شهید آیت الله صدر و جایگاه ارزشى اجتهاد

نویسنده: محمد دشتى

براى درک جایگاه والاى شهید آیت الله سید محمد باقر صدر در فقه شیعه و ارزش اجتهاد و استنباط احکام الهى از دیدگاه آن بزرگ فقیه جهان تشیع، ذکر چند مقدمه ضرورى است:

الف) گروه‌ها و نظریه‌ها

در رابطه با قرآن و عترت و (قرآن و حدیث) چند نظریه وجود دارد:

نظریه اول: گروهى براى اغراض سیاسى و فرار از مسئولیت‌ها به شعار «حَسْبُنا كِتابُ اللّه» روى آوردند و گفتند: ما به عترت و تفسیر و حدیث احتیاج نداریم و تنها قرآن كافى است،[1] اگر چه عملاً نتوانستند در این شعار، پایدار بمانند.

نظریه دوم: برخى عكس گروه اول مى‌اندیشند و  مى‌گویند: فقط باید از روایات و اخبار و سنت رسول اكرم (صلى الله علیه وآله) استفاده كرد و ما هرگز حق نداریم با عقل و فكر و استدلال، قرآن را تفسیر و ارزیابى كنیم و  مسائل و احكام الهى را از قرآن استخراج نماییم.

سر دسته این گروه شخصى به نام امین استرآبادى است كه در زمان‌ها‌‌ى بعد به نام «اخباریون» معروف شدند. این گروه در شیعه، مقارن با ظهور صفویه پدید آمدند؛ اما در برابر ویژگی‌ها‌‌یى خط اجتهاد و ولایت فقیه و استدلال روشن و منطق قوى فقها دوام نیاوردند و به مرور فراموش شدند.[2]

نظریه سوم: این نظریه از آنِ طرفداران اجتهاد و تقلید است. آنان می‌گویند: قرآن و عترت ضرورت دارد و این دو بال پرواز در شناخت مسائل اسلامى را نمی‌توان نادیده گرفت؛ هم باید از اخبار و روایات بهره‌مند شد و هم عقل و استدلال و شناخت انسان محترم و ارزش‌مند است؛ زیرا قرآن بدون حدیث و تفسیر و ارزیابى عترت پیامبر (صلى الله علیه وآله) براى ما قابل شناخت و بررسى كامل نیست چنان‌که استدلال به روایات، به قرآن و معیارهاى روشن وحى نیازمند است.

علاوه بر قرآن و حدیث ما به استدلال‌های عقلى فقها و متخصصان علوم اسلامی‌‌ براى درک و تفسیر قرآن و حدیث نیازمندیم تا همواره پاسدار اصالت مكتب باشند و به نیازهاى نو و تازه جوامع اسلامى پاسخ دهند.

ب) علل نیازمندی‌ها‌‌

می‌پرسند: اگر قرآن كریم، یک كتاب آسمانى و كامل است، چرا امت اسلامى به حدیث و روایات اهل بیت (علیهم السلام) و عقل و اجماع و اجتهاد و تحقیق نیازمند است؟

این مسأله باید روشن و بررسى گردد، تا هم توطئه گروه‌هاى سیاسى خنثا شود و هم ویژگى خط اجتهاد و تقلید بر هیچ كس پوشیده نماند؛ زیرا می‌‌‌دانیم:

1ـ قرآن كتابى كامل است و هیچ‌گونه نقصى در آن راه ندارد و بیان‌گر همه گونه نیازمندی‌ها‌‌ى مادى و معنوى بشر می‌‌‌باشد، چنان‌كه خداوند می‌فرماید:

وَ نَزَّلْنا عَلَیك الْكِتابَ تِبْیانَاً لِكُلِّ شَیء؛[3]

قرآنى به تو نازل كردیم كه بیانكننده هر چیزى است.

2ـ هیچ چیز در قرآن فروگذار نشده است:

وَ لا رَطْب وَ لا یابِس إلاّ فی كِتاب مُبین؛[4]

هیچ تر و خشكى نیست مگر آنكه حكمش در قرآن بیان شده است.

3ـ هیچ گونه ابهام و اختلافى در آن راه ندارد:

وَ لَو كانَ مِنْ عِنْدِ غَیرِ اللّهِ لَوَجَدوُا فیهِ اخْتِلافَاً كَثِیراً؛[5]

اگر قرآن از طرف غیرخدا بود در آن اختلافهاى فراوان می‌‌‌یافتند.

حال باید بررسى شود که آیا ما بدون تخصص لازم می‌‌‌توانیم قرآن را بشناسیم و از معانى و اسرار علمى و… آن مطلع گردیم؟ آیا بدون تخصص و تحقیق می‌‌‌توانیم احكام الهى و مسائل ضرورى فرد و جامعه را از قرآن استخراج نماییم؟ یا ـ همان‌گونه كه بر همه محققان اسلامى روشن است ـ در تمام رشته‌هاى علمى باید تخصص داشت و نیازمند به اجتهاد فقهاى بیدار می‌‌‌باشیم؟

می‌‌‌پرسیم:

كلیات قرآن را چه كسى باید تفسیر كند و با نیازهاى فرد و جامعه تطبیق نماید؟ آیات متشابه قرآن را (كه به ظاهر یک حكم را مطرح كرده‌اند در حالى كه احكام مختلفى را در بردارند) چه كسى باید تحلیل كند؟ بعضى از آیات و احكام، نَسخ شده است (یعنى حكم آن با حكم جدیدترى از بین رفته) چه كسى باید آیات ناسخ را (حكم جدیدى كه حكم قبلى را رد كرده است) از منسوخ جدا كند؟ علاوه بر این، بسیارى از جزئیات مسائل فردی و جامعه در ظاهر آیات قرآن كریم به چشم نمی‌‌‌خورد. براى استخراج احكام جزئى، چه باید كرد؟

قرآن كریم خود تمام پرسش‌هاى ما را جواب داده و می‌‌‌فرماید:

هُوَ الَّذی أنْزَلَ عَلَیك الْكِتابَ مِنْهُ آیاتٌ محكماتٌ هُنَّ اُمُّ اَلْكِتابِ وَ اُخَرُ مُتَشابِهاتٌ فَاَمَّا الَّذینَ فی قلوبهم زَیعٌ فَیتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ وَ ابْتِغاءَ تَاْویلِه وَ ما یعْلَمُ تَاْویلَهُ إلاَّ اللّهُ وَ الرّاسِخُونَ فی الْعِلْمِ؛[6]

اوست خدایى كه قرآن را بر تو نازل فرمود كه بعضى از آیات قرآن روشن و صریح و استوار است و بعضى از آیات معانى مختلفى دارند و معانى مختلفى می‌‌‌توان از آنها‌‌ استخراج نمود، اما كسانى كه منحرفند و قلبهایشان بیمار است از آیات مُتشابه به نفع خودشان استفاده میكنند تا در این تفسیر و تأویل خودسرانه، فتنهجویى كنند. اى رسول گرامى! هیچ كس جز خدا و راسخون در علم، نمیتوانند این آیات را تفسیر نمایند.

در این آیه خداوند هشدار می‌دهد و براى تفسیر قرآن، علم و تخصص را مطرح می‌‌‌فرماید. این‌جاست كه می‌‌‌گوییم براى تكامل و رشد، هم به قرآن و هم به اهل بیت رسول خدا (صلى الله علیه و آله) و تحلیل‌ها و تفسیرهاى لازم رسول اكرم (صلى الله علیه و آله) نیازمندیم كه مجموعه احادیث و روایات است.

امام صادق (علیه السلام) فرمود:

كِتاب اللّهِ فیهِ أنْباءُ ما قَبْلَكُمْ وَ خَبَرُ ما بَعْدَكُمْ وَ فَصْل ما بَینَكُمْ وَ نَحْنُ نَعْلَمُهُ؛[7]

در قرآن تمام اخبار گذشتگانِ قبل از شما و خبر آیندگانى كه بعد از شما می‌‌‌آیند، وجود دارد و آنچه لازمه زندگى شما و داور میان شماست قرآن می‌‌‌باشد و تنها ما معانى درست آن را می‌‌‌دانیم.

به جمله «نَحْنُ نَعْلَمُهُ» توجه كنید كه جمله «الرّاسِخُونَ فی الْعِلْمِ» در آیه بالا را روشن می‌‌‌سازد.

در اینجا به گوشه‌هایى از علل نیازمندى ما به حدیث و روایات اشاره می‌‌‌شود:

1ـ ضرورت بیان جزئیات احكام

قرآن مسائل و احكام كلى را بیان نموده است، كه در بیان جزئیات به تفسیر، تبیین و تطبیق عترت پیامبر اكرم (صلى الله علیه و آله) و فقهاى متخصصِ همیشه بیدار، نیازمندیم؛ مثلاً در قرآن نماز، روزه، قطع دست دزد، ازدواج و … مطرح شده كه بسیارى از جزئیات و شرایط آن به ظاهر یافت نمی‌‌‌شود.

در حقیقت قرآن جز این نمی‌تواند باشد؛ زیرا اگر قرآن تمام جزئیات احكام و مسائل اسلامى را به روشنى و مفصل ذكر می‌كرد، تبدیل به یک دائرةالمعارف چند صد جلدى می‌شد و چنین كارى با وجود مفسرانى چون رسول اكرم (صلى الله علیه و آله) و عترت گرامی‌‌‌اش لازم نبود. همه احكام و مسائل در قرآن كریم به گونه‌اى آمده است كه فقط خدا و راسخون در علم از آن‌ها آگاهی دارند، امام صادق (علیه السلام) فرمود:

ما مِنْ أمْر یخْتَلِفُ فیهِ اِثْنانِ إلاّ وَ لَهُ أصْلٌ فی كِتابِ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ وَ لكِنْ لاتَبْلُغُهُ عُقُولُ الرِّجالِ؛[8]

هیچ امرى نیست كه دو نفر در آن اختلاف داشته باشند، جز آنكه براى آن در كتاب خدا ریشه و بنیادى هست، ولى عقلها‌‌ى مردم به آن نمیرسد.

2ـ چگونگى اجراى قانون

برای چگونگى اجراى قوانین در جامعه بشرى، به عترت پیامبر (صلى الله علیه و آله) و فقهاى آگاه نیازمندیم. حدود  و دیات و مالیات و… در قرآن روشن است، اما حدود را چگونه باید اجرا كرد؟ آیا توبه اثر دارد یا نه؟ در كجا و با دست چه كسى باید حدود اجرا گردد؟ آیا عفو و گذشت می‌‌‌تواند حدود را از بین ببرد؟ در صدها سؤال از این قبیل، چه باید بكنیم؟ آیا بدون تفسیر و تحلیل و نظارت رسول اكرم (صلى الله علیه و آله) و عترت معصوم پیامبر اسلام (علیهم السلام) و فقهاى شیعه می‌‌‌توانیم این مسائل را از قرآن استخراج نماییم؟

پاسخ سؤالات یاد شده روشن است كه در چگونگى اجراى قانون، در حیات امت اسلامى به اجتهاد و نظارت فقهاى بزرگوار نیازمندیم.

3ـ تعیین شرایط و لوازم قوانین الهى

در ظواهر آیات قرآن، شرایط و لوازم قوانین الهى و چگونگى اجراى آن، به طور كامل و روشن و مشخص، ذكر نشده و این وظیفه مهم، بر عهده عترت پیامبر (صلى الله علیه و آله) و فقها گذاشته شده است، تا با معیارهاى استخراج حُكم (در علم اصول و فقه اهل بیت (علیهم السلام)) این گونه از مسائل اساسى حل شود و در هر عصر و روزگارى متناسب با زمان و مكان و شرایط حاكم بر فرد و جامعه تبیین و تفسیر گردد.

4ـ نیازهاى جدید و كلیات قرآن

همه قبول دارند كه قرآن به تفسیر و تحلیل لازم نیازمند است؛ زیرا نیازهاى فرد و جامعه همواره جدید و تازه است و باید كلیات احكام قرآن با نیازهاى جدید جامعه تطبیق گردد. این وظیفه مهم الهى را چه كسى می‌تواند به عهده بگیرد؟

فرق ما با دیگر گروه‌ها و فرقه‌ها در این‌جاست كه ما می‌گوییم: در تفسیر و تطبیق، علم و آگاهى و ایمان و اجتهاد لازم است؛ اما آن‌ها‌‌ می‌گویند: هر كس می‌تواند دخالت كند.

راستى چگونه بدون تخصص و آگاهى لازم می‌توانند شعار «حَسْبُنا كِتابُ اللّه» را در جامعه مطرح نمایید؟ آن‌ها‌‌ كه در هر كارى دَم از تخصص و لیاقت می‌زنند، آیا اسلام‌شناسى، قانون‌شناسى، به مجتهد متخصص نیازمند نیست؟

5 ـ ضمانت اجرایى

براى رشد فرد و جامعه، تداوم راه تكامل، تنها وجود قانون كافى نیست از این رو اگر قانون، ضمانت اجرایى نداشته باشد، اثرى در حركت تكاملى نخواهد داشت.

قرآن نیز دارای یک سلسله مقررات الهى است كه هم در تفسیر و تحلیل آن به رهبران راستین شیعه و فقهاى آگاه، نیازمندیم و هم در اجراى این قوانین به رهبرى و حكومت امامان معصوم (علیهم السلام) و فقهاى شیعه، تا در یک سیستم سیاسى و حكومتى، ضمانت اجرایى مقررات الهى تأمین شود و پاسدارى از مكتب و قانون در خط اجتهاد، تحقق یابد.

با توجه به این واقعیت‌هاى اجتماعى است كه پیامبر گرامى اسلام (صلى الله علیه و آله) فرمود:

إنّی تارِكٌ فیكُمُ الثِّقْلَینِ كِتابَ اللّهِ عِتْرَتی؛

من در میان شما دو چیز گرانبها قرآن و عترت را گذاشتهام.

و آن‌گاه در ادامه این روایت در رابطه با علل نیازمندى ما به قرآن و عترت فرمود:

لَنْ یفْتَرِقا حَتّى یرِدا عَلَی الْحَوْض؛[9]

این دو (قرآن و عترت) تا روز قیامت از هم جداشدنى نیستند.

ما در یک بررسى تاریخى عملاً می‌بینیم كه هر گاه قرآن و عترت در جامعه مطرح می‌شده، رشد و تكامل و عظمت مسلمانان تحقق واقعى می‌یافت و هر گاه كه از هم جدا می‌شدند، انحراف و اختلاف و تزلزل و التقاط، دامن‌گیر امت اسلامى می‌گردید.

در دوران سال‌ها‌‌ى طولانى امامت، همه تلاش رهبران معصوم (علیهم السلام) ما (از سال 11 ـ  329 ق) تفسیر و بررسى مسائل اسلامى از قرآن كریم بود كه نتیجه آن، هزاران حدیث و روایت به صورت كتب و جزوات مدون شكل گرفت. این حرکت از سال 260 ق (آغاز غیبت امام زمان (علیه السلام)) تداوم پیدا کرد. در این زمان رسالت فقه و فقهاى شیعه، مطرح شد.

عالمان آگاه شیعه از زمان رسول اكرم (صلى الله علیه و آله) و امامان معصوم (علیهم السلام) در جمع‌آورى احادیث و روایات همت گماشتند و در دوران غیبت، با باز بودن راه اجتهاد، نقش اساسى را در استخراج مسائل اسلامى به عهده داشتند.

نتیجه:

1ـ  قرآن كتاب آسمانى كاملی است كه به هر گونه نیازمندى فرد و جامعه پاسخ مثبت می‌دهد.

2ـ  قرآن، قابل بررسى و شناخت است و ما ابزار شناخت آن را داریم؛ اگر چه محدود است.

3ـ  قرآن به چیزى نیازمند نیست، بلكه ما در شناخت قرآن به روایات فراوان نیازمندیم.

4ـ  بر اساس استدلال‌ها‌‌ى گذشته، قرآن را بدون كمک احادیث پیامبر اكرم (صلى الله علیه و آله) و امامان شیعه (علیه السلام) نمی‌توانیم كاملاً شناخته و بررسى نماییم.

5 ـ  در حوادث روزگار و در اجراى احكام الهى و در رابطه با نیازهاى جدید جامعه، به امامان معصوم (علیهم السلام) و فقهاى شیعه و باز بودن باب اجتهاد و تحقیق نیازمندیم.

6ـ اگر بدون تخصص و آگاهى و راهنمایى عترت و اهل بیت (علیهم السلام) به سراغ قرآن برویم، فایده‌اى ندارد و منحرف خواهیم شد.

حال اگر به سؤالات ابتداى بحث توجه كنیم روشن خواهد شد كه این‌گونه شعارها صرفاً جنبه سیاسى دارد تا رهبرى فقها و ضرورت تخصص را فراموش كنند و با ذوق و فكر ناقص خود به تحریف و نابودى اسلام و قرآن بپردازند.

ج) ضرورت كتاب و متخصص

در تمام رشته‌هاى علمى جهان، كتاب‌های قابل استفاده‌اى وجود دارد. آیا می‌توان گفت: وجود همین كتاب‌ها كافى است و مراجعه به عالمان و آگاهان آن همه رشته‌هاى علمى و ضرورى جامعه، بیهوده است؟ آیا می‌شود با شعار «حَسْبُنا كِتابُ اللّه» ضرورت تحقیق و بررسى و آموزش و پرورش را نادیده گرفت؟ اگر كاوش‌گران رشته‌هاى علمى، تحقیق و بررسى را فراموش كنند و نسل نوخاسته را به آن علوم و فنون آشنا نسازند، آیا اندک اندک فراموش نخواهند شد؟

کسانی‌‌ كه قرآن را كافى می‌‌‌دانند، اگر تخصص و آگاهى لازم را در شناخت قرآن داشته باشند، باز بدون راهنمایى رهبران معصوم (علیهم السلام) و رهنمودهاى پیامبر اكرم (صلى الله علیه و آله) نمی‌توانند قرآن را به درستى بشناسند. همین رهنمودهای راهنمای دین رمز برقرارى حوزه‌هاى علمیه و جذب دانشجویان دینى (طُلاب) و تدریس فقه و اصول، براى تداوم اجتهاد و شناخت قرآن كریم است.

حضرت امیرالمؤمنین على (علیه السلام) با توجه به علل نیازمندى امت اسلامى به فقه و فقاهت فرمود:

وَ إنَّ مِنَ الْحَقِّ أنْ تَفَقَّهُوا؛[10]

همانا این از حقیقت است كه باید فقه و روش اجتهاد را در احكام الهى بیاموزید.

حضرت در كلام ارزش‌مند دیگرى چنین توضیح داد:

هذَا الْقرآنُ إنَّما هُوَ خَطٌّ مَسْتُورٌ بَینَ الدَّفَّتینِ لاینْطِقُ بِلِسان وَ لابُدَّ لَهُ مِنْ تَرْجُمان وَ إنَّما ینْطِقُ عَنْهُ الرِّجالُ؛[11]

این قرآن همانا خطوطى است در میان دو جلد پنهان شده، با زبان سخن نمیگوید و نیازمند به ترجمهكننده و تفسیركننده است و تنها انسانها‌‌ میتوانند از آن سخن بگویند.

چون قرآن به اعتقاد متفكران شیعه و اهل سنت، یكى از منابع استخراج احكام الهى است. هر دو گروه باور دارند كه باید به قرآن بازگشت و به بایدها و نبایدهاى آن اصالت داد؛ با این فرق كه رهبران اهل سنت پس از وفات رسول خدا (صلى الله علیه و آله) تاكنون می‌گویند: با عقل، فكر، قیاس، استحسان و سلیقه‌هاى شخصى خود، قرآن را تفسیر می‌‌‌كنیم، اما متفكران شیعه می‌گویند: قرآن را با احادیث و روایات رسول خدا (صلى الله علیه و آله) و امامان معصوم (علیهم السلام) و شیوه‌ها و روش‌هاى تفسیرى عترت پیامبر (صلى الله علیه و آله) تفسیر و تبیین می‌كنیم و قیاس و تفسیر به رأى و استحسان را مردود می‌دانیم.

باید اندیشمندان آگاه قضاوت كنند كه كدامین بر سنت رسول خدا (صلى الله علیه و آله) باقى مانده‌اند؟

شهید آیت الله صدر و نوآورى در اجتهاد

اكنون با توجه به مقدمات یاد شده، می‌توانیم جایگاه ارزشى اجتهاد و استنباط قانون‌مند آیت الله شهید صدر را به روشنى ارزیابى كنیم.

شهید صدر از سلسله فقهاى نامدار شیعه بود كه با توجه به عنصر زمان و مكان از قرآن و عترت، پاسخ‌گوى نیازمندی‌ها‌‌ى انسان معاصر بود. نوآورى و خلاقیت آیت الله شهید صدر قانون‌مند و در چهار چوب قرآن و عترت بود. ایشان در این اجتهاد مستمر و پویا و متناسب با نیازمندی‌ها‌‌ى نوین انسان‌ها‌‌، نه دچار تفكر التقاطى شد و نه گرد انحراف از واقعیت‌ها دامن‌گیر او گردید. همواره با بدعت‌ها مبارزه كرد و با اجتهاد و استنباط صحیح، بدعت‌گذاران را افشا نمود. هم به اصالت وحى ‌‌اندیشید و هم در تفسیر وحى الهى از رهنمودهاى عترت (علیهم السلام) بهره جست؛ هم كلیات قرآن را با شیوه‌هاى صحیح اجتهاد به درستى تفسیر كرد و هم نیازمندی‌ها‌‌ى نوین انسان‌ها‌‌ را از قرآن و حدیث استخراج نمود.

عظمت و والایى شهید آیت الله صدر در این بود كه هم، زمان و زمانه را می‌‌‌شناخت و هم از نیازمندی‌ها‌‌ى انسان‌ها‌‌ى معاصر آگاه بود و هم قدرت استخراج احكام الهى را در تمام ‌صحنه‌هاى زندگى انسان‌ها‌‌ داشت.

با این‌كه مجتهدى نوآور و فقیهى آگاه به زمان بود، هرگز از اصول و مبانى احكام الهى فاصله نمی‌گرفت. در صورتى كه دیگر متفكران اسلامى (در دیگر فرق اسلامى) یا از برخى از باورهاى از پیش ساخته شده و ثابت و كهنه جانب‌دارى كردند و از نیازهاى نوین غافل ماندند و از زمان و زمانه فاصله گرفتند و در انزوا غنودند یا در نوآورى‌ها و تفكر التقاطى به بدعت‌گذارى در دین كشانده شدند و استحسان را مطرح كردند و در دین خدا به رأى خود اصالت دادند و یا به استصلاح روى آوردند و با مصلحت اندیشى‌هاى دروغین، احكام الهى را تغییر دادند و یا با قیاس راه انحراف پیمودند. اما شهید آیت الله صدر در جایگاه والاى اجتهاد ثابت‌قدم و استوار به پیش رفت و همواره پاسدار اصالت دین و احكام الهى بود و هر گونه انحرافى را ریشه‌كن فرمود.

امام على (علیه السلام) در نقد و رد آنان كه به نام نوآورى به بدعت گذارى در دین كشانده شدند،  فرمود:

تَرِدُ عَلَى أَحَدِهِمُ الْقَضِیةُ فی حُكْم مِنَ الاَْحْكَامِ فَیحْكُمُ فِیها بِرَأْیهِ; ثُمَّ تَرِدُ تِلْكَ الْقَضِیةُ بِعَینِها عَلَى غَیرِهِ فَیحْكُمُ فِیهابِخِلافِ قَوْلِهِ; ثُمَّ یجْتَمعُ الْقُضَاةُ بِذلِكَ عِنْدَ الاْمَامِ الَّذِی اسْتَقْضَاهُمْ، فَیصَوِّبُ آرَاءَهُمْ جَمیعاً. وَإِلهُهُمْ وَاحِدٌ! وَنَبِیهُمْ وَاحِدٌ وَ كِتابُهُمْ وَاحِدٌ. أَفَأَمَرَهُمُ اللّهُ ـ سُبْحَانَهُ ـ بِالاِْخْتِلاَفِ فَأَطَاعُوهُ؟ أَمْ نَهاهُمْ عَنْهُ فَعَصَوْهُ؟

دعوایى نسبت به یكى از احكام اجتماعى را نزد عالمى میبرند كه با رأى خود حكمى صادر میكند; سپس همان دعوا را نزد دیگرى میبرند كه او دقیقاً برخلاف رأى اولى، حكم میدهد، سپس همه قُضات نزد رئیس خود كه آنان را به قضاوت منصوب كرد، جمع میگردند، او رأى همه را بر حق می‌‌‌شمارد!! در حالى که خدایشان یكى، پیغمبرشان یكى و كتابشان یكى است. آیا خداى سبحان، آنها‌‌ را به اختلاف امر فرمود كه اطاعت كردند؟ یا آنها‌‌ را از اختلاف پرهیز داد و معصیت خدا نمودند؟

امام على (علیه السلام) پس از آن‌كه علل و ریشه‌هاى اختلافات فكرى مدعیان اجتهاد و فتوا را در زمان خویش بیان فرمود (كه چگونه حلالى الهى را حرام و حلال خدا را حرام می‌‌‌پنداشتند و ارزش‌ها را به راحتى تغییر می‌دادند)، به مبانى وحدت در اجتهاد پرداخت. با توجه به مبانى و اصول ارزش‌مند اجتهاد است که می‌شود از بدعت‌گذاری‌ها‌‌ و انحرافات عقیدتى مصون و محفوظ ماند. حضرت در ادامه خطبه این گونه رهنمود داده است:

أَمْ أَنْزَلَ اللّهُ سُبْحَانَهُ دِیناً نَاقِصاً فَاسْتَعَانَ بِهِمْ عَلَى إِتْمَامِهِ؟ أَمْ كَانُوا شُرَكَاءَ لَهُ، فَلَهُمْ أَنْ یقُولُوا وَ عَلَیهِ أَنْ یرْضَى؟ أَمْ أَنْزَلَ اللّهُ سُبْحَانَهُ دِیناً تَامّاً فَقَصَّرَ الرَّسُولُ (صلى الله علیه وآله)عَنْ تَبْلِیغهِ وَ أَدَائِهِ؟

وَ اللّهُ سُبْحَانَهُ یقُولُ: «مَا فَرَّطْنَا فی الْكِتَابِ مِنْ شَیء» «وَفِیه تِبْیانٌ لِكُلِّ شَیء.»

وَ ذَكَرَ أَنَّ الْكِتَابَ یصَدِّقُ بَعْضُهُ بَعْضاً وَ أَنَّهُ لاَ اخْتِلاَفَ فِیه فَقَالَ سُبْحَانَهُ: «وَ لَوْ كَانَ مِنْ عِنْدِ غَیرِ اللّهِ لَوَجَدُوا فِیهِ اخْتِلاَفاً كَثِیراً» وَ إِنَّ الْقُرْآنَ ظَاهِرُهُ أَنِیقٌ، وَ بَاطِنُهُ عَمِیقٌ، لاَ تَفْنَى عَجَائِبُهُ، وَ لاَ تَنْقَضِی غَرَائِبُهُ، وَ لاَ تُكْشَفُ الظُّلُمَاتُ إلاَّ بِهِ؛

آیا خداى سبحان، دین ناقصى فرستاد و در تكمیل آن از آنها‌‌ استمداد كرده است؟ آیا آنها‌‌ شركاى خدایند كه هر چه میخواهند در احكام دین بگویند و خدا رضایت دهد؟ آیا خداى سبحان، دین كاملى فرستاد ولى پیامبر (صلى الله علیه و آله) در ابلاغ آن كوتاهى ورزید؟ در حالى كه خداى سبحان میفرماید: «ما در قرآن چیزى را فروگذار نكردیم» و فرمود: «در قرآن بیان هر چیزى هست.» و نیز یادآور شد كه بعضِ قرآن گواهِ بعضِ دیگر است و اختلافى در آن نیست. خداى سبحان فرمود: «اگر قرآن از طرف غیرخدا نازل میشد اختلافات زیادى در آن مییافتند». همانا قرآن داراى ظاهرى زیبا و باطنى ژرف و ناپیداست، مطالب شگفتآور آن تمام نمیشود و اسرار نهفته آن پایان نمیپذیرد و تاریكیها‌‌ بدون قرآن برطرف نخواهد شد.

شهید آیت الله صدر مصداق والاى فقیه جامع شرایطى است كه حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) او را معرفى فرموده است:

 – اجتهادگرى كه در چهار چوب قرآن و عترت، جهاد و اجتهاد می‌كند.

- فقیهى كه در خط مقدم پاسدارى از دین با انواع بدعت‌گذاری‌ها‌‌ مبارزه می‌كند.

- فیلسوفى كه با آگاهى لازم از فلسفه اسلامى در برابر فلسفه‌هاى وارداتى می‌ایستد و با نوشتن كتاب فلسفتنا، افكار نسل جوان معاصر را از هر گونه انحرافى باز می‌دارد.

– اقتصاددانى كه با آگاهى از مبانى اقتصاد اسلامى و با نوشتن كتاب اقتصادنا احكام اقتصادى اسلام را به جهانیان معرفى می‌كند.

– عارفى كه در جست‌وجوى حضرت حق همه والایی‌ها‌‌ را در می‌نوردد و سرانجام شربت شهادت می‌نوشد.

 

 

[1]. ر . ک: احمد میرخانه، سیر حدیث، ص 354 – 355. مؤلف با ارائه مداركى از كتُبُ معتبر اهل سنت مى‌نویسد: عمر خلیفه دوم، از حفظ و جمع‌آورى احادیث جلوگیرى نمود و افرادى را كه حدیث حفظ كرده بودند مجازات كرد.

اهانت عُمر به پیامبر(ص) و ماجراى قلم و دوات، كه مانع آوردن آنها و نوشتن وصیت پیامبر(ص) شد و شعار داد: «حسبنا كتاب الله» و گفت: «إنّ النبّی(ص) غَلَبَهُ الْوَجْعُ وَ عِنْدَنا كِتابُ اللّهِ حَسْبُنا» در این منابع آمده است: صحیح بخارى، ج 1، ص 22؛ ج 4، ص 85  و 121؛ محمد حسنین هیكل، زندگى حضرت محمد(ص)، ج 2، ص 690؛ ابن ابى الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 1، ص 182؛ ابن سعد، الطبقات الكبرى، ج 2، ص 242؛ ابن شاذان، الایضاح (چاپ بیروت)، ص 186؛ احمد بن حنبل، مسند احمد، ج 1، ص 22 و 90؛ ج 3، ص 343؛ ابن عساكر شافعى، تاریخ ابن عساكر، ج 6، ص 451؛ حلبى شافعى، السیرة الحلبیة، ج 3، ص 381؛ مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج 2، ص 11؛ ج 5، ص 75؛ ج 11، ص 89.

[2]. مرتضی مطهرى، آشنایى با علوم اسلامى، ج 3.

[3]. نحل (16)، آیه 89.

[4]. انعام (6)، آیه 59.

[5]. نساء (4)، آیه 82.

[6]. آل عمران (3)، آیه 7.

[7]. اصول كافى، ج 1، ص 78 ـ 79.

[8]. اصول كافى، ج 1، ص 78 ـ 79.

[9]. الحیاة، ج 2، ص 140.

[10]. اصول كافى، ج 1 ص 57، حدیث 6.

[11]. نهج البلاغه، خطبه 125. اسناد و مدارك خطبه 125 به شرح زیر است:

طبرى، تاریخ طبرى، ج 6، ص 37؛ ابن جوزى، تذكرة الخواص، ص 100؛ شیخ مفید، ارشاد، ص 157 / ج 1، ص 266:  طبرسى، احتجاج، ج 1، ص 186 و 275؛ شرح قطب رواندى، ج 2، ص 38؛ نسخه خطى نهج البلاغه، مربوط به سال 421 ق، ص 102؛ نسخه خطى نهج البلاغه، مربوط به سال 499 ق، به خط ابن مؤدب.

این پایگاه با هدف گردآوری جامع آثار صدرپژوهان، همه آثار ارزشمند این عرصه را منتشر می‌کند و این انتشار به‌معنای تأیید محتوا از سوی پژوهشگاه تخصصی شهید صدر نیست‌.