحب نظران فراهم میآید، بلکه میتوان همان آیههای مربوط به موضوع مورد نظر را در متن قرآن ملاحظه کرد و با شیوه صحیح تفسیر، مفاد آن را در ابتدا به دست آورد. آن گاه آیههای تفسیر شده را برای استخراج نظریه قرآنی، مورد بحث قرار داد. به دیگر سخن، در تفسیر موضوعی کار دو مرحله ای است و هر مرحله ویژگی خاصی دارد که هیچ گریزی از آن نیست و رعایت ترتیب نیز ضروری است. نمیتوان بحث موضوعی را در ابتدا قرار دارد؛ زیرا بحث تفسیری یاد شده زمینه و پیش درامد بحث موضوعی است و بدون آن جایگاه آیه و مفاد آن مبهم و نامعلوم است و پیداست که جمع آوری موضوعی آیههایی که مفادشان روشن نیست مشکلی را حل نمیکند و مرتبط کردن آنها به یکدیگر به پویایی و نوآوری نمیانجامد. بدین سان، وجود هر دو مرحله در فهم دیدگاههای قرآن ضروری است: مرحله اول در فهم هر آیه در جایگاه خود با توجه به قراین کلام و اصول محاوره عقلایی و مرحله دوم در پیوند آیههای مربوط به یک موضوع برای استنباط و استخراج نظریههای قرآنی. وجود مرحله اول به تنهایی پاسخ گوی پرسشهای فراوانِ قرآن پژوهی نیست و به طور طبیعی، کمال لازم را ندارد. مرحله دوم نیز بدون پشتوانه تفسیر صحیح وجامع آیههای مورد بحث، به کلی ناقص و ناکارآمد است و حاصلی جز نظریههای التقاطی و تفسیر به رأی نخواهد داشت.
مزایای تفسیر موضوعی
شهید صدر(ره) تفسیر موضوعی را دارای مزایای ذیل میداند:
الف ـ کاربرد هدف دار متن قرآن
«ره آورد تفسیر ترتیبی، ارائه اطلاعات فراوان و زیرمجموعههای متراکم است. ولی رابطه میان آنها و تبدیل آن به مجموعههای فکری و نظری، که بتواند ما را در پیدا کردن رهنمودهای قرآن درباب مسائل مختلف زندگی یاری دهد، هدف اصلی این تفسیر نیست. البته ممکن است گاهی رهنمودهایی به طور ضمنی پدید آید، ولی نباید فراموش کرد که به طور ضمنی پدید آمده و هدف مستقیم و عملی آن نبوده است.»[6]
مراد از سخن مزبور آن نیست که آیههای قرآن تنها در بحث موضوعی رهنمود میدهد، بلکه منظور آن است که نظریه قرآن درباره موضوعهای گوناگونی که با پیشرفت زمان پدید میآید و تـازگی دارد، جـز با این شیوه قابل فـهم نیست، وگـرنه بسـیاری از آیههای قرآن در ظاهر خود رهنمود است و نیازی به تفسیر مـوضوعی ندارد؛ مانند آیات مربوط به نماز، زکات، حج، امر به معروف و نهی از منکر، حدود، قصاص، تلاوت و تدبّر در قرآن. چنان که مرحوم شهید(ره) در جای دیگری آورده اند: «تفسیر موضوعی یعنی گفتوگو و محاوره با قرآن کریم و بازجویی و پرسشگری از قرآن، آن هم نه فقط یک پاسخ طلبی انفعالی و ضعیف، بلکه یک پاسخ خواهی فعّال و کاربرد هدف دار متن قرآن به منظور کشف حقیقتی از حقایق بزرگ زندگی.»[7]
ب- پویایی
تفسیر ترتیبی فقط به بیان معانی و مفاهیم تفصیلی آیات قرآن بسنده میکند، در حالی که تفسیر موضوعی بلندپروازتر است و به افقی وسیعتر و دورتر مینگرد؛ چه در این تفسیر، تلاش بر این است که هم وجود ارتباط بین این معانی و مفاهیم تفصیلی معلوم شود و هم آمیزه ای قرآنی به دست آید، تا کلیه آن مفاهیم را زیر پوشش گیرد.[8]
ج- یکنواختی و موضوع گرایی
اصطلاح «یک پارچه» یا «یک نواخت» از این لحاظ برای این نوع تفسیر به کار میرود که این شیوه تفسیری بین تجربه انسانی و قرآن کریم، وحدت، یک پارچگی و یک نواختی ایجاد میکند؛ به این معنا که مطالب قرآنی را با تجربههای بشری و انسانی در بستر یک بحث و در سیاق یک پژوهش و بررسی واحد قرار میدهد و آن مفهوم قرآنی را که مبیّن نظریه اسلام در برابر تجربه بشری یا مقوله فکری مورد بحث است، پدیدار میسازد.[9] شهید صدر(ره) در جای دیگری فرموده اند: «مایههای این تفسیر تجارب بشر است و این تجارب هر چه بیشتر شود و بر مواد خارجی آن افزوده گردد، تفسیر پربارتر میشود.»[10]
«وظیفه مفسر در تفسیر موضوعی ـ در هر حال و در هر عصری ـ با خود برداشتن کلیه دستاوردهای بشری است. مفسر باید افکار عصرش را همراه داشته باشد تا از تجارب بشری آنچه به دست آمده، همه را در برابر قرآن نهد… تا بتواند از مجموع آیات مربوط به موضوع، نظر قرآن را دریابد.»[11]
توجه به این نکته لازم است که این سخن درباره موضوعاتی است که با پیشرفت زمان مطرح شده و پیش از آن مطرح نبوده و دستاوردهای تجربی بشر در فهم آن مؤثر است، نه موضوعاتی که فراتجربی بوده و پیش از این درباره آن کاوشهای خوبی صورت گرفته است؛ مثلاً، آیات مربوط به خداوند و صفات او، معاد و جهان پس از مرگ، معجزات پیامبران: یا آیات الاحکام پیشرفت تجربه بشری تغییری در فهم آنها پدید نخواهد آورد، بر خلاف مباحثی مانند جامعه و تاریخ که در پرتو آن، آیههای مربوط به آن گویا شده و افقهای جدیدی فراسوی مفسّر گشوده میشود.
د ـ تنها راه دست یافتن به دیدگاههای بنیادین اسلام
بیان و تعیین و احراز دیدگاههای زیربنایی در مکتب اسلام، اصلی ضروری است و نمیتوان نسبت به آن احساس بی نیازی کرد و تنها راه دست یافتن به آنها مراجعه به قرآن و بهره گیری از تفسیر موضوعی است.[12]
میراث ارزشمند شهید صدر(ره) در تفسیر موضوعی
شهید صدر(ره) به دنبال بیان دیدگاه خود درباب تفسیر موضوعی ـ که بدان اشاره شد ـ نمونه عملی آن را به قرآن پژوهان و تشنگان معارف ناب قرآنی ارائه کرده است و چنانچه فرصتی بیشتر مییافت، موضوعهای بیشتری از قرآن را مورد بحث قرار میداد.
نمونه عملی تفسیر موضوعی شهید صدر(ره) به یکی از بحثهای زنده و مورد توجه محافل علمی و دانشگاهی پرداخته است؛ بحث فلسفه تاریخ و سنّتهای اجتماعی در قرن معاصر مورد توجه اندیشمندان علوم اجتماعی قرار گرفته و دیدگاههای مختلفی درباب جامعه و تاریخ را برانگیخته است. اما دیدگاههای یاد شده همه بر اساس جهان بینی خاص همان اندیشمندان (اروپایی) است که با زیربناهای فکری اسلام بسیار متفاوت میباشد. برای فهم دیدگاه اسلام در این باره و مقایسه تطبیقی آن با دیدگاههای رایج در مکاتب فکری دیگر، لازم است با نگاهی نو به منابع اسلامی نگریست. پیش از آن، شهید مطهری(ره) در کتابی به نام جامعه و تاریخ به برخی از این مباحث پرداخته بود. شهید صدر(ره) نیز برای تبیین فنی دیدگاه قرآن در این باب، اثری گران بها از خود به یادگار گذاشته و راه عملی استخراج دیدگاههای قرآن را به قرآن پژوهان نشان داده است.[13]
شیوه شهید صدر(ره) در تفسیر خود
شهید صدر(ره) در تفسیر خود، المدرسة القرآنیة، این شیوهها را در پیش گرفته است:
١ـ طرح پرسشهای بحث
همان گونه که در بیان ویژگیهای تفسیر موضوعی گذشت، مفسّر در تفسیر موضوعی پرسشگر است و تلاش میکند به پاسخ پرسشهای مورد نظر خود از زبان قرآن نایل آید و آیهها را به سخن وادارد. بر این اساس، شهید صدر(ره) نخست به طرح سؤالهای مورد نظر خود در موضوع مطرح شده میپردازد؛ مثلاً، در ابتدای بحث از سنّتهای تاریخ در قرآن، هفت سؤال مطرح کرده است:
١) آیا از نظر مفاهیم قرآنی، تاریخ بشری سنّتهایی دارد؟
٢) آیا تاریخ بشر دارای قوانینی حاکم بر سیر حرکت و تحوّل آن است؟
٣)تاریخ بشری چگونه آغاز شده است؟
۴) رشد و تحول این تاریخ چگونه صورت گرفته است؟
۵) عوامل اصلی دیدگاه تاریخ چیست؟
۶) انسان در کار تاریخ چه نقشی دارد؟
٧) مفاهیم الهی و آسمانی یا پدیده پیامبری در صحنه زندگی بشر دارای چه موقعیتی است؟
و سپس فرموده است: تمام مسائل مزبور را ما تحت عنوان «سنّتهای تاریخ درقرآن کریم» موردبحث وبررسی قرارخواهیم داد.
٢ـ دسته بندی آیههای مربوط به موضوع
آیههای گوناگون در موضوعات متفاوت را نمیتوان بدون دسته بندی و تفکیک و قراردادن در یک تقسیم منطقی مورد بحث قرار داد. بر این اساس، پس از جمع آوری آیهها، نخستین قدم برای بررسی آنها، تفسیم و دسته بندی صحیحشان است. آیههای مربوط به بحث سنّتهای تاریخ نیز در اثر شهید صدر به صورت ذیل تفکیک شدهاند:
ـ آیات کلی که مدلول کلی آنها این است که تاریخ دارای سنّتهای ویژه خود است؛
ـ آیاتی که مفهوم کلی را در چارچوب مصداق و نمونهها بیان کرده است؛
ـ آیاتی که به بهره گیری از سرگذشت پیشینیان تأکید و تشویق میکند و به استقرای شواهد تاریخی وامی دارد.
٣ـ بحث و بررسی آیههای مطرح شده
شهید صدر(ره) برای پاسخ گویی به پرسشهای مطرح شده، به آیهها استشهاد میکند، اما پیش از آن، به شیوه مرسوم مفسران کاری تفسیری درباره آیه انجام نمیدهد. این کار دو توجیه میپذیرد:
نخست آن که به نظر ایشان، مفاد و مدلول آیهها روشن بوده و نیازی به بحثهای لغوی، قرآنی، روایی و مانند آن درباره آن نیست.
دوم آن که شاید در جای دیگر (بیرون از جلسات بحث) بحثهای مقدماتی (تفسیری) آن را انجام داده باشند.
به هر حال، در این کار، نظریه وی در باب مکمّل بودن شیوه موضوعی نادیده گرفته شده است؛ زیرا مکمّل را زمانی میآورند که در اصل، چیزی وجود داشته باشد، حال آن که در این جا، تفسیری نیست تا این بحث موضوعی کمال بخش آن قرار گیرد.
۴ـ نتیجهگیری
در هر قسمت از بحث، پس از بررسی و استشهاد به برخی از آیهها، نتیجه آن بیان میشود؛ مثلاً، در اولین قسمت، پس از بررسی سه دسته از آیاتی که بدان اشاره شد، نتیجه گرفتهاند که از نظر قرآن، تاریخ قانونمند و دارای سنّتهای ویژه خود است و بدین روی، اولین سؤال از بحث مورد نظر را پاسخ گفتهاند.
۵ـ پاسخ به شبههها
شهید صدر(ره) هنگام تبیین دیدگاه قرآن، دیدگاههای غیرقرآنی را، که در زمینه موضوع مورد بحث وجود دارد، نقادی کرده و کاستیهای آن را نمایاندهاند. به واقع، راز پرداختن ایشان به تفسیر موضوعی، دست یابی به دیدگاه ناب الهی در برابر دیدگاههای مبتنی بر فلسفههای مادی و غیر الهی است. بنابراین، پاسخ به شبههها و نقّادی دیدگاههای مخالف قرآن، از مهمترین حلقههای زنجیره بحثهای موضوعی در تفسیر است. نمونه این کار را میتوان در نقد دیدگاه برخی از اروپاییان درباره ماهیت جامعه به روشنی دید. شهید(ره) پس از بیان آیههایی که درباره نامه عمل جمعی (پرونده کار جامعه) است، فرموده: مطالبی که در خصوص کار اجتماعی یا عمل مربوط به جامعه بیان شد، نباید پنداری چون توهّم برخی از متفکران و اندیشمندان اروپایی را پدید آورد که تصور میکنند جامعه موجودی است هیولایی و دارای وجودی یک پارچه و همآهنگ که برای خود پیکری و اندامهایی مستقل از دیگر افراد دارد و هر فرد نسبت به جامعه، در حکم یک هسته نسبت به این هیولای بزرگ است. هگل و جمعی از فلاسفه اروپایی چنین پنداشتهاند… ولی این یک تصور و برداشت درستی نیست و هیچ نیازی به آن نداریم و نیز نیازی به این همه خیال پردازی و تا این اندازه خیال بافی نداریم که از مجموع افراد انسانی، آن هیولای افسانه ای را بتراشیم. ما تنها افرادی از قبیل زید و بکر و خالد داریم، نه آن هیولای مستقر در پشت سر آنان را. طبیعی است که نقد افکار هگل از دیدگاه فلسفی، خارج از حدود و حوزه بحث کنونی ما و نیازمند بحث دیگری است، چرا که تفسیر هگل از جامعه، در حقیقت به کل قالب نظری فلسفه وی مربوط است.[14]
«چهره مورد بحث از سنن تاریخ، موجب پیدایش توهّم و پنداری در فکر اروپاییان شده است دایر بر این که نظریه سنّتهای تاریخ با نظریه اراده و اختیار انسان تعارض دارد… این پندار را میتوان از طریق نگرش به چهره اول سنّت تاریخ ـ یعنی آن جا که سنّت تاریخ در قالب یک قضیه شرطی بیان میشود ـ به بطلان بکشانیم؛ چرا که غالباً بخش شرطی و مقدمه ای این گونه قضایا بازگو کننده اراده و اختیار انسان است؛ بدین معنا که اراده و اختیار انسان، محور قضیه شرطیه را تشکیل میدهد.»[15]
چنین به نظر میرسد که شهید صدر(ره) طرح جامعی برای تفسیر موضوعی مورد نظر خویش نداشته است و صرفاً در پی آن بوده تا موضوعهایی چند را برگزیده، مطالب مربوطه آنها را در معرض مطالعه و بحث و بررسی قرار دهد، در حالی که برخی از قرآن پژوهان دیگر مباحث موضوعی خود را در قالب یک نظام منسجم مطرح کردهاند. نمونه آن معارف قرآن استاد مصباح ـ دام عزه ـ است که با محور قرار دادن «اللّه» ـ تبارک و تعالی ـ مجموع بحثها را در ده بخش جای داده و به ترتیب،بحثوبررسی کردهاند.
شاید اگر شهید(ره) فرصتی مییافت و تفسیر موضوعی مورد نظر خود را با تمام موضوعهایی که در نظر داشت کامل میکرد، به دنبال ارتباط و سازمان دهی موضوعهای یاد شده در یک نظام منسجم برمی آمد و با ژرف نگری ای که در کارهای علمی داشت، به یقین، طرحی نو و جامع مطرح مینمود. ولی افسوس که جلسات تفسیری آن بزرگوار دولت مستعجل بود و نهال به بارنشسته تفسیر موضوعی اش در آستانه ثمردهی، خزان زده شد.
تفسیر موضوعی و «ضرب القرآن»[16]
از جمله لغزشگاههای تفسیر موضوعی ـ که منحصر به آن هم نیست ـ به هم ریختن آیههای قرآن و برهم زدن آن هاست، به گونه ای که آیه از مفاد واقعی خود دور شده و به جای هدایت بخشی و راهنمایی مخاطب، موجب گمراهی او گردد. برای دوری از این خطر جدّی، لازم است مفسّر مقام و موقعیت هر آیه را به دقت بشناسد و نسبت آن را با دیگر آیههای هم موضوع آن به درستی تبیین کند تا به هنگام بحث از آیهها، معانی آنها با یکدیگر خلط نشود و مفاد واقعی شان به دست آمده، از رهگذر آن، دیدگاه قران درباره موضوع مورد بحث به خوبی روشن شود. برخی گفتهاند: «کسانی که مصداق ضرب قرآن به قرآن هستند یک مبنا داشتند و آن باطل شمردن قرآن بود و هرگز روحیه تسلیم در برابر آن نداشتند.»[17] ولی با توضیحی، که داده شد، معلوم گردید هر ضرب قرآن به قرآنی ناشی از باطل شمردن قرآن نیست؛ زیرا در بسیاری از موارد، مفسّر قرآن را حق میداند، اما به دلیل ندانستن تخصص لازم در بهره گیری از آیهها، آنها را به هم خلط کرده و نتیجه ناصوابی از آن تولید شده است. این که پیامبر(ص) فرمودند: «گذشتگان از این راه (ضرب بعضی از متون مقدس به بعضی دیگر آن) گم راه شدند»،[18] نشانگر آن است که آنان در آغاز گمراه نبودند و کتاب دینی خود را حق میدانستند، وگرنه باید گفت که آنان از ابتدا کافر بودند و این خلاف ظاهر روایت نبوی است.
ملاحظاتی بر تفسیر شهید صدر(ره) در برخی آیهها
بی گمان، شهید صدر(ره) یکی از ستارگان پر فروغ عرصه قرآن پژوهی در زمان معاصر است. نبوغ فوق العاده وی نه تنها در این میدان، بلکه در زمینههای دیگری همچون فقه و اصول و فلسفه و منطق بر همه مشهود و دیدگاههای علمی وی نزد صاحب نظران مقبول و تأثیر حرکت علمی او در عرصههای گوناگون ملموس است. اما این شکوه و سترگی دانش مانع از آن نیست که پرسشهای خود را در هنگام مطالعه آثارگران سنگ او وانهیم و از طرح آن بپرهیزیم؛ چه این که شهید(ره) خود از دوست داران بحث و بررسی افکار دیگران و از ناقدان بزرگ مباحث علمی به شمار میرود و چنان که در حیات خود از نقد آثار خود خرسند میشد، اکنون نیز روح بلند و عرش نشین او از این سبب خشنود است؛ زیرا حیات و تعالی دیدگاههای علمی همواره به طرح و بحث و نقد آن هاست و آن گاه که نظریه ای صدرنشین افکار صاحب نظران باشد، نقد و بررسی اش نه تنها چیزی از ارزش والایش نمیکاهد، بلکه بر قدر و ارج آن میافزاید. از این رو، مواردی در طی چند نکته مطرح میشود. شاید با راهنمایی خبرگان این عرصه، بیشتر ره به فهم مقصود بریم:
١. شهید صدر(ره) در بحث از آیاتی که سنّت تاریخ را در قالب مصداق مطرح میکند. سه آیه ذیل را بیان نموده و از آن سُنّتِ تأثیر عدالت در توزیع رفاه اجتماعی را استفاده کردهاند:
ـ «ولو اَنّهم اَقاموا التّوارة و الانجیلَ و ما اُنزلَ اِلیهم مِن رَبِّهم لَأَکَلُوا مِن فوقِهم و مِن تَحتِ اَرجُلهِم» (مائده: ۶۶)؛
ـ «ولو انَّ اَهلَ القُری آمَنواُ واتَّقوا لَفتَحنا علَیهم بَرکات مِن السَّماءِ و الاَرضِ ولکِن کَذّبوا فَاخَذناهُم بِما کانوا یَکسبُونَ» (اعراف: ٩۶)؛
ـ «وَ اَن لَوِاستقامُوا عَلی الطَّریقةِ لَاَسقیناهُم ماءً غَدقاً.» (جن: ١۶)
این سه آیه سخن از رابطه ای معیّن به میان میآورد؛ رابطه بین پای داری در اجرای احکام خدا و پیاده کردن اوامر الهی در صحنه عمل با فراوانی خیرات و برکات و تولید. اگر بخواهیم به زبان امروزین مطرح کنیم، باید بگوییم رابطه بین عدالت در توزیع و فراوانی تولید. قرآن، عدالت در توزیع را یک بار با عبارت «لواستقاموا» و یک بار با عبارت «و لو اَنَّ اَهلَ القُری» و مرتبه سوم با عبارت «وَلو اَنّهم اَقامُوا…» بیان کرده است. دلیل این رابطه آن است که ادیان آسمانی برای برقرار کردن عدالت در توزیع و برای ایجاد روابط عادلانه در توزیع آمدهاند. سنّت تاریخ به تأکید، میگوید: پیاده کردن ادیان و مذاهب الهی و آسمانی و کاربرد جدّی و محکم دستورات و احکام دینی در روابط توزیع، همیشه و به طور مستمر، فراوانی تولید، ازدیاد محصول و افزایش ثروت را به بار میآورد و نهایتاً به گشایش درهای خیر و برکت از آسمان و زمین به روی مردم منتهی میشود.[19]
هر سه آیه به صورت جمله شرطیه بیان شده و مضمونی شبیه به هم دارد. در یک آیه، اقامه تورات و انجیل و آنچه از سوی خدا بر آنان (اهل کتاب) نازل شده و در آیه دیگر، ایمان و تقوا و در آیه سوم، پایدار ماندن بر طریقه (اسلام) به عنوان شرط مطرح شده که در یک جمله، همان ایمان به خدا و اجرای دستورات الهی (و دوری از نافرمانی) است؛ زیرا محتوای تورات و انجیل و (طریقه) راه صحیح زندگی چیزی جز باورداشتن به مبدأ و معاد و پای بندی به احکام نازل شده در آنها نیست. مشروط نیز نزول برکات آسمانی و گشایش برکات زمینی و در یک کلمه، رفاه اقتصادی است. بنابراین، آیههای یاد شده در پی بیان رابطه باورها و عملکردهای خداپسند با نزول برکات و رفاه اقتصادی است، همان گونه که در برخی از آیههای دیگر، به عکس این مطلب اشاره شده؛ یعنی از بین رفتن نعمتها و پدید آمدن بلایا و خسارات مرتبط با کارهای ناشایست مردم دانسته شده است: «ظَهرَ الفَسادُ فِی البّرِ والبَحرِ بِما کَسبتْ اَیدی النّاسِ» (روم: ۴١)؛ «وَ ما اَصابَکم مِن مُصیبة فَبما کَسبتْ اَیدیکُم.» (شوری: ٣٠)
اکنون چگونه میتوان شرط یاد شده را صرفاً «عدالت در توزیع» دانست؟ آیا اگر جامعه مشرکی به عدالت در توزیع پای بندی نشان دهد، به مشروط بیان شده در این آیهها دست مییابد؟ تنها چیزی که میتوان در توجیه این برداشت بیان کرد این است که عدالت در توزیع، بخشی از برنامه اجرای عدالت در نظام الهی است که خود یکی از هزاران جلوه از جلوههای فراوان ایمان و تقوای الهی است. از این رو، شرط مطرح شده در آیه تنها با عدالت در توزیع محقق نمیشود، بلکه با ایمان و تقوای الهی است که زمینه رفاه اجتماعی پدید میآید.
٢. در بیان تقسیمات جامعه فرعونی، آیههایی مطرح شده که به نظر میرسد دلیلی بر وجود چنین مواردی در جامعه فرعونی نباشد. ایشان درباره گروه ستم کاران مستضعف (اعوان ظلمه) به آیه شریفه «وَ لَوتَری اِذِالظّالمونَ موُقوفونَ عندَ رَبِّهم یَرجعُ بَعضُهم اِلی بعض القولَ یَقولُ الّذینَ استُضعفوا لِلّذینَ استَکبُروا لَولا اَنتم لَکُنّا مُؤمنینَ» (سبأ: ٣١) استشهاد کردهاند، در حالی که آنچه مصداق ستم آن هاست ستم بر خویشتن است که ایمان نیاوردهاند و دلیل دروغین آن را وجود مستکبران میدانند. این که آیا آنان به مردم دیگر نیز ستم کردهاند و ـ به اصطلاح ـ یار ستمگران (اعوان ظلمه) بودهاند یا نه، آیه دلالتی ندارد، به ویژه هنگامی که آن را در کنار آیه شریفه «اِنّ الّذینَ تَوفّاهُم الملائکةُ ظالمی اَنفسِهم قالوا فیمَ کُنتم قالُوا کُنّا مُستضعفینَ…» (نساء: ٩٧) قرار دهیم، روشن میشود که مراد از «الظالمین» در آیه پیشین، همین کسانی است که بر خود ستم روا داشتهاند. به هر حال، این دو آیه مربوط به بهانه برخی از کافران است که در قیامت، پذیرفته نمیشود و نمیتوان این گروه را مصداقی از گروههای دست ساز جامعه فرعونی دانست.
همچنین گروه آوارگان فرومایه، که آیه «وَ قالوا رَبّنا اِنّا اَطعنا سَادتَنا و کُبرائَنا فَاَضلُّونا السّبیلا» (احزاب: ۶٧) را منطبق بر آنان دانسته و گروه ستم دیدگان خاموش که آیه «اِنّ الّذینَ تَوفّاهُم الملائکةُ ظالمی اَنفسِهم…» (نساء: ٩٧) را به آنان تفسیر کرده و گروه فراریان از صحنه که رهبانان را مصداقی از آنان میداند و آیه «اِنّ کثیراً مِنَ الاَحبارِ و الرُّهبانِ لَیأکلونَ اَموالَ النّاسِ…» (حدید: ٢٧) را درباره آنان میداند، هیچ یک مربوط به تجزیه جامعه فرعونی نیست و اساساً رهبانیتی که در این دو آیه اخیر مطرح شده، صدها سال پس از جامعه فرعونی در میان مسیحیان پدید آمده و ربطی به آن جامعه ندارد و آیه «اِنّ کثیراً مِن الاحبارِ و الرُّهبانِ…» مربوط به عالمان یهود و مسیحی است که در برابر دعوت پیامبر(ص) مقاومت کرده، حاضر نبودند به درستی دعوت آن حضرت اعتراف کنند و به عنوان مرجع دینی اهل کتاب (یهود و نصاری)، اموال مردم را به ناروا میخوردند. بدین روی، ظاهر هیچ یک از این آیات یا قراین مربوط به آنها گواه قرار گرفتن گروههای یاد شده در تقسیمات جامعه فرعونی نیست.
[1] ر.ک به عبدعلى جمعه حویزى، تفسیر نورالثقلین، قم، اسماعیلیان، ١۴١٢ ق، ج ۵، ص ١۴
[2] ر. ک. به: محمد بن مسعود بن عیاش سلّمى سمرقندى، تفسیر عیاشى، بیروت، منشورات اعلمى للمطبوعات، ١۴١١ ق، ج ١، ص ٣۴٨
[3] محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، تهران، اسلامیه، بى تا، ج ٩٣، ص ١٠٢
[4] سیدمحمدباقر صدر، دروس فى علم الاصول، قم، انتشارات اسلامى، ١۴١٠، ج ١، ص ١٠٣ / همو، المدرسة القرآنیه، بیروت، دارالتعارف للمطبوعات، ١۴٠٠، ص ٩
[5] ر.ک.به: محمدتقى مصباح، معارف قرآن،قم، درراه حق، ١٣۶٧، ج ١، ص٩
[6] سیدمحمدباقر صدر، سنت هاى اجتماعى و فلسفه و تاریخ در مکتب قرآن، ترجمه حسین منوچهرى، تهران، نشر فرهنگى رجاء، ١٣۶٩، ص ٣٧
[7] همان، ص ۴٩
[8] همان، ص۵۴
[9] همان، ص۵۵
[10] همان، ص٩
[11] همان، ص٢٢
[12] همان، ص۶٢-۶٣
[13] بعدها محققان و قرآن پژوهان دیگر نیز مباحث یادشده را مطرح کردند; از جمله ر. ک. به: محمدتقى مصباح، جامعه و تاریخ از دیدگاه قرآن
[14] ر.ک به: سنت هاى اجتماعى و فلسفه تاریخ در مکتب قرآن، ص ١٣٩
[15] همان، ص١۴٨-١۵٠
[16] از «ضرب القرآن بعضه ببعض» در چند روایت نهى شده است; ر. ک. به: شیخ صدوق، معانى الاخبار، قم، انتشارات اسلامى، ١٣۶١، ص ١٩٠
[17] سیدهدایت جلیلی، روش شناسی تفاسیر موضوعی، تهران، کویر، ١٣٧٢، ص ١٩٩ و ٢١٢
[18] جلال الدین سیوطى، الدّرّالمنثور فى التفسیر بالمأثور، بیروت، دارالکتب العلمیه، ١۴٢١ ق، ج ٢، ص ٩
[19] جلال الدین سیوطى، الدّرّالمنثور فى التفسیر بالمأثور، بیروت، دارالکتب العلمیه، ١۴٢١ ق، ج ٢، ص ٩