چکیده: بر اساس آرای شهید سید محمدباقر صدر، دین اسلام در حوزههای مختلف زندگی اجتماعی دارای نظریههای کلان است که موضع عمومی اسلام را بیان میکند. ایشان با تکیه بر یک روششناسی خاص، به استخراج این نظریههای اسلامی در حوزههایی چون اقتصاد، بانکداری، سیاست و سنتهای تاریخی مبادرت ورزیده است. ماهیت عمومی این روش، زمینه مساعدی را برای کشف نظریه اسلامی در حوزههای دیگر از جمله مدیریت فراهم میآورد. این نوشتار با هدف تبیین نظریهسازی اسلامی بر مبنای آرای شهید صدر، ضمن واکاوی ابعاد نظریهپردازی در آثار ایشان با تمرکز بر دانش اقتصاد، وجود این ابعاد را در دانش مدیریت تشریح میکند. نتایج پژوهش نشان میدهد که کشف نظریه اسلامی در مدیریت بنا بر اندیشه شهید صدر، مستلزم استفاده از روش تفسیر موضوعی قرآن کریم است تا به پرسشهای حاصل از تجربیات بشری در دانش مدیریت پاسخ داده شود. عبور از مراحل سهگانه این روش، که شامل ۱. حرکت از موضوع عینی به نص، ۲. حرکت از مدلول جزئی به مدلول مشترک و کلی، و ۳. حرکت از سلیقه شخصی به واقعیت است، پژوهشگر را به شناخت جامع «مذهب مدیریتی اسلام» و «علم مدیریتی اسلام» رهنمون میسازد.
نویسنده: سیدصدرالدین حسینی مشهدی، محمدمهدی ذوالفقارزاده
منبع: مجموعه مقالات چهارمین کنگره بین المللی علوم انسانی اسلامی – جلد 3، ص 153 تا 170
1. مقدمه
قرآن، مهمترین منبع اسلامی و کتاب هدایت است؛ مخاطبان آن نوع بشر، و قوانینش فراتر از جوی است که در آن نازل شده؛ ازاینروست که پاسخگوی پرسشها و مسائل بشری است. با این حال قرآن کتابی صرفاً علمی نیست و به کارهای اساسی و مهم توجه دارد (صدر، 1428ق، ص53) و نمیخواهد نیروهای رشد و ابتکار و کاوش انسان را از بین ببرد؛ لذا شایسته نیست که از آن انتظار داشته باشیم مانند کتابی درسی همه تفصیلات و جزئیات را ارائه دهد (صدر، 1428ق، ص53).
برایناساس اسلام دارای نظریاتی است که موضع کلی آن را در هریک از حوزههای زندگی بیان کرده، چارچوبی کلی برای آنها عرضه مینماید. اهمیت این نظریات به اندازهای است که در ظهور دیدگاههای متفاوت بین اسلام و غرب، استخراج آنها بر مسلمانان واجب میشود (صدر، 1428ق، ص104). شهید سیدمحمدباقر صدر (1400-1353ق) فرو رفتن در متون اسلامی را تنها راه آگاهی از موضع اسلام درباره هر موضوع خاص میداند (صدر، 1428ق، ص42-41). وی قرآن را علم گذشته و آینده، داروی دردها و مایه نظم امورمان میداند و معتقد است از این راه است که در مقابل تجارب زمینی در هر موضوع، میتوان نظر الهی و موقعیت آسمانی را دانست (صدر، 1428ق، ص31). ایشان نظریه اسلام در اقتصاد، بانکداری، سیاست و سنتهای تاریخی را استخراج کرده است.
با عنایت به ضرورت نظریهسازی قرآنی و عمومیت روش آن در عرصههای مختلف، این نظریه میتواند الگویی برای دستیابی به نظریه اسلامی در دیگر حوزههای دانشی علوم اجتماعی، از جمله مدیریت باشد. نظریه اقتصاد اسلامی ایشان دارای دو بعد مذهب و علم است که میتوان آنها را در نظریه مدیریت اسلامی نیز به کار گرفت. تبیین این ابعاد، به انضمام روششناسی شهید صدر در نظریهسازی قرآنی، درآمدی بر نظریه مدیریت اسلامی بر مبنای آرای ایشان است.
پیش از این نیز تألیفاتی با محوریت مقولات «مذهب» و «علم» (ابعاد نظریه اقتصاد اسلامی شهید صدر) در مدیریت اسلامی منتشر شده است (ر.ک: افجهای، 1388؛ امیری و عابدی جعفری، 1392). تفاوت اثر حاضر با مجموعههای پیشین در این است که در اینجا تلاش میشود تا از ابعاد ساختار نظریه شهید صدر در اقتصاد اسلامی الگوبرداری صحیح شود و بلکه روش او در استخراج نظریات اسلام نیز تبیین گردد. پرسش اصلی تحقیق چنین خواهد بود: «نظریه اسلامی در مدیریت بر مبنای آرای شهید صدر دارای چه ابعادی است و با چه روشی صورت میگیرد؟». روش پژوهش حاضر کیفی و فاقد فرضیه است که با انجام مطالعات کتابخانهای تحقق مییابد و تحقیق پیشرو از لحاظ هدف، بنیادی است.
1-1. ضرورت کشف نظریههای اسلامی
ممکن است این پرسش مطرح شود که ضرورت استخراج نظریات اساسی اسلام در موضوعات مختلف چیست؛ درحالیکه پیامبر اکرم چنین نظریاتی - به شکل نظریات محدود و صیغههای کلی- نداده است؟.
شهید صدر معتقد است پیامبر اکرم از راه تطبیق این نظریات را ارائه میداد؛ به این معنا که ایشان نظریات را از راه جوّ کلی قرآنی که در زندگی اسلامی بوده ارائه میفرموده است؛ لذا هر فرد مسلمانی در چارچوب چنین جوی حامل نظریه بوده است؛ حتی اگر آن نظریه را به صورت کلی و سطحی فهمیده باشد؛ اما اگر آن جو و چارچوب وجود نداشته باشد و نیازمند بررسی نظریات قرآن کریم در اسلام باشیم، در این حالت به عنوان انسان مسلمان، خود را در برابر نظریات فراوان و در زمینههای مختلف زندگی مییابیم و اگر بخواهیم موضع اسلام را نسبت به این نظریات معین کنیم، باید از متون اسلامی استمداد جوییم و در اعماق آنها رسوخ کنیم تا به موضع اسلام برسیم و نظریات اسلام را که برطرفکننده ابهامات هستند، کشف کنیم (صدر،1360، ص22 و 24).
2. مبانی نظری
1-2. نظریه اسلامی
نظریه یا نگره، عبارت است از تفکر (یا نتیجه تفکر) انتزاعی به شکلی اندیشمندانه و منطقی. نظریه در معنای کلی چارچوبی عام برای تفسیر است؛ چارچوب فراگیری که حفظ انسجام اجزای هر تصور یا انگاره را تأمین میکند. در تعاریف جدید از نظریه بر ذات تفسیری، انتزاعی و تعمیمدهندگی آن تأکید میشود. نظریه میتواند هنجاری باشد و درباره «آنچه باید باشد» توضیح دهد، که در این صورت بیانگر اهداف، هنجارها و معیارهاست. همچنین میتواند تودهای از اطلاعات باشد که نظریهپردازی، سروسامان دادن و پیش بردن همین توده اطلاعات است. نظریه را میتوان روشی برای درک یا مشاهده واقعیتها نیز دانست؛ نظام تفکری که بسیار عمیقتر و پویاتر از تجربیات روزانه باشد. به بیانی دقیقتر، یک نظریه مجموعهای از سازهها (مفاهیم)، تعاریف و گزارههای بههممرتبط است که از طریق مشخص ساختن روابط بین متغیرها، با هدف تبیین و پیشبینی پدیدهها دید نظامیافتهای از پدیدهها ارائه میکند (ر.ک: کرلینجر، 1380).
در علم جدید، مراد از نظریه، نظریه علمی است. این نوع نظریه توضیح مستدل و تصدیقشدهای از طبیعت است که با روش علمی سازگار بوده، معیارهای مورد نیاز علم جدید را داراست. توصیف این نظریه به گونهای است که هر یک از اهالی فن قادر به درک آن خواهند بود و میتوانند به روش تجربی آن را اثبات یا ابطال کنند. لذا این باور وجود دارد که نظریات علمی قابل اتکاترین، دقیقترین و جامعترین نوعِ اطلاعات علمی هستند.
اما منظور از نظریه در نظریهسازی اسلامی، ساختاری فکری مرکب از مجموعهای از اصول، مبانی، نگرهها، مفاهیم و احکام اسلامی است که در چارچوب بیان رهیافتی اسلامی، در یکی از حوزههای مربوط به انسان، جامعه و هستی با یکدیگر مرتبطاند (بری، 1422ق، ص26-25). به عبارتی نظریه اسلامی، ساختاری منسجم، هماهنگ و یکپارچه است که میان اجزای آن پیوندی برقرار شده تا بیانگر موضع کلی اسلام در یکی از حوزههای زندگی (بهویژه حوزههای اجتماعی) باشد. ثمره این نظریه آن است که از خلال ضوابط و معیارهای کلی شریعت مقدس، مبانی و چارچوبی کلی برای حوزه مورد نظر عرضه میکند. همچنین نظریهپردازی اسلامی، بیشتر به کشف نظریه نزدیک است تا ابداع آن. این نظریهسازی بر کنشی فکری، فقهی، ترکیبی، آگاهانه و متخصصانه متکی است که در پرتو آن، رهیافت اسلامی براساس مبانی و معیارهای مشخص کشف میشود.
تبلور نظریه اسلامی و روشن شدن معایب و محاسن آن، جز با قرار گرفتن در محک و اجرا شدن در واقعیت زندگی ممکن نیست؛ زیرا اجرا شدن نظریهای اسلامی در عرصه واقعیت، آن را در مقام پاسخگویی و تجربه قرار میدهد و پنجرههای جدیدی را به روی خرد اجتهادی میگشاید که به تعدیل و تکامل آن میانجامد.
یکی از معتبرترین نظریات اسلامی، نظریه اقتصاد اسلامی شهید صدر است که کتاب حاوی آن (اقتصادنا) به تعبیر بسیاری از اقتصاددانان، قرآن اقتصاد اسلامی است (هاشمی شاهرودی، 1394، ص7). شهید صدر نظریه خود را بر ابعاد سهگانه مذهب، نظام و علم استوار کرده است که این چارچوب به جهت عمومیت، میتواند در نظریهسازی اسلامی در مدیریت نیز به کار گرفته شود.
1-1-2. ابعاد نظریه اسلامی در اقتصاد
شهید صدر معتقد است اسلام افزون بر احکام اقتصادی دارای مذهب و علم اقتصاد ویژه است (یوسفی، 1379، ص34-21). نظریه اقتصاد اسلامی ایشان دارای دو بعد مذهب و علم است.
الف) مذهب
گاهی مذهب به مجموعه اصول اعتقادی، وظایف عملی و تعهدات اخلاقی اطلاق، و به جنبه ایمانی آن بیشتر توجه میشود (صدر، 1369، ص33). این کاربرد مذهب بیشتر مورد توجه شهید صدر است. وقتی وی اقتصاد اسلامی را مذهب مینامد، تعریف و توصیفش بسیار وسیعتر از این مفهوم است (صدر، 1381، ص7). از نظر شهید صدر، اسلام علاوه بر احکام اجتماعی، دارای مذهب و مذهب اجتماعی است که گاهی از آن به نظام اجتماعی نیز تعبیر میشود[1]. او بر این باور بود که اسلام در ورای احکام خود، دارای نظامی بنیادی است که همان «مذهب» اجتماعی اسلام است (مثل مذهب اقتصادی). همچنین توجه داشت که در دیگر نظامات لیبرالیستی، سوسیالیستی و کمونیستی نیز احکامی مانند احکام اقتصادی مستند به مجموعهای قواعد بنیادی و ریشههای فکری است.
هرچند نظر شهید صدر در باب مذهب اقتصادی یا به نحو عام در باب مذهب اجتماعی به طور کامل منقح نیست، اما اجمالاً از منظر ایشان، «مذهب اجتماعی عمدتاً بایدها و نبایدها[2] شایستهها و ناشایستهها و ینبغی و لاینبغیها را بیان میکند. مذهب اجتماعی منظومهای است که زیربنای احکام اجتماعی است؛ غیر از این احکام، لایههای دیگری از نظریات و قواعد عمومیِ قابل استناد به شریعت وجود دارد که دارای نظم و نسق و انتظام خاصی بوده و قطعات یک پازل و جورچین به شمار میروند؛ به طوری که یک «کل» و یک بسته پیشنهادی را در عرصه سیاست، فرهنگ یا غیره را شکل میدهند و با سایر نظامات اجتماعی اسلام هم ارتباط برقرار میکنند؛ مثل نظام اقتصادی که در درون خود، دارای عناصر بههمپیوسته است و این عناصر بههمپیوسته، دارای ارتباط خاص با نظام سیاسی و فرهنگی یا نظام تربیتی و امثال اینهاست و در مجموع، یک سلسله نظامات مستند به اسلام هستند که نظام کلان اسلامی را تشکیل میدهند» (صدر، 1354، ص346-337 و ص156-113).
بنابراین به نظر شهید صدر، اسلام دارای مذهب کاملی است که عرصههای گوناگون حیات را شامل میشود. برایناساس مذهب عام اسلامی از دیدگاه ایشان عبارت است از «اصول تنظیم حیات بشر برای حل مشکلات، که با مفهوم عدالت اجتماعی از دیدگاه اسلام ارتباط داشته، از منابع اسلامی کشف میشوند و دارای دو بخش ثابت و متغیرند» (میرمعزی، 1385، ص128). بر اساس این تعریف مذهب دارای ویژگیهای زیر است:
- مذهب روشی است که جامعه ترجیح میدهد در حیات و حل مشکلات عملیاش از آن پیروی کند (صدر، 1408ق، ص29 و 377)؛
- مذهب روش تنظیم حیات است (صدر، 1408ق، ص31)؛
- مذهب مجموعهای از نظریات اساسی است که مشکلات حیات را حل میکند (صدر، 1408ق، ص384)؛
- مذهب شامل هر قاعده اساسی است که با اندیشه عدالت اجتماعی ارتباط دارد (صدر، 1408ق، ص381)؛
- مذهب عام اسلامی را باید از منابع اسلامی کشف کرد (صدر، 1408ق، ص388-392)؛
- مذهب عام اسلامی دارای دو بخش ثابت و متغیر است. بخش ثابت به وسیله اسلام و به صورت منجز و قطعی پر شده و بخش متغیر که منطقةالفراغ را تشکیل میدهد، پر کردنش به دولت (ولی امر) سپرده شده است (صدر، 1408ق، ص402-400)؛
- هدف مذهب، تغییر وضع فاسد موجود و تبدیل آن به وضع مطلوب[3] است (صدر، 1369، ص291).
ب) علم
امروزه در زبان فارسی کلمه «علم» به دو معنای متفاوت به کار برده میشود:
- معنای اصلی و نخستین علم، دانستن در برابر ندانستن است. به همه دانستنیها صرفنظر از نوع آن، علم میگویند و عالم به کسی گفته میشود که جاهل نیست. مطابق این معنا اخلاق، ریاضیات، فقه، دستور زبان، مذهب، زیستشناسی و نجوم همه علماند و هرکس یک یا چند رشته از آنها را بداند عالم است. به این معنا خداوند عالم است؛ یعنی نسبت به هیچ امری جاهل نیست و برای او مسئله مجهولی وجود ندارد. محتوای قرآن به این معنا علمی است؛ یعنی مجموعهای از دانستنیهاست و هرکس آنها را بداند عالم به قرآن است. همه فقها عالماند و هرکس از خدا و صفات و افعال او آگاهی داشته باشد نیز عالم است. مشخص است که در این معنا علم در برابر جهل قرار میگیرد. کلمه Knowledge در انگلیسی معادل این معنای علم است؛
- کلمه علم در معنای دوم منحصراً به دانستنیهایی اطلاق میشود که از طریق تجربه مستقیم حسی به دست آمده باشند. علم در اینجا در برابر جهل قرار نمیگیرد، بلکه در برابر همه دانستنیهایی قرار میگیرد که مستقیماً از آزمون حسی برنمیخیزند. اخلاق (دانش خوبیها و بدیها)، متافیزیک (دانش احکام و عوارض هستی مطلق)، عرفان (تجارب درونی و شخصی)، منطق (ابزار هدایت فکر)، فقه، اصول، بلاغت و غیره همه بیرون از علم به معنای دوم قرار میگیرند و همه به این معنا غیرعلمیاند. کلمه Science در انگلیسی معادل این علم است. دیده میشود که علم در این معنا بخشی از علم به معنای اول را تشکیل میدهد و به سخن دیگر، علم تجربی نوعی از انواع دانستنیهای بسیاری است که میتواند در اختیار بشر قرار گیرد. رشد علم به معنای دوم عمدتاً از آغاز دوره رنسانس به بعد است؛ درحالیکه علم به معنای مطلق آگاهی (معنای اول) تولدش با تولد بشریت همآغاز است. همه مدح و تحسینی که در معارف اسلامی درباره علم و عالم رسیده، و همه ذم و ملامتی که از عالمان بدون عمل شده و اصولاً هرچه درباره علم و عالم و معنا و صفات و خواص و فضایل و رذایل آنها گفته شده است، همه ناظر به علم در برابر جهل است، نه علم تجربی در برابر علم غیرتجربی (سروش، 1358، ص8-5).
تلقی متداول معاصر از معرفت علمی، مطابق معنای دوم علم است. این نوع معرفت، معرفتی است اثباتشده و نظریههای علمی به شیوهای دقیق از یافتههای تجربی که با مشاهده و آزمایش به دست آمدهاند، اخذ میشوند. علم بر آنچه میتوان دید و شنید و لمس کرد و امثال اینها بنا شده است، عقاید و سلیقههای شخصی و تخیلات ظنی هیچ جایی در علم ندارند. علم آفاقی است و معرفت علمی، معرفتی درخور اطمینان است؛ زیرا به طور آفاقی اثبات شده است (چالمرز، 1384، ص13). به عبارتی میتوان گفت علم را به توصیف و معرفت واقعیتها تعریف کردهاند که در آن سخن از طبیعت میرود. «چگونه هست» و «چگونه نیست» به عهده علم است، نه «چگونه باید باشد» و «چگونه نباید باشد»؛ بنابراین مجموعه معارفی که به نحوی جزئی یا کلی به توصیف چگونگی هستیها میپردازند، علم نام میگیرند. بهطور کلی همواره قوانین علمی قضایای کلی منطقی هستند که به هست یا نیست ختم میشوند؛ رابطه بین چند عامل را نفی یا اثبات میکنند یا میگویند نسبت الف به ب چنین است یا چنین نیست (سروش، 1359، ص14-13).
با این حال، علم دوران مدرن مانند علم دوران گذشته باورمند و معتقد به نظام علّی و معلولی است؛ با این تفاوت که چون خود را از فلسفه الهی و دین جدا کرده، به علت فاعلی و غائی عالم کاری ندارد و دایره نظام علّی را در حصار تنگ حس و تجربه محدود میسازد. همه همت عقل حسی و تجربی کاوش در علل فاعلی است؛ یعنی فلان چیز پیش از این چه بوده و اکنون چه هست و سرانجام تحت تأثیر عوامل طبیعی چه خواهد شد. (ر.ک: جوادی آملی، 1386).
شهید صدر در نظریه اقتصاد اسلامی، علم بودن اقتصاد اسلامی را کانون بحث قرار داده و آن را علمی میداند که «به تفسیر زندگی اقتصادی و حوادث و پدیدههای آن و ربط این حوادث و پدیدهها به عوامل کلی حاکم بر آنها میپردازد» (صدر، 1408ق، ص28 و 337). وی معتقد است که تفسیر علمی حوادث اقتصادی از دو راه امکانپذیر است:
- جمعآوری حوادث اقتصادی از طریق تجربه واقعی زندگی و تنظیم علمی آنها به گونهای که موجب کشف قوانین حاکم بر این حوادث در محدوده آن زندگی واقعی و شرایط ویژه آن شود؛
- آغاز در بحث علمی از مسلمات معینی که ابتدا فرض تحقق آنها میشود و در پرتو آن فروض، توجیه اقتصادی و کیفیت جریان حوادث استننتاج میشود.
راه اول برای تحقق علم اقتصاد اسلامی متوقف بر آن است که مذهب اقتصادی اسلام در عالم واقع تحقق یابد و راه دوم برای توضیح برخی حقایق زندگی اقتصادی در جامعه اسلامی سودمند است؛ ولی اینگونه تفسیرها تا زمانی که با تجارب جمعآوریشده از واقع خارجی آزموده نشود، نمیتواند مولد علم اقتصاد اسلامی بهصورت عام و دقیق آن شود؛ زیرا در بسیاری موارد، بین زندگی واقعی و تفسیرهایی که بر اساس فروض صورت میگیرد، تفاوت وجود دارد. افزون بر این، عنصر روحی و فکری در جامعه اسلامی، دارای اثر فراوانی در زندگی اقتصادی است و این عنصر دارای حدود تعریفشده و شکلی معین نیست تا بتوان آن را فرض، و بر اساس آن نظریهپردازی علمی کرد؛ بنابراین تا وقتی که مذهب اقتصادی اسلام با همه اصول و مشخصات و اجزایش در متن زندگی اجرا، و وقایع و تجربههای اقتصادی آن جامعه بهصورت منظم بررسی نشود، امکان ندارد علم اقتصاد اسلامی به معنای حقیقی آن تولد یابد (صدر، 1408ق، ص334-331).
بنابراین شهید صدر معتقد است که اسلام دارای مذهب و نظام اقتصادی است و اقتصاد اسلامی هویت علمی ندارد و تا وقتی جامعه اسلامی تحقق خارجی نیافته، مطالعات علمی ممکن نیست؛ در نتیجه علم اقتصاد اسلامی نمیتواند وجود حقیقی بیابد (صدر، 1408ق، ص334-330).
تجربهگرایی در علم
شهید صدر زیربنای علم از نظر منطق عقلی را معلومات عقلی اولی (مبدأ علیت، مبدأ سنخیت و مبدأ عدم تناقض) میداند که اگر از ذهن بشر سلب گردند، نمیتوانند به هیچ وجه به معرفتی نظری دست یابند (صدر، 1351، ص42)؛ این در حالی است که تجربیون به وجود معارف عقلی ضروری سابق بر تجربه اعتراف نمیکنند و تجربه را تنها اساس برای حکم صحیح و مقیاس کلی در تمام حوزهها اعتبار کردهاند و حتی احکامی را که در منطق عقلی معارف ضروری ادعا شدهاند، محکوم تجربه میدانند و به اندازهای از آنها اعتراف میکنند که تجربه آنها را تحدید میکند (صدر، 1351، ص49).
شهید صدر معتقد است «تجربه نخستین معیار و منبع اساسی برای سنجش افکار و معارف نیست، بلکه معلومات اولی عقلی معیار سنجش افکار میباشد که از پرتو آنها میتوان معلومات و حقایق دیگری به دست آورد؛ حتی تجربه نیز احتیاج به همان مقیاس و معیار عقلی دارد» (صدر، 1351، ص68).
3. تبیین روش دستیابی به نظریه اسلامی در آرای شهید صدر
شهید صدر دستیابی به نظریه قرآنی را نتیجه تفسیر موضوعی میداند و معتقد است: «تفسیر موضوعی از استفاده مدلولات تفصیلی آیات فراتر رفته و تلاش میکند ارتباط میان این مدلولات را دریافته و بهاینترتیب به نظریه قرآنی دست یابد. این همان چیزی است که به زبان امروز نظریه مینامیم و بهاینترتیب به نظریه قرآنی از نبوت یا مذهب اقتصادی یا سنن تاریخی و همچنین آسمان و زمین دست مییابیم» (صدر، 1428ق، ص32). وی با طرح تجارب بشری به عنوان مایههای تفسیر موضوعی، این روش تفسیری را تنها راهی میداند که ما را قادر میسازد تا در موضوعات مختلف زندگی به نظریههای اساسی اسلام و قرآن دست یابیم (صدر، 1428ق، ص30).
«روش موضوعی» روشی است که به واقعیت زندگی، جامعه و هستی توجه دارد و دارای دقت و واقعگرایی است (رک: بری، 1422). صدر روش مذکور را در برخی مطالعات اسلامی تعمیم بخشیده و توانسته است در پرتو آن، نظریه اسلام در موضوعات مختلف را به تصویر بکشد؛ در کتاب اقتصادنا نظریه اقتصادی اسلام، در کتاب البنک اللاربوی فی الاسلام نظریه اسلام در باب معاملات بانکی، در کتاب المدرسة القرآنية نظریه اسلام در باب سنتهای تاریخی و همینطور در باب عناصر جامعه و در کتاب الاسلام يقود الحياة نظریه سیاسی اسلام را بر اساس همین روش عرضه کرده است. (رک: صدر، 1360).
1-3. روش موضوعی
به اعتقاد شهید صدر روش موضوعی تفسیر قرآن در تلاش است به بررسی و تحلیل قرآنی موضوعات زندگی عقیدتی یا اجتماعی بپردازد و هدف آن را تعیین موضع و دیدگاه قرآن کریم در آن موضوع -که از موضوعهای زندگی یا هستی است- میداند. مفسر موضوعی در طی فرایند تفسیر میکوشد موضع قرآن کریم را نسبت به موضوع مطرحشده جویا شود و نظریهای را که از طریق مقارنه این متن با دیگر موضوعات، افکار و تمایلات به دست آمده، استخراج کند (حیدری، 1433ق). از این جهت، نتایج تفسیر موضوعی، دائماً نتایجی وابسته به جریانات تجربه بشری است و این نتایج، نمایانگر افکار و تمایلات قرآنی برای تعیین و محدود ساختن نظریه اسلامی درباره موضوعی از موضوعات زندگی خواهد بود.
بنابراین روش موضوعی، عمل گفتوگو با قرآن کریم و به سخن درآوردن آن است و به کار بردن متن قرآنی، در راه کشف حقیقتی از حقایق بزرگ زندگی است؛ چراکه امیرالمؤمنین علی درباره قرآن میفرماید: «آن است قرآن، او را به سخن گفتن وادار کنید و هرگز (با شما) سخن نخواهد گفت؛ ولی من برای شما از قرآن خبر میدهم. [4]آگاه باشید در این کتاب الهی است علم هر آنچه که خواهد آمد و حدیث هر آنچه که گذشته است و دوای درد شما و نظم آنچه در میان شما باید باشد (نهجالبلاغه، خطبه 158).
در روش موضوعی، قرآن با واقعیت (واقعیت زندگی) پیوند میخورد؛ چراکه این روش از واقعیت آغاز میشود و در قرآن پایان مییابد؛ نه اینکه از قرآن آغاز و در قرآن ختم شود و عملی جدا از واقعیت گردد. بدین علت، تفسیر موضوعی، قادر به رشد و نمو و توسعه و تحول است؛ زیرا تجربه بشری او را غنی میسازد و درس قرآنی و تأمل قرآنی در پرتو تجربه بشری این غنا را به فهم اسلامی قرآن به طور صحیح، مبدل میکند (صدر، 1360، ص18-16).
1-1-3. مراحل روش موضوعی
روش موضوعی دارای مراحلی است که عبارتاند از:
الف) حرکت از موضوع عینی به نص
در روش موضوعی نقطه آغاز، موضوع خارجی است و پس از آن باید به قرآن و سنت شریف توجه کرد تا نظریه اسلامی به صورت فراگیر در آن موضوع استخراج شود. البته پژوهشگری که این مسیر را میپیماید باید در مرحله نخست بکوشد مشکلات و راهحلهایی را که تجارب اندیشه بشری پیرامون این موضوع خارجی عرضه کرده و پرسشها و نقاط خلأ تطبیق تاریخی آن را مطالعه کند (ر.ک: بری، 1422ق و 1386).
ب) حرکت از مدلول جزئی به مدلول مشترک و کلی
شهید صدر برای استخراج نظریه از دل نصوص اسلامی پیشنهاد میکند با پشت سر هم قراردادن مدلولهای جزئی احکام و آیات، میانشان نظم و نسق و انسجامی پدید آوریم. ایشان، اِعمال این روش را نیازمند آگاهی افزونتری به احکام و مفاهیم اسلامی میداند -که گاه در موضوعی واحد پراکنده به نظر میرسند-، ازاینرو اجتهاد در عرصه نظریهپردازی فقهی، نیازمند تلاشها و ابداعات بیشتر است.
ج) حرکت از سلیقه شخصی به واقعیت
از مهمترین دشواریهای نظریهپردازی اسلامی چگونگی برحذر بودن از لغزشهای شخصی هنگام عملیات کشف نظریه است. رویارویی با این دشواری، جز از طریق ایجاد روشی که ضوابط متناسب با طبیعت نصوص اسلامی را فراهم آورد، میسر نیست. این روش باید ضوابطی را فراهم سازد که نزدیکترین نظریه را درباره واقعیت تشریع اسلامی به دست داده و برآمده از افکار شخصی و ذهنیتهای پیشین که فرد با خود دارد نباشد.
کاری که مجتهد در نظریهپردازی اسلامی انجام میدهد، با نظریهپردازی نظریهپردازان مکاتب بشری متفاوت است؛ زیرا آنان مستقیماً به تکوین و ابداع نظریه اقدام میکنند و پس از پیریزی یک نظریه، آن را مبنای پژوهشهای بعدی قرار میدهند؛ اما مجتهد، به جای مطالعه صرف عالم تکوین و ابداع نظریه که ممکن است برآمده از افکار شخصی باشد، با مراجعه و مطالعه عالم تشریع به اکتشاف نظریه میپردازد.
از آن جهت که طی مراحل مختلف توسط مجتهد صورت میگیرد، ممکن است نظرات وی دخیل باشد – بهویژه در مرحله حرکت از موضوع عینی به نص؛ چراکه جهانبینی در شناخت موضوع عینی نقشی اساسی دارد- اما در نهایت با توجه به ضوابطی که اندیشیده میشود، نزدیکترین نظریه به واقعیت تشریع اسلامی به دست خواهد آمد (ر.ک: صدر، 1354).
4. نظریه اسلامی در مدیریت
بنابر مطالب پیشین میتوان گفت نظریه اسلامی در مدیریت بر مبنای آرای شهید صدر، نوعی نظریهسازی با روش موضوعی است که نظریهپرداز آن توأمان عهدهدار وظیفه فقاهت و اکتشاف خواهد بود که این نیازمند آگاهی از احکام و مفاهیم اسلامی و تسلط بر آنهاست. این نظریه ساختاری فکری، مرکب از مجموعهای از اصول، مبانی، نگرهها، مفاهیم و احکام و نصوص اسلامی است که در چارچوب بیان رهیافتی اسلامی در حوزه مدیریت و سازمان با یکدیگر مرتبطاند.
1-4. ابعاد نظریه اسلامی در مدیریت
1-1-4. مذهب مدیریتی اسلام
باورها، پیشفرضها و دانش از جهان بر چگونگی طراحی و مدیریت سازمان توسط رهبران تأثیر میگذارد (هچ، 1390، ص38). به عبارتی احکام مدیریتی و سازمانی نظامهای مختلف نیز مستند به قواعد بنیادی و ریشههای فکری است؛ زیرا دانش بر پارادایمهای مختلفی استوار است و هر پارادایم پیشفرضهای خاصی درباره جهان دارد.
بنابراین میتوان گفت به هر قاعده زیربنایی و اساسی اداری و سازمانیای که با ایده عدالت اجتماعی ارتباط یابد، «مذهب مدیریتی اسلام» اطلاق میشود. این مذهب مدیریتی، یک کل و بسته پیشنهادی است و بایدها و نبایدها و شایستهها و ناشایستهها را در آن موضوع بیان میکند و با دیگر نظامات اجتماعی اسلام نیز ارتباط دارد و اصول تنظیم حیات بشر را برای حل مشکلات آن بیان خواهد کرد (افجهای، 1388، ص4).
2-1-4. علم مدیریت اسلامی
طبق تعریف پذیرفتهشده از مذهب و علم، مذهب بیانگر بایدها و نبایدهاست؛ اما علم، هستها را بیان میکند. بنابراین مذهب مدیریت اسلامی با وصفی که آمد، میتواند دارای وصف اسلامی و غیراسلامی باشد؛ اما علم مدیریت، اسلامی و غیراسلامی ندارد؛ چراکه در واقع، از این علم، روش دستیابی به آن غایات و اهداف را به دست میآوریم (صدر، 1354، ص156-113 و 424-417). لذا علم مدیریت یا اداره شامل هر نظریهای است که رویدادهای عینی اداری یا سازمانی را دور از هرگونه اندیشه عدالتخواهانه و پیشساخته ذهنی آنطور که هست تفسیر کند (افجهای، 1388، ص4). به عبارت دیگر علم مدیریت به تفسیر زندگی مدیریتی و سازمانی، پدیدههای آن، عوامل کلی حاکم بر آنها و روابط آنها میپردازد.
2-4. کاربست روش موضوعی در نظریه اسلامی در مدیریت
بر اساس نظر شهید صدر تنها راه به دست آوردن نظریات اساسی اسلام در مقابل موضوعات مختلف زندگی، از جمله مسائل مرتبط با سازمان و مدیریت، روش تفسیر موضوعی است که به واقعیت زندگی و هستی توجه دارد. در این روش، مفسر میکوشد موضع قرآن کریم را نسبت به موضوع مذکور جویا شود و نظریهای را که از مقارنه این متن با موضوع و افکار و تمایلات دیگر به دست آمده، استخراج کند.
مفسر موضوعی از موضوع خارجی که در اینجا موضوعات مرتبط با سازمان و مدیریت است میآغازد و پس از آن توجه خود را به قرآن و سنت معطوف میدارد تا نظریه اسلامی فراگیری را در این موضوع کشف و استخراج کند. بر اوست که در این مسیر پر فراز و نشیب ابتدا مشکلات و راهحلهای تجارب متعدد بشری را درباره موضوع مورد نظر بررسی کند و سپس با مراجعه به متون مقدس، نظم و نسق و انسجامی میان مدلولات جزئی احکام و آیات پدید آورد.
بنابراین روش نظریهسازی اسلامی در مدیریت، مبتنی بر روش تفسیر موضوعی قرآن کریم است و این امر خطیر نیازمند تخصص و مهارت در این زمینه است و هر کسی قادر نخواهد بود با علم اجمالی خویش درباره مدیریت و اسلام به کشف نظریه اسلامی در مدیریت بپردازد. به عبارتی همانگونه که استخراج احکام شرعی نیازمند تخصصی فقهی است، استخراج نظریات اسلامی در باب موضوعات مختلف زندگی از قرآن کریم نیز به تخصص تفسیری نیاز دارد.
مفسر موضوعی برای استخراج نظریه اسلامی در مدیریت باید با مطالعه پرسشها و پاسخهای موجود در این دانش که برخاسته از تجربیات بشری است به سراغ قرآن و سنت برود و به تعبیر امیرالمؤمنین آنها را به سخن درآورد و به گفتوگو با قرآن حکیم بنشیند و با طی فرایند تفسیر موضوعی که پیشتر ذکر آن رفت، پاسخهای قرآن به پرسشهای مرتبط با دغدغه خویش را استخراج کند و با کنار هم قرار دادن آنها منظومه واحدی پدید آورد که بیانگر نظریه اسلامی در مدیریت باشد.
طبیعتاً این اقدام، آسان نخواهد بود؛ چراکه اگر چنین بود تاکنون شمار نظریات اسلامی از حد گذشته بود؛ حال آنکه تنها اقدامات جدی در این زمینه، مباحث شهید صدر درباره نظریه اسلامی در اقتصاد، بانکداری و سنتهای تاریخی است.
5. جمعبندی و نتیجهگیری
قرآن حکیم پاسخگوی پرسشها و مسائل بشری است و براین اساس اسلام دارای نظریاتی است که موضع کلی آن را در هر یک از حوزههای زندگی بیان میدارد. اهمیت این نظریات به اندازهای است که شهید صدر قائل به وجوب استخراج آنها در فرایند نظریهسازی اسلامی است؛ که البته بیشتر به کشف نظریه نزدیک است تا ابداع آن. نظریهای که ساختاری فکری بوده، مرکب از اصول، مبانی، نگرهها و مفاهیم و احکام و نصوص است و این اجزا در چارچوب بیان رویکردی اسلامی در یکی از حوزههای مربوط به انسان، جامعه و هستی با یکدیگر مرتبط اند.
شهید صدر این روش را در کشف نظریات حوزههای مختلفی به کار گرفته که از مهمترین آنها اقتصاد است. به باور وی اسلام افزون بر احکام اقتصادی، دارای مذهب، نظام و علم اقتصاد ویژهای است که با دیگر مذهبها و نظامات آن نیز مرتبط است.
پذیرش وجود دیگر مذهبها و نظامات (از جمله مدیریت) در اسلام، راه را برای کشف آنها هموار میکند. بر این اساس است که میتوان اجمالاً گفت مذهب مدیریتی اسلام عبارت است از هر قاعده زیربنایی و اساسی اداری و سازمانیای که با ایده عدالت اجتماعی ارتباط یابد؛ علم مدیریت اسلامی هر نظریهای است که رویدادهای عینی اداری یا سازمانی را به دور از اندیشه عدالتخواهانه و پیشساخته ذهنی آنطور که هست تفسیر میکند؛ و نظام مدیریت اسلامی ناظر به روابط سازمانی افراد آن است که هدف کلی نظام را دنبال میکند و باید با دیگر نظامات هماهنگ باشد تا بتواند هدف اصلی را به طور کامل محقق کند. واضح است که مذهب مدیریتی اسلام دربردارنده گزارههای «باید»ی و مرتبط با عدالت اجتماعی است و متفاوت با علم مدیریت اسلامی است که متحمل گزارههای «هست»ی است که حاصل اجرای گزارههای بایدی مذهب میباشند. از این جهت است که کشف و پیادهسازی مذهب مدیریتی اسلام در جامعه اسلامی، مقدم بر تحقق علم مدیریت اسلامی است و سخن گفتن از علم اسلامی پیش از تحقق مذهب آن در جامعه دینی، امری ناصحیح است.
کشف و استخراج این مذهب و نظام از متون دینی، مستلزم به کار بستن روش تفسیر موضوعی است و کارکرد آن چنین است که مفسر موضوعیِ آگاه به دانش مدیریت، تجربیات و مسائل واقعی زندگی بشری در عرصه سازمان و مدیریت را به قرآن عرضه میدارد و به تعبیر امیرالمؤمنین آن را به سخن درآورده، پس از بررسی آیات قرآن کریم، با کنار هم نهادن آنها منظومه واحدی پدید میآورد که بیانگر نظریه اسلامی در مدیریت باشد.
منابع
- نهجالبلاغه (1392). ترجمه محمدتقی جعفری، مشهد: بهنشر.
- افجهای، سیدعلی اکبر (1388). مدیریت اسلامی. تهران: انتشارات جهاد دانشگاهی واحد علامه طباطبایی.
- امیری، علی نقی، و عابدی جعفری، حسن (1392). مدیریت اسلامی، رویکردها. تهران: انتشارات سمت.
- بری، باقر (1422ق). فقه النظریه عند شهید الصدر (ره). بیروت: انتشارات دارالهادی.
- بری، باقر (1386). تحلیلی پیرامون نقش شهید صدر در نظریهسازی اسلامی؛ نظریهپردازی بر کاربست واقع گرایی، پگاه حوزه.205.
- پورعزت، علی اصغر (1387). مختصات حکومت حقمدار در پرتو نهجالبلاغه امام علی(ع). تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی.
- جوادی آملی، عبدالله (1386). انتظار بشر از دین. قم: مرکز نشر اسراء.
- جوادی آملی، عبدالله (1386). منزلت عقل در هندسه معرفت دینی. قم: مرکز نشر اسراء.
- چارلزوست، چرچمن (1369). نظریه سیستمها. ترجمه رشید اصلانی. تهران: مرکز مدیریت دولتی.
- چالمرز، آلن اف (1384). چیستی علم (درآمدی بر مکاتب علم شناسی فلسفی). ترجمه سعید زیبا کلام. تهران: انتشارات سمت.
- حیدری، سیدکمال (1433ق). منطق فهم القرآن (الاسس المنهجية للتفسير و التأويل فی ضوء آية الکرسی، الجزء الاول، من ابحاث المرجع الدینی السید کمال الحیدری). بقلم الدکتور طلال الحسن. قم: انتشارات دار فراقد.
- رزمی، سیدعلی اکبر (1372). نظامهای اقتصادی. مشهد: موحد
- رضائیان، علی (1387). تجزیه و تحلیل سیستمها و روشها. تهران: انتشارات سمت.
- سروش، عبدالکریم (1359). دانش و ارزش (پژوهشی در ارتباط علم و اخلاق). تهران: انتشارات یاران.
- سروش، عبدالکریم (1358). علم چیست؟ فلسفه چیست؟. تهران: انتشارات پیام آزادی.
- صدر، سیدکاظم (1381). تعامل بین اقتصاد و مذهب اقتصاد اسلامی، پژوهشهای رشد و توسعه پایدار. 5 و 6. 1-30.
- صدر، سیدکاظم (1369). روش تحقیق در اقتصاد اسلامی (مجموعه مقالات فارسی اولین مجمع بررسیهای اقتصاد اسلامی). مشهد: بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی.
- صدر، سیدمحمدباقر (1354). اقتصاد ما یا بررسیهایی در مذهب اقتصادی اسلام. ترجمه محمدکاظم موسوی. ج2. تهران: انتشارات اسلامی.
- صدر، سیدمحمدباقر (1369). اقتصادنا. بیروت: دارالفکر.
- صدر، سیدمحمدباقر (1408ق). اقتصادنا. قم: المجمع العلمی للشهید الصدر.
- صدر، سیدمحمدباقر (1428ق). المدرسة القرآنية. قم: مرکز الابحاث و الدراسات التخصصیة للشهید الصدر. چاپ چهارم.
- صدر، سیدمحمدباقر (1406ق). بحوث فی علم الاصول. ترجمه سیدمحمود هاشمی شاهرودی. ج5. قم: نشر المجمع العلمی للشهید الصدر.
- صدر، سیدمحمدباقر (1351). فلسفه ما. ترجمه سیدمحمدحسین مرعشی شوشتری. تهران: انتشارات کتابخانه صدر.
- صدر، سیدمحمدباقر (1360). مقدماتی در تقسیر موضوعی قرآن. ترجمه شاکر شاهدی. تهران: نشر فارابی.
- عزتی، مرتضی (1383). تحلیل امکان استفاده از مصادیق عینی و تجربی برای پژوهش در زمینه نظام اقتصادی اسلام، پژوهشهای اقتصادی ایران. 18. 89-110.
- مکارم شیرازی، ناصر (1371). ویژگیهای مدیریت اسلامی، ریشهها، الگوها، انگیزهها، مدیریت دولتی. 18. 30-37.
- میرباقری، سیدمحمدمهدی (1391). «تقریر جلسه چهارم درس خارج فقه حکومتی». قم: سایت فرهنگستان علوم قم (http://www.isaq.ir/vdcak6ny149nu.5k4.html).
- میرمعزی، حسین (1380). اسلام و نظام اقتصادی، فصلنامه علمی پژوهشی اقتصاد اسلامی. 3. 91-108.
- میرمعزی، حسین (1385). نقد و بررسی دیدگاه شهید صدر درباره هویت اقتصاد اسلامی، فصلنامه علمی پژهشی اقتصاد اسلامی. 22. 123-146.
- نمازی، حسین (1374). نظامهای اقتصادی. تهران: دانشگاه شهید بهشتی.
- هادوی تهرانی، محمدمهدی (1377). نظریه اندیشه مدون (1)، فصلنامه قبسات. 7. 98-108.
- هاشمی شاهرودی، سیدمحمود (1394). اندیشه اسلامی. قم: بنیاد فقه و معارف اهل بیت.
- هچ، ماری جو، و کانلیف، آن آل (1391). نظریه سازمان: مدرن، نمادین، تفسیری و پست مدرن. ترجمه حسن دانایی فرد. تهران: انتشارات مهربان نشر.
- یوسفی، احمدعلی و دیگران (1379). ماهیت و ساختار اقتصاد اسلامی. تهران: پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی.
- Smith, Adam (1983). The Wealth of Nations. With an Introduction by Andrew Skinner. Middleset, England: Penguin Books.
[1]میرمعزی معتقد است بهرغم تفاوتهایی که بین مفاهیم «نظام» و «مـکتب» وجـود دارد، شهید صدر در مواردی بین ایـن دو مـفهوم رابطه ایـنهمانی بـرقرار کـرده است (رک: میرمعزی، 1385).
[2]«باید»های مکتب بـاید بـر «هستی»ها مبتنی باشد؛ بحث هستیها نیز به عهده فلسفه است. بـنابراین هـر مکتب دارای فلسفهای است که برنامه و رسـالت آن مکتب را تبیین و توجیه مـنطقی مـینماید (صدر، 1381، ص 10).
[3]هدف مکتب اقتصادی اسـلام اجـرای قسط در زندگی اقتصادی است (صدر، 1381، ص 10).
[4]… ذلک القرآن، فاستنطقوه. ولن ینطق، ولکن اخبرکم عنه: الا ان فیه علم ما یأتی والحدیث عن الماضی ودواء دائکم. ونظم ما بینکم… فلو سألتمونی عنه لعلمتکم.