لحظه‌ای از وی جدا نبود

لحظه‌ای از وی جدا نبود

زهرا بر بال خیال پاک خویش به آفاق زندگانی پیشین و دنیای پدر بزرگوارش سیر کرد؛ دنیایی که با پیوستن سَرور هستی به خداوندگارش، به یادگاری جاودان و تابناک برای این بهشتی‌‌بانو تبدیل شد که هر لحظه وی را با گونه‌‌هایی از احساس و عاطفه و رهنمایی یاری می‌‌داد و جلوه‌‌هایی از شادمانی و خوشی را در وجودش برمی‌‌انگیخت. هرچند وی به‌حساب زمانه، چند روز یا چند ماه دیرتر به پدرش پیوست، در پیوند روحی و یادمانی، حتی لحظه‌‌ای از وی جدا نبود.

بدین‌‌روی، در جان وی سرچشمه‌‌ای از نیرو جاری بود که فرونمی‌‌خشکید و قدرتی برای انقلابی کوبنده وجود داشت که پایان نمی‌‌پذیرفت. درون او پرتوهایی از نبوت و جان محمد(ص) تابیدن داشت که راه را برایش روشن می‌‌ساخت و او را به راه درست هدایت می‌‌کرد.

📚 فدک در تاریخ، ص۲۶-۲۷.