حوزه
صحبت صدر(١)؛ روحانیت چنان‌که صدر می‌گفت

نشست زندۀ اینستاگرامی صفحۀ رسمی پژوهشگاه شهید صدر، با عنوان «صحبت صدر؛ روحانیت چنان‌که صدر می‌گفت» با محوریت کتاب حوزه‌وبایسته‌ها برگزار شد.

نخستین نشست «صحبت صدر»‌ با موضوع «روحانیت چنان‌که صدر می‌گفت»، با حضور حجج‌الاسلام محمدمهدی رفیع‌پور و محمدرضا زائری و اجرای دکتر علی جعفرآبادی، پنجشنبه ١٧ مهرماه برگزار شد.

تحول در جامعه باید منشأ حوزوی داشته باشد

حجت‌الاسلام‌والمسلمین محمدمهدی رفیع‌پور، استاد کلام و فلسفه حوزه علمیه، در نشست «صحبت صدر؛ روحانیت چنان‌که صدر می‌گفت»، بیان کرد: پیش‌فرض مرحوم صدر بدون آنکه از واژۀ فلسفۀ فقه استفاده کرده باشد، مسائلی است که امروز با این عنوان در حوزه سرفصل دارد؛ از نظر شهید صدر اگر تحولات جامعۀ اسلامی بخواهد به سرانجام برسد و ریشه و اصالت داشته باشد، باید منشأ حوزوی داشته باشد؛ این دیدگاه برخلاف کسانی است که از حوزه نومید شده‌اند؛ لذا به‌دنبال تربیت نسل جوانی از طلاب تحول‌خواه بودند.

رفیع‌پور با بیان اینکه کتب آموزشی حوزه باید براساس مهندسی کلی فقه، متحول و حرکت ما گام‌به‌گام انجام شود، تصریح کرد: شهید صدر در فقه و رشته‌های دیگر موفق به نوشتن متنی برای آموزش حوزوی نشدند، ولی در اصول این کار انجام شد. دو نگاه به صدر وجود دارد، برخی می‌خواهند همه تحولات را براساس مبانی و دیدگاه‌های ایشان پیش ببرند که با وجود احترام به این دیدگاه معتقدم ایشان با حکومت اسلامی همانند دوره بعد از انقلاب درگیر نبودند و از طرفی شرایط خیلی عوض شده و امروز توقعات از حوزه خیلی زیاد است؛ لذا خوانش دوم از ایشان درست است و آن اینکه مطالب ایشان مقدمه و گام نخست است، نه اینکه آن را گام نهایی تلقی کنیم.

تحول‌خواهی فقه با بازتاب اجتماعی

این استاد حوزه علمیه اضافه کرد: شهید صدر اگر در میان ما بودند، امروز  خودشان در برخی مواضع علمی‌شان بازنگری می‌کردند؛ زیرا ایشان تحول‌خواه و به‌دنبال اجتهاد سامان‌یافته بود؛ امروز چهل سال از دوره شهادت ایشان گذشته و باید ببینیم آیا فقه شیعه پاسخ‌گو هست یا همانند فقه اهل‌سنت تکرار مطالب قدیمی است. ایشان معتقد است که نباید به دامان نظامات غربی بیفتیم، بلکه با استفاده از مبانی اسلامی و علوم روز، پویایی در فقه خودمان ایجاد کنیم که نماد این تحول‌خواهی در «اقتصادنا» دیده می‌شود. امروز باید به تأسی از آن شهید در علوم سیاسی، روان‌شناسی، جامعه‌شناسی کتبی مانند اقتصادنا داشته باشیم، ولی علی‌رغم سروصداهایی که داشتیم کار نشده است؛ البته حوزه کارهای خوبی در چهل سال کرده و زحمات را نباید نادیده گرفت، ولی در حد موردانتظار نبوده است.

رفیع‌پور با بیان اینکه توضیحات و نگاه صدر فضای علوم انسانی اسلامی است، گفت: رشته فقه در اندیشه ایشان خیلی جدی است، حتی همین فقه فردی سنتی، ولی معتقد است که باید آفاق و ابواب فقه را توسعه دهیم؛ زیرا علم تمدن‌ساز فقه است، ولی نه فقه فردی و سنتیِ صرف که به چشم‎انداز اجتماعی و بازتاب اجتماعی آن توجه ندارد؛ دیدگاه ایشان در فهم اجتماعی نص و جهت‌گیری آیندۀ حرکت اجتهاد غیر از فقهی است که در جواهر و عروه بحث شده است.

فقه را جذاب کنیم

این استاد حوزه علمیه اضافه کرد: الآن وقتی کلمه فقه در جامعه مطرح می‌شود عمدتاً جنبه فردی و سلبی آن به اذهان متبادر می‌شود، فقهی که قصد دارد خط قرمز بکشد و تحریم و محدودیت ایجاد کند؛ لذا فقه، فقیه و فقاهت برای جامعه جذاب نیست؛ بلکه آن را پس می‌زند، چون ما نتوانستیم فقه فردی را اجتماعی و بر آن اساس جامعه را اداره کنیم. فقهی که جامعیت دارد و نیازهای عصر جدید در آن دیده شود جذابیت دارد و می‌تواند انسان معاصر را با فواید فتوا اقناع کند؛ امروز نگاه از بالا به پایین و «از ما به یک اشاره/ از تو به سر دویدن» جواب‌گو نیست.

رفیع‌پور اظهار کرد: شهید صدر در عین اینکه بر فقه به‌عنوان دانش تمدن‌ساز تأکید دارد، درعین‌حال معتقد به تحول است؛ ما از سخنان ایشان بخش اول را گرفته و فقیه را همه‌کاره و قانون‌گذار می‌دانیم، ولی تحول در راستای فهم اجتماعی و تغییر متون فقهی با رویکرد اجتماعی را مورد بی‌توجهی قرار داده‌ایم. البته سخن از صدر است، ولی مقام معظم رهبری و امام خمینی(ره) هم مجتهدان تحول‌خواه هستند؛ امام در اواخر عمر بحث زمان و مکان را مطرح و رهبری فقه پویا را مورداشاره قرار دادند؛ لذا این یک مسیر است تا طلاب جوان بتوانند در آن حرکت کنند.

وی در پایان نشست مجازی «صحبت صدر؛ روحانیت چنان‌که صدر می‌گفت» تأکید کرد: از نگاه شهید صدر حوزه جایی نیست که افراد عمرشان را در آنجا تلف کنند، صدر نمی‌خواهد از فقه و حوزه عبور کند و آن را بی‌خود بداند، بلکه بر سامان دادن فقه و حوزه تأکید دارد؛ متأسفانه الآن چون حوزه پاسخ‌گو نیست حتی خیلی از هم‌لباسی‌های ما امید خیری به آن ندارند، ولی امید هست و باید تلاش بیشتری کنیم.

تحول به‌معنای کنار گذاشتن همۀ گذشته نیست

حجت‌الاسلام‌والمسلمین محمدرضا زائری، مدیرمسئول مجلۀ خیمه و فعال فرهنگی و رسانه‌ای، دومین سخنران نشست «صحبت صدر؛ روحانیت چنان‌که صدر می‌گفت» در پاسخ به این پرسش که اقتصاد اسلامی داریم؟ گفت: در اینکه امثال شهید صدر دغدغه بحث اقتصاد اسلامی و مبنای تئوریک و نظری برای اداره جامعه داشتند شکی نیست، ولی مهم‌ترین رویکرد ایشان به بحث امت است. من «اقتصادنا»ی او را «اقتصاد الامة الاسلامیه» می‌بینم نه «اقتصاد الاسلام». الآن تسامحی به کار می‌رود و آن است که به‌جای اقتصاد مسلمین می‌گوییم اقتصاد اسلامی و به آن حکم می‌کنیم؛ صدر گفت فلسفه و اقتصاد مسلمین نه اقتصاد و فلسفۀ اسلام.

وی افزود: گفتارهای شهید صدر برای قبل از تشکیل جمهوری اسلامی است؛ لذا به جدّ معتقدم که اگر امروز هم شهید صدر، امام موسی صدر و امام خمینی(ره) حضور داشتند از تعابیر متناسب با روز بهره می‌بردند؛ بنابراین نباید باری را بر دین تحمیل کنیم که نتواند به مقصد برساند و نباید در مخاطب توقعی ایجاد کنیم که نتواند محقق شود؛ فرقی اساسی بین سال ۴۹ و ۵۹ و ۹۹ وجود دارد؛ الآن چهل سال کارنامه جلوی ماست و نمی‌توانیم فقط شعار دهیم و حرف بزنیم.

زائری تصریح کرد: شهید صدر بایسته‌هایی برای حوزه از جمله در تربیت طلاب تعریف کرده است؛ رهبر معظم انقلاب هم بر تحول تأکید دارند، ولی تا سخن از تحول می‌شود، برخی طوری رفتار می‌کنند که گویا مراد از تحول این است که هیچ‌چیزی در حوزه به‌درد نمی‌خورد و باید همه را رها کرد؛ همچنین این دغدغه وجود دارد که آیا جریان حکومتی خاصی دنبال این بحث نیستند و نمی‌خواهند نظام و ساختار حوزه را بهم بریزند؟ اگر کسانی به‌نام تحول، کارهای غلطی کردند، بعد از آن ممکن است نگرانی و تردید در بحث تحول دامن زده شود.

 

تحول حوزه باید درونی باشد

مدیر مسئول و صاحب‌امتیاز ماهنامۀ خیمه با بیان اینکه اگر بخواهد اتفاقی در حوزه بیفتد باید در متن حوزه باشد و نه از خارج حوزه، اظهار کرد: یکی از بزرگ‌ترین ایرادات این است که یک شخصیت سیاسی و اجتماعی از بیرون بخواهد درباره تحول در حوزه حرف بزند و یا موج ایجاد کند. امید به تحول باید به نهادها و شخصیت‌های داخل حوزه وابسته باشد؛ ارزش شهید صدر این است که خودش برآمده از خاندان نهصدسالۀ مرجعیت است و حوزوی کامل و مطلق از بُن و اساس است، نه اینکه صرفاً یک نابغه دینی باشد؛ صدر رویکرد کاملاً انتقادی جدی دارد و تعبیر دارد که حوزه را باید کوبید و از نو ساخت، ولی باز نومید نیست و رویکرد عملگرایی دارد و اینکه حوزه را نهاد تبلیغی می‌داند ناشی از رویکرد عملگرایانه اجتماعی وی است.

زائری تصریح کرد: وی فقه را نقطه وصل اسلام به جهان می‌داند و درعین‌حال بین مبانی نظری و عرصه اجرا معتقد به اعتدال است؛ نگاه وی این است که حوزه باید با جذابیت فقه جامعه را اداره کند و زمانی جذاب می‌شود که بتواند به‌خوبی جامعه را اداره کند. فقه اگر کاربرد مؤثر در زندگی نداشته باشد به‌درد نخواهد خورد؛ تفاوت امام(ره) و رهبر انقلاب و شهید صدر با خیلی از فقهای ما در این است که معتقدند فقه اگر خود را در زندگی نشان ندهد و صرفاً در فضای کتب و تدریس باشد مفید نخواهد بود.

فقه بریده از زندگی کارآمد نیست

وی اضافه کرد: امروز مسئله مخاطب ما این است که روزی که من گرفتار مشکلاتی مانند ناتوانی در ازدواج، نداشتن شغل و… بودم حوزه کجا بود؛ امروز مخاطب انتخاب می‌کند، لذا ما باید کارآمدی فقه را در مقام رقابت با دیگران نشان دهیم؛ اگر طبق نظر صدر قبول داریم که فقه در همه عرصه‌ها جواب می‌دهد، باید این جواب آزموده، دیده و شنیده شود و خود را ثابت کند.

زائری در پایان سخنان خود در نشست «صحبت صدر؛ روحانیت چنان‌که صدر می‌گفت»  بیان کرد: یکی از مشکلات امروز این است که می‌گوییم ما جای ائمه(ع) نشسته‌‍‌ایم، ولی کمتر کارهای آنها را در مواجهه با مردم می‌کنیم و برخی مواقع فقط توقع داریم سخنان ما را اطاعت کنند؛ الآن رابطۀ حوزه و روحانیت گاهی چنین رابطه‌ای است؛ بنابراین بحث کارآمدی خیلی مهم است و جذابیت فقه در اینجا باید دیده شود. شهید صدر فرموده که اجتهاد مسیر تطبیق دین با زندگی است و فقه و فقاهت و اجتهاد، هدف نیست، بلکه مسیری برای نشان دادن حضور اسلام در زندگی است؛ وی واقعاً به اثرگذاری فقه اعتقاد دارد و بر ضرورت فهم اجتماعی نص تأکید دارد. زیرا وقتی فهم اجتماعی به‌وجود آید بسیاری از مسائل عوض خواهد شد.

 

 

میزگرد تخصصی بررسی روند تحول حوزه‌های علمیه با تکیه بر نظرات شهید صدر با موضوع «حوزه از آنچه هست تا آنچه باید» همراه با نقد و بررسی کتاب «حوزه و بایسته‌ها» صبح امروز به‌همت پژوهشگاه تخصصی شهید صدر با همکاری مؤسسه فتوح اندیشه برگزار شد.

در این میزگرد تخصصی حجج اسلام احمد رهدار رئیس مؤسسۀ تحقیقات و مطالعات فتوح اندیشه، سید سجاد ایزدهی عضو هیئت‌علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی و مهدی امیدی عضو هیئت‌علمی مؤسسۀ امام خمینی(ره) به بیان نظرات خود پرداختند.

در آغاز این نشست حجت‌الاسلام امیدی تلاش برای بازیابی هویتی حوزه را از نکات مهم کتاب حوزه و بایسته‌ها دانست و اظهار داشت: شهید صدر در یک تقسیم‌بندی سه وجهی، نیروهای متدین حوزوی را به سه دستۀ دنیاگرای مصلحت‌جو، دنیاگریز معناگرا و دنیانگر تکلیف‌گرا تقسیم می‌کند.

حجت الاسلام امیدی افزود: در این منظر انسان باید در لغزشگاه‌ها حرکت کند، ولی نلغزد؛ در این صورت جایگاه صدیقین را خواهد داشت و اگر مردود شود صلاحیت جایگاه صدیقین را ندارد؛ در این جایگاه، مصلحت دین بر فرد غلبه دارد و به‌نوعی مبلّغ، با متعلق تبلیغ خود وحدت پیدا می‌کند و شکست و پیروزی او شکست و پیروزی دین و آرزوها و دردهای او، آرزو و دردهای دینی است.

حجت‌السلام امیدی در ادامه به راهبردهای شهید صدر برای رسیدن به حوزه پشرو اشاره کرد و گفت: اگر از این منظر به رسالت حوزه بیندیشیم، در این صورت فقه هم باید تحول پیدا کند؛ بنابراین باید فقه را جذاب و در همه ساحات و ابعاد معرفی کنیم و آن را به‌شکل جامع، فراگیر و توانمند در قالب عمودی و افقی به پیش ببریم تا بتواند نیازهای این جهان را ترسیم کند. راهبرد دیگر شهید صدر، رسالت حوزه در راهبری امت است؛ یعنی حوزه ذات خود را نبیند، بلکه باید نگاه تکلیف‌گرای راهبری به امت داشته باشد. راهبرد دیگر ایشان هم دفاع از اسلام در حوزه نظر و عینیت اجتماعی است.

پس از سخنان حجت‌الاسلام امیدی، دیگر سخنران میزگرد تخصصی «حوزه از آنچه هست تا آنچه باید»، حجت‌الاسلام رهدار، بحث خود را در سه محور، تغییرات در حوزه، پیشنهادات در زمینه تغییرات در حوزه و مرجیعت و همچنین بایسته‌هایی که روحانیت باید به‌عنوان عاملان حوزه آنها را دنبال کند را مطرح کرد.

رئیس مؤسسه فتوح اندیشه با تصریح بر اینکه حوزۀ علمیه باید از پارادایم دین‌پژوهیِ تصوف گذر کند، اضافه کرد: من معتقد هستم پاردایم دین‌پژوهی حوزه علمیه، صوفیانه است، یعنی دنیایی که حوزه علمیه بیان می کند دنیای دین نیست.

وی ادامه داد: نوع نگاه حوزه علمیه به دنیا باعث شده ما را از مأموریت‌های اسلامی در گسترۀ جهان باز دارد؛ به عبارت دیگر کم‌اهمیت جلوه دادن دنیا یک نظام برنامه‌ای حداقلی است و ثمره آن غرق شدن در قم خواهد بود.

بنا به فرموده‌های شهید صدر دنیای حوزه علمیه باید متناسب با هدف‌گذاری و مأموریت‌های آن تعریف شود. اگر لازم است حوزه در مقیاس جهانی کنش داشته باشد باید ابزار لازم برای کنش در این مقیاس را در دست داشته باشد و طلاب خود را در سطح این کنش تربیت کند.

در پایان نشست نیز حجت الاسلام والمسلمین ایزدهی نداشتن مقدمۀ تحلیلی را یکی از نقدهای وارد بر کتاب «حوزه و بایسته‌ها» دانست و گفت: این کتاب مربوط به مباحث و سخنان شهید صدر در 50 سال گذشته است و از سوی دیگر نسبت به فضای حوزه علمیه نجف همچنین اقتضائات جامعه عراق تدوین شده است. به‌طور کلی دغدغۀ ایشان رهایی از گفتمان تمدن غرب در جامعۀ اسلامی است.

 

 

به گزارش روابط عمومی پژوهشگاه شهید صدر نشست «حوزه ازآنچه هست تا آنچه باید» برگزار می‌شود.

هم‌زمان با آغاز سال تحصیلی حوزه‌های علمیه پژوهشگاه شهید صدر با همکاری مؤسسه فتوح اندیشه برگزار می‌کند: نشست «حوزه ازآنچه هست تا آنچه باید».

میزگرد تخصصی بررسی روند تحول حوزه‌های علمیه با تکیه بر نظرات شهید صدر همراه با نقد و بررسی کتاب «حوزه و بایسته‌ها» اثر شهید صدر برگزار می‌شود.

در این میزگرد حجج اسلام سعید بهمنی، دکتر احمد رهدار، دکتر سیدسجاد ایزدهی و دکتر مهدی امیدی به سخنرانی خواهند پرداخت.

زمان: پنجشنبه ۱۰ مهرماه، ساعت ۸صبح.
مکان: قم، شهرک پردیسان، بلوار شهروند، خیابان البرز، کوچه١، پلاک۶، ساختمان پردیس حکمت

شهید آیت‌الله سید محمدباقر صدر از نوابغ معاصر بود که نظریه‌پردازی‌ها و نوآوری‌های متعددی را در عرصه‌های مختلف علوم اسلامی به ارمغان آورد، به‌گونه‌ای که در هر یک از دانش‌های حوزوی در زمره‌ بنیان‌گذاران‌ و صاحبان‌ مکتب‌ به‌شمار می‌آید. افزون‌بر این، نبوغ او تنها به نظریه‌پردازی در عرصه علوم محدود نشد. او به ساختار‌ها و نهادهای آفریننده علم و به‌طور ویژه حوزه علمیه نیز می‌اندیشید و در راستای تحول و اصلاح حوزه، اندیشه‌های نو و اقدامات گوناگونی داشت. بخشی از نوآوری‌های او مانند فقه نظام‌ساز و نظریه الاستنطاق در تفسیر موضوعی، دقیقاً در راستای تحول حوزه و ایفای نقش درست و اساسی آن ابداع شده بود. همچنین او خود با نگارش کتاب‌هایی مانند «اقتصادنا» و «البنک اللاربوی فی الاسلام» در مسیر حضور واقعی و اثرگذار حوزه در جهان امروز الگوآفرینی کرد.

شهید صدر در کنار فعالیت‌های شخصی به روشنگری برای طلاب در زمینه اصلاح حوزه نیز مشغول بود و در تبیین ماهیت، اهداف و وظایف حوزه و راهکارهای تحقق نقش آن در جهان و امت در جلسات متعددی مطالبی ناب و عمیق را با شاگردانش طرح کرد که بخشی از آنها امروز به دست ما رسیده است. اندیشه‌هایی را نیز برای اصلاح نهاد مرجعیت در نظر داشت که بخشی از آن را در طرح «المرجعیه الصالحه» به نگارش درآورد. افزون بر این، روش جدیدی را در تألیف رساله عملیه در پیش گرفت که بُعد کاربردی رساله را به سطح حقیقی آن می‌رساند و آن‌قدر جذاب و اثرگذار بود که افزون بر عالمان و نواندیشان شیعه،‌ بخشی از اهل سنت را نیز به خود جذب کرد و آنها به تقلید از شهید صدر بر اساس رساله او یعنی «الفتاوی الواضحه» روی آوردند. وقتی خود زمامدار مرجعیت شد در اصلاح روش ارتباط با مردم و تبلیغ، اقداماتی را انجام داد که سطح تبلیغ معارف دینی و گستره آن را به حد واقعی و مورد نیاز امت برساند. در تأمین معیشت طلاب و اصلاح وضعیت شهریه نیز ابتکاراتی داشت که برخی از آنها در دوره مرجعیت خود او امکان تحقق یافت.

[vc_row][vc_column][rt_blockquote_style blockquote_content=”حوزه به‌حکمِ ماهیت وجودی‌اش و میراث‌داری وظایف انبیا و امامان، مسئول بیان و تبلیغ و حفظ دین است؛ یعنی حوزه موظف است که اولاً مفاهیم و معارف اسلام در همۀ عرصه‌ها را بیان کند و ثانیاً این مفاهیم را نشر داده و تبیین نماید و از این مفاهیم دفاع فکری کند و آنها را در عرصۀ نظری صیانت کند و ثالثاً با تبلیغ و دعوتگری، در عمل و واقع از اسلام دفاع و آن را حفظ کند. مجموعۀ این سه محور، مأموریت اصلی حوزه در میان امت است.

محور اول: تبیین نظری
منظور از تبلیغ مفاهیم اسلام، بیان همۀ معارف و جنبه‌های تشریعی اسلام است که باید براساس فراگیری و شمول اسلام نسبت به همۀ عرصه‌های زندگی تبیین شود و در این راستا تنها به برخی از بخش‌ها اکتفا نگردد؛ بلکه اسلام به‌عنوان نظامی جامع و دربردارندۀ همۀ عرصه‌های زندگی مطرح شود.

محور دوم: دفاع نظری
هدف از محور دوم این است که ما تنها به بیان این طرح اکتفا نکنیم، بلکه از این احکام و مفاهیم به‌صورت فکری و نظری دفاع کنیم و شبهات موجود درباره آنها را پاسخ دهیم و آنها را با سایر اندیشه‌ها و طرح‌ها مقایسه کرده، به مسلمانان نشان دهیم که اسلام تنها راهی است که در جامعۀ اسلامی زندگی واقعی را برای انسان فراهم می‌کند.

محور سوم: دفاع عملی
محور سوم، محور دفاع عملی از اسلام در واقعیت است. دو محور پیشین به‌تنهایی کافی نیستند؛ زیرا اگر فرض کنیم که حوزه بتواند اندیشۀ اسلامی را طرح و از آن در ساحت فکر و نظر دفاع کند، باز هم این به‌تنهایی کافی نیست؛ زیرا حفظ اسلام به‌معنای حفظ وجود آن در خارج و حفظ آن به‌عنوان یک سلوک و فکر در عالم واقع است؛ چراکه اسلام دو معنا دارد :
یکی صرف اندیشه‌های موجود در قرآن و روایات است که این معنا از اسلام با محور اول و دوم حفظ می‌شود.
دیگری همان نمازِ نمازگزار، روزۀ روزه‌دار، معاملۀ پاک بین دو معامله‌کننده، حکومتی پاسدار عدالت و امثال این است که حفظ این اسلام تنها با بیان احکام و دفاع نظری از آنها محقق نمی‌شود، بلکه باید در جهان واقع نیز از آن دفاع کرد.

حوزه و بایسته‌ها، ص۶٩-٧٠
“][/vc_column][/vc_row]

 

نویسنده: عبدالرضا ایزدپناه

در بیست و پنجم ذی قعده 1353هـ.ق. در جوار جدش موسی بن جعفر(ع) کاظمین دیده به جهان گشود. در دامن مادری پارسا و دین شناس فرزند شیخ عبدالحسین آل یاسین عالم برجسته و نامور عراق بالید و پرورید.

پدرش سید حیدر صدر که به اجتهاد و تقوا زبان زد بود از همان کوچکی به استعدادهای او جهت بخشید و تا چهارده سالگی او که دار فانی را وداع کرد از سید محمدباقر عالمی به علم و تقوا بزرگ و به سن و سال خرد بساخت.

از همان کوچکی در دید مردم جلوه کرد و در محافل علمی نمایی از نبوغ خود را نمود. پس از پدر برادرش سید اسماعیل صدر که خود عالمی فرهیخته و پارسا بود مربّی و مرشد او شد و راه و رسم خداترسی بهره وری از عمر شناخت خود و مسؤولیتهایی که بر دوش عالم دینی است به او بیاموخت. به زودی دروس سطح را پشت سر نهاد و در اوان دومین دهه عمرش به همراه استاد برادرش به نجف هجرت کرد و در درس خارج دایی اش فقیه بلند مرتبه شیخ محمدرضا آل یاسین شرکت جست. نبوغ و هوشمندی وی در این محضر آشکار شد به گونه ای که دیدگاههای او مورد توجه اساتید و بزرگان قرار گرفت.

او با این که متّکی به نفس بود و در ابراز نظر صریح از آن دست کسانی نبود که نبوغشان زمین گیرشان می‌کند و تواناییهاشان آنها را می‌فریبد. در نبوغ و تواناییهای خود به نیکی بهره جست و در دوران تحصیل دانش پژوهی جدّی و سخت کوش و نستوه بود. 16 ساعت از روز را به گونه ای پیوسته تحصیل می‌کرد.

او از مادر و پدر و برادرش بیاموخت که تلاش بدون تقوا رهزن است. کوشش و نستوهی را با امداد از اجداد طاهرین خود قرین کرد و از فیوضات امیرالمؤمنین(ع) بهره مند می‌شد. ساعتی به حرم می‌رفت به تفکر می‌پرداخت و دانسته هایش را مرور می‌کرد.

گویند (چند روزی [رفتن به زیارت حضرت امیر(ع)] ترک شد. با این که کسی در جریان نبود مادرش حضرت امیر(ع) را خواب دید که فرمود: به باقر بگو: چرا درسی را که پیش ما گرفتی رها کرد.)

او به فراگیری دانشهای رایج حوزه بسنده نکرد در کنار آن به دانشهای نو نیز روی آورد و در آن عرصه هم مهارتی ویژه یافت.

آنچه برای او مهم بود فهم علم بود شرکت درازمدت در درس‌ها را ملاک نمی‌دانست؛ از این روی بیش از 16 تا 18 سال تحصیل او به درازا نجامید و پس از این مدّت در سال1378هـ.ق. در بیست وپنج سالگی تدریس خارج اصول را آغاز کرد. گرچه دوره اول خارج اصول او به درازا کشید ولی در پی راهی بود که طالب علم را زودتر به اجتهاد برساند و اهل فن گرداند. در سال 1381هـ.ق. خارج فقه را درحوزه آغاز کرد و نبوغ خود را در طرح مسائل نوپیدا و گشایش آفاق نو نشان داد.

او از فقیهانی نبود که به کرسی فقاهت و تدریس بسنده کند. این همه را پیش آغاز حاکمیت شریعت می‌دانست و فقیهان را مسؤول در قبال امت اسلامی. با این که پرداختن به دانشهایی غیر حوزوی و نگارش کتابهای غیر از اصول و فقه در آن احوال شأن فقیه نبود او پرداختن به این امور را رسالت اصلی عالم دینی و فقیهان متعهد می‌شمرد و خود در انجام این مهم پیشگام شد.

در زمینه مسائل معرفت شناختی که آن روزها به تازگی رخ نموده بود استوارترین نوشته را تحریر کرد و آن گاه که هجوم مکتبهای فلسفی و اقتصادی را به کشورهای مسلمانان احساس کرد در برابر تهاجم فرهنگی شرق و غرب راست قامت ایستاد.

او در این جبهه تنها نهی و تکفیر نکرد که این را راه کار نمی‌دانست. دیدگاههای مکتبهای فلسفی و اقتصادی شرق و غرب را آزادانه به بوته نقد و بررسی نهاد و دو کتاب پرمایه و بی مانند (اقتصادنا) و (فلسفتنا) را نوشت کتابهایی که هنوز مرجع صاحب نظران در فلسفه و اقتصادند.

او در برخی زمینه‌ها نه تنها به نزدیک کردن دیدگاههای فیلسوفان و دانشمندان غرب و شرق و عرضه آن بر منابع اسلامی پرداخت که روش‌ها و راه کارهای نوی را به جوامع بشری ارزانی داشت. دو کتاب (الاستقراء) و (البنک الاربوی) طرح نوی در دو مقوله شناخت و بانکداری در افکند.

در کنار تدریس و نگارش مبارزه سیاسی را آغاز کرد.

افزون بر تشکیل گروههای سیاسی به آموزش و پرورش ده‌ها شاگرد مستعد پرداخت که پرچمدار نهضت اسلامی و مروج اندیشه ناب محمدی(ص) در عراق و ایران و… شدند.

او به گونه ای آشکار وارد عرصه مبارزاتی علیه دولت عراق شد. شماری از شاگردان او را که چون فرزند او به شمار می‌آمدند رژیم عراق در شکنجه گاه‌ها به شهادت رساند که شاید که زهرچشمی باشد برای او ولی شهید صدر نستوه تر قدم به میدان مبارزه نهاد و آشکارا به حمایت از امام خمینی و انقلاب اسلامی و مردم مسلمان ایران برخاست و مردم عراق را نیز به قیام علیه ستم و ایجاد حکومت اسلامی فراخواند. استکبار جهانی که ترس آن داشت انقلاب اسلامی در عراق تکرار شود چاره را در شهادت او دید و آن بزرگمرد و خواهر بزرگوارش را درزیر شکنجه به شهادت رسانید.

دستورالعملی که پیش روی دارید آخرین سفارش او در آخرین درس‌های اوست آن هم درس قرآن.

او با تطهیر جانش حقایق و انواری را که از کتاب وحی نوش کرده بود بر جان شاگردان ریخت و به آنان آموخت که وراثت انبیاء تنها در فقه و اصول نیست. بایست وظیفه بان بود و مجاهد و این همه بدون انس با قرآن شدنی نیست.

او در این (دل نامه) ریشه همه گناهان را در زندگی بشر دنیاپرستی دانسته و با نگاهی تیز و روان شناسانه در جان مخاطب نفوذ می‌کند و حقیقت دنیا را که به تعبیر قرآن (متاع قلیل) است برای کمال جویان مجسّم می‌کند و دلهای ملکوتی را به تفرج در ملکوت وا می‌دارد:

سخنی از ملکوت دل با دلهای ملکوتی

در پایان از عرصه اندیشه به عالم دل و از میدان خرد به ساحت وجدان روی می‌کنیم. دمی با دل و وجدان مان می‌نشینیم.

قلب هایمان را به جای افکارمان بر قرآن عرضه می‌کنیم و به پیشگاه او می‌بریم تا بنگریم چه کسی بر دل مان ولایت دارد و فرمان می‌راند. چه دوستی و عشقی قطب و محور دل ماست و بر او سیادت می‌کند قلب ما به چه چیزی وابسته است؟

خداوند در یک دل دو ولایت را نمی‌پذیرد و دو عشق هم عرض را بر نمی‌تابد یا دوستی خدا و یا دوستی دنیا چه عشق به خدا و عشق به دنیا با هم جمع نمی‌شوند. بیاییم قلب هایمان را محک زنیم که آیا مرکز دوستی دنیا یا دوستی با خدا اگر دوستی خدا در دل مان جای گرفته است ژرفایش بخشیم و استوارش سازیم و اگر (پناه به خدا) دوستی دنیا در آن لانه کرده بکوشیم خود را از این درد بدخیم و مرض مهلک و تباه گر نجات دهیم.

هر مهری که بر مرکز دل نشیند به یکی ازدو شکل است:

1 . دوستی معمولی که محور و پایه ای جهت مهرها و دلبستگی‌ها خواسته‌ها و آرزوهای انسان قرار می‌گیرد که به گونه ای که اگر برای برآوردن نیازی رویکرد دیگری پیدا کند فوری به اصل خویش باز می‌گردد؛ چه این دوستی اساس دل را تشکیل می‌دهد و مرکز فکر دلبستگی‌ها و احساسات را مشغول کرده است گاهی به گفته ای کاری خوراکی یا آشامیدنی به طور موقّت دل می‌بندد ولی همان مهر نخستین محور قلب است.

 

2 . دوستی آن است که تمام وجود و درون انسان را در بربگیرد هیچ چیزی او را از دوستش باز ندارد: به هر کجا که نگرد روی دوست بیند و جلوه او نگرد محبوب او قبله وکعبه اوست.

این دوگونه دوستی هم نسبت به خدا پدید آید و هم نسبت به دنیا. در مهر به خدا که مایه شرف انسان است هر دو درجه محبت یافت می‌شود. درجه نخست در جان مؤمنان شایسته و پاکی که جانشان را از آلودگیهای دنیا پیراسته اند دیده می‌شود. اینان از مهر حق مرکزی برای همه مهر‌ها آرزو‌ها و احساسات در دل پدید آورده اند هر چند گاهی به وقت غذا به خوردن غذا می‌پردازند به بهره ای از بهره‌های مباح روی می‌کنند دوستی را دیدار می‌کنند به تفرج در خیابان می‌پردازند و… ولی با برطرف شدن گرفتاری به مهری که محور دل است باز می‌گردند چه مرکز دلبستگی آنان یکی است.

او دوستی درجه دو: (عشق) را در دل و جان پیام آوران اولیاء الهی و امامان علیهم‌السلام می‌توان یافت.

امام علی بن ابیطالب علیه السلام که ما از شرف مجاورت او بهره می‌بریم همه می‌دانیم این مرد بزرگ در این زمینه چه گفته است: (ما رأیت شیئاً إلاّ ورأیت اللّه قبله و بعده ومعه).

چه عشق به خدا این قلب با عظمت را به گونه ای فرا گرفته است که هر چه می‌بیند خدایی بیند حتی به گاهی که مردم را می‌بیند خدا را می‌نگرد با نعمت‌ها که رو به رو می‌شود خدا را می‌بیند و خلق خدا و نعمتهای او را جدای از او نمی‌بیند.

این معنا و این گونه نگاه به آفریدگان در همه حال دید او را تشکیل می‌داد چه دوست یگانه و معشوق کامل او خداست قبله آرزو‌ها و آمال او خداست. به خود اجازه نمی‌دهد با او انباز گیرد چه او غیر ذات سبحان حق را نمی‌بیند.

همین دو گونه دوستی نسبت به دنیا نیز هست همان دنیایی که به فرموده پیامبر اکرم(ص) سرآمد خطا‌ها و اشتباههاست: درجه نخست دنیاطلبی آن است که دوستی دنیا مرکز و خاستگاه سلوک و تصرفات انسان گردد گویی محور تلاش و کوشش او خواسته‌های شخصی اش است هر کجا سود شخصی او را بکشاند می‌رود. دنیا قاعده و پایه زندگی او می‌شود. گاهی مشغولیتهای پاک و معنوی روی او را از دنیا بر می‌گرداند به نماز مشغول می‌گردد و روزه می‌گیرد ولی با شتاب به دنیا که مرجع اساسی قلب اوست روی می‌آورد. هنوز از قلمرو سلطه شیطان خارج نشده به قلمرو او باز می‌گردد.

این دنیا طلبی آغازین است که خود بیماری بدخیم است.

ولی بیماری دنیا دوستی درجه دو گونه هلاکت زای آن جایی است که عشق به دنیا او را کور کرده و همه شبکه‌های دید او را در برگرفته است. نسبت او با دنیا چونان نسبت سید موحدان امیرمؤمنان با خدای سبحان می‌گردد: او هیچ چیز را نمی‌دید مگر آن که پس از او با او و بعد از او خدا را می‌دید. دنیاطلب نیز همه چیز را از زاویه دوستی دنیا نگرد حتی کارهای شایسته را نیز از چشم انداز سودهای شخصی بر می‌گزیند: نماز را روزه را و دیگر عبادات را. همه کارهایش رنگ دنیاطلبی می‌گیرد. در هر کاری نخست بازده دنیایی او را می‌بیند. انگیزاننده او مشتی از مال یا اندکی از مقام و جاه است چیزهایی که جز زمانی کوتاه با او نمی‌پاید. این نوع دنیاطلبی از گونه پیشین آن بسیار خطرناک تر است از این روی پیامبر اسلام(ص) فرمود:

«حبّ الدّنیا رأس کلّ خطیئة»

و امام صادق(ع) فرمود:

«الدّنیا کماء البحر مَنِ ازداد شرباً منه ازداد عطشاً».

نگویید همین اندک از دنیا را بر می‌گیریم سپس از او روی بر می‌گردانم این مقدار از مقام و منصب را به دست می‌آورم سپس به سوی خدا می‌روم چنین اندیشه ای عبث است؛ زیرا هر اندازه که از مال و مقام دنیا بر گیرید عطش شما بیش تر خواهد شد و عشق شما نسبت به آن افزون می‌گردد. دنیا بسان آبشور دریاست. دنیا سرآمد همه گناهان است.

رسول خدا(ص) فرمود:

«من اصبح واکبر همّه الدّنیا فلیس له مِن اللّه شَیءٌ».

و این یعنی گسستن پیوند با خدا؛ زیرا دوگونه مهر و عشق در یک دل نمی‌گنجد.

دنیاطلبی سرآمد همه گناهان است چون نماز را بی روح می‌کند روزه را بی معنا و معنویت می‌سازد و همه عبادات را از یاد خدا تهی می‌گرداند. وقتی که مهر به دنیا همه قلب را فرا گرفته است جایی برای چشیدن لذٌت عبادات باقی نمی‌ماند. من و شما می‌دانیم آنانی که با امیرمؤمنان علی(ع) در افتادند و ما امروز بدگویی شان می‌کنیم نماز و روزه را ترک نکردند لب به شراب نزده بودند دست کم بیش تر آنان چنین بودند. عبدالرحمان عوف صحابه جلیل القدر مسلمان سابقه دار روزی که او مسلمان شد شمار زیادی کافر بودند در خدمت رسول خدا زیست در فضای نزول وحی با قرآن با آیات الهی تنفس کرد ولی چه شد چه بر سر او آمد. وقتی خدا شهرهای ایران و روم را بر روی مسلمانان گشود مهر به دنیا از دل او زبانه کشید نماز و روزه می‌گزارد ولی دلش از دوستی دنیا پر بود وقتی انتخاب مقام خلافت بین علی(ع) و عثمان به دست او افتاد تا یکی از آن دو را برای خلافت مسلمانان برگزیند با این که می‌دانست که اگر زمام خلافت به دست علی(ع) سپرده شود خوشبختی دنیا و آخرت مسلمانان تأمین می‌گردد و اگر عثمان خلیفه شود درهای فتنه برای همیشه بر روی مردم گشوده خواهد شد حتی این را از عمر هم شنیده بود ولی دنیاطلبی عنان اختیار درست را از او بگرفت دستش را به دست عثمان داد و با او بیعت کرد و علی(ع) از خلافت دور افتاد.

ممکن است بگویند: علی(ع) از جانب پیامبر(ص) خلیفه پس از او بود کار عبدالرحمان بسان ترک نماز است و گناهی هم سنگ ترک نماز دارد؛ زیرا امام علی(ع) مهم ترین کارهای ضروری مسلمانان را در هر حال رهبری می‌کرد و بر فرض محال اگر پیامبر(ص) او را نصب نمی‌کرد آیا می‌شد عبدالرحمان را متهم به دنیا دوستی کرد؟ باید گفت این جا ربطی به نص پیامبر ندارد موضوع حکم دوستی دنیاست خیانت در امانت است. او می‌دانست که با آمدن امام علی(ع) دنیای او به خطر می‌افتد.

دوستی دنیا جان مایه وجود او شده بود و کور و کرش کرده بود و چنین دنیاطلبی سرآمد همه گناهان است چونانکه دوستی خدا اساس همه کمالات است دوستی خداست که به انسان کمال عزت شرف نستوهی پاکی و توان چیرگی به ضعف‌ها و ناتوانی‌ها را در همه احوال می‌دهد.

دوستی خدا بود که ساحران را چونان دگرگون کرد که از جلو داران آیین موسی(ع) شدند و در پاسخ تهدیدهای فرعون چنین گفتند:

«فاقض انت قاض انّما تقضی هذه الحیواة الدّنیا».

این شجاعت را از کجا آورده اند جز از عشق به خدا؟ عشق به خدا بود که علی(ع) را از پایگاهی دلیرانه برخوردار کرد شجاعت او بسان شجاعت درندگان نبود شجاعتی بود از روی ایمان و برخاسته از عشق به خدا. این دلیری تنها دلیری مبارز در میدان نبرد نیست بلکه شجاعت مقاومت ورد کردن است شجاعت شکیبایی و نستوهی است. و ضرب المثل شجاعت در میدان نبرد بود وقتی کمرش را برای رفتن به میدان مبارزه می‌بست که نزدیک به شصت سال از عمرش سپری شده بود. تنها و یک تنه بر خوارج حمله برد و چهارهزار نفر از آنان را کشت. این دلیری شگفت آور او در میدان کارزار از مهر خدا مایه می‌گیرد و عشق او به خدا اجازه نمی‌دهد که انبوه لشکریان را ببیند یا از تنهایی خود در برابر این همه لشکر وحشت کند. در شجاعت بر شکیبایی نیز نمونه بود. او به گاهی در برابر غصب حق خود سکوت کرد که در بحبوحه جوانی بود هنوز عارضه پیری بر او فرود نیامده بود ولی چون مصلحت اسلام در سکوت بود برای حفظ اسلام سکوت کرد تا دست کم شعائر اسلام باقی بماند. والاترین گونه شجاعت دلیری درگذشتن از خود و حق خود برای اسلام است. وقتی پس از قتل خلیفه دوم بر او خلافت با شرطهای ناهمسو با کتاب و سنّت عرضه می‌شود دست رد بر سینه مقام خلافت می‌زند. چنین دلیری در میدان جنگ در شکیبایی و در نه گفتن به دنیا از عشق او به خدا مایه می‌گرفت نه از اعتقاد و باورش؛ چه در این اعتقاد فلاسفه غرب نیز با او شریکند. این ویژگی‌ها وامدار باور عقیده تنها نیست باوری که به عشق برسد.

ما طالب‌علمان از دیگران بر پرهیز از دنیاطلبی سزاوارتریم چه ما خود را راهنمایان مردم به آخرت می‌دانیم و در منصب هدایت خلق قرار گرفته ایم. چگونه می‌توانی دنیای خودت را از آخرتت جدا پنداری؟ اگر دنیایت از آخرت تو گسسته شود مردم را به دنیای خودت فرا خواهی خواند نه به آخرت پروردگارت. در این صورت رهزن مردم از آخرت خواهی شد آن هم رهزن راه خدا راهی که خود باید مردم را به سوی آن فرا خوانیم و جلودار آنان در حرکت به سوی خدا و آخرت باشیم و دست مردم را گرفته و آنان را به آن راه بداریم.

اگر ما خود این راه را ببندیم اگر ما کژراهه رویم در آن حال مانع راه خدا و حجاب روز جزا خواهیم بود.

هرکس مهر دنیا بر او چیره شود تباه و هلاک می‌شود ولی ما طالب‌علمان و دانایان اگر دنیا طلب شویم هم خود هلاک شویم و هم مردم را هلاک کنیم؛ زیرا ما منادی هدایت خلق به سوی خدا هستیم دعوت به راه خدا و ارزشهای الهی پیشه ماست.

ما که در جایگاه پیوند دهی مردم به خدا هستیم اگر دل ما به خدا پیوند نداشته باشد چگونه می‌توانیم مردم را به خدا پیوند دهیم؟

ما از همه مردم به پرواگرفتن از این دره هوسناک سزاوارتریم چه ما ادّعای وراثت پیامبران امامان و اولیاء را داریم مقتدا و اسوه هایمان بزرگان و پاک باختگانی چون پیامبر اسلام امام علی امام حسن و امام حسین(ع) می‌دانیم و در راه آنان گام بر می‌داریم. آیا نباید این شرافت انتساب در ما زنده شود و جلوه گر باشد؟ این پیوند و نسبت جایگاه ما را در میان امت حساس تر و دقیق تر می‌کند؛ زیرا ما حاصل گفتار آن بزرگان و نماینده سیرت و رفتار آنان هستیم. داناترین مردم به گفتارشان و شناساترین افراد به رفتارشان مگر رسول خدا نفرمود:

«إنّا معاشر الانبیاء لانورث ذهبا ولافضة ولا عقارا انّما نورث العلم والحکمة».

و امیرمؤمنان(ع) نفرمود:

«ان أمارتکم هذه لاتساوی عندی شیئاً إلا ان اقیم حقّا او ادحض باطلاً».

امام علی(ع) برای خدا کار می‌کرد و فانی در اراده حق بود. اگر او دنیا طلب بود و حکومت را برای دنیا می‌خواست بدبخت ترین و سیه روزترین مردم بود؛ چه او در کودکی از خونش در راه خدا گذشته بود و بارها تا دروازه شهادت رفته بود و در دوران غربت اسلام و تنهایی رسول خدا(ص) از او و رسالت الهی او دفاع کرده بود و در این مهم لحظه ای تردید به خود راه نداده بود. نه برای مرگ حسابی بازکرده بود و نه دنیا نزداو بهایی داشت. او فارغ از مرگ و زندگی بود [بلکه فوق مرگ و زندگی بود] در زمان حضور پیامبر(ص) سرباخته ترین بود و پس از رحلت آن عزیز نیز تسلیم محض بود. در راه خدا از همه کوشاتر بود و در بیش ترین رنج و تلخیها را در راه اسلام چشید.

با محاسبه‌های دنیوی چه چیزی در برابر این همه رنج به دست آورد؟ آیا این سیرت و رفتار او را از خلافت محروم نکرد؟

آیا سال‌ها خانه نشین نشد؟

آیا او را هزار ماه بر منبرهای مسلمانان ناسزا نگفتند؟

همان منبرهایی که پایه هایش بر جهاد نستوهی فداکاری و خون دل خوردنهای او بر پا بود.

با این همه آنان گاه که ابن ملجم مرادی فرق مبارک او را شکافت صدای کامیبابی سرداد: «لقد فُزتُ بِرَبِّ الکعبة» اگر بهای فداکاریهای او دنیا بود او محروم ترین افراد از بهره‌های دنیایی بود. نه بایست خود را کامیاب می‌شمرد و بهترین بهره‌ور از دنیا به شمار می‌آورد!

همین آخرین پیام او: «لقد فزت برب الکعبة» گواه است و شهادت گواه این که او به این دنیا دل نبست و در همه حال برای خدا کار کرد. اکنون که زمان لقای خدا رسیده لحظه ای که مزد و پاداش او به تمام و کمال داده می‌شود و دربرابر آن همه رنج‌ها و اندوه‌ها در نعمت و رضوان جاودان حق غرق می‌گردد.

آیا این امام اسوه برترما نیست؟ آیا زندگی او (سنّت) نیست؟ مگر سنّت غیر از گفت و کرد و تقریر معصوم است؟

بر ماست که به پیروی از آن بزرگان از دلبستگی به دنیا دامن گیریم ما دنیایی هم نداریم که به آن دل ببندیم دنیای یک طلبه چیست؟

شگفتا طلبه و دنیاطلبی؟ مگر همه این چند روزه دنیا چیست که گرفتار آن شویم و از مقام رضوان من الله اکبر محروم مانیم. نعمتهایی را که هیچ گوشی نشنید و هیچ چشمی ندیده و در خیال بشر نمی‌گنجد رها کنیم و به دنیایی که وهم و خیالی بیش نیست بچسبیم. دنیا همه اش وهم و خیال است و دنیای طلبه بخش کوچکی از این خیال و وهم؟

بیاییم خودمان را باهارون الرّشید مقایسه کنیم. او چه گرفت و چه چیزی از دست داد و ما در برابر از دست دادن همان چیز چه به دست آورده ایم و چه چیزهایی را از دست داده ایم. ما او را شب و روز بَد می‌گوییم که گول دنیا را خورد ولی می‌دانیم در چه کاخهایی زندگی کرد چه خوشگذرانی‌ها داشت چه لذت‌ها برد چه زمامداری و حکومت پهناور و نیرومندی داشت. خلافت و سلطنت او همه جا را گرفته بود. هارون الرشید به چنین دنیایی سر سپرد. ما مدّعی هستیم از هارون الرّشید بهتریم از او پارساتر و با تقواتریم! آیا دنیای هارون الرّشید به ما روی آورده است. تا آزمایش شویم و پارسایی و تقوای خویش را بسنجیم؟

هان ای فرزندانم برادرانم عزیزانم ای فرزندان علی! آیا دنیای هارون الرشید بر ما عرضه شده است؟ نه دنیایی که بر ما روی کرده بسیار اندک است و ناچیز. هارون به ابرها می‌گفت هر جا می‌خواهید ببارید از قلمرو خلافت هارون بیرون نیست مالیات و خراج آن به خزینه من خواهد آمد. او در راه چنین دنیایی موسی بن جعفر(ع) را زندانی کرد.

آیا چنین دنیایی به ما روی کرده است و چنان آزمونی شده ایم تا ببینیم موسی بن جعفر(ع) را زندانی نمی‌کنیم؟

به زندگی طلبه هیج حقیقتی جز رضوان الهی نباید حاکم باشد. هر طالب علمی حالش چونان علی بن ابی طالب(ع) است. اگر با انتخاب طلبه ای به دنیا رو کرد اگر با این زندگی طلبگی به دنیا دل بست روسیاه ترین و بدبخت ترین مردم دنیاست؛ زیرا نه دنیای او دنیاست و نه در آخرت بهره ای دارد.

پس بایسته است همه توان و هَمّ خویش را در آبادسازی آخرت به کار گیریم دل خود را از عشق و دوستی حق لبریز کنیم جایی برای غیر او نگذاریم.

امامان معصوم(ع) برای وانهادن دنیا و چیره شدن بر دنیاپرستی دستورالعملهایی را داده اند: یاد مرگ در همه حال کارآترین دارو و برای درمان بیماری دنیاپرستی است.

همه ما می‌گوییم مرگ هست دنیا فانی است همه رفتنی اند ولی آن را برای خودمان باور نداریم.

ییاد مرگ وقتی دوستی دنیا را از دل می‌برد که خود را در همه حال بر پرتگاه مرگ ببینیم مرگ همیشه فرادیدمان باشد.

همه ما هر روز دوستانی و نزدیکانی را از دست می‌دهیم جلوی چشم ما برادرانی از ما از این دنیا به دنیای دیگر رخت بر می‌بندند. پدر من بیش از عمر الآن من عمر نکرد برادر من هم بیش از این که من عمر کرده ام زندگی نکرد. اکنون من عمر خویش را کرده ام بسیار معقول می‌نماید که من بیش از پدر و برادرم عمر نکنم. هر یک از ما باید همگنانی برای مدّت عمر خود برگزیند و خود را برای رفتن آماده کند. همه ما دوستانی داشتیم که کوچ کردند عزیزانی که از این دنیا رفتند و هیچ چیز از آرمان‌ها و آرزوهایشان باقی نمانده است.

اگر برای آخرت کار کرده اند به «مقعد صدق عند ملیک مقتدر» راه یافتند و چنانچه درراه دنیا عمرشان را سپری کرده آند نسبت به آنها همه چیز پایان یافته است. اینها همه برای ما عبرت است.

پیداست این دستورالعمل امامان(ع) را باید آویزه گوش کنیم و همیشه مرگ را به یاد داشته باشیم تا حرص به زندگی در دنیا درما بشکند هوس‌ها بسوزند.

چه زندگی ای؟ چه دنیایی؟

چند سال چند ماه و شاید چند روز دنیا. چرا برای این چند روزه دنیا زندگی دائمی و ابدی را بر خود سیاه کنیم؟ از چه زندگی ای دفاع می‌کنیم؟ هستی مان را درراه چه اندازه از بهره‌های زندگی فدا می‌کنیم؟

این همه جنب و جوش برای چه اندازه از زندگی داریم؟

برای ده روز یک ماه دو ماه؟ هیچ نمی‌دانیم. نمی‌دانیم آیا تاوان این اندازه خطا را می‌توانیم بپردازیم. این اندازه از کوتاهی و گناه در برابر خدا بر برابر دینمان برای ما قابل تحمل است. تحمل پذیرش تاوان این خطاها در برابر چه چیز؟ ده روز یک یا دو ماه زندگی این بهای خیلی پستی است.

از خدا می‌خواهیم دلهای ما را پاک سازد قلبهای ما را به نور ایمان جلا دهد همّت ما را خداجویی و خداطلبی کند دل ما را از مهر و محبّت ترس و باور به او پر کناد و ما را به عمل به کتابش توفیق دهاد.

وآخر دعوانا ان الحمد للّه ربّ العالمین

 

نویسنده: محمدجواد عنایتی

فقه تجلّی جلوه حق از زبانِ وحی در باغستان هستی و کلید راه گشای دشواری‌های عملکردی بشر در وادی وجود است و عرصه آن گسترده ترین عرصه زندگی بشر و تمسّک بدان (عروة وثقی) و (مصباح هدایت) در تمامی زوایای زیستی انسانی تا نهایت تداوم وجودی زمان و مکان است و رساله‌‌های عملی نسخه‌‌های شفابخش این گستره و نسخه پیچان آن اسلام شناسان روشن ضمیر فقیهان وارسته و مراجع عالیقدر و مرزبانان استوار دین‌اند.

و از قافله این فرزانگان آیت اللّه شهید سید محمد باقر صدر بوده است. در این نوشتار به شرح شناساندن رساله عملیه او (الفتاوی الواضحة) می‌پردازیم:

پیش از شناساندن شرح چند نکته سودمند است:

1 . نگاهی کوتاه به زندگی شهید صدر.

2 . اندیشه‌‌های فقهی شهید صدر.

3 . نگاهی گذرا به فتوانگاری.

4 . کاستی‌های رساله‌‌های عملیه و عوامل آن.

نگاهی کوتاه به زندگی شهید صدر

خاندان صدر از خاندان‌های اصیل و پرآوازه دانش اسلامی بوده است. جد اعلای شهید صدر سید صدرالدین از فقیهان و شاعران و ادیبان بلندپایه عصر خود بوده و در سیزده سالگی بسان علامه حلی و فاضل هندی مرتبه قدسی اجتهاد را دارا شده است.

جدّ ایشان سید اسماعیل صدر از شاگردان میرزای شیرازی و مرجع شیعه پس از آن بزرگوار بود.

پدر ایشان سید حیدر صدر عالمی پارسا و خوگرفته به اخلاق الهی بود. و مادر ایشان دخت آیت اللّه عبدالحسین آل یاسین بانویی پرهیزگار بود.

از این زوج پرهیزگار سه فرزند به دنیا آمده و آخرین آنان شهید صدر بود که در کاظمین چشم به جهان گشوده و در چهار سالگی پدرش را از دست داد و تحت سرپرستی مادر و برادر دانشمند و گرامیش سید اسماعیل قرار گرفت. از کودکی نشانه‌‌های نبوغ در او آشکار بود.

در دوره تحصیلات ابتدایی غیر از کتاب‌های درسی به هر کتاب علمی و فرهنگی که دست می‌یافت مشتاقانه به مطالعه آن می‌پرداخت. در این دوران فلسفه مارکسیسم را مطالعه کرد و به نقد عالمانه آن پرداخت. پس از فراغت از مدرسه در یازده سالگی ضمن فراگیری (منطق) پاره‌ای از آرای آنان را به نقد کشید و در همین سال شروع به آموختن (معالم الاصول) کرد و بیش تر کتاب‌های درسی سطح را بدون استاد مطالعه کرد.

پیش از 12 ـ 13 سال نداشت به نجف هجرت کرد و در حوزه درس آیت اللّه محمد رضا آل یاسین و آیت اللّه خویی حضور عالمانه یافت. وی بر کتاب فقهی استادش آل یاسین تعلیقه اجتهادی نگاشت. پس از پایان بردن تحصیلات عالی اصولی و فقهی خود تدریس خارج اصول و فقه را در 25 و 28 سالگی آغاز کرد و در حوزه شاداب درس او فضلا و مجتهدان زیادی شرکت جستند و تربیت یافتند.

او در کنار تلاش‌های علمی از مبارزه سیاسی غافل نبود و در این اواخر رهبری خیزش عراقیان را عهده دار شد و رژیم عراق که از مبارزات او به ستوه آمد و از ظهور خمینی جدید در عراق هراسناک شد وی را همراه خواهر فاضله اش بنت الهدی در بیستم فروردین ماه 1359 به شهادت رساند. عاش سعیداً و مات سعیدا.[1]

اندیشه‌‌های فقهی شهید صدر

علامه شهید براساس مبانی و نوآوری‌های شکلی و محتوایی اصولی و فقهی خود و نیز شناخت عالمانه دشواری‌ها و پیچیدگی‌های تئوریک فقه شیعه و تلاش علمی و گسترده در حل آنها جان تازه‌ای به فقه بخشید. او در نوشته‌‌های خود بویژه مقاله: (الاتجاهات المستقبلیة لحرکة الاجتهاد عند الشیعه)[2] به شرح پاره‌ای از دشواری‌ها و پیچیدگی‌‌های فقه و راه حل بنیادی آنها پرداخته است که گزیده‌ای از آنها را می‌آوریم:

در دید او هدف اصلی اجتهاد فقهی و رسالت فقها شرح و برابرسازی نظر اسلام در دو حوزه زندگی فردی و اجتماعی بشر است ولی فقه موجود به دلیل انزوای سیاسی تنها به برابرسازی شریعت در حوزه زندگی فردی پرداخته است:

(تطبیق النظریة فی المجال الفردی وبالقدر الذی یتصل بسلوک الفرد وتصرفاته.)[3]

و فقیه می‌انگارد بیش از این وظیفه‌ای ندارد و از شرح شریعت در حوزه زندگی اجتماعی به دور مانده است.

 

سپس در ادامه دشواری‌های برآمده از این روش تفکر را بر می‌شمارد.

1 . نگاه فردگرایانه به شریعت از این روی فقیه فردگرا قانون دیه و قصاص را ناسازگار با قاعده لاضرر می‌انگارد.

2 . گشادن دشواری‌های فقهی با شیوه‌‌های فردگرایانه در مثل فقیه فردگرا مشکل (ربا) را مشکل فرد می‌داند نه یک گرفتاری و دشواری اجتماعی و تلاش او نیز بر گشادن این گره اجتماعی از چشم انداز فردی است نه اجتماعی.

3 . کارگر افتادن روش تفکر فردگرایانه در فهم نصوص: فقیه فردگرا برای پیامبر(ص) و امامان(ع) جایگاه حکومتی باور ندارد؛ از این روی گفتار و رفتار آنان را روشن کننده حکم ثابت و دائمی شرع می‌داند.

4 . برابر نکردن روح نصوص شرعی بر واقع و برگرفتن قاعده از آن: فقیه فردگرا جمود بر الفاظ نصوص دارد و از استخراج روح نصوص شرعی و برگرفتن قاعده از آن و برابرکردن آن بر واقع غافل است از این روی در یک موضوع ویژه به احکام گوناگون گردن می‌نهد و تجزیه را روا می‌دارد.

نوآوری‌های محتوایی

شهید صدر برای گشودن دشواریها که بازدارنده‌‌های بزرگی در راه قانونی و حقوقی شدن فقه شیعه در سطح کلان زندگی بشری اند راه گشا‌های چندی را ارائه کرده که به بعضی از آنها اشاره می‌کنیم:

الف . نظام واری و هدف مندی فقه: او بر این باور بود که شریعت یک نظام و سیستم هدف مند است که هر کدام از اجزا و داده‌‌های آن در یکدیگر کارگرند و همه به سوی برآوردن هدف‌های دین در حرکتند و باید بدان نگرش نظام وار در دو حوزه بشر داشت تا بتوان روح شریعت را شناخت و شناساند.

(الاسلام کل لایتجزا وان التطبیق الفردی للنظریة لایمکن ان ینفصل بحال عن التطبیق الاجتماعی لها.)[4]

و خود در انتزاع و ترسیم نظام اسلامی در ساخت‌های گوناگون آن کوشید و در این راستا کتاب (اقتصادنا) را در شرح نظام اقتصادی اسلام نگاشت.

ب . تقسیم احکام شریعت به دگرگونی پذیر و دگرگونی ناپذیر: به نظر او راز و رمز خاتم بودن و همیشگی زمانی و مکانی دین در وجود احکام دگرگونی پذیر و دگرگونی ناپذیر و ترکیب بهینه این دو در پیوند با هدف‌های دین است. او از این رهگذر به فتاوای نوینی دست یافت. از باب نمونه: احیای زمینها را دردوره کشاورزی مدرن به تنهایی عامل مالک شدن نمی‌داند و مصلحت اندیشی ولی امر را ضمیمه می‌کند؛ بلکه احیا در عصر معصومان را که کشاورزی سنتی و ابتدایی بوده عامل مالک شدن زمینها می‌داند.

3 . فراغ قانونی (منطقة الفراغ): او بر این باور بود که فراغ قانونی یا میدان‌های آزاد حقوقی که در برگیرنده مباحها امور امضایی احکام حکومتی و ولایتی است امتیاز شریعت و عامل پویایی و سازگاری آن بازمانها و مکان‌های گوناگون است و باید بدان توجه داشت.

4 . تقسیم نصوص به تبلیغی و ولایتی: او بر این عقیده بود که پیامبر(ص) و امامان(ع) دارای دو مقام بوده اند و بر پایه هر مقام نصوصی از آنان صادر شده است:

الف . مقام تبلیغ و تشریع احکام.

ب . مقام ولایت و امامت.

احکام نصوص گونه نخست را همیشگی و دگرگونی ناپذیری و احکام روایات مقام دوم را موقت و دگرگون شونده می‌دانست.

نوآوری‌‌های شکلی

او افزون بر شناخت دشواری‌های درون فقهی و طرح نوآوری‌های محتوایی برای حل آنها از شکل و شیوه ارائه تلاش‌های فقهی غافل نبود و در این راه پیشنهادهایی ارائه داد و کارهایی را انجام داد که به تناسب نوشتار به یکی از آنها اشاره می‌کنیم:

او عقیده داشت: رساله‌‌های عملی جلوه فقه در صحنه عمل مؤمنانند و باید سازوار با هر زمان و مکانی نگاشته شوند و بر این اساس دگردیسی رساله‌‌های عملیه را بایسته می‌دانست و خود نیز با این که پیش از الفتاوی الواضحه) تعلیقه اش را بر (بلغة الراغبین) و (منهاج الصالحین) منتشر ساخته بود و می‌توانست با جای دادن فتاوای خود در متن (منهاج الصالحین) خود را از رساله نگاری رها سازد ولی وقتی کاستی‌های رساله‌‌های عملیه و بایستگی دگرگونی آنها را دریافت به نگارش (الفتاوی الواضحه) پرداخت.

نگاهی گذرا به فتوانگاری

فتوا یا دکترین فقها Jurisprudents آرایی است که آنان در کتابها یا در پاسخ پرسشها آشکار می‌دارند.5 و فتوانگاری نگارش آن آرا است و به نوشته مه ونه یوستی نیانوس:

(تقریرها و آراء فقیهانی است که روش ساختن قانون و نسبت را بر عهده دارند.)6

 

این نوع نگاره‌ها رساله عملی یا به گفته حنفیان خراسان (رساله عامیه)[7] نام گرفته است.

در فقه یهودی و مسیحی و زردشتی نیز به مانند آن بر می‌خوریم به گونه نمونه شماری از آنها را نام می‌بریم.

1 . در 451 و 450 پیش از مسیح الواح دوازه گانه به نگارش در آمده بود.

2 . در 212 مسیحی آئمیلیوس پاپینیانوس Aemilus Papinianus دفتر مسائل قانونی و فتاوی خود را به نگارش در آورده است.[8]

3 . در فقه زردشتی مانند روایات داراب هرمز و داستان دینیک و ماتیکان هزار داستان و روایات امیداشوهشتان و غیره آمده است.[9]

انگیزه فتاوانگاری

مردم که از یک سو مسلمان و دیندارند و از سوی دیگر از استنباط مسائل شرعی خود از منابع اصیل اسلامی ناتوانند برای شناخت وظیفه‌‌های شرعی اعتقادی و عملی خود به مجتهدان مراجعه می‌کنند و آنان برای پاسخ بدین نیاز عمومی به نگارش رساله‌‌های عملیه می‌پردازند.

سیر تاریخی رساله‌نویسی در اسلام

مهم ترین وظیفه مشترک انبیا و امامان(ع) و عالمان در عصر حضور و غیبت تبلیغ روشن گری دین است. پیامبراکرم(ص) در نخستین سال‌های برانگیختگی با فرمان الهی: (وانذر عشیرتک الاقربین) انجام این رسالت را آغاز کرد و تا فرجام زندگی دلسوزانه از هر کار شدنی کوتاهی نکرد. به تناسب نوشتار نمونه‌ای را می‌آوریم و آن فرمان نبوی به نگارش قرآن و سنّت است. آن حضرت که از نقش نگارش وحی و کلمات ملکوتی صحیفه‌ای فرمان داد علی(ع) آن را نگاشت. پیامبر(ص) نوشته مولا را به نیام شمشیر خود می‌آویخت و سپس آن را به ایشان بخشید و به صحیفه علی بن ابیطالب نامدار گردید.

بخاری در صحیح باب الدیة علی العاقلة وابن ماجه در سنن (ج887/2) و احمد در مسند (ج79/1) از آن نقل حدیث کرده اند و نیز پیامبر(ص) با فرمان: (یا علی اکتب اَملی علیک) او را مأمور نگارش اثر عظیم (جامعه) که درازای آن هفتاد ذراع بوده است کرد و همین کتاب نزد امامان(ع) بود و از آن بهره می‌بردند.

امام صادق(ع) می‌فرماید:

(ان عندنا جلداً سبعون ذراعاً املاء رسول اللّه(ص) و خط علی(ع) وان فیه جمیع مایحتاجون الیه حتی ارش الخدش.)10

امامان(ع) نیز نزدیک دویست و پنجاه سال به گونه‌‌های گوناگون: خطابه افتاء نگارش نامه‌ها و پاسخ نامه‌ها وصایا و روایتها در این راه تلاش کردند و هر کدام در زمان خود مرجع عام مسلمانان بودند و صحابیان را تشویق و توصیه به تبلیغ و شرح مبانی دینی می‌فرمودند.

علی(ع) به قثم بن عباس والی خود در مکه می‌نویسد:

(اما بعد فاقم للناس الحج وذکرهم بایام اللّه واجلس لهم العصرین فافت المستفتی وعلم الجاهل.)

مراسم حج را برای مردم برپا دار و ایام اللّه را به یاد آنان آر و بامداد و شامگاه برای آنان مجلس ساز آن را که فتوا خواهد فتوا ده و نادان را بیاموز.[11]

امام باقر(ع) به ابان بن تغلب می‌فرماید:

(اجلس فی مسجد المدینه وافت الناس فانی احب ان یری فی شیعتی مثلک.)[12]

در مسجد مدینه بنشین و مردم را فتوا ده که دوست دارم افرادی مانند تو را در شیعیانم ببینم.

از این روی صحابیان در نگارش رساله‌‌های روایی و فتوایی گام‌های بلندی برداشته و از خود اصلها و جامعه‌ها و کتابهایی به یادگار گذاردند و برخی از این کتابها فتوایی و مورد مراجعه مردم بوده است مانند کتاب (یوم و لیلة) یونس بن عبدالرحمن.

فاضل تونی درباره آن می‌نویسد: (الظاهر انه کتاب الفتوی.)[13]

در عصر غیبت فتوانگاری میان فقهاء رواج بیش تری یافت و در این زمینه آثار زیادی انتشار یافت از قبیل من لایحضره الفقیه شیخ صدوق(م:381) مقنعه و احکام النساء شیخ مفید (م:413) الانتصار شریف مرتضی (م:436) الکافی فی الفقه ابوالصلاح حلبی (م:447) المراسم العلویة والاحکام النبویه سلاّر (م: 448) النهایة شیخ طوسی (م:460) السرائر الحاوی لتقریر الفتاوی ابن ادریس (م:598) شرایع الاسلام و مختصرالنافع محقق حلی (م:671) معتقد الامامیه (م:618) حسن طبری تبصرة المتعلمین علامه حلی (م:726) لمعه شهید اول (م:786) نیل المراسم عبدالرحیم بن معروف (قرن نهم) الفتاوی واجوبة المسائل الفقهیة ابن فهد حلی (م:841) فتاوی واجوبة المسائل الفقهیه وجعفریه محقق کرکی (م:94) رساله در صلاة و صوم مقدس اردبیلی (م:993) فقه شاهی عبدالعلی بن محمود خادم جابلقی (اواخر قرن دهم) واجبات نماز ملاعبداللّه شوشتری (م:1021) جامع عباسی و مشرق الشمسین والاثناعشریات شیخ بهائی (م:1030) شارع النجات میرداماد (م:1040) حدیقة المتقین و اجوبة مسائل فقهی مجلسی اول (م:107) خلافیه و رساله عملیه محقق سبزواری (م:109) ابواب الجنان واجوبة المسائل الفقهیة و منهاج النجاة والنحبة فی الحکمه العلمیه والاحکام الشرعیة فیض (م1091) رسائل گوناگون مجلسی دوم (م:1110) آداب التجاره و التحفة الحسینیه وحید بهبهانی (م:1205) انیس التجار والتحفة الرضویة ملا مهدی نراقی (م:1209) بغیة الطالب کاشف الغطا (م:1228) زهر الریاض و مختصر رساله عملیه و سؤال و جواب صاحب ریاض (م:1231) معین الخواص مرشد العوام و جامع الشتات میرزای قمی (م:1332) اصلاح العمل سید محمد مجاهد (م:1242) وسیلة النجاة احمد نراقی (م: 1245) رساله عملیه صاحب فصول محمد حسین بن محمد رحیم اصفهانی (م: 1254) تحفة الابرار شفتی (م:1260) ارشاد المسترشدین محمد ابراهیم کلباسی (م:1262) نجات العباد و مجمع الرسائل محمد حسن نجفی صاحب جواهر (م:1266) صراط النجاة و رساله عملیه شیخ انصاری (م:1281) عروة الوثقی سید محمد کاظم یزدی (م:1337) وسیلة النجاة سید ابوالحسن اصفهانی (م:1365) جامع الفروع و مجمع الفروع و توضیح المسائل مرحوم بروجردی (م:1380) منهاج الصالحین سید محسن حکیم (م:1390) تحریر الوسیله امام خمینی.

برخی از رساله‌‌های بالا رساله‌‌های پایه‌ای و محوری بوده که بر هر کدام حاشیه‌‌های گوناگونی از سوی مراجع تقلید نگاشته شده است و متن کمابیش تمام رساله‌‌های فارسی چهل ساله اخیر توضیح المسائل آیت اللّه بروجردی است.

ییادآوری: گویا نخستین رساله جامعی که به گونه مستقل به فارسی نگاشته شده فقه شاهی است که پیش از سال969 نگاشته شده و نگارنده آن معلوم نیست و از کسانی مانند تاج الدین حسن استرآبادی شاگرد محقق حلی نام برده شده است.

فقه شاهی دیگری از عبدالعلی چاپلقی داریم که برای شاه طهماسب صفوی نگاشته[14] است.

گرچه پیش از آن ترجمه فارسی رساله‌‌های فتوایی گذشتگان از قبیل نهایه شیخ طوسی ترجمه شده در سده 6 و 7هـ.ق. شرایع الاسلام و مختصر النافع محقق حلی ترجمه شده در 696 (بیست سال پس از فوت حلی) و تبصرة المتعلمین علامه حلی و الفیه شهید اول و جعفریه محقق کرکی ترجمه شده در 1025 15 در دسترس و مورد استفاده همگان بوده است.

شیوه‌‌های فتوانگاری

فقیهان اسلامی در نگارش رساله‌‌های فقهی خود از روش‌های زیر پیروی کرده اند:

1 . فتوا نگاری نقلی: نگارندگان این شیوه بر نقل فتوا‌های خود در قالب آیات و روایات همت گماشته اند و از نگارش مطالب فقهی با عباراتی جز عبارات روایات و نصوص به دلیل حاکیت سنّت گرایی و توجّه ویژه به یادکرد واژگان روایات معصومان(ع) پرهیز داشته اند16.

نوشته‌‌های فقهی این گروه مجموعه‌ای از متون روایات است که به ترتیب موضوعی و دسته‌بندی شده و گاه سندها روایات نیز حذف گردیده است. محدثانی چون: محمد بن کلینی (م: 329) محمدبن الحسن بن احمد بن الولید (م:343) و محمد بن علی بن بابویه قمی ـ صدوق (م:381) از این گروه اند.

این شیوه در عصر حضور امامان(ع) یکی از دو گرایش فتوانگاری جامعه شیعه بوده است و در روزگار غیبت صغرا اندک اندک بر مراکز علمی شیعی از جمله قم چیره گردید و گرایش فتوانگاری اجتهادی کم رنگ شد.17

2 . فتوانگاری اجتهادی: نویسندگان این روش فتوا‌های خود را براساس آیات به عباراتی مستقل از عبارات آیات و روایات به دو شکل: استدلالی و ساده می‌نگاشتند. این روش در عصرحضور کم وبیش رایج بوده است. فضل بن شاذان نگارنده کتاب ایضاح (م:260) که آرای او در مباحث طلاق ارث و برخی مسائل دیگر فقه مورد توجه است[18] و یونس عبدالرحمن زرارة بن اعین جمیل بن درّاج عبداللّه بن بکیر و گروه دیگری از صحابه از این گروه اند. از این روی به عنوان عمل کننده به قیاس مورد طعن قرار گرفته اند.[19]

و در دوره غیبت صغرا همزمان با چیرگی محدثان برمحیط مذهبی ـ علمی شیعی در نیمه دوم قرن سوم و قسمت عمده قرن چهاردهم دو شخصیت بزرگ علمی شیعه به قدیمین (ابومحمد حسن بن علی بن ابی عقیل العمانی الحذّاء معروف به ابن ابی عقیل و ابو علی محمد بن احمد بن الجنید الکاتب الاسکافی معروف به ابن الجنید براساس این روش دفتر‌های مشهور فقهی خود را به نام (المستمسک بجبل آل الرسول) و (تهذیب الشیعة لاحکام الشریعه والاحمدی فی الفقه المحمدی) نگاشتند.

این روش که براساس آن بیش تر متن‌های فقهی متقدمان و متاخران به دو شکل استدلالی و ساده تدوین یافته و تاکنون باقی است در اواخر قرن چهارم و آغاز قرن پنجم به کوشش شیخ مفید و شاگردش شریف مرتضی احیاء و به چیرگی فتوانگاری نقلی خاتمه داده است گرچه رگه هایی از آن تاکنون باقی مانده است. رویکرد فقیهان بدین روش به انگیزه هایی بود که شرح آنها نوشته جداگانه‌ای می‌طلبد و رویکرد فقیهان بدین روش به انگیزه هایی بود که شرح آنها نوشته جداگانه‌ای می‌طلبد و شیخ در مقدمه مبسوط برخی از آنها را آورده است.

3 . استفتاء: شیوه استفتاء (پرسش و پاسخ) از دوره حضور تاکنون رواج دارد و بر این اساس رساله‌‌های بسیاری تدوین شده است.

4 . تلفیقی: فتوانگاری تلفیقی نگارش فتوا در چهارچوب کتاب و سنت به گونه اجتهادی و پرسش و پاسخ است. شهید صدر از این شیوه در نگارش (الفتاوی الواضحه) استفاده کرده است.

کاستی‌‌های رساله‌‌های عملیه موجود

بیش تر رساله‌‌های عملیه موجود نیاز به پالایش و آرایش نوینی دارند. پالایش از نارساییها و آرایش به رساییها و همسو ساختن آنها سازوار با جامعه و مخاطبان:

نگاشته‌‌های گذشته فقهی هر کدام سازوار با زمان خود نگاشته شده اند و در زمان خود مفید و کارا بوده اند و آن نگاشته‌ها با همه ارزشمندی که دارند امروز کارایی لازم را ندارند و نیاز‌های شرعی مقلدان را برآورده نمی‌کنند.

کاستی‌های رساله‌‌های موجود را در دو محور بررسی می‌کنیم:

* کاستی‌های نگارشی.

* کاستی‌های محتوایی.

کاستی‌های نگارشی

1 . استفاده از اسلوب و عبارت‌های قدیمی زبان: متن اصلی رساله‌‌های فارسی موجود متن رساله آیت اللّه بروجردی است که به خامه آقایان: روزبه و شیخ علی اصغر کرباسچیان نگاشته شده است و چهار دهه از عمر آن می‌گذرد و در این دوره زبان و ادب فارسی دگرگونی کلی یافته و مقایسه متون فارسی امروزی و چهار دهه گذشته گواه این مدعاست. و همچنین رساله‌‌های عملیه محوری به زبان عربی اند: از قبیل عروه منهاج الصالحین وسیلة النجاة و… که هر کدام از اینها دهها سال از عمر نگارششان می‌گذرد و در این میان زبان عربی دگرگون شده است. از این روی بازنویسی رساله‌ها هماهنگ با دگرگونی زبان بایسته و ضروری است.

شهید صدر در این زمینه می‌نویسد:

(ان الرسائل العملیة لم تعدّ تدریجاً بوضعها التاریخی المألوف کافیة لاداء مهمتها بسبب تطور اللغة… واسالیب التعبیر تختلف وتتطور من عصر الی عصر آخر.)[20]

2 . به کاربردن عبارت‌های مبهم و نامفهوم: یکی از کاستی‌های رساله‌‌های عملیه نامفهومی برخی از جمله‌ها و عبارتها و گاه دوپهلو بودن آنهاست به گونه‌ای که هرکس برداشت ویژه‌ای از آن دارد از جمله: در مسأله 1211 رساله آیت الله بروجردی آمده است:

(وقتی یکی از شک‌های صحیح برای انسان پیش آید چنانکه گفته شد باید فوراً فکر کند ولی اگر چیزهایی که بواسطه آنها ممکن است یقین یا گمان به یک طرف شک پیدا شود از بین نمی‌رود چنانچه کمی بعد فکر کند اشکال ندارد.)

عبارت (ولی اگر…) برای خواننده و متوسط فارسی زبان مبهم و نامفهوم است.

3 . ارجاع به مسائل گذشته و تعیین نکردن جای آنها: در رساله‌‌های عملیه به جمله هایی مانند: (چنانکه گذشت) چنانکه گفته شد (زیاد بر می‌خوریم اما درکدام مسأله کدام صفحه توضیح داده شده و خواننده می‌بایست از آغاز تا انجام را مطالعه کند تا مرجع جمله (چنانکه گفته شد) را پیدا کند از باب نمونه به مسأله 1211 رساله آیت اللّه بروجردی که در بند بالا آمد بنگرید.

4 . نداشتن نشانه‌‌های نگارشی: نشانه‌‌های نگارشی تأثیر زیادی در سرعت درک مطلب دارد و رساله‌‌های عملیه چندان بدان بها نداده اند.

5 . نداشتن اصطلاح نامه در رساله‌‌های عملیه که برای عموم نگاشته شده پر است از اصطلاحات فقهی و بیش تر مردم با آنها ناآشنایند و در فهم مسائل دچار مشکل می‌شوند. و بیش تر رساله‌‌های عملی نه در ضمن مسائل به شرح اصطلاحات پرداخته اند و نه اصطلاح نامه جداگانه‌ای بر آن افزوده اند.

6 . نداشتن فهرست آیات روایات اعلام اشخاص اماکن و….

کاستی‌های غیرنگارشی

1 . تقسیم غیرتکنیکی فقه: شهید صدر در این باره می‌نویسد:

(ان هذه الرسائل تخلو غالباً من المنهجة الفقهیة فی تقسیم الاحکام و عرضها وتصنیف المسائل الفقهیه علی الابواب المختلفه.)[21]

بیش تر این رساله‌ها در تقسیم و عرضه احکام و دسته‌بندی مسائل فقهی بر باب‌های گوناگون روش فنی ندارند.

سپس اشکال‌های بسیار ناشی از این اشکال را بر می‌شمارد و می‌نویسد:

(ومن نتایج ذلک حصل مایلی:

اولاً ان کثیراً من الاحکام اُعطیت ضمن صور جزئیه محدوده تبعاً للابواب ولم تعط لها صیغة عامه یمکن للمقلدان یستفید منها فی نطاق واسع.

ثانیا ان عدداً من الاحکام دس دساً فی ابواب اجنبیة منه لأدنی مناسبة حرصاً علی نفس التقسیم التقلیدی للابواب الفقهیه.

ثالثاً ان حمله من الاحکام لم تذکر نهائیاً لانها لم تجد لها مجالاً ضمن التقسیم التقلیدی.

رابعاً انه لم یبدأ فی کل مجال بالاحکام العامه ثم التفاصیل ولم تربط کل مجموعة التساؤلات بالمحور المتین لها ولم تعط المسائل التفریعیه والتطبیقیة بوصفها امثلة صریحة لقضایا اعم منها لکی یستطیع المقلد ان یعرف الاشباه والنظائر.

خامساً افترض فی کثیر من الاحیان وجود صورة مسبقة من العبادة او الحکم الشرعی ولم یبدأ العرض من الصفر اعتماداً علی تلک الصورة المسبقة.

سادساً انطمست المعالم العامه للاحکام عن طریق نثرها بصورة غیر منتظمه و ضاعت علی المکلف فرصة استخلاص المبادی العامة منها.)

نخست آن که بسیاری از احکام پیروی از بابها به گونه جزئی [ذکر مصداق] آمده و نه به گونه کلی که مقلّد بتواند از آن به گونه گسترده استفاده کند. [در مثل: قاعده طهارت یا قاعده حلیت را با ذکر چند مثال و مصداق درجای مشخصی ذکر نکرده اند تا مثلا بتواند حکم مصادیق دیگر آن را خود استخراج کند بلکه مصادیق گوناگون آن را به تبع هر بابی آورده اند.]

دو دیگر برای پاسداری از تقسیم‌بندی تقلیدی فقه بسیاری از احکام با اندک مناسبتی در باب‌های یگانه با آن احکام آورده شده است. [مانند حرام بودن خرید و فروش ظروف طلا و نقره و خوردن و آشامیدن در آنها در کتاب طهارت] سه دیگر حکم نهایی پاره‌ای از احکام نیامده است؛ زیرا در ضمن تقسیم‌بندی سنّتی جائی نداشته اند.

چهار دیگر در هر موضوعی سیر منطقی ذکر احکام کلی سپس شرح آنها رعایت شده و پرسش و پاسخ‌های هر مجموعه‌ای بر محوری استوار نشده است و نیز مثال‌های مسائل به گونه‌ای نیست که مقلد بتواند از آنها حکم مانند آنها را دریابد.

پنج دیگر در بسیاری از موارد مسأله را به تصور این که در پیش صورتی از عبارت یا حکم شرعی عرضه شده از ابتدا مطرح نکرده اند.

شش دیگر به دلیل نگارش نابسامان مسائل و احکام نشانه‌‌های کلی و عمومی احکام [قواعد فقهی] پوشیده شده به طوری که استخراج آنها بر مکلف دشوار است.

2 . فاصله رساله‌‌های عملیه از احکام اجتماعی و سیاسی اسلام: ما بر این باوریم که عرضه فقه گسترده ترین عرصه‌ها و قلمرو آن تمامی جنبه‌‌های (فعل) بشر را در بر می‌گیرد و می‌توان همه احکام افعال مکلفان را با توجه به پرمایگی دلیلها و مبانی آن در تمامی زوایای زندگی فردی اجتماعی اقتصادی سیاسی و… استخراج کرد و نگاهی به گستره موضوعات آیات و روایات مؤید این باور است ولی رساله‌‌های عملیه فاصله زیادی با این نکته دارند.

امام خمینی در این باره می‌گوید:

(برای این که کمی معلوم شود و فرق میان اسلام و آنچه به عنوان اسلام معرفی می‌شود تا چه حدّ است شما را توجه می‌دهیم به تفاوتی که میان قرآن و کتب حدیث با رساله‌‌های عملیه هست. قرآن و کتاب‌های حدیث که منابع احکام و دستورات اسلام است با رساله‌‌های عملیه که توسط مجتهدین عصر و مراجع نوشته می‌شود از لحاظ جامعیت و اثری که در زندگانی اجتماعی می‌تواند داشته باشد به کلی تفاوت دارد. نسبت اجتماعیات قرآن با آیات عبادی آن از نسبت صد به یک هم بیش تر است. از یک دوره کتاب حدیث که حدود پنجاه کتاب است و همه احکام اسلام را در بر دارد سه چهار کتاب مربوط به اجتماعات اقتصادیات حقوق و سیاست و تدبر جامعه است.)[22]

باری رساله‌‌های عملیه در فقه العبادة پر حجم و در مسائل حکومتی اجتماعی اخلاقی و… یا بحث نکرده اند و یا اندک اشارتی دارند و مقایسه مسائل مطرح شده در رساله‌ها گواه روشن مدعاست.

از دویست و پنجاه و پنج صفحه رساله جامع الفروع آیت اللّه بروجردی حدود دو سوم آن؛ یعنی یکصدوشصت و چهار صفحه ویژه مسائل تقلید نماز و روزه از چهارصدوهفتاد صفحه رساله ایشان که محور رساله‌‌های موجود را تشکیل می‌دهد بیش از نیمی از آن یعنی دویست و هشتاد و هشت صفحه از تقلید نماز و روزه بحث شده است.

از نهصد و شانزده صفحه رساله تازه نشر یافته (1371) محشی به حواشی آیات عظام چهارصدوهفده صفحه در تقلید و نماز و روزه است و باقی در مسائل دیگر:

چهل و پنج صفحه در زکات سی صفحه در خمس بیست و هشت صفحه در احکام خرید و فروش پنج صفحه در شرکت چهار صفحه در صلح دوازده صفحه در اجاره سه صفحه در جعاله شش صفحه درمزارعه شش صفحه در مساقات پنج صفحه در احکام قرض چهار صفحه در وکالت سه صفحه در ضمان دو صفحه در کفالت دو صفحه در ودیعه چهار صفحه در عاریه بیست ودو صفحه در نکاح.

3 . نگاه فردگریانه به فقه: همچنانکه در آغاز نوشتار گذشت فق‌های ما بر اثر عواملی به فقه نگرش فردگرایانه (نه جمع گرایانه) داشته اند و این نگرش در فتاوا و آرای آنان در رساله‌‌های عملیه تجلّی یافته است به عنوان نمونه حکم به واجب بودن درک وقوف به عرفات و مشعر بر شخص متمکن با وجود تقیه با این که حکم اولیه است براساس ضرورت جمعی از مجموع برداشته می‌شود.[23]

  1. ناهمگونی رساله‌ها با دگرگونی‌های اجتماعی: به عقیده شهید صدر رساله‌ها هماهنگ با دگرگونی‌های زبانی و اجتماعی مردم دگرگون نشده اند. در گذشته که زندگی مردم سنّتی و بیش تر آنان بی سواد و بیش تر خوانندگان رساله‌ها علما و طلاب بودند رساله با عباراتی علمی همراه اصطلاحات فقهی و مسائل و مثال‌های مورد نیاز عصر خود نگاشته می‌شدند از باب نمونه در احکام اجاره از استیجار حیوان سخن می‌راندند؛ اما امروز که بیش تر مقلدان با سواد و زندگی اجتماعی مدرن و سطح فرهنگ عمومی بالا رفته باید به لغت و اسلوب زمان و برابر سطح آگاهی مقلدان نگاشت24. رساله‌‌های گذشتگان با همه ارزشمندی که دارند کارایی لازم را برای امروزیان ندارند. امروزه باید بسیاری از مثال‌های پیشینیان را به مثال‌های نوین تغییر داد و مسائل مستحدثه را افزود.

5 . به کار بردن معیارها و شاخصه‌‌های مبهم و نیز اجمال بسیاری از موضوع‌های مورد نیاز: هدف از نگارش رساله‌‌های عملیه راهنمایی مردم در عمل است در حالی که استفاده از شاخصه‌‌های مبهم خوانندگان را دچار دغدغه و از آن هدف دور می‌دارد از باب نمونه فقها درباره نخستین مورد از موارد جواز تیمم؛ یعنی نبود آب می‌نویسد:

(اگر انسان در بیابان باشد چنانچه زمین آن پست و بنلد است باید در هر یک از چهار طرف به اندازه یک تیر قدیمی که با کمان پرتاب می‌کردند در جست وجوی آب برود و اگر زمین آن پست و بلند نیست باید در هر طرف به اندازه پرتاب دو تیر جست وجو نماید.)[25]

این معیار نزد مردم امروز مبهم است؛ چرا که آنان تیروکمان‌های قدیمی را تنها در موزه‌ها تماشا می‌کنند تا چه رسد به استفاده از آنها و افزون بر این در گذشته نیز مبهم بوده؛ چرا که تیروکمانها و توانایی استفاده کننده از آنها گوناگون بوده اند. اگر متراژ جست وجو از هر سوی بر مبنای پرتاب تیروکمان مشخص است چنانچه مرحوم مجلسی در شرح خود بر (من لایحضره الفقیه) مقدار پرتاب تیر را دویست گام ذکر کرده چرا همان متراژ را که همگان می‌دانند استفاده نکنیم؟

همین اشکال در معیار‌های تعیین اندازه ترخیص و اندازه بلاد کبیره و اندازه کرّ نیز جاری است و یا ارجاع به عرف که با توجه به اختلاف عرف باعث سردرگمی مقلدان می‌گردد.

6 . غفلت از مسائل مورد نیاز و نگاشتن مسائل غیر مورد نیاز: رساله‌‌های عملیه که باید ضروری ترین مسائل را ذکر کنند در برخی از موارد از توضیح مسائل ضروری جامعه غفلت و به مسائلی که کم تر مورد نیاز است پرداخته اند از قبیل حرام بودن وضو و غسل و خوردن و آشامیدن در ظرف‌های طلا و نقره! بیش تر مسلمانان ظرف‌های طلا و نقره را نمی‌بینند تا چه رسد آنها را ظرف وضو و غسل یا خورد و خوراک خود قرار دهند.

برخی دیگر از کاستی‌های رساله‌‌های عملیه با شرح ویژگی‌های (الفتاوی الواضحه) روشن می‌شود از این روی از یادکرد جداگانه خودداری می‌کنیم:

عوامل کاستی‌‌های رساله‌‌های عملیه

شرح عوامل مقال جداگانه‌ای را می‌طلبد و این جا به یکی از مهم ترین آنها اشاره می‌کنیم: در یک تقسیم‌بندی کلی پاره‌ای از این عوامل برون فقهی و پاره‌ای درون فقهی اند. یکی از عوامل مهم و مؤثر برون فقهی دور نگه داشتن فقه شیعه از حکومت و دخالت در ساختار‌های آن بوده است. فقه شیعه بر اثر دوری از حکومت مسائل سیاسی و حکومتی و… را غیر مورد نیاز می‌دید؛ از این روی تلاش خود را بیش تر بر تحلیل و بررسی مسائل عبادی که مورد نیاز همگان بود به کار می‌بست و این عامل مهمی در کاستی‌های کنونی فقه و رساله‌‌های عملیه است.

ویژگی‌ها و برجستگی‌‌های «الفتاوی الواضحه»

شهید صدر با آگاهی از اشکال‌های رساله‌‌های عملیه به نگارش رساله عملیه نوینی پرداخت. انگیزه و هدف او بر پالایش رساله خود از اشکال‌های رساله‌‌های موجود و آرایش به ویژگیها و برجستگی‌های جدید بود:

(وحینما صدرت تعلیقتنا العملیة علی منهاج الصالحین احسست احساساً واضحا من خلال مراجعات القارئین واسئلة السائلین بما کنت علی ایمان به من ضرورة الاخر… فی وضع رسالة عملیة تتقید بمنهج سلیم فی العرض من الناحیة الفنیة و تلتزم بلغة مبسطة حدیثه و تبدأ فی العرض من الصفر وتحاول ان تعرض الاحکام من حلال صور حیة وتطبیقات منتزعه من واقع الحیاة وتنجه الی بیان الحکم الشرعی لما یستجد من وقائع وهذه (الفتاوی الواضحة) تحقیق لذلک بالقدر الذی اتسع له المجال واتاحته الفرصة.)[26]

باری او با نگارش (الفتاوی الواضحه) دگرگونی نوینی را در فتوانگاری پدید آورد و شایسته است فقیهان وارسته از آرمان راهبردی او پیروی کنند و ضمن کامل کردن طرح ایشان به تدوین رساله‌‌های عملیه خود براساس آن بپردازند. اکنون ویژگی‌های الفتاوی الواضحة:

1 . نگارش یک دوره اصول عقائد اسلامی و مختصر به روش نوین: نگارش اصول عقائد در آغاز رساله‌‌های عملی روش نیکوئی بوده که فق‌های پیشین بدان اهتمام داشته اند و بر این اساس رساله‌‌های عملی زیادی نوشته شده است از قبیل منهج الرشاد.

شهید صدر در آغاز فتاوی الواضحه می‌نویسد:

(طلب منی بعض العلماء الاعلام وعدد کبیر من طلبتنا ومن سائرالمؤمنین أن نقتدی بعلمائنا السابقین… وهو انهم کانوا قد اعتادوا ان یقرنوا الی رسائلهم العلمیة او یقدموا لها مقدمة موجزة تارة و موسعة اخری لاثبات الصانع والاصول الاساسیة للدین… وقد استجبت لهذا الطلب شعوراً منی بأن فی ذلک رضا الله سبحانه وتعالی وبان الحاجة التی یعبر عنها کبیرة.)[27]

گروهی از علمای بزرگ و بسیاری از دانشجویان ما و برادران ایمانی از من خواستند که از روش علمای گذشته درنگارش اثبات وجود آفریدگار و اصول بنیادی دین در متن یا در مقدمه مختصر یامفصل رساله‌‌های علمی خود پیروی کنم و من با شناخت و آگاهی از این که در این کار رضای خدا و نیاز شدید بدان است درخواست آنان را پذیرفتم.

سپس در شرح بایستگی نگارش اصول عقائد به همراه رساله عملیه به این نکته اشاره می‌کند که عمل به احکام شریعت بستگی بر ایمان به خدا و رسول و معاد دارد از این روی شرح استدلالی آنها بایسته است.[28]

بر این اساس شهید صدر رساله مختصری در اصول دین به سبک نوین می‌نگارد و ضمیمه الفتاوی الواضحه منتشر می‌سازد.

2 . نگارش پیش درآمد: مقدمه کتاب آئینه و عصاره کتاب است و نویسنده در آن مسائل گوناگونی را از قبیل اهمیت موضوع روش نگارش انگیزه و منابع آن و… مطرح می‌سازد. امروزه وجود (مقدمه) جزو بایستگی‌های هر نوع نوشتاری به شمار می‌آید که خواننده را با آگاهی بیش تر وارد موضوع می‌کند و متأسفانه عموم رساله‌‌های عملیه موجود این ویژگی را ندارند.

شهید صدر با نظر بدین نکته مقدمه وزینی بر (الفتاوی الواضحه) می‌نگارد که گزارش آن را در معرفی ساختار این کتاب شریف خواهیم آورد.

3 . نگارش مؤخره: عصر حاضر عصر دانش و صنعت و انسان امروز انسان آگاه و پژوهنده و خواهان آگاهی از فلسفه شریعت و احکام آن است و تا از اسرار مسائل آگاه نباشد تن بدان نمی‌دهد. شهید صدر با توجه بدین نکته رساله مختصری در عبادات و فلسفه آن می‌نگارد و آن را مؤخره (الفتاوی الواضحه) قرار می‌دهد گزارش آن را در ادامه نوشتار می‌دهیم.

4 . دسته‌بندی نوین فقه: علامه شهید که از اشکال‌های برخاسته از دسته‌بندی‌‌های نادرست فقه آگاه بود با الهام از روش‌های تقسیم‌بندی حقوقی جدید دست به تقسیم‌بندی نوینی از فقه زد. او مباحث فقه را در چهار گروه رده‌بندی کرد:

١ . عبادات: نماز روزه اعتکاف حج عمره و کفارات.

2 . اصول که بر دو قسم است:

الف . اموال عمومی: اموالی که به شخصی خاص وابسته نیست و برای مصالح عموم در نظر گرفته شده است مانند زکات و خمس (گرچه این دو عبادی اند ولی جنبه مالی آن قوی تر و بارزتر است) و خراج و انفال.

ب . اموال خصوصی: اموالی که مال شخصی افراد است. احکام مربوط به آن در دو بخش عرضه می‌شود:

اول اسباب شرعی تملک یا به دست آوردن حق خاصّ. مباحث احیاء موات حیازت صید تبعیت میراث ضمانات و غرامات و مانند آن در این مبحث مورد کندوکاو قرار می‌گیرند.

دوم احکام تصرف در اموال شامل مباحث بیع صلح شرکت وقف وصیت و دیگر تصرفها و داد وستدها

3 . سلوک و آداب و رفتار شخصی: اعمال شخصی که ربطی به عبادات و اموال ندارند که دو گروه است:

الف . پیوند‌های خانوادگی: مناسبات زن و مرد مباحث نکاح و طلاق خلع و مبارات ظهار و لعان و ایلاء و مانند آن.

ب . پیوند‌های غیرخانوادگی: پیوند‌های اجتماعی و آیین‌های مربوط به تنظیم رفتار فردی افراد جامعه آیین‌های مربوط به تغذیه پوشاک و مسکن آداب معاشرت احکام نذر و عهد و قسم ذباحة امر به معروف و نهی از منکر همه در این بند جا می‌گیرند.

4 . آداب عمومی: رفتار و سلوک ولی امر در مسائل قضا و حکومت وجنگ و روابط بین المللی بابها و مباحث ولایت عامه قضا و شهادات و حدود و جهاد و مانند آنها در این گروه جای می‌گیرند.[29]

او با این باب‌بندی هر مسأله‌ای را در خاستگاه خود قرار داد و از تداخل مسائل جلوگیری کرد.

5 . ورود و خروج منطقی در طرح مباحث و مسائل: سیر منطقی شرح هر بحث و مسأله‌ای منت‌های تلاش اوست و براساس شاخصه‌‌های زیر مباحث را مطرح و به پایان برده است:

اوّل: پیش درآمد: او در پیش درآمد مسائل زیر را شرح داده است:

الف . شرح اصطلاحات: او در آغاز هر مسأله و فصل و عنوانی اصطلاحات فقهی و اصولی آن بحث را افزون بر شرح معانی لغوی آن با عبارتی روشن و ذکر مثالهایی شرح داده است تا خواننده در مطالعه در مفهوم آن درنماند از باب نمونه:

در آغاز بحث عبادات عبادات و توصلیات[30] در آغاز بحث طهارت حدث و خبث[31] در آغاز بحث خلل و شک در وضوء خلل و شک 32 در آغاز بحث غسل وجوب نفسی و غیری[33] را روشن کرده است.

توضیح و معنای (مائع) را در صفحه 321 و معنای (ملاقات) را در صفحه 313 و نیز اصطلاحات و واژگان هم معنای رایج را (الفتاوی) را آورده است.

ب . اهمیت موضوع: او در پیش درآمد اهمیت موضوع را شرح می‌دهد و گاه در شرح آن استناد به آیات و روایات مربوط می‌کند. از باب نمونه: در آغاز کتاب الصلات می‌نویسد:

(الصلاة اهم عبادة فی الاسلام وهی عمود الدین کما جاء فی الحدیث الشریف و قد روی عن النبی(ص) انها اول ما ینظر فیه من عمل ابن آدم…)[34]

ج . مسائل و احکام کلی: مسائل و احکام کلی که در متن فصل جائی ندارند در پیش درآمد آورده است. از باب نمونه: در پیش درآمد بخش (غسل) احکام عمومی و کلی غسل را آورده است:

(کل غسل لم یأمر به الشارع الزاماً ووجوباً او ندباً واستحباباً لیس عبادة ولا طهارة ولا اثر له شرعاً.)[35]

د . اقسام موضوع: در بحث غسل اقسام آن را در پیش درآمد یاد کرده است:

(ومنه مستحب و منه واجب والواجب علی قسمین: واجب لنفسه وهو غسل الاموات… و واجب لغیره… غسل الجنابة وغسل الحیض…)[36]

هـ. تفاوت موضوع با موضوع‌های همانند: در مثل در پیش درآمد کتاب الحج والعمره تفاوت حج و اعتکاف را این گونه یاد می‌کند:

(وهو یشبه الاعتکاف فی کونه نقلة الی الله تعالی غیر ان الاعتکاف نقلة فردیة یعتکف بموجبها هذا الفرد او ذاک فی بیت من بیوت الله والحج نقلة جماعیة یتجه فیها جمهور المسلمین المکلفین باداء هذه الفریضة…)[37]

و . فلسفه موضوع: در پیش درآمد کتاب الاعتکاف پس از نفی رهبانیت در شریعت اسلامی به فلسفه آن اشاره می‌کند:

(شرعت الاعتکاف لیکون وسیلة موقوتة و عبادة محدودة تؤدی بین حین وآخر…)[38]

دوم. سیر از قواعد و احکام کلی به مصادیق و احکام جزیی: او یکی از اشکال‌های مهم رساله‌ها را (چنانکه پیش از این یاد شد) یادآوری مسائل جزیی بدون شرح حکم کلی و نهایی مسأله می‌داند؛ از این روی خود در (الفتاوی الواضحه) در آغاز هر مسأله زیر عنوان: (احکام عامه…) حکم کلی و نهایی مسأله سپس احکام جزئی آن را در زمینه‌‌های گوناگون (گونه‌‌های عبادت چگونگی انجام آن عناصر و اجزای آن آداب و مستحبات و محرمات آن) یاد می‌کند پس گاهی تحت عنوان: (تطبیقات و تکملات) نمونه‌‌های بیش تری یادآور می‌شود و به کامل کردن موضوع می‌پردازد تا مقلد بتواند خود حکم نمونه‌ها و موارد دیگر مسأله را درک کند و نیز موارد استثنا آن را بیان و در پایان خلاصه گیری می‌کند. از باب نمونه در کتاب (الصلاة) پس از یادآوری گونه‌‌های نماز و شکل و صورت و عناصر و اجزا و احکام آنها به ذکر احکام کلی نماز‌های روزانه: آداب مستحبی پیش و پس از نماز وقت نماز شماره‌‌های آن می‌پردازد و یا در مسأله سفر پس از شرح ویژگی‌های سفر شرعی نمونه‌ها موارد جزئی آن را تحت عنوان: (تفصیلات و تطبیقات) شرح می‌دهد و گاه در پایان خلاصه گیری می‌کند.

6 . آوردن دلیل در موارد بایسته: شرح دلیل پذیرش مسائل را راحت تر و خواننده را در عمل بدان دلگرم تر می‌گرداند؛ از این روی بعضی از فقیهان شیعه در برخی از مسائل رساله‌‌های عملی خود که در خور فهم عموم بوده دلیل یا دلیل‌های مسأله را می‌آورند. سید درعروة الوثقی و آقا ضیاءالدین درتعلیقه خود بر عروة و شهید صدر از این روش پیروی کرده اند.

شهید صدر در دلیل واجب بودن شرکت در نماز جمعه تشکیل شده می‌نویسد:

(لان اقامتها نداء الصلاة الجمعه واذا نودی لصلاة الجمعة وجب السعی الی ذکر اللّه.)[39]

در واجب بودن تربیت دینی فرزند غیر بالغ استدلال به آیه: (قوا انفسکم واهلیکم ناراً…) می‌کند.[40] و در لزوم قدرت به (لایکلف اللّه نفساً الا وسعها) استناد می‌کند.[41]

7 . بهره گیری از جدول تطبیقی وتصویر هندسی در توضیح برخی از مسائل: یکی از راه‌های فهم سریع و دقیق خواننده در مسائل فقهی بویژه مسائل همانند استفاده از جدول مقایسه‌ای وتصاویر هندسی است. شهید صدر از این روشها در (فتاوی الواضحه) بهره برده است. در اقسام روزه عنوانی به نام (جدول للمقاربة) یاد کرده و می‌نویسد:

(وفی مایلی نذکر جدولا للمقارنة بین اقسام الصیام فی اهم الاحکام علی ضوء ماتقدم تسهیلاً للمراجع المفطرات: تشترک کل اقسام الصیام فی المفطرات.

السهو: تشترک کل اقسام الصیام فی انها لاتبطل فی الافطار سهواً و نسیاناً…)[42]

دربحث سفر دوری و زیگزاگی مسافرت را با استفاده ازترسیم شکل دائره مانند و خطها زیگزاکی مسأله را شرح داده است.[43]

8 . توضیح مسائل مورد نیاز با استفاده از مثال‌های پویا و زنده: وی در شرح مسائل مورد نیاز از مثال‌های پویا و زنده و مورد نیاز مقلدان بهره می‌جوید و از مسائل غیر مورد نیاز و مثال‌های فرضی و غیرواقعی اجتناب می‌ورزد.

9 . شرح بسیاری از مسائل به گونه پرسش و پاسخ: او از این روش در (الفتاوی الواضحه) زیاد بهره برده است که در پیش نیز بدان اشاره کردیم.

10 . قلم سهل و روان: قلم شهید صدر در (الفتاوی الواضحة) روان و ساده و در عین حال علمی است. ناشران مجموعه آثار او این نکته را یکی از عوامل کلیدی جاذبیت این کتاب در پهنای جهان اسلام دانسته اند.

11 . استفاده اندک از احتیاط و کلمات تردید آمیزی مانند: (اشکال) (محل تأمل) و… احتیاط‌های فقها گرچه توجیه فقهی دارد و ناشی از ورع و دوری از افتاء به غیر علم است ولی در عمل مقلّدان را دچار مشکل سردرگم می‌سازد بویژه در غیر عبادات که گاه آثار منفی در اجتماع نیز دارد.

شهید صدر براساس مبانی اصولی و فقهی خود در عین تقوا و روع احتیاط‌های کم تری نسبت به دیگر مراجع تقلید دارد و از جمله هایی مانند: (اشکال) محل تامل (خالی از اشکال نیست) و… که مقلّد را دچار تردید می‌سازد کم تر استفاده کرده است.

12 . پرداخت به فقه اخلاقی و تربیتی: او گرچه اندک به شرح مفاهیم اخلاقی و نقش آنها در درستی و باطل بودن عبادات پرداخته است در مثل فقیهان در بحث شرط‌های تکلیف یکی از شرط‌های تکلیف را بلوغ می‌دانند شهید صدر بی درنگ به دنبال آن با استناد به آیه [سوره تحریم] می‌نویسد: معنای نداشتن تکلیف نابالغ رفع مسؤولیت ولی در ادب کردن او نیست:

(ان ذلک لایعنی عدم کون الولی مسؤولا عن تصرف هذا الانسان غیرالبالغ و توجیهه وانزال العقاب به فی حالات التأدیب فالولی من اهله یجب علیه ان یقیه النار والتعریض لسخطه الله تعالی عنه عند بلوغه ذلک بان یهیئه قبل البلوغ للطاعة ویقربه نحو الله تعالی بالوسائل المختلفة للتأدیب من الترهیب والترغیب والتعویذ والتثقیف عملاً بقوله تعالی قوا انفسکم واهلیکم ناراً وقودها الناس والحجاره.)[44]

 

13 . زیاد کردن عنوانها و تهیه فهرست جامع: عنوانها و فهرست جامع کتاب راه گشای خواننده برای پیدا کردن مسأله مورد نیاز است. شهید صدر با انجام چنین مهمی خواننده را در این جهت یاری کرده است.

14 . دسته‌بندی زیبای مسائل: شهید صدر مسائل و احکام فقهی را در قالب و دسته‌بندی زیبایی بیان کرده است و خواننده از مراجعه به آن و به راحتی حکم مسأله فقهی خود را می‌یابد از باب نمونه: بحث چیز‌های نجس شونده را چنین آورده است:

(وقد یتنجس الماء الطاهر بسبب الاعیان النجسة وقد فصلنا الکلام حول ذلک فی فصل احکام الماء… و اما غیر الماء من الاشیاء الطاهرة فهی تکتسب نجاسة بسبب تلک الاعیان النجسة فی حالة حدوث الملاقاة والمماسة بین الشی الطاهر واحدی تلک الاعیان النجسة علی التفصیل التالی:

1 . اذا کانت عین النجس مائعة کقطرة بول او دم ولاقت جسماً جامداً کالثوب… سرت النجاسة الی هذا الجسم الجامد الملاقی و تنجس منه خصوص المحل….

2 . اذا کانت عین النجس مائعة… ولاقت شیئاً مائعاً طاهراً… سرت النجاسة الی الطاهر المائع وتنجس کله….

3 . اذا کانت عین النجس جامده… ولاقت المائع… فینجس کله بالملاقاة….

4 . اذا کانت عین النجس جامده ولاقت شیئاً جامداً… فالحکم فی هذه الحالة یرتبط بمدی الجفاف والرطوبة…)[45]

و نیز دسته بندی‌های زیبایی در گونه‌‌های وطن نماز‌های قصر و تمام بلد کبیره و… آورده است.

15 . شرح موضوع‌های فقهی براساس شاخصه‌‌های روشن: او مقدار و میزان کرّ را بر حسب کیلو و سانتیمتر به طور دقیق مشخص کرده و در اندازه مسافت شرعی و ترخص و معیار‌های روشنی را آورده است.

16 . مشخص کردن موارد ارجاع: در بیش تر مواردی که خواننده را به مسائل گذشته ارجاع داده محل آن را دقیق مشخص کرده تا خواننده بتواند زود بدان مراجعه کند از باب نمونه در آغاز بحث چیز‌های نجس شونده می‌نویسد:

(وقد فصلنا الکلام حول ذلک فی فصل احکام الماء (راجع الفقره(8) و مابعدها).)[46]

17 . به کار بردن عبارتها وجمله‌‌های روشن و امروزی و رعایت نکته‌‌های نگارشی و نشانه‌‌های آن.

ساختار الفتاوی الواضحه

الف . اصول دین: علامه شهید دو رساله مختصر را ضمیمه (الفتاوی الواضحه) کرده است. در مقدمه رساله‌ای در اصول دین و در مؤخره نظری کلی درباره عبادات و فلسفه عبادت.

او در رساله اصول دین به اصل بنیادی اثبات وجود خدا (المرسل) و پیام آوران الهی (الرسول) و پیام الهی (رسالت) را به گونه استدلالی فشرده شرح می‌دهد. در پیش درآمد آن روش کار را شرح می‌دهد.

(با این پرسش روبه رو شدم که با کدامین روش این مقدمه را [رساله اصول دین] بنگارم به روش فتوایی که در فتاوی الواضحه عرضه کردم یا استدلالی؟ متوجه شدم که بین این مقدمه اعتقادی با (فتاوی الواضحه) فرق بنیادی است چرا که فتاوا تنها عرضه احکام و عرضه حاصل اجتهاد و استنباط بدون استدلال یا انتقاد است و در اصول دین نقل فتوا کافی نیست و باید استدلال کرد؛ زیرا مقصود استحکام عقاید است و این جز با استدلال صورت نمی‌گیرد.)

سپس می‌نویسد:

(روش دوم را شایسته تر دیدم و برابر سطح فرهنگ عمومی حوزه و دانشگاه آن گونه که برای عموم نیز درخور استفاده باشد نگاشتم از آوردن اصطلاحات و واژگان دشوار دوری گزیدم و دشواریها را به دیگر نوشته هایم از قبیل (اسس المنطقیة للاستقراء) ارجاع می‌دهم.)

در بخش اول (المرسل) عنوان‌های زیر را بحث کرده است:

1 . الله سبحانه و تعالی: در این فصل انگیزه بنیادی ایمان به خدا را فطرت دانسته و با شرح دو دلیل: یکی علمی (استقرایی مبتنی بر حساب احتمالات) و دیگر فلسفی به اثبات وجود باری می‌پردازد.

نکته درخور توجه این که شهید صدر از دلیل استقراء بر مبنای حساب احتمالات که در مبانی منطقی استقراء نظریه ابتکاری خود را به طور کامل توضیح داده در اثبات برخی از مبانی اصولی و فقهی و اصول بنیادی عقاید از قبیل اثبات وجود مادی و انبیاء ضرورت وجودی انبیاء و اعجاز آنان و امامت استفاده کرده است. در این رساله مختصر نیز بر این دلیل تکیه فراوان دارد.

 

2 . صفات الله تعالی: در این بخش از راه آثار صنع و نظام کامل هستی به اثبات صفات کمال الهی می‌پردازد و با استفاده از برهان عدالت بایستگی معاد را شرح می‌دهد.

در بخش دوم (الرسول) عنوان‌های زیر را بحث کرده است:

1 . نبوّت عامه: در پیش درآمد ضرورت و هدف نبوّت عامه را شرح می‌دهد:

(نبوت به معنای عام همان پدیده خدایی در زندگی انسان است و قانونی است که مصالح فردی را تبدیل به مصالح اجتماعی می‌کند و انسان را از خط کوتاه منافع فردی به سوی خط طولانی اجتماعی توجیه می‌کند.)

2 . نبوّت خاصه: او با استفاده از دلیل استقراء به اثبات نبوت خاتم پرداخته و با پرداختن به چهارنکته به نتیجه رسیده است.

الف . پیامبر از منطقه محروم جزیرة العرب است که در آن زمان فقیرترین سرزمینها از حیث فرهنگی فکری سیاسی و اقتصادی و اجتماعی بود.

ب . تجسم رسالت پیامبر در قرآن و شریعت اسلام است. در این جا چهار امتیاز مهم از امتیاز‌های شریعت اسلام را یاد کرده است.

ج . رسالت پیامبر اکرم(ص) درتاریخ جامعه‌ها ونهضت‌های جهان از ویژگی‌های بی مانندی برخوردار است که از ظرفها و عامل‌های طبیعی خیلی بزرگ تر است که آنها را برمی شمارد.

د . نتیجه این که هرگاه جریان خارق العاده ببینیم که با ظرفها و عامل‌های حسی معقول نیست باید بدانیم که یک عامل دیگر در آن مؤثر است و آن عامل در نبوت پیامبر(ص) وحی الهی است.

در آغاز بخش سوم (الرسالة) رسالت را به دین اسلام تعریف و هدف آن را پیوند انسان با مبدأ و معاد یاد می‌کند و سپس برخی از برجستگی‌های رسالت اسلام را از دیگر رسالت‌های آسمانی بدین گونه بر می‌شمارد.

1 . رسالت اسلام در قرآن بیان شده و قرآن تنها کتاب آسمانی تحریف نشده است.

2 . جاودانگی قرآن دلیل روشن اثبات نبوت پیامبر(ص) و خاتمیت است.

3 . گذشت زمان نه تنها قرآن را بی ارزش نمی‌کند بلکه ابعاد گوناگون آن را فاش می‌سازد.

4 . رسالت پیامبر اسلام(ص) در برگیرنده تمام ساخت‌های زندگی فردی و اجتماعی انسان است؛ از این روی می‌تواند موازنه‌ای بین خواسته‌‌های گوناگون او برقرار سازد.

5 . رسالت اسلام عملی و قابل تحقّق در زندگی مردم است.

6 . رسالت اسلام تاریخ ساز است.

7 . رسالت اسلام تنها به ساختن امّت اسلامی بسنده نکرده بلکه درصدد ساختن نیروی پرتکاپو از مسلمانان است که جهان را بسازند.

8 . پیامیر اکرم(ص) آورنده این رسالت خاتم انبیاء رسالت او خاتم رسالتها است.

9 . پس از ختم نبوت حکمت الهی بر این قرارگرفت که امامت و خلافت را در دوازه نفر قرار دهد اول آنان علی(ع) و آخر آنان محمد بن الحسن المهدی(عج).

10 . اسلام مردم را در عصر غیبت امامِ دوازدهم به فقیهان ارجاع داده و باب اجتهاد را باز دانسته است.[47]

ب . فتاوا و آرای فقهی: همان گونه که گذشت شهید صدر فقه را بر چهار بخش محوری تقسیم کرده: عبادات اموال سلوک خاص و سلوک عام.

او بر این تصمیم بود رساله عملیه خود؛ یعنی (الفتاوی الواضحه) را در چهار جلد بنگارد و یک جلد آن را در زمینه عبادات نگاشت که دست ستمگر ستم او را به شهادت رساند و کار عظیم او ناتمام ماند امید آن که خبرگان فقه باقی مانده کار را براساس طرح شهید تمام کنند.

از آن جا که مسائل فقهی (الفتوای الواضحه) زیاد و گسترده است درمعرفی آن به یادآوری مطالب زیر بسنده می‌کنیم.

1 . عناوین اصلی و فرعی آن تا با ساختار و سیر منطقی کتاب آشنا شویم.

2 . نمونه هایی از فتاوای ایشان آن هم بیش تر از کتاب اجتهاد و تقلید و طهارت و صلات و صوم تا با گزیده‌ای از فتاوا و اندیشه‌‌های فقهی ایشان آشنا شویم.

چهارچوب کلی بخش عبادات (الفتاوی الواضحه) از مباحث زیر ساخته شده است:

(المقدمه) (التقلید و الاجتهاد) (الطهاره) (الصلاة) (الصوم) (الاعتکاف) (الحج والعمرة) و(الکفارات).

1 . کیف نشأت الحاجة الی الاجتهاد؛ ریشه‌ها و دلیل‌های نیاز به اجتهاد و فرایند تاریخی آن توضیح داده شده است.[48]

2 . حرمة التقلید فی اصول الدین: در این جا حرام بودن تقلید در اصول دین را می‌نمایاند و درعلت آن به این نکته اشاره می‌کند که از نظر اسلام در اصول دین دستیابی به علم و یقین درباره پروردگار نبی معاد دین و امامت شایسته است و اسلام همگان را فراخوانده که خود مسؤولیت عقاید دینی را بر عهده گیرند نه این که این مسؤولیت را بر دوش دیگری بگذارند.[49]

3 . اجتهاد و التقلید مبدآن مستمران: ایشان در این بخش به پیوستگی و همیشگی اجتهاد و تقلید اشاره دارد و اظهار می‌دارد همان گونه که کتاب خدا بدون کاستی و سنت شریف تا امروز محفوظ مانده اند طبیعی است که اجتهاد نیز استمرار داشته باشد مانند تخصص علمی در فهم کتاب و سنت و استخراج احکام شرعیه از آنها.

و طبیعی است رشد و بالندگی تجربه‌‌های مجتهدان و فزونی آگاهی‌های آنان باگذشت زمان و زمینه سازی آنان برای مجتهدان دیگر تا با آمادگی بیش تر و ژرف تر به استنباط بپردازند و این حاکی از آن است که جمود مقلدان بر رأی فقیهی از فقیهان در طول قرنها جایز نیست.[50]

4 . الترکیز علی العلماء فی الشریعة: مجتهد محور و مرکز است برای دیگران در شؤون دین از این روی خداوند اجتهاد را واجب کفایی قرار داده است:

(فرقه منهم لیتفقّهوا فی الدین…) از سوی دیگر همگان را به رجوع به دانشمندان دینی فرا می‌خواند:

(فاسألوا اهل الذکر…) عن الامام علی(ع): (مجاری الامور علی ایدی العلماء بالله الامناء علی حلاله و حرامه.)

بنابر این دانشمندان دینی نقطه مرکزی تکیه گاه اُمّت در شریعت اند و مردمان باید بدانان رجوع کنند.[51]

5 . الرساله العملیة اهمیتها وتطویرها: در این بخش اهمیت رساله‌‌های عملیه را بررسی کرده و نقد خود را بر آنها که گزارش آن گذشت عرضه می‌دارد.[52]

6 . مصادر الفتوا: اشاره به منابع اصیل فتاوای خود؛ یعنی (کتاب) و (سنت) کرده درباره ناکارایی و دیگر مصادر فتاوا: (قیاس استحسان دلیل عقلی و اجماع) می‌نویسد:

(اما القیاس والاستحسان ونحوهما فلانری مسموعاً شرعیاً للاعتماد علیها. واما مایسمی بالدلیل العقلی الذی اختلف المجتهدون والمحدثون فی انه هل یسوغ العمل به اولا فنحن وان کنا نؤمن بانه یسوغ العمل به ولکنا لم نحد حکماً واحداً یتوقف اثباته علی الدیل العقلی بهذا المعنی بل کل مایثبت بالدلیل النقلی فهو ثابت فی نفس الوقت بکتاب او سنة واماما یسمی بالاجماع فهو لیس مصدراً الی جانب الکتاب والسنة وانما لایعتمد علیه الامن اجل کونه وسیلة اثبات فی بعض الحالات.)[53]

بنابراین قیاس و استحسان و مانند آن منابع غیر قابل اعتماد دلیل عقلی منبع بالقوه نه بالفعل و اجماع منبع فرعی و وسیله‌ای نه اصلی اند و تنها منابع معتبر فتوا کتاب وسنت هستند:

وهکذا کان المصدر ان الوحیدان هما الکتاب والنسة ونبتهل الی الله تعالی ان یجعلنا من المتمسکین بهما.)[54]

7 . التقسیم فی هذه الرساله: در این بخش به گونه فشرده عنوان‌های کلی کتاب خود را که در پیش گزارش آن داده شد یاد می‌کند.[55]

التقلید و الاجتهاد

اجتهاد و تقلید و احتیاط سه راه انجام دستور‌های الهی اند و تنها در احکام نا روشن و نامسلّم دینی کاربرد دارند نه در احکام روشن که همگان از آنها آگاهی دارند مانند واجب بودن نماز و روزه و نیز تقلید در برابرسازی معانی کلی بر مصادیق و تشخیص موضوعها معنایی ندارد مانند این که: آیا این مایع خارجی شراب است یا سرکه؟56

التقلید: شهید صدر ضمن شرح احکام تقلید درباره شرایط مرجع تقلید افزون بر شرائط عمومی: (حیات) و ا(اعلمیت) (توانایی بر برابرسازی احکام بر موارد آشنایی به زمان و درک مسائل اجتماعی را افزوده است:

(یرجع الی الاعلم فی الشریعة والاعرف والاقدر علی تطبیق احکامها فی مواردها مع فهم للحیاة وشؤونها بالقدر الذین تتطلبه معرفة احکامها من تلک الادلة.)[57]

سپس به گونه پرسش و پاسخ به این نکته پرداخته که در صورت اختلاف فتوای دو یا چند مجتهد یکسان و برابر عمل مقلّد به قول (اقرب الی الاحتیاط) واجب است[58] و در همین زمینه یکی از معیار‌های تشخیص (اَعْلم) را با استفاده از اصل (استصحاب) تقدّم زمانی اعملیت هرکدام می‌داند:

(اذا شک المکلف وتردد هل زیدا علم من بکر ـ مثلاً ـ او بکر اعلم منه او هما فی درجة واحدة اذا حدث هذا ینظر فان کان المکلف علی یقین بان احدهما ـ ولنفرض مثلاً انه زید ـ کان من قبل اعلم بلاریب ولکن بکراً جد و نشط فی البحث امراً غیر قصیر بعد العلم باعلمیة زید حتی احتمل المکلف او ظن بانه قد وصل الی درجة زید فی العلم او تفوق علیه ان کان هذا فعلی المکلف ان یقلد زیداً لابکراً او ان لم یسبق العلم باعلمیة زید وشک هل بکر فی علمه بمنزلة زیدا واعلم منه منذ البدایة او هو دونه فالواجب فی کل واقعة الاخذ بمن کان قوله اقرب الی الاحتیاط.)[59]

و در مسأله ماندن بر تقلید (میت) می‌نویسد:

اگر مرده داناتر از زنده باشد ماندن بر تقلید از وی واجب و اگر زنده داناتر از مرده باشد عدول به زنده در تمامی مسائل (عمل کرده یا نکرده) واجب است و اگر هر دو مساوی از هر جهت بوده باشند عمل به فتوا نزدیک تر به احتیاط واجب است.)[60]

الاجتهاد: علامه شهید پس از شرح واجب بودن کفایی اجتهاد و تقسیم آن به (مطلق) و (متجزی) اجتهاد مطلق را شرط مرجعیت و سرپرستی قضا می‌داند و تقلید از (متجزی) را جایز نمی‌داند جز در مسائلی که او (اعلم) از مجتهدی مطلق است.[61] پیروی از حکم قضایی او واجب است جز در صورت آگاهی مکلف بر نادرستی حکم قضایی او از باب نمونه مجتهد حکم صادر کرد که این خانه از (زید) است و مکلف می‌داند که خانه از آن (بکر) است نه زید در این صورت مکلّف باید براساس علم خود عمل کند و از تصرف در آن خانه بدون اجازه (بکر) دوری کند.[62]

الاحتیاط: احتیاط به شرط امکان و آگاهی از فتاوای دیگران چه تکرار در پی داشته باشد و چه نداشته باشد جایز است.[63]

العدالة: عدالت یکی از شرط‌های مهمّ مرجع تقلید است. شهید صدر با استناد به آیه (فاستقم کما امرت)[64] و (اَنْ لو استقاموا علی الطریقه)[65] آن را به ملکه استواری بر شریعت و راه آن تفسیر می‌کند[66] و چهار شاخصه برای شناسایی آن یاد می‌کند:

1 . حسّ.

2 . شهادت دو عادل.

3 . شهادت ثقه.

4 . حسن ظاهر.[67]

التکلیف و شروطه: در این عنوان شرح شرافت تکلیف و شرایط عمومی: (بلوغ عقل و قدرت) و احکام و آثار آنها داده شده است.

العبادت

شهید صدر پیش از کتاب طهارت احکام کلی وعمومی عبادات چون: قصد قربت حرام بودن ربا عجب بدعت و… را شرح می‌دهد.

او ریای هنگام عبادت را جز در مواردی حرام و سبب باطل شدن عبادت می‌داند.[68] و عُجب را گرچه حرام است ولی سبب باطل شدن عبادت نمی‌داند.[69]

و در تحقق قصد قربت عبادت‌های استیجاری همین مقدار که انگیزه عمل مستأجر ترس از خدا به واسطه خیانت حرام بودن خوردن اجرت باشد کافی می‌داند.[70]

پس از شرح احکام عمومی عبادات به یادآوری گونه‌ای عبادات و احکام هر نوع به ترتیب زیر می‌پردازد:

1 . نماز چون نماز مهم ترین عبادت است آن را بر دیگر عبادتها مقدم داشته است.

2 . طهارت چون طهارت شرط بنیادی و اساسی نماز است آن را بر نماز مقدم داشته است.

3 . اعتکاف.

4 . حج چون در مناسک به شرح از احکام آن سخن گفته در این جا مختصر از آن بحث کرده است.

5 . کفارات.

الطهارة: احکام الماء

در پیش درآمد حدث و خبث را تعریف و چگونگی پاک شدن از هر یک را به طور مختصر و کلی یاد کرده است و سپس دلیل پیش داشتن بحث آب و احکام آن را بر دیگر بحث‌های طهارت چنین بیان می‌کند:

(لما کان الماء الطاهر هو المطهر الرئیس من الحدث والخبث تعین فی البدایة ان نتحدث من الماء واقسامه ومتی یکون طاهراً ومطهراً من الحدث والخبث ومتی لایکون کذلک.)[71]

الماء المطلق او مضاف

درآغاز اقسام آب را آورده و چهار فرق اساسی میان آب مطلق و مضاف را توضیح داده سپس اقسام آب مطلق و احکام آن را یادآور شده و به شرح حکم آب‌های لوله کشی دوشها حوضها و… را بیان کرده است.

وی به طور دقیق اندازه کرّ را از نظر حجم و وزن و مساحت به حسب سانتیمتر تعریف کرده است:

(فحجم الکر منه یساوی ثلاثمائة وسبعة وخمسین الفاً ومائتی سنتمتر مکتب ولما کان طول الشبر لایقل عادة عن واحد وعشرین سنتمتراً امکن القول بان الماء الصافی اذا کان یساوی تسعة وثلاثین شبراً مکعبا فهو یحتوی علی کر مع زیادة بشی قلیل.)[72]

در ادامه بحث تحت دو عنوان: (کیف یتنجس الماء الکثیر)[73] و (اذا ینجّس الماء فکیف یطهر)[74] چگونگی نجس شدن آب کثیر و قلیل و تطهیر و مسائل متفرع بر آن را با آوردن مثالهایی نمایانده سپس بحث وضو و غسل و اقسام و خلل و احکام آنها را آورده و شرح داده است.

در بحث غسل در آغاز احکام عمومی همه غسلها را به بوته بررسی می‌نهد و سپس احکام هر یک از غسلها را بیان می‌کند.

در پایان غسل حیض عنوان: (تطبیقات و تکمیلات) را دارد و در آن گونه‌ها و مسائل ومصادیق گوناگون دم حیض وزن حائض را شرح داده است.

در احکام عمومی اموات وتجهیز آنان (غسل کفن و دفن) ده نکته آورده است و در مکان دفن می‌نویسد:

(الدفن یجب ان یکون فی الارض کما عرفناه فلاتجزی مواراته فی داخل الصندوق و نحوه حتی ولوجعل الصندوق فی بطن الارض کما لایتحقق الدفن المطلوب شرعاً بوضع المیت فی موضع والبناء علیه… و لو کان الدافع الیه دافعاً موقتاً موتنا لانتظار فرصة لنقله الی المشاهد المشرفة.)[75]

در پایان مسائل غسل غسل‌های مستحبی را بر شمرده و آنها را کافی از وضو می‌داند.[76]

التیمم

در پیش درآمد تعریف تیمم و عبادی بودن آن و وجه نامگذاری آن به طهارت ترابیه و طهارت اضطراریه بحث کرده و سپس تحت عنوان: (مسوغات التیمم) در یک دسته‌بندی زیبا حالت‌های ده گانه جایز بودن تیمم را بر شمرده است.[77]

ایشان در زیر عنوان: (الصعید الذی تیمم به) بحثی دارند و در این جا تیمم بر زمین و آنچه از زمین گرفته شده مانند: گچ و آجر کاشی موزائیک و سنگ مرمر را جایز می‌داند:

(یجب التیمم بوجه الارض او ما کان مقتطعاً منها علی ان یکون طاهراً و مباحاً سواء کان تراباً او صخراً او رملاً او طیناً یابساً یصح التیمم بما تبنی به البیوت من جص وآجر و (اسمنت) ما دامت مواده ماخوذة من الارض وان احرقت وضعت وکذلک مایصنع من (الاسمنت) من قطع للبناء (الکاشی والموزائیک) اذا لم تکن مطلیة بطلاء خارجی غیرماخوذ من الارض والغالب فیها انها غیر مطلیة کذلک حتی الملونة منها و یصح التیمم بالرخام (المرلمر).)

پس از آن عنوانهای: (صورة التیمم) (شروط التیمم) نواقص التیمم و (حول الخلل فی التیمم) به بوته بررسی می‌نهد و در پایان از احکام باقی مانده تیمم بحث می‌کند.

انواع النجاسات

نجاست (= خبث) در لغت به معنای پلیدی و در شرع چیزی است که دوری از آن در نماز واجب است. پس اعیان نجسه و متنجسه را بر می‌شمارد و احکام هر یک را تحت عنوان ویژه‌ای شرح می‌دهد.

او در بول وغائط به صورت قاعده می‌گوید: (کل مایطلق علیه اسم البول او الغائط فهونجس)[78] سپس موارد استثنای این قاعده را بر می‌شمارد و در بحث دم نیز به صورت قاعده می‌گوید: (الدم نجس عیناً)[79] سپس از موارد استثنای آن از جمله خون تخم مرغ نام می‌برد.

و دربحث (مسکر) تنها مستی آور برگرفته شده از انگور را نجس می‌داند و دیگر مستی آور‌های مایع و جامد را پاک ولی حرام می‌داند.[80]

در بحث کافر به صورت قاعده گوید: (کل کافر نجس) سپس دو گروه را از آن استثنا می‌کند:

1 . اهل کتاب (یهودیان و مسیحیان و زرتشتیان)

2 . غالیان و ناصبیان.[81]

در پایان (اعیان نجسه) عنوان (العرق) را آورده و احکام آن را شرح داده و عرق جنب از حرام را پاک[82] دانسته است.

در بخش اشیای متنجسه در یک تقسیم‌بندی زیبا انواع و اقسام چهارگانه به ملاقات چیز پاک را (جامد مایع) با عین نجس (جامد و مایع) و حکم آنها را شرح داده است[83] و منظور از ملاقات را تماس جسم پاک با عین و جرم نجس دانسته نه صرفا اثری که از آن بر جسم پاک ظاهر شود.

(ونرید بالملاقاة ان یمس الجسم الطاهر عین النجس وجرمها ولایکفی ان تیسر اثرها و یبدو علی الشیء الظاهر.)[84] و در ادامه به صورت پرسش و پاسخ حکم ملاقات شیی پاک را بامتنجس (المتنجس هل ینجس؟) بیان می‌کند و در پاسخ می‌نویسد:

(ان الشیء الطاهر یتنجس اذا لاقی برطوبة عین النجس او کان بینه و بینها واسطه واحد فقط واما اذا کان بینه و بینها واسطتان فلایتنجس.)

پس مثال‌های گوناگونی را یاد می‌کند. در ادامه احکام شرعی وابسته به پاکی و ناپاکی را درچند بند بیان می‌کند:

1 . الطهاره شرط فی الصلاة.

2 . الطهاره شرط فی موضع السجود.

3 . استعمال النجس.

4 . بیع النجس.

5 . حرمة تنجیس المساجد. جز در موارد استثنا.

در پایان بحث نجاسات نجاسات بخشیده شده در نماز را بر می‌شمارد و احکام آن را شرح می‌دهد.

المطهرات

در آغاز بحث را در دوبخش کلی می‌آورد:

1 . نحوه تطهیر اعیان نجسه.

2 . نحوه تطهیر اشیاء متنجّسه.

درباره نجس نخست گوید: جز در حالت‌های معین اعیان نجسه پاک نمی‌شوند.

الف . غسل میت مسلمان.

ب . استحاله عین نجس.

ج . اسلام کافر.

د . تغییر شراب به سرکه.

هـ. خونی که پشه و مگس مکیده است.[85]

در شرح بخش دوم انواع مطهرات: (آب استحاله تبعیت زمین و…) و احکام آنها و چگونگی ثابت شدن طهارت بحث می‌کند.[86]

الصلاة

در آغاز با استناد به آیات و روایات اهمیت نماز را بیان می‌کند سپس انواع نماز‌های واجب ومستحب و شکل و عناصر و اجزای آنها شرح می‌دهد و آن گاه احکام و شرائط تفصیلی هر یک از نماز‌های واجب و مستحب روزانه را بیان می‌کند و در آغاز بیانِ احکامِ نماز صبح ظهر جمعه با استناد به آیات و روایات اهمیت هر یک را شرح می‌دهد.

وی سه فتوا درباره نماز جمعه دارد:

1 . واجب بودن تعینی در زمان حضور معصوم و نایب خاص او.

2 . واجب بودن اختیاری در زمان غیبت پیش از تشکیل نماز جمعه.

3 . واجب بودن تعیینی در زمان غیبت در صورت تشکیل نماز جمعه.

(تجب اقامة صلاة الجمعه وجوباً حتمیاً فی حالة وجود سلطان عادل متمثلا فی الامام او فیمن بمثله… وهذا هو الحکم الاول لصلاة الجمعه یعبر عنه (بالوجوب التعینی لاقامة صلاة الجمعة) واما فی حالة عدم توفر السلطان العادل فصلاة الجمعه واجبة ایضا ولکنها تجب علی وجه التخییر ابتداء و تجب علی وجه الحتم انتهاء و ذلک ان المکلفین فی هذه الحالة یجب علیهم ان یؤدوا الفریضة فی ظهر یوم الجمعة اما باقامة صلاة الجمعه جماعة… واما بالاتیان بصلاة الظهر وهذا هوالحکم الثانی لصلاة الجمعه ویعبر عنه بـ (الوجوب التخییری لاقامة صلاة الجمعة فان اختیار خمسة من المکلفین اقامة صلاة الجمعة امتثالا للحکم الثانی… واقاموها… وجب علی سبیل الحتم و التعیین علی المکلّفین عموماً الحضور و الاشتراک فی صلاة الجمعة لان اقامتها نداء لصلاة الجمعة… وهذا هو الحکم الثالث لصلاة الجمعه ویعبر عنه بـ (الوجوب التعیینی لحضور صلاة الجمعة.)[87]

و درصورت تشکیل نماز جمعه مسافرت نزدیک ظهر جمعه را جز در صورتی که در سفر به نماز جمعه دیگری برسد و آن را اقامه کند جایز نمی‌داند.[88]

در ادامه احکام عمومی نماز‌های روزانه را بر می‌شمارد.

1 . الاداب: در این بخش مستحباتِ پیش و پس از نماز را از قبیل اذان و اقامه و تعقیبات را شرح می‌دهد.

2 . احکام الوقت: درباره وقت نمازها و راه‌های تحصیل وقت و احکام آن بحث می‌کند.

3 . احکام العدد: شمار رکعت‌های نماز‌های روزانه حاضر و مسافر را شرح می‌دهد.

در بحث از وطن آن را به چهار قسم تقسیم و احکام آن را با ذکر مثال بیان می‌کند.[89]

سپس در بحث سفر شرعی ویژگی‌های آن را به ترتیب زیر بر شمرده است.

1 . مسافت کم تر از 43 کیلومتر و 200 متر (43) نباشد.

2 . مسافت از ابتدا مقصود مسافر باشد.

3 . به گونه‌ای مسافت را بپیماید که در عرف مسافر و سفر شمرده شود.

4 . پیش از کامل کردن مسافت قواطع سفر (وطن اقامت ده روز یا یک ماه و…) نباشد.[90]

آن گاه تحت عنوان: (تفصیلات و تطبیقات) احکام و ویژگی‌های شرایط بالا را شرح با استفاده از پرسش و پاسخ و تصاویر هندسی و مثال ذکر کرده است.

در شرح حد ترخص شاخص روشنی را ارائه کرده و آن ناپدید شدن مسافر از چشمان ساکنین خانه‌‌های آخر شهر است.[91] درباره کسی که سفر کارش است: دو مصداق بیان می‌دارد:

1 . کسی که شغل وی سفر است مانند راننده.

2 . کسی که شغل او سفر نیست ولی لازمه شغل وی مسافرت است مانند معلمی که در شهر دیگر به تعلیم می‌پردازد و هر روز رفت و آمد می‌کند.

در توضیح این دو مصداق یازده مثال و حالت از گروه‌های مختلف اجتماعی که کار آنان سفر است ذکر می‌کند[92] و نیز هفت حالت و مثال از گروه‌های اجتماعی گوناگون را که نماز آن شکسته است بر می‌شمرد و سرانجام ازمجموع بحثها و احکام سفر که به طورجامع و کامل همراه مثال و پرسش و پاسخ شرح داده چنین نتیجه می‌گیرد:

(ویتلخص من مجموع ماسبق ان کل من کان له مقر عمل بعید عن بلدته فیسافر الیه ویتغرب فیه عن بلدته للعمل یتم صلاته فی سفره هذا وفی مقر عمله و لو لم یکن مقر العمل وطناً له ولذلک من کان نفس السفر عملاً له او کان عمله یتوقف علی السفر لمباشرة عمله فانه یتم. اذا کان هذا العمل الذی یتحقق بالسفر یصدق انه مهنة وشغله.)[93]

پس از این (البلاد الکبیرة والصغیره) (صلاة المسافر) (صلوات غیرالیومیه) را شرح می‌دهد و از شرایط و اجزای عمومی نماز: قبله لباس نمازگزار و مکان او نیت تکبیرة الاحرام قراءت و… سخن می‌گوید و بایستگی خضوع در نماز را با استدلال به آیات و روایات بیان می‌کند.[94]

الصلاة الاحکام العامه

در احکام عامه نماز مباحث زیر را مطرح ساخته است:

1 . باطل کننده‌‌های نماز.

2 . قضا.

3 . خلل.

4 . شک.

5 . نماز جماعت.

6 . فرق‌های فریضه و نافله.

الصیام

در پیش درآمد معنای لغوی و فقهی صیام و اهمیت روزه رمضان را بیان کرده سپس احکام روزه رمضان را تحت عنوانهای: (متی یجب صیام رمضان) (شروط الصیام) و (واجبات الصیام).

(مفطرات) و احکام عامه آن (قضا کفاره ثبوت هلال) را به بوته بررسی نهاده است. در ادامه احکام روزه‌‌های غیرماه رمضان (واجب و مستحب) را به بحث می‌گذارد و سرانجام جدولی برای مقایسه اقسام روزه و احکام آنها ترسیم کرده است.

او در مسأله اتحاد افق دیدگاه استاد خود آیت اللّه خویی را برگزیده و اول ماه را با دیده شدن ماه در هر شهری ثابت می‌داند:

(اذا رؤی الهلال فی بلد ثبت الشهر فی سائر البلاد.)[95]

الاعتکاف

درپیش درآمد درمعنای لغوی و فقهی و آثار عملی آن با یادآوری فرق آن با رهبانیت بحث می‌کند آن گاه شرایط و احکام اعتکاف و واجبات اعتکاف کننده به بوته بررسی می‌گذارد.

الحج والعمره

در پیش درآمد اهمیت حج و عمره و اقسام آنها را بیان می‌کند سپس واجبات حج تمتع و عمره را به گونه خلاصه می‌آورد و شرح آن را به مناسک حج ارجاع می‌دهد.

الکفارات

در آغاز از معنای لغوی و فقهی کفاره سخن می‌گوید و سپس کفاره عبادات را از قبیل کفاره افطار روزه رمضان و… را بیان می‌کند و در فرجام احکام عامه کفاره را توضیح می‌دهد.

ج . نظرة عامه فی العبادات: علامه شهید در مؤخره (الفتاوی الواضحه) نگاهی دارد جامع به عبادات و در آن اندکی نظام عبادی اسلام را مورد کندوکاو قرار داده است.

در آغاز نیاز ثابت انسان را به عبادت می‌نمایاند:

(نظام عبادی اسلام یکی از ابعاد ثابت اسلام است که از دگرگونی‌های زندگی انسان تأثیر نمی‌پذیرد مگر بمقدار اندکی برخلاف بُعد تشریعی اسلام که باحرکت اجتماعی و مدنی در کلیه زمانها زندگی بشر تغییر و خود را با آن برابر می‌سازد مانند نظام معاملات و عقود… نتیجه آن که نظام عبادت نیاز ثابت و فطری زندگی انسان را پاسخ می‌دهد و چون نیاز به عبادت ثابت است نظام عبادات که پاسخ بدان نیاز است نیز ثابت خواهد بود.)[96]

سپس در پاسخ این پرسش که با توجه به دگردیسی‌های زندگی آیا در ذات انسان نیاز ثابت وجود دارد؟ می‌نویسد:

(آری زیرا دگرگونی دروسائل راجع به علاقه انسان با طبیعت است و عبارت پیوند میان انسان و پروردگار است نه انسان با طبیعت تا از دگرگونی‌های طبیعی اثر پذیرد).[97]

سپس چند نیاز ثابت انسان را که بوسیله عبادت برطرف می‌شود می‌شمارد:

1 . نیاز ارتباط با مطلق (=خدا):

الحاد و شرک انسان را در تنگنا‌های مسیر زندگی و دشواریها سرگردان می‌کند و از حرکت و آفرینندگی و نوآوری باز می‌دارد و یگانه راه رهایی از این سرگرانی ایمان به خدای متعال است. ایمان به خدا انسان را خلیفه خدا و مسؤول می‌سازد و حرکت او را با حرکت جهان هستی در یک جهت قرار می‌دهد و عبادت تعبیر علمی ارتباط با خدا (موجود مطلق) است.)[98]

2 . نیاز به موضوع بودن قصد (یعنی عمل برای خدا و از خود گذشتن در راه مصالح اجتماع): او پس از تقسیم مصالح انسان به فردی و اجتماعی می‌نویسد:

(کار در راه مصالح اجتماعی چون سود آن به فرد برگشت نمی‌کند نیاز به انگیزه و تربیت انسان چه در عصر حجر و چه در عصر فضا دارد و هدف نظام تربیتی عبادی اسلام تربیت انسان است برای از خود گذشتن و به خدا رسیدن؛ زیرا عبادت باید تنها برای خدا باشد و اگر پای غیر خدا در آن وارد شود حرام و باطل است.)[99]

در اساس جمله (سبیل الله) در فرهنگ اسلامی تعبیر دیگر خدمت به مردم است.

(لان کل عمل من اجل الله فانما هو من اجل عبادالله لان اللّه هو الغنی عن عبادة ولما کان الاله الحق المطلق فوق‌ای حد و تخصیص… کان سبیله دائما یعادل من الوجهة العملیه سبیل الانسانیة جمعاء فالعمل فی سبیل الله و من اجل الله هو العمل من اجل الناس و لخیر الناس جمیعا.)[100]

و یکی از مصارف زکات (سبیل الله) شمرده شده و مقصود از آن تلاش برای تحقق مصالح انسانی و جهاد درراه مستضعفان و… است:

(قد جعل الاسلام سبیل الله احد مصارف الزکاة و اراد به الانفاق لخیر الانسانیة و مصلحتها وحث علی القتال فی سبیل المستضعفین من بنی الانسان و سماه قتالا فی سبیل الله و ما لکم لاتقاتلون فی سبیل الله والمستضعفین من الرجال والنساء والولدان نساء65/.)[101]

3 . نیاز به وجدان و شعور درونی برای ایجاد مسؤولیت:

وجدان یک پایه مهم ضمانت اجرای قوانین و مسؤولیت آور است و عبادت وجدان و شعور باطنی انسان را رشد می‌دهد؛ زیرا عبادت واجب است که ضامن اجرایی آن وجدان و شعور باطنی است نه نیروی خارجی و در اثر ممارست بدان درانسان ملکه می‌شود و به وسیله همین ایمان و وجدان محیط‌‌های سالم در جامعه ایجاد می‌شود.)[١٠٢]

با دقت در مطالب گذشته پاسخ چند نکته کلی در زمینه عبادات روشن می‌شود:

1 . چرا فلسفه برخی از عبادات روشن نیست.

پوشیده بودن اسرار برخی از عبادات جنبه تربیتی دارد؛ چرا که انجام آنها نشان رسوخ ایمان به خداست.[103]

2 . فراگیر بودن عبادات:

عبادات همه جوانب و زمینه‌‌های زندگی انسان را شامل است: جهاد عبادتی اجتماعی. زکات و خمس عبادتی مالی و اجتماعی روزه عبادتی با نظام غذایی ویژه وضو و غسل عبادتی همراه پاکیزگی وهمین فراگیری روشن می‌کند که هدف اسلام تربیت عام انسان است که او را در تمام کارها و حرکتها با خدا پیوند دهد.)[104]

3 . بُعد حسّی عبادت:

(انسان ترکیبی از عقل و حس است و عبادتی تأثیر آن بر انسان بیش تر است که هر دو بعد (حسّ و عقل) را برآورد. زیاده روی و کندروی‌ها در بُعد حسی یا عقلی انحراف آور است و اسلام در حد اعتدال به هر دو بُعد در عبادت توجه داشته است؛ از این رو نیت و قصد قربت جنبه عقلی عبادت را بر می‌آورد و قبله طواف و… بُعد حسی آن را. بنابراین معنای توجه به قبله پرستش نقطه حسّی معینی نیست بلکه مقصود آن است که چون این مکان (کعبه) مورد توجه خداست بدان توجه کنیم که جنبه حسی عبادت نیز اشباع گردد.)[105]

بُعد اجتماعی عبادت

عبادت افزون بر این که تجسّم پیوند انسان با پروردگار است ابعاد اجتماعی نیز دارد. یکی از هدف‌های جهاد وحدت و هماهنگی مجاهدین است. در بعضی عبادات اجتماع جزو عبادت است از قبیل نماز جماعت و حج. روزه در پیوند با عید فطر جنبه اجتماعی پیدا می‌کند.

زکات از یک سو بیان گر پیوند انسان باخدا و از سوی دیگر بیان گر جنبه اجتماعی آن یعنی پیوند با حاکم مسلمانان است.

کعبه قبله مسلمانان تنها یک شعار دینی نیست بلکه رمز وحدت و شخصیت مستقل نیز هست از این روی وقتی مسلمانان از بیت المقدس به قبله جدید توجه کردند سفهاء (به تعبیرقرآن) خرده گیری کردند.

(سیقول السفهاء من الناس ما ولاهم عن قبلتهم.) (بقره 143 و 144) و این خرده گیری به واسطه جنبه اجتماعی آن بود.

 

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . (مباحث الاصول) سید کاظم حائری جزء اول15/ به بعد مکتبة الاعلام الاسلامی.

2 . (دائرة المعارف الشیعه) حسن امین ج اول جزء سوم واژه اجتهاد؛ فصلنامه (فقه) اهل بیت) شماره اول و سال اول.

3 . همان مدرک.

4 . فصلنامه عربی (فقه اهل بیت) شماره اول سال اول16/.

5 . (فهرستواره فقه هزار و چهارصدساله اسلامی در زبان فارسی) محمد تقی دانش پژوه19/ علمی و فرهنگی.

6 . همان مدرک.

7 . همان مدرک79/.

8 . همان مدرک24/.

9 . همان مدرک79/.

10 . (اصول کافی) ثقة الاسلام کلینی ج186/؛ (بصائر الدرجات) 167/ باب 13 ح5.

11 . (نهج البلاغه) صبحی صالح ترجمه سید جعفر شهیدی نامه 351/67 ـ 353 انقلاب اسلامی.

12 . (رجال النجاشی) تحقیق محمد جواد نائینی ج72/1 دارالاضواء بیروت.

13 . (الوافیه فی اصول الفقه) فاضل تونی305/ مجمع لفکر الاسلامی قم.

14 . (فهرستواره)40/ ـ 41.

15 . همان مدرک 35/ ـ 40.

16 . (مبسوط) شیخ طوسی مقدمه.

17 . (مقدمه بر فقه شیعه)37/ ـ 39.

18 . (فروع کافی) ج93/6 ـ 96؛ ج88/7 ـ 90 95 ـ 96 98 ـ 99 105 ـ 108 116 ـ 118 120 ـ 121 142 145 ـ 146 148 ـ 149 161 ـ 162 168؛ (من لایحضره الفقیه) ج197/4؛ (مقنع) صدوق170/ 175 ـ 176؛ جواهر ج90/16.

19 . (من لایحضره الفقیه) ج197/4.

20 . (الفتاوی الواضحه) سید محمد باقر صدر چاپ شده در (المجموعة الکاملة لمؤلفات السید محمد باقر الصدر) ج9 96 دارالتعارف للمطبوعات.

21 . همان مدرک65/.

22 . (ولایت فقیه) امام خمینی7/ ـ 8.

( 390 )

23 . مقاله (همسویی فقه با تحولات ونیاز‌های اجتماعی) از مصطفی اشرفی شاهرودی چاپ شده در (آثار کنگره مبانی فقهی امام خمینی) ج120/1.

24 . (الفتاوی الواضحه)96/ ـ 97.

25 . رساله آیت اللّه بروجردی مسأله 655.

26 . (الفتاوی الواضحه) 97/ ـ 98.

27 . همان مدرک7/.

28 . همان مدرک.

29 . همان مدرک132/ ـ 134.

30 . همان مدرک137/.

31 . همان مدرک147/.

32 . همان مدرک194/.

33 . همان مدرک205/.

34 . همان مدرک355/.

35 . همان مدرک206/.

36 . همان مدرک205/.

37 . همان مدرک665/.

38 . همان مدرک655/.

39 . همان مدرک381/.

40 . همان مدرک126/.

41 . همان مدرک127/.

42 . همان مدرک650/.

43 . همان مدرک404/ ـ 405.

44 . همان مدرک126/.

45 . همان مدرک320 ـ 322.

46 . همان مدرک30/.

47 . همان مدرک77/ ـ 81.

48 . همان مدرک88/.

49 . همان مدرک91/.

( 391 )

50 . همان مدرک92/.

51 . همان مدرک92 ـ 93.

52 . همان مدرک94/.

53 . همان مدرک98/.

54 . همان مدرک.

55 . همان مدرک99/.

56 . همان مدرک103/.

57 . همان مدرک105/.

58 . همان مدرک106/.

59 . همان مدرک107/.

60 . همان مدرک110/.

61 . همان مدرک114/ ـ 115.

62 . همان مدرک 116/ ـ 117.

63 . همان مدرک118/ ـ 120.

64 . همان مدرک120/.

65 . همان مدرک.

66 . همان مدرک.

67 . همان مدرک121/.

68 . همان مدرک139/.

69 . همان مدرک140/.

70 . همان مدرک142/.

71 . همان مدرک147.

72 . همان مدرک153.

73 . همان مدرک156/.

74 . همان مدرک158.

75 . همان مدرک276/.

76 . همان مدرک286.

77 . همان مدرک290/ ـ 293.

( 392 )

78 . همان مدرک309/.

79 . همان مدرک315/ ـ 316.

80 . همان مدرک317/.

81 . همان مدرک319/.

82 . همان مدرک.

83 . همان مدرک320/ ـ 322.

84 . همان مدرک323/.

85 . همان مدرک341/ ـ 342.

86 . همان مدرک343/ ـ 351.

87 . همان مدرک381.

88 . همان مدرک382/.

89 . همان مدرک396/ ـ 397.

90 . همان مدرک400/ ـ 403.

91 . همان مدرک420/.

92 . همان مدرک427/ ـ 431.

93 . همان مدرک432/ ـ 433.

94 . همان مدرک433/ ـ 434.

95 . همان مدرک628/.

96 . همان مدرک703/ ـ 704.

97 . همان مدرک704/ ـ 705.

98 . همان مدرک706/ ـ 712.

99 . همان مدرک714/ ـ 716.

100 . همان مدرک716/.

101 . همان مدرک.

102 . همان مدرک718/ ـ 720.

103 . همان مدرک721/ ـ 723.

104 . همان مدرک723/ ـ 726.

105 . همان مدرک726/ ـ 729.

از حضرتعالی کمال تشکر را داریم که ما را به خدمت پذیرفتید.لطفاً در ابتدا شمه‌ای از زندگی تحصیلی و علمی خود را بیان کنید.

با این که در روزگاری که من آغاز به تحصیل کردم در کنار مدرسه‌های دولتی مکتبخانه‌ها نیز رایج بودند ولی من نه به مدرسه دولتی رفتم و نه به مکتبخانه بلکه از پنج سالگی در خدمت والده مکرمه‌ام به فراگیری دانش پرداختم. ایشان الفبای قرآن مفاتیح الجنان شیخ عباس قمی عین الحیاة علاّمه مجلسی و… را به آموزاند.

پس از دو سال تحصیل در محضر والده برای تحصیل علوم حوزوی تحت تعلیم وتربیت مرحوم والد قرار گرفتم.

تمامی سطح را از محضر ایشان فراگرفتم. البته از محضر دیگران هم به گونه پراکنده بهره بردم ولی مدرس اصلی من مرحوم پدرم بود.

در هفده سالگی به درس خارج مرحوم آیت اللّه العظمی سید محمود شاهرودی حاضر شدم و حدود هیچده سال. از درس فقه و اصول ایشان بهره بردم.

درهمین بین با آیت اللّه العظمی شهید سید محمد باقر صدر آشنا شدم و حدود چهارده سال از محضر آن شهید بزرگوار فقه و اصول فرا گرفتم.

در این اواخر که مرحوم آیت اللّه العظمی سید محمد شاهرودی به‌خاطر کبر سنّ تدریسش را کنار گذاشته بود تنها در درس شهید سید محمد باقر صدر شرکت می‌کردم.

در جمادی الاولی سال 1394 هجری قمری به عنوان فرار از حکومت ضد اسلامی بعث عراق به ایران مهاجرت کردم و تاکنون درحوزه علمیه قم مشغول به تدریس هستم.

آیا غیر از فقه و اصول دانش دیگری هم از محضر شهید صدر فرا گرفته‌اید.

بله. افزون بر فقه و اصول در فلسفه و اقتصاد از محضر ایشان بهره برده‌ام بدین گونه که دو اثر مهم ایشان را: (اقتصادنا) و (فلسفتنا) را با دقت مطالعه می‌کردم و هر کجا شبهه و پرسش پیش می‌آمد در محضر ایشان مطرح می‌کردم و آن بزرگوار مطلب را برای من باز می‌کردند و به پرسشها پاسخ می‌دادند. همچنین کتاب (اسس المنطقیه) را در نزد ایشان خوانده ام.

آیا با آن شهید بزرگوار همکاری علمی هم داشته‌اید.

بله. در تدوین بخشی از کتاب (اسس المنطقیه) با حضرت ایشان همکاری علمی داشته‌ام. این کتاب در حساب احتمالات و بیان چگونگی رسیدن احتمالات به علم است.

با توجه به این که مدت طولانی از محضر ایشان بهره علمی برده اید جایگاه علمی ایشان را در حوزه نجف چگونه یافتید.

شهید صدر درحوزه نجف از جایگاه علمی بلندی برخوردار بود. وی بحق نابغه بود. آن هم در زمینه‌های گوناگون و گواه بر آن نگاشته‌هایی است که از آن عالم فرزانه به یادگار مانده است که از نظر اتقان و نوآوری و ابتکار شگفت انگیزند. برخی از آثار ارزشمند ایشان هنوز بی مانندند.

تدریس ایشان نیز دارای ویژگیهایی بود: دقیق عمیق فراگیر و همه سونگر. از این روی در محضر ایشان شاگردان بسیار خوبی پرورش یافتند.

در ابتدای آشنایی من با ایشان بحث ایشان درباره (ترتّب) بود. پس از مدتی شرکت در درس برای من مشکلاتی پیش آمد که بر آن شدم در درس حاضر نشوم.

ایشان از این جریان آگاه شد و از من خواست به حضور در درس ادامه دهم و فرمود:

(اگر پنج سال در این درس حاضرشوی من اجتهاد تو را تضمین می‌کنم.) این نشان دهنده توان علمی و روش‌مندی درس ایشان بود که به مدت کوتاه شاگرد به درجه اجتهاد می‌رسید.

حوزه نجف اشرف در زمان ایشان از نظر علمی و سیاسی چگونه بود.

حوزه نجف از نظر علمی وضع خوبی داشت. تلاشهای علمی شور ونشاط علمی و تحقیقی چشمگیر بود. ولی از جهت سیاسی وضع خوبی نداشت؛ چه از جهت موضع گیریهای دولت در برابر حوزه فشارهای سیاسی بعثیان و اختناق حاکم برحوزه که به از هم پاشیدگی حوزه منجر شد و چه از نظرموضع گیری حوزه در برابر اوضاع سیاسی حاکم بر جامعه که متأسفانه حوزه نجف به خاطر ناآگاهی و به دور بودن از مسائل سیاسی و صحنه سیاست در برابرآنچه که درعراق می‌گذشت نمی توانست موضع و تحلیل درستی داشته باشد.

شهید صدر و شاگردان وی و مرحوم امام درمدت اقامت درنجف از این جهت بسیار در رنج بودند.

بی گمان شهید صدر از نوآوران بزرگ بوده و در دانشهای فقه اصول فلسفه کلام منطق و… نوآوریهایی داشته است اگر امکان دارد در این باره سخن بگویید و نمونه‌هایی ارائه بفرمایید.

شهید صدر درعرصه‌های گوناگون قلم زده و آثار جاودان به بازار دانش عرضه داشته است و در هر یک از این آثار نوآوریهایی دارد:

در فقه (بحوث فی شرح العروة الوثقی) را دارد که چهار جلد آن چاپ شده است. در اصول (تقریرات) بحث ایشان وجود دارد که به قلم شاگردان آن بزرگوار به رشته تحریر در آمده و نیز حلقات (بحوث فی علم الاصول) که به قلم خود ایشان است. در فلسفه (فلسفتنا) را دارد که بخشی از آن فلسفه جدید را بردارد.

در کلام (الرسل والرسول و الرساله) را دارد که در آغاز رساله عملیه ایشان به چاپ رسیده که در آن برخی از مسائل کلامی بر اساس حساب احتمالات به بوته بررسی نهاده شده است.

درتفسیر، تفسیر موضوعی قرآن را دارد که دو جزوه مختصر ولی پر محتوایی به چاپ رسیده است.

در تاریخ کتاب (فدک) را دارد که در اوائل جوانی نگاشته و نیز درحالات ائمه(ع) نگاشته‌ای دارد به نام: (اهل البیت تنوع ادوار و وحدة هدف).

تمامی این نوشته ها که حکایت از گستردگی اندیشه آن شهید عزیز دارند مشمول هستند از نوآوری خلاقیت هم درمحتوا و هم در دروس استدلال و تبیین و دسته بندی و سامان دهی و هم در چگونگی عرضه که اشاره به تک تک این نوآوریها از حوصله این گفت وگو خارج است و من در مقدمه کتاب: (تقریرات اصول) به پاره‌ای از این نوآوریها اشاره کرده‌ام به عنوان نمونه: شما همین الفتاوی الواضحه را بنگرید که رساله عملیه ایشان است و با دیگررساله‌های عملیه مقایسه کنید و آن گاه پی خواهید برد به عمق نوآوریهای ایشان. کتاب با مقدمه‌ای در باب مسائل اعتقادی با روشی نو هم در استدلال و هم در تبیین و عرضه شروع می‌شود.

در این اثر ارزش‌مند افزون بر دیدگاه فقهی شکل بیان دسته بندی مسائل و موضوعات نیز نو و ابتکاری است.

در مجموع دو چیز به تمامی آثار ایشان برجستگی بخشیده است: یکی عمق و دقت و دیگری گستردگی و همه سویه بودن بحثها. درخصوص فقه نگاهی اجتماعی دارد و به فقه با دید فردی نمی نگرد و فقه را توانا برای اداره تمام جوانب حیات بشری می‌داند و این گونه نگاه به نوآوریهای زیادی انجامیده است که در آثار فقهی ایشان می‌توانید ببینید.

حضرت ایشان به گونه جدّی در اندیشه اصلاح حوزه نجف اشرف بوده بفرمایید طرح ایشان چه بود و روی چه مسائلی بیش تر می‌اندیشید و تأکید می‌ورزید.

حضرت استاد در دهه آخر عمر شریف جلسه هفتگی در منزل ترتیب داده بود که در آن جلسه شاگردان زبده ایشان شرکت می‌جستند.

موضوع بحث در این گردهمایی‌های هفتگی مسائل مهم و مشکلات فکری و فرهنگی حوزه و جهان اسلام بود. یکی از مسائل مهمی که در آن جلسه مطرح شد و چند هفته به درازا کشید موضوع (المرجعیة الصالحه و المرجعیة الموضوعیة) بود که ایشان به این بحث اهتمام زیاد می‌داد. پس از پایان بحث به بنده فرمود خلاصه مطالب را بنویسم و بنده امتثال کردم و خلاصه مطالب را به اضافه پاره‌ای از پیشنهادها که درحاشیه جلسه مطرح می‌شد نوشتم و تقدیم حضرت ایشان کردم.

ایشان هم پس از ملاحظه دوباره آنها را با قلم شریف نگاشت و تغییراتی در آنها داد که عین نوشته آن بزرگوار و پیشنهادها را در مقدمه کتاب اصول که تقریرات بحث قطع ایشان است آورده ام.

استاد طرح اصلاح حوزه را در یک افق بالاتری می‌دید: (مرجعیت صالحه و اهداف آن) ایشان در این طرح و تمامی دگرگونیهای بنیادین حوزه را که مرجعیت صالحه نماینده آن است پیشنهاد می‌کند: دگرگونی کتابهای درسی نظارت بر درسها و مراحل تدریس درحوزه بر آوردن نیازهای فکری فرهنگی جهان اسلام اشراف و نظارت برمراکز علمی و تحقیقاتی پیوسته به حوزه بایستگی ارتباط باجهان خارج و… در پرتو (مرجعیت صالحه و اهداف آن) امکان پذیر می‌داند.

از این روی این طرح شایسته دقت و بررسی است و بایست از سوی حوزویان مورد توجه جدّی قرار گیرد.

ایشان در تربیت شاگرد بسیار موفق بوده اند و بسیاری از شخصیتهای علمی که اکنون در حوزه ها درخشش ویژه‌ای دارند و دارای سبک و اندیشه نو در دانشهای حوزوی‌اند از شاگردان ایشان به شمار می‌روند به نظر حضرت عالی رمز این توفیق بزرگ چه بوده و چه روشی در تربیت شاگردان پیشه کرده که چنین زیبا ثمر داده است.

اخلاق بسیار نیکو و شایسته ایشان هر کسی را شیفته خود می‌کرد. بیان رسای آن شهید عزیز که کم مانند بود توانایی علمی و اهتمام جدّی به تربیت علمی و اخلاقی شاگردان و… از جمله اسباب موفقیت وی در پرورش شاگردان بود.

در این جا خاطره‌ای نقل می‌کنم که هم گویای اخلاق شایسته ایشان و هم گویای اهتمام جدی وی به تربیت علمی و اخلاقی شاگردان است:

روزی در جمع نخبگان درس که در محضر ایشان بودند فرمود:

(این که حوزه تنها به فقه و اصول اکتفا می‌کند روش درستی نیست. شما باید با دانشهای گوناگون اسلامی آشنا باشید و به فقه و اصول بسنده نکنید.)

در این جلسه وی پیشنهاد کرد: (فلسفتنا) را بین خود به بحث بگذارید.

پیرو فرمایش ایشان دوستان قرار گذاشتیم این مباحثه درمنزل انجام گیرد. اولین روز مباحثه بود که متوجه شدیم کسی در منزل را می‌زند. رفتم و دررا گشودم دیدم استاد عزیز ما شهید صدر است. تشریف آورد داخل و در جلسه مباحثه ما شرکت جست و فرمود:

(من به این جلسه آمدم‌؛ زیرا براین باورم که اکنون جلسه‌ای با فضیلت تر از این جلسه در پیشگاه خداوند نیست جلسه‌ای که در آن از معارف اسلامی گفت وگو می‌شود. دوست داشتم در چنین جلسه‌ای حاضر شوم.)

دقت کنید که آن عالم بزرگوار چگونه شاگردان خود را تشویق می‌گرد و چقدر به کسانی که در راه فهم معارف اسلامی و کمال بخشیدن به خود گام بر می‌داشتند مورد احترام ایشان بودند.

در اساس پیوند و رابطه ایشان با شاگردان به گونه پیوند و رابطه پدر و فرزندی بود آن هم پدری بسیار مهربان. پس از مهاجرت شماری از شاگردان آن استاد فرزانه از بیم رژیم خون شام بعث به ایران پیامی را روی نوار ضبط می‌کند و برای آنان می‌فرستد و در آن پیام جمله‌هایی در فراق و دوری از آنان به کار می‌برد که کم تر پدری در فراق فرزند چنان جمله‌هایی به کار می‌برد. یکی از دوستان که در هنگام ضبط پیام در محضر استاد شهید حضور داشته می‌گفت:

(هنگامی که جمله ها از زبان استاد جاری می‌شد اشک نیز از دیدگانش جاری می‌شد. با چشم گریان می‌گفت:

(السلام علیکم ایها الأخیه من ابیکم البعید عنکم بجسمه القریب منکم بقلبه الذی یعیشکم فی اعماق نفسه و فی کل ذکریاته….)

متن این پیام و برخی از نامه‌هایی را که به شاگردانِ خود نوشته در مقدمه کتاب اصول آورده ام. با مطالعه آنها به اوج علاقه‌مندی ایشان به شاگردانش و پیوند عاطفی وی با آنان پی خواهید برد که در کم تر استاد و شاگرد بلکه پدر و پسری می‌توان یافت.

شهید صدر افزون بر آثاری که در دسترس است چه موضوعی را در دستور کار داشت و بر آن بود که آن را به بوته تحقیق و پژوهش بنهد.

ایشان بر آن بود که یک دوره فقه معاملات به گونه مقایسه‌ای با حقوق غرب بنگارد.

وی به نگارش این اثر بزرگ بسیار اهمیت می‌داد‌؛ زیرا می‌خواست با خلق این اثر برتری حقوق اسلامی را در اداره جامعه برحقوق غربی بنمایاند که مترسفانه گرفتاریهای آخر عمر و شهادت آن عزیز جامعه علمی رااز چنین اثرماندگاری محروم کرد.

اگر وی توفیق می‌یافت و این اثر و اندیشه را به جامعه اسلامی عرضه می‌داشت بسیاری گرههای کور باب معاملات گشوده می‌شد و حقوق اسلامی جایگاه ویژه خودرا درجهان به دست می‌آورد.

آیا حضرت ایشان اندیشه‌ای داشت که فضای فکری حوزه نجف مانع از طرح آن گردد.

مسأله ضرورت تشکیل حکومت اسلامی از اندیشه‌هایی بود که ایشان از دیرزمان در بین شاگردان خاص خود مطرح می‌ساخت و جوّ عمومی حوزه اجازه نمی داد که ایشان بتواند این اندیشه را در مجالس عمومی حوزه طرح کند‌؛ زیرا بیش تر روحانیان واهل علم نمی توانستند حکومت اسلامی پیش از ظهور حضرت مهدی(عج) را بپذیرند و ایشان هم آن زمان در مقام مرجعیت نبود تا حوزه به طور عموم گوش شنوا از وی داشته باشد و به همین دلیل زمانی که مرحوم امام به عنوان مرجع تقلید بحث حکومت اسلامی را درحوزه نجف شروع کرد شهید صدر بسیار خوشحال شد و آن را مورد تأیید قرار داد.

آیت‌‌الله شهید صدر از چه زمانی وارد مسائل سیاسی شد.

تا آن جا که من اطلاع دارم تلاشهای سیاسی ایشان برمی گردد به دوران نوجوانی. آن شهید از همان اوان نوجوانی با توجه به هوش و ذکاوت و حساسیتی که نسبت به اسلام و مسلمانان داشته نمی توانسته نسبت به مسائل سیاسی و آنجه درعراق و جهان می‌گذشته بی تفاوت باشد از این روی در نوجوانی وارد عرصه مسائل سیاسی می‌شود.

اگر امکان دارد به بحشی از تلاشهای اجتماعی و حرکتهای سیاسی حضرت ایشان اشاره فرمایید.

حضرت ایشان از کمک به همه تلاش سالم اسلامی دریغ نداشت. به اندازه توان از حرکتهای سیاسی و اجتماعی سالم پشتیبانی می‌کرد و مورد عنایت قرار می‌داد به عنوان مثال: پشتیبانی فکری و علمی از مدرسه علوم اسلامی آیت اللّه العظمی حکیم به خاطر برنامه‌های ویژه‌ای که این مدرسه داشت.

پشتیبانی فکری و علمی از دانشکده اصول دین (کلیة اصول الدین) که دارای برنامه‌های جدید بود و نگارش (معالم الجدیدة) برای تدریس در این دانشکده.

همکاری با تشکیلات اسلامی علمای بزرگ نجف به نام (جماعة العلما فی النجف الاشرف) این تشکیلات درزمان عبدالکریم قاسم به دست توانای علمای بزرگ نجف پایه گذاری شد و در عرصه اجتماع و سیاست تلاش می‌ورزید.

شهید صدر در آن زمان در سنین جوانی بود و عضو (جماعة العلما) نبود ولی از نظرعلمی و فکری با این گروه همکاری داشت و در مجلّه (الاضواء) نشریه این گروه مقاله می‌نوشت. مقاله‌های ایشان تحت عنوان (رسالتنا) از پرجاذبه ترین مقاله‌های مجلّه وتعیین کننده خط مشی و سیاست کلی (جماعة العلماء) بود.

تأسیس حزب الدعوة. این حزب یک حزب سیاسی بود.

نکته دیگری که بسیار مور د توجه ایشان بود تلاش برای راه اندازی حوزه علمیه کوچک در درون حوزه علمیه نجف بود. این تلاش اگر آن گونه وی آرزو داشت به سرانجام می‌رسید و عمر یارا می‌داد. و توفیق می‌یافت دگرگونی ژرفی درحوزه می‌آفرید و آن حوزه کوچک جایگزین حوزه کنونی می‌شد.

از دیگر تلاشها وحرکتهای سیاسی ایشان نقشه براندازی حکومت بعث و حرکت در این راستا بود که درنهایت به شهادت آن عزیز انجامید.

نگارش (فلسفتنا) و (اقتصادنا) رویارویی عمیق و همه جانبه ایشان بود با مکتب الحادی مارکسیسم که در آن روزگار چتر مخوف خود را بر سر کشورهای اسلامی گسترده بود و سرمایه داری غرب که جهان در زیر سیطره خود داشت.

موضع گیری شهید صدر دربرابر حزب بعث از چه زمانی شروع شد و روش ایشان در برخورد با حزب بعث چگونه بود.

موضع گیری ایشان دربرابرحزب بعث از همان ابتدای به حکومت رسیدن حزب بعث شروع شد و اولین دستور تغییر شکل مبارزه باحزب بعث از مبارزه فکری و علمی به مبارزه مسلحانه را ایشان داد. دیدگاه مبارزه مسلحانه بعثیان را تنها از آن وی بود چیزی که حزب الدعوة پس از مدت زمانی آن را پذیرفت.

حضرت شهید صدر از طرفداران مخلص و کار آمد و شجاع انقلاب اسلامی بود از پیوند و رابطه ایشان با امام خمینی و انقلاب اسلامی بفرمایید.

آن شهید بزرگوار تا هنگامی که امام خمینی درعراق بود همواره از پشتیبانان ایشان بود و در مواردی تنها پیشتیبان آن مرحوم بود. به یاد دارم‌؛ روزی که حزب بعث می‌خواست امام را از عراق بیرون کند منزل امام درمحاصره شدید نیروهای امنیتی بود به گونه‌ای کسی را جرأت آن نبود که از کوچه امام بگذرد تا چه رسد به دیدار ایشان برود. ولی شهید صدر تنها مرجعی بود که به عنوان پشتیبانی از امام خمینی درلحظه‌های حسّاس و خطرناک به دیدن مرحوم امام رفت.

وقتی به ایشان می‌گویند: منزل امام در محاصره شدید نیروهای امنیتی است وکسی را نمی گذارند وارد منزل ایشان شود می‌گوید: (من هر طوری شده می‌روم هر چه می‌خواهد بشود بشود.) پس از بازداشت از جرمهایی که برای ایشان بر می‌شمارند و وی را مورد بازجویی قرار می‌دهند همین دیداربودهاست پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران آن شهید بزرگوار هم در عمل و هم در فکر و اندیشه به پشتیبانی از انقلاب اسلامی برخاست و به دوستان و شاگردان سفارش می‌کرد که از انقلاب اسلامی و امام خمینی به گونه جدی پشتیبانی کننده گواه بر این عملکرد سلسله مقاله‌هایی است که با عنوان: (الاسلام یقود الحیاة) درخصوص پاره‌ای ازنیازها و دشواریهای فکری انقلاب اسلامی نگاشت و نامه‌هایی است که به شاگردان خود در ایران نوشته و پیامهایی است برای مردم ایران و پشتیبانی از آنان . او در برابر امام بسیار خضوع داشت و از عمق جان به امام و راه آن بزرگوار عقیده‌مند بود. از وی نقل شده که گفته است:

(اگر امام خمینی به من دستور بدهد که نماینده ایشان در روستایی باشم فرمان خواهم برد و امر ایشان را اجرا خواهم کرد.)

از جرمهای سنگین ایشان در پرونده تنظیمی از سوی دستگاه امنیتی بغداد همین علاقه‌مندی و عشق ایشان به امام و رابطه تنگاتنگی بود که با امام و انقلاب اسلامی ایران داشت.

از خاطرات خود بامرحوم شهید صدر بگویید.

خاطرات زیاد است که من در این جا به پاره‌ای از آنها اشاره می‌کنم:

روزی ایشان به من فرمود:

(وقتی کتاب (فلسفتنا) را نگاشتم خواستم آن را به نام (جماعة العلما) چاپ کنم ولی چون آنان نظراتی درجهت اصلاح و تعدیل کتاب داشتند که از دید من پذیرفته نبود ناگزیز به نام خودم به چاپ رساندم. اکنون که چاپ شده و مورد توجه عام و خاص قرارگرفته و نویسنده آن در همه جا مشهور شده و بلند آوازه گاهی وقتها با خودم فکرمی کنم: اگر پیش از چاپ از این شهرت و پذیرش همگانی آگاه می‌بودم آیا باز هم حاضرمی شدم که کتاب را به نام (جماعة العلما) چاپ کنم واز یاد نام خود بر روی کتاب خودداری کنم؟ این تردید در آمادگی نفس بر انجام این کار مرا به شدت ناراحت می‌کند.)

ایشان وقتی از این حالت روحی خود سخن می‌گفت بسیارناراحت بود که می‌خواست گریه کند با این که یک فرض و احتمال بیش نبود ولی از ترس این که اگر چنین امتحانی پیش می‌آمد و او آمادگی آن را نداشت ناراحت بود. ببینید فاصله ها چقدر است!

خاطره دیگری که از آن عالم فرزانه دارم حکایت از اوج فروتنی و سلامت نفس و بزرگی روح آن بزرگوار دارد:

ییکی ازشاگردان وی از دروس استاد و خط فکری وی فاصله گرفته بود و حتی از ایشان بد می‌گفت و استاد هم خبر داشت.

ییک روز در محضر ایشان بودم از روی اتفاق سخن از آن شاگرد به میان آمد آن عزیز فرمود:

(من هنوز به عدالت آن شخص عقیده دارم و آنچه که او درباره من گفته ناشی از اشتباه در باوری است که درباره من پیدا کرده نه ازسر بی مبالاتی در دین.)

ییا به هنگام بیرون راندن طلاب ایرانی از عراق طلبه‌ای را دیدم که برای خداحافظی به خدمت استاد شهید آمد و اواز کسانی بود که با حضرت استاد رابطه خوبی نداشت ولی به هنگام خداحافظی چنان استاد می‌گریست که گویی بهترین عزیزش دارد از اوجدا می‌شود وهیچ گاه بین آنان کدورتی نبوده است.

ایشان از نظر معیشتی زندگی زاهدانه و سختی داشت چه دروزگار تحصیل و چه در روزگاری که مدرس بود و چه آن گاه که به مرجعیت رسید.

آن شهید والامقدارمی گفت:

(درروزگار تحصیل در فقر شدید زندگی می‌کردم. با این حال صبح که از خواب برمی خاستم چنان مشغول تحصیل ومطالعه می‌شدم که همه چیز را از یاد می‌بردم آن گاه که خانواده غذا درخواست می‌کردند تازه سرگردان می‌شدم که چه کنم.)

وی هنگامی که مدرس بنامی بود در سختی زندگی می‌گرد. در آن هوای گرم نجف در منزل وسیله خنک کننده‌ای نداشت. محل درس ما هم که مقبره آل یاسین بود وسیله خنک کننده‌ای نداشت. آن زمان معمول حوزه نجف بود که تابستانها هم درسها تعطیل نمی شد.

مرحوم سید عبدالغنی یک روز آمد منزل ایشان وگفت:

(آقا! در این گرمای شدید طلبه‌هایی که در درس حضرتعالی شرکت می‌کنند. خیلی سختی می‌بینند اجازه بدهید یک کولر بخریم و درمحل درس نصب کنیم. من می‌توانم این را برای شما به ارزان ترین وجه آن هم به گونه قسطی که ماهی فقط دو دینار بپردازید تهیه کنم.)

استاد شرمگین از این که بگوید: وضعیت اقتصادی من اجازه نمی دهد سکوت کرد مرحوم سید عبدالغنی اردبیلی سکوت استاد شهید را نشانه رضایت دانست و کولر را تهیه کرد و آورد. وقتی به ایشان خبررسید که کولر خریداری شد چهره اش دگرگون شد از این که چگونه این مبلغ را بپردازد.

در دوران مرجعیت که وجوهات شرعیه به دست ایشان می‌رسید می‌گفت:

(به دخترم (مرام) فهمانده‌ام که این اموال مال ما نیست تا انتظار مصرف شخصی از آن نداشته باشد.

این کودک هم گاهی وقتها که به دیگران می‌رسید می‌گفت: پدرم پول زیاد دارد ولی مال خودش نیست!)

فرزندانش را چنین تربیت می‌کرد. این درحالی بود که می‌گفت:

(به روح و جان دخترم (مرام) از همان کودکی کینه صهیونیستها را دمیده بودم‌؛ از این روی با این که کودک بود برایش از ستم اسرائیلیها نسبت به مسلمانان گفتم دیدم بسیارناراحت شد و به دنبال آن داستانی هم از رشادتهای مسلمانان در برابر صهیونیستها برایش گفتم دیدم چهره کودک دگرگون شد و بسیارخوشحال و شادمان گردید.)

داستانی هم از رابطه ایشان با حضرت مولی الموحدین علی(ع) نقل می‌کنم که خود ایشان برای من نقل کرد:

(درروزگار طلبگی هر روز ساعتی را به حرم امیرالمؤمنین(ع) مشرف می‌شدم و آن جا می‌نشستم و درمسائل علمی به فکر و اندیشه فرو می‌رفت به امید آن که از برکات آن حضرت الهام بگیرم و مشکلات علمی خود را حلّ کنم.

از این نیت من هیچ کس با خبرنبود تا این که این روش قطع شد مادرم [یاخانم دیگری از اهل خانواده که تردید از من است] خواب می‌بیند و در عالم رؤیا حضرت امیر(ع) به وی [به این مضمون] می‌فرماید: به باقر بگو چرا درسی را که از ما می‌آموخت ترک کرده است؟)

حضرت عالی چه پیشنهادی در راستای احیای اندیشه و تفکر این نابغه بزرگ اسلامی دارید.

حوزه علمیه باید در شجاعت و شهامت و پاسداری از اسلام عزیز از امام خمینی و شهید صدر پیروی کند.

حوزه علمیه باید دست به کار شود آن فقه مقارنی را که شهید صدر تصمیم بر نوشتن آن داشت و اجل زود رس مانع از آن شد بنگارد و به اهل اندیشه و مراکز علمی ارائه دهد و همچنین برحوزه عملیه است که آرزوهای این بزرگ مرد را محقق سازد.

از این که با حوصله به پرسشهای ما پاسخ دادید و وقت شریف خود را در اختیار ما گذاشتید کمال تشکر را داریم و از خداوند متعال سلامتی طول عمر توفیق و عزت و سربلندی حضرت عالی را خواهانیم.

بنده هم از شما متشکرم.

نویسنده: مهدى نصیرى

مقدمه

پر واضح است که در میان تمامى مسائل اجتماعی، فرهنگ جایگاه ویژه‌ای دارد؛ چرا که زیربناى تکامل بشرى و ریشه همه موفقیت‌هاى مادى و معنوى است. علم نیز اساس و محور فرهنگ است. علم حیات است، زنده‌کننده نفس و نورافشان عقل است. چراغ چشم‌ها و قوت بدن‌ها است. علم اصل و رأس همه خیرات است. حجابى است در قبال آفات و بهترین راهنماى بشر است. علم رفعت‌دهنده پست شدگان جامعه و گمشده مؤمنان است.[۱]

آموزشگاه‌هاى علمى مهمترین مراکز اجتماعى هستند که موجب اغنای دانش‌آموختگان می‌شوند. حوزه‌هاى علمیه شیعى از جمله این آموزشگاه‌ها است که بر اساس بینش الهى پایه‌گذارى شده و موجب تعالى ارزش‌هاى انسانى و ساختن جامعه‌ای است پیشرفته که در پرتو آن کرامت انسانى رشد می‌یابد.

بدیهی است هر چه آموزش در حوزه‌هاى علوم دینى در قالب برنامه‌هاى دقیق و اساسى صورت پذیرد بازدهى آن بیش‌تر است. در این راستا تدوین کتب علمى اسلامى به شیوه‌های جدید از مهم‌ترین نیازهاى جهان اسلام است. بسیارى از آرای علماى اسلامى در زمینه فلسفه، عرفان، فقه، اصول، حدیث و تفسیر به رغم اعتبار و اتقان در لابه‌لاى کتب مدفون مانده است؛ زیرا اسلوب و نظم روزآمد را ندارند. پیچیدگی، اغلاق متن، عدم دسته‌بندى مطالب، بیان مطالب استطرادى، عدم رعایت تقدم و تأخرهاى تعلیمى، عدم هم‌آهنگى مطالب و کاربردی نبودن آن‌ها از جمله مشکل‌های کتاب‌های درسى رایج حوزه‌هاى علمیه است.

البته در نیم قرن اخیر عده‌ای از علماى حوزه به تجدید بناى علمى حوزه‌ها اهتمام کرده‌اند و در عین حفظ غنا، عمق و اصالت مطالب، تدوین کتب روزآمد را وجهه نظر خود قرار داده‌اند؛ گرچه به علت قدمت کتاب‌های درسى حوزوی و جلالت و شأن نویسندگان آن‌ها و نیز اتقان علمى کتاب‌ها با مقاومت‌هایی مواجه شده‌اند.

به هر تقدیر کتاب‌هایى که بناست جای‌گزین کتب علمى حوزه‌ها از قبیل حاشیه، معالم، شرح لمعه، رسائل، مکاسب و کفایه و… بشود لازم است از قوت‌هاى فراوانى برخوردار باشد. در سال‌هاى اخیر تنها سه نفر از دانشمندان حوزه توانسته‌اند از چنین موقعیتى بهره‌مند شده و آثارشان جزء کتاب‌های درسى و عمومى حوزه‌ها قرار گیرد: شیخ محمد رضا مظفر (متوفای ١٣٨٣ق)، سید محمد حسین طباطبائى (متوفای ١۴٠٨ق) و سید محمد باقر صدر (متوفای ١۴٠١ق). کتاب‌های المنطق، اصول الفقه و عقاید الامامیه از استاد مظفر به ترتیب جاى‌گزین حاشیه ملاعبدالله، قوانین و باب حادى عشر شده، هم‌چنین بدایه الحکمه و نهایه الحکمه از علامه طباطبائى به جاى منظومه سبزوارى و دروس فى علم الاصول از شهید صدر نیز به عنوان یک دوره کامل اصول فقه در مرحله سطح حوزه‌هاى علمیه تدریس می‌شوند.

شهید صدر یکى از بزرگان و علماى اصلاح‌طلبی بود که نارسایی‌ها و کمبودهاى حوزه‌هاى علمیه شیعى به خصوص نظام آموزشى آن را به خوبی دریافت و درصدد رفع این کاستی‌ها برآمد و به اقدامات و نوآوری‌های مهمى دست زد که به نوبه خود در حوزه‌هاى علمیه داراى ارزش فراوان و جایگاه ویژه‌ای است.

در این مقاله سعى بر آن است که به صورت مختصر، آرا و اقدامات ایشان را در زمینه روش‌هاى نوین نظام آموزشى حوزه علمیه بررسی نماییم. شاید به یارى تبارک و تعالى راه‌گشاى کسانى باشد که در جهت رسیدن به یک نظام آموزشى صحیح و نوین تلاش می‌کنند.

تاریخچه تحولات آموزشى حوزه

پیشرفت سریع جوامع و پیدایش تغییرات اجتماعى از یک سو و نیز کاهش تنش‌ها و فشارها از دیگر سو موجب شد که اندیشه تحول در ذهن بیدار برخى از حوزویان پدید آید؛ به ویژه در قرن اخیر که با گسترش علوم و پیدایش دانش‌هاى جدید همراه بوده است. تحولات جوامع اسلامى موجب شد تا حوزویان با خاستگاهى جدید روبه‌رو گردیده و به نوبه خود با نیازهاى جدیدی مواجه شوند. در این میان برخى از علمای حوزوه که به نیازها و ضرورت‌هاى زمان آگاهى داشتند، مسئولیتى را که تحولات جدید بر دوش حوزویان نهاده بود به درستى شناختند و درصدد ایجاد تحولاتى به ویژه در سیستم آموزشى حوزه آن روز برآمدند و در پى آن به پاره‌ای از اقدامات اصلاحى درست زدند.

تأسیس مدراس تحت برنامه با آموزش برخى مواد درسی جدید و نظارت و کنترل، آغاز این تحولات و اصلاحات به شمار می‌آید.

عالم بیدار و آگاه شیخ محمد رضا مظفر(قدس‌سره) و عده‌ای از شخصیت‌هاى علمى و فکرى حوزه گرد آمدند و «جمعیه منتدى النشر» را به وجود آوردند و نیز «کلیه الفقه» را تأسیس کردند که در آن‌ها علوم جدید مورد نیاز، هم‌زمان با دانش‌هاى حوزوى تدریس می‌شد و با سیستم آموزشى جدید اداره می‌گردید. آن‌ها هم‌چنین دو مجله نیز منتشر کردند و این در نوع خود در تاریخ حوزه‌ها تحولى بی‌نظیر بود. از دیگر اقدامات آن‌ها تأسیس کلاس‌های فن خطابه و شیوه صحیح سخنورى و تبلیغ بود، اما متأسفانه چندى از شروع آن نگذشت که موج مخالفت از سوى خطبایى که حاضر به پذیرش چنین قیودى نبودند، آغاز شد و نهایتاً به تعطیلى آن انجامید.[۲]

هم‌چنین عالم فرزانه محمد حسین کاشف الغطاء(قدس‌سره) و جمعى دیگر از بزرگان حوزه نجف «جمعیه التحریر الثقافى» را تشکیل دادند و مدرسه‌ای را براى تدریس علوم حوزوى و دانش‌هاى جدید تأسیس نمودند.[۳]

از آغاز تأسیس حوزه علمیه قم نیز افکارى براى تحول و اصلاح حوزه وجود داشت. مرحوم آیت اللّه حاج شیخ عبدالکریم حائرى(قدس‌سره) مؤسس حوزه علمیه قم، تخصصى کردن علوم حوزوى را پیشنهاد داد و هم‌چنین خود نیز درصدد برآمد تا آموزش زبان و بعضى علوم مورد نیاز را به آموزش‌هاى حوزه بیفزاید و بدین ترتیب قلمرو رسالت حوزه را به جز منابر و محافل سنتى، به محیط‌هاى فکرى و علمى جدید و نیز به خارج از ایران نیز گسترش دهد، ولى متأسفانه موانع برون حوزوى جلوى این تحول را گرفت.

استاد شهید مطهرى در این رابطه می‌فرماید:

مرحوم آیت اللّه حاج شیخ عبدالکریم حائرى مؤسس حوزه علمیه قم، به فکر افتادند که یک عده از طلاب را به زبان خارجى و بعضى علوم مقدماتى تجهیز کنند تا بتوانند اسلام را در محیط‌هاى تحصیل کرده جدید، بلکه در کشورهاى خارج تبلیغ نمایند. وقتى این خبر منتشر شد گروهى از عوام و شبه عوام تهران به قم آمدند و اولتیماتوم دادند که این پولى که مردم به عنوان سهم امام می‌دهند براى این نیست که طلاب زبان کفار را یاد بگیرند، اگر این وضع ادامه پیدا کند ما چنین و چنان خواهیم کرد، آن مرحوم دیدند که ادامه این کار موجب اخلال حوزه علمیه و خراب شدن اساس کار است، موقتاً از منظور خود صرف نظر کردند.[۴]

عالم فرزانه دیگرى که به فکر اصلاح و تحول در حوزه علمیه افتاد استاد شهید صدر بود. ایشان همانند حضرت امام(ره) منبع قدرت و اصلاح جامعه را در حوزه و دانشگاه می‌دید. او معتقد بود که مردم در طول تاریخ با حوزه علمیه ارتباط مستقیم داشته و همواره مشکلات مذهبى و اجتماعى خود را از طریق این پایگاه حل می‌کرده‌اند.

استاد شهید حفظ باطن را بدون تغییر قالب، ناممکن می‌دانست و معتقد بود که در روش آموزش و عرضه دین، مسائل بسیارى وجود دارد که نیازمند تحول است. ایشان با این تلقى شیوه جدید نگرش و نگارش مکتب را آغاز کرد و در هر مسئله‌ای که سخن می‌گفت یا می‌نوشت بر آن بود که نقاط کور را بگشاید و زاویه‌هاى جدید را رسم سازد و اگر آخرین حرف را نمی‌گفت، سنگ بناى شروع حرکت را می‌گذارد و این نیز ارزشى پربار دارد. شهید صدر راه‌هاى بسیارى را گشود تا آیندگان بر آن گام نهند.

استاد شهید از علمایى بود که سنت پیشین را حجاب اندیشه نمی‌ساخت و چنین شد که شهامت ابراز عقاید را داشت. این شجاعت، از جهالت در افکار گذشتگان، نشئت نمی‌یافت، بلکه تیزبینى و دقت در قصور و تقدیس تلاش‌ها، او را به این جهت‌گیرى می‌کشاند. صدق دعاوى فوق، در آثار متعدد آن استاد شهید به خوبی محسوس است.

براى شناخت بیشتر استاد شهید، به بررسى دیدگاه‌هاى مختلف در زمینه تحولات آموزشى حوزه علمیه می‌پردازیم؛ زیرا مقام و منزلت اشخاص همواره در مواجه و مقایسه با دیدگاه‌ها و تفکرات مقابل، نمود پیدا می‌کند و قدر و مقام آنان بهتر درک می‌شود.

دیدگاه‌هاى مختلف در زمینه تحولات آموزشى

در مورد کتب آموزشى مرسوم و سنتى حوزه‌هاى علمیه، چند دیدگاه مهم وجود دارد که هر کدام از این دیدگاه‌ها طرفدارانى نیز دارد.

دیدگاه اول: عده‌ای که تعدادشان نیز کم نیست و حرکت غالب حوزه‌هاى علمیه حول محور تفکراتشان دور می‌زند معتقدند که هیچ متن آموزشى و نوینى نمی‌تواند کارآیى و تأثیر و کاربرد متون آموزشى حوزه‌ها را دارا باشد و بهترین متون همان متون سنتى است و بهترین شیوه همان شیوه‌هاى قدیم و سنتى.

دیدگاه دوم: گروه دیگر که میانه‌روتر می‌باشند معتقدند متون آموزشى موجود در حوزه‌هاى علمیه کامل نیست و باید در آن‌ها تجدید نظر کرد و آن‌ها را تغییر داد، ولى از جنبه عملى و اجرایى معتقدند که تا کنون تجربه ثابت کرده که کسى نتوانسته است متنى بهتر و متقن‌تر از متون آموزشى فعلى و سنتى حوزه به نگارش در آورد.

دیدگاه سوم: این دیدگاه عقیده عده‌ای از روشنفکران می‌باشد و شهید صدر را می‌توان یکى از پیشروان این گروه نامید. آنان به تغییر و تحول بنیادین و اساسى در نظام آموزشى حوزه‌ها اعتقاد دارند و بر این باورند که باید اهداف حوزه و وظایف آن و نیازهاى جامعه و انتظارهاى به حق آن را در نظر گرفت، آن‌گاه به بررسى و تحلیل متون سنتى و رایج آموزشى پرداخت. این عده عقیده دارند که کتب مرسوم در حوزه‌هاى علمیه کارآمد نیست و لازم است کتاب‌هایى با شیوه‌هاى نوین و نگارش جدید نوشته شود.

شهید صدر نه تنها معتقد به تغییر نظام آموزشى حوزه‌ها بود، بلکه در این رابطه طرح‌هاى نوینى را ارائه داد و خود با جدیت و سرعت به نگارش کتبى به سبک و شیوه‌هاى نو پرداخت و در این راه پایه‌گذار طرح‌هاى نوین در نظام آموزشى حوزه‌هاى علمیه گردید.

آفاق علمى شهید صدر و دیدگاه ایشان

شهید صدر در حوزه‌هاى مختلف علمى، دانش اندوخت و در مدت زمان کوتاهی منزلتى بلند یافت. زمان تحصیل علوم حوزوى وى، بیش از شانزده تا هیجده سال به درازا نینجامید، اما این مدت را عاشقانه به تحصیل و آموزش پرداخت. گویند روزى شانزده ساعت را به گونه‌ای مداوم، در تحصیل علم می‌گذارند. اولین دوره تدریس خارج اصول را در سال ١٣٧٨ق در سن ٢۵ سالگى آغاز کرد و آن را در سال ١٣٩١ق به پایان برد. دوره خارج فقه را در سال ١٣٨١ق در سن ٢٨ سالگى شروع کرد و جدیت و نبوغ خودش را در طرح نکات نو و بسط مطالب نشان داد.[۵]

ایشان درباره کتب درسى متداول در حوزه معتقد بودند که از معالم تا کفایه باید تغییر پیدا کند. آیت اللّه سید کاظم حائرى در مورد دیدگاه استاد شهید می‌گوید:

استاد شهید می‌فرمودند:

شما به سایر علوم مثل ریاضیات، نظرى بیفکنید، ریاضیات امروز را با ریاضیات شیخ بهایى مقایسه کنید، اصلاً قابل مقایسه نیست. معنا ندارد که ما امروز کتاب شیخ بهایى را تدریس کنیم و در سال آینده نظرات او را رد کنیم و دوباره در مراحل بالاتر آن‌ها را رد کنیم و نظرات جدیدى مطرح نماییم، چنین روشى در هیچ یک از علوم مرسوم نیست.

اما در حوزه‌هاى علمیه ابتدا معالم تدریس می‌شود چند سال بعد نقایص نظرات او مطرح و نظرات شیخ انصارى به طلاب عرضه می‌شود. چند سال دیگر نظرات او مورد نقد و ایراد قرار گرفته و نظرات صاحب کفایه عرضه می‌گردد و مجدداً در دوره درس خارج سخنان صاحب کفایه رد می‌شود و نظرات فقهاى متأخر بیان می‌شود. این چه روشى است؟

[…] ایشان معتقد بودند که در هر زمانى باید آخرین نظرات در سطوح مختلف مقدماتى، متوسطه و عالى تهیه و تدوین شود و در اختیار طلاب قرار گیرد. چند سال بعد که نظریات تغییر کرد مجدداً باید کتب جدیدى تألیف شود. استاد شهید همواره می‌فرمودند: سزاوار نیست که بحث‌هاى فقهى و اصولى از این قاعده مستثنا باشد.[۶]

مباحث و تحقیقات استاد چندین فرق اساسى با سائر مباحث علمی‌جارى در حوزه نجف داشت:

١ـ با دقت و تعمق کم‌نظیر انجام می‌گرفت.

٢ـ تمام ابعاد مسائل اسلامى مانند فلسفه، اقتصاد، منطق، اخلاق، تفسیر و تاریخ را در برداشت.

٣ـ علوم را به شیوه روان و قابل فهم و در عین حال دقت کامل بیان می‌داشت.

استاد شهید، نبوغ علمى خود را در تمام علوم رایج در حوزه به نمایش گذارد و در هر یک از آن علوم آثار چشم‌گیرى بر جاى نهاد که هر کدام می‌تواند تحولات بنیادین را در علوم مربوط به خود به دنبال داشته باشد.

شهید صدر در زندگانى کوتاه خویش، آثار تألیفى پربار بر جاى نهاد. این آثار که هر روز با شیوه‌هاى نو و روش‌هاى نوین تدریس و به نگارش در می‌آمد داراى امتیازات و ویژگی‌هاى خاصی است، به گونه‌ای که بررسى یکایک آن‌ها نیازمند نوشتارى مستقل خواهد بود.

چنان‌که گذشت شهید صدر از وسعت اطلاع، جامعیت و نبوغ ویژه‌اى برخوردار بود. در این‌جا برای آشنایی با این خصوصیات ایشان به طور اجمالی ابتکارات و نوآوری‌هایشان را در علم اصول، فقه و فلسفه بررسی می‌کنیم.

نوآوری‌های شهید صدر در علم اصول

در زمینه علم اصول، می‌توان مباحث استاد را آغاز یک عصر تازه در تاریخ علم اصول مطرح نمود. شهید صدر با اعتقاد به لزوم ایجاد تغییر کتب اصولى حوزه، طبق قواعد و ملاک‌هاى کتاب‌هاى درسى به نگارش کتب اصولى پرداخت و در این راستا یک سرى اصول را در سه مرحله به نگارش درآورد. شهید صدر در مقدمه کتاب سلسله دروس فى علم الاصول ضمن سپاس بی‌کران از منزلت و تلاش مؤلفان کتب درسى علم اصول از لزوم ایجاد تغییر در کتاب‌های اصولی بحثى مبسوط کرده و به عنوان یکی از علل انجام این کار به نکته زیر اشاره می‌کند:

کتب چهارگانه درسى در علم اصول (معالم، قوانین، رسائل و کفایه) بیش از پنجاه سال است که به منزله کتاب‌هاى درسى قرار گرفته‌اند، در حالی که مؤلفان آن‌ها با این جهت‌گیرى، آن‌ها را ننوشته‌اند … و بین آن کتاب که به عنوان کتاب درسى و آموزشى نگاشته می‌شود با تألیفی که به قصد ابراز آرا و عقاید مؤلف، نوشته شده، تفاوتى بسیار است.[۷]

سید محمد باقر حکیم، یکى از شاگردان استاد شهید، در تقسیم تألیفات ایشان می‌فرماید:

شهید صدر در بررسى فقه و اصولى که درس رایج حوزه‌هاى علمیه می‌باشد توانست تغییر بنیادین به وجود آورد. به عنوان مثال در بررسى اصولى خود توانست بیش از شصت قانون اصولى استنباط کند.[۸]

شهید بزرگوار سید محمد باقر صدر با تدوین حلقه ثانیه به جای رسائل شیخ انصارى گامى بزرگ در طرح اصلاح ساختار آموزشى حوزه‌ها برداشت.

ایشان در مقدمه حلقه اولى چهار سبب براى این اقدام ذکر می‌کند:

١ـ عدم هم‌آهنگى و تناسب بین چهار کتاب رایج اصول (معالم الاصول، قوانین الاصول، فرائد الاصول و کفایه الاصول)

٢ـ این کتاب‌ها از سوى مؤلفان به قصد آموزش تهیه نشده و لذا حذف اضافه‌هاى بی‌جا، در آن‌ها فراوان دیده می‌شود.

٣ـ عدم تناسب و هم‌آهنگى با مراحل تحصیل، چرا که نویسندگان این کتب آن را براى هم‌طرازان خود نوشته بودند نه براى مبتدیان.

۴ـ عدم برخوردارى از ساختارى متناسب در طرح موضوعات و مسائل؛ یعنى چه بسا موضوعات مهم و کلیدى در قالب مقدمه یا به صورت استطراد طرح می‌شود و بالعکس مباحث غیر مهم در قالب موضوعات اصلى.[۹]

شهید صدر در کتاب المعالم الجدیده للاصول سه دوره و عصر را برای شکل‌گیری علم اصول ذکر می‌کند:

١ـ عصر آماده‌سازى زمینه یا عصرى که در آن بذر اساسى علم اصول ریخته شده. این عصر توسط ابن عقیل و ابن جنیذ آغاز شد و به عصر شیخ طوسى منتهى گردید.

٢ـ عصرى که این بذرها به ثمر نشست و توانست جاى خود را به طور وسیع در مباحث فقهى باز کند. پیشواى این عصر شیخ طوسى بوده، از جمله رجال این عصر می‌توان ابن ادریس، محقق حلى و شهید اوّل و … را نام برد.

٣ـ عصر کمال علمى که مدرسه جدیدى براى آن گشوده شد و این در اواخر قرن دوازدهم می‌باشد. این مدرسه توسط استاد وحید بهبهانى افتتاح گردید.[۱۰]

عجین بودن تاریخ علم اصول با تطورات آن علم در کتب استاد شهید، بیان‌گر شیوه‌ای نوین و تحولى در شیوه نگارش کتب حوزوى است، علاوه بر این، نقص شیوه‌هاى نگارش قدیم را نیز در این زمینه جبران می‌کند.

در حقیقت می‌توان نوع نگرش و وسعت نظر استاد شهید را به علم اصول در عصر دوره جدید، عصر چهارمی نامید که در آن به علم اصول از منظر جدیدى مطابق با علوم جدید و پیشرفت زمان و مکان نگریسته شده است. این امر بر اصولیین روشن و آگاه پوشیده نیست که علوم دینى وقتى می‌تواند پاسخ‌گوى نیازهاى فعلى بشرى باشد که از این منظر و دیدگاه به علم اصول نگاه شود، که این همان ایجاد تحول و شیوه نوین در علوم حوزوى می‌باشد.

ابداعات شهید صدر در فقه

ابداعات شهید گران‌قدر در علم فقه کم‌تر از اصول نیست، از مباحث فقهى ایشان به نام بحوث فى شرح العروه الوثقى در  چهار جلد چاپ شده است. تحقیقات زیباى ایشان در این کتاب‌ها، موضع ایشان را روشن‌تر می‌کند.

ایشان برای تکامل مباحث فقهى به نکاتی از جمله موارد زیر توجه داشت:

١ـ عمق بخشیدن به بررسى علم فقه به طور بی‌سابقه. در این خصوص به مقدارى که تدریس کرد و یا به قلم درآورد موفق بوده است.

٢ـ تبدیل دیدگاه‌هاى فردى و موضعى به دیدگاه‌هاى اجتماعى و جهانى در مباحثى که ذاتاً چنین چیزى را خواستارند.

٣ـ توسعه بخشیدن افق مباحث فقهى به تمام ادوار زندگى با در نظر گرفتن مسائل روز.

۴ـ تکامل بخشیدن به روش ارائه مسائل و تنظیم آن به شکلى که در مقدمه الفتاوى الواضحه انعکاس یافته است.

استاد شهید در مباحث فقهى، به تبویب خاص معتقد بودند و این باب‌بندى را در الفتاوى الواضحه که به عنوان رساله عملیه ایشان نگاشته شده است رعایت کرده‌اند. ایشان با همین اندیشه تحول و تغییر در حوزه مسائل فقهى به نگارش الفتاوى الواضحه پرداختند.

شهید بزرگوار محمد باقر صدر معتقد بود که امروزه دو گونه تحول باید در فقه ایجاد گردد: یکى افقى و در سطح (گسترده شدن فقه با گستره زندگى انسان) و دیگرى عمودى و عمقى. در توضیح تطور عمقى چنین گفته است:

در فقه بایسته و ضرورى است که از نظر عمودى و عمقى تحولى ایجاد گردد و غور و بررسى شود تا به نظریه‌هاى اساسى برسیم. باید به روبناها، یعنى قانون‌هاى تفصیلى بسنده نکنیم، بلکه از این مرز رویین بگذریم و به آرای ریشه‌ای که بیان‌گر نظریه اسلام است برسیم؛ زیرا می‌دانیم هر مجموعه‌ای از قانون‌گذاری‌هاى دینى در هر بخش از زندگى، به تئوری‌هاى زیربنایى و برداشت‌هاى پایه‌ای مرتبط است؛ مثلاً دستورات اسلام در قلمرو زندگى اقتصادى، به مذهب اقتصادى اسلام و تئوری‌هاى اقتصادى آن گره خورده است و این تلاش، امرى جدا از فقه نیست، لذا پرداختن به آن جزء ضرورت‌هاى فقه است.[۱۱]

از این رو شهید صدر از این تئورى در یافتن نظام اقتصادى اسلام کمک گرفته و در نتیجه‌گیرى بحث فرموده است:

بر اساس آن‌چه گذشت، ضرورى است بسیارى از احکام اسلام و قوانین آن که طبقه رویین به حساب می‌آید، براى کشف روش اقتصادى اسلام به کار گرفته شود.

در کتاب اقتصادنا در این رابطه می‌گوید:

در این کتاب، احکام اسلام را در معاملات و حقوق (که تنظیم‌کننده رابطه مالى بین افراد است) و نیز احکام تنظیم‌کننده رابطه مالى دولت و ملت را به شکل گسترده مطرح می‌کنیم.[۱۲]

استاد شهید معتقد بودند که فقه عقود یا فقه معاملات به یک بحث فقهى مقارن با بحث‌هاى حقوقى در مکاتب امروز غرب نیاز دارد تا از طرفى امتیازات فقه اسلامى بر حقوق غربى روشن شود و از طرف دیگر به نیازهایى که در قوانین آن‌ها مطرح شده، پاسخ داده شود و خود مصمم بودند که کتابى به این منوال در فقه معاملات تألیف کنند و بحث تطبیقى را بین فقه اسلام و حقوق جدید بگشایند و منزلت فقه اسلامى را در اداره جامعه، نشان دهند.[۱۳]

از دیگر تحولاتى که استاد در فقه لازم می‌دانستند این بود که بحث‌هاى متعارف در حوزه، جواب‌گوی تمام نیازهاى جامعه نیست و سزاوار است که مسائل مستحدثه روز بحث شود و مسائل اقتصادى و اخلاقى و تفسیرى و غیره که زیاد در حوزه مرسوم نبوده تدریس شود.[۱۴]

سید محمد باقر حکیم در این خصوص می‌فرماید:

در زمینه بررسى مسائل فقهى امتیاز ایشان (شهید صدر) این بود که همواره در مورد احادیث ائمه(علیهم السلام) و استقراى اقوال علماى پیشین شرایط و جو آن زمان را در نظر می‌گرفت که فتوا با حدیث آن صادر شده باشد و ایشان سعى داشتند آن را از نظر محتوا و مفهوم به طور عمقى با سایر متون مقایسه کنند و نتیجه نهایى را حاصل کنند.[۱۵]

واقع‌نگرى براى فقیه بسیار لازم است و این به معنای فهم دین و تطبیق آن بر زندگى انسان معاصر و در نظر داشتن نقش زمان و مکان در شیوه استنباط است. بر این اساس، شهید صدر یکى از زیان‌هاى یک‌سونگرى در اجتهاد و فقه مصطلح را عدم توجیه واقعیت خارجى می‌داند و می‌فرماید:

از سوى دیگر نیز نصوص دینى را با روح تطبیق بر واقعیت خارجى مورد تفسیر قرار نمی‌دهند تا قاعده‌ای از آن به دست آید و از این رو بسیارى به خود اجازه می‌دهند تا موضوع واحدى را تجزیه نمایند و براى آن احکام گوناگونى قائل شوند.[۱۶]

البته برخى از بزرگان، تفسیر نصوص دینى را بر اساس واقعیت‌ها، امرى ناروا دانسته‌اند. در حقیقت برخی با برداشت غلط از واقع‌نگری، موجب شده‌اند که عده‌ای از بزرگان آن را نفی کنند. شهید صدر فقیهان را از این برحذر می‌دارد و می‌فرماید:

یکى از خطرها «واقع‌نگرى» (به معناى غلط آن) است یعنى پژوهش‌گر، آگاهانه یا بدون توجه، نصوص را تأویل بَرَد و آن‌ها را به گونه‌ای بفهمد که واقعیت‌هاى فاسد و ضرورت پندارى تجویز می‌کند. مانند برخى متفکران اسلامى که تسلیم واقعیت‌هاى اجتماعى بودند و تلاش می‌کردند دین را تابع واقعیت‌ها سازند؛ به جاى این‌که بیندیشد چگونه می‌شود واقع را بر اساس «نصوص» تغییر داد، بر اساس این بینش، دلیل حرمت ربا و سود را تأویل برده و به این موضع رسیده‌اند که اسلام سود چند برابر را حرام دانسته، آن‌جا که از مرز معقول بگذرد و گرنه سودهاى متعارف را جایز دانسته است.[۱۷]

ابداعات شهید صدر در فلسفه

استاد شهید در این زمینه کتاب فلسفتنا را تألیف نمود در این کتاب با روش ابتکارى و براهین روشن به نزاع با فلسفه‌هاى الحادى به ویژه مارکسیسم برخاست.

ایشان به فلسفه از دیدگاه تطبیقى آن نگریست و آن را در افکار و عقاید معاصر، تعقیب کرد و تفاوت بینش دینى را با تفکرات دیگر، نشان داد.

رمز موفقیت شهید صدر در مباحث فلسفى علاقه‌مندى ایشان به این مباحث و مطالعه و آشنایى با فلسفه‌هاى دیگر بود. رفقاى او نقل می‌کنند که براى اولین بار نام‌هاى مارکسیسم، دیالکتیک و… را از او شنیده‌اند.[۱۸]

شهید صدر فقه و اصول را تمام مسأله روزگار نمی‌پنداشت و آنگاه که نیاز دید به نگارش فلسفتنا همت گماشت و این گونه امور را خارج از حوزه مجتهدان نمی‌دانست. شاگردان استاد نقل می‌کنند:

روزى براى برگزیدگان شاگردان خود، سخن می‌گفت و در آن میان فرمود: در حوزه مرسوم است که به فقه و اصول اکتفا می‌کنند، این شیوه نادرست است. بر شما باد که در بخش‌هاى مختلف مسائل اسلامى، تحقیق کنید. از آن جمله، به آنان امر کرد که به مباحثه فلسفتنا بپردازید. این بحث در منزل من شروع شد. در اولین روز آغاز… استاد شهید در مجلس حاضر شد و فرمود: من در این مجلس حاضر شدم و اعتقاد بر آن دارم که مجلسی با فضیلت‌تر از این محفل که در آن معارف اسلامى بحث شود، وجود ندارد. از این رو میل داشتم که در این مجلس حاضر شوم.[۱۹]

استاد شهید در اواخر عمر شریف خود نگارش کتاب فلسفى عمیق دیگرى را شروع نموده بود که موفق به اتمام آن نشد.

استاد شهید تألیفات و نوآوری‌هاى دیگرى نیز در سایر علوم، از جمله منطق، اخلاق، تفسیر، اقتصاد و تاریخ نیز از خود به یادگار باقى گذارد که در بحث در مورد هر یک از حوصله این مقاله خارج است.

موانع تحقق اندیشه شهید صدر

پذیرفتن کتابى به عنوان کتاب درسى در حوزه علمیه، از اعتباراتى چون موقعیت و مقام مؤلف نشئت می‌گیرد، نه اعتباراتى مانند کفایت و برجستگى آن. مثلاً آخوند خراسانى و شیخ انصارى هنگامى که از موقعیت بزرگى در حوزه برخوردار بودند توانستند با استفاده از موقعیت خود و بحث‌هاى علمى دقیق این شهرت بی‌نظیر را به دست آورند.

یکى از دلایلى که کتب شهید صدر نتوانست جایگاه واقعى خود را در حوزه‌هاى علمیه پیدا کند این بود که شهید صدر هنگامى این کتاب‌ها را به نگارش درآورد که هنوز حوزه علمیه قم و نجف آن‌گونه به شأن ایشان توجهى نداشت، به بیان دیگر، ایشان زمانی به نگارش این کتب پرداخت که فضای فکرى حوزه‌هاى علمیه براى پذیرش این اصلاحات آماده نبود و چه بسا نوعى بدعت به شمار می‌آمد، لذا تحولات و اقدامات ایشان نتوانست در کل سازمان حوزه به وجود آید، بلکه اصلاح در حد ایجاد یک مؤسسه و یا مدرسه بود، همان‌گونه بود که حرکت‌هاى اصلاحى پیشین نیز دچار این مشکل شدند و در حقیقت به هدف غایى و نهایى خود که همانا اصلاح ساختارى و بنیه‌ای حوزه‌هاى علمیه بود، نایل نیامدند.

 

 

 

 

 

[۱]. ر.ک: میزان الحکمه، ج ۶، باب العلم.

[۲]. موسوعه العتبات المقدسه، ص ۵٢.

[۳]. همان.

[۴]. روزنامه اطلاعات، ١٠/١١/٧١، عباس مخلصى.

[۵]. مجله حوزه شماره ٢۵، ص ۶، سال ١٣۶٧.

[۶]. روزنامه جمهورى اسلامى، ٢٠/٨/٧٠، ص ١٢، گفت‌وگو با آیت اللّه سید کاظم حائرى.

[۷]. سید محمد باقر صدر، دروس فى علم الاصول، الحلقه الاولى، ص ١٢ ـ ١٣.

[۸]. ابوالفضل شکورى، سیره صالحان، ص ۴٨٣.

[۹]. همان، ص ۴٨١.

[۱۰]. سید محمد باقر صدر، دروس فى علم الاصول، الحلقه الاولى، صص ١٠ ـ ١٩.

[۱۱]. المدرسه القرآنیه (دار التعارف، بیروت)، ص ٣١ ـ ٣٢.

[۱۲]. سید محمدباقر صدر، اقتصادنا (دار التعارف، بیروت)، ص ٣٩۴.

[۱۳]. سید کاظم حائرى، مباحث الاصول، الجزء الاول من القسم الثانى، ص ۶٢.

[۱۴]. روزنامه جمهورى اسلامى، ٢٠/٨/٧٠، ص ١٢، گفت‌وگو با آیت اللّه سید کاظم حائرى.

[۱۵]. ابوالفضل شکورى، سیره صالحان، ص ۴٨٣.

[۱۶]. همراه با تحول اجتهاد، ترجمه على اکبر ثبوت، ص ١۵ ـ ١۶ و دائره المعارف الشیعه.

[۱۷]. سید محمدباقر صدر، اقتصادنا، ص ۴۴ ـ ۴۵.

[۱۸]. مجله حوزه، شماره ٢۵، ص ٧، سال ١٣۶٧ و مباحث الاصول سید کاظم حائرى، جزء اول، ص ٣۶.

[۱۹]. سید کاظم حائرى، مباحث الاصول، جزء اول، ص ۴۶.

نویسنده: محسن اراکی

در آن هنگام که نهضت بیداری اسلامی، می‌بایست رهبری فکری جامعه را به عهده می‌گرفت، راه حل‌های مناسب و راه گشا را در برابر مشکلات انسان معاصر عرضه می‌کرد و نظامی هماهنگ و همگام با خواسته‌های عصر حاضر معرفی می‌نمود، بسیاری از اندیشمندان اسلامی فعالانه د ر این زمینه شرکت نمودند؛ ولی آنچه شهید صدر تقدیم کرده بود ـ هم از نظر برنامه‌ریزی و هم از نظر محتوا ـ قوی‌تر، گسترده‌تر و عمیق‌تر به شمار می‌رفت. اکنون پس از گذشت حدود نیم قرن از آنچه شهید صدر ارائه نموده، هنوز کسی از اندیشمندان مسلمان پیدا نشده است که دست کم نزدیک به سطح افکار و خدمات مکتب شهید صدر، محصولی فرهنگی برای حل مشکلات انسان معاصر در ابعاد فلسفی، اقتصادی و اجتماعی تقدیم جامعه کند. افکار بیدارگر شهید صدر، توانست مقدار زیادی از خلأ فکری موجود در نهضت بیداری اسلامی را پر کند. از این رو، سزاوار اس ت که استاد شهید صدر را یگانه رهبر اندیشمند و نظریه پرداز نهضت بیداری اسلامی بدانیم؛ هر چند در این فرصت کوتاه، امکان معرفی آثار بزرگی که مکتب فکری شهید صدر برای جامعه اسلامی ـ به ویژه شیعیان ـ بر جای نهاد، وجود ندارد؛ اما کسی که تحولات فکری جامعه اسلامی ر ا به ویژه در اواخر قرن بیستم دنبال کند، آثار تفکر نوگرایانه شهید صدر را بر جامعه مسلمان ـ به ویژه در بعد فلسفی، اقتصادی و فقهی با گرایش به علم اصول ـ در خواهد یافت.

آنچه در پی می‌آید، معرفی اجمالی این شخصیت فرزانه و اشاره مختصری به کوشش‌های آن شهید در جهت فعالیت‌های زیر بنایی برای ساختار فکری امت اسلامی است.

نگاهی گذرا به زندگی شهید صدر

مرحوم شهید صدر در شهر کاظمین عراق و در ۲۵ ذی القعده سال ۱۳۵۳ هجری به دنیا آمد.[۱] پس از پایان دروس ابتدایی در کاظمین، به نجف اشرف رفت. به نظر می‌رسد درسش را خارج از روش معمولی و به طور جهشی و با اتکا به استعدادهای شخصی خواند. در سنین ابتدایی مراحل عالی را طی نمود و در نجف دروس حوزوی را که از کاظمین آغاز کرده بود، ادامه داد. درابتدای ورود به نجف پای درس خارج حاضر شد.[۲] در آن زمان هنوز دوازده سال تمام نداشت. او در ابتدای بلوغ تقلید نمی‌کرد و این نشان دهنده آن است که در آن سن و سال مجتهد و یا قریب الاجتهاد بوده است.[۳] یکی از فقهای بزرگ نجف در آن زمان که شهید صدر هفده سال داشت، بر اجتهاد وی تصریح کرده بود.[۴]

شهید صدر دروس حوزوی خود را نزد اساتید بزرگی در (جامعهٔ النجف الاشرف) ادامه داد. استادان شهید، به برتری و نبوغ و اجتهاد وی اعتراف می‌نمودند.

در سن نوجوانی تدریس و تألیف را آغاز نمود. وی بعضی دیدگاه‌ها و آرای اصولی خود را در نخستین تألیفش به نام غایهٔ الفکر فی علم اصول الفقه ارائه کرد و همزمان با آن، محصول علمی دیگری به نام فدک در تاریخ تألیف نمود. در این اثر حوادث تاریخ اسلام پس از رحلت پیامبر (ص) را به بحث گذارد.

پس از آن، در تدارک تألیف مجموعه‌ای بر آمد که افکار عقیدتی ـ سیاسی اسلام را متناسب با نیازهای روز و در قالبی عملی طرح کند و اسلام را از بُعد سیاسی و منطق و روش اداره جامعه چنان به دنیای امروز معرفی کند که استحکام طرح آسمانی را برای انسان زمینی روشن سازد و شکست و ناتوانی تمام مکاتب و ایسم‌های زاییده فکر بشر و مکتب‌های مادی را که رابطه انسان را با وحی قطع می‌کند، آن را زمینی و زمین گیر می‌سازد و راه رستگاری و کمال مطلوب را بر او می‌بندد، آشکار نماید. از این رو، نخستین گام خود را با کتابی به نام فلسفتنا برد اشت؛ کتابی که در آن با سبکی بی نظیر و بی سابقه، به تبیین تفکر اسلامی پیرامون فلسفه می‌پردازد و مکتب‌های فلسفی دیگر را به نقد و بررسی می‌گذارد و قدرت منطق اسلام و استحکام و برتری فلسفه اسلامی را ثابت می‌کند. و از طرفی سستی و عجز فلسفه مادی را در رویارویی با فلسفه اسلامی از راه دلیل و برهان ثابت می‌کند.

شهید صدر، بعد از این اثر، کتابی دیگر به نام اقتصادنا به اندیشمندان عرضه نمود. وی در این کتاب، مکتب‌های اقتصادی جدید را بررسیده و میان آنچه تمدن مادی معاصر برای بشر به ارمغان آورده است، از یک سو و اقتصاد اسلامی و راه حل هایی که برای زندگی انسان معاصر دارد ، از سوی دیگر مقایسه‌ای انجام داده است. در این بحث‌ها ضعف‌های بزرگ اقتصاد مادی(سرمایه داری و کمونیستی) ذکر شده و برتری اقتصاد اسلامی بر اقتصاد مادی با دلیل و برهان ثابت گردیده است.

شهید صدر علی رغم استقبالی که از کتاب اقتصادنای او به عمل آمد و با این که در این کتاب، بحث‌های اقتصاد اسلامی را عمیق و ریشه‌ای و در قالبی جدید ارائه کرده است ـ به گونه‌ای که در آینده می‌توان روی این مباحث اساسی، بنایی محکم برای اقتصاد اسلامی برپا نمود ـ م تواضعانه این سعی و کوشش فکری خود را گامی ابتدایی نامیده است؛ وی در مقدمه چاپ اول کتاب اقتصادنا گفته است:

«در مقدمه کتاب فلسفتنا به شما عزیزان گفته بودیم که فلسفتنا بخش نخست از سلسه بحث‌های اسلامی است که برای پاسخ به نیاز جامعه مسلمانان نوشته شده و به مانند زیر بنا و پایه بحث‌های بعدی است. پس از آن، سلسله بحث‌های دیگری در پی خواهد آمد که مکمل نیاز جامعه در ا ین زمینه‌ها باشد و در نهایت ترسیمی زیبا از اسلام در اذهان نقش بندد. امیدوار بودم که کتاب مجتمعنا حلقه دوم از سلسله بحث هایی باشد که در آن، تفکر و دیدگاه اسلام درباره انسان و زندگی اجتماعی ارائه شود و آنگاه به مرحله سوم گام بگذاریم که در آن، از نظام حیات بخش اسلام و افکار اجتماعی آن بر پایه آموزه‌های پایدار اسلام بحث کنیم؛ امّا تمایل مصرّانه خوانندگان، جهت تقدیم کتاب اقتصادنا بر کتاب مجتمعنا و نیز تعجیل آنان برای آگاهی تفصیلی از مباحث اقتصادی اسلام، فلسفه اقتصاد، راه و روش اقتصاد و آموزه‌های اقتصاد اسلا می‌باعث شد که این کتاب زودتر نوشته و چاپ گردد».[۵]

هر چند این مجموعه بحث‌های سلسله وار در همین جا متوقف شد؛ این به معنای توقف تمام تألیف‌های شهید صدر نبود؛ زیرا پس از اقتصادنا تا زمان شهادتش کتاب‌های فراوانی را تألیف کرد؛ مانند البنک اللاربوی فی الاسلام، دروس فی علم الاصول، الفتاوی الواضحهٔ و الاُسس المنطقیّهٔ للاستقراء. شهید صدر در کتاب الأُسس المنطقیه للاستقراء که از بزرگ‌ترین ثمره‌های فکر بشر در قرن بیستم و مهم‌ترین اثر از لحاظ تفکر فلسفی و منطقی به شمار می‌رود، پایه هایی را در علم منطق بنا نهاد و به نظریه (المنطق الذاتی) دست یازید. این نظریه در برد ارنده قواعد و ضوابطی برای رسیدن به یقین استقرایی است؛ یعنی از سویی یقین استقرایی را تحلیل می‌کند، از سوی دیگر فرق‌های منطقی میان یقین استقرایی و یقین برهانی و استدلالی را بیان می‌سازد و از سوی سوم مبنای فلسفی برای یقین استقرایی تعیین می‌نماید.

با تألیف این کتاب، عمر حاکمیّت منطق ارسطویی بر تفکر فلسفه اسلامی به پایان می‌رسد و مرحله جدیدی در فلسفه اسلامی آغاز می‌شود. در این کتاب منطق ارسطویی جایگاهی ندارد مگر بسیار اندک.

با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، شهید صدر شروع به تألیف مجموعه‌ای بر پایه تفکر و اندیشه اسلامی نمود. در این مجموعه، مشکلات و گرفتاری‌های جامعه معاصر همراه با راه حل‌ها ارائه شده است که از مهم‌ترین آن ها، پیش نویس قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران بود. فق یهان مجلس خبرگان اول که از سوی ملت ایران برای تدوین قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران انتخاب شده بودند، از متن این پیش نویس بهره کافی بردند.

از مهم‌ترین نوآوری‌های شهید صدر، تغییرات گسترده در نحوه آموزش در حوزه‌های علوم دینی بود. نوآوری وی در فقه و اصول هم ـ چه از لحاظ برنامه و چه از جهت محتوا ـ کم نظیر بود. شهید صدر پایه‌های مکتب فقهی و اصولی جدیدی را بنا نهاد که امتیازش به برنامه‌ریزی، استحکام مضامین مبتنی بر تفکر عمیق و نقد پذیریِ فعّال و سازنده است.

افکار نوگرا و پویای شهید صدر در حوزه فرهنگی جدید و سنتی(کلاسیک) زمینه ساز آغاز نهضت بیدار گری فرهنگی شد که به تدریج در کشورهای مختلف اسلامی به ویژه عراق و ایران گسترش یافت. این اندیشه‌ها در تربیت و تقویت تفکر فرهنگی مسلمانان برای مقابله با هجوم فرهنگی ب یگانگان و زمینه سازی جهت فعالیت‌های سیاسی منظم و هدفمند برای ایجاد جامعه و نظام اسلامی برپایه قرآن مجید، بسیار مؤثر بود.

پیشرفت نهضت فرهنگی اسلامی، مرهون فعالیت‌های شهید صدر است. وی این حرکت را از حالت انفعالی و سرخردگی به حالتی فعال و برضد هجوم فرهنگی دشمنان تبدیل نمود و از حالت دفاعی به حالت تهاجمی در آورد. شهید صدر در همه این مراحل، نقش فرماندهی فعّال را داشت که در تنوی ر افکار و تربیت نسل جوان، پر تحرک و پر شور و بسیار اثر بخش بود. او در ایجاد گروه‌های علمی، تربیت مبارزان و فعّالان سیاسی، جنبش‌های اسلامی و تأسیس (التنظیم الاسلامی الحرکی) و رشد و توجیه آنان نقش اول و سرنوشت‌سازی داشت. وی در تحرک حوزه علمیه نجف و تبدیل آ ن به حوزه‌ای فعال، سیاسی، با نشاط و متفکر تأثیر به سزایی داشت.

مراکزی که در نجف و کل عراق منتسب به شهید صدر بودند، پایگاه‌های فعالیت و روشنفکری و هدایت فکری و سیاسی به شمار می‌رفتند. از این رو، تشکل‌ها و مراکزی مانند (جماعهٔ العلماء)، (الرابطهٔ الادبیّهٔ)، (مدرسهٔ العلوم الاسلامیهٔ)، (منتدی النشر)، (مدرسهٔ الامام الجواد( ع))، دفتر مرجع راحل آیت اللّه سید محسن حکیم، مؤسسات فرهنگی، اجتماعی و سیاسی زیر نظر ایشان و همه جریان‌های فعال اسلامی با سلیقه‌های مختلف از افکار، هدایت‌ها و ارشادهای شهید صدر تغذیه می‌شدند.

شهید صدر، پس از ارتحال آیت اللّه سید محسن حکیم، از طریق ارتباط با علمای شهرستان‌ها و شخصیت‌های سیاسی و فرهنگی، رهبری ملت مسلمان عراق را به عهده گرفت و به همین منظور دفتری تأسیس نمود. وی پیش از آن که مرجعیّت را به عهده گیرد، طرحی کامل و جامع برای مرجعیت ت دوین نمود که نخستین طرح نظری و دستور العمل کامل و جامعی بود که تاریخ مرجعیت شیعه به خود می‌دید. این طرح، اساسنامه‌ای بود که رشد و پیشرفت هدفمند مرجعیت را در بر داشت![۶]

مرجعیت شهید صدر با پیروزی انقلاب اسلامی همزمان بود. او نخستین کسی بود که با تمام توان از انقلاب اسلامی ایران حمایت و پشتیبانی کرد. علی رغم موقعیّت اجتماعی و علمی‌ای که داشت، خود را شرعاً مُلزَم می‌دانست که از امام خمینی(ره) اطاعت کند، او را یاری دهد و با تمام قدرت از انقلاب اسلامی ایران حمایت نماید. او شاگردان و پیروان خود را نیز به این امر سفارش می‌کرد و در نامه‌ای که به شاگردان خود در ایران نوشته بود، با صراحت تمام بر این مطلب تأکید نموده است:

«بریکایک شما و بر هر کسی که سعادت یارش شده که در کنار این تجربه ارزشمند(انقلاب اسلامی ایران) زندگی کند، واجب است که تمام توان خود و آنچه را که در اختیار دارد، به خدمت اهداف و پیشبرد این تجربه ارزشمند در آورد و توقفی در کار نباشد. حد و مرزی برای بذل کوشش وجود ندارد و به کمک همه افراد هر چند اندک نیاز است. لازم است همه بدانند که مرجعیّت آیت اللّه خمینی ـ که آمال و آرزوی همه را امروزه در ایران محقق نموده است ـ باید محور قرار گیرد و همگی مخلصانه برای او کار کنند و مصالح او را در نظر گیرند. همه در او ذوب شون د؛ همچنان که او در هدف والایش ذوب شده است. مرجعِ شایسته و لایق، یک شخص نیست بلکه جریان است و هدف و هر مرجعی که این اهداف را محقق کند، لایق اطاعت و پیروی و شایسته مرجعیّت است و باید برای او با تمام وجود کار کرد و از هر کاری که سبب تضعیف مرجعیّت و رهبری در ایران می‌شود، باید دوری جست».[۷]

پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، شهید صدر بر فعالیت‌های سیاسی خود جهت ایجاد انقلابی اسلامی افزود و ملت عراق را با جلساتی که داشت و پخش نوار سخنرانی هایش و فرستادن نامه هایی به نمایندگان خود در شهرستان‌های عراق و خارج از عراق به قیام و انقلاب برضد بعث ی‌های حاکم دعوت می‌کرد و ضرورت فعالیت و کوشش برای تطبیق احکام اسلام را در تمامی سرزمین‌های اسلامی گوشزد می‌نمود. همچنین بر وجوب و ضرورت قیام و فداکاری و از خودگذشتگی در راه نصرت دین و دفاع از مظلومان و مستضعفان تأکید می‌ورزید. در این زمینه، اعلامیه‌های سه‌گانه شهید صدر به ملت عراق مشهور است که به گوشه هایی از این اعلامیه‌ها و نامه‌ها اشاره می‌شود:

نامه اول در تاریخ ۲۰ رجب ۱۳۹۹ هـ. ق:

«ای ملتِ پدرانم و أجدادم، با تأکید می‌گویم: من همیشه با شما خواهم بود، در میان شما خواهم ماند، از شما هرگز جدا نخواهم شد و تا آخرین قطره خونم را برای شما و درراه خدا بذل خواهم کرد. دوست دارم به مسئولان مؤکداً بگویم: این محنتی که با زور اسلحه و سر نیزه بر ملت عراق تحمیل شده و او را از حدّاقل حقوق و آزادی هایش محروم کرده و از انجام مراسم مذهبی جلوگیری نموده است، ادامه نخواهد داشت و همیشه نمی‌توان با تکیه بر زور و اسلحه و سرکوب بر مردم حکومت کرد! اگر زور همیشه راه حل بود، حکومت فراعنه و ستمگران همچنان پا یدار و بر قرار می‌بود. پخش اذان را از رادیو قطع کردند، صبر کردیم؛ پخش نماز جمعه را از رادیو قطع کردند، صبر کردیم؛ مراسم عزاداری امام حسین(ع) را تحت نظر گرفته و بخش فراوانی از مراسم را ممنوع کردند، صبر کردیم؛ مساجد را محاصره نموده و جاسوسان و نیروهای ام نیتی را در آن مستقر کردند، صبر کردیم؛ مردم را مجبور کردند که به عضویّت حزب بعث در آیند، صبر کردیم؛ گفتند دوران انتقال قدرت است باید ملت را بسیج و همه سرباز شوند، صبر کردیم؛ اما تا به کی؟! دوران انتقال قدرت تا کی ادامه خواهد داشت؟! اگر مدت ده سال برای ایجاد جو مناسب جهت انتخاب راه صحیح و دلخواه از سوی مردم کافی نیست، دیگر چه مدتی باید صبر کرد؟! اگر مدت ده سال حکومت مطلق بر مردم، فرصت مناسب را برای پیوستن مردم به حزبتان مگر با زور سر نیزه ایجاد نکرده باشد! دیگر از مردم چه توقعی دارید؟! … به نام شرف انسانیت از شما می‌خواهم، زندانیان در بند را آزاد کنید! و بازداشت‌های هدفمند و بدون محاکمه را متوقف کنید! در پایان به نام همه شما و به نام ارزش هایی که از آن دَم می‌زنید، می‌خواهم که راه را بر ملت باز بگذارید تا خود سرنوشتش را رقم زند! و از طریق بر پایی انتخا باتی آزاد، نمایندگانی راستین راهی مجلسی شوند که واقعاً و جداً نماینده ملت باشند. من می‌دانم که این خواسته‌ها بر من گران تمام خواهد شد! و به قیمت جانم خواهد انجامید! ولی این خواسته ها، خواسته‌های یک نفر نیست تا با مرگش خواسته‌ها هم بمیرند، بلکه این خواسته ها، إراده و آرزوهای ارزشمند یک امّت است. اُمتی که محمد (ص) و آل محمد و علی(ع) در اعماق جانش رسوخ کرده و هرگز نمی‌میرد».[۸]

نامه دوم در تاریخ ۱۰ شعبان ۱۳۹۹ هـ. ق:

«ملت عزیزم، مردم مسلمان عراق که برای دین و شرافت و آزادی و عزت خود و ارزش هایی که به آن‌ها ایمان دارید، غضب می‌کنید. ای ملت بزرگ عراق، امروز تو در حال تحمل رنج‌ها و سختی‌های طاقت فرسا به دست خون ریزان و جلاّدانی هستی که خشم و نارضایتی ملت، آن‌ها را به وح شت انداخته و در حالی که با زنجیر وحشت و ارعاب، ملت را به بند کشیده اند، خیال می‌کنند با این کارها ملت را بی شعور کرده، عزت و شرفش را از او گرفته و او را از عقیده و دین و پیامبرش(ص) جدا کرده اند.

آن‌ها در پی این هستند که میلیون‌ها انسان شجاع و مؤمن و نجیب عراق را به مترسک و عروسک‌های خیمه شب بازی تبدیل کنند تا هر گونه که خودشان می‌خواهند به حرکت در آورند و به جای ولایت محمد و علی ـ علیهما السلام ـ ولایت عفلق و مزدوران تبشیر و استعمار را به مردم ت لقین و تزریق کنند؛ ولی توده مردم همیشه قوی‌تر از طغیانگران بوده اند؛ هرچند زورمندان، قلدری می‌کردند.

حال که طغیانگران از غفلت در آمده و متوجه شدند که ملت عراق هنوز زنده است و نبضش می‌زند و هنوز می‌تواند حرفش را بزند، دست به حمله‌های گسترده زده و ده‌ها هزار نفر از مؤمنان و فرزندان شریف این کشور را دستگیر و به زندان انداخته، شکنجه و اعدام می‌کنند. در صف مقدّم این مؤمنان، عالمان مجاهدی هستند که یکی پس از دیگری زیر شکنجه‌های دژخیمان به شهادت می‌رسند….

به شما فرزندانم می‌گویم: من عزم بر شهادت دارم و شاید این آخرین سخن است که از من می‌شنوید. درهای بهشت باز است تا از کاروان شهیدان پذیرایی کند. باشد که خداوند پیروزی را برای شما مقدر سازد! چه لذت بخش است جام شهادت نوشیدن. شهادتی که پیامبر(ص) درباره آن فرمو د: (شهادت مقام و حسنه‌ای است که هیچ سیئه و گناهی به آن ضرر نمی‌رساند). و شهید با شهادتش تمام گناهانش را هر اندازه که باشد می‌شوید!

هر مسلمانی که در عراق و یا خارج از آن به سر می‌برد باید ـ حتی به قیمت جانش ـ هر آنچه را که در توان دارد، برای برپایی نهضت و ادامه جهاد و مبارزه به کار گیرد تا این کابوس، از سینه عراق محبوب برکنار رود و سرزمین عراق از چنگال این گروه غیر انسانی و ضدّ بشری برهد و سرانجام احکام بی نظیر و شایسته اسلام بر آن حکم فرما شود. و السلام علیکم و رحمهٔ اللّه و برکاته».[۹]

شهید صدر، در آخرین نامه خود که تاریخ دقیقش معلوم نیست، چنین گفته است:

«ملت عزیزم، ملت بزرگ عراق، در این شرایط سخت و دشوار به شما خطاب می‌کنم. مخاطب من همه گروه‌ها و تمام جناح‌ها و جریان‌ها و طوایف عرب، کرد، شیعه، سنی است؛ زیرا گرفتاریِ ایجاد شده، تمام گروه‌ها و مذاهب و قومیّت‌ها را در بر گرفته و مخصوص گروه خاصی نیست. پس ج هاد و مقاومت و پاسخ‌های قهرمانانه نیز نباید مخصوص به گروه خاصی باشد بلکه تمام ملت باید در این جهاد شرکت جویند.

من از وقتی که خودم را شناختم و مسئولیتم را در این امت متوجه شدم، وجود خود را به یکسان وقف شیعه، سنی، کرد و عرب نمودم و از رسالتی حمایت و دفاع می‌کنم که همه را به وحدت دعوت می‌کند و از عقیده‌ای دفاع می‌کنم که همه را یک جا و یکسان در بر می‌گیرد. با فکر و و جودم، فقط برای اسلام زنده ام؛ اسلامی که راه خلاص و رهایی و هدف همه است. من با تو هستم ای برادر و فرزند سنی ام؛ به همان اندازه که با تو هستم ای برادر و فرزند شیعه ام؛ من با شما هستم همان قدر که شما با اسلام هستید و به همان اندازه که مشعل هدایت را برای نج ات عراق از کابوس سلطه و ذلّت بر دوش می‌کشید.

طاغوت و پیروانش سعی بر این دارند تا به فرزندان شیعه و سنّی مان تلقین کنند که مسئله، مسئله شیعه و سنی است تا برادران اهل سنت را از میدان نبرد با دشمن مشترک دور کنند؛ به شما می‌گویم: ای فرزندان علی و حسین و ای فرزندان ابوبکر و عمر، مشکل، مشکل شیعه و سنّی نیست؛ علی (ع) در حکومت سنّی که سَمبلش خلفای راشدین بودند و بر اساس اسلام و عدالت بود، شمشیر برگرفته و همانند یک سرباز می‌جنگید. او در جنگ‌های (الرّدّهٔ) زیر پرچم خلیفه اوّل جنگید. همه ما در دفاع از پرچم اسلام با هر رنگ و مذهبی، می‌جنگیم و دفاع می‌کنیم. حدود نیم قرن پیش، عالمان شیعه به وجوب دفاع و جنگیدن زیر پرچم حکومت سنی، فتوا دادند و صدها هزار نفر از شیعیان، خالصانه خون و جان خود را در راه دفاع از اسلام و در راه حمایت از نظام و حکومت سنّی که بر پایه اسلام استوار بود، بذل نمودند. حکومت امروز عراق، حکو متی سنّی نیست؛ گرچه حاکمان مسلّط، خود را منتسب به تسنّن می‌دانند….

فرزندانم، برادرانم، آیا نمی‌نگرید آن‌ها شعائر دینی را که علی و عمر با هم از آن دفاع کردند، حذف کرده و برداشتند؟! آیا نمی‌نگرید که کشور را سر تا سر پر از شراب و گردشگاه خوک‌ها و مرکز فساد و فحشا کرده اند، چیزهایی که علی و عمر با هم با آن‌ها مبارزه کردند؟! … برادران و فرزندانم، از اهل موصل و بصره، از بغداد و کربلا و نجف، سامرّا، کاظمین، عماره، کوت و سلیمانیه، فرزندان عراق در جای جایِ این سرزمین، من با شما پیمان می‌بندم که من برای شما و به خاطر همه شما هستم و همه شما در حال حاضر و آینده، همه چیز من هستید؛ وحدت کلمه داشته باشید؛ زیر پرچم اسلام صف‌های خود را فشرده کنید و برای نجات عراق از کابوس این گروه مسلّط بر مقدرات مردم، برای ساختن عراقی آزاد و آباد و زیر سایه عدالت اسلامی و برای حاکم شدن کرامت و بزرگواری بر عراق تلاش کنید تا این که هموطنان با همه قومی ت‌ها و همه مذاهب احساس کنند همه با هم برادرند، در رهبری و ساختن کشورشان سهیم هستند و آرزوهایشان جامه عمل می‌پوشد، آرزوهایی که ریشه در رسالت آسمانی و اُفق تاریخ بزرگ اسلام دارد. و السلام علیکم و رحمهٔ اللّه و برکاته».[۱۰]

در عراق شایع شد که امام شهید، قصد دارد عراق را ترک کند. مردم، گروه گروه برای حمایت و پشتیبانی از سید شهید به نجف اشرف سرازیر شدند و از او خواستند تا در عراق بماند. این از یکسو به معنای بسیج ملی برای مقابله با سلطه حاکم بود و از سوی دیگر، مقدار نفوذ سید ش هید در دل‌های ملت عراق را در مقابل دیدگان سلطه حاکم نشان می‌داد.

سید شهید، صلاح دانست که این حرکت فعلاً متوقف شود و ملت برای مراحل بعدیِ انقلاب آماده شوند.

در هفدهم رجب ۱۳۹۹ هـ. ق، حاکمان بعثی عراق شهید صدر را دستگیر نمودند. دستگیری سید شهید، سبب حرکت و بیداری و تظاهرات بزرگی در نجف اشرف به رهبری خواهر شهیدش، بنت الهدی شد که درگیری مسلحانه میان نیروهای امنیتی رژیم و تظاهر کنندگان را به دنبال داشت. همزمان د ر سایر شهرهای بزرگ عراق؛ همانند بصره، دیالی و کاظمین تظاهرات و درگیری رخ داد که سبب شد رژیم موقتاً شهید صدر را آزاد کند.

رژیم بعثی، پس از آن که متوجه شد، حمایت مردم از شهید صدر مانع از دستگیری وی می‌شود، حیله‌ای جدید برای مقابله با شهید به کار برد و خانه شهید را به محاصره نیروهای امنیتی در آورد و شهید صدر را در خانه خود زندانی نمود و ارتباط مردم وعلمای بلاد را با شهید قطع کرد. رژیم بعثی در این کار موفق شد و پس از قطع ارتباط مردم با شهید، وی را دوباره و برای آخرین بار در تاریخ نوزدهم جمادی الاولی سنه ۱۴۰۰ هـ. ق، دستگیر نمود. بلافاصله، خواهر مظلومه اش بنت الهدی را نیز دستگیر کرد. رژیم کینه توز، پس از دستگیری سید محمد با قر صدر در این تاریخ، سریعاً او را به شهادت رساند. او در راه خدا و برای خدا شهید شد. خداوند از او راضی باشد و او را با پاداش‌های خود راضی گرداند.

اصلاحات زیربنایی در اندیشه شهید صدر

در روزگاری که ستاره شهید صدر در آسمان علوم اسلامی می‌درخشید، شاهد مقابله محکم و پرتوانی با افکار الحادی و ضد اسلامی در بُعد فکری، سیاسی و اجتماعی بودیم. این در حالی بود که جریان‌های ملحد، مغزهای روشنفکران و دانشگاهیان را شست وشو داده و در میان صفوف آن‌ها نفوذ می‌کردند. از سوی دیگر، گروهک‌های خود باخته پیرو اجانب، در صفوف فرزندان مسلمان نفوذ کرده و افراد لایق و شایسته را به صورت پیاده نظام به خدمت اجنبی‌های دشمن امت اسلامی عضوگیری می‌کردند. این وضعیت به حدی بود که جوانان مسلمان و متعهد در شهر و زادگ اه خودشان و در خانواده خود، احساس غربت و وحشت می‌کردند. بنابراین، شهید صدر در اندیشه تغییرات زیربنایی و اصلاحات اساسی، طرحی گسترده و وسیع در سه بخش اصلاحات فکری، اجتماعی و سیاسی تهیه کرد و به فکر اجرای آن افتاد.

اصلاحات فکری

شهید صدر دریافته بود که اندیشه اسلامی با تحدید و ستیز ضد اسلامی بی سابقه و بی نظیر از سوی جریان‌ها و مکتب‌های الحادی و مادی رو به رواست. این امر، فعالیت و کوشش جدید و تغییرات زیر بنایی و اساسی را در مقابله با این هجمه فرهنگی می‌طلبید و می‌بایست در ا ین راه از روش و اسلوبی نو بهره برد تا موازنه مبارزه با الحاد در ابعاد اعتقادی و اجتماعی به نفع جبهه اسلام تغییر یابد و جامعه اسلامی از حالت انفعالی و سرخوردگی که بر مسلمانان حاکم بود، به حالتی تهاجمی و سپس تعقیب دشمن تبدیل شود. شهید صدر با درک این ضرورت، به دنبال آن بود که دوباره تفکر و اندیشه اسلامی، جایگاه مناسب خود را دریابد و بر کرسی ریاست و رهبری فکری و اندیشه جهان و انسان معاصر بنشیند. از این رو، طرح تغییرات و اصلاحات زیر بنایی فکری خود را بر پایه‌های زیر، بنا نمود:

۱. تجدید اندیشه اسلامی با حفظ اصالت اسلامیِ برگرفته از قرآن و سنت مطهّر و عرضه آن با توجه به نیاز روز به گونه‌ای که پاسخگوی خواسته‌های انسان معاصر باشد.

۲. اصلاح و نوگرایی در روش آموزش و تعلیم و تربیت در حوزه‌های علمیه و پژوهشکده‌های اسلامی و نیز تغییر و پیشرفت در بحث‌های علمی مراکز علمی و دینی به نحوی که از لحاظ محتوا و ظاهر بر آورنده توقّعات فردی و اجتماعی انسان معاصر باشد.

۳. ارائه و عرضه اسلام به عنوان مکتبی کامل و هماهنگ که از دیدگاهِ فلسفیِ مستحکمی با جهان و انسان سخن می‌گوید، با برهان و دلیل فلسفی و منطقی حمایت می‌شود، بر استقلال مکتب فکری اسلام تأکید می‌ورزد و از عکس العمل‌های انفعالی خود باخته‌های فرهنگ و تمدن غرب که سعی داشتند احکام اسلام را با خواسته‌های غربی‌ها و افکار غربزده همسو کنند، می‌پرهیزد.

۴. رویارویی علمی با افکار ضد اسلامی از طریق گفت وگوی منطقی و مستدل و اثبات سستی و وهن پایه‌های افکار غیر اسلامی و تضاد درونی و ناتوانی آن‌ها از تقدیم راه حل‌های موفق برای دردها، بیماری‌ها و گرفتاری‌های انسان معاصر.

۵. پرورش نسلی با نشاط، پر تحرک و اندیشمند از عالمان حوزوی و روشنفکران دانشگاهی و آشنا نمودن آنان با فرهنگ عمیق و تفکر نوین اسلامی و گسیلشان به میادین گفت وگو با جریان‌های تفکر الحادی و مادی.

اصلاحات اجتماعی

شهید صدر معتقد بود اصلاحات و تغییرات در وضع موجود اجتماعی که امت اسلامی در آن زندگی می‌کند، جز با دستگاهی که رهبری جامعه را در دست داشته و مورد اعتماد مردم هم باشد، امکان ندارد. از سوی دیگر این دستگاه باید از امکانات رهبری و فرماندهی برخوردار باشد ت ا بتواند اصلاحات مطلوب را در جامعه به وجود بیاورد و توان استمرار اصلاحات را هم داشته باشد. تنها دستگاه و قدرتی که این قابلیت‌ها را یک جا داشته باشد، مرجعیت شیعه است که به منزله قلب تپنده امت مسلمان و محور فعالیت‌ها و تحرکات دینی ـ اجتماعی مسلمانان است. ه ر چند که دستگاه مرجعیّت، نیازمند اصلاحاتی درونی است تا از حالت محدود به نهادی مشرف بر تمام فعالیت‌های سیاسی ـ اجتماعی مسلمین تبدیل شود. برای همین، شهید صدر در طرح اصلاحیِ خود پیرامون موضوع مرجعیّت چنین گفته است:

«از مهم‌ترین شاخصه‌های مرجع صالح، آگاهی از اهدافی است که بر مرجع واجب است در راه رسیدن به آن اهداف ـ جهت خدمت بهتر به اسلام ـ گام بردارد. همچنین باید دارای چارچوبی واضح و مشخص برای رسیدن به این اهداف باشد. در این صورت، او مرجعی هدفمند و بیدار است که به جای پرداختن به مسائل فرعی و جانبی و جزئی به کارهای اساسی و نظام مند می‌پردازد.

مرجع صالح، قادر خواهد بود خدمت بهتری به اسلام ارائه کند و در رخدادهایی که پیش می‌آید، تغییراتی سازنده به نفع اسلام انجام دهد و از نفوذ خود به نفع اسلام استفاده نماید».[۱۱]

از دیدگاه شهید صدر مهم‌ترین خصوصیت هایی که یک مرجع صالح باید داشته باشد، عبارتند از: ۱. آگاهی از اهداف؛ ۲. التزام و تعهّد جدّی برای رسیدن به اهداف؛ ۳. پیمودن راه و طی مراحل عملی که ضامن تحقق آن اهداف می‌باشد.

شهید صدر، اهداف مرجع صالح را در پنج بخش تدوین نموده است:

۱. نشر احکام اسلام میان مسلمانان در گسترده‌ترین سطح ممکن و سعی در جهت تربیت دینی یکایک افراد به گونه‌ای که التزام عملی به احکام اسلام را در رفتارهای فردی تضمین نماید.

۲. ایجاد جریان فکری گسترده در میان افراد امت که مفاهیمی همانند (اسلام نظامی است کامل و فراگیر برای همه ابعاد زندگی) را در بر گیرد و همه روش‌ها را برای تحقق این مفاهیم، به کار آورد.

۳. تأمین نیازهای فکری ـ مذهبی جامعه از طریق بر پایی جلسات بحث مذهبی، بررسی مسائل اقتصادی و اجتماعی، مقایسه اندیشه‌های اسلامی با سایر مکتب‌ها وایسم‌ها و گسترش دامنه فقه اسلامی که بتواند پاسخگوی تمام ابعاد زندگی، باشد.

۴. کنترل و نظارت بر کار مبلّغان در سراسر جهان اسلام و تأیید گفته‌های صحیح و تصحیح خطاهای آنان.

۵. واگذاری مسئولیتِ رهبری امّت به مراکز و نهادهای علمی حوزوی ـ از مرجعیّت گرفته تا کمترین مقام علمی ـ و تعهّد، التزام و پاسخگو بودن این نهادها در رسیدگی به امور مردم و تأمین نیازهای مادی و معنوی فعالان این عرصه.[۱۲]

شهید صدر بر این بود که آگاهی از اهداف مورد نظر، گرچه شرط اول مرجع صالح است؛ ولی این مقدار برای رسیدن به اهداف کافی نمی‌باشد، بلکه برای دست یابی به اهداف، باید دو گام عملی برداشت:

گام نخست. آمادگی عملی پیش از پذیرفتن رسمی مرجعیت؛ شهید صدر، در توضیح این مطلب گفته است:

«آمادگی عملی مجتهد برای پذیرفتن رسمی مرجعیّت به این معنا است که پیش از پذیرش مرجعیّت، باید پایگاهی مردمی داشته باشد و افراد معتقد را از لحاظ فکری و روانی آماده کند تا بهتر بتوانند به اسلام خدمت کنند و یار و کمک او باشند. از این رو، بر کسی که پیشگام اصلا حات مرجعیّت می‌شود، لازم است پیش از تصدی مرجعیت این نکات را به کار گیرد. به کار نگرفتن و عمل نکردن به توصیه‌های گفته شده سبب می‌شود برخی عالمان، علی رغم صلاحیّت شان، پس از تصدی مرجعیّت، احساس ضعف و ناتوانی کامل از انجام کارهای بزرگ اصلاحی کنند؛ به دلیل این که پیش از تصدّی مرجعیّت، این نکات را به کار نگرفته و اهداف مرجعیّت را مرور و بررسی نکرده، پایگاه مردمی و عوامل اجرایی اهداف مرجعیّت را پیشاپیش شناسایی ننموده و بر روی آن‌ها بررسی‌های کارشناسانه انجام نداده‌اند».[۱۳]

گام دوم. به روز در آوردن نهاد مرجعیت؛ نهاد مرجعیت، ناچار باید کارایی داشته باشد تا بتواند به صورت نهادی فعّال در آید و ابزار و عوامل آن از عهده انجام وظایف بر آیند و توان تحقق اهداف مرجعیّت را دارا باشند. این امر، تنها با ایجاد دو واحد ممکن است:

واحد نخست. ایجاد دفتری خاص جهت نظارت بر امور داخلی نهاد مرجعیّت از طریق بهبود وضع داخلی، گماردن افراد متخصص جهت طرح و برنامه‌ریزی، به کارگیری نیروهایی جهت اِعمال و اجرای طرح‌ها و برنامه‌های داده شده و تقسیم کارها با در نظر گرفتن گنجایش ها، لیاقت‌ها و است عدادهای ابزار و عوامل. این واحد جای حاشیه را در مرجعیّت سنتی خواهد گرفت و ناگزیر شش کمیته را در خود جای خواهد داد:

۱. کمیته اشراف و نظارت بر وضع حوزه و هماهنگ نمودن حوزه با اهداف بیدار گرانه مرجعیت صالح و پیشبرد و اداره آن؛

۲. کمیته تولید علم و نظارت بر متون درسی؛ وظایف این کمیته عبارتند از: ایجاد دفاتر علمی ـ تخصصی جهت پیگیری درس و بحث‌های حوزه، پیگیری محصولات علمی حوزه، تشویق مستعدّان و به کارگیری استعدادها.

۳. کمیته نظارت و اداره امور علما و روحانیون مناطق؛

۴. کمیته ارتباط نهاد مرجعیت با مناطق فاقد رابطه با نهاد و نیز ارتباط با دانشمندان و شخصیت‌های علمی در سراسر جهان اسلام؛

۵. کمیته رسیدگی به فعالیت‌های سیاسی ـ مذهبی و بررسی کارهای انجام شده و حمایت و پشتیبانی از این فعالیت‌ها در سراسر جهان اسلام؛

۶. کمیته امور مالی و اشراف و نظارت بر در آمدها و مصارف.

واحد دوم. ایجاد دفتری عام جهت گسترش افق مرجعیّت که نهاد مرجعیت را محوریّت بخشد و تمام نیروها و امکانات مورد نیاز و متناسب با مرجعیّت در سراسر جهان را به این نهاد سرازیر کند. برای این منظور مجلسی تشکیل می‌شود که علمای شیعه و نمایندگان مرجع و کمیته‌های یاد شده را در بر دارد. این مجموعه، نهاد مرجعیّت را تشکیل می‌دهد و مرجع با مشورت و استعانت از این مجموعه، کار رهبری خود را ادامه می‌دهد. مجلس یاد شده، اضافه بر نقش مشورتیِ طرف رهبری، باید به عنوان بازوی مرجع در اجرای اوامر و محقق نمودن اهدافش عمل کند.[۱۴] در ا ین صورت، مرجع خواهد توانست اهداف مطلوبش را عملی کرده و از این طریق اصلاحات مورد نظر خود را که همان اهداف اسلامی است، عملی سازد.

اصلاحات سیاسی

ایده شهید صدر در اصلاحات این بود که اصلاحات کلی در امت اسلامی جز از راه تطبیق شریعت و اجرای احکام خدا در زندگی روز مرّه مردم امکان ندارد. در این صورت، زمینه برای بر پایی دولت اسلامی که متولی اجرای احکام اسلام در جامعه بشری و در تمام ابعاد زندگی است، آماده می‌شود. از این رو، باید مردم را از لحاظ سیاسی، فکری و عملی آماده نمود. این آمادگی از طریق آگاهی عمومی میسّر می‌شود. شهید صدر با تأکید بر لزوم و ضرورت آگاه نمودن مردم، چنین گفته است:

«پس از آن که بشریّت به درجه‌ای از بیداری و آگاهی رسید، اسلام مشعل نورانی هدایت بشر را به دوش کشید و ارزش‌های اخلاقی و معنوی را در گستره‌ای وسیع و دورترین افق نوید داد و بر این پایه، پرچم انسانیّت را بر افراشت و دولتی بر اساس اندیشه برپا نمود که در ربع قر ن، بر تمام جهان حاکم شد و همه بشریت را به توحید کلمه و کلمه توحید دعوت نمود و همگان را برگرد نظامی ارزشی بر پایه اندیشه و خرد که روش و نظام زندگی را در خود دارد، جمع کرد. بنابراین، حکومت اسلامی دو وظیفه دارد: یک؛ تربیت انسان بر اساس همان ارزش‌های معنوی و اخلاقی که اسلام بر آن‌ها تأکید دارد و مطابق با فطرت انسان می‌باشد. دو؛ مراقبت از رفتار و کردار مردم تا در صورت انحراف از راه، آن‌ها را ارشاد و به صراط مستقیم بازگرداند. از این رو، بیداری سیاسی اسلامی فقط سیاستی ظاهری نمی‌باشد، بلکه نوعی آگاهی عمیق است ک ه به نگرش دقیق مکتب اسلام به جهان و زندگی و جامعه و سیاست و اقتصاد و اخلاق بر می‌گردد. این نگرش، در بردارنده معنای کامل آگاهی اسلامی است و هرگونه آگاهی و سیاستی که جدای از این نگرش باشد، یا سیاستی ظاهری و نگرشی سطحی به جهان است ـ که تعریفی برای دیدگاهش ن دارد و مبتنی بر ایدئولوژی خاصی نمی‌باشد ـ و یا آگاهی سیاسی تک بعدی است که با یک دید مادی محض به جهان می‌نگرد و سبب دردسر و ستیز و درگیری برای دنیا می‌شود».[۱۵]

از مهم‌ترین موضوعات بیداری سیاسی اسلامی، باور به ضرورت ایجاد دولت اسلامی است که یگانه راه جاری سازی احکام اسلام در زندگی است. شهید صدر با درک این واقعیت و تأکید بر آن، می‌فرمود:

«حکومت اسلامی گاه از این جهت که یک ضرورت شرعی است و برای به پا داشتن احکام الهی بر روی زمین و به واقعیت رساندن نقش خلیفهٔ اللّهی انسان است، مورد بررسی قرار می‌گیرد و گاه با در نظر گرفتن آثار عملی اجرای احکام اسلام و بر پانمودن فرهنگ اسلامی و امکانات بزرگی که اسلام در اختیار دارد بررسی می‌شود. حکومت اسلامی با در نظر گرفتن این ویژگی‌ها است که از دیگر حکومت‌های تجربه شده متمایز است».

تا آن جا که می‌گوید:

«حکومت و دولت اسلامی فقط یک ضرورت شرعی نمی‌باشد بلکه اضافه بر آن ضرورتی فرهنگی، تربیتی و پرورشی است؛ زیرا تنها برنامه و یگانه نظامی است که می‌تواند انسان را به جایگاه واقعی اش برساند، استعدادهایش را شکوفا سازد، او را بر قله تمدن بنشاند، از گرفتاری‌ها و وابستگی‌ها نجاتش بخشد و از هدر رفتن نیروهایش جلوگیری نماید».[۱۶]

آماده کردن و به فعلیّت رساندن توان‌ها و نیروهای انسانی، دست کم از چهار راه امکان پذیر است:

اول. بازسازی و اصلاح نهاد رهبری و مرجعیت دینی؛ آن چنان که بتواند عهده دار رهبری فکری و سیاسی امت اسلامی بشود.[۱۷]

دوم. تربیت نیروهای مردمی مؤمن که ایمانی حقیقی و توأم با معرفت و فهم و درک مفاهیم داشته باشند و به جهان شمول بودن اسلام معتقد بوده، آن را نظام کامل و شاملی بدانند که تمام جوانب زندگی آدمی و سعادت دنیا و آخرت او را تأمین می‌کند.[۱۸] تربیت این نیروها، حتماً ب اید آگاهانه و به گونه‌ای باشد که آماده جان فشانی و شهادت و پایداری در راه اهداف و منوّیات رهبری اسلامی تا محقق شدن اهداف باشند.

سوم. ایجاد هسته‌های آگاه و کار آمد و گسیل آن‌ها به میان مردم برای تربیت و توجیه آنان در حمایت از اهداف سیاسی رهبری.[۱۹]

چهارم. ایجاد تشکیلات اسلامی سازمان یافته و پویا که زیر نظر مستقیم مرجع و رهبر عمل کند، عهده دار اجرای اهداف و منویات رهبری باشد و در جهت تغییر اوضاع فاسد سیاسی موجود، تلاش نماید.

با این قصد، مرحوم شهید صدر در ماه ربیع الاول سال ۱۳۷۷ هـ. ق، اقدام به تأسیس (حزب الدعوه الاسلامیّه) نمود و اهداف و اساسنامه آن را در سه فصل تنظیم کرد:

۱. مرحله تأسیس حزب و تغییر در افکار امّت.

۲. مرحله فعالیت سیاسی که با این مرحله، بیداری و آگاهی ملت و آشنایی با اهداف اسلامی، سیاسی و تربیتی حزب و تعهد به حمایت از اهداف اسلامی حزب تضمین می‌گردد.

۳. مرحله تحویل قدرت.

به این مراحل، مرحله چهارمی نیز اضافه شده که مرحله مراعات مصالح اسلام و امت، پس از تحویل گرفتن قدرت است.

شهید صدر عقیده اش بر این بود که شرایط استبداد سیاسی حاکم در بعضی از کشورهای اسلامی ـ به خصوص کشور عراق ـ می‌طلبد که مرحله اول و دوم را در هم ادغام نمود و یک جا عمل کرد.[۲۰]

مهم‌ترین عملکرد و دستاورد شهید صدر

غالباً کسانی که فعالیت فکری دارند، از هر فعالیتی که سبب از هم پاشیدن افکار و به هم خوردن تمرکز فکری شود، پرهیز می‌کنند و در مقابل، کسانی که فعالیّت سیاسی و انقلابی دارند، غالباً فعالیت فکری و محصولی اندیشمندانه دارند؛ زیرا میان این دو نوع فعالیّت، ن وعی تضاد و تناقص وجود دارد: یکی می‌طلبد که در کنج خلوت تحقیق کند و دیگری می‌طلبد که در صحنه باشد و پر تحرک. امّا، شهید صدر، به دلیل توانایی که در خود داشت، بر این تضاد فائق آمد و فعالیت‌های فکری و فرهنگی او مانع از فعالیت‌های سیاسی ـ اجتماعی اش نشد. این امتیاز منحصر به فرد او، سبب شد تا رهبری نهضت بیدارگریِ جامعه و فرماندهیِ انقلابیِ ملت را به عهده گیرد. صحنه‌ای که مقدر بود شهید صدر رهبری و فرماندهی انقلابیش را تجربه کند، محدود به سرزمین عراق بود؛ اما رهبری فکری او محدود به سرزمین خاصی نبود، بلکه به وس عت همه سرزمین‌های اسلامی و غیر اسلامی و هر جا که مسلمانی بود، گسترش یافت.

آنچه در پی می‌آید خلاصه‌ای از عملکرد شهید صدر در زمینه فکری و عملی و کاربردی است که نخست عملکرد شهید صدر را در زمینه فکری طی چند فراز خلاصه می‌کنیم:

فراز اول. نوآوری در روش درس و برنامه‌ریزی درس‌های اسلامی

از بارزترین طرح‌های فکری شهید صدر، برنامه‌ریزی منطقی و کم نظیری بود که همانند آن را در میان دانشمندان کمتر می‌توان دید. شهید صدر، در برنامه‌ریزی فکر و استعداد توان مندی داشت. هیچ طرحی به او پیشنهاد نمی‌شد مگر این که آن را در قالبی زیبا و بسیار منظم و همخوان در می‌آورد. بسیاری وقت‌ها که می‌خواست، نظری یا مطلبی را نقد کند، نخست آن مطلب را بهتر از صاحبِ نظر بیان می‌کرد و سپس آن را به نقد می‌کشید.

مهم‌ترین سبک‌ها و طرح‌های ابداعی شهید صدر را می‌توان در این چند بند خلاصه نمود:

۱. میراث وحی را نظامی کامل می‌دید و بر این باور بود که اسلام در ابعاد اعتقادی و تشریعی دارای نظامی کامل است.

۲. کشف نظریه منطق استقرایی که آن را مفصلاً در کتاب الأسس المنطقیهٔ للاستقراء آورده است و از آن در بحث‌های دینی در کنار استدلال به قیاس برهانی استفاده نموده است.

۳. آوردن مطالب در جملات و عباراتی واضح، روان، زیبا، دقیق و در عین حال آسان با رعایت تناسب ادبی و منطقی میان واژه‌ها و مفردات جمله ها.

۴. موشکافی منطقی(تحلیل) در اجزا و جزئیات و کشف رابطه منطقی میان آن ها.

۵. جدا نمودن موضوع‌های آمیخته به هم و حق هر مطلبی را با منطق ادا نمودن.

۶. در نظر گرفتن تمام احتمالات و فرض‌های ممکن درس و بحث و غافل نشدن از آن ها.

۷. ترتیب و دسته بندی مطالب بحث و تعیین جایگاه منطقی هر مطلب.

فراز دوم. طرح و بررسی منصفانه دیدگاه‌ها و نقد منطقی بحث‌های علمی

علی رغم این که پژوهشکده‌های علوم اسلامی و حوزه‌های علمیه از آغاز فعالیت علمیشان در قرن اول هجری تا امروز، بحث‌های علمی را در کنار طرح آرای دیگران می‌شناختند و تمام عالمان و مردان اندیشمند از این روش منحرف نشدند؛ لکن آنچه که شهید صدر در بحث‌های خود ارائه نمود، در نوع خود بی سابقه و بی نظیر بود؛ به ویژه آنچه که در دو کتاب اقتصادنا و فلسفتنا آورده است.

مکتب فکری شهید صدر را می‌توان در موارد زیر خلاصه نمود:

۱. تأمل عمیق در افکار و نظرهای دیگران و دقت فراوان در بررسی آن ها.

۲. گسترش دایره بحث و توجه به تمامی ادله طرف مقابل در نقد و بررسی مکتب ها.

۳. رعایت روش منطقی متین در بررسی نظریه‌های دیگران که سبب دوری از روش تخریب، استهزا، نقد گزنده و امثال این‌ها می‌شود.

۴. استحکام پایه‌های مباحث علمی و تکیه بر مصادر مورد استناد طرف مقابل.

۵. برتری منطقی در بحث که از توان علمی شهید صدر نتیجه می‌گرفت و برای حریف راهی جز اقرار و تسلیم باقی نمی‌گذاشت.

فراز سوم. تلاش برای حل مشکلات بشر معاصر

از مهم‌ترین شاخصه هایی که محصولات فکری شهید صدر را از محصولات فکری دیگران امتیاز می‌بخشد، پیگیری جدی و حل مشکلات بشر معاصر و پیشنهاد راه حل‌های اسلامی است. از این منظر، تألیف‌های شهید صدر مانند اقتصادنا، فلسفتنا، البنک اللاربوی، الاسلام یقود الحیاهٔ، الفتاوی الواضحهٔ، دروس فی علم الاصول و الاُسس المنطقیهٔ للإستقراء، هر کدام گوشه‌ای از مشکلات امروزین بشر را حل کرده است.

فراز چهارم. پویایی و نوآوری در دروس اسلامی

شهید صدر بیش از ربع قرن استاد (جامعهٔ(پژوهشکده) النجف الاشرف) بود و به تدریس سطوح عالی می‌پرداخت. او در حوزه معارف اسلامی، به خصوص فلسفه و فقه و اصول کار تألیف و تولید را دنبال می‌کرد. از مهم‌ترین شاخصه‌های علمی شهید در این حوزه ها، احاطه، عمق، پویای ی و نو آوری بود. شهید صدر، با درک میراث علمی گذشتگان و تحقیق در افکار و آرای معاصران، هر جا را که نیازمند اصلاح و نقادی می‌دانست، به تنقیح و اصلاح و نقد آن می‌پرداخت و نظریات جدید و پویای خود را بر آن‌ها می‌افزود. وی با آرا و افکار تکمیلی خود، مکتبی جدید با اسلوبی نو و متمایز از سایر مکاتب در حوزه فلسفه، فقه و اصول پدید آورد.

عمق افکاری که شهید صدر پدید آورد از یک سو، و نو بودن این اندیشه‌ها در برابر تفکر کلاسیک در دروس حوزوی از سوی دیگر، سبب شد تا افکار پویای شهید صدر در جو حوزه با کندی نفوذ کند و اثر بگذارد ـ به خصوص در دروس سطوح عالی ـ ولی اخیراً، افکار شهید صدر به دلیل نو آوری و پویایی، تدریجاً و در سطح وسیعی جایگاه خود را در لایه‌های مختلف حوزه پیدا کرده و قطعاً در آینده نزدیک شاهد گسترش و صدارت مکتب شهید صدر در زمینه اندیشه و تعقل در حوزه‌های علمیه و پژوهشکده‌های عالی اسلامی، خواهیم بود.

در این فرصت کم، امکان بررسی ویژگی‌ها و مشخصات مکتب فکری شهید صدر در زمینه‌های مختلفِ شناخت اسلامی وجود ندارد؛ اما در صدد آنیم تا با نگاهی گذرا به مکتب فکری شهید صدر، آن را در جزوه‌ای به نام (معالم الفکر الاصولی الجدید) گرد آوریم. در این جزوه، مقایسه کوتا هی میان، مکتب اصولی شهید صدر و شیخ انصاری نموده ایم و امیدواریم که اهل فن نیز به این فکر بر آیند تا در تمام زمینه ها، افکار شهید صدر را به بحث و بررسی بگذارند و با مقایسه آن با دیگر اندیشه‌ها عظمت، وسعت، عمق و تأثیر دستاوردهای فکری شهید صدر در ساختار جدید فکر اسلامی ظاهر شود.

۱. تربیت و پرورش هیئت‌های علمی ـ اخلاقی در حوزه علمیه و خارج از حوزه که اثر بسیار مهمی در هدایت و توجیه حرکت‌های اسلامی و عموم مسلمانان با تمامی جریان‌های فکری و قومیت‌ها دارد.

۲. مصونیت بخشی و سالم سازی افکار روشنفکران مسلمان در مقابل تهاجم فرهنگی و افکار ملحدانه غربی‌ها به منظور بالا بردن میزان مقاومت آنان در برابر جاذبه‌ها و کشش هایی که غربی‌ها برای نفوذ تهیه نموده اند؛ همانند وسائل ارتباط جمعی و تبلیغی که شرق و غرب را در ن وردیده است، توان علمی و تکنولوژی برتر که بر مراکز اقتدار سیاسی و دانشگاه‌های جهان تسلط یافته و دیگر جاذبه‌های مادی و اقتصادی سترگی که از آن‌ها در عملیات نفوذ و تحقق اهدافشان کمک می‌گیرند.

۳. تأسیس سازمان جنبش اسلامی(التنظیم الحرکی الاسلامی) که یک جهش نوعی در تاریخ نهضت اسلامی به ویژه شیعه به حساب می‌آید.

۴. تهیه آیین نامه مفصلی برای نهاد مرجعیت صالح در پرتو طرح و پیشنهادهایی که در آن اساسنامه آمده است. متأسفانه مدت تصدی شهید صدر در مقام مرجعیت، طولانی نبود و با این که مرجعیت شهید صدر در پنج سال آخر عمر شریفشان مطرح شد؛ اما در حدی نبود که بتواند اهداف بز رگ مرجعیت را اجرا کند؛ به دلیل وجود مراجعی با سابقه طولانی و ریشه دار که طبعاً مانع از توسیع و انتشار مرجعیت شهید صدر می‌شد. اضافه بر این، موانعی که رژیم بعث حاکم بر عراق بر سر راه شهید صدر ایجاد می‌کرد و فشارهایی که در مقام تضعیف و محدود نمودن ایشان اعم ال می‌نمود؛ از قبیل دستگیری و حبس نمایندگان ایشان در شهرستان‌ها و افزایش فشار بر کسانی که در راه تثبیت مرجعیت ایشان کمک می‌کردند، مانع دیگری در راه پا گرفتن مرجعیت شهید صدر به شمار می‌آمد.

۵. آغاز انقلاب اسلامی در عراق و رهبری آن؛ سپس ارائه تضمین لازم برای استمرار انقلاب با پایداری قهرمانانه در برابر طاغوت و تا سر حد شهادت.

نگاه ارزش‌گذاری به دستاوردهای شهید صدر

در نگاه ارزش‌گذاری به دست آوردهای فکری شهید صدر، به طور خلاصه می‌توان به نکات زیر اشاره نمود:

نکته اول. بی شک، دست آوردهای علمی ـ فکری شهید صدر که به جهانیان تقدیم نمود، با توجه به عمق مطالب، پویایی و نو بودن و تأثیر فراوان آن بر نهضت فکری اسلامی و درس‌های سنتی حوزه، از مهم‌ترین عواملی بود که سبب مصونیّت فکری قشر روشنفکر و فرهنگی مسلمان، در مقابل تهاجم فرهنگی غربی‌های ملحد و افکار غربی شد و به مدد جامعه فرهنگی و روشنفکر مسلمان آمد وبه او نیرو و آگاهی فکری لازم را رساند و او را قادر ساخت تا بتواند با عوامل اضمحلال و استحاله فکری ـ فرهنگی که از همه طرف او را احاطه کرده بود، مقابله کند. شرائط و عوا ملی که بر زندگی شهید صدر پس از فراغ از تألیف دو کتاب اقتصادنا و فلسفتنا حاکم بود، معلوم نیست. در واقع نمی‌دانیم چه عوامل و اسبابی مانع شد تا شهید صدر از تکمیل سلسله بحث هایی که عزم بر اتمام آن‌ها داشت ـ به خصوص کتاب مجتمعنا ـ علی رغم نیاز مبرم جامعه اسلا می‌بازماند. به هر روی، محرومیت امت اسلامی از وجود این شخصیت ممتاز، تأسفی پایان ناپذیر است! البته گمان می‌رود، عقب ماندگی سیاسی که بر برخی از اقشار مذهبی خواص حاکم بود، از یک سو و اوضاع خفقان آور سیاسی که بر کشور عراق حاکم بود، از سوی دیگر از مهم‌ترین عوا ملی بودند که مانع از به ثمر رسیدن این موسوعه شدند. بحث درباره جامعه اسلامی، متضمّن نظریه حکومت اسلامی و ضرورت و وجوب بر پایی این حکومت با ولایت فقیه عادل بود که مهم‌ترین ستون و پایه نظام حکومت اسلامی را تشکیل می‌دهد. همه این‌ها دیوانگی حُکام طاغوت و مست کبران کینه توز را بر ضد دین بر می‌انگیخت و آنان را به واکنش وا می‌داشت. همچنان که عکس العمل کج فهمان احمق و ساده لوحان غافل و متحجّر را نیز در پی داشت. این دو، همیشه دو روی یک سکه اند و برای مواجهه و مقابله با پیامبران و مکتب وحی دو تیغه یک قیچی اند. گرچ ه، گروه دوم ضررش بیشتر، اثرش قوی‌تر و خطرش شدیدتر است.

نکته دوم. گام بزرگی که شهید صدر در تأسیس (العمل الاسلامی) برداشت، بی شک جهشی عظیم بود که در تاریخ جنبش‌های اسلامی ـ به ویژه در میان شیعیان ـ بی سابقه و بی نظیر بود و تأثیری عمیق و رسا در هدایت و پایداری و توجیه جنبش‌های اسلامی داشت؛ اما در این باره، نکا تی را باید مد نظر داشت که به این شرح است:

۱. پایداری فعالیت‌های سازمان یافته اسلامی ممکن نیست مگر بر اساس اطاعت و پیروی منظم از رهبری و فرماندهی جنبش و همچنین اطاعت و فرمانبری از نمایندگان و عوامل فرمانده. طبق برنامه معین درون تشکیلاتی، باید اطاعت و پیروی بی چون و چرا باشد به ویژه در اوضاع خفقان آور سیاسی و در نظام‌های پلیسی شرور؛ همانند آنچه که بیشترِ کشورهای اسلامی ـ به خصوص کشورهای عربی و بالأخص کشور عراق ـ با آن مواجه هستند. هر جنبش سازمان یافته و تشکیلاتی که اصل اطاعت و پیروی بی چون و چرا را از رهبر نداشته باشد، قطعاً باشکست روبه‌رو می‌شود؛ خصوصاً هنگام درگیری با رژیم‌های دیکتاتوری و پلیسی.

۲. فعالیت‌های سازمان یافته موفق، در روزگار سلطه رژیم‌های پلیسی، جز با اطاعت و پیروی دقیق از فرمانده و نظارت پیوسته فرماندهی بر همه افراد عضو و هوادار، ممکن نیست. حراست از ساختمان سازمان و پایگاه‌های مردمی و هسته‌های فعال، جهت پیشگیری از هرگونه نفوذ عوامل دستگاه حاکم یا گروه‌های رقیب و یا سازمان‌های جاسوسی جهانی که بر اوضاع سیاسی جهان سلطه دارند، باید شدت یابد. بی شک، جهت پیشگیری از نفوذ در تشکیلاتِ سازمان، گاهی می‌طلبد تا عناصر نفوذی یا مشکوک پاکسازی شوند و احیاناً افراد غیر منضبط و متخلف از مقررات، تنب یه و مجازات تشکیلاتی و درون گروهی شوند.

۳. فرماندهی تشکیلات، خصوصاً در اوضاع رویارویی با رژیم‌های دیکتاتوری و شرور؛ مانند رژیم حاکم بر عراق باید اوضاع امنی برای خود ایجاد کند تا بتواند از این طریق سازمان را به نحواحسن اداره کند و فرماندهی حکیمانه خود را اعمال نماید تا با دقت کامل و موضوع بندی قرارها با سران و اعضای سازمان ـ جهت توجیه، سرکشی و دلجویی، پیگیری کارها، علاج سریع و رفع نقص ـ ارتباط هر چه آسان‌تر و راحت‌تر و در امنیت کامل برقرار شود.

۴. فرماندهی تشکیلات باید وقت کافی جهت اداره و نظارت مستقیم بر برنامه‌ها داشته باشد و خود را برای این مهم وقف کند.

کار تشکیلاتی و سازمان یافته ـ اسلامی و غیر اسلامی ـ باید بر این چهار پایه استوار باشد تا فرمانده و مسئول بتواند نقش خود را به بهترین وجه ایفا کند و به اهداف مورد نظر برسد والا نتیجه معکوس خواهد داشت، اهداف پیش رو دگرگون خواهد شد و نفوذی‌ها و عوامل بیگانه از یک سو و بی تدبیری و رفتارهای خود سرانه اعضا و هواداران از سوی دیگر، نقشی تخریبی، بازی خواهند نمود که ممکن است گاهی منجر به نتایج ناپسند شود. فرصت طلبی عوامل سازمان امنیت جهت کشف و شناسایی هسته‌های فعال تشکیلات و تعقیب آن ها، راه را برای یورش و حمله غافلگیرانه بر کل تشکیلات و دستگیری همه اعضای سازمان هموار کرده و در نتیجه پیش از آن که فرماندهی تشکیلات فرصت محاسبه و نقشه مقابله را پیدا کند، هرگونه فعالیّت مذهبی و سیاسی به بهانه مبارزه با آشوب و اخلال در امنیت ملی یا مبارزه با تروریسم و امثال آن، محو و سرکوب می‌شود.

بی تردید، حتی یکی از شرط‌های تشکیلاتی مذکور، در نهضت شهید صدر مهیّا نبود؛ ولی در عین حال با نبود امکانات، اقدام به نهضت و فداکاری نمود و بنابر اصل: (مالا یدرک کله لا یترک بعضه) و با توجه به اوضاعی که بر صحنه اسلامی عراق حکم فرما بود، لازم دید که فعّالیتی منظم به وجود آید تا از یک سو تربیت و آموزش گروه هایی را به عهده گیرد که بتوانند مسئولیت هایی را بر دوش بکشند و از سوی دیگر مردم را برای عمل به مسئولیت هایشان آماده سازد و در نهایت نهاد مرجعیت را با حمایت‌های مردمی و دانشگاهی تقویت نماید.

نکته سوم. زمانی که شهید صدر نهضتش را در عراق آغاز نمود، هنوز مرجعیّتش فراگیر نشده بود و پایگاه مردمیش آن چنان که باید گسترده نبود تا بتواند همانند مرجعیّت عام تصمیم نهایی را او بگیرد؛ اما شکی نیست که شهید صدر در آن زمان، راهی جز قیام و نهضت در مقابل دیک تاتور نداشت و با صراحت کامل در مقابل دیکتاتور ایستاد. او برای شکستن جوّ ترس و وحشتی که رژیم در سایه آن خود را بر ملت عراق تحمیل کرده بود و جهت باز نمودن راه برای انقلابیون و ادامه کارهای انقلاب اسلامی تا رسیدن به نتیجه مطلوب، قیام کرد. اگر برخورد شجاعانه شهید صدر نبود، نهضت و انقلاب اسلامی عراق در نطفه خفه می‌شد و دیکتاتور عراق، اسلام را از عراق ریشه کن می‌کرد. دیکتاتوری که سایه سنگین خود را بر ملت عراق افکنده بود، اگر در اهداف شوم خود موفق می‌شد، ملت عراق قرن‌ها طعم زندگی را نمی‌توانست بچشد.

نکته‌ای که در این جا نمی‌توان از آن گذشت، ضعف مرجعیت ـ علی الاطلاق ـ در عراق بود. حمایت نکردن مراجع از موضع گیری‌های انقلابی شهید صدر، سبب چند دستگی مواضع دینی در سخت‌ترین اوضاع رویارویی با رژیم شرور شد که در نهایت، عدم حمایت و یاری توده مردم را از مواضع انقلابی شهید صدر به دنبال داشت. چنان چه این موضوع گیری‌ها اتفاق می‌افتاد، همه جامعه و اجتماع را به لرزه در می‌آورد و آثارش ـ حتی ـ در نیروهای مسلح و حزبی‌ها همانند دیگر گروه‌های مردم دیده می‌شد. یقیناً در منزه بودن و حسن نیت مرجعیّت نمی‌توان شک کرد؛ اما این سبب نمی‌شود که نسبت به آنچه مرجعیت ـ علی الاطلاق ـ در آن روزگار دچارش بود؛ همانند ضعف آگاهی و موضع گیری سیاسی ـ که آثاری منفی بر نهضت اسلامی عراق و بلکه تمام منطقه گذاشت ـ اظهار تأسف نکنیم.

 

۴ .

 

 

۷ . همان، ص ۱۴۶ .

 

۸ . همان، ص ۹۲ .

 

۹ . همان، ص ۱۵۰ .

 

۱۰ . همان، ص ۱۵۳ .

[۱]. سنوات المحنهٔ و ایام الحصار، شهید صدر، ص۴۲ .

[۲]. مقدمه حلقه اول از کتاب دروس فی علم الاصول، ص ۴۷ .

[۳]. مقدمه مباحث الاصول، ج۱، ص ۵۲ .

[۴]. همان، ص۴۳.

[۵]. اقتصادنا، مقدمه چاپ اول، ص ۲۷و۲۸ .

[۶]. برای آگاهی از این طرح ر.ک: مقدمه جزء اول از قسم دوم کتاب مباحث الاصول، سید کاظم حائری، ص ۹۲

[۷]. همان، ص١۴۶.

[۸]. همان، ص٩٢.

[۹]. همان، ص١۵٠.

[۱۰]. همان، ص١۵٣.

[۱۱]. همان، ص٩٢.

[۱۲]. همان، ص٩٣.

[۱۳] همان، ص٩٣ـ٩۴.

[۱۴]. همان، ص٩۶.

[۱۵]. مقدمه فلسفتنا، ص۵١ـ۵٢، چاپ١٢.

[۱۶]. منابع القدره الاسلامیه، ص۵.

[۱۷]. مقدمه مباحث الاصول، سید کاظم حائری، ص٩٣.

[۱۸]. همان، ص٩٢.

[۱۹]. همان، ص٩٣.

[۲۰]. همان، ص٩٠ـ٩١.

نویسنده: دکتر ولی‌الله ملکوتی

مقدمه

با گذشت زمان طرح بعضی از مسائل در رساله‌های عملیه ضروری می‌نماید و به همان نسبت حذف بعضی از مباحث و تغییر بعضی از مثال‌ها اجتناب‌ناپذیر است.

شاید در زمان‌های قدیم چنین ضرورتی احساس نمی‌شد؛ مثلاً در هفتاد سال پیش که یک ایرانی مسلمان شیعه متولد می‌شد اذان در گوش او می‌خواندند و نامی از اسامی خاندان پیامبر بر او می‌گذاشتند. با آداب اسلامی بزرگ می‌شد، یعنی در خانه، از پدر و مادر و خواهر و دیگران نماز و روزه و زیارت و امثال آن را یاد می‌گرفت و در جامعه نیز در مکتب و پای منبر، قرآن و حدیث و اخبار بهشت و جهنم می‌شنید؛ خلاصه آن‌که با اسلام مأنوس بود و غیر از آن چیزی نمی‌شناخت. بنابراین وقتی به سن بلوغ می‌رسید فقط یک احتیاج داشت: یادگیری احکام و تمرین فروع. البته برای خالی نبودن عریضه و به پیروی از سنت ممتاز اسلام، اصول دین را هم به او یاد می‌دادند که در آن فی الجمله استدلال و تعقل در میان می‌آمد.

اما امروز اوضاع عوض شده است. در و دیوار به پیر و جوان و به مرد و زن تعلیم بی‌عقیدگی و تلقین شبهه و تردید می‌نمایند. برای مقابله با مکتب‌های مادی و ایرادها و اشکالات علمی که از هر طرف عرضه می‌شود و ایستادگی در برابر تبلیغات دشمنان باید به اصول عقاید جوانان و مردم مسلمان بیش‌تر توجه داشت؛ چراکه در چنین فضایی مسلمانان بیش‌تر به معتقدات اسلامی احتیاج دارند تا به فروع و تفصیل‌های فقهی!

خانه از پای‌بست ویران است                     خواجه در بند نقش ایوان است

روحانیون بزرگ ما باید به این نکته توجه کنند که بقاء و دوام روحانیت و موجودیت اسلام در این کشور به این است که زعمای دین، ابتکار اصلاحات عمیقی را که امروز ضرورت آن تشخیص داده می‌شود در دست بگیرند. امروز آن‌ها در مقابل ملتی قرار گرفته‌اند که روز به روز بیدارتر می‌شود، انتظاراتی که نسل امروز از روحانیت و اسلام دارد غیر از انتظاراتی است که نسل‌های گذشته داشته‌اند.

بگذریم از انتظارات خام و نابخردانه‌ای که بعضی دارند، اما اکثر انتظارها مشروع و به‌جاست، اگر روحانیت ما هرچه زودتر نجنبد و گریبان خود را از چنگال عوام خلاص و قوای خود را جمع‌وجور نکند و آگاهانه گام برندارد، خطر بزرگی از ناحیه اصلاح‌طلبان بی‌علاقه  به‌دیانت  متوجهش خواهد شد.

امروز این ملت تشنه اصلاحات نابسامانی‌هاست و فردا تشنه‌تر خواهد شد؛ ملتی است که نسبت به سایر ملل احساس عقب‌ماندگی می‌کند و عجله دارد به ‌آن‌ها برسد. از طرفی مدعیان اصلاح‌طلبی که بسیاری از آن‌ها علاقه‌ای به دیانت ندارند زیادند و در کمین احساس نو و بلند نسل امروزند. اگر اسلام و روحانیت به حاجت‌ها و خواسته‌ها و احساسات این ملت پاسخ مثبت ندهند به‌سوی آن قبله‌های نوظهور متوجه خواهند شد. آیا اگر سنگر اصلاحات را این افراد اشغال کنند موجودیت اسلام و روحانیت به‌خطر نخواهد افتاد؟

شهید صدر از جمله کسانی است که این ضرورت را به‌خوبی درک کرده بود. ایشان در مقدمه «الفتاوی الواضحه» خصوصیاتی را برای یک رساله عملیه در نظر می‌گیرند که در رساله‌های قبل یا وجود نداشته و یا دست‌کم به‌طور ضعیف وجود داشته است. ایشان بر این عقیده‌اند که وقتی یک رساله عملیه به‌دست یک مسیحی رسید باید طوری باشد که او بفهمد اسلام چگونه جامعه بشری را از هر جهت اداره می‌کند، لذا دست به تألیف رساله عملیه‌ای می‌زنند که بیان‌گر یک نظام اسلامی جامع و کاملی ‌باشد[۱].

تاریخچه رساله‌نویسی

قبل از بیان ویژگی‌های رساله عملیه مرحوم صدر، لازم است تاریخچه مختصری از تألیف رساله‌های عملیه را یادآور شویم.

بعضی تصور می‌کنند که در گذشته رساله عملیه یا استفتائاتی نبوده و مثلاً در پنجاه سال اخیر باب شده است، همان‌گونه که نسبت به مرجعیت نیز چنین تصوری شده است، اما این گمان با واقعیت فاصله زیادی دارد؛ لذا برای آن‌که زحمات آن بزرگ‌مردان و مشعل‌داران هدایت، کم‌رنگ جلوه نکند تاریخچه کوتاهی از رساله‌های مراجع تقلید و فقهای ارجمند ارائه می‌گردد.

١ـ شیخ صدوق (متوفای ۳۸۱ هـ): شیخ صاحب دو رساله عملیه «المقنع» و «الهدایه» می‌باشد که سیر بحث‌های آن دو، مثل رساله‌های عملیه متداول امروزی است و به عبارت صحیح‌تر: رساله‌های امروزی به‌روش آن دو کتاب است. ویژگی مهمی که این دو کتاب دارد و متأسفانه در رساله‌های دیگر وجود ندارد، این است که جملات کتاب و فتاوا حتی‌المقدور همان عبارات آیات و روایات معتبر و مورد قبول مؤلف می‌باشد. این یکی از نشانه‌های تعبد و علاقه به قرآن و سنت است.

٢ـ سید مرتضی (متوفای ۴۳۶ هـ): وی صاحب «جمل العلم والعمل»، «ناصریات» و «انتصار» می‌باشد. استفتائات ایشان در «رسائل الشریف» درج شده است که عبارت‌اند از: محمدیات، بادرائیات، موصلیات، حلبیه، طرابلیات، طوسیه، دیلمیه، جرجانیه، رازیه، طبریه، میانارقیات، رسیه و… [۲].

٣ـ ابن ادریس (متوفای ۵۹۸ هـ): اثر مشهور وی «السرائر الحاوی لتحریر الفتاوی» است که در سال ۱۲۷۰ هـ در تهران چاپ شده است. نسخه خطی این کتاب در کتابخانه‌های آستان قدس به شماره ۵۷۱۳، مجلس شورای اسلامی به شماره ۴۵۵۴ و آیت الله مرعشی به شماره ۲۶۰۳ موجود است و دیگر اثر وی «مسائل فی ابعاض الفقر و اجوبتها» می‌باشد که نسخه خطی آن به شماره ۵۷۰ مورخ ۵۸۸ در کتابخانه حکیم موجود است.

۴ـ محقق حلی (متوفای ۶۷۶ هـ): از ایشان رساله‌های متعددی باقی مانده است، مانند «المسائل البغدادیه» که در کتابخانه آستان قدس به شماره ۲۶۵۵ و مسجد اعظم و آیت الله مرعشی به شماره ۳/۴۲۴۲ موجود است.

۵ـ شهید اول (متوفای ۷۸۶ هـ): از شهید اول رساله‌های گوناگون، از جمله رساله «أجوبه المسائل الفقهیه» باقی مانده است که توسط فرزند محترمش گردآوری شده و به شماره عمومی ۲۳۶۹ ـ ۲۳۷۰ در آستان قدس موجود است. از دیگر رساله‌های وی رساله «خلل الصلاه» می‌باشد که همراه با کتاب «بیان» شهید چاپ شده است و نیز رساله‌ای درباره حج و عمره که در صیدا در ضمن «معادل الجواهر» سید محسن امین عاملی چاپ شده است.

۶ـ ابن فهد (متوفای ۸۴۱ هـ): حدود دوازده رساله از وی باقی مانده، از جمله «اجوبه المسائل» که مجموعه سؤال و جواب‌های فقهی است و نیز «أجوبه المسائل الفقهیه» که نسخه خطی آن به شماره عمومی ۱/۱۷۲۲ در کتابخانه ملک موجود است.

٧ـ مقدس اردبیلی (متوفای ۹۹۳ هـ): مناسک حج به زبان فارسی تنها رساله عملیه باقی‌مانده از مقدس اردبیلی است که نسخه خطی آن به شماره عمومی ۲۳۷۳ کتابخانه آستان قدس و ۳/۹۹۸ کتابخانه مسجد گوهرشاد و ۵ـ۳۰۰۸۴۳ کتابخانه آیت الله مرعشی موجود است.

٨ ـ محقق سبزواری: از مرحوم محقق سبزواری رساله‌های عملیه زیادی باقی‌مانده از جمله رساله «خلافیه» که از بحث طهارت شروع و تا آخر اعتکاف ادامه پیدا کرده است. از این رساله نسخه‌های خطی متعددی در کتابخانه‌های معتبر موجود است. رساله خلافیه توسط دانشجویان کارشناسی ارشد رشته فقه دانشگاه آزاد اسلامی واحد مشهد تصحیح و تعلیق شده است. از ایشان رساله عملیه دیگری باقی‌مانده که به شماره عمومی ۲۴۲۵ در کتابخانه آستان قدس نگهداری می‌شود.

٩ـ مجلسی دوم (متوفای ۱۱۱۰ هـ ): ایشان رساله‌های زیادی داشته‌اند، از جمله «آداب الصلاه» به فارسی، «اوقات نماز»، «مناهج المسائل» (رساله‌ای درباره زکات و خمس)، «مناسک حج» (رساله‌ای است فارسی در باب واجبات حج و عمره)، «صواعق الیهود»، «احکام جزیه»، «حکم مال ناصبی»، «نذر»، «کفارات»، «حدود و دیات»، «رضاعیه» به فارسی، «صیغ عقود» و «نکاحیه». شایسته ذکر است تمام این رساله‌ها به زبان فارسی نگاشته شده و در کتابخانه‌های معتبر موجود است.

١٠ـ وحید بهبهانی (متوفای ۱۲۰۵ هـ): از مرحوم بهبهانی رساله‌های متعددی باقی‌مانده که شمارش همه آن‌ها از حوصله این مقاله خارج است؛ از جمله آن‌ها رساله «معاملات» است که به زبان فارسی نوشته شده و مرحوم آیت الله محمد حسن شیرازی آن را حاشیه نموده و شهید سعید حاج شیخ فضل الله نوری که شاگرد مرحوم میرزا بوده صحت حاشیه استاد را به خط خود در صفحه اول آن تصدیق و عمل به آن را مجزی دانسته است.

١١ـ سید محمد کاظم طباطبایی یزدی (متوفای ۱۳۳۷ هـ): علامه طباطبائی در «رساله عملیه» خود که آن را «العروه الوثقی» نامیده است مسائل شرعی مورد نیاز مقلدان را بیان نموده و از آن‌جا که این کتاب شامل فروعات زیادی بوده و از یک سیر منطقی برخوردار است مورد توجه مراجع تقلید قرار گرفته بر آن حاشیه نوشته‌اند.

این رساله شریفه شامل احکام آب‌ها، نجاسات، مطهرات، صلاه، صوم، اعتکاف، زکات، خمس، حج، اجاره، مضاربه، مزارعه، مساقات، ضمان، جعاله، نکاح و وصیت می‌باشد. قابل ذکر است بحث تجارت و طلاق، با این‌که کاربرد زیادی دارد متأسفانه در این رساله به چشم نمی‌خورد و لکن حدود دوازده صفحه از آن به نکاح بندگان و کنیزان اختصاص پیدا کرده است.

پس از گزارش مختصری از تاریخچه رساله‌نویسی، اینک ویژگی‌های «الفتاوی الواضحه» را بررسی می‌نماییم.

ویژگی‌های رساله «الفتاوی الواضحه»

واقعیت این است که زندگی بشر تطور یافته، شئون جدید و پدیده‌های بی‌شماری ظهور کرده است و هیچ موضوعی که متعلق فتوای فقهای سلف بوده ثابت نمانده است. بنابراین، محال است که موضوع‌ها دگرگون شوند و احکام آن‌ها راکد و ثابت باشند؛ چراکه حکم متفرع بر موضوع است؛ با ثبوت موضوع، ثابت و با رفتن موضوع می‌رود و با آن تطور می‌پذیرد.

فقیهان بزرگوار ما در عصر خودشان نیازهای زمان را شناختند و بر اساس نیازهای اقتصادی و اجتماعی آن روز به تدوین فقه پرداختند و کتاب‌هایی را به ازدواج، طلاق، تجارت و اجاره اختصاص دادند و فروع و فرضیه‌های بسیاری را بیان نمودند، ولی بر اثر تطور جوامع و زندگی بشر مسائل و پرسش‌های جدیدی چهره نموده که در کتاب‌های آنان طرح نشده است، درحالی‌که اهمیت برخی از این مسائل به حدی است که باب و کتاب جدیدی را در فقه می‌طلبد؛ مانند قوانین دریاها، تجارت دریایی، احکام ارتباطات، مراسلات و امور دیگری که متن زندگی بشر امروز را شکل می‌دهند و قانون‌گذاران امروز، کتاب‌های قطور چند صد صفحه‌ای در زمینه آن‌ها نگاشته‌اند.

استاد صدر که هم بر مبانی شریعت مسلط بوده و هم به مشکلات احکام فقهی و فتاوا در عرصه‌های عمل و مقام قضاوت پی برده و هم از انتظارات نسل امروز از حوزه‌های علوم دینی آگاهی داشته است، رساله‌های عملیه موجود را از زاویه ناهمخوانی با بعد اجتماعی اسلام مورد نقد و بررسی قرار داده است. در نگاه شهید صدر، اگر فقیهان از این زاویه به تهذیب کتاب‌های فقهی بپردازند و در فتاوای جدیدشان بعد اجتماعی اسلام را با نگاه به زندگی عینی بشر امروزی و تطوری که در مناسبات اجتماعی پیش آمده،در نظر بگیرند، فقه متحول شده و شیوه‌ای نو در استنباط و احکام پدید خواهد آمد. از نگاه شهید صدر، توجه به قراین، اوضاع و احوال اجتماعی در فقه بسیار اهمیت دارد؛ چه‌بسا در بسیاری از موارد انسان به احکامی می‌رسد که اگر این نگرش اجتماعی نبود نمی‌توانست به آن احکام برسد.

به‌عنوان مثال در بحث معاملات ربوی، در روایات، ملاک‌ها و معیارهایی برای این نوع معاملات که از اشد محرمات به‌شمار می‌رود، بیان شده است که اگر ما نگرش اجتماعی را در این روایات لحاظ نکنیم، این ملاک‌ها شامل همه معاملاتی که در حقیقت ربوی هستند نمی‌شود و باید آن را حلال تلقی کرد. اکثر فقهای متأخر متعرض این مسأله شده‌اند و کلاه شرعی‌های ربا را حلال می‌دانند. اما حضرت امام (ره) و شهید صدر، از جمله فقیهانی هستند که با این کلاه شرعی‌ها مخالفت کرده‌اند و حال آن‌که این معامله‌ها از نظر موازین اولیه فقهی، معامله‌هایی غیرربوی محسوب می‌شدند. آن‌چه باعث شده  این دو بزرگوار قائل به حرمت شوند آن است که گفته‌اند مگر می‌شود کسی فهم اجتماعی داشته باشد و محتوای چنین حرام مؤکدی را به ضمیمه بیع بپذیرد؟ من یک معامله ربوی می‌کنم و مثلاً همراه آن یک کبریت می‌فروشم، آیا می‌توان گفت که چون ضمیمه دارد و این کبریت ضمیمه‌اش شده است پس این معامله ربوی هم حلال است؟ این امکان ندارد[۳].

از منظر شهید صدر رساله‌های عملیه باید زمینه اجتماعی داشته باشند و وضعیت جامعه اسلامی نوشتن چنین رساله‌ای را اقتضا می‌کند، از این‌رو مباحثی در رساله عملیه ایشان وجود دارد که در ساله‌های عملیه دیگر به‌چشم نمی‌خورد. مهمترین آن‌ها عبارتند از:

اول: وجود پیش‌گفتار مختصر و استدلالی درباره اصول دین شامل سه عنوان: «مرسل»، «رسول» و «رساله».

در بحث مرسل با استفاده از استدلال علمی و فلسفی به اثبات صانع پرداخته‌اند.

استدلال اول «علمی» ایشان با توجه به حساب احتمالات طی پنج مرحله تبیین شده و در واقع یکی از ابتکارات بزرگ شهید صدر همین پیاده کردن حساب احتمالات در ابعاد و مسائل مختلف فقه و اصول می‌باشد، مانند بحث اجماع، اجماع منقول، شهرت، تواتر و سیره. این مباحث به‌جز بحث سیره، مباحثی است که در اصول مطرح می‌باشد، اما بحث سیره اصلاً در اصول کلاسیک مطرح نشده و شهید صدر آن را در کتاب‌ها و دروس خارج خود مطرح ساخته‌اند. ایشان سیره را به سه قسمت تقسیم کرده‌اند: سیره عقلا، متشرعه و شارع، و مکانیزم کاشفیت هر یک را از حکم شرعی بیان کرده‌اند. تمام این بحث از ابتکارات شهید صدر است و قبل از وی تمیز چندانی بین انواع سیره در کلمات اصحاب وجود ندارد.

اما اهمیت تطبیق حساب احتمالات در اصول در بحث‌هایی که ذکر شد بسیار است. چراکه حساب احتمالات یعنی این‌که احتمالات گوناگون اطراف موضوع مدنظر قرار گرفته و با بررسی این احتمالات حقیقت مطلب کشف شود. طبیعی است که اگر این‌چنین شد و احتمالات گوناگون در مسأله جست‌وجو شد، این خود نگرشی اجتماعی برای انسان به‌وجود می‌آورد؛ طبیعت توجه به حساب احتمالات اقتضا می‌کند که نگرش انسان همه جانبه شود و هرچه که ممکن است در فهم و به‌دست آوردن حکم شرعی دخالت داشته باشد، از قبیل اوضاع و احوال اجتماعیِ زمان صدور نص شرعی را مورد جست‌وجو قرار دهد. به این ترتیب، روح اجتماعی‌نگری و کلان‌نگری در انسان پرورش می‌یابد[۴].

دلیل دومی که شهید صدر بر اثبات صانع ارائه کرده‌اند یک دلیل فلسفی است که قبل از بیان آن به تعریف دلیل فلسفی و فرق آن با دلیل علمی پرداخته‌اند. در بحث رسول، شهید صدر با استفاده از همان حساب احتمالات که وجود صانع را ثابت کرد و به اثبات نبوت رسول گرامی اسلام(ص) پرداخته و طی مثال‌های گوناگون با توجه به آیات شریفه قرآن بحث استدلالی و جالبی را در این زمینه بیان کرده‌اند.

آخرین بحثی که شهید صدر در پیش‌گفتار بیان می‌کنند در رابطه با «رساله» می‌باشد، که همان دین خداست و حضرت محمد(ص) مأمور ابلاغ آن شده است و سپس ده خصلت برای دین اسلام بیان می‌کند که در ادیان آسمانی دیگر نمی‌باشد.

این پیش‌گفتار پربار در عاشورای سال ۱۲۹۷ توسط شهید صدر به اتمام می‌رسد و ثواب آن را به حضرت ابا عبدالله(ع) که در راه اعتلای اسلام جانفشانی کردند، تقدیم می‌نماید[۵].

دوم: یکی دیگر از ویژگی‌های این رساله سبک نگارش و تقسیم‌بندی آن‌هاست. گرچه که فقهای شیعه و سنی تقسیمات گوناگونی را درباره سبک نگارش فقه دارند، اما تقسیم‌بندی ایشان با توجه به این‌که می‌خواهند یک نظام اسلامی جامع و کاملی را ارائه دهند، از ویژگی‌هایی برخوردار است. ایشان رساله «الفتاوی الواضحه» را مشتمل بر چهار قسمت نموده‌اند:

۱ـ عبادات (نماز، روزه، اعتکاف، حج، عمره و کفارات)

۲ـ اموال که بر دو قسم است:

الف ـ اموال عمومی؛ اموالی که به شخص خاص متعلق نیست و برای مصالح عمومی و مصارفی در نظر گرفته شده است، مانند خراج، انفال، خمس، زکات. دو عنوان اخیر گرچه جنبه عبادی نیز دارند لکن جنبه مالی آن قوی‌تر و بارزتر است (بحث خراج و انفال و نظایر آن در این مقوله وارد است).

ب ـ اموال خصوصی؛ اموالی که مالک یا مالکان مشخص دارند. مقررات مربوط به این بخش در دو قسمت جدا مورد بررسی قرار می‌گیرد:

یک: اسباب شرعی تملک یا به‌دست آوردن حق خاص، مباحث احیای موات، حیازت، میراث، ضمانات و غرامات و نظایر آن.

دو: احکام تصرف در اموال، شامل مباحث بیع، صلح، شرکت، وقت، وصیت و سایر تصرفات و معاملات.

۳ـ سلوک و آداب و رفتار شخصی، یعنی اعمال شخصی که ربطی به عبادات و اموال ندارد که دو گروه است:

الف ـ روابط خانوادگی، مناسبات دو جنس زن و مرد، مباحث نکاح و طلاق، خلع و مبارات و ظهار و لعان و ایلاء و از این قبیل.

ب ـ روابط اجتماعی و مقررات مربوط به تنظیم رفتار فردی افراد جامعه، مقررات مربوط به اطعمه و اشربه، ملابس و مساکن، آداب معاشرت، احکام نذر و عهد و یمین، ذباحه، امر به معروف و نهی از منکر.

۴ـ آداب عمومی، یعنی رفتار و سلوک دستگاه‌های حکومتی و عمومی در مسائل قضا، حکومت، صلح، جنگ، روابط بین المللی، ابواب و مباحث ولایت عامه، قضا، شهادت، حدود، جهاد و نظایر آن.

سوم: مصادر فتوا. گرچه که فقهای عظام شیعه منابع استنباط را چهار مورد دانسته‌اند، لکن بیش‌ترین اعتماد شهید صدر به کتاب کریم و سنت شریف است و به نظر ایشان قیاس و استحسان قابل اعتماد نیست.

شهید صدر درباره دلیل عقلی می‌فرماید: این‌که آیا می‌توان به دلیل عقلی عمل کرد اختلاف است. به نظر ما عمل به دلیل عقلی جایز است، لکن حتی یک حکم پیدا نمی‌شود که مستند آن فقط دلیل عقلی باشد، بلکه هر آن‌چه با دلیل عقلی ثابت شده با کتاب و سنت نیز ثابت شده است.

اما نسبت به اجماع باید گفت: اجماع نمی‌تواند یک دلیل مستقل در عرض کتاب و سنت باشد و به آن توجه نمی‌شود مگر از باب این‌که در بعضی از موارد، وسیله اثبات حکم است.

بنابراین فقط کتاب و سنت می‌توانند مصدر فتوا باشند. از خداوند می‌خواهیم که ما را از متمسکین به این دو قرار دهد؛ کسی که به این دو تمسک کند به عروه الوثقی متمسک شده است[۶].

ضرورت دگرگونی رساله‌ها

رساله‌های عملیه‌ای که مجتهدان برای مقلدان نوشته‌اند برای دست‌رسی به فتاوا و احکام شرعی می‌باشد. با این‌که رساله‌های عملیه برای این مقصود نقش مهمی را ایفا می‌کنند و از دقت‌نظر کافی و رعایت اختصار برخوردارند، باز هم دو نکته قابل ملاحظه در آن‌ها دیده می‌شود:

نکته اول: این رساله‌ها نوعاً از یک روش فنی در تقسیم‌بندی و ارائه احکام محروم‌اند. این مسأله موارد زیر را دربر دارد:

١ـ بیش‌تر احکام به‌خاطر رعایت تقسیم‌بندی تقلیدی در ضمن صورت‌های جزئی و محدود بیان شده و یک ساختار همگانی ندارد که مقلد بتواند در چهارچوب آن به احکام دسترسی پیدا کند.

٢ـ تعدادی از احکام به‌خاطر رعایت تقسیم‌بندی تقلیدی به محض کم‌ترین مناسبت در ابوابی آورده شده که ربطی به آن ندارد.

٣ـ از بیان بعضی از احکام به‌خاطر این‌که جایگاهی در تقسیم‌ تقلیدی نداشته خودداری شده است.

۴ـ در هر بحثی در ابتدا معیارهای کلی و سپس جزئیات بیان نشده تا بتوان طبق قوانین کلی و عمومی تکلیف جزئیات را مشخص کرد و مقلد بتواند تکلیف خود را در مسائل مشابه تشخیص دهد و هر مجموعه‌ای از سؤالات با مجوز اصلی آن سؤالات ارتباط تنگاتنگ ندارد.

۵ـ در خیلی از موارد وجود صورت‌های گوناگون برای عبادات فرض شده بدون این‌که سابقه ذهنی نسبت به آن وجود داشته باشد و به‌خاطر اعتماد بر همان صورت‌ها بحث از صفر شروع نشده است.

۶ـ به‌خاطر انتشار بدون رویه احکام، تعداد زیادی از معیارهای کلی ازبین رفته و مکلفین فرصت استخراج مبادی عمومی را با توجه به معیارهای کلی از دست داده‌اند.

نکته دوم: رسالت رساله‌های عملیه بیان احکام شرعی مربوط به زندگی انسان است و این احکام شرعی گرچه ثابت می‌باشند، لکن روش‌های تعبیر احکام مختلف است و هر زمانی با زمان دیگر تفاوت دارد؛ چراکه نیازهای انسان در هر زمانی تفاوت می‌کند و این دگرگونی همه جانبه در روش‌های بیانی و حوادث زندگی اثر خود را بر رساله‌های عملیه به گونه دیگر حاکم می‌سازد. از این‌رو ضروری است رساله‌های عملیه به شکل دیگری تألیف شوند. برای مثال، بعضی از لغات که در رساله‌های عملیه به‌کار رفته است به تناسب انسان‌های زمان‌های گذشته بوده، علاوه بر این در زمان‌های قدیم استفاده از رساله‌های عملیه منحصر به گروه‌های خاصی از مردم بوده چون تعداد زیادی از مردم باسواد نبوده‌اند، اما امروزه اکثر مردم قادر به خواندن و نوشتن می‌باشند که اگر رساله‌ها به زبان روز نوشته شوند برای آن‌ها قابل استفاده خواهند بود، لذا مرجع تقلید باید با توجه به لغات و تعبیرات جدید رساله عملیه خود را بنویسد.

هم‌چنین اصطلاحاتی که در رساله‌های عملیه به چشم می‌خورد اصطلاحاتی است که مردم در گذشته با آن‌ها آشنایی داشته و در فرهنگ آن‌ها رواج داشت، اما امروزه اکثر آن‌ها آشنایی کافی ندارند؛ مثلاً در آن زمان در بحث اجاره از اجاره دادن چهارپایان به‌عنوان نمونه استفاده می‌شد، اما امروزه که وسائل نقلیه فرق کرده باید مثال‌ها هم تفاوت پیدا کند و اصطلاحات جدید برای مقلد امروزی شایسته است.

علاوه بر این، حوادث و وقایع بی‌شمار و جدیدی که امروزه دائماً در حال اتفاق افتادن است احتیاج به این دارد که حکم شرعی آن معین شود و اگر رساله‌های عملیه تاریخی فرض شوند به احکام همان زمان می‌پردازند لذا امروزه باید رفته رفته رساله‌های عملیه‌ای تألیف شود که بتواند همه مسائل جدید زندگی انسان امروزی را دربر گیرد.

همان‌طورکه قبلاً متذکر شدیم احکام ثابت است اما گاهی تطبیق آن با توجه به زمان فرق می‌کند؛ مثلاً شرط ضمنی (یعنی شرطی که عرف عام دلالت بر آن دارد) گرچه در عقد به آن تصریح نشده و لکن واجب و نافذ است، اما از آن‌جا که عرف این شرط را مشخص می‌کند متفاوت می‌شود لذا ممکن است چیزی در زمانی شرط ضمنی حساب شود، اما در زمان دیگر شرط ضمنی به حساب نباید.

لذا رساله‌های عملیه باید به مسأله دگرگونی عرف توجه کافی بنمایند و در احکامی که عرف نقش دارد از توجه به این مهم غفلت نشود.

با توجه به این مسائل تلاش‌هایی در زمینه به‌روز کردن رساله‌های عملیه انجام شده که هرکدام از اهمیت و ارزش قابل ملاحظه برخوردار است.

 

[۱] . سید محمدباقر صدر، الفتاوی الواضحه وفقاً لمذهب أهل البیت(ع)، مقدمه (لبنان-بیروت، دار التعارف للمطبوعات).

[۲] . فهرست شیخ طوسی، ص ۹۸ و رجال نجاشی، ص ۲۷۰٫

[۳] . مصاحبه حجه‌الاسلام و المسلمین سید نورالدین اشکوری، اندیشه ماندگار، شماره ۱، ص ۱۱٫

[۴] . همان.

[۵] . الفتاوی الواضحه، مقدمه، ص ۹ ـ۸۳٫

[۶] . همان، مقدمه، ۹۸٫