حب خدا یا حب دنیا

حب خدا یا حب دنیا

ولاء قلب‌‏هاى ما، از آن كيست؟ محبت اين قلب‏‌هايى كه در سينه داريم مال كيست؟ آن عشقى كه حاكم، محور و مركز دل‏‌هاى ما است، چيست؟

خداى سبحان دو ولاء را در يك دل جمع نمی‌‏كند، دو عشق محورى را در يك قلب جا نمی‌دهد. يا حب خدا يا حب دنيا؛ در يك دل، حب خدا و حب دنيا در كنار هم قرار نمی‌گيرند. قلب‌هايمان را امتحان كنيم، به سراغ قلبمان برويم و امتحانش كنيم، آيا به عشق خداى سبحان زنده است يا با حب دنيا زندگى می‌كند؟
[…]

دنياى هارون الرشيد عظمت داشت، خودمان را با هارون الرشيد مقايسه كنيم. ما هارون الرشيد را صبح و شب، لعن و نفرين می‌كنيم؛ چون در عشق دنيا غرق شده بود؛ اما می‌دانيد هارون الرشيد در چه دنيايى غرق شده بود؛
[…]

به ما يك دنياى كوچك ناچيز محدود عرضه شده است؛ دنيايى كه خيلى زود پراكنده شده و از دست می‌رود، دنيايى كه وسعت دنياى هارون الرشيد را ندارد. هارون الرشيد به ابرها رو می‌كرد و می‌گفت: هرجا بباريد خراجتان را براى من می‌آورند. در راه اين‏چنين دنيايى موسی بن جعفر عليه السلام زندانى شد. آيا ما امتحان كرده‌ايم، اين دنيا دست ما آمده است و موسی بن جعفر عليه السلام را زندانى نكرده‌ايم؟ آيا خودمان را آزموده‌ايم؟ از خودمان پرسيده‌ايم؟

📚 بارقه‌ها، ص۳۹و۵۰.