نویسنده: حسین میرزایی
«وَنُرِیدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّهً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ»([۱])؛ «و همانا اراده کردیم که بر مستضعفان زمین منت نهیم و آنها را پیشوایان و وارثان زمین قرار دهیم».
پیشگفتار
برقراری عدل و داد در جهان، از چیزهایی است که پروردگار متعال، با تأکید فراوان، بشارت آن را به جهانیان داده است و وعده استقرار حکومت عدلی الهی به فرمانروایی موعود(عج) از دیرباز بر تارک اسلام میدرخشد.
با آنکه خداوند متعال در قرآن کریم فقط به طرح مسائل مهم آن هم به صورت کلی پرداخته است، اما اختصاص بیش از یکصد آیه به امام عصر(عج) و ظهور ایشان آنگاه که به انضمام شش هزار روایت از طریق شیعه و سنی درآید حجم عظیمی از متون علمی و مذهبی ما را تشکیل داده و خود مُهر تأییدی بر عظمت این امر و اهمیت این مسئله خواهد بود([۲]).
از آغاز عصر غیبت تا کنون، دانشمندان زیادی نیز در این زمینه قلمفرسایی کردهاند و چه در زمینه اثبات وجود آن حضرت و چه در پاسخ به پرسشهایی که پیرامون امام عصر(عج) و ظهورشان مطرح میشود گامهای اساسی و محکم هم برداشتهاند. یکی از این دانشمندان بزرگ، استاد شهید مرحوم آیت الله سید محمد باقر صدر رحمهالله است که در کتاب «بحث حول المهدی» به این مهم پرداخته است.
تفاوت کار شهید صدر رحمهالله، با سایرین در این است که منابع اکثر نویسندگان چه قبل و چه بعد از ایشان را آیات، قرآن و روایات ائمه هدی تشکیل میدهد که اگرچه منهج صحیحی است اما یک اشکال عمده دارد و آن این است که استدلال به آنها فقط در برابر کسانی صحیح است که حجیت آنها را پذیرفته باشند. به عبارت دیگر این روش در جهت احتجاج بر کسانی که معتقد به اسلام و قرآن و… نیستند کارآیی ندارد. اما روش استاد شهید رحمهالله از این اشکال مبراست؛ چه آنکه ایشان در اثبات مدعایشان از عقل استفاده میکنند که مورد قبول و پذیرش همه عقلای عالم بوده و استدلال مبتنی بر آن به هیچ وجه قابل خدشه نخواهد بود.
استاد شهید رحمهالله در این کتاب پس از نگارش سطور چند در مورد مهدویت و سابقه آن در تاریخ و ادیان مختلف به طرح ٧ پرسش اساسی در این زمینه پرداخته و آنها را پاسخ میدهد و در مقام پاسخ به آنها تکیهگاه اصلی ایشان، عقل است و از نقل آیات و روایات پرهیز میکنند (به همان دلیلی که فوقاً عرض شد) و از آنجا که ما معتقد به رابطه مستقیم و همخوانِ عقل و شرع هستیم و میگوییم (کُل ما حَکمَ به العَقلُ حَکمَ به الشرع) به جرأت میتوانیم بگوییم که فرمایشات استاد شهید رحمهالله از پشتیبانی قرآن و روایات نیز برخوردار است که ما از طرفی برای اثبات این مدعا به فراخور حال برخی از آیات و روایات را از نظر خواهیم گذراند و از طرف دیگر به جهتِ پیشگیری از اطاله کلام و حرکت در همان مسیری که استاد شهید رحمهالله ترسیم فرمودهاند از نقل تمام آنها خودداری خواهیم کرد. نکته دیگر اینکه چون نگارش این کتاب در فرصتی بسیار محدود (حدود ۵ ـ ۴ روز) صورت پذیرفته و به قول خود استاد: «قد وقع الابتداءُ فی کتابه هذه الوُریقات فی الیومِ الثالث عشر من جمادی الثانیه سنه ١٣٩٧ق، ووقع الفراغ منها عصر الیوم السابع عشر من الشهر نفسه» لذا ایشان از بسط و تفصیل مطالب و ذکر مثال و نمونه که مطلب را مملوستر میکند بازماندهاند که در این مقاله سعی میشود این نقیصه رفع گردد (هرچند اصل نگارش این کتاب در فرصتی چند روزه با توجه به پیچیدگیهای مباحث کلامی از یک سو و استحکام و قوت مطالب از سوی دیگر خود دلیلی روشن است بر اندیشههای ژرف استاد رحمهالله و تسلط و اشراف ایشان بر این بحث).
لازم میبینم که قبل از ورود به بحث مرورری اجمالی بر زندگی سراسر تلاش و افتخار این بزرگمرد تاریخ اسلام داشته باشیم و در ضمن مقاله با اندیشههای این اسوه علم و فقاهت و تقوی و جهاد بیشتر آشنا شویم.
با این امید که به این وسیله هم گامی در جهت تبیین آراء و تکمیل آثار استاد شهید رحمهالله برداشته و هم در مسیر شناخت و معرفت بیشتر به ساحت مقدس امام عصر(عج) حرکت نمائیم.
بحث و بررسی پیرامون کتاب «بحث حول المهدی(عج)»:
این کتاب را میتوان به دو بخش اصلی تقسیم کرد:
بخش اول: مقدمهای کوتاه است که استاد شهید رحمهالله در طی آن، شمول اعتقاد به منجی جهانی در ادیان مختلف را مورد بررسی قرار داده و اشارهای به مسئولیتزایی اعتقاد میکنند.
بخش دوم: که استاد شهید رحمهالله در این بخش هفت پرسش اساسی پیرامون موعود(عج) را مطرح فرموده و به آنها پاسخ میدهند.
اولین عبارتی که در مقدمه این کتاب به آن برمیخوریم این است که:
«لَیسَ المَهدیّ تَجسیداً لِعقیدَهِ الإسلامیَّهِ ذاتِ طابعٍ دینیٍ فَحسبُ…» یعنی اعتقاد به وجود مهدی(عج) «صرفاً عقیدهای اسلامی که برخاسته از متون دینی و مذهبی باشد نیست، بلکه دیدگاهی است بس بلند که تمام جهان را درنوردیده و افکار عموم انسانها را علیرغم تمام تفاوتها و اختلافات مذهبی به خود متوجه ساخته است».
بشارت به صلح جهانی چنانکه استاد شهید رحمهالله فرمودند مسألهای است که تمام ادیان جهان بهگونهای آن را مطرح کردهاند و تنها اختلافی که در این زمینه بین آنها وجود دارد اختلاف بر سر اسم مصلح است؛ به عبارت دیگر تمام ادیان و مذاهب بر این مسئله همعقیدهاند که فردی برای اصلاح جامعه بشری و تشکیل حکومت واحد جهانی خواهد آمد، اما در اینکه اسم آن فرد چیست اختلاف عقیده دارند چنانکه با بررسی در میان تعالیم این ادیان به نامهایی چون «شیلو ـ روح راستی ـ تسلی دهنده ـ پسر انسان ـ مصلح ـ قائم ـ سوشیانس ـ رهاننده و…» ([۳]) برمیخوریم که در واقع مصداق همه آنها یکی است و به قول شاعر عرب:
عِباراتُنا شتّی وحُسنُکَ واحدٌ |
|
وکُلُّ إلی ذاکَ الجَمالِ یَشیرُ |
و به قول شاعر فارس: «هرکس به زبانی سخن از وصفِ تو گوید…»
بهعنوان نمونه به این موارد توجه فرمایید:
- در کتاب تورات، سفر پیدایش شمارههای ۴۵ ـ ١٠ چنین آمده است: «عصای قدرت و سلطنت از یهود دور نخواهد شد و نه فرمانفرمایی از میان پاهای وی تا شیلو([۴]) بیاید و او را اطاعت امتها خواهد بود…».
- در انجیل یوحنا، باب ١۴، شماره ١۶ میخوانیم:
«من از پدر خواهم خواست و (تسلی دهنده) دیگر به شما عطا خواهد کرد تا همیشه با شما بماند یعنی (روح راستی) که جهان نمیتواند او را قبول کند؛ زیرا او را نمیبیند و نمیشناسد اما شما او را میشناسید؛ زیرا با شما میماند و در میان شما خواهد ماند. و در جای دیگر میخوانیم: «لیکن چون او یعنی (روح راستی) آید شما را به جمیع راستیها هدایت خواهد کرد»([۵]).
- انجیل مرقس در باب ١٣ شماره ٢۶ میگوید:
«آنگاه (پسر انسان) را ببینید که با قوت و جلال عظیم بر ابرها میآید. در آن وقت فرشتگانِ خود را از جهات اربعه، از انتهای زمین تا اقصای فلک فراهم خواهد آورد… ولی از آن روز و ساعت غیر از پدر هیچکس اطلاع ندارد… مبادا ناگهان آمده شما را خفته بیابد…».
- در زبور داود از کتاب مقدس در مزمور ٣٧ میخوانیم:
«شریران منقطع خواهند شد و اما منتظران خداوند، وارث زمین خواهند شد».
- در کتاب دانیال از کتاب مقدس باب ٧ آمده است:
«(پسر انسان) با ابرهای آسمان آمد و سلطنت و جلال و ملکوت به او داده شد تا جمیع قومها و امتها و زبانها او را خدمت نمایند…».
- در کتاب «شاکمونی» که به عقیده هندوها او پیامبر و صاحب کتاب آسمانی است این عبارت را میبینیم:
«پادشاهی و دولت دنیا به فرزند سید خلایق دو جهان، (کِشِن) ([۶]) بزرگوار تمام شود وی کسی باشد که بر کوههای مشرق و مغرب دنیا حکم براند و فرمان کند و بر ابرها سوار شود و فرشتگان کارکنان او باشند… و نامِ او قائم باشد و خداشناس باشد…».
- در کتاب زند که از کتب معروف زرتشتیان است آمده است: «آنگاه پیروزی بزرگ از طرف ایزدان میشود و اهریمنان را منقرض سازد و عالم کیهان به سعادت اصلی خود رسیده بنیآدم بر تخت نیکبختی خواهد نشست».
- و در کتاب علائم الظهور نوشته صادق هدایت میخوانیم:
«درکتب قدیم چینیان، در عقائد هندیان و در بین اهالی اسکاندیناوی و حتی در میان مصریان قدیم و بومیان مکزیک و نظایر آنها عقیده به ظهور یک مصلح جهانی را میتوان یافت»([۷]).
و موارد متعدد دیگری که به جهت جلوگیری از اطاله کلام از نقل آنها صرفنظر میکنیم همگی مؤیداتی هستند که این فرمایش استاد شهید رحمهالله را تقویت میکنند. بنابراین میتوان گفت تمام ادیان معتقد به مصلح جهانی بوده و آمدن او را نوید دادهاند و حتی میتوان پا را فراتر از این هم گذاشته و گفت: این اعتقاد امری فطری است یعنی حتی آنها که معتقد به یک دین الهی هم نیستند فطرتاً بهدنبال چنین شرایطی میگردند.
تمایل به عدالت جهانی و عشق به برقراری صلح در سراسر گیتی چیزی است که تمام مردم جهان از آن بهرهمند هستند و هیچ انسانی نیست که از صلح و آرامش بدش بیاید و از آنجا که هر عشق اصیل و فطری که خداوند در نهاد انسانها نهاده حاکی از وجود معشوقی است در خارج، میتوان از این عشق درونی مردم بهعنوان دلیلی بر اثبات ظهور امام عصر(عج) و برقراری صلح و آرامش توسط ایشان یاد کرد؛ زیرا چگونه ممکن است خداوند حکیم این عطش را در درون جان انسانها آفریده باشد، ولی چشمهای که آنها را از این نظر سیراب کند در خارج نیافریده باشد؟ و به قول آیه الله شهید رحمهالله این مسأله یک الهام فطری است که «أدرک النّاسُ من خِلالهِ أنَّ لِلإنسانیَّهِ یَوماً مَوعوداً عَلی الأرضِ تُحققُ فیهِ رِسالاتُ السَّماءِ بِمغزاها الکَبیرِ وَهَدفِها النهائی».
و همین اعتقاد است که به انسان نیروی مقابله با ظلم و ستم میبخشد چراکه پذیرش این اعتقاد به معنای نفی مطلق همه ظلمها و ستمها و انکار عملی تمام بیدادگریهاست و بدیهی است که فعالیتهای یک انسان معتقد برخاسته از عقائدش است.
نکته قابل توجه در این مورد این است که اگرچه ایده مهدویت و اعتقاد به آن از نظر تاریخی گستردهتر و وسیعتر از اسلام است، لیکن راه و رسمی که آیین مقدس اسلام جهت اعتقاد به مهدی(عج) و بیان مشخصات او ارائه کرده است نسبت به تمام ادیان تاریخ بیسابقه و بینظیر است. در میان تمام ادیان آسمانی تنها اسلام است که حدود این اندیشه را با صراحت و قاطعیت مطرح کرده و آن را از آیندهنگری به نگرش عینی مبدل ساخته است و به قولِ استاد شهید رحمهالله: «الإسلامُ حَوّلَ الفِکرهَ من غَیبٍ إلی واقعٍ ومِن مُستقبلٍ إلی حاضرٍ.. فَلم یعد المَهدی فِکرهً ننتَظرُ وِلادَتها… بَل واقعاً قائماً ننتظِرُ فاعلیته وإنساناً مُعیّناً یَعیشُ بَیننا بَلحمِهِ ودمهِ نراهُ ویَرانا ویَعیش معَ آمالِنا وآلامِنا، ویُشارکُنا أحزانَنا وأفراحَنا…».
و این اعتقاد است که تأثیری شگرف در زندگی مسلمین بهجای گذاشته وهمواره چراغ امید را در دل مستضعفان پرفروغ و تابنده نگه میدارد و احساس تنفس در فضای که امام علیهالسلام در آن فضا تنفس میکند و علم امام علیهالسلام به همه سختیها و مرارتهایی که بر جامعه وارد میشود موجب تسلی دلهای محرومان و مظلومان میگردد. سفارشات بسیاری هم که در روایات به مسلمانان شده مبنی بر اینکه در انتظار فرج باشند و ظهور آن حضرت را از خدا بطلبند و… در حقیقت برای تقویت همین ارتباط روحی و تشدید آثار مثبت این ارتباط است، ارتباطی که قرآن کریم نیز به آن امر کرده و میفرماید:
«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ اصْبِرُواْ وَ صَابِرُواْ وَ رَابِطُواْ وَ اتَّقُواْ اللّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ»([۸]).
و در تفسیر این آیه در تفسیر برهان جلد اول صفحه ٣٣۴ این روایت را میبینیم:
بُرید بن معاویه از امام باقر علیهالسلام نقل کرده که حضرت درباره این آیه فرمودند: «یعنی ای کسانی که ایمان آوردهاید بر انجام واجبات صبر و استقامت داشته باشید و در برابر آزار و اذیت دشمنان بردبار و صبور باشید و با امام خودتان حضرت مهدی منتظر(عج) در تماس و ارتباط باشید»([۹]).
طرح پرسشها:
در این بخش از کتاب، نویسنده محترم ٧ سؤال پیرامون امام عصر(عج) مطرح فرموده و آنگاه مفصلاً به این سؤالات و پاسخ آنها میپردازند. سؤالاتی که در این قسمت مطرح میشوند عبارتند از:
- عمر طولانی بیش از چندین قرن چگونه برای یک انسان ممکن است؟
- چرا رهبری انقلاب جهانی بهدست فردی که در همان اوان انقلاب بهوجود میآید سپرده نمیشود؟ و چرا خدای تعالی این شخص خاص را برای این منظور، انتخاب کرده است؟ و اصلاً آیا این غیبت طولانی فایدهای دارد؟
- مسئله امامت امام زمان(عج) با توجه به اینکه ایشان در زمان شهادت امام عسکری علیهالسلام کودکی ۵ ساله بودند چگونه قابل توجیه است؟ آیا یک کودک خردسال میتواند رهبر جامعه اسلامی باشد؟
- اگر ایشان برای انقلاب جهانی آماده است پس سبب تأخیرشان چیست و چرا ظهور نمیکنند؟
- با فرض قبول عمر طولانی و… ما از چه راهی به بودن مهدی(عج) یقین کنیم، آیا صرف چند روایت که در صحت و عدم صحت آنها از نظر صدور، بحث است میتواند مبنای چنین اعتقاد مهمی قرار گیرد؟
- آیا واقعاً موعود(عج) خواهد توانست انقلابی همهجانبه برپا کرده و ستمکاران جهان را منکوب سازد؟
- پیشرفت تکنولوژی و تکامل صنایع نظامی و… کار موعود(عج) را سختتر میکند؛ چگونه او یکتنه در برابر این تکامل صنعتی قد علم کرده و بر این ابزار مافوق تصور فائق خواهد آمد؟
اکنون با استفاده از عبارات استاد شهید رحمهالله به طرح سؤالها و پس از آن به پاسخ آنها میپردازیم:
- هَل بالإمکان أن یَعیشَ الإنسانُ قُروناً کثیرهً کما هوَ المُفترض فی هذا القائِدِ المُنتظر لِتغییرِ العالَم؟
اولین اشکالی که مطرح شده است پیرامون عمر امام عصر(عج) است. سؤال این است که چگونه ممکن است یک انسان عمری چنین طولانی داشته باشد و آیا زنده بودن ایشان از سال ٢۵۵ تا الآن که سال ١۴٢١ق است ممکن و معقول است؟ (البته چون استاد شهید ره این متن را در سال ١٣٩٧ق نوشتهاند، لذا در مورد عمر ١١۴٢ساله در کتاب بحث میکنند حال آنکه عمر امام عصر(عج) تا زمان ما به ١١۶۶ سال بالغ میشود!).
پاسخ: مرحوم صدر الشهداء رحمهالله در پاسخ این سؤال ابتدا مقدمهای را در مورد کلمه «امکان» و معانی آن مطرح میفرمایند به این ترتیب که این کلمه را در سه محور بررسی میکنند: ١) امکان عملی ٢) امکان علمی ٣) امکان عقلی.
- امکان عملی: منظور این است که مثلاً واقعهای در زمان حاضر ممکن الوصول بوده و افراد بشر بتوانند عملاً آن را انجام دهند. بهعنوان مثال سفر به دور دنیا یا مسافرت به کره ماه که اولینبار با پرتاب سفینه «آپولو» به سوی ماه و قدم گذاردن فضانورد معروف «نیل آرمسترانگ» بر سطح آن عملی شد([۱۰]) و امروزه دیگر سفر به کره ماه برای همه ممکن است.
- امکان علمی: مربوط به اتفاقاتی است که اگرچه تا کنون بشر به آنها دست نیافته است اما علم و دانش بشری نیز توانایی انکار و اثبات استحاله آن را ندارد؛ بلکه بالعکس نوید تحقق آنها را هم در آینده میدهد. مثل سفر به کره زهره که به علت فاصله دورتر نسبت به ماه، از درجه حرارت بسیار پایینتری برخوردار بوده و لذا فعلاً انسان توانایی صعود به زهره را ندارد؛ اگرچه امید به تحقق این امر را در سر میپروراند. بنابراین سفر به زهره امکان علمی دارد اگرچه امکان عملی ندارد (فعلاً) اما سفر به خورشید حتی امکان علمی هم ندارد چون علم و دانش از ساختن زرهی که بتواند در برابر حرارت خورشید مقاومت کند کاملاً ناامید است.
- امکان عقلی (یا منطقی یا فلسفی): اینجا دیگر عقل است که حکم میکند؛ یعنی صرفنظر از علم و تجربه و قبل از همه اینها عقل است که امکان یا عدم امکان چیزی را مطرح میکند. بنابراین اگر واقعهای از نظر عقل و منطق ممکن بهشمار آید میگوییم امکان عقلی و منطقی دارد در غیر اینصورت میگوییم آن واقعه عقلاً محال است و دیگر اصلاً نوبت به تجربه و علم و… نمیرسد. بهعنوان مثال تقسیم عدد ٣ به ٢ عدد مساوی بدون اینکه یک واحد را نصف کنیم عقلاً محال است؛ یعنی مثلاً ٣ پرتقال را نمیتوان بدون نصف کردن یکی از آنها به ٢ قسمت مساوی تقسیم کرد؛ چراکه عدد ٣ فرد است و عدد فرد بدون نصف شدن یک واحد از آن قابل قسمت به ٢ بخش مساوی نیست، حال آنکه قابلیت تقسیم به ٢ قسمت مساوی برابر است با زوج بودن عدد! و اگر قائل به امکان تقسیم ٣ پرتقال به ٢ قسمت مساوی بدون نصف کردن یکی از آنها شویم قائل شدهایم که ٣ هم عددی است فرد و هم عددی است زوج، و این تناقض است و به قول اهل منطق، اجتماع نقیضین، محال است. اما در مورد سفر به خورشید بدون ذوب شدن، عقل قائل به امکان چنین سفری است (توجه: اگر مجرد عقل، حاکم باشد) چراکه عقل میتواند فرضیه عدم تسری حرارت از جسم گرمتر به جسم سردتر را بپذیرد (گرچه با قوانین فعلی علم، سازگار نیست) بنابراین مشاهده میشود که دائره امکان منطقی وسیعتر از امکان علمی و دائره امکان علمی وسیعتر از امکان عملی است و به قول استاد شهید رحمهالله:
«هکذا نَصرفُ أنَّ الإمکانَ المنطقیّ أوسعُ دائرهً من الإمکانِ العلمیّ وهذا أوسَعُ دائرهً من الإمکانِ العَملی».
پس از طرح این مقدمه به پاسخ سؤال پرداخته میفرمایند: حال اگر ما باشیم و عقل، آیا طولانی بودن عمر یک انسان از نظر عقلی محال است؟ میبینید که عقل پاسخ منفی میدهد بهعبارت دیگر عمر چند صد ساله از نظر عقل محال نیست. در حیطه امکان علمی هم میگوییم ابتدا باید علت پیری و فرسودگی را پیدا کرد. دو نظریه عمده در این زمینه وجود دارد:
١) نظریهای که معتقد است پیری معلول حاکمیت یک قانون طبیعی بر بافتها و یاختههای بدن است و حتی اگر انسان را از تأثیر عوامل خارجی محافظت کنند باز هم وقتی به نهایت درجه رشد و کمال رسید نیروی بدنی او بهطور طبیعی کاهش مییابد تا جایی که به مرگ منتهی میشود.
٢) دیدگاه دوم پیری را فرآیندی میداند که در نتیجه برخورد با عوامل خارجی (مانند میکروبها، بیماریها، فعالیتهای طاقتفرسا و…) بر انسان عارض میشود.
دیدگاه اول دارای اشکالات عدیدهای است: اولاً گروه زیادی از دانشمندان آن را مردود دانستهاند. ثانیاً اگر چنین نظری را بپذیریم باید تمام فعالیتهایی را که دانشمندان در آزمایشگاهها در جهت طولانی کردن عمر و رسیدن به روشی که مرگ را به تعویق اندازد انجام میدهند، زیر سؤال ببریم که کار سادهای نیست بهخصوص که در این فعالیتها به موفقیتهایی هم رسیدهاند (که مواردی را در صفحات بعد ذکر خواهیم کرد). ثالثاً قوانین طبیعی ضرورتآور نیستند؛ بهعبارت دیگر هیچ دلیلی نداریم که اثبات کند قوانین طبیعی هرگز مختل نمیشوند، بلکه بالعکس مواردی دیده شدهاند که نشاندهنده اختلال قوانین طبیعی هستند. بهعنوان مثال جریان «تسری حرارت از جسم گرمتر به جسم سردتر که قانونی طبیعی است» در داستان حضرت ابراهیم علیهالسلام مختل میشود و آنجا که زندگی این پیامبر الهی در خطر است، آتش مطیع فرمان «یَا نَارُ کُونِی بَرْدًا وَ سَلَامًا عَلَى إِبْرَاهِیمَ»[۱۱] شده و سرد میشود.
اما طبق دیدگاه اخیر بدون هیچ اشکالی، عمر طولانی ممکن است و فقط منوط به محافظت انسان در برابر تأثیرات سوء عوامل خارجی است. البته سؤالی هم ممکن است بهنظر مخالفان برسد و آن اینکه تا زمان حاضر، دانشمندان موفق به شناسایی تمام عوامل مخرب و قهار آنها نشدهاند؛ پس چطور میخواهید اثبات کنید که موعود(عج) خود را از تمام تأثیرات سوء محیط، غذاها، میکروبها و… حفظ کرده است؟ آیا ممکن است او را جلوتر از دانش بشری بدانیم و بگوییم بر علم، سبقت گرفته است؟ و اگر چنین نظری دارید دلیل شما چیست؟
پاسخ این پرسش را هم به راحتی میتوان داد؛ چراکه اصولاً اسلام از همان آغاز جلوتر از دانش بشری در حرکت بوده است و شعارهایی را مطرح کرده که انسانها پس از صدها سال قدرت طرح آنها را پیدا کردند. پیشگوییهای اسلام در مسائل مختلف بهقدری زیاد است که نقل آنها از حوصله این مقال خارج است (پیشبینی پیروزی رومیان بر اهل فارس، ارائه نظریه کرویت زمین در زمانی که دانشمندان مخالف این عقیده بودند، پیشبینی سفرهای فضایی، مسأله زوجیت گیاهان و… از مواردی است که قرآن کریم سالها قبل از اینکه دانش بشری به آنها دست یابد در لابهلای آیات خود به آنها اشاره کرده است). از این گذشته شما که میخواهید همه چیز را در چارچوب قوانین طبیعی توضیح دهید با در نظر گرفتن جریاناتی چون معراج پیامر اکرم(ص) که سیری از مسجدالحرام بود به مسجدالاقصی در یک شب، به راحتی سبقت اسلام بر علم را درک خواهید کرد! ([۱۲])
بنابراین مشخص است که عمر طولانی از دیدگاه عقل و علم ممکن است و تردیدی نیست که اگر امکان علمی و عقلی موضوعی ثابت شد و آنگاه همان موضوع بهوسیله فردی که پیامبر او به اتکاء ادله قطعی و روشن برای ما ثابت شده بهعنوان یک اصل اعتقادی تعلیم داده شود باید به آن معتقد شده و آن را پذیرفت.
از همه اینها گذشته نمونههای تاریخی همچون عمر ٩۵٠ ساله نوح «فَلَبِثَ فِیهِمْ أَلْفَ سَنَهٍ إِلَّا خَمْسِینَ عَامًا»([۱۳]) را میتوان بهعنوان مؤیدی ذکر کرد. آنگاه هر دلیلی که بر عمر طولانی آن جناب علیهالسلام اقامه شده برای امام عصر(عج) نیز تعمیم داده میشود.
بهجاست که در تأیید کلام استاد شهید رحمهالله نظر قرآن کریم را نیز در این مورد بیاوریم تا هم اثبات قاعده «کُلُّ ما حَکمَ بِه العَقلُ حَکمَ بِه الشَّرعُ» شود و هم بر استحکام فرمایشات استاد رحمهالله بیفزاید:
قرآن کریم نه تنها عمر طولانی را ممکن دانسته و نمونههایی چون حضرت نوح علیهالسلام را با عمر ٩۵٠ ساله (که البته این مدت، زمان تبلیغ آن حضرت بوده و باید سالهای قبل از بعثت را هم به آن اضافه کرد!) ذکر فرموده، بلکه پا را فراتر از این هم گذارده و عمر چند هزار ساله و حتی زنده ماندن تا روز قیامت را هم مطرح فرموده است. بهعنوان نمونه در مورد حضرت عیسی در سوره نساء آیه ١۵٩ میخوانیم: «وَ إِن مِّنْ أَهْلِ الْکِتَابِ إِلاَّ لَیُؤْمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ» یعنی «هیچیک از اهل کتاب نیست مگر اینکه قبل از مرگ حضرت عیسی علیهالسلام به او ایمان خواهد آورد» اما از زمان ولادت آن حضرت تا الآن که وارد هزاره سوم میلادی شدهایم هنوز نداشتهایم زمانی را که همه اهل کتاب به ایشان ایمان آورده باشند. لذا باید گفت تأویل این آیه در زمان آینده خواهد بود و یقیناً حضرت عیسی علیهالسلام باید تا آخر زمان زنده باشد! (که در روایات اسلامی آمده که در زمان ظهور امام عصر(عج)، حضرت عیسی علیهالسلام نزول فرموده و پشت سر امام عصر علیهالسلام به نماز خواهند ایستاد).[۱۴]
نیز در جریان حضرت یونس علیهالسلام میخوانیم که «فَلَوْلَا أَنَّهُ کَانَ مِنْ الْمُسَبِّحِینَ لَلَبِثَ فِی بَطْنِهِ إِلَى یَوْمِ یُبْعَثُونَ»[۱۵] (وقتی یونس در شکم ماهی قرار گرفت و ماهی به اعماق دریا فرو رفت، تاریکی مطلق اطراف او را گرفت. اینجا بود که چون مصیبتزدگان به درگاه خدا شتافت و او را تسبیح گفت. حال خدای تعالی میفرماید:) اگر این تسبیح یونس نبود تا روز قیامت در شکم ماهی باقی میماند…([۱۶]).
چنانکه ملاحظه میفرمایید در دیدگاه قرآن کریم، عمر انسان حد معین و مرز خاصی ندارد و یک انسان میتواند عمری به درازای چند قرن هم داشته باشد.
بد نیست بهعنوان حُسن ختام این بحث، چکیدهای از پاسخ شهید جوانمرد، سید عبدالکریم هاشمی نژاد رحمهالله به این سؤال را نیز ذکر کنیم. ایشان برای بررسی درباره امکان طول عمر امام زمان(عج) از سه راه استفاده فرمودهاند:
- راه اول: تمام کارها در یک تقسیمبندی به سه بخش تقسیم میشوند: ١) محال مثل اجتماع نور و ظلمت. ٢) طبیعی و عادی مثل اکثر اعمال ما، غذا خوردن، راه رفتن و… . ٣) ممکن ولی غیر طبیعی مثل شفا یافتن با عنایت ائمه اطهار علیهالسلام. آنگاه این شهید عزیز رحمهالله عمر طولانی امام عصر(عج) را در دسته سوم قرار داده و آن را ممکن و جزو خوارق عادات میدانند (نکته: بهترین دلیل بر امکان خوارق عادات، وقوع آنهاست!).
- راه دوم: بررسی عمرهای مختلف افراد که در بین ما متعارف است. مثلاً یکی در ٢٠ سالگی میمیرد و یکی ٨٠ سال زندگی میکند و دیگری در ١٨٠ سالگی از دنیا میرود (اخیراً جرائد کشور عکسهایی از پیرمردهای ١٨٠ ساله چاپ کرده بودند). با یک بررسی ساده به این نتیجه میرسیم که عامل عمر هرچه باشد (قانون طبیعت یا تأیید عوامل خارجی) قابل تقویت است چراکه آن عامل هم در انسان ٢٠ ساله وجود دارد و هم در انسان ١٨٠ ساله، با این تفاوت که در انسان ١٨٠ ساله ٩ برابر انسان ٢٠ ساله است. از طرف دیگر عاملی که تقویت آن تا ٩ برابر ممکن شده و هیچ دلیلی هم نداریم که تقویت بیشتر آن را محال بشمارد قابل افزایش تا صد برابر و بیشتر هم خواهد بود.
- راه سوم: روشهای علمی و آزمایشات دانشمندان است که از دو راه قبل به نتیجه نزدیکتر است، و بلکه آن دو روش را که تئوری بودند به فعلیت رسانده است. یکی از این آزمایشها توسط دکتر «آلکسیس کارل» دانشمند معروف فرانسوی صورت پذیرفته که دکتر «گیلورد هاوزر» در کتاب «گذرنامه برای یک زندگی نوین» صفحه ١٨ آن را به این صورت آورده است: دکتر الکسیس کارل قلب یک مرغ را در محیطی که آغشته به مواد غذایی جذب شده بود برای مدتهای طولانی، زنده نگه داشت و در پایان آزمایش به این نتایج دست یافت:
- اجزاء اصلی بدن موجودات زنده در صورت دریافت غذای کافی برای همیشه زنده میمانند.
- علاوه بر زنده ماندن رشد هم میکنند که این رشد با غذایی که به آنها میرسد ارتباط مستقیم دارد.
- گذشت زمان هیچ اثری در اجزاء نمیگذارد.
آزمایش دیگر را نیز مجله المقتطف (عربی) شماره ٣، ص ١٣٩ از دکتر «ژرژ کلیبز» که از اساتید دانشگاه «هال» در آلمان است نقل میکند: ایشان گیاهی به نام «ساپرولینامیکست» را که عمر آن بیش از دو هفته نیست مورد آزمایش قرار داده و آن را در شرایط خاصی تربیت کرده و موفق شد عمر این گیاه را به ۶ سال برساند و آزمایشات دیگری از این قبیل که مؤید امکان و تحقق عمر طولانی هستند([۱۷]).
- وتناولُ الآن إلی السؤال الثانی وهُو یقولُ: لِماذا کل هذا الحرص من الله سُبحانه وتعالی علی هذا الإنسان بالذات فتُعطلُ مِن أجلِه القوانین الطبیعیه لإطالَه عُمره؟ ولِماذا لا تترک قیاده الیوم الموعود لشخص یتَمخّض عنه المستقبَل…؟
ـ چرا خدای تعالی بر زنده ماندن این فرد خاص، اصرار دارد؟ مگر چه میشود که رهبر قیام جهانی، فردی باشد که در همان اوان انقلاب، پدید آید؟ و آیا این زنده ماندن و غیبت نقشی در پیروزی موعود(عج) خواهد داشت؟
البته در بینش اسلامی ما این ١٢ نفر (بهخصوص) ویژگیهای الهی دارند که آنها را شایسته رهبری و از سایر مردم متمایز کرده است اما از آنجا که سؤال کننده محترم خواستار پاسخی عقلی و منطقی هستند پاسخ ما این است: اساساً رهبر در تلاش پیگیر و گسترده خود در جهت ایجاد یک انقلاب همهجانبه در زندگی انسانها، به حالت روانی ویژهای نیاز دارد و آن حالت، احساس تفوق و برتری بر تمدنها و موجودیتهای عظیم اجتماعی است. برای دستیابی به چنین احساسی، لازم است رهبر در فراز و نشیب تمدن موجود با آن همراه بوده، به تمام زیر و بم آن آشنا باشد و نقاط ضعف و قوت آن را خوب بشناسد تا در پرتو این شناخت به موازات پوکی و بیارزشی تمدنی که در مقابل او قرار دارد نیرو و قدرت روانیش جهت مبارزه تا حد پیروزی افزایش یابد.
روشن است که حجم آن احساس روانی باید با حجم انقلاب، موعود همخوانی و تناسب داشته باشد و از آنجا که رسالت روز موعود، جهانی است لازم است شعور نفسی و احساس روانی قائم(عج) هم بزرگتر و والاتر از کل جهان باشد، چراکه اگر موعود، مولود این تمدن بوده در دامن آن رشد مییافت همواره مقهور عظمت و اقتدار ظاهری آن شده و در مقابل آن، احساس ذلت میکرد. نمونههای تاریخی زیادی هم در این زمینه داریم که بهعنوان مثال، یک مورد را ذکر میکنیم:
«میگویند ژان ژاک روسو که از رهبران فکری و فلسفی تحول وضع سیاسی فرانسه بود هرگاه کشور فرانسه را بدون پادشاه تصور میکرد به وحشت میافتاد(!) چراکه وی عُمری در سایه حکومت پادشاهی فرانسه زیسته و از مزایای آن بهرهمند گشته است».
اما شخصیتی که محیط بر تاریخ است و صدها سال تاریخ را پشت سر گذاشته دارای هیبت و عظمتی به بزرگی تاریخ خواهد بود؛ چراکه بهخوبی میداند تمدن معاصر، زاییده روزی از روزهای گذشته است و روزی هم خواهد آمد که زمینه زوال و نیستی آن فراهم آید.
فائده دیگر این عمر طولانی و غیبت دراز آن است که موعود(عج) چون با تمام تمدنها همراه بوده و تلاشهای موفق و ناموفق آنها را از نزدیک دیده است و تجربهای طولانی را از نظر گذرانده است میتواند با بینشی عمیق نسبت به کلیه پدیدهها و حوادث جهان، موفقیت خود را در قیام جهانی، تضمین نماید.
نکته مهم دیگری که باید به پاسخ استاد شهید رحمهالله اضافه کرد فوائد دیگری است که بر این غیبت طولانی مترتب است، مثل آمادگی و آزمایش مردم، چراکه سطح فکری مردم در زمان ائمه اطهار علیهالسلام بهقدری پایین بود که نگذاشتند حتی یک نفر از ائمه هدی، این پیشوایان مهربان، به اجل طبیعی از دنیا برود و در واقع شرایط زمانه و جاهلیت مردم بود که امکان ادامه حیات را از آنها سلب میکرد. حال انصاف بدهید اگر امام زمان(عج) بلافاصله پس از پدر بزرگوارشان علیهالسلام در میان مردم ظاهر شده و مانند پدران خود به ترویج دین الهی میپرداختند آیا سرنوشتی غیر از سرنوشت پدران بزرگوارشان، نصیب ایشان میشد؟ اما غیبت آن بزرگوار که به قول خودشان مانند ابری است که جلوی خورشید را گرفته([۱۸]) (اما نمیتواند مانع نورافشانی آن گردد) باعث میشود که مردم کمکم به فکر فرو روند و در جستوجوی عامل دوری خود از امامشان باشند. این تفکر، رشد فکری آنها را در پی داشته و مردم حرمتشکن زمان حضور ائمه علیهالسلام را به انسانهایی منتظر در زمان غیبت موعود(عج) مبدل میکند و میدانید که: «انسان منتظر، انسانی است امیدوار، پویا، دشمنشکن، تعالیجوی، زیرک و آگاه، با شرح صدری وسیع، مؤمن و معتقد به محبوبی که در طلب آن میسوزد و آب میشود و بالاخره زمینهساز ظهور موعود(عج)…» ([۱۹]) آخرین نکته در این بحث هم نکتهای است که قبل از طرح پرسشها به آن اشاره کردیم و گفتیم که وقتی اعتقاد به مهدی(عج) از آیندهنگری به یک نگرش عینی تبدیل شود و مردم بفهمند که امام آنها در تمامی پیچوخمهای زندگی همراهشان است همین احساس همراهی است که آنها را به زندگی دلگرم کرده و تحمل سختیها و مصائب را بر آنها آسان میکند و به قول آن بزرگ فرزانه همه همزبان میگویند: «کَفی مِن سُؤالی، عِلمُه بِحالی»!
- ونأتی الآنَ عَلی السؤالِ الثالثِ القائل: کیف اکتَمل إعدادُ القائد المنتظرِ مع أنه لم یُعاصِر أباهٌ الإمامَ العسکَریَّ إلّا خَمس سنواتٍ تقریباً؟ وهِیَ فِترهُ الطفُولهِ التی لا تکفی لإنضاج شخصیه القائِد؟…
اشکال سومی که مطرح میشود در ارتباط با امامت زودرس حضرت ولی عصر(عج) است و اینکه چگونه کودکی ۵ ساله شایستگی رهبری جامعه اسلامی را پیدا کرد؟
استاد شهید رحمهالله در پاسخ این سؤال، یک مقدمه و ۶ قسمت اصلی را ذکر فرمودهاند که ما آنها را دستهبندی و خلاصه کردهایم؛ پاسخ به این سؤال را به ٣ روش میتوان بیان کرد.
- وقتی که امام عسکری علیهالسلام شهید شدند مردم برای خواندن نماز میت اجتماع کردند. میدانید که از نظر قوانین فقهی اسلام، فقط امام میتواند بر بدن امام نماز بگذارد؛ لذا برای خواندن نماز میت، امام عصر(عج) در حالی که ظاهراً کودکی خردسال بودند به طرف بدن پدر بزرگوارشان حرکت کرده و بر آن بدن شریف، نماز گذاردند. این نماز در واقع اعلان آغاز امامت حضرت ولی عصر(عج) بهطور رسمی بود که مردم هم با اقامه نماز پشت سر آن حضرت آن را شنیده و اطاعت کردند.
حال ما میپرسیم: آیا ممکن است کودکی که شایستگی رهبری امت اسلام را ندارد و در همه ابعاد (فکری، روحی و…) کودک است بر منصب امامت بنشیند و به دروغ ـ العیاذ بالله ـ ادعای امامت کند و تمام مسلمین سر در کمند اطاعتش نهند و هیچ اعتراضی نکنند؟ قطعاً پاسخ منفی است. لذا میتوان گفت همین پذیرش مردم یکی از مهمترین ادله اثبات امامت حضرت ولی عصر(عج) در سن ۵ سالگی است؛ و الا چطور شد که در صدر اسلام و بعد از شهادت پیامبر اکرم(ص) عدهای به بهانه اینکه (علی علیهالسلام جوان است و تجربه ندارد) سر از اطاعت آن حضرت، برتافتند امام در زمان شهادت امام عسکری علیهالسلام مردم اجماعاً امامت کودکی ۵ ساله را پذیرفتند و اعتراضی نکردند. این نبود مگر تأثیر تعالیم ائمه معصومین علیهالسلام در طول دو نیم قرن که مردم را به حدی از معرفت رسانده بودند که سن امام و حتی مرده و زنده او برایشان تفاوتی نداشت و امام را در هر حال، مفترض الطاعه میدانستند.
- پاسخ دیگر این است که امویان و عباسیان که همواره در جهت یافتن نقطه ضعفی از امامان معصوم علیهالسلام حرکت میکردند و دائماً به دنبال یافتن راهی بودند که وجاهت ائمه هدی علیهالسلام را در هم بشکنند، چرا به مردم نگفتند این کودک ـ العیاذ بالله ـ دروغ میگوید و چرا مدعی دروغین را مفتضح نکردند؟ آیا خلفای عباسی انسانهایی معتدل و سر به راه شده بودند (که اینطور نیست) یا اینکه امامت حضرت بقیه الله(عج) در همان سنین کودکی برایشان ثابت بود، فلذا به دنبال قتل آن حضرت حرکت کردند نه تکذیب ایشان! و تلاش در جهت تکذیب ایشان را بیهوده میپنداشتند.
- سومین پاسخ ما این است که اساساً امامت زودرس ویژه مهدی(عج) نیست تا مورد اعتراض و ایراد قرار گیرد، بلکه سابقه این امر در زندگی اجداد طاهرینش مشهود است. امام هادی علیهالسلام در سن ٩ سالگی به امامت رسیدند و امامت حضرت جوادالائمه علیهالسلام از سن ٨ سالگی آغاز شد و جالب آنکه هرجا این مسئله، دستاویز دشمنان قرار گرفته و خواستهاند از این طریق، ابهت و حرمت امام علیهالسلام را زیر سوال ببرند خودشان مفتضح شدهاند. بهعنوان مثال واقعهای را از زمان امام جواد علیهالسلام برایتان نقل میکنیم:
پس از آنکه مأمون، دخترش ام الفضل را به عقد امام جواد علیهالسلام درآورد بزرگان بنیعباس به نزد او رفته و به این عمل او اعتراض کردند که ما تازه از جانب پدرش راحت شدهایم و تو با این کار میخواهی دوباره ما را به تشویش و نگرانی برگردانی ـ مأمون در پاسخ گفت: علت این کار من این است که [امام] جواد علیهالسلام، اگرچه خردسال است اما در علم و دانش بر همه دانشمندان زمانش، برتری دارد و… خلاصه معترضین این حرف را نپذیرفتند و نهایتاً بنا شد مجلس مناظرهای بین امام جواد علیهالسلام و اندیشمندان بزرگ آنها برپا شود تا به خیال خام خودشان، ثابت کنند این کودک ٩ ـ ٨ ساله شایستگی امامت ندارد و…
مجلس مناظره تشکیل شد و معترضین «یحیی بن اَکثَم» را به نمایندگی خود برگزیدند تا با امام جواد علیهالسلام مناظره کند. امام جواد علیهالسلام روی تشکی نشستند و یحیی روبهروی ایشان قرار گرفت و مأمون هم روی تشک دیگری که در کنار تشک امام جواد علیهالسلام قرار داشت نشست. «یحیی بن اکثم» رو به مأمون کرد و در حالی که به امام جواد علیهالسلام اشاره میکرد پرسید: «ای امیر مؤمنان! اجازه میدهی از ابو جعفر (امام جواد علیهالسلام) سؤال کنم؟» مأمون گفت: از خود او اجازه بگیر.
یحیی [در حالی که سختترین سؤال خود را آماده کرده بود] رو به آن حضرت کرده و گفت: «قربانت گردم! اجازه بده تا مسألهای از تو بپرسم». امام علیهالسلام فرمودند: بپرس!
یحیی پرسید: درباره شخصی که در حال احرام، شکاری را بکشد، چه میفرمائی؟
امام علیهالسلام فرمودند: آیا در حل بوده یا در حرم؟ به مسأله آگاه بوده یا ناآگاه؟ از روی عمد کشته یا از روی خطا؟ آزاد بوده یا بنده؟ کوچک بوده یا بزرگ؟ نخستین بارش بوده یا خیر؟ آن شکار از پرندگان بوده یا غیر آنها؟ از شکارهای کوچک بوده یا بزرگ؟ آیا صیاد از فعلش نادم است یا خیر؟» و… [کدامیک بوده تا جواب دهم؟!] یحیی از این سؤال متحیر شده زبانش به لکنت افتاده و آثار درماندگی در چهرهاش ظاهر شد به طوری که حاضران ناتوانی او را در برابر امام جواد علیهالسلام دریافتند و به قول قرآن کریم: «فَبُهِتَ الَّذِی کَفَرَ»([۲۰]).
مأمون گفت: خداوند را بر این نعمت سپاسگزارم که آنچه من اندیشیده بودم همان شد…» ([۲۱]).
وحتی در میان انبیاء الهی نیز به مواردی برمیخوریم که سن کمی داشتهاند؛ مثلاً در مورد حضرت یحیی بن زکریا داریم «وَآتَیْنَاهُ الْحُکْمَ صَبِیًّا»([۲۲]) یعنی مقام نبوت را به یحیی عطا کردیم در حالی که هنوز دوران کودکی را میگذرانید. و چند آیه بعد به مورد عجیبتری برمیخوریم. آنجا که حضرت عیسی علیهالسلام در گهواره ادعای نبوت فرمودند. قضیه از این قرار است که وقتی اطرافیان، مریم را دیدند که بدون هیچ ازدواجی، همراه با نوزادی برگشته است زبان به طعن و سرزنش او گشودند. مریم علیهالسلام سخن نگفت و به کودکش اشاره کرد یعنی از او بپرسید. مردم که فکر میکردند حضرت مریم علیهالسلام آغاز را مسخره میکند با عصبانیت گفتند: آخر چطور با کودکی که تازه به دنیا آمده و هنوز در گهواره است سخن بگوییم؟ اینجا بود که به قدرت خالی تعالی، طفل نوزاد به سخن درآمده و فرمود: «إنّی عبدُ الله آتانی الکِتابَ وَجعلّنی نبیّاً…» ([۲۳]) به درستی که من بنده خداوند متعال هستم. او به من کناب عنایت فرمود و هم او مرا پیامبر خودش قرار داده است… حال مستشکلین اشکال صغر سن را برای این بزرگان چگونه حل میکنند؟ هر توجیهی که آنها در این موارد بیاورند ما هم میتوانیم همان را در مورد موعود(عج) بگوییم.
ـ ونصلُ الآن إلی السّؤالِ الرّابعِ وهُوَ یَقولُ: هب أنّ فرضیهَ القائدِ المُنتظر ممکنهٌ بِکلّ ما تَستَبطِنُه من عُمرِ طویلٍ وإمامَهٍ مُبکرهٍ وغیبَهٍ صامتهٍ، فإنَّ الإمکان لا یکفی للاقتناعِ بوجودِهِ فعلاً. فکیفَ نُؤمنُ فِعلاً بوُجودِ المَهدیِّ؟
چهارمین سؤال این است که حال اگر ما فرضیهای را که شما بیان کردید با همان ویژگیهایی که گفتید مثل امامت زودرس، عمر طویل، غیبت کبری و… ممکن هم بدانیم تازه این مشکل ایجاد میشود که هرگز امکان دلیل بر وجود نیست و در هیچ منطقی ممکن بودن یک فرضیه دلیل بر واقعیت خارجی آن نیست.
حال از چه راهی میتوان به بودن مهدی(عج) ایمان آورد؟ آیا صرف چند روایت مستند و غیر مستند از رسول اکرم(ص) میتواند پایه چنین عقیده مهمی باشد و آیا اصلاً میتوان یک وجود واقعی و فعلی برای موعود(عج) اثبات کرد؟
استاد شهید رحمهالله قبل از بیان پاسخ، اشکالی را که بر خود سؤال وارد است مطرح میفرمایند و آن اینکه سؤالکننده محترم، روایات وارده در این باب را از باب بیتوجهی و کملطفی مورد خدشه قرار داده حال آنکه از روایاتی که فقط از منابع اهل سنت بالغ بر ۴٠٠ عدد میشود و به ضمیمه روایات شیعه طبق آنچه مؤلف کتاب شریف (منتخب الأثر) جمعآوری فرمودهاند تعداد آنها از مرز ۶٢٠٠ روایت میگذرد، نمیتوان تعبیر به (چند روایت مستند و غیر مستند) کرد، بلکه باید گفت خیل روایاتی که قاطعانه و به تصریح از این موضوع سخن راندهاند!… بگذریم:
برای جواب دادن به پرسش فوق، مرحوم صدرالشهداء به دو دلیل بسنده میکنند:
- دلیل اسلامی که منظور همان روایات کثیرهای است که در این باب وارد شده و چنانکه گفتیم با صراحت و قاطعیت حدومرز این ایده را مشخص کرده است و ذیلاً به برخی از عناوین باب و تعداد روایت وارده اشاره میکنیم:
ائمه علیهالسلام دوازده نفرند. (٢٧١)
امامان دوازده نفرند و اول آنها علی علیهالسلام و آخرشان مهدی(عج) است. (٩١)
امامان دوازده نفرند و نه نفر آنها از فرزندان امام حسین علیهالسلام و آخرین آنها، قائم آنهاست. (١٠٧)
مهدی(عج) فرزند امام عسکری است. (١۴۶)
مهدی(عج) زمین را پر از عدل و داد خواهد کرد.(١٢٣) ([۲۴])
(نکته: این تعداد روایات علیرغم خودداری و احتیاطی که امامان ما علیهالسلام در طرح مسأله مهدویت در سطح عمومی به جهت حفظ خلف صالح از خطر دشمنان داشتهاند به ما رسیده است).
جالب است بدایند که برخی از این روایات از منابع اهل سنت استخرا ج شدهاند. بنابراین وقتی (بخاری) در صحیحش میگوید: امامان بعد از پیامبر(ص) ١٢ نفرند، حال آنکه خود بخاری معاصر امام جواد علیهالسلام و امام هادی علیهالسلام بوده است یعنی در خارج هنوز ١٢ امام تکمیل نشده بودند میتوان به این نتیجه قطعی رسید که این احادیث نمیتوانند ساخته دست شیعه باشند!
- دلیل علمی: تجربهای است که امت اسلام در طول ۶٩ سال غیبت صغری بهدست آوردهاند. غیبت صغری فاصله آغاز امامت حضرت بقیه الله(عج) تا آغاز غیبت کبری است. در دوره غیبت صغری گرچه مردم امام علیهالسلام را نمیدیدند اما از طریق افرادی که توسط حضرت صاحب الامر(عج) منصوب میشدند با ایشان در ارتباط بودند. غیبت صغری از سال ٢۶٠ق آغاز و به سال ٣٢٩ق پایان یافت. رابطین امام عصر(عج) در این ۶٩ سال چهار نفر بودند که در تاریخ به نام (نواب اربعه) معروفند. و به ترتیب عبارتند از:
- ابو عمرو عثمان بن سعید العمری الاسدی (٢٨٠ ـ ٢۶٠ق).
- محمد بن عثمان بن سعید (٣٠۵ ـ ٢٨٠ق).
- ابوالقاسم حسین بن روح نوبختی (٣٢۶ ـ ٣٠۵ق).
- ابوالحسن علی بن محمد سمری (٣٢٩ ـ ٣٢۶ق). ([۲۵])
این بزرگواران که قبر شریفشان در بغداد، زیارتگاه اهل دل است مشکلات مردم را به محضر حضرت عرضه کرده و پاسخ را به مردم میرساندند تا اینکه در سال ٣٢٩ امام عصر(عج) طی توقیعی به علی بن محمد سمری، خبر وفات ایشان را داده و اعلام فرمودند: کسی را بهجای خودت نگذار که «فَقد وَقعتِ الغَیبهُ التّامَّهُ…» ([۲۶]). در حقیقت، غیبت صغری مقدمهای بود برای غیبت کبری؛ چراکه اگر غیبت طولانی و بیحدومرز کبری به یکباره روی میداد، مردمی که سالها به زندگی در کنار امام خو کرده بودند دچار سردرگمی و تحیر میشدند. لذا برای جلوگیری از این سرگردانی ابتدا غیبتی موقت (۶٩ ساله) روی داد و وقتی اهداف آن غیبت حاصل شد، دوران غمافزای غیبت کبری آغاز شد و نیابت خاصه هم به نیابت عامه که خط سیر مجتهد جامع الشرایط است تبدیل شد.
حال مگر ممکن است یک دروغ برای مدت ٧٠ سال بین مردم منتشر شود و چهار شخصیت بزرگ زمان، یکی پس از دیگری بهگونهای تابع و پیرو آن باشند؟ علم و عقل حکم میکند که چنین نبوده، بلکه مهدی(عج) واقعیتی بوده است که شیعیان همواره با او در ارتباط بوده و هستند و تمام مردم جهان را نیز به چنگ زدن به این ریسمان الهی دعوت میکنند. اما مطلبی را هم باید برای تکمیل این بحث استاد رحمهالله اضافه کنم و آن این که برای اثبات وجود فعلی مهدی(عج) میتوان به این ادله هم استناد کرد:
الف) تشرفات بسیاری که افراد مختلف در زمان غیبت صغری و غیبت کبری به محضر آن جناب داشتهاند (برخی او را شناختهاند و حتی با او سخن گفتهاند و… که شمهای از احوال این نیکبختان را میتوانید در کتابهایی چون «العبقری الحسان، مرحوم علی اکبر نهاوندی»، «النجم الثاقب، مرحوم حاجی نوری» و… مطاله فرمائید) همه، دلائلی متقن بر وجود آن جناب است که در عرصههای مختلف زندگی به فریاد مظلومان رسیده و آنان را از هلاکت و فلاکت نجات میبخشد.
ب) ادلهای که در فقه اسلامی به آنها اعتبار داده شده عبارتند از (کتاب ـ سنت ـ اجماع ـ عقل) مرحوم شهید رحمهالله پاسخ سؤال را با استفاده از سنت و عقل دادند. حال آنکه میتوان از سایر ادله نیز بهره برد، از کتاب (قرآن) بیش از صد آیه در ارتباط با مهدی(عج) و یاران او و حتی امر به ارتباط با آن حضرت(عج) داریم! آخر چگونه ممکن است با کسی که وجود خارجی ندارد ارتباط برقرار کنیم؟ و اصولاً اگر مهدی(عج) وجود خارجی نداشته باشد، امر به ارتباط با آن حضرت از سوی خداوند حکیم، عبث و بیهوده نخواهد بود؟…
ج) دلیل دیگر ما هم اجماع است. مگر نه اینکه همه مسلمین اجماع دارند که صاحب الامر(عج) وجود دارد فلذا برای سلامتی ایشان صدقه میدهند و برای ظهورشان دعا میکنند و… آیا ما حق داریم این جماعت کثیر را متهم به کذب یا اشتباه کنیم و بگوییم مهدی(عج) وجود ندارد؟! به خصوص که:
اولاً) اجماع آنها اجماع محصل است نه منقول (یعنی اجماع فقط برای ما نقل نشده، بلکه خودمان به راحتی میتوانیم به اتفاقنظر مسلمین پی برده و اجماع را تحصیل کنیم).
ثانیاً) اجماع آنها مبتنی بر ادله محکمی است که آن ادله در اختیار ما هم هست و فوقاً برخی از آنها را ذکر کردیم.
- لماذا لم یظهرِ القائدُ إذن طیله هذه المُدَه؟ وإذا کان قد أعدَّ نفسه للعملِ الاجتماعی، فما الّذی منعَه عن الظُّهور…؟
به راستی چرا مهدی(عج) قیام نمیکند؟ وچه مانعی بر سر راه ظهور ایشان وجود دارد؟ اصلاً چرا ایشان بلافاصله بعد از غیبت صغری ظهور نفرمودند؟ و آیا ظهور شرایط ویژهای میطلبد که هنوز مهیا نیست؟ آیا تأخیر ظهور، ثمربخشی آن را مشکلتر نمیکند؟ مگر نه اینکه اگر ظهور بلافاصله بعد از غیبت صغری انجام میشد از طرفی قدرتی که طی ٧٠ سال انسجام و مرکزیت یافته بود در اختیار موعود(عج) قرار میگرفت و از طرف دیگر حکومت حاکم بر جامعه چندان نضج نگرفته بود و در صعنت و تکنولوژی به گرد پای حکومتهای امروزی هم نمیرسید. آیا غلبه بر این حکومتها مشکلتر نیست و…؟
پاسخ) اصولاً هر انقلابی برای بهثمر رسیدن نیاز به شرایط و زمینههای مناسبی دارد. اگر به انقلابهای موفقی که در طول تاریخ رخ داده است نظر افکنید میبینید که همه آنها هنگامی رخ دادهاند که بستر مناسب برای بروزشان حاصل شده است. آیا هیچ فکر کردهاید چرا امام حسن علیهالسلام به صلح با معاویه تن داد ولی ابا عبدالله علیهالسلام به جهاد مسلحانه روی آورد با آنکه ما، در مورد ائمه میگوییم «کُلّهم نُورٌ واحِدٌ» با کمی بررسی به این نتیجه میرسید که شرایط قیام مسلحانه در زمان امام مجتبی علیهالسلام وجود نداشت. یا مثال ملموستری را در نظر بگیرد. انقلاب اسلامی ایران! این انقلاب هم وقتی پیروز شد که زمینههای انقلاب فراهم آمد. شاه به سوی ارکان مذهبی و دین مردم نشانه رفت، چادر از سر ناموسشان برداشت، امنیت را از آنها سلب کرد و… در چنین فضایی بود که امام راحل رحمهالله زمینه را برای قیام، مساعد دیده و فرمان حرکت علیه مواضع رژیم پهلوی را صادر فرمودند. بنابراین انقلاب و قیام موعود(عج) نیز از این قاعده مستثنی نیست وگرچه از بعد آسمانی سرچشمه گرفته و خداوند میتواند با اعجاز این شرایط را فراهم آورد، ولی از آنجا که انسان موجودی است مختار و باید خودش راهش را بیابد، خدای تعالی نخواسته است در جنبه اجرایی این رسالت از معجزه بهره گیرد. حال طبعاً این سؤال مطرح میشود که شرایط ظهور موعود(عج) چیست؟ استاد شهید رحمهالله دو شرط اساسی را زمینهساز ظهور امام عصر(عج) میدانند:
- زمینه انسانی: یعنی انسانها به پوچی این تمدن دور از معنویت پی برده و به جستوجوی کسی برخیزند که بتواند آرامش و صلح و صفا را به آنها برگرداند. البته مسیری که در حال حاضر کاروان بشریت در پیش گرفته است بهسوی همین منزلگاه رهسپار است و انسان جدید خود را در لابهلای منفیبافیها و مشکلات تمدن جدید و خودساخته اسیر میبیند. آمار بالای خودکشی در کشورهای صنعتی حاکی از فقدان معنویت و خستگی روحی مردم آنجاست و بالاخره میتوان گفت این شرط ظهور در حال تحقق است و انسانها به تدریج میفهمند که باید از این بیسر و سامانی نجات یابند و باید به تکیهگاهی محکم، تکیه کنند!
- اما در زمینه مادی: در سؤال آمده بود که پیشرفت تکنولوژی و صنعت، ستمکاران را قویتر میکند و غلبه بر آنها نیز مشکلتر خواهد بود، ولی مرحوم صدر الشهداء میفرماید: بالعکس، شرایط تمدن جدید زمینه اجرای رسالت آسمانی را آسانتر میکند. با پیشرفت علم و دانش مسافتها کوتاهتر و وسایل ارتباطجمعی قویتر میشود و اینها کمک خواهند کرد که موعود(عج) خیلی سریعتر پیام حقانیت خود را به گوش جهانیان رسانده و آنها را بهسوی سعادت و کامیابی رهنمون سازد!
اخیراً کتابی با عنوان «آیا ظهور نزدیک است؟» به دستم رسید که مؤلفین با زحمات زیاد، آراء علماء و مجتهدین را پیرامون امام عصر(عج) و ظهورشان گردآوری و چاپ کرده بودند. یکی از آن سؤالات همین بود که شرایط ظهور امام زمان(عج) چیست؟ فکر میکنم آوردن پاسخ برخی از علماء خالی از لطف نباشد:
١) آیت الله خزعلی(حفظ الله): آماده شدن جهان از نظر ابزار و رسانه و آماده شدن مردم جهان از نظر یأس و سرخوردگی از حکومتها و عطش شدید به یک حکومت عادله.
٢) آیت الله علوی گرگانی(حفظه الله): مشیت حق تعالی و اعمال مربوط به ملت که باید با تهذیب نفس و خودسازی زمینه را برای ظهور آن حضرت آماده کنند.
٣) آیت الله مکارم شیرازی(حفظه الله): الف ـ آمادگی فکری و فرهنگی مردم جهان که به جایی برسند که بفهمند مسأله «نژاد» یا «ملیت» و… اصلاً مهم نیست؛ بلکه دنیا را یک کشور بدانند. ب ـ آمادگی تکنولوژی: بر خلاف آنچه برخی میپندارند که رسیدن به مرحله تکامل اجتماعی و صلح جهانی همراه با نابودی تکنولوژیها و صنایع است باید بگوییم اتفاقاً وجود این صنایع برای انقلاب جهانی موعود(عج) بسیار موثر وکارآمد و مفید خواهد بود، لذا پیشرفت آنها هیچ نگرانی ندارد! ج ـ آمادگی اجتماعی: مردم جهان باید از ظلم و ستم نظامهای موجود خسته شوند و تلخی این زندگی یک بعدی و مادی را حس کنند و حتی از اینکه ادامه این راه در آینده ممکن است مشکلاتی را حل کند مأیوس گردند… ([۲۷])
و نظرات سایر علما هم عمدتاً حول همان دو محوری که استاد شهید مطرح فرمودند دور میزند، لذا از نقل آنها صرفنظر کردیم.
- ونأتی إلی سؤالٍ فی تسلسُلِ الأسئله المتقدّمه، وهوَ السّؤال الذی یقولُ: هل للفردِ مَهما کان عظیماً القدره علی إنجاز هذا الدّور العظیم؟
یک انسان هر قدر هم که قوی باشد مگر میتواند بر این تمدن عظیم غلبه پیدا کند و چنان نقش بزرگی را ایفا نماید؟ استاد رحمهالله ابتدا میفرمایند: این پرسش از طرز تفکر ویژهای نسبت به تاریخ سرچشمه میگیرد که طبق آن تفکر انسان عامل ثانوی است، لذا توان مقابله با عامل اولیه (تاریخ) را ندارد.
اساساً در ارتباط با (تاریخ) دو دیدگاه مهم و مطرح وجود دارد:
اول: دیدگاه فلاسفه غرب است که تاریخ را بسان ظرفی در نظر میگیرند که انسان مظروف آن است. به عبارت دیگر تاریخ را دارای هویتی حقیقی میداند که تمام انسانها و پدیدهها را دربرمیگیرد. گویا طوقی بر گردن آنها انداخته و آنها را به هر سو که بخواهد میکشد.
«هِگِل» میگوید: «تاریخ کشتارگاه ارادههای فردی انسانهاست».
«مارکس» عقیده دارد: «انسانها در برابر حوادث تاریخ مانند قابلهای هستند که تنها به وضع حمل مادر (تاریخ) کمک میکنند و از کشتن نوزاد یا برانداختن آن عاجزند».
«اِنگلِس» خدای تاریخ را سنگدلترین خدایان میداند که ارابه پیروزی خود را از روی اجساد مردگان و کسانی که در مقابل او بایستند، بهپیش میراند»([۲۸]).
دوم: دیدگاهی است که تاریخ را ساخته دست انسانها میداند؛ به تعبیر دیگر تاریخ را همان روابط انسانها میداند که غبار زمان به خود گرفتهاند. حال باید به بررسی این دیدگاه پرداخت. مطابق دیدگاه اول انسان موجودی است مقهور تاریخ و توانایی مقابله با آن را ندارد. این دیدگاه اشکالات عدیدهای دارد من جمله: ١. با اختیار و آزادی انسان، منافات دارد. ٢. از دیدگاه دین اسلام مردود است. ٣. مطالعه آن (تاریخ) هیچ فایدهای ندارد و… طبق همین نظریه است که سؤال فوق مطرح میشود و پیروزی قائم(عج) بر تاریخ امری غیر قابل درک جلوه میکند. اما از دیدگاه دوم که همان دیدگاه اسلام است تاریخ ساخته دستهای ماست و این ما هستیم که آنرا میسازیم و به همین دلیل قرآن به ما امر میکند در احوال ملل سابقه تحقیق کنیم و ببینیم آنها چگونه تاریخشان را رقم زدند، از اشتباهات آنها عبرت بگیریم و خوبیهایشان را بهکار بندیم:
«قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِکُمْ سُنَنٌ فَسِیرُواْ فِی الأَرْضِ فَانْظُرُواْ کَیْفَ کَانَ عَاقِبَهُ الْمُکَذِّبِینَ»([۲۹]).
«پیش از شما سنتهایی وجود داشت، پس در اطراف زمین سیر کنید تا عاقبت تکذیب کنندگان را ببینید…».
طبق این دیدگاه پیروزی موعود(عج) بر تاریخ و تمدن کنونی امری قابل درک است و بلکه قبلاً هم چنین پیروزیهایی در جبهه حق شکل گرفته است، پیامبر اکرم(ص) چنان زمام امور را در دست گرفتند که باعثِ تعجب همگان شدند و تمدن نوینی را پدید آورند که هیچگاه موقعیتها و زمینههای محیط آن را ایجاب نمیکرد. حال چه اشکال دارد که بگوییم آنچه آن روز به دست پیامبر عظیم الشأن اسلام(ص) رخ داد امروز در چهره جدید و متناسب با جامعه کنونی ما به دست مهدی موعود(عج) رخ خواهد داد؛ بهخصوص که شخص پیامبر(ص) نیز از آن حضرت یاد کرده و پیروزی ایشان را بشارت دادهاند:
«لَتَملأنّ الأرضُ ظُلماً وعُدواناً ثُمَّ لَیجرُجنَّ رجلٌ من أهلِ بَیتی یَملأها قِسطاً وعَدلاً کما مُلئت ظُلماً وعُدواناً»([۳۰]).
«زمین از ظلم و ستم پر میشود آنگاه مردی از فرزندان من خروج میکند و آن را از عدل و داد پر میکند، چنانکه از ظلم و ستم پر شده بود».
- ونصلُ فی النّهایه إلی السَؤالِ الأخیرِ منَ الأسئلهِ الّتی عَرضناها وهو السؤالُ عن الطّریقه الّتی یُمکن أن نتصوَّر من خلالِها ما سَیتمُّ علی یدِ ذلک الفرد من انتصارٍ حاسمٍ للعدلِ وقضاءٍ علی کِیانات الظُّلمِ المواجِههِ لَه.
روش تحولی روز موعود چگونه است؟ و از چه راهی میتوان پیروزی قاطعانه عدل را بر موجودیت فاسد جهانی تصور کرد؟ نمیدانم چرا استاد شهید رحمهالله این ٢-٣ سؤال اخیر را با کیفیتی قابل قبول و استدلالهایی محکم پاسخ نگفتهاند. تصور من این است که یا فکر کردهاند که همین مقدار جواب، کفایت میکند و یا اینکه در آن فرصت کوتاه، چیز دیگری به ذهن ایشان نرسیده است. مثلاً همین سؤال را اینگونه پاسخ دادهاند که پاسخ جامع این پرسش، به شناخت کامل زمان و موقعیت تاریخی ظهور بستگی دارد و چون تاریخ ظهور مشخصات آن برای ما معلوم نیست به هیچ وجه نمیتوان با پیشگویی علمی حوادث روز موعود را بازگو کرد، چراکه غالباً ساخته ذهن ماست و ممکن است مطابق با واقع نباشد. و تنها پاسخی که ارائه فرمودهاند این است که: «فقط یک فرضیه اساسی در این زمینه مطرح است که میتوان آن را در پرتو روایات ظهور و تجربه انقلابهای بزرگ بهدست آورد و آن اینکه فرض کنیم ظهور مهدی(عج) پس از بروز یک خلأ عظیم که در پی بحران و عقبگرد تمدن ایجاد میشود رخ دهد که البته این عقبگرد، محصول تصادف بیشعور نیست تا بدون هیچ مقدمهای رخ دهد، بلکه نتیجه طبیعی تناقضات تاریخ منهای خداست که وقتی راهحل قاطعانهای جهت تناقضات مذکور پیدا نشد آتش خانمانسوزی شعلهور میگردد و در آن لحظه حساس تاریخ، نوری برای خاموش کردن آن آتش و نجات همه انسانها ظهور میکند تا عدالت آسمانی را در روی زمین اجرا کند».
جدای از تشبیه اخیر استاد شهید رحمهالله که نه از نظر صنایع ادبی زیباست و نه از نظر مفهوم رسا (آخر خاموش کردن آتش با نور، چه نوع تشبیهی است؟) باید بگوییم پاسخ این سؤال آخر وصله ناجوری بود بر پیکر این نوشته محققانه که استاد شهید رحمهالله در فرصتی چند روزه به رشته تحریر درآوردهاند. چراکه ما گرچه با فرمایش ایشان که پیشگویی علمی حوادث روز موعود را نادرست خواندند موافقیم، اما میگوییم نیازی به پیشگویی نداریم چراکه اولاً عقل و ثانیاً روایات ظهور (که به آن اشاره فرمودند) تا حدی که برای ما قابل فهم بوده و اشکالاتی مثل سؤال مذکور را پاسخ دهند مطلب دارند. بهعنوان مثال نماز خواندن حضرت عیسی علیهالسلام پشت سر امام زمان(عج) تمام پیروان مسیح را به کرنش در مقابل موعود(عج) وا خواهد داشت و نشانههایی که موعود(عج) همراه خود دارد به سرعت او را در رسیدن به هدفش یاری میکند. مثلاً با این همه پیشروی ارتباطات، تلویزیونها، ماهوارهها و… وقتی افراد بشر ببینند وقتی امام زمان(عج) صحبت میکند تصویرش در اقطار گیتی دیده میشود و سخنانش در سراسر جهان شنیده میشود (صیحه آسمانی و…) آن هم بدون استفاده از دستگاههای صوتی و تصویری، خواهند فهمید که این امر، فوق قدرت بشری و از ردیف معجزات است، لذا به مهدی(عج) ایمان خواهند آورد.
ذکر این نکته هم بد نیست که معمولاً معجزات انبیا و ائمه علیهالسلام به مناسبت زمان و شرایط محیط خودشان بوده، مثلاً وقتی بازار طب و طبابت گرم بود معجزه حضرت عیسی علیهالسلام این بود که بدون هیچ دارو و وسیلهای مریضها را شفا میداد یا حضرت موسی علیهالسلام که در زمانی مبعوث شد که سحر و جادو بسیار پیشرفته بود، لذا او عصای چوبیش را تبدیل به اژدها میکرد تا سَحَره و مردم بفهمند این معجزه است نه سحر؛ چراکه هیچ ساحری نمیتواند چنین کاری بکند و یا در عصر حضرت ختمی مرتبت که بازار ادبیات و شعر و… گرم بود قرآن کریم با آن فصاحت و بلاغت بینظیرش همه را مجذوب خود کرده و حقانیت آورندهاش را اثبات نمود. حال در مورد امام عصر(عج) با توجه به پیشرفتهای شگفت ارتباطات، ماهوارهها و… ایشان با معجزهای که خداوند در اختیارش قرار داده (که فوقاً عرض شد) صاحبان این صنایع را به زانو در خواهد آورد. یعنی آنها طبعاً به خارقالعاده بودن این امر پی برده و به آن حضرت ایمان میآورند([۳۱]).
صرفنظر از تمام اینها مشی عادلانه امام علیهالسلام و یارانشان و نشر حقایق زلال و دلنشین وحی که داروی دردهای مردمی است که از ظلم و ستم زمانه به تنگ آمدهاند، بهعنوان قویترین وسیله در جهت جذب مردم به سوی موعود(عج) بهکار میرود. بنابراین ما، چندان هم از روش تحولی روز موعود بیخبر نیستیم.
در پایان، با آرزوی علو درجات برای این شهید بزرگوار، از خداوند متعال میخواهیم که ما را در زمره یاران واقعی امام عصر(عج) قرار داده و انشاء الله هرچه زودتر چشمهای ما را به جمال دلآرای آن حضرت روشن فرماید.
«آمین یا رب العالمین»
السلام علیک یا صاحب الزمان(عج)
گل همیشه بهارم، خدا کند که بیایی |
|
اسیر طعنه خارم، خدا کند که بیایی |
چو بید دست و دلم را به چنگ باد سپردم |
|
نمانده هیچ قرارم، خدا کند که بیایی |
پر از ترانه و اشکم به چشمهای تو سوگند |
|
برای آنکه ببارم، خدا کند که بیایی |
تمام سهم نگاهم از آسمان و زمینی |
|
تمام دار و ندارم! خدا کند که بیایی |
کنار جاری شبها، برای آمدنت، آه! |
|
هنوز آینه دارم، خدا کند که بیایی([۳۲]) |
«والسلام علیکم»
«١۴ ربیع الثانی ١۴٢١ / ٢۶ تیرماه ١٣٧٩»
فهرست منابع و مأخذ:
- قرآن مجید.
- ابوالقاسم پاینده، نهج الفصاحه (فرهنگ سخنان پیامبر(ص))، انتشاران جاویدان.
- حاج شیخ عباسی قمی، مفاتیح الجنان.
- سید هاشم بحرانی، الحجه فیما نزل فی القائم الحجه، مؤسسه الوفاء، بیروت، لبنان ١٩٨٣م.
- حاج شیخ علی یزدی حائری، الزام الناصب فی إثبات الحجه الغائب، مکتب الرضی، قم ١٣۶٢ش.
- آیت الله صافی گلپایگانی، منتخب الأثر فی الإمام الثانی عشر، مکتبه الصدر، تهران.
- اناجیل مرقس، لوقا، یوحنا، ترجمه از زبان اصلی یونانی، دارالسلطنه لندن، ١٩۵٩م.
- کتاب مقدس (عهد عتیق و عهد جدید)، ترجمه از زبانهای اصلی عبرانی، کلدانی، یونانی، دارالسلطنه، ١٩۴٧م.
- قاموس کتاب مقدس، ترجمه و تألیف مستر هاکس، انتشارات اساطیر، ١٣٧٧ش.
- کتاب تورات، سفر پیدایش.
- زبور داود از کتاب مقدس.
- کتاب دانیال نبی از کتاب مقدس.
- سید حسن ابطحی، مصلح آخرالزمان، انتشارات بطحاء، قم، پاییز ١٣٧۶ش.
- محمدباقر صدر، دراسات فی حیاته وفکره، مؤسسه دارالإسلام، بیروت.
- ابوالفضل شکوری، سیره صالحان، چاپ اول، تابستان ١٣٧۴ش.
- سید محمد موسوی، زندگینامه شهید آیت الله صدر، نشر بشیر، قم.
- سید نعمت الله حسینی، مردان علم در میدان عمل.
- م. جرفادقانی، علمای بزرگ شیعه از کلینی تا خمینی.
- سید حسن ابطحی، مصلح غیبی، ناشر کانون بحث و انتقاد دینی، مشهد مقدس.
- آیت الله مکارم شیرازی، ۵٠ درس اصول عقائد برای جوانان، انتشارات هدف، قم ١٣٧٣ش.
- سید محمدباقر صدر، بحث حول المهدی(عج)، مرکز الغدیر للدراسات الإسلامیه، ربیع الثانی ١۴١٧ق، ١٩٩۶م.
- سخنی پیرامون مهدی(عج)، مترجم محمد نبیزاده.
- علامه سید محمدباقر مجلسی، بحار الانوار.
- (محمد احمد جادالمولی و…) قصههای قرآن، مترجم مصطفی زمانی، انتشارات فاطمه الزهرا(س)، قم، تابستان ١٣٧۶ش.
- سید عبدالکریم هاشمینژاد، پاسخ ما به مشکلات جوانان، ج١، چاپخانه طوس، مشهد.
- در آستانه خورشید (مجموعه شعر)، انتشارات نور ولایت، چاپ طلوع، بهار ١٣٧۶ش.
- بینش اسلامی چهارم متوسطه، محمدعلی سادات و حمید طالبزاده، چاپ و نشر ایران، تهران ١٣٧٢ش.
([۱]) قصص: ۵.
([۲]) علامه بزرگوار سید هاشم بحرانی در کتاب شریف «المحجه فیما نزل فی القائم الحجه» ١٢٠ آیه را که به همراه «مستدرک المحجه» تعداد آنها به ١٣٢ آیه میرسد. در این خصوص دانسته و استاد معظم حاج شیخ علی یزدی حائری در اثر گرانسنگ خود «الزام الناصب فی إثبات الحجه الغائب» تعداد آیات مربوط به امام عصر؟عج؟ را ١٣٣ آیه دانسته و آنگاه آنها را با تفسیر روایی (مأثور) نقل میکند. در میان روایات هم به عدد ۶٢۵٩روایت برمیخوریم که حضرت آیت الله صافی گلپایگانی آنها را از طریق شیعه و اهل سنت در کتاب ارزشمند «منتخب الأثر فی الإمام الثانی عشر؟ع؟» گردآوری فرمودهاند.
([۳]) مصلح آخرالزمان، سید حسن البطحی، ص ٨٧.
([۴]) شیلو: کسی که دارای حق باشد و برخی لفظ شیلو را به صلح و سلامتی تعبیر نمودهاند… قاموس کتاب مقدس، ص ۵۴٧.
([۵]) انجیل یوحنا، باب ١۶، شماره ٧.
([۶]) کِشِن: نام پیامبر گرامی اسلام(ص) در لغت هندی.
([۷]) ۵٠ درس اصول عقائد برای جوانان، آیه الله مکارم شیرازی، ص ٣١۴.
([۸])آل عمران: ٢٠٠.
([۹]) محمود شریعت زاده خراسانی، حکومت جهانی حضرت مهدی؟عج؟ از دیدگاه قرآن و عترت، ص ۵٠.
([۱۰]) مجله علمی دانستنیها، سال دوم، شماره ٣۵، ١۵ دیماه ١٣۵٩، ص ۵٠.
([۱۱])أنبیاء: ۶٩.
([۱۲])اسراء: ١.
([۱۳])عنکبوت: ١۴.
([۱۴]) بحار الانوار، ج ١٣، ص ٣٠٨.
([۱۵])یس: ١۴٣ ـ ١۴۴.
([۱۶]) قصههای قرآن (محمد احمد جاد المولی و سه تن دیگر)، ترجمه استاد مصطفی زمانی، ص ٣٢۴.
([۱۷]) سید عبدالکریم هاشمی نژاد، پاسخ ما به مشکلات جوانان، ج١، ص ٢٣ ـ ۶.
([۱۸]) بحار الانوار، ج ١٣، ص ١٢۵٣.
([۱۹]) محمد حسن توکل، در انتظار موعود، ص ۵.
([۲۰])بقره: ٢۵٨.
([۲۱]) صد و یک بحث و مناظره جالب و خواندنی، محمدمهدی اشتهاردی، ص ١۴٢ ـ ١٣٧.
([۲۲])مریم: ١٢.
([۲۳])مریم: ٣٠.
([۲۴]) آیه الله صافی گلپایگانی، منتخب الأثر فی الأمام الثانی عشر.
([۲۵]) حکومت جهانی حضرت مهدی؟عج؟ از دیدگاه قرآن و عترت، محمود شریعتزاده خراسانی، ص ٣۵.
([۲۶])شیخ عباس قمی، منتهی الآمال، ج ٢، ص ٨٩۴.
([۲۷])آیا ظهور نزدیک است؟، مؤسسه گل یاس، ص ١٢-١۵.
([۲۸]) بینش اسلامی، سال چهارم دبیرستان، ١٣٧٢، ص ٧۵.
([۲۹])آل عمران: ١٣٧.
([۳۰]) نهج الفصاحه؛ گردآوری ابوالقاسم پاینده، ص ۴٧١، شماره ٢٢٢١.
([۳۱]) سید حسن ابطحی، مصلح غیبی، ص ١۴٨-١۵٢ ( با تغییر و تصرف).
([۳۲]) در آستانه خورشید (مجموعه شعر) ص ٧٨، شعر از رضا علی اکبری.