شهید صدر
فدک در تاریخ

کتاب نوجوانی ١٣ساله که صهیونیست‌ها درباره آن پایان‌نامه دکترا می‌نویسند

 

راشل کنتز فیدر، پژوهشگر بنیاد پژوهشی موشه دایان (وابسته به دانشگاه تل‌آویو) در طرح‌نامۀ دکترای خود که آن را در مجله مطالعات خاورمیانه بریتانیا منتشر کرده است، می‌نویسد: «تألیف این کتاب از سال١٩۴۶ آغاز شده است؛ سالی که صدر از کاظمین به نجف مهاجرت کرد تا تربیت دینی‌اش را آغاز کند. او به‌رغم سن کم، بلوغ فکری‌اش را ثابت کرده بود؛ زیرا پیش‌تر در اوان نوجوانی در مباحث فلسفی و حقوقی تسلط پیدا کرده بود… گفتاری تاریخ‌نگارانه و محققانه دربارۀ اختلاف نظر بر سر فدک، بخش اصلی این کتاب است؛ زیرا تاکنون تحقیقی نقادانه و جدی در این موضوع انجام نشده است. منابع اندکی درباره این واقعه هستند که نوعاً به حواشی پرداخته‌اند و یا واقعیت‌ها درباره نزاع فدک را خیلی ساده بیان کرده‌اند… مرنیسی و کورتز و کالدرینی به اختصار اشاره کرده‌اند که علی شریعتی در بیان نظرش درباره فاطمه به‌عنوان الگوی زنان، ماجرای فدک را هم بیان کرده است. کتاب او که مکرراً به «فدک در تاریخ» صدر هم استناد می‌کند، به فدک در بستر نیازهای زن مدرن می‌نگرد؛ یعنی آگاهی و مبارزه برای گرفتن حقوق اجتماعی و سیاسی خود».

راشل کنتز در تحقیق خود ابتدا به پژوهش‌های انجام‌شده دربارۀ اندیشه و شخصیت شهید سید محمدباقر صدر در جهان پرداخته و سپس کتاب «فدک در تاریخ» را به نقد و تحلیل گذاشته و نقش تاریخ و جامعه درباره صدر در شکل‌گیری این کتاب و سپس تأثیرگذاری این کتاب بر شیعیان را بررسی کرده است.

صدر چنان‌که کنتز می‌گوید این کتاب را در نوجوانی خود نوشته است. احمد ابوزید العاملی در کتاب «محمدباقر الصدر؛‌ السیره والمسیره فی حقائق ووثائق» پس از بررسی‌های متعدد و نقد نظرات مختلف درباره سال دقیق تألیف این کتاب، چنین نتیجه می‌گیرد: «احتمالاً شهید صدر از فرصت تعطیلی دروس در ماه رمضان سال ١٣۶٧ق. (١٩۴۶م) استفاده کرده و کتاب فدک در تاریخ را نگاشته است… شهید صدر در آن زمان صرفاً این کتاب را به‌عنوان یادنامه‌ای از مرحله علمی خود در آن دوران نوشته است، چنان‌که در پاسخ به یکی از شاگردانش درباره علت تألیف این کتاب می‌گوید: «من مطالب این کتاب را در دوران کودکی‌ام نوشته‌ام و دلم می‌خواست خاطره‌ای از آن دوران داشته باشم و برای همین این کتاب را تألیف کردم». البته این کتاب تا سال ١٣٧۴ق. به چاپ نرسید».[۱]

این کتاب اگرچه در نوجوانی صدر (١٣سالگی) تألیف شده،‌ یکی از عمیق‌ترین و دقیق‌ترین کتاب‌هایی است که در تحلیل بخشی از زندگانی حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها به نگارش درآمده است. فدک در این کتاب نقش تنه‌ای تنومند از پژوهشی پُرشاخه را ایفا می‌کند؛ پژوهشی که در ۵ فصل سامان می‌یابد و با نظمی خاص افزون بر نقل و نقد دقیق ماجرای فدک، به موضوعاتی عمیق‌تر در اندیشۀ دینی نیز می‌پردازد؛ تاآنجاکه شاید بتوان گفت که اساساً صدر فدک را به‌مثابه دستمایه‌ای برای بررسی نوع برداشت مسلمانان صدر اسلام از معنای دین،‌ برگزیده است و ازاین‌رو همان‌قدر که این کتاب ماهیتی تحلیلی‌تاریخی دارد،‌ می‌تواند پژوهشی در حوزۀ فلسفۀ دین نیز قلمداد شود. شاخه‌های این پژوهش، در عین اختصار، گسترۀ پُردامنه‌ای دارد و برای مثال به دیدگاه‌های شخصیت‌های صدر اسلام در حوزه‌هایی مانند اقتصاد نیز می‌پردازد: «از همین‌جا، باور این دو خلیفه دربارۀ مالکیت خصوصی نیز آشکار می‌شود. آن دو بر این باور بودند که خلیفه حق دارد اموال مردم را مصادره و برای امور کشور و مصارف عمومی دولت مصرف نماید، بی‌آنکه به آنان عوض بپردازد یا از ایشان اجازه گیرد. بنابراین،‌ هرگاه حکومت به اموال و دارایی‌های یکی از افراد جامعه نیاز داشته باشد، وی بر آن مالکیت ندارد».[۲]

علامه شهید سید محمدباقر صدر در فصل اول کتاب با نگارشی خیال‌انگیز و تصویرپرداز،‌ چکیده‌وار اشاره‌ای به شرح‌حال حضرت فاطمه سلام‌الله‌علیها پس از پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله می‌کند و حرکت او برای ستیز درباره فدک را به نمایش می‌کشد. در فصل دوم گزارشی دقیق و تفصیلی از آنچه بر فدک در طول تاریخ گذشته به‌دست می‌دهد و با دلایلی انکارناشدنی اهمیت و جایگاه مادی و معنوی فدک را تبیین می‌کند. سپس در فصل سوم به گزارش ماجرای فدک پس از پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله می‌پردازد. او در این فصل از پی نقد بر نوشته استاد عباس محمود عقاد درباره ماجرای فدک، شیوۀ علمی شایسته و رویکرد خود در این پژوهش را مشخص می‌کند و به‌شکل ضمنی مغفول‌نگه‌داشتن این بخش از تاریخ و بی‌اهمیت جلوه دادن آن را در نوشته‌های شماری از پژوهشگران تاریخی، به پرسش و چالش می‌کشد. او در این فصل ریشه‌های تاریخی و زمینه‌های عاطفی مخالفت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها با خلیفۀ اول را برمی‌شمرد. افزون‌براین، به جنبه‌های سیاسی این حرکت که آن را انقلابی بر ضد قدرت حاکم می‌داند، می‌پردازد و می‌گوید: «اگر کسی ماجرای فدک و تحولات و گونه‌های مبارزاتی آن را به دقت بررسی کند، رویدادی از قبیل مطالبۀ یک زمین را در آن نمی‌بیند؛ بلکه مفهومی گسترده‌تر در ذهنش تجلی می‌یابد؛ مفهومی که خواسته‌ای بلندهمتانه را در دل خود دارد که برانگیزانندۀ انقلاب است و در پی بازپس گرفتن قدرت غصب‌شده و حاکمیت ازدست‌رفته و شکوه بزرگ و به‌راه‌آوردن امتی است که به قهقرا بازگشته بودند. براین‌اساس، فدک مفهومی نمادین دارد که به معنایی بزرگ اشاره می‌کند و مقصود از آن، فقط همان قطعه‌زمین غصب‌شده در حجاز نیست. و همین معنای نمادین فدک بود که آن مبارزه را از یک دادخواهی عادی با افقی محدود و دایره‌‌ای تنگ، به انقلابی با قلمروی وسیع و آفاقی گسترده تبدیل نمود». بررسی وقایع سقیفه، تحلیل وضعیت گروه‌های سیاسی مختلف پس از رحلت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله و تبیین اقتضائات جایگاه امام علی علیه‌السلام و حضرت فاطمه سلام‌الله‌علیها در موضع‌گیری‌ها، از جمله بحث‌هایی است که در این فصل دست‌به‌دست هم می‌دهند و جلوه‌ای شکوه‌مند از پژوهشی دقیق و خردپسند درباره یکی از مناقشه‌برانگیزترین فصول تاریخ اسلام را به نمایش می‌گذارند.

صدر در فصل چهارم، بخش‌هایی از سخنان حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها در خطبۀ مشهور فدکیه را گزینش می‌کند و آنها را به شرح می‌گذارد. این فصل که با وصف فاطمه سلام‌الله‌علیها از رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله آغاز می‌شود، سخنان آن حضرت را به‌مثابۀ منشوری اعتقادی‌فقهی و سپس درس‌نامه‌ای سیاسی‌اجتماعی تبیین می‌کند و به‌رغم آنکه بخشی اندک از آن خطبه را نقل می‌کند، روح حاکم بر همۀ آن را به‌خوبی روشن می‌سازد.

صدر با فصل پنجم کتاب، دادگاهی برپا می‌کند و شکایت حضرت فاطمه سلام‌الله‌علیها از خلیفه اول را طرح و پاسخ‌ها و ادعاهای خلیفه اول را در بوتۀ نقد می‌گذارد. او در این فصل که مجموعه‌ای از بحث‌های فلسفی، زبانی، حدیثی، اصولی و فقهی را در خود دارد، قدرت علمی‌اش را به‌رخ می‌کشد. مبانی مختلف علمای شیعه و سنی در موضوعات گوناگون را نقل و نقد می‌کند. برای نمونه در ضمن بررسی معانی مختلف حدیثی که خلیفۀ اول دربارۀ ارث‌گذاری انبیا به پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله نسبت داده است به بررسی حقیقت معنای ارث‌گذاری پرداخته و می‌نویسد: «در حقیقت، مال از فرد ارث‌گذارنده به فرد ارث‌‌برنده انتقال می‌یابد و علم و نبوت به‌صورت حقیقی انتقال نمی‌یابند. براساس نظریۀ اتحاد عاقل و معقول می‌توان به‌طور کاملاً واضح نشان داد که انتقال علم ممکن نیست. اما اگر به مغایرت وجودی میان عاقل و معقول اعتراف کنیم، باید گفت: در تجرّد صورت‌های علمی و این‌که آنها به‌نحو صدوری، قائم به نفس هستند، هیچ تردیدی نیست؛ یعنی معلول نفس هستند و معلول واحد به‌حسب ذات – نه فقط به مجرد اتصال – به علت خویش وابسته است و هویتش با آن ارتباط دارد. پس محال است که به علتی دیگر انتقال یابد…» او هریک از مبانی مختلف فلسفی در این‌باره را در پاورقی به‌شکلی مختصر شرح می‌دهد و سپس وقتی به مباحث فقهی و اصولی کتاب می‌رسد در مقام عذرخواهی از مخاطبان می‌نویسد: «من پوزش می‌جویم که در این اثر از اصطلاحات علمی رایج در مباحث منطقی و فلسفی و فقهی و اصولی، جز به هنگام ناچاری، بهره نمی‌جویم؛ زیرا می‌کوشم تا مباحث این فصل برای افراد غیرمتخصص در این زمینه‌ها نیز قابل فهم باشد». این مهم، یعنی قابل فهم بودن کتاب برای مخاطب عمومی، به‌رغم وجود مباحث تخصصی مختلف در آن،‌ تا حدی زیادی محقق شده است و بی‌شک همه علاقه‌مندان به مباحث تاریخ اسلام از این کتاب سود می‌برند، اما کتاب به‌گونه‌ای عمیق نوشته شده است که هر کس به‌اندازه بهره‌ای که از علوم اسلامی دارد، می‌تواند تا عمق بیشتری از این کتاب پیش رفته و بهره‌برداری کند.

آیت‌الله سید کاظم حائری در مقدمۀ «مباحث‌الاصول» خود، در بیان رتبه والای علمی این کتاب به نقدهایی که علامه صدر بر برخی از نظرات فقهی بزرگان شیعه مانند صاحب‌جواهر و آقاضیاء عراقی داشته،‌ اشاره کرده است. یکی از آن‌ها نقد شهید بر استدلال صاحب‌جواهر بر نافذ بودن علم قاضی در مقایسه با بینه است. وی در این‌باره می‌نویسد: «البته به باور من، این دلیل [با آنکه در اینجا به سود سخن ماست] ضعفی ماهوی دارد؛ زیرا در آن، مقایسۀ میان بیّنه و علم حاکم در نسبت با متن واقعیت صورت نپذیرفته، بلکه تنها میزان تأثیر هریک بر ذهن و جان حاکم در نظر گرفته شده است. در این حال، چنین نتیجه گرفته شده که علم از بیّنه قوی‌تر است؛ با این استدلال که یقین از ظن قدرتی بیشتر دارد. اما حقیقت آن است که در این مقایسه باید ملاحظه شود که در هر دادرسی کدام‌یک از این دو اصولاً برای دستیابی به حقیقت مطلوب شایسته‌تر است. در این‌گونه مقایسه، علم حاکم بر بیّنه برتری نمی‌یابد؛ زیرا همان‌سان که بیّنه گاه به خطا می‌رود، علم حاکم نیز دچار خطا می‌شود. پس این هر دو در نگاه شرع یکسان هستند و در معرض لغزش و اشتباه قرار دارند».

چه‌بسا همین مباحث سبب شده است که علامه سیدعبدالحسین شرف‌الدین (صاحب کتاب شریف المراجعات) با مطالعه همین کتاب به اجتهاد سید محمدباقر صدر گواهی بدهد. فرزند علامه شرف‌الدین می‌گوید: پس از آنکه کتاب فدک به پدرم رسید، ایشان کتاب را مطالعه کرد و پس از اتمام کتاب آن را بست و گفت: «أشهد بالله أنّه مجتهد؛ به خدا سوگند که او مجتهد است».[۳]

گذشته از محتوای کتاب، ادبیات و نوع استدلال آن نیز بخشی دیگر از اهمیت و نمونه نوآوری آن است. صدر درباره موضوعی که در قلمرو مسائل اختلاف‌برانگیز مذهبی قرار می‌گیرد، به‌گونه‌ای قلم زده است که درعین حفظ رویکرد‌های مذهبی، ادبیات آن ویژۀ شیعه نیست و می‌توان آن را به‌راحتی در اختیار اهل‌سنت قرارداد تا بدون تحریک حساسیت‌های مذهبی، به‌شکلی دقیق با نظر شیعیان درباره ماجرای فدک آشنا شوند.

این کتاب به‌تازگی توسط حجت‌الاسلام‌والمسلمین دکتر سید ابوالقاسم حسینی و به‌همت پژوهشگاه تخصصی شهید صدر در ٢٣۵ صفحه به فارسی برگردانده شده است. چنان‌که از متن ترجمه پیداست، مترجم بیش از آن‌که جانب روان بودن متن را لحاظ کند،‌ در پی دقت در ترجمه و امانت‌داری در انتقال محتوا بوده است که با بررسی‌ بخش‌های مختلف ترجمه می‌توان به این نتیجه رسید که در این تلاش تا حد زیادی موفق بوده است. همچنین در مقایسه با سایر آثار ترجمه‌شده از علامه صدر از شیوایی خوبی نیز برخوردار است. از ویژگی‌های مهم این ترجمه ارجاعات متعددی است که گروه تحقیق پژوهشگاه برای نقل‌های مختلف تاریخی ارائه کرده‌اند که بر کاربرد تحقیقی کتاب افزوده است.

[۱]. محمدباقر الصدر، السیره والمسیره فی حقائق ووثائق، ج‏۱، ص۱۵۵.

[۲]. فدک در تاریخ، ص١٠٠

[۳]. محمدباقر الصدر، السیره والمسیره فی حقائق ووثائق، ج‏۱، ص٢٢٣.

در دورانی که جریان‌های مادی غرب و شرق بر افکار جوامع بشری سایه‌ای سیاه افکنده بود و می‌رفت کورسوی معنویت افکار امت اسلامی رو به تاریکی بگذارد، این ندای روشنی‌بخش علمای اسلام بود که توانست تاریکی‌های اندیشه‌های مادی را به آتش بکشد و روشنایی ابدی خورشید اسلام را دوباره در دل امت اسلامی فروزان کند. از پیش‌گامان این میدان شهید سید محمدباقر صدر بود که با نوآوری‌ها و تلاش‌های بی‌وقفه به رویارویی با ماده‌گرایی پرداخت و تلاش کرد امت اسلامی را در سطوح مختلف فکری از چنگال ماده‌پرستان برهاند. حاصل این تلاش در بالاترین سطح اندیشه که بنیان‌ها و اساس فکری این تمدن پوشالی را مورد هجمه خود قرار داد، «فلسفه ما» بود. اثری که در دو محور اساسی دیدگاه اسلامی را به نمایش گذاشت: نظریۀ شناخت و جهان‌بینی اسلامی.

شهید صدر در این اثر ابتدا به عرضه دلیل برای درستی منطق عقلی می‌پردازد و سپس اعتبار شناخت بشری را در میزان عقل و برهان می‌سنجد. سپس دیالکتیک را با همۀ جنبه‌های گسترده‌اش که هگل و مارکس ترسیم نموده‌اند، به بوتۀ نقد و بررسی می‌کشد. در ادامه، جهان‌بینی اسلامی را در پرتو قوانین فلسفی و دانش‌های گوناگون طبیعی و انسانی به بحث می‌نهد و در آخر، یکی از مهم‌ترین مشکلات فلسفی، یعنی ادراک را دستمایه گفت‌و‌گو قرار می‌دهد که جلوه‌گاه نبردی مهم میان ماده‌گرایی و متافیزیک است.

گفت‌وگو با حجت‌الاسلام‌والمسلمین علی اسلامی

حجت‌الاسلام‌والمسلمین علی اسلامی از جمله شاگردان ایرانی شهید صدر است که پس از بازگشت از نجف، بیشترین نامه‌ها را از وی دریافت داشته است. او فرزند مرحوم حجت‌الاسلام‌والمسلمین حاج شیخ عباس‌علی اسلامی، مؤسس جامعۀ تعلیمات اسلامی است که به‌دلیل برخورداری از امکان فعالیت گستردۀ فرهنگی و اجتماعی، از سوی آن شهید گران‌مایه وکالت یافت کلیۀ آثار او را به فارسی و زبان‌های زندۀ دنیا ترجمه و منتشر کند. حجت‌الاسلام اسلامی استقبال جامعۀ فرهنگی ایران از آثار شهید صدر را مطلوب ارزیابی می‌کند و آن را معلول گره‌گشایی این آثار از مشکلات فکری نسل جوان می‌داند.

آشنایی با شهید صدر

چه زمینه‌هایی سبب آشنایی و ارتباط وسیع شما با شهید صدر شد؟

بنده وقتی که به نجف مشرف شدم، مورد لطف همۀ آقایان مراجع بودم، چون پدرم، مرحوم حجت‌الاسلام‌والمسلمین شیخ عباس‌علی اسلامی، از معاریف بودند و از حیث مبارزه با شاه و مسائل مختلف اجتماعی و خدمات اجتماعی، به‌شکل وسیعی فعالیت می‌کردند، به‌خصوص مدارس اسلامی زا اساساً ایشان بنیان گذاشتند. پدرم بعد از رفتن رضاشاه پهلوی، در منزل خودشان مدرسۀ شبانۀ اسلامی را تأسیس کردند؛ بنابراین همه مرا به‌عنوان پسر ارشد ایشان، می‌شناختند. پدرم وقتی مرا به آقای خوئی معرفی کردند، آقای خوئی گفتند: «مگر کسی برای پسرِ خود من باید سفارش بکند؟»؛ یعنی مرا این‌طور تلقی کردند که پسر ایشان هستم. همۀ مراجع پدرم را می‌شناختند و به همان اعتبار هم برای من احترام قائل بودند. مرحوم شهید صدر هنگامی که نوجوان بودند، در بغداد به مدراس علامۀ عسکری می‌رفتند. علامه عسکری در بغداد مدارسی داشتند. پدر من وقتی به عراق می‌روند، از مدارس علامه عسکری بازدید می‌کنند. علامه می‌فرمودند: آقا سید محمدباقر، کوچک بود و آقای اسلامی (پدر) از ایشان سؤالاتی پرسیدند و او سریع جواب داد و آقای اسلامی یک دینار به این نوجوان جایزه دادند. آقا سید محمدباقر از همان‌جا پدرم را می‌شناختند و من هم که نجف رفتم، تقریباً با همه آشنا بودم. من اول درس اصول آقای خوئی و فقه امام می‌رفتم. بعد تمایل پیدا کردم که فقه آقای صدر را بروم. خدمت ایشان بودم و اکثر تقریرات را هم می‌نوشتم و وقتی به ایران آمدم، متأسفانه همه اینها متروک شد.

ویژگی‌های تدریس شهید صدر

شما وقتی به نجف رسیدید که ایشان درس خارج می‌گفتند؟

بله، درس خارج می‌گفتند.

چه ویژگی‌هایی در درس ایشان بود که با وجود اساتیدی که از نظر سن و سابقه، بر ایشان تقدم داشتند، باز هم عده‌ای با اشتیاق در درس شهید صدر شرکت می‌کردند؟ چه نکاتی آنها را جذب می‌کرد؟

بعضی از مراجع در درس خارج، اقوال مختلفی را نقل و نقد می‌کنند که ممل است. بهترین درس خارج این است که آخرین نظرات فحول عصر را ارائه کنند؛ چون کسی که در این زمینه بحث می‌کند، یعنی تمام مباحث قبلی را دیده و بر اساس آن مبانی، سخنانی می‌گوید؛ یا نقد و یا تأیید می‌کند. مثلاً مرحوم نائینی یا دیگر بزرگانی که در حوزه نجف بودند، طبعاً گذشته را طی کرده بودند و با حرف و مطلب و بحث جدیدی وارد عرضۀ فقه و اصول شدند.

بعضی از مراجع هستند که این گزیده را می‌گیرند و بعد نقد و نظر خود را اثبات می‌کنند. از نظر من درس ایشان این‌گونه بود. به‌علاوه، ایشان نبوغ بسیار فوق‌العاده‌ای داشت؛ مثلاً وقتی در محضر ایشان از حدیث یا مطلبی صحبت می‌شد، همۀ فروضی را که بر این مطلب تصور می‌شد، می‌آوردند و جالب این بود که تمام اینها دفعتاً به ذهنشان می‌رسید. اگر حدیثی را از عالمی بپرسید، ممکن است معنایی از آن ارائه بدهد، ولی فروض متعدد را اکثراً به ذهنشان نمی‌رسد، ولی ایشان فکر بسیار جوالی داشت.

فضای فکری نجف نسبت به شهید صدر

داوری‌هایی که در حوزۀ نجف دربارۀ ایشان بیان می‌شد، چند گونه بود؟

نمی‌شود این مطلب را به این سادگی تبیین کرد. حوزه‌های علمیه با مسئلۀ تحزّب و حزب زیاد آشنا نبود و حزبیت در ذهن حوزویان، تقریباً معنای منفی داشت. آنها یا قدیمی بودند یا روحیه‌شان با شرایط جدید سازگار نبود و یا آن را درک نمی‌کردند. شهید صدر با همکاری علامۀ عسکری حزب‌الدعوه را تأسیس کردند. طبعاً جنبۀ فکری و نظری این حزب با اینها بوده و جنبه‌های عملی را دیگران انجام دادند. یادم هست که فعالیت این حزب در ابتدای امر، کارهای فرهنگی و تبلیغی بود و فعالیت‌های سیاسی نداشتند؛ مثلاً دانشجویان را جمع می‌کردند و کارهایی را انجام می‌دادند. بعضی‌ها ایشان را به این اعتبار نقد می‌کردند. بعضی‌ها هم ایشان را در این جایگاه و سطح نمی‌دیدند و با ایشان انس نداشتند.
ایشان در نوزده سالگی مجتهد شد و زمانی که کمونیست‌ها به عراق می‌آیند و معرکه‌ای برپا می‌کنند، ایشان «اقتصادنا» را در ظرف هشت ماه مطالعه و تحقیق می‌کند و می‌نویسد. به‌هرحال، امر بدیع و عجیبی است که فردی بدون سابقۀ مطالعاتی، وارد عرصه‌ای بشود و در ظرف مدتی به این کوتاهی تحقیق و پژوهش کند و بهترین حرف را هم در آن زمینه بزند. این نبوغ را خیلی‌ها نمی‌توانند ببینند و یا درک کنند. و یا چند نفری را تصور کنید که همه باهم به درس آقای خوئی می‌روند، از این میان فقط این شاگرد، درس ایشان را که تمام کرده هیچ، شاگرد هم جذب می‌کند و درس خارج می‌دهد. این تعارضات معمولاً در محیط‌های علمی رخ می‌دهند و نمی‌شود به آنها جهت و عمقی داد. برخی با خود می‌گویند: «ای بابا! ما که تا دیروز با هم مباحثه می‌کردیم، حالا چطور شده که او دارد درس خارج می‌دهد؟». به‌خصوص که این مسائل در محیط‌هایی مثل نجف که حوزۀ بنیه‌داری بود و فحول بسیار گران‌قدری آنجا بودند رخ دهد. مدرسینی چون آقای سید محسن حکیم و آقای حاج شیخ حسن حلی در نجف تدریس داشتند که می‌گفتند خیلی‌ها درس ایشان را اصلاً درک نمی‌کنند، چون بسیار عمیق است. یا آقای زنجانی و بسیاری از علمای دیگر بودند و لذا وقتی جوان‌هایی مثل ایشان وارد گود می‌شوند، عکس‌العمل‌هایی از سوی دیگران دیده می‌شود. مرحوم صدر سی‌وپنج سال بیشتر نداشتند که درس خارج را شروع کردند. الآن هم در قم وقتی جوان‌ها وارد این عرصه می‌شوند، با بازتاب‌های منفی برخی مواجه می‌شوند. حتی آقای خوئی هم جوان بودند که وارد این عرصه شدند و خودشان هم این مسئله را داشتند.

نهاد مرجعیت

با توجه به مراجع بزرگی که حضور داشتند، علت ورود مرحوم شهید صدر به عرصۀ مرجعیت چه بود؟ آیا این اقدام با نظریۀ مرجعیت صالح که از سوی ایشان مطرح شد، ارتباط داشت؟

ایشان مرد تحول بود؛ مثلاً ایشان معتقد بود که تمام مواد درسی باید متحول شوند، ولذا «معالم الجدید» و متون دیگر را نوشتند و یا رسالۀ «الفتاوی الواضحه» را به سبک خاصی نوشته، در مقدمۀ آن هم مسائلی را گفته‌اند. در موضوع مرجعیت، ایشان معتقد بودند که باید سازمان مرجعیت بنا نهاده شود؛ اینکه مرجعیتی پا بگیرد و پس از فوت، همۀ دستگاه او برچیده شود و همۀ تلاش‌هایی که کرده ناتمام بماند و باز مرجع دیگری بیاید و همۀ آن کارها را از سر بگیرد، برای ایشان پذیرفتنی نبود؛ ازاین‌رو، طرحی به‌نام «بیت المرجعیه» را طراحی کرده بودند و اعتقاد داشتند که این نهاد هم مثل سایر نهادها، باید نهادی باشد که مشخصات و کار خود را داشته باشد؛ مثل نهاد رهبری ما. این نهاد، جایگاهی برای مرجعیت است و هر مرجعیتی باید بیاید و اینجا بنشیند و در چهارچوب سازمانی منسجم و منضبط با عالم تشیع و با عالم اسلام و دیگران در جهت اهداف اسلامی تعامل و ارتباط و همکاری داشته باشد. این مرجعیت باید سازمان داشته باشد، نه اینکه مرجعی بیاید و با سه چهار نفر افرادی که ممکن است صلاحیت اجرایی کار را هم نداشته باشند، کارش را شروع کند. لذا طرحی بسیار سامان‌یافته و دقیق بود. طبیعتاً جامعه، این افکار نو را نمی‌پذیرد. در جامعه خودمان هم همین‌طور است. هنگامی که فکر و طرح نویی ارائه می‌شود، در ابتدا همه موضع‌گیری منفی می‌کنند و بعد به‌تدریج با آن همراه می‌شوند. خود این مدارس اسلامی که مرحوم پدرم تأسیس کردند، در ابتدای امر، علمای بزرگ تهران، سخت با آن مخالفت کردند. دارالفنون هم هنگامی که به ایران آمد، علما تحریم کردند و این بزرگ‌ترین جفا به ایران، به اسلام و به نسل ما شد. وقتی که عالمی فتوا می‌دهد، چه کسی تبعیت می‌کند؟ کسی که مقلد و مقید و مؤمن است. چه کسی تبعیت نمی‌کند؟ کسی که لاابالی و بی‌دین است. وقتی دارالفنون با سبک جدید آموزشی به ایران آمد، علمای ما گفتند، «بچه‌هایتان را به آنجا نفرستید، چون بی‌دین می‌شوند». چه کسانی آنجا نرفتند؟ بچه‌متدین‌ها! چه کسانی رفتند؟ بی‌دین‌ها! لذا نسل اولی که در ایران تربیت شدند، بی‌دین‌ها بودند. پدر من نیز که این مدارس را شروع کردند، مخالفت‌های سنگینی با ایشان شد که شرحش مفصل است. بسیاری از متدینین نفس راحتی کشیدند و دیدند مجالی پیدا شده که بچه‌هایشان درس بخوانند و درعین‌حال متدین باشند؛ لذا در زمان فوت پدر ما در سال ۶۴ که خیلی‌ها هم‌سن من بودند، جلو آمدند و گفتند: «خدا پدرت را رحمت کند. اگر او نبود، من مهندس نمی‌شدم! دکتر نمی‌شدم!». این جنبۀ منفی متأسفانه همیشه در مقابل هر فکر نویی هست. سازماندهی قبلی هم وجود ندارد که از پیش تدبیری بیندیشد یا مقدماتی بچیند که این فکر نو را جا بیندازد و معمولاً نسل قدیم در مقابل این افکار جدید، موضع منفی می‌گیرد و طبعاً این جبهه‌های منفی به عناوین و در اشکال مختلف، بروز می‌کنند و طبیعی هم هست.

با توجه به مخالفت‌هایی که شما به گوشه‌هایی از آنها اشاره کردید، مرجعیت شهید صدر چقدر مورد استقبال قرار گرفت؟

چون ایشان با تفکر نسل جدید عراق، همراهی می‌کرد و با توجه به تشکلی که ایجاد کرده بود، طبعاً خیلی بر آنها تأثیر گذاشته بود. از شهرها و گوشه‌وکنارها هم افرادی نزد ایشان می‌آمدند که بیشتر دانشجو و جوان بودند. افراد قدیمی، کمتر به سراغ ایشان می‌آمدند، چون قبلاً مرجع خود را پیدا کرده و با توجه به شرایطی که انتخاب مرجع دارد به کسانی که اعلمیت آنها تثبیت شده بود، از جمله آقای خوئی، آقای شاهرودی، آقای حکیم، آقای اصطهباناتی و دیگران مراجعه کرده بودند و رجوعشان به مرجع جدید، هم دشوار بود و هم از نظر شرعی، چندان کار ساده‌ای نبود و باید شرایطی را مراعات می‌کردند؛ ولی نسل جدید طبعاً این شرایط برایش وجود ندارد و می‌تواند با آزادی، مرجع خود را انتخاب کند و مانعی برای او نیست. معمولاً نسل نو با ایشان ارتباط بیشتری داشت.

ارتباط شهید صدر با امام رحمه‌الله

شهید صدر از نظر نوع نگرش و اعتقاد به دخالت در امور سیاسی، گرایش زیادی به امام رحمه‌الله داشتند، شما از رابطۀ این دو نفر چه خاطراتی دارید؟

من در سال ١٣۴٨ش. به ایران آمدم و ازآنجاکه در مسئله‌ای با بعثی‌ها درگیر بودم، شهید صدر به من نامه‌ای نوشت که نیا، وگرنه تو را دستگیر می‌کنند و من دیگر به نجف نرفتم. ایشان در سال ۵۹ شهید شدند. من مدت یازده سال از محضر ایشان دور بودم و فقط با ایشان مکاتبه داشتم که نامه‌ها همه خدمت آقای اشکوری هست؛ لهذا در آنجا حضوری نداشتم. طبعاً ایشان قلباً به حضرت امام رحمه‌الله علاقمند بودند. یکی از ویژگی‌های آقای صدر، عواطف ایشان بود. عواطف بسیار ظریفی داشتند. من با اکثر مراجع قم و نجف در تماس بوده‌ام و این نوع عواطف ظریف را معمولاً در آنها ندیده‌ام. خیلی عواطف ظریف و زیبایی داشتند. مثلاً گهگاهی، موقع درس وقتی به بابی می‌رسیدند که دربارۀ فضایل اهل‌بیت علیهم‌السلام بود، اشک‌هایشان جاری می‌شد؛ یعنی این‌قدر عواطفشان زنده بود. یا مثلاً به شاگردانشان علاقه داشتند و بسیار با آنها مأنوس بودند. به امام خیلی احترام می‌گذاشتند، خیلی ایشان را بزرگ و همفکر خود می‌دیدند. شاید ازآنجاکه شاگرد آقای خویی بودند و در محضر ایشان رعایت حد و حدود را نسبت به بزرگ‌تر‌ها، اساتید و پیش‌‌‌‌کسوتان یاد گرفته بودند، محبت خود نسبت به امام را تا مدتی، چندان آشکار نمی‌کردند، اما قلباً و صمیمانه، ایشان و راه ایشان را قبول داشتند.

رابطۀ شهید صدر و آیت‌الله خویی رحمه‌الله

از رابطه مرحوم صدر و مرحوم آقای خوئی چه خاطره‌ای را به یاد دارید؟

شهید صدر همیشه وقتی که از ایشان نقل قول می‌کردند از تعبیر «سیدنا الاستاد» استفاده می‌کردند. بسیار با احترام از ایشان یاد می‌کردند. متأسفانه این نکته‌ای که عرض می‌کنم در میان طلبه‌ها ضعیف شده است. واقعاً رابطه‌ای که بین استاد و شاگرد در عالم طلبگی هست، ابداً در هیچ‌جا نیست. برای نمونه‌، استادمان مرحوم آیت‌الله کوکبی که از مراجع قم بودند و یک سال و نیم پیش فوت کردند و من کفایه را در نجف در خدمت ایشان خواندم، انسانی بسیار ظریف‌طبع بودند، ولی موقعی که در قم بودند، در موضوعات سیاسی بی‌توجهی‌هایی می‌کردند. در نجف هم که بودند، گاهی انتقاداتی می‌کردند. اهل غرض نبودند؛ فهم ایشان از مسائل سیاسی این‌گونه بود. بسیار اهل معرفت بوند، مثلاً وقتی به منزلشان می‌رفتیم، با اینکه استاد ما بودند، کفش‌های ما را جفت می‌کردند یا مقابل ما دو زانو می‌نشستند یا موقعی که بیرون آمدیم، چون مستحب است که باید مهمان را بدرقه کرد، حتماً می‌آمدند بیرون و هفت‌هشت قدم پشت سر ما می‌آمدند و بعد برمی‌گشتند. رابطۀ شاگرد و استادی این‌طوری است؛ یعنی واقعاً طلبه در مقابل استادش خضوع دارد، نه خضوع از سر ریا. چطور اگر انسان مقابل امامش برسد، خضوع دارد، در مقابل استاد هم همین‌طور است. طبعاً در چنین فضایی، اگر طلبه با استادش اختلاف‌نظر هم داشته باشد، آن را ابراز نمی‌کند و لذا آقای صدر هم از استادشان، آقای خویی، با کمال احترام یاد می‌کردند.

مقداری از خاطرات شخصی خود با شهید صدر را نقل کنید.

گاهی خصوصی خدمتشان می‌رسیدم و سؤالاتی را که داشتم با ایشان مطرح می‌کردم. گهگاه با شاگردانشان به کوفه می‌رفتند و ما همراهشان بودیم. من مدتی در ایران بودم و نتوانستم در درس ایشان حضور پیدا کنم. شهید صدر به آقای سید کاظم حائری دستور دادند که این دوره را با من بگذرانند. معمولاً روزهای تعطیل با هم به کوفه می‌رفتیم، بلم (قایق کوچک) سوار می‌شدیم و به آن سوی شهر که فقط باغ بود می‌رفتیم. جای بسیار خوبی بود و آقای حائری نوشته‌هایشان را می‌آوردند و با هم مرور و تمرین می‌کردیم. یادم هست شبی شهید صدر و تمام شاگردان درجه‌یکشان، یعنی آقای شاهرودی، آقای حکیم، آقای حائری، آقای سید عبدالغنی اردبیلی، آقای برهانی و خلاصه هفت هشت ده نفری را دعوت کرده بودم. تابستان بود و سفره را روی پشت بام منزل پهن کردیم. همسرم واقعاً زحمت کشیده و غذاهای بسیار خوش‌گوار و خوش‌آب‌ورنگی را تدارک دیده بودند. مرحوم صدر فرمودند: «این سوری که تو به ما دادی، هرچه سور را که تا به حال خورده بودیم، از یادمان برد. معلوم هم نیست در آینده‌ چنین چیزی گیرمان بیاید». همسرم در این غذاها کیفیت‌های خاص ایرانی را در نظر گرفته بودند. عرب‌ها معمولاً یک گوسفند بریان وسط سفره می‌گذارند که از نظر کیفیت غذای خوبی است، ولی شکل و شمایل و رنگ و لعاب چندانی ندارد، ولی ایرانی‌ها ذوق‌هایی را در نظر دارند که مخصوص خودشان است. در این اواخر هم مرحوم آقای سید محمدباقر حکیم را با گروه خودشان که ده بیست نفری می‌شدند، دعوت کردم. آمدند، آنجا هم وقتی سفره را انداختیم، ایشان گفتند: «اول بگذار سفره را تماشا کنم و بعد، غذا بخورم». البته باید بگویم من زیاد در حرکت‌های اجتماعی و سیاسی شهید صدر شرکت نداشتم و بیشتر همان درس را می‌رفتم.

به‌هرحال وفتی به ایران آمدید، بیشترین تعداد نامه را از شهید صدر دریافت کردید؟ چه چیزی باعث شد که ایشان به شما بیش از دیگران نامه بنویسند؟

ایشان به من اظهار محبت خوبی داشتند و خدمتشان که می‌رسیدم، مثل فرزندشان با من رفتار می‌کردند. ایران هم که آمدم، صاحب‌نفوذ بودم و اکثراً ما را می‌شناختند. اکثر شاگردان دیگر ایشان، ایرانی نبودند و طبعاً چون پدرم زنده بودند و در همۀ ایران هم مدرسه داشتیم و روابطمان با افراد گسترده بود، بهتر می‌توانستیم با ایشان همراهی کنیم. شهید صدر فرمودند که هیچ‌یک از کتاب‌هایشان نباید بدون نظر من در ایران ترجمه شود. من به ایشان گفتم که در ایران، چنین قانونی حاکم نیست و کسی به حرف من گوش نمی‌دهد. اتفاقاً همین مسئله را آقا موسی صدر با من داشت. وقتی جنگ لبنان شروع شد، اخوی را فرستادم لبنان تا به دفتر من در آنجا رسیدگی کند. قبل از انقلاب و دورۀ شاه بود و آقا موسی صدر کسی را نداشت که به ایشان کمک کند. ایشان نامه‌ای را به دست برادرم داد تا برای من بیاورد. نامه‌ای برای ملت ایران و نامه‌ای را هم برای من و اخوی، محمد آقا که در حال حاضر از طرف مقام معظم رهبری به نیویورک رفته است، نوشته بودند که تو نمایندۀ ما هستی و وجوهات دریافتی مردم را در اختیار مسائل جنگ قرار بده. زمان شاه بود و کسی دراین‌باره همکاری چندانی نکرد؛ اما از روی نامه‌ای که خطاب به ملت ایران نوشته بودند، تعداد زیاد کپی گرفتم و برای شخصیت‌های مختلف فرستادم. شهید صدر هم این‌گونه مسائل را با ما مطرح می‌کردند، نامه می‌نوشتند، وکالت می‌دادند. به من وکالت تام داده بودند.

در امور حسبیه ؟

در همۀ امور. تعدادی از آثار ایشان را چاپ کردیم.

استقبال چطور بود؟

خوب بود.

در چه سالی ؟

سال‌های قبل از انقلاب؛ سال‌های ۵٠ تا ۵٧. من انتشارات داشتم و در جاهای دیگر هم دستی داشتم و توانستم کتاب‌های ایشان را چاپ کنم. بعضی‌ها را هم ترجمه کردیم و دادیم دیگران چاپ کردند؛ یعنی با نظارت ما این کار را کردند،‌ مثل فلسفۀ ما. جزواتشان را خودمان چاپ کردیم، مخصوصا بعد از انقلاب که عنوان شهید رابع را بنده برای ایشان گذاشتم. قاضی نورالله شوشتری شهید ثالث بودند و ایشان شهید رابع، چون فقیه بودند، جامع‌الشرایط بودند و این عنوان برایشان مناسب بود.

دیگران هم از این عنوان استفاده کردند؟

بله، دیده‌ام که این کار را کرده‌اند. به‌هرحال اصرار ایشان این بود که کتاب‌هایشان سریعاً ترجمه و منتشر شوند و چیز دیگری از ما نمی‌خواستند.

یعنی این تعداد نامه که برای شما نوشتند، تنها برای ترجمه آثار ایشان بود؟

بله، اتفاقاً شما به‌شکل تلویحی سؤال خوبی پرسیدید. ایشان به‌خاطر خلوصی که داشت تنها می‌خواست از طریق انتشار آثارش در ایران خدمتی به تثبیت اندیشۀ دینی و مبارزه با انحرافات کرده باشد، چون احساس می‌کرد در ایران اتفاقات فرهنگی و سیاسی مهمی در راه است و لاجرم باید زمینه‌های آن آماده شود. ما در طول مدت عمر، به‌ویژه در مقطعی که پدرم در قید حیات بودند، خیلی موارد داشتیم که عده‌ای برای بهره‌گیری از امکاناتی که در اختیار ما بود، می‌آمدند و در مجموع هم هدفشان تحقق اهداف شخصی خودشان بود، اما شهادت می‌دهم که ایشان در این مدت طولانی معاشرت و بعد هم مقطعی که ما در ایران بودیم، در تمامی تماس‌ها و مکاتبات، چیزی جز خدمت به بسط اندیشۀ اسلامی و تقویت فرهنگ دینی جامعه در نظر نداشت. اینکه گره‌ای از فکر عده‌ای از جوانان گشوده شود و شبهه‌ای آنان را تحت تأثیر قرار ندهد، بهترین مژده برای ایشان بود.

منبع:ماه‌نامۀ شاهد یاران، شماره١٨

پاسخ پژوهشگاه تخصصی شهید صدر به بیانات حجت‌الاسلام‌والمسلمین محمد سروش محلاتی دربارۀ اندیشه سیاسی شهید آیت‌الله سید محمدباقر صدر

پژوهشگاه تخصصی شهید صدر در قم ضمن اعتراض به سخنان حجت‌الاسلام‌والمسلمین محمد سروش محلاتی دربارۀ اندیشه سیاسی شهید صدر، در نامه‌ای خطاب به مهدی رحمانیان مدیرمسئول روزنامۀ شرق آورد:

 

مدیرمسئول محترم روزنامۀ وزین شرق

جناب آقای مهدی رحمانیان

ضمن عرض سلام و ادب به استحضار می‌رساند در مصاحبه مورخه ١١دی١٣٩٧ روزنامۀ شرق با جناب حجت‌الاسلام‌والمسلمین سروش محلاتی،‌ نسبت‌هایی به علامۀ شهید آیت‌الله سید محمدباقر صدر داده شده است که دست‌کم دو مورد از آنها کاملاً برخلاف اندیشۀ ایشان و دقیقاً در نقطۀ مقابل تصریحات شفاف و روشن آن عالم گران‌قدر در بخش‌های مختلف آثارش است. ازاین‌رو، مستدعی است براساس قوانین جاری، مطلب زیر را در همان صفحه و به همان شکل منتشر فرمایید.

جناب حجت‌الاسلام‌والمسلمین سروش محلاتی در آن مصاحبه، نظریۀ شهید صدر دربارۀ ولایت فقیه را به این شکل تبیین می‌کند: تلفیقی از ولایت با مبدأ الهی و وکالت از سوی مردم که تفسیری حداقلی از ولایت فقیه بوده و بیشتر نقش نظارت دینی برای آن از سوی شهید صدر در نظر گرفته شده است.

این تبیین قابلیت انتساب به هیچ یک از آثار شهید صدر ندارد؛ اولاً، شهید صدر در هیچ‌یک از آثار خود،‌ ولایت فقیه را وکالت از سوی مردم نشمرده است و ثانیاً، به‌هیچ‌عنوان نقش ولی‌فقیه از نظر شهید صدر حداقلی نیست. این برداشت ممکن است از خلط میان معنای اشراف در فارسی و عربی ایجاد شده باشد؛ چراکه اشراف در فارسی به‌معنای نظارت کلی، اما در عربی به‌معنای نظارت کلی نیست، بلکه مدیریت عالی است. معنای مدیریت عالی از کلمۀ قیمومیت (الولایه بمعنی القیمومه علی تطبیق الشریعه) که در متن شهید صدر به آن تصریح شده است نیز کاملاً پیداست و منظور از اشراف را نیز به‌خوبی روشن می‌کند. همچنین شهید صدر در همان متن مورد استشهاد جناب سروش محلاتی، به اختیارات ولی‌فقیه در نظام جمهوری اسلامی نیز اشاره کرده که این موارد نشان می‌دهد هرگز نگاه ایشان به ولایت فقیه «تفسیری حداقلی و در حد نظارت» نبوده است. برخی از این موارد عبارت‌اند از:

بالاترین مقام حکومت؛ فرماندۀ کل قوا؛ تعیین نامزدهای احراز ریاست قوۀ مجریه و یا تأیید نامزدى افرادی که براى ریاست آن قوه داوطلب شده‏اند؛ تعیین انطباق یا عدم انطباق قانون اساسى با شریعت اسلامى؛ ایجاد دیوان عالى جهت بررسى هرگونه تخلف احتمالى در زمینه‏هاى یادشده؛ ایجاد دیوان قضایى در کلیۀ شهرها جهت بررسى پرونده‏هاى شاکیان و دادخواهان و اقدام مناسب در آن موارد. (الإسلام یقود الحیاه، چاپ مرکز الأبحاث، ص٢١)

همچنین جناب سروش محلاتی در بخش دیگری از مصاحبه خود در تبیین نظریۀ منطقهالفراغ شهید صدر می‌گوید: «شهید صدر این قلمرو را قلمروی آزادی انسان و اختیار او برای شیوۀ زندگی می‌داند. این قلمرو در اختیار انسان است؛ یعنی شهروندان نسبت به آن تصمیم می‌گیرند» و این را در مقابل نظر آیت‌الله شاهرودی قلمداد می‌کند و می‌گوید: «آقای شاهرودی این قلمرو را بیشتر در اختیار حکومت قرار می‌دهد و می‌گوید حکومت در احکام الزامی شرع دستش بسته است، ولی در منطقهالفراغ دستش باز است».

برای اثبات خلاف واقع بودن مطلبی که جناب سروش محلاتی به شهید صدر نسبت داده است، نقل چند جمله از ایشان درباره منطقه‌الفراغ بسنده است:

مکتب اقتصادی اسلام دو بخش دارد: یک، بخشی که از سوی اسلام به‌صورت قطعی و غیرقابل تحول و جایگزینی پر شده است؛ دو، منطقهالفراغ که اسلام مسئولیت پر کردن آن را به حکومت یا ولی‌امر سپرده است و آن‌ها براساس اقتضائات اهداف کلی اسلامی و مقضیات هر زمان آن را پر می‌کنند. (اقتصادنا، چاپ مرکز الأبحاث، ص۴۴٣)

منطقهالفراغ به‌معنای وجود نقص در شکل تشریعی یا اهمالی از سوی شریعت نسبت به برخی از رویداد‌ها و حوادث نیست؛ بلکه به‌معنای احاطۀ کامل شکل تشریعی و قدرت شریعت بر همگامی با عصر‌های مختلف است؛ زیرا شریعت منطقه‌الفراغ را به‌شکلی که دال بر نقص یا اهمال باشد،‌ رها نکرده است؛ بلکه احکام منطقه‌الفراغ را کاملاً تعیین کرده است؛ به این صورت که به هر رویدادی یک صفت تشریعی اصلی بخشیده و به ولی‌امر نیز این صلاحیت را داده است که براساس شرایط به آن صفت تشریعی ثانوی بدهد. (اقتصادنا، چاپ مرکز الأبحاث، ص٨٠۴)

سلسله نشست‌های آشنایی با آرا و اندیشه‌های علامه شهید سید محمدباقر صدر با برگزاری همایش «نابغه‌ای که نمی‌شناسیم» با سخنرانی حجت‌الاسلام‌والمسلمین مجتبی الهی خراسانی، دکتر رافائل مائوریلو، دکتر ژولین پلیسیه و دکتر زهرا حائری، در دانشگاه فردوسی مشهد در تاریخ ٢٧اردیبهشت١٣٩٧ کار خود را پایان داد

حجت‌الاسلام‌والمسلمین مجتبی الهی خراسانی، استاد خارج فقه و اصول حوزۀ علمیه مشهد و رئیس میز توسعه و توانمندسازی علوم اسلامی دفتر تبلیغات اسلامی حوزۀ علمیه قم، در مراسم اختتامیۀ سلسله نشست‌های آشنایی با آرا و اندیشه‌های شهید صدر، در جمع دانشجویان و طلاب، ضمن انتقاد از شیوۀ معرفی بزرگان و اندیشمندان و محصور شدن دامنۀ عرضۀ شخصیت آنها به جامعه، در قالب تدوین سرگذشت‌نامه‌ها، گفت: پرسش اصلی در عرصۀ بررسی شخصیت و جایگاه اندیشمندانی نظیر علامه شهید سید محمدباقر صدر، باید این باشد که ابعاد علمی و اخلاقی آنها، چه رهاوردی برای جامعۀ امروز ما دارد؟ به اعتقاد من، طرح این پرسش می‌تواند ما را تا حدی از باقی ماندن در حصار سرگذشت‌نامه‌ها رها کند.

او با بیان اینکه طی سه دهۀ آشنایی با اندیشه شهید صدر و مطالعه آثار ایشان، این شهید سید محمدباقر صدر را یک وجود شگفت‌انگیز و شخصیتی ذوابعاد یافتم، خاطرنشان کرد: ابعاد انسان‌ها متنوع است و هرکدام در جنبه‌ای ظهور و بروز کرده‌اند؛ اما او از معدود افرادی است که ذو شخصیت و چندوجهی است. تصویری که از او دریافت می‌شود با ابعاد دیگر ترکیب‌شدنی نیست. افراد ژرف‌انگیز و میراث‌دار خاندان‌های سترگ بسیار هستند، اما کسی که تمام این ابعاد را جمع کند، پدیده‌ای خارق‌العاده است. به‌لحاظ ابعاد اخلاقی شخصیتی، منش و بینش از پنج جهت درخور بررسی است.

 

جمع بین «علوّ نسب» و «علوّ همت»

این استاد حوزۀ علمیه خراسان اظهار کرد: او نمونۀ جامع علوّ نسب، همت و طلب است. خاندان شهید صدر پرافتخارترین خاندان شیعه و اسلام است. نسب این خاندان در روزگار غیبت صغرا به سید مرتضی و سپس به رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله می‌رسد. تمام مفاخری که در خاندان او هستند فهرست کاملی از مفسران، فیلسوفان و عالمان هستند. این نسب اما تحرکی در او ایجاد نکرد، بلکه در همه‌جا، این خودش بود که تلاش و کوشش کرد.

 

نبوغ ذاتی و شرکت در حلقه‌های درس بزرگان

حجت‌الاسلام الهی خراسانی ادامه داد: شهید صدر در سنین کم، در حلقه‌های درس بزرگانی پا گذاشت که افرادی به سن پدرش در کنار او بودند. او از خواندن هر کتاب تازه‌ای، ابا نداشت و در رشته‌های مختلف، به پژوهش می‌پرداخت. نبوغ ویژگی دیگر او بود؛ مجموعه آثار او را فهرست کنید، در ۱۳ سالگی حاشیه بر منطق را می‌نویسد، در ۱۲ سالگی اساس کتاب فدک را پایه‌ریزی کرده و در ۲۲ سالگی آنها را به چاپ می‌رساند.

استاد سطح عالی حوزۀ علمیه مشهد افزود: او در دوران ابتدایی به‌دلیل هوش و ذهن بالا، درس‌ها را به‌صورت جهشی خواند و به‌اندازۀ چهار طلبه و دانشجو کار می‌کرد. وی روزانه بین ۱۴ تا ۱۶ ساعت کار علمی انجام می‌داد. دائم‌التفکر بود، حتی در مسیر کارهای شخصی به مسائل علمی فکر می‌کرد. او ترکیب تازه‌ای از نظرات روزگار را طرح و مسئلۀ جدید و ایجاد ارتباط علمی را مطرح کرد؛ مسائلی که تا آن موقع ناشناخته بود. وی تخصص فوق‌العاده‌ای در بسط و بازسازی نظریات داشت. در علم اصول ۱۸ مبنای جامع و ۸۰ نظر متفاوت دارد.

 

شهید صدر ترکیبی از بلندنظری و شجاعت علمی

حجت‌الاسلام الهی خزاسانی ادامه داد: در بخش دانش، شهید صدر ترکیبی از بلندنظری و شجاعت علمی و از سوی دیگر تواضع و امانت‌داری است و معمولاً کسانی که اهل نظریه‌پردازی و ابداع و ابتکار هستند، به‌سختی می‌توانند حرمت نظرات و آرای دیگران را نگه دارند و کسانی که به کار نقادی یک سنت علمی می‌پردازند، معمولاً مانند یک معترض و عصیانگر قلم می‌زنند، اما در نقدهای شهید صدر، تعابیر این‌چنینی به‌چشم نمی‌خورد. ایشان در کمال احترام به استاد خود، مرحوم آیت‌الله خویی، و تواضع نسبت به ایشان، مفصلاً به آرای ایشان پرداخته است؛ تا جایی که اگر کسی بخواهد آرای اصولی آیت‌الله خویی را به نقد بکشد، به ناچار باید به تقریرات علامه شهید صدر مراجعه نماید.

 

جمع بین «رسالت علمی» و «رسالت اجتماعی»

رئیس میز توسعه و توانمندسازی علوم اسلامی در ادامه اظهار کرد: ویژگی دیگر شهید صدر، جمع بین رسالت و مسئولیت اجتماعی بود. داستان‌های زیادی دربارۀ فلاسفه و دانشمندان شنیده‌ایم که تا به‌جایی رسیدند بلافاصله خود را از مردم جدا کردند. او در عین اینکه متفکر علمی بود، دغدغۀ جامعه را داشت؛ به همین دلیل، در سطح اجتماعی اقدام به تأسیس حزب‌الدعوۀ اسلامی، انتشار نشریه، ارتباط با جوانان و تشکیل حلقه‌های مبارزاتی کرد.

حجت‌الاسلام الهی خراسانی یادآور شد: شهید صدر تنها کسی است که دربارۀ همه ابعاد مسائل سیاسی، مثل شورا، تعدد احزاب، مرجعیت، ولایت فقیه، قانون و بانکداری اسلامی و… نظریه دارد. او در قالب تفسیر سعی می‌کرد تحرک اجتماعی ایجاد کند.

 

جمع میان «سنت» و «روزآمدی»

مشاور راهبردی دفتر تبلیغات اسلامی خراسان خاطرنشان کرد: ویژگی دیگر شهید صدر جمع بین سنت‌گرایی و روزآمدی است. او همچنان مانند گذشته به‌شکل سنتی چهارزانو زده و در حلقه‌های بحث و گفت‌وگو در یک اتاق کوچک شرکت و مباحثی مانند ریاضی و شیوۀ به‌کارگیری احتمالات که از مباحث پیچیدۀ ریاضی است را انجام می‌داد. کسی خیلی متوجه او نمی‌شد، درحالی‌که او در اوج تفکر و علم بود.

 

جمع بین «نیازمداری» و «تکلیف‌محوری» در تفسیر دین

او همچنین گفت: ویژگی آخر شهید صدر جمع بین نیازمداری و تکلیف‌مداری در تفسیر دین است. در نوع نگاه به دین، دو دیدگاه وجود دارد: یک دیدگاه، نیازمدارانه است و انسان‌ها را نیازمند به دین معرفی می‌کند، ولی در دیدگاه دیگر، دین در خدمت مردم و برای تمشیت امور آنها دیده می‌شود. ما کمتر کسی را داریم که این دو دیدگاه را باهم ترکیب کند و این موضوع فقط مختص شهید صدر است.

استاد خارج فقه و اصول حوزه علمیه خراسان افزود: شهید صدر تکلیفی‌ترین بخش شریعت را موتور محرک و تعبد قرار می‌دهد. او همواره از بزرگان باعظمت یاد می‌کند، در معرفت‌شناسی وارد می‌شود و در این زمینه متبحر است. در فقه، اصول و رجال نیز همین‌گونه است. البته اندیشه‌های او در معرض مصادره علمی است که با انتشار کتب او این نظریات باید حفظ شود.

 

بدون شهید صدر نمی‌توان شیعه و اسلام را شناخت

در بخش پایانی این همایش، میزگردی با حضور دکتر رافائل مائوریلو (شرق‌شناس و صدرپژوه ایتالیایی) و دکتر ژولین پلیسیه (اقتصاددان و صدرپژوه فرانسوی و مترجم شماری از آثار شهید صدر به زبان فرانسوی) برگزار شد.

دکتر ژولین پلیسینه، نویسنده و پژوهشگر فرانسوی در این میزگرد درباره شرایط روز اقتصاد بین‌الملل و سردرگمی‌های فضای بین‌الملل دراین‌باره گفت: آن موضوعی که شهید صدر در کتاب «بانک بدون ربا» آورده است درواقع یک مدل تجاری از بانکداری بدون رباست.

 

مضاربه در بحث تجاری جایز است

او با بیان اینکه در این کتاب که براساس مضاربه در صنعت و تجارت است، درواقع مضاربه را در بحث تجاری جایز دانسته شده است، اظهار کرد: بانک‌ها به مقتضای نقش میانجی‌گری که دارند و رابطه بین سپرده‌گذار و سرمایه‌گذار را سامان می‌دهند، نقش بسیار مهمی در پروژه‌های اقتصادی دارند.

مترجم فرانسوی کتاب «بانک بدون ربا» با اشاره به این مطلب که درواقع کتاب شهید صدر پاسخی بود به سفارش وزارت اقتصاد کویت در قالب و چارچوب ربوی، تصریح کرد: درواقع ایشان در این کتاب، به این درخواست جواب داده است.

او با بیان اینکه چند ماه قبل از انقلاب اسلامی شهید صدر جزواتی دربارۀ سیستم مالی اسلامی نوشته است، خاطرنشان کرد: کار شهید صدر برای ما قابل‌توجه و استناد است؛ چراکه هر فردی که بخواهد درباره اقتصاد اسلامی تحقیق و پژوهش داشته باشد، باید از آثار شهید صدر که در این عرصه جزء منابع است استفاده کند.

پلیسنه با اشاره به این مطلب که کتاب ترجمه‌شده توسط وی با استقبال نسبتاً خوبی مواجه شد، بیان داشت: این بدان معناست که اسلام همچنان مطرح است و هرکس حرف و ادعایی در این زمینه دارد در محافل مختلف دانشگاهی می‌تواند مطرح کند.

 

برای مدل‌سازی باید مجتهد بود

او ادامه داد: این مدل تجاری‌اقتصادی بانک بدون ربا برای یک سری از نیازها بسیار مؤثر است و با توجه به اینکه شهید صدر مجتهد است توانسته است این کار را انجام دهد. البته باید اذعان داشت ما افرادی که توانایی مدل‌سازی داشته باشند را کم داریم.

این محقق و پژوهشگر فرانسوی با تأکید بر این مطلب که در مدل‌سازی، آنجایی که زندگی مردم درگیر است مسئولیت بزرگی وجود دارد، اظهار کرد: برای مدل‌سازی باید مجتهد بود؛ چراکه به‌عنوان محتاط، نمی‌توان به مدل‌سازی دست یافت.

 

دو ویژگی شهید صدر

دکتر رافائل، شرق‌شناس و صدرپژوه ایتالیایی در ادامه این میزگرد به نحوه آشنایی با آثار شهید صدر در اروپا پرداخت. وی درباره آشنایی بیشتر اروپائیان با آثار شهید صدر در مقایسه با خاورمیانه و دلایل مهجوریت شهید صدر گفت: دو ویژگی شهید صدر حائز اهمیت است؛ یکی اهمیت دادن به نظریه‌پردازی از سوی شهید صدر و دیگری به نظر و عمل اهمیت دادن است.

شرق‌شناسی ایتالیایی بابیان اینکه وقتی می‌خواستم درباره اقتصاد اسلامی کارکنم در ایتالیا با امام موسی صدر آشنا شدم و می‌توان گفت از این دوره به بعد من صدرپژوه شدم و درباره خاندان صدر کارکردم، اظهار داشت: درواقع خاندان صدر ازجمله مردان و زنان آنان، نقش مهمی در تمدن اسلامی داشتند. دانش‌پژوهان برجستۀ اروپایی درباره این خاندان کارهای بسیاری انجام داده‌اند.

عضو هیئت‌علمی دانشگاه علامه طباطبایی ادامه داد: امکان درک و اندیشه مؤثر شیعه و اسلام را نمی‌توانیم داشته باشیم، مگر اینکه با شهید صدر آشنا شویم. از طرف دیگر باید توجه داشت که هر کاری که ما می‌خواهیم انجام دهیم باید در حوزه نظریه‌پردازی باشد.

 

احیاگر حقوق اسلامی بانوان

در ابتدای این همایش دکتر زهرا حائری، از شاگردان شهید بنت‌الهدی صدر، به بیان خاطراتی درباره شخصیت و جایگاه علمی و اجتماعی این بانوی مبارز و دانشمند پرداخت. وی با اشاره به خدمات ارزشمند شهید صدر و خواهر دانشمند وی، تصریح کرد: این دو شهید مظلوم، نه فقط به اسلام و مسلمانان، بلکه به همه انسان‌ها خدمت کرده‌اند. این دو بزرگوار، مصداق «خلقوا فی زمان غیر زمانها» بودند و در دوران حیاتشان، قدر آنها شناخته نشد و حتی برخی از نزدیکان این دو بزرگوار نیز از درک جایگاه و منزلت شهید صدر و خواهر بزرگوارش غفلت کردند.

دکتر حائری ضمن یادآوری خاطرات دوران شاگردی نزد شهید بنت‌الهدی صدر، گفت: بعد از خروج نیروهای اشغالگر انگلیسی، در جریان جنگ جهانی دوم، شرایط فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی عراق، بسیار نابسامان و بحرانی بود. تفکرات چپ و مارکسیسم در جامعه و به‌ویژه در میان جوانان نفوذ پیدا کرد. وضعیت زنان نیز، به‌لحاظ اجتماعی خوب نبود و آنها عملاً از حقوق یک زن مسلمان در جامعه، محروم بودند. متأسفانه بسیاری از افرادی که می‌توانستند در این زمینه گام‌های مؤثری بردارند نیز سکوت اختیار و منفعلانه رفتار می‌کردند. در چنین شرایطی، این خواهر و برادر، دست به اقدامات مؤثری زدند و شرایط را تغییر دادند.

 

پایه‌گذار انقلاب فرهنگی در عراق

شاگرد شهید بنت‌الهدی صدر، درباره اقدامات این بانوی مبارز و بزرگوار برای گسترش علم و دانش در میان بانوان و تقویت جایگاه اجتماعی آنها در عراق گفت: شهید بنت‌الهدی صدر، درحالی‌که در بدترین شرایط برای فعالیت قرار داشت، بهترین و عالی‌ترین نتایج ممکن را به‌دست آورد. او توانست پایه‌گذار انقلابی فرهنگی در جامعه عراق شود که بانوان در آن، نقشی محوری داشتند؛ این انقلاب فرهنگی، تغییرات بنیادینی را به‌وجود آورد.

او گفت: در آن زمان، آیت‌الله خویی در نجف، برای دختران مدرسه‌ای تأسیس کرده بود؛ اما سایر شهرها، از موهبت چنین مدارسی که زیر نظر علمای دین و برای تربیت دختران تأسیس می‌شد، محروم بودند. خانواده‌ها از اینکه دختران خود را به مدارس نوین دولتی بفرستند، واهمه داشتند؛ می‌ترسیدند که شرایط نابسامان اخلاقی و تربیتی در این مدارس، باعث انحراف فکری و رفتاری فرزندان آنها شود. در شهر ما، کاظمین، این کمبود وجود داشت و دختران، عملاً از تحصیل محروم بودند. در همین زمان، شهید صدر و خواهرش، شهید بنت‌الهدی، با تأسیس یک صندوق خیریه، سنگ بنای مدرسه دخترانه «الزهراء الدینیه» را در کاظمین و سپس بغداد، گذاشتند. این اقدام با استقبال گستردۀ بانوان روبه‌رو شد. جالب است بدانید که در این مدارس، افراد خردسالی مانند من، در کنار بانوان بزرگ‌سالی که سن آنها گاه به ۲۵ سال هم می‌رسید، می‌نشستند و دانش را فرا می‌گرفتند.

دکتر زهرا حائری در پایان سخنانش گفت: شهید بنت‌الهدی صدر و برادر بزرگوارش، با همۀ افراد رفتار یکسان و توأم با احترام داشتند. برای آنها، فرد خردسال یا بزرگ‌سال، با سواد یا بی‌سواد، ثروتمند یا فقیر، هیچ فرقی نداشت. شهید بنت‌الهدی صدر می‌کوشید برای همۀ بانوان، با زبان ساده و قابل فهم، مسائل دینی و مباحث اعتقادی را تبیین کند و در این زمینه، توفیق فراوانی داشت. همین رویکرد بود که سرانجام باعث شد رژیم صدام مدارس آنها را تعطیل و فعالیتشان را محدود کند.

حجت‌الاسلام‌والاسلام مبلغی، عضو مجلس خبرگان رهبری، با بیان اینکه شهید صدر از دل اندیشه‌های عمیق اسلامی و فقهی «نظریه کار» را بیرون کشید، اما حتی همان نظریه هم درحال‌حاضر در حوزه‌ها مطرح نیست، اظهار کرد:  باید تیمی از فقها و حقوق‌دانان به نظریه فقهی کار به‌صورت دقیق و کامل بپردازند و با توجه به این نظریه، سؤالات قانون‌گذار به فقها عرضه شود تا قانون کار به‌عنوان یک موضوع بسیار حساس و مهم و جدی در چرخۀ استنباط حوزویان و فقهای حوزوی قرار بگیرد.

حجت‌الاسلام والمسلمین احمد مبلغی رئیس مرکز تحقیقات اسلامی مجلس، سوم بهمن‌ماه در نشست علمی با برخی محققان حوزوی با بیان این‌که قانون باید واجد روح حقوقی و فقهی انسجام‌بخش و برخوردار از کارکرد اجتماعی باشد، گفت: مرکز تحقیقات مجلس شورای اسلامی در خصوص فقه و قانون‌گذاری در چهار زمینۀ تمهیدی، تنظیری، ترمیمی و تأسیسی فعالیت می‌کند. این مرکز آمادگی دارد با مراکز علمی حوزوی و دانشگاهی در این چهار زمینه همکاری به عمل بیاورد.

این عضو مجلس خبرگان رهبری بیان کرد: ما امروزه مباحث مدخلی و تمهیدی در زمینۀ شناخت رابطه بین فقه و قانون، تعریف قانون‌گذاری براساس فقه، رشتۀ فقه قانون‌گذاری، روش‌شناسی رشتۀ تخصصی فقه قانون‌گذاری، موضوع‌شناسی قانون و اقتضائات آن را در مطالعات فقهی و… در اختیار نداریم.

حجت‌الاسلام مبلغی در ارتباط با تنظیر فقهی در حوزۀ قانون‌گذاری اظهار کرد: ازآنجاکه در زمینه‌های بسیار مهم حقوقی، عمل قانون‌گذاری بدون در دست داشتن یک منطق «که روح و مبنای محتویات قانون را تشکیل دهد»، یک قانون‌گذاری نابیناست، لذا لازم است در ارتباط با مسائل مهم حقوقی جامعه، نظریه‌پردازی فقهی و حقوقی انجام دهیم.

وی ادامه داد: این نظریه‌پردازی در ارتباط با هر موضوع مهم، یک منطق و روح مشخص حقوقی را از دل فقه و به‌صورت متناسب با سؤالات مطرح برای قانون‌گذار ارائه کند و درنتیجه، قانونی که وضع می‌شود حاوی و واجد یک منطق حقوقی مشخص، انسجام‌بخش و قابل فعال‌شدن از حیث کارکردی باشد.

رئیس مرکز تحقیقات اسلامی مجلس یادآوری کرد: به بیان دیگر لازم است در مرحله قبل از قانون‌گذاری نسبت به موضوعات حقوقی بسیار مهم معاصر، اقدام به نظریه‌پردازی حقوقی براساس منطق فقه صورت بگیرد تا از این رهگذر بتوانیم منطق فقه را در دسترس قانون‌گذار قرار بدهیم.

استاد حوزۀ علمیه قم افزود: این‌که گَرد تعطیلی بر روی قانونِ کار نشسته است، به‌دلیل نداشتن نظریه‌پردازی نسبت به منطق حقوقی منبعث از فقه در خصوص کار است. این وضعیت تا آنجا پیش رفته است که گویا دچار حیرت و درجازدگی فقهی در خصوص کار و مناسبات حاکم بر کار شده‌ایم.

مبلغی بیان کرد: شهید صدر از دل اندیشه‌های عمیق اسلامی و فقهی نظریه کار را بیرون کشید، اما حتی همان نظریه هم درحال‌حاضر در حوزه‌ها مطرح نیست.

وی تصریح کرد: باید تیمی از فقها و حقوق‌دانان به نظریه فقهی کار به‌صورت دقیق و کامل بپردازند و با توجه به این نظریه، سؤالات قانون‌گذار به فقها عرضه شود تا قانون کار به‌عنوان یک موضوع بسیار حساس و مهم و جدی در چرخه استنباط حوزویان و فقهای حوزوی قرار بگیرد.

مبلغی دو حوزه تأسیسی به معنای پیشنهاد طرح‌های تقنینی در حوزه‌های فاقد قانون و دارای خلأ و ترمیمی «پیشنهاد اصلاح بخش‌هایی از قوانین موجود» را نیز ضروری دانست و افزود: این مرکز حاضر است با مراکز مختلف در این دو حوزه همکاری‌هایی را به سامان بیاورد.

وی ادامه داد: درحال‌حاضر فعالیت مرکز تحقیقات اسلامی مجلس در ارتباط با مجلس بر بخش اظهارنظرهای ترمیمی نسبت به پاره‌ای از لوایح، متمرکز است و به دنبال آن هستیم که عملیات ترمیم حقوقی و فقهی نسبت به قوانین را جدی‌تر و معنادارتر دنبال کنیم.

مبلغی با اشاره به رسالت خطیر مراکز حوزوی در شرایط فعلی گفت: مراکز حوزوی در مطالعات و پژوهش‌های خود، نباید مسیری غیر از نیازهای جامعه را طی کنند؛ زیرا دراین‌صورت خطراتی نسبت به اصل توجه مردم به کیان یا حاصل پژوهش‌های اسلامی پدید می‌آید.

استاد حوزه علمیه قم با اشاره به این‌که مطالعات مراکز حوزوی نباید در دوردست از نیازهای جامعه شکل بگیرد، بیان کرد: باید خیلی حریص بود که میدان‌های واقعی نیازهای جامعه را شناسایی و به‌سمت آنها برویم و امروزه یکی از مهم‌ترین این نیازها، میدان‌ها تقنینی است، باید با عبور از کلی‌اندیشی، کلی‌گویی و کلی‌بافی نتایج مطالعات ما به زندگی مردم و بهبود معنوی و مادی آن کمک جدی و اساسی از خاستگاه دین نماید.

عضو مجلس خبرگان رهبری اظهار کرد: یکی از اساسی‌ترین، حساس‌ترین و محوری‌ترین نیازهای جامعه، نیازهای تقنینی است و بخش‌های مهمی از واقعیت‌های زندگی، با قانون شکل می‌گیرد، مردم امروزه برخلاف گذشته، حتی نسبت به ارزش‌ها نیز براساس قانون و میزان کارایی و موفقیت و نقش‌آفرینی آن، ارزش داوری می‌کنند.

رئیس مرکز تحقیقات اسلامی مجلس با بیان این‌که این مرکز به‌دنبال آن است که رفته‌رفته به یک ستاد فعالیت‌های تقنینی در حوزه بدل شود، گفت: براین‌اساس با مراکز مختلف ارتباط‌گیری و همکاری را شروع کرده‌ایم.

نشست نقد بررسی کتاب «فدک در تاریخ» با سخنرانی دکتر محمدحسین رجبی دوانی و حجت‌الاسلام‌ مجتبی الهی خراسانی، از سوی پژوهشگاه تخصصی شهید صدر و مؤسسه به‌نشر آستان قدس رضوی با حضور علاقه‌مندان برگزار شد.

به گزارش خبرنگار اجتهاد، نشست نقد و بررسی کتاب «فدک در تاریخ» با سخنرانی دکتر محمدحسین رجبی دوانی، مورخ و پژوهشگر تاریخ اسلام و حجت‌الاسلام‌والمسلمین مجتبی الهی خراسانی، استاد خارج فقه حوزۀ علمیۀ مشهد و رئیس میز توسعه و توانمندسازی علوم اسلامی دفتر تبلیغات اسلامی حوزۀ علمیۀ قم، از سوی پژوهشگاه تخصصی شهید صدر و مؤسسه به‌نشر آستان قدس رضوی با حضور علاقه‌مندان در فروشگاه کتاب به‌نشر سجاد مشهد برگزار شد.

کتاب «فدک در تاریخ» یکی از جذاب‌ترین و ژرف‌ترین آثار نگاشته شده در موضوع فدک به‌شمار می‌رود. آیت‌الله شهید سید محمدباقر صدر در این کتاب ابتدا به‌شکلی کوتاه و با بیانی ادبی نگاهی گذرا به شرایط پس از درگذشت پیامبر (ص) می‌کند و از ماجرای فدک – که در واقع انقلاب بود، نه فقط یک دادخواهی ساده بر سر ارث و میراث یا باغی در اطراف مدینه – تصویری کلی به‌دست می‌دهد. سپس به‌شکلی گذرا تاریخی را که بر فدک گذشته است، گزارش می‌دهد و آن‌چه را در طول زمان بر این قطعۀ مهم و البته نمادین از زمین گذشته است، از نظر می‌گذراند.

«فدک در تاریخ» اثر شهید آیت‌الله سید محمدباقر صدر بر اساس فیش‌هایی است که او در ١٣سالگی آنها را سخنرانی‌های خود در کاظمین آماده کرد. او این فیش‌ها را به کتاب تبدیل‌ می‌کند و همین بس که علامه شرف‌الدین با خواندن این کتاب و ویژگی‌هایی که از عمق مباحث آن به‌دست می‌آمد، برای این شهید بزرگوار تعبیر «مجتهد» به‌کار‌ می‌برد.

«فدک در تاریخ» اثری که با نگاهی اسلامی و فرامذهبی به این واقعه تاریخی پرداخته و منابع آن در محتوا به‌طور کلی مورد پذیرش جامعۀ اسلامی است و بیش از آن‌که دعوای کلامی و تاریخی درباره ماجرای فدک باشد قرار است سطح عمیق‌تر و ریشه‌ای‌تر در خصوص نوع نگاه به دین و نقش آن داشته باشد.

شهید صدر در این کتاب با رویکردی واقع‌نگرانه و مبتنی بر اصول اسلامی مورد پذیرش همه مسلمانان، احادیث نقل شده از سوی خلیفه را در بوته نقد گذاشته و معانی قابل برداشت از آن احادیث، نظر خلیفه دربارۀ آن‌ها، صحت آن‌ها و تطابقشان با قرآن کریم را نشان می‌دهد و در پایان از رهگذر بحثی فقهی، مخالفت رفتار خلیفه را با معیارهای اسلامی، به اثبات می‌رساند. هرچند شهیدصدر در این کتاب باورهای شیعی درباره مسألۀ فدک را بیان می‌کند و به اثبات آن‌ها می‌پردازد، اما در این مسیر روشی را در پیش می‌گیرد که مورد پذیرش سایر مذاهب نیز باشد و افزون‌براین از ادبیات مورد پسند آن‌ها نیز بهره می‌گیرد تا غبار حساسیت‌های غیراصیل، مسائل اصلی را نپوشاند و حقیقت اندیشه را از نظر دور نکند.

اینها بخشی از سخنان حجت‌الاسلام‌والمسلمین سید امید موذنی، معاون پژوهشی پژوهشگاه تخصصی شهید صدر بود که به‌عنوان کارشناس مجری نشست نقد و بررسی کتاب «فدک در تاریخ» مباحثی را در ارتباط با این اثر عنوان کرد. در ادامه مهمترین سخنان اساتید مدعو در این نشست را می‌خوانیم.

دکتر محمد حسین رجبی دوانی، مورخ و پژوهشگر تاریخ اسلام: شهید ‌آیت‌الله سید محمدباقر صدر شخصیت کم‌نظیری بود که در حوزه‌های گوناگون دینی صاحب‌نظر بود و در هر حوزه‌‌ای که وارد‌ می‌شد بحث‌های دقیق و کم‌نظیری ارائه‌ می‌نمود.

از بررسی عنوان این اثر چنین بر‌ می‌آید که بیان‌کننده سرگذشت «فدک در تاریخ» است، درحالی‌که چنین نیست و فدک در قضاوت تاریخ بیان شده است، بحث بسیار جامع، ارزشمند و عالمانه‌‌ای در این کتاب مطرح شده است که فکر‌ نمی‌کنم نمونه دیگری داشته باشد و پیوندی میان فدک و سقیفه زده شده است که واقعه سقیفه و غصب خلافت موجب شد حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها در پوشش مطالبه فدک اصل خلافت به تاراج رفته را مطالبه نماید.

‌آیت‌الله صدر در کتاب «فدک در تاریخ» بسیار دقیق و بدون هیچ‌گونه حُب و بُغضی و بر مبنای اصول علمی و پژوهشی استناداتی را مطرح کرده که برای هر کس با هر دین و مذهبی عالمانه است و فکر‌ نمی‌کنم کسی نقد قابل توجهی برای رد مبانی کتاب داشته باشد؛ چراکه اگر کسی رد بر این کتاب بنویسد، رد بر عقل و فکر و فهم زده است.

در مجموع‌ شهید صدر می‌خواهد عنوان کند فدک که توسط خلفا غصب شد برای محروم کردن اهل‌بیت علیهم‌السلام از داشتن پشتوانه مالی و اقتصادی جهت حقی که از آن‌ها در غصب خلافت برده شده است و عالمانه تک‌تک واژه‌ها و عباراتی که از خلفا در این موارد ذکر شده مورد بررسی قرار داده و رد نموده است.

شهید صدر مطالبی را ارائه‌ می‌کند که اثبات‌ می‌کند که منطق غاصبان هیچ پشتوانه شرعی نداشته است و یک ارتجاعی قبل از اسلام است و باعث ضربه خوردن اسلام شده و حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها با ایستادگی در برابر چنین غصبی، انقلابی ایجاد کرده و ضمن به چالش کشیدن منطق خلفا، حقیقت اهل‌بیت علیهم‌السلام و راه آنها را تبیین و مشخص کرده است. منطق قاصبان برای خلافتشان در حقیقت این بود که ما قریشی هستیم و قریش به جایگاه پیامبر سزاوارتر است.

شهید صدر در این کتاب مباحث عمیق فقهی، فسلفی، ادبی و تاریخی را مطرح کرده که مجموعه‌‌ای از علوم و معارف گوناگون است. ایشان تلاش می‌کند با بحث درباره فدک، خلافتی که غاصبانه از دست اهل‌بیت علیهم‌السلام بیرون شده و سعادت امت اسلامی را هدف قرار داده بازخواست کند و اسلام را به مسیر اصلی واقعی خود برگرداند.

«فدک در تاریخ» اثر عالمانۀ شهید صدر است که در این اثر خیانتی که انصار مرتکب شدند و آغازگر بحث جانشینی پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله بودند را مطرح‌ می‌کند که چگونه آنها با نادیده گرفتن حضرت علی علیه‌السلام از دفاع از حق جا ماندند و همچنین جعل حدیث توسط ابوبکر که به پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله نسبت‌ می‌دهد را از ابعاد گوناکون مورد بررسی قرار‌ می‌دهد و منطق ابوبکر را ابطال‌ می‌نماید و اثبات‌ می‌کند حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها انقلابی را برای برگرداندن حقیقت به جای خود و دفاع از حضرت علی علیه‌السلام آغاز کرده است و این انقلاب ادامه دارد.

در میان علمای ما در قضیه غصب خلافت این‌گونه مطرح است که بیشتر خلیفۀ دوم مؤثر بوده است و خلیفۀ اول در حاشیه کار بوده؛ اما شهید صدر در این کتاب بسیار عالمانه و ماهرانه نشان‌ می‌دهد که در سقیفه، ابوبکر اصل قضیه را برعهده دارد و انصار را از عرصه خارج‌ می‌کند و کار را پیش‌ می‌برد و یا به عبارتی با برنامه‌ریزی قبلی آن حوادث را در سقیفه رقم زده است.

مقدمه عالمانه و ارزشمند پژوهشگاه شهید صدر بر این کتاب خواندنی است. البته اصل این کتاب و متن عربی آن از یک ادبیات فاخر و ارزشمندی برخوردار بوده که مترجم هم‌ می‌خواسته در زبان فارسی آن را رعایت کند، ولی با این کار مطالب کتاب مقداری برای مخاطب عام ثقیل و سنگین شده است که اگر مقداری روان‌تر ترجمه‌ می‌شد تا همۀ مخاطبان بتوانند از آن بهره ببرند، بسیار بهتر و با ارزش‌تر بود.

اشکال اول: نمی‌توان انتظار داشت یک فرد در حوزه‌های گوناگون متخصص باشد. مرحوم شهید صدر در صفحۀ ۲۶ اشاره‌ می‌کند که دستگاه حاکم فشار را به اوج رسانده و غاصبان که قدرت را به‌دست گرفته، حکومت نظامی ایجاد کردند، به‌نوعی که نفس‌ها در سینه حبس شده است!

اما معتقدم حکومت این‌ها متزلزل بوده است و پیشروی کار آنان به‌خاطر اختلاف بین انصار، اوس و خزرج و… بود لذا اینها روی ایجاد اختلاف توانستند قدرت را به‌دست بگیرند.

اشکال دوم: در صفحه ۵۹ شهید صدر می‌گوید: چنین نبود که حضرت علی علیه‌السلام و یاران اجازه بدهد که آنان کارهای خود را پیش ببرند!

حال آن‌که ما می‌بینیم وقتی غاصبان بر امور مسلط شدند و سر مردم را به فتوحات گرم کردند، حتی توانستند بدعت‌هایی در دین بگذارند و امیرالمؤمنین بعد از اینکه به خلافت رسید نتوانستند این بدعت‌ها را بکشند، البته حضرت می‌خواست اقدام کند، ولی جامعه برنمی‌تابید.

اشکال سوم: صفحه ۶۸ شهید صدر می‌فرماید: بنی‌هاشم در دفاع از امیرالمؤمنین علیه‌السلام و در مقابل غاصبان آماده انقلاب بودند!

درحالی‌که معتقدم بنی‌هاشم کارنامۀ بس سیاه در دفاع امیرالمؤمنین و حضرت زهرا علیهماالسلام دارد. از امام صادق علیه‌السلام سؤال شد که بنی‌هاشم کجا بودند که بعد از رحلت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله، به حضرت علی خیانت و خلافت غصب شد. حضرت می‌فرمایید: «بنی‌هاشم دو مرد داشت که از دنیا رفته بودند، حمزه و جعفربن‌ابیطالب». کسانی هم که از بنی‌هاشم در مقابل این جریان ایستادند درد غدیر نداشتند، بلکه درد آنان قومی و قبلیه‌‌ای است و می‌گویند نباید خلافت از بنی‌هاشم بیرون رود.

اشکال چهارم: در صفحه ۹۵ شهید صدر می‌فرماید: سه جریان مقابل حاکمیت و غاصبان ایستادند؛ انصار، بنی‌امیه و بنی‌هاشم!

اما این‌طور نبود که همۀ انصار ایستاده باشند، بیشتر بیعت کرده بودند.

حجت‌الاسلام‌والمسلمین مجتبی الهی خراسانی، رئیس میز توسعه و توانمندسازی علوم اسلامی دفتر تبلیغات اسلامی قم: بحث دربارۀ شهادت صدیقۀ طاهره سلام‌الله‌علیها موضوع جدیدی نیست، نگاه‌های مختلف و تمرکز به نقل وقایع بیت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها و آنچه که پیرامون این واقعه اتفاق افتاده است، تقریباً به سال‌های ۲۰ تا ۴۵ هجری قمری برمی‌گردد؛ اما رفته‌رفته هم تراکم نقل‌ها افزوده شد و هم تحلیل‌هایی که در کنار این گزارش‌های تاریخی ارائه شده در بوته آزمون و نقد و اشکال و تردید قرار گرفته است. بخشی از این آثار مربوط به نگارنده‌های شیعی است.

واقعۀ غصب فدک از سه منظر قابل بررسی است: ابتدا از منظر تاریخی به‌عنوان یک رخداد تاریخی؛ دوم، به‌عنوان یک شاخص برای پذیرفتن و یا انکار یک حق حقیقی؛ سوم، منازعه‌ای فقهی بر سر حدیث منصوب به پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله. طبعاً نگاشته‌ها در قرن اول هر کدام بخشی از ماجرا را پی گرفتند و به‌شکلی توأمان مسائل را مورد توجه قرار دادند. رفته‌رفته آثار سنی معتزلی به آن افزوده می‌شود، شاید به این علت که در تفکر اعتزال، افضلیت امیرالمؤمنین بر سایر خلفا جزء باورهای آنان است و رگه‌هایی از آن در آثار معتزلیان بغداد مشاهده می‌شود.

درباره خطبۀ فدکیه اگرچه اصالت آن تقریباً مورد توافق است، هر از چندگاه اشکالات و یا انکاراتی ابراز شده که پاسخ به این انکارات ازآنجاکه چندان جدید هست ما را به این باور‌ می‌رساند که اصل خطبه قرن‌ها مورد توافق بوده است. موج جدیدی از نگارش دربارۀ صدیقۀ طاهره سلام‌الله‌علیها بعد از تعامل اجتماعی میان جریان‌های نواندیش شیعه و سنی در صدسال اخیر اتفاق افتاده است و در مصر، عراق، سوریه، لبنان و ایران تقریباً با فاصله‌های بسیار کم، موج تازه‌‌ای از نگاشته‌ها درباره‌‌ آن حضرت، قیام آن حضرت، قضیه‌‌‌ فدک و … به راه افتاد که برخی حتی توسط غیرمسلمانان نگاشته‌ می‌شده است؛ اما به گمان من به اثر شهید صدر باید فراتر از این موج نگریست.

تفکر جامع‌نگر تقریباً در تمام آثار شهید ‌آیت‌الله صدر مشهود است. این اثر فوق‌العاده نیز با یک نگاه نظام‌مند و چندوجهی به قضیه فدک نگریسته است، به‌گونه‌ای حیرت‌آور، تقریباً این اثر واجد تمام دیدگاه‌هایی است که در خلال چند قرن درباره این رویداد ابراز شده و این افکار و اندیشه‌ها بوی کهنگی‌ نمی‌دهد. بی‌آنکه این کتاب بوی کهنگی به خودش بگیرد تازه‌ترین اندیشه‌ها را بیان کرده و هیچ‌گاه کهنه‌ نمی‌شود؛ چراکه به آثار نویسندگان هم‌عصر با خود‌ می‌پردازد و با ادبیات مرسوم در نثرهای علمی معاصر و با یک نوع بی‌طرفی برآمده از سبک علمی خود شهید صدر این کتاب تهیه، تدوین و به چاپ رسیده است.

کتاب «فدک در تاریخ» با یک نوع بی‌طرفی برآمده از سبک علمی شهید صدر تدوین شده است و این شهید بزرگوار اقامۀ فدک را اقامۀ دعوای شخصی تلقی‌ نمی‌کند و سعی دارد با تحلیل چند زاویه‌‌ای قضاوت را به خواننده واگذار کند که اساساً آنچه در ماجرای فدک رخ داد علنی شدن یک نبرد وسیع‌تر در این ماجرای به‌ظاهر حقوقی است.

این نگاه کلان‌نگر و نظام‌مند شهید صدر که در فلسفۀ کتاب‌های فلسفتنا، اقتصادنا و المعالم الجدیده و دیگر آثار ایشان مثل تفسیر موضوعی مشاهده‌ می‌شود، او را در موقعیت متفکری دارای فکر نظام‌مند نشانده است؛ به‌گونه‌‌ای که در تمام موضوعاتی که سخن گفته وضعیت مابَعدالصدر را پدید آورده است.

با گذشت نیم‌قرن از آثار و اندیشه شهید صدر مشاهده‌ می‌کنیم که این فکر بسیار جلوتر از زمان خود حرکت‌ می‌کرده و از ورای آن اندیشه معاصر نسبت به آینده اندیشه اسلامی در حوزه‌های اقتصاد، فلسفه، تفسیر، اجتهاد، جامعه و… پیش‌بینی‌هایی کرده است و می‌توان شهید صدر را به‌حق جزء نخستین آینده‌پژوهان مسلمان دانست.

ترجمه مناسب کتاب «فدک در تاریخ» در جهت حفظ حس و حال ادبی کتاب را از جمله نقاط مثبت آن است، اگرچه معتقدم با همۀ تلاشی که حجت‌الاسلام ابوالقاسم حسینی ژرفا به‌عنوان مترجم انجام داده است، طراوت شهید صدر در نثر عربی به‌طور کامل منتقل نشده است.

تمایزات کتاب: کتاب از منظر عاطفی و شناختی با حفظ مقام عصمت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها به وجه عاطفی واقعه توجه کرده است و هنگامی که بخش نخست کتاب را مطالعه‌ می‌کنید باور‌ نمی‌کنید این کتاب چنان روان‌کاوانه از منظر یک زن باشد، ولی در ادامه با یک اثر علمی روبه‌رو هستید و در این بخش نخست شور و تحلیل عاطفی به زیبایی ارائه شده است. شخصیت شهید صدر بسیار عاطفی است و بسیار قلم ادیبانه‌ای دارد. حتی نامه‌های سیاسی ایشان سرشار از بار عاطفی است.

تحلیل سیاسی از موقعیت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها و خطبه فدک که در این تحلیل حضرت فاطمه سلام‌الله‌علیها نه به‌معنای کسی که دارای انگیزه‌های سیاسی است، بلکه او را کنش‌گر و بازیگر آن مرحله سیاسی‌ می‌داند و موقعیت مناسبی است برای آنکه از این حادثه حقوقی بحث را به کل نظام امامت و جریان تداوم بخش نهضت پیامبر اسلام ببرد.

«فدک در تاریخ» ‌‌‌همچنان ‌که از شور عاطفی برخوردار است، مراقب است مخاطب به دام احساسات نیفتد و از دل‌وابستگی‌ها این موضوع را مطرح‌ می‌کند که حقیقت بالاتر از عواطف است، ‌‌‌همچنان ‌که در این اثر تحلیل زبان‌شناختی جامعی آورده‌ می‌شود. یافته‌های خرد و نظرات خاص در کتاب «فدک در تاریخ» در یک هندسه که همان اقدام صدیقه کبری سلام‌الله‌علیها یک انقلاب بوده است، آورده‌ می‌شود و ابعاد یک انقلاب و رفتار مواجهه با یک انقلاب را توضیح‌ می‌دهد.

در ظرایف کتاب «فدک در تاریخ» به چند نکته بسنده می‌کنم. شهید صدر مسیر حرکت زهرا سلام‌الله‌علیها از منزل تا مسجد را مشخص می‌کند؛ نکته ظریفی است و این در دیگر آثار نیست. بیان می‌شود که بخشی از دادرسی علنی با دعوت خود حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها از زنان دوست و آشنا همراه است. بیان می‌کند حضرت فقط شبیه به پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله نبود؛ شبیه‌سازی به پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله هم حرکت عامدانۀ حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها است که موفق بود. همچنین شهید صدر گزارش کوتاه تاریخی و سیر مرتب و بدون معارض، در نقل و انتقالات فدک ارائه می‌دهد و درباره ارزش مادی فدک جمع‌بندی بسیار خوبی دارد. خلاصه کردن ادعاهای خلیفه اول و پاسخ به آن‌که جواب‌های آن بعضاً خاص و فوق‌العاده است، پرونده برخی از شبهات را به‌طور کامل بسته است و … .

سؤالی مطرح می‌شود که این مقدار توانایی شهید در اصول، تفسیر و تاریخ از کجا نشأت می‌گیرد. شهید صدر فردی پرمطالعه بوده است. همۀ خاطرات اطرافیان از پرمطالعه بودن شهید صدر ثبت شده است. شاگردان به خواست استاد آخرین کتاب‌های جدید در حوزه‌های مختلف را برای ایشان تهیه می‌کردند تا مطالعه نماید. شهید صدر بعضاً کتاب‌هایی می‌خواند که مجبور بود به‌خاطر حفظ شئون، در جلد روزنامه بپیچد تا دیده نشود. معروف بوده است که مصر می‌نویسد، لبنان چاپ می‌کند و عراق می‌خواند؛ بنابراین زمانی عراقی‌ها در کتاب‌خوانی شهره بودند و بازار کتاب عراق در طیف‌های مختلف، بازار اندیشه فعال داشته است و شهید صدر سهم خود را از این بازار به‌خوبی استیفا می‌کند. نکته دیگر اینکه شهید صدر خواهرزادۀ محمدرضا آل‌یاسین و شیخ راضی آل‌یاسین است، او پرورش‌یافته دایی خود است و این هم بی‌تأثیر نیست.

در پاسخ به استاد رجبی ملاحظه‌ای دارم، دفاع از ولایت را گاهی خیلی سفید و یا سیاه می‌بینیم. به تصویر ما، اگر بخواهیم جز آن سه‌نفری که با سر تراشیده آمدند، هیچ‌کس را مدافع ولایت ندانیم، دچار مشکل خواهیم شد. نمی‌خواهم بگویم هر کسی که در شکل‌گیری قدرت غاصب نقش نداشته، همه مدافع امیرالمؤمنین علیه‌السلام بوده‌اند، اما قبول کنیم این طیفی را شامل می‌شود که افرادی ازجان‌گذشته و پاک‌باخته بودند و بعضاً میانه‌تر و منتظر امنیت برای اعتراض بودند که هم بر بنی‌هاشم صادق است و هم بر انصار.

پیشنهاداتی درباره‌ کتاب دارم. نخست آنکه کتاب نسخه‌ای به زبان عربی دارد که دکتر عبدالجبار شراره تحقیقاتی دربارۀ آن انجام داده است، آن تحقیقات به فارسی ترجمه و بر کتاب افزوده شود. دوم: درست است رویکرد کتاب نقلی نیست و شهید صدر دلیلی نداشته که دائماً به متون کهن ارجاع دهد، اما گزارش‌های تاریخی وابسته به واژگان است و در مورد روایات تاریخی و فقهی خاص لازم است اصل روایات و مدارک آن در پاورقی بیاید و برای همگان در دسترس باشد. سوم: مقدمۀ کتاب نیازمند ذکر یک تطورپژوهی در باب نگاشته‌هایی در مورد فدک است که مخاطبان را از دیگر شرح‌های فدک مطلع می‌کند و قطعاً سودمند خواهد بود.