شهید صدر

این روز ( عید مبعث) با رخدادهایی که در بر داشت، روز سرآمد تاریخ بشر است؛ زیرا در این روز بشر توانست به اوجی برسد که ده‌ها هزار رسالت و نبوت زمینه آن را برای انسان فراهم آورده بود. انسان در این روز ﴿قَابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنَى﴾ [تا آن جا بالا رفت که فاصله‌اش با حق به قدرِ طول‏ دو انتهاى‏ کمان یا نزدیک‌تر (نجم، آیه ۹)] شد و این در شخص پیامبرمان حضرت محمد صلی‌الله‌علیه‌وآله نمود یافت.
اگر از نظر دستاوردها به این روز بنگریم نیز همین طور است. می‌توانیم تصور کنیم که چه مقدار شگرفی از طاعات و عبادات و چه انبوه سرشاری از کردار متعالی، به تمامی معنای تعالی اخلاقی، از پس این روز و به یُمن این روز به تحقق رسید.
می‌توانید در هم شکستن تاج‌و‌تخت‌ها و به زیر آمدن گردن‌کشان و سرآمدن روزگاران سرکشی و ستمی را که همگی به برکت این روز محقق شد تصور کنید.
نیز می‌توانید همه ازخودگذشتگی‌های شگفت و دلیری‌های جانبازانه در راه برپایی دادگری در زمین را که به‌خاطر این روز انجام شد، پیش چشم آورید.
پس چه بر اساس رویدادها و چه بر اساس برآیندها این روز را ارزیابی کنیم، در هر حال این روز، روز سرآمد تاریخ انسانیت است. این روز، روز «نبوت خاتم» است.

امامان اهل بیت علیهم‌السلام؛ مرزبانان حریم اسلام، ص ١٠١.

وقتی به عبادت‌های گوناگون در دین اسلام می‌نگریم، در آن‌ها عنصر جامعیت و دربرگرفتن جنبه‌های مختلف زندگی را مشاهده می‌کنیم. عبادات در اسلام به اشکال خاصی از شعائر دینی منحصر نشده‌اند و تنها در اعمالی مانند رکوع و سجود و ذکر و دعا که جلوه‌های تعظیم خداوند متعال را به نمایش می‌گذارند، محدود نگشته‌اند؛ بلکه به همه بخش‌های فعالیت انسانی گسترش یافته‌اند.
برای نمونه: جهاد، یک عبادت است درحالی‌که فعالیتی اجتماعی است؛ زکات عبادت است، حال‌آن‌که فعالیتی اجتماعی ـ مالی است، خمس نیز عبادتی است که درعین‌حال فعالیتی اجتماعی ـ مالی است؛ روزه عبادت است و هم‌زمان یک نظام غذایی است؛ وضو و غسل عبادت‌اند و ضمناً دو شکل نظافت بدن هستند.
این جامعیت در عبادت، یک رویکرد کلی در تربیت اسلامی را نشان می‌دهد که هدف آن، این است که همه اعمال و فعالیت‌های انسان را با خداوند متعال پیوند بدهد و هر گونه تلاش صالح او را در هر عرصه‌ای به عبادت تبدیل کند. برای اینکه پایه ثابت این رویکرد بنیان نهاده شود، عبادات غیرقابل‌تغییر، در جنبه‌های گوناگون فعالیت انسانی تقسیم شده‌اند تا زمینه‌ای باشند برای تمرین دادن انسان بر این که روح عبادت را به همه فعالیت‌های شایسته خود ببخشد و تا وقتی مشغول انجام عملی صالح برای خداوند متعال است، روح مسجد را به مکان فعالیت خود در مزرعه یا کارخانه یا مغازه یا دفتر، بدمد.

ر.ک: الفتاوی الواضحه (رساله عملیه شهید صدر)، ص ۷۷۱.

این پیشوای بزرگ از بلاغتی بی‌نظیر و احاطه‌ای کامل به شیوه‌های بیان در زبان عربی و ذهنیتی ربانی برخوردار بود که از زیباترین و ظریف‌ترین معانی در ترسیم رابطه انسان با پروردگار، دلدادگی به او، وابستگی به مبدأ و معاد پرده برمی‌داشت و ارزش‌های اخلاقی و حقوق و واجباتی را که این امور تجلی‌گاه آن‌هاست، مجسم می‌ساخت. امام علی بن حسین علیه‌السلام با بهره‌گیری از این مواهب الهی توانست از رهگذر دعا، جوّی معنوی در جامعه اسلامی بپراکند؛ جوی که وقتی توفان فریبندگی‏‌ها بر انسان مسلمان می‌‏وزد، او را استوار سازد و آن‏جا که زمین او را سوی خود می‏‌کشاند، پیوند او را به پروردگارش محکم نماید و آن ارزش‌های معنوی‌ را که انسان مسلمان بر پایه آنها رشد کرده بود، تثبیت کند تا در عصر بی‌نیازی و ثروت همان‌طور پاسدار این ارزش‌ها باشد که در زمانی که از فرط گرسنگی سنگ بر شکم می‌بست به آن‌ها پایبند و وفادار بود.
در سیره امام آمده است که ایشان در هر جمعه برای مردم خطبه می‏‌خواند و آنان را اندرز می‌‏داد و به زهد در دنیا فرامی‏‌خواند و به عمل برای آخرت برمی‌‏انگیخت و با آن قطعه‌‏های هنری از گونه‌‏گونه دعا و ثنا و ستایش گوش آنان را می‌‏نواخت؛ قطعه‌‏هایی که بندگی بی‏‌ریا برای خداوند پاک و یگانه را که هیچ همتا ندارد، نمود می‏‌بخشید.

امامان اهل بیت علیهم‌‏السلام؛ مرزبانان حریم اسلام، ص ۵٧۴.

دلیل اسلامی (بر تجسم یافتن اندیشه مهدویت در امام دوازدهم):
این دلیل در صدها روایت رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله و امامان اهل بیت علیهم‌السلام نمود می‌یابد که وجود مهدی را تعیین می‌کنند و نشان می‌دهند که او از اهل بیت و در شمار فرزندان فاطمه و از تبار حسین و نهمین فرزند نسل او است و اینکه جانشینان پیامبر دوازده تن هستند.
این روایات اندیشه عمومی مهدویت را در دوازدهمین امام از پیشوایان اهل بیت معین و مشخص می‌سازند. این احادیث به حدی انبوه از فراوانی و گسترش رسیده‌اند، به رغم آن که امامان علیهم‌السلام در طرح این موضوع در سطح عمومی احتیاط و خویشتن‌داری می‌ورزیدند تا آن بازمانده صالح را از خطر ترور یا نابودی سریع در امان دارند.
البته تنها دلیل پذیرش این سخن، وجود روایات فراوان نیست؛ بلکه ویژگی‌ها و قراینی نیز بر صحت این احادیث دلالت دارند. سخن مبارک پیامبر درباره امامان و جانشینان یا امیران پس از خود و شمردن ایشان به تعداد دوازده امام یا خلیفه و یا امیر ـ به فراخور اختلاف متن حدیث در طریق‌های گوناگونش ـ چندان پرشمار روایت شده که یکی از مؤلفان شمار آن‌ها را بیش از ۲۷۰ حدیث برشمرده که در نام‌آورترین کتب حدیث شیعه و سنی آمده‌اند، از جمله کتب صحیح بخاری، مسلم، ترمذی، ابوداود، مسند احمد و المستدرک علی الصحیحین نوشته حاکم (نیشابوری).
نکته درخور تأمل آن است که بخاری که این حدیث را نقل نموده، در عصر امامان جواد و هادی و عسکری می‌زیسته است. در این موضوع نکته‌ای عظیم نهفته؛ زیرا همین نشان می‌دهد که این حدیث از رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله به ثبت و ضبط رسیده، پیش از آن که مضمونش تحقق یابد و اندیشه وجود امامان دوازده‌گانه به صورت بالفعل پدیدار گردد. این بدان معنا است که بدون هیچ تردید، نقل این حدیث از واقعیت موجود نزد امامیان دوازده امامی اثر نپذیرفته و بازتاب آن وضعیت به شمار نمی‌آید؛ زیرا احادیث دروغینی که به رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله نسبت یافته و بازتاب یا توجیه‌گر واقعیت‌های تحقق یافته در زمان‌های بعد بوده‌اند، پیش از رخ دادن واقعیت بازتاب یافته در آن روایات، در کتب حدیث چهره ننموده و ثبت نشده‌اند. اکنون که شاهد واقعی در اختیار داریم که این حدیث پیش از کامل شدن زنجیره دوازده امام صادر شده و قبل از تحقق واقعیت حضور امامان دوازده‌گانه در کتب حدیث به ثبت رسیده، می‌توانیم به تأکید دریابیم که این حدیث بازتاب وضعیت موجود نبوده، بلکه حقیقتی ربانی است که بر زبان کسی جاری شده که از روی هوا و هوس سخن نمی‌گفته است. همو فرموده است: «جانشینان پس از من دوازده تن خواهند بود.» و واقعیت خلافت امامان دوازده‌گانه از علی تا مهدی، یگانه تطبیق عملی معقول برای این حدیث گرامی پیامبر است.

ر.ک: بحث حول المهدی (علیه‌السلام)، ص ۴۸.

بسم الله الرحمن الرحیم

همت و شوق، لوازم اصلی انجام‌دادن کارهای بزرگ

اولاً واقعاً باید تشکر کرد از جناب آقای اشکوری، جناب آقای تسخیری، جناب آقای اراکی و دیگر برادران که به این کار همت گماشتند. اصل قضیه همت است. وقتی همت بود، آدم حتی در زیرزمین خانه‌اش هم، همان‌طور که آقای اشکوری فرمودند، یک تشکیلات درست می‌کند. از یک زیرزمین یک مجموعۀ بزرگ را هدایت می‌کند. اگر همت نبود، هرچه هم پول و امکانات باشد به‌جایی نمی‌رسد. شما این رکن اصلی را که همت به این کار است، دارید و این هم ناشی از شناختی است که شماها از مرحوم شهیدصدر دارید. واقعاً هرکسی که آشنا باشد با ممیزات و فضائل مرحوم آقای شهیدصدر و خصوصیات این مرد بزرگ، همین علاقه و شوق را پیدا می‌کند به اینکه حرف‌های ایشان، افکار ایشان، کارهای ایشان گسترش پیدا کند و امیدواریم خداوند به شماها توفیق بدهد. قطعاً این را من یک کار مفید و لازم می‌دانم برای کشور و برای اسلام و برای دنیای اسلام. ان‌شاءالله هر کار از دستمان بربیاید، می‌کنیم.

شهیدصدر؛ از نوابغ حوزه‌های علمیه

مرحوم شهیدصدر قطعاً یک نابغه بود. این یک خصوصیتى است. خب، ما آدم‌هاى بااستعداد در حوزه‌هاى علمیه کم نداشتیم؛ آدم‌هایى که فهم داشتند، سلیقه داشتند، پشتکار داشتند و کارهاى بزرگى انجام دادند. علماى بزرگ ما مثل همین مراجع بزرگى که در این صد سال اخیر در ایران و عراق وجود داشتند، همه مردمان بزرگى بودند. استعداد داشتند؛ منتها نابغه یک خصوصیاتى دارد که در اغلب این افراد، انسان این نبوغ را احساس نمی‌کند. مرحوم آقاى صدر (رضوان‌الله‌علیه) به‌نظر بنده قطعاً نابغه بود؛ یعنى کارى که از عهدۀ او برمى‌آمد، از عهدۀ خیلى از فقها و علما و متفکرین حوزه‌هاى ما برنمى‌آید: فضاى دید بسیار وسیع، فهم نیازهاى دنیاى اسلام، پاسخ‌گویى سریع و آماده به خواسته‌ها – ایشان همین «البنکُ اللّاربوى» را در جواب درخواست دولت پاکستان نوشت؛ آن‌طور که شنیدم، آن‌ها می‌خواستند یک کار این‌جورى درست کنند، ایشان بلافاصله این [کتاب‌] را فراهم کرد و براى آن‌ها فرستاد ـ فهم مسائل اقتصاد، فهم مسائل مربوط به فلسفه. ایشان «فلسفتنا» را در حدود سن بیست‌وپنج‌سالگی نوشته، آن‌‌طور که در ذهن بنده است. بنده ایشان را در سال ۷۷[۱] قمری در نجف زیارت کردم. البته ننشستیم [صحبت کنیم]. آن جلسه همین‌طور دیدم ایشان را. یک جوانی بود. آن وقت هنوز ایشان درست محاسنش هم درنیامده بود. آن سال که بنده ایشان را دیدم، خیلی محاسن درست‌وحسابی هم نداشت؛ و لیکن همان وقت یعنی سال ۷۷ (سال ۳۶ شمسی ما)، در نجف معروف بود ایشان به فضل و امتیاز؛ می‌گفتند خیلی فاضل است. ایشان آن وقت به درس آقای خویی می‌رفتند. خب، یک شخصیت این‌جوری [بودند]. به‌نظرم «فلسفتنا» هم مال همان سال‌هاست؛ مال همان سال‌های ۷۷ و ۷۸ است به‌گمان من؛ (سال ۳۵ و ۳۶ [شمسی] است.) حالا تاریخِ «فلسفتنا» هست. البته من الان درست یادم نیست. خب، ایشان واقعاً یک نابغه‌اى بود، مسائل را می‌فهمید؛ مسائل را حدس می‌زد.

ایشان در نجف ارتباط تام و تمامی با امام نداشتند؛ به‌طور معمول، یک ارتباط خیلى ضعیفى با بیت امام و با تشکیلات امام [داشتند]. ارتباطشان خیلى زیاد نبود؛ و لیکن به‌مجرد اینکه انقلاب شد و امام آمدند ایران، ایشان آن حرف معروف را زد که به شاگردان خودش گفت: «ذوب بشوید در امام‌خمینى؛ هم‌چنان که او در اسلام ذوب شده». این حرف ایشان معروف است. این خیلى شناخت لازم دارد؛ خیلى فهمِ اوضاع لازم دارد که بفهمد مسئلۀ انقلاب چیست. ما کسانى را داریم که تا همین امروز که قریب چهل سال از انقلاب می‌گذرد، هنوز درست نفهمیده‌اند این انقلاب چه بود و چه شد و چه اتفاقى افتاد و زلزله‌ای که در دنیا به‌وجود آمد، اصلاً چه بود! ما [کسانی را] داریم در بین هم‌لباس‌های خودمان و هم‌صنف‌های خودمان که هنوز هم درست نفهمیده‌اند که انقلاب چه بود. این آدم، آن روز درک کرد انقلاب را و مسائل و مفاهیم انقلاب را. این‌ها نبوغ است؛ یعنى شناخت درست محیط را، پیرامون را، علم را، بیان را، کیفیت تبیین را، اثرگذارى را.

این نظریه‌پردازى که آقاى اشکورى فرمودند، خیلى مسئلۀ مهمى است. ایشان راست می‌گویند: حکومت و نظام اجتماعى، بدون نظریه امکان ندارد که باقى بماند؛ اولاً به‌وجود بیاید یا باقى بماند یا رشد بکند. این آدم، آدم نظریه‌پرداز بود. این انسان، انسان برجسته‌اى بود. به‌نظر من، شخصیت آقاى صدر، حالا اگر نگوییم بى‌نظیر، حداقل یک شخصیت کم‌نظیر بود. خب، حالا ما کسانى با استعدادهاى خوب الحمدلله در حوزه‌هاى علمیه داریم. در قم که ما می‌دانیم و مى‌شناسیم افراد زیادى هستند؛ لکن آن نبوغ، یک چیز دیگرى بود که در ایشان وجود داشت.

اهمیت رواج افکار فقهی و اصولی شهیدصدر در حوزه‌های علمیه

البته افکار فقهی و به‌خصوص اصولی ایشان در حوزه‌ها خیلی رواج پیدا نکرد. بنده یک مدتی اصرار داشتم که «حلقات» ایشان تدریس بشود. یک‌چندی هم در یک گوشه‌هایی، یک کارهایی انجام گرفت؛ لکن نشد؛ یعنی در حوزه جا نیفتاد. من نمی‌دانم چرا. حالا علتش را آقایان در حوزه خودشان تحلیل باید بکنند و حالا، ولو «حلقات» با همان متن اصلی و شکل اصلی خودش نتواند به‌دلایلی رواج پیدا کند، می‌توان مفاهیم مندرج در «حلقات» را یا آن ترتیبی را که ایشان در اصول دنبال می‌کرده، به شکل‌های دیگری تدوین کرد و درست کرد و در بین حوزه ترویج کرد.

به‌هرحال، به‌نظر من این کار، یک حسنه است که شماها دارید دنبال می‌کنید و ان‌شاءالله که این حسنۀ شما موردقبول الهى قرار می‌گیرد و برکت پیدا می‌کند و «کَشَجَرَهٍ طَیِّبَه» ان‌شاءالله خواهد بود که «اَصلُها ثابِت وَ فَرعُها فِى السَّمآء تُؤتى اُکُلَها کُلَّ حینٍ بِاِذنِ رَبِّها» ان‌شاءالله در آینده رشد پیدا خواهد کرد.

به‌هرحال «دنبال‌کردن» کار بسیار خوبی است. ما هم موظفیم که ان‌شاءالله هرچه بتوانیم در این زمینه کمک کنیم. متشکر هم هستیم از آقایان که این زحمت را کشیدید و با ما در میان گذاشتید. ان‌شاءالله خداوند درجات آن شهید عالى‌قدر را عالى کند. خداوند اجر داد به این مرد بزرگ که شهادت را نصیب او کرد؛ آن‌هم آن شهادت دشوارى که ایشان مبتلا شد و دچار شد. و امیدواریم که ان‌شاءالله خداى متعال روزبه‌روز روح ایشان را به خودش نزدیک‌تر و مقرب‌تر کند و درجات ایشان را عالى‌تر کند و ان‌شاءالله با اجداد طاهرینشان محشور بشوند.

والسلام علیکم و رحمه الله

بخشی از فیلم این بیانات را اینجا ببینید

[۱]. سال ١٣٧٧ق.

به دست گرفتن اختیارات قوه مقننه و قوه مجریه به امت سپرده شده است. بنابراین مردم با شیوه‏اى که قانون اساسى آن را معین می‌کند حق به دست گرفتن این دو قوه را دارند و این حق، حق سرپرستى و خلافتى است که در منبع حقیقى قدرت‌ها، یعنی خداوند متعال، ریشه دارد. بدین‌سان امت ـ که اینچنین، اعمال قدرت مى‏کند ـ به اوج احساس مسئولیت مى‏رسد؛ زیرا درمى‏یابد که به‌عنوان خلیفه و جانشین خداوند بر روى زمین اعمال قدرت مى‏کند. پس حتی مردم نیز صاحبان حقیقى قدرت نیستند، بلکه آنان در پیشگاه خداوند در قبول بارِ امانت و قیام به وظایف خود در قبال آن مسئولند. خداوند فرموده است: «إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَهَ عَلَى السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبالِ فَأَبَیْنَ أَنْ یَحْمِلْنَها وَ أَشْفَقْنَ مِنْها وَ حَمَلَهَا الْإِنْسانُ؛ ما امانت (تکلیف‏) را بر آسمان‏ها و زمین و کوه‏ها عرضه داشتیم، پس، از برداشتن آن سر باز زدند و از آن هراسناک شدند. و انسان آن امانت را برداشت.» (سوره احزاب، آیه ٧٢)

اسلام راهبر زندگى، نگاهى فقهى و مقدماتى به پیش‏نویس قانون اساسى جمهورى اسلامى ایران‏، ص٣٢.

دعوت اسلامى، دعوتی فکری و عاطفی و یا به عبارت بهتر دعوت به یک اعتقاد با همه مفاهیم و عواطفى است که آن اعتقاد به همراه دارد. این دعوت، مانند مکاتب فلسفى صرف، دعوت فکرى محض نیست که صرفاً به دنبال تحول عقیده بر اساس آن دعوت فکرى باشد و در همین حد باقی بماند. چنان‌که در سطح دعوت‏هاى عاطفى و احساسىِ پست نیز نیست که صرفاً از احساسات بهره‌کشى مى‌کنند و به دنبال پرورش احساسات بدون تکیه بر پایه‌های فکری خاص هستند. دعوت اسلامى از روش خاصى در ترکیب اندیشه و عاطفه و شکوفا کردن احساسات و عواطف بر اساس اندیشه، برخوردار است. بدین‌سان دعوت اسلامی در کنار اهتمام به بعد عاطفى و رشد آن در شخصیت اسلامى، ماهیت فکرى خود را حفظ می‌کند؛ زیرا این دعوت، هر عاطفه‌اى را از مفهومى خاص از مفاهیمى که نسبت به زندگی، هستى و انسان دارد، الهام مى‌گیرد.

رسالت ما (جلد پنجم گزیده آثار)، ص ۴۴۴.

اسلام قبل از هر چیز به آزادی رفتار عملی فرد از بندگی شهوات و بت‌ها اهتمام دارد و از آن پس به انسان اجازه می‌دهد که تا جایی که از حدود قوانین الهی خارج نشده است، هرگونه که می‌خواهد رفتار کند.
قرآن مجید می‌فرماید:
«خَلَقَ لَکُم مَّا فِی الأَرْضِ جَمِیعاً»؛ همه آنچه را در زمین است براى شما آفرید (بقره: ۲۹).
«وَسَخَّرَ لَکُم مَّا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ جَمِیعًا مِّنْهُ»؛ و همه آنچه را در آسمان‌ها است و آنچه را در زمین است از سوى خود براى شما مسخّر و رام کرد (جاثیه: ۱۳).
قرآن با این آموزه همه هستی را تحت تصرف انسان و آزادی او قرار می‌دهد، اما این آزادی، محدود به مرزهایی است که آن را با آزادی درونی از بندگی شهوت‌ها و آزادی بیرونی از پرستش بت‌ها، هماهنگ می‌سازد. اما آزادی عمل در پرستش شهوات و چسبیدن به زمین و مفاهیم زمینی و رها کردن آزادی حقیقی انسانی یا آزادی عملی در پرستش بت‌های بشری، نزدیکی جستن به آن‌ها، حرکت به دنبال منافع آن‌ها و دست برداشتن از رسالت بزرگ و حقیقی انسان در زندگی، چیزی است که اسلام هرگز اجازه نمی‌دهد؛ زیرا از سویی این کار نابود کردن عمیق‌ترین معانی آزادی انسانی است و از سوی دیگر اسلام آزادی را نه به معنای فراهم‌ کردن میدانی برای کشش‌های حیوانی در وجود انسان، بلکه جزئی از برنامه فکری و روحی کاملی می‌داند که انسانیت باید بر اساس آن بنیان بگیرد.

پژوهش‌های قرآنی، ص ۳۷۹.

انس، تنبلی، بی‌ارادگی و ایستایی، حالتی نفسانی است که اگر در جامعه‌ای رواج یابد، آن جامعه به جمود و رکود دچار می‌شود؛ زیرا در این حالت، خدای خود را از واقعیت‌ موجودش می‌سازد و وضعیت نسبی و محدود زندگی فعلی‌اش را به حقیقتی مطلق و الگویی آرمانی تبدیل می‌کند که هدفی بالاتر از آن برای خود نمی‌بیند.
این در حقیقت همان چیزی است که قرآن مجید در بسیاری از آیات مربوط به رفتار جوامع در رویارویی با انبیا، مطرح ساخته است. هنگامی که پیامبران برای این جوامع، آرمان‌هایی حقیقی را به ارمغان آوردند که از وضعیت موجود زندگی برتر و بالاتر بود و می‌خواست این واقعیت موجود را به حرکت درآورد و آن را از حالت نسبی خود جدا کرده و به وضعیتی دیگر دگرگون سازد، با جوامعی روبرو شدند که انس و الفت و سستی در آن‌ها رواج داشت و در نتیجه، مردم آن‌ها به دعوت انبیاء پاسخ منفی دادند و گفتند: ما پدران خود را بر این سنت‌ها دیده و شناخته‌ایم و به همان الگو و آرمان آن‌ها وفاداریم. سیطره واقعیت موجود بر افکار آن‌ها و نفوذ حس در خواسته‌های آنان به حدی می‌رسید که به جای اینکه انسان‌هایی اندیشمند و متفکر باشند ‌به افرادی حسی تبدیل شده بودند؛ آنان همیشه فرزند روزگار خود و واقعیت‌های آن بودند، نه صاحب و اختیاردار آن، به همین خاطر نمی‌توانستند از وضعیت موجود گامی فراتر نهند.
به قرآن کریم گوش فرا دهید که می‌فرماید: «قَالُواْ بَلْ نَتَّبِعُ مَا أَلْفَیْنَا عَلَیْهِ آبَاءَنَا أَوَلَوْ کَانَ آبَاؤُهُمْ لاَ یَعْقِلُونَ شَیْئاً وَلاَ یَهْتَدُونَ»؛ گفتند: بلکه ما از چیزی پیروی می‌کنیم که پدرانمان را بر آن یافته‌ایم؛ آیا هرچند پدرانشان اندیشه نمی‌کردند و راه نیافته بودند؟ (بقره: ۱۷۰)
… قرآن کریم نخستین علت تن دادن جامعه به الگوی پست را مطرح می‌سازد. این مردم سنتی را برپا و وضعیتی را موجود یافتند و به‌خاطر حالت انس و عادت و به حکم سستی و پوچی، به خود اجازه ندادند تا از آن عبور کنند و پا را فراتر از آن بگذارند. آنان این اوضاع را الگوی خود قرار دادند و با آن، با دعوت انبیا در طول تاریخ مبارزه کردند.

پژوهش‌های قرآنی، ص ۱۳۸.