دیگر رسانه‌ها

شهید صدر، خورشید فروزان مرجعیت در آسمان تشیع است. زندگی او پس از گذشت ۴ دهه از شهادتش ابعاد مکتوم فراوانی دارد. ۱۴ فراز حیرت‌آور از زندگی شهید صدر، احتمالاً نادیده و ناشنیده از او، را در این یادداشت ببینید.

١. سید محمدباقر در زندگی خانوادگی بی‌نظیر بود. همسرش فاطمه خانم می‌گوید: «او واقعاً مرد آرمانی بود و من می‌توانم بدون مبالغه بگویم که در این نوزده سالی که در کنار او بودم حتی یک‌بار هم من را ناراحت نکرد و من هم همواره تلاش می‌کردم او را ناراحت نکنم».

٢. شهید صدر به معنی واقعی کلمه نابغه و مرجع تقلید مسلّم بود. در 12 سالگی در درس خارج فقه شرکت می‌کرد، در مدرسه همواره مورد احترام دانش‌آموزان و معلمانش بود و اطلاعات دینی و دقت‌نظر و تبادر ذهنی‌اش همواره اساتید را متحیر می‌کرد، «فدک در تاریخ» را در 14 سالگی نوشت که موجبات تعجب و حیرت سایرین را فراهم آورده بود. با اینکه با خط معمول حوزه ــ فقاهت صرف و استنکاف از ورود به علوم قرآنی و علوم عقلی ــ زاویه داشت، و به همین سبب برچسب‌های مختلفی نثارش می‌شد، اما دیده نشد کسی بتواند از سطح علمی و دانش متراکم و قدرت ذهنی و استنباطی‌اش ایراد بگیرد. علاوه بر فقاهت، فیلسوف با گرایش به صدرا و همچنین متفکری زمان‌شناس بود و به امور سیاسی و اجتماعی اشرافی مثال‌زدنی داشت. برخی تألیفات او چنان است که طی بیش از 6 دهه بر تارک تألیفات شیعه می‌درخشد، و طی این مدت طولانی دیگران را حتی یارای نزدیک شدن به مرزهای دانشی این خورشید فروزان و متفکر نابغه نبوده است.

٣. محمدباقر عموزادۀ امام موسی صدر است. ضمناً همسر او، فاطمه خانم صدر، خواهر آقا موسی است که هم اکنون نیز در قید حیات است. امام موسی می‌گفت: دلم که می‌گیرد، سرم که خیلی درد می‌گیرد از قیل و قال، چمدانم را برمی‌دارم و می‌آیم نجف برای نشستن با پسر عمو. این به آن می‌گفت «مولای»، آن به این می‌گفت «سیدی».

۴. ارتباط او با حضرت امام در زمان تبعید امام در نجف ارتباط جالبی است. او مرجعیت سیاسی امام را کاملاً قبول دارد و از این حیث به آیت‌الله خویی انتقادات جدی وارد می‌کند. گرچه همواره نسبت به او احترام ویژه نگاه داشت و هرگز این انتقادات را علنی نکرد تا شکافی ایجاد نشود. در یک مورد وقتی شرایط سیاسی بر شیعیان سخت می‌شود چاره را در انتخاب مدل جد بزرگوارش اباعبدالله صلوات‌الله‌علیه می‌بیند. به این صورت که در حرم امیرالمؤمنین علیه‌الصلات‌والسلام علیه رژیم به همراه معدودی از شاگردانش قیام کند و به همراه یاران به شهادت برسد؛ و به برخی دیگر از شاگردانش مأموریت بدهد که زینب‌وار دلایل این قیام را برای مردم تبیین کنند؛ بلکه خون او موجب برگشتن شرایط سیاسی و هدایت مردم شود. برای انجام این کار تنها با امام مشورت می‌کند. امام پس از فکر کردن طولانی، در نتیجه‌بخش بودن این تصمیم تردید وارد می‌کنند، و به این ترتیب تکلیف از دوش او برداشته می‌شود. در تمامی زندگی سیدمحمدباقر چنین رویکرد انقلابی‌ای به چشم می‌خورد. از سن 22 سالگی و تأسیس حزب‌الدعوه (که 96 تن از سرانش طی یک روز توسط صدام اعدام شدند)، تا روزهای حصر و آخر، چنین رویکردی کاملاً وجود دارد.

۵. پس از پیروزی انقلاب اسلامی سیدمحمدباقر در عراق، و سیدموسی در لبنان، قطعاً و کاملاً پرچمداران انقلاب بوده‌اند. صدام در مقطعی به او پیغام داده بود، اجازه نمی‌دهد تجربۀ ایران تکرار، و سید صدر «امام صدر» بشود! همین‌قدر واضح! به همین جهت دست‌های استکبار در یک طراحی یگانه این هردو بزرگواران را حذف فیزیکی کردند، تا انقلاب ایران به این دو کشور کلیدی گسترش پیدا نکند.

۶. با پیروزی انقلاب اسلامی، محمدباقر تصمیم گرفت شخصاً به ایران و به کمک حضرت امام بیاید. امام او را از اجرای این تصمیم منع کردند. بعدها که در حصر قرار گرفت به دستور امام و توسط مرحوم سیدصادق طباطبایی که از اقوام مشترک او و امام بود (او برادر همسر مرحوم سیداحمد و همزمان خواهرزادۀ امام موسی و همسر شهید صدر بود)، برایش گذرنامه ای فراهم شد، اما فضا طوری نبود که بتواند از عراق خارج شود.

٧. با علنی شدن رابطۀ او با حضرت امام و انقلاب ایران، به‌شدت در تنگنا قرار گرفت؛ چندین بار ترور شد که هیچیک موفق نبود، حتی ادارۀ آب نجف تلاش کرد با شکستن لوله از چند متر بالاتر و آب انداختن زیر منزل او، خانۀ سید را بر سر اهلش خراب کند، که اتفاقی و بر اساس مشیت الهی موفق نشد. نهایتاً او و خانواده‌اش در حصر عجیبی قرار گرفتند. تلفن، آب و برق قطع شد و کلیۀ مراودات با سید ممنوع اعلام شد. تمامی اتاق‌ها شنود داشت. طوری شد که چند ماه این خانواده از هیچ واقعه‌ای از خارج از منزل خبر نداشتند و دیگران نیز از آنها بی‌خبر بودند. حتی در مواردی آذوقۀ منزل به پایان رسید و شرایط بسیار سختی بر این خانواده حکمفرما شد. در یکی از این موارد پس از اینکه یک هفته آذوقه‌ای به این خانه نرسید و محمدباقر از همسایۀ دیواربه‌دیوار کمک خواست، اقدام این همسایه که مخفیانه کمی آذوقه و پزشک به آنها رسانده بود لو رفت. فوراً او را دستگیر و اعدام کردند.

٨. در روزهای آخر فرستادۀ صدام گفت اگر این موارد را انجام بدهید از شرایط حصر خارج خواهید شد و الا اعدام در انتظار شما خواهد بود. آن شروط به این قرار بود:

از انقلاب اسلامی ایران حمایت نکنید و با صدور بیانیه‌ای از مواضعی که دراین‌باره اتخاذ کردید عذرخواهی نمایید.

در این بیانیه گروه‌هایی را که در ماه رجب به دیدار شما آمدند محکوم کنید.

باید فتوایی به خط خود صادر کنید و پیوستن به حزب‌الدعوه را حرام اعلام کنید.

از فتوای خود مبنی بر حرمت پیوستن به حزب بعث صرف‌نظر کنید.

بیانیه‌ای صادر کنید و رژیم را ولو در حد برخی دستاوردهایش مثل ملی کردن نفت یا اعطای خودمختاری به کردها یا از بین بردن بی‌سوادی تأیید کنید.

پاسخ مستحکم شهید صدر پس از گذشت ماه‌ها از شرایط حصر که فرستادۀ صدام را متحیر و مبهوت کرد این بود که «من همین الآن آماده‌ام با شما به بغداد بیایم تا حکم اعدام را اجرا کنید».

٩. شبِ آن روزی که برای شهادت بردندش (شانزدهم فروردین هزار و سیصد و پنجاه و نه) خواب دیده بود. سحر که برخاست به شیخ نعمانی – همراهش تا آخرین روزها – گفت: “خودم را بشارت می‌دهم به شهادت”. غسل کرد و لباس تازه پوشید.

١٠ در شهادتش، با اینکه مرجع مسلّم بود و کشتن یک مرجع با این شرایط سابقه نداشت، از شدت اختناق و فضای رعب‌انگیز و امنیتی، نه‌تنها شورش و اعتراضی صورت نگرفت، بلکه حتی در حد یک بیانیه یا مجلس بزرگداشت یا اظهارنظر عمومی از علمای نجف صادر نشد. امام خمینی در ایران بیانیه‌ای صادر و سه روز عزای عمومی اعلام کرد. او را در خفا و غربت کامل به خاک سپردند.

١١. این شهید عزیز را سه بار به خاک سپردند و تا 22 سال – تا 1381 خورشیدی – مزارش مخفی ماند! فردی که ابتدا شاهد دفن سید بود، آن محل را به دوستان معتمد نشان داده بود. در ابتدای دهۀ 1370، قبر وسط خیابانی افتاد که از آنجا می‌گذشت، پس در سال 1373 خورشیدی بدن مطهر او را – در حالی که هنوز سالم بود – به وادی‌السلام منتقل کردند. باز در سال 1376 یک‌بار دیگر یک جابه‌جایی قبر انجام شد تا دولت صدام به او بی‌حرمتی نکند. محل دفن این شهید عزیز نهایتاً در اواخر سال 1381 با سقوط صدام اعلام شد.

١٢. با نگاه به شاگردان این شهید بزرگوار، می‌توان از عمق اثرگذاری‌اش بر نهضت اسلامی در منطقه پی برد. خط فکری او و شاگردانش در پیش‌برد انقلاب اسلامی در منطقه تأثیرات شگرفی داشته است. مرحوم آیت‌الله‌العظمی سید محمود هاشمی شاهرودی (رئیس فقید مجمع تشخیص و قوۀ قضائیه)، شهید سیدعباس موسوی (دبیرکل سابق حزب‌الله لبنان) و همچنین سیدحسن نصرالله در زمرۀ کسانی هستند که در مکتب او درس خوانده‌اند. همچنین او همدرس و دوست نزدیک علامه محمدتقی جعفری بود، تا جایی که کتاب معروف و شریف «اقتصادنا» با اصرار و پیگیری علامه جعفری در فاصلۀ سال‌های 1347 تا 1350 شمسی به فارسی برگردانده شد.

برای نمونه سید حسن نصرالله در گفت‌وگو با شبکۀ المنار دربارۀ حضورش در مکتب فکری شهید صدر می‌گوید:

من در 16 یا 17 دسامبر 1976 با سید عباس موسوی آشنا شدم… وقتی به نجف رسیدم 16 ساله بودم و اولین بار بود که به خارج از لبنان سفر می‌کردم. بعد از اینکه به منزل آقای عباس موسوی رفتیم، با آقای محمدباقر صدر ملاقات کردم… آقای محمدباقر صدر یک سری سؤالات در مورد لبنان و تحصیلم از من پرسید و از آقای عباس موسوی خواست که همۀ امور مسکن، زندگی و تحصیل من را تنظیم کند و مبلغی نیز به من داد. سیدعباس موسوی بسیار باهوش، حاضر و در کار و تحصیل جدی بود… تقدیر ما این بود که در منزل شهید محمدباقر صدر و هنگامی که ایشان طلاب را به حضور خود نمی‌پذیرفتند، نزد ایشان رفتیم. این نشان‌دهندۀ جایگاه سیدعباس موسوی نزد محمدباقر صدر بود. لحظاتی بعد به دفتر ایشان که دفتری ساده و متواضعانه بود رفتیم و این اولین بار بود که ایشان را می‌دیدم، سلام کردیم و نشستیم. من واقعاً دستپاچه شده بودم اما ایشان خیلی متواضع و با لبخند با ما برخورد کرد و به همین علت لحظاتی بعد فضا برای من عادی شد. ایشان دربارۀ امام موسی صدر از من سؤال کرد و قرار بود این جلسه 5 دقیقه بیشتر طول نکشد، اما نیم ساعت با هم صحبت کردیم. ایشان به سیدعباس نگاه کرد و گفت که شما از طرف من وکیل هستید و کارهای تحصیلی ایشان را مرتب کنید. سیدمحمد باقر صدر یک فقیه و اندیشمند و بزرگترین مدرس حوزه بود، ایشان از من پرسید که پول همراه دارم یا نه و من خجالت نکشیدم و گفتم که پولم تمام شده است. ایشان پولی به سید عباس داد وگفت که این پول ، عمامه و عبا و هزینه‌های تحصیلی ایشان است.

نوع و سطح شاگردانی که او پرورش داده اثرات وجودی این شهید عزیز بر نهضت اسلامی را به‌خوبی نمایان می‌کند.

١٣. گزیده‌ای از بیانات رهبر انقلاب اسلامی در دیدار اعضاى پژوهشگاه تخصصى شهید سید محمدباقر صدر، در تاریخ 25 مردادماه 1395 به شرح زیر است:

بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم‌

… مرحوم شهید صدر قطعاً یک نابغه بود؛ این یک خصوصیّتى است. خب، ما آدمهاى بااستعداد در حوزه‌هاى علمیّه کم نداشتیم؛ آدمهایى که فهم داشتند، سلیقه داشتند، پشتکار داشتند و کارهاى بزرگى انجام دادند. علماى بزرگ ما مثل همین مراجع بزرگى که در این صدسال اخیر در ایران و عراق وجود داشتند همه مردمان بزرگى بودند. استعداد داشتند منتها نابغه یک خصوصیّاتى دارد که در اغلب این افراد، انسان این نبوغ را احساس نمیکند. مرحوم آقاى صدر (رضوان‌الله‌علیه) به نظر بنده قطعاً نابغه بود؛ یعنى کارى که از عهده‌ى او برمى‌آمد، از عهده‌ى خیلى از فقها و علما و متفکّرین حوزه‌هاى ما برنمى‌آید: فضاى دید بسیار وسیع، فهم نیازهاى دنیاى اسلام، پاسخگویى سریع و آماده به خواسته‌ها  ــ ایشان همین «البنکُ اللّاربوى» را در جواب درخواست دولت پاکستان نوشت؛ آن‌طور که شنیدم آنها میخواستند یک کار این‌جورى درست کنند، ایشان بلافاصله این [کتاب‌] را فراهم کرد و براى آنها فرستاد ــ … ایشان واقعاً یک نابغه‌اى بود، مسائل را میفهمید، مسائل را حدس میزد.

١۴. و نهایتاً اینکه این همه اتفاق و تأثیرگذاری، تنها طی عمر کوتاه 45 سالۀ سیدمحمدباقر اتفاق افتاده است. او در 1313 چشم به جهان گشود و در ابتدای سال 1359 به شهادت رسید.

وَ سَلامٌ عَلَيْهِ يَوْمَ وُلِدَ وَ يَوْمَ يَمُوتُ وَ يَوْمَ يُبْعَثُ حَيًّا

به‌نقل از: خبرگزاری تسنیم، گروه اندیشه اقتصاد

به گزارش شهرآرانیوز، «سیدمحمدباقر صدر که مغز متفکراسلامی بود… امید بود که اسلام از او بهره برداری زیاد کند و من امیدوارم که کتاب‌های این مرد بزرگ مورد مطالعه مسلمین قرار بگیرد.» این توصیف امام خمینی (ره) از شهید محمدباقر صدر، یکی از نابغه‌های علوم اسلامی در قرن گذشته است.

او که از خانواده‌ای دانشمند سر برآورده بود، سال‌ها توانست اندیشه‌های عمیقش را در حوزه‌های دینی و علمی جهان اسلام محکم کند. شهیدصدر سال‌ها در عراق زیر فشار حکومت بعث بود و این فشار‌ها تا روز‌های آخر حیاتش ادامه پیدا کرد. علاوه بر مجاهدت‌های صدر و مبارزات بی امان او، مقام مرجعیت صدر نیز برای حکومت بعثی‌ها خطری بزرگ محسوب می‌شد و به تدریج زمینه‌هایی نگران کننده برای رژیم صدام به وجود آورد.

این عوامل منجر شد که یاران و نزدیکان صدر را از طریق دستگیری، شکنجه، زندان و اعدام از کنارش دور کنند و درنتیجه صدر با موضع گیری هایش که حالت انقلابی پیدامی کرد، در سال‌های ۱۳۹۱، ۱۳۹۶، ۱۳۹۸ و ۱۳۹۹ قمری بازداشت و زندانی شد و سرانجام تعطیل کردن درس خارج و شروع درس جدید تفسیر موضوعی قرآن با هدف ایجاد اندیشه‌های انقلابی و بیدارسازی مردم که چهارده جلسه بیشتر طول نکشید، به محاصره کامل منزل ایشان و زندانی کردن او در منزل و قطع رابطه مردم با وی منجر شد که در حدود ۹ ماه طول کشید و سرانجام در فروردین سال ۱۳۵۹ خورشیدی به دستور صدام ایشان را دستگیر کردند و به بغداد بردند و پس از شکنجه در روز ۲۲ جمادی الاول ۱۴۰۰ قمری، او را همراه خواهرش بنت الهدی به شهادت رساندند.

به بهانه سالروز شهادت این مرد بزرگ و برای واکاوی اندیشه‌های عمیقش گفت وگویی با دو تن از متخصصان علوم اسلامی داشته ایم. در این دو گفتار دکتر احمد مبلغی، عضو مجلس خبرگان و دکتر محمدتقی سبحانی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی به واکاوی تفکرات عمیق او پرداخته اند.

حرکت علمی شهیدصدر با  شهادتش ناتمام ماند

حجت الاسلام و المسلمین دکتر احمد مبلغی، عضو مجلس خبرگان رهبری:

هر شخصیتی که نابغه است، از دو بعد می‌توان وی را کاوید؛ یکی افکار و اندیشه‌هایی که در یک یا بیش از یک زمینه عرضه می‌کند و به طبع این اندیشه‌ها در قالب کتاب‌ها و گاهی در قالب سلوکی آن نابغه بروز پیدا می‌کند. این اندیشه‌ها به دلیل اینکه از جایگاه اندیشه برتر برخاسته است، مغتنم و درخورتوجه است و نیازمند به کاوش، بررسی و تحلیل‌های چندباره در سطوح مختلف علمی است. این یک بعد اساسی یک نابغه برای بررسی و مطالعه است.

شهیدصدر از این حیث دارای اندیشه‌های بسیار مهمی است و همه آن‌ها دارای نوعی ابتکار، ابداع، سازنده بودن و بسیاری از آن‌ها خاستگاهی برای عزیمت بوده اند و وی در این زمینه دارای تبلور برجسته‌ای است.
بعد دوم یک شخصیت نابغه که باید مغتنم شمرده و به آن پرداخته شود، بعد روشی وی است و اینکه چرا این شخصیت و براساس چه سازوکاری به ارائه و تولید اندیشه می‌پردازد. البته سطح اول یعنی اندیشه‌ها اهمیت دارد و الگوست، اما نکته مهم‌تر روشی است که شخصیت برای تولید این افکار به ویژه در حوزه دین از آن بهره برده است.

حوزه دین پر از لایه و ارتباط با فضای جهانی و انسانی است. اتخاذ یک روش در عرصه مطالعات دینی از روش‌های علمی سخت و حساس است. شاید اگر گزاف نگوییم، پیچیده‌ترین روشی که در فضای علمی به کار گرفته می‌شود، در عرصه دین است. شهیدصدر در این عرصه شخصیتی سرآمد است. بیشتر مطالعات ما بر بعد اندیشه‌ای ایشان است که هنوز هم به پایان نرسیده، اما مهم تر، بعد روشی وی است.
شهیدصدر را‌ می‌توان در دو ساحت شامل کلان حرکت در مطلق مطالعات دینی و روش‌های علمی مشخص در ساحت علوم، مطالعه کرد.

در این باره، در اندیشه شهیدصدر، خدا و حرکت از انسان به سمت خدا از یک سو و علم و حرکت از خاستگاه انسان به سمت علم، از سوی دیگر دارای اهمیت است. در این زمینه اگر روش ایشان محل مطالعه قرار گیرد، دائم می‌توانید خدا و ارتباط انسان با خدا را در این مطالعات، حاضر ببینید. شهیدصدر وقتی به انسان می‌رسد، سطح اندیشی نمی‌کند. در کلامی از ایشان آمده است که ما باید در فقه، خصایص انسان را بشناسیم. منظور ایشان خصایص انسان معاصر است.

نظر شهیدصدر این است که فقه پردازی منهای شناخت انسان معاصر، نارسا و ناکافی است. زیرا این انسان معاصر نقطه کانونی همه تحولات علمی در اجتماع است. اهمیت، نقش آفرینی، تأثیرگذاری و خلق‌های مداومی که این تحولات علمی دارد، در نقطه انسان تراکم پیدا می‌کند و خصایص انسانی بر این اساس شکل می‌گیرد؛ لذا در فقه و استنباط خود بر کلیدواژه خصایص انسان معاصر در بررسی علوم بشری تأکید و از آن استفاده می‌کند.

شهیدصدر بر برخاستن از این خاستگاه علمی مربوط به انسان معاصر تأکید و تمرکز می‌ورزد. در هیچ کدام از کتاب‌های خود از علم دوری نورزیده و از آن استفاده عمیقی کرده است. گفته است هرکس بخواهد درباره مسائل معاصر بررسی کند، ابتدا باید سراغ علم برود، سپس به سمت قرآن برود تا بفهمد قرآن چه‌ می‌گوید. او سپس به دنبال خلق اندیشه در کتاب‌های مختلف خود می‌رود. این ساحت اول و نگاه کلان شهیدصدر است؛ بنابراین شهیدصدر را یا باید در طبیعت، سنن تاریخی یا در صفات و وجود خدا و ارتباط انسان با خدا جست و جو کنید یا باید سراغ دانش‌ها و علوم بروید. وی حرکت منهای علم ندارد و آن گاه است که یک فیلسوف بزرگ و مفسر پر از ابتکار، اندیشمند اصولی خلاق و نظریه پرداز به صحنه می‌آید و تبدیل به شهیدصدر می‌شود.

البته باید تأسف خورد که ایشان این اندیشه ها، این شخصیت و این راه را به شکل نیمه تمامی به دلیل شهادتشان رها کردند و این راه تکامل پیدا نکرد. شهیدصدر به دنبال این بود که این «نا»‌ها را تکمیل کند. آخرین «نا» یی که نوشت، «مجتمعنا» بود که کتاب بسیار ارزشمندی است که از «فلسفتنا» و «اقتصادنا» ارزش بیشتری دارد. زیرا آمده بود تا سنن حاکم بر جامعه را ترسیم کند و البته این کتاب با هجوم بعثی‌ها از دست رفت و همین نشان دهنده هجوم به تاریخ و اندیشه بود.

بعد دوم شخصیت علمی شهیدصدر، روش‌های علمی مشخص در ساحت علوم است. این چیزی است که متأسفانه امروزه ابتر مانده است و فرسنگ‌ها با آن فاصله داریم. پس باید بسیار کار کنیم تا یک روش را تولید کنیم. کتاب‌های شهیدصدر در هر بخشی بردوش گیرنده روش ایشان است. برای مثال، شهیدصدر در زمینه فقه، شخصیتی است که آن قدر روش فقهی اجتهادی و استنباطی عمیقی دارد که با مطالعه عمیق این کتاب می‌فهمید که وی چقدر اندیشیده است تا این سطور فکری را بنگارد.

یک بار کتاب «اقتصادنا» را مطالعه می‌کردم که سطوری از آن برایم جالب بود. پس مقاله‌ای در این باب نوشتم، اما فهمیدم این مقاله ناقص است؛ بنابراین هفده یا هجده مقاله در باب روش آن کتاب نوشتم که همگی درباره همان نصف صفحه‌ای از کتاب «اقتصادنا» بود که مطالعه کرده بودم. شهید صدر در این مطالعه عمیق، نگاهی به گذشته دارد که با زبان علمی صرف، به دور از هیاهو و جنجال و پرستیژ علمی است.

وی ارتباط تاریخ فقه با روایات و مصادر را به خوبی می‌فهمد و معتقدم عمیق‌ترین اندیشه‌ها و ادبیات فلسفه فقهی در همان نصف صفحه‌ای که مطالعه کردم، وجود داشت. شهیدصدر فقیه عرصه مسائل اجتماعی و اقتصادی بود که‌ می‌دانست چگونه رابطه فقه با دین و اجتماع را به خوبی توصیف کند.

توجه شهید صدر به مسائل روز

حجت الاسلام‌والمسلمین دکتر محمدتقی سبحانی، عضو هیئت‌علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی:

شهیدصدر انصافا یک نابغه و استثنا در میان اندیشمندان ما بود. متأسفانه در آستانه اوج بلوغ علمی دچار آن صدمه و فاجعه شهادت ایشان شدیم. من به عنوان کسی که از خوانندگان فعال آثار ایشان است، تردید ندارم اگر ایشان سال‎هایی می‎ماند و همچنان اندیشه می‎کرد و می‎گفت و می‎نوشت، ما امروز میراث گران سنگ بیشتری در اختیار داشتیم.

شهیدصدر دغدغه بنیادی در حوزه اندیشه و فکر اسلامی دارد. آغاز حرکت علمی او یک مواجهه با انحرافات و مکتب‎های رقیب است. «اقتصادنا» و «فلسفتنا» در اوایل دهه سوم زندگانی او نوشته شد. هر دو کتاب، پاسخی است به دو مسئله اساسی عصر او؛ مسائل بنیادینی که از غرب آمده: مارکسیسم و لیبرالیسم. شهیدصدر با «فلسفتنا» و «اقتصادنا» هم طرحی از اندیشه اسلامی را ارائه می‎کند و هم پاسخی بنیادین به یک موج جدید از اندیشه‎های فکری و فرهنگی دارد.

نهاد و بنیاد اندیشه صدر بر محور تفکر، بینش و اعتقادسازی بنا شده است. اگر کسی می‎خواهد شهید صدر را قرائت کند، این عنصر باید به عنوان عنصر اصلی شخصیت او مورد توجه قرار گیرد. هرجا صدر در روال طبیعی حوزه علمیه در فقه و اصول با یک مسئله فکری برخورد می‎کند، مسیر درسش را تغییر می‎دهد یا درسش را تعطیل می‎کند یا در اولین فرصت تعطیلی درس، به آن بحث می‎پردازد. این موضوع در طول زمان با حیات علمی شهید صدر تا آخرین لحظات حیات او همراه است.

در آثار مختلف او، چه در «محاضرات»، چه در رساله‎های کوتاه و چه لابه‎لای رساله‎های اصولی او کاملا روشن است که او مسئله امامت و ولایت دارد و به جد درباره این موضوع فکر می‎کند.
شهید صدر در بحث امامت را باید از دو منظر مطالعه کرد؛ یکی از لحاظ رویکرد امامتی او که به روش‎شناسی ویژه شهیدصدر در حوزه مطالعات اسلامی برمی‎گردد و دوم به نظریه امامت شهید صدر. هردو عنوان در نظر ایشان دائم در حال رشد و تکامل است.

طرح نظریه امامت شهیدصدر تبیین امامت از درون اصل رسالت است. همه تلاش ایشان این است که نشان دهد امامت چیزی جز رویه دوم رسالت نبوی نیست. بدون رسالت، امامت را نمی‎توان فهمید و بدون طرح امامت، فهم دقیق رسالت روشن و واضح نمی‎شود. ایشان چه در بحث‎های تاریخی، چه بحث‎های تبیینی و اعتقادی، دنبال بیان این نکته است که رسالت و امامت جدایی‎ناپذیر است. در نگاه ایشان اگر کسی فهم درستی از رسالت پیامبر (ص) داشته باشد، بی تردید امامت را تأیید می‎کند.

در طرح نظریه امامت، ایشان معتقد است اگر کسی رسالت پیامبر (ص) و سیره و سخنانش را به صورت واقعی و موضوعی دنبال کند، بی تردید حکم می‎کند که حتما طرحی برای پس از پیامبر پیش‎بینی شده است تا این رسالت به سرانجام خودش نزدیک شود.
در کتاب «ائمة اهل البیت و دورهم فی تحصین الرسالة الاسلامیة» اهل بیت را باید در تقویت و استمرار اسلام دید. حرف اصلی ایشان هم همین است. اگر کسی تاریخ اسلامی را مطالعه کند و گزینه‎های فراروی جامعه پیامبر را پیش رو بگذارد، متوجه می‎شود تنها گزینه، طرحی برای وصایت است.

مرحوم صدر کتاب «بحث حول الولایة» را در نقد اندیشه‎های عبدا… فیاض در باب بنیاد تشیع یا همان امامت نوشته است. وقتی این کتاب به ایران آمد، شریعتی به این مقدمه نقد نوشت. وقتی این به نجف رسید، ایشان یک پاسخ مفصل نوشت و گفت در ایران باید چاپ شود. آن چنان فضا به نفع دکتر شریعتی داغ بود که نزدیکان شهید صدر که می‎دانم چه کسانی بودند، توصیه کردند این پاسخ‎ها نباید در ایران چاپ شود.

دوستان متن کتاب عبدا… فیاض و نقد‌های شهید صدر در کتاب «بحث حول الولایة» و نقد‌های شریعتی به آن بخش را ببینند. شریعتی طرحی دارد و می‎خواهد طرحش را کنار طرح شهیدصدر بگذارد. طرح شریعتی می‎خواهد بین وصایت و شورا جمع کند و نقدش از این منظر به شهیدصدر است. این مجموعه گویای نگاه عمیق و دقیق شهیدصدر به مسئله ولایت و وصایت است. خود این قابل مطالعه است. این بحث نظریه امامت از دیدگاه شهیدصدر بود.

رونمایی از یک نوار کاست

برای نخستین بار

در برنامۀ مغناطیس، رادیو معارف: سخنرانی حضرات آیات گلپایگانی و مرعشی نجفی در ۲۵ فروردین١٣۵۹، پس از انتشار خبر شهادت آیت‌الله سید محمدباقر صدر. روایت وقایع ایام دستگیری و شهادت آیت‌الله صدر.

به گزارش پژوهشگاه مطالعات تقریبی ۹ شهریور سالروز ربوده شدن امام موسی صدر و فقدان عالم برجسته جهان اسلام است عالمی که مرجع دینی و سیاسی شیعیان بود که پس از هجرت از ایران به لبنان، مجلس اعلای شیعیان لبنان را تأسیس کرد و رهبری فکری و سیاسی شیعیان این کشور را عهده‌دار شد.  به همین مناسبت به بازنشر مصاحبه حسن باقری از سایت پژوهشگاه مطالعات تقریبی با آیت‌الله سید نورالدين اشکوری مدير مؤسسه شهید صدر می‌پردازیم.

نقش شهید صدر را در حرکات تقریبی در جهان اسلام چگونه  می‌‌بینید؟

رفتار شهید صدر عملاً باعث تحکیم وحدت بین سنّی و شیعه شد. بخصوص در ابتدای آن سه پیامی که شهید صدر در هنگام محاصره توسط صدام فرمودند: یا ابناء علی و عمر. ‌ایفرزندان علی(ع) و عمر.  که آن پیام خود به نوعی علاوه بر همبستگی شیعه و سنّی حس استکبار ستیزی را در آن‌ها تقویت می‌‌کرد.  ارتباطات شهید صدر با بزرگان و اندیشمندان جهان اسلام و عرب فوق العاده و دوستانه بود. محمد المبارک نویسنده مشهور عرب در کتاب نظام الاسلام الاقتصاد علاوه بر تمجید از شخصیت شهید صدر بیان می‌‌کند که نوشتار شهید صدر بزرگترین و بارزترین نوشتار در صدر اقتصاد اسلامی است. اما در بحث وحدت عملی یک نکته قابل توجه وجود دارد و آن اینکه باید افکار و نوشته‌ها و کتب متفکران شیعه و سنی با هم مبادله شود که شهید صدر در حد اعلی به این موضوع می‌‌پرداخت. کتب شهید صدر به شدت در مجامع برادران مسلمان سنی رواج داشت. درکتاب «الحرکات الاسلامیه المعاصره فی الوطن العربی» یک امار موجود است،که این آمارگیری توسط ناسیونالیست‌ها و سوسیالیست‌های عرب که به نوعی مخالف اسلام هستند صورت پذیرفت.   با موضوع پر طرفدارترین کتب بین برادران اهل سنت که ترتیب کتب اینگونه بود. ۱-قران مجید با ۷۳% ۲-کتب شهید صدر با ۵۴% ۳-کتب سید قطب با ۳۵% ۴- کتب دکتر علی شریعتی با ۳۱%.

به واقع کدام وحدت عملی بالاتر از این می‌‌توان یافت که کتب یک نویسنده شیعه آنچنان مورد استقبال برادران اهل سنت قرار گیرد که بالاتر از تمامی کتبی قرار گیرد که نویسندگان عرب نوشته اند.  پس یکی از پل‌های ارتباطی بین برادران شیعه و سنی شرکت در تامین نیازهای روز اسلامیون است که در این جهت شهید صدر در راس وحدت اسلامی است.

به نظر حضرتعالی اندیشه شهید صدر در جهان اسلام تا چه حد به مرحله اجرا و تطبیق رسیده است؟

ابتدا باید با قطع نظر از تطبیق به وجوب عرضه کردن مکتب اسلام در مقابل مکاتب کفر بپردازیم. بنابراین ارائه دادن مکتب جامعی از اسلام در مقابل مکاتب الحادی و کفر بسیار حائز اهمیت است و در اولویت قرار دارد.

در حقیقت شهید صدر طرحی جامع از نظر اقتصاد ، فلسفه و جامعه شناسی ارائه داده است و بطور موازی جوابگوی مکاتب انحرافی برآمده است. و اما در جواب اینکه آیا افکار شهید صدر به مرحله تطبیق رسیده است باید بگویم که سال‌ها پیش از انقلاب اسلامی شهید صدر طرح بانکداری اسلامی بدون ربا را ارائه دادند که این طرح همان موقع به مرحله اجرا رسید و در بعضی از کشورها شعبه‌هایی از بانکداری اسلامی برقرار شدو هم اکنون بانکداری اسلامی در ایران متأثر از طرح بانکداری اسلامی شهید صدر می‌باشد.  و نمونه دیگر تطبیق جمهوری اسلامی ایران است.

شهید صدر بعد از پیروزی انقلاب شش جزوه برای نیاز جمهوری اسلامی نوشت که این شش جزوه در یک مجلد بنام «الاسلام یقودالحیاه» به چاپ رسیده است. یعنی اسلام زندگی را رهبری می‌‌کند و آن مجلد را برای امام خمینی (ره) فرستاد که اگر با تفکر در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران بنگریم می‌‌بینیم که طرح‌های شهید صدر در آن‌ها گنجانده شده است.

آیا امید دارید شخصیتی چون شهید صدر دوباره در جهان اسلام پدیدار شود؟ اگر جواب شما منفی است دلائل عدم پیدایش شخصیت‌های مثل شهید صدر را چه می‌دانید؟

باید یک اصل را بپذیریم که با افزایش جمعیت جهان بر تعداد متفکران و اندیشمندان جهان اسلام نیز افزوده می‌‌شود و این متفکران اسلام را طبق نیاز روز به مردم ارائه می‌‌دهند.  اما شهید صدر دارای نبوغ فوق العاده‌ایبود.

امروزه بعضی از بزرگان و اندیشمندان اسلامی بر این باورند که نابغه‌ای چون شهید صدر در فقه و اصول و علوم اسلامی دیده نشده است.

و این نبوغ بیش از آن رشد طبیعی دانشمندان است که در ابتدا بیان کردم و لذا آنچه شهید صدر ارائه کرد با آنچه که در عصر او ارائه می‌‌شد بسیار فاصله داشت اما اینکه در آینده شهید صدری دیگر خواهد آمد بستگی به این دارد که خداوند متعال به فقها و دانشمندان چنین نبوغی را عنایت بفرمایند.

امروزه گروهی ازاندیشمندان وصاحبنظران تقریب نظری ووحدت عملی را ازضروریات اسلام می‌‌دانند، نظر حضرتعالی دراین زمینه چیست؟

در ابتدا باید بگویم که در وحدت نه قرار است شیعه سنی شود و نه قرار است سنی شیعه شود. با این توضیح تقریب در نظر منظور تقریب در عقاید نیست چه آنکه پیامبر وصیت کرد و طی آن خلیفه بعد از خود را تعیین کرد و ۱۲ امام یعنی امیر المومنین (ع) و ۱۱ فرزند معصومش را در وصیت خود تعیین نمود این‌ها بر حسب وصیت پیامبر امام و خلیفه هستند این عقیده و نظر ماست. برادران اهل سنت این عقیده ران می‌‌پذیرند ضمن اینکه ان‌ها نهایت احترام را به امام معصوم ما دارند و خلفای پیامبر را ۴ نفر می‌‌دانند. پس ما در تفصیلات واجبات فقهی البته در فروع با ان‌ها تفاوت‌هایی داریم.

منظور از وحدت آن است که همه مذاهب اسلامی در برابر دشمنان اسلام در صف واحدی بایستندو گفتگوی در احکام و عقاید به جایی نرسد که بین مذاهب مخصوصاً شیعه و سنی درگیری بوجود بیاید و الفاظی متبادر شود که موجب نفرت هریک از دیگری بشود و این وحدت به صراحت در قران امده است.  چنانچه آمده است واعتصمو به حبل الله جیعاً و لاتفرقوا.  به عبارتی وحدت بین مذاهب اسلامی بنابر سخن صریح قران واجب است.

پس اگر چه مسلمانان دسته هاو گروه‌های مختلفی هستند و در مسایل اجتماعی و سیاسی نظرهای متفاوتی دارند اما در یک چیز باید وحدت کامل داشته باشند و آن صف آرایی در برابر کفر و دفاع از حریم اسلام است.

به نظر شما دشمنان اسلام اعم ازداخلی و خارجی تا چه حد ایجاد فتنه میان مسلمانان موفق شده‌اند؟

فتنه‌های دشمنان اسلام در گذشته کارساز بوده است به طوری که با این فتنه و دسیسه‌ها توانستند افرادی غیر اسلامی را در راس امور کشورهای اسلامی قراربدهند و طبعاً حاکمان غیر اسلامی به دلیل عدم شناخت کافی از اسلام حقیقی جامعه را به خیر و صلاح نخواهند رساند، پس در این جهت دشمنان اسلام موفق بوده اند.  عصر حاضر عصر بیداری مسلمانان اسلام است. چرا که دشمنان اسلام نسبت به گذشته قویتر و مدرنتر شده‌اند و در مواردی با سیاست‌های مدرن خود حکومت‌های کشورهای مسلمان را تحریک کرده و به جنگ با هم وا داشته است.  اما اگر ملت‌های مسلمان بیدار باشند و با هوشیاری کامل مسایل را رصد کنند و در مسیر تفرقه حرکت نکنند تمام فتنه انگیزی دشمنان خنثی خواهد شد که البته به حمدا… در این مسیر گام‌های خوبی برداشته شده است برای مثال امروزه در مقابل استکبار جهانی یعنی امریکا و صهیونیسم صفی مشترک از شیعه و سنی دیده می‌‌شود و یا در موضوع غزه که مسلمانان این سرزمین‌ها را بدون هیچ گناهی می‌‌کشند، می‌‌بینیم که اتحادی بین تمام مسلمانان جهان در مقابل اسراییل غاصب شکل گرفته است و یا در عراق گروه‌های مختلف شیعه و سنی یکصدا مرگ بر آمریکا می‌گویند. و در تمامی کشورهای سنی هر وقت راه تنفسی باز می‌‌شود مردم فریاد مرگ بر استکبار سر می‌‌دهند.  ایران هم که همچنان پرچمدار مقابله با استکبار در جهان است.  پس بعبارت دیگر فتنه‌های دشمنان اسلام در سطح حاکمان موثر بوده اما در سطح ملت‌های مسلمان خنثی بوده است.
س. حضرتعالی در بحث فتنه حاکمان کشورهای اسلامی را مقصر می‌‌دانید با این توضیح حرکات انتحاری وهابیون که اکثر توسط افرادی از بطن جامعه انجام می‌‌شود را چگونه تفسیر می‌کنید؟
ببینید در بحث تاثیر فتنه‌های دشمنان یک اصل وجود دارد قران جامع بین مسلمانان است.  هر اندازه که فاصله بین مسلمانان و قران پیش بیاید فتنه ،اثر پذیر است.  اما در جواب شما باید بگویم که وهابیت یعنی حاکمان زور و نه ملت‌های سنی.  ابتدا بگویم که وهابیت را انگلیس برقرار کرد و حکومت حجاز را انگلیس به وهابیت اهدا کرد و الان هم حکومت‌ها هستند که دست وهابیت را باز می‌‌گذارند.  در واقع وهابیت یک مجموعه کوچکی در حجاز است و سنی‌های حجاز دشمن وهابیت هستند اما وهابیت با خشونت و ثروتی که از منابع نفتی بدست اورده و پشتوانه ابر قدرت‌ها توانسته بر سرزمین حجاز مسلط شود.

اگرتقریب رایک نیاز ضروری می‌‌دانید که باید به صورت یک فرهنگ در جامعه دراید، چه راهکاری را برای رسیدن به این فرهنگ پیشنهاد دارید؟

در اینجا تجمیع ۲ نکته بسیار حائز اهمیت است:۱- تولی و تبری: یعنی نسبت به دوستان اسلام محبت و نسبت به دشمنان

اسلام بیزاری بجوییم ۲- اختلافات بین شیعه و سنی ملت شیعه و سنی را از هم دور نکند.
به عبارتی باید ارتباطات سنی و شیعه را هم در رفت و آمد و تماس با هم و مبادله نظرات افزایش داد.

در غزه باوجود جنگ و قحطی شاهد پرورش نسلی از قاریان جوان قران هستیم، مردم شیعه باید این فداکاری‌های قرانی را ببینند و باور کنند و در مجامع خود باز گو یند ما در دفاع از ارزش‌های اسلامی با آن‌ها یکی هستیم راهکار بنده این است که برای حفظ امیزش بین شیعه و سنی باید برادران سنی را به کشورمان بیاوریم تا آن‌ها نیز دست اوردهای شیعه را ببینند.  
ببینند که شایعاتی که علیه شیعه می‌‌شود دروغ است از جمله بحث خان الامین.  یا اینکه شیعه زیارتگاه ائمه را می‌‌پرستند وآن‌ها را طواف می‌‌کنند. حال آنکه به وقت اذان در ایران توده عظیمی از مردم به صفوف نماز جماعت می‌‌پیوندند و در جای جای ایران و از جمله در خود حرم ائمه مثل مشهد و قم نماز جماعت برگزار می‌‌شود.

 

به گزارش خبرگزاری رسا، استاد حوزه علمیه قم گفت: نبوغ فوق‌العاده علمی، حس مسئولیت‌پذیری و شجاعت سه ویژگی بارز و مطرح شهید صدر است.

حجت‌الاسلام سید محمد صادق علم‌الهدی، استاد سطح عالی حوزه علمیه قم، در گفت‌و‌گو با خبرنگار خبرگزاری رسا گفت: نبوغ فوق‌العاده علمی، حس مسئولیت‌پذیری و شجاعت سه ویژگی بارز و مطرح شهید صدر است.

وی در ادامه به تشریح نبوغ فوق‌العاده علمی شهید صدر پرداخت و افزود: نبوغ ایشان به همراه پشتکار بسیار از ویژگی‌های برجسته این شهید است و همه به آن اذعان دارند و کمتر کسی است که درباره شخصیت شهید صدر مطالعه کند و نبوغ وی برایش محرز نشود.

این مدرس حوزه علمیه قم اظهار داشت: شهید صدر در اکثر علوم اسلامی این نبوغ را به کار گرفته و توانسته است آثار و برکات فراوانی به ویژه در علم اصول، فقه، منطق و فلسفه بر جای گذارد.

وی با اشاره به نبوغ شهید صدر در علم اصول خاطر نشان کرد: شخصیت علمی شهید صدر به طور کامل در علم اصول دیده می‌شود و مباحث ایشان با سایر بزرگان این علم تمایز بارزی دارد.

حجت الاسلام علم‌الهدی یادآور شد: شهید صدر در علم اصول صاحب سبک است و نو آوری‌های فراوان دارد، علم اصول ایشان کاملا منسجم است و یک حلقه کاملا متصل از ابتدای علم اصول تا انتهای علم اصول به دور از هرگونه زوائد و بحث‌های بدون ثمره عملی به صورت کاربردی به دست وی شکل گرفته است.

وی اضافه کرد: شخصیت شهید آیت‌الله صدر در حجاب جوانی و معاصر بودن مستور شده است، زیرا تمام برکات و فضائل ایشان تا قبل از پنجاه سالگی است و معاصر بودن نیز مانع از شناخت دقیق ایشان شده است.

وی تأکید کرد: اگر شهید صدر بود، حوزه‌های علمیه بر مدار اندیشه‌های ایشان می‌اندیشید و افکار و مطالب ایشان محور درس‌های خارج بود و‌ایبسا ایشان مرجع علی الاطلاق جهان تشیع می‌شدند.

این استاد سطح عالی حوزه علمیه قم تصریح کرد: تمام دوستان طلبه‌ایکه بنا دارند در زمینه علم اصول به جایی برسند و صاحب فکر و اندیشه‌ایشوند، حلقات شهید راه بسیار مناسبی است، مسیر را کوتاه می‌کند و دارای ظرایف، ریزه کاری‌ها و دقایقی است که ندانستنش مشکل‌ساز است.

وی بیان داشت: شهید صدر به درستی فهمیده بود که طلبه قبل از درس خارج نیازمند چیست و هدفش این بوده که مطالبی را که طلبه از ابتدای علم اصول تا حضور در درس خارج نیاز دارد در سه حلقه تدوین کند.

مدیر مدرسه آیت‌الله لنگرودی ابراز داشت: هر حلقه مطالبی گسترده تر و عمیق تر از حلقه قبلی دارد و به ویژه حلقه ثالثه ایشان که در اواخر عمر ایشان در اوج پختگی تدوین شده است از عمق و دقت نظر بیشتری برخوردار است.

وی تأکید کرد: توصیه بنده به طلاب این است که حلقات را جدی بگیرند و در کنار درس‌های دیگر به آن بپردازند و از این سفره‌ایکه پهن شده است، بهره ببرند.
این مدرس حوزه علمیه قم خاطر نشان کرد: حس مسؤولیت، دغدغه شدید اجتماعی و حس عاطفی قوی نسبت به جامعه از دیگر ویژگی بارز شهید صدر است که در ایشان مشاهده می‌شود.

وی اضافه کرد: ایشان هیچ‌گاه خود را فارغ از جامعه نمی‌دانست و درد‌های اجتماع، درد وی بود و در بیانیه ها، مقالات و سخنرانی‌ها به وضوح از مشکلات جامعه مسلمین به ویژه جامعه آن روز عراق می‌نالد و آن‌ها را درد خود می‌داند.

حجت الاسلام علم‌الهدی بیان داشت: کتاب فلسفتنا، اقتصادنا و کتاب‌های دیگر ایشان در پاسخ به شبهات فکری روز، نشان از همین دغدغه دارد و از ایشان یک شخصیت کم نظیر ساخته است.
وی اضافه کرد: عالم اگر دغدغه اجتماعی نداشته باشد، علمش آن گونه که باید و شاید به کار نمی‌آید و شهید صدر درکنار دانش وسیعش، دغدغه عمیق اجتماعی برای خدمت به مردم داشت و به این ویژگی باید در زمان مناسب پرداخته شود.

این استاد سطح عالی حوزه علمیه قم، شجاعت و تهور را از دیگر ویژگی‌های بارز شهید صدر عنوان کرد و گفت: شهید صدر شهادت را با چشم می‌دید و به وضوح نقطه پایان خود را می‌دانست.

وی بیان داشت: شهید صدر با وجود تهدیدها، دست‌گیری‌ها و حصر‌ها در مقابل اشقی الاشقیاء زمان، صدام ایستاد و در بیانیه‌ایهر گونه همکاری با حزب بعث را تحریم کرد.

مدیر مدرسه آیت‌الله لنگرودی تأکید کرد: کسی که این بیانیه را نوشته به وضوح شهادت خود را امضا کرده است و این نشان از شجاعت و تهور ایشان دارد.

وی تصریح کرد: مرحوم شهید صدر از یک بیت اصیل، خاندان شناخته شده و مطرح علمی برآمده است و این از ویژگی‌های ایشان است.

حجت الاسلام علم‌الهدی اضافه کرد: در خاندان صدر علمای برجسته فراوانی وجود دارد که نمونه بارز آن شهید صدر است، که اصالت، نجابت و جوهره ذاتی آن خاندان در ایشان به ارث رسیده است.

این استاد سطح عالی حوزه علمیه قم در پایان گفت: ساده زیستی، روح تعبد، استفاده از وقت از دیگر ویژگی‌های این شهید بزرگوار است و با گذشت سی سال از شهادت ایشان، فقدانشان به ویژه برای جامعه امروز عراق بیش از گذشته احساس می‌شود.

به مناسبت سی‌وششمین سالروز شهادت آیت‌الله سید محمدباقر صدر و خواهرش بنت‌الهدی صدر، نشست تحلیل و بررسی کتاب «امامان اهل‌بیت، مرزبانان حریم اسلام» در روز هفدهم فروردین ١٣٩۵ با حضور اصحاب فرهنگ و اندیشه در مرکز فرهنگی شهر کتاب برگزار شد.

به گزارش ایسنا، در این نشست حجت‌الاسلام محمدعلی مهدوی‌راد، دکتر محمدحسین رجبی و دکتر محسن اسماعیلی به بیان دیدگاه‌هایشان پرداختند. در این نشست آیت‌الله محمدباقر صدر از نوآوران عرصه‌ دینی و اندیشمندی کل‌نگر، جامع و زمان‌شناس معرفی شد که با نوشتن کتاب‌هایی چون «فلسفتنا» و «اقتصادنا» راهی نو در تفکر شیعی گشود. همچنین گفته شد، در کتاب «امامان اهل‌بیت، مرزبانان حریم اسلام» او با نگرشی جدید به زندگی امام شیعه(ع) پرداخته‌ است.

در ابتدای جلسه مهدی فیروزان، مدیرعامل شهر کتاب و از اقوام شهید صدر با اشاره به این‌که منظومه فکری هرکسی بهترین وسیله برای شناخت آن فرد است و به بیان دیگر اندیشه یک فرد، ثمره عمر اوست، اظهار کرد: کتاب یکی از مهم‌ترین وسایل شناخت میراث فکری ماست. آیت‌الله شهید سید محمدباقر صدر یکی از سرمایه‌های ماست. هنگامی به ارزش این اثر پی می‌بریم که به 40، 50 سال قبل یعنی به زمان نوشته شدن اثر برگردیم. ایشان وقتی به شهادت رسید، عراق دچار اختلافات شدید بود و شان ایشان به درستی شناخته نشد.

وی افزود: شناخت جریان فکری ایجاب می کند که ما با میراث فکری خودمان آشنا شویم به همین دلیل لازم و ضروری است که ما به تاریخ برگردیم و حقیقت را شناسایی کنیم، ضمن اینکه شناخت آشنایی با تاریخ در ساخت آینده موثر است. توجه به آثار شهید سیدمحمدباقر صدر هم نوعی رجوع به تاریخ محسوب می‌شود. نکته‌ای که در رابطه با اثر ایشان باید در نظر داشت این است که کتاب‌های این عالم و فقیه را با توجه به جغرافیای زمان خودش باید خواند.

حجت‌الاسلام محمدعلی مهدوی‌راد، کتاب‌شناس و دین‌پژوه با تصریح بر زمان‌شناسی، کلان‌نگری و واقع‌بینی شهید صدر گفت: ایشان به صورت جزیره‌ای فکر نمی‌کرد و همواره از جایگاهی بلند به موضوعات می‌نگریست. شهید صدر در سال‌های پایانی عمر به این اندیشه افتاد که به تفسیر روی بیاورد. چهار نشست نخست تفسیری ایشان انقلابی در تفسیر محسوب می‌شود. فضایی که ایشان در مطالعات قرآنی ایجاد می‌کند بسیار مهم است و در تفسیر موضوعی جریان‌ساز. تاکنون سه اندیشمند شیعه خواسته‌اند دویست و پنجاه و چند سال زندگی ائمه را طبقه‌بندی و بررسی کنند؛ یکی از این سه، مقام معظم رهبری هستند که گفتارهایشان در روزنامه‌ جمهوری اسلامی را ذیل عنوان «پیشوای صادق» در کتابی گردآورده‌اند؛ دیگری استاد محمدرضا حکیمی است و سومی آیت‌الله شهید صدر.

مهدوی‌راد با اشاره به اینکه تحریف اسلام نیم قرن پس از فوت پیامبر (ص)، شکلی جدی و عمیق یافت، افزود: اموی‌ها با تحریف‌های خطرناک‌شان چنان ضربه‌هایی به اسلام زدند که اهل تخریب هم نمی‌توانستند آن آسیب‌ها را به اسلام وارد کنند. پیامبر (ص) همه‌ ابعاد کلان جامعه را در دست داشتند، اما خلیفه جانشین، جامعیت پیامبر (ص) را نداشت. 60 سال پس از درگذشت نبی گرانقدر اسلام (ص)، امام سجاد (ع) در دعاهایشان کوشیدند آب رفته را به جوی بازگردانند. به تعبیر آیت‌الله صدر، حضرت سجاد معتقد بودند صحابه به‌دلیل صحابه بودن صاحب شأنِ مرجعیت نیستند. کشف چنان نکته‌هایی است که باعث شده آیت‌الله صدر را راهگشای مسیرهای تازه در معنادار کردن نکات پژوهشی بدانیم.

دکتر محمدحسین رجبی، مورخ و پژوهشگر تاریخ اسلام با تأکید بر اینکه در تاریخ اسلام همیشه افرادی بودند که در حوزه‌های گوناگون تبحر و تخصص داشتند و در عصر ما نیز کسانی چون شهید مطهری و شهید صدر از این دسته هستند، گفت: ما تاریخ‌دان زیاد داریم، اما تعداد کسانی که بتوانند تحلیل درستی از تاریخ داشته باشند اندک است. قرار نیست برای ارائه تحلیل درست از تاریخ، مورخ باشیم. یکی از کم‌نظیرترین تحلیل‌ها را در زمینه‌ تاریخ اسلام، مقام معظم رهبری عرضه کرده‌اند و تحلیل دیگر را شهید محمدباقر صدر.

رجبی افزود: شهید صدر نیز امامان را کل به‌هم‌پیوسته‌ای می‌داند و بر این باور است که امامان تنها بر یک خط مشترک حرکت کرده‌اند و حسب شرایط روز روش‌های ایشان تفاوت می‌کند. ایشان معتقد بودند مسلمانان گاه نیروی هیجانی داشتند و گاه نیروی آگاهی. هرچه مسلمانان از پیامبر (ص) بیشتر فاصله می‌گیرند نیروی هیجانی‌شان بیشتر می‌شود و عنصر آگاهی در آنها رو به افول می‌گذارد. به باور شهید صدر نیروی آگاهی فقط در ائمه تجلی یافته است.

محسن اسماعیلی، عضو حقوقدان شورای نگهبان و عضو خبرگان رهبری به ذهنیت ریاضی و مهندسی شهید صدر اشاره کرد و یادآور شد: گستره و عمق علمی شهید صدر ویژگی اصلی ایشان نبود؛ زیرا علمای بزرگ اسلام همواره از این دو خصیصه بهره‌مند بودند. وجه ممیزه‌ ایشان داشتن ذهنیت ریاضی و مهندسی است. ایشان فقط قصد نوآوری در پارادایم‌های موجود را نداشت؛ بلکه می‌کوشید ساختمانی را از نو بنا کند. ساختمان فکری‌ای که ایشان طراحی‌ کرده‌اند، عظمت خاص خود را داراست. ایده‌ اصلی ایشان مهندسی نظام سیاسی بود و مشی اصلی‌شان را باید نظام‌سازی دانست. ایشان در کتاب «اقتصادنا» نمی‌خواهد اقتصاددان باشد؛ بلکه می‌خواهد بنای اقتصاد سالم و دینی را بگذارد و مکتب اقتصادی ما را بسازد. در اصول و منطق هم همین کار را کرده است. حاشیه‌هایی هم که نوشته‌اند، حاشیه‌های معمول حوزه نیست.

اسماعیلی در ادامه با اشاره به اینکه فکر مهندسی‌شده‌ آیت‌الله صدر در مواجهه‌ ایشان با تاریخ اسلام هم خودش را نشان داده است، افزود: کتاب «امامان اهل بیت، مرزبانان حریم اسلام» نشان می‌دهد ایشان به‌جای رفتن به دنبال جزءجزء تاریخ، دنبال تحلیل تاریخ و ساختن دستگاه فکری برای این تحلیل بوده است. ایشان توانستند بین اصول و فروع تاریخی تفکیک قائل شوند. به باور شهید صدر اصول ثابتی بر رفتار ائمه حاکم بود که اگر این اصول ثابت را شناسایی کنیم می‌توانیم آنچه را نام تعارضات بر آن نهاده شده است درک کنیم. تنها نگاه مهندسانه است که ما را قادر به شناسایی این اصول می‌کند. پروژه‌ شهید صدر از یک سو مانع تذبذب فکری می‌شود و از دیگرسو مانع تحجر؛ تذبذب و تحجر دو خطری است که فکر اسلامی را تهدید می‌کند. ائمه‌ شیعه دو کار اصلی داشتند: یک، مقابله با تحریف و کج‌روی و تغییر چهره دین و دو، نیروسازی. روش امامان موضوعیت ندارد و تاکتیک‌ها برایشان معیار و اصل نیست. راهبردها حسب موقعیت انتخاب می‌شود و هدف ائمه است که اهمیت دارد. ائمه در امور شخصی کوتاه می‌آمدند، اما در مورد اصول هرگز. شهید صدر با تفکیک بین نظر و عمل به حل تعارضات یاری رسانده‌اند.

صوت جلسه را اینجا گوش کنید

شهید صدر یکی از عالمان به نام زمانه خود خود بود. اخلاق بسیار نیکو و شایسته ایشان هر کسی را شیفته خود می‌کرد. بیان رسای آن شهید عزیز که کم‌مانند بود توانایی علمی و اهتمام جدّی به تربیت علمی و اخلاقی شاگردان و…از جمله اسباب موفقیت وی در پرورش شاگردان بود. در اینجا مصاحبه‌ای با آیت الله سید کاظم حائری را دنبال می‌کنیم.

منبع: مجلۀ حوزه، شماره ٨٠

لطفاً در ابتد شمه‌ای از زندگی تحصیلی و علمی خود را بیان کنید.

با این که در روزگاری که من آغاز به تحصیل کردم در کنار مدرسه‌های دولتی مکتب خانه‌ها نیز رایج بودند ولی من نه به مدرسه دولتی رفتم ونه به مکتب خانه بلکه از پنج سالگی در خدمت والده مکرمه ام به فراگیری دانش پرداختم. ایشان الفبای قرآن مفاتیح الجنان شیخ عباس قمی عین الحیاة علاّمه مجلسی و…را به آموزاند.

پس از دو سال تحصیل در محضر والده برای تحصیل علوم حوزوی تحت تعلیم وتربیت مرحوم والد قرار گرفتم.

تمامی سطح را از محضر ایشان فراگرفتم. البته از محضر دیگران هم به گونه پراکنده بهره بردم ولی مدرس اصلی من مرحوم پدرم بود. در هفده سالگی به درس خارج مرحوم آیت اللّه العظمی سید محمود شاهرودی حاضر شدم و حدود هیجده سال. از درس فقه و اصول ایشان بهره بردم.

در همین بین با آیت اللّه العظمی شهید سید محمد باقر صدر آشنا شدم و حدود چهارده سال از محضر آن شهید بزرگوار فقه و اصول فرا گرفتم. در این اواخر که مرحوم آیت اللّه العظمی سید محمد شاهرودی به خاطرکبر سنّ تدریسش را کنار گذاشته بود تنها در درس شهید سید محمد باقر صدر شرکت می‌کردم.

در جمادی الاولی سال 1394 هجری قمری به عنوان فرار از حکومت ضد اسلامی بعث عراق به ایران مهاجرت کردم و تاکنون در حوزه علمیه قم مشغول به تدریس هستم.

آیا غیر از فقه و اصول دانش دیگری هم از محضر شهید صدر فرا گرفته اید؟

بله. افزون بر فقه و اصول در فلسفه و اقتصاد از محضر ایشان بهره برده ام بدین گونه که دو اثر مهم ایشان را: (اقتصادنا) و (فلسفتنا) را با دقت مطالعه می‌کردم و هر کجا شبهه و پرسش پیش می‌آمد در محضر ایشان مطرح می‌کردم و آن بزرگوار مطلب را برای من باز می‌کردند و به پرسشه پاسخ می‌دادند. همچنین کتاب (اسس المنطقیه) را در نزد ایشان خوانده ام.

آیا با آن شهید بزرگوار همکاری علمی هم داشته اید؟

بله. در تدوین بخشی از کتاب (اسس المنطقیه) با حضرت ایشان همکاری علمی داشته ام. این کتاب در حساب احتمالات و بیان چگونگی رسیدن احتمالات به علم است.

 با توجه به این که مدت طولانی از محضر ایشان بهره علمی برده اید جایگاه علمی ایشان را در حوزه نجف چگونه یافتید.

شهید صدر در حوزه نجف از جایگاه علمی بلندی برخوردار بود. وی بحق نابغه بود. آن هم در زمینه‌های گوناگون و گواه بر آن نگاشته‌هایی است که از آن عالم فرزانه به یادگار مانده است که از نظر اتقان و نوآوری و ابتکار شگفت انگیزند. برخی از آثار ارزشمند ایشان هنوز بی مانندند. تدریس ایشان نیز دارای ویژگی‌هایی بود: دقیق عمیق فراگیر و همه سونگر. از این روی در محضر ایشان شاگردان بسیار خوبی پرورش یافتند.

در ابتدای آشنایی من با ایشان بحث ایشان درباره (ترتّب) بود. پس از مدتی شرکت در درس برای من مشکلاتی پیش آمد که بر آن شدم در درس حاضر نشوم.

ایشان از این جریان آگاه شد و از من خواست به حضور در درس ادامه دهم و فرمود: (اگر پنج سال در این درس حاضرشوی من اجتهاد تو را تضمین می‌کنم.) این نشان دهنده توان علمی و روش مندی درس ایشان بود که به مدت کوتاه شاگرد به درجه اجتهاد می‌رسید.

حوزه نجف اشرف در زمان ایشان از نظر علمی و سیاسی چگونه بود؟

حوزه نجف از نظر علمی وضع خوبی داشت. تلاش‌های علمی شور و نشاط علمی و تحقیقی چشمگیر بود. ولی از جهت سیاسی وضع خوبی نداشت؛ چه از جهت موضع گیری‌های دولت در برابر حوزه فشارهای سیاسی بعثیان و اختناق حاکم برحوزه که به از هم پاشیدگی حوزه منجر شد و چه از نظر موضع گیری حوزه در برابر اوضاع سیاسی حاکم بر جامعه که متأسفانه حوزه نجف به خاطر ناآگاهی و به دور بودن از مسائل سیاسی و صحنه سیاست در برابر آنچه که درعراق می‌گذشت نمی‌توانست موضع و تحلیل درستی داشته باشد. شهید صدر و شاگردان وی و مرحوم امام در مدت اقامت درنجف از این جهت بسیار در رنج بودند.

بی گمان شهید صدر از نوآوران بزرگ بوده و در دانش‌های: فقه اصول فلسفه کلام منطق ونوآوری‌هایی داشته است اگر امکان دارد در این باره سخن بگویید و نمونه‌هایی ارائه بفرمایید.

شهید صدر در عرصه‌های گوناگون قلم زده و آثار جاودان به بازار دانش عرضه داشته است و در هر یک از این آثار نوآوری‌هایی دارد: در فقه (بحوث فی شرح العروة الوثقی) را دارد که چهار جلد آن چاپ شده است. در اصول (تقریرات) بحث ایشان وجود دارد که به قلم شاگردان آن بزرگوار به رشته تحریر در آمده و نیز حلقات (بحوث فی علم الاصول) که به قلم خود ایشان است. در فلسفه (فلسفتنا) را دارد که بخشی از آن فلسفه جدید را بردارد.

درکلام (الرسل والرسول و الرساله) را دارد که در آغاز رساله عملیه ایشان به چاپ رسیده که در آن برخی از مسائل کلامی بر اساس حساب احتمالات به بوته بررسی نهاده شده است.

در تفسیر تفسیر موضوعی قرآن را دارد که دو جزوه مختصر ولی پر محتوایی به چاپ رسیده است. در تاریخ کتاب (فدک) را دارد که در اوائل جوانی نگاشته و نیز درحالات ائمه(ع) نگاشته‌ای دارد به نام: (اهل البیت تنوع ادوار و وحدة هدف).

تمامی این نوشته‌ها که حکایت از گستردگی اندیشه آن شهید عزیز دارند مشمول هستند از نوآوری خلاقیت هم در محتوا و هم در دروس استدلال و تبیین و دسته بندی و سامان دهی و هم در چگونگی عرضه که اشاره به تک تک این نوآوری‌ها از حوصله این گفت وگو خارج است و من در مقدمه کتاب: (تقریرات اصول) به پاره‌ای از این نوآوری‌ها اشاره کرده ام به عنوان نمونه: شما همین الفتاوی الواضحه را بنگرید که رساله عملیه ایشان است و با دیگرر ساله‌های عملیه مقایسه کنید و آن گاه پی خواهید برد به عمق نوآوری‌های ایشان. کتاب با مقدمه‌ای در باب مسائل اعتقادی با روشی نو هم در استدلال و هم در تبیین و عرضه شروع می‌شود.

در این اثر ارزش مند افزون بر دیدگاه فقهی شکل بیان دسته بندی مسائل و موضوعات نیز نو و ابتکاری است. در مجموع دو چیز به تمامی آثار ایشان برجستگی بخشیده است: یکی عمق و دقت و دیگری گستردگی و همه سویه بودن بحثها. در خصوص فقه نگاهی اجتماعی دارد و به فقه با دید فردی نمی‌نگرد و فقه را توانا برای اداره تمام جوانب حیات بشری می‌داند و این گونه نگاه به نوآوری‌های زیادی انجامیده است که در آثار فقهی ایشان می‌توانید ببینید.

حضرت ایشان به گونه جدّی در اندیشه اصلاح حوزه نجف اشرف بوده بفرمایید طرح ایشان چه بود و روی چه مسائلی بیش تر می‌اندیشید و تأکید می‌ورزید؟

حضرت استاد در دهه آخر عمر شریف جلسه هفتگی در منزل ترتیب داده بود که در آن جلسه شاگردان زبده ایشان شرکت می‌جستند. موضوع بحث در این گردهمایی‌های هفتگی مسائل مهم و مشکلات فکری و فرهنگی حوزه و جهان اسلام بود. یکی از مسائل مهمی که در آن جلسه مطرح شد و چند هفته به درازا کشید موضوع (المرجعیة الصالحه و المرجعیة الموضوعیة) بود که ایشان به این بحث اهتمام زیاد می‌داد. پس از پایان بحث به بنده فرمود خلاصه مطالب را بنویسم و بنده امتثال کردم و خلاصه مطالب را به اضافه پاره‌ای از پیشنهادها که درحاشیه جلسه مطرح می‌شد نوشتم و تقدیم حضرت ایشان کردم.

ایشان هم پس از ملاحظه دوباره آن‌ها را با قلم شریف نگاشت و تغییراتی در آن‌ها داد که عین نوشته آن بزرگوار و پیشنهادها را در مقدمه کتاب اصول که تقریرات بحث قطع ایشان است آورده ام.

استاد طرح اصلاح حوزه را در یک افق بالاتری می‌دید: (مرجعیت صالحه و اهداف آن) ایشان در این طرح و تمامی دگرگونی‌های بنیادین حوزه را که مرجعیت صالحه نماینده آن است پیشنهاد می‌کند: دگرگونی کتاب‌های درسی نظارت بر درس‌ها و مراحل تدریس در حوزه بر آوردن نیازهای فکری فرهنگی جهان اسلام اشراف و نظارت برمراکز علمی و تحقیقاتی پیوسته به حوزه بایستگی ارتباط با جهان خارج و…در پرتو (مرجعیت صالحه و اهداف آن) امکان پذیر می‌داند. از این روی این طرح شایسته دقت و بررسی است و بایست از سوی حوزویان مورد توجه جدّی قرار گیرد.

ایشان در تربیت شاگرد بسیار موفق بوده‌اند و بسیاری از شخصیت‌های علمی که اکنون در حوزه‌ها درخشش ویژه‌ای دارند و دارای سبک و اندیشه نو در دانش‌های حوزوی‌اند از شاگردان ایشان به شمار می‌روند به نظر حضرت عالی رمز این توفیق بزرگ چه بوده و چه روشی در تربیت شاگردان پیشه کرده که چنین زیبا ثمر داده است؟

اخلاق بسیار نیکو و شایسته ایشان هر کسی را شیفته خود می‌کرد. بیان رسای آن شهید عزیز که کم مانند بود توانایی علمی و اهتمام جدّی به تربیت علمی و اخلاقی شاگردان و…از جمله اسباب موفقیت وی در پرورش شاگردان بود.

در این جا خاطره‌ای نقل می‌کنم که هم گویای اخلاق شایسته ایشان و هم گویای اهتمام جدی وی به تربیت علمی و اخلاقی شاگردان است: روزی در جمع نخبگان درس که در محضر ایشان بودند فرمود: (این که حوزه تنها به فقه و اصول اکتفا می‌کند روش درستی نیست. شم باید با دانش‌های گوناگون اسلامی آشنا باشید و به فقه و اصول بسنده نکنید.) در این جلسه وی پیشنهاد کرد: (فلسفتنا) را بین خود به بحث بگذارید. پیرو فرمایش ایشان دوستان قرار گذاشتیم این مباحثه درمنزل انجام گیرد. اولین روز مباحثه بود که متوجه شدیم کسی در منزل را می‌زند. رفتم و دررا گشودم دیدم استاد عزیز م شهید صدر است. تشریف آورد داخل و در جلسه مباحثه ما شرکت جست و فرمود: (من به این جلسه آمدم؛ زیرا براین باورم که اکنون جلسه‌ای با فضیلت تر از این جلسه در پیشگاه خداوند نیست جلسه‌ای که در آن از معارف اسلامی گفت وگو می‌شود. دوست داشتم در چنین جلسه‌ای حاضر شوم.) دقت کنید که آن عالم بزرگوار چگونه شاگردان خود را تشویق می‌گرد و چقدر به کسانی که در راه فهم معارف اسلامی و کمال بخشیدن به خود گام بر می‌داشتند مورد احترام ایشان بودند.

در اساس پیوند و رابطه ایشان با شاگردان به گونه پیوند و رابطه پدر و فرزندی بود آن هم پدری بسیار مهربان. پس از مهاجرت شماری از شاگردان آن استاد فرزانه از بیم رژیم خون شام بعث به ایران پیامی را روی نوار ضبط می‌کند و برای آنان می‌فرستد و در آن پیام جمله‌هایی در فراق و دوری از آنان به کار می‌برد که کم تر پدری در فراق فرزند چنان جمله‌هایی به کار می‌برد. یکی از دوستان که در هنگام ضبط پیام در محضر استاد شهید حضور داشته می‌گفت:

«هنگامی که جمله‌ها از زبان استاد جاری می‌شد اشک نیز از دیدگانش جاری می‌شد. با چشم گریان می‌گفت: (السلام علیکم ایها الأخیه من ابیکم البعید عنکم بجسمه القریب منکم بقلبه الذی یعیشکم فی اعماق نفسه و فی کل ذکریاته…» متن این پیام و برخی از نامه‌هایی را که به شاگردانِ خود نوشته در مقدمه کتاب اصول آورده ام. با مطالعه آنه به اوج علاقه مندی ایشان به شاگردانش و پیوند عاطفی وی با آنان پی خواهید برد که در کم تر استاد و شاگرد بلکه پدر و پسری می‌توان یافت.

شهید صدرافزون بر آثاری که در دسترس است چه موضوعی را در دستور کار داشت و بر آن بود که آن را به بوته تحقیق و پژوهش بنهد؟

ایشان بر آن بود که یک دوره فقه معاملات به گونه مقایسه‌ای با حقوق غرب بنگارد. وی به نگارش این اثر بزرگ بسیار اهمیت می‌داد؛ زیرا می‌خواست با خلق این اثر برتری حقوق اسلامی را در اداره جامعه برحقوق غربی بنمایاند که مترسفانه گرفتاری‌های آخر عمر و شهادت آن عزیز جامعه علمی رااز چنین اثرماندگاری محروم کرد. اگر وی توفیق می‌یافت و این اثر و اندیشه را به جامعه اسلامی عرضه می‌داشت بسیاری گره‌های کور باب معاملات گشوده می‌شد و حقوق اسلامی جایگاه ویژه خودرا درجهان به دست می‌آورد.

آیاحضرت ایشان اندیشه‌ای داشت که فضای فکری حوزه نجف مانع از طرح آن گردد؟

مسأله ضرورت تشکیل حکومت اسلامی از اندیشه‌هایی بود که ایشان از دیرزمان در بین شاگردان خاص خود مطرح می‌ساخت و جوّ عمومی حوزه اجازه نمی‌داد که ایشان بتواند این اندیشه را در مجالس عمومی حوزه طرح کند؛ زیرا بیش تر روحانیان واهل علم نمی‌توانستند حکومت اسلامی پیش از ظهور حضرت مهدی(عج) را بپذیرند و ایشان هم آن زمان در مقام مرجعیت نبود تا حوزه به طور عموم گوش شنوا از وی داشته باشد و به همین دلیل زمانی که مرحوم امام به عنوان مرجع تقلید بحث حکومت اسلامی را درحوزه نجف شروع کرد شهید صدر بسیار خوشحال شد و آن را مورد تأیید قرار داد.

شهید صدر از چه زمانی وارد مسائل سیاسی شد؟

تا آن جا که من یاد دارم تلاش‌های سیاسی ایشان برمی گردد به دوران نوجوانی. آن شهید از همان اوان نوجوانی با توجه به هوش و ذکاوت و حساسیتی که نسبت به اسلام و مسلمانان داشته نمی‌توانسته نسبت به مسائل سیاسی و آنجه در عراق و جهان می‌گذشته بی تفاوت باشد از این روی در نوجوانی وارد عرصه مسائل سیاسی می‌شود.

اگر امکان دارد به بحشی از تلاش‌های اجتماعی و حرکت‌های سیاسی حضرت ایشان اشاره فرمایید.

حضرت ایشان از کمک به همه تلاش سالم اسلامی دریغ نداشت. به اندازه تواناز حرکت‌های سیاسی و اجتماعی سالم پشتیبانی می‌کرد و مورد عنایت قرار می‌داد به عنوان مثال: پشتیبانی فکری و علمی از مدرسه علوم اسلامی آیت‌اللّه‌العظمی حکیم به خاطر برنامه‌های ویژه‌ای که این مدرسه داشت.

پشتیبانی فکری و علمی از دانشکده اصول دین (کلیة اصول الدین) که دارای برنامه‌های جدید بود و نگارش (معالم الجدیدة) برای تدریس در این دانشکده. همکاری با تشکیلات اسلامی علمای بزرگ نجف به نام (جماعة العلما فی النجف الاشرف) این تشکیلات در زمان عبدالکریم قاسم به دست توانای علمای بزرگ نجف پایه گذاری شد و در عرصه اجتماع و سیاست تلاش می‌ورزید. شهید صدر در آن زمان در سنین جوانی بود و عضو (جماعة العلما) نبود ولی از نظر علمی و فکری با این گروه همکاری داشت و در مجلّه (الاضواء) نشریه این گروه مقاله می‌نوشت. مقاله‌های ایشان تحت عنوان (رسالتنا) از پرجاذبه ترین مقاله‌های مجلّه وتعیین کننده خط مشی و سیاست کلی (جماعة العلماء) بود.

تأسیس حزب الدعوة. این حزب یک حزب سیاسی بود. نکته دیگری که بسیار مور د توجه ایشان بود تلاش برای راه اندازی حوزه علمیه کوچک در درون حوزه علمیه نجف بود. این تلاش اگر آن گونه وی آرزو داشت به سرانجام می‌رسید و عمر یارا می‌داد. و توفیق می‌یافت دگرگونی ژرفی درحوزه می‌آفرید و آن حوزه کوچک جایگزین حوزه کنونی می‌شد.

از دیگر تلاش‌ها و حرکت‌های سیاسی ایشان نقشه براندازی حکومت بعث و حرکت در این راستا بود که در نهایت به شهادت آن عزیز انجامید. نگارش (فلسفتنا) و (اقتصادنا) رویارویی عمیق و همه جانبه ایشان بود با مکتب الحادی مارکسیسم که در آن روزگار چتر مخوف خود را بر سر کشورهای اسلامی گسترده بود و سرمایه داری غرب که جهان در زیر سیطره خود داشت.

موضع گیری شهید صدر دربرابر حزب بعث از چه زمانی شروع شد و روش ایشان در برخورد با حزب بعث چگونه بود؟

موضع گیری ایشان در برابر حزب بعث از همان ابتدای به حکومت رسیدن حزب بعث شروع شد و اولین دستور تغییر شکل مبارزه باحزب بعث از مبارزه فکری و علمی به مبارزه مسلحانه را ایشان داد. دیدگاه مبارزه مسلحانه بعثیان را تنها از آن وی بود چیزی که حزب الدعوة پس از مدت زمانی آن را پذیرفت.

حضرت شهید صدر از طرفداران مخلص و کار آمد و شجاع انقلاب اسلامی بود از پیوند و رابطه ایشان با امام خمینی و انقلاب اسلامی بفرمایید.

آن شهید بزرگوار تا هنگامی که امام خمینی درعراق بود همواره از پشتیبانان ایشان بود و در مواردی تنها پیشتیبان آن مرحوم بود. به یاد دارم؛ روزی که حزب بعث می‌خواست امام را از عراق بیرون کند منزل امام در محاصره شدید نیروهای امنیتی بود به گونه‌ای کسی را جرأت آن نبود که از کوچه امام بگذرد تا چه رسد به دیدار ایشان برود. ولی شهید صدر تنها مرجعی بود که به عنوان پشتیبانی از امام خمینی در لحظه‌های حسّاس و خطرناک به دیدن مرحوم امام رفت.

وقتی به ایشان می‌گویند: منزل امام در محاصره شدید نیروهای امنیتی است و کسی را نمی‌گذارند وارد منزل ایشان شود می‌گوید: (من هر طوری شده می‌روم هر چه می‌خواهد بشود بشود.) پس از بازداشت از جرم‌هایی که برای ایشان بر می‌شمارند و وی را مورد بازجویی قرار می‌دهند همین دیدار بوده است پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران آن شهید بزرگوار هم در عمل و هم در فکر و اندیشه به پشتیبانی از انقلاب اسلامی برخاست و به دوستان و شاگردان سفارش می‌کرد که از انقلاب اسلامی و امام خمینی به گونه جدی پشتیبانی کننده گواه بر این عملکرد سلسله مقاله‌هایی است که با عنوان: (الاسلام یقود الحیاة) در خصوص پاره‌ای از نیازها و دشواری‌های فکری انقلاب اسلامی نگاشت و نامه‌هایی است که به شاگردان خود در ایران نوشته و پیام‌هایی است برای مردم ایران و پشتیبانی از آنان. او در برابر امام بسیار خضوع داشت و از عمق جان به امام و راه آن بزرگوار عقیده مند بود. از وی نقل شده که گفته است: (اگر امام خمینی به من دستور بدهد که نماینده ایشان در روستایی باشم فرمان خواهم برد و امر ایشان را اجرا خواهم کرد.) از جرم‌های سنگین ایشان در پرونده تنظیمی از سوی دستگاه امنیتی بغداد همین علاقه مندی و عشق ایشان به امام و رابطه تنگاتنگی بود که با امام و انقلاب اسلامی ایران داشت.

از خاطرات خود بامرحوم شهید صدر بگویید.

خاطرات زیاد است که من در این جا به پاره‌ای از آنها اشاره می‌کنم: روزی ایشان به من فرمود: (وقتی کتاب (فلسفتنا) را نگاشتم خواستم آن را به نام (جماعة العلما) چاپ کنم ولی چون آنان نظراتی درجهت اصلاح و تعدیل کتاب داشتند که از دید من پذیرفته نبود ناگزیز به نام خودم به چاپ رساندم. اکنون که چاپ شده و مورد توجه عام و خاص قرار گرفته و نویسنده آن در همه جا مشهور شده و بلند آوازه گاهی وقتها با خودم فکرمی کنم: اگر پیش از چاپ از این شهرت و پذیرش همگانی آگاه می‌بودم آیا باز هم حاضرمی شدم که کتاب را به نام (جماعة العلما) چاپ کنم واز یاد نام خود بر روی کتاب خودداری کنم؟ این تردید در آمادگی نفس بر انجام این کار مرا به شدت ناراحت می‌کند.) ایشان وقتی از این حالت روحی خود سخن می‌گفت بسیارناراحت بود که می‌خواست گریه کند با این که یک فرض و احتمال بیش نبود ولی از ترس این که اگر چنین امتحانی پیش می‌آمد و او آمادگی آن را نداشت ناراحت بود. ببینید فاصله‌ها چقدر است!

خاطره دیگری که از آن عالم فرزانه دارم حکایت از اوج فروتنی و سلامت نفس و بزرگی روح آن بزرگوار دارد: یکی از شاگردان وی از دروس استاد و خط فکری وی فاصله گرفته بود و حتی از ایشان بد می‌گفت و استاد هم خبر داشت. یک روز در محضر ایشان بودم از روی اتفاق سخن از آن شاگرد به میان آمد آن عزیز فرمود: (من هنوز به عدالت آن شخص عقیده دارم و آنچه که او درباره من گفته ناشی از اشتباه در باوری است که درباره من پیدا کرده نه ازسر بی مبالاتی در دین.) یا به هنگام بیرون راندن طلاب ایرانی از عراق طلبه‌ای را دیدم که برای خداحافظی به خدمت استاد شهید آمد و او از کسانی بود که با حضرت استاد رابطه خوبی نداشت ولی به هنگام خداحافظی چنان استاد می‌گریست که گویی بهترین عزیزش دارد از او جدا می‌شود و هیچ گاه بین آنان کدورتی نبوده است.

ایشان از نظر معیشتی زندگی زاهدانه و سختی داشت چه در روزگار تحصیل و چه در روزگاری که مدرس بود و چه آن گاه که به مرجعیت رسید.

آن شهید والا مقدارمی گفت: «در روزگار تحصیل در فقر شدید زندگی می‌کردم. با این حال صبح که از خواب برمی خاستم چنان مشغول تحصیل و مطالعه می‌شدم که همه چیز را از یاد می‌بردم آن گاه که خانواده غذا درخواست می‌کردند تازه سرگردان می‌شدم که چه کنم.» وی هنگامی که مدرس بنامی بود در سختی زندگی می‌گرد. در آن هوای گرم نجف در منزل وسیله خنک کننده‌ای نداشت. محل درس ما هم که مقبره آل یاسین بود وسیله خنک کننده‌ای نداشت. آن زمان معمول حوزه نجف بود که تابستانها هم درسها تعطیل نمی‌شد.

مرحوم سید عبدالغنی یک روز آمد منزل ایشان و گفت: «آقا! در این گرمای شدید طلبه‌هایی که در درس حضرتعالی شرکت می‌کنند. خیلی سختی می‌بینند اجازه بدهید یک کولر بخریم و در محل درس نصب کنیم. من می‌توانم این را برای شما به ارزان ترین وجه آن هم به گونه قسطی که ماهی فقط دو دینار بپردازید تهیه کنم.»

استاد شرمگین از این که بگوید: وضعیت اقتصادی من اجازه نمی‌دهد سکوت کرد مرحوم سید عبدالغنی اردبیلی سکوت استاد شهید را نشانه رضایت دانست و کولر را تهیه کرد و آورد. وقتی به ایشان خبر رسید که کولر خریداری شد چهره اش دگرگون شد از این که چگونه این مبلغ را بپردازد.

در دوران مرجعیت که وجوهات شرعیه به دست ایشان می‌رسید می‌گفت: (به دخترم (مرام) فهمانده ام که این اموال مال ما نیست تا انتظار مصرف شخصی از آن نداشته باشد. این کودک هم گاهی وقت‌ها که به دیگران می‌رسید می‌گفت: پدرم پول زیاد دارد ولی مال خودش نیست!)

فرزندانش را چنین تربیت می‌کرد. این در حالی بود که می‌گفت: (به روح و جان دخترم (مرام) از همان کودکی کینه صهیونیست‌ها را دمیده بودم؛ از این روی با این که کودک بود برایش از ستم اسرائیلی‌ها نسبت به مسلمانان گفتم دیدم بسیار ناراحت شد و به دنبال آن داستانی هم از رشادت‌های مسلمانان در برابر صهیونیست‌ها برایش گفتم دیدم چهره کودک دگرگون شد و بسیارخوشحال و شادمان گردید.)

داستانی هم از رابطه ایشان با حضرت مولی الموحدین علی(ع) نقل می‌کنم که خود ایشان برای من نقل کرد: «در روزگار طلبگی هر روز ساعتی را به حرم امیرالمؤمنین(ع) مشرف می‌شدم و آن جا می‌نشستم و در مسائل علمی به فکر و اندیشه فرو می‌رفت به امید آن که از برکات آن حضرت الهام بگیرم و مشکلات علمی خود را حلّ کنم.

از این نیت من هیچ کس با خبر نبود تا این که این روش قطع شد مادرم [یا خانم دیگری از اهل خانواده که تردید از من است] خواب می‌بیند و در عالم رؤی حضرت امیر(ع) به وی [به این مضمون] می‌فرماید: به باقر بگو چرا درسی را که از ما می‌آموخت ترک کرده است؟»

حضرت عالی چه پیشنهادی در راستای احیای اندیشه و تفکر این نابغه بزرگ اسلامی دارید؟

حوزه علمیه باید در شجاعت و شهامت و پاسداری از اسلام عزیز از امام خمینی و شهید صدر پیروی کند. حوزه علمیه باید دست به کار شود آن فقه مقارنی را که شهید صدر تصمیم بر نوشتن آن داشت و اجل زودرس مانع از آن شد بنگارد و به اهل اندیشه و مراکز علمی ارائه دهد و همچنین برحوزه عملیه است که آرزوهای این بزرگ مرد را محقق سازد.

از این که با حوصله به پرسش‌های ما پاسخ دادید و وقت شریف خود را در اختیار ما گذاشتید کمال تشکر را داریم و از خداوند متعال سلامتی طول عمر توفیق و عزت و سربلندی حضرت عالی را خواهانیم.

 

شهید سید محمدباقر صدر با ارائه تصویری از اسلام که عهده‌دار تنظیم حیات اجتماعی مسلمانان است، با بهره‌گیری از نبوغ فکری، در زمینه‌های مختلف اسلامی وارد شده و راهکارها و سیاستهای عملیاتی را نیز پیشنهاد داده است. یکی از این زمینه‌ها مسئله‌ی تولید و راهکارهای ایجاد جهش در آن است. پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR در این یادداشت مسئله «قواعد حکمرانی تولید» را از دیدگاه شهید صدر بررسی کرده است.

* در دوران غلبه‌ی نگاه‌های مادی به ساحت زندگی و رقابت شدید میان آن‌ها برای نشان‌دادن کارآمدی خود و در اوضاعی که بسیاری از متفکران جهان اسلام تمام هم و غم خود را به انتخاب و توجیه یکی از مکاتب شرقی یا غربی معطوف کرده بودند، مجتهدی نابغه از حوزه‌ی نجف طرحی نو در اندیشه‌ی اسلامی پی‌ریزی کرد و ضمن نقد تمامی این نظریات مادی‌گرایانه و دست‌ساز بشر از موضع استقلال فکری، توانست چارچوب منسجمی از نظام حکمرانی را مبتنی بر آموزه‌های شریعت الهی ارائه دهد. شهید مظلوم سیدمحمدباقر صدر در طول عمر نه‌چندان بلند خود (۴۶ سال)، آنچنان با ژرف‌اندیشی و موشکافی به مسائل اجتماعی و اقتصادی جوامع انسانی پرداخت که دهه‌ها پس از فقدان ناگوار و دردناک او، به‌جرئت می‌توان ادعا کرد که مباحث او زنده و جاری است و شاکله‌ی کلی نظریات علوم انسانی اسلامی را تشکیل می‌دهد.

شهیدصدر با ارائه‌ی تصویری از مذهب اسلام که عهده‌دار تنظیم حیات اجتماعی مسلمانان است، ازطریق کشف زیربناها و اصول بنیادین اسلام ناظر به عرصه‌های زیست انسان موضوعات مبتلابه جوامع اسلامی، روش‌شناسی جدیدی را برای حل مسائل مسلمانان از منظر اسلامی به متفکران مسلمان معرفی کرد. به‌کارگیری این روش می‌تواند راهکارهای جدیدی برای حل مسائل اجتماعی ارائه دهد که از آنچه متفکران سکولار و مادی‌گرا ارائه می‌دهند و توسط سازمان‌های بین‌المللی تحت سلطه‌ی مستکبران دیکته می‌شود، مستقل و پیشروتر از آن‌ها باشد. با این حال، پروژه‌ی علمی شهیدصدر به ارائه‌ی روش‌شناسی انتزاعی و دور از مسأله ختم نمی‌شود بلکه او با بهره‌گیری از نبوغ فکری و ظرفیت علمی اسلام، در حوزه‌های مختلف مذهب اسلامی وارد شده است و راهکارها و سیاست‌هایی عملیاتی را پیشنهاد داده است.

یکی از این زمینه‌ها، مسئله‌ی تولید و راهکارهای ایجاد جهش در آن است. در نگاه شهیدصدر، اگرچه نظام‌های اقتصادی همگی بر رشد تولید و بهره‌وری از طبیعت تا بیشترین حد ممکن، اتفاق نظر دارند، اما سازماندهی امر تولید دارای ابعاد مذهبی است و تدابیر اتخاذشده توسط هر کدام از آن‌ها می‌تواند متفاوت از دیگری باشد. به‌عنوان مثال، سرمایه‌داری تمامی شیوه‌های رشد تولید و افزایش ثروت را که با اصل آزادی اقتصادی ناسازگار باشد مردود می‌شمارد (صدر، ۱۳۹۳ب، ج۲، ۳۳۱). اسلام نیز شیوه‌های ناسازگار با توزیع عادلانه را رد می‌کند و تولید حداکثر ثروت را همراه و همزمان با توزیع عادلانه می‌خواهد.

* مشکل تولید

براساس دیدگاه شهیدصدر، برخلاف مذهب سرمایه‌داری که مشکل تولید را در طبیعت و کمبود منابع آن می‌داند، در نگاه اسلامی، طبیعت قادر است همه‌ی نیازهای زندگی را که برآورده‌نشدن آن‌ها به مشکل جدی در زندگی انسان می‌انجامد، برآورده سازد. همچنین برخلاف مارکسیسم که مشکل تولید را به تضاد میان شیوه‌ی تولید و روابط توزیع برمی‌گرداند، از دیدگاه اسلام، مشکل ـ پیش از هر چیز – خود انسان است، نه طبیعت و نه شیوه‌ی تولید. شهیدصدر با استناد به آیه‌ی ٣۴ سوره‌ی ابراهیم (إن الإنسان لظلوم کَفّار)، «ظلم» انسان در زندگی عملی خود و «کفران» او نسبت به نعمت‌های الهی را دو عامل اساسی برای پیدایش فساد در عینیت زندگی انسان می‌داند. ستمگری انسان در حوزه‌ی اقتصاد، در توزیع بد تجسم می‌یابد و کفران او نسبت به نعمت‌ها در بهره‌برداری‌نکردن از طبیعت و موضع منفی‌داشتن نسبت به آن متبلور می‌گردد (صدر ١٣٩٣ب، ج١، ٣٩٩). اسلام ازبین‌بردن ستم را با ارائه راه‌حل‌هایی برای مسائل توزیع و گردش ثروت، بر عهده گرفته و ناسپاسی را با وضع مفاهیم و احکامی برای تولید چاره کرده است.

اسلام برای رشد ثروت و بهره‌وری از طبیعت، همه‌ی امکانات مذهبی خود را به کار گرفته و ابزارهای تحقق آن را فراهم کرده است. این ابزارها در نگاه شهیدصدر دو گونه هستند: برخی از ابزارها را باید مذهب اجتماعی ایجاد و تضمین کند و بعضی از ابزارهای اجرایی را دولتی که این مذهب اقتصادی را پذیرفته است به کار می‌گیرد تا سیاست عملی همراه با این رویکرد مکتبی عام را ترسیم کند. ابزارهایی که مذهب اجتماعی اسلام برای تولید حداکثری ثروت در نظر گرفته است دو جنبه دارند: جنبه‌ی فکری و جنبه‌ی تشریعی (به معنای سیاستگذاری و تقنین).در ادامه به تبیین هر کدام از این ابزارها و دلالت‌های آن‌ها در سیاستگذاری و حکمرانی تولید می‌پردازیم.

* ترویج و نهادینه‌سازی فکر و فرهنگ تولید

ازجنبه‌ی فکری، اسلام کار و تولید را تشویق کرده و آن را دارای ارزش فراوان شمرده و کرامت و جایگاه انسان نزد خدا و حتی خرد او را به کار ارتباط داده است (صدر، ۱۳۹۳ب، ج۲، ۳۳۴). بدین ترتیب، بستر مناسب فکری و فرهنگی را برای انگیزش تولید و رشد ثروت را فراهم کرده است و به بیکاری و کم‌کاری و تنبلی و سستی و همت‌های پایین صفت ضداخلاقی داده است.

علاوه بر اینکه اسلام با بیکاری مقابله کرده و کار را تشویق کرده است، با رهاکردن ثروت‌های طبیعی و معطل‌گذاشتن و بهره‌برداری‌نکردن از آن‌ها نیز مخالفت کرده است و به‌کارگرفتن بیشترین حد ممکن از نیروها و ثروت‌های طبیعی را برای تولید و کمک به انسان در عرصه‌های بهره‌برداری و سرمایه‌گذاری، تشویق کرده است. در نگاه اسلامی، کنارگذاشتن یا رهاکردن برخی از منابع یا ثروت‌های طبیعی، نوعی انکار و کفران نعمت دانسته شده است (صدر، ۱۳۹۳ب، ج۲، ۳۳۷). همچنین اسلام در جنبه‌ی فکری تشویق تولید، مخارج تولیدی را بر مخارج مصرفی برتری بخشیده است و مسلمانان را از فروش زمین و سایر عوامل تولید و هزینه‌کردن آن در موارد مصرفی نهی کرده است (صدر، ۱۳۹۳ب، ج۲، ۳۳۸).

* راهبردها و سیاست‌های حکمرانی تولید

اما نظام اسلامی تنها به جنبه‌ی فکری برای حداکثرکردن تولید ثروت در جامعه اکتفا نکرده است بلکه قواعد و دستورات عملی را در عرصه‌ی حکمرانی اقتصادی مطرح کرده است که اجرا و رعایت آن‌ها می‌تواند ضمن رفع موانع تولید، انگیزه‌های اقتصادی فعالان اقتصادی را از فعالیت‌های غیرمولد به سمت فعالیت‌های تولیدی سوق دهد. درواقع، این قوانین و احکام، قواعد بازی را در زمین اقتصاد به‌نفع تولید حداکثری تغییر می‌دهند. دراینجا به چند نمونه از این تشریعات در بیان شهیدصدر اشاره می‌کنیم که دلالت‌های مهمی در وضعیت فعلی کشور برای سیاست‌گذاری درجهت جهش تولید دارند.

* ۱. به‌کارگیری تمام امکانات تولید

مذهب اجتماعی اسلام برای به‌حداکثررساندن تولید در جامعه، بر مسلمانان واجب کرده است که به بیشترین و بالاترین حد ممکن در مهارت‌های زندگی در زمینه‌های گوناگون دست یابند تا جامعه‌ی‌ اسلامی تمامی ابزارهای معنوی و علمی و مادی را در اختیار گیرد تا به ایفای نقش راهبرانه‌ی آن‌ها در جهان کمک کند. یکی از این ابزارها، وسایل و امکانات متنوع تولید است (صدر، ۱۳۹۳ب، ج۲، ۳۵۰). شهیدصدر با استناد به آیه‌ی ۶۰ سوره‌ی انفال (و اعدوا لهم ما استطعتم من قوة) می‌گوید: «قدرت در اینجا به شکل مطلق و بدون قید آمده است؛ یعنی همه‌ی انواع توان و نیرو که قدرت یک امت راهبر را برای ابلاغ رسالتش به ملت‌های جهان می‌افزاید. در طلیعه‌ی این نیروها، نیروهای معنوی و مادی برای رشد ثروت و رام‌ساختن طبیعت در خدمت انسان قرار دارند» (صدر، ۱۳۹۳ب، ج۲، ۳۵۱). بدین ترتیب، جامعه‌ی اسلامی موظف است تمامی امکانات داخلی و خارجی لازم را برای تأمین قدرت اقتصادی و جهش تولید به کار اندازد و این امر تکلیفی الهی بر عهده‌ی ملت و حکومت است.

* ۲. رفع انحصارها درجهت استفاده حداکثری از منابع طبیعی

بهره‌برداری بهینه از ثروت‌های طبیعی خدادادی (شامل معادن، زمین‌ها، جنگل‌ها، مراتع، آب، رودها و دریاها، کوه‌ها و بیابان‌ها و …) مهمترین و ضروری‌ترین امر برای جهش تولید به شمار می‌رود. مذهب اقتصادی اسلام به‌منظور استفاده‌ی حداکثری از منابع طبیعی و جلوگیری از معطل‌گذاشتن یا ایجاد انحصار در بهره‌برداری از این منابع، تدابیری را اتخاذ کرده است که به برخی از آن‌ها اشاره می‌کنیم. اولاً اگر صاحب‌ زمین آن را بی‌استفاده رها کند و از آبادکردن آن خودداری کند، باید آن زمین را از او بازستاند؛ ثانیاً تصاحب زمین‌های بایر بدون انجام هیچ کاری درجهت احیا و بهره‌برداری از آن ممنوع است؛ ثالثاً واگذاری منابع طبیعی به افراد باید صرفاً به اندازه‌ای باشد که آن فرد (حقیقی یا حقوقی) توانایی بهره‌برداری و احیای آن را داشته باشد و واگذاری بیش از این مقدار ممنوع است (صدر، ۱۳۹۳ب، ج۲، ۳۳۸ تا ۳۴۰). این سیاست‌ها در عین حالی که معطل‌ماندن و انحصار منابع طبیعی را به حداقل ممکن می‌رساند، توزیع این منابع را به صورتی عادلانه و براساس قاعده‌ی احیا رقم می‌زنند. بنابراین تنها کسانی که توان بهره‌برداری و تولید ثروت از این منابع را دارند می‌توانند حق دسترسی و بهره‌برداری از این منابع را دریافت کنند و به‌محض کوتاهی در این امر یا ازدست‌دادن این توان، این حق از آن‌ها سلب می‌شود و به دیگرانی که این صلاحیت را دارند واگذار می‌شود. بر این اساس، ‌سیاست‌های واگذاری مجوزهای بهره‌برداری از منابع طبیعی و معادن و زمین‌ها توسط دستگاه‌های اجرایی ذی‌ربط چنانچه در این چارچوب مذهبی قرار گیرند، می‌توانند به جهش تولید بسیار کمک کنند.

* ۳. کوتاه‌کردن فاصله تولیدکننده تا مصرف‌کننده

یکی از آفت‌های تولید، روی‌آوردن به انواع سفته‌بازی‌ها و درآمدهای بدون انجام کار است. اخلاق سرمایه‌داری با محورقراردادن منفعت شخصی، تمامی ملاحظات اجتماعی و اخلاقی دیگر را کنار می‌گذارد و کسب درآمد از هر طریق ولو بدون کار و بدون تولید را مشروع می‌داند. اما اسلام درآمد بدون کار را حرام می‌داند (صدر، ۱۳۹۳ب، ج۲، ۳۴۰). بدین ترتیب، انواع واسطه‌گری‌ها بین تولیدکننده و مصرف‌کننده‌ی نهایی بدون انجام کار و افزودن ارزش اضافی به محصول، باید حذف شوند. البته این امر نافی تجارت نیست بلکه تجارت متضمن انجام کار برای رساندن کالا از یک منطقه به منطقه‌ی‌ دیگر و انبار و نگهداری از کالاست (نک: صدر، ۱۳۹۳ج، ۱۲۴) و از این نظر، تجارت به معنای واقعی آن نه تنها مضر نیست که رکن اساسی در حکمرانی تولید به شمار می‌رود. در نامه‌ی امیرالمؤمنین به مالک اشتر، هویت بازرگانان اینگونه توصیف می‌شود: «آن‌ها منابع اصلی منافع و اسباب آسایش جامعه به‌شمار می‌روند. آن‌ها هستند که از سرزمین‌های دوردست، از پرتگاه‌ها و کوهستا‌ن‌ها و دریاها و سرزمین‌های هموار و ناهموار مواد مورد نیاز را گرد می‌آورند، از مناطقی که عموم مردم با آن سر و کار ندارند و جرئت رفتن به آن سامان را نمی‌کنند.» بر این اساس، وزارت‌های کشاورزی، صمت و بازرگانی، وظیفه دارند بر مسیر مبادله‌ی‌ کالاهای تولیدی از تولیدکننده تا مصرف‌کننده‌ی نهایی نظارت بیشتری داشته باشند و با حذف واسطه‌های غیرضروری که کارکردی جز بالابردن قیمت نهایی محصول برای مصرف‌کننده و کاستن از سهم تولیدکننده از ارزش کالا ندارند، نظام سهم‌بری عادلانه‌ی عوامل تولید را برقرار کنند. با اصلاح این فرایند، هم سهم اصلی از ارزش محصول به تولیدکننده می‌رسد و هم قیمت نهایی برای مصرف‌کننده کاهش می‌یابد و قدرت خرید او را بهبود می‌بخشد.

* ۴. برخورد جدی با هرگونه سفته‌بازی غیرمولد

یکی از موانع جدی بر سر راه تولید، بی‌صرفه‌بودن تولید در مقایسه با سودهای حاصل از سپرده‌گذاری در بانک یا سفته‌بازی در بورس است. به همین دلیل، اسلام بهره را حرام شمرده و سرمایه‌ی ربوی را باطل کرده است تا سرمایه در جامعه‌ی اسلامی به عاملی تولیدآفرین در طرح‌های صنعتی و تجاری تبدیل شود (صدر، ۱۳۹۳ب، ج۲، ۳۴۰). اگرچه در کشور ما نظام بانکی و ساختارهای تأمین مالی، غیرربوی است اما وجود نرخ‌های سود تضمین‌شده‌ای که بیشتر از میانگین بازدهی تولید در اقتصاد است، باعث تضعیف ساختار تولید می‌شود. شهیدصدر با تمایزقائل‌شدن بین بانک بدون‌ربا و بانک اسلامی،‌ بر این باور است که بانک اسلامی باید در خدمت مصالح اجتماعی و تولید اقتصادی قرار گیرد و صرف مبتنی‌بودن عملیات بانکی بر عقود شرعی برای این منظور کفایت نمی‌کند (نک: صدر، ۱۳۹۳ج، ۲۳۹ تا ۲۵۲). در این راستا، سیاست‌های بانکی باید به گونه‌ای طراحی و تدوین شود که بیشترین امکان تولید را در جامعه فعال کند. به‌عنوان مثال، به‌صفررساندن نرخ‌های سود سپرده‌های بانک، صاحبان نقدینگی را وادار می‌سازد که برای کسب سود، سرمایه‌های نقدی خود را وارد فعالیت‌های مولد اقتصادی کنند و سرمایه‌های خود را در طرح‌های کلانی به کار اندازند که تا پیش از این انگیزه‌ای برای آن نداشتند (صدر، ۱۳۹۳ب، ج۲، ۳۴۱) چون سود قطعی و بدون ریسکی را دریافت می‌کردند. همچنین با صفرشدن این نرخ‌های سود تضمین‌شده، هر طرح تولیدی که بازدهی مثبت داشته باشد دارای صرفه‌ی اقتصادی می‌شود و به عرصه‌ی فعالیت اقتصادی وارد می‌شود. صفرشدن نرخ تسهیلات نیز با کاهش هزینه‌های تولید، فعالان اقتصادی را به سمت تولید بیشتر با قیمت کمتر هدایت می‌کند.
شهیدصدر بر این باور است که در جامعه‌ی اسلامی، دولت ازطریق یک بانک رسمی، عملیات جمع‌آوری اموال و به‌کارگیری آن را بر عهده دارد و به بخش خصوصی اجازه نمی‌دهد که وارد عرصه سودبری‌های بانکی شود. بدین‌سان، هدف توسعه‌ای این عملیات بانکی از محتوای سرمایه‌داری آن جدا می‌شود؛ چه اینکه عملیات جمع‌آوری اموال، فرایندی اجتماعی می‌شود که حکومت به یک معنا آن را به نیابت از جانب خود صاحبان اموال، انجام می‌دهد (صدر، ۱۳۹۳ج، ۲۴۲). بنابراین، بانکداری باید از قالب کسب‌وکار انتفاعی خارج شده و به سازوکاری حاکمیتی در جهت منافع عمومی تبدیل شود. به عبارت دیگر، پول و سرمایه‌های نقدی باید محرک و مشوق تولید در جامعه باشد نه اینکه خودش به نحوی از انحا (چه به صورت ربوی و چه به صورت خلق پول و چه به صورت بنگاه‌داری بانک‌ها) به منبعی برای کسب درآمد خصوصی تبدیل شود.

* ۵. وضع مالیات بر سرمایه‌های نقدی راکد و انباشت‌شده

علاوه بر ازبین‌بردن زمینه‌های کسب درآمد بدون کار، مذهب اجتماعی اسلام از راکدگذاشتن دارایی‌ها و ثروت‌ها از عرصه‌ی مبادلات و فعالیت‌های اقتصادی نیز جلوگیری کرده و جرایم مالی را بر این اموال وضع کرده است. این امر ازطریق وضع مالیات بر پول انباشت‌شده است. در نگاه شهیدصدر، زکات به‌نوعی مصادره‌ی تدریجی اموال انباشته‌شده و راکد است (صدر، ۱۳۹۳ب، ج۲، ۳۴۳).

* ۶. تضمین اجتماعی همگانی

برخلاف نگاه‌های متعارف در نظام سرمایه‌داری که تأمین اجتماعی را باعث افزایش تنبلی و کاهش انگیزه‌های کار می‌دانند، شهیدصدر بر این باور است که تضمین سطح معقولی از زندگی برای همه‌ی افراد، باعث تحریک انگیزه‌های ریسک‌پذیری و افزایش شجاعت آن‌ها در ورود به عرصه‌های تولید و ارتقای خلاقیت و نوآوری می‌شود چون در این صورت، مردم می‌دانند که اگر در فعالیت تولیدی خود بدون تقصیر و کوتاهی زمین بخورند، تمام هستی خود را از دست نخواهند داد و دولت معیشت آن‌ها را تضمین کرده است (صدر، ۱۳۹۳ب، ج۲، ۳۴۹). در کنار این، کسانی که توان کار و فعالیت اقتصادی دارند باید از حمایت اجتماعی محروم شوند (صدر، ۱۳۹۳ب، ج۲، ۳۵۰). دولت برای تأمین مخارج لازم برای این امر می‌تواند از حق مالکانه‌ی خود از منابع طبیعی استفاده کند و عواید حاصل از واگذاری حق دسترسی و بهره‌برداری از این منابع را برای مخارج تأمین اجتماعی به کار برد. بر این اساس، ساختار تأمین اجتماعی باید به گونه‌ای تغییر کند که با اتکا به درآمدهای حاکمیتی از منابع طبیعی، بتواند سطح معیشت متعارفی را برای همگان فراهم سازد. چنین ساختار تأمین اجتماعی با آنچه در نظام سرمایه‌داری براساس خصوصی‌سازی بیمه‌ها رخ می‌دهد، اساساً متفاوت است و به جای تبدیل‌کردن تأمین اجتماعی به عرصه‌ای برای سوداگری و کسب سودهای هنگفت، آن را در موضع عادلانه‌ی خود قرار می‌دهد تا کارکرد اصلی خود را پیدا کند.

* ۷. به‌کارگیری حداکثری ظرفیت‌های بخش عمومی

نقش حکومت اسلامی در استفاده‌ی حداکثری از ظرفیت‌های تولیدی جامعه به نظارت و قانونگذاری و تعیین قواعد مالکیت و بهره‌مندی محدود نمی‌شود بلکه اسلام به دولت قدرت داده است که تمامی بخش‌های تولیدی را ازطریق اقداماتش در بخش عمومی راهبری کند (صدر، ۱۳۹۳ب، ج۲، ۳۵۱). قراردادن گستره‌ای بزرگ از مالکیت دولتی و عمومی در قلمرو اقدامات دولت سبب می‌شود که بخش عمومی دارای قدرتی هدایتگرانه و راهبرانه برای بخش‌های دیگر جامعه شود و این زمینه را فراهم کند که طرح‌های تولیدی بخش‌های دیگر از همین تجربه استفاده کنند و بهترین شیوه‌ها را در بهسازی تولید و رشد ثروت به کار گیرند (صدر، ۱۳۹۳ب، ج۲، ۳۵۱). ازجمله اینکه دولت می‌تواند شمار فراوانی از نیروی کار انسانی را گرد آورد و در حوزه‌های بخش عمومی از آن‌ها استفاده کند. بدین ترتیب، دولت امکان می‌یابد که اجازه ندهد نیروهای انسانیِ زیاده بر نیاز بخش خصوصی هدر روند و نقش همه‌ی نیروها را در جریان کلی تولید تضمین می‌کند (صدر، ۱۳۹۳ب، ج۲، ۳۵۱). البته این امر افزایش تصدی‌گری دولت درمعنای منفی آن نیست بلکه نقشی که شهیدصدر برای دولت در اقتصاد تعریف می‌کند تکمیل‌کننده و هدایت‌گر بخش خصوصی و مردمی است تا این اطمینان حاصل شود که هم تمامی امکانات جامعه در خدمت تولید قرار گرفته است و هم انحرافی در مسیر افزایش ثروت و تداول عادلانه‌ی آن صورت نمی‌گیرد. بنابراین، حکومت اسلامی (اعم از دولت و مجلس و قوه‌ی قضائیه و سایر نهادهای حاکمیتی) علاوه بر ریل‌گذاری برای فعال‌کردن ظرفیت‌های تولید مردمی و بخش خصوصی، باید منابع دراختیار خود را به بهترین و کاراترین شکل ممکن اداره کنند تا به ارتقای سطح تولید و اشتغال در کشور کمک کند.

* جمع‌بندی

در نگاه شهیدصدر، به‌حداکثررساندن تولید ثروت در جامعه یکی از اهداف مورد تأکید مذهب اجتماعی و اقتصادی اسلام است که با اتخاذ تدابیر و راهکارهای متعدد در شریعت همراه است. تعالیم اسلامی ضمن ایجاد روحیه‌ی تولیدی در آحاد جامعه، قواعد بازی را در میدان فعالیت‌های اقتصادی به گونه‌ای وضع کرده است که از هرگونه انباشت و راکدگذاشتن اموال و ثروت‌ها اعم از ثروت‌های طبیعی و عمومی و خصوصی، جلوگیری شود و تمامی امکانات و فرصت‌های ممکن برای رشد و رونق تولید به کار گرفته شود. اجرای این سیاست‌های برآمده از مبانی اسلامی می‌تواند ضمن رفع موانع تولید، جهش بزرگی در سطح تولید در کشور ایجاد کند. در این چارچوب، نهادها و دستگاه‌های قانونگذاری و اجرایی کشور می‌توانند برنامه‌های اقدام در حوزه‌ی فعالیت خود را تدوین و عملیاتی کنند.

منابع

-صدر، محمدباقر (١٣٩٣الف)، فلسفه‌ی ما، ترجمه‌ی سیدابوالقاسم حسینی ژرفا، پژوهشگاه علمی‌تخصصی شهید‌صدر، چاپ اول.
-صدر، محمدباقر (١٣٩٣ب)، اقتصاد ما، جلد اول ترجمه‌ی سیدمحمدمهدی برهانی؛ جلد دوم ترجمه‌ی سیدابوالقاسم حسینی ژرفا، پژوهشگاه علمی‌تخصصی شهید‌صدر، چاپ اول.
-صدر، محمدباقر (١٣٩٣ج)، اسلام راهبر زندگی، مکتب اسلام و رسالت ما، ترجمه‌ی مهدی زندیه، پژوهشگاه علمی‌تخصصی شهید‌صدر، چاپ اول.
-صدر، محمدباقر (١٣٩٣د)، بارقه‌ها، ترجمه‌ی سیدامید مؤذنی، پژوهشگاه علمی‌تخصصی شهید‌صدر، چاپ اول.

«این پسر ملحد خواهد شد.» استاد این حرف را به آقاسید اسماعیل گفت و وقتی تعجب را در چشم‌هایش دید، توضیح داد: «چون خیلی در مسائل اعتقادی سؤال و تشکیک می‌کند». سید اسماعیل نگاهی به سید محمدباقر که ١٣ سال از او کوچکتر بود انداخت و لبخندی زد و راه افتادند. می‌دانست که باید استاد دیگری برای برادر کوچک و نابغه‌اش پیدا کند. برادری که از خیلی از معلم‌هایش بیشتر می‌خواند، بیشتر فکر می‌کرد، بیشتر سؤال داشت و هیچ‌وقت از گشتن دنبال جواب‌هایش خسته نمی‌شد.

هنوز مدرسه منتدی‌النشر راه نیفتاده بود که خودش به محمدباقر خواندن‌و‌نوشتن یاد داد. بچه‌ای چهارپنج‌ساله که آن‌قدر باهوش بود، خیلی زود همه‌چیز را یاد می‌گرفت. حالا خودش خیلی کتاب‌ها را می‌خواند و هرچه نمی‌فهمید را از برادرش یا مادرش می‌پرسید. پدرشان آیت‌الله سید حیدر صدر، در سه‌سالگی او از دنیا رفته بود؛ همان سالی که خواهر کوچک‌ترش آمنه به‌دنیا آمد.

منتدی‌النشر که باز شد، سید اسماعیل با خیال راحت برادرش را سپرد به سید مرتضی عسکری که مدیر این مدرسه بود. مدرسه‌ای که در آن، مثل همه مدرسه‌ها افکار غیردینی تدریس نمی‌شد و معلم‌ها با دین دشمنی نداشتند. نیمه‌های سال بود که معلم مدرسه به سید عسکری خبر داد: «محمدباقر درس‌ها را تمام کرده و نیازی نیست در این کلاس باشد.» عسکری از او امتحان گرفت؛ حتی یک سؤال را هم پاسخ غلط نداد.

مدرسه سیرابش نمی‌کرد. در کنار درس‌های ابتدایی خودش کتاب می‌خواند. کلاس چهارم که بود،‌ مجلات مارکسیسم را دست یکی از معلمانش دید و از او خواست که اجازه بدهد آن را بخواند. معلم خیالش راحت بود این بچه چیزی از اینها نمی‌فهمد و برای اینکه دل طفل معصوم را نشکند، مجله را به او داد. فردا محمدباقر مجله را آورد. همه را خوانده بود و این بار کتابی درباره مارکسیسم می‌خواست. معلم نویسنده بود و از این کتاب‌ها زیاد داشت؛ چند سؤال پرسید که ببیند آیا او اصلاً چیزی از این حرف‌ها را می‌فهمد. پاسخ‌ها را که شنید، فهمید چند مقاله را خودش هم خوب نفهمیده بوده. یاد حرف معلم اعتقادات افتاد که گفته بود: «این سید محمدباقر خیلی عجیب است؛ آن روز در کلاس درس به من اشکال گرفت که نمی‌توان با استناد به آیه قرآن بر خدا استدلال کرد. قرآن کلام خداست و چطور با کلام خودش، وجودش را اثبات می‌کنید. این استدلال باید با غیر قرآن باشد».

می‌دانست اگر معلم‌های مدرسه پاسخ سؤالش را ندانند، به‌معنای بی‌جواب بودن سؤال‌هایش نیست. آن‌قدر می‌خواند و می‌پرسید که جواب سؤال‌هایش را پیدا کند. پاسخ‌هایش را که می‌یافت، می‌نوشت. همین یادداشت‌ها اولین کتاب‌هایش شدند. هنوز یازده سالش نشده سه کتاب نوشت؛ یکی در علم منطق، یکی درباره زندگی ائمه و دیگری درباره اعتقادات اسلامی: «العقيدة الالهية في الإسلام». همه این کتاب‌ها بعدها گم شدند و فقط از کتاب آخر چند جمله را در کتاب فدکش به یادگار گذاشت: «حق آن است که همه مراتب علم و صورت‌های ادراک شده، مجرد هستند؛ اما مراتب تجرید آن‌ها تفاوت دارد… ما این رویکرد را در کتابمان «العقیدة الالهیة فی الاسلام» توضیح داده‌ایم».

فدک را هم در نوجوانی نوشت. سال دومی بود که با خانواده به نجف رفته بودند تا او بتواند تمام وقتش را به درس‌هایش برسد. منطق و فلسفه و اصول و فقه می‌خواند و در درس خارج دایی‌اش آیت‌الله شیخ محمدرضا آل‌یاسین حاضر می‌شد. ماه‌رمضان‌ها درس‌ها تعطیل بود، اما محمدباقر لذت خواندن و تحقیق را تعطیل نمی‌کرد. یادداشت‌های پراکنده‌اش درباره فدک را جمع کرد و کتابی نوشت به نام فدک در تاریخ. کتابی که وقتی علامه شرف‌الدین دید،‌ قسم خورد که نویسنده‌اش مجتهد است. کتابی که ۶٣ سال بعد در بنیاد موشه‌دایان موضوع پژوهش رساله دکترای راشل کنتز بود که در آن با شگفتی درباره ابعاد کتابی محققانه از نوجوانی ١٣ساله تحقیق می‌کرد.

تازه به سن بلوغ رسیده بود که استادش آیت‌الله سید ابوالقاسم خویی برایش اجازه اجتهاد نوشت. این یعنی او در علوم اسلامی صاحب‌نظر شده بود و می‌توانست خودش احکام را استنباط کند؛‌ چیزی که خیلی طلبه‌ها بعد از بیست سال تحصیل هم به آن نمی‌رسند. اما او رسیده بود و برای همین در ١٧ سالگی در ١٠ جلد، آرای اصولی‌اش را نوشت و اسمش را گذاشت «غايةالفکر».

اما او فقط در عالم اندیشه اسیر نبود. دلش از اینکه جهان اسلام، حکومت دینی ندارد خون بود. ٢٢سالش بود که دروس خارج اصولش را راه انداخته بود و شاگردانی گاهی ده سال بزرگتر از خودش داشت و طلبه تربیت می‌کرد. اما این را کافی نمی‌دانست. پیشنهاد راه‌اندازی یک حزب اسلامی را به سید مرتضی عسکری داد تا از طریق حزب اندیشه‌های اسلام را به‌روشی سازمانی در عموم مردم تبلیغ کنند. او پذیرفت و با همراهی تعداد دیگری از هم‌فکرانشان «حزب‌الدعوه» را راه انداختند. اولین اساسنامه حکومت اسلامی را در همان سال‌ها نوشت.

آیت‌الله حکیم که زعیم حوزه نجف بود، نبوغ و استعداد محمدباقر را کشف کرده بود. از او خواست برای جلوگیری از افکار الحادی کتابی بنویسد. این بود که محمدباقر ١٠ ماه وقت گذاشت و هنوز ٢۵ سالگی را تمام نکرده، فلسفتنا را نوشت؛ کتابی که در کمتر از چند ماه تمام جهان اسلام را گرفت و حتی در مصر هم که کتاب‌های نجفی را قبول نداشتند، تبدیل شد به کتاب درسی روشنفکرهای مصری.

شده بود عالم جهان اسلام. با اقتصادنا نشان داد که اسلام مکتب اقتصادی مخصوص به خودش دارد و برای حکومت محتاج گدایی اندیشه از غرب و شرق نیست. مبانی منطقی استقرا را هنوز سی‌سالش نشده بود نوشت و در این کتاب بود که با ابداع روشی نو در حساب‌احتمالات نشان داد بین راه ارسطو و هیوم در علوم‌تجربی راه دیگری هم هست که می‌تواند اساس دانش مدرن را به‌کلی دگرگون کند. کتابی که پروفسور زکریا ابراهیم که از سوربن دکترای فلسفه گرفته و استاد تمام دانشگاه قاهره بود،‌ درباره‌اش می‌گفت: «اگر به‌ انگلیسی ترجمه شود، کسی در انگلیس پیرو تفکر مادی در فلسفه نمی‌ماند».

محمدباقر که زیاد سؤال می‌پرسید و از خواندن و نوشتن خسته نمی‌شد، ملحد نشد؛ کتاب‌هایی نوشت که وقتی در ۴۶سالگی‌ و بعد از سال‌ها مبارزه‌اش با رژیم بعث، شهید شد، در سراسر جهان، متفکران اسلامی عزادار کسی شدند که آثارش مانع از ملحد شدن آن‌ها شده بود.

 

منبع: http://nojavan.khamenei.ir