سخنرانی آیتالله میرباقری در چهلمین سالگر شهادت شهید سید محمدباقر صدر در تاریخ ١٩فروردین١٣٩٩ که در آن به نقش شهید صدر درارتقای سطح مواجهه اندیشه دینی با جهان پرداخته است.
أعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم والحمدلله رب العالمین و صل الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین و اللعن علی أعدائهم أجمعین. این روزها مقارن است با چهلمین سالگرد شهادت شهید بزرگوار آیت الله العظمی سید محمد باقر صدر رضوان الله تعالی علیه و مناسب هست در باب ایشان از جهات مختلف گفتگو بشود. این شخصیت هنوز برای ما شناخته شده نیست، هم به لحاظ جنبه شخصیتی و هم از لحاظ اندیشههای بزرگی که داشتند که میتواند برای دنیای اسلام و حوزههای علمیه راهگشا باشد. البته در باب ایشان طبیعتاً در طول این چهل سال زیاد صحبت شده و حرفهای خوبی هم گفته شده، همچنین آثار ایشان هم که به تدریج در اختیار حوزهها و افکار عمومی قرار میگیرد، در پرده برداری از ابعاد شخصیت ایشان به ما کمک میکند، ولی در عین حال هنوز جا برای تحلیل اندیشههای ایشان به خصوص با نگاه درجه دو و عبرت آموزی و درس گیری برای آینده علمی حوزههای علمیه وجود دارد.
شخصیت ایشان یک شخصیت جامع الاطرافی است و واقعا در طول تاریخ علمی دنیای شیعه، مثل ایشان انگشت شمار هستند، مخصوصاً با این جامعیت و این عمق به خصوص با رویکرد اجتماعی و انضمامیای که ایشان داشتند. من فقط دو سه نکته را در این فرصت در باب این شخصیت بزرگوار عرض میکنم و بقیه جنبههای وجودی ایشان را میگذارم برای کسانی که صاحب نظرند و میتوانند ر این زمینهها بحث بگویند.
ارتقای سطح مواجهه اندیشه دینی با جهان
نکته اولی که تقدیم میکنم در ارتقائی است که ایشان در مواجهه ما با دنیای غرب به ظرفیت اندیشههای دینی دادند. متعینا عرض میکنم که ایشان مسئله مستحدثه حوزههای علمیه دنیای اسلام به خصوص جامعه تشیع را ارتقاء بخشیدند. چون تفقه ما در طول تاریخ در عین این که در مسیر طبیعی خودش که تبعیت از کتاب و سنت است پیش میفته، اما در قبض و بسط این تفقه، مواجهه با رقبا و مسائل مستحدثهای که پیش میآمده بسیار اثرگذار بوده است. گرچه آنها نتوانستند مسیر تفقه شیعی را از مدار اصلی خودش که تعهد نسبت به وحی و کتاب و سنت هست منحرف بکنند، ولی این تعاملی که برقرار میشده موجب قبض و بسط تفقه دینی در جامعههای شیعی و حوزههای علمیه شده است.
یکی از برکاتی که اندیشههای مرحوم شهید صدر داشت این است که در تعاملی که بین ما و دنیای غرب به ویژه غرب مدرن هست، ایشان مسئله مستحدثه حوزه علمیه را هم برای علم فقه، هم برای علم کلام و هم برای سایر علوم اسلامی ارتقاء بخشیدند. تلقی حقیر این است تا قبل از ایشان مواجهه ما با دنیای مدرن و مسئلههایی که برای ما ایجاد میکردند نوعا از جنس موضوعات بودند، حتی در علم کلام، یک شبهه کلامی مطرح میشد و پاسخ میدادند. یک موضوعی پیش روی فقها قرار میگرفت و باید پاسخ میدادند، از ساده ترین موضوعات که در آغاز مواجهه پیش آمد مثل برق و شبکه آب بهداشتی تا ابزار حمل و نقل جدید که اتومبیل و غیره بود. خب طبیعتاً این فقه و اندیشههای فقهی پاسخ این مسائل را میداد. همچنین فقه، مسائل کلامی که پیش میآمد از موضوعات ساده تا موضوعات پیچیدهای که در مواجهه با دنیای مدرن برای دنیای اسلام پیش آمده را هم پاسخ میداد، مثل پدیدهای به اسم مجلس قانون گذاری، چون ما قبلا مجلس قانون گذاری نداشتیم و از مواجهه ما با دنیای غرب این وارد فضای اسلامی شد.
برای مثال در نهضت مشروطه در ایران یا مشابه این نهضت در سایر کشورهای اسلامی، طبیعتاً در تعامل بین نظام سیاسی کشور ما و دنیای غرب یک اتفاقاتی افتاده که حالا من نمیخواهم تحلیل کنم که چرا این نهضت مشروطه شکل گرفت، بحث من این است که سطح مواجهه ما با این واقعیت چگونه بوده و مسئله مستحدثهای که حوزهها تلاش کردند به آن پاسخ بدهند چه بوده است؟ بعضیها که اصلا به این مسائل نپرداختند اما بزرگوارانی مثل مرحوم نائینی رحمه الله هم که به جد این مسئله موضوع فکرشان شد، گرچه در آن موقع یک مجتهد جامع الشرایط بودند ولی چون هنوز جوان بودند، دوران پختگی کاملشان نبود. اما در عین حال ایشان به لحاظ اقتضاء توانایی هایشان و مواجههای که داشتند، این مسئله را مورد بحث قرار دادند و انصافا هم نوآوریهای بدیعی در این زمینه دارند که یک قسمتش در کتاب «تنبیه الامه»شان بیان شده است. وقتی آدم کتاب ایشان را مرور میکند، میبیند مسئله مستحدثه ایشان که ما باید بگردیم پاسخ دین را به آن بدهیم مثلا مشروعیت مجلس قانون گذاری است. یعنی به چه دلیل ما مجلس قانون گذاری میتوانیم داشته باشیم و چرا ضروری است که ما چنین مجلسی را برای کنترل نظام استبدادی و سلطنت استبدادی بپذیریم؟ اما در مسئله ذهنی ایشان، انسان طراحی یک نظام سیاسی جامع در مقابل نظامهای غربی را واقعا نمیبیند که ایشان بخواهند به این سمت بروند، در عرصههای دیگر هم همینطور است.
نگاه ویژه شهید صدر به مسایل مستحدثه
بنابراین مسائلی که ما با آن مواجه میشدیم کم کم به یک مسئلههای جدیتر و بزرگتر تبدیل میشدند مثل بازار بورس، بیمه، بانک و مسائلی از این دست که وارد فقه ما شدند و فقهای ما به بحث و بررسی آنها پرداختند. اما مرحوم شهید صدر توجهی که کردند این است که مسئله مستحدثه دوران ما فراتر از موضوعات است و ما با یک مذاهب روبرو هستیم. به تعبیر خود ایشان که با مسامحه میگویند ما با نظامات رو به رو هستیم، البته مذهب در نگاه ایشان کمی متفاوت با نظامات مصطلح است.
پس یعنی ایشان توجه پیدا کردند که در عرصه سیاست و اقتصاد و حتی فرهنگ، یک نظامهای مسلطی در جهان مدرن طراحی شده، که آن لایههای باطنی اعتقادات و چارچوبهای اندیشهای در آن مستور و پوشیده است و به راحتی قابل دیدن نیست و مواجهه مستقیم هم با احکام فقهی ما ندارند. لذا ارتباط آنها با مبانی دینی و با فقه ما خیلی آشکار نیست، ولی اگر ما آن چارچوبهها و مذاهب و نظامهای مسلط را قبول کردیم، آنگاه آنها مبانی خودشان را بسط خواهند داد و در عرصه عمل هم ما را ناچار به پذیرش قوانین مناسب با خودشان خواهند کرد. یعنی شریعت را هم تحت تأثیر قرار میدهند و امکان عملیاتی شدن شریعت را نمیدهند. ایشان میفرمایند: اگر این نظام، حاکم شد بر فرض که ما به همه احکام هم عمل کنیم به اسلام عمل نخواهد شد. یعنی آنها یک چارچوبهایی هستند که سیطره دارند و فرهنگ زندگی بشر را تغییر میدهند. این نظامات، مبتنی بر یک مبانی اعتقادی هستند که آن مبانی را در زندگی بشر تسری میدهند. بنابراین مسئله مستحدثه ما دیگر صرفا موضوعات نیستند بلکه ما با نظامهای مسلطی مواجهیم که آن نظامها وقتی جاری میشوند و ما آنها را میپذیریم، موضوعات مستحدثه خودشان را بر ما تحمیل کرده و ما را مجبور میکنند که گام به گام عقب نشینی کنیم و از باب شرایط اضطراری از احکام اولیه به سمت احکام ثانویه برویم.
این نکته بسیار مهمی است که ایشان به آن عنایت کردند و لذا میگویند ما در سطح مذهب اقتصادی و سیاسی باید اندیشههای اسلامی را باور کنیم و به فعلیت برسانیم و همین امر هم موجب شده که این شهید بزرگوار و این فقیه جامع ما، دنبال دستیابی به طرح نظامات و مذاهب اسلامی باشند. البته این مسیر حتما با یک دشواریهایی مواجه هست که مهم ترینش به گمان من، نرم افزار استنباط یک چنین نظامی از منابع دینی است. ایشان در این زمینه تلاش بسیار گستردهای داشتند که البته هنوز این تلاش به اتمام نرسیده و باید دقت بشود که تکمیل بشود، البته این طور نیست که این مسئله از نظر ایشان مغفول بوده باشد.
پس ما اگر بخواهیم مسئله مستحدثه خودمان را مذاهب ببینیم، در استنباط مذهب نیاز به یک ساز و کارهای جدید استنباطی داریم و آن شیوههای قدیم کافی نیستند، نه این که غلط باشند. به نظر من این توجه مهمتر از توجه اول است. ایشان تعمیق نگاه برای دستیابی به تفقه جامع دینی در مقیاس روش را تعقیب میکردند و توفیقاتی هم به دست آوردند، به خصوص در این سالهای پایانی عمر مبارکشان. این یک نکته است که میخواستم عرض کنم که این واقعا نیاز به بسط و گفتگو دارد. البته ممکن است خیلیها این را به راحتی قبول نکنند که ظرفیت مواجهه ما با مسئله مستحدثه قابل ارتقاء هست و میشود از موضوعات مستحدثه به سمت نظامات و به سمت تمامیت تمدن غرب ارتقاء پیدا کنیم. ممکن است خیلیها این را قبول نداشته باشند که ما مسئله مستحدثه مان را تمدن ببینیم با تمام ابعادش و بگوییم در مقابل این تمدن باید چه کرد.
سیر تکاملی اندیشه شهید صدر در توجه به مسئله مستحدثه
تلقی من این است که نگاه ایشان در مقدمهای که بر چاپ دوم «اقتصادنا» مینویسند، عمیق تر شده، چرا که سالها بعد است و آن تجارب قبلی را پیدا کرده اند. یعنی اگر در اقتصادنا، مسئله مستحدثهای که ایشان میبینند در حد نظامات است، آدم احساس میکند که در این مقدمه دوم کمی جدی تر به مسئله پرداختند و عنایت کردند که مسئله مستحدثه ما، تمامیت تمدن غرب است به عنوان یک مجموعهای که دارای اضلاع و ابعاد مختلف و دارای لایههای مختلفی است. ایشان در مقدمه دوم، به مسئله از اعماق ایدئولوژیک تا برنامه ریزیهای جاری توجه کردند و گفته اند که ما با یک چنین امر عظیمی مواجه هستیم و باید در مقابل آن موضع بگیریم.
این نکته اولی است که آدم در آثار ایشان به وضوح میبیند که درک ایشان از مسئلهای که ما با او روبرو هستیم و او میخواهد خودش را بر ما تحمیل کند و ما باید در مقابل او موضع فعالی داشته باشیم، درک جدیدی است. حتی در مواجهه با بانک لاربویای که ایشان بیان فرمودند، تصریح میکنند که این که ما میگوییم، نظام مالی مطلوب اسلام نیست. یعنی کاملا عنایت دارند که ما یک دوره گذار داریم و یک مرحله مطلوب، در دوره گذار، بالاخره مسئله ما این بانک است و باید بگونهای در آن تصرف کنیم که سازوکارهایش را به نفع خودمان به نسبتی تغییر بدهیم، ولی ایشان در پایان میدانند که با یک لا ربوی و اسلامی نوشتن، اقتصاد اسلامی درست نمیشود و دنبال این هستند که یک طراحیهای عمیق تری بکنند. گمان من این است که در آنجاها ایشان به این مسئله عنایت هم دارند و این در مجموع آثارشان آشکار است.
البته این اتفاق هم به راحتی نمیافتد. شما نمیتوانید به راحتی مثلا از دستکاری و تصرف در این پدیدههای نوظهور، به یک نظام عمیق و همه جانبه اسلامی برسید، بلکه آنجا باید یک تصرفات عمیق تر و همه جانبه تری در جوامع اسلامی باشد و یک تغییرات بنیادی تری اتفاق بیفتد. پس این نکته اولی است که در باب شخصیت ایشان عرض کردم. شهید صدر ظرفیت حوزههای علمی و فقهی شیعی را ارتقاء بخشیدند و توجه دادند که ما با یک مسائلی عظیم تر مواجه هستیم که باید با آنها برخورد فعال کنیم. پاسخگویی به مسائل مستحدثه در سطح موضوعات، برخورد انفعالی با مسائل کلان هست و موجب میشود که ما ولو تغییراتی در اینها ایجاد کنیم اما آن جریان تمدن غرب در جامعه ما ساری و جاری بشود و راه را بر عملیاتی شدن شریعت بندد.
نحوه تعامل دنیای اسلام با تمدن غرب از نگاه شهید صدر
اما نکته دومی که در باب شخصیت شهید صدر باید عرض کنم که البته این هم به اجمال است، این است که ایشان توجه به این داشتند که دنیای غرب که تمدن خودش را شکل داده، هیچ وجه قدرت استحاله دنیای اسلام را در نظام تمدنی خودش نخواهد داشت. به تعبیر من غرب لایههای مختلف تمدن خودش را به صورت هم افزا شکل داده و آرام آرام جغرافیای خودش را پشت سر گذاشته و وارد محیط فرهنگها و جوامع دیگر شده، بعد هم تلاش کرده که تمدن خودش را در آن جوامع بسط بدهد و همه جوامع را تحت تسخیر تمدن خودش قرار بدهد. اما این کاری که دنیای غرب انجام میدهد در تعامل با دنیای اسلام به یک توفیق نهایی دست پیدا نمیکند، یعنی آنها به هیچ وجه قدرت استحاله دنیای اسلام را در نظام تمدنی خودشان نخواهند داشت و دنیای اسلام برای حل و فصل مشکلات خودش ناچار است به فرهنگ اسلام و مذاهب اسلامی رو بیاورد، بلکه از این بالاتر دنیای غرب هم برای حل معضلات خودش ناچار است به ادیان و دین اسلام رو بیاورد. این نکته مهمی است که ایشان در مقدمه چاپ دوم «اقتصادنا» به خوبی به آن توجه دادند.
ایشان در آنجا میفرمایند: در تعامل بین ما و دنیای غرب، دنیای اسلام ابتدا مقهور به اصطلاح چیزی شده که به عنوان پیشرفت از آن یاد میشود. دنیای اسلام در مواجهههای مختلفی که با دنیای غرب داشته چه این که نظام سیاسی شان تحت تأثیر نفوذ غرب شکل گرفته باشد، یا اینکه نظام اقتصادی شان اینگونه شکل گرفته باشد یا اینکه هیچ کدام از اینها نباشد، یعنی هم نظام اقتصادی و هم نظام سیاسی شان مسیر مستقلی داشته باشد، اما شیوههای آنها را پذیرفته است.
یعنی مواجهه دنیای اسلام با دنیای غرب از منظر ایشان سه شکل داشته، گاهی در شکل تسخیر سیاسی یک جامعه بوده، گاهی به گونهای بوده که در جامعه دینی و اسلامی استقلال سیاسی برقرار بوده ولی تحت سلطه نظام اقتصادی غرب واقع شده و گاهی هیچ کدام از این دو نیست، هم استقلال سیاسی و هم استقلال اقتصادی خودش را حفظ کرده ولی چون یک اشتباه یا به تعبیر من استراتژیک داشته و خیال میکرده که راه رسیدن به پیشرفت و حل معضلات دنیای اسلام پذیرش فرهنگ غرب هست، شیوههای آنها را پذیرفته است. یعنی آن کشورهایی هم که استقلال سیاسی و اقتصادی خودشان را در مقابل دنیای غرب از دست ندادند و تحت سلطه سیاسی و اقتصادی هیچ کدام از اینها نرفتند، اما در عین حال شیوههای آنها را برای حل معضلات خودشان انتخاب کردند، حالا به اقتضاء کشورها بعضی شیوههای سوسیالیستی را قبول کردند و بعضی شیوههای لیبرالیستی، پس همه پذیرفته اند که باید آن چارچوبهای فرهنگی را، ما بپذیریم که بتوانیم از بن بستهای پیش رو عبور کنیم.
شهید صدر میفرمایند که دنیای اسلام به ناچار برمی گردد، یعنی جنبشهای اجتماعی که در دنیای اسلام برای جبران عقب افتادگی اتفاق افتاده، گرچه وارد این ورطههای پر از مخاطره و خطا شده ولی ناچاراً به سوی بنیادهای اسلامی بر میگردد و میپذیرد که راه حل مشکلات ما از پذیرش فرهنگ اسلام عبور میکند و تنها راه همین است. به تعبیر امروزیها این که ما باید در پارادایم غرب زیست کنیم تا بتوانیم مشکلات خودمان را حل کنیم ولو این که بومی سازی کنیم، ما را به هدف نمیرساند، گرچه سلطه سیاسی و اقتصادی غرب را قبول نکنیم و اجازه ندهیم آنها منابع ما را چپاول کنند و در کشور ما سرمایه گذاری کرده و از طریق تجارت آزاد اقتصاد ما را تسخیر بکنند.
یک موقعی است ما چارچوبهای فکری آنها را قبول میکنیم و در آن چارچوبها عمل کرده و ناخوداگاه در آن ورطه میافتیم، یک موقعی هم نه، میرسیم به یک نقطهای که باید بنیادهای جدیدی را بریزیم و در چارچوب مبانی اسلامی عمل بکنیم، کما این که میگویند دنیای غرب هم برای حل معضلات خودش به یک بحرانهای بزرگی میرسد که ناچار میشود به سوی ادیان برگردد.
دلیل فروپاشی شوروی از نگاه امام خمینی و شهید صدر
الان هم که الان هست این تفکر از خیلی از حرفهایی که ارائه میشود جلوتر و پیشرو تر است، ولو این که این فرمایش برای قریب به پنجاه سالِ قبلِ ایشان هست ولی نسبت به خیلی حرفها، رو به پیش است. پس باید توجه داشته باشیم که دنیای اسلام نمیتواند معضلات خودش را از طریق چارچوبهای فکری غرب حل کند، ولو استقلال سیاسی و اقتصادی خودش را حفظ بکند، چون اگر آن چارچوبها را پذیرفت این مشکلات حل نخواهد شد، حتی خود دنیای غرب هم نمیتواند به الگوهای مارکسیستی و لیبرالیستی مشکلات خود را حل کند. البته در زمان شهید صدر هنوز مارکسیسم فروپاشی نشده بود و مارکسیستها نیمی از جهان را در اختیار داشتند و عمرشان کفاف نداد که فروپاشی شوروی و کمونیسم را ببینند. ولی همان موقع میگویند: دنیای غرب هم ناچار است بیاید به سمت اسلام، همان دعوتی که حضرت امام نسبت به گرباچف کردند و فرمودند: شما ناچارید برگردید، همینطوری که مارکسیسم عمرش تمام شده، نظام سرمایه داری هم عمرش رو به پایان است. آنجا هم توضیح دادند که مشکل اصلی، مکتب فلسفی و دین حاکم شماست که آن هم مبارزه بی دلیل با خداست. امام در نامه به گرباچف فرمودند: همین موجب فروپاشی نظام سرمایه داری هم خواهد شد.
این را مرحوم شهید صدر در مقدمه چاپ دوم با یک بیان فنی توضیح دادند. ایشان فرمودند: نه الگوهای مارکسیستی و نه الگوهای لیبرالیستی برآمده از تمدن غرب نخواهند توانست معضلات بشریت را حل بکنند. حتی خود جوامع غربی با تمام تصرفاتی که کرده، تغییراتی که دادند و با تمام زیرساختهایی که از اعماق حیات اجتماعی ایجاد کردند، در این زمینه موفق نخواهند شد.
ایشان یک تفاوتی میگذارند بین دنیای اسلام و غرب، به ادبیات من، ایشان به این توجه میدهند که دنیای غرب وقتی به الگوهای پیشرفت و توسعه رسید که زیرساخت هایش را ایجاد کرد، از جمله اینکه بافت انسانی متناسب با توسعه را شکل داد. این از اصولی است که به شدت به آن توجه شده است که رسیدن به توسعه از طریق انتقال تکنولوژی واقع نمیشود، بلکه بافت نیروی انسانی و عمدتا بافت فرهنگی باید تغییر کند. به تعبیر دیگر، آدم باید آدم توسعه باشد تا با تکنولوژی توسعه و ساختارهای مدرن کنار بیاید و الا اگر آدم، آدمی است که به لحاظ روحی، فکری و مهارت هایش نمیتواند در چارچوب توسعه عمل کند، به هیچ وجه اندیشه توسعه را نخواهد پذیرفت، ولو اینکه شما به جبر تکنولوژی را منتقل کنید توسعه واقع نخواهد شد.
ایشان به این توجه دارد و میگوید غرب زیرساختهای خودش را ایجاد کرده، از جمله تحول در بافت انسانی. او انسان غربی را از آسمان جدا کرده، یعنی آورده در حیات دنیا، «وَ مَا الْحَياةُ الدُّنْيا إِلَّا لَعِبٌ وَ لَهْو» (انعام/۳۲) و توانسته انسان را در زندان محبوس کند، به تعبیر قرآن «فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطاعُوه» (زخرف/۵۴)، توانسته آنها را کوچک کند و ارتباطشان را با عالم غیب و به افقهای بزرگتر عالم حقیقت قطع بکند، وقتی آنها را در حد یک انسان محدود محاصره کرد، حالا ارام آرام توانسته با آنها یک تمدن بسازد. ولی در دنیای اسلام موفق به این کار نشدند، چون همه انبیاء سلام الله علیهم اجمعین در این منطقه که غربیها به آن خاورمیانه میگویند، ظهور کرده و تعالیمشان در مردم نفوذ کرده است. تعالیم انبیاء الهی در تار و پود امت اسلامی عمیق شده، به خصوص در حوزه نفوذ اهل بیت سلام الله علیهم، تا آنجایی که مردم هزار و چهارصد سال با عاشورا زندگی کردند و با خون و پوست و گوشتشان عجین شده است. برای همین شما نمیتوانید به راحتی مشکلات آن آدمی را که در آن افق میاندیشد، درگیریها را در مقیاس عاشورا میبیند و با عوالم غیب مانوس است، در چارچوب الگوهای خودتان حل کنید.
یعنی ایشان میگویند: گیرم به شما اجازه دادند که الگوی سرمایه داری به تمامه را در ایران پیاده کنید اما بدانید که جواب نمیدهد، چون زیرساخت هایش فراهم نیست، نه زیرساختهای سختش، بلکه زیرساخت نرمش که اصلی ترین آن بافت نیروی انسانی است. لذا میگویند: گرچه دنیای اسلام جنبشهای اجتماعی داشته و این جنبشهای اجتماعی گاهی زیگزاگی عمل کردند، یک موقعی به سمت شرق رفتند و یک موقع به طرف غرب، مثل اینکه در دوران ایشان سعی کردند برای حل معضلات خودشان الگوهای مارکسیستی یا لیبرالیستی را در حوزه سیاست و فرهنگ و حتی اقتصاد تجربه کنند، ولی به هیچ وجه در حل معضلات و عقب افتادگی دنیای اسلام موفق نخواهند شد، چون آن الگوها غیر از این که غلط و مبتنی بر یک بنیانهای سستی است، اصلاً در این منطقه جوابگو و کارامد نیست. شکست این الگوهای سوسیالیستی که معلوم شد، شکست الگوهای سرمایه داری هم معلوم خواهد شد.
پس یکی از علل اصلی عدم توفیق این الگوها در دنیای اسلام این است که زیرساختهای فکری و فرهنگی و روحی دنیای اسلام، همچنین تعالیم انبیاء و تربیت انسانیای که که نفوذ کرده، هرگز به شما اجازه نمیدهد که آن الگوها را در این منطقه پیاده بکنید و اگر پیاده هم کنید جواب نخواهید گرفت. این مثل همین است که شما با انتقال تکنولوژی بخواهید توسعه را جلو ببرید، توسعه یک پدیده به هم پیوستهای است که همه ابعاد و اضلاع اجتماعی را از عمق تا سطح به نفع آرمانهای توسعه تغییر میدهد. اینطور نیست که شما اراده کنید که توسعه را در کشوری بیاورید و این واقع بشود. لذا ایشان توجه میدهند و میگویند الگوی غربی در دنیای اسلام نه تحقق یافتنی است و نه اگر تحقق یابد، مشکلات ما را حل میکند.
علت عدم پاسخگویی الگوی غربی در خود جوامع غرب از نگاه شهید صدر
ایشان نسبت به خود دنیای غرب هم یک توجه عمیقی میدهند و میگویند: اینها میخواهند انسان را از فطرتش جدا کرده و در جنبه نفسانیات محصور کنند. بعد هم یک الگوهایی بدهند برای این که منافع متضاد این انسانهای بریده از فطرت که فقط نفسشان دارد فعالیت میکند و انسان بازار هستند، را به هماهنگی منافع برسانند. الگوهای مارکسیستی، همین کار را میخواهند بکنند، این الگوها تضاد را میخواهند به پیشرفت و تکامل تبدیل کنند. الگوهای سرمایه داری هم همین است، در این الگوها میخواهند تضاد منافع را بگونهای در مدل بازار، به هم آوایی و هم آهنگی تبدیل کنند. شهید صدر میفرمایند: که اینها توفیق این کار راه هم پیدا نخواهند کرد.
ایشان یک نقد بنیادین دارند و میگویند: اصلاً این مسیر چون خلاف مسیر فطرت انسانهاست حتی در دنیای غرب هم به چالش کشیده خواهد شد، که الان دارید آثارش را میبینید. وقتی یک پدیده بزرگ اجتماعی ظهور پیدا میکند، میبینید که بحرانهای عمیق پنهان در دنیای غرب سر بر میدارند و خودشان را نشان میدهند. همین مسئله نشان میدهند که آنها نتوانسته اند یک بافت انسانی سالمی را تربیت بکنند.
انتظار شهید صدر برای وقوع انقلاب اسلامی
علیای حال نقد ایشان در مقدمه «اقتصادنا» خواندنی است و نگاه حقیر این است که ایشان با این نگاه و توجهی که دارند و میفرمایند: به هیچ وجه این الگوها در دنیای اسلام جواب نمیدهد، گویی انتظار واقعهای مثل انقلاب اسلامی را میکشیدند. ایشان به صراحت میگویند: که حتما متفکرین دنیای اسلام به دامن اسلام برخواهند گشت و معتقدند: نهضتهای اجتماعی در دنیای اسلام به بنیادهای اصیل اسلام بر میگردد و بر آن پایههای اصیل اسلامی شکل خواهد گرفت. لذا یک طرحهایی هم داشتند برای ایجاد یک جنبش اجتماعی مبتنی بر بنیادهای اسلامی به ویژه مکتب اهل بیت و عاشورا که حالا من آن طرحها را بحث نمیکنم. به همین خاطر است که آدم احساس میکند ایشان انتظار واقعهای مثل انقلاب اسلامی را میکشیدند، آن چیزی که دنیای غرب اصلا انتظارش را نمیکشید!
دنیای غرب گمان میکرد که از دوران دین عبور کرده، تغییراتی در جهان ایجاد کرده و توانسته مسلط بشود. او فکر میکرد جامعه بشری را از اعماق وجود به حدی دگرگون کرده که انسانها به آسمان فکر نمیکنند و به خدا و انبیاء نمیاندیشند. لذا باورش نمیآمد که در دنیای شرق از اعماق جامعه ایمانی یک انقلابی شروع بشود که به یک رقابت تمدنی تبدیل بشود، اصلا باور نمیکرد!
لذا انقلاب اسلامی را هم جدی نگرفتند و حتی بعضی هایشان وقتی انقلاب اسلامی را تحلیل میکردند، میگفتند: این مسائل به خاطر سرعت اصلاحات اجتماعی است که ما داریم میکنیم! در واقع این یک سزارینی است که در مسیر توسعه غربی اتفاق افتاده است! به تعبیر دیگر چون ما سرعت حرکت جامعه را به سمت نظامهای مدرن بیش از ظرفیتش تسریع کردیم یک سزارین اتفاق افتاده، یعنی خود انقلاب اسلامی را هم نتیجه تعامل غرب با دنیای اسلام و نتیجه انفعال دنیای اسلام میدیدند و احساس نمیکردند یک جریان فعال از عمیق ترین لایههای عالم انسانی بر علیه تمامیت استکبار و شیطنتی که در طول قرنها پیش آمده، دارد اتفاق میافتد! آنها باورشان نمیآمد که تلاشی که انبیاء کردند و در عاشورا تبلور پیدا کرد و دوره اهل بیت علیهم السلام، امام باقر و امام صادق علیهماالسلام و سایر ائمه، فرهنگش شکل گرفته، دارد به یک حرکت بزرگ جهانی تبدیل میشود. لذا شوکه شدند و به نظر من تسلط خودشان را هم بر جهان از دست دادند.
این که دموکراسی را میآورند و در منطقه قربانی کرده و از نو به خاورمیانه لشکر کشی میکنند، یعنی برمی گردند به استعمار کهنه، نه مدرن در حالی که اینها وارد استعمار فرا مدرن شده بودند، ناشی از این است که در مقابل تهاجم دنیای اسلام منفعل اند. یعنی در مقابل این هجومی که دنیای اسلام به سمت آنها برده، آنها هنوز خودشان را پیدا نکرده اند. به نظر من این آخرین موجی هم که دارند ایجاد میکنند، اگر دست ساز و تدبیر شده باشد، فراتر از یک جنگ بیولوژیک و یک مواجهه جهانی با تمدن اسلامی است که این هم شکست خواهد خورد. من معتقدم به همین دلیلی که مرحوم شهید صدر میگویند، آنها نمیتوانند خودشان را در این منطقه بیاورند، پس تردید نکنید که شکست خواهند خورد، همینطوری که نتوانستند ما را در عالم دنیا محبوس کنند و نگاه ما به پنجرههای غیب، به یک حرکت بزرگ که ساختار آنها دارد میشکند، منتهی شد. ما اول ساختار را در مقیاس ملی شکستیم، بعد منطقه و بعد در دنیا داریم ساختارهای سلطه را میشکنیم و این به خاطر این است که این ظرفیت در آن ساختارها نمیتواند زندگی بکند.
فضای مجازی، ابزار تمدن غرب
در ساختارهای پیشرفته ترشان هم که ساختار حکمرانی مجازی است و انسان را در زندان طبیعت و اوهام و تخیلات میخواهد ببرد، من تردید ندارم که این بافت نیروی انسانی قبول نمیکند و شکست میخورند. ولی این پدیده را هم من در همین مقیاس میبینم، مواجههای که اینها با انقلاب اسلامی کردند از جنگ هشت ساله تا حمله مستقیم به دنیای اسلام و حادثه یازده سپتامبر و پیامدهای بعد از او، تا ایجاد داعش برای زمین گیر کردن جبهه مقاومت، همه اینها یک طرف، اما این کاری که اخیر کردند یک حرکت جهانی است برای عبور از تمدن اسلامی و قوت تمدن خودشان که بی تردید این هم شکست خواهد خورد.
پس به خلاف غربیها و دانشمندانشان که اصلا منتظر چنین واقعهای نبودند، مرحوم شهید صدر برای این واقعه ثانیه شماری میکرد و این از خود آثارشان به ویژه مقدمه چاپ دوم «اقتصادنا» معلوم است. ایشان منتظرند که یک واقعهای پیش بیاید و جنبشهای رهایی بخش دنیای اسلام و جنبشهای اجتماعی و فرهنگیای که شکل گرفته به دامان اسلام برگردد.
این دومین نکتهای است که من در باب ایشان میخواستم عرض کنم. پس در بیان ایشان کاملا پیداست که فراتر از بحث نظامات یک مواجهه تمدنی میبینند و میگویند: تمدن غرب توفیق نخواهد داشت و در تسخیر لایههای دنیای اسلام خواهد بود. لذا اگر ساز و کارهای ظاهری خودش را هم به جبر بر دنیای اسلام حاکم کند، توفیقی به دست نخواهد آورد.
همراهی تمامعیار شهید صدر با انقلاب اسلامی
از همین جا من وارد نکته سومی میشوم که در باب این شهید بزرگوار خواستم عرض بکنم. وقتی انقلاب اسلامی به دست امام شکل میگیرد، ایشان احساس میکند آن امری که سالها و سالها در اندیشه و رفتارهای اجتماعی خودشان دنبال میکردند، از موطن خودش ظهور کرد، لذا با تمام وجود میآیند و دنبال این حرکت قرار میگیرند، با این که این شخصیت، خیلی شخصیت بزرگی است. این که میگویم با همه وجود، جدی میگویم، در بیانات ایشان نسبت به حضرت امام و انقلاب اسلامی آمده که «ذوبوا فی الامام کما ذاب فی الاسلام» و حرفهای دیگری که ایشان دارند، این به خصوص در رفتار عملی شان آشکار بود. چون هیچ کسی از علمای ما، بعد از انقلاب اسلامی دروس خودش را تعطیل نکرد تا بیاید و به حل مسائل انقلاب اسلامی بپردازد اِلا ایشان، البته در مقیاس ایشان عرض میکنم چرا که ممکن است یک کسان دیگری این کار را کرده باشند. ایشان تمام درسهای خودشان را در نجف تعطیل میکنند و تفسیر موضوعی شروع میکنند برای پاسخگویی به مسائل اصیل انقلاب اسلامی.
این پیشنهاد قانون اساسی هم که میدهند یک پیشنهاد فوق العاده دقیق و عمیقی هست که پیداست در ساختار قانون اساسی ما هم به شدت اثرگذار بوده، البته این پیشنهاد را حضرت امام میدهند و ایشان هم آن را در اختیار مجموعهای قرار دادند که این مجموعه یکی از منابعی بوده که روی آن برای اصلاح و تدوین قانون اساسی تأمل شده بود. البته عمر ایشان کفاف نداد و دشمن هم ایشان را در محاصره قرار داد و پایانش هم به شهادت ختم شد.
علیای حال من احساس میکنم تنها کسی که در مقیاس ایشان تمام درسهای رسمی را تعطیل کردند و شروع کردند به تفکر و پاسخگویی به مسائل، به طوری که همه مسائل را در سطح کلان میدیدند و نظریههای کلان برای اداره جامعه دینی میدادند، ایشان هست. در طول این چهل سال، احدی را من ندیدم که این کار را کرده باشد. بله، بزرگانی انگشت شمار بودند که آمدند و خودشان را وقف این راه کرده و همه درسهای دیگر را تعطیل کردند، ولی واقعا این عجیب است که آدمی در مقیاس ایشان، رهبری حضرت امام را قبول کردند و به این شدت پشت سر حضرت امام قرار گرفتند. حتی نقل شده از ایشان که گفته بودند اگر امام الان به من دستور بدهند که بروم و در یکی از روستاهای ایران فعالیتی بکنم میپذیرم، این خیلی حرف بزرگی است! این علامت همین است که ایشان آن گم شده خودشان را اینجا پیدا کردند.
حرف شهید صدر این بود که غرب دارد ما را تسخیر تمدنی میکند و مسئله انتقال تکنولوژی و ایجاد رفاه نیست. ایشان به وضوح میفهمند که چیزی به نام مدرنیته اخلاقی و اسلامی نداریم. میفهمند که ما چالش تمدنی با غرب داریم و بنیانهای ما در ایجاد یک تمدن، متفاوت است و لذا میگویند جنبشهای اجتماعی در شکل کنونیش در دنیای اسلام تغییر خواهد کرد. یعنی توجه به این دارند که دیگر از مبارزه مسلحانه یا فرض بکنید مبارزات پارلمانتاریستی، ما باید عبور کنیم. ولی شکل این مبارزه را در مبارزه امام میبینند و میگویند: امام طراحی انقلاب اسلامی کرد. این مبارزه نه پارلمانتاریستی است و نه مسلحانه که در دنیای دو قطبی و پیچیده آن روز، با شعار نه شرقی نه غربی به پیروزی رسید. این همان گمشده ایشان است.
تسخیر لانه جاسوسی نقطه شروع جهانی شدن انقلاب اسلامی ایران
به خصوص بعد از سال ۵۸ و با اشغال لانه جاسوسی که به نظر من شهید صدر آن را خیلی پسندیدند و این واقعه به عمق جانشان نشست، انقلاب اسلامی از مرزهای خودش عبور کرد و وارد جهان شد، بعد هم به یک امر اثر گذار بر کل نهضتهای آزادی بخش تبدیل شد. همه نهضتهای آزادی بخشی که زیر چتر مارکسیستها شکل گرفته بودند آرام آرام دارند صبغه اسلامی پیدا میکنند. شما در سال ۵۸ به بعد یک نهضت مارکسیستی موفق در جهان نمیبینید، در حالی که در سال ۵۷ طبق آماری که من دیدم، کوبا در ۱۷ کشور افریقایی لشکر داشت و از مبارزات مارکسیستی دفاع میکرد! خب این از نظر ایشان خیلی پدیده مهمی است و این را با عمقشان فهم کردند. بعضی خیال میکنند که رفتار ایشان یک رفتار سیاسی است در حالی که اصلاً اینطور نیست. رفتار ایشان کاملا یک رفتار فرهنگی است، ایشان از عرصه فرهنگ وارد عالم سیاست شدند و درک میکنند که این اتفاقی که افتاده یک اتفاق بزرگ اثرگذار و ان شاء الله ماندگاری است.
وظیفه حوزه علمیه نسبت به شهید صدر
البته من همینجا اشاره بکنم که آن کاری که ایشان آغاز کردند باید حوزههای علمیه به جد ادامه میداد، نمیگویم تلاش نشده، چرا، ما در طول این چند سال دستاوردهای فراوانی داشتیم که اگر هم افزا بشود معلوم میشود که ما مرزهای دانش مدرن را شکستیم، البته نه به معنی این که قله هایش را فتح کردیم، بلکه به معنی این که اصلا از پارادایم اندیشههای غربی عبور کردیم و در چارچوب دیگری برای حل مسائل خودمان داریم میاندیشیم. ولی در عین حال آنچنان که ایشان همت کردند به نظر میآید کمتر همت شده، چون اگر با همه وجود ما چنین کاری را میکردیم قاعدتا باید به راه حلهای بهتری میرسیدیم.
البته عدهای این کار را کرده اند و من نمیخواهم الان نام ببرم. ما آدمهای بزرگی را میشناسیم که خودشان را وقف این راه کردند و اصلا مسیر طبیعی تدریس و تحصیل و زندگی خودشان را تغییر دادند. اما من معتقدم اول کسی که در مقیاس مرحوم شهید صدر کار کرد، شخص ایشان بود. چون احساس میکردند آن خطری که استحاله دنیای اسلام در نظامات غربی، بلکه تمدن غربی است و ضرورت یک حرکت اجتماعی به سوی بنیانهای اسلامی، واقع شده است. آن طرحی که ایشان گاهی در مقیاسهای کوچکتری حتی حاضر بودند خونشان را برایش بدهند، در مقیاس بزرگتری موفق شده، لذا من احساسم این است که سومین نکتهای که در باب ایشان باید تأمل بشود که این مبتنی بر همان دو گامی است که عرض کردم، مواجهه ایشان با انقلاب اسلامی در بستر مواجهه شان با تمدن غرب و جنبشهای اجتماعی داخل دنیای اسلام، برای حل معضلات دنیای اسلام و همچنین انفعال آن جنبشهای اجتماعی از اردوگاه غرب اعم از تفکر لیبرالیستی یا مارکسیستی است.
این درک عظیم و جدیای که ایشان داشتند، خیلی ایشان را رنج میداده است. دغدغه ایشان این بوده که چرا ما گاهی در مقیاس خرد فکر میکنیم و یا اگر وارد جنبشهای اجتماعی میشویم و کارهای بزرگی میخواهیم صورت بدهیم باز منفعل هستیم و روش ما روش دنیای مدرن هست! ایشان این که ما باید یک کار جدی و عمیقی در چارچوبهای اسلامی انجام بدهیم در مقیاس مواجهه با تمامیت تمدن غرب نه پاسخگویی به موضوعات مستحدثه یا نظامات مستحدثه، این را در انقلاب اسلامی یافته بودند و در مواجهه ایشان با انقلاب اسلامی از پذیرش و استقبال و دعوت به تبعیت از حضرت امام، هیچ کس دیگری به نظر من در رَدِه ایشان این کار را نکرده است.
اینکه کسی که برای خودش ایده و مسیر داشته، بعد بیاید اعلام همراهی کند و بعد هم تأملات جدی برای پاسخگویی به مسائل انقلاب اسلامی داشته باشد، خیلی مهم است. این هم بخش سوم عمر ایشان هست، طبیعی است که پایانش هم یک شهادت فوق العاده با نقطه مختصات ویژهای باشد که خدای متعال برای ایشان رقم زده و به دست یکی از خبیث ترین شخصیتهای دوران ما به شهادت رسیدند. شهادت ایشان شهادتی اثر گذار بود و ان شاء الله ترکیب شهادت و اندیشههای ایشان در دنیای اسلام به تدریج ظهور پیدا خواهد کرد. خدای متعال همه ما را موفق بدارد این که این راه را با تمام قوت ان شاء الله ادامه بدهیم و به استعلای دنیای اسلام و غلبه دنیای اسلام بر دنیای کفر بیندیشیم و در این مسیر موفق بشویم قدمهای بزرگی برداریم.
صوت جلسه را اینجا گوش کنید
منبع: پایگاه اطلاعرسانی آیتالله میرباقری