مقالۀ ابعاد نواندیشی شهید صدر، پژوهشهای عبدالجبار رفاعی درباره روش شهید صدر در تجدید اندیشه اسلامی است. رفاعی، فصلهای سهگانه این پژوهش را از سال 1415 تا 1417 هجری قمری در آورده است.
نویسنده: دکتر عبدالجبار رفاعی
پگاه حوزه، ١ اردیبهشت ١٣٨۶، شماره ٢٠۵
ناتوانی و کاهلی اندیشه اسلامی در تولید اندیشه و راهکار، ریشههای تاریخی بسیاری دارد که پژوهشگران مسلمان آنها را از دورههای انحطاط به ارث بردهاند. گاهی نیز ضعف در تولید و ابلاغ، به دلیل به فراموشی سپردن بزرگان ساحت اندیشه اسلامی و تولیدات شگرف آنان است. امروزه اسلامگرایان و اندیشمندان عرصه اسلامی، به جای ارج نهادن به دستاوردهای ارزشمند اندیشمندان معاصر و ادامه راه ایشان و راه دادن آن اندیشههای سترگ و ماندگار در فرایند اندیشه خویش، راه سلف را پیش گرفته و چونان همفکران خود در آن زمان و سامان، تنها از انحطاط و عقبماندگی سخن میگویند و دورههای پر بار کهن بوستان اندیشه اسلامی را از یاد بردهاند.
امام شهید سید محمدباقر صدر (زاد: 1933)، از شمار آن الگوهای بارز و فقیهان نواندیش و نوآوران مصلح است که بسیاری اسلامگرایان در دستاوردها و نوآوریهایش تأمل نکرده و عالمانه عصاره اندیشهاش را بررسی نکردهاند. شهید صدر از برجستهترین تجدیدگرایان عرصه اندیشه اسلامی در قرن گذشته است.
آنچه در پی میآید، پژوهشهای عبدالجبار رفاعی درباره روش شهید صدر در تجدید اندیشه اسلامی است. رفاعی، فصلهای سهگانه این پژوهش را از سال 1415 تا 1417 هجری قمری در آورده است.
رفاعی، در پی تبیین تمامی نوآوریها و تولیدات فکری صدر نبوده است، بلکه آن گونه که خود مینویسد: تنها شِمایی کلی از اندیشه تجددگرای شهید داده است؛ نه بحث تفصیلی؛ بدین معنا که سه فصل پژوهشی کتاب، سه مدخل روش شناختی برای ورود به اندیشه شهید صدر و برگرفتن از دریای ابداع خیزش فکر وی برای بالندگی اندیشه اسلامی و بازسازی علوم اسلامی و نوسازی و فعالسازی معارف اسلامی است.
مکتب شهید صدر
مظلومیت شهید صدر، تنها به زندگی، سختیها و شهادتش پایان نمییابد، بلکه حتی در زمان حیات، بسیاری سنتپرستان به مبارزه علیه او به پا خاستند. پس از شهادت صدر، اگر چه جای خالی او و نظریات اساسی و ابداعیاش احساس شد؛ اما به جای پرده برداری از گوهر و نظامهای ارزشی پروژههایش، تنها جنبههای سیاسی و ایدئولوژیک وی نمایان شدند و جز نویسندگانی چند، کسی به بررسی آثار و افکار او کمر همت نبست.
سید کاظم حائری، شاگرد سید محمدباقر صدر، در دیباچه مباحث الاصول (که تقریرات درس استاد شهیدش است)، به مکتب و مشرب فکری صدر نظر افکنده است.[1] نیز برخی پژوهشگران عرصههای دینی «پژوهشهایی در باب زندگی و اندیشه محمدباقر صدر» به رشته تحریر در آورده اند.[2]
همچنین مجله «قضایا اسلامیة» در یک شماره، محور بحث خود را «خوانشی در ابعاد بنیادی» امام شهید صدر قرار داده بود.[3]
واپسین کتاب که به گونهای مناسب و کامل به فراز و نشیبهای زندگی و اندیشه صدر نظری میافکند، کتابی است که یکی دیگر از شاگردانش، یعنی شیخ محمد رضا نعمانی به زیور طبع آراسته است. جز این سه کتاب و یک مجله ـ در نگاه رفاعی ـ پژوهشهای استوار، کامل، شایسته و پیوستهای درباره برخی پروژههای ناتمام فکری صدر و نمایاندن ویژگیها و برجستگیهای مکتب فکری و ارزشهای اندیشهاش انجام نپذیرفته است.
نویسنده در بخش نخست، به عواملی اشاره میکند که نبوغ فکری صدر را رقم زدهاند. این نبوغ، از زبان اساتید و همبحثهای وی نقل شدهاند. این انسان ربانی از ویژگیهای بزرگی بهره میبرد که شخصیت وی را برجسته ساخته است؛ اخلاص در رفتار، عبادت، جهاد، فروتنی، عدم تمایل به القاب و عناوین، زهد و بیاعتنایی به دنیا و قناعت و رعایت کردن احوال تهیدستان، اقوال را به جامه اعمال زیور بخشیدن، مهر و ایثار، حتی نسبت به زندانبانان (شهید صدر در رجب 1399 هـ دستگیر و زندانی شد)، صبوری و بردباری در برابر تهمتها، تبلیغات و شایعه پراکنیها که سال 1380 هـ اوج آنها بود و…
درگیر و دار این فضا و قضا، صدر از حرکت و پویایی باز نایستاد و به تلاش برای گسترش مکتب فکری خود ادامه میداد. آغاز قرن بیستم میلادی، سرآغاز خودباختگی در برابر پیشرفتهای علمی و فناوری غرب بود. تلاش اسلامگرایان در آن برهه، بیش از همه، استناد به دیدگاهها و فرضیههای رایج در غرب بود و محک زدن مفاهیم اسلامی به سنجه غربیان. تلفیق میان میراث و دارایی خود با برخی دستاوردهای غرب در آن زمان بالا گرفت. با پیدایش اندیشمندان بلند نظری همچون شهید صدر، روند غربشیفتگی از تب و تاب افتاد. این اندیشمندان و پیشگامان اصالت، جایگاه عقل اسلامی را جانی دوباره بخشیدند و قرآن کریم و سنت شریف، میراث اسلامی و بنیادهای ذاتی اسلام راستین را مشعل راه خود قرار دادند. نشان بارز این گروه، دعوت به اصالت و ریشههای «خودی» بود و در بخش تولید، بازسازی علوم اسلامی را به ارمغان آوردند.
آن دم که سطحیاندیشی و سادهانگاری بر نوشتههای بسیاری اسلامگرایان سایه افکنده بود، صدر به پژوهشهای ژرف و شگرفی روی آورد و مشکلات امت اسلامی و علل ناکامیها را بررسی کرد و میراث و متون مقدس را موشکافانه کاوید و دیدگاههایی نو ابداع کرد که با روح نیازهای زمانه هم راستا بود.
شهید صدر، اندیشه را به خدمت نیازها و قضایای آدمیان به کار بست و در این میان فلسفه را از حال و هوای تجریدی و نظریاش بیرون آورد و برای نشان دادن پیوند فلسفه با زندگی اجتماعی انسانها کوشید. کتاب «فلسفتنا» (فلسفه ما) که از نخستین نوشتههای ارزشمند وی است (1959 م)، حاصل این تلاش بود.
صدر در این کتاب، به تحلیل مشکلات و علل نابهسامانیها پرداخت و از پاسخها و راهکارهایی که انسان در گذر تاریخ به کار گرفت، سخن راند. نیز ناکامی این راهکارها را بیان داشت و دست آخر، به راهحلهای دین اسلام اشاره کرد. بیگمان، برای نخستین بار بود که یک نویسنده و فلسوف مسلمان به بررسی مسائل اجتماعی همت میگمارد و قضایای جامعه را مدخلی برای بحث فلسفی قرار میدهد. شهید صدر در هر باب که مینگاشت، طرحی نو درمیافکند و ابداعی داشت.
ابداع اندیشمندان را میتوان در پنجگونه خلاصه کرد: گاهی این نوآوری، ادامه راه نوآوران پیشین است و کوشش برای پایان دادن و سامان بخشیدن به پروژههای ناتمام گذشتگان و ارائه تفسیر و تبیینی نو برای برخی مفاهیم و مقولات کهن، گاهی نیز بازسازی بخشهایی از دیدگاههای پیشگامان است. نوع دیگر نوآوری، بیان و تحلیل پدیدهها و مسائل از منظری دیگر، با برهانها و روشهای متفاوت است؛ گاهی هم دستهبندی و جمعآوری پارهای میراث در یک منظومه هماهنگ. نوع پنجم نوآوری، ابداع و ابتکار، راههای نوبینی برای اندیشیدن است که از رهگذر آنها به نتایجی متفاوت با دستاوردهای سلف رهنمون کنند. شهید سید محمد باقر صدر در همه این زمینهها نوآور بود.
الف. ابداع در علم کلام
همزمان با آغاز نیمه دوم قرن نوزدهم میلادی، همهمههای فراوانی در سراسر بلاد اسلامی بالا گرفت که بازبینی در منظومه موروث علم کلام و علوم اعتقادی را خواستار شده بود. سید جمالالدین اسدآبادی نخستین کسی بود که بر ضرورت تغییر دیدگاههای کهن این باب تاکید کرد و پس از او شاگردانش و اندیشمندان دیگری همچون عبدالرحمن کواکبی، در کتاب «توحید، بنیاد آزادی است» راه جمال الدین را پیش گرفتند. کواکبی اگر چه شاگرد جمال الدین نبود، اما به گسترش این ضرورت پرداخت و به عکس محمد رشید رضا، شاگرد اسد آبادی راه را بر این پروژه بست، باب نوآوری در علم کلام سالیان درازی غنود و چشم به راه علامه سید محمدحسین طباطبایی بود. پس از چند سال، یعنی در میانه دهه شصتم قرن بیستم، شهید صدر از «علم کلام نوین» سخن به میان آورد. صدر در اینجا نیز از راههای پیشنهادی پیشینیان فراتر رفت و راهی را پیش گرفت که با حیات روزمره آدمیان هماهنگتر باشد.
ب. ابداع های تفسیری شهید صدر
از آغاز پیدایش روشها و شگردهای تفسیر در قرن اول هجری، روش تفکیکی، یگانه روش تفسیری بود؛ در حالی که پیشرفت جدید جهان، بهویژه در گستره اجتماعی و دولت، شیوههای نوینی در تفسیر میطلبید که به نیازها و یافتهها و رویکردهای فکری و حیاتی نو پاسخ گوید و از دیدگاههای پراکنده نسبت به حقایق قرآنی فراتر رود. به گفته شهید صدر، از آنجا که در فهم تفکیکی آیات قرآن، «تنها به فهم این یا آن بخش بسنده میشود، غالباً از فهم جزئی آیات فراتر نمیرود و حاصل این دریافت ـ حداکثر ـ رسیدن به مجموعهای از مدلولات قرآن کریم است که این دریافت نیز خود جزئی است، بدین ترتیب در این سازوکار، ما اگر چه به منظومه فراوانی از معارف و مدلولات قرآنی دست مییازیم، اما این دادهها پراکنده بوده، از انسجام و ارتباط درونی بهره نمیبرند… دست آخر نمیتوان از این مجموعه و مجموعهها، به نظریه و دیدگاهی قرآنی برسیم که در هر زمینه از گسترههای زندگی کار آمد باشد». [4]
اگر چه نخستین جرقه این رویکرد تفسیری با تلاشهای دکتر محمد عبدالله دراز همراه بود؛ اما دستاوردهای شهید صدر در قالب نظریه و چارچوب روشمند کاملتری پدیدار شد. محمد عبدالله دراز، پایاننامه دکترای خود را در فرانسه به پژوهشی پیرامون نظریه اخلاقی در قرآن کریم و مقایسه آن با دیدگاههای اروپایی اختصاص داد و نخستین گام را در تطبیق دیدگاههای اسلامی و غربی برداشت. دکتر دراز طرح خود را «تفسیر منطقی» نام نهاد که همان «تفسیر موضوعی» شهید صدر است.[5]
ج. نوآوری در اصول فقه
شیخ انصاری در نگاه شهید صدر، پیشگام مرحله سوم بالندگی علم در جهان اسلام است. پس از توقف راه تکاملی اصول فقه، شیخ انصاری در قرن سیزدهم هجری به احیای این علم پرداخت. آخوند خراسانی و میرزا محمد حسن شیرازی، راه استادشان را پیش گرفتند. پس از آخوند خراسانی، شاگردانش یعنی شیخ محمد حسین اصفهانی، شیخ محمد حسین نائینی و آقاضیاء عراقی، آرا و دیدگاههای ارزشمندی مطرح کردند. شهید صدر، شاگرد آیتالله خویی بود و آیتالله خویی از سه استاد خود بهره گرفته بود. از ابداعات شهید صدر میتوان از این موارد یاد کرد:
یکم. نظریهای نو در تفسیر احکام ظاهری.
دوم. پی ریزی دیدگاهی مشخص و دقیق، درباره سیره متشرعه و سیره عقلا.
سوم. نظریه تعویض در علم رجال که این مبحث را در حجیت خبر واحد بیان کرده است.
چهارم. نظریه حق طاعت در برابر نظریه قبح عقاب بلابیان .
پنجم. نظریه «القرن الاکید فی الوضع» درباره رابطه وضعی میان الفاظ و معانی و کیفیت دلالت لفظ بر معنا.
ششم. بطلان حکومت اصول بر یک دیگر، آن گاه که در نتیجه یکسان باشند.
هفتم. امکان ورود ترخیص در همه جنبه های علم اجمالی.
د. ابداع در فلسفه و منطق
شهید صدر «رسالة فی المنطق» را در آغاز دهه دوم زندگی پر بارش به رشته تحریر درآورد. وی، فلسفه اسلامی را به پیشنهاد استادش خویی خواند. اسفار اربعه را نزد شیخ صدرا بادکوبهای (به مدت پنج سال) فرا گرفت. صدر، در نیمه دهه سوم عمر خود، کتاب سترگ «فلسفتنا» را نگاشت.
نظریه پردازیهای شهید صدر
در سدههای پیشین و همزمان با تلاش غرب برای پیریزی نظامی معرفتی متفاوت از گذشتهاش و اکتشاف طبیعت، عقل اسلامی به انجام کارهای کم ارزش و نگارش آثار بیهوده مشغول شده بود؛ رسالهای در خواب فرشتگان و رساله ای در ازدواج جن.
هر نسل و دوره سهمی در غنیسازی تجربه بشری و مشارکت فعالانه و خلاق در بالندگی درخت تاریخ داشت. در عصر حاضر، برخی اندیشمندان مسلمان، به کارهایی مبادرت ورزیدند و طرحهایی پی افکندند و راههایی فراپیش انسانیت نهادند که از فضای محدود و بسته گفتمان اسلامی معاصر فراتر است. مالک بن نبی و محمد باقر صدر از نمونههای والای تجدید فکر اسلامی در عصر حاضراند.
برای نمونه شهید صدر توانست از همّ و غمهای دیرینه و فراوان اسلامگرایان فراتر رود و برای حل دشوارههای موجود در جوامع اسلامی تلاش کند. وی مکاتب و روشهای غربی را بررسی کرد. سپس به تحلیل، تفکیک، نقد و رد سازنده آنها پرداخت؛ بدین معنا که منظومه معارف غرب را فرزند محیط و تاریخ ویژه غرب قلمداد کرد. وی از لابهلای این پروژه معرفتی متکامل، اعتبار جایگاه «خود» را باز گرداند و عقده خودکوچکبینی پارهای پیشگامان اصلاح در قرن نوزدهم را سرکوب کرد و «دیگری» را محکوم تاریخ خود ـ و نه فراتر از تاریخ ـ معرفی کرد.
شهید صدر بنیانگذار یا دست کم ادامهدهنده راه بنیانگذاران گفتمان اسلامی نوین بود که تلاش وی، تنها به نقد روشمند اندیشه غربی پایان نمییابد. وی همگامیِ تمامی امت اسلامی را برای پیشبرد اهداف و پیشرفت اسلام و مسلمانان خواستار بود: «سیر امت اسلامی یکسره شرط بنیادین رسیدن به هرگونه رشد و بالندگی و نبرد علیه عقب ماندگی است، زیرا حرکت و تلاش امت از بالندگی و ترقیخواهی آن نشان دارد، اگر امت رشد نکند، نمیتواند از ساز و کار توسعه بهرهمند شود. تجربه اروپاییهای معاصر، خود گونهای بیان تاریخی این حقیقت است و… اروپا بدون همگامی مردم و جوامع خود، هیچگاه نمیتوانست، به این دستاوردهای اقتصادی نائل آید».[6]
شهید سعید آیت الله صدر، مبارزه با قهقرا و واپسروی امت را با همیاری خود امت گره میزد و هماره شعور و روان و تاریخ و فراز و نشیبهای زندگی مسلمانان را برای پشت سر نهادن عقب ماندگی در نظر داشت.
آنچه صدر برای یافتنش تلاش میکرد، بیرون آوردن دیدگاههای ناب اسلام درباره تاریخ، اقتصاد، سیاست و جامعه بود و در این مقام، افقهای فراوانی گشود که در این زمینهها جز اندیشمندانی اندک، کسی از او پیشی نگرفته بود. صدر در کتاب «اقتصادنا» وظیفه اندیشمندان اسلامی را اکتشاف و استخراج میشمارد، نه بدعت؛ بدین معنا که همه چیز در نهاد اسلام نهفته است و ما به عنوان مومنان به این دین، نباید چونان غربیها مکتبهایی چون سرمایهداری و مارکسیسم ابداع کنیم. در سایه همین نگاه نو بود که وی توانست، از مشکلات و موانع روشها و شیوههای اندیشمندان گذشته و روشی که او پیش گرفت، پژوهش تمام جنبههای یک سوژه است؛ نه بررسی تفکیکی و جدانگرانه؛ برای نمونه وی حتی نسبت به زندگی و تاریخ امامان شیعه (علیهم السلام) نگاهی متفاوت داشت: «رویکردی که زندگی هر امام را در نظر گیرد و تاریخ حیات آن معصوم را به مثابه یک پدیده کلی و نه جزئی بنگرد. امامان را یک کل واحد و پیوسته برشمارد و از نشانهها و اهداف مشترک این کل سخن بگوید… می توان با کلینگری به زندگی امامان معصوم، به دستاوردهای تازهای دست یازید که جزئینگری از آنها بیبهره است، زیرا با دید شمولی و کلی میتوان به پیوندهایی پی برد که میان رفتار امامان وجود دارد».[7]
دیدگاه شهید صدر، حتی نسبت به احکام شریعت متفاوت بود. وی این احکام را به چهار گروه تقسیم میکند:
الف. عبادات؛ طهارت، نماز، روزه، اعتکاف، حج، عمره و کفارات.
ب. اموال، که خود بر دو گونهاند:
- اموال عامه: هر مالی که مصلحت عام را در پی داشته باشد؛ مانند زکات و خمس.
- اموال خاصه: اموال آحاد امت.
پ. رفتارهای خاص: هرگونه رفتار فردی تک تک توده مردم که با پرستش خدا یا مسائل مالی پیوندی نداشته باشد.
ت. رفتارهای عام: رفتار ولی امر در زمینههای حکم، قضاوت، جنگ و همه روابط بینالمللی. در این باب ولایت عام، قضاوت و شهادت، حدود و مسائلی از این دست داخل میشوند.
شاید بارزترین نمونه روش نوین صدر در تفسیر قرآن آشکار شده باشد. شهید صدر به این رویکرد موضوعی، در درسهایی اشاره کرد که برای شمار فراوانی از طلاب علوم اسلامی در نجف اشرف (1399 هـ) القا کرد.
به گمان رفاعی، این شیوه را میتوان نخستین تلاش برای ایجاد رویکردی نو در تفسیر قرآن کریم برشمرد. نوآوری در شیوه تفسیر گرچه پیش از صدر با عبدالله دراز آغاز شده بود؛ اما شهید صدر نظریهای استوار و متکامل در این زمینه ارائه کرد. البته رفاعی اعتراف میکند که بر آن نیست تا اعلام دارد، شهید صدر در روش خود حتی برای پرسشهای آینده، راه حلهایی آماده دارد، زیرا هم اصول فقه دانشی تکاملی است و از حرکت و پویایی باز نمیایستد؛ بدین معنا که میان رشد و بالندگی فقه و اصول، کنش و واکنش و دادوستد متقابل وجود دارد؛ آنجا که فقه آفاق جدیدی فتح میکند، اصول فقه پاسخ میگوید و آن افقها را در مینوردد و راه غلبه بر مشکلات شیوه پاسخ گفتن به معضلات و پرسشها را مییابد. تجربه فقهی پا به ناشناختهها میگذارد و عقل اصولی است که به ابتکار و بنیان قواعد نوین کمر همت میبندد.[8]
واقعبینی شهید صدر از نشانههای برجسته اندیشه وی بود. همه چیز در نگاه او، با واقعیتهای اجتماعی گره خورده بود؛ از این رو از نظر او همه چیز در افق واقعیت رها میشد و خود را عیان میساخت. این واقعبینی صدر را به سوی شیوهای متفاوت رهنمون ساخت.
همّ و غم بزرگ صدر یافتن یک نظریه بود که از دیدگاه آن به نظریهای قرآنی در باب نبوت و اقتصاد و سنتهای تاریخی و آسمان و زمین رسد. وی با مقدس شمردن همه میراث مخالف بود، زیرا این تقدیس دست و پای اندیشه را میبندد؛ بدین معنا که گویی همه پاسخها در کتب سلف آمدهاند و نقش ما پاسبانی و نگهبانی از میراث است؛ نه نقد و نقب زدن به میراث و برانگیختن عناصر آن و فهم نص مقدس (قرآن کریم و سنت) در فضای حیاتی متجدد.
متاسفانه پس از شهادت صدر، کسانی یافت نشدند که روشها و راههایی که وی پیش گرفت یا پیشنهاد کرد، ادامه دهند.
نوسازی در علم کلام
علم اصول دین یا آنگونه که شایع است «علم کلام» دانشی است که همگام با پیدایش اسلام، در دامان این دین پرورش یافت. علم اصول دین، به لحاظ تاریخی دو وظیفه داشت؛ یکی علمی و دیگری نظری. اگرچه در آغاز بعد علمی علم اصول دین بود که بر بعد نظری فائق آمد؛ اما مسلمانان هر چه بیش از عصر محمدی (ص) و علوی فاصله میگرفتند، از روح قرآن دور میشدند و آن دم که علم اصول دین نام علم کلام گرفت، وظیفه بنیادین خود را از کف نهاد و ژرفا بخشیدن به ارتباط با خداوند متعال، جای خود را به مباحث نظری داد.
این گسست شدید میان کارکردهای عملی و نظری را میتوان در نوشتهها و تلاشهای متکلمان دورههای متفاوت ملاحظه کرد که تنها به چند محور نظری بسنده میکردند:
- تبیین اصول عقاید اسلام، مرزبندی دین اصول و مشخص کردن حدود و محدوده آنها در برابر اصول عقاید ادیان دیگر.
- برهانآوری بر باورهای دینی با تکیه بر قیاس ارسطویی و تلاش برای افزایش میزان ادله و بیان این براهین از رهگذر روشهای گوناگون.
- رد شبهات و مبارزه با مشکلآفرینیهای عقیدتی دشمنان.
بدینسان بعد عملی علم اصول دین، به نظریهپردازی و برهانآوری فرو کاست؛ در حالی که مسلمانان نیمه دوم قرن نخست هجری، از این دانش سترگ برای توجیه موضعگیریهای سیاسی و به کارگیری این دانش برای راه اندازی توده مردم در چالشها استفاده میکردند.
کاستیها، کوتاهیها و ناتوانیهای مسلمانان در گذر زمان، آنجا عیان میشود که به فراز و نشیب علم کلام کهن اشاره کنیم. تنها با بیان مشکلات علم کلام کهن است که میتوان، به تعریف روش درستی پرداخت که در چشمانداز آن، علم اصول دین را دریافت کرد و از نقش پیشگامان اصلاح ـ از جمال الدین تا صدر ـ در این زمینه آگاهی یافت. این کاستیها عبارت بود از:
یکم. بی گمان، نبوت پدیدهای الهی است که ایمان را در زندگی آدمیان به بار مینشاند و از طریق ادغام نظری به عملی و جدا نکردن توحید نظری از رفتاری، زندگی انسان را از پویایی سرشار میکند. اسلام برای رها کردن عقل انسان مسلمان از بند باورهای تاریک کهن پدیدار شد؛ ولی علم کلام که سازههای ایمانی را از رهگذر منطق ارسطویی باز تولید کرد، نه تنها به ژرف کردن هر چه بیشتر بعد نظری دامن زد، بلکه عقیده و ایمان را از عمل جدا ساخت و مفاهیم عملی و رفتارهای، ایمانی را به مفاهیم ذهنی و تجریدی چندی تبدیل کرد و جامه عمل را از نظر جدا ساخت.
دوم. با افزایش شمار مسلمانان و انفتاح جهان اسلام بر ملل و نحل دیگر، علمای کلام تلفیقهایی دست و پا کردند که با روح اسلام آشنایی و نزدیکی نداشت. علم کلام ـ تا ظهور خواجه نصیر الدین طوسی ـ دچار رکود شد. شکاف میان باور و واقعیت افزایش یافت و هر چه بیشتر بر پیشرفت و شکوفایی جهان بشری افزون میشد، باورها کمفروغتر میگشتند، زیرا همه چیز، جز اندیشههای ایمانی و باورها، در حال تکاپو، دگرگونی و پیشرفت بود. این گسست چشم به راه جنبش احیای دین در عصر ما و رهبری امام خمینی بود و روح انقلاب و پویایی در زندگی مسلمانان دمیده شد.
سوم. در گیر و دار گذشته، مسایل فلسفی بر ساحت علم کلام چیره شدند و بیش از دو سوم علم کلام را مسایلی همچون وجود و عدم، ماهیت، علت و معلول، جوهر و عرض، امکان و وجوب و قدم و حدوث پر کردهاند. علم کلام نیازمند روح توحید قرآنی است، تا از چنبره مقولات فلسفی خلاصی یابد.
چهارم. روش علم کلام کهن، با روش قرآنی ناهمگون است. علت این امر گسست باورها از جهان واقع است و سیر عقل کلامی در هزار توی تجرید و نظر.
نقطه مبدئی که علم کلام از آن آغاز میکند، اثبات اصل وجود و برهانآوری بر واقعی بودن اشیاست و از آن پس، به اثبات وجود خدا و سایر مسائل عقیدتی روی میآورد؛ در حالی که قرآن ایمان به وجود خدا را کار فطرت میداند: «فطرة الله التی فطر الناس علیها». فطرت از نگاه قرآن، گرایش درونی به سوی خالق هستی است؛ اما نزد متکلمان با گره خوردگی و درهمتنیدگی عقل و برهان و اشکالات و رد شبهات همراه بود. هدف قرآن از برهانآوری، برانگیختن فطرت و سرشت آدمی و بیدار کردن عقل از تطاول حجابهاست.
از سوی دیگر، علم کلام کهن ابزار قیاس ارسطویی را به دست گرفته بود و در دریای تجرید نظر روزگار میگذارند و از هستی و افقهای گشاده دور مانده و بدین سان از روش قرآن در بیداری فطرت و راهنمایی عقل فاصله گرفت؛ ساز و کار استدلال، بنا بر شیوه قرآنی بر استقرا و هدایت عقل انسان به سوی سیر در آیات آفاق و انفس است؛ در حالی که اسلوب علم کلام کهن، محدود ساختن عقل در دایره مفاهیم نظری و حائل شدن میان عقل و طبیعت و واقعیت های گرداگرد آدمی است.
نیز، علم کلام کهن به گشودن مبحثی ویژه برای انسان همت نگماشت که جایگاه انسان را در میان سایر آفریدههای خداوند مشخص سازد و از ارزش و مقام آدمیان در برابر ملائکه، جن و جز اینها سخن بگوید. این تبیین از نگاه قرآن دور نمانده بود و توحید از نگاه قرآن، رابطه میان خدا و انسان است. از این رو نمیتوان میان توحید و انسان گسست آفرید، زیرا انسان همان است که توحید در قالب او ریخته میشود و یگانه راه رهایی آدمی از خدایان دروغین، تلاش پیگیر در خط توحید است. فقدان مبحث جداگانهای برای انسان در کلام کهن، یکی از کاستیهای اساسی این علم را رقم می زند.
قرآن کریم، ایمان به خدا را به گونهای تجریدی بیان نمیدارد، بلکه هماره آن را با عمل صالح و باقیات صالحات و پاداش اخروی پیوند میزند.
عمل صالح روح ایمان است. بیش از پنجاه آیه در قرآن کریم وجود دارند که عمل صالح را دوشادوش ایمان بیان کرده است. ضرورت آراستن ایمان به جامه عمل و رفتار، در گفتار رسول خدا و امامان آمده است. شهید صدر با الهام از گفتار خدا و بزرگان دین میآورد. «هیچگونه سلوک و رفتاری را نمیتوان با اعمالی که در چارچوب ایمان و انگیزههای الهی انجام میپذیرند، مقایسه کرد؛ هر چند آن رفتارها بزرگ جلوه دهند، چرا که ارزش عمل به چارچوبها و انگیزههای آن است؛ نه نمای بیرونی و دستاوردهای آن».[9]
برخی متفکران مسلمان نیز در قرن نوزدهم به واپسماندگی امت اسلامی پی برده بودند و ریشههای عقب ماندگی را در جدایی ایمان از زندگی روزمره و تهی شدن پیکره اجتماعی از روح ایمان و عمل برمیشمردند. سید جمال الدین اسد آبادی به این حقیقت پی برده بود و در یکی از نوشتههایش، ردی بر ملحدان، از ضرورت ایمان به عنوان پناهگاه اجتماعی و منبع سرشار روابط نیک و سازنده اجتماعی سخن به میان آورد. همچنین شیخ محمد عبده، اصلاح علم کلام را از رهگذر پیریزی فلسفهای نوین ضروری دانست، تا بتوان به تغییر و دگرگونی رسید.
روند اصلاح به فراز و نشیبهای فراوانی دچار شد و هر یک از اندیشمندان اسلامی، همچون محمد رشید رضا، شیخ حسن البنا و اخوان المسلمین و سید قطب، به فراخور آبشخور فکری خود، سهم به سزایی در این فراز و فرود داشتند.
در زمانه ما نیز ستارهای پر فروغ در آسمان اندیشه اسلامی درخشید و ابداعهای فراوانی عرضه کرد، سید محمد حسین طباطبایی، به ویژه در تفسیر پر آوازهاش «المیزان فی تفسیر القرآن» دستاوردهایی به بار آورد که پیش از وی به وجود نیامده بود. توحید در نگاه علامه طباطبایی همان اسلام است، زیرا همه چیز مظهر توحید الهی است و بدان باز میگردد. شهید صدر نیز آفاقی نو فرا پیش اندیشه اسلامی گشود و به پرباری منظومه فکری اسلام یاری رساند.
آیت الله صدر در آثار خود قضایایی همچون روش، نظریه معرفت، باورها، قرآن و فقه را مطرح کرد و هماره در پی آن بود که به این قضایا نگاهی اسلامی بیفکند و از دیدگاه اسلام نظریهپردازی کند. از این رو از مفاهیم کهن و موروث فراتر رفت و پا در سرزمینها و ناشناختههایی نهاد که پیش از او کسی بدانجا نرفته بود. از نوآوریهای صدر میتوان به این موارد اشاره کرد:
- صدر از شیوه کهن قیاس ارسطویی به روش استقرا روی آورد. این استقرا براساس به حساب آوردن احتمالات پیریزی شده است. وی پس از اکتشافات مکتب و روشی نو در تفسیر، چگونگی رشد و زایش و افزایش معرفت دو نحله تجربی و عقلی را پشت سر نهاد و «مکتب ذاتی معرفت» را بنیاد کرد.
مکتب عقلی، غالباً تنها یک راه را برای رشد معرفت میپذیرد که همان زایش موضوعی است؛ در حالی که مکتب ذاتی دو راه را پیشه میسازد؛ یکی زایش موضوعی و دیگری زایش ذاتی؛ بدین معنا که میتوان بخش بزرگتر شناخت خود را در سایه و بر پایه زایش ذاتی تفسیر کرد. زایش ذاتی یعنی «امکان ایجاد شناخت و دانش بر بنیاد معرفتی دیگر، در حالی که ملازمهای میان موضوع دو معرفت نباشد. این زایش براساس تلازم میان خود دو شناخت است؛ نه موضوع آنها… روش زایش موضوعی یگانه روش به کار گرفته شده توسط خرد، برای به دست آوردن علوم ثانوی نیست، بلکه عقل در کنار زایش موضوعی از شیوه دیگری بهره میجوید که همان زایش ذاتی است».[10]
البته باید افزود که صدر، تنها به کشف بسنده نمیکرد، بلکه این روش را در گسترههای معرفتی فراوانی به کار بست؛ در علم اصول فقه و در مباحث علم اجمالی، تواتر، اجماع و سیره، به تطبیق روش خود پرداخت. نیز در اثبات خداوند از برهان استقرایی و احتمالات استفاده کرد.
- صدر در عنایت به تجربه بشری و گره زدن آن با قرآن کریم، از تفسیر کهن جزئینگر کناره گرفت و تفسیر موضوعی براساس توحید را به ارمغان آورد. این گونه تفسیر بر دو پایه استوار است:
یکم. سیر از واقعیتهای اجتماعی به متن؛ به دیگر سخن، سرآغاز تفسیر، نظر افکندن و در نظر گرفتن واقعیت است؛ نه متن. در آغاز باید به بررسی مشکلات، پرسشها و متغیرها، ظاهر و انواع واقعیتهای موجود پرداخت و از آن پس، به سوی متن روی آورد. تلاشهای پیش از شهید صدر از متن میآغازید و در ساحل متن پهلو میگرفت و هیچگاه از حوزه متن بیرون نمیرفت و جهان واقع و مشکلات و تجربههای بشری را در نظر نمیگرفت.
دوم. روشها و نگرشهای پیش از شهید صدر، از متبلور ساختن یکی از مفاهیم خاص قرآن در برابر مسئله معینی فراتر نمیرفت؛ اما روش شهید در تفسیر موضوعی سازوکاری استنباطی بود. صدر در پی بهدست آوردن وجوه ارتباط میان مدلولات تفصیلی و پیریزی یک نظریه بود.
- صدر پس از مشخص کردن چارچوب کلان فقه فردی و فقه جامعه و دولت از فقه فردی به فقه جامعه و دولت آمد. وی توضیح داد که کاهش و نزار شدن حجم فقه، در ابعاد موضوعی، به علت دخول دیدگاههای فردی به دیدگاه فقیه و از آن به خود شریعت است، «زیرا گاهی فقیه از منظر شخصی و مشکلات فردی به قضایا و احکام مینگرد؛ در حالی که این دیدگاه با نگرش وی به شریعت متفاوت است… .
تأثیر بخش شخصی آنجا نمود مییابد که فقیه بر آن شود، مشکلات آحاد مسلمانان را به وسیله توجیه واقعیتهای موجود و تطبیق شریعت بر این واقعیتها حل کند. تا جایی که این دیدگاه به فهم نصوص شرعی نیز گسترش یافت».[11]
عبدالجبار رفاعی افزون بر سخن شهید صدر در این باره میآورد: شایان ذکر است که علاوه بر چیرگی یافتن گرایشهای شخصی بر مقوله اندیشیدن در باب فقه، باید از حجابهایی یاد کرد که بر عقل فقیه سایه میافکنند و قدرت تفکیک میان گفتمانهای فقهی را که در آنها امت اسلامی مورد خطاب است میگیرند؛ بدین معنا که گاهی تشریع و بیان احکام الهی برای امت، شکل تشریع برای فرد را به خود میگیرد و بدین سان برخی احکام بیانگر روح شریعت نیستند.
صدر، بر بازسازی افقی و عمودی فقه اصرار فراوان داشت، تا از یک سو همه دادههای نوین جهان واقع را شامل شود و از دیگر سو، ما را به نظریههای بنیادینی که دیدگاه اسلام را عیان میسازند، رهنمون شود.
به نظر نویسنده، شهید صدر نخستین فقیه از میان فقهای مکتب اهل بیت (علیهم السلام) است که از فهم حرفی نصوص فراتر میرود و به تشریع و قانونگذاری بر بنیاد مقاصد شریعت و نمایانسازی جوهره شریعت میرسد. فقه، به یاری دستان پرتوان و اندیشه ناب شهید صدر زایشی نو یافت و با دادههای نوین عصر، به تعامل پرداخت، زیرا تاسیس شیوه فقهی جدیدی برای درک و داد و ستد با مسایل و قضایای زندگی، بر دو پایه تکیه میزند که شهید صدر این دو را پیریزی کرد: با یکی ساختن نظریهها و پرداختن به زیرساختهای احکام، و دیگری روشن ساختن راه برای دریافت هر چه بهتر متون دینی در سایه درک و فهم مقاصدی.
تاثیر شهید صدر در بازسازی علم اصول فقه
اگرچه شهید صدر اثری را به مبحث اصول دین اختصاص نداد؛ اما همان یک مقدمه را که بر دیباچه رساله فقهیاش «الفتاوی الواضحه» نوشت و بر آن نام «موجز فی اصول الدین» نهاد؛ به نشانههای شیوه نوینی که در سایهاش به بازسازی علم اصول فقه پرداخت، اشاره کرده است. البته ناگفته نماند که صدر در جای جای کتابهایش، از باور و اعتقاد سخن به میان آورده است؛ در نخستین کتاب؛ یعنی «فدک در تاریخ» که اگرچه طرحی در باب تاریخ سیاسی مینماید؛ ولی در واقع تلاشی برای مطرح کردن یک مسئله اعتقادی به نام «امامت» در لوای یک حادثه تاریخی است و نیز در کتاب «فلسفتنا» که نخستین کار بنیادین فکری صدر است، چنین مقدمهچینی میکند که حل مشکلات اجتماعی جز در چارچوب دین امکان نمییابد و این دین همان دین فطرت است و میل انسان به توحید الهی.
نگرش توحیدی در اندیشه شهید صدر، به مجموعهای از اصول اساسی میرسد و در کنار ابعاد دیگری قرار میگیرد که توحید، از میان همه آنها سر بر میآورد. این نگرش بر بنیادهایی استوار است:
یکم. فطرت، منبع توحید است
به نظر شهید صدر، درمان بیماریهای اجتماعی بشر و حل مشکلات انسانی و رفتن به سوی پیشرفت و بالندگی هرچه بهتر و بیشتر در دورن خود آدمی وجود دارد؛ از اینرو باید انسان را آماده حل مشکلات کرد. از سوی دیگر، بیان میدارد که دین، نیاز فطری انسان است؛ به دیگر سخن آنچه آدمی باید بدان مسلح شود، همان سلاح دین است. منظور صدر بیگمان ادیان توحیدی است؛ نه ادیان بشری که مصالح شخصی آنها را رقم زده است. دین در نگاه صدر، فطری است و انسان ناخواسته به سوی آن کشیده میشود. آیات قرآن نیز بر این مهم اشاره میکنند: «فاقم وجهک للدین حنیفاً فطرة الله التی فطر الناس علیها لا تبدیل لخلق الله ذلک الدین القیم ولکن أکثر الناس لا یعلمون».[12]
صدر با مطرح نمودن این دیدگاه، اعلام میدارد که شرع مقدس اسلام، تشریع و قانونی واقعی است و با همه ساختارها و قوانین و اهداف انسانی مسنجم.
اسلام، چیزی بر انسانها واجب نمیکند که با درون و برون انسان و نیازهای جامعه بشری هماهنگ نباشد. همه چیز به توحید پایان میپذیرد و توحید از امور فطرت است؛ فطرت بنیاد برپایی اجتماع توحیدی است.[13]
دوم. آشتی دادن میان توحید و زندگی
نوشتههای پیشینیان نتوانست، از عهده ایجاد یک پل ارتباطی میان دو مقوله توحید و دین برآید، چرا که وظیفه علم کلام کهن به استدلالهای عقلی و رد شبهات محدود شد و باورهای دینی به مشتی حقایق متافیزیکی بدل شدند که گرداگرد عقل، به جولان در آمدهاند و در جهان واقع پای نمینهند.
سید محمدباقر صدر که از این حال و هوا آگاهی کامل داشت، به تأثیر شگرف ایمان به خدا در زندگی اشاره کرده است و در کتاب «فلسفتنا»، آن دم که پیوند استوار میان فهم فلسفی جهان و مسایل اجتماعی را دریافت کرد، از دین ارتباط سخن گفت.
وی هماره بر ضرورت راه دادن باورها به دنیای زندگی تاکید میکرد. صدر در دو کتاب دیگر، یعنی «الاسلام یقود الحیاة» که واپسین کتاب وی پیش از به شهادت رسیدن است و «المدرسة القرانية»، به اهمیت و ضرورت این پیوند مبارک میان توحید و زندگی اشاره کرده است. وی بر آشکار ساختن بعد انقلابی اصول دین تاکید میکرد.
سوم. نظریه معرفت و کشف جدید شهید صدر
از بزرگترین دستاوردهای صدر، کشف رویکردی نو در نظریه معرفت بود که آن را «مذهب ذاتی» نام نهاد. صدر به این نکته اشاره کرد که انسان برای ایمان به خدا، نیازمند استدلالهای ژرف نیست، زیرا مسئله ایمان، از مسائل فطری و وجدانی بشر است؛ اما نگرش تجربهگرا و انتشار مادیگرایی در فلسفه اروپای نوین، بر سرشت آدمیان حجاب افکند و «ضمیر پاک انسان آزاد و سلیم نماند و از این رو، فلاسفه به استدلالهای عمیق و پرکردن خلا ناشی از اسارت وجدان روی آوردند».[14]
این دلیل استقرایی را که شهید صدر به کار بست و بر حساب احتمالات استوار است، فهم معمول بشری را باز میتاباند. در این فهم عموم مردم مشترکاند؛ در حالی که سازوکار استدلالهایی که در چارچوب قیاس ارسطویی انجام میگیرد، از آگاهی عام مردم به دور است.
ساختار جامعه توحیدی از دیدگاه صدر
هرم جامعه توحیدی از نگاه صدر، بر قاعده بزرگی به نام توحید استوار است. میتوان دیدگاه توحیدمحوری شهید صدر را در این نیازها خلاصه کرد:
1. مسئله توحید و جانشینی خدا توسط انسان
توحید، بنیاد و قوامبخش وجودی هویت جامعه توحیدی است و اگر ارتباط انسان با خدا از این جامعه رخت بربندد، هویت از میان میرود و روابط اجتماعی دگرگون میشوند.
2. توحید و انقلاب
انقلاب از دیدگاه صدر، از باور داشتن به توحید زاده میشود. دیدگاه انسان انقلابی و انقلاب پیامبران، در آغاز از نگرش توحیدی ناشی میشود، سپس از تزکیه نفس از هرگونه استعمار و ستم بر میخیزد. این انسان انقلابی هیچگاه نمیتواند به یک الگوی تمام عیار بدل شود؛ مگر اینکه هرگونه سودجویی و استثمارگری را از نهاد خود بزداید.
3.توحید و دولت
دولت در نگاه صدر، پدیدهای نبوی است که پس از فراتر رفتن مردم از مرحله چیرگی فطرت پدید آمده است. با افزایش روز افزون نیازهای بشری و شکلگیری تناقض میان نیرومندان و تهیدستان جامعه، اختلاف در هر یک از جوامع پدید آمد. دولت برای جلوگیری از چندپارگی و گسست بنا شد و پیامبران بنیادهایش را براساس مضامین الهی پیریزی کردند.
4.توحید و آزادی
بنیاد آزادی در اسلام، ایمان و توحید است، زیرا آزادی از پرستش و بردگی بی چون و چرای خدا ریشه میگیرد تا به آزادی از همه قید و بندهای بشری برسد.
شهید صدر در این باب میآورد که قرآن کریم، از رهگذر توحید توانست، انسان را از بردگی غیر خدا و شهوتها رهایی بخشد و با آسمان پیوند دهد. توحید سند سترگ انسانیت انسان است و سند آزادی انسانها در همه گسترهها.
5. توحید، رشد و شکوفایی
صدر بر آن بود که رشد و توسعه غرب، نه به خاطر صحت راه کارهای غربی که به دلیل همدوستی و همکاری اروپاییها با این پروژهها بوده است؛ از اینرو بر ماست تا راهکارهای بدیلی انتخاب کنیم که با تاریخ، فرهنگ و بینش ما نسبت به انسان و جهان هماهنگ باشد. امت اسلامی باید بپذیرد که اسلام همان شخصیت تاریخی و ذات واقعی و کلید موفقیت سلف صالح خویش است. امت اسلامی این دین را به عنوان نقطه عزیمت به سوی رشد و بالندگی برشمارد.
6. توحید عدالت اجتماعی
عدالت شاخهای از درخت توحید است، زیرا عدل یکی از صفات خدای متعال است و چونان علم، قدرت و اراده الهی است. ترتیب اصول دین بر توحید، عدل، نبوت، امامت و معاد دارای مفهومی اجتماعی است و با زندگی بشری پیوند ویژهای دارد: «توحید به لحاظ اجتماعی، یعنی خدا را یگانه مالک هستی پنداشتن. عدل بدین معناست که این یگانه مالک وجود، بنا بر عدل خویش هیچ انسانی را نسبت به انسان دیگری یا گروهی را نسبت به گروه دیگری برتر نمیداند، بلکه هماره گروه صالح را بر همه نعمتهایی که ارزانی فرموده است، مسلط می کند».[15]
7. توحید و گذر گاه تاریخ
بنا به تحلیلی که شهید صدر بدان دست یازید، بنمایه درونی انسان، حرکت تاریخ را تشکیل میدهد. صدر، این دیدگاه را از نهاد قرآن بیرون آورد. پیشرفت و تغییر هر جامعهای در گرو تغییر احوال و درون خود قوم و دگرگون ساختن روح و روان خود آدمی است. محور بازسازی درون «مثل اعلی» و نمونه والایی است که نقطه آغازین درونسازی به شمار میآید.
شهید صدر، از سه گونه نمونه و الگوی والا و تمام عیار تاریخی سخن میگوید: تکراری که تاریخ را تکرار گذشته میپندارد و هماره در برابر یورش نظامی دشمن سر تعظیم فرود میآورد که اگرچه این دیدگاه حرکت و جنشی در بردارد، اما دیدگاهی محدود و فروبسته نسبت به آینده امت است و خود این حرکت فریبنده، دست و پای امت را می بندد. مطلق که همان مثل اعلای حقیقی و همان خداوند است و به حکم بیکرانه بودن خداوند سیر به سوی این الگوی والا، بیکران و لایتناهی است.
[1] الحائری، السید کاظم، مباحث الاصول، تقریرات لابحاث آیت الله العظمی الشهید السید محمد باقر صدر، قم، 1407 هـ، ص11ـ 173.
[2] نخبة من الباحثین، محمد باقر الصدر: دراسات فی حیاته و فکره، لندن، دارالاسلام، 1416 هـ / 1996 م، 776 ص.
[3] قضایا اسلامیة، العدد الثالث (1417 هـ / 1996 م، 638 ص.)
[4] الصدر، السید الشهید محمد باقر، المدرسة القرانیة، بیروت، دارالتعارف للمطبوعات، 2، 1401 هـ / 1981 م، ص80.
[5] جواد علی کسار به مقایسه روش موضوعی میان دراز، مکارم شیرازی و صدر پرداخته است: «المنهج الموضوعی: اشارات بین دراز و الصدر و مکارم الشیرازی» قضایا اسلامیة، مصدر سابق، 34 (1417 هـ / 1996 م)، ص68 ـ 87.
[6] الصدر، السیدمحمد باقر، اقتصادنا، قم، المجتمع العلمی للشهید الصدر،1408 هـ، ج1، ص14 (دیباچه چاپ دوم).
[7] الصدر، السید الشهید محمد باقر، دور الائمة فی الحیاة الاسلامیة، فی کتاب بحوث اسلامیة و مواضیع اخری، بیروت، دار الزهرا ء، 1403 هـ، ص58 ـ 59.
[8] المدرسة القرانیة، همان، ص31و 32.
[9] الصدر، السید محمد باقر، «العمل الصالح فی القرآن»، بحث منشور فی: بحوث اسلامیة، بیروت، دارالزهراء، 1975، ص38.
[10] الصدر، السید محمد باقر، الاسس المنطقیة للاستقراء، بیروت، دار التعارف، 1982 م، ص123 ـ 129.
[11] الصدر، السید محمد باقر، «الاتجاهات المستقبلیة لحرکة الاجتهاد»، بحث منشور فی: بحوث اسلامیة، بیروت: دارالزهراء، 1975 م، ص79 ـ 82.
[12] ای رسول. مستقیم روی به جانب آیین پاک اسلام آورد و پیوسته از طریقه دین خدا که فطرت خلق را بر آن آفریده است پیروی کن که هیچ تغییری در خلقت خدا نباید داد این است، آیین استوار حق اگر چه بیشتر مردم از این حقیقت آگاه نیستند. قرآن کریم، سوره روم، آیه 30.
[13] الصدر، السید محمد باقر، الاسلام یقود الحیاة، طهران، وزارة الارشاد الاسلامی، ص154.
[14] الصدر، السید محمد باقر، المرسل: الرسول؛ الرسالة، بیروت، دار التعارف، ص10.
[15] الاسلام یقود الحیاة، همان، ص34و 142.