به گزارش رحا مدیا، حجت الاسلام دکتر محمد زارعی، پژوهشگر پژوهشگاه آیت‌الله شهید سید محمدباقر صدر، در گفت‌وگو با رسانۀ رحا به تبیین ابعاد شخصیتی و علمی شهید صدر پرداخت و افزود: شهید صدر پدر علم اقتصاد اسلامی است.

وی در معرفی اجمالی نَسَبی شهید صدر گفت: شهید صدر از یک خانواده بسیار جلیل‌القدر است که اجدادش به امام کاظم علیه‌السلام می‌رسند. بخشی از این خانواده در طول تاریخ در منطقه لبنان و جبل عامل بودند و بخشی به ایران و اصفهان آمدند و اجداد و پدر ایشان در کاظمین و نجف ساکن شدند. خانواده‌ای علمی و همه از علمای دین بودند. جد بزرگ ایشان از کسانی بودند که مثل خود شهید صدر قبل از دوران بلوغ به مرحله اجتهاد رسیده‌بود.

او افزود: شهید صدر در نجف ساکن می‌شود. از همان سنین کودکی نبوغ خاصی داشته و بین اساتید زبانزد بوده است. دوره کودکی را در دبستانی که توسط مرحوم مظفر تأسیس شده بود درس می‌خواند و سریع هم تمام می‌کند و زود وارد تحصیلات حوزوی می‌شود. و چون استعداد خوبی داشته خیلی از درس‌ها را بدون استاد خوانده‌است.

زارعی درباره ویژگی‌های سیاسی شهید صدر گفت: از همان دوره جوانی فعالیت‌های سیاسی در عراق را آغاز می‌کند و حزب «الدعوة» را تأسیس می‌کند. بعدها از این حزب کناره‌گیری می‌کند و حوادث متعددی اتفاق می‌افتد تا به پیروزی انقلاب اسلامی ایران می‌رسد که در آن زمان به‌خاطر نبوغی که داشته، وجاهت خاصی در جهان اسلام داشته است. این نبوغ و ظرفیت و نفوذ را در راستای حمایت از جمهوری اسلامی به کار می‌بندد و در نهایت هم به‌خاطر همین حمایت به‌دست دژخیمان حزب بعث و صدام ملعون به شهادت می‌رسد.

وی در درباره کتاب‌های شهید صدر گفت: شهید صدر کتاب‌های متعددی از همان دوره جوانی نوشته که اولین کتاب «فدک در تاریخ» است که وقتی این کتاب را دایی او، مرحوم آل یاسین می‌بیند، می‌گوید این کتاب را کسی غیر از مجتهد نمی‌تواند بنویسد!

زارعی یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های اندیشه‌ای شهید صدر را جامعیت شمول بودن وی ذکر کرد و گفت: در کنار اینکه یک فقیه و اصولی و یک فعال سیاسی است، کتاب «فلسفتنا» را نوشته، یک نظریه‌پرداز در عرصه سیاسی و اجتماعی هست، یک اقتصاددان است که اگر پدر علم اقتصاد اسلامی را برای او در نظر بگیریم اغراق نکردیم.

زارعی درباره شرایط زمانی که شهید صدر اقدام به نوشتن مباحث اقتصادی کرده گفت: کل عالم اسلامی با اندیشه‌های غربی درگیر شده بود. با نظام سرمایه‌داری غربی واندیشه‌های سوسیالیستی شرقی درگیر بوده است. هر دو اندیشه در آن نفوذ کرده و یک عقب ماندگی از سال‌ها پیش نسبت به مسائل اقتصادی و به تبعش سیاسی ایجاد شده بود.

وی با بیان این نکته که می توان در هفت گام اندیشه‌های اقتصادی شهید صدر را تدوین و بازخوانی کرد، خاطرنشان کرد: گام اول اثبات ضرورت توجه به اقتصاد اسلامی است. ضرورت رفتن به اقتصاد اسلامی برای برون‌رفت. شهید صدر اثبات می‌کنه که ما راهی جز رفتن به‌سمت اقتصاد اسلامی نداریم. شهید صدر راز عقب‌ماندگی اقتصادی را از مانی می‌دانست که جامعه اسلامی در را به روی اندیشه غربی باز کرد.

وی در بیان گام دوم ابراز کرد: شهید صدر ماهیت اقتصاد اسلامی را تبیین می‌کند که منظور چیست. اساسی را مطرح می‌کند که ما اگر بخواهیم از اقتصاد اسلام حرف بزنیم باید بین مکتب اقتصاد و بین علم اقتصاد تفکیک کنیم. مکتب اقتصادی چهارچوب‌ها را برای رسیدن به عدالت تبیین می‌کند. علم اقتصاد علمی است که پدیده‌هایی که در جامعه اتفاق می‌افتد مثل تورم، عرضه و تقاضا را را بررسی می‌کند. اسلام مکتب اقتصادی دارد و مذهب اقتصادی با علم اقتصاد فرق دارد. تعریف اقتصاد اسلامی از نظر شهید صدر روش اسلامی تنظیم زندگی اقتصادی مبتنی بر اندیشه‌های اسلامی است.

پژوهشگر حوزوی گام سوم را ویژگی‌های اقتصاد اسلامی دانست و تصریح کرد: شمول و جامعیت اقتصاد اسلامی، اخلاقی بودن اقتصاد اسلامی، به‌هم پیوستگی اجزا اقتصاد اسلامی و نیاز آن به نظریه‌پردازی را از ویژگی‌های اقتصاد اسلامی است. اقتصاد اسلامی متناسب با تحولات بشر قابلیت تطبیق دارد.

حجت‌الاسلام زارعی با اشاره به گام چهارم که اصول اساسی اقتصاد اسلامی است، به مالکیت چندگانه اشاره کرد و گفت: اقتصاد سرمایه‌داری تکیه و مبنایش بر مالکیت خصوصی است. البته ناگزیر است که بعضی مواقع به آن تن بدهد؛ اما اصل را بر مالکیت خصوصی گرفته است. از طرفی اقتصاد مارکسیستی مالکیت خصوصی را نفی می‌کند؛ اما اقتصاد اسلامی هم مالکیت خصوصی را دارد و هم مالکیت عمومی را قبول دارد.

وی افزود: شهید صدر اصل آزادی اقتصادی را به‌عنوان یکی از اصول مطرح می‌کند؛ اما این با آزادی غربی فرق دارد. آزادی در محدوده مشخص است و به‌معنای بی قیدی نیست.

گام پنجمی که زارعی به آن اشاره کرد قواعد کلی است که در اقتصاد اسلامی با آن مواجه هستیم. شهید صدر در کتاب «اسلام راهبر زندگی» تحت سیزده قاعده بیان کرده است که شامل قواعدی همچون توزیع و مبادله مصرف می‌شود.

وی درباره گام ششم گفت: مسئولیت‌های کلانی است که حکومت دارد. بحث تأمین اجتماعی و ایجاد تعادل و توازن در اجتماع، بحث مراقبت از بخش عمومی است. نظارت بر روند تولید و محافظت از ارزش‌های مبادلاتی است که این‌ها عناوین مباحثی است که خود شهید صدر مطرح کرده است.

زارعی گام هفتم را نظریاتی خواند که شهید صدر اختصاصاً درباره نظام مالی در اسلام مطرح کرده و افزود: کتاب بانکداری بدون ربا است که خیلی هم شناخته شده‌است. این را به پاسخ درخواست جمعی از علما در کویت آن را نوشت. بانکداری اسلامی فقط منحصر به بانکداری بدون ربا نیست و شاخصه‌های دیگری دارد.

منبع: مجله حوزه، شماره 79-80

ترجمه: آرش مردانی‌پور

با تشکر از حضرت عالی که مصاحبه با مجلّه حوزه را پذیرفتید در آغاز شمّه‌ای از زندگی تحصیلی و علمی خود را بیان کنید و چه درس‌هایی را از محضر مبارک علاّمه شهید سید محمد باقر صدر رحمة اللّه علیه بهره برده‌اید.

تحصیل حوزوی من در سال 1969م. برابر هـ.ق. در نجف اشرف در دوره مرجعیت مرحوم آیت اللّه العظمی سیّد محسن حکیم قدس سره آغاز شد. در آغاز مانند هر طلبه‌ای مقدمات و سطح را نزد استادان بزرگوار از جمله: حضرت شیخ محمد سعید نعمانی سید محمّد غروی شیخ هادی قرشی شهید سید مجید حکیم و… فرا گرفتم.

پس از به پایان بردن کفایه و مکاسب از علامه شهید سید محمد باقر صدر رحمة اللّه علیه اجازه خواستم در بحث خارج ایشان شرکت کنم.

ایشان به یکی از شاگردان برجسته خود گفت از من فقه و اصول را امتحان بگیرد.

آن آقا برابر دستور شهید صدر از من امتحان گرفت و نتیجه را به ایشان اعلام کرد و آن شهید بزرگوار هم اجازه داد که در بحث خارج ایشان حضور بیابم و موفق شدم چهار سال از محضر مبارک ایشان بهره ببرم. علامه شهید بر آن بود که برنامه‌ای ویژه بریزد که طلبه‌ها را برای شرکت در درس خارج بیازماید و آنان که شایستگی شرکت را دارند شناسایی کند و با این تدبیر از کسانی که شایستگی شرکت در درس خارج را نداشتند جلو بگیرد.

چگونه با شهید صدر آشنا شدید.

از آغاز ورود به حوزه نجف اشرف با این انسان والا آشنا شدم بدین‌گونه: در اوان ورود به حوزه نجف من و گروهی از طلاب شهر نعمانیه به خاطر شور و شوق و اهتمامی که از ایشان برای بیداری دینی و آینده‌نگری جهت برپایی حکومت اسلامی سراغ داشتیم به محضر آن بزرگوار شرفیاب شدیم. از وی خواستیم که ما را راهنمایی کند و پند دهد.

آن بزرگوار درخواست مارا پذیرفت و از بایدها و نبایدها سخن گفت و افزود:

(از شما می‌خواهم افزون بر انجام بایدها و پرهیز از نبایده زودتر از یک سال به شهر خود نعمانیه برنگردید؛ زیرا از یک سو در این مدت بهره‌ای بسیار از فرهنگ فکری و فقهی اسلامی فرا خواهید گرفت که شما را در پاسخ به پرسش‌هایی که می‌شود توانا خواهد ساخت و از دیگر سوی ماندن شما در حوزه نجف به مدت یک سال نگاه اجتماعی مردم شهر را نسبت به شم دگرگون خواهد کرد و محبت و اعتماد ایشان را نسبت به شم استوار خواهد ساخت.)

در واقع این دستورالعمل برای ما بسیار سخت بود؛ زیرا به دوری از خانواده و دوستان هنوز عادت نکرده بودیم. با این حال برخی از م تصمیم گرفتیم دستور شهید صدر را اجرا کنیم و شکر خدا موفق شدیم یک سال تمام در نجف بمانیم.

وی از حال ما با خبر بود. پس از به پایان رسیدن یک سال پیام فرستاد که اکنون می‌توانید به شهر خود نعمانیه بروید و با خانواده و دوستان خود دیدار کنید و درباره آنچه باید کرد ما را رهنمون شد و تشویق کرد تا سربازانی برای اسلام و برای خدمت به مسلمانان باشیم.

این چنین پیوند من با شهید صدر برقرار شد و روز به روز قوت گرفت و استوار تا روز شهادت او.

حضرت عالی تا واپسین روزها درکنار شهید صدر به سر برده‌اید آن بحران بزرگ و حالت‌های روحی سیّد شهید را شرح کنید و این که برخورد وی با بعثیان چگونه بود.

نمی‌توان آن گونه که باید و شاید این فاجعه عظیم را شرح کرد و درد و رنج آن عزیز را نمایاند بویژه در این گفت‌وگو نشاید که به همه زوایای آن فاجعه دردناک اشاره داشت. به گوشه‌هایی از آن قصه پرغصه در کتاب: (الشهید صدر سنوات المحنة وایام الحصار) پرداخته‌ام ولی اگر لازم باشد در این گفت وگو بگویم باید به اختصار بگویم:

حکومت تبهکار بعث دریافته بود که سیّد شهید دو ویژگی دارد:

نخست ایشان مرجعی است که آهنگ برانداختن حکومت بعث و بر پایی حکومت اسلامی در عراق را دارد.

دوم ایشان شخصیت برجسته‌ای است که می‌تواند ادامه دهنده حقیقی انقلاب اسلامی در ایران به رهبری امام خمینی قدس سره باشد و می‌تواند مردم عراق را به آن حرکت بزرگ تاریخی پیوند دهد و به دفاع از آن برخیزد و به فداکاری در راه آن بپردازد و از نظر فکری پشتیبانش باشد. بر رژیم بعث محتوای ژرف پیام‌های آن شهید بزرگوار که در تأیید انقلاب اسلامی به گونه آشکارا و بدون هیچ گونه ملاحظه و احتیاطی صادر می‌کرد پوشیده نبود.

اگر تاریخ عراق را بازبینی کنیم. درخواهیم یافت که شهید صدر تنها مرجعی است که آشکارا در کنار انقلاب اسلامی ایران و پیشوای آن امام خمینی قدس سره ایستاد. این امر رژیم بعث عراق را وا داشت که هرچه بیشتر در پی انتقام از آن سید بزرگوار باشد. یکی از شرط‌های رژیم بعث برای دست برداشتن از آزار و اذیت وی و خانواده اش و به شهادت نرساندن وی این بود که ایشان از تأیید انقلاب اسلامی ایران و رهبر عزیز آن دست بردارد. این را می‌شود از لابه‌لای مذاکره‌ها و گفت وگو‌های نمایندگان رژیم بعث با سیّد شهید دریافت. ولی آن انسان والا مقدار بر خلاف تمام گرفتاری‌های جانکاه از پاسخ به این خواسته سر باز زد و هیچ گاه دست از تأیید حرکت امام خمینی (قدس سره) سر باز نزد. وی بر این باور بود که امام خمینی با انقلاب خود خواست و آرمان پیامبران بزرگ الهی را تحقق بخشید.

رژیم بعث برای واداشتن سیّد شهید به پذیرش شرط‌های خود طرح‌ها و برنامه‌‌های بسیاری را اجرا کرد از آن جمله:

١. قطع آب و برق و تلفن به مدت یک ماه.

٢. جلوگیری از رسیدن مواد غذایی به مدت یک هفته.

٣. جلوگیری از رساندن دارو از جمله قرص‌های فشار خون که برای آن شهید عزیز و مادر گرامی‌اش که نزدیک به هفتاد سال سن داشت بسیار بسیار ضروری بود.

به یاد دارم آن صحنه‌‌های غم‌انگیزی را که سیّد شهید را در تنگنا قرار می‌داد و آن وقتی بود که می‌دید فشار خون مادرش بالا رفته و نزدیک است از هوش برود یا دختر بچه‌ای را می‌دید که از درد شکم رنج می‌برد یا از درد دندان فریاد می‌زد و… ولی آن سیّد مهربان نمی‌تواند کاری بکند.

۴. رژیم بعث جنگ روانی شدیدی علیه شهید صدر به راه انداخت که گونه‌‌های گوناگون داشت: اتهام سیاسی تهدید اعدام تهدید به بی‌حرمتی به عرض و ناموس و…

بر سیّد شهید پوشیده نبود که رژیم بعث هیچ پروایی در اجرای تهدید‌های خود ندارد. او خوب می‌دانست که این رژیم تنها به سرکوب و کیفر‌های دهشت‌انگیز باور دارد با این حال دست از موضع و تکلیف شرعی خود بر نمی‌داشت و تکلیف شرعی خود را در موضع گیری علیه رژیم خون آشام بعث و پشتیبانی از حرکت حماسی امام خمینی می‌دانست.

او می‌گفت: (آیا عاقلانه است که مرجع دینی چون آقای خمینی حکومت اسلامی بر پا کند که از رؤیا‌های ما بود اکنون به تأیید و پشتیبانی وی نپردازیم چون رژیم بعث بر ما غضب خواهد کرد.)

شهید صدر با شجاعتی که از تکلیف شرعی سرچشمه می‌گرفت پایداری بسیار کرد و این یک حرکت عاطفی و مصلحتی نبود و دلیل بر درستی این سخن پایداری ایستادگی و اصرار و تسلیم نشدن آن شهید عزیز بود تا این که به لقای پروردگار خود پیوست که این را خود برگزیده بود.

از ویژگی‌های اخلاقی و معنوی و راز و نیاز‌های علامه شهید اگر خاطره‌ای دارید برای ما و دیگر دوستاران آن عزیز بگویید.

اخلاق او جبلّی بود. با تعارف که در ورای خود آنچه برابر با واقع نیست پنهان می‌کند ناآشنا بود. مردم را از ژرفای قلب خویش و زوایای جانش دوست می‌داشت.

آنچه برای خود دوست می‌داشت برای دیگران نیز دوست می‌داشت و آنچه برای خود نمی‌پسندید برای دیگران نیز نمی‌پسندید. دیگران را بر خود برتری می‌داد. در این باره شواهدی است که با یاد کرد آنها سخن به درازا می‌کشد.

امّا درباره راز و نیاز وی با خدا آنچه مرا تکان داد ملزم کردن خویش بود به این که نماز را بر پا ندارد جز با خشوع و انقطاع تمام.

این چیزی است که جز اندکی از خداجویان و بندگان بدان نرسند؛ زیرا نماز راستین نمازی است که دل در آن بر آفریدگارش اقبال کند و به رغم دل‌مشغولی‌ها و دشواری‌هایی که می‌خواست بر تمام زوایای پاک آن پاک سرشت چیره شود می‌کوشید که در هنگام نماز از همه چیز دوری جوید و (انقطاع الی اللّه) را حاصل کند.

از زهد علامه شهید بگویید بویژه از آن نمونه‌هایی که حوزویان را به کار آید.

زهد آن گونه که از سخنان ائمه هدی(ع) بر می‌آید آن است که خار و خس دنیّ بر انسان مالک نشود و زاهد راستین آن نیست که نداشته باشد بلکه آن است که مالک باشد بی آنکه مملوک باشد.

با سیّد شهید زیستم در حالی که مالک چیزی که چشم‌گیر باشد نبود. آنچه که دیگر مراجع در اختیار داشتند او در اختیار داشت: از دارایی شخصی حقوق شرعی هدیه‌‌ها و دهش‌ها و… ولی همیشه یک حالت داشت.

شهید صدر منزل شخصی نداشت با اینکه می‌توانست از دارایی شخصی خود خانه‌ای بخرد. این واقعیت با خط شریف آن عزیز در نامه‌ای که در بخش مدارک کتابی که درباره وی نگاشته‌ام آمده و ثبت شده است. در طول زندگی و در هنگام شهادت مستأجر بود نه مالک.

اتومبیل هم نداشت. با این که شخص نیکوکاری اتومبیل خود را به وی بخشید که در زمان خود گران‌قیمت بود و به آن نیاز بسیار داشت با این همه آن را فروخت و بهای آن را بین طلبه‌‌ها و نیازمندان پخش کرد.

در همه جنبه‌های زندگی چنین بود. زندگی خصوصی وی نیز بر همین روش بود. اهل و عیال و فرزندان خود را بر این رویه پرورش داده بود.

او در تمام کردار و رفتار هدفدار بود و قصد خدمت به دین حنیف و رسالت مقدس آن را داشت. بر این نظر بود که سطح زندگی مرجع نباید بیش از سطح زندگی تهی‌دستان باشد. او به سبب برخی از جنبه‌های منفی که از رفتار بعضی از کسان تراویده بود و مردم را تحریک می‌کرد و اعتماد آنان را به عالمان دین سست و لرزان می‌ساخت در پی چاره‌جویی کار آمد بود و یکی از راه‌هایی را که پیش گرفته بود تا چاره این درد بشود همانا هم‌سطح کردن زندگی خود با زندگی تهی دستان و طلبه‌ها بود.

بسیار غمگسار مردم بود و این از درخشان‌ترین نقطه‌های زندگی اوست. غمگساری وی در سطحی نبود که تعارف اقتضا کرده باشد بلکه غمگساری راستین بود. گرفتاری‌های مردم را در می‌یافت و از اوضاع و احوال آنان پرسش می‌کرد و با آنان همدردی می‌کرد و این امر سبب شد هر که وی را ببیند دوست بدارد و به گونه‌ای شگفت دلباخته او شود.

کدام یک از ویژگی‌های آن شهید عزیز اثری ژرف در دل و جان شما باقی گذارده است.

مهم‌ترین ویژگی که مرا شیفته سیّد شهید کرد از خودگذشتگی و جان‌نثاری وی در راه هدف مقدس بود. درمثل آن گاه که مرجعیت آیت اللّه حکیم از سوی رژیم بعث عراق مورد تهاجم قرار گرفت با تمام توان در کنار آن بزرگوار ایستاد با این که بسیار احتمال داشت که این کار به شهادت او بینجامد.

ییا آنگاه که امام خمینی قدس سره با رهبری پربرکت خود پیروزی بزرگی برای اسلام در ایران به ارمغان آورد با خط شریف خود به شاگردانش در ایران نوشت:

(بر هر یک از شما و برهر فردی که بخت بلندش زیستن در پرتو این تجربه پیشاهنگ را نصیبش کرده واجب است تمام نیروی خود را و هرگونه توش و توانی که دارد در حمایت این حرکت مقدس به کار گیرد و از هیچ تلاشی دریغ نورزد و آنچه دارد در اختیار این تجربه قراردهد. پس نباید از داد و دهش باز ایستاد. این ساختمان برای اسلام برافراشته می‌شود و نباید در بذل و دهش حد و مرزی شناخت. رایت این امر با نیروی اسلام به اهتزاز در آمده نباید از کمک به آن اندکی غافل شد. باید بر محور مرجعیت آقای خمینی که در ایران امروز امید‌های اسلام را مجسم ساخته گرد آمد و برای آن اخلاص ورزید و منافع آن را حمایت کرد و در وجود سترگ وی محو شد به آن اندازه‌ای که خود در هدف بزرگش محو گردیده است.)

این متن به معنای چشم‌پوشی از موجودیت مرجعی خود و محو شدن در رهبری امام خمینی است. این حرکت را ما طلاب علوم اهل بیت باید گرامی بداریم اهل بیتی که به از خود گذشتن فراخوانده‌اند و این عین از خودگذشتگی است.

بارها آن شهید مظلوم سخنی به این مضمون تکرار می‌کرد: (اگر امام خمینی از من بخواهد برای خدمت به اسلام در یکی از روستا‌های ایران سکنی گزینم هیچ تردیدی در پذیرش این خواسته به دل راه نخواهم داد.)

از حجت‌الاسلام‌والمسلمین سید عبدالهادی شاهرودی امام جمعه کنونی علی آباد کتول و یکی از طلاب مقرب وی شنیدم که گفت: (در زمانی پیش از پیروزی انقلاب اسلامی شهید صدر به ما گفت: با من برخورد عاطفی و شخصی نکنید و نگذارید وابستگی‌تان به من حجابی در برابر واقع‌بینی شود بلکه بایسته است معیار مصلحت اسلام باشد. بنابراین هر مرجع دیگری بتواند به اسلام خدمت کند و هدف‌های آن را محقق سازد باید در کنار آن ایستاد و از آن دفاع کرد و در آن محو گردید.)

او پایبند این رفتار و کردار بود زیرا می‌دید مرجعیت و مقام‌های دینی دکان کاسبی نیست بلکه مسؤولیتی سنگین است و دیگر آن که هدف باید اسلام باشد نه چیز دیگر و ما جز سربازانی که باید وظیفه خود به بهترین وجه ادا کنیم چیز دیگری نیستیم.

آنچه مر افزون بر جنبه رفتاری و اخلاقی شیفته و دلباخته آن عزیز کرد بی‌توجهی به اندیشه بیت علمی و دینی بود؛ از این روی خود را به بهانه این که به یک بیت علمی و دینی نامدار نسب می‌برد برتر از دیگران نمی‌دید و چون این گونه بود برتری جویی نمی‌کرد بلکه فروتن و آسان گذار بود.

از جایگاه علمی وی در بین علمای شیعه و اهل سنت بگویید.

بی‌گمان آنچه سید شهید در میدان‌های گونه‌گون علمی: فقه اصول اقتصاد فلسفه منطق… نوشت بیان گر جنبه‌هایی از ژرف اصالت و نوآوری و آفرینندگی است که شخصیت علمی سید شهید را برجسته می‌کند.

در این جا نمی‌خواهم ادعای بی‌جا کنم زیرا کتاب‌های وی در دسترس ماست و این گفته‌ها را تأیید می‌کند. من به عنوان طلبه به رهبران دینی و فکری خود که ابتکار به خرج می‌دهند و بر اعتلای سطح دانش حوزه به عنوان یک مجمع علمی – اسلامی ممتاز می‌افزایند به خود می‌بالیم. کتاب‌های سید شهید در عصرحاضر نقطه عطف بزرگی در ترقی و تکامل تشکیل می‌دهند و این را به گونه فشرده و مختصر حضرت آیت اللّه سید کاظم حائری در مقدمه کتاب اصولی خویش آورده است و به نوآوری‌های آن شهید اشاره دارد.

امّا جایگاه علمی و تأثیر فکری وی در بین علمای شیعه و سنی باید گفت: بسیاری از اندیشه وران و علمای دینی را مجذوب خود کرده بود از جمله دکتر محمد شوقی خنجری استاد علم اقتصاد و مشاور رئیس جمهور مصر انور سادات سخت تحت تأثیر اندیشه‌‌های روشن و شفاف شهید صدر قرار گرفته بود.

او وقتی دریافته بود که شهید صدر در دانشگاهی تحصیل نکرده و مسجد با روح ایمانی و ارزش‌های اسلامی خود دانشگاه او بوده شگفت‌زده می‌شود و می‌گوید: (مساجد صدها بار از دانشگاه‌های جهان بهترند.)

وی از افکار و دریافت‌های ژرف تازه‌ترین نظریه‌‌های پیچیده ریاضی در (الأسس المنطقیّة) شگفت زده شده بود.

از مبارزات سیاسی شهید صدر و دیدگاه‌های وی بگویید.

می‌توان دیدگاه‌های سیاسی شهید صدر را در چند محور خلاصه کرد:

  1. باور به برپایی حکومت اسلامی داشت تا به آنچه خداوند نازل کرده فرمان براند و نمونه‌ای ایده‌آل باشد برای واداشتن ملت‌های دیگر در پیمودن همان راه.
  2. بر این اعتقاد بود که همه تلاش‌های اسلامی باید تحت اشراف و زیرنظر مرجعیّت باشد و یا از موافقت آن برخوردار.
  3. به این باور بود که ساختار اوضاع بویژه در عراق فعالیت تشکیلاتی اسلامی را می‌طلبد.
  4. پشتیبانی از جمهوری اسلامی را در ایران بر هر مسلمانی واجب می‌دانست و بر تمام مراجع دیگر نیز لازم می‌دانست که با مرجعیت امام خمینی در همه مواضع همنوا شوند.
  5. در زمینه فعالیت سیاسی در آغاز جوانی حزبی اسلامی بنیان نهاد و آن را (حزب الدعوة الاسلامیه) نامید و شرح این را در کتاب خود: (الشهید الصدر سنوات المحنة وایام الحصار) یادآور شده ام.
  6. مبارزه مسلحانه را در عراق لازم می‌دانست و بر این نظر بود که تلاش‌های مردم در اوضاع سیاسی و امنیّتی عراق باید مسلحانه باشد؛ زیرا رژیم بعث به هیچ مفهومی از آزادی باور ندارد و هیچ اعتنایی به رأی ملّت و اراده او نمی‌کند و جز زبان زور هیچ زبانی را نمی‌فهمد.

درحوزه نجف گویا کسانی که به مخالفت با آرا و افکار ایشان برخاسته‌اند از ویژگی‌های اینان اگر امکان دارد بگویید.

بله با اندیشه‌‌های نو ایشان بسیاری مخالفت می‌کردند. با طرح‌های ایشان برای دگرگون ساختن نهاد مرجعیت گروهی مخالف بودند گروهی مرجعیت دینی را برای فرزندان و نوادگان خود به ارث می‌خواستند و می‌خواستند این نهاد در انحصار خانوادگی یا گرایش ویژه باشد درحالی که سید شهید برای درآوردن مرجعیت از حالت فردی و نهادینه کردن آن برنامه‌ریزی می‌کرد. این طرح در آنچه به عنوان (مرجعیت واقع گرا) نوشته روشن است.

بدین بحث باید پرداخت زیرا نمایان گر بذر نیکو و پروژه گران بهایی است که می‌شود آن را اجرا کرد و رویّه‌ای بنا نهاد که نهاد مرجعیت رو به کمال رود و هر مرجعی که زمام را در دست می‌گیرد ساختمان مرجعیت سابق را کمال بخشد نه این که پس از وفات مرجع پیشین از صفر شروع کند.

اما نسبت به حوزه و دگرگونی آن تلاش‌های سید شهید ابعاد اساسی چندی را در بر می‌گرفت از جمله: تغییر کتاب‌های درسی و تبدیل آنها به کتاب‌های درسی روشمند که هم روحِ مبانی پیشین را در خود داشته باشد و هم آخرین دستاوردهایی که علم اصول فقه منطق و… بدانها رسیده‌اند.

وی در پی آن بود که نیرو‌های کار آمد و شایسته از جوانان دانشگاه و روشنفکران را به حوزه جذب کند تا مشارکتی فعال در راه ترقّی سطح حوزه علمیه به گونه‌ای که متناسب به خواسته‌‌های زندگی و تکامل آن و نیاز‌های جامعه باشد پدید آید.

وی می‌کوشید تا همه نیاز‌های مادی طلاب را برآورد به گونه‌ای که طلبه بتواند تمام وقت خود را به درس و تحصیل علم ویژه کند.

بر اساس اندیشه‌هایی که در دگرگونی حوزه داشت کتاب (دروس فی علم الاصول) را نگاشت و بر آن بود کتاب: (دروس فی علم الفقه) را نیز بنگارد به گونه‌ای که پله پله از فتوای محض شروع کند تا به مرحله استدلال عمیق برسد تا فراگرفتن بحث‌های خارج که از عمق بیشتری برخوردارند بر طلبه آسان گردد. لکن با تأسف فراوان دست جنایت بعثیان پیش از این که آن عزیز بتواند طرح خود را به اجرا در آورد او را در ربود.

رژیم بعث چه شگردهایی برای خاموش کردن این شعله‌ی فروزان به کار بست.

حزب بعث در حالی به قدرت رسید که اندیشه‌‌های الحادی در تار و پود آن تشکیلات شوم رسوخ کرده بود و بر آن بود این اندیشه نامبارک را در بین جوانان مسلمان نفوذ دهد و آنان را از اسلام جدا کند. برای رسیدن به این هدف شوم تلاش بسیار کرد از جمله:

  1. در افتادن با مرجعیت دینی حوزه علمیه؛ زیرا تنها نهاد نیرومندی بود که با اندیشه‌‌های الحادی حزب بعث در افتاده بود.
  2. مخالفت سخت با حرکت اسلامی و کوشش در راه نابودی و خاتمه دادن بدان با بهره‌گیری از ابزارها و روش‌ها گوناگون.
  3. اعدام هزاران تن از بهترین طالب علمان و مؤمنان که پایه‌‌های مرجعیت را تشکیل می‌دادند.
  4. بیرون راندن عالمان و طلاب از عراق و پراکنده ساختن آنان برای خالی کردن حوزه‌‌های علمیه عراق از نیرو‌های کارآمد و ناتوان ساختن حوزه‌ها از ادامه راه.
  5. بیرون راندن بسیاری از شیعیان برای از اکثریت انداختن شیعیان و از هم گسستن جمع و تشکیلات شیعی به بهانه ایرانی الاصل بودن آنان.
  6. مبارزه با همه شعائر و نمود‌های دینی چون مراسم امام حسین(ع) حتی اذان نماز جمعه و همچنین گسترش تسلط خود بر مراکز علمی ـ دینی مانند دانشگاه فقه در نجف اشرف و مساجد و حسینیه ها.
  7. پی‌گیری طلبه‌‌های عراقی به بهانه وابستگی آنان به احزاب دینی یا واداشتن آنان به خدمت در نظام و…

با این وجود شهید صدر اصرار داشت راه را ادامه دهد و ادای تکلیف کند و دستاوردها (هر چه خواهد گو باش!).

بر این اساس در ابعادی چند برای پایان دادن حاکمیت حزب دست نشانده بعث و برپایی حکومت اسلامی در عراق به تکاپو پرداخت و برخلاف این که امکانات مادی مجال کافی نمی‌داد توانست در دانشگاهها، مدارس، ارتش، در بین توده مردم، زمینه‌سازی کند.

با آن که رژیم بعث نتوانست دست‌آویز و مدرکی که شهید صدر را محکوم کند به چنگ بیاورد ولی نیک دریافته بود که وجود او خطر بسیار برای حاکمیت او دارد؛ از این روی چند حرکت تبهکارانه انجام داد: تحت نظر قرار دادن ایشان اعدام همه نمایندگان و تعقیب آنان و… که با شهادت آن مظلوم و خواهر مظلومه‌اش این حرکت پایان یافت.

شهید صدر چند بار بازداشت شد و اگر از این بازداشت‌ها خاطره‌ای دارید بیان کنید.

وی چند بار بازداشت شد بدین شرح:

نخست در سال 1392هـ.ق برابر با 1971م. هنگامی که ناظم گزارِ جنایت‌پیشه رئیس سازمان امنیت عراق بود.

دوم در قیام جاودان صَفر سال 1397هـ.ق برابر 1977م.

سوم در رجب 1399هـ.ق. برابر 1979م. پس از دست یازیدن به قیام بزرگی که خواب از چشمان حاکمان بعثی ربود و نزدیک بود که بنیان حکومت آنان را برکند.

چهارم آخرین بار در سال برابر با 1980م. که به شهادت آن عزیز انجامید و شرح این درد جانکاه را در کتاب خود: (الشهید الصدر سنوات المحنه و ایام الحصار) آورده‌ام.

از رابطه شهید صدر با امام خمینی اگر خاطره و مطلبی دارید بیان کنید.

رابطه شهید صدر با امام خمینی رابطه منحصر به فرد بود. این پیوند تنها یک پیوند عاطفی و احساسی نبود بلکه بر ارزیابی ویژه از امام استوار بود.

شهید صدر به عنوان پشتیبانی از حرکت امام و اندیشه‌‌های آن بزرگ مرد پس از انتشار کتاب (حکومت اسلامی) امام از شاگردان خود خواست در بحث‌های امام شرکت بجویند و در آن زمان می‌گفت:

(امام کسی است که امیدها بدو بسته است برای این که با روشنی به برپایی حکومت اسلامی فرا می‌خواند و از این راه در برابر گروه‌هایی که ممکن نمی‌دانند برپایی حکومت اسلامی را پیش از قیام مهدی(عج) به چالش‌گری پرداخته است.)

امام از جهت دوراندیشی و دریافت نیازها و خواسته‌‌های عصر و حکمت و شجاعت که شهید صدر در او می‌شناخت برای آن شهید عزیز همیشه تحسین برانگیز بود.

از آخرین لحظه‌‌های زندگی علامه شهید و آخرین سفارش‌‌های آن مصلح بزرگ و دل مشغولی‌‌‌های وی در آن لحظه‌‌های بحرانی اگر مطلبی خاطره و نکته‌ای دارید بیان کنید.

سخن در این باره به گونه‌ای که تمام زوایای مطلب و اوضاع زمانی را در بر بگیرد آسان نیست ولی بسیار فشرده و مختصر می‌توان گفت:

سیر انقلاب اسلامی عراق سیّد شهید را ناگزیر ساخت که جانفشانی و شهادت را به گونه (اندیشه شده) برگزیند به گونه‌ای که شهادت او جریانی همیشه جاندار توفنده و شاداب باشد تا برای برانداختن نظام بعثی عراق و بر پا داشتن حکومتِ راستین اسلام ملت عراق را برانگیزد. طرح او در تشکیل رهبری سیاسی انقلابی به نام (رهبری جانشین) خلاصه می‌شود که مسؤولیت رهبری انقلابی اسلامی عراق را به عهده می‌گرفت که از اشخاصی تشکیل می‌شد. قرار بود پس از شکل گرفتن سیّد شهید به کار‌های زیر دست یازد:

  1. اعلامیه‌ای گفتاری و نوشتاری خطاب به ملت عراق بفرستد و به آنان سفارش کند که از (رهبری جانشین) فرمان برند و تمام دستور‌های آن را به کار بندند.
  2. به امام خمینی نامه‌ای بنویسد و از وی درخواست کند به اعضای رهبری توجه ویژه داشته باشد و از آنان با مهربانی‌های پدرانه و انقلابی پشتیبانی کند.
  3. سید شهید روزی از روزه بین دو نماز مغرب و عشاء به صحن شریف امام علی(ع) برود و در یک سخنرانی انقلابی به حاکمان بعثی هجوم برد و جنایت‌های آنان را بر شمارد و به ملت رهبری و ضرورت اجرای فرمان‌های آن را گوشزد کند. وی گفت:

( چنان سخن خواهم گفت که رژیم بعث ناگزیر مرا در صحن امام علی(ع) به شهادت برساند و رهبری جانشینی باید از این واقعه برای شدت بخشیدن به انقلاب و ادامه آن بهره بجوید.)

ضروری بود همه اعضای رهبری در عراق نباشند؛ از این روی سید شهید به یکی از کاندیداها گفت: به عضویت این جمع درآید و از عراق خارج شود ولی وی به علت‌هایی که مربوط به خود اوست دو دلی کرده بدین ترتیب خواست سیّد شهید محقق نشد و نقشه او ناکام ماند.

پس از این تنها یکی از دو راه را در پیش داشت یا تسلیم در برابر رژیم بعث و پذیرش همه شرط‌های آن که در این باره می‌گفت: (هرگز امکان ندارد مرجعیت را خوار و زبون کنم و به انقلابیان و به شهیدانی که برای انقلاب دعوت کردم و پاسخ گفتند و به مبارزه برخاستند خیانت کنم و سپس پیشاپیش کسانی باشم که عقب می‌کشند و در می‌مانند در برابر دست یافتن به چند سال زندگی که هیچ ارزشی ندارد.)

راه دوم شهادت بود هر چند به نوعی باشد که نمی‌پسندید یعنی کشته شدن در ساختمان سازمان امنیت و این تنها راهی بود که پیش روی داشت و برگزید پس از آن که تک و تنها و بی‌یار و یاور مانده بود. شرح این قصه پرغصه را در کتاب خود (سنوات المحنه) آورده‌ام.

اگر درباره چگونگی به شهادت رساندن آن سید مظلوم و به خاکسپاری وی مطلبی دارید بیان کنید.

آنچه از شاهدان عینی دریافتم این است که جنایتکار خیره سر صدام تکریتی خود آن سید شهید و خواهر گرامیش را پس از شکنجه‌‌های فراوان و با بدترین شیوه ه به قتل رساند.

سیّد شهید را با بند‌های آهنی بسته بوده‌اند و صدام جنایت پیشه با تازیانه بر سر و صورت وی می‌کوبیده و می‌گفته است: (تو مزدور ایرانیان هستی و می‌خواهی برای آنان درعراق انقلاب اسلامی بر پاکنی.)

شهید بنت الهدی با برادر عزیزش در یک اتاق بوده‌اند. شهید بنت الهدی در گوشه اتاق به خاطر شکنجه‌‌های زیاد و بریدن پستان بی‌هوش بوده و هر آنچه در پیرامونش می‌گذشته متوجه نبوده و پس از این مراحل صدام جنایت پیشه با تیر به زندگی آن دو عزیز خاتمه می‌دهد. آنچه را نقل کردم از منبعی آگاه و آشنا به جریان و مراحل تحقیق و شکنجه آنان به گونه خطی ثبت شده و در نزد من موجود است و به خواست خد در آینده نشر خواهم داد.

اگر درباره قهرمانی‌های شهید بنت الهدی مطلبی شنیده‌اید و از مبارزات و نستوهی‌های او چیزی دیدهاید و خاطره‌ای دارید بیان کنید.

نمی‌توان به این سرعت و در این مجال اندک درباره آن زن قهرمان مطلب درخوری گفت که تمام زوایای وجودی آن بزرگ زن را در بر بگیرد. آنچه در این مجال بایسته است گفته شود خاطراتی است که از آن قهرمان دارم که به زودی إن شاء اللّه در کتابی نشر خواهم داد که شاید بتواند این بزرگ قهرمان را به جامعه اسلامی بشناساند.

به نظر حضرت عالی برای احیای شخصیت شهید صدر و نشر افکار و اندیشه‌‌های ویژه وی حوزه‌‌های علمیه چه باید بکنند اگر پیشنهاد و یا طرحی در این‌باره دارید بیان کنید.

شهید صدر در همه ابعاد یگانه بود و ویژگی‌های منحصر به فرد داشت. در جانفشانی فداکاری ایثار مردم دوستی عشق به اهل بیت تبحّر در معارف اسلامی و… و این بی‌سابقه نیست. مکتب اهل بیت از این بزرگمردان و الگو‌های بدیع و ایده‌آل بسیار پروریده و به جامعه انسانی تحویل داده است.

شهید صدر نقش خود را به گونه کامل ایفا کرد و بر این اساس به عالمان و فاضلان موارد زیر را پیشنهاد می‌کنم:

  1. اهتمام به مکتب فقهی اصولی فلسفی و فکری وی که همچنان نو و گنجینه‌هایی هستند که ناشناخته مانده‌اند و نیازمند است کسی برای کشف آنها همت بگمارد و به جامعه و مراکز علمی بشناساند.
  2. چاپ و نشر هر آنچه که مربوط به شرح حال شخصی و مواضع فکری اوست. زیرا شهید صدر یک شخص نیست بلکه نمایان گر یک وضعیت خاص مذهب اهل بیت و مکتب نبوی اسلامی است. من هیچ مرجع شیعی در تاریخ عراق نمی‌شناسم بدین گونه و با این پای فشاری شهید شده باشد و شهادت را برگزیند و این چیزی است که زیبنده و سزاوار است از آن پیروی کنیم و بدان فخر بورزیم.

حضرت عالی کتاب ارزنده‌ای درباره رنجه دردها و جهاد سیاسی و اجتماعی و جایگاه علمی و معنوی آن شهید عزیز و سرفراز نوشته‌اید از ویژگی‌های این کتاب اگر امکان دارد خلاصه‌ای بیان کنید.

این کتاب تمام ویژگی‌های شهید صدر را در بر دارد و از تاریخ زندگی سراسر جهاد و فداکاری وی حکایت می‌کند و تنها یک گزارش مختصر و گذرایی از زندگی پر بار اوست آن هم از مهم‌ترین و خطیرترین مراحل زندگی وی.

این اثر نمایش‌گر مرحله رویارویی مستقیم شهید صدر با تبهکارترین رژیمی است که کشور عراق به خود دیده است.

این کتاب در بردارنده خلق و خوی اوست. امیدوارم که اهل ایمان به طور اعمّ و فرزندان ملت عراق به طور اخصّ از آن بهره جویند.

 

رادیو مناهج: پادپخش خمینی عراق حکایت زندگی بزرگ‌مردی است که نابغه حوزه علمیه نجف بود و همه وجودش را برای اسلام هزینه کرد؛ از نبوغ علمی تا جان خویش!

آنچه خواهید شنید:

 

قسمت اول:

  • نبوغ عجیب شهید صدر
  •  اجتهاد شهید صدر قبل از بلوغ
  •  ساده‌زیستی؛ سبک زندگی شهید صدر
  •  چرا شهید صدر هیچوقت خانه و ماشین نخرید؟!

قسمت دوم:

  • تأسیس «جماعه العلما»؛ اولین تشکیلات سیاسی علمای عراق
  • چرا شهید صدر مرجعیت را بر عهده گرفت؟
  • چه زمانی شهید صدر گفت: «ذوب شوید در خمینی»؟
  • طرح شهید صدر برای «مرجعیت موضوعی»

قسمت سوم:

  • کدام جریان حوزوی با شهید صدر کاری کرد تا آرزوی مرگ کند؟
  •  اقدامات شهید صدر برای تحول حوزه‌ چه بود؟
  •  شهید صدر چطور  برنامه درسی حوزه را تغییر داد؟
  •  چرا کتاب «دروس فی علم الفقه» تألیف نشد؟
  •  شهید صدر چطور امر تبلیغ را در عراق متحول کرد؟!
  •  چطور تعدادی از اهل سنت مقلد شهید صدر شدند؟

قسمت چهارم:

  • میشل عفلق که بود؟
  • محورهای مبارزه شهید صدر با حزب بعث (مشروعیت‌زدایی از حزب – نقشه‌ی کشتن صدام)
  • اقدامات حزب بعث برای ترور شهید صدر
  • سه بار بازداشت شهید صدر

قسمت پنجم:

  • حمایت شهید صدر از نهضت امام خمینی
  • چرا شهید صدر از طلاب مشهورش که حتی فارسی هم بلد نبودند، خواست تا در درس امام شرکت کنند؟!
  • ماجرای نامه اعتراضی شهید صدر به بختیار
  • شهید صدر بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران برای حمایت از آن چه کرد؟
  • حمایت فکری شهید صدر از انقلاب اسلامی ایران

قسمت ششم:

  • موضع منافقانه رژیم بعث در قبال انقلاب اسلامی ایران
  • ماجرای تلگرام مبهم امام خمینی به شهید صدر
  • جریان «گروه‌های بیعت» و ترس رژیم بعث
  • حمایت زنان انقلابی عراق از شهید صدر

قسمت هفتم:

    • چرا شهید صدر «شهادت هدفمند» را انتخاب کرد
    • محدودیت‌های شهید صدر در دوران حصر
    • محاصره غذایی منزل شهید صدر چگونه شکست؟
    • چرا رژیم بعث شهیده بنت‌الهدی را هم اعدام کرد؟

 

 

به گرازش پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ آیت‌الله شهید سید محمدباقر صدر از مراجع انقلابی و آگاه به زمان خود و از دانشمندان معاصر بود که در امر مبارزه نیز پیشگام بود. بخش مهمی از حیات شهید صدر همزمان با نهضت اسلامی و حضور امام خمینی در نجف بود و افکار و اندیشه‌های امام و شهید سیدمحمدباقر صدر اثر بسزایی در انقلابیون عراق و ایران بر جای گذاشت.

آیت‌الله مستجابی از مبارزین و علمای معاصر و یار شهید سیدمحمدباقر صدر، خاطراتی خواندنی درباره ایشان دارد. آنچه در ادامه می‌آید بخشی از یادمانده‌های آیت‌الله مستجابی است که توط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده است.

آیت‌الله مستجابی می‌گوید: شهید صدر به راستی حقیقت مجسم بود. اینجانب از بنی‌اعمام آیت‌الله شهید سید محمدباقر صدر هستم. به حکم تقارب سنی و شهرتی که فرزندان مرحوم آیت‌الله العظمی سید اسماعیل صدر طاب ثراه در نبوغ و کمال داشتند، شائق به زیارت عموزاده‌هایم بودم.

آن مرحوم در کنف برادر بزرگوار خود سید اسماعیل صدر برای ادامه‌ تحصیلات خود از کاظمین به نجف اشرف آمده بودند. رابطه‌ معنوی و ارتباط روحانی من با شهید فقید از سال‌های دور بود، زمانی که برای زیارت به اعتاب مقدسه مشرف بودم و قصد اقامت برای تحصیل نداشتم. در اولین برخورد و معارفه چنان مجذوب عواطف سرشار و محبت‌های معظم له شدم که تصمیم مرا در ماندن در نجف اشرف دوچندان کرد.

قصد اقامت در نجف اشرف برای تحصیل کردم و روزها و شب‌ها ضمن برخورداری‌ها از جو علمی و تحقیقی، سخت از مصاحبت شهید صدر برخوردار بودم. شیفتگی آیت‌الله برای پیمودن مدارج علمی و آثار نبوغ و اشتغال زیاد تحقیقاتی او از همان روزهای اول چشمگیر و جالب توجه بود. از همان روزها محاوره مشهود بود و دیدار نخستین او به هر برخورد کننده‌ای می‌فهماند که با مردی کاوشگر و دانش‌دوست روبه رو شده است. موانعی مانع تحصيل من شد و ناگزیر به بازگشت به ایران شدم. پس از چند سالی که موفق به عتبه‌بوسی آستان مقدس مولای متقیان شدم در بین فضلا و دانشمندان شهید صدر را در موقعیت بسیار عالی یافتم و متوجه شدم از حد یک طلبه‌ ساده به یک شخصیت علمی ممتاز در مجامع علمی شناخته شده است؛ یعنی آن طفل یک شبه ره صد ساله را پیموده است. در سعه‌ی صدر و مناعت و استغنای این مرد بزرگ به نقل خاطره‌ای ناگزیر هستم.

آن روزها شنیده شد مرحوم سید محمد صدر رئيس‌الوزراء عراق از معظم‌له برای تصدی یکی از مشاغل مهم قضائی دعوت کرده تا از وجود علمی و محبوبیت ایشان استفاده شود و هم با أخذ حقوق مناسبی زندگی خود را سروسامان دهد، ولی دعوت او با اعتذار و پاسخ منفی ایشان مواجه شد.

شهید صدر که به زندگی طلبگی دل خوش کرده بود تقاضای آزادی و فراغت بال برای فعالیت‌های علمی از عموزاده‌ خود می‌کند و به ایشان می‌گوید: من شیفته درس و تحقیق هستم و انتظار دارم با سابقه‌ عنایتی که در حق من دارید مرا برای ادامه‌ تحصیل و تکمیل معلومات خود آزاد بگذارید.

باری مسافرت‌های اینجانب تکرار می‌شد و در هر مرتبه از خرمن پرفیض و مهرش بهره می‌بردم، تا آخرین سفری که سال 56، قبل از پیروزی انقلاب اسلامی ایران اتفاق افتاد در صحن مطهر در بدو ورود مواجه با دو روحانی بزرگوار شدم که گفتند آقای صدر به انتظار تو هستند.

آتش شوق دیدار آن عزیز چنان از دلم زبانه کشید که مرا به دارالشرف صدر رهنمون شد.

آیت‌الله العظمی شهید صدر در اوایل نهضت امام خمینی در آن نهضت ذوب شده بود. شبی به من تلفن کرد که تو رابط بین ایران و عراق شو، تا ما بیشتر بتوانیم در این مسیر گام برداریم.

این شتاب بدان پایه رسیده بود که نتوانستم مراتب امتنان خود را از آن دو روحانی گرانمایه آیت‌آلله العظمی آقای سید محمود هاشمی و حجت‌الاسلام‌والمسلمین آقای مهری که از شخصیت‌های علمی بودند، ابراز دارم. به طور خلاصه در چند جمله باید روحیات شهید صدر را در برخورد خانوادگی و فامیلی خلاصه کنم. او یک انسان به تمام معنا بود و علاوه بر آثار برجسته قلمی و علمی از روحی بزرگ و از عواطف انسانی سرشار برخوردار بود. علم و حکمتش را از طریق تالیفات عالیقدرش همه می‌توانند بدانند ولی کسی نمی‌تواند از این آثار برجسته‌ علمی حدس بزند او تا چه حد انسان دوست و شیفته‌ی عواطف معنوی و شخصیت انسانی بود.

اینجانب از باده‌ مهرش بیشتر سر مست شده‌ام تا از عقل و حکمتش؛ به همین دلیل می‌خواهم بگویم او یک انسان فوق‌العاده بود. فوق‌العادگی شخصیتی او در نشان دادن روحیه‌ی اخلاقی و معنوی او است. او تجلی یک عارف بزرگ الهی اقتدا کرده به مولایش امام علی عليه‌السلام بود. او فدای عشق و عواطف مردمی گردید، او شهید شد تا رنج و شکنجه را از دیگران بردارد و چگونه زیستن را به فرزندانش بیاموزد.

در سال ١٣۵۶ همراه با خانواده به نجف اشرف مشرف شدم. آقای صدر مرجعی جوان و با اندیشه و رساله‌ی عملیه‌اش در دسترس مردم بالأخص جوانان قرار می‌گرفت.

شهید صدر از لحاظ عاطفی هم بی‌نظیر بود. آن قدر در تواضع بی‌نظیر بود که روزی قصد خداحافظی از خدمتش را داشتیم؛ مشاهده کردیم آن عالم فرزانه و فیلسوف کم نظیر‌، آمده در خیابان و در ماشین را گرفته تا ما سوار شویم، و این برای من همیشه یک درس ادب و احترام بوده که در همه‌ امور رهنمای من بوده است. مردم هنوز به عظمت آن شهید پی نبرده‌اند. تاریخ بعدها قضاوت خواهد کرد.

ارتباط اینجانب با آن مرد بزرگ تا آخر و قبل از شهادت برقرار بود و به صورت تلفنی از من خواسته بودند موجب اتصال و ربط بین ایران و عراق باشم.

آیت‌الله العظمی مرحوم شهید صدر تا جایی که من اطلاع دارم در اوایل نهضت امام خمینی در آن نهضت ذوب شده بود. شبی به من تلفن کرد که تو رابط بین ایران و عراق شو، تا ما بیشتر بتوانیم در این مسیر گام برداریم. من به ایشان گفتم از نظر ایران بسیار کار خوبی است و هیچ‌گونه ناراحتی نخواهد داشت. فقط شما از نظر سیاست عراق باید متوجه خودتان باشید که خدای نخواسته گزندی به شما وارد نشود. دو یا سه نامه هم به وسیله‌ای ارسال داشتند که من به جماران فرستادم. نامه‌ها مربوط به امام و اوضاع سیاسی بود.

 

فیلم‌